المسار:
فارسی » مقاله هاى مهدوى
الفهرس
مقاله هاى مهدوى

(۱۰۰) آموزه های مهدوی در آيينه ى كلام رضوی

آموزه های مهدوی در آيينه ى كلام رضوی

چكيده
مقاله حاضر را مى توان مجموعه اى از آموزه هاى مهدوى در موضوعاتى چند دانست که از منظر امام رضا عليه السلام بررسى شده است. اين موضوعات درباره ى حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، علائم ظهور، اوضاع جهان پيش از ظهور، جريانات انحرافى ووظايف مردم در دوران غيبت مى باشد، که سعى بر آن بوده كه ضمن تبيين وشرح روايات واستفاده از منابع اصيل، به نكات برجسته اى در اين رابطه اشاره شود.

مقدمه

ده ها بلکه صدها روايت در شأن وجايگاه حضرت مهدى عليه السلام از معصومان عليهم السلام وارد شده است. اين روايات درباره ى مقام امام، صفات حضرت، علائم ظهور وشرايط زمانى آن وشيوه وسياست حضرت برابر دشمنان وبازگشتگان است.
علاوه بر اين، بيش از چهار صد آيه در شأن امام مهدى عليه السلام تفسير شده وکتب روايى شيعه واهل سنت، سرشار از اين روايات شريف است. در اين خصوص، کافى است به کتاب معجم احاديث امام مهدى عليه السلام، نوشته جمعى از نويسندگان از جمله نگارنده رجوع شود؛ زيرا مشتمل بر بيشترين آيات واحاديث شريف در اين خصوص است. اما آنچه در اين نوشتار خواهد آمد، بررسى رواياتى است كه امام رضا عليه السلام آن ها را فراروى ما نهاده است.(1)
در اين روايات، موضوعات متعددى درباره ى امام مهدى عليه السلام بيان شده است كه از جمله آن ها مى توان به موارد زير اشاره كرد:
اسم ونسب امام؛ توان جسمى امام؛ برخى صفات امام؛ پنهان بودن ولادت امام؛ روشن بودن نسب امام واينکه آن حضرت منتسب به رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم هستند؛ غيبت امام؛ نهى از بيان نام حضرت در عصر غيبت يا در تمام دوران؛ فضيلت انتظار ومنتظران؛ فَرَج مومنان به وسيله آن جمال رشيد وظهور نوراني؛ وضعيت شيعه وشرايط سختى که در عصر غيبت به سر مى برند؛ قربانى شدن شيعيان وکشتن وخون ريزى هاى پيش از ظهور؛ شباهت ها بين امام مهدى عليه السلام وبين پيامبران عليهم السلام؛ خوراک ولباس امام عليه السلام؛ خروج سفيانى، يمانى وپرچم هاى مصر؛ نقش حضرت خضر عليه السلام در دوران غيبت واينکه آن حضرت مونس تنهايى امام مهدى عليه السلام است؛ سپاه امام مهدى عليه السلام ويارانش از فرشتگان؛ سختى هاى زندگانى در ايام ظهورش؛ اقتداى عيسى روح الله عليه السلام در نماز گزاردن به آن حضرت؛ رجعت وتکاليف مومنان برابر امام مهدى عليه السلام که از جمله مهم ترين آن ها دعا وکثرت دعا براى آن حضرت وتوسل به حضرتش در سختى ها است.
ضرورت وجود امام در هر عصر
مطالب بنيادين آغازين مسأله ضرورت وجود امام است که امام رضا عليه السلام در اين باره مى فرمايد:
لو خلت الأرض طرفة عين من حجة لساخت بأهلها؛ (صفار، 1404: ص489) اگر زمين به اندازه يك چشم به هم زدن از حجت خدا خالى شود، اهلش را فرو خواهد برد.
نام ونسب امام مهدى عليه السلام
همچنين امام درباره ويژگى ها ومشخصات فردى امام دوازدهم مى فرمايد:
الخلف الصالح من ولد أبى محمد الحسن بن على وهو صاحب الزمان وهو المهدى (بغدادى، 1406: ص200)؛
خلف صالح، از نسل ابى محمد، حسن بن على همان صاحب الزمان، مهدى است.
امام در اين روايت به ولادت سومين از فرزندانش، امام حسن عسکرى واينکه خلف صالح، صاحب الزمان ومهدى عليه السلام از فرزندان آن حضرت است، اشاره کرده، تأکيد مى نمايد که مهدى عليه السلام پسر امام حسن عسکرى عليه السلام است.
ريان بن صلت: به امام رضا عليه السلام عرض كردم: (شما صاحب الامر هستيد؟) فرمود:
(من هم صاحب الامرم ولى آن صاحب الامر نيستم كه زمين را پر از عدالت كند چنانچه پر از ستم شده است وچگونه وباشم با اينكه مى بينى بدنم لاغر است ولى قائم آنست كه چون ظهور كند در سن پيرانست وسيمى جوانان را دارد، نيرومند باشد تا بجائى كه اگر دست به بزرگترين درخت زمين اندازد آن را از جا بكند واگر ميان كوهها فرياد كشد سنگهاى آنها از هم بپاشد؛ با واست عصاى موسى وخاتم سليمان عليه السلام، وچهارمين فرزند من است، خدا ورا زير پرده خود دارد تا بخواهد، سپس ورا ظاهر كند تا زمين را پر از عدل وداد كند؛ چنانچه پر از جور وستم شده است.(2)
در نقل طبرسى، عبارت زير در آخر اين روايت آمده است:
… گويا كه ايشان را مى بينم كه به شدت ودر اين هنگام مأيوسند كه ندا داده شوند ندا كردنى كه هر شنونده اى آنرا مى شنود از دور همچنان كه شنيده مى شود از نزديك، ورحمت مؤمنان باشد وعذاب كافران. (طبرسى، بى تا: ص434)
ابو صلت هروى به حضرت رضا عليه السلام عرض كرد: (هنگام ظهور، ويژگى هاى قائم شما عليه السلام چيست؟ فرمود:
علامته أن يكون شيخ السن. شاب المنظر حتى أن الناظر إليه ليحسبه ابن أربعين سنة ودونها وإنَّ من علاماته أن لايهرم بمرور الأيام والليالى حتى يأتيه اجله؛
نشانه اش اين است كه در سن پيرى است وجوان مى نمايد، تا آنكه هر كس ورا ببيند، گمان برد كه چهل سال يا كمتر دارد. نشانش اين است كه به گذشت روزگار، پير نشود، تا مرگش رسد. (صدوق، :1395 ج2، ص65)
آنچه داوود رقى روايت کرده که قائم عليه السلام هفتمين از فرزندان امام باقر عليه السلام است نيز بر مهدى عليه السلام فرزند امام حسن عسکرى تطبيق مى شود. داوود رقى، به حضرت رضا عليه السلام عرض كرد: (فدايت شوم! به خدا قسم! در دلم هيچ شكى درباره امامت شما نيست، جز حديثى كه ذريح از حضرت باقر نقل كرده است) فرمود: (چه حديثى؟) گفتم: (شنيدم از وكه مى فرمود: هفتمين ما قائم ما است؛ ان شاء اللَّه).
حضرت رضا عليه السلام فرمود: (راست مى گويى وذريح راست گفته است وحضرت باقر نيز راست گفته است). شكّ من زيادتر شد. آن گاه فرمود: (داوود! اگر موسى به خضر نمى گفت: (سَتَجِدُنِى إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً؛ اگر خدا خواست مرا شكيبا خواهى يافت). از خضر درباره ى چيزى نمى پرسيد. همين طور حضرت باقر كه اگر نمى فرمود: (ان شاء اللَّه، همان بود كه گفته بود). در اين موقع، به امامت آن جناب يقين پيدا كردم. (كشى، :1348 ص373)
پس اين روايت به پيدايش زمينه انحرافى که پس از وفات امام کاظم عليه السلام به وجود آمد که همان توقف بر امامت امام کاظم است، اشاره مى کند. برخى پنداشتند آن حضرت همان مهدى غايب است وامامت امام رضا عليه السلام را انکار کردند. احتمالاً داوود رقى نيز متأثر از همين فضاى ناسالم بوده که پس از اين بيان وتوضيح امام، از انحرافش باز گشته، به امامت امام رضا عليه السلام يقين پيدا کرد.
نکته ديگر در اين باب، پنهان بودن ولادت حضرت است. ايوب بن نوح گويد به حضرت رضا عليه السلام عرض كردم: (من اميدوارم شما صاحب الامر باشيد وخدا امر امامت را بدون شمشير وخون ريزى به شما رساند؛ زيرا براى شما (به ولايت عهدى مأمون) بيعت گرفته شده وبه نام شما سكه زده اند). حضرت فرمود:
مامنا أحدٌ اختلفت إليه الكتب وأشير اليه بالأصابع وسئل عن المسائل وحملت إليه الأموال إلا اغتيل ومات على فراشه، حتى يبعث الله لهذا الأمر غلاماً منا خفيَّ الولادة والمنشأ، غير خفى فى نسبه؛
هيچ كس از ما خاندان نيست كه مكاتبات داشته باشد وبا انگشت به سويش اشاره كنند واز ومسأله بپرسند واموال برايش برند، جز اينكه يا ترور شود يا در بستر خود بميرد (يا با شمشير كشته شود يا با زهر)، تا زمانى كه خدا براى اين امر (امامت) كودكى را از ما خاندان مبعوث كند كه ولادت ووطن ونهان است؛ ولى نسبت ودودمانش نهان نيست. (كلينى، :1365ج1، ص341)
غيبت حضرت مهدى عليه السلام
موضوع غيبت امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف نيز يكى ديگر از موضوعات مطرح شده در روايات امام رضا عليه السلام است. در اين باره حسن بن قياما صيرفى مى گويد: سال 193 به حج مشرف شدم. از ابو الحسن امام رضا عليه السلام پرسيدم: (فدايت شوم! پدرت چه شد؟) فرمود: (همانند پدرانش در گذشت). عرض کردم: (پس با روايت يعقوب بن شعيب كه از ابو بصير نقل شده است چه کنم که مى گويد امام صادق عليه السلام فرمود: (اگر کسى به شما خبر داد اين پسرم مرده وکفن شد ودر قبر گذاشته شده ودستشان را از خاک قبرش تکان دادند، ورا تصديق نکنيد). امام فرمود: (ابو بصير دروغ گفته است. امام صادق به وچنين نگفته است. وگفته: اگر کسى از صاحب اين امر، چنين خبرى آورد).(3)
به نظر مى رسد اين حديث را واقفيه به ابوبصير به دروغ نسبت دادند، تا بتوانند عقيده باطل خود را كه همان غيبت امام كاظم عليه السلام واينكه آن حضرت، امام مهدى است وغايب مى شود، رواج بدهند.
مسأله به زبان آوردن نام حضرت در عصر غيبت نيز در روايات حضرت رضا عليه السلام به چشم مى خورد؛ به طورى که ريان بن صلت گويد: از حضرت رضا عليه السلام شنيدم كه چون راجع به قائم سؤال شد، فرمود: (شخص وديده نشود ونامش برده نشود).(4)
همچنين ريان بن صلت مى گويد: شنيدم از امام رضا عليه السلام که: (قائم مهدى، پسر حسن است که شخصش ديده نشود وپس از غيبتش کسى نامش را نبرد، تا همه ورا ببينند ونامش اعلان شود وهمه آن را بشنوند). پس به ايشان عرض کرديم. (اى آقاى ما! اگر چه بگوييم صاحب غيبت وصاحب زمان ومهدى؟ (فرمود: (اين قبيل نام ها جايز است ومن شما را از تصريح به نامش نهى کردم، تا بر دشمنان ما مخفى بماند واو را نشناسند).(5)
ديدگاه علما در حکم بردن نام امام يعنى (م ح م د) واينکه آيا اين نهى، مخصوص زمان غيبت است يا مطلق وبراى هميشه است يا مختص به زمان غيبت صغرا است، متفاوت است وما بحث کاملى در دروس تخصصى خود بيان نموده وآن را در فصلى از فصل هاى کتاب تا ظهور منتشر کرده ايم وگفته ايم که ديدگاه ما با استفاده از ده ها روايت، حرمت نام بردن حضرت در زمان غيبت کبرا است. (طبسى، 1389: ج1، ص45)
انتظار فرج وفضيلت منتظران
حسن بن جهم از امام رضا عليه السلام درباره ى چيزى از گشايش پرسيد وامام فرمود: (آيا نمى دانى که انتظار فرج، از فرج است؟) عرض کردم: (جز آنچه به من آموخته اى، چيزى نمى دانم. فرمود: (بله؛ انتظار فرج، از فرج است)(6)؛ يعنى همين كه يك جامعه، به آينده روشن وگسترش عدالت وبرچيده شدن بساط ظلم اميد داشته باشد، اين چنين جامعه ومردمى با مشكلات دست وپنجه نرم كرده وبر آن چيره شده وبه اصطلاح، خود را نمى بازند. بر افراد چنين جامعه اى، روح افسردگى حاكم نخواهد شد وآن ها را از پاى در نمى آورد. همين معنا خود يك نوع گشايش مى باشد.
در همين راستا محمد بن عبد الله مى گويد: به ابو الحسن الرضا عليه السلام عرض کردم: قربانت شوم! پدر من از جدّ من روايت مى كرد كه جدّ شما گفته است: (در جوار ما شهرى است به نام قزوين كه پايگاه مرزى است وجنگجويان در حال آماده باش دفاعى به سر مى برند. برابر آنان، دشمنى است به نام ديلم كه گهگاه از (داخل جنگل) سرازير مى شوند وبر سر مسلمانان مى تازند). جد من پرسيده است: (آيا رخصت مى دهيد در جهاد با كفّار يا آماده باش دفاعى شركت كنيم؟) وجدّ شما گفته است: (بر شما باد كه راه مكه را در پيش بگيريد وخانه خدا را زيارت كنيد). جدّ من تا سه نوبت، وضعيت مرزى را تشريح كرده ورخصت دفاع خواسته است وجد شما در هر سه نوبت، همين پاسخ را تكرار كرده است كه: (بر شما باد كه راه مكه را در پيش بگيريد وخانه خدا را زيارت كنيد) ودر آخرين نوبت افزوده است كه: (آيا شيعه ى ما رضايت نمى دهد كه در خانه ى خود بنشيند ودارايى خود را براى اهل وعيال خود خرج كند ومنتظر فرمان ما بماند؟ اگر شيعه ما زنده بماند وحكومت ما را درك كند، هم تراز كسانى است كه در ركاب رسول خدا به جنگ بدر رفته اند. واگر در حال انتظار بميرد، هم تراز كسانى است كه با قائم آل محمد قيام مى كنند ودر سراپرده ومانند اين دو انگشت شهادت در كنار هم مى نشيند). آيا اين حديثى كه جدّ من از جدّ شما روايت كرده، صحيح است؟
ابو الحسن الرضا گفت: (آرى؛ صحيح است وسخن حقّ، همان است كه بازگو كرده است).(7)
اين روايت، به ديدگاه امامان عليهم السلام درباره ى جنگ خلفا وفتوحاتشان اشاره دارد که راضى به مشارکت شيعيان در اين جنگ ها نبودند. ما اين مطلب را در مباحث اعتقادى خود متعرض شده وبيان کرده ايم که هيچ يك از امامان عليهم السلام با مشارکت شيعيان در اين جنگ ها موافق نبودند وخودشان هم در هيچ جنگى شركت نكردند.
طبرى در تاريخ خود مدعى شركت حسنين عليهما السلام در جنگ ها است. وطى نقلى با سند خود از على بن مجاهد از حنش بن مالك مى نويسد: در سال سى هجرى سعيد بن عاص به قصد فتح خراسان از كوفه لشكر كشى كرد وعده اى از صحابه، همانند حذيفة بن يمان وامام حسن وامام حسين8 وعبد الله بن عباس نيز ورا همراهى مى كردند. (طبرى، 1408: ج2، ص607)
در پاسخ ونقد اين نظريه مى گوييم:
اولاًً. در سند اين نقل على بن مجاهد آمده است ودرباره وعلمى رجال اهل سنت همانند يحيى بن معين گفته اند: (او جعّال ووضّاع حديث است وكتاب مغازى (جنگ نامه) نوشته وبراى مطالب آن، سند جعل وساخته است). بعضى ديگر نيز همانند يحيى بن ضريس ورا كذاب ودروغ گو معرفى كرده اند. (عسقلانى، 1404: ج7، ص330)
ثانياً. اين نقل، با نقل سهمى در كتاب تاريخ جرجان منافات دارد؛ چون وبه صراحت، شركت امام حسن مجتبى عليه السلام را در فتح ايران وآمدن ايشان به اين سرزمين را در غير زمان امير مؤمنان عليه السلام منكر شده، مى گويد:
وذكر عباس بن عبدالرحمن المروزى فى كتابه التاريخ: فقال قدم الحسن بن على وعبد الله بن الزبير اصبهان مجتازين إلى جرجان. فان ثبت هذا يدل على أنه كان فى أيام أميرالمؤمنين على بن ابى طالب. (سهمى ، 1401: ص48)
فشار بر شيعه در دوران غيبت
يكى از ويژگى هاى دوران غيبت كه در كلام امام رضا عليه السلام به آن اشاره شده، موضوع فشار بر شيعه در دوران غيبت است. على بن فضال گويد: على بن موسى الرضا عليه السلام فرمود: (گويى شيعه را مى بينم كه وقتى سومين فرزند مرا از دست بدهند، مانند چارپايان، چراگاه مى جويند ونمى يابند). عرض كردم: (يا ابن رسول اللَّه! براى چه؟) فرمود: (براى آنكه امامشان از آن ها پنهان است). عرض كردم: (براى چه؟) فرمود: (براى آنكه چون با شمشير قيام كند، بيعت كسى در گردنش نباشد).(8)
اين روايت به سرگردانى شيعه وانحراف تعداد بسيارى از نظر اعتقادى به سبب غيبت امام اشاره دارد؛ همچنان که در اين روايت به علت غيبت اشاره کرده است. ما در بحث درباره ى علت غيبت، گفته ايم که اين علت وعلت هاى ديگرى از اين قبيل، چيزى جز بيان حکمت هايى در اين خصوص نيست وامامان عليهم السلام در بيان سبب واقعى غيبت تا قبل از ظهور، مأذون نيستند؛ چنان كه امام صادق فرمود: (لأمر لم يؤذن لنا فى كشفه لكم)؛ يعنى بدين سبب كه به ما اجازه داده نشده است آن را براى شما فاش كنيم. (صدوق، همان: ج2، ص481)
شباهت هاى بين انبيا وامام مهدى عليهم السلام
حسن بن قياما صيرفى مى گويد: از ابا الحسن امام رضا عليه السلام پرسيدم: (فدايت شوم! پدرتان چه شد؟) فرمود: (همانند پدرانش عليهم السلام درگذشت). عرض کردم: (پس با حديثى که زرعة بن محمد حضرمى از سماعة بن مهران نقل کرده است، چه کنم که امام صادق عليه السلام فرموده است: در اين پسرم، شباهت به پنج تن از انبيا عليهم السلام است؛ همان طور که يوسف عليه السلام مورد حسد واقع شد، آن حضرت نيز مورد حسد واقع خواهد شد وهمان طور که يونس غايب شد، آن حضرت نيز غايب خواهد شد وسه شباهت ديگر را ذکر کرد). امام فرمود: (زرعه دروغ گفته است. حديث سماعة اين چنين نيست؛ بلکه گفته: صاحب اين امر يعنى در قائم شباهت به پنج تن از انبيا است ونگفته: پسرم).(9)
اين مسأله را پيش تر، بيان كرديم وحديث در مقام رد ادعاى باطل واقفيه است.
علائم ظهور
برخى روايات، نشان از آن دارد که قيام سفيانى وخروج يمانى، از نشانه هاى محکم ظهور حضرت حجت به شمار مى آيد.
احمد بن محمّد بن ابى نصر از امام رضا عليه السلام روايت كرده است كه آن حضرت فرمود:
پيش از اين امر، سفيانى ويمانى ومروانى وشعيب بن صالح بايد ظاهر شوند. پس چگونه اين شخص (محمّد بن ابراهيم بن اسماعيل معروف به ابن طباطبا است) چنين ادّعا مى كند؟). (نعمانى، 1360: ص253)
يعنى ادّعاى مهدويّت مى كند وخود را قائم آل محمّد مى داند. همچنين حسن بن جهم، به امام رضا عليه السلام عرض كرد: (خداوند حال شما را به صلاح گرداند! آنان بازگو مى كنند كه سفيانى، در حالى قيام مى كند كه بساط سلطنت بنى عبّاس برچيده شده باشد) فرمود: دروغ مى گويند. وقيام مى كند وبساط سلطنت آنان هنوز برپا است).(10)
ظاهر برخى روايات اين است که خروج سفيانى با حکومت بنى عباس مقارن خواهد بود وبعضى، اين روايات را به برپايى دوباره حکومت عباسيان پيش از قيام امام مهدى عليه السلام حمل کرده اند. در اين روايت نيز احتمال برپايى حکومت عباسيان پيش از سفيانى قابل استفاده است يا اينكه در اين خصوصيت از سفيانى بداء حاصل شده است؛ چنانكه مرحوم مجلسى در بحارالانوار به آن اشاره كرده است. (مجلسى، 1404: ج52، ص251)
ابن اسباط نقل مى كند كه به امام رضا عليه السلام عرض كردم: (فدايت شوم! ثعلبة بن ميمون از على بن مغيره واو از زيد قمى (زيد العمى) از امام زين العابدين عليه السلام براى من نقل كرد كه فرموده است: (قائم ما در موسمى كه مردم به حج روند، قيام كند) امام رضا عليه السلام فرمود: (آيا قائم بدون خروج سفيانى قيام مى كند؟ قيام قائم ما از جانب خدا مسلّم است وآمدن سفيانى هم حتمى است وقائم فقط پس از خروج سفيانى ظهور كند). عرض كردم: (فدايت شوم! آنچه فرمودى، امسال واقع مى شود؟) فرمود: (هرچه خدا اراده كند، خواهد شد. عرض كردم: (در سال بعد چطور؟) فرمود: (خدا هرچه را بخواهد، انجام دهد). (حميرى، 1413: ص217)
از ديگر نشانه هاى ظهور، آنکه معمر بن خلاد از حضرت رضا عليه السلام روايت كند كه فرمود:
گويى پرچم هاى سبزرنگ را كه از مصر رو آورده است، مى بينم كه به شامات آيد وبه فرزند صاحب وصيت ها هديه كند.(11)
شايد اين روايت اشاره به سى نفر مؤمن مصرى باشد که در روايات از آنان به (نجباء) تعبير شده است.(12)
همچنين برخى ديگر از روايات نيز از امام رضا عليه السلام نقل شده که ناظر به نشانه هاى ظهور مى باشد؛ از جمله:
احمد بن محمد بن عيسى از احمد بن محمد بن ابى نصر گويد: شنيدم امام رضا عليه السلام مى فرمود:
ابن ابى حمزه گمان مى كرد كه جعفر خيال مى كند پدرم قائم آل محمد است؛ ولى جعفر از آنچه مى بايد پيش از ظهور قائم پديد آيد، اطلاع نداشت. به خدا قسم! خداوند از زبان پيامبرش اين طور نقل مى كند: (من نمى دانم بر من وشما چه خواهد گذشت، من فقط از آنچه از راه وحى به من فرموده، پيروى مى كنم). (انعام: 50).
جدّم امام باقر عليه السلام مى فرمود: (چهار حادثه پيش از قائم خواهد بود كه علامت ظهور واست) آن گاه امام رضا عليه السلام فرمود: (سه حادثه به وقوع پيوسته ويك حادثه ديگر باقى مانده است). عرض كردم: (حوادثى كه گذشته، كدام است؟) فرمود: (اول ماه رجب بود كه صاحب خراسان در آن ماه، خلع شد. دوم ماه رجبى بود كه بر پسر زبيده شوريدند. سوم، ماه رجبى است كه محمد بن ابراهيم در آن ماه، از كوفه قيام كرد). عرض كردم: (آيا رجب چهارم هم به اين سه ماه مى پيوندد؟) فرمود: جدم امام محمدباقر عليه السلام اين طور فرموده است). (حميرى، همان: ص219)
احمد بن محمد بن ابى نصر از امام رضا عليه السلام نقل مى كند كه فرمود:
چقدر صبر پيشه كردن وانتظار فرج كشيدن، نيكو است! آيا نشنيده ايد كه پدرم امام موسى كاظم عليه السلام فرمود: (چشم به راه باشيد كه من نيز چشم به راهم ومنتظر باشيد كه من هم با شما از منتظران هستم. پس صبر پيشه گيريد كه فرج آل محمد وظهور حق، هنگام يأس ونااميدى فرا خواهد رسيد واين را هم بدانيد آن ها كه پيش از شما بودند، بيش از شما صبر كرده اند). امام محمدباقر عليه السلام هم مى فرمود: (به خدا قسم! آنچه در اين امت است عيناً در امت هاى پيشين هم بوده است؛ از اين رو بايد ميان شما آن باشد كه ميان پيشينيان وجود داشته است؛ به طورى كه اگر به طرز خاصّى زندگى مى كرديد، برخلاف روش مردم پيشين بوديد. اگر علما افرادى را مى يافتند كه حقايق دين خدا ورازهاى جهان هستى را به آن ها بگويند ومى دانستند كه اين راز هم سر بسته مى ماند و(به دشمن نمى گوئيد) بسيارى از حقايق واسرار را مى گفتند وحكمت ها را منتشر مى ساختند؛ ولى خداوند شما را طورى آفريده است كه اسرارش را فاش مى كنيد. شما مردمى هستيد كه با دل، ما را دوست مى داريد؛ ولى عمل شما مخالف آن است. به خدا قسم! اختلاف شيعيان، آرام نمى گيرد وبه همين سبب، صاحب شما پنهان مى شود. چرا نمى توانيد جلو خود را بگيريد وصبر كنيد، تا خداوند متعال آن كس را كه مى خواهد، بياورد؟ اين كار (ظهور) به دلخواه مردم انجام نمى پذيرد؛ بلكه اين امرِ خداوند وبسته به مشيّت واست. بر شما است كه صبر كنيد. هميشه كسانى كه از فوت شدن كارى وحشت دارند، در آن شتاب مى كنند. (حميرى، همان: ص224)
ايوب بن نوح از ابوالحسن على بن موسى الرضا عليه السلام روايت كرده است كه فرمود:
هرگاه عَلَم شما از پشت سرتان ظهور كرد، فرج را از زير پايتان انتظار كشيد. (نعمانى، همان: ص174، ص987)
اسحاق بن صباح از اباالحسن امام رضا عليه السلام نقل مى كند كه فرمود:
اين امر (ولايت) به زودى به كسى مى رسد كه نامش فراموش شده است. (نعمانى، همان: ص174).
محمد بن ابى نصر گويد: ابا الحسن عليه السلام فرمود:
به خدا قسم! آنچه شما چشم به سوى آن دوخته ايد، واقع نمى شود، مگر بعد از اينكه تمييز داده شويد وامتحان بدهيد وتا هنگمى كه جز دسته اى اندك، كسى از شما شيعيان نمى ماند. سپس اين آيه را تلاوت فرمود: (أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَكُواْ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذِينَ جَاهَدُواْ مِنكُمْ؛ آيا گمان مى كنيد كه شما را به حال خود مى گذارند وتاكنون خداوند آن ها را كه جهاد مى كنند وثابت قدم مى مانند، نمى شناسد؟) (طوسى، 1411: ص268).
حسن بن جهم گويد: شخصى از امام ابالحسن الرضا عليه السلام درباره ى فرج پرسيد. حضرت فرمود: (چه مى خواهى؟ مى خواهى مفصّل بيان كنم يا مجمل وسر بسته؟) عرض كرد: (به طور اجمال بفرماييد). حضرت فرمود: (هنگمى كه پرچم هاى طايفه قيس در مصر وپرچم هاى (كنده) در خراسان به حركت آمد، آن گاه موقع فرج است). (طوسى، همان: ص276)
همچنين حسن بن محبوب از امام رضا عليه السلام روايت كرد كه فرمود:
آشوبى روى مى دهد كه زيركان ومحتاطان از خواص ما به آن گرفتار آيند واين، زمانى است كه شيعيان، سوّمين از اولاد مرا از دست بدهند كه اهل آسمان وزمين بر وى گريه كنند.
سپس فرمود:
پدر ومادرم فداى وباد! هم نام جدّم وشبيه به من وشبيه موسى بن عمران است. بر وگريبان وطوق هاى نور است كه از شعاع نور قدس، پرتو گرفته است. چه بسيارند مؤمنانى كه هنگام از دست دادن آب صاف وگوارا (امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف) متأسّف وتشنه ومحزون شوند. گويى آنها را در نااميدى مى بينم كه ندا مى شوند به ندايى از دور كه گويى از نزديك هم شنيده شود: ورحمتى بر مؤمنان وعذابى بر كافران است. (صدوق، همان: ص370)
حسين بن خالد گويد كه على بن موسى الرضا عليه السلام فرمود:
(كسى كه ورع نداشته باشد، دين ندارد وكسى كه تقيه نداشته باشد، ايمان ندارد. گرمى ترين شما نزد پروردگار، كسى است كه بيشتر به تَقيّه عمل كند). گفتند: (اى فرزند رسول خدا! تا كى؟) فرمود: (تا روز وقت معلوم كه روز خروج قائم ما اهل بيت است. كسى كه تقيّه را پيش از خروج قائم ما ترك كند، از ما نيست). گفتند: (اى فرزند رسول خدا! قائم شما اهل بيت كيست؟) فرمود: (چهارمين از فرزندان من، فرزند سرور كنيزان. خداوند به واسطه وى، زمين را از هر ستمى پاك كند واز هر ظلمى منزّه سازد. وكسى است كه مردم در ولادتش شكّ كنند واو كسى است كه پيش از خروجش، غيبت كند وآن گاه كه خروج كند، زمين به نورش منوّر شود…. وكسى است كه زمين براى وپيچيده شود وبراى وسايه اى نباشد. وكسى است كه از آسمان، ندا كننده اى ورا با نام ندا كند ووى دعوت نمايد؛ به گونه اى كه همه اهل زمين صداى ورا بشنوند. ومى گويد: (آگاه باشيد حجت خدا در بيت خدا ظهور كرد؛ از وپيروى كنيد؛ حقّ با واست ودر واست. واين همان قول خداى متعال است كه مى فرمايد: (اگر بخواهيم آيه اى را بر آن ها از آسمان نازل مى كنيم، تا گردن هاشان برابر وخاضع شود. (صدوق، همان: ص371)
عبدالسلام هروى گويد: از دعبل خزاعى شنيدم كه مى گفت: بر مولاى خود امام رضا عليه السلام قصيده خود را خواندم كه اين چنين آغاز مى شود:

مدارسُ آياتٍ خلت من تلاوة * * * و منزل وحى مقفر العرصات
(مراكز فرهنگى ومدارس قرآنى اى كه از تلاوت تهى شده است * * * ومنزل وحى كه عرصه هاى آن به بيابان هاى بي آب وعلف مبدل شده)

تا به اين بيت رسيدم:

خروج امام لا محالة خارج * * * يقوم على اسم الله والبركات
(ظهور اممى كه حتماً بايد بيايد وبه نام خدا وبركات وقيام مى كند)
يميز فينا كلّ حقّ وباطل * * * ويجزى على النعماء والنقمات
(تا ميان ما هر حقى را از باطل جدا كند وپاداش هر نعمت ونقمتى را ادا كند)

امام رضا عليه السلام به سختى گريست. سپس سر مباركش را بلند كرده، فرمودند: (اى خزاعى! روح القدس اين دو بيت را بر زبان تو جارى ساخت. آيا مى دانى اين امام كيست وكى قيام مى كند؟) گفتم: (نه مولاى من! فقط شنيده ام كه اممى از شما خروج مى كند وزمين را از فساد، پاك وآن را از عدل آكنده مى سازد، آن چنان كه از ستم پر شده باشد). فرمود: (اى دعبل! امامِ پس از من، فرزندم محمّد است وپس از وفرزندش، على وپس از وفرزندش، حسن وپس از حسن، فرزند وحجت قائم كه در دوران غيبتش منتظر وباشند ودر ظهورش از واطاعت كنند. اگر از دنيا جز يك روز باقى نمانده باشد، خداى متعال آن را طولانى مى نمايد تا وخروج كند وزمين را از عدل آكنده نمايد؛ آن چنان كه از ستم پر شده باشد.
امّا چه زمانى خواهد بود؟ اين اخبار از وقت ظهور است وپدرم از پدرانش روايت كند كه به پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم گفتند: (اى رسول خدا! قائم از فرزندان شما كى خروج مى كند؟) فرمود: (مَثَل ومَثَل قيامت است كه (كسى جز خدا وقت آن را معلوم نمى كند. اين مطلب در آسمان ها وزمين گران آمده، به طور ناگهانى به سوى شما خواهد آمد. (صدوق، همان: ص372)
برخورد با ظالمان وتأييدكنندگان ظلم
عبدالسلام هروى مى گويد:
محضر مبارك حضرت ابى الحسن على بن موسى الرضا عليهما السلام عرض كردم: (اى فرزند رسول خدا! درباره روايتى كه از امام صادق عليه السلام نقل شده وآن حضرت فرمودند: هرگاه حضرت قائم عجل الله تعالى فرجه الشريف خروج كند، فرزندان قاتلان امام حسين عليه السلام را به سبب كردار پدرانشان مى كشد، چه مى فرماييد؟) حضرت فرمود: (واقع، همين است). عرض كردم: (پس فرموده خداوند در قرآن كه (هيچ كس بار گناه ديگرى را بردوش نگيرد) معنايش چيست؟)
حضرت فرمود: (خداوند در همة اقوالش صادق است؛ ولى بايد توجه داشته باشى كه فرزندان قاتلان امام حسين عليه السلام به افعال وكردار پدرانشان راضى بودند وبه آن ها افتخار هم مى كردند، لذا همچون قاتلان سيدالشهداء مى باشند. اگر شخصى در مشرق كشته شود وديگرى در مغرب راضى وخشنود باشد، هر دو نزد خداوند، شريك در قتل مى باشند…
وچون اين فرزندان به كردار پدرانشان راضى مى باشند، لاجرم حضرت قائم عليه السلام قيام نموده، ايشان را قصاص مى كند). محضرش عرضه داشتم: (چرا حضرت وقتى قيام فرمود، اوّل ايشان را قصاص مى كند؟) حضرت فرمود: (قائم عليه السلام از بنى شيبه آغاز مى كند، به اين صورت كه دستانشان را قطع مى فرمايند؛ زيرا آن ها سارقين بيت الله مى باشند. (صدوق، 1386، الف: ص218)
سخن آخر
پايان اين بحث را با يكى از سخنان گهربار امام رضا عليه السلام درباره ى تأكيد بر پيروى از ائمه دوازده گانه مزيّن مى كنيم. حسين بن خالد از على بن موسى الرضا عليه السلام از پدران بزرگوارش از رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم حديث كند كه فرمود:
هر كس دوست دارد به دين من چنگ زند وپس از من بر كشتى نجات سوار شود، از على بن ابى طالب پيروى كند ودشمنش را دشمن، ودوستش را دوست بدارد واز امامان وفرزندان واطاعت كند. همانا آن ها جانشينان من واوصياى من وحجت هاى خدا بر بندگان پس از من هستند. وبهترين امت من وحركت دهندة مومنان به سوى بهشت است. حزب آن ها حزب من وحزب من، حزب خدا است وحزب دشمنان آن ها، حزب شيطان است. (صدوق، 1417: ص70)
همدم ومونس امام مهدى عليه السلام در دوران غيبت
حسن بن فضّال گويد: شنيدم حضرت رضا عليه السلام مى فرمود:
چون خضر آب زندگانى نوشيد، تا نفخ صور زنده است. ونزد ما مى آيد وبه ما سلام مى كند. ما صداى ورا مى شنويم؛ ولى خود ورا نمى بينيم. هر جا از وى نام برند، حاضر مى شود. هر كسى از شما نام ورا مى برد، به وى سلام كند. خضر هر سال در موسم حج حاضر مى شود وهمة اعمال حج را انجام مى دهد. ودر عرفه وقوف مى كند وبراى استجابت دعاى مؤمنان آمين مى گويد. به زودى خداوند وحشت قائم ما را در طول غيبتش، به وسيله انس يافتن با وبرطرف مى كند وتنهايى ورا به رفاقت با وى مبدل مى سازد).(13)
ياران حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف
درباره سپاه وياران حضرت نيز مى توان اقسمى از ياوران را بر حسب روايات امام رضا برشماريم:
1. فرشتگان
ريان بن شبيب گويد: بر حضرت رضا عليه السلامدر روز اول ماه محرم وارد شدم، حضرت فرمود:
… ولقد نزل إلى الأرض من الملائكة أربعة آلاف لنصره فلم يؤذن لهم فهم عند قبره شعثُ غبر إلى أن يقوم القائم عليه السلام. فيكونون من أنصاره وشعارهم (يا لثارات الحسين)؛
… وچهار هزار ملك از فلك براى يارى آن جناب به زمين نزول كردند. آن بزرگوار ايشان را اذن جهاد نداد؛ پس ايشان نزد قبر آن مظلوم، پيوسته موپريشان وغبارآلوده اند، تا روزى كه قائم آل محمد ظهور كند واز ياران وباشند وشعار وعلامت ايشان در آن روز اين است كه فرياد كنند: (يا لثارات الحسين)… (صدوق، 1386ب: ج1، ص192)
2. حضرت عيسى عليه السلام
حسن بن جهم گويد: روزى به مجلس مأمون وارد شدم. حضرت رضا عليه السلام آنجا بود وعلمى علم كلام وفقهاى هر فرقه وطايفه اى در آن مجلس بودند…. مأمون پرسيد: (شما درباره رجعت چه مى فرماييد؟) امام عليه السلام فرمود:
(آن، بجا وحقّ است، ودر امت هاى پيشين هم بوده است. قرآن مجيد هم بدان ناطق است، ورسول خد صلى الله عليه وآله وسلم هم فرموده است: هر چه در امّت هاى سابق، اتّفاق افتاده است، در اين امّت نيز اتّفاق خواهد افتاد؛ بى كم وكاست وبدون تفاوت وفرمود: هر گاه مهدىّ امّت از اولاد من خروج كند، عيسى بن مريم نازل شود، وپشت سر وبا ونماز گزارد وفرمود: (اسلام، با غريبى شروع شد وبه زودى به غربت باز گردد؛ پس خوشا به حال غرب) پرسيدند: (يا رسول اللَّه سپس چه خواهد شد؟) فرمود: (سپس حقّ به صاحبش باز خواهد گشت…).(14)
رجعت
صفوان بن يحيى گويد: شنيدم ابو الحسن رضا عليه السلام درباره ى رجعت مى فرمود:
کسانى که از مؤمنان مرده باشند، کشته مى شوند وکسانى که کشته شده باشند، مى ميرند.(15)
رجعت، از جمله اعتقادات ضرورى ثابت شده نزد ما اماميه است. در روايات است که برخى از مؤمنان وبرخى از کافران وکسانى که داراى ايمان محض يا کفر محض هستند رجعت خواهند كرد؛ ولى تفصيل برخى امور در رجعت مانند اينکه مؤمنى که قبلاً مرده در رجعت کشته وشهيد خواهد شد وبر عکس در صورتى که مستند معتبرى داشته باشد، به آن استناد خواهد شد.
توسل به امام مهدى در سختى ها
سيد بن طاووس گويد: واز آن جمله، دعايى است براى مولاى ما حضرت امام رضا عليه السلام كه آن را در كتاب اصل ـ كه از مصنّفات يونس بن بكير است ـ يافتيم. يونس گفته كه از مولاى خود حضرت امام رضا عليه السلام خواستم كه به من دعايى تعليم كند كه آن را در سختى ها بخوانم. آن حضرت به من فرمودند: (محافظت كن آنچه را كه براى تو مى نويسم وآن را در هر سختى بخوان كه حاجت تو برآورده مى شود وآنچه را كه آرزو نمايى، به تو عطا مى كنند)؛ پس براى من اين دعا را نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم اللهم ان ذنوبى وكثرتها قد أخلقت وجهى عندك… اللهم وقد أصبحت يومى هذا لاثقة لى ولارجاء ولا ملجأ ولا مفزع ولا منجى غير من توسّلت بهم متقرباً الى رسولك محمد صلى الله عليه وآله وسلم ثم على أمير المؤمنين والزهراء سيده نساءالعالمين والحسن والحسين وعلى ومحمد وجعفر وموسى وعلى ومحمد وعلى والحسن ومن بعدهم يقيم المحجة إلى الحجة المستورة من ولده المرجو للأمة من بعده فاجعلهم فى هذا اليوم وما بعده حصنى من المكاره ومعقلى من المخاوف ونجّنى بهم من كل عَدُوٍّ وطاغ وباغٍ وفاسق ومن شر ما أعرف وما أنكر وما استتر عنى وما أبصر ومن شر كل دابّةٍ ربى آخذ بناصيتها إنك على صراط مستقيم.
اللهم بتوسلى بهم إليك وتقربى بمحبتهم وتحصّنى بإمامتهم افتح عليَّ فى هذا اليوم أبواب رزقك وانشر عليَّ رحمتك وحبّبنى إلى خلقك وجنّبى بغضهم وعداوتهم انك على كل شئ قدير؛
به نام خداى بخشايندة مهربان. خداوندا! به درستى كه گناهان من وبسيارىِ آن ها به تحقيق كه كهنه كرده است روى مرا نزد تو… خداوندا! وبه تحقيق كه داخل در صبح شدم در اين روز خودم؛ در حالى كه نيست اعتمادى براى من ونه اميدى ونه پناهى ونه گريزگاهى ونه محلّ نجاتى به جز آن كسانى كه متوسّل شده ام به ايشان وبه سوى تو نزديكى جسته ام به سوى فرستاده تو؛ يعنى حضرت محمّد ـ رحمت فرستد خدا بر وو بر آل وـ پس بعد از وپيشواى مؤمنان كه حضرت على است ـ بر وباد درود ـ وبعد از وحضرت فاطمه زهرا كه برگزيده همه زنان عالميان است وحضرت امام حسن وامام حسين وامام علىّ بن حسين وامام محمد باقر وامام جعفر صادق وامام موسى وامام على رضا وامام محمّد تقى وامام علىّ نقى وامام حسن عسكرى وكسى كه بعد از ايشان به پاى دارنده دين است تا به حجت ودليل روز قيامت كه (پنهان است و) از اولاد پيغمبر است واميد داشته شده از براى امت است بعد از پيغمبر بر وو بر ايشان باد درود. خداوندا پس بگردان ايشان را در اين روز ودر پس اين روز، حصار ـ وپناه ومحل امن ـ من كه نگاه دارند مرا از ناخوشى ها وقلعه وپناه من كه محافظت نمايند مرا از آنچه مى ترسم از آن ها ورهايى ده مرا به سبب ايشان از هر دشمنى واز هر تجاوزكننده اى واز هر فاسقى وستمكارى واز شرّ آنچه مى شناسم آن را ونمى شناسم آن را وآنچه پوشيده است از من وآنچه مى بينم واز شرّ هر جانور حركت كننده اى كه اى پروردگار من! تو گرفته اى پيش سر ورا. به درستى كه تو بر راه راستى، خداوندا! پس به حق وسيله جستن من به ايشان به سوى تو ونزديكى جستن من به وسيله دوستى ايشان ومتحصن شدن من به اقرار به امامت ايشان بگشاى بر من در اين روز درهاى روزى از جانب خود را وپهن كن بر من رحمت خود را ودوست گردان مرا به سوى مخلوقات خود ودور گردان مرا از كينه ايشان ودشمنى ايشان، به درستى كه تو بر همه چيز بسيار توانايى… (ابن طاووس، 1323: ص253).
مقاله را با دو دعاى منقول از امام رضا عليه السلام که درباره امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف است خاتمه مى دهيم:
1. دعا براى حضرت حجت عليه السلام در قنوت نماز
مقاتل بن مقاتل روايت کرده است امام رضا عليه السلام فرمود: (در قنوت نماز جمعه چه مى گوييد؟) عرض کردم: (آنچه مردم مى گويند) فرمود: (همانند آنان نگو؛ بلکه چنين بگو):
اللهم أصلح عبدك وخليفتك بما اصلحت به أنبيائك ورسلك وحفّهُ بملائكتك وأيّده بروح القدس من عندك واسلكه من بين يديه ومن خلفه رَصَداً يحفظونه من كل سوء وأبدله من بعد خوفه امناً يعبدك لايشرك بك شيئا ولاتجعل لأحد من خلقك على وليّك سلطاناً واذن له فى جهاد عدوك وعدوه واجعلنى من أنصاره انك على كل شيء قدير؛
بار الها! كار ظهور بنده شايسته وخليفه راستينت (امام مهدى) را اصلاح فرما، همان گونه كه كار پيامبران وفرستادگانت را اصلاح كردى واز فرشتگانت نگاهبانى بر وبگمار واز عنايات خويش با (روح القدس) ورا يارى وپشتيبانى فرما. وديده بانانى از پيش رو وپشت سر همراه وى گردان، تا از هر بدى نگاهش دارند وترس وهراس ورا به امن وامان دگرگون ساز كه وتورا مى پرستد وهيچ چيز را همتا وهمانند تو نمى داند؛ پس براى هيچ يك از آفريدگانت برترى وچيرگى نسبت به (ولى) خودت قرار مده. واو را در جهاد با دشمنت ودشمنش اجازه فرما. ومرا از ياران وبشمار آور كه همانا بر هر كارى توانائى. (طوسى، 1411: ص366)
2. دعا براى امام مهدى عليه السلام در هر روز
شيخ طوسى گويد كه طبق روايت يونس بن عبدالرحمن امام رضا عليه السلام به دعا براى صاحب الامر به وسيلة اين عبارت امر مى فرمود:
اللهم ادفع عن وليك وخليفتك وحجتك على خلقك ولسانك المعبّر عنك الناطق لحكمتك وعينك الناظرة بإذنك وشاهدك على عبادك الجحجاح المجاهد العائذ بك العابد عندك. واَعِذه من شَرِّ جميع ماخلقت وبرأت وأنشات وصوّرت واحفظه من بين يديه ومن خلفه وعن يمينه وعن شماله ومن فوقه ومن تحته بحفظك الذى لايضيعُ من حفظته به واحفظ فيه رسولك وآباءَهَ ائمّتك ودعائم دينك واجعله فى وديعتك التى لاتضيع وفى جوارك الذى لايخفر وفى منعك وعزّك الذى لايقهر. وآمنه بأمانِك الوثيق الذى لايخذل من آمنته به. واجعله فى كنفك الذى لايرام من كان فيه. وانصره بنصرك العزيز. وأيّده بجندك الغالب. وقوّهِ بقوتك وأردفه بملائكتك. ووال من والاه وعاد من عاداه. وألبسه درعك الحصينة وحفّه بالملائكة حفاً.
اللهم اشعب به الصدع وارتق به الفتق وأمت به الجور وأظهر به العدل، وزيّن بطول بقائه الأرض وأيده بالنصر وانصره بالرعب. وقوّ ناصريه واخذل خاذليه ودَمدم من نصب له ودمّر من غشّه واقتل به جبابرة الكفر وعُمُدَهُ ودعائمه واقصم به رؤوس الضلالة وشارعة البدع ومميتة السُّنة ومقوية الباطل. وذلّل به الجبارين وأبِر به الكافرين وجميع الملحدين فى مشارق الأرض ومغاربها؛ برّها وبحرها سهلها وجبلها حتى لاتدع منهم ديّاراً ولا تبقى لهم آثارا.
اللهم طهّر منهم بلادک واشف منهم عبادک وأعز به المومنين وأحى به سنن المرسلين ودارس حکم النبيين وجدد به ما محى من دينک وبُدّل من حکمک حتى تعيد دينک به وعلى يديه غضاً جديداً صحيحاً محضاً لاعوج فيه ولابدعة معه وحتى تنير بعدله ظلم الجور وتطفيء به نيران الکفر وتظهر به معاقد الحق ومجهول العدل وتوضح به مشکلات الحکم.
اللهم وإنه عبدک الذى استخلصته لنفسک واصطفيته من خلقک واصطفيته على عبادک وائتمنته على غيبک وعصمته من الذنوب وبرأته من العيوب وطهرته من الرجس وصرفته عن الدنس.
اللهم فانا نشهد له يوم القيامة ويوم حلول الطامة أنه لم يذنب ذنبا ولم يات حوباً ولم يرتکب لک معصيةً ولم يضيع لک طاعةً ولم يهتک لک حرمةً ولم يبدل لک فريضةً ولم يغير لک شريعةً وأنه الامام التقى الهادى المهتدى الطاهر النقى الوفى الرضى الزکى.
اللهم فصل عليه وعلى آبائه وأعطه فى نفسه وولده وأهله وذريته وأمته وجميع رعيته ماتقر به عينه وتسر به نفسه وتجمع له ملک المملکات کلها، قريبها وبعيدها وعزيزها وذليلها، حتى يجرى حکمه على کل حکم ويغلب بحقه کل باطل.
اللهم واسلک بنا على يديه منهاج الهدى والمحجة العظمى والطريقة الوسطى التى يرجع إليها الغالى ويلحق بها التالي. اللهم وقونا على طاعته وثبتنا على مشايعته وامنن علينا بمتابعته واجعلنا فى حزبه ألقوامين بأمره الصابرين معه الطالبين رضاک بمناصحته. حتى تحشرنا يوم القيامه فى أنصاره وأعوانه ومقوية سلطانه.
اللهم صل على محمد وآل محمد واجعل ذلک کله منا لک خالصاً من کل شک وشبهةٍ ورياء وسمعة حتى لانعتمد به غيرک ولانطلب به إلا وجهک وحتى تحلنا محله وتجعلنا فى الجنة معه ولاتبتلنا فى أمره بالسأمة والکسل والفترة واجعلنا ممن تنتصر به لدينک وتعز به نصر وليک ولاتستبدل بنا غيرنا فان استبدالک بنا غيرنا عليک يسير وهو علينا کبير؛ (طوسى، همان: ص409)
اى پروردگار! تو هر بلا را دفع كن از ولى خود وخليفه خويش وحجت بر خلق عالمت و زبانت كه از تو به سخن آيد وبه حكمت بالغ تو گويا باشد وچشم بيناى تو كه به امر تو مى نگرد وگواه بندگان تو وبزرگ ترين مجاهدان در راه تو وپناه آرنده به حضرتت وبندگى حضور حضرتت كند. اى خدا! ورا از شر همة مخلوقاتت كه ايجاد فرمودى، در پناه خود حفظ كن واز شرور پيش رو وپشت سر وطرف راست وچپ واز بالا وپايين از همه آن ها ورا حفظ كن كه هر كس را تو حفظ كنى، مصون از هر فساد ونابودى است.
نيز به وجود مبارك وپيغمبر اكرمت وپدران وامامان هدى را كه اركان دين تو هستند، همه را حفظ فرما واو را قرار ده در مخزن ودايع خود كه هرگز ضايع در جوار تو نخواهد شد ودر آن محيط قوت وعزتت كه هرگز كسى مقهور نمى شود. واو را در پناهگاه محكم واستوار خود ايمن بدار كه هر كس آنجا درآيد، در امان از هر خذلان است واو را در كنف حمايت خود بدار كه هر كس آن جا است، بى آرام وناشاد نگردد. ورا به نصرت با عزت خود منصور دار وبه سپاه غالب وقاهر خويش مؤيد فرما وبه قوت ونيروى (نامتناهى) خود قوى ونيرومند گردان وفرشتگانت را با وهمراه ساز ودوستانش را دوست دار ودشمنانش را دشمن دار وجوشن حفظ خود را بر وبپوشان وگرداگرد وجود مباركش فرشتگان را براى محافظت بدار.
پروردگارا! تفرقه وپريشانى هاى آفريدگان را به وجود وجمع گردان ورخنه هاى خلق را مسدود ساز وجور وظلم را نابود وحكومت عدل وعدالت كامل را به وجود حضرتش در جهان ظاهر ساز واهل زمين را به طول بقاى وزينت وكمال بخش وبه يارى خود، آن حضرت را مؤيد فرما وبه رعب وترس دشمنان از او، ورا منصور بر دشمنان ساز. ياوران ورا قوى ونيرومند وآنان كه ترك يارى وكنند، آن ها را مخذول ومغلوب ساز وآنان كه به دشمنى وقيام كنند، هلاك گردان وكسانى كه با ومكر ودغل ورزند، نابود ساز وستمگران اهل كفر وسركشان ورؤساى آن ها را به شمشير آن حضرت به خاك هلاك انداز وپشت رؤساى ضلالت را به واسطه وبشكن وكسانى كه وضع بدعت ومحو سنت الهى كنند وباطل را قوى سازند، در هم شكن وبه وجود آن بزرگوار، جباران ظالم را ذليل گردان وكافران وملحدان بى دين را از همة روى زمين از مشرق ومغرب وبر وبحر وصحرا وكوه ريشه كن ساز كه ديگر جنبنده اى از كافران واثرى از آثار ملحدان در جهان باقى نگذارى….
اين بود بخشى از روايات امام رضا عليه السلام که با امام مهدى عليه السلام ارتباط داشت ودر كتب احاديث، ادعيه وتفاسير آورده شده بود وما بر آن دست يافتيم وچنانچه بيش از اين تتبع شود، شايد به روايات بيشترى دست يابيم.

منابع:

1. ابن طاووس، رضى الدين، جمال الاسبوع، بيروت، مؤسسة الاعلمى ، 1425ق.
2. ــــــــــــــــــــــــ، مهج الدعوات، تهران، سنايى، 1323ش.
3. ابوعمرو، إختيار معرفة الرجال (رجال كشى)، مشهد، دانشگاه، 1348ش.
4. اربلى، على بن عيسى، كشف الغمة، بيروت، دار الكتاب الاسلمى ، 1381ق.
5. بغدادى، ابن خشاب، تاج المواليد، قم، كتاب خانه مرعشى، 1406ق.
6. حلى، حسن بن سيلمان، مختصر بصائرالدرجات، بيروت، دارالفكر، 1423ق.
7. حميرى، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، قرن سوم هـ، قم، مؤسسة آل البيت، 1413ق.
8. خصيبى، ابو عبدالله، الهداية الكبرى، بيروت، موسسة بلاغ، چ4، 1411ق.
9. راوندى، قطب الدين، الخرائج والجرائح، قم، مؤسسة الامام المهدى، 1409ق.
10. زمخشرى، محمود بن عمر، الفائق فى غريب الحديث، مصر، عيسى حلبى، بى تا.
11. سهمى ، ابوالقاسم الجرجانى، تاريخ جرجان، بيروت، عالم الكتب، 1401ق.
12. شمى جمال الدين، الدر النظيم، قم، جامعه مدرسين، 1385ش.
13. صدوق، محمد بن على بن بابويه، امالى، قم، مركز الطباعة والنشر فى مؤسسة البعثة، 1417ق.
14. ــــــــــــــــــــــــــــ ، كمال الدين وتمام النعمة ، قم ، جامعه مدرسين، 1395ق.
15. ــــــــــــــــــــــــــــ ، علل الشرائع، نجف، مكتبة الحيدرية، 1386ق.
16. ــــــــــــــــــــــــــــ ، عيون أخبار الرضا عليه السلام، نجف، مكتبة الحيدرية، 1386ق.
17. طبرسى ابو على، اعلام الورى، تهران، دارالكتب الاسلاميه، بى تا.
18. طبرى، محمد بن جرير، تاريخ الامم والملوك، بيروت، دارالكتب العلمية، 1408ق.
19. طبسى، نجم الدين، تا ظهور، قم، مركز تخصصى مهدويت، چ2، 1389ش.
20. ــــــــــــــــ ، معجم احاديث الامام المهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف ـ با همكارى نويسندگان ـ قم، بنياد معارف اسلمى ، 1428ق.
21. طوسى، ابو جعفر، مصباح المتهجد، بيروت، مؤسسة فقه الشيعة، 1411ق.
22. طوسى، محمدبن الحسن، الغيبه، قم، بنياد معارف اسلمى ، 1411ق.
23. عاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشيعة، قم، مؤسسة ال البيت، 1414ق.
24. عسقلانى، احمدبن على بن حجر، تهذيب التهذيب، بيروت، دارالفكر، 1404ق.
25. قندوزى، سليمان بنى ابراهيم، حنفى، ينابيع المودّة، قم، كتابفروشى محمدى، 1294ق.
26. كلينى، محمد بن يعقوب، اصول كافى، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1365ش.
27. مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، بيروت، دارالوفاء، 1404ق.
28. ـــــــــــــــــ ، مرآة العقول، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1404ق.
29. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، قم، كتابخانه مرعشى، 1404ق.
30. نعمانى، محمدبن ابراهيم، الغيبه، نعمانى، تهران، مكتبة الصدوق، 1360ش.
31. مفيد. محمدبن محمد بن نعمان، ارشاد، قم، بصيرتى، 1413ق.
32. نباطى، زين الدين، الصراط المستقيم، تهران، المكتبه المرتضويه، 1384ش.
33. نورى، ميرزا حسين، مستدرك الوسائل، قم، مؤسسة آل البيت، 1329ش.
 

 

 

 

پى نوشت ها:

ــــــــــــــــــــــ

(1) بيش از سى وپنج تا چهل روايت از امام رضا عليه السلام در اين باره وارد شده است که از قرن سوم تا کنون عالمان حديث مانند فضل بن شاذان، ثقة الاسلام کلينى در کتاب شريف کافى، صدوق در کتاب هاى کمال الدين، عيون أخبار الرضا عليه السلام، علل الشرايع وامالي؛ مرحوم کشى در رجال خود بنا بر آنچه در کتاب اختيار معرفة الرجال آمده است، نعمانى در کتاب الغيبة، حرانى در تحف العقول، محمد بن جرير طبرى شيعى در دلائل الامامة ودر طبقه هاى بعدى إربلى در کشف الغمة، طبرسى در إعلام الورى وقطب الدين راوندى در الخرائج والجرائح آن ها را نقل کرده اند. تأليفات اماميه تا زمان ما در بارة امام مهدي4 پر از اين انوار درخشنده وکلمات نورانى است که از امام رضا، عالم آل محمد عليهم السلام روايت شده است.
(2) أنا صاحب هذاالامر ولكنى لست بالذى أملؤها عدلاً كما مُلئت جورا. وكيف أكون ذلك على ما ترى من ضعف بدنى، وإنَّ القائم هو الذى إذا خرج كان فى سنّ الشيوخ ومنظر الشبّان. قويّاً فى بدنه حتى لومدّ يده إلى أعظم شجرة على وجه الأرض لقلعها ولو صاح بين الجبال لتدكدكت صخورها يكون معه عصا موسى وخاتم سليمان. ذاك الرابع من ولدى يغيّبه الله فى ستره ما شاء ثم يظهره فيملأ (به) الأرض قسطاً وعدلاً كما ملئت جوراً وظلماً؛ (كمال الدين ج2، ص 376، ح7؛ بحار الانوار، ج52، ص311).
(3) قلت فكيف أصنع بحديث حدّثنى به يعقوب بن شعيب عن ابى بصير أنَّ اباعبدالله عليه السلام قال إن جائكم من أخبركم أن ابنى هذا مات وكفّن وقُبّر ونفضوا ايديهم من تراب قبره فلا تصدّقوا به؟ فقال (كَذَب ابوبصير ليس هكذا حدّثه إنما قال ان جائكم عن صاحب هذا الامر) (رجال الکشى، ص 475، شماره 902).
(4) عن الريان بن الصلت قال سمعت ابا الحسن الرضا عليه السلام يقول وسئل عن القائم فقال: (لا يرى جسمه ولا يسمى اسمه) (کافى، ج1، ص 333 ؛ کمال الدين، ج2، ص 35).
(5) عن الريان بن الصلت قال: (سمعت الرضا عليه السلام يقول القائم المهدى عليه السلام بن الحسن لايرى جسمه ولا يسمى (سَمّيهُ) بأسمه أحد بعد غيبته حتى يراه ويعلن بأسمه ويسمعه كل الخلق فقلنا له يا سيدنا وإن قلنا: صاحب الغيبة وصاحب ا لزمان والمهدى؟قال هو كله جايز مطلق وإنما نهيتكم عن التصريح باسمه ليخفى اسمه عن اعدائنا فلا يعرفوه). (الهداية الکبرى، 1334 ؛ مستدرک الوسائل، ح 12، ص 285 (درباره اعتبار كتاب الهداية الكبرى ر.ك: تأملى نو در نشانه هاى ظهور (1) از نگارنده).
(6) عن الحسن بن الجهم قال: سالت اباالحسن عليه السلام عن شيء من الفَرَج. فقال: (او لست تعلم ان انتظار الفَرَج من الفَرَج؟ قلت: لا ادرى إلا ان تعلمني. فقال: نعمْ انتظار الفَرَج من الفَرَج) (غيبت طوسى، ص459، ح 741 ؛ بحار الانوار، ج 51، ص 130، ب 22.)
(7) محمد بن عبدالله عليه السلام قال: (قلت للرضا عليه السلام جعلت فداك إن ابى حدّثنى عن آبائك انه قيل لبعضهم ان فى بلادنا موضع رباط يقال له قزوين وعُدوّاً يقال له: الديلم. فهل من جهاد وهل من رباط؟ فقال: عليكم بهذا البيت فحجّوه ثم قال: فأعاد عليه الحديث ثلاث مرات كل ذلك يقول: عليكم بهذا البيت فحجّوه. ثم قال فى الثالثة: اما يرضى احدكم ان يكون فى بيته ينفق على عياله ينتظر امرنا فان ادركه كان كمن شهد مع رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم بدراً وان لم يدركه كان كمن كان مع قائمنا فى فسطاطه هكذا وهكذا وجمع بين سبابتيه فقال ابوالحسن عليه السلام صدق هو على ما ذكر) (کافى، ج 4، ص 260، ح 34 ؛ وسائل الشيعه، ج 8، ص 86).
(8) عن على بن الفضال: عن ابى الحسن الرضا عليه السلام انه قال (كأنى بالشيعة عند فقدهم الثالث من ولدى كالنعم يطلبون المرعى فلا يجدونه. قلت له: ولم ذلك يابن رسول الله؟ قال: لأن اِمامهم يغيب عنهم. فقلت: ولم؟ قال: لئلا يكون لأحد فى عنقه بيعة اذا قام بالسيف) (كمال الدين، ج2، ص480، ب 44 ؛ علل الشرايع، ص245، ب179، ص6 ؛ بحار الانوار، ج 51، ص152، ب8، ح1).
(9) عن الحسن بن قياما الصيرفى قال: (سألت ابا الحسن الرضا عليه السلام فقلت جعلت فداك. ما فعل ابوك؟ قال: مضى كما مضى آباؤه عليهم السلام. قلت فكيف: أصنع بحديثٍ حدّثنى به زرعة بن محمد الحضرمى عن سماعة بن مهران أنَّ اباعبد الله عليه السلام قال إنَّ ابنى هذا فيه شبه من خمسة أنبياء: يحسد كما حُسد يوسف ويغيب كماغاب يونس وذكر ثلاثة اُخر قال: كذب زرعة ليس هكذا حديث سماعة إنما قال صاحب الامر يعنى القائم فيه شبه من خمسة أنبياء ولم يقل: ابنى) (رجال كشى، ص476، شماره 904).
(10) عن الحسن بن الجهم قال للرضا عليه السلام: (اصلحك الله أنهم يتحدثون أن السفيانى يقوم وقد ذهب سلطان بنى العباس. فقال كذبوا انه ليقوم وان سلطانهم لقائم) (غيبت نعمانى، ص303، ب 18، ح 11 ؛ بحارالانوار، ج52، ص251، ح139).
(11) عن معمر بن خالد عن ابى الحسن عليه السلام قال: (كأنى برايات من مصر مقبلات خضر مُصبغات حتى تأتى الشامات فتهدى الى ابن صاحب الوصيات) (ارشاد، ص260 ؛ الصراط المستقيم، ج2، ص250).
(12) ر.ك: الصراط المستقيم، ج2، ص244؛ الفائق فى غريب الحديث، ج1، ص79.
(13) حسن بن فضال قال: سمعت ابا الحسن الرضا عليه السلام يقول: (إن الخضر شرب من ماء الحياة فهو حى لايموت حتى ينفخ فى الصور وإنه ليأتينا فيسلّم فنسمع صوته ولانرى شخصه وإنه ليحضر حيث ما ذكر فمن ذكره منكم فليسلّم عليه وانه ليحضر الموسم كل سنة فيقضى جميع المناسك ويقف بعرفة فيوّمن على دعاء المؤمنين وسيؤنِس الله به وحشة قائمنا فى غيبته ويَصِلُ به وحدته) (کمال الدين، ج2، ص390، ب 38 ؛ الدر النظيم، ص759).
(14) عن الحسن بن الجهم قال: حضرتُ مجلس المأمون يوماً وعنده على بن موسى الرضا عليه السلام وقد اجتمع الفقهاء واهل الكلام من الفرق المختلفه… فقال المأمون: (يا ابا الحسن فما تقول فى الرجعة؟) فقال الرضا عليه السلام: (انها لحقّ قد كانت فى الأُمم السالفة ونطق بها القرآن وقد قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم يكون فى هذه الامة كل ما كان فى الامم السالفة حذو النعل بالنعل والقذة بالقذه) قال عليه السلام: (اذا خرج المهدى من ولدى نزل عيسى بن مريم عليه السلام فصلّى خلفه) وقال عليه السلام (إن الإسلام بدأ غريبا وسيعود غريباً فطوبى للغرباء) قيل: (يا رسول الله! ثم يكون ماذا؟ قال: (ثم يرجع الحق إلى أهله) (عيون اخبار الرضا عليه السلام، ج2، ص200؛ بحارالانوار، ج25، ص135).
(15) عن صفوان بن يحيى عن ابى الحسن الرضا عليه السلام قال: سمعته يقول فى الرجعة: (من مات من المؤمنين قُتل، ومن قُتل منهم مات) (مختصر بصائر الدرجات، ص19 ؛ بحار الانوار، ج53، ص66).

مقاله هاى مهدوى : ۲۰۱۴/۰۹/۱۵ : ۶.۳ K : ۰
: حجت الاسلام نجم الدین مروجی طبسی
comments:
no-comments