(۱۲۹) بررسى كاركردهاى احياگرايانه مهدى باورى در انديشه رضوى
بررسى كاركردهاى احياگرايانه مهدى باورى در انديشه رضوى
چكيده
بحث درباره كاركردها يا قلمرو دين در دنياى معاصر، از رشد بسيار زياد وفزاينده اى برخوردار است. به رغم نگاه بدبينانه برخى مثل فرويد، يا ژان پل سارتر، بسيارى از دين پژوهان رويكرد جديدى به نام (رويكرد كاركرد گرايانه) نسبت به دين اتخاذ كرده اند. اينان بر كاركردهاى مثبت دين تاكيد مى ورزند ودين را عهده دار رابطه فردى يا عبادى صرف نمى بينند؛ بلكه معتقدند كه دين در همه حوزه زندگى بشر، نظير مسائل تربيتى اخلاقى، حكومتى واجتماعى، ومعرفتى و... حضور جدى دارد واين امرى است كه به طور وضوح مى توانيم در تمام آموزه هاى دين اسلام مشاهده كنيم؛ زيرا ارزشمندى آموزه هاى دينى در آينه فوايد وكاركردهايشان قابل مشاهده هستند، واين را نسبت به مسائل ومباحث آخرالزمان وآينده بشرى، يعنى مباحث موعود باورى در اديان ومهدى باورى در اسلام مى توان ديد. در منابع مهم واصيل آموزه هاى مهدوى مى توان اين كاركردها را به طرق مختلف دريافت كرد. نگارنده در اين نوشتار در صدد اين نيست كه به همه اين كاركردها به طور جامع ومستوفى بپردازد؛ بلكه مقصود اين پژوهش آن است كه به برخى از آنان كه از اهميت بيش ترى برخوردارند، با تاكيد بر انديشه هاى عالم آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم حضرت رضا عليه السلام به بحث بنشيند. بر همين اساس تلاش شده به برخى از كاركردهاى مهم، مثل كاركردهاى معرفتى، تربيتى اجتماعى، سياسى ومديريتى، تاريخى، اشاره گردد. البته در تحليل وبررسى ها، همه آنان از اعتبار يكسان برخوردار نيستند؛ بلكه برخى جنبه مقدمى داشته، وبرخى ديگر از اصالت وويژگى خاص برخوردارند (همان طور كه لابه لاى بحث روشن خواهد شد). نتيجه مهم اين كاركردها در مجموع باعث ظهور حق وغلبه آن بر باطل در كل نظام هستى خواهد شد.
طرح مسأله
فرايند عينى اعتقاد به مهدويت، افراد جامعه، چه معتقدان وچه غير معتقدان را متأثر مى سازد؛ زيرا با توسعه روز افزون قلمرو انديشه بشر در همه حوزه هاى فكرى، فرهنگى؛ حتى اعتقادى باعث شده است كه انسان ها نسبت به آينده جهان دغدغه داشته باشند. ممكن است در حيطه رفتارى، ابتدا حركتى مشاهده نشود؛ ولى بعد از شكل گيرى بينش نجات خواهى در درون افراد، قهراً اين بينش در حيطه رفتارى نيز نمودهايى را در پى خواهد داشت ودر عرصه فردى متوقف نخواهد شد وآرام آرام تأثيرهاى اجتماعى موعودباورى در لايه هاى جامعه سرايت خواهد كرد.
البته ما معتقديم اين بينش ونگرش در اديان، بويژه اديان ابراهيمى، از جايگاه واصالتى ويژه برخوردار است ودر طول تاريخ باعث كنش هاى رفتارى فرد واجتماعى پيروان آنان شده وساليانى متمادى در قرون مختلف آنان را در انتظار طلوع موعود منجى قرار داده است. اين دغدغه بشر تا آن اندازه جدى است كه انديشمندان مختلف به طرح ايده هاى آرمان شهرها ومدينه فاضله ها پرداخته اند واين امر به زمانى خاص محدود نمى شود؛ بلكه بشر در طول قرون گذشته بى تاب از بى عدالتى ها، ظلم ها، تبعيض ها، تشنه انديشه اى است كه روند موجود را تغيير دهد؛ زيرا انسان از وضع موجود خودش راضى نيست ودر تلاش براى دگرگونى وضعيت موجود، به دنبال ايده اى نو وجديد است، كه آرمان هاى درونى وبى قرار خود را در ساحل نجات به آرامش رساند.
اسلام، به عنوان آخرين دين الاهى به اين خواسته بشر با طرح مسأله (مهدويت) و(مهدى باورى) توجه ويژه نموده است. با نيم نگاهى به منابع متعددى كه در اين زمينه وجود دارد، مى توان به استراتژى يا راهبرد انتظار در دين مبين اسلام توجه كرد. اگرچه همه فرق مسلمان به اين مسأله معتقدند وروايات فراوانى را در اين زمينه از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم نقل نموده اند؛ اما به نظر مى رسد تفكر شيعه اثنى عشرى در اين زمينه منحصر بفرد است؛ زيرا مهدى باورى در انديشه شيعه صرفاً به عنوان يك منجى آخرالزمان ديده نشده است؛ بلكه او امام وحجت خدا در زمين واو استمرار دهنده خط نبوت وامامت در پهنه گيتى است. او راهبر جامعه فعلى وآينده است. آينده او را در تئورى هاى ذهنى ومباحث نظرى به نظاره نمى نشينيم؛ بلكه او حاضر وزنده ودر كنار ماست: (...صاحب هذا الامر يتردد بينهم ويمشى فى اسواقهم و...) (مجلسى، 1404: ج51، ص154 ونعمانى، 1397: ص84)؛ واين مطلبى است كه صدها روايت از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم وائمه معصومين عليهم السلام به آن اشاره دارند ودر اين مورد جاى هيچ گونه بحثى نيست.
سئوال جدى اين است كه آيا اعتقاد به مهدويت در تفكر اسلامى به طور عام، ومهدى باورى به طور خاص، در انديشه شيعه داراى كاركردى است يا نه؟
در اين نوشتار در تلاش هستيم كه اين سؤال را با تاكيد بر انديشه رضوى پاسخ دهيم، وكاركردهاى مختلف مهدى باورى را با تحليل وكنكاش بيش تر به بحث وگفت وگو بپردازيم؛ زيرا در راهبرد واستراتژى شيعه سه اصل مسلم مورد دقت قرار گرفته است:
يك: مطلوب نبودن وضع موجود وضرورت تغيير آن؛ دو: نگاه ويژه به جامعه مطلوب مهدوى بر اساس آموزه هاى قرآن وروايات؛ سه: برنامه ريزى براى برون رفت از وضع موجود ورسيدن به وضع مطلوب.
به نظر ما در سايه اين برنامه ريزى مى توان به كاركردهاى مهدى باورى، توجهى ويژه صورت داد وپيامدهاى مثبت آن را به نظاره نشست. لذا هدف اصلى اين مقاله، تحليل وبررسى كاركردهاى مهدى باورى از نگاه امام رضا عليه السلام مى باشد؛ زيرا حضرت ثامن الحجج از امامانى است كه به مسأله مهدويت توجهى ويژه داشته اند وبا روايات متعدد به تبيين وقايع آخرالزمان وبه كيفيت ظهور فرزندش، امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف پرداخته اند؛ از جمله ولادت، اوصاف، شمايل، بشارت هاى كتاب هاى آسمانى، حوادث وفتنه هاى كه قبل از ظهور رخ خواهد داد، غيبت ووضعيت مؤمنان در دوران غيبت، وظايف شيعه در عصر غيبت، چگونگى ظهور حضرت، ياران وهمراهان امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف وپاك شدن زمين از لوث ستمكاران، بسط وگسترش عدالت، ضرورت وجود حجت در ميان مردم وخالى نبودن زمين از حجت الهى (شاكرى، 1389، ص 5 ـ 6). در ادامه بحث به گوشه هايى از روايات پرداخته ومى توان از لا به لاى بيانات حضرت به كاركردهاى اين روايات مهدوى رسيد.
كاركرد
(كاركرد)، ترجمان (واژه فونكسيون) (Function) است كه در سلسله مباحث جامعه شناسى، وقتى به دين نسبت داده مى شود، مقصود معناى عام آن است كه شامل خدمات، غايات واغراض، آثار وتبعات پنهان وآشكار، مقصود وغير مقصود دين به جامعه مى شود كه قوام، بقا وتعادل آن را در پى دارد (قراملكى، 1382: ص162، به نقل از اسكيدمور، تفكر نظرى در جامعه شناسى، ص142).
اما در حوزه مهدى پژوهى در اين تحقيق، مقصود از كاركرد مهدويت، مطلق خدمات وآثار مهدى باورى به جامعه بشرى است. بواقع منظور، از كاركرد مهدى باورى اين است كه اين اعتقاد در انسان يا جامعه چه اثر ونقش وتحولى را ايجاد مى كند.
بحث كاركرد، از مباحثى است كه به طور گسترده در ميان متكلمان با عناوين فوايد، ويا آثار ايمان وپيامدها مطرح بوده است؛ اما در دو صده ى اخير، طرح مباحثى در خصوص كاركردهاى علوم گوناگون، مانند روان شناسى وجامعه شناسى، براى كاركردهاى دين بديل ورقيب مطرح شد ودين پژوهان با نگاهى جديد موضوع را تحليل كردند؛ از اين لحاظ مى توان مدعى شد كه بحث كاركرد دين وامكان رقابت با آن، مسأله جديد كلامى است. به هر حال، همان طور كه كاركرد دين در عرصه هاى فردى واجتماعى را شاهديم، آموزه مهدويت به عنوان باورى اعتقادى، هم كاركرد فردى دارد وهم كاركرد اجتماعى. در ادامه مقاله بدان مى پردازيم.
مهدى باورى
(اعتقاد)، بنيان اصلى زندگى انسان است وآنچه در ميدان عمل محقق مى شود، به ساختار اعتقادى او مربوط مى گردد. اگر شخص از اعتقادى صحيح ومنطقى برخوردار باشد، در عمل، به تناقض، بى هدفى وسردرگمى گرفتار نخواهد شد واز همه فرصت هاى عمر، براى ساختن شخصيت انسانى والاهى اش بهره خواهد گرفت. البته اين اعتقاد در حوزه مهدويت، بايد سازنده، حركت آفرين وهويت بخش باشد ودر همه فراز ونشيب هاى زندگى، مسير درست وهموار را براى آدمى بگشايد. منظور ما از مهدى باورى، يعنى اعتقاد به نهضت حتمى رهبرى آسمانى، از دودمان پاك نبوى كه پيش از پايان جهان، براى نجات آدميان وتجديد حيات مادى ومعنوى آنان، به پاخاسته، بر پهنه زمين چيره مى گردد. او كه (مهدى) لقب دارد، با ايجاد حكومت واحد جهانى، سراسر گيتى را در پرتو تعاليم عدل گستر اسلامى اداره مى كند، وتباهى ها، نابرابرى ها، بيدادگرى ها ونابسامانى ها را ريشه كن مى سازد. اين باور در انديشه شيعه اماميه از جايگاه بسيار رفيعى برخوردار است؛ زيرا مهدى باورى داراى پشتوانه عقلى ونقلى مى باشد.
كاركردهاى مهدى باورى
با توضيحاتى كه در خصوص مفاهيم كليدى مقاله ارائه داديم، به كاركردهاى پديدار شناسانه از مهدى باورى با تكيه بر آموزه هاى رضوى مى پردازيم. قابل ذكر است آنچه از كاركردها در اين قسمت ذكر شده است، به جهت اهميت وكليدى بودن، در فهم اين آموزه است وشايد كاركردهاى ديگرى متصور باشد وطبعاً كاركردها به موارد ذكر شده منحصر نيست.
يك) كاركردهاى معرفتى
شيخ صدوق در اين باب، دو روايت از امام رضا عليه السلام در كتاب عيون اخبار آورده است: يكى از رسول مكرم اسلام صلى الله عليه وآله وسلم كه فرمودند: (هر كس بميرد وبرايش امامى از فرزندان من نباشد، به مرگ جاهليت مرده است وبه آنچه در جاهليت واسلام عمل كرده است، مواخذه مى شود) (صدوق، 1378: ج2، ص58).(1) امام رضا عليه السلام در جاى ديگر در ضمن مطالبى به مأمون عباسى چنين مرقوم فرمودند: (كسى كه بميرد وآنان (امامان) را نشناسد، به مرگ جاهليت از دنيا رفته است) (همان: ص120)؛ وده ها نقل به همين مضمون در منابع روانى فريقين آمده است. حال جاى اين سؤال وجود دارد كه چگونه عدم معرفت به امام در زمان حيات وزندگى با مرگ در جاهليت مساوى تعريف مى شود؟
براى تبيين مرگ جاهلى لازم است مطالب ذيل را مورد توجه قرار دهيم:
الف. مرگ جاهلى، نشانه زندگى جاهلانه است؛ چرا كه مرگ عصارة حيات است. آن كه خوب زندگى مى كند، نيكو مى ميرد وهر كه در بدى وجهل به سر مى برد؛ مرگ بد دارد؛ زيرا مرگ جز چشيدن عصاره زندگى نيست.
ب. زندگى جاهلانه مفهومى كلى است كه مصاديق ومراتب متفاوتى دارد؛ از مراتب سطحى وضعيف تا عميق. دوره اى در زندگى عرب پيش از اسلام كه از آن به دوران جاهليت ياد مى شود، سطح نازل آن است (نهج البلاغه، خطبه26).(2)
ج. در فرهنگ قرآن، معيار حيات جاهلانه يا زيست عاقلانه، پيشرفت در صنعت يا برخوردارى از رفاه وابزار زندگى تجملى نيست. قرآن كريم اقوامى را معرفى مى كند كه با وجود برخوردارى از پيشرفت هاى شگرف صنعتى وبهره مندى از رفاه زندگى اجتماعى، تا بدان پايه از جاهليت پيش رفتند كه مستوجب عقاب الاهى وحرمان از رحمت خداوند شدند وسرانجام به هلاكت رسيدند. قوم عاد وثمود واصحاب حجر نمونه اى از اين مردمان اند. قوم عاد با اين كه در صنعت شهرسازى بى نظير بود، حياتى جاهلانه داشت؛ همان طور كه امپراتورهاى ايران وروم را كه نماد رفاه وتمدن آن روزگار بودند، صاحب حياتى جاهلانه مى داند.(3)
د. مرگ جاهلى نشان از حيات جاهلانه دارد وزندگى جاهلى در فرهنگ وحى همسان مرگ است وقرآن كريم كسانى را كه جاهلانه مى انديشند، زنده نمى داند: (لينذر من كان حيّا ويحقّ القول على الكافرين) (يس: 70). خداى سبحان در اين آيه، زنده وكافر را مقابل هم قرار داده نه مومن وكافر را، گويا بر اين باور است كه انسان يا زنده است، يا كافر. بر اين پايه، در فرهنگ وحى، كافر مرده است واز آن جا كه قرآن كريم، در برابر كافر عنوان زنده ودر برابر زنده عنوان كافر را به كار گرفته است، روشن مى شود كه در نگاه قرآن، كافر در حقيقت مرده است وحيات حقيقى تنها از آن اهل ايمان است. اين تقابل گرچه به حسب ظاهر مستبعد مى نمايد، در واقع هرگز استبعاد ندارد؛ بلكه از منظر روان شناختى وسعة وجودى، ايمان با زندگى، وكفر با مردگى مرزهاى مشتركى دارند؛ بلكه منطبق هستند.
ه. . آن كه به مرگ جاهلى از دنيا برود، جاهلانه زيسته است وهر كه جاهلانه زندگى كند، از حيات حقيقى بهره ندارد. كسى كه امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف خويش را نشناسد ودر پرتو خورشيد ولايت او قرار نگيرد، زندگى جاهلانه دارد واز حيات انسانى تهى است، گرچه از حيات حيوانى بهره دارد؛ همان طور كه اگر فردى عالماً وعامداً در برابر حقانيت وحقيقت قرآن خضوع نكند وآن را نپذيرد وكلام الاهى را نشناسد، در فرهنگ قرآن، مرده خوانده مى شود. كسى كه با امام زمان خويش رابطه وَلَوى بر قرار نسازد وولايت امام زمان خود را نشناسد يا آن را بر نتابد؛ حقيقتاً مرده است وهرگز از زندگى قرآنى كه با حيات وَلَوى هماهنگ است، بهره اى ندارد (جوادى آملى، 1378: ص 30 ـ 36). با توجه به مطالب مذكور مى توان پيامدهاى كاركرد معرفتى مهدى باورى را به شرح ذيل بيان كرد:
1. زمين لحظه اى از حجت خدا خالى نيست (كلينى، 1363: ج1، ص179).(4)
2. وجود همه جمادات، نباتات وحيوانات وبويژه انسان ها، مديون وجود حجت الاهى است واگر حجت خدا نبود، ممتنع بود كه حتى گياهى از زمين رويش پيدا كند.(5)
3. قبول اعمال به پذيرش ولايت اهل بيت مشروط است. اعمال افراد، بدون ولايت عملى مورد قبول واقع نخواهد شد.(6)
4. حجت خدا در زمين واسطه فيض الاهى است واين بر سنتى الاهى مبتنى است.(7)
5. شناخت امام وحجت خدا، شناخت خليفه الاهى است.(8)
6. امام مهدى عدل قرآن ومصداق ثقل اصغر است ومثل قرآن معادل ندارد (نهج البلاغه، خطبه2).(9)
7. شناخت امام مهدى مستلزم توفيق الاهى است واگر توفيق شناخت حاصل نشود، در گمراهى وضلالت خواهد بود.(10)
دو) كاركرد اخلاقى – تربيتى
اسلام دين اخلاق وتربيت است وسيره تربيتى واخلاقى پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم مؤيد اين نكته است. بدان جهت اين سيره وشيوه، بارها در قرآن مورد ستايش قرار گرفته است(11) وپيامبر صلى الله عليه وآله وسلم داراى رفيع ترين سيره فردى واجتماعى بود. ائمه عليهم السلام هم به عنوان خلفا وجانشينان پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم، با همين ويژگى اخلاقى در ميان مردم شناخته مى شدند. حال سؤال اين است كه آيا اعتقاد به مهدويّت وباور به آن مى تواند چنين كاركرد اخلاقى - تربيتى را داشته باشد يا نه؟
در پاسخ به اين سؤال بايد گفت: اولاً خود امام مهدى عنصرى اخلاقى است؛ چنان كه پيامبر در مورد ايشان فرمودند: (اشبه الناس بى خلقاً وخُلقاً) (صدوق، 1405: ص287). يعنى امام مهدى همانند پيامبر از ويژگى هاى اخلاقى ممتازى برخوردار است. لذا در بعد الگو واسوه بودن، همان قدر كه قرآن كريم در مورد رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم تأكيد دارد؛ حضرت مهدى عليه السلام هم الگو واسوه است. بدون شك كاركرد اخلاقى ـ تربيتى باور به مهدويت را بايستى با اين ديد نگريست.
ثانياً- براى بررسى كاركرد اخلاقي- تربيتى باور به مهدويت، نياز است كه نسبت به مسأله انتظار نگاهى درست ودينى ومنطقى داشته باشيم؛ زيرا اگر انتظار مثبت وسازنده باشد، طبعاً داراى پيامدهاى مثبت اخلاقى خواهد بود واگر انتظار منفى مورد نظر باشد، قهراً بازتاب منفى داشته وبر روى ارزش هاى اخلاقى بشر آثارى مخرب خواهد گذاشت. امام رضا عليه السلام در رواياتى چند به اين مسأله پرداختند؛ آن جا كه فرمودند: (آيا مى دانى كه انتظار فرج، جزئى از فرج است؟) گفتم: نمى دانم، مگر اين كه شما به من بياموزيد. فرمود: (آرى؛ انتظار فرج، جزئى از فرج است). (طوسى، 1411: ص459 ومجلسى، 1404: ج51، ص130). يا در روايت ديگر فرمودند: (چه نيكوست صبر وانتظار فرج! آيا سخن بنده صالح خدا (ظاهراً شعيب) عليه السلام را نشنيدى كه فرمود: انتظار بريد كه من هم با شما منتظرم. پس، منتظر باشيد كه من با شما از منتظرانم؟ بر شما باد به صبر وبردبارى؛ چرا كه گشايش پس از نااميدى فرا مى رسد وبه تحقيق كسانى كه پيش از شما بودند، از شما بردبارتر بودند) (عطاردى، 1406: ج1، ص217)؛ وروايات ديگر.
دو نكته كليدى در بيانات نورانى حضرت رضا عليه السلام وجود دارد وآن عبارت است از:
اول: اين كه انسان بدون داشتن انتظار واقعى ومثبت، انتظار فرج وگشايش برايش ممكن نيست؛ زيرا حضرت مى فرمايد: (انتظار فرج، جزئى از فرج است)؛ يعنى فرج بدون انتظار مثبت تحقق پذير نيست وكليد گشايش امور، انتظار مثبت است.
دوم: مهم ترين واصلى ترين عامل براى ثمر دهى انتظار، صبر وبردبارى است، واين باعث تداوم انتظار در انسان مى شود. اگر انسان منتظر اين ارزش اخلاقى را نداشته باشد، نبايد براى برآورده شدن انتظارش توقعى داشته باشد. پس، بواقع انتظار امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف، به معناى ارتقا دادن ارزش هاى اخلاقى جامعه وبالا بردن ظرفيت هاى تربيتى افراد است.
نكته مهم اين است كه انحراف وناهنجارى، در زندگى بشر داراى سابقه اى ديرينه است. در قرآن، آمده است كه فرشتگان، آفرينش موجود زمينى را مايه خونريزى وفساد در زمين مى دانستند (بقره: 30)؛ به گونه اى كه پس از هبوط حضرت آدم ابوالبشر عليه السلام به زمين، تاكنون شاهد انواع جنايت، فساد، تباهى وانحراف هستيم. از سوى ديگر، پروردگار حكيم هنگام خلقت بشر، خوب وبد را به نفس او الهام كرد: (فالهمها فجورها وتقويها) (شمس:8).
خداوند در عين اين كه انسان را به وجدان وفطرت متنعم كرد، رسولانى را براى او فرستاد تا به واسطه آنان، سعادت دنيا وآخرتش را در دفترى به نام (دين) در دست وى قرار دهد وانسان بتواند رفتار فردى واجتماعى خويش را سامان بخشد (مريجى، 1382: ص 3 ـ 5)؛ امّا برخى از بنى آدم به جاى لبيك گفتن به نداى باطنى وفطرى خويش، از نفس اماره پيروى كرده وراه انحراف را پيمودند. در اين صورت دين افراد متزلزل شده وآنان نمى توانند سعادت وكمال خود را تضمين كنند. از اين رو، كنترل رفتار فردى واجتماعى انسان ها، ومراقبت بر آن، امرى ضرورى است. بنابراين، خداوند عليم وحكيم، دستورها وقوانين خاصى را بيان فرموده است تا افراد جامعه بر يكديگر نظارت كنند. راه كارهاى دينى كنترل اجتماعى، همواره آثار چشمگير خود را در زمينه مهار جرم وكج روى بر جا نهاده وتوجه متفكران علوم اجتماعى را به خود جلب كرده است (سليمى، 1380: ص692).
انتظار فرج، يكى از آموزه هاى دينى به شمار مى آيد كه در كنترل ناهنجارهاى فردى واجتماعى وبويژه اصلاح جامعه داراى نقش مهمى است ودر واقع براى پاك شدن، پاك زيستن، پويش هميشگى همراه با خودسازى، ساختن ديگران وزمينه سازى براى ايجاد يك مدينه فاضله مهدوى نوعى آمادگى به حساب مى آيد (داوودپور، 1385: ص278).
(انتظار، حالتى است نفسانى كه آمادگى براى آن چه انتظارش را مى كشيم از آن برمى آيد. يأس ونااميدى ضد انتظار است. هر قدر كه انتظار شديدتر باشد، آمادگى ومهيا شدن قوى تر خواهد بود...) (موسوى اصفهانى، 1381: ج2، ص152).
رشد وتوسعه ارزش هاى اخلاق فردى واجتماعى وتكامل تربيت انسانى در جهان امروز، زمانى شكل مى گيرد كه انديشه موعود باورى به طور عام ومهدى باورى به طور خاص در زندگى امروزين ما نهادينه گردد تا وعده الاهى، كه همان (كمل به اخلاقهم) است (صافى گلپايگانى، 1419: ص482)، محقق شود؛ زيرا بر اساس آموزه هاى مهدوى، انسان، محور اصلى برنامه ريزى ها، قوانين، علوم وديگر مسائل جامعه بشرى است. اصلاحات وتحولات وانقلاب ها، نخست بايد از درون انسان آغاز گردد وسپس به برون جامعه سرايت كند. اقتصاد، سياست، جنگ، صلح، اخلاق، ارزش ها وضد ارزش ها، خوشبختى وبدبختى، ايثار وخودخواهى، نظم وبى نظمى و... همه وهمه به انسان باز مى گردد. بهترين برنامه ها وآموزش ها، بايد به دست انسان هاى شايسته اجرا شود وگرنه سودى نمى بخشد وتحولى نمى آفريند. بهترين قوانين، بهترين مجريان را مى طلبد؛ از اين رو ساختن انسان وپرورش آن وتربيت اصولى واساسى افراد انسان، مقدمه اصلى تشكيل هر نظام صالح وانسانى بويژه مدينه فاضله مهدوى است (حكيمى، 1374: ص205).
با توجه به توضيحات مذكور مى توان موارد ذيل را به عنوان پيامدهاى كاركرد اخلاقي- تربيتى مهدى باورى بيان كرد:
1. آمادگى شناختى از مقوله انتظار، براى تحقق وعده بزرگ الاهى (كلينى، 1363: ج2، ص198).(12)
2. ايجاد آمادگى عاطفى در خويش نسبت به خواسته هاى مطرح از ناحيه منتظَر كه مودت ودوستى امام را به همراه خواهد داشت ودل انسان را از عشق ومحبت به حضرت سرشار خواهد كرد.(13)
3. حركت براى تحول بزرگ اجتماعى، به انسان خود ساخته نياز دارد؛ انسانى كه تربيت يافته نباشد نمى تواند با امام خود همراه گردد؛ زيرا مهدى باور، كسى است كه نه تنها از حيث نظر به اين اعتقاد دست يافته باشد؛ بلكه تلاش دارد به آنچه در عرصه نظرى بدان ايمان پيدا كرده است، در صحنه عمل ورفتار حاكميت بخشد. چنين شيعه اى مورد غفلت امام خويش واقع نمى شود (موسوى اصفهانى، 1381: ج1، ص454).(14)
4. همراهى با امام، همراه شدن با رسول وخداوند متعال است ووقتى انسان با خدا همراه شد، از غيرش بى نياز خواهد شد (مجلسى، 1404: ج53، ص178).(15)
5. امام فقط ولى وحجت خدا نيست؛ بلكه از نظر اخلاقى براى منتظر، دوست مهربان وبرادرى شفيق است (حرانى، 1404: ص324).(16)
6. امام در فراز وفرود زندگى همراه وشريك در غم وشادى منتظر خود، است (موسوى اصفهانى، 1381: ج1، ص454).(17)
سه. كاركرد اجتماعى
زندگى اجتماعى انسان به دو چيز قوام پيدا مى كند كه نمى توان هيچ يك را ناديده گرفت: يكى وجود قانون خوب در جامعه است وديگر حكومتى كه وظيفه اصلى آن، اجراى صحيح قانون باشد. لذا نظريه پردازى براى حكومت ها وجوامع بشرى زمانى موفق خواهد بود كه اين دو عنصر را در قوام جامعه بشرى مورد نظر قرار دهد؛ زيرا هر گروهى در پى به دست آوردن حكومت براى وضع قانون دلخواه خود واجراى آن براساس اهداف خويش است. انديشه اى موفق وكار آمد است كه بتواند در هر دو عرصه مهم اجتماعى حضور جدى داشته باشد. اسلام عزيز در اين زمينه، در مقايسه با ساير اديان توفيق خوبى داشته، به طورى كه ژان ژاك روسو در اين زمينه مى گويد: (حضرت محمد صلى الله عليه وآله وسلم در اين باره براستى نظرات دقيقى داشت ونظام سياسى استوار وپا برجايى را پى ريزى نمود كه... پيوسته در پرتو حكومت جانشينانش استمرار يافت. در اين نظام فقط يك حكومت برقرار بود كه همه امور اجتماع را سرپرستى مى نمود) (يوسفيان، 1390: ص185). اين استمرار حكومت براساس مبانى تفكر اماميه به امر الاهى بوده وهمواره بايد تداوم داشته باشد تا به آخرين جانشين پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم كه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف است، سپرده شود. البته در بحث كاركرد اجتماعى مهدى باورى بايستى دو جامعه قبل از ظهور وبعد از ظهور از يكديگر تفكيك كنيم؛ زيرا جامعه، پيش از ظهور به انحطاط اجتماعى آميخته وداراى مشكلات متعدد فكرى، فرهنگى است؛ به طورى كه در اين آشفته بازار بى اعتمادى، ديندارى مردم در معرض خطر جدى است، واين را مى توان در سيماى احاديث وارده از امام رضا عليه السلام به وضوح مشاهده كرد:
امام رضا عليه السلام در ضمن روايات اوضاع جوامع پيش از ظهور را چنين توصيف مى كند:
1. نگرانى مؤمن در عصر غيبت از ظهور بدعت ها:
امام رضا عليه السلام فرمودند: (زمانى بر مردم مى آيد كه قلب مؤمن از درونش آب مى شود؛ همان طور كه مس در آتش آب مى شود واين نيست جز به خاطر بدعت هايى كه در دين مشاهده مى كند ونمى تواند آن ها را تغيير دهد (طوسى، 1414: ج2، ص132).
2. كم واندك بودن مؤمنان خالص:
امام رضا عليه السلام فرمودند: (به خدا قسم، آنچه به سوى آن چشم دوخته ايد، تحقق پيدا نمى كند تا آنكه آزمايش وامتحان شويد وخالص وناخالص جدا شود وجز اندك وخيلى اندك از شما بر دين باقى نماند) (نعمانى، 1397: ص216).
3. از دست رفتن اعتماد بيش تر مردم، وانكار وجود حضرت:
در زمان غيبت، گفته مى شود كه او (امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف) مرده يا كشته شده ويا معلوم نيست به چه راهى رفته است) (مفيد، بى تا: ص356). يا در روايت ديگرى امام رضا عليه السلام فرمود: (... (آن قدر غيبت طولانى خواهد شد) تا آن كه گفته شود: غايب گرديده واز دنيا رفته است وبرخى مى گويند امامى نيست....) (صدوق، 1405: ج1، ص51).
تمامى روايات مذكور كه از وجود حضرت رضا عليه السلام به ما رسيده است، نشان مى دهد كه دوران پيش از ظهور دورانى پر تلاطم وبى ثبات وپر از خطر وناامنى وهرج ومرج اجتماعى است؛ به طورى كه جوامع بشرى از حكومت هاى فاسد وناسالم وقوانين ظالمانه رنج مى برند. بنيان هاى خانواده سست گرديده وروابط عاطفى انسان ها به سردى تبديل شده است. گسترش فساد اخلاقى در جامعه، همه ارزش هاى اخلاقى دوران پيش از ظهور را تهديد مى كند، وگاهى اين امور ناهنجار در جامعه به هنجار وارزش تبديل مى شود!
در چنين شرايطى، اعتقاد به مهدى باورى مى تواند منشأ دگرگونى وتحول اجتماعى گردد؛ زيرا بشر از روزى كه پاى در زمين نهاد، پيوسته در تكاپوى زندگى اجتماعى مطلوب وتوأم با سعادت بوده است واگر اين امر تحقق خارجى نداشت، هرگز چنين اميدى در نهاد وى نقش نمى بست. اين اعتقاد هميشه ما را در عرصه هاى مختلف زندگى، بويژه عرصه هاى اجتماعى حمايت خواهد كرد ومى تواند بسترساز تغيير وتحول اجتماعى گردد واين تلاش وظيفه ا ى است همگانى؛ همان گونه كه حضرت رضا عليه السلام فرمودند: (هركس در دوران غيبت او (مهدى) قرار گرفت، بايد تمام تلاشش اين باشد كه دين خود را به هر قيمتى حفظ كند وآن را رها نكند وبه آن پايبند باشد) (همان).
بيش ترين تحول را در دوران بعد از ظهور مى توان نظاره كرد؛ زيرا با مدينه اى با مختصات خاص كه اصلاً با دوران قبل از ظهور قابل مقايسه نيست، مواجه ايم. در اين جا به برخى آثار وپيامدهاى اجتماعى مهدى باورى بعد از ظهور در نگاه امام رضا عليه السلام مى پردازيم:
1. اقامه عدل وداد بر گيتى وزدودن ظلم وستم از آن
امام رضا عليه السلام مى فرمايند: (يطهر الله به (القائم عليه السلام الارض) من كل جور ويقدّسها من كلّ ظلم... فاذا خرج وضع ميزان العدل بين الناس، فلا يظلم احدٌ احد...؛ خداوند زمين را به دست قائم عليه السلام از هر ستمى پاك گرداند، واز هر ظلمى پاكيزه سازد... آن گاه كه خروج كند، ميزان عدل را در ميان مردم نهد، وبدينگونه هيچ كس به ديگرى ستمى نمى كند) (همان: ج2، ص372).
جمله (ميزان عدالت ميان مردمان نهاده مى شود) نكته ارزشمندى را در بر دارد، وآن مشخص شدن حد ومرز وچارچوب عدل وعدالت است. اصول وحد ومرز عدل وعدالت در پاره اى از كليات امور براى بشر روشن است؛ ليكن حد وحدود آن در بيش تر مسائل به طور دقيق مشخص نيست. يكى از مشكلات عمده در راه بشر همين روشن نبودن معنا ومفهوم عدالت وعدل وحد ومرز هاى آن است وهر گروه ومكتبى عدالت را به گونه اى خاص تفسير مى كند.
كلام والاى امام رضا عليه السلام به همين موضوع اشاره دارد؛ يعنى در دوران ظهور، ميزان ومعيار شناخت عدالت مشخص مى گردد وبه دست مردمان داده مى شود وهمگان از اصول وفروع عدل در روابط اجتماعى ورفتار فردى آگاه مى گردند. در پرتو شناختِ دقيق حوزه ومفهوم عدالت ودر دست داشتن ميزان عدل، زمامداران وظيفه خويش را روشن مى شناسند، ومردمان نيز رفتار فردى وگروهى خويش را تصحيح مى كنند، وبه اصول عدالت گردن مى نهند (حكيمى، 1374: ص 43 ـ 44)؛ واين، همان خاستگاه اصلى تصحيح روابط اجتماعى وسامانيابى جامعه است؛ چون عدالت در تارپود جامعه نفوذ مى كند؛ آن گونه كه در نقل آمده است: (مهدى، عدالت را همچنان كه سرما وگرما وارد خانه مى شود، وارد خانه هاى مردمان مى كند ودادگرى او همه جا را بگيرد). (مجلسى، 1404: ج52، ص362).
2. آباد كردن زمين وگسترش رفاه
اگر عدالت در ميان مردم (ميزان) قرار گيرد، عمران وآبادى زمين وبهره بردارى از امكانات تا سر حدّ امكان محقق خواهد شد. طبق نظر بيش تر متخصصان، بسيارى از زمين ها قابل عمران وآبادى وكشاورزى وتوليد است وبسيارى از آب ها استعداد ذخيره شدن وبهره بردارى را دارد، وبسيارى از مناطق زمين متروك ورها شده مانده است. در عصر ظهور تمامى اين استعدادها به ظهور وبروز مى رسد (صدوق، 1405: ج2، ص372).
3. تقسيم عادلانه ثروت
در اين زمينه بايد به دو اصل توجه جدى داشت: يكى برقرارى عدالت اجتماعى، يعنى تعادل وتوازن در كليه جريان هاى اقتصادى جامعه كه قهراً نظام توليد وتوزيع ومصرف را در بر مى گيرد؛ وديگر، رعايت اصل مساوات است كه باعث تعديل ثروت ها وتوزيع يكسان بين توده مردم مى شود. اگر اين دو اصل مورد توجه قرار گيرند، جامعه هيچ گاه شاهد نابرابرى ها وبى عدالتى ها ونظام طبقاتى فاحش بين مردم نخواهد شد. البته در تقسيم عادلانه ثروت امر مهم ديگرى نبايد مورد غفلت قرار گيرد وآن (برنامه ريزى درست وجامع) است كه بى ترديد به نظام توزيع ثروت در بين قشرهاى مختلف جامعه كمك جدى مى كند.
4. تطهير زمين
سياست هاى عدالت محورانه حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف وبرخورد با ظلم وستم در يك مقياس وسيع وگسترده وجهانى است. در اين سياست، فكر غلط منطقه اى انديشيدن، مقطعى ديدن، وبرترى نژادى جايى ندارد. در مقابل، بسيارى از حكومت هاى بشرى چنين ويژگى هايى را دارند. تفكر صحيح عدالت مهدوى باعث مى شود زمين از لوث هر انديشه الحادى وغير الاهى پاك وزمين احيا گردد. حضرت رضا عليه السلام در اين زمينه مى فرمايند: (يُطهّر الله به الارض من كل جورٍ ويقدّسها من كلّ ظلم؛ خداوند به وسيله او، زمين را از هر جور وستمى پاك وپيراسته مى سازد). (همان، ص371 وقندوزى، بى تا: ص537).
چهار. كاركردهاى سياسى ومديريتى مهدى باورى
برون داد انديشه هاى سكولار، جدايى دين از سياست ونفى مرجعيت دين در زندگى سياسى ـ اجتماعى است؛ يعنى در اداره جامعه، هيچ نقشى بر عهده دين نيست؛ زيرا اصول وبنيان هاى فكرى سكولاريزم كه عبارت باشد از: عقل گرايى (راسيوناليسم)، علم گرايى (تجربه گرايى)، انسان محورى (اومانيسم)، آزادى (ليبراليسم) هدفى جز جدا كردن انسان از الاهيات وحيانى ندارد (ربانى گلپايگانى، 1379: ص76). اين انديشه اگرچه در بستر فرهنگى غرب ودر آغوش مسيحيت ظهور كرده است، به جهان غرب ومسيحيت منحصر نشده، با همه اديان الاهى، بويژه با انديشه اسلامى در عرصه هاى فكرى، فرهنگى، اقتصادى، سياسى بشدت مخالفت مى كند.
اين در حالى است كه دين اسلام، جامع وپوياست وبا تمام مصاديق پيشرفت وتكامل اجتماعى وفرهنگى كاملاً هماهنگ است واز بدو ظهور، تا كنون با مديريت صحيح توانسته است تغييرات شگرفى را در زندگى بشر ايجاد كند. روزگارى كه دنياى غرب در ظلمت وتاريكى بود، ثمره مديريت جهانى اسلام، ايجاد تمدن عظيم وبا شكوهى بود كه قرن ها بشر از آن بهره مند بوده است. اسلام دينى است كه براساس آموزه هايش، پرداختن به امور دنيا وآخرت را توأمان از بشر خواسته، ضمن توجه به عقل وعلم تجربى، او را از وحى بى نياز نمى داند ودر انديشه دينى براى اومانيست با آن قرائت سكولاريستى جايگاهى وجود ندارد. لذا حضور دين در عرصه زندگى فردى واجتماعى بشر از واضحات آموزه هاى وحيانى است وهيچ ترديدى در آن وجود ندارد. بر اساس سنّت الاهى، ادامه واستمرار واحياى انديشه نبوى توسط خاتم الاوصيا، حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف تداوم پيدا مى كند، واو علاوه بر اين كه حجت الهى است، يك منجى جهانى با برنامه هاى كلان مديريتى براى اصلاح ساختارهاى ناكارآمد بشرى، واحياى ارزش هاى دينى واخلاقى در سطح جهان است. امام رضا عليه السلام در دو روايتى كه از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم وجدشان، اميرالمؤمنين نقل مى كند، به اين گسترده حكومتى اشاره دارد: (مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف شرق وغرب عالم را در اختيار خود مى گيرد) (يزدى حائرى، 1351: ص181) نيز در شب معراج خداوند تبارك ومتعال به پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم فرمود: (و(مهدى) را مالك شرق وغرب عالم مى كنم،... سپس حكومت او را استمرار مى بخشم...) (صدوق، 1378: ج1، ص204). تحليل روايت آن است كه بى شك حكومت دين سالار مهدوى، نه تنها مردمى وجهانى به شمار مى آيد؛ بلكه (امرى جديد) است كه كل گسترة آفرينش را در بر خواهد گرفت وسرآمد تمام مكتب ها ونظام هاى فكرى وسياسى جهانى ومرحله فرجامين وبهين ترين آن ها خواهد شد؛ زيرا هراس، ناامنى وبى عدالتى گسترده قبل از ظهور، نشان از ناكارآمدى وبه بن بست رسيدن همه نظام هاى بشرى دارد وليبرال دموكراسى (حكومت سكولار) نيز از شمول اين قاعده مستثنا نيست،... در عصر مهدوى، جهان با احياى اسلامى جديد ونوسازى دينى مواجه خواهد شد) (اخوان كاظمى، 1385: ج1، ص182).
لذا مى توان گفت در عرصه دين پژوهى، كاركرد حكومتى ومديريتى دين سالار مهدوى در زندگى بشر، بسيار قابل توجه است. اگرچه برخى مدعى اند كه دين در اين عرصه هيچ نقشى ندارد ويا عده اى بر آنند كه نقش حداقلى وفردى به آن بدهند ومهدويت را نسبت به ابعاد اجتماعى ومسائل كلان مديريتى بيگانه تصور كنند؛ در عين حال، متفكران نيك انديش با توجه به روايات وآيات، نقش وكاركرد دين را در همه عرصه هاى زندگى فردى واجتماعى انسان، سازنده وتكامل آفرين دانسته اند؛ بويژه اعتقاد وباور به آخرين دولت الاهى كه توسط حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف تأسيس خواهد شد ودولت او سرآمد همه نظام ها خواهد بود؛ همان گونه كه در روايت آمده است: (دولت ما آخرين دولت هاست وهيچ خاندان صاحب دولتى نمى ماند، مگر اين كه پيش از حكومت ما به قدرت مى رسند تا وقتى شيوه ما را ديدند، نگويند ما نيز اگر به قدرتى مى رسيديم، مانند اينان رفتار مى كرديم واين همان سخن خداى تعالى است كه مى فرمايد: وعاقبت براى پرهيزگاران است) (صدر، 1412: ص282).
لذا آثار وپيامد مثبت دولت مهدوى را مى توان در مقايسه با انديشه سكولار اين گونه بيان كرد:
1. استفاده از تمام ظرفيت بشرى با تأكيد بر انديشه دين سالار، به خلاف انديشه سكولاريسم كه تفكرى است با اصالت فرد گرايانه وغلبه قدرت نفسانى.
2. خدامحورى در حكومت مهدوى باعث پيوند دين وسياست خواهد شد؛ بر خلاف انديشه انسان محورانه كه دين وسياست ابزارى در دست انسان خواهد شد وبه عبارتى واضح تر، دين در تفكر اومانيسم، ابزارى در دست سياست انسانى خواهد شد.
3. سيطره وغلبه اسلام بر كل هستى ومحو ونابودى شرك وبت پرستى، يعنى نفى هر گونه تساهل وتسامح ليبراليستى در اداره جهان؛ البته با تأكيد بر انديشه سمحه وسهله دينى.
4. حاكميت حجت الاهى كه عنصرى معصوم ومنزه از گناه وداراى علم گسترده افاضى الاهى، وبسترساز نهادينه شدن ارزش ها وتوجه به همه ابزارهاى معرفتى بشر مى باشد؛ بر خلاف سكولاريزم كه بر عقل گرايى (ابزارى) وتجربه گرايى تكيه دارد.
5. غلبه خواست واراده الاهى بر خواست هاى انسان گرايانه؛ بر خلاف تفكر مردم سالارى صرف ومنهاى دين (مردم سالارى دينى).
6. پايه هاى حكومت مهدوى، عدالت، نجات، كمال وسعادت بشرى است؛ در حالى كه انديشه هاى سكولار داراى اهداف حداقلى وانسانى صرف است.
7. خالى بودن از هر نوع تفكر نژاد پرستانه وقوميت نگر وملى گرايانه؛ در حالى كه در حكومت هاى سكولار ملاك هاى موجود عبارتند از: برترى ثروت، نژاد، رنگ ومليت وملاك هاى از اين نوع.
پنج - كاركردهاى تاريخى
مهدويت از بدو طرح در جهان اسلام، با آموزه هاى وحيانى به همراه بشارت هاى نبوى، بر افكار وانديشه هاى مسلمانان در طول تاريخ تأثيرى فراوان گذاشت. مهدى باورى از دو جهت تاثير گذار بود: جهت اول، نقش مثبت وسازنده نسبت به آينده ومطلوب ديدن آينده تاريخ جهان اسلام واين كه اين انديشه روزى فراگير خواهد شد، وهمه تلاش هاى پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم وائمه معصومين روزى در بستر تاريخ تحقق پيدا خواهد كرد وهستى در پرتو انديشه هاى مهدوى هويت خواهد يافت وحتى جريان هاى فكرى، فرهنگى، وسياسى.... جهان اسلام را هدايت خواهد كرد وتابلويى الهام بخش براى همه نهضت هاى تاريخى خواهد بود. اين آموزه هميشه تاريخ در نسل هاى مختلف، مثل خونى حيات بخش در ميان آن ها سارى وجارى خواهد شد.
جهت ديگر، كه روى ديگر سكه مهدى باورى است، استفاده گروهى سود جو وفرصت طلب است كه با دخل وتصرف نابجا وتأويل غير عقلانى آموزه هاى آن، در اعتقادات مردم انحراف ايجاد كرده ودر صدد آسيب رساندن به اين انديشه پوياى دينى بر خواهند آمد. شاهد آن، ايجاد فرق وانشعابات درونى در تفكر تشيع است؛ مثل فرقه هاى كيسانيه، زيديه، ناووسيه وبويژه فرقه واقفيه كه با امامت على بن موسى الرضا عليه السلام معاصر مى باشد.
كشى در رجال خود مى نويسد: (در هنگام محبوس بودن حضرت امام موسى كاظم عليه السلام دو وكيل او در كوفه سى هزار دينار بابت سهم امام از شيعيان آن حضرت جمع آورى كردند وچون امام در زندان بود با آن پول براى خود خانه ها وچيزهاى ديگر خريدند. وقتى كه خبر مرگ امام را شنيدند، براى اين كه پول ها را پس ندهند، با كمال بى شرمى منكر مرگ امام موسى كاظم عليه السلام شدند ودرباره او درنگ وتوقف كردند. از آن جهت پيروان ايشان را (واقفيه) گويند (مشكور، 1372: ص455).
به هر حال، با مطالعه وبررسى در تاريخ اسلام ملاحظه مى شود كه از مسأله مهدويت، افراد وگروه ها براى رسيدن به اهدافشان در سه جهت استفاده كردند:
يكى، قيام ها ونهضت هايى كه به نام منجى ومهدى به وقوع پيوسته است.
دوم، مدعيان مهدويت وبابيت ويا كسانى كه ديگران، آنان را مهدى!!! قلمداد مى كردند.
سوم، تلاش امامان معصوم عليهم السلام در بيان مفهوم صحيح مهدويت ومعرفى مصداق واقعى آن براى مردم. در ميان اين سه جهت، عمده ترين كار را مى توان تلاش براى برملا كردن نقشه فرقه گرايان ومدعيان دروغين ونهضت هاى جعلى مهدويت با تبيين مفهوم صحيح آن دانست.
امام رضا عليه السلام در برابر اين جريان انحرافى، دو مسئوليت را بر عهده گرفتند: يكى مبارزه با جريان واقفيه وافشاگرى توطئه با مناظره ها وجلسات علمى، واستدلال به روايات نبوى وائمه عليهم السلام؛ وديگرى معرفى مصداق واقعى مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف با شيوه هاى مختلف.
امام رضا عليه السلام توجه ويژه اى به مسأله مهدى باورى در ميان شيعيان داشتند وبا روايات متعدد به تبيين ظهور فرزندش، مهدى پرداختند، كه ذيلاً به برخى از اين روايات اشاره مى شود:
1. (پدر ومادرم فداى (وباد كه) همنام جدم، رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم وشبيه به موسى بن عمران است كه از روشنايى انوار قدس روشنى مى گيرد) (صدوق، 1405: ص114).(18)
2. از حضرت سؤال شد: (مراد از قائم در خاندان شما چه كسى است؟) حضرت فرمود: (...كسى كه خداوند، زمين را به واسطه او از هر گونه ظلم وستم پاك مى كند. او كسى است كه در مورد ولادتش شك وترديد مى شود او كسى است كه قبل از قيامش غيبت خواهد كرد. وقتى ظهور كند، زمين را به نورش روشنايى مى بخشد، وعدل وداد را بين مردم ميزان قرار مى دهد پس كسى به ديگرى ظلم نمى كند...) (همان، ص371 وقندوزى، بى تا: ص537).(19)
3. همچنين به ريان بن صلت فرمودند: (با او (مهدى)، عصاى موسى وانگشتر سليمان است. او چهارمين فرزندم است كه خداوند او را تا زمانى كه بخواهد، در پناه خود نهان نموده است. پس از آن، وى را آشكار كند وزمين را پر از عدل سازد. آن گونه كه از جور وستم پر شده بود.) (صدوق، 1405: ص476).
4. عبدالسلام بن صالح هروى مى گويد: از (دعبل بن على خزاعى شنيدم كه مى گفت: براى مولايم رضا عليه السلام قصيده اى را انشا نمودم).(20)
در اين هنگام، حضرت به شدت گريست. پس، سر برداشته وفرمود: اى خُزاعى! اين روح القدس بود كه اين دو بيت را بر زبان تو جارى نمود. آيا مى دانى اين امام (كه در اين دو بيت به او وخروجش اشاره كردى) كيست وچه زمانى خروج مى كند؟ گفتم: خير، اى مولاى من! جز اين كه شنيده ام، امامى از شما خروج مى كند كه زمين را از فساد پاك كرده وآن را پر از عدل مى سازد. فرمود: اى دعبل! امام بعد از من، محمد، فرزندم وبعد از محمد، فرزندش، على وبعد از على، فرزندش، حسن وبعد از حسن، فرزندش، حجت قائم منتظَر است كه در زمان غيبتش مورد انتظار ودر هنگام ظهورش مورد اطاعت است.... اما اين كه چه زمانى قيام مى كند، اين خبر دادن از وقت است. همانا پدرم، از پدرش، واو از پدرانش روايت نموده است كه به پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم گفته شد: اى رسول خدا! چه زمانى قائم از ذريه تو قيام مى كند؟ فرمود: مَثَل آن مَثَل قيامت است كه خداوند درباره آن فرموده است:
لايُجلّيها لوقتها الّا هو ثقلت فى السموات والارض لا أتيكم الّا بغتةً (پورسيدآقايى وهمكاران، 1379: ص161 ـ 162).
كاركرد تاريخى مهدوى باورى را مى توان چنين بيان كرد:
1. شناخت شگردها وراه هاى فريب مدعيان دروغين در عصر غيبت، بويژه غيبت كبرا؛
2. تبيين هشدارهاى معصومين عليهم السلام براى گذار همراه با سلامت دينداران در بستر تاريخ؛
3. دشمن شناسى ومطالعه در نقشه هاى صاحبان قدرت ومستكبران براى جلوگيرى از افتادن در دام هاى شيطانى؛
4. مطالعه ويژه در ماهيت قيام ها در بستر تاريخ درجهان، بويژه جغرافياى جهان اسلام براى بازشناسى نهضت هاى بستر ساز ظهور از نهضت هاى جعلى ودروغين؛
5. استفاده از منابع صحيح ومعتبر در تحليل وقايع تاريخى.
نتيجه
جوهره كاركرد مهدى باورى، تحقق وعده الاهى وحاكميت امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف بر كل هستى وبسط وگسترش آموزه هاى وحيانى اسلام در گستره ارض است وبرآيند آن تحقق ظهور حق در زمين خواهد بود واين نكته روح حاكم بر آموزه هاى مهدوى است وقابل انكار نمى باشد.
امام رضا عليه السلام در اين زمينه مى فرمايد: (هو الذى ينادى مناد من السماء يَسْمَعُهُ جميع اهل الارض بالدّعاء اليه يقول: اَلا ان حجّة الله قد ظهر عند بيت الله فاتّبعوه فان الحقّ معه وفيه؛ او كسى است كه منادى از آسمان براى او، خطاب به همه اهل زمين مى گويد: آگاه باشيد همانا حجت الاهى نزد خانه خدا آشكار شد واز او پيروى كنيد كه حق با او ودر اوست.) (صدوق، 1405: ج2، ص372).
شبيه روايت مذكور در منابع عامه وخاصه، از پيامبر نقل شده است كه فرمود: (يخرج المهدى وعلى رأسه غمامة فيها منادٍ ينادى هذا المهدى، خليفة الله فاتبعوه؛ هنگامى كه امام مهدى عليه السلام قيام كنند، روى سر ايشان قطعه ابرى است كه ندا كننده اى در آن است كه ندا مى كند: اين همان مهدى است كه خداوند بشارت داده كه خليفه خدا است. پس، از او تبعيت وپيروى نماييد.) (نعمانى، 1397: ص10؛ خزاز قمى، 1410: ص151؛ ابن حنبل، بى تا: ج5، ص277 وحاكم نيشابورى، بى تا: ج2، ص 502 و646).
در هر دو روايت تبعيت مطلق از امام آمده وهيچ قيدى در آن لحاظ نشده است وجالب توجه اين است كه به محض اين كه شخصى به ظهور توجه پيدا كرد، بايد اين حركت وآمادگى در تبعيت مطلق از امام شروع شود، وتوجه مى دهد كه آمادگى قبل از ظهور يك ضرورت است؛ چرا كه اگر آمادگى قبل از ظهور نباشد، چه بسا باعث غفلت شود وشخص از قافله حق عقب بماند وعقب ماندگى ويا جدايى از حضرت، طبعاً خسران دنيا وآخرت را به دنبال دارد؛ زيرا به فرموده حضرت رضا عليه السلام: (فان الحق معه وفيه)؛ امام عصر محور حق است، وحق از او جدا نمى شود. حق وامام مهدى عليه السلام قرين يكديگرند؛ بلكه خود حضرت حق است، وحقّ در او تجلّى يافته است ويا در روايتى ـ كه سابقاً گذشته ـ تاكيد شده بود كه (هو القائم بالحق) (صدوق، 1426: ج2، ص68)؛ قيام اش به حق خواهد بود؛ يعنى حركتى در اين قيام مشاهده نمى شود كه بيرون از دايره حق قرار گيرد. حال كه (الحق معه وفيه) واين كه (قيام او به حق) خواهد بود، نمى توان تصور كرد چنين انديشه اصيل كه داراى پشتوانه ومبانى مستحكمى است، بدون كاركرد باشد، واين، يعنى تحقق همه كاركردهاى مهدى باورى وآن نويد تجلّى حق وحق مدارى در گستره زمين است كه در پرتو آن، همه هستى، اعم از جمادات، نباتات وحيوانات بويژه انسان ها سامان مى يابند.
كتابنامه
قرآن كريم.
1. نهج البلاغه.
2. ابطحى اصفهانى، سيد محمد باقر، جلوه هاى مهدوى در كلمات رضوى، ترجمه سيد محمد سجادى اصفهانى، قم: بنياد فرهنگى حضرت مهدى موعود عجل الله تعالى فرجه الشريف، چاپ اول، 1390 ش.
3. ابن حنبل، احمد، مسند احمد، بيروت: دارالصادر، بى تا.
4. اخوان كاظمى، بهرام، آموزه مهدويت وليبرال دموكراسى، مجموعه مقالات دومين همايش دكترين مهدويت، ج1، قم: مؤسسه آينده روشن، چاپ اول، 1385ش.
5. پورسيد آقايى وهمكاران، تاريخ عصر غيبت، قم: انتشارات حضور، چاپ اول، 1379ش.
6. جوادى آملى، عبدالله، امام مهدى موعود موجود، قم: نشر اسراء، چاپ اول، 1387ش.
7. حاكم نيشابورى، حافظ ابى عبد...، المستدرك على الصحيحين، بيروت: دارالمعرفة، بى تا.
8. حرانى، حسن بن على بن حسين بن شعبه، تحف العقول، تصحيح على اكبر غفارى، قم: انتشارات اسلامى جامعه مدرسين، چاپ دوم، 1404ق.
9. حكيمى، محمد، عصر زندگى، قم: انتشارات دفتر تبليغات اسلامى، چاپ دوم، 1374ش.
10. خزاز قمى، على بن محمد، كفاية الاثر فى نص على الائمة الأثنى عشر، قم: انتشارات بيدار، 1401ق.
11. داودپور، مرتضى، نقش انتظار در كاهش ناهنجارى اجتماعى، مجموعه مقالات دومين همايش دكترين مهدويت، ج1، قم: موسسه آينده روشن، چاپ اول، 1385ش.
12. ربانى گلپايگانى، على، ريشه ها ونشانه هاى سكولاريزم، تهران: موسسه فرهنگى دانش وانديشه معاصر، چاپ اول، 1379ش.
13. سليمى، على؛ داورى، محمد، جامعه شناسى كج روى، قم: پژوهشكده حوزه ودانشگاه، 1380ش.
14. شاكرى، روح ...، مهدويّت در چشمه سار رضوى، فصلنامه انتظار موعود، شماره33، پاييز وزمستان 1389ش.
15. صافى گلپايگانى، لطف ...، منتخب الاثر، قم: انتشارات حرم حضرت معصومه عليهاالسلام، چاپ اول، 1419ق.
16. صدر، سيدمحمد، تاريخ مابعد الظهور، بيروت: دارالتعارف للمطبوعات، 1412ق.
17. صدوق، محمد بن على بن حسين، عيون اخبار الرضا، دو جلدى، تهران: انتشارات جهان، 1378ش.
18. ــــــ، عيون اخبار الرضا، بيروت: مؤسسه اعلمى للمطبوعات، 1426ق.
19. ــــــ، كمال الدين وتمام النعمه، قم: انتشارات اسلامى جامعه مدرسين، 1405ق.
20. طوسى، محمد بن حسن، امالى، قم: دارالثقافه، چاپ اول، 1414ق.
21. ـــــــ، الغيبه، قم: بنياد معارف اسلامى، 1411ق.
22. عطاردى، عزيز...، مسند امام رضا عليه السلام، مشهد: آستان قدس رضوى، 1406ق.
23. فقيه ايمانى، مهدى، مهدويّت از ديدگاه نهج البلاغه، قم: دبيرخانه دائمى اجلاس حضرت مهدى، چاپ اول، 1385.
24. قدردان قراملكى، محمدحسن، كاركرد دين در انسان وجامعه، فصلنامه قبسات، شماره28، تابستان 1382ش.
25. قندوزى، سليمان بن ابراهيم، ينابيع الموده، بيروت: موسسه الاعلمى للمطبوعات، بى تا.
26. كلينى، محمد بن يعقوب، كافى، تحقيق على اكبر غفارى، تهران: دارالكتب الاسلاميه، 1363ش.
27. مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت: دارالوفاء، 1404ق.
28. مريجى، شمس ...، تبيين جامعه شناختى واقعه كربلا، قم: مؤسسه آموزشى ـ پژوهشى امام خمينى (ره)، 1382ش.
29. مشكور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، مشهد: آستان قدس رضوى، چاپ دوم، 1372ش.
30. مفيد، محمد بن محمد نعمان، الارشاد، قم: مكتبه بصيرتى، بى تا.
31. موسوى اصفهانى، محمدتقى، مكيال المكارم فى فوائد الدعاء للقائم، دو جلدى، ترجمه سيد مهدى حائرى قزوينى، قم: ايران نگين، چاپ اول، 1381ش.
32. نعمانى، ابى عبدالله محمد بن ابراهيم، الغيبه، تهران: مكتبه الصدوق، 1397ق.
33. يزدى حائرى، على، الزام الناصب، تهران: بى نا، چاپ اول، 1351ش.
يوسفيان، حسن، كلام جديد، قم: مؤسسه آموزشى ـ پژوهشى امام خمينى، چاپ اول، 1390ش.
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(1) (من مات ولم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهليه).
(2) (وانتم معشر العرب على شر دين وفى شر دار، منيخون بين حجارة خُشْن و...).
(3) قرآن در سوره فجر آيات 8-1 به وصف شهرسازى قوم عاد مى پردازد؛ آن جا كه مى فرمايد: (اِرَمَ ذات العماد * التى لم يخلق مثلها فى البلاد) ودر مورد قوم ثمود مى فرمايد: (وثمود الذين جابوا الصخر بالواد) (فجر: 9) ودر مورد اصحاب حجر مى فرمايد: (وكانوا ينحِتون من الجبال بيوتاً امنين) (حجر: 82).
(4) قال على بن موسى الرضا عليه السلام: (لَوْ خلتِ الارض طرفة عينٍ من حجةٍ لساخَت بأهلها).
(5) امام سجاد عليه السلام مى فرمايد: (وبنا ينشر الرحمة وتخرج بركات اهل الارض...).
(6) امام صادق عليه السلام مى فرمايد: (لايقبل الله من العباد عملاً الّا بمعرفتنا).
(7) دعاى عديله: (بيمنه رزق الورى وبوجوده ثبت الارض والسماء)؛ ويا زيارت جامعه كبيره: (بكم فتح الله وبكم يختم و...).
(8) (پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وسلم مى فرمايند: (يخرج المهدى وعلى رأسه غمامة فيها منادٍ ينادى هذا المهدى، خليفة الله فاتبعوه).
(9) (لايقاس بآل محمد من هذه الامة احد).
(10) (... اللهم عرفنى حجتك فانّكَ ان لم تعرفنى حجتك ضللتُ عن دينى).
(11) آياتى نظير (انك لعلى خلق عظيم) و: (لقد كان لكم فى رسول الله اسوه حسنه) و....
(12) (اعرف امامك فانك اذا عرفته لم يضرّك، تقدم هذالامر او تأخر).
(13) (بموالاتكم علّمنا الله معالم ديننا واصلح ما كان فسد من دنيانا) (مفاتيح الجنان، زيارت جامعه كبيره).
(14) امام رضا عليه السلام مى فرمايد: (ولايغيب عنّا احد من شيعتنا).
(15) امام مهدى عليه السلام مى فرمايد: (... لان الله معنا فلا فاقَةَ بنا الى غيره والحق مَعَنا فلايُوحشنا مَن قعد عناً).
(16) امام رضا عليه السلام فرمود: (... الامام الامين الرفيق، والاخ الشقيق و...).
(17) امام رضا عليه السلام مى فرمايد: (ما من شيعتنا ولايَغْتَنِمَ الّا اِغْتَمْنا لِغَمِه، ولا يَفْرَح الّا فَرْحَنا لِفَرجه).
(18) (بأبى وامى سمى جدى رسول الله وشبيه موسى بن عمران يتوقد من شعاع ضياء القدس).
(19) (...يطهر الله به الارض من كل جور ويقدسها من كل ظلم. هوالذى يشك الناس فى ولادته وهو صاحب الغيبة قبل خروجه. فاذا خرج اشرقت الأرض بنوره ووضع ميزان العدل بين الناس فلا يظلم أحد أحداً ...).
(20)
خروج امام لا محالة خارج * * * يقوم على اسم الله والبركات
يميّز فينا كلّ حق وباطل * * * ويجزى على النعماء والنقمات