مقاله ى برگزيده:
المسار:
فارسی » مقاله هاى مهدوى
الفهرس
مقاله هاى مهدوى

(۷۲) حضرت زهراء (سلام الله عليها) وحضرت مهدى (عليه السلام) (۱)

حضرت زهراء (سلام الله عليها) وامام مهدى (عليه السلام) (1)

مقدمه

مهدى (عجل الله فرجه)، ادامه زهرا (سلام الله عليها) وآينه تمام نماى اوست. اهداف مهدى (عجل الله فرجه) اهداف فاطمة (سلام الله عليها)، وراه او راه فاطمه، وسلوك او سلوك فاطمة است.

فاطمة با نام مهدى شاد مى شد وبا ياد او خود را تسليت مى داد. بدون مهدى (عجل الله فرجه)، تحمل شهادت حسين (عليه السلام) بر فاطمة سنگين مى نمود. چون بى مژده ى او، رسالت پدرش وتمامى انبياء سلف را ناتمام مى يافت.

مهدى باورى بى شناخت فاطمة ميسور نيست. فاطمة به چنين فرزندى مى بالد ومهدى نيز بر چنين مادرى فخر مى فروشد. مناسب است به نمونه هايى از اين ارتباط ومشابهت ها در آيات وروايات وبرخى تشرفات معتبر بپردازيم:

حضرت مهدى فرزند حضرت فاطمة

مهدى (عجل الله فرجه) ادامه ى زهرا (سلام الله عليها) فرزند فاطمة (سلام الله عليها) است، به بعضى از روايات خاصه وعامه اشاره مى كنيم.(1)

روايات خاصه

الف) قال رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلّم): المهدى من عترتى من وُلد فاطمة يقاتل على سنتى كما قاتلت على الوحى.(2)

پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلّم) فرمودند: مهدى (عليه السلام) از خانواده من واز فرزندان فاطمة (عليها السلام) است كه بر اساس سنّت من جنگ مى كند؛ چنانكه من بر طبق وحى جنگ كردم.

قابل توجه است كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) در ابتدا به طور كلى مى فرمايد: مهدى از عترت من است؛ سپس با (مِن) دايره را تنگ مى كند؛ كه از فرزندان فاطمة (عليها السلام) است.

ب) روايت ديگرى كه دلالت بر اين مطلب مى كند، قسمتى از حديث لوح است؛ كه خداوند فرمود: واَعطَيتُك َ يا محمد مَن اُخرِجَ مِن صلبِهِ (يعنى علياً) احد عشر مهدى؛ كلّهم مِن ذريتك مِن البِكر البتول؛ آخر رَجلٍ منهم ا نجى به من الهلكه...(3).

اى محمد! به تو عطا كردم كسى را (على) كه يازده راهنما از نسل او خارج خواهم كرد؛ كه همگى از نسل تو، از زهراى بتول است. آخرين آنها مردى است كه به دست او از هلاكت نجات مى بخشم...

به همين دو روايت از روايات خاصه اكتفا مى كنيم.

 روايات عامه

الف) عن ام سلمه، قالت: سمعت رسولَ اللّه (صلى الله عليه وآله وسلّم) يقول: المهدى من عترتى من ولد فاطمه.(4)

ام سلمه مى گويد: از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) شنيدم كه مى فرمود: مهدى (عليه السلام) از خاندان من، از فرزندان فاطمة (عليها السلام) است.

ب) عن الحسين (عليه السلام) قال: قال رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلّم) لفاطمه: ابشرى يا فاطمه؛ فانّ المهدى منك.(5)

امام حسين (عليه السلام) مى فرمايد، كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) فرمودند به حضرت زهرا (عليها السلام): بشارت بر تو، كه مهدى از تو مى باشد.

ج) قتاده مى گويد: از سعيد پرسيدم: آيا مهدى حق است؟ گفت: بله او حق است. پرسيدم: از كدام طايفه وقبيله است؟ گفت: از قريش. پرسيدم: از كدام تيره ى قريشيان؟ جواب داد: از بنى هاشم. سؤال كردم: از كدام دسته هاشيمان؟ گفت: از فرزندان عبد المطلب. پرسيدم: از كدام فرزند وى؟ جواب داد: از اولاد فاطمة (عليها السلام).(6)

مهدى در بيان حضرت زهرا

محمود بن وليد مى گويد: وقتى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) از دنيا رفتند، كانت فاطمة (عليها السلام) تأتى قبور الشهداء وتأتى قبر حمزه وتبكى... قلت: يا سيده النسوان! قد والله قطعت نياط قلبى من بكائك. فقالت: يا ابا عمرو! لحقٌ لى البكاء؛ فلقد اُصبتُ بخير الاباء رسول ا لله واشوقاه الى رسول الله!... قلت: هل نص رسول الله قبل وفاته على على بالامامه؟ قالت: وا عجبا! انسيتم يوم غديرخم. قلت: قد كان ذلك؛ لكن اخبرينى بما اشير إليك. قالت: اشهد الله تعالى لقد سمعته يقول على خير من اُخلّفه فيكم وهو الامام والخليفه بعدى وسبطاى وتسعة من صلب الحسين ائمه ابرار؛ لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادين مهدييّن؛ ولئن خالفتموهم ليكون الاختلاف فيكم الى يوم القيامة. قلت: يا سيدتى! فما باله قعد عن حقه. قالت: يا با عمرو! لقد قال (صلى الله عليه وآله وسلّم): مثل الامام مثل الكعبه؛ اذ تؤتى ولاتاتى. ثم قالت. اما والله لو تركوا الحق على اهله واتّبعوا عتره نبيه لما اختلف فى الله اثنان ولورثها سلف عن سلف وخلف بعد خلف، حتى يقوم قائمنا التاسع من ولد الحسين...(7).

راوى مى گويد: بعد از وفات پيامبرحضرت فاطمة هميشه به زيارت قبور شهداى احد ميآمد وكنار قبر حمزه گريه مى كرد. روزى به او گفتم: اى سرور زنان! به خدا سوگند گريه شما رگهاى قلب مرا پاره كرد.

حضرت زهرا جواب فرمودند: اى ابو عمرو! سزاوار است كه من گريه كنم؛ چرا كه به مصيبت بهترين پدران مبتلا شده ام. آه، چقدر مشتاق رسول خدايم!...

عرض كردم: آيا پيامبر قبل از وفاتش تصريحى به امامت حضرت على (عليه السلام) كردند؟

فرمودند: چقدر عجيب است! آيا روز غديرخم را فراموش كرده ايد؟!

عرض كردم: بله، روز غدير بود؛ اما منتظر چيزى هستم كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) به شما فرموده باشد. حضرت زهرا (عليها السلام) با چند تأكيد فرمودند: خدا را شاهد مى گيرم كه از او (صلى الله عليه وآله وسلّم) شنيدم، كه مى فرمود: على (عليه السلام) بهترين كسى است كه در بين شما به عنوان جانشين خود مى گذارم؛ او امام وخليفه بعد از من است ودو نوه ى من ونه نفر از فرزندان حسين (عليه السلام) پيشوايان نيكويى هستند، كه اگر از آنها پيروى كنيد، مى يابيد كه آنها هدايت كننده هدايت شده اند؛ واگر با آنها مخالفت كنيد، تا روز قيامت در بين شما اختلاف خواهد بود.

عرض كردم: اى سرور من! پس چرا على (عليه السلام) از حق خود كناره گيرى كرد؟ فرمودند: اى ابا عمرو! پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) فرمودند: مَثَل امام، مثل كعبه است؛ كه بايد به سوى او آيند واو به سوى مردم نمى رود. سپس حضرت زهرا (عليها السلام) فرمودند: به خدا قسم اگر حق را به اهلش واگذار مى كردند واز خاندان پيامبر تبعيت مى كردند، هيچ دو نفرى هم با يكديگر اختلاف نمى كردند وامر خلافت به تك تك جانشينان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) مى رسيد؛ تا قائم ما، نهمين فرزند از حسين (عليه السلام)، قيام مى نمود.

مهدى در لوح وصحيفه فاطمة

حديث لوح وصحيفه، طولانى است وبه چند نحو روايت شده است.(8) در اينجا به قسمتهايى از آن اشاره مى كنيم:

... فقال جابر: اشهد بالله انى دخلت على امّك فاطمة فى حياه الرسول (صلى الله عليه وآله وسلّم) اهنّئها بولاده الحسين؛ فرأيت فى يدها لوحا اخضر، ظننت انه زمرد؛ ورايت فيه كتابا ابيض، شبه نور الشمس؛ فقلت لها: بابى وامى يا بنت رسول ا لله (صلى الله عليه وآله وسلّم)! ما هذا اللوح؟ فقالت: هذا اللوح اهداه الله جل جلاله الى رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلّم)؛ فيه اسم ابى واسم بعلى واسم ابنى واسماء الاوصياء من ولدى؛ فاعطانيه ابى ليبشرّنى بذلك. قال جابر: فاعطتنيه امك فاطمه، فقراته وانتسخته...: بسم الله الرحمن الرحيم؛ هذا كتاب من الله العزيز (الحكيم) لمحمد نوره وسفيره وحجابه... انّى لم ابعث نبيا فاكملت ايامه وانقضت مدته، الاجعلت له وصى؛ وانى فضلتك على الانبياء وفضّلت وصيك على الاوصياء واكرمتك بشبليك بعده وسبطيك حسن وحسين؛ فجعلت حسنا معدن علمى بعد انقضاء مده ابيه وجعلت حسينا خازن وحى واكرمته بالشهاده... بعترته اثيب واعاقب؛ اوّلهم (على) سيد العابدين و... وابنه شبيه جدّه المحمود محمد الباقر لعلمى... سيهلك المرتابون فى جعفر... وانتجبت بعده موسى... ان المكذّب بالثامن مكذّب بجميع اوليائى... حق القول منّى لاقرن عينه بمحمد ابنه وخليفته من بعده... واختم بالسعاده لابنه على وليه وناصرى... واخرج منه الداعى الى سبيلى والخازن لعلمى الحسن ثم اكمل ذلك بابنه رحمه للعالمين، عليه كمال موسى وبهاء عيسى وصبر ايوب.(9)

جابر بن عبد الله انصارى مى گويد: خدا را گواه مى گيرم كه در زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلّم) براى تهنيت ولادت امام حسين (عليه السلام) بر مادرتان حضرت فاطمة (عليها السلام) وارد شدم ودر دست ايشان لوح سبز رنگى ديدم كه پنداشتم از زمرّد است. در آن نوشته اى سپيد ونورانى، مانند نور خورشيد، ديدم. گفتم: اى دختر رسول خدا! پدر ومادرم فداى شما باد! اين لوح چيست؟ فرمود: اين لوح را خداوند متعال به رسولش هديه كرده است؛ ودر آن اسم پدر وشوهر ودو فرزندم واوصياى از فرزندانم ثبت شده؛ وپدرم آن را به من عطا فرموده، تا بدان مسرور گردم. جابر مى گويد: آن را به من دادند وآن را خواندم واز روى آن استنساخ نمودم...: (بسم الله الرحمن الرحيم؛ اين كتابى است از جانب خداى عزيز حكيم براى محمد، نور وسفير وحجاب او... من هيچ پيامبرى را مبعوث نكردم، جز آنكه وقتى ايامش كامل ومدتش سپرى شد، براى او وصى قرار دادم؛ ومن تو را بر انبيا فضيلت دادم ووصى تو را افضل اوصيا قرار دادم وتو را به دو فرزند او ودو نوه ى تو، حسن وحسين، گرامى داشتم؛ حسن را پس از پدرش معدن علمم قرار دادم وحسين را خازن وحى خود ساختم وشهادت را به او كرامت كردم... به واسطه عترت او ثواب مى دهم وعقاب مى كنم. اولين عترت او، على سرور عابدين و... وفرزند او كه همنام جدش محمود است؛ يعنى محمد، كه شكافنده ى علم من است... شك كنندگان در جعفر هلاك خواهند شد... بعد از او فرزندش موسى را برگزيدم... همانا تكذيب كننده امام هشتم، تكذيب كننده همه ى اولياء من است... بر من فرض است كه چشم او را به پسر وجانشينش محمد روشن سازم... وسعادت او را به واسطه فرزندش على، كه ولى وناصر من است، ختم مى كنم... از صلب او حسن را كه داعى به راه من وخازن علم من است، بيرون مى آورم؛ سپس به خاطر رحمت خود بر عالميان، سلسله ى اوصياء را به وجود فرزندش تكميل خواهم كرد؛ كسى كه كمال موسى، بهاى عيسى وصبر ايوب را دارا مى باشد).

ياد مهدى تسلاى زهرا

الف: پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) در بستر مرگ بودند كه حضرت زهرا (عليها السلام) وارد شدند. حال پدر را كه ديدند، شروع به گريه كردند. كم كم صداى زهرا (عليها السلام) بلند شد. پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) سرشان را بلند كردند وعلت را سؤال نمودند. حضرت زهرا (عليها السلام) عرض كردند: از تباهى وضايع شدن دين وعترت، بعد از شما مى ترسم. اينجا بود كه او را دلدارى دادند به اينكه مهدى امت از نسل تو ظهور مى كند وريشه ضلالت وگمراهى را مى كند.

روايات بى شمارى درباره ى اين موضوع وارد آمده است(10) كه به عنوان نمونه به يكى از آنها به نقل از عامه اشاره مى كنيم:

على بن هلال عن ابيه، قال: دخلت على رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلّم) وهو فى الحاله التى قبض فيها، فاذاً فاطمة عند راسه؛ فبكت حتى ارتفع صوتها؛ فرفع رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلّم) اليها رأسه وقال: حبيبتى فاطمة ما الذى يبكيك؟ فقالت: اخشى الضيعه من بعدك. فقال: يا حبيبتى! اما علمت ان الله عز وجل اطلع على اهل الارض اطلاعه فاختار منها اباك فبعثه برسالته، ثم اطلع اطلا عه فاختار منها بعلك واوحى الى ان انكحك اياه. يا فاطمة ! ونحن اهل بيت قد اعطانا الله عز وجل سبع خصال لم يعط احداً قبلنا ولا يعطى احدا بعدنا: انا خاتم النبيين واكرم النبيين على الله عز وجل واحب المخلوقين الى الله عز وجل وانا ابوك؛ ووصيى خير الاوصياء واحبهم الى الله عز وجل، هو بعلك؛ وشهيدنا خير الشهداء واحبهم الى الله عز وجل، وهو حمزه بن عبد المطلب عم ابيك وعم بعلك؛ ومنّا من له جناحان يطير فى الجنه مع الملائكه حيث يشاء، وهو ابن عم ابيك واخو بعلك؛ وسبطا هذه الامه، وهما ابناك الحسن والحسين وهما سيدا شباب اهل الجنه وابوهما (والذى بعثنى بالحق) خير منهما. يا فاطمة ! والذى بعثنى بالحق ان منهما مهدى هذه الامه. اذا صارت الدنيا هرجا ومرجا وتظاهرت الفتن وانقطعت السبل واغار بعضهم على بعض، فلا كبير يرحم صغيرا ولاصغير يوقر كبيراً؛ فيبعث الله عند ذلك منهما من يفتح حصون الضلالة وقلوبا غلفا.(11)

راوى مى گويد: پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) در بستر مرگ بود. فاطمة (عليها السلام) در كنار سر او مشغول گريه شد؛ ناگاه صداى ناله اش بلند شد. پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) سر خود را بلند كرد وفرمود: عزيزم فاطمه! چرا گريه مى كنى؟ عرض كرد: پس از شما، از ضايع شدن ومورد ستم قرار گرفتن مى ترسم. فرمود: محبوبهِ من! آيا نمى دانى كه خداوند عز وجل نظرى بر اهل زمين كرد، ومرا از ميان آنها انتخاب نموده ومبعوث كرد؛ در مرتبه دوم كه نظر كرد، از بين آنها شوهر تو را انتخاب كرد وبه من وحى كرد كه تو را به ازدواج او در آورم. ما اهل بيتى هستيم كه خداوند هفت خصلت به ما داده، كه به احدى قبل از ما وبعد از ما نداده: من خاتم پيامبران وكريمترين پيامبران ومحبوبترين خلق نزد خداوند هستم، ومن پدر تو هستم؛ ووصى من بهترين اوصيا ومحبوبترين آنها نزد خداوند است، واو شوهر توست؛ وشهيد ما بهترين شهدا ومحبوبترين آنها نزد خداوند است، وآن حمزه عموى پدر وشوهر تو مى باشد؛ واز ما كسى هست كه صاحب دو بال است در بهشت كه همراه ملائكه پرواز مى كند، واو پسر عموى پدر وبرادر شوهر تو مى باشد؛ واز ما خاندان است دو سبط، اين امت كه آنها دو فرزند تو، حسن وحسين (عليهما السلام) هستند، كه سرور جوانان بهشتند، وپدر آنها بهتر از آن دو مى باشد. اى فاطمه! سوگند به كسى كه مرا به رسالت مبعوث نمود، از آن دو، مهدى (عليه السلام) اين امت مى باشد. آن گاه كه دنيا را هرج ومرج فرا گيرد وآشوب ها آشكار گردد؛ راه ها بسته شده وبرخى، بعضى ديگر را به تاراج برند؛ نه بزرگى بر كوچكى رحم نمايد ونه كوچكى احترام بزرگتر را رعايت كند؛ در آن هنگام خداوند متعال كسى را بر مى انگيزد كه دژها وقلعه هاى گمراهى ودلهاى بسته شده را فتح مى كند...

ب: همزمان با تولد امام حسين (عليه السلام) به حضرت زهرا (عليها السلام) خبر داده مى شود كه حسينش را شهيد خواهند كرد. حضرت زهرا (عليها السلام) ناراحت وگريان ميشود امّا خبر ميآيد كه مهدى امت از ذريّه او خواهد بود.

در اين رابطه، رواياتى است(12) كه دو نمونه از آنها ذكر مى شود:

عن ابى عبد الله (عليه السلام) قال: دخلت فاطمة (عليها السلام) على رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلّم) وعيناه تدمع؛ فسالته: مالك؟ فقال: انّ جبرئيل (عليه السلام) اخبرنى اَنّ اُمتى تقت ل حُسينا؛ فَجَزَعَت وشقّ عليها؛ فاخبرها بمن يملك من ولدها؛ فطابت نفسُها وسكنت.(13)

امام صادق (عليه السلام) فرمود: فاطمة (عليها السلام) وارد بر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) شدند؛ ديدند اشك از چشمان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) جارى است. سؤال كردند: علت گريه چيست؟ فرمودند: جبرئيل (عليه السلام) به من خبر داد كه امت من حسين را مى كشند. حضرت زهرا (عليها السلام) هم شروع به گريه وناله كرده واين سخن بر او سخت آمد تا اينكه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) به او خبر دادند كه يكى از فرزندان او سلطه پيدا مى كند؛ پس او خوشحال وساكت شد.

در روايت ديگرى، امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: ان جبرئيل (عليه السلام) نزل على محمد (صلى الله عليه وآله وسلّم) فقال يا محمد! ان الله يقروِ عليك السلام ويبشرك بمولودى ولد من فاطمة (عليها السلام) تقتله امتك من بعدك.... ويبشرك انه جاعل فى ذريته الامامه والولاية والوصية، ثم ارسل الى فاطمة (عليها السلام): ان الله يبشرنى بمولود يولد منك تقتله امتى من بعدى...: ان الله جاعل فى ذريته الامامه والولايه والوصيه.(14)

جبرئيل بر پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) نازل شد وعرض كرد: خداوند سلام به تو مى رساند وبشارت مى دهد تو را به فرزندى كه از فاطمة (عليه السلام) متولد مى شود؛ اما امت تو، بعد از تو، او را مى كشند.... وبه تو بشارت مى دهد كه در فرزندان او امامت، ولايت ووصايت را قرار مى دهم. سپس كسى را فرستادند نزد حضرت فاطمة (عليها السلام) كه: خداوند مرا بشارت داده به فرزندى كه از تو متولد مى شود، ولى امت من بعد از من او را مى كشند؛...: وخداوند در فرزندان او امامت، ولايت ووصايت را قرار مى دهد؛...

فاطمة الگوى مهدى

حضرت مهدى (عليه السلام) فرمود:... فى ابنه رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلّم) لى اسوة حسنة...(15).

الگو سازى وشناساندن الگوى مناسب از جمله روشهاى اسلام براى ارائه برنامه زندگى وارشاد به كمالات ومقامات معنوى است، خداوند در قرآن در دو مورد الگو معرفى مى كند: يكى در سوره احزاب، آيه 21 (لقد كان لكم فى رسول اللّه اسوه حسنه) وديگرى در سوره ممتحنه، آيه تا 6 (قد كانت لكم اسوهٌ حسنه فى ابراهيم والذين معه... لقد كان فيهم اسوهٌ حسنهٌ..).. در آيات بالا حضرت ابراهيم ورسول اكرم وكسانى كه با ايشان هستند به عنوان الگو شناسانده شده اند.

پس الگو منحصر به شخص پيامبر وابراهيم (عليهما السلام) نيست؛ بلكه هر كس - به تمام معنا - در راه اينان باشد مى تواند الگو واقع شود.

پس اينكه امام زمان (عليه السلام) حضرت زهرا (عليها السلام) را الگوى خود قرار مى دهد؛(16) از آن روست كه حضرت زهرا (عليها السلام) جزو (والذين مَعَه)(17) است، واوكسى است كه از هر جهت حتى در راه رفتن وسخن گفتن ودر سيرت وصورت شبيه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) است. دليل اين مطلب روايات متعددى است كه عامه وخاصه نقل كرده اند؛ كه در ذيل به عنوان نمونه، دو روايت ذكر مى شود:

الف: عن عايشه: ما رايت احداً اشبه سمتا ودلاّ وهديا وحديثا برسول الله (صلى الله عليه وآله وسلّم) فى قيامه وقعوده من فاطمة (عليها السلام).(18)

شبيه تر از فاطمة به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) در راه رفتن، آرامش، وقار، سيرت، سخن گفتن، ايستادن ونشستن نديدم.

ب: رواياتى كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم)؛ به حضرت زهرا (عليها السلام) فرمود؛ از جمله: ان الله يغضب لغضبك ويرضى لرضاك؛ من آذاها فقد آذانى ويريبنى مارابها ويؤذينى ما آذاها.(19)

او آئينه تمام نماى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) است ودرجه ى ايمان او به نهايت كمال رسيده است.

پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) به سلمان فرمودند:

يا سلمان ! ابنتى فاطمة ملا الله قلبها وجوارحها ايماناً الى م شاشها، تفرغت لطاعة الله.(20)

اى سلمان ! خداوند قلب واعضاى فاطمه، تا سر نرمى استخوانهاى او، را پر از ايمان نموده؛ كه براى عبادت خداوند خود را از همه چيز فارغ مى سازد.

فاطمة ومهدى در سوره قدر

عن ابى عبد الله (عليه السلام) انه قال: انا انزلنا ه فى ليلة القدر. الليلة فاطمة والقدر الله؛ فمن عرف فاطمة حق معرفتها، فقد ادرك ليله القدر؛ وانما سميت فاطمه، لان الخلق فطموا عن معرفتها.(21)

امام صادق (عليه السلام) فرمودند: (ليله) در (انا انزلناه فى ليله القدر)، فاطمة (عليها السلام) است؛ وقدر، خداوند. پس كسى كه حضرت زهرا (عليها السلام) را آنگونه كه سزاوار است بشناسد شب قدر را درك كرده است؛ وهمانا او را فاطمة ناميدند، چرا كه مردم نمى توانند او را بشناسند.

در ادامه حديث چنين آمده است

اَو مِن معرفتها (الشك من ابى القاسم) يعنى راوى كه روايت را نقل مى كند، شك دارد كه حضرت فرمودند (عن معرفتها) يا فرمود (من معرفتها) وقوله (وما ادراك ما ليلة القدر، ليلة القدر خير من الف شهر) يعنى خير من الف مومن وهى ام المومنين (تنزل الملائكه والروح فيها) والملائكه، المؤمنون الذين يملكون علم آل محمد (صلى الله عليه وآله وسلّم) والروح القدس هى فاطمة (عليها السلام) (باذن ربهم من كل امر، سلام هى حتى مطلع الفجر) يعنى حتى يخرج القائم (عليه السلام).(22)

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد: (ليلة القدر خير من الف شهر) يعنى او بهتر از هزار مؤمن است؛ او مادر مؤمنين است، (تنزل الملائكة (ملائكه نازل مى شوند)) مراد از ملائكه مؤمنان هستند، كه علم آل محمد (صلى الله عليه وآله وسلّم) را فرا مى گيرند ومراد از (الروح القدس)، فاطمة (عليها السلام) است و(حتى مطلع الفجر) يعنى تا زمانى كه قائم (عليه السلام) ظهور كند.

در كتاب تأويل الايات، شرف الدين نجفى روايت ديگرى از امام صادق (عليه السلام) نقل مى كند كه فرمودند:

(ليلة القدر خير من الف شهر) يعنى فاطمه، فى قوله تعالى (تنزل الملائكة والروح فيها)، والملائكه فى هذا الموضع، المؤمنون الذين يملكون علم آل محمد (عليهم السلام) و(الروح)، روح القدس وهى فاطمة (عليها السلام) (من كل امر سلام)، يقول كل امر سلّمه (حتى يطلع الفجر) يعنى حتى يقوم القائم (عليه السلام).(23)

(ليلة) فاطمة است و(ملائكة) مؤمنين هستند، كه علم آل محمد (صلى الله عليه وآله وسلّم) را فرا مى گيرند و(روح)، روح قدس است، كه فاطمة مى باشد (من كل امر سلام) مى گويد: هر امرى كه سالم قرار داده او را (حتى يطلع الفجر) يعنى تا قيام قائم (عليه السلام).

خلقت هستى طفيل هست او * * * ليله القدر است ومخفى قدر او

چرخ مى چرخد به ميل دست او  * * * شرح ها دارد علوم صدر او(24)

جا دارد كه توضيح مختصرى پيرامون تشبيه حضرت زهرا (عليها السلام) به ليله در اين آيات شريفه بدهيم.

اين تشابه از وجوهى است.

1- مردم، منزلت، عظمت وجايگاه والاى شب قدر را نشناخته اند، وقدر ومنزلت حضرت زهرا (عليها السلام) هم در نزد مردم ناشناخته مانده است علاوه بر اينكه قبر او را هم كسى نمى داند.

2- همان طور كه در شب قدر تفريق بين امور مى شود؛ همچنين به وسيله فاطمة (عليها السلام) بين حق وباطل ومؤمن وكافر فاصله مى افتد.

3- همان طور كه شب قدر ظرف نزول آيات وسوَر است؛ حضرت زهرا (عليها السلام) هم ظرف امامت ومصحف است.

4- شب قدر، معراج انبيا واولياست؛ همچنين ولايت حضرت زهرا (عليها السلام) مرقات وصول انبياست به نبوت، رسالت وعظمت (ما تكاملت النبوة لنبى حتى اقر بفضلها ومحبتها).

5 - شب قدر، منشأ فيوضات وكمالات است؛ همچنين توسل به حضرت زهرا (عليها السلام) وسيله خيرات وبركات ودفع بليات است.

6- شب قدر بهتر است از هزار شب؛ وحضرت زهرا (عليها السلام) بهترين زنان اولين وآخرين است؛ بلكه او بهترين اهل زمين است از جهت عنصر وشرف وكرم.

هى مشكاة نور الله جل جلاله * * * زيتونه عمّ الورى بركاتها.(25)

براى تأييد بعضى از وجوه فوق، روايت مفصل وزيبايى را مرحوم كلينى نقل مى كند؛ كه به اختصار ذكر مى كنيم:

مرد نصرانى طالب حقيقت، خدمت امام موسى بن جعفر (عليه السلام) رسيد ومطالبى را سؤال نمود. يكى از آن مطالب اين بود كه: اخبرنى عن كتاب الذى انزل على محمد (صلى الله عليه وآله وسلّم) ونطق به، ثم وصفه بما وصفه به. فقال: (حم، والكتاب المبين، انا انزلناه فى ليله مباركه انا كنا منذرين، فيها يفرق كل امر حكيم)(26) ما تفسيرها فى الباطن؟

فقال: اما (حم) فهو محمد، صلى الله عليه وآله وسلّم، وهو فى كتاب هود الذى انزل عليه، وهو منقوص الحروف؛ واما (الكتاب المبين) فهو امير المؤمنين على (عليه السلام)؛ واما (الليله) ففاطمة (عليها السلام) (فيها يفرق كل امر حكيم) يقول يخرج منها خير كثير فرجل حكيم فرجل حكيم فرجل حكيم...(27).

به حضرت عرض كرد: به من خبر بده از كتابى كه بر محمد (صلى الله عليه وآله وسلّم) فرود آمده وبه آن گويا گشته وآن را به صفاتى موصوف نمود ودر حقش گفته است (حم؛ سوگند به كتاب روشن وآشكار؛ به درستى كه ما آن را در شب مباركى فرود فرستاديم، به درستى كه ما بيم دهنده ايم؛ در آن شب جدا شود هر امر محكمى) تفسير آن در باطن وحقيقت چيست؟

حضرت فرمودند: اما (حم) همان محمد (صلى الله عليه وآله وسلّم) است كه در كتاب هود پيامبر با حروف ناقصه آمده است (ميم اول ودال آخرش حذف شده)؛ واما (كتاب مبين) همان امير المؤمنين على (عليه السلام) است؛ واما مقصود از(ليله) وشب همانا فاطمة (عليها السلام) مى باشد؛ واما اينكه فرموده (در آن جدا مى شود هر امر محكمى) يعنى بر آيد از فاطمة (عليها السلام) خير بسيار وفراوان، مردى حكيم، سپس مردى حكيم، سپس مردى حكيم.(28)

شباهتهاى حضرت زهرا (عليها السلام) وحضرت مهدى (عليه السلام)

بين اين دو بزرگوار شباهتهايى در اسمها وصفات وجود دارد؛ كه در ذيل به بيست وپنج مورد از آن اشاره مى شود.

حضرت زهرا بقيه النبوه وحضرت مهدى بقيه الانبياء وبقيه العترة

الف: حضرت زهرا باقيمانده وادامه ى نبوت است.

حضرت زهرا (عليها السلام) پس از خواندن خطبه ى فدكيه وبازگشت به خانه، سخنانى گفتند. حضرت على (عليه السلام) ايشان را، با اين لقب مورد خطاب قرار دادند: يا ابنه الصفوه وبقيه النبوه.(29)

ب: حضرت مهدى (عجل الله فرجه) باقيمانده وادامه همه انبياى الهى

حضرت حكيمه خاتون در ضمن نقل حديث شب تولد امام زمان (عليه السلام) مى گويد: او را خدمت امام عسكرى (عليه السلام) آوردم؛ پس...فرمود: (سخن بگو اى حجه الله وبقيه الا نبياء ونورالا صفياء وغوث الفقراء وخاتم الا وصياء ونور الا تقياء...؛ پس او (عجل الله فرجه) فرمود: اشهد ان لا اله الاالله و...).(30)

پس مى بينيم كه امام عسكرى (عليه السلام) او را با لقب (بقيه الانبياء) باقيمانده انبياء خطاب كرد.

ج: حضرت مهدى (عجل الله فرجه) باقيمانده برگزيدگان وعترت پيامبر است.

در استغاثه به حضرت مهدى (عجل الله فرجه)، بعد از خواندن دو ركعت نماز مى گوييم: سلام الله الكامل التام الشامل العام... على... سلاله النبوه وبقيه العتره والصفوه صاحب الزمان.(31)

پس درود خدا را بر كسى كه باقيمانده عترت وصفوت است، مى فرستيم.

د: حضرت مهدى (عجل الله فرجه) سلاله النبوه است.

ملاحظه كرديد كه در دعاى پيشين، بعد از استغاثه به حضرت مهدى (عجل الله فرجه)، درود خدا را بر كسى كه سلاله نبوت است، مى فرستيم.

هـ: حضرت مهدى (عجل الله فرجه) بقية الله است.

روايات زيادى داريم كه امام زمان (عليه السلام) بقية الله است. در ذيل به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

1. عمران بن داهر مى گويد: مردى به امام صادق (عليه السلام) عرض كرد: لنسلّم على القائم بامره المؤمنين؟ قال: لا، ذلك اسم سماه الله امير المؤمنين، لا يسمّى به احد قبله ولا بعده الا كافر. قال: فكيف نسلّم عليه؟ قال: تقول السلام عليك يا بقيه الله. ثم قرا (عليه السلام) (بقية الله خير لكم ان كنتم مؤمنين).(32)،(33)

سؤال شد: آيا مى توانيم به حضرت قائم (عجل الله فرجه) به عنوان امير المؤمنين درود بفرستيم وبگوييم

(السلام عليك يا امير المؤمنين)

حضرت فرمود: خير، آن اسم خاص اميرمؤمنان على (عليه السلام) است؛ كه خداوند او را به اين نام ناميده است. هرگز كسى را جز او نتوان به اين نام ناميد. هر كس به اين نام ناميده شود؛ چه قبل از امير المؤمنين على (عليه السلام) باشد، چه بعدش، كافر است.

عرض نمود: پس چگونه بر او (عجل الله فرجه) سلام كنيم؟ فرمود: بگو (السلام عليك يا بقيه الله)، سلام بر تو اى باقيمانده خدا. سپس امام صادق (عليه السلام) آيه 86 سوره هود را تلاوت فرمود كه: (باقيمانده الهى بهتر است براى شما، اگر مؤمن باشيد).

2. احمد بن اسحاق، كه از شخصيتهاى معروف قم ووكيل امام عسكرى (عليه السلام) بوده، مى گويد: خدمت امام عسكرى (عليه السلام) رفتم؛ تا از جانشين او وامام بعد از او سؤال كنم. قبل از آنكه من سؤال كنم، امام (عليه السلام) فرمود:

اى احمد بن اسحاق! خداى تبارك وتعالى از روزى كه آدم را آفريد، تا روزى كه قيامت به پا شود، زمين را خالى از حجت نگذاشته ونمى گذارد؛ بلكه همواره حجت خدا در روى زمين خواهد بود؛ كه خداوند به وسيله او بلاها را از زمينيان دفع مى كند وبه بركت او باران مى فرستد وبه خاطر او بركات زمين را خارج مى نمايد.

گفتم: پس امام بعد از شما كيست؟ (امام بدون اينكه جوابى بدهد) با شتاب از جاى برخاسته وداخل اطاقى شدند؛ در هنگام بيرون آمدن كودكى را بر دوش خود آورد، كه صورتش چون ماه شب چهارده بود وتقريباً سه ساله بود؛ آنگاه خطاب به من فرمود: اگر منزلت تو در پيش حضرت احديت وحجتهاى پروردگار نبود، پسرم را به تو نشان نمى دادم.

عرضه داشتم: آيا علامتى هست كه من بيشتر مطمئن شوم ودلم آرامش پذيرد؟ پس ناگهان حجت خدا با زبان فصيح وآشكار فرمود: انا بقية الله فى ارضه والمنتقم من اعدائه ولاتطلب اثرا بعد عينٍ يا احمدبن اسحاق...(34)

(من تنها بازمانده خدا در زمين هستم؛ از دشمنان خدا انتقام مى گيرم. واى احمدبن اسحاق! پس از ديدن، ديگر نشانه نپرس).

3. از امام صادق (عليه السلام) نقل مى كنند، كه حضرت در ترسيم روز پر شكوه ظهور مى فرمايد: اول ما يَنطق به هذه الايه: (بقية الله خير لكم ان كنتم مؤمنين) ثم يقول: انا بقية الله وحجته وخليفته عليكم؛ فلاى سلّم عليه مسلمٌ، الا قال: السلام عليك يا بقية الله فى ارضه.(35)

امام زمان (عليه السلام) نخستين چيزى كه به زبان مى آورد، اين آيه شريفه است (باقيمانده الهى براى شما بهتر است، اگر مؤمن هستيد) سپس مى فرمايد: بقية الله من هستم؛ من حجت الهى وخليفه الهى بر شما هستم. پس هيچ مسلمانى در روى زمين بر او سلام نمى كند، مگر به اين عبارت كه: سلام بر شما اى بقية الله در زمين الهى.

4. امام هادى (عليه السلام) در ضمن بيان اوصاف امام مهدى (عجل الله فرجه) مى فرمايد:

هوالذى يجمع الكلم ويُتِمُّ النِعَم ويحِق اللّه به الحق ويزهِق الباطل وهو مَهديُّكم والمنتظَر ثم قرا (بقية الله خير لكم) وقال: هو والله بقيه الله.(36)

او كسى است كه وحدت كلمه ايجاد مى كند ونعمتها را كامل مى سازد. خداوند حق را به دست او تحقق مى بخشد وباطل را نابود مى سازد. او مهدى منتظر شماست. آنگاه اين آيه را تلاوت كرد: (بقية الله خير لكم) سپس فرمود: به خدا سوگند بقية الله (تنها بازمانده از حجتهاى الهى) اوست.

حضرت زهرا سيده النساء وحضرت مهدى سيد الخلق است

الف) حضرت زهرا سرور زنان است.

پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلّم) در موارد متعددى به دختر گرامى خود اين لقب را داده اند؛ ابن عباس نقل مى كند كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) فرمود: وامّا ابنَتى فاطمة فانها سيده نساء العالمين من الاولين والاخرين.(37)

اما دخترم فاطمه، سرور زنان عالم از اولين وآخرين مى باشد.

ب) حضرت مهدى (عجل الله فرجه) سيدالخلق است.

اين لقب را حضرت رضا (عليه السلام) به فرزند گراميش حضرت مهدى (عليه السلام) داده اند.

عن الحسن بن شاذان الواسطى قال: كتبت الى ابى الحسن الرضا (عليه السلام): اشكو جفأ اهل واسط وحملهم على، وكانت عصابه من العثمانية تؤذينى؛ فوقع بخطه: ان الله تبارك وتعالى اخذ ميثاق اوليائنا على الصبر فى دوله الباطل؛ فاصبر لحكم ربّك. فلو قد قام سيدالخلق لقالوا: (يا ويلنا من بعثنا من مرقدنا هذا ما وعد الرحمن وصدق المرسلون).(38)،(39)

حسن بن شاذان مى گويد: نامه اى نوشتم خدمت امام رضا (عليه السلام) واز جفا ويورش واذيّت اهل واسط، كه جمعى از عثمانيان بودند، بر خود شكايت كردم. حضرت به خط مبارك جواب فرمودند: خداوند از دوستان ما پيمان گرفته كه در دولت باطل صبر كنند؛ تو هم صبر كن (نگران نباش). وقتى كه سيد الخلق قيام كند، دشمنان مى خوانند: (واى بر ما! چه كسى ما را از قبورمان مبعوث كرده؟ اين همان است كه خداوند وعده داده بود؛ وفرستادگان الهى راست مى گفتند).

مرحوم علامه مجلسى مى گويد: مراد از سيد الخلق، قائم (عليه السلام) است. پس دشمنان اهل بيت (عليهم السلام) در آن زمان رجعت مى كنند ومؤمنان از آنها انتقام مى گيرند. پس دشمنان مى گويند: (يا ويلنا...).(40)

حضرت زهرا طاهره وحضرت مهدى طاهر است

الف) حضرت زهرا (عليها السلام) طاهره است.

اين مطلب هم از آيه تطهير استفاده مى شود وهم مى بينيم پيامبر آن حضرت را به اين لقب ناميدند.

اسماء بنت عميس مى گويد: قال النبى (صلى الله عليه وآله وسّلم): اما عَلِمت انّ ابنتى طاهرة مطهرة...(41)

پس پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) فرمودند: آيا نمى دانى كه دخترم پاك وپاكيزه است؛ آيه تطهير هم دليل ديگرى بر پاك بودن حضرت از رجس وپليديها است. (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت ويطهّرَكم تطهيرا).(42)

خداوند اراده كرده كه ناپاكى را از شما اهل بيت دور كند وشما را پاك قرار بدهد).

اين آيه به اجماع خاصه وعامه در شأن پنج تن آل عباست.(43)

ب: حضرت مهدى (عجل الله فرجه) طاهر است.

اين لقب را پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلّم) به امام زمان (عليه السلام) داده اند؛ در ضمن حديثى كه فرمود: ان الله عز وجل رَكبَ فى صلبِ الحسن (اى العسكرى) (عليه السلام) نطفَة مباركة زكيه طيبه طاهرهً مطهره؛ يرضى بها كل مؤمن اخذ الله ميثاقه بالولاية ويكف ر بها كل جاحدٍ؛ فهو امامٌ تقى نقى هادٍ مهدى...(44)

خداوند در صلب امام حسن (عسكرى) (عليه السلام) نطفه اى مبارك، پاك وپاكيزه تعبيه نمود؛ كه هر مؤمنى كه خداوند از او پيمان ولايت گرفته، از او خشنود مى شود وهر منكرى به او كفر مى ورزد. او پيشواى پارسا، پاكيزه، هادى ومهدى است.

در روايت ديگرى امام صادق (عليه السلام) فرمودند: اذا كان ذلك فكونوا اجلاسَ بيوتكم حتى يظهر الطاهر بن المطهر ذوالغيبه...(45)

وقتى آخر الزمان شد وفتنه ها به وجود آمد، شما گليم خانه ى خود باشيد؛ تا خداوند امام پاكيزه وپسر پاكيزه را ظاهر كند.

ودر دعايى كه دستور داده اند در زمان غيبت بخوانيم، دارد...: وزد فى كرامتك له فانه الهادى... الطاهر التقى النقى الزكى الرضى المرضى الصابر المجتهد الشكور...(46)

عرض مى كنيم: خدايا! بر لطف وكرامتت نسبت به او بيفزا؛ كه اوست هادى... پاك، با تقوا پاكيزه، منزه، صاحب مقام رضا وخشنودى خدا، صبر كننده، سپاسگزار و...

حضرت زهرا مباركه وحضرت مهدى مبارك است

الف) حضرت زهرا (عليها السلام) مباركه است.

مبارك از بركت گرفته شده؛ به معناى رشد وزياده. مبارك يعنى آنچه كه از او خير زياد بيايد.(47)

به حضرت زهرا (عليها السلام) از اين جهت مبارك مى گويند كه او كوثر، (انا اعطيناك الكوثر) است؛ همان طور كه فخر رازى در تفسير خود گفته: مراد صديقه طاهره، فاطمة زهرا (عليها السلام) است.(48) وصاحب مجمع البيان مى گويد: كوثر، زيادى نسل وفرزند است؛ كه از فاطمة زهرا (عليها السلام) واولاد وى، نسل رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلّم) آنچنان فراوان شد، كه نتوان شماره كرد.

مرحوم علامه طباطبايى مى فرمايد: مراد از كوثرى كه خداوند به پيامبر (صلى الله عليه وآله وسّلم) عطا فرمود، فقط كثرت ذريه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) مى باشد، يا مراد، خير كثير است، وكثرت ذريه، مراد مى باشد، در ضمن خير كثير؛ واگر غير از اين، معنا كنيم، محقق كردن ومحكم كردن كلا م به واسطه آيه (ان شانئك هو الابتر) خالى از فايده مى شود.(49)،(50)

ب) حضرت مهدى (عجل الله فرجه) مبارك است.

در ضمن لقبهايى كه پيامبر (صلى الله عليه وآله وسّلم) براى آن حضرت شمردند، همين لقب مبارك است.(51)

وقتى پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) در بياناتى آخر الزمان را ترسيم مى كنند، مى فرمايد: ولا يزال ذلك البلاد على اهل ذلك الزمان، حتى اذا يئسوا وقنطوا واساؤوا الظّن اَلاّ يفرَّجَ عنهم؛ اذ بعث الله رجلا من اطايِب عترتى وابرارِ ذرّيّتى عَدلاً مباركاً زكيّا.(52)

اين گرفتارى با مردم آن زمان خواهد بود؛ تا هنگامى كه مأيوس ونا اميد شوند وتصور كنند كه ديگر خداوند از آنها رفع گرفتارى نخواهد فرمود؛ آنگاه خداوند مردى را از بهترين فرزندان وپاكترين عترت من بر مى انگيزد؛ كه سرا پا عدل وبركت وپاكى است.

حضرت زهرا زكيه وحضرت مهدى زكى است

(زكوه) به معناى نمو وزيادتى(53) يا به معناى پاكيزه از خباثت نفس، كينه، بخل، حسد وهرگونه پليدى وكثافت ظاهرى وباطنى است.(54)

الف) حضرت زهرا (سلام الله عليها) زكيه است.

در ذيل كلمه (مباركه) از آن سخن گفتيم.

ب) حضرت مهدى زكى است.

از جمله القابى كه پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسّلم) به حضرت مهدى (عليه السلام) داده اند، زكى است؛ كه روايات آن را در ذيل شباهتهاى 3 و4 ذكر نموديم.

همچنين اميرمؤمنان على (عليه السلام) در ضمن نامه اى به معاويه اين لقب را به حضرت مهدى (عليه السلام) داده اند... واِنّ رج لا مِن ولدِك، مَشومٌ ملعونٌ... ويَعرَب منهم رجلٌ من ولدى زكى نقى الذى يملا الارض قسطا وعدلاً.(55)

مردى از نسل تو كه شوم وملعون است... سپاهى به سوى مدينه مى فرستد... ومردى پاك وپاكيزه از نسل من، از ميان آنها مى گريزد وزمين را پر از عدل وداد مى نمايد.

حضرت زهرا طيبه وحضرت مهدى طيب است

الف) حضرت زهرا (سلام الله عليها) طيبه است.

مرحوم سيدبن طاووس بعد از نقل روايت فضيلت اهداى نماز به معصومين (عليهم السّلام) مى فرمايد: بعد از نماز هديه به هر يك از معصومين اين دعا را بخواند...، دعايى كه بعد از خواندن نماز هديه به حضرت زهرا (عليها السلام) مى فرمايد، اين است كه بگويد: اللهم اِن هاتَينِ الركعتين هديه منى إلى الطاهرة المطهرة الطيبة الزكية فاطمة اللهم... واَثِبنى عليهما افضل املى ورجايى فيك وفى نبيك (صلوات اللّه عليه وآله) ووصى نبيك والطيبه الطاهره فاطمه...(56)

ب: حضرت مهدى (عجل الله فرجه) طيب است.

روايات آن در ذيل شباهتهاى سوم وچهارم آمده است.

حضرت زهرا مطهره وحضرت مهدى مطهر است

رواياتى كه دلالت بر اين مطلب مى كند در ذيل شباهت سوّم آمده است.

حضرت زهرا تقيه وحضرت مهدى تقى است

الف) حضرت زهرا (سلام الله عليها) تقيه است.

حضرت زهرا (عليها السلام) در اوج قله تقوا مى باشد. در زيارت حضرتش مى خوانيم:

السلام عليك ايتها التقيّه النقيّه(57) سلام بر تو اى ذات متقى پاك.

يا مى خوانيم: اللهم صل على محمد واهل بيته وصلّ على البتول الطاهرة الصديقة المعصومة التقية النقية الرضية المرضية الزكية الرشيدة المظلومة المقهورة.(58)

ب) حضرت مهدى (عجل الله فرجه) تقى است.

در ذيل شباهت سوّم، روايتى كه دلالت بر اين مطلب مى كند، ذكر شد.

حضرت زهرا نقيه وحضرت مهدى نقى است

رواياتى كه دلالت بر اين مطلب مى كند در ذيل شباهتهاى 3 و5 و8 ذكر شده.

حضرت زهرا محدثه وحضرت مهدى محدث است

الف) حضرت زهرا (سلام الله عليها) محدثه است.

بيش از ده روايت داريم كه دلا لت دارند ملائكه بر حضرت زهرا (عليها السلام) فرود آمده وبا ايشان سخن مى گفتند؛ از اين روى به او محدَّثه گفتند.

در اينجا به بعضى از آن روايات اشاره مى كنيم:

از امام صادق (عليه السلام) پيرامون مصحف فاطمة (عليها السلام) سؤال كردند. امام پس از سكوتى طولانى فرمود:

اِنك ملَتَبحَثونَ عمّا تريدون وعما لا تريدون. ان فاطمة مكثت بعد رسول الله (صلى الله عليه وآله وسّلم) خمسه وسبعين يوماً وكان دخلها حزن شديد على ابيها؛ وكان جبرئيل يأتيها فَيُحسِنُ عزاها على ابيها ويطيب نفسها ويخبرها عن ابيه ومكانه ويخبرها بما يكون بعدها، وكان على (عليه السلام) يكتب ذلك؛ فهذا مصحف فاطمه.(59)

شما از هر چيزى سؤال مى كنيد. زهرا (عليها السلام) بعد از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسّلم) هفتاد وپنج روز بيشتر زنده نبود؛ وبه سبب فقدان پدر، بسيار محزون بود؛ از اين رو هميشه جبرئيل به نزد او مى آمد وعلا وه بر اينكه او را تسليت مى گفت وتسلاى او بود، او را از جايگاه او واخبار آينده آگاه مى كرد وحضرت على (عليه السلام) همانها را مى نوشت. اين نوشته ها، مصحف فاطمة (عليها السلام) است.(60)

امام صادق (عليه السلام) همچنين فرمودند: انما سميت فاطمة محدثه لان الملائكه كانت تهبط من السماء فتناديها كما تنادى مريم بنت عمران؛ فتقول الملائكه يا فاطمه! ان الله اصطفاك وطهّرِك على نساء العالمين.(61)

همانا فاطمة را محدثه ناميدند، چون كه هميشه ملا ئكه از آسمان بر او هبوط مى كردند؛ پس همان گونه كه حضرت مريم (عليها السلام) را مورد ندا قرار دادند، او را هم مورد خطاب قرار دادند وگفتند: اى فاطمه! خداوند تو را بر تمام زنان عالم برگزيد وتورا پاكيزه قرار داد.

ب: حضرت مهدى (عجل الله فرجه) محدث است.

در اين زمينه دو دسته روايات داريم. يك دسته از آنها به طور عموم دلالت مى كند كه كل ائمه (عليهم السلام) محدث هستند ودسته ديگر رواياتى است كه دلالت مى كند حضرت مهدى (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف) محدث است.

روايات عام:

- قال رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلّم): مِن ولدى اِثنا عَشَرَ نَقيباً، نجَباء محَدَّثونَ مُفَهَّمُونَ آخرهم القائم بالحق.(62)

پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) فرمودند: دوازده نقيب ازاولاد من هستند كه همه شان نجيب، محدث، آموزش يافته وصاحب فهم هستند؛ كه آخرين آنها قائم به حق است.

- قال الباقر (عليه السلام)مِنّا اثنا عَشَرَ محدّثاً، السابِع مِن ولدى القائمٌ (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف)(63) دوازده محدث از ماست؛ كه هفتمين فرزند من همان قائم (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف) است.

- امام جواد (عليه السلام) از امير مؤمنان على (عليه السلام) نقل مى كنند، كه حضرتش به ابن عباس فرمود: انّ ليله القدر فى كل سنه واِنّه يَنزِل فى تلك الليلة امر السنة ولذلك الامر ولاه بعد رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلّم). فقال ابن عباس: مَن هم؟ قال اَنَا واحد عشر من صلبى ائمّه محدثون.(64)

حضرت على (عليه السلام) به ابن عباس فرمودند: شب قدر در هر سال هست (منحصر به زمان حيات پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) نبوده) ودر آن شب امور سال نازل مى شود؛ وبراى اين برنامه، واليانى بعد از رسول اللّه (صلى الله عليه وآله وسلّم) وجود دارد. ابن عباس عرض كرد: آنها چه كسانى هستند؟ حضرت على (عليه السلام) فرمودند: من ويازده فرزند من، كه همه پيشوا ومحدث هستند.

- در روايتى امام صادق (عليه السلام) تفسير آيه (تتنزل الملائكة والروح فيها...)(65) را اين گونه بيان مى فرمايند: اَى من عند ربهم على محمدٍ وال محمد بكل امر سلام.(66)

يعنى ملائكه وروح از جانب خداوند بر محمد وآل محمد (عليهم السلام) نازل مى شوند.

- از امام باقر (عليه السلام) سؤال شد: آيا شما شب قدر را مى شناسيد؟ فقال وكيف لا نعرف والملائكه يطوفون بنا فيها.(67) چگونه شب قدر را نشناسيم؛ در حالى كه ملائكه در آن شب در اطراف ما طواف مى كنند.

ملا ئكه واعظم ملا ئكه كه روح است، در اطراف آنها چرخ مى زنند وبر آنها نازل مى شوند وبا آنها سخن مى گويند.

روايات خاص:

- امام رضا (عليه السلام) ضمن بر شمردن صفات امام زمان (عليه السلام) مى فرمايد:

يكون اعلمَ الناس واحكم الناس واتقى الناس واحلم الناس واسخى الناس واعبد الناس... ويَرى مَن خلفَه كما يرى من بين يديه ولا يكون له ظلٌ... وتنام عيناه ولاينام قلب هو يكون محدّثاً.(68)

او داناترين مردمان، حكيم ترين، پرهيزكارترين، بردبارترين، بخشنده ترين وعابدترين مردم است؛ كه پشت سر را مى بيند، همان گونه كه پيش رو را مى بيند؛ سايه ندارد؛ ديدگانش در خواب فرو مى رود، ولى دلش هميشه بيدار است وفرشتگان با او سخن مى گويند.

- يا امام جواد (عليه السلام) در ضمن بيان سير آن حضرت مى فرمايد:

ثم يدخل الكوفة فيقتل مقاتليها، حتى يرضى الله عز وجل... ثم قلت: وما يدريه، جعلت فداك منى يرضى الله عز وجل؟ قال: يا ابا الجارود! ان الله اوحى الى ام موسى وهو خير من ام موسى وأوحى الله الى النحل وهو خير من النحل.(69)

او وارد كوفه مى شود وجنگ كنندگان را مى كشد، تا خداوند راضى شود...، عرض كردم: چگونه متوجه مى شود كه خداوند راضى شده؟ حضرت فرمود: خداوند به مادر موسى(70) وحى كرد؛ والبته مهدى (عليه السلام) بهتر از مادر موسى است وخداوند به زنبور عسل وحى كرد(71) والبته او بهتر از زنبور عسل است.

حضرت با استشهاد به دو آيه از قرآن مى خواهند بفرمايند كه خداوند به او وحى مى كند. البته همان طورى كه در آن دو آيه، مراد از وحى، وحى مصطلح (نزول جبرئيل، همراه با ادعاى نبوت) نيست؛ مراد از وحى به حضرت مهدى (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف) هم وحى مصطلح نيست.

حضرت زهرا وحضرت بقية الله هر دو كوكب درى هستند

الف) حضرت زهرا (سلام الله عليها) ستاره درخشان است.

ابى هاشم عسكرى از امام عسكرى (عليه السلام) سؤال مى كند: لم سميت فاطمة الزهراء؟ فقال: كان وجهها يزهر لامير المؤمنين (عليه السلام) من اول النهار كالشمس الضاحيه وعند الزوال كالقمر المنير وعند غروب الشمس كالكوكب الدرى.(72)

حضرت در جواب اين سؤال كه چرا حضرت فاطمة (عليها السلام) را زهرا ناميدند، فرمودند: صورت او براى اميرمؤمنان (عليه السلام) نور افشانى مى كرد؛ در اول روز، مثل خورشيد تابان، وهنگام ظهر، مثل ماه منير ودر وقت غروب خورشيد، مثل كوكب درى وستاره درخشان.

حضرت زهرا (عليها السلام) در حديث مفاخره - حديثى كه در آن حضرت على (عليه السلام) وفاطمة زهرا (عليها السلام) هر كدام فضائل خود را بر مى شمرند - خود را به عنوان كوكب درّى معرفى مى كنند.

قال على (عليه السلام):

انا الامين الاصلع. قالت فاطمة: انا الكوكب الذى يلمع...(73) حضرت على (عليه السلام) فرمود: من امين اصلع هستم. حضرت فاطمة (عليها السلام) فرمودند: من ستاره اى هستم كه مى درخشد.

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايند: (كانّها كوكب درى) (در آيه 35 سوره نور) كأن فاطمة (عليها السلام) كوكب درى بين نساء اهل الارض (اهل الدنيا).(74)

گويا فاطمة (عليها السلام) همانند ستاره درخشان بين زنان اهل زمين (اهل دنيا) است.

ب) حضرت مهدى (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف) ستاره درخشان است.

قال رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلّم): المهدى رجلٌ مِن ولدى؛ وجهه كالكوكب الدرى.(75)

پيامبر (صلى اللّهُ عليه وآله وسلّم) فرمودند: مهدى مردى از فرزندان من است، كه صورتش مثل ستاره درخشان است.

پيامبر اكرم (صلى اللّهُ عليه وآله وسلّم) در ضمن بيان مشاهدات خود در معراج مى فرمايد: خداوند انوار ائمه اثنى عشر را به من نشان داد وفرمود: يا محمد! ارفع راسك فاذا انا بانوار على و... ومحمد بن الحسن الحجه يتلالا من بينهم (يتلألأ وجهه من بينهم) كانّه كوكب درى. فقلت: يارب! من هذا؟ (من هؤلاء ومَن هذا) قال: يا محمد! هم الائمّه من بعدك؛ المطهّرون من صلبك وهذا الحجه الذى يملا الارض قسطا وعدلاً ويشفى صدور قوم مؤمنين.(76)

اى محمد (صلى اللّهُ عليه وآله وسلّم)! سرت را بالا بياور. وقتى بالا را نگاه كردم، نور ائمه (عليهم السلام) را ديدم كه نور محمد بن الحسن، بين آنها نورافشانى مى كرد وصورتش مى درخشيد، مثل ستاره درخشانى. پس عرض كردم: خدايا! اينها چه كسانى هستند واين نور چه كسى است؟ خطاب شد: اينها امامان بعد از تو، از صلب تو هستند، كه پاكند؛ واين شخص كه مى درخشد، حجتى است كه زمين را پر از قسط وعدل مى كند ودلهاى مؤمنين را شفا مى دهد.

حضرت زهرا منصوره وامام زمان منصور است

الف) حضرت زهرا (عليها السلام) يارى شده است.

دروصف حضرت فاطمة (عليها السلام) آمده است: كه او ميمونَه مَنصورَه محتَسَمَه جميله جليله معظمهٌ.(77)

يكى از آياتى كه به حضرت زهرا (عليها السلام) وحضرت مهدى (عجل الله فرجه)، تأويل شده است آيه 4 سوره روم است (...يومئذٍ يفرح المؤمنون؛ بنصر الله ينصر من يشاء وهو العزيز الرحيم).(78)

امام صادق (عليه السلام) از قول پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) نقل مى كنند، كه حضرت جبرئيل (عليه السلام) سيب بهشتى را از طرف خداوند به رسم هديه براى پيامبر آورد وعرض كرد: بخور اين سيب را. سيب را دو نيم كرد؛ نورى ساطع شد. سؤال فرمودند: اين نور چيست ؟ جبرئيل عرض كرد: فان ذلك النور، للمنصوره فى السماء وفى الارض فاطمه. قلت: حبيبى جبرئيل! ولم سميت فى السماء المنصوره وفى الارض فاطمه؟ (اين نور منصوره در آسمان وفاطمة در زمين است. به جبرئيل گفتم: حبيب من! چرا او را در آسمان منصوره مى گويند ودر زمين فاطمه؟ گفت:

سميت فى الارض فاطمه، لانها فطمت وشيعتها من النار وفطم اعدائها من حبها. (او را در زمين فاطمة مى گويند؛ چرا كه او وشيعيانش از آتش بازداشته شده اند ودشمنان او از دوست داشتن او باز داشته شده اند.

در ادامه عرض داشت: وهى فى السماء المنصوره؛ وذلك قوله عز وجل (ويومئذ يفرح المؤمنون بنصر الله) يعنى نصر الله لمحبيها.(79) او را در آسمان منصوره خوانند؛ واين همان گفتار خداوند است كه فرمود: (در چنين روزى مؤمنان به يارى خداوند - يارى خداوند به محبين آن حضرت - خوشحال مى شوند. آن حضرت؛ دوستداران او در آن روز وروز ظهور امام زمان (عليه السلام) خوشحال مى شوند؛ امام صادق (عليه السلام) در پاسخ سؤال ابى بصير از آن حضرت پيرامون تفسير (الم؛ غلبت الروم) فرمود: هم بنو اميه: آنها بنو اميه هستند... (ويومئذ يفرح المؤمنون بنصر الله) عند قيام القائم.(80)

مؤمنان به يارى خداوند هنگام قيام حضرت مهدى (عجل الله فرجه) خوشحال مى شوند، گفتنى است، حتى مؤمنانى كه از دنيا رفته اند، به چنين قيامى خوشحال مى شوند؛ امام صادق (عليه السلام) فرمودند: (يومئذ يفرح المؤمنون بنصر الله) فى قبورهم، بقيام القائم (عليه السلام).(81)

مؤمنان، در حالى كه در قبرهايشان هستند. به قيام حضرت مهدى (عجل الله فرجه) خوشحال مى شوند.

پس هر روزى كه روز نجات مؤمنان وپيروزى آنها باشد ويارى خداوند شامل آنها بشود، روز فرح وخوشحالى مؤمنان خواهد بود.

ب) حضرت مهدى (عجل الله فرجه) منصور است.

خداوند حضرت مهدى (عجل الله فرجه) را منصور ناميده اند (ومن قتل مظلوماً فقد جعلنا لوليّه سلطانا فلا يسرف فى القتل انّه كان منصوراً).(82)

در روايات آيه شريفه به حضرت امام حسين (عليه السلام) وحضرت مهدى (عجل الله فرجه) تأويل شده است.

امام باقر (عليه السلام) فرمودند: (من قتل مظلوماً)، الحسين، كشته شده ى مظلوم، حسين (عليه السلام) است. انه كان منصوراً، سمى الله المهدى المنصور؛ كما سمّى احمد ومحمد ومحمود وكما سمّى عيسى المسيح.(83)

حضرت مى فرمايد: خداوند مهدى را منصور ناميده همان طور كه (پيامبر را) احمد ومحمد ومحمود ناميد وچنانچه عيسى (عليه السلام) را مسيح ناميد.

ودر زيارت عاشورا مى خوانيم: فاسئل الله الذى اكرم مقامك واكرمنى بك ان يرزقنى طلب ثارك مع امام منصور من اهل بيت محمد (صلى الله عليه وآله وسلّم).(84) از خداوند مى خواهيم كه به ما توفيق بدهد در كنار امام منصور (امام زمان (عليه السلام)) خون خواهى حسين (عليه السلام) را بكنيم.

همچنين امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد: القائم منا منصورٌ بالرّ عب مؤَيَّدٌ بالنصر.(85) قائم از ما، يارى شده است به وسيله ترس در دل دشمنان وتأييد شده به وسيله يارى او.

وبالاخره در دعاى ندبه مى خوانيم: أين المنصور على من اعتدى عليه وافترى.(86)

كجاست آن كسى كه يارى شده است بر عليه كسى كه نسبت به او تعدى كرده وافترا بسته.

حضرت زهرا صديقه وحضرت مهدى صادق المقال است

الف) حضرت زهرا راست گفتار است:

پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) به حضرت على (عليه السلام) فرمودند: سفارشهايى به دخترم فاطمة كرده ام وبه او دستور دادم آنها را به تو بگويد؛ آنها را نافذ بدان. فهى الصادقة الصدوقة. او بسيار راست گفتارست. سپس حضرت زهرا (عليها السلام) را به سينه چسباند وسر او را بوسيد وفرمود: فداك ابوك يا فاطمه. پدرت به فداى تو اى فاطمه.(87)

مفضل مى گويد: به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم: چه كسى فاطمة (عليها السلام) را غسل داد؟ فرمودند: حضرت على (عليه السلام)... سپس حضرت فرمودند: گويا از اين خبرناراحت شدى! عرض كردم: بله قربانت شوم. حضرت فرمودند: دل گير نشو: فانها صديقه لم يكن يغسّلها الاصديق. اما علمت ان مريم لم يغسّلها الا عيسى.(88)

به درستى كه او صديقه بود، كه جز صديق نمى توانست او را غسل دهد. آيا نمى دانى مريم را (كه صديقه بود) جز عيسى غسل نداد.

پيامبر به حضرت على (عليه السلام) فرمودند: به تو سه چيز داده شده كه حتى به من هم داده نشد: يكى اينكه پدر همسر تو مثل من است وبراى همسريت، صديقه اى مثل دختر من به تو داده شده...(89).

وگفتنى است كه حتى مخالفين هم اعتراف مى كنند كه او صديقه است.

هنگامى كه حضرت زهرا (عليها السلام) مطالبى را در خطبه فدكيه بيان فرمودند. اولى مى گويد:... وانتِ يا خيره النساء وابنه خيرالانبياء صادقه فى قولك... ولا مصدوده عن صدقِك... صدق الله ورسوله وصَدَقتِ ابنته.(90)

تو اى بهترين زنان ودختر بهترين پيامبران، در گفتارت صادق هستى... وچيزى نيست كه تو را از صدقت باز دارد... خدا ورسولش راستگويند ودختر رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلّم) هم راستگوست.

ب) حضرت مهدى (عجل الله فرجه) راست گفتار است

حضرت على (عليه السلام) مى فرمايد: يَظهر صاحب الرايه المحمديه والدوله الاحمديه، القائم بالسيف والحال، الصادق فى المقال؛ يمَهِّدُ الارضَ ويحيِى السنة والفرض.(91)

صاحب پرچم محمدى (صلى الله عليه وآله وسلّم) وبنيانگذاردولت احمدى (صلى الله عليه وآله وسلّم) ظهور مى كند؛ در حالى كه شمشير در دست دارد، راستگو در گفتار است، زمين را مهد زندگى سازد واحكام اسلام (اعم از سنت وفرض) را زنده گرداند.

حضرت زهرا صابره وحضرت مهدى صابر است

الف) حضرت زهرا (عليها السلام) صبر كننده است.

در زيارت حضرت زهرا (عليها السلام) مى خوانيم: يا ممتحنه امتحنك الله الذى خلقك قبل ان يخلقك؛ فوجدك لما امتحنك صابرهً و...(92).

اى امتحان شده اى كه خداوند قبل از اينكه بيافريند تو را، امتحانت كرد؛ پس تو را صبر كننده ديد نسبت به امتحانات....

ب) حضرت مهدى (عجل الله فرجه) صبر كننده است.

در دعاى زمان غيبت امام زمان (عليه السلام) مى خوانيم: فانه الهادى... الصابر المجتهد الشكور...(93)

در حديث لوح است كه: عليه كمال موسى وبهاء عيسى وصبر ايوب...(94)

مؤيد اين مطلب آن است كه يكى از فقها ومراجع بزرگوار نقل مى كرد: يكى از اشخاص مورد اعتماد اخيراً در عالم رؤِيا خدمت حضرت بقية الله (عجل الله فرجه) رسيده؛ نوشته اى را روى سينه مبارك آن حضرت ديده، كه روى آن نوشته شده بود:

اَنَا صابرٌ على هذا الأمر ولكن اندبونى، اندبونى، اندبونى

بر اين امر، صبر مى كنم؛ ولكن با سوز وناله، بلند بلند بر من گريه كنيد، بلند بلند بر من گريه كنيد، بلند بلند بر من گريه كنيد.(95)

حضرت زهرا معصومه وامام زمان معصوم است

الف) حضرت زهرا (سلام الله عليها) معصومه است.

عصمت حضرت زهرا (عليها السلام) از آيه تطهير وروايات متعدد به خوبى استفاده مى شود(96) ودر زيارت آن بزرگوار مى خوانيم: السلام عليك أيتها المعصومة المظلومة(97) ومى خوانيم: اللهم صل على محمد واهل بيته وصلّ على البتول الطاهرة الصديقة المعصومة...(98)

ب: حضرت مهدى (عجل الله فرجه) معصوم است

ودر زيارت جامعه كبيره خطاب به تمامى امامان از جمله حضرت مهدى (عجل الله فرجه) عرض مى كنيم: واشهد اَنكم الأئمة الرّاشدون المهديّون المعصومونَ المكرَّمونَ المقَرّبونَ...(99) شهادت مى دهم كه شما پيشوايان رشد يافته، هدايت شدگان، معصومان، بزرگواران ومقرّبان درگاه خداوند... هستيد.

دليلهاى عصمت امامان شامل عصمت حضرت مهدى (عجل الله فرجه) هم مى شود

حضرت زهرا مظهر آيه نور وحضرت مهدى نور آل محمد است

الف) حضرت زهرا مظهر آيه نور است.

براى آيه نور(100) چند تأويل در روايات بيان شد. يكى از آنها حضرت زهرا (عليها السلام) را به عنوان مشكاه (محفظه چراغ، چراغدان) معرفى مى كند.

قال الصادق (عليه السلام) (الله نور السموات والارض مثل نوره كمشكاة) المشكاه فاطمة (عليها السلام)، (فيها مصباح) المصباح، الحسن والحسين (عليهما السلام) (فى زجاجة الزجاجة كانها كوكب درى)، كأن فاطمة (عليها السلام) كوكب درى بين نساء اهل الارض (اهل الدنيا)...(101)

امام صادق (عليه السلام) فرمودند: (مشكاة) در آيه نور فاطمة (عليها السلام) است (در او مصباح است)، (المصباح) يعنى امام حسن وامام حسين (عليهما السلام) در او وجود دارند، (كانها كوكب درى)، فاطمة همانند ستاره درخشان بين زنان اهل زمين (اهل دنيا) است.

ب) حضرت مهدى (عجل الله فرجه) نور آل محمد (عليهم السلام) است.

سيد بن طاووس مى گويد: از مهمات بعد از نماز ظهر، آن است كه همانند امام صادق (عليه السلام) براى حضرت مهدى (عجل الله فرجه) دعا كنيم.

راوى مى گويد: بعد از تمام شدن دعاى حضرت صادق (عليه السلام) عرض كردم: أليس قد دعوتُ لنفسك جعلت فداك؟ آيا اين چنين نيست كه براى خودتان دعا كرديد؟ حضرت فرمودند: دعوتُ لنور آل محمد (عليهم السلام) وسائقهم والمنتقم بامر الله من اعدائهم...(102)

(خير) دعا كردم براى نور آل محمد (عليهم السلام) وپيش برنده ى آنها وانتقام گيرنده از دشمنانشان به دستور الهى.

حضرت زهرا وحضرت مهدى هر دو فرياد رس هستند

الف: حضرت زهرا فرياد رس است.

علامه مجلسى روايت مى كند، كه اگر حاجتى داشتى وسينه ات به خاطر او تنگ گشته، دو ركعت نماز بخوان؛ بعد از سلام نماز، سه مرتبه تكبير بگو وتسبيحات حضرت زهرا (عليها السلام) را بخوان؛ سپس به سجده برو وصد مرتبه بگو: يا مولاتى يا فاطمة اغيثينى؛ پس گونه راست را بر زمين بگذار وهمين را صد مرتبه بگو؛ سپس به سجده برو وهمين را صد مرتبه بگو؛ وبعد از آن گونه چپ را بر زمين بگذار وهمين را صد مرتبه بگو؛ وسپس به سجده برو وصد وده مرتبه بگو، وحاجت خود را ياد كن؛ به درستى كه خداوند برآورده مى كند ان شاء الله تعالى.(103)

توجه: علامه مجلسى (ره) نماز استغاثه به حضرت زهرا (عليها السلام) را به گونه ديگرى هم نقل مى كند.(104)

ب) حضرت مهدى (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف) فرياد رس است.

در زيارت آل يس (عليهم السلام) مى خوانيم: السلام عليك اَيّها العَلَم المنصوب والعِلم المَصبوب والغَوث والرحمَة الواسِعَة.(105)

سلام بر تو اى پرچم افراشته ودانش ريزان وفرياد رس ورحمت واسعه حق.

مؤيد مطلب اينكه، قطب الدين راوندى از ابوالوفاى شيرازى نقل مى كند، كه در زندان ابن الىاس گرفتار شده بودم؛ تصميم قتل مرا گرفته بود، كه متوسل به امام سجاد (عليه السلام) شدم. خواب بر من غلبه پيدا كرد؛ وجود مبارك پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلّم) را ديدم. دستورى عملى براى توسل به ائمه (عليهم السلام) دادند. فرمودند: متوسل نشو به من ونه به دختر من ونه دو پسرم براى متاع دنى؛ بلكه از براى آخرت متوسل شو واما اخى ابوالحسن (عليه السلام)، فانه ينقم لك ممن ظلمك... واما على بن الحسين، فللنجاه من السلاطين ومن معره (مفسده) الشياطين واما محمد بن على وجعفر بن محمد، فللاخره واما موسى بن جعفر (عليه السلام)، فالتمس به العافية واما على بن موسى، فللنجاه من الاسفار فى البر والبحر واما محمد بن على، فاستنزل به الرزق من الله تعالى واما على بن محمد، فلقضاء النوافل وبرالاخوان واما الحسن بن على، فللاخره واما الحجه، فاذا بلغ منك السيف المذبح (واَومَأ بيده الى الحلق) فاستغث به، فانه يغيثك وهو غياث وكهف لمن استغاث به.

برادرم حضرت على (عليه السلام)، از ظلم كننده به تو انتقام مى كشد وامام سجاد (عليه السلام)، براى نجات از سلاطين واز شرور شياطين وامام باقر وامام صادق (عليهما السلام)، براى آخرت وامام كاظم (عليه السلام)، براى طلب عافيت وامام رضا (عليه السلام)، براى نجات در سفرهاى زمينى ودريايى وامام جواد (عليه السلام)، براى نزول رزق از خدا وامام هادى (عليه السلام)، براى قضاى نوافل ونيكى اخوان وامام عسكرى (عليه السلام)، براى آخرت وحضرت مهدى (عجل الله فرجه) اگر شمشير به محل ذبح تو (پيامبر (صلى اللّهُ عليه وآله وسلّم) با دست خود به گلو اشاره فرمود) رسيد، پناه ببر به او؛ به درستى كه او به فرياد تو مى رسد؛ چرا كه او فرياد رس است وپناه است براى كسى كه به او استغاثه كند.

فقل: يا مولاى يا صاحب الزمان! انا مستغيث بك.(106)

پس بگو: اى سرورم ! اى صاحب زمان! من به تو پناه آورده ام واز تو طلب فريادرسى مى كنم.

فقلت: يا مولاى يا صاحب الزمان! انا مستغيث بك؛ فاذا انا بشخص قد نزل من السماء تحته فرس وبيده حربه من نور. فقلت: يا مولاى! اكفنى شر من يؤ ذينى. فقال: قد كفيتك فاننى سالت الله عز وجل فيك وقد استجاب دعوتى.

پس من گفتم: يا مولاى يا صاحب الزمان! به فريادم برس. ناگهان ديدم شخص اسب سوارى از آسمان فرود آمد؛ در حالى كه سلاحى از نور در دست داشت. عرض كردم: اى مولاى من! شر كسى كه مرا اذيت مى كند، دفع كن. فرمود: شر او را از تو بر طرف كردم؛ كار تو را انجام دادم؛ من درباره تو از خدا خواستم وخداوند دعاى مرا اجابت كرد.

فاصبحت؛ فاستدعانى ابن الىاس وحل قيدى خلع على وقال: بمن استغثت؟ فقلت: استغثت بمن هو غياث المستغيثين.(107)

صبح كه طلوع كرد، ابن الياس مرا خواست وخودش زنجير را باز كرد ومرا آزاد كرد وسؤال كرد: به چه كسى پناه بردى واز چه كسى كمك گرفتى؟ گفتم: به كسى كه فرياد رس طالبان فرياد رسى هستند.

در دعاى فرج مى گوييم: اللهم عظم البلاء وبرح الخفاء... يا مولاى يا صاحب الزمان الغوث الغوث الغوث.(108)

اى مولا وآقاى من! اى صاحب زمان! به فرياد رس، به فرياد رس، به فرياد رس.

ودر عريضه به خدمت حضرت بقية الله (عليه السلام) مى نويسيم: كنت يا مولاى صلوات الله عليك مستغيثا... فاغثنى يا مولاى صلوات الله عليك.(109)

توجه: پيامبر (صلى اللّه عليه وآله وسلّم) فرمود: وهو غياث وكهف لمن استغاث به او فرياد رس وپناه هر كسى است كه به او پناه ببرد وفرياد رسى بخواهد. نفرمود فقط غياث شيعيان ومحبين است؛ بلكه غياث هر كس است. چه بسيار كسانى كه شيعه نبودند، اما وقتى به حضرتش استغاثه كردند، حضرت به فرياد آنها رسيد. در اين مورد قضاياى بسيارى نقل شده كه يكى از آنها را ذكر مى كنيم:

عالم فاضل ربانى ميرزا حسين نورى نقل مى كند كه دانشمند بزگوار شيخ على رشتى، از شاگردان استاد اعظم ميرزاى شيرازى مى گويد: در يكى از سفرها، كه از زيارت امام حسين (عليه السلام) به سوى نجف اشرف از راه فرات باز مى گشتم، در كشتى كوچكى كه بين كربلا وطويرج بود، سوار شدم. مسافران كه اهل حله بودند به بازيگرى ومزاح مشغول شدند؛ جز يك نفر كه هر چند با آنها هم غذا وهمسفر بود وبر مذهب او خرده مى گرفتند واو را سرزنش مى كردند، با كمال متانت نشسته بود وهيچ شوخى نمى كرد. از اين وضع در تعجب بودم؛ تا اينكه به جايى رسيديم كه آب كم بود وبه ناچار پياده شديم. در كنار نهر كه مى رفتيم، از او پرسيدم: چرا از آنها كناره گيرى مى كنى وآنها بر مذهب تو خرده مى گيرند؟ گفت: اينها از عامه وخويشاوند من هستند؛ پدرم نيز از ايشان است؛ ولى مادرم از اهل ايمان است. من نيز مذهب آنها را داشتم ولى به بركت حضرت مهدى (عجل الله فرجه) شيعه شدم.

از چگونگى شيعه شدن او سؤال كردم؟ جواب داد: اسم من ياقوت وشغل من روغن فروشى است. در يكى از سالها براى خريدن روغن از شهر حله بيرون رفتم، تا از صحرا نشينان روغن بخرم. تا آن مقدار كه مى خواستم خريدم وبه اتفاق عده اى از اهالى حلّه بازگشتم ودر يكى از منزلگاهها فرود آمديم وخوابيدم. وقتى بيدار شدم، ديدم همه رفته اند ومن در صحراى بى آب وعلفى كه درندگان زيادى هم داشت، تنها مانده ام. به راه افتادم؛ ولى راه را گم كردم ومتحير ماندم؛ از طرف ديگر از تشنگى ودرندگان ترسان شدم. در آن حال به خلفا ومشايخ استغاثه كردم واز آنها كمك وشفاعت خواستم، تا خداوند برايم فرج كند؛ ولى نتيجه اى نداد.

با خود گفتم: از مادرم شنيده ام كه مى گفت: ما امام زنده اى داريم كه كنيه اش ابا صالح است؛ يرشد الضّالَّ ويغيث الملهوف ويعين الضعيف. به فرياد گم شدگان مى رسد ودرماندگان وضعيفان را كمك ويارى مى كند. با خداوند پيمان بستم، كه به او استغاثه مى كنم؛ اگر نجاتم داد، به مذهب مادرم در مى آيم. پس او را صدا كردم وبه او پناه بردم. ناگهان در كنار خود كسى را ديدم كه عمامه سبزى بر سرداشت وهمراه من را ه مى رفت. به من دستور داد كه به مذهب مادرم در آيم وكلماتى فرمود؛ وبه من فرمود به زودى به آباديى مى رسى كه آنجا همه شيعه هستند. گفتم: اى آقاى من! شما با من به آن آبادى نمى آييد؟ فرمودند: نه، لا نه استغاث بى الف نفس فى اطراف البلا د اريد ان اُغيثهم. چون هزار نفر در اطراف بلا د به من پناهنده شده اند؛ مى خواهم آنان را خلا ص كنم. يكباره از نظرم غايب شد. كمى راه رفتم وبه آبادى رسيدم؛ در صورتى كه مسافت زيادى تا آنجا بود، كه همسفرهايم روز بعد به آنجا رسيدند. از آنجا به حله برگشتم وبه نزد سيد الفقها سيد مهدى قزوينى رفتم وجريان را به او گفتم. او احكام ومسائل دينى را به من آموخت. از او سؤال كردم: چه عملى انجام دهم كه بار ديگر خدمت آن حضرت برسم؟

گفت: چهل شب جمعه به زيارت امام حسين (عليه السلام) برو. من هم شبهاى جمعه به زيارت قبر آن حضرت مى رفتم. در شب جمعه سى ونهم، وقتى به دروازه شهر كربلا رسيدم، مأمورين ظالم از مردم گذرنامه مى خواستند وخيلى سخت مى گرفتند. من هم كه نه گذرنامه داشتم ونه قيمت آن را، چندبار خواستم به طور قاچاق از ميان جمعيت وارد شوم؛ ولى نشد. در همين اثنا حضرت صاحب الا مر (عجل الله فرجه) را ديدم كه داخل شهر است. به او استغاثه كردم وكمك خواستم. بيرون آمد ومرا همراه خود از دروازه داخل شهر كرد وكسى مرا نديد. وقتى وارد شهر شديم، يكباره او را ديگر نديدم وبا حسرت وتأسف بر فراقش ماندم.(110)

حضرت زهرا منتظِر وحضرت مهدى هم منتظَر وهم منتظِر است

الف) حضرت زهرا منتظِر است.

در اواخر خطبه فدكيه(111) حضرت زهرا (عليها السلام) مى فرمايد: (وانتَظِروا اِنّا منتظرون).(112)

در تفاسير روايى، اين آيه به ظهور حضرت مهدى (عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف)، تأويل شده است كه به برخى از آنها اشاره مى شود.(113)

- على بن رئاب عن ابى عبد الله (عليه السلام) انه قال فى قول ا لله عز وجل: (يوم يأتى بعض آيات ربك لا ينفع نفسا إيمانها لم تكن آمنت من قبل او كسبت فى إيمانها خيرا قل انتظروا اِنّا منتظرون)(114) قال: الآيات الأئمة والآية المنتظرة، القائم (عليه السلام).(115)

امام صادق (عليه السلام) پيرامون اين آيه (روزى كه بعضى از آيات پروردگار تحقق مى پذيرد، ايمان آوردن افرادى كه قبلاً ايمان نياورده اند يا در ايمانشان عمل نيكى انجام نداده اند، سودى به حالشان نخواهد داشت. بگو: انتظار بكشيد، ما هم انتظار مى كشيم). فرمودند: آيات، ائمه (عليهم السلام) هستند وآيه اى كه انتظار او كشيده مى شود، حضرت قائم (عليه السلام) است.

- ابى بصير مى گويد: امام صادق (عليه السلام) در تفسير همين آيه فرمودند: يعنى خروج القائم المنتظر منا...(116)

انتظار قيام حضرت قائم، كه او منتظَر از ما اهل بيت هست.

پس شما وما منتظِر منتظَر (حضرت مهدى، عليه السلام) هستيم.

- محمد بن فضيل مى گويد: از امام رضا (عليه السلام) سؤال كردم از انتظار فرج فقال: او ليس تعلم ان انتظار الفرج من الفرج؛ ثم قال: ان الله تبارك وتعالى يقول: (وارتقبوا انى معكم رقيب).(117)

حضرت فرمود: آيا نمى دانى انتظار فرج از فرج است (جزو فرج است)؛ سپس فرمود: خداوند مى فرمايد: (انتظار بكشيد؛ من هم با شما منتظر هستم).

- تا آنجا آيه (فانتظروا انى معكم من المنتظرين) مربوط به حضرت مهدى (عليه السلام) است كه امام صادق (عليه السلام) براى اثبات اينكه آيه سوم سوره بقره در مورد حضرت مهدى (عليه السلام) است، به اين آيه تمسك مى كنند.

يحيى بن قاسم مى گويد: از امام صادق (عليه السلام) در مورد آيه (الم ذلك الكتاب لاريب فيه هدى للمتقين الذين يؤ منون بالغيب)(118) سؤال كردم فقال: المتقون، شيعه على والغيب هو الحجه القائم وشاهد ذلك قول الله عز وجل (ويقولون لولا انزل عليه آيه من ربه فقل انما الغيب لله فانتظروا انى معكم من المنتظرين).(119)،(120)

حضرت فرمودند: مراد از متقين در آيه، شيعه حضرت على (عليه السلام) هستند وغيب حضرت قائم (عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف) است؛ شاهد بر اين مدعا گفتار خداوند است كه مى فرمايد: (مى گويند: چرا معجزه اى از پروردگارش بر او نازل نمى شود! پس بگو: غيب تنها براى خدا (وبه فرمان او) است؛ شما در انتظار باشيد؛ من هم با شما در انتظارم.

پس حضرت زهرا (عليها السلام) با تمسك به اين آيه، منتظرِ ظهور حضرت مهدى (عجل الله فرجه) مى باشد.

اى اميد آخرين فاطمة * * * اى نگار دلنشين فاطمة

كى بگيرى انتقام فاطمة * * * پركنى عالم زنام فاطمة

فاطمة آن علت كل وجود * * * منتظر باشد به آن روى كبود

كى ز رويش رنگ نيلى مى برى * * * كى زدلها داغ سيلى مى برى

آورى كى بهر آن مادر دوا * * * كى دهى بشكسته پهلو را شفا

مادرت غمديده ودل بيقرار * * * مى كشد بهر ظهورت انتظار

قد كمان جويد تو را آن مام پاك * * * گرچه جسم اطهرش غلتد بخاك

عالم هستى فداى خال تو * * * فاطمة در كوچه ها دنبال تو.(121)

ب) حضرت مهدى (عجل الله فرجه) هم منتظَر است وهم منتظِر.

در ضمن بحث قبل، اين معنا روشن شد. اما رواياتى هم داريم كه آن حضرت را به اين لقب معرفى كرده اند.

امام جواد (عليه السلام) مى فرمايد: ان الامام بعدى ابنى على... والامام بعده ابنه الحسن... ثم سكت. فقلت له: يابن رسول الله! فمن الامام بعد الحسن؟

امام بعد از من، فرزندم على (امام هادى (عليه السلام)) است وامام بعد از او، پسرش حسن (عليه السلام) است؛ پس امام ساكت شد. عرض كرد: امام بعد از امام حسن عسكرى (عليه السلام) كيست؟

فبكى (عليه السلام) بكاءً شديداً ثم قال اِنّ من بعد الحسن ابنه القائم بالحق المنتظَر.

امام به شدت گريست وفرمود: بعد از حسن، فرزند او قائم به حق كه منتظَر است، مى باشد.

فقلت له: يا بن رسول الله: لم سمى القائم؟ قال: لانه يقوم بعد موت ذكره وارتداد اكثر القائلين بامامته.

عرض كردم: چرا به او قائم گويند؟ فرمود: زيرا او بعد از آنكه يادش از بين مى رود وبيشتر قائلين به امامتش از اعتقاد خود باز مى گردند، قيام مى كند.

فقلت له: ولم سمّى المنتظَر؟ قال: لان له غيبه يكثر ايامها ويطول اَمَدَها؛ فينتظر خروجَه المخلصون...(122)

عرض كردم: چرا به او منتظر گويند؟ فرمود: زيرا براى او غيبت طولانيى است؛ پس مؤمنين مخلص انتظار ظهورش را مى كشند.

البته كلمه (منتظر) را در اين روايت، مى شود بر وزن اسم فاعل (با كسره) هم خواند؛ اما به قرينه ذيل روايت (فينتظر...) حتماً بايد بر وزن اسم مفعول (با فتحه) خواند.

حضرت مهدى (عجل الله فرجه) منتظِر است:

ابى بصير مى گويد: از امام باقر (عليه السلام) شنيدم كه مى فرمايد: فى صاحب هذا الامر اربع سنن من اربعه انبياء: سنه من موسى و... واما من موسى فخائف يترقب.(123)

فرمود: در صاحب اين امر چهار روش از چهار پيامبر وجود دارد: روشى از موسى (عليه السلام) و... وروش او از موسى اين است كه ترسانِ منتظِر است.

در دعا زمان غيبت مى خوانيم وامرك ينتظر، منتظر دستور تو است.(124)


 

 

 

پى نوشت ها:


(1) براى اطلاع بيشتر، به كتابهاى كمال الدين، منتخب الاثر، مَن هو المهدى (عليه السّلام) ودر انتظار ققنوس، مراجعه شود.

(2) روزگار رهايى، ج1، ص 72؛ به نقل از البيان، ص 63 واز عيون الاخبار، ج 2، ص 130 وچند منبع ديگر.

(3) روزگار رهايى ج 1، ص 77؛ به نقل از بيش از ده منبع.

(4) من هو المهدى (عليه السّلام)، ص 90، به نقل از سنن ابن ماجه، ج 4، ص 151 وبيش از بيست منبع ديگر عامه.

(5) من هو المهدى (عليه السّلام)، ص 90، به نقل از ده منبع عامه.

(6) در انتظار ققنوس، ص 103، به نقل از عامه وخاصه.

(7) بحار الأنوار، ج 36، ص 352، ح 224، به نقل ا ز كفايه الاثر، ص 26.

(8) ر.ك: به كمال الدين، ج 1، باب 27 و28؛ بحار الأنوار ج 36، ص 193 و195.

(9) من هو المهدى (عليه السّلام)، ص 24.

(10) ر.ك: به منتخب الاثر، ص 84، ح 2 وبحار الأنوار، ج 36، ص ح 110، روايتى از كفايه الاثر از ابوذر نقل مى كند، وبحار الأنوار، ج 28، ص 52، ح 21 وعوالم العلوم، ج 11، ص 379، از سلمان فارسى، وبحار الأنوار، ج 40، ص 66، ح 100 از سلمان فارسى (روايت زيبايى است)، بحار الأنوار، ج 36، ص 307، ح 146، از جابر بن عبد الله انصارى، وبحار الأنوار، ج 36، ص 328، ح 184، از عمار، وكشف الغمه، ج 3، ص 283، الباب التاسع.

(11) كشف الغمه، ج 3، ص، به نقل از اربعون حافظ ابو نعيم احمد بن عبد الله وبحار الأنوار، ج 51، ص 79، به نقل از كشف الغمه.

(12) براى تحقيق بيشتر به كتاب كامل الزيارات، باب 16، وبحار الأنوار، ج 43 وج 44، ص 231 مراجعه شود.

(13) منتخب كامل الزيارات، ص 39 وكامل الزيارات، باب 16، ح 8، بحار الأنوار، ج 44، ص 234.

(14) منتخب كامل الزيارات، ص 36 وكامل الزيارات، باب 16 ح 6 وبحار الأنوار ج 44، ص 232 وبحار الأنوار ج 43، ص 245، ح 20.

(15) الغيبه الطوسى، ص 173، در ضمن بعضى توفيقات وبحار الأنوار، ج 53، ص180 واحتجاج، چاپ اسوه، ج 2، ص537، والمختار من كلمات الامام المهدى (عجل الله فرجه) ج2، ص 229.

(16) با توجه به آن نكاتى كه در روايت هست: 1- تقديم ما حقه التاخر يفيد الحصر، 2- حضرت نمى فرمايد مادرم بلكه مى فرمايد: فى ابنه رسول اللّه، صلى الله عليه وآله، در اين اضافه نكاتى هست، تأمل شود.

(17) اشاره به آيه سوره ممتحنه.

(18) فاطمه، بهجه قلب المصطفى (صلى الله عليه وآله وسلم)، به نقل ا ز الغدير واو به نقل ا ز چند منبع عامه.

(19) همان، ص 185، به نقل از الغدير واو به نقل از چند منبع عامه.

(20) همان، ص 214، به نقل از مناقب براى تحقيق بيشتر به كتاب فاطمه بهجه قلب المصطفى (صلى الله عليه وآله وسلم) رجوع شود.

(21) بحار الأنوار، ج 43، ص 63، ح 58.

(22) تفسير فرات، چاپ، داودى ص 218 وچاپ، مؤسسة نشر، ص 581.

(23) تفسير البرهان، ج 4، ص 487،ح 24 - تفسير فرات چاپ، مؤسسة نشر ص 581 در پاورقى.

(24) دليل آفتاب، ص 18.

(25) فاطمه، بهجه قلب المصطفى، ص 153 - ر.ك: به شرح فصِ حكمه عصمتيه فى كلمه فاطميته، آيه الله حسن زاده آملى.

(26) دخان، 4-1.

(27) الكافى، كتاب الحجه، باب مولد ابى الحسن موسى بن جعفر (عليه السّلام)، ح 4.

(28) براى توضيح بيشتر به كتاب سوگند به نور شب تاب، صفحه 22 مراجعه شود كه مطالب زيبايى آورده.

(29) فاطمة، بهجه قلب المصطفى، ص 365 به نقل از بحار الأنوار، ج 8، ص 109 الى 112.

(30) نجم الثاقب، ص 29 و42.

(31) بحار الأنوار، ج 102، ص 246. مفاتيح الجنان، (استغاثه به حضرت حجه) (عليه السّلام).

(32) هود، 86.

(33) روزگار رهايى، ج 1، ص 110 به نقل از بحار الأنوار، ج 52، ص 373 وح 165، به نقل از منتخب الاثر، ص 517.

(34) روزگار رهايى، ج 1، ص 160 به نقل از نه منبع.

(35) روزگار رهايى، ج 1، ص 485 به نقل از دوازده منبع - نجم الثاقب، ص 40.

(36) روزگار رهايى، ج، ص663 به نقل از الزام الناصب، ص 57.

(37) فاطمه، من المهد الى اللحد، ص 116، به نقل از بحار الأنوار.

(38) يس، 52.

(39) فروع كافى، ط دار الاضواء، ج 8، ص، ح 346.

(40) مرآة العقول، ط دارالكتب، ج 26، ص 217.

(41) فاطمه، من المهد الى اللحد، ص 121 به نقل از ذخائر العقبى (طبرى) وبه نقل از نزهه المجالس (صفورى)، ص 227.

(42) احزاب، 37.

(43) ر.ك: به فاطمه، من المهد الى اللحد وفاطمه بهجه قلب المصطفى (صلى الله عليه وآله وسلّم) تحت عنوا ن طاهره.

(44) روزگار رهايى، ج 1، ص 76 به نقل از بحار الأنوار، ج 52، ص 310 وبه نقل از اعلام الورى، ص 381 وچند منبع ديگر.

(45) روزگار رهايى، ج 2، ص 706 به نقل از بحار الأنوار، ج 52، ص وبشاره الاسلام، ص 23.

(46) كمال الدين، چاپ جامعه مدرسين، ج 2، ص513 ومفاتيح، دعا در غيبت امام زمان (عليه السّلام).

(47) لسان العرب، ماده برك.

(48) تفسير كبير، ج 32، ص124.

(49) الميزان، ج 20، ذيل سوره كوثر.

(50) براى توضيح بيشتر، به كتب تفسيرى، وكتاب فاطمه، من المهد الى اللحد، وفاطمه، بهجه قلب المصطفى (صلى الله عليه وآله وسلّم) رجوع شود.

(51) در شباهت سوم، گذشت.

(52) روزگار رهايى، ج 2، ص950، به نقل از الملاح والفتن، ص 108.

(53) فاطمه (عليها السلام)، من المهد الى اللحد، ص 105.

(54) جنه العاصمه، ص 57.

(55) روزگار رهايى، ج 2، ص1088، به نقل از غيبت طوسى، ص 269 ومنابع ديگر.

(56) جمال الاسبوع، ط آفاق، ص 30.

(57) مفاتيح الجنان، زيارت حضرت زهرا (عليها السلام)، واقبال سيدبن طاووس، عمل روز بيستم جمادى الاخره.

(58) همان.

(59) فاطمه، من المهد الى اللحد، ص 113، به نقل از بحار الأنوار، ج 43، ص 79 و80 و195.

(60) به تعبير استاد، اين روايت از روايات صحيحى است كه حضرت امام (ره) به آن استناد مى كردند واين هبوط جبرئيل را بر حضرت زهرا (عليها السلام) از بزرگترين فضايل مى شمارد ر.ك: به كتاب چشمه در بستر، چاپ حضور، پاييز 1375، ص 286.

(61) فاطمه، من المهد الى اللحد، ص 111، به نقل از علل الشرايع.

(62) روزگار رهايى، ج 1، ص74 به نقل از ا صول كافى، ج 1، ص 534 وچهار منبع ديگر.

(63) همان، ص 88 به نقل از كشف الغمه ج 3، ص 297.

(64) اصول كافى، باب ماجأ فى الاثنى عشر والنص عليهم، ح 11.

(65) سوره قدر.

(66) تفسير برهان، ذيل آيه، ح 20 وح 23.

(67) تفسير قمى، ج 2، ص432.

(68) روزگار رهايى، ج 1، ص 132، به نقل از الزام الناصب، ص 9.

(69) حليه الابرار، ج 2، ص600.

(70) قصص، 7، واوحينا الى ام موسى ان ارضعيه.

(71) نحل، 68، واوحى ربك الى النحل ان اتخذى من الجبال بيوتا.

(72) جنه العاصمه، ص 60، به نقل از بحار الأنوار وفاطمه، بهجه قلب المصطفى (صلى الله عليه وآله وسلّم) كلمه زهرا.

(73) جنه العاصمه، ص 72، به نقل از كتاب فضائل (شاذان بن جبرئيل قمى ره).

(74) تفسير قمى، ج 2، ص 78 ذيل آيه نور - تفسير نور الثقلين، ج 3، ص، ح 169 به نقل از اصول كافى.

(75) كشف الغمه، ج 3، ص 269.

(76) بحار الأنوار، ج 36، ص 302 - شبيه اين روايت، در عيون اخبار الرضا (عليه السّلام)، ج 1، ص 47.

(77) جنه العاصمه، ص 67.

(78) در آن روز، مؤمنان خوشحال مى شوند به يارى خداوند، واو، هر كس را بخواهد، يارى مى كند، واو صاحب قدرت ورحمت است.

(79) تفسير البرهان، ج 3، ص 258، ح 6، ذيل آيه كريمه، بحار الأنوار، ج، ص 4، ح 3 وص 18، ح 17.

(80) همان، ح 2.

(81) همان، ح 5.

(82) اسرا، 33 (كسى كه مظلومانه كشته شود، ما براى ولى او، سلطه قرار داديم. پس، اسراف در قتل نكند. به درستى كه او منصور ويارى شده است).

(83) بحار، ج 51، ص 30 ر.ك: به تفسيرالبرهان ونورالثقلين وقمى و...

(84) مفاتيح الجنان، زيارت عاشورا.

(85) روزگار رهايى، ج 1، ص 478، به نقل از كشف الغمه، ج 3، ص 324، وده منبع ديگر - كمال الدين، باب 32، ح 16.

(86) مفاتيح الجنان، دعاى ندبه.

(87) فاطمه بهجه قلب المصطفى، ص 198، به نقل از بحار الأنوار، ج 22، ص 491.

(88) همان، به نقل از وسائل الشيعه، ج 2، ص 714.

(89) همان، به نقل از الرياض المنضر، ج 2، ص 202.

(90) همان، ص 8-356 به نقل از بحار الأنوار، ج 43، خطبه فدكيه، وبه نقل از احتجاج، خطبه فدكيه.

(91) روزگار رهايى، ج 2، 609، به نقل از الزام الناصب، ص، وسه منبع ديگر.

(92) جمال الاسبوع، ط آفاق، ص 9-38. مفاتيح الجنان، زيارت حضرت زهرا (عليها السلام).

(93) كمال الدين، ط جامعه مدرسين، ج 2، ص. مفاتيح الجنان، دعاى غيبت امام زمان (عليه السّلام).

(94) كمال الدين، ب 28، ذيل، ح 1.

(95) مطلع الفجر، ص 182، به نقل از راهى به سوى نور، ص 180.

(96) ر.ك: به كتاب فاطمه، بهجه قلب المصطفى (صلى الله عليه وآله وسلّم)، ص 259.

(97) اقبال سيدبن طاووس عمل روز بيستم جمادى الاخره.

(98) همان، مفاتيح الجنان، زيارت دوم حضرت زهرا (عليها السلام).

(99) مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره.

(100) سوره نور، 35.

(101) تفسير قمى ج 2، ص 78، ذيل آيه - تفسير نورالثقلين، ج 3، ص، ح 169 به نقل از اصول كافى.

(102) فلاح السائل، ط دفتر تبليغات، ص 171 وط دفتر تبليغات با تحقيق، ص 308.

(103) بحار الانوار، ج 102، ص 254، ح 13 - حاشيه مفاتيح الجنان، نماز استغاثه به حضرت زهرا (عليها السلام).

(104) بحار الانوار، ج 102، ص 254، ح 12.

(105) بحار الانوار، ج 53، ص 171، توقيع 5، به نقل از احتجاج. مفاتيح الجنان. زيارت حضرت صاحب الزمان (عليه السّلام) معروف به زيارت ال يس (عليهم السّلام).

(106) نقل ديگرى هست كه، پيامبراكرم (صلى اللّه عليه وآله وسلّم) فرمودند: بگو: يا صاحب الزمان، اغثنى، يا صاحب الزمان ادركنى، (اى صاحب زمان به فرياد من برس، اى صاحب زمان مرا درياب) پس در خواب فرياد زدم: يا صاحب الزمان، اغثنى يا صاحب الزمان ادركنى (نجم الثاقب، ط جمكران، باب 9، قضيه اول، ص 729).

(107) الدعوات، راوندى، ص 2-191؛ بحار الانوار، ج 53، ص 324 وج 94، ص 35 ونجم الثاقب، ط جمكران، باب 9، قضيه اول، ص 729.

(108) مفاتيح الجنان، دعاى فرج حضرت حجه (عليه السّلام).

(109) منتهى الامال، آخر فصل ششم.

(110) بحار الانوار، ج 53، ص، ومكيال المكارم، ج 1، ص 107، به نقل از جنه المأوى، ص 292.

(111) بحار الأنوار، ج 8، ص 109 به نقل ا ز احتجاج طبرسى، ط اسوه، ج 1، ص 253.

(112) انتظار بكشيد، ما هم، انتظار مى كشيم - آيات به اين مضمون، متعدد است، از جمله، انعام، 158، يونس، 20 و102 وهود، 122.

(113) ر.ك: به تفسير البرهان، ج 1، ص 564، ح 3، وح 4، وج 2، ص 181، ح 1، وص 232، ح 4، وح 5، وص 205، وبه تفسير عياشى، ج 2، ص 128، ح 50، وص 159، ح 62 - وبه كمال الدين، ج 2، باب 55.

(114) انعام، 158.

(115) تفسير البرهان، ج 1، ص 564، ح 3.

(116) همان، ح 4.

(117) تفسير البرهان، ج 2، ص 232، ح 4.

(118) بقره، 3 - 1 - الم - آن كتابى كه شك در آن راه ندارد، ومايه هدايت پرهيزكاران است، آنها، كسانى هستند كه، به غيب ايمان مى آورند.

(119) يونس، 20.

(120) تفسير البرهان، ج 2، ص 181، ح 1.

(121) نغمه هاى فاطميه، ص 17.

(122) كمال الدين، ج 2، باب 36، ح 3؛ ر.ك: به غيبت نعمانى، ص 41، ذيل آيه ورابطوا اى رابطوا امامكم المنتظَر ور.ك: به روزگار رهايى، ج 1، ص 98 و109 و276 و327 و500.

(123) كمال الدين، ج 1، باب 32، ح 6، وح 11.

(124) مفاتيح الجنان، دعا در غيبت امام زمان (عجل الله فرجه).

مقاله هاى مهدوى : ۲۰۱۴/۰۸/۳۰ : ۱۸.۷ K : ۰
: على مصلحى
comments:
no-comments