(۱۰۱) انديشه ى انتظار وجهانى شدن
انديشه ى انتظار وجهانى شدن
چكيده
مسأله ى (انتظار ظهور) و(جهانى شدن) از موضوعاتى است كه امروزه مورد توجه انديشمندان درحوزه ى مطالعات دينى - سياسى است؛ به همين دليل، در فرهنگ وادبيات معاصر، از اين عصر، با عنوان (عصر انتظار) و(عصر جهانى شدن) تعبير مى شود.
بررسى رابطه ى انتظار ظهور منجى موعود با مسأله ى جهانى شدن، موضوعى است كه اين مقاله به طرح وبررسى آن پرداخته است. نگارنده، ضمن تبيين ماهيت، ويژگى ها وآثار كاربردى انديشه ى انتظار، ضرورت جهانى سازى نظريه ى مهدويت وانتظار را مطرح كرده است. سپس با اشاره به بايسته هاى جهانى سازى انديشه ى انتظار، به بررسى مقوله جهانى شدن وتعامل وهمسازى آن با موضوع مهدويت پرداخته وبرنقش راهبردى وبسترساز موضوع جهانى شدن در جهانى سازى نظريه ى مهدويت وانتظار، تأكيد كرده است.
درآمد سخن
موضوع (انتظار منجى) ومسأله ى (جهانى شدن)، از مقولاتى است که در حوزه ى مباحث مربوط به آينده نگرى ومطالعات راهبردى، مدت ها است توجه صاحب نظران معاصر را به خود جلب نموده است.
اين بحث، قطع نظر از جنبه هاى عام وفراگير آن که وجه مشترک ميان پيروان همه ى اديان است، در حوزه ى تفکر شيعى ومهدويت به طور خاص، داراى اهميت ويژه است که بررسى جنبه هاى نظرى وابعاد کاربردى قضيه، مى تواند در فهم وتبيين اهداف وچشم انداز آينده در نظريه ى مهدويت وانتظار ظهور، کمک كند وفضاى فکرى جهان معاصر را براى درک ابعاد اين تفکر الهى مساعد سازد. آنچه در اين خصوص بيش از همه حائز اهميت است، تبيين رابطه ى بحث انتظار ظهور با موضوع جهانى شدن وبررسى آثار وپيامد هاى اين بحث است.
پرسش اساسى که در اين خصوص مطرح است اين است که انديشه ى انتظار ظهور، به حسب مفهوم وماهيت، با موضوع جهانى شدن چه نسبتى دارد؟ آيا ميان نظريه ى انتظار ظهور وآنچه امروزه از آن با عنوان پديده ى جهانى شدن تعبير مى شود، قرابت وپيوندى وجود دارد يا نه؟ آيا ميان اين دو موضوع، رابطه ى تعاملى وهمسويى بر قرار است يا اين که با هم در تقابل وتعارض هستند؟ به عبارت ديگر، آيا مى توان مسأله ى جهانى شدن را زمينه وراهبرد انديشه ى ظهور تلقى كرد وجريان جهانى شدن را وسيله وبستر کارآمد براى جهانى سازى نظريه ى مهدويت دانست يا اين که بحث جهانى شدن، اساساً در تضاد با اين تفکر قرار دارد؟
در اين مقاله، نگارنده باهدف کنکاش ودستيابى به پاسخ اين پرسش مهم، كوشيده است ضمن تبيين ماهيت وابعاد هرکدام از اين دو مقوله، به بررسى رابطه ى ميان اين دو موضوع بپردازد وآثار کاربردى اين بحث را به منظور شناخت وظايف امروز وتعيين راهبرد آينده، مورد توجه قرار دهد.
انتظار
مفهوم
کلمه ى (انتظار) مصدر ثلاثى مزيد از ريشه ى (ن ـ ظ ـ ر) است. اين واژه ومشتقات آن در منابع لغت، به معناى چشم دوختن، با تأمل نگاه كردن(1) نظاره گر بودن، توقع امرى را داشتن ومراقب بودن،(2) آمده است.
انتظار، به معناى مطلق چشمداشت وچشم به راه بودن، فى نفسه ارزش ذاتى ندارد؛ بلکه اين چشم به راهى وانتظار، بايد با توجه به موضوع آن مد نظر قرار گيرد که به تناسب متعلق خود، داراى ارزش متفاوتى خواهند بود.
در اصطلاح روايات منقول از امامان معصوم عليه السلام، کار برد کلمات (انتظار) و(منتظر) نوعاً با واژه هاى (ظهور) و(فرج)، قرين وهمراه است ومراد از آن، معناى اخص کلمه يعنى چشم به راه بودن وتوقع داشتن ظهور منجى موعود حضرت مهدى عليه السلام، در آخر الزمان است؛ انتظارى است که به وسعت همه تاريخ بوده وريشه در جان همه انسان ها دارد وهيچ انتظار ديگرى به خاک پاى اين انتظار سترگ نمى ارزد.
ماهيت
در فرهنگ شيعى، اصطلاح انتظار، داراى مفهوم وماهيت کاربردى است که رفتار خاصى از آن نشأت مى گيرد. در اين تعريف، انتظار، صرفاً چشم به راهى ناشى از يک حالت روحى ـ روانى معمول ومتعارف نيست؛ بلکه ناشى از يک اعتقاد درونى وبرانگيزاننده است که به بيرون سرايت مى کند وعمل مى انجامد.
رابطه ى اين باور قلبى با اقدام عملى، چنان استوار ومستحکم است که در روايات، اين باورداشت درونى، يک رفتار وعمل معرفى شده وبلکه (افضل الاعمال) نام گذارى شده است. دليل اين امر، اين است كه اين باور درونى، چنان در انگيزش اراده وخواست انسان منتظر، کارساز ونقش آفرين است که ذهن ورا به سوى آن هدف مورد انتظار، جهت مى بخشد وباور ورا در راستاى تحقق آنچه در انتظار آن است، به عزم واراده تبديل مى کند.
در فرهنگ شيعى، انتظار، يک مفهوم دينى وارزشى است که نگرش انسان به شرايط گذشته وحال را به چشم انداز آينده پيوند مى دهد. اين مفهوم دينى واسلامى، يک مفهوم هدايت بخش وبرانگيزاننده است که رفتار هاى جهتمندى را در پى دارد وبه تصميمات واقدامات عملى اصلاح گرايانه در عرصه هاى مختلف فرهنگى، سياسى، اجتماعى واقتصادى مى انجامد.
جوهره ى اصلى انتظار در تفکر شيعى، اعتقاد وايمان قلبى، به حتميت ظهور مصلح جهانى حضرت مهدى موعود عليه السلام ودخالت مستقيم اين باورداشت در نگرش ها ورفتار هاى فردى واجتماعى انسان منتظر در رابطه با سرنوشت وآينده ى واست. تا هنگامى که ما دخالت مستقيم ونقش تأثيرگذار اين انديشه وباورداشت را در ساختار ذهنى، اسلوب انديشه، شيوه زندگى وچگونگى حال وآينده خود، در جايگاه يک واقعيت نپذيريم وآن را در حيات فردى واجتماعى خود به يک جريان فکرى ورفتارى تبديل نكنيد، هرگز به آثار پربرکت اين تفکر دست نخواهيم يافت؛ بن براين، نخستين قدم در اين راستا، آن است که درک درست وتصور صحيحى از اين مفهوم ارزشى واسلامى داشته باشيم، تا به اهميت آن پى ببريم.
از تأمل در رواياتى که به موضوع انتظار والزامات آن پرداخته است، به روشنى در مى يابيم که در فرهنگ شيعى، انتظار، صرفاً يک مفهوم ذهنى ودانستنى نيست که در لغتنامه ها وکتابخانه ها، سراغ آن را بگيريم؛ بلکه يک مفهوم کاربردى وسازنده است که در متن زندگى سياسى واجتماعى خود بايد آن را جست وجو كرد. در انديشه ى شيعى، انتظار، يک تفکر جريان ساز وهويت بخش است که چگونه بودن وچگونه زيستن را براى ما تعريف وجهت گيرى کلى حرکت جامعه به سوى آينده را تعيين مى کند. مهم آن است که با تأمل ونگرش صحيح به روايات ودستور العمل هاى عصر غيبت وانتظار، جنبه هاى کاربردى اين تفکر را استخراج ودر زندگى فردى واجتماعى خويش به کار بنديم.
اگر مى بينيم در احاديث وروايات، اين همه از فضيلت وارزش انتظار وارج گذارى منتظران، سخن به ميان آمده واز انتظار ظهور مهدى عليه السلام، با عناوين واوصافى چون برترين عمل،(3) بافضيلت ترين عبادت،(4) بال ترين جهاد در راه خدا،(5) محبوب ترين عمل در پيشگاه الهى،(6) هم سنگ بودن با شهادت وبه خون طپيدن در راه خدا،(7) در رکاب حضرت قائم عليه السلام بودن،(8) در حال پيکار با دشمنان وشمشير زدن در محضر رسول خدا صلى الله عليه وآله(9) وديگر تعابيرى که هرکدام، با عنايت وحکمت خاصى بيان شده است، همه وهمه از ارتباط وپيوستگى اين باور درونى با عملکرد بيرونى ورفتارهاى سازمان يافته ى فردى واجتماعى انسان منتظر، حکايت دارد.
دليل اين امر نيز روشن است؛ زيرا اين تشبيهات ويکسان سازى - چه از نظر درجات ذاتى وچه از نظر دريافت اجر وپاداش- بدون وجه تشبيه ووجود سنخيت، حتى از نظر يک فرد عادى، معقول وموجه نمى باشد، تا چه رسد به پيامبراکرم صلى الله عليه وآله وامامان معصوم عليه السلام؛ بلکه به حکم عقل نيز، اين همسانى ومشابهت، مستلزم نوعى يکسانى وهمانندى است که بايد در انسان منتظر پديد آيد، تا در پرتو اين مشابهت وسنخيت، چنين شخصى با آن سردار به خون طپيده ى راه خدا، همرنگ وهمسان شود.
ويژگى ها
(انتظار) به معناى عام آن که ناشى از خوش بينى جريان کلى نظام طبيعت وسير تکامل تاريخ واطمينان به آينده است، امرى فطرى وهمگانى است وبراى هر قوم وپيروان هر آيينى وجود دارد؛ اما انتظار ظهور، با مفهوم ومحتواى خاص شيعى آن، داراى ويژگى هاى منحصر به فردى است که آن را از ساير رويکرد ها، متمايز مى كند. اين ويژگى ها، متعدد وگوناگون است که هر کدام، از ابعاد مختلف، قابل بررسى است. اين جا به سه ويژگى مهم واساسى انتظار ظهور مهدى عليه السلام، اشاره مى كنم:
الف. گستره: انتظار ظهور منجى موعود، از نظر گستره ى زمانى، دامندار ترين آموزه ى دينى - تاريخى است که تمام قلمرو تاريخ را اعم از گذشته، حال وآينده، در برمى گيرد. آيات 105 سوره ى انبى،(10) و55 سوره ى نور(11) شاهد اين فراگيرى تاريخى است.
ب. جذبه: ويژگى ديگر انتظار ظهور مهدى موعود عليه السلام، جذبه ى روزافزون وکشش فوق العاده ى اين آموزه ى الهى وقرآنى، در گذر زمان است. اين ويژگى که متأسفانه تا حدى مغفول مانده وکمتر بدان توجه مى شود، موجب شده است انتظار ظهور در فرايند تاريخ، چنان شورانگيز وعشق آفرين باشد که نه تنها مثل ديگر رويکرد هاى تاريخى، دچار روز مرگى، تکرار، ملالت، کهنگى وفرسودگى نمى شود؛ بلکه هر روز، بر افروخته تر، جذاب تر وتابنده تر از گذشته، جلوه گرى مى کند وصفوف مشتاقان ومنتظران امروز وفردا، افزون تر وپر صلابت تر از ديروز وگذشته اند.
اين جذبه واشتياق، به حدى است که حتى دوران حضور اولياى معصوم قبل از آن حضرت را نيز شامل مى شود؛ لذا امامان معصوم عليه السلام نيز ضمن اين که نگاه مردم را به سوى يگانه ى دوران معطوف كرده اند، خود نيز اين علاقه واشياق خود به آخرين ذخيره ى الهى را ابراز نموده اند. وقتى يکى از ياران امام صادق عليه السلام از به دنيا آمدن حضرت قائم عليه السلام مى پرسد، حضرت، در پاسخ مى فرمايد: (نه)؛ سپس اين جمله را مى افزايد: (اگر ورا درک مى کردم، سراسر عمرم را به خدمت گذارى ومى پرداختم)(12). در روايت ديگر، اين جمله ى زيبا از زبان مبارک حضرت سيد الشهد عليه السلام نيز نقل شده است.(13)
سرّ اين همه شور وشيدايى، آن است که آن موعود الهى، همچنان که خود، تجسم همه ى انبيا واولياى الهى است، ظهور ونيز تجليگاه تمام نيکى ها وتحقق بخش همه ى آرمان ها وآرزو هاى دور دست بشريت است.
ج. عظمت: بشر در جريان زندگى، به طور طبيعى داراى انتظارات واهداف گوناگون است که در بسيارى از موارد، حيات فردى واجتماعى، به تحقق واستمرار اين انتظارات، وابسته است. در اين ميان، ويژگى انتظار ظهور مهدى عليه السلام، اين است که اين انتظار، علاوه بر گستردگى وجذابيت آن، ماهيتاً چنان بزرگ وبا عظمت است که ساير انتظارات بشرى به هر اندازه که بزرگ وبا اهميت باشد، در مقايسه با آن، بسى ناچيز وبى مقدار است؛ زيرا اين انتظار، چنان سترگ وفراگير است که همه ى انتظارات مقدس وانسانى را در بر داشته وپوشش مى دهد. انتظار ظهور مهدى، انتظارى است که در طول تاريخ، پيامبران الهى عليه السلام، آن را نويد داده اند وبشريت، قرن ها ونسل ها، در آرزوى چنين روزى نشسته است، تا شايد وعده ى الهى فرا رسد وهمه ى آرزو هاى بلند وديرين انسانيت، به بار نشيند.
از نظر جايگاه اعتقادى نيز، انتظار ظهور مهدى عليه السلام از چنان عظمتى بر خوردار است که در روايات، قرين اصول وقواعد اساسى دين، نظير توحيد ونبوت، ذکر شده است. وقتى يکى از اصحاب امام باقر عليه السلام، از ديانتى مى پرسد که مورد پذيرش خداوند متعال باشد، حضرت، پس از ذکر شهادت به توحيد وايمان به نبوت پيامبر صلى الله عليه وآله واعتراف به وحيانى بودن قرآن واقرار به ولايت امامان اطهار عليه السلام، مى فرمايد: (و انتظار ظهور قائم ما اهل بيت عليه السلام، که خداوند براى ما دولتى قرار داده است كه هر گاه بخواهد، آن را محقق خواهد كرد)(14).
در حديث ديگر، ابو بصير از امام صادق عليه السلام، نقل مى کند که فرمود: (آيا مى خواهيد شما را خبر دهم از آنچه که خداوند بدون آن، هيچ عملى را از بندگانش نمى پذيرد؟)(15)؛ بعد ضمن بر شمردن ديگر اصول ومبانى دين انتظار قائم عليه السلام را برشمرد،(16) يعنى انتظار قائم عليه السلام جزء مبانى دين وشرط پذيرش اعمال است.
تأکيد بر قرابت وهم رديفى انتظار قائم عليه السلام با ديگر اصول اعتقادى دين اسلام، بيانگر عظمت وجايگاه رفيع مسأله ى انتظار، در ساختار اعتقادى دين است؛ همان گونه که به نص قرآن کريم،(17) دين وديانت منهاى ولايت، ن تمام است، همچنين دين واسلام منهاى انتظار مهدى عليه السلام، فاقد ارزش ومقبوليت خداوندى است.
انتظار مهدى عليه السلام، انتظار تحقق همه ى خوبى ها است. در اين انتظار، بشريت، چشم به راه است تا آنچه را که بر اساس فطرت پاک خدايى، در آرزوى آن بوده وهيچ گاه به صورت کامل به آن دست نيافته است، به دست آورد. چنين انتظارى، به همان ميزان که بزرگ وعظيم است، اقتضائات وبايسته هاى متناسب خود را مى طلبد.
عصر انتظار
امروزه در عصرى زندگى مى کنيم که در آن، نام مقدس مهدى، زيب ترين وپر آوازه ترين نام در جهان، شناخته مى شود وگفتمان ظهور آن حضرت عليه السلام، جذاب ترين، شکوهمند ترين وشور انگيز ترين حديثى است که روح انسان هاى پاک انديش را، برافروخته مى سازد وجان ميليون ها انسان تشنه ى عدالت وپاکى را، سرشار از اميد وشادى مى نمايد.
امروزه ميان تاريکى هاى جاهليت مدرن معاصر، نام مقدس مهدى عليه السلام وانتظار ظهور آن حضرت، چنان سترگ، درخشان وفراگير است که تاريخ وزمانه را در خود فرو برده واين دوران با شناسنامه ى (انتظار)، شناخته مى شود؛ چرا که حرکت تاريخ، منتظر آمدن صاحب اين عصر است، چشم ها همه به سوى ودوخته شده، آرزوها همه به روز ظهور، نشانه رفته واين عصر را عصر انتظار مى نامند.
در اين دوره وزمان، بيش از هر مقطع تاريخى ديگر، نگاه ها به سوى آن منجى دوران، معطوف شده وعلايق، انتظارات وتوجهات، به آن وجود مقدس ـ ارواحنا فداه ـ وظهور پر نور او، گره خورده است. از اين نظر، (انتظار)، ويژگى بارز اين عصر وزمان به شمار مى رود؛ زيرا عطش وجوشش ناشى از انتظار، در هيچ دوره اى از تاريخ، تا اين حد پر حجم وپر رنگ نبوده است.
از اين نظر، اين عصر را که روزنه هايى از شعاع ظهور، در افق آن هويدا است، مى توان عصر ظهور صغرا نيز ناميد.(18) مراد از ظهور صغرا، پديدار شدن قرائن نزديک شدن زمان به دوران ظهور آن حضرت است. اين نشانه ها وقرائنِ بيانگر نزديكى وعده ى الهى را از تدبر وتأمل در وراى آنچه در ظاهر جريان دارد، در سمت وسوى حرکت هاى کلى جامعه ى بشرى ـ هرچند به صورت کمرنگ ـ مى توان درک كرد.
کارکرد انتظار
منظور از کار کرد انتظار، توجه به نقش سازنده وکار آمد اين تفکر، در اصلاح، تغيير، سازماندهى ومديريت سياسى اجتماعى است. انديشه ى انتظار که نظام فکرى وسياسى شيعه را در عصر غيبت، سازماندهى ورهبرى مى کند، به دليل استحکام مبانى اعتقادى آن از يکسو وبرخوردارى از مکانيسم پيچيده در مقابله با ظلم ونفى حاکميت جور در هر زمان، از سوى ديگر، کارآمد ترين سيستمى است که در عرصه ى تغيير نظام سياسى اجتماعى، تمام ساز وکارهاى لازم براى اصلاح وتغيير، در درون آن تعبيه شده است.
از جمله مى توان پيدايش انقلاب اسلامى را باز تاب عينى کارکرد اعتقادى سياسى اين تفکر دانست. بدون ترديد، در بررسى وارزيابى پديده ى انقلاب اسلامى واستقرار انديشه ى سياسى شيعى در ايران، تحليل درست وواقع بينانه، اين خواهد بود که اين پديده ى مبارک، بيش از هر عامل ديگر، معلول مستقيم انديشه ى انتظار وکار کرد فرهنگى، سياسى، اجتماعى آن است.
فرضيه علمى قابل طرح درباره ى انقلاب اسلامى، اين است كه عوامل مختلف اقتصادى، سياسى، فرهنگى، مذهبى در شروع وپيروزى انقلاب نقش داشته است. يكى از گزارههاى اصلى ومورد قبول عدهاى از نظريه پردازان انقلاب، عامل مذهب است كه نمود عينى آن، در انديشه ى انتظار، به وضوح ديده ميشود. نقش وتأثير اساسى انديشه ى انتظار در شكلگيرى مبانى فكرى وعقيدتى انقلاب اسلامى، غير قابل انكار است.
در يك رهيافت توصيفى از ريشهها وعوامل وقوع انقلاب اسلامى ايران، ميتوان به مؤلّفه ها وگزاره هاى مختلفى اشاره كرد؛ مانند اسلام ستيزى رژيم پهلوى، گسترش فساد، ظلم وبى عدالتى، توسعه ونوسازى ناقص ونامتناسب، استبداد واختناق مداوم، استبداد وسركوبى آزادى خواهان، استحكام باورها واعتقادات ارزشى مردم و…. در اين ميان، يك عامل فكرى وعقيدتى كه از ديد تيزبين نظريه پردازان ونويسندگان داخلى وخارجى پنهان نمانده، مسأله غيبت امام زمان عليه السلام وانتظار ظهور منجى عالم بشرى است. به نظر آنان، اين باور واعتقاد، زمينه ساز تغيير نگرش ورفتار هاى مردم ايران، تقويت بنيان هاى فكرى وفرهنگى جامعه، گسترش روز افزون انديشههاى اصلاح طلبانه، تلاش وكوشش براى تغيير وتحوّل، عدم پذيرش حاكميّتهاى سياسى، داشتن اميد وآرزو براى پيروزى ودر نهايت، قيام وانقلاب بر ضد بى عدالتيها وزمينه سازى براى انقلاب جهانى مهدى موعود، بوده است. با توجّه به مؤلّفههاى ظلم ستيزى انديشه ى انتظار، عدم مشروعيّت حاكمان سياسى، نصب عام فقيهان براى نيابت از امام عصر عليه السلام، اميد به اصلاح وتعالى جامعه ونابودى مظاهر ظلم وفساد، غصب حقّ حاكميت امامان عليه السلام، محروميّت جامعه از فيض حضور امام، زمينه سازى براى تعجيل فرج و… ميتوان گفت: انديشه ى انتظار - به طور مستقيم يا غير مستقيم - محور هدايت فكرى ورهبرى انقلاب اسلامى بوده ونقش عمده اى در آغاز وپيروزى آن داشته است.(19)
اين تحليل، در موارد مشابه نيز قابل استفاده است. هم اکنون، نمود هاى عينى تأثيرات وکارکرد اين انديشه ى نجات بخش را در گرايش جمعى به انديشه ى انتظار وفراهم شدن تدريجى زمينه هاى گسترش اين تفکر در جوامع اسلامى وشيعى، به خوبى مى توان مشاهده كرد. نمونه ى ديگر اين کارکرد را در تقابل تحسين برانگيز شيعيان لبنان با دشمنان، مى توان احساس کرد. بدون شک آنچه امروزه، اراده وايمان جوانان شيعه در لبنان را برابر دشمن قدرتمند آنان، اين چنين فولادين وشکست ن پذيرنموده است، اتکا به اين اعتقاد اصيل وهويت آفرين است.
انتظار وزمينه سازى
يکى از مسائل کليدى که در بحث انتظار، لازم است مورد توجه مضاعف قرارگيرد، پيوند اين بحث با مسأله ى زمينه سازى است. آنچه درعصر انتظار، ضرورت دارد وبايد دردستوركار جامعه ى منتظر قرارگيرد، توجه به الزامات عقيدتى، فرهنگى، سياسى، اجتماعى انديشه ى انتظار وفراهم سازى زمينه هاى ظهور امام عصر عليه السلام است.
اساساً مسأله ى زمينه سازى وتلاش براى رفع موانع ظهور، در متن معنا وماهيت انتظار نهفته است وواژه ى انتظار، خود گوياى حضور عينى وتلاش عملى براى تغيير وضع موجود با هدف بستر سازى يک تحول عظيم است؛ تحولى که به زمينه سازى وفراهم شدن شرايط، نياز دارد. قوت وشدت چنين انتظارى نيز به ميزان تمهيدات ودستمايه هاى لازم براى تحقق آنچه مورد انتظار است، وابسته خواهند بود. از اين نظر، انتظار ظهور، همچنان که از لحاظ معنا ومفهوم، با عمل، تلازم دارد، در عرصه هاى سياسى واجتماعى نيز، بحث انتظار، با مسأله ى زمينه سازى وتلاش براى فراهم كردن مقدمات حکوت مهدوى، کاملا عجين شده است، به گونه اى که سخن از انتظار وآرزوى رسيدن به آرمان ظهور، بدون توجه به مسأله ى زمينه سازى وبررسى عوامل بستر ساز رخداد ظهور، بى ثمر وبى معنا خواهند بود.
تمام تأکيدات وسفارشات پيامبراکرم صلى الله عليه وآله وامامان معصوم عليه السلام، بر اهتمام به مسأله ى انتظار ظهور نيز با هدف ايجاد انگيزه وتحريک وتقويت اراده هاى خد جويى در انسان ها وکشاندن وو داشتن آنان به حرکت وتلاش در راه خدا براى آماده سازى زمينه هاى اجراى کامل دين خدا در سراسر زمين وفرا رسيدن وعده ى الهى در تحقق ظهور است.
روشن است که اين مهم، بدون توجه به عملکرد وشرايط موجود جامعه، قابل تفسير نخواهد بود؛ زيرا معقول نيست جامعه اى داراى اهداف وتعلقات آرمانى باشند؛ اما درباره ى اين اهداف، دغدغه مند نبوده وسلوک منتظرانه نداشته باشد. در غير اين صورت، بدون شک چنين قومى که در ساختار ذهنى آنان، هدفى فراتر از نيازهاى روزمره نمى گنجد وچيزى مهم تر وارزشمند تر از مسکن، خوراک وپوشاک، براى آنان قابل درک نيست، اين جامعه فاقد هويت وحيات هدفمند بوده وچنين مردمى هرگز نمى توانند خود را جامعه ى آرمان گرا بنامند.
انتظار ودولت اسلامى
امروزه بحث از انتظار ظهور وبررسى زمينه هاى آن، ارتباط تنگاتنگى با چگونگى نظام سياسى اجتماعى حاکم در يک جامعه وجهت گيرى هاى سازمان يافته جارى در قلمرو حاکميت سياسى آن دارد؛ به همين سبب بحث از انتظار در عرصه ى زمينه سازى، با موضوع دولت وحکومت با ساختار رسمى شناخته شده، رابطه ى مستقيم دارد. در اين محور، به بررسى اين ارتباط وتعامل، خواهيم پرداخت.
آنچه امروزه از آن، با عنوان (دولت) تعبير مى شود، بيشتر ناظر به معناى کلاسيک آن، يعنى ساختار سياسى مرکب ازقواى سه گانه ى اجرايى، تقنينى وقضايى است؛ اما هنگامى که عنوان (دولت) با پسوند (اسلامى) به کار مى رود، صرف ساختار سياسى شناخته شده ى قدرت يا مطلق اقتدار سياسى مد نظر نيست؛ بلکه ضمن آن، مشروعيت يک نظام سياسى از نظر اسلام مد نظر است. مراد از دولت اسلامى، نظام سياسى - حکومتى است که عنصر دين(اسلام)، هم منشأ مشروعيت آن است وهم تعريف کننده ى ساختار قدرت ووظايف اجرايى آن.
دولت ها وحکومت ها، بر حسب ماهيت ومصدر مشروعيت خويش، اهداف ومقاصد متفاوتى دارند که در جهت نيل به آن، تلاش ميکنند وبالتبع آن وظايف ومسؤوليت ها را براى دولت، تعريف وتعيين مى نمايند. مهم ترين هدف دولت ها وحکومت هاى غير دينى، دفاع از حقوق وآزادى هاى فردى واجتماعى شهروندان وتأمين نيازهاى مادى ومعيشتى آنان است وفر تر از اين، وظيفه ومسؤوليتى براى خود نمى بيند؛ اما دولت اسلامى مبتنى بر انديشه ى حکومت دينى، علاوه بر تأمين نياز هاى مادى وآسايش وسعادت دنيوى، تأمين نياز هاى روحى وسعادت آخرتى از طريق احياى ارزش هاى معنوى ودينى در جامعه را نيز جزء وظايف، برنامه ها ودستورالعمل هاى خود مى داند.
امير المؤمنين على عليه السلام، وظايف حکومت ودولت اسلامى را تأمين واصلاح امور مادى مردم واحياى ارزش هاى دينى، ذکر مى کند. حضرت، در پيشگاه خداوند عرضه مى دارد: خدايا! من هدفم از حکومت، آشکار ساختن وپياده كردن آموزه ها ومعارف دين تو واصلاح امور شهرها وبلاد تو است، تا بندگان مظلومت در آن، احساس امنيت كنند وحدود ومقررات دينت به اجرا گذارده شود.(20)
حضرت، در اين فراز از کلام خود، توجه به نياز هاى مادى ومعنوى، دنيوى واخروى را توأمان ذکر مى کند واصلاح روابط اجتماعى، توسعه اقتصادى، احياى ارزش هاى دينى واقامه ى حدود الهى را از مهم ترين وظايف حکومت ومأموريت دولت اسلامى ذکر مى نمايد. اين جامع نگرى وتلفيق وآميختگى اهداف مادى ومعنوى، مهم ترين وجه تمايز حکومت دينى وغير دينى است.
مهم ترين وظيفه ورسالت دينى دولت اسلامى در عصر انتظار، فرهنگ سازى انديشه ى انتظار وفراهم كردن بستر هاى لازم براى توسعه وگسترش انديشه ى انتظار در جامعه است. ترويج نهادينه شدن انديشه ى انتظار نيز بدون تحکيم ديگر مبانى فکرى ودينى، ممکن نمى باشد.
از اين رو، بهترين راهکار براى نهادينه شدن اين تفکر در جامعه، کارکرد فرهنگى به صورت جامع وفراگير است؛ زيرا کارکرد فرهنگى در الگو پردازى نماد هاى مذهبى ودينى، مؤثر ترين رويکردى است که نقش بى بديل آن در تحکيم وتوسعه ى آموزه هاى دينى وارزشى، بايد مورد عنايت مضاعف قرار گيرد.
در اين راستا، دولت اسلامى با استفاده از امکاناتى که در اختيار دارد، بايد سياست گذارى هاى فرهنگى، اجتماعى وسياسى جامعه را به گونه اى مديريت وسازمان دهى کند که به اصلاح وتغيير نگرش هاى غير دينى بينجامد وبا برنامه ريزى وبه کار گيرى ساز وکار هاى لازم، فضاى فکرى حاکم برجامعه را به گونه اى طراحى ومهندسى كند که انگيزه هاى مذهبى در جامعه تحکيم يابد ومردم به سوى ارزش هاى دينى سوق داده شوند.
در چنين فضايى، زمينه براى شکوفايى انديشه ى انتظار فراهم مى شود ومردم با رغبت واشتياق بدين سو حرکت مى کنند. آن وقت است که تفکر انتظار، به صورت يک فرهنگ، وارد زندگى فردى واجتماعى خواهد شد ونگرش هاى عمومى در عرصه هاى مختلف، متناسب با اين رويکرد، شکل خواهند گرفت.
بديهى است تا زمانى که انديشه ى انتظار ظهور، از حالت اعتقاد وباور ذهنى، به يک جريان اجتماعى وتفکر غالب در جامعه تبديل نشود ورنگ وبوى انتظار، در تربيت وفرهنگ وسلوک عمومى جامعه، مشهود نباشد، آثار وبرکات آن نيز در جامعه پديدار نخواهند شد؛ زيرا جوشش اين اعتقاد، با عملکرد وفرهنگ جارى ميان مردم، لازمه ى قطعى باور مندى به انتظار ظهور حضرت مهدى عليه السلام است، اعتقاد وباورى که در شرايط غيبت، اطاعت منتظرانه را همراه دارد.
همان چيزى که پيامبراکرم صلى الله عليه وآله، در توصيف منتظران ظهور فرزندش مهدى عليه السلام فرمود:
خوشا به حال کسى که زمان قائم اهل بيت من را درک كند، در حالى که قبل از فرا رسيدن قيام ودر زمان غيبتش، پيرو وبوده ودوستانش را دوست داشته وبا دشمنانش به دشمنى برخاسته باشند. چنين كسى (در بهشت) جزء رفيقان وهمراهان من ومورد مهر ومحبت من هستند وروز قيامت نزد من، گرامى ترين افراد من خواهند بود.(21)
براساس اين حديث شريف، وقتى فرهنگ عمومى جامعه، براساس آموزه هاى دينى تعريف ونهادينه شود، طبيعى است که ساير جهت گيرى هاى اجتماعى وسياسى جامعه نيز صبغه ى دينى به خود مى گيرد وکارکرد ها وعکس العمل هاى جارى در جامعه، بر اساس معيار هاى دينى، سامان مى يابد. آن وقت است که تولى وتبرى، دشمن شناسى، حمايت از حق، يکپارچگى برابر باطل و… در رفتار هاى اجتماعى مردم به صورت هدفمند، تثبيت مى شود.
بديهى است تحقق اين مهم، بدون اهتمام وسياست گذارى هاى کلان که در حوزه ى اختيارات دستگاه حکومت وجزء وظايف کارگزاران دولت اسلامى است، ممکن وميسر نخواهند بود.
انتظار، انديشه ى جهانى
خاستگاه اصلى ايده ى مهدويت وانتظار، انديشه ى امامت است وتفكر شيعى طراحى وتبيين اين ايده را برعهده دارد؛ اما اين ايده، ذاتاً يك ايده ى جهانى است که متعلق به نوع انسان وهمه ى نژاد ها وفرقه ها است وداراى گستره وابعاد فرامرزى وجهان شمول است. چه اين که مهدى موعود عليه السلام نيز صرفاً منجى جهان تشيع يا جهان اسلام نيست؛ بلكه منجى ورهبر نوع بشريت ومصلح جهانى است، انتظار ظهور ونيز انتظار عدل جهانى وانتظار نجات وآقايى وسعادت همه ى انسان هاى روى زمين است.
از اين نظر، انديشه ى مهدويت وانتظار، از نظر ماهيت، يک انديشه ى جهانى وفرامليتى است که همه ى قلمروهاى جغرافيايى وانسانى را در برمى گيرد ودر فرجام تاريخ، نوع بشريت از برکات ودستاورد هاى سترگ آن، بهره مند خواهند شد؛ به همين سبب مى طلبد که اين تفکر به دليل جامعيت وفراگير بودن آن در جايگاه يک نظريه ى غالب، جهانى سازى شود.
ضرورت جهانى سازى انديشه ى انتظار
يکى از نکات مهم وکاربردى در حوزه ى مباحث مهدويت وانتظار، بحث از ضرورت جهانى سازى انديشه ى ظهور وبررسى بايسته ها وراهکارهاى تحقق اين مهم است. امروزه ضرورت دارد که جهانى سازى وطرح بين المللى اين تفکر وتبديل شدن آن به مهم ترين گفتمان جهانى، در دستور کار انديشمندان اسلامى وشيعى ونهاد هاى دينى قرار گيرد، تا اين ايده، به صورت يك جريان فكرى زنده ومرتبط با حيات اجتماعى از سوى افکار عمومى مورد توجه قرار گيرد وآثار الهام بخش آن تدريجاً پديدار شود.
امروزه شرايط جهانى به گونه اى است كه خوشبختانه زمينه هاى اين تأثير گذارى تا حد زيادى مهيا است؛ زيرا بشر به طور فطرى، ميل شديد به وجود يك ايده نجات بخش را در درون خود احساس مى كند؛ هرچند در بسيارى از موارد، اين احساس، ناخود آگاه است. اگر چنين انديشه نابى که برخاسته ازجانمايه هاى انسانى وفطرى است، با روش منطقى وفرمول نظام مند ومنطبق با فاكتورهاى هويتى وآرمانى، بر خردها عرضه شود، بدون شك ازهمه ى پوسته ها ومرزهاى تصنعى، عبورخواهد كرد وانگيزه هاى نهادى ودرونى بشرمعاصر را برخواهد انگيخت ويك باره همه ى توجهات ونگاه ها را به سوى خود معطوف خواهد نمود.
اين انگاره، نه يك خوش بينى صرف، بلكه اقتضاى سنت وقانون تبدُّل وتغييرنظام مند حاكم برشرايط اجتماعى است. براساس اين اصل (تبدُّل وتغيير نظام مند)، انديشه هاى باطل وبى ريشه، برخلاف جولان هاى زودگذر آن، محكوم به زوال ونابودى است وثبات وپايدارى، ازآنِ انديشه ى اصيل فطرى است كه وارث تاريخ بشرخواهند بود؛ زيرا معيار اصالت يك انديشه وفرهنگ نيز برترى قدرت مادى يا گستره ى جغرافيائى آن نيست. هرگز نبايد شوكت ظاهرى يا پهناى جغرافيايى وكثرت طرفداران يك انديشه ومكتب را ملاك سنجش قرار داد؛ زيرا اين فاكتورها، مقطعى ودرحال نوسان است، چون بيش از هرچيز، معلول شرايط حاصل از نوع تعامل انسان ها است؛ بلکه اصالت وجاودانگى يك تفكر وفرهنگ را مى بايد در هماهنگى وهم خوانى آن با آرمان هاى فطرى وگرايش هاى جاودانه ى انسانى آن دانست. اين اهداف وانتظارات، به بهترين وجه در انديشه ى مهدويت، مد نظر قرار گرفته است واساساً رمز پويايى وبرترى انديشه مهدويت در اين است كه اهداف وبرنامه هاى آن، براساس اصول انسانى ونيازهاى جاودانه وماندگار تنظيم شده است. اين هم خوانى وهماهنگى، موجب جاودانگى، سرزندگى وپويايى اين انديشه ى متعالى شده است.
هم اکنون نگاه عموم، به چشم انداز آينده ى تمدن بشرى، يک نگاه اميدوارانه ومثبت است. اين نگاهِ آميخته با دغدغه واميد، امروزه شرايط جهانى را تاحد زيادى براى ايجاد يک دگرگونى بنيادين درگفتمان كنونى، ازحالت متورم انفجارى به سوى يك انديشه ى اصيل الهى وجهانى، مساعد كرده است؛ زيرا از يك سو، رشد چشمگير تكنولوژى ارتباطات، امكان انتقال پيام را باسرعت فوق العاده اى در گستره اى جهانى، ميسر كرده است واز سوى ديگر، روند جهانى شدن، ايده ها، فرهنگ ها، دغدغه ها ونيازها، زمينه ى رقابت عقيدتى مكاتب وانديشه ها را براى رسيدن به آرمان مورد انتظار بشر، فراهم ساخته است؛ همان آرمان ديرينى كه پا به پاى انسان تا پايان تاريخ، با وهمگام وهمراه خواهند بود. بديهى است که اين روند، تدريجاً بشرمعاصر را به گزينش راه آينده وانتخاب نوع فرهنگ وايده اى که به خلق تمدن آرمانى وبينجامد، ناگزير خواهد كرد.
آنچه در بحث جهانى شدن انديشه ى ظهور، حائز اهميت است، تكيه بر اصول، مبانى وهويت اصيل تشيع از يك سو، شناخت وبه كارگيرى روش هاى تأثيرگذار، براى عرضه ى اين تفكرالهى بر افكار جهانى براى تسخير ذهن ها وقلب ها است.
اين مهم، در بدو امر ممكن است قدرى دشوار به نظر آيد؛ امّا با اندك تأملى در ادبيات ومحتواى نظريه هاى مطرح درگفتمان معاصر، آسيب پذيرى وشكنند گى اين وضعيت وامكان ايجاد يك چرخش عظيم در افكارعمومى، به خوبى آشكار مى شود. كافى است بشرمعاصر به اين باور برسد كه حتى آنچه آنان ازآن به نام (منافع) ياد مى كنند وبا چنگ ودندان دورآن حلقه زده اند، با راه ورسم ديگرى به بهترين وجه قابل حصول است.
بديهى است که دست يابى به چنين رهيافت سترگى، راهکارها وچاره انديشى شيوه هاى خاص خود را مى طلبد که لازم است انديشوران ديانت وسياست درباره ى ساز وکارها وراهبرد تحقق اين رسالت بزرگ، با خرد وتدبير، چاره انديشى كنند.
رسالت شيعه در جهانى سازى انديشه ى انتظار
يکى از نکات مهم در اين راستا، توجه به رسالت جهانى شيعه در جهانى سازى اين انديشه ى الهى است. بدون شک، انديشه ى شيعى، در جايگاه خاستگاه ايده ى مهدويت وظهور، رسالت طرح وترويج جهانى اين انديشه ى رهايى بخش را برعهده دارند وامروزه بيش از هر زمان ديگر، ضرورت بسط وگسترش انديشه ى ظهور منجى موعود در جايگاه يك ايده ى جهانى ونجات بخش، احساس مى شود.
اين وظيفه دراين عصر- باتوجه به عطش فزاينده افكار عمومى به يك انديشه نجات بخش وآينده ساز ـ بيش از هر زمان ديگر، بردوش نخبگان فكرى وانديشه سازان متفكر شيعى، سنگينى مى كند.
اين بار مسؤوليت، ناشى از تغيير شرايط حاكم بر جامعه ى شيعى وتفاوت وضعيت امروز باگذشته است. در گذشته، موضوع انتظار ظهور وپايان يافتن غيبت حضرت مهدى عليه السلام، كه از مختصات انديشه ى شيعى است، بيشتر يك موضوع اعتقادى وباور مذهبى تلقى مى شد كه آثار اميد بخش آن، جايگاه اعتقادى شيعه را تحكيم بخشيده وتا حد زيادى از آسيب پذيرى آنان كاسته وشيعه را مقابل سياست هاى حذفى وسركوب گرايانه ى حكام جور در طول تاريخ، مقاوم نگه داشته بود. درگذشته، لزوم حفظ هويت مذهبى شيعه مقابل چالش ها وبرخورد حذفى مذاهب ديگر وحكام وقت، جامعه شيعى را به رويكرد درون گرا وجدلى، سوق داده بود واين بينش اعتقادى، يعنى انتظار وچشم به راهى شيعه، همواره با يك منش سياسى واجتماعى همراه بوده. ديگران، شيعه را گروهى هميشه مخالف وناسازگار با حُكّام وسلاطين وقت ونافى مشروعيت حكومت آنان، مطرح كرده بود.
امروزه، با توجه به موقعيت جاافتاده وتأثيرات اعتقادى تفكر شيعى درجهان، وضعيت كاملاً تغيير كرده است. امروزه اين باور در جامعه ى شيعى، از حالت اعتقاد ذهنى به يك رويكرد سياسى ـ اجتماعى تبديل شده است وجامعه ى شيعى بر اين حقيقت اذعان دارند كه مى توانند در راستاى تغيير وضعيت موجود وفراهم سازى شرايط جهانى براى ظهور مصلح موعود عليه السلام، داراى نقش تأثيرگذار باشند؛ چه اين كه درچند دهه اخير، اين رويكرد مبارك، ميان بسيارى از انديشوران شيعى با توجه به مقتضيات شرايط فعلى، به خوبى مشهود بوه است.
جامعه شيعى، به دليل اين كه رسالت تبيين وترويج انديشه انتظار وطرح حكومت جهانى مهدوى را برعهده دارند، بايد خود در اين عرصه پيشگام وآماده باشند. اين آمادگى، مستلزم حضور تأثيرگذار شيعه در عرصه هاى فكرى، فرهنگى وسياسى نظامى است، تا بتواند در بسط وتوسعه تفكر مهدويت درجهان، به رسالت خطير والهى خويش عمل نمايند.
به نظر مى رسد، با توجه به شرايط مساعد نسبى موجود، جامعه ى شيعى مى تواند با درک صحيح ضرورت ها از يک سو ونقش آفرينى ومديريت تأثيرگذار در عرصه ى افکار جهانى ازسوى ديگر، شرايط مساعد کنونى را به يک فرصت تبديل كند؛ سپس با تبيين جاذبه ها وويژگى هاى ايده ى مهدويت ونظريه ى حكومت عدل جهانى اسلام، در جايگاه عنوان تنها نظريه ى نجات بخش، زمينه ى فراگيرى اين انديشه ى الهى را در جهان، فراهم سازند وبا ارائه الگوى حكومتى نوينى، افق نگاه مردم دنيا را به ايده ى مهدويت وظهور، روشن كند.
اين كه در روايات، برنقش كليدى شيعه در هنگام ظهور براى تحقق حكومت عدل جهانى، تأكيد شده، براى آن است که جامعه شيعى، درعصرانتظار، رسالت زمينه سازى چنين حكومتى را بر عهده دارند؛ لذا هنگام ظهور نيز شيعيان وپيروان آن حضرت، در جايگاه پيشگامان نهضت جهانى امام مهدى عليه السلام بار سنگين اجراى دستورات امام مهدى عليه السلام را برعهده خواهند داشت.
امام صادق عليه السلام مى فرمايد: هنگامى كه قائم ما قيام كند خداوند برتوان شنيدن وديدن شيعيان ما مى افزايد؛ به گونه اى كه بين آنان وامامشان، واسطه وپيام رسانى نيست. امام، با آنان گفت وگو مى كند وآنان، به امامشان مى نگرند؛ در حالى كه ودر مقر خود حضور دارد.(22)
اين روايت بر دستيابى شيعه به امكانات فوق العاده شنيدارى وديدارى، در عصر ظهور دلالت دارد؛ نكته ى قابل تأمل در اين روايت اين است كه در آن، سخن از ارتباط تنگاتنگ وگفت وگو وتصميم گيرى امام زمان عليه السلام با شيعيان مطرح است، نه كسانى ديگر واين، حاكى از آن است كه مسؤوليت هاى اصلى در تحقق حكومت مهدوى در عصرظهور نيز بر عهده ى شيعيان وزمينه سازان ظهور است.
در جاى ديگر نيزحضرت به ابوبصير مى فرمايد:
(خوشا به حال شيعيان قائم ما كه درغيبت ومنتظرظهور اويند وهنگام ظهورش نيز فرمانبر امام خود هستند).(23)
ازاين روايات به خوبى استفاده مى شود كه ميان شرايط عصرغيبت وانتظار، با شرايط ظهور، پيوند وهماهنگى وجود دارد. طبق اين روايات، منتظران وزمينه سازان ظهور در عصر انتظار، وارثان عصرظهورند.
اين نوع روايات، بر رسالت سنگين شيعه در عصر انتظار تأكيد دارد؛ زيرا همچنان كه عصرظهور، عصراجراى احكام دينى وعملياتى شدن برنامه ها واهداف وحيانى اسلام در تحقق جامعه ى توحيدى جهانى است، عصرانتظار نيز، عصر ايجاد استعداد وتمرين آمادگى جامعه شيعى وتوسعه اين آمادگى، براى ورود به عصرظهوراست. عصرانتظار، عصر تمهيد ومقدمه چينى سلطنت وحاکميت نظام مهدوى است.
در اين عصر، مهم ترين مأموريت شيعيان وياوران حضرت، پافشارى برهويت دينى ومقابله با انحرافات وتأکيد بر اجراى عدالت وترويج وگسترش آن است؛ چنانکه در عصر ظهور، نيز، مأموريت اصلى ياران حضرت، پاکسازى جامعه از فتنه ظلم وجور واجراى سياست هاى عدالت محور امام عليه السلام است. حضرت، آنان را به شرق وغرب عالم اعزام مى كند، تا عدالت وقسط را به اجرا بگذارند. (يارانش را به سراسرجهان اعزام مى كند وبا دستور به اجراى عدالت ونيكى، آنان را فرمانروايان كشورها قرار مى دهد).(24)
اين نوع روايات، بر ضرورت نقش آفرينى شيعه در عصر انتظار براى فراهم كردن زمينه هاى ظهور تأكيد دارد؛ از اين نظر، رسالت شيعه، يك رسالت جهانى است؛ چون درپى دگرگونى جهانى است وانجام اين رسالت خطير، بدون حضور مؤثر در عرصه گفتمان جهانى وتأثيرگذارى جدى درنگرش هاى عمومى، ميسر وممكن نخواهد بود.
در اين عصر كه عصر جهانى شدن است، طرح نظريه ى (حکومت واحد جهانى اسلام) در قالب (مهدويت)، با توجه به برترى وبرجستگى هاى ذاتى آن، شاخص استوار وگزينه ى مطمئن وبى بديلى است که مى تواند انتظارات بشر در شرايط جهانى شدن وجهان گرايى را به بهترين شکل برآورد.
جهانى شدن راهبرد جهانى سازى انديشه ى انتظار
محور مهم ديگر در موضوع بحث که در اين مقاله مورد عنايت است، مسأله ى (جهانى شدن) ورابطه ى آن با موضوع انتظار ظهور ونظريه ى حکومت جهانى مهدوى است. اين عصر هم چنان که در فرهنگ شيعه به نام (عصر انتظار) موسوم است، در اصطلاحات سياسى از آن با عنوان (عصرجهانى شدن) نيز ياد مى شود.
پرسش هايى که در اين خصوص مطرح است، اين است که ماهيت آنچه به نام (جهانى شدن) ياد مى شود چيست؟ آيا ديدگاه واقع بينانه وتفسير صحيحى در اين باره وجود دارد؟ رابطه ى اين بحث با نظريه ى مهدويت وانتظار چگونه است؟ آيا نسبت تقابل وتعارض ميان اين دو حاکم است يا سازگارى وهماهنگي؟ نقش شيعه به طور عام ودولت اسلامى به طور خاص در اين رابطه چيست؟
اين پرسش ها که هرکدام ممکن است سؤالات فرعى متعددى را در پى داشته باشد، اهميت وضرورت طرح وبررسى اين موضوع را مشخص مى كند. در قسمت هاى پيشين، وظيفه ورسالت خطير شيعه به طور عام ودولت اسلامى به طور خاص، در اين باره گوشزد شد. آنچه در اين قسمت لازم است به طرح وتبيين آن بپردازيم، نقش جهانى شدن در جهانى سازى گفتمان ظهور است. چيزى که بر خلاف اهميت ونقش راهبردى آن، معمولاً مورد غفلت قرار مى گيرد.
در اين قسمت، سعى بر اين است كه جنبه هاى تعاملى اين بحث ونقش تمهيدى موضوع جهانى شدن در راستاى جهانى سازى انديشه ى انتظار ظهور منجى موعود، با نگرش تحليلى ورويکرد رهيافت شناسانه، مورد توجه قرار گيرد. بدين منظور، لازم است ابتدا تعريف ها وديدگاهاى مطرح درباره ى مورد اين اصطلاح، به طورگذرا مورد اشاره قرار گيرد، تا ماهيت وجوهر واقعى اين مسأله به خوبى روشن شود؛ سپس به ارزيابى رابطه ى آن با جهانى سازى نظريه ى مهدويت، پرداخته شود، تا روشن گردد آيا مقوله ى جهانى شدن، با ايده ى جهانى مهدويت در تعارض وتقابل قرار دارد يا ميان اين دو تعامل وهم سويى برقرار است؟
مفهوم جهانى شدن
اصطلاح (جهانى شدن) تاحدى نوظهور بوده ودر چند دهه ى اخير بر سر زبان ها رايج شده وبا تعابيرى چون (جهانى شدن)، (جهان گرايى)، (جهان شمولى)، (دهکده جهانى)، از آن ياد مى شود. اين اصطلاحات دهان پرکن که در گفتمان هاى سياسى وميان اصحاب رسانه، کاربرد بيشترى دارد، از اواخر نيمه دوم قرن بيستم ميلادى پس از ارائه نظريه ى (دهکده جهانى) مارشال مک لوهان در سال 1960م مورد توجه قرار گرفت وپيش از آن، به صورت يک اصطلاح جا افتاده ى علمى، کاربرد چندانى نداشت. اين اصطلاح، به تدريج از نيمه ى دهه ى 1980م بر سر زبان ها افتاد؛(25) ولى امروزه اصطلاح (جهانى شدن) کليد واژه غالب نظريات مطرح در جهان معاصر محسوب مى شود.
حقيقت اين است که اين موضوع، به دليل نوظهور بودن وکامل نشدن آن، از يک سو وپيچيدگى وگستردگى ابعاد وخصوصيات آن از سوى ديگر، هنوز تصوير روشن وشفافى از خود نشان نداده است؛ لذا تا کنون تعريف قانونمندى که مورد اتفاق نظر باشد، درباره ى آن يافت نمى شود.
در تعريف هايى که تاکنون ارائه شده است، هر کس بر اساس برداشت خاص از ويژگى هاى جهانى شدن، آن را تعريف كرده ودر هر تعريف، يکى از ويژگى هاى آن، بيشتر مورد عنايت بوده است.
با اين حال، شايد ساده ترين تعريفى که مى تواند وجه مشترک تعاريف موجود واقوال مطرح در اين زمينه به شمار آيد، اين باشد که بگوييم: (جهانى شدن، عبارت است از محلى شدن عرصه ها، يکپارچگى ويکسان سازى ساختارها، نهادها وفرهنگ ها در اثر گسترش ارتباطات، همگانى شدن اطلاعات وبرداشته شدن موانع اقليمى، سياسى، فرهنگى، اقتصادى و…). اين تعريف را شايد بتوان حاصل تلفيق تعاريف موجود وخصوصيات موضوع جهانى شدن، بيان كرد.
ماهيت جهانى شدن
آميختگى طبيعى موضوع جهانى شدن با مقوله ى سياست وامکان دست مايه قرار گرفتن آن، براى اهداف ومقاصد خاص سياسى، سؤالات وابهامات زيادى را درباره اهداف طرح اين بحث وپيامدهاى مترتب بر آن، پديد آورده است؛ به همين سبب بسيارى از صاحب نظران درباره بحث ماهوى اين مسأله، به شدت اختلاف نظر دارند.
نظرگاه ها درباره ى ماهيت جهانى شدن
در اين خصوص به طور عمده، سه ديدگاه متفاوت با سه رويکرد متفاوت به چشم مى خورد كه اين جا صرفاً در حد طرح بحث، بدان اشاره مى شود:(26)
1. ديدگاه پروژه: عده اى به اين مسأله، نگاه بد بينانه دارند ودست كم درباره ى اهداف طراحان اين بحث، با بدگمانى مى نگرند. اين عده، بحث جهانى شدن را طرحى سياسى مى دانند که به صورت برنامه اى سازمان يافته وغير علنى، از سوى اراده هاى پنهانى قدرت هاى سلطه، براى اهداف استعمارى در سطح جهانى طراحى شده است. از نظر آنان، اين بحث، ماهيتاً ساختگى است که راهبرد اعلام نشده ى قدرت هاى بزرگ، در پس آن، نهفته است. براساس اين تحليل، در ظاهر، آنچه مطرح مى شود، صحبت از يکپارچگى جهانى وسهولت تعامل وارتباطات است؛ ولى واقع مسأله، اين است که اين موضوع پوششى، براى اجرايى شدن برنامه ى (جهانى سازى) با هدف (آمريکايى سازى) يا دست کم (غربى سازى) از سوى نظريه پردازان غربى براى تحميل سلطه ى سياسى ـ فرهنگى غرب بر جهان، طراحى شده است. در اين نگاه، (جهانى شدن) يک عنوان صورى است که ماهيتاً ابزار کارآمد براى اهداف راهبردى جهان غرب تلقى مى شود.
2. ديدگاه پروسه: در مقابل، جمعى ديگر، به موضوع (جهانى شدن) با نگاه مثبت مي نگرند وآن را يک فرايند طبيعى رو به تکامل جامعه بشرى مى دانند. از نظر آنان، اين روند، يک سير طبيعى وقهرى است که خارج از اختيار وانتخاب افراد است. در اين روند، کشورها وملت ها به تدريج به سوى هم گرايى ووحدت قطب ها وتمرکز تصميم گيري ها به پيش مى روند. سرعت تحولات در اين روند از يک سو وتنوع نيازها وگستردگى حوزه تعاملات اجتماعى از سوى ديگر ورشد تکنولوژى وصنعت از سوى سوم، همه وهمه چنين رويکردى را اجتناب ناپذير مى نمايد به گونه ى که حرکت بر خلاف آن يا ناديده انگاشتن آن، به معناى حرکت بر خلاف مسير آب ومساوى با شکست تلقى مى شود.
طبق اين برداشت، (جهانى شدن) يک روند تدريجى داراى فرايند تاريخى است که سير تحولات صنعتى وشهر نشينى ونيز پيشرفت تمدن رو به آينده، پيامدهاى گريز ناپذير خود را در پهنه ى حيات انسانى بر جاى خواهد گذارد ودر نتيجه، همه فاصله ها وديوار ها ومرزهاى جغرافيايى، زبانى، نژادى و… خواسته يا نخواسته برچيده خواهد شد.
3. ديدگاه ميانه: ديدگاه مطرح در باب جهانى شدن، دو ديدگاه متضاد پيشين است ومقابل اين دو ديدگاه (افراطى وتفريطى) ديدگاه سومى به نام ديدگاه ميانه (دست كم از ديد نگارنده) هنوز به طور روشن وشايسته تبيين نشده است؛ ولى مى توان در اين باره، ديدگاه وسط وواقع بينانه ترى را مطرح كرد، با اين تحليل که جهانى شدن نه يک فرايند صرفاً طبيعى است ونه يک پروژه ى صرفاً سياسى وتصنعى؛ بلکه جهانى شدن يک پديده است در عين اين که ماهيتاً يک روند فراگير طبيعى تدريجى توقف ناپذير است؛ اما اين روند طبيعى در همراهى وتداوم راه خود، از عوامل بيرونى، عميقاً تأثير مى پذيرد؛ لذا نقش عوامل سياست، فرهنگ واقتصاد را، در نحوه ى شکل گيرى، سرعت وکندى واستقامت وانحراف اين روند، نمى توان ناديده انگاشت.
تحليل ره يافت شناسانه ى بحث
در يك نگاه واقع گرايانه ورهيافت شناسانه، مى توان نگرش سوم را درست ومنصفانه تلقى كرد. با اين تحليل كه (جهانى شدن) ماهيتاً وذاتاً يک روند طبيعى تدريجى برگشت ناپذير است؛ ولى در اين روند، آنچه تعيين كننده ونقش آفرين است، اراده هاى سازمان يافته ى انسانى است كه در نحوه سير اين فرايند وجهت بخشى سمت وسوى آن، بسيار تأثير گذار وبلکه تعيين کننده است.
توجه به ويژگى ها واقتضائات ونمودهاى عينى اين روند نيز گوياى واقع بينانه بودن اين رويكرد درباره ى ماهيت جهانى شدن است؛ زيرا آنچه در متن جريان طبيعت وتاريخ مشاهده مى شود، سير طبيعى به سوى وحدت وتمرکز تدريجى عرصه هاى گوناگون حيات بشرى است که با سير شتابان به سوى پيوستگى وفشردگى عرصه ها وفضاها به پيش مى رود وبيانگر آن است كه آنچه در عرصه ى حيات اجتماعى جريان دارد، روند (جهانى شدن) و(جهان گرايى) است که دامنه ى آن، بسى فراگير وجهان شمول مى باشد.
در اين ميان، اگر احياناً صحبت از پروژه ى (جهانى سازى) ويا (غربى سازى) وامثال آن مطرح مى شود، اين سخن با طبيعى بودن روند جهانى شدن، منافات نخواهند داشت؛ زيرا ماهيت مسأله يک چيز است وتأثير پذيرى آن از عوامل بيرونى، چيز ديگرى است؛ لذا برفرض صحت دخالت اراده هاى سياسى در اين امر، ماهيت قضيه عوض نخواهند شد؛ بلکه اين مسأله به بعد آسيب شناسى قضيه مربوط مى شود. به همين سبب، به نظر مى رسد طرح بحث جهانى شدن بايد همواره با نگرش آسيب شناسانه مورد توجه قرار گيرد واين تذکر وهشدار همواره مد نظر باشد که اراده وانتخاب جامعه بشرى وموضع گيرى مجامع جهانى، خود در سلسله ى علل اجتماعى اين پديده قرار دارد ونوع رويکرد هاى سياسى اجتماعى در قبال اين روند، در کندى يا سرعت بخشيدن ونيز تبعات مثبت يا منفى آن، بى تاثير نمى باشد.
از اين رو اگر در وراى بحث (جهانى شدن)، اهداف (جهانى سازى) نيز در کار باشد، بايد آن را يک حرکت سود جويانه وفرصت طلبانه قلمداد کرد، نه اين که آن را يک گزينه ى جانشين دانست ـ چنان که در برخى تحليل ها چنين غفلتى به چشم مى خورد ـ زيرا بررسى صحيح قضيه نشان مى دهد که به موازات حرکت هماهنگ جهانى به سوى پيوستگى وانسجام، تلاش هاى جدى ودست هاى نيرومندى نيز در کار است، تا اين جريان طبيعى را در حد امكان در راستاى اهداف مورد نظر خود سوق دهد، تا با کمترين هزينه، بيشترين بهره هاى سياسى واقتصادى را از آن خود كنند واستعدادها وامکانات جهانى را يک جا به نفع خود مصادره نمايند.
دقيقاً به همين دليل است که قدرت هاى استعمارى به منظور تحقق رؤياهاى سلطه جويانه ى خود، بيش از ديگران به اين بحث دامن زده وبه نتايج آن چشم طمع دوخته اند؛ لذا قدرت هاى افزون طلبى چون آمريکا، هر ازگاهى با تأکيد بر شعار جهان گرايى، آن را مطابق بخشنامه ى (نظم نوين جهانى) مورد نظر خود، تعريف وجهانيان را ناگزير از پذيرش آن مى دانند.
اما حقيقت اين است که تحقق چنين رؤياهايى در شرايط کنونى بسيار بعيد وبلکه غير ممکن مى باشد؛ زيرا در جهان پر از آگاهى کنونى، دسترسى به اطلاعات، امکان غافلگير كردن را دشوار ساخته وشامّه ى سياسى جوامع امروزى، بوى توطئه را از ترفندهاى ديپلماتيک وشعارهاى به ظاهر دلچسب، از فاصله هاى دور استشمام مى نمايند. بدون ترديد اين شعور سياسى وافزايش قدرت تحليل در افکار عمومى، مهم ترين عامل بازدارنده اى است که هرگونه تلاش راهزنانه را عقيم وبى نتيجه خواهند كرد؛ چنان که قدرت هاى استکبارى ودست اندرکاران جهانى سازى نيز به عدم کارايى اهرم تظاهر وفريب، به خوبى واقفند.
بنابراين، موفقيت يا بى اثر ماندن تلاش اراده هاى تماميت خواه قدرت هاى سلطه، به ميزان هوشيارى وسهم گيرى مؤثر ما در اين روند تاريخى، وابسته است. ما نمى توانيم اصل اين روند را متوقف سازيم واز صحنه زندگى خارج كنيم يا به آن بى تفاوت باشيم؛ ولى مى توانيم با نقش آفرينى به موقع در جهت حفظ تعادل اين روند، از چالش طلبى هاى مراکز زياده خواه که در صدد يک سويه نمودن اين حرکت مى باشند، جلوگيرى كنيم؛ زيرا وضعيت تعاملى شرايط جهانى، پيوستگى ودر هم تنيدگى نيازها که از مظاهر بارز حرکت به سوى جهانى شدن مى باشد، به گونه اى است که هرگونه ابتکار عمل را از دست سردمداران پروژه سازى خواهد ربود وضرورت رويکرد به يک نظام نوين عدل محور را پديد خواهد آورد.
براساس اين تحليل، مى توان مساله ى (جهانى شدن) را يک روند طبيعى، در راستاى نزديک شدن به نظريه ى حکومت واحد جهانى اسلام، تفسير كرد وبلکه بالاتر، اين روند را راهبرد جهانى شدن نظريه ى مهدويت دانست واين ايده ى مقدس ومترقى را با استفاده از ظرفيت هاى حاصل از اين روند، جهانى كرد؛ زيرا در عصر جهانى شدن، طرح نظريه ى (حکومت واحد جهانى اسلام) در قالب (مهدويت)، شاخص استوار وگزينه ى مطمئن وبى بديلى است که مى تواند انتظارات بشر در شرايط جهانى شدن وجهان گرايى را به بهترين شکل برآورده سازد.
نگاهى از روى تدبر وتفکر در شرايط واوضاع جهان معاصر نشان مى دهد که هسته هاى آغازين چنين حرکتى، درحال شکل گيرى است وسمت وسوى حوادث وآهنگ تحولات جهانى، به گونه اى است که گويا رخداد عظيمى با ابعاد وسيع وپيامدهاى شگرفى درحال نزديک شدن است وهم اکنون نيز امواج سهمگين ولرزش خفيف آن، کاملاً قابل لمس مى باشد. امروزه ديده مى شود که مراکز قدرت با اين که خود را محور تصميم گيرى هاى جهانى وبين المللى مى دانند، به شدت در تکاپوى عِدّه وعُدّه، وجست وخيز افتاده اند وبا اضطراب بيشترى، نگران ظهور قدرت اسلام وجايگزين شدن آن هستند؛ ولذا تمام كوشش خود را در مقابله با اسلام وجلوگيرى از معرفى ونفوذ انديشه ى نجات بخش انتظار ظهور، به کار مى بندد، تا شرايط را به نفع خود تغيير دهند يا دست كم از آسيب هاى احتمالى آن بکاهند. همه اين تلاش هاى هيجان آلود، بيانگر آن است که جهان معاصر ـ هرچند ناخود آگاه ـ خود را مخاطب اين پيام رهايى بخش مى داند.
از اين نظر، مى توان مسأله ى (جهانى شدن) را زمنيه ى تسهيل کننده براى درک نظريه ى انتظار ظهور منجى جهانى مهدى موعود عليه السلام، تحليل وارزيابى كرد. به اين معنا که در بستر (جهانى شدن)، تفکر سياسى اسلام (ايده ى مهدويت) دير يا زود تاثيرات بنيادين خود را در اذهان مردم جهان برجاى خواهد گذاشت.
شرط اين مهم، آن است که جهان اسلام عموماً وجامعه ى شيعى خصوصاً ودولت اسلامى به طور اخص، در راستاى ترويج انديشه ى ظهور وضرورت تشکيل حکومت عدل جهانى، به رسالت دينى وسياسى خود عمل کنند وبه گونه اى مؤثر در هدايت وجهت گيرى حرکت جهانى شدن، ايفاى نقش نمايند.
بايسته هاى جهانى سازى انديشه ى ظهور
آنچه مطرح شد، نگرش تحليلى به ظرفيت هاى بحث جهانى شدن براى جهانى سازى انديشه ى ظهور در نگاه کلان بود؛ اما با توجه به نقش جوامع انسانى در نحوه ى شکل گيرى وجهت دهى اين فرايند، تحقق اين مهم، روش ها وبايسته هاى خاص خود را مى طلبد که در جاى خود، به بررسى بيشترى نياز دارد. اين جا به چند مورد مهم اشاره مى كنيم:
1. معرفى هويت دينى وتبيين اصالت فکرى فرهنگى وانديشه ى شيعى درجهان.
2. درک توانايى ها وقابليت هاى جهانى انديشه ى مهدويت وتفکر شيعى.
3. توجه کافى به ضرورت ها وشناخت راهکارهاى جهانى شدنِ اين تفکر الهى.
4. موقعيت شناسى با توجه به شرايط زمان ومکان.
5. نقش آفرينى جهان تشيع به ويژه حوزه ها ومراکز علمى در بازشناسى وترويج انديشه ى انتظار ظهور.
6. دشمن شناسى وبرآورد دقيق ضعف ها وبن بست هاى موجود.
7. استفاده از روش ها وتکنيک هاى جنگ روانى وعلمى فرهنگى، متناسب با امکانات واقتضائات زمان.
8. طرح بين المللى گفتمان ظهور منجى، با اهدافى اين چنين:
الف. بررسى ويژگى هاى جامعه آرمانى موعود.
ب. بررسى ويژگى هاى منجى موعود.
ج. بررسى ديدگاه اديان مختلف در رابطه با موضوع منجى گرايى وموعود شناسي.
د. معرفى وتبيين ويژگى وبرترى هاى انديشه ى مهدويت در مقايسه با ديگر نظريات.
اين ها، موضوعاتى است که توجه کافى به آن ها در عصر جهانى شدن، زمينه را براى جهانى سازى ودرک انديشه ى نجات بخش مهدويت هموار مى كند. آنچه ضرورت دارد، اين است که اولاً، مبانى واصالت اين تفکر، بازشناسى وتبيين شود. ثانى، ابعاد، جامعيت وجذابيت انديشه ى ظهور منجى در تفکر شيعى، براى جهانيان معرفى گردد.
انديشه ى مهدويت، در جايگاه هسته ى مرکزى تفکرشيعى، اين مکتب را- دست كم در عرصه ى مباحث نظرى ومعرفتى - در موقعيت فوق العاده ممتازى قرارداده وبه دليل کارآمدى وبرخوردارى از چنين پشتوانه غنى فکرى، قدرت مانوردهى تفکر شيعى را در مصاف با فرآورده هاى فکرى دشمنان، به شدت افزايش داده وتفوق وبرترى آن را تضمين كرده است.
شناسايى عنصر رهبرى (منجى موعود) ولزوم مديريت معصومانه ى جامعه ى بشرى، مهم ترين شاخصه ى انديشه ى ظهور منجى است؛ به همين دليل، تا زمانى که بشر معاصر، خسارات جبران ناپذير خلأ حضور رهبرى الهى از صحنه ى تصميم گيرى را درک نكند وعميقاً به اين باور نرسد، هيچ راهبرد سعادت آفرين ديگرى را فر روى خود، نخواهد يافت.
در چنين وضعيتى به نظر مى رسد، عملياتى كردن انديشه ى (ظهور) وطرح جهانى اين ايده مبنى برضرورت شکل گيري(حكومت عدل جهانى مهدوى) در جايگاه اساسى ترين نياز انسان معاصر، مى تواند پاسخگوى خلأ كنونى باشد؛ زيرا قرار دادن اين طرح در مدار گفتمان جهانى، زمينه هاى فکرى ضرورت چنين تبدُّلى را، در اذهان پديد خواهند آورد وانظار عمومى را از انديشه هاى متزلزل ونامتوازن، به سوى يك انديشه ى عقلانى، فطرى وجامع نگر، سوق خواهد داد.
بدون شک اگر اين تفکر الهى با روش هاى کارشناسانه وعلمى در اختيار انسان هاى تشنه ى حقيقت، قرار داده شود، خرد جمعى انسان هاى پاک انديش را به سوى خود معطوف خواهد كرد وتأثيرات عميق وثمر بخشى را به دنبال خواهد داشت.
اين تحليل، بر اين بُن مايه واستدلال استوار است که اصولاً شاخص هاى مطرح در اين طرح، همچون (عدالت جهانى)، (صلح جهانى)، (امنيت همگانى)، (رفاه عمومى)، (رشد وبلوغ فکرى)، (تعالى وكرامت انسانى) و… اصول وآرمان هاى گم شده اى است که همواره وجدان هاى بشرى طالب آنند. به راستى كدامين انسان را مى توان يافت كه تشنه ى عدالت وامنيت نباشد يا آرزوى رفاه وآسايش را در دل نپروراند يا در پى رشد وبالندگى نباشد يا به ترقى وکمال وسعادت، عشق نورزد؟ به همين دليل، در شرايط مساعد فکرى، خرد جمعى نمى تواند به گزينش آنچه با سرنوشت حال وآينده ى انسان ها تعلق دارد، دغدغه مند نباشد. .
نتيجه
1. موضوع (جهانى شدن) ماهيتاً يک جريان طبيعى است که روند تدريجى اجتناب ناپذيرى را مى پيمايد.
2. عوامل بيرونى (اراده هاى جمعى) در چگونگى اين روند، نقش جدى دارد، به همين دليل، راهزنانى در کمين آن، طمع ها وآرزوها پرورده اند.
3. توجه به ضرورت ها وآسيب هاى اين روند ونيز نقش آفرينى به موقع در جهت هدايت صحيح آن، از مهم ترين وظايف شيعه وبه طور خاص، دولت اسلامى است.
4. بايد رويکرد به مسأله ى (جهانى شدن)، نه با عنوان تهديد بلکه؛ عنوان يک فرصت کلان تمهيد ساز، مورد اقبال جهان تشيع قرار گيرد، تا بتوان با استفاده از سير جهانى شدن، آهنگ حرکت به سوى ايده ى حکومت واحد جهانى اسلام را سرعت بخشيد ونظريه ى سياسى شيعه را به نظريه ى برتر جهانى تبديل كرد.
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(1) (النظر، الانتظار: تأمل الشئ بالعين)، (صحاح الجوهرى، ج2، ص830).
(2) (يقال: نظرته وانتظرته إذا ارتقبت حضوره) (تاج العروس، ج7، ص539).
(3) (افضل اعمال امتى انتظار الفرج)؛ الامامه ى والتبصرة، ص21؛ کمال الدين، ص644؛ مناقب آل ابى طالب، ج3، ص344. (در برخى از احاديث، در صدر اين جمله، عبارت: (افضل اعمال شيعتنا…) ذکر شده است. ر.ک: کمال الدين، ص377).
(4) (افضل العباده ى انتظار الفرج)؛ کمال الدين، ص287؛ بحار الانوار، ج52، ص125.
(5) ( افضل جهاد امتى انتظار الفرج )؛ تحف العقول، ص38؛ بحار الانوار، ج74، ص141.
(6) (احب الاعمال الى اللّه عزّ وجلّ انتظار الفرج)؛ عيون الحکم والمواعظ، ص93.
(7) (المنتظر لأمرنا کالمتشحّط بدمه فى سبيل اللّه)؛ الخصال، 626؛ کمال الدين، ص645؛ شرح الاخبار، ج3، ص560؛ تحف العقول، ص115؛ معجم احاديث الامام المهدى عجل الله تعالى فرج الشريف، ج3، ص75.
(8) (کمن کان فى فسطاط القائم عجل الله تعالى فرج الشريف )؛ المحاسن، ج1، ص173؛ کمال الدين، ص644؛ بحار الانوار، ج74، ص126.
(9) (المنتظر للثانى عشر منهم کالشاهر سيفه بين يدى رسول الله صلى الله عليه وآله يذب عنه)؛ الغيبه ى النعمانى، ص92؛ کمال الدين، ص335- 647؛الصراط المستقيم، ج2، ص228.
(10) (وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِى الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ)؛ ما در کتاب زبور بعد از ذکر (= تورات) نوشتيم: که حتما بندگان شايستهام را وراثت وحکومت بر زمين خواهم داد.
(11) (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِى الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِى لَا يُشْرِكُونَ بِى شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ)؛ خداوند به کسانى از شما که ايمان آورده وکارهاى شايسته انجام دادند، وعده مىدهد که قطعاً آنان را حکمران روى زمين خواهد کرد، همان گونه که به پيشينيان آن ها خلافت روى زمين را بخشيد، ودين وآيينى را که براى آنان پسنديده، پا برجا وريشه دار خواهد ساخت وترس آن ها را به امنيّت وآرامش مبدّل مىکند؛ آنچنان که تنها مرا پرستيده وچيزى را شريک من نخواهند ساخت. وکسانى که پس از آن، کافر شوند، آن ها فاسقانند).
(12) (ولو ادرکته لخدمته ايام حياتى)؛ الغيبه ى النعمانى، ص 252؛ بحار الانوار، ج51، ص148؛ معجم احاديث الامام المهدى، ج3، ص385.
(13) موسوعه ى کلمات الأمام الحسين عليه السلام، ص786؛ شرح احقاق الحق، ص589.
(14) (…و انتظار قائمنا فان لنا دوله ى اذا شاء الله جاء به)؛ الکافى، ج2، ص23؛الأمالى الصدوق، ص179؛ جامع احاديث الشيعة، ج1، ص430.
(15) (اَلا اخبرکم بما لا يقبل اللّه عزّ وجلّ من العباد عملاً اِلاّ به).
(16) (…والانتظار للقائم عجل الله تعالى فرج الشريف )؛ الغيبة، ص207؛بحار الانوار، ج52، ص140؛ معجم احاديث الامام المهدى، ج3، ص417.
(17) (الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِى وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا)؛امروز روز (ابلاغ امامت اميرالمؤمنين على عليه السلام درغديرخم)، دين شما را کامل کردم ونعمت خود را بر شما تمام نمودم واسلام را آيين شما پذيرفتم. (مائده (5): آيه 3).
(18) از كسانى كه از اين عصر با عنوان (ظهور صغرى) ياد كرده است آيه ى الله مكارم شيرازى است. ر.ك: فصلنامه انتظار، شماره5، ص19، (ظهور صغرا وظهور كبر).
(19) رحيم کارگر، فصلنامه انتظار، شماره 2، ص126.
(20) (… ولکن لنرد المعالم من دينک ونظهر الأصلاح فى بلادک فيأمن المظلومون من عبادک وتقام المعطله ى من حدودک)؛ نهج البلاغه (با شرح عبده)، ج2، ص13؛بحار الانوار، ج34، ص111؛ ميزان الحکمة، ج1، ص132.
(21) (طوبى لمن ادرک قائم اهل بيتى وهو يأتمّ به فى غيبته قبل قيامه ويتوليّ اوليائه ويعادى أعدائه ذاک من رفقائى وذوى مودّتى واکرم أمّتى على يوم القيامه)؛ کمال الدين، ص286؛ غايه ى المرام، ج7، ص132؛ نورالثقلين، ج2، ص505؛ينابيع المودة، ج3، ص396؛ بحار الانوار، ج51، ص72؛ معجم احاديث الامام المهدى عجل الله تعالى فرج الشريف، ج1، ص263.
(22) ان قائمنا اذا قام مدالله عزوجلّ لشيعتنافى اسماعهم وابصارهم حتى لايكون بينهم وبين القائم بريد، يكلمهم فيسمعون وينظرون اليه وهوفى مكانه؛ كافى، ج8، ص241؛ بحارالانوار، ج52، ص336، معجم احاديث الامام المهدى، ج4، ص 57.
(23) ( طوبى لشيعه ى قائمنا المنتظرين لظهوره فى غيبته والمطيعين له فى ظهوره)؛ شيخ صدوق، كمال الدين، همان، ص357؛ بحارالانوار، ج52، ص149؛معجم احاديث الامام المهدى، ج5، ص108.
(24) (يفرق المهدى اصحابه فى جميع البلدان ويأمرهم بالعدل والاحسان ويجعلهم حكاما فى الأقاليم)؛ روزگار رهائى، ج2، ص63.
(25) ر.ك: دين وجهانى شدن، فرصت ها وچالش ها، ص319.
(26) براى آگاهى بيشتر از نظريات مطرح در باب جهانى شدن، ر.ك: (جهانى شدن ودين، فرصت ها وچالش ها).