(۸۲) آخرالزمان در يهود ومسيحيت
آخرالزمان در يهود ومسيحيت
در تعاليم بسيارى از اديان خبر از وقوع آخرالزمان وپايان دنيا در زمان نامشخصى در آينده آمده است. در حالى كه چنين حادثه اى با نابودى تمدن بشرى يا پاكسازى زمين از زندگى انسان، در اذهان تجلى مى يابد، مذاهب آزادانديش معمولاً با نگاه تشبيهى به آن نگريسته وآن را نمادى از مرگ مى دانند.
اغلب مذاهب در تعاليم خود ادعا مى كنند (برگزيدگان) يا (شايستگان) مذهب حقيقى واحد، از حوادث آينده در امان خواهند ماند وبه پاس كشمكش ها ورنج هايى كه در اين ميان تحمل كرده اند به سوى بهشت رهنمون مى شوند. هم چنين گفته شده ناشايستگان (بى ايمانان يا پيروان ديگر اديان) با زندگى ابدى در دوزخ، سرگردانى معنوى يا نابودى روبرو مى شوند. از منظر ديدگاه هاى ميانه روتر بهشت وجهنم واقعى نبوده، تشبيهى از حالات روحانى ومعنوى در زندگى ويا بعد از آن به حساب مى آيند.
اين موضوع در كتب مذهبى با واژه (آخرت شناسى)(1) شناخته شده ومى توان ردپاى آن را در ابتدايى ترين اعصار تمدن يافت. افسانه هاى مشهورى در ارتباط با پايان جهان وجود دارد. از جمله داستان (رگناروك)(2) وكتاب مكاشفه. كتاب مكاشفه توصيف گر جنگ پايانى ميان خير وشر و(آرماگدون) پيشگويى شده از منظر مسيحيت مى باشد.
آخرالزمان يهودى
در كتاب تلمود در رسالة آودا زراه(3) در صفحة 9A آمده است جهان ما تنها شش هزارسال عمر خواهد نمود:
... تنا دبى ايلييا هو(4) آموخت: جهان مقدر است شش هزار سال عمر كند. دو هزارسال اول (پوچ) است؛ دو هزار سال بعد عصر تورات است. (از ابراهيم تا كامل شدن ميشنا، قسمت اول تلمود)؛ ودوهزار سال بعد (آخر) دورة ماشيح است؛ يعنى عصر مسيحايى ممكن است در اين دوره آغاز شود. به خاطر گناهان ما (يهوديان) بسيارى از (فرصت هاى آمدن ماشيح) سپرى شده (وماشيح هنوز نيامده است).
در آيين يهوديان پايان دنيا (آچاريت هياميم)(5) (به معنى آخرالزمان) نام دارد كه طى آن هزاران حادثه براى واژگونى جهان كهنه وآغاز مرحلة جديدى كه در آن همة انسان ها خداوند را ـ به عنوان كسى كه بر همه كس وهمه چيز حكمرانى مى كند ـ مى شناسند، رخ مى دهد. يكى از حكيمان تلمود مى گويد: (پايان دوران را برسان، اما اجازه بده من آن زمان را نبينم.) چون اين دوره با كشمكش ها ورنج هاى فراوانى همراه خواهد بود.
تقويم يهودى (لاچ)(6) كاملاً براساس زمان فرض شدة خلقت جهان در كتاب پيدايش تنظيم شده است. بسيارى (به طور برجسته محافظه كاران، يهوديان اصلاح طلب وبعضى مسيحيان) معتقدند عصر تورات نمادين است. برمبناى تعاليم يهوديان ديرين ويهوديان ارتودوكس عصر حاضر، اين دسته بندى دقيق وواقعى است وهميشه استوار بوده وخواهد بود. تنظيم هاى دقيق با سال هاى كبيسه، به منظور در نظر گرفتن تفاوت ميان تقويم قمرى وتقويم شمسى به عمل آمده است؛ زيرا تقويم يهوديان براساس هر دو مى باشد. بنابراين سال 2000 ميلادى برابر است با سال 5760 تقويم يهودى، از زمان آفرينش جهان؛ براساس اين محاسبات پايان جهان در سال 2240 روى خواهد داد.
برمبناى عقايد رايج يهودى، پايان جهان با حوادث زير همراه است.
. تجمع يهوديان پراكنده وتبعيد شده در اسرائيل؛
. شكست همة دشمنان اسرائيل؛
. ساخت معبد سوم در اورشليم (قدس) واز سرگيرى آيين قربانى وامور معبد؛
. تجديد حيات مردگان يا جذبه؛
. وظهور مسيحاى يهوديان كه پادشاه اسرائيل خواهد بود. ويهوديان اسرائيل را به اسباط اوليه شان تقسيم خواهد كرد. در اين زمان يأجوج پادشاه مأجوج به اسرائيل حمله مى كند. يأجوج كيست وملت مأجوج كدام ملت است هنوز مشخص نيست. مأجوج وارد جنگ بزرگى مى شود كه در آن بسيارى از نيروهاى هر دو طرف كشته مى شوند وخداوند در آن مداخله نموده ويهوديان را نجات مى دهد. اين جنگ (آرماگدون) نام گرفته است. خداوند پس از اينكه اين دشمن را براى هميشه نابود كرد، همة نيروهاى اهريمنى را از بين مى برد. بعداز سال 6000 ، (هزارة هفتم) عصر قدوسيت، آسودگى، زندگى روحانى وصلح فراگير آغاز مى شود كه (اُلام هاب)(7) نام دارد.
گروهى از يهوديان (هسيريك)(8) معتقدند (ماشيح) احتمالاً آمده ومأموريت خود را آغاز نموده است. شكست عراق توسط ارتش ايالات متحده در جنگ خليج در سال 1991 واينكه اسرائيل صدمات جدى در آن جنگ نديد، به عنوان نشانه اى از حضور ماشيح در سرزمين به شمار رفته است. اين عقيده از سوى تمام گروه هاى ديگر يهودى كه هنوز منتظر (آخرالزمان) سنتى نوشته هاى انبيا وكتاب مقدس يهوديان مى باشند مردود اعلام گرديد.
آخرالزمان مسيحى
مسيحيان اوليه در قرن اول ميلاد نگرانى هايى از زمان وقوع آخرالزمان داشتند. آنها معتقد بودند آخرالزمان در زمان حياتشان روى خواهد داد. (پل) (حوارى) پايان جهان را با درد زايمان مقايسه كرد واين مقايسه، چنين مى نمود كه جهان در حال حاضر آبستن نابودى خود است. اما هيچ كس نمى دانست كى اتفاق خواهد افتاد. زمانى كه پيروان پل در (تسالونيك) توسط رومى ها مورد اذيت وآزار قرار مى گرفتند، بسيارى گمان مى كردند اين نشانة نزديكى آخرالزمان است. با اين وجود شك وترديد گسترش مى يافت. در دهة 90 مسيحيان مى گفتند: (ما اين چيزها را در زمان پدرانمان هم شنيده ايم (پايان جهان). اما ببين ما پير شده ايم وهيچ كدام اتفاق نيافتاد).
در دهة 130 (سنت ژاستين مارتير)(9) ادعا كرد خدا به اين دليل پايان جهان را به تأخير انداخته كه مى خواهد گسترش مسيحيت را در سراسر جهان مشاهده كند. در دهة 250 ميلادى، (سنت سپرييان)(10) نوشت كه گناهان مسيحيان در آن زمان مقدمه وگواه نزديكى پايان بوده است. با اين حال تا قرن سوم بيشتر مردم معتقد بودند زمان پايان بسيار فراتر از زمان حياتشان است.
اين عقيده وجود داشت كه مسيح غيب گويى دربارة آينده را تقبيح نموده وبه اين سبب اين تلاش ها براى پيشگويى آخرالزمان بى ثمر مى ماند. با اين وجود به كمك عقايد يهودى پيشگويى ها ادامه مى يافت. با استفاده از اين سيستم، تاريخ پايان در 202 ميلادى ثبت شد. اما وقتى اين تاريخ سپرى شد همة اميدها روى سال 500 ميلادى تمركز يافت. با گذشت اين تاريخ، زمان پايان در افق محو شد وبه طور فزاينده اى دور شمرده شد.
در حال حاضر بسيارى از مسيحيان معتقدند آخرالزمان نزديك است. بعضى فرقه ها آن را در زمان حيات خود يا اندكى بعداز آن مى پندارند.
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(1) Eschatology.
(2) (Ragnarok) يا نابودى خدايان، اسطورة اسكانديناويايى كه دربارة پايان عمر انسان وخدايان مى باشد.
(3) Arodah Zarah.
(4) Tanna Debey Eliyahu.
(5) Acharit Hayamim.
(6) Luach
(7) Olam Haba
(8) فرقه يهوديان باطنى گرا كه در قرن 18 در لهستان پايه ريزى شد.
(9) Saint Justin Martyr
(10) Saint Cyprian