مقاله ى برگزيده:
المسار:
فارسی » مقاله هاى مهدوى
الفهرس
مقاله هاى مهدوى

(۱۷۸) حقوق بشردوستانه در آموزه ى مهدويت

حقوق بشردوستانه در آموزه ى مهدويت

حجت الاسلام محمد على ابراهيمى

چكيده

حقوق بشردوستانه بين المللى، يكى از موضوعات مهم جهان معاصر به شمار مى آيد. اين حقوق كه پس از تصويب سران كشورهاى جهان، وارد حقوق بين الملل شده، در واقع دستاورد تفكر بشرى مى باشد. در سطح جهانى، نهادهاى مردمى ملى وبين المللى از آن حمايت كرده وسازمان ملل، براى تثبيت آن مى كوشد. همايش هاى علمى زيادى در كشورها برپا مى شود وپژوهندگان به نقد وبررسى آن مى پردازند. آيا اين حقوق، مى تواند رنج هاى بشر را در حد قابل قبول بكاهد؟ به اعتراف محققان، هنوز چنين توفيقى حاصل نشده است.
فرضيه پژوهش حاضر، اثبات اين ادعا است كه آموزه مهدويت، در اين راستا قابل ارائه مى باشد؛ پس مى توان پرسيد كه آيا در پرتو آن، مى توان رنج جامعه انسانى را تاحد مطلوب كاست؟ بنابراين پرسش اصلى اين است كه آيا در آموزه مهدويت، تأمين حقوق بشردوستانه بين الملل قابل دستيابى است يا نه؟ مطالعه منابع آموزه مهدويت، بيانگر اين واقعيت است كه اهداف حقوق بشردوستانه در قالب آن، قابل وصول مى باشد؛ به اين دليل كه در آموزه مهدويت، بر كناره گيرى از بحران هاى محتمل سفارش شده، باقى ماندن بر سنت رسول اكرم صل الله عليه وآله مورد تأكيد است. همچنين رشد عقلانى جامعه پايان تاريخ، موجب شناخت سريع منجى شده ودر نهايت، ايمان به آن امام عدل گستر، زمينه هاى نجات بشريت را فراهم مى كند. در نتيجه اگر جنگى هم صورت گيرد، طى آن، به وسيلة اجتناب از روى آورى به منازعات بين المللى ونيز با حاكميت اصول دين وكسب فضايل اخلاقى، شناخت به موقع امام منجى وپذيرش دعوت ولى عصر عليه السلام كرامت انسانى حفظ شده وحقوق بشردوستانه به بهترين وجه ممكن تأمين مى شود.

مقدمه

حقوق بشردوستانه بين المللى در شرايطى به جود آمد كه در سال 1859م جنگ خانمان سوزى در منطقه اى به نام (سولفرينو) ميان امپراتور اتريش ولهستان در گرفته بود. عده زيادى از مردم وسربازان، كشته وشمار زيادى هم مجروح شده بودند. در همان حادثه، تاجرى به نام (هنرى دونان) در جبهه حضور يافته وپس از مشاهده صحنه هاى ناراحت كننده با كمك اهالى منطقه به مدد مجروحان مى شتافت. وى در نهايت، كتابى به نام (خاطرات سولفرينو) مى نگارد ودر آن، دو پيش نهاد مطرح مى كند:
1. از دولت هاى جهان مى خواهد كه در هر كشور، گروه هاى امدادگر داوطلب تأسيس گردد وبه آنان آموزش داده شود كه در صورت وقوع جنگ، بتوانند به مصدومان، امداد رسانى كنند.
2. كشورهاى جهان، قوانين ومقرراتى را وضع كنند كه هنگام امداد رسانى، اين گروه ها با خطر مواجه نشوند واز تعرض گروه هاى مسلحانه مصون بمانند.
هر دو پيشنهاد، از سوى جامعه بين المللى پذيرفته شد كه در نهايت به تأسيس (كميته بين المللى صليب سرخ (CRC)) انجاميد.(1)
از آن روز تاكنون، فعاليت هاى گوناگونى صورت گرفته است. در ادامه اين عملكرد، انسان ها به دنبال بهترين ها مى باشند، سيرتكاملى خود را طى مى كنند، مى خواهند به اوج تعالى برسند، شعورشان به اين جا رسيده است كه با وضع مقررات وقواعد كاربردى، از پيدايش صحنه هاى رقت بار خونين جلوگيرى كنند، راهكارى مترقى براى آينده صلح آميز داشته باشند واز جريحه دار شدن احساسات عمومى جلوگيرى كنند. آنان، در اين راستا، تشخيص داده اند كه قواعد حقوقى بشردوستانه، شايسته ترين راه ومؤثرترين اقدام خواهد بود. چون انسان ها از جنگ وآثار خونبار آن، گريزانند، نمى خواهند ايام عمر خود را با تماشاى فجايع انسانى سپرى كنند. با توسعه رسانه هاى جمعى، اكنون چيزى از نگاه دقيق وجسورانه خبرنگاران مخفى نمى ماند. پخش تصاوير پرحادثه ومرگبار، تأسف آور است، وديدن آن، رنج آور است؛ لذا اقدامى مى طلبد وحركتى مى خواهد. حقوق بشردوستانه، ثمره خيرانديشى بشر است وآخرين دستاوردهاى تدبير خردمندانه آنان مى باشد.
آرمان گرايى، دستيابى به ناب ترين طرح صلح آميز ورسيدن به جامعه عارى از هرگونه ستيزه جويى وستمگرى، از آرزوهاى بلند بشرى مى باشد. قطعاً انسان فردا، به آنچه بشر ديروز تقديم كرده است، قناعت نمى كند وجست وجو در اين راستا ادامه يافته وتا سرحد كمال مطلوب استمرار خواهد يافت. از آن جا كه دين اسلام، جهانى وكامل است، قادر به تأمين نيازهاى مادى وخلأهاى معنوى ونيز اداره جهانيان مى باشد؛ چون سعادت دنيا وآخرت انسان ها در آن گنجانده شده ونسخه كاملى براى سير تكاملى بشريت است.
شايد سؤال شود در چه قالب وظرفيتى مى توانيم آن را به دنياى تشنه حقيقت تقديم كنيم؟ ممكن است بهترين راه، عرضه آن، در قالب آموزه هاى مهدويت باشد؛ چون هم پيشواى آن، الگويى بى مانند براى مردم جهان است وهم اهداف آن، نياز جهانى را پاسخگو مى باشد. با اين وصف، سؤال اصلى اين خواهد بود كه آيا حقوق بشردوستانه در پرتو آموزه هاى مهدويت قابل تأمين است؟ به عبارت ديگر، آيا انديشه مهدى گرايى مى تواند موجب رفع نگرانى جهانى شده وجرقه هاى اميد را براى جهانيان به ارمغان آورد؟ از آن جا كه جهانيان تشنه حقيقت اند ومى كوشند در شعاع آن بر اهداف آرمانى خود دست يابند وانديشه مهدويت نيز در پاسخ به همين خواست هاى عمومى فراگير قابل تبيين مى باشد، پرسش فوق مطرح مى شود واگر حرفى براى گفتن باشد، در اين قالب، قابل طرح وارائه خواهد بود.
براى ارائه پاسخ به سؤال فوق، لازم است اول، حقوق بشردوستانه شناخته شده، اركان واهداف آن، ارزيابى گردد. آن گاه آموزه مهدويت تعريف، معارف آن، شناسايى وحقوق بشردوستانه بر آن عرضه شود، تا امكان پاسخگويى به سؤال فوق فراهم شود.
مفهوم حقوق بشر دوستانه
در تعريفى بسيار مختصر از حقوق بشردوستانه آمده كه: (حقوق بشردوستانه بين المللى، شامل مجموعه اى از قواعد بين المللى است كه هدف آن، محدود كردن آثار جنگ نسبت به مردم واهداف جنگى است)(2). در تعريف ديگر مى خوانيم: (حقوق بشردوستانه، شاخه اى از حقوق بشر است كه در منازعات مسلحانه بين المللى ودر برخى اوضاع واحوال معين ومحدود در منازعات مسلحانه داخلى مورد استفاده قرار مى گيرد).(3)
اما اين كه بين حقوق بشر وحقوق بشردوستانه چه تفاوتى مى توان قائل شد، بايد گفت (حقوق بشردوستانه بين المللى وحقوق بشر، دو شاخه جداگانه از حقوق بين الملل مى باشند كه اهداف مشتركى را دنبال مى كنند. حقوق بشردوستانه بين المللى، درباره ى مخاصمات مسلحانه بين المللى وغير بين المللى اجرا مى شود. حقوق بشر، مجموعه قواعدى را در بر مى گيرد كه هدف آن، بهبود وضعيت فرد در جامعه است؛ ولى هدف اصلى هر دو (در هر شرايط) حمايت وپاسدارى از كرامت انسانى عنوان شده است. همچنين در يك تعريف مفصل تر آمده است: (حقوق بشردوستانه، اصول وقواعدى است كه استفاده از خشونت را در زمان منازعات مسلحانه محدود مى كند وهدف آن، عبارت است از: حمايت از افرادى كه مستقيماً درگير جنگ نيستند يا ديگر درگير جنگ نيستند؛ يعنى بيماران، زخمى ها، كشتى شكسته ها، اسيران، افراد غير نظامى، ومحدود كردن آثار خشونت در جنگ براى دستيابى به اهداف جنگ، پرهيز از انتقام جويى، آزار واذيتى كه تأثيرى در اهداف جنگ ندارند).(4)
از مجموع يافته هاى فوق استفاده مى شود كه (به مجموعه اى از اصول وقواعدى كه در كنوانسيون هاى چهارگانه وپروتكل هاى الحاقى آمده است، حقوق بشردوستانه بين المللى گفته مى شود). محتواى اين كنوانسيون ها، شامل حمايت هاى انسانى اى مى شود كه از سربازان، نظاميان، زخمى شدگان، بيماران، اسراى خلع سلاح شده يا آنان كه خود داوطلبانه معركه نبرد را ترك كرده اند ونيز كسانى كه در جنگ هاى دريايى در دريا گرفتار آسيب شده كه به كشتى شكستگان يا غريقان معروف مى باشند، وافراد غير نظامى، بى طرف وكسانى كه هيچ گونه دخالتى در جنگ ندارند انجام مى گيرد. قصد كشورهاى تصويب كننده از وضع حقوق بشردوستانه، كمك به نيازمندان معركه نبرد بوده است؛ اعم از اين كه رزمنده باشند يا افراد معمولى؛ لذا در ماده دوم كنوانسيون اول لاهه درباره جنگ هاى زمينى به صراحت ذكر شده كه وقتى گروهى از مردم، به قصد دفاع از محل زندگى وشهر خود، برابر نيروهاى مهاجم آماده دفاع مى شوند ـ هر چند دوره هاى منظم آموزشى را سپرى نكرده اند ـ اگر آشكارا اسلحه گرفته واصول حاكم بر جنگ را رعايت مى كنند از مزاياى سربازى برخوردار خواهند بود واگر اسير شوند، بايد با آن ها مانند اسراى جنگى برخورد شود.(5) اسراى جنگى نيز بر اساس كنوانسيون سوم لاهه، داراى حقوق ومزاياى خاص هستند كه بر كشور اسيركننده لازم است آن حقوق شناخته شده بين المللى را در حق آنان رعايت كند؛ بنابراين مفهوم حقوق بشردوستانه چيزى فراتر از نيازهاى اوليه انسانى در درگيرى هاى اجتناب ناپذير يا غير ضرورى نمى باشد واحساس بشرى حكم مى كند كه از افرادى كه اكنون آسيب پذير شده اند، حمايت انسان دوستانه به عمل آيد.
ركن قانونى حقوق بشردوستانه
مبناى قانونى حقوق بشردوستانه بين الملل، چهار كنوانسيون به شرح ذيل است كه پس از سال ها رنج بى امان ناشى از تهاجم هاى بنيان كن به دست آمده ودر سال 1949م توسط كشورهاى جهان به تصويب رسيده است.
ـ كنوانسيون مربوط به جنگ هاى زمينى ومجروحان ناشى از آن.
ـ كنوانسيون مربوط به منازعات دريايى، كشتى شكستگان وغريقان.
ـ كنوانسيون مربوط به اسراى جنگى.
ـ كنوانسيون مربوط به اشخاص واموال بى طرف وافراد غير مرتبط باجنگ.
ودو پروتكلى كه در سال 1977م به آن ها الحاق شده است.(6)
از آن جا كه همه گرفتارى انسان هاى روى زمين، تنها ناشى از جنگ بين دو يا چند كشور نمى باشد وگاهى آتش افروزى هاى داخلى (منازعات مسلحانه درون مرزى) نيز به حدى درد ناك مى باشد كه احساسات وعواطف جهانى را جريحه دار مى كند، براى جلوگيرى از چنين پيشامدهايى يا كنترل آن، تلاش فراوان صورت گرفته است. نتيجه آن، با تصويب ماده سه مشترك كنوانسيون هاى چهارگانه وپروتكل هاى الحاقى آن به ثمر نشسته است. با اين كه به نظر حقوق دانان اين، كم ترين دستاورد تلاش هاى انجام شده بود؛ ولى خود، عاملى است تا به وسيله آن وبا حفظ اصل حاكميت درون مرزى وصلاحيت هاى سرزمينى به رسميت شناخته شدة حقوق بين الملل باز هم بتوان كارى براى نجات تودة مردم انجام داد ودر جهت مهار قدرت بلا منازعه حاكم، قدم هايى برداشت.(7)
اين معاهدات، از زمان تصويب واجرا تا كنون، در مخاصمات ومنازعات بشرى مورد استفاده بوده ودر مواردى كه محاكمه عادلانه مرتكبان جنايات در دادگاه هاى داخلى ممكن نباشد، يا كشورى نخواهد مرتكبان را به پاى ميز محاكمه بكشاند، مبناى حكم دادگاه كيفرى بين المللى مى باشد.(8) چون دادگاه كيفرى بين المللى داراى صلاحيت تكميلى مى باشد.(9)
با اين كه وجود اين مقررات در درگيرى هاى بين المللى نقش مهمى ايفا كرده است، هرگز موفق بر ريشه كن كردن رنج هاى فزاينده بشرى نشده است. هنوز بشريت راه درازى براى امن كردن جهان در پيش دارد وبا توسعه روز افزون جنگ افزارها، احتمال رسيدن به صلح پايدار بعيدتر مى شود؛ اما در هر حال، اين تلاش ها در جاى خود، از اهميت بالايى برخوردار مى باشد. وناكامى بشر دليل چشم پوشى از تلاش بيشتر نخواهد بود.
اهداف والزامات حقوق بشر دوستانه
بايد گفت: مجموعه قواعد حقوق بشردوستانه به طور جدى تلاش مى كند از مردمى كه در جنگ شركت نداشته يا از آن دست كشيده اند، حمايت به عمل آورد؛ كسانى مانند غير نظاميان، زخمى ها، بيماران، اسيران جنگى، كشتى شكستگان وامدادگران پزشكى ومذهبى. نيز حمايت از بيمارستان ها، آمبولانس هاى امداد واماكن فرهنگى را هم در دستور كار خود دارد.
به دلايل زير، پيروى از حقوق مخاصمات مسلحانه ضرورت دارد:
أ: اين حقوق براى دولت ها واشخاصى حقيقى كه در قلمرو آن ها حضور دارند، الزام آور است. حقوق عرفى، مشتمل بر معيارهاى معينى است كه رعايت آن براى كليه دولت ها اجبارى است و حقوق قراردادى براى دولت هاى عضو آن معاهدات، لازم الاتباع است. در هر صورت، اين مقررات درباره ى افراد ساكن در سرزمين دولت هاى مذكور نيز اعمال مى شود.
ب: نقض فاحش حقوق مخاصمات مسلحانه به منزلة يك جنايت جنگى تلقى شده ودر محاكم داخلى يا دادگاه كيفرى بين المللى قابل تعقيب جزايى مى باشد.
ج: تبعيت از اين حقوق، پيامدهاى زير را در پى خواهد داشت:
1. رفتار حرفه اى اعضاى نيروهاى مسلح را مورد تأكيد قرار مى دهد.
2. روحية خوب وانضباط را افزايش مى دهد.
3. حمايت از سكنة غير نظامى در منازل آنان وهمچنين در صحنة عمليات را تضمين مى كند.
4. رفتار متقابل را در قبال مجروحان، بيماران واسيران جنگى، امكان پذير مى سازد.
5. امكان بازگشت صلح را بهبود مى بخشد وعناد ورزى را كاهش مى دهد، بدون آن كه به بى ثباتى اوضاع بينجامد.
6. تضمين خواهد كرد كه اقدامات نظامى صرفاً بر شكست نيروهاى نظامى دشمن متمركز باشد.(10)
اهميت وضمانت اجراى حقوق بشردوستانه
حقوق بشردوستانه بين المللى نزد جامعه جهانى بسيار مهم تلقى شده است. به دليل اين كه هيچ معاهده بين المللى به اندازه تصويب كنوانسيون ها وپروتكل دوگانه آن، مورد توجه دولت ها واقع نشده است. استقبال وسيع كشورها واشتياق به امضاى اين معاهدات، بهترين دليل اهميت واعتبار آن خواهد بود. پس از اجرايى شدن مقررات مربوط به حقوق بشردوستانه بين المللى، جهان، شاهد تأثير گذارى وموفقيت اين معاهدات بوده وحتى در برخى مناطق كه درگيرى بين المللى يا داخلى پيش آمده، واكنش سريع كشورها را در پى داشته است؛ مانند حمله عراق به كويت ودرگيرى هاى داخلى زمان حكومت طالبان در افغانستان.
تفكر صلح جهانى كه اكنون در قالب جهانى شدن (نه جهانى سازى اقتصادى) دنبال مى شود، ميان ملت ها ريشه فلسفى، اعتقادى وفرهنگى دارد وشايد باور روشنفكران وفرهيختگان جهان اين باشد كه در چارچوب حقوق بشردوستانه بين المللى، رسيدن به آرمانشهر بشرى ممكن باشد؛ بنابراين، اگر ما از حقوق بشردوستانه بين المللى چنين برداشتى به عمل آوريم، اميدوارى به آيندة مطلوب زياد خواهد بود؛ همان طور كه خود واضعان حقوق بشردوستانه نيز به اين امر توجه داشته والزاماتى را براى تضمين اين بخش از حقوق بين الملل در نظر گرفته اند كه شامل موارد زير مى شود:
ـ دولت ها تعهد دارند با جرايم جنگى وموارد نقض فاحش برخورد كنند.
ـ دولت ها ملزم هستند از طريق فرماندهان ارشد خود، تضمين كنند كه مقررات مفصلى براى اجراى كنوانسيون ژنو درباره ى افراد مجروح وضع شود. حتى مواردى كه در كنوانسيون ها پيش بينى نشده هم مورد توجه آنان باشد. وافراد براساس اصول كلى مندرج در كنوانسيون ها هدايت شوند.
ـ دولت ها وظيفه دارند متن كنوانسيون ها وپروتكل هاى ژنو را در وسيع ترين سطح ممكن در زمان صلح ونيز در زمان جنگ منتشر كنند؛ به گونه اى كه همة مردم بتوانند از آن ها مطلع شوند.
ـ دولت ها متعهد هستند كنوانسيون هاى ژنو را به اعضاى نيروهاى مسلح خود به ويژه پرسنل پزشكى، روحانيان وافراد مسؤول امور اسراى جنگى بياموزند. همچنين كليه مقامات نظامى، كشورى ومسوؤلان اجرايى را موظف مى كند كه با متن آن آشنايى داشته باشند.
ـ دولت ها ملزم هستند با يارى جمعيت هاى صليب سرخ يا هلال احمر ملى، افراد واجد شرايطى را براى كمك به اجراى كنوانسيون ها وپروتكل هاى ژنو با تأكيد ويژه بر فعاليت كشور حامى، آموزش دهند.(11)
تمام اين آينده نگرى ها، براى اين صورت گرفته است كه پايه هاى اصلى حقوق بشردوستانه محكم شود وتخلف از مقررات آن، به آسانى امكان پذير نباشد؛ حتى كشورهاى نيرومند هم نتوانند بدون مسؤوليت ومحكوميت از بار آن، شانه خالى كرده واز كنار آن به راحتى بگذرند.
آموزه مهدويت
از نظر واژه نگاران واصطلاح شناسان، كلمه (آموزه) گاهى به معناى اعتقاد داشتن به يك حقيقت، وزمانى هم به معناى تعليم وآيين مى آيد ودر هر دو صورت مترادف با واژه ى (دكترين)(12) مى باشد. اين واژه، در معناى اول خود، داراى ساختار فلسفى وحكمت نظرى است ودر معناى دوم، جنبه كاربردى وحكمت عملى آن، افزون به نظر مى آيد.(13) همچنين اين كلمه در علوم مختلف به كار گرفته شده ومعانى جداگانه اى از آن اراده مى گردد. در علوم سياسى، به معناى طرح است كه در قالب دكترين تبلور مى يابد (مانند دكترين برژنف).(14) در علوم تجربى نيز به معناى نظريه مى آيد كه روند ثبوتى خود را طى مى كند وبه مرحله اثبات نرسيده است. واز نظر اديان ومذاهب به معناى آموزه هاى مذهبى وكلامى بوده وكاربرد تعليمى دارد (حكمت عملى در مقابل حكمت نظرى).(15)
بعضى از مؤلفه هاى دينى داراى محوريت هستند كه از آن ها به آموزه هاى اعتقادى تعبير مى شود. از اعتقاداتى كه در اسلام، از منزلت ومقام اصيل برخوردار است، نظريه مهدويت مى باشد كه قابليت انطباق با نظريه (موعود يا منجى گرايى)، (نجات يا رستگارى) و(هزاره گرايى) را در ديگر اديان دارد؛(16) بنابراين، منظور از آموزه مهدويت، مجموعه آموزش هايى است كه به گرد محور مهدويت مى چرخد ودر منابع اصلى اعتقادى مسلمانان (قرآن وروايات) بيان شده وبر محوريت تفكر مهدى گرايى قابل تبيين مى باشد؛ براى نمونه قرآن كريم مى فرمايد: (ما مى خواهيم بر مستضعفان زمين منّت نهيم وآنان را پيشوايان ووارثان روى زمين قرار دهيم).(17) در روايات فراوان از رسول اكرم صلى الله عليه وآله نقل شده است كه فرمود: (روزها وشب ها نگذرد) ودنيا پايان نپذيرد (تا اين كه خداوند، مردى از خاندان مرا برانگيزد كه همنام من است، وزمين را پر از عدل وداد كند؛ همان گونه پر از ظلم وستم شده باشد).(18)
اگر براى چنين نظريه هايى كه در منابع دينى اسلام وارد شده است، محملى يافت نشود، لغو بودن لازم مى آيد وچون خلف وعده از حكمت حكيم، عقلاً به دور است لازم است در تبيين آن، براساس اصول كلى وباورهاى دينى به عنوان راهكار عملى براى تمام اعصار وجوامع اهتمام شود، تا اگر حرفى براى گفتن باشد، در اين ظرفيت براى جهانيان عرضه گردد؛ نه اين كه فقط براى مقطع پس از پيروزى منجى باشد، تا اين اشكال پيش آيد كه در آن زمان جنگى نيست تا حقوق بشردوستانه موضوعيت پيدا كند. به هرحال حقوق بشردوستانه در پيش از ظهور ونيز هنگام ظهور، موضوعيت؛ دارد، به اين دليل كه در اين دو ظرف زمانى، جنگ اتفاق مى افتد؛ بنابراين، منظور از كارايى آموزه مهدويت، خصوص هنگامه ظهور نمى باشد؛ بلكه تأثير فراتر از آن، يعنى قبل از ظهور ودر حين ظهور مورد نظر است.
معارف مهدويت
براى يافتن پاسخ سؤال مطرح شده در اين پژوهش، ناگزير از ارائه اجمالى معارف مهدويت هستيم تا امكان عرضه حقوق بشردوستانه بر آن فراهم شده واثبات فرضيه تحقيق ممكن گردد. براساس منابع اصيل اسلامى، معارف مهدويت در بردارنده مطالب زير مى باشد:
بخشى از آموزه مهدويت، به اصل اعتقاد به منجى، ضرورت طرح مباحث درباره ى آن وظهور حضرت مهدى عليه السلام مربوط مى شود. نيز اعتقاد به اين كه چنين شخصى متولد شده واكنون نيز زنده است ودر امور زندگى شيعيان خود، تأثير گذار مى باشد. قسمت ديگر اين آموزه، در بردارنده انتظار موعود است كه در اديانى مانند يهوديت، مسيحيت، زرتشتيان، هندوئيسم، بوديسم واسلام در باره آن نويد داده شده است. شيعه اماميه اعتقاد راسخ دارد كه شخص موعود، فرزند امام حسن عسكرى عليه السلام است وديگر ويژگى هاى آن امام همام از قبيل لقب، نام، طول عمر، خصوصيات جسمانى وشمايل ظاهرى آن را نيز برمى شمارند.
غيبت، بخش ديگر از معارف مهدويت را تشكيل مى دهد، كه در اين زمينه سخن بسيار است. متفكران تلاش دارند مفاهيم غيبت صغرا وكبرا، علل اصلى وفوايد آن را بيان كرده وزندگى امام غايب، اماكن منسوب به آن، ارتباط با امام ووظايف منتظران را تبيين نمايند. نيابت از امام زمان عليه السلام، اوضاع جهان پيش از ظهور، نشانه ها، شرايط، وزمينه هاى ظهور هم بخش ديگر از آموزه مهدويت است كه دانستن آن، ضرورت مضاعف دارد.(19) مباحثى مانند رجعت، آگاهى از عصر ظهور، شناخت مدعيان دروغين وآسيب شناسى تفكر مهدويت را هم نمى توان از نظر دور داشت. همين طور اعتقاد به اين كه تفكر مهدويت، انديشه ايستا نيست وبه دوره خاص مربوط نمى شود. ياران آن حضرت در طول تاريخ، افرادى هستند كه آمده ورفته اند وخواهند آمد. نفس زندگى امام مهدى عليه السلام در پشت پرده غيبت، تأثير گذار بوده ودر عرصه حيات معتقدان خود نقش آفرينى مى كند واين، جزء لاينفك اين معارف مى باشد. نفس اين باور، نيرو بخش بوده وبه پيروان خود انگيزه مى دهد كه زى انسانى داشته، در پى كسب معرفت ومعنويت باشند ودر حيات مادى خود، نوع دوستى يا بشر دوستى را از ياد نبرند.
مبناى اين تفكر، خدا محورى است. انسان محورى واصالت اومانيستى كه برخاسته از انديشه ليبراليسم است، نفى مى شود. انسانيت را در دايره توحيد، ارزش گذارى كرده وبه انسان موحد، بها خواهد داد. حركت بر اساس عدالت، آزادى، انديشه سالم ومثبت فكر كردن، از ديگر آموزه هاى معارف مهدويت است. نيز مى توان گفت: اين تفكر در پى گسترش وحدت دينى، مذهبى واعتقادى است؛ ولى نه از طريق زور وقدرت نمايى، (دست كم در دوره قبل از ظهور) بلكه به وسيلة به كارگيرى مجادله احسن واقناع منكران آن.(20) در نهايت نيز ظهور منجى است كه با تشكيل حكومت بى بديل، صلح تمام عيار وامنيت كامل را در سطح جهان برقرار خواهد كرد.
تأمين حقوق بشردوستانه در آموزه مهدويت
اكنون وقت آن رسيده كه حقوق بشردوستانه بين الملل را بر آموزه مهدويت عرضه كرده وفرضيه پژوهش خود را اثبات نماييم. براى اين منظور، در چند گفتار، بحث را دسته بندى وارائه خواهيم كرد. در اين نوشته، منظور از تأمين حقوق بشردوستانه در آموزه مهدويت، خصوص عصر غيبت يا هنگامه ظهور وپس از برپايى حكومت عدالت محور امام عصر عليه السلام نيست؛ بلكه نگاه جامع در پرتو اين تفكر مورد اهتمام مى باشد.
گفتار اول: ناكامى حقوق بشردوستانه بين الملل
پيش تر روشن شد كه حقوق بشردوستانه، در پى اثبات حق وباطل بودن جنگ نيست. رعايت اين حقوق، درباره ى دولى كه معاهدات را امضا نكرده اند جنبة عرفى دارد ودرباره ى كشورهايى كه قرارداد را امضا كرده اند، معاهده اى لازم الاجرا است. حقوق بشردوستانه، مى كوشد در شرايط خاص جنگى، آلام بشرى را كاهش داده وافراد غير دخيل در اصل نزاع را يارى كند. افراد آسيب پذير مانند زنان، اطفال، سالخوردگان، اموال واماكن فرهنگى نيز مورد پشتيبانى قرار خواهند گرفت. اكنون سؤال اين است كه آيا بسنده كردن به همين ميزان، موجب رفع انبوه مشكلات جهانى مى شود؟
پاسخ، منفى است؛ چون مطالعات تاريخى وتجارب جهانى، حاكى از آن است كه تلاش ها در اين راستا ثمره قابل توجهى نداشته وموجب كاهش چشمگير معضلات بين المللى نبوده است. اين، حقيقتى است كه نويسندگان مهد حقوق بشردوستانه(21) به آن اعتراف دارند ودر نوشته هاى آنان انعكاس يافته است. تئودور مرون(22) مى نويسد:
همان طور كه مى دانيم، تصويب همه اين اسناد، هنجارها واستانداردها به وضعيت نقض شديد حقوق بين المللى بشر وهنجارهاى بشردوستانه پايان نبخشيده است. حتى تأسيس غير منتظره ى دادگاه بين المللى جرايم براى يوگسلاوى سابق ورواندا، به اين تخلفات پايان نداده است. بديهى است جامعه بين المللى در يافتن راه هاى مؤثر براى حمايت از حقوق بشر ـ به ويژه در شرايط منازعات داخلى ـ موفق نبوده است.(23)
اين، حقيقتى است كه روشن بوده ونيازمند استدلال نمى باشد؛ پس براى تأمين هرچه بهتر كليه حقوق بشرى، طرح راهبردى مؤثرى لازم است، تا حقوق بشردوستانه هرچه كامل تر فراهم شود. آموزه مهدويت، در اين باره مناسب ترين پيشنهاد مى تواند باشد؛ بنابراين نبايد اين مواهب از جامعه بشرى دريغ شود.
گفتار دوم: حقوق بشردوستانه در عصر انتظار
در عصر انتظار موعود، دنيا شاهد جنگ هاى ويرانگر بوده وخواهد بود. حقوق بشردوستانه بين المللى، براساس همين واقعيت ها بنيانگذارى وتأسيس شده است. هر چند كه در خود كنوانسيون ها ذكر نشده است، اين حقوق دو بخش دارد: (بخش عملى) كه در زمان جنگ، بايد از آن استفاده شود تا موجب امنيت وكاهش آلام ناشى از صحنه نبرد گردد. بخش ديگر آن، مربوط به زمان صلح است كه تلاش مى شود براى آگاهى از مقررات اين حقوق در عرصه جهانى فعاليت شود. اكنون در قالب برگزارى همايش حقوق بشردوستانه، اين هدف تعقيب شده ودر كشورهاى مختلف براى رساندن پيام آن، اين روش به كارگرفته مى شود.
در آموزه مهدويت، حفظ حقوق بشردوستانه در عصر انتظار به اين صورت امكان پذير است كه مردم أصولاً به فكر جنگ نباشند وجنگ را كنار بگذارند؛ بنابراين وقتى جنگى در جهان نباشد حقوقى از كسى ضايع يا تباه نمى شود. روايات در اين باره فراوان است. نعمانى رواياتى را ذكر مى كند كه به شيعه دستور مى دهد (در عصر غيبت) بردبار باشد ودر انتظار فرج بماند ودر امر خداوند وتدبير او، شتاب زدگى نكند. امام صادق عليه السلام فرمود: (زبان هاى خود را نگه داريد ودر خانه هاى خود بنشينيد؛ چيزى دامنگير خصوص شما نشود؛ بلكه همگانى باشد).(24) يعنى اين يك فتنه جهانى است؛ ولى با خانه نشينى وعدم دخالت، مى توان از شر آن مصون ماند. باز حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد: (هر كس كه از بودن در شمار ياران امام قائم شادمان است، بايد در انتظار باشد وبا همين حال انتظار، به پرهيز واخلاق نيكو رفتار كند).(25) بنابراين با اشاعه وگسترش تفكر كناره گيرى از جنگ، مى توان به تأمين حقوق بشردوستانه در عصر انتظار كمك كرد. شايد به همين علت باشد كه فقها، جهاد ابتدايى را در عصر انتظار واجب نمى دانند وجنگ را فقط در حد دفاع مجاز مى شمارند.(26)
البته مفهوم فرمايش امام عليه السلام اين نيست كه منزوى وگوشه گير باشيم. آنچه از مجموع آيات وروايات اسلامى ومفهوم واژة (انتظار) استفاده مى شود، اين است كه انتظار، در همة ابعاد زندگى فردى واجتماعى، عامل رشد واصلاح، مقاومت وپيشرفت، بيدارى وبقاى جامعه وبالآخره عامل حركت، جنبش، دفاع از عقايد تاريخ ساز وانقلاب آفرين اسلامى بوده وبذر اصلى قيام جهانى حضرت مهدى عليه السلام در دوره انتظار كاشته خواهد شد.(27) همان روشى كه پيامبر صلى الله عليه وآله در عصر بعثت در پيش گرفت. آن حضرت، برابر تمام فشارها وستمگرى ها مقاومت كرد وفقط به هدايت ودعوت مردم اهتمام ورزيد ومقابل همة حرمت شكنى ها، زجرها وشكنجه ها صبر نمود. (خود اصل پرهيز واجتناب، يكى از اصول زندگى سالم بشر است؛ مثلاً كلمه توحيد، يعنى  (لا إِلهَ إِلا اللَّه) مجموعاً نفيى واثبات است. بدون نفى ما سوا الله، دم از توحيد زدن ناممكن است).(28) با اين وصف، ديگر جاى نگرانى نيست كه دغدغه زير پاگذاشتن حقوق بشردوستانه در اين آموزه فكرى ابراز شود ومردمان جهان از اين تفكر هراسان گردند. البته امروزه برخى با تصورات نادرست وچه بسا مغرضانه از امام عصر عليه السلام تصويرى خشن وغير رأفت آميز ترسيم مى نمايند. از همين رو، نتايج پژوهش معارف مهدويت مهم است؛ چون ثمره آن، اين توهم ها را از اساس زايل مى كند وبرغلبه همه سويه جوانب انسانى مهر تأييد مى زند.(29) حال اگر بنا باشد ثمره تفكر مهدويت، آثار ونتايج آن مخصوص روزگار پايانى تاريخ باشد، طرح وبحث آن در روزگار كنونى موضوعيت نخواهد داشت واگر مربوط به همة اعصار باشد، بايد ثمره ارزشمندى داشته باشد، تا بتوان در جهت سازندگى از آن استفاده كرد؛ بنابراين بديهى است كه رعايت كرامت انسان ها وحقوق بشردوستانه (مبتنى بر آيين توحيدى اسلام) تنها به امام عصر عليه السلام ختم نمى شود؛ بلكه ياران وى نيز عالم وعامل به اين حقوق ومظهر آن در معاملات فردى واجتماعى هستند؛ زيرا آنان، از خداوند وامامشان شناخت فراوان دارند وبا آگاهى كامل، در ميدان حق حضور خواهند يافت.(30)
گفتار سوم: روزگار قبل از ظهور امام مهدى عليه السلام
جنگى كه به ملاحم وفتنه هاى آخر الزمان مربوط مى گردد، عامل اجتماعى دارد وناشى از ظهور حضرت مهدى عليه السلام نيست. جنگ ونا امنى آن دوره، برخاسته از فقر، خشك سالى هاى متمادى، گسترش جمعيت وفقدان منابع خواهد بود. اميرالمؤمنين عليه السلام چنين پيش بينى كرده است: (در آينده، آتش جنگ ميان شما افروخته مى شود، وچنگ ودندان نشان مى دهد وبا پستان هايى پر شير كه مكيدن آن شيرين است؛ ولى پايانى تلخ وزهرآگين دارد، به سوى شما مى آيد).(31) بر اين اساس، مى توان گفت: اصل اين واقعه، به عصر ظهور اختصاص ندارد. مگر ويرانى جنگ هاى اول ودوم جهانى كمتر از فتنه وآشوب هايى بود كه در عصر ظهور ممكن است واقع شود؟ جنگ، هميشه وهمه جا واقع مى شود وخاصيت آن هم تخريب است. نقش آموزه مهدويت در اين راستا، آن است كه خود امير المؤمنين عليه السلام در پايان همين خطبه توصيه مى كند: (پس بايد بر سنّت پيامبر صلى الله عليه وآله باقى بمانيد كه برپا است، وبر آثار رسالت تكيه نماييد كه آشكار است. به عهد نزديكى كه بسته ايد، وفادار مانيد كه يادگار پيامبر، بر آن تكيه دارد). از اين فرمايش هاى نورانى فهميده مى شود كه اگر به اصول اسلامى ومقررات شرعى پايبند باشيم، از گزند حوادث مصون مى مانيم. فلسفه انتظار، همين است كه بايد دين دار، دين مدار ودين محور بود وآموزه مهدويت، بر زى دينى تأكيد دارد.
مفهوم اين جملات، آن است كه با ايمان وحفظ اصول دين، امكان رهايى وجود دارد؛ به همين دليل است كه وقتى انسان، نااميد مى شود ومى بيند با وجود اين همه پيشرفت هاى فكرى وعلمى، روز به روز به فساد وتباهى كشيده مى شود واختراعات واكتشافات حيرت انگيز نتوانسته انسان را از سردرگمى برهاند، بنا به فطرت ذاتى خود، متوجه درگاه خداوند بزرگ مى شود وبراى رفع ستم وبحران هاى روحى ومعنوى خود از او كمك مى جويد.(32) پس حفظ حقوق بشردوستانه در اين مقطع از تاريخ، به اين وسيله است كه مردم، راه دين دارى وخدا پرستى را در پيش گيرند وبا معارف دينى، خود را از آسيب روزگار نگه دارند. همين ها اوصاف ياران مهدى عليه السلام در عصر ظهور است. ابن اعثم كوفى نقل مى كند كه امير المؤمنين عليه السلام فرمود: (نيكى باد برايت اى طالقان! خدا را در آن جا گنج هايى است كه از طلا ونقره نيست؛ بلكه آن گنج ها، مردان مؤمنى هستند كه خدا را به خوبى شناخته اند. آن ها در آخر الزمان از ياران مهدى خواهند بود).(33) پس، از نقش مثبت دين دارى نبايد غفلت كرد.
گفتار چهارم: هنگامه ظهور حضرت مهدى عليه السلام
اما هنگام ظهور حضرت مهدى عليه السلام بالآخره اين جنگ، قربانى هاى خود را مى گيرد، جو ناامنى ورعب را ايجاد كرده، انسان ها را به چاره انديشى وادار خواهد ساخت. در همين هنگامه است كه نداى ملكوتى يا هاتف آسمانى، آواز سر خواهد داد وبه زبان هر قوم، آمدن مهدى عليه السلام را مژده خواهد داد(34)؛ پس راه تأمين حقوق بشردوستانه به اين صورت خواهد بود كه فكر وعقل مردم خسته از آشوب ها رشد يافته ودروازه حقيقت بر روى آنان گشايش يابد. مردم آن زمان، با بصيرتى كه خواهند يافت، فوراً امام زمان خود را شناخته وبه او ايمان مى آورند. بدين سان، بخش قابل توجه مردم از شراره آتش جنگ نجات يافته وبه جاده سعادت رهسپار مى شوند.
شيخ مفيد از حذيفه يمانى روايت كرده است كه گفت: از پيغمبر صلى الله عليه وآله شنيدم مى فرمود:
هنگام آمدن قائم گوينده اى از آسمان بانگ مى زند: (اى مردم! زمان حكومت جباران به پايان رسيده وبهترين شخص امت محمد صل الله عليه وآله متولّى امر شده است. در مكه به وى ملحق شويد). آن گاه نجبا از مصر وابدال از شام ودسته هايى از مردم عراق كه شب ها را به عبادت مشغول وروزها همچون شير مى باشند ودل هايشان مانند پاره هاى آهن است، مى آيند وبين ركن ومقام، با وى بيعت مى كنند.(35) طريحى مى گويد:
ابدال، گروهى از صالحين هستند كه زمين از وجود آنان خالى نيست. وقتى يكى از آنان بميرد، خداوند آن را به ديگرى تبديل مى كند. وازقاموس نقل مى كند كه خداوند، به وسيله آنان، زمين را نگه مى دارد، وآن ها هفتاد نفرند كه چهل نفرشان در شام وسى نفر در ديگر بلاد هستند. هيچ يك از آنان نمى ميرد مگر اين كه جاى آنان، ديگرى مى آيد.(36)
ودر كتاب الخرائج والجرائح از امام محمد باقر عليه السلام نقل شده است كه فرمود: (هنگامى كه قائم ظهور مى كند، دست خود را روى سر مردم مى گذارد وبدان وسيله عقول آن ها جمع وافكارشان كامل مى گردد).(37) پس با رشد فكرى مردم خطرى حقوق انسانى را تهديد نخواهد كرد وزندگى، سير طبيعى خود را خواهد داشت.
گفتار پنجم: پس از فتح جهان
ممكن است برخى از تفكر مهدويت احساس خطر كنند وبگويند: اين انديشه در پى سيطرة جهانى است ووحدت اعتقادى را بر مردم جهان تحميل مى نمايد، در نتيجه آزادى عقيده از جامعه جهانى رخت بربسته وحقوق بشرى از اين جهت مخدوش مى گردد؛ چون در صورت مخالفت، با تيغ برّان مهدى مواجه شده وجان خود را دست خواهد داد كه اين نمونه ديگرى از ناديده گرفته شدن حقوق بشردوستانه مى باشد.
جواب اين شبهه هم خيلى روشن است. وقتى عقل مردم جهان كامل شد، در رويارويى با دعوت مهدى آخر الزمان عليه السلام تسليم شده وبا رغبت يا ميل باطنى پذيراى مكتب مهدويت ومجذوب آن مى گردند. وقتى اقبال با اختيار واز روى طيب نفس باشد، ديگر تحميلى نخواهد بود واين، بهترين خدمت براى نجات انسا ن ها مى باشد؛ اما تعداد اندك باقى مانده مجازات مى شوند وكيفر آنان مطابق موازين حقوقى خواهد بود؛ به اين دليل كه سركوب گناه كاران در هر نظام، امرى طبيعى بوده وهيچ نظامى عقيده مخرب باطل را در قلمرو خود تحمل نمى كند. در واقع، برخورد با آنان در راستاى خدمت به جامعه صورت مى گيرد، نه اين كه از روى ظلم وستمگرى باشد.
بنابراين اگر آموزه مهدويت به طور درست تبيين شود وتمام جوانب آن مورد تأمل قرار گيرد، بخش هاى خاص آن، بزرگنمايى نشود وقسمت هاى عمده آن به زبان روز بيان شود، نه تنها راهكارى در جهت تأمين حقوق بشردوستانه است كه حتى احتمال روى آورى جهانى به اصل دين ومقبوليت آن فزونى خواهد يافت. وبشريت در پرتو آن، به آرامش خواهند رسيد. به اين علت كه در اين آموزه، هيچ موردى را نمى يابيم كه به فتنه انگيزى وكشتار بى گناهان دستور داده شده باشد وبه مهدى ياوران سفارش كند كه روحيه انتقام جويى، كينه توزى، ايجاد خشم ونفرت را در خود تقويت كنند. امام سجاد عليه السلام مى فرمايد:
اى ابا خالد! مردم زمان غيبت آن امام كه معتقد به امامت ومنتظر ظهور او هستند، از مردم هر زمانى برترند؛ زيرا خداى تعالى عقل وفهم ومعرفتى به آن ها عطا فرموده است كه غيبت نزد آنان به منزله مشاهده است، وآنان را در آن زمان، مانند مجاهدان پيش روى رسول خدا صل الله عليه وآله كه با شمشير به جهاد برخاسته اند قرار داده است. آنان، مخلصان حقيقى وشيعيان راستين ما وداعيان به دين خداى تعالى در نهان وآشكارند.(38)
دعوت به دين، مكتب وآرمان هاى عالى از ويژگى هاى انسانى است. وهمه طبق عقيدة خود هم اين كار را انجام مى دهند. مهم اين است كه ارشاد وهدايت در جهت صواب ومصونيت باشد، نه تفكر الحادى وگمراهى. بدين ترتيب در يك جمع بندى كلى تأمين حقوق بشردوستانه را در آموزه مهدويت مى توان چنين خلاصه كرد: با در پيش گرفتن رفتار واخلاق نيكو واجتناب از حضور در ميدان آشوب ها وانتظار فرج امام عصر عليه السلام، امكان تأمين حقوق بشردوستانه ميسر خواهد بود.
در صورت باقى ماندن بر سنّت پيامبر صلى الله عليه وآله، تكيه بر آموزه هاى دينى، وفادارى به تمام عهد ها وحفظ اصول كلى شريعت، مى توان حافظ حقوق بشردوستانه هم بود.
شناخت به موقع امام زمان، تسليم وپذيرش دعوت منجى (كه هم زمان با رشد خرد جمعى بوده ودعوت، همراه با نداى هاتف غيبى است) موجب حفظ حقوق بشردوستانه مى شود.
اشتياق شديد مردم به صلح وامنيت جهانى باعث ميل باطنى آنان به پذيرش عقايد امام مهدى عليه السلام شده ودر نهايت آزادى واختيار صورت خواهد گرفت وبدين سان كرامت انسانى به شايسته ترين شكل خود محقق مى شود.
نتيجه
براى اثبات فرضيه پژوهش مبنى بر تأمين حقوق بشردوستانه در آموزه مهدويت نگاهى گذرا به حقوق بشردوستانه بين المللى انداختيم. نتيجة اين مطالعات نشان مى دهد كه حقوق بشردوستانه، به دنبال احساس نياز شديد به استقرار صلح وكاهش آلام بشرى كه ناشى از وقوع منازعات مى باشد، وارد عرصه حقوق بين الملل شد. كشورهاى جهان، با مساعدت سازمان ملل، مقرراتى را در قالب چهار كنوانسيون ودو پروتكل براى اين حقوق وضع كرده اند. الزامات عرفى، معاهداتى ودادگاه كيفرى بين المللى، ضمانت اجراى اين حقوق را عهده دار است. اهداف آموزشى آن، ضمن الزاماتى كه براى كشورها در نظر گرفته شده، با برپايى همايش هايى تحت همين عنوان در كشورهاى مختلف دنبال مى شود؛ ولى تمام اين راهكارها در حدى نبوده ونيست كه توان حل معضلات كلان جهانى را داشته باشد؛ بنابراين، طرح عميق تر مى خواهد كه با آموزه هاى راهبردى مناسب از پس اين خاست جهانى برآيد.
آموزه مهدويت، از جهت اين كه ريشه در اديان بزرگ تاريخى دارد ودر اسلام به شكل برجسته تبلور يافته است، الگوى بى بديل در اين زمينه مى باشد. با جا انداختن اين آموزه، حقوق بشردوستانه به شايسته ترين شكل ممكن برآورده خواهد شد؛ به اين دليل كه بخش اعظم آموزه مهدويت به دوره انتظار منجى مربوط مى شود. بحران هاى جهانى كه به جنگ مى انجامد هم در اين دوره واقع مى شود. طرح راهبردى آموزه مهدويت براى حفظ كرامت انسانى وحقوق بشردوستانه به تناسب مقاطع وبرهه هاى زمانى، متفاوت خواهد بود. همان گونه كه عرض شد، در عصر انتظار، با كناره گيرى از ورود به صحنه هاى نبرد التزام به رفتار واخلاق نيكو، در آستانه ظهور وبا حفظ سنت پيامبر صلى الله عليه وآله واصول شريعت اسلام در هنگامه ظهور، با پذيرش دعوت مهدى عليه السلام وپيوستن به سپاه منجى جهانى، مى شود از زيان هاى جنگ ووقوع فاجعه بزرگ جلوگيرى كرد. در توجيه رواياتى كه ايجاد اخافه مى كند واز قتل هاى انبوه سخن مى راند، مى توان گفت: اولاً: ممكن است به صدور قطعى آنان خدشه شود وثانياً: قطعى الدلاله هم نمى باشد. چه كسى مى تواند صد در صد مطمئن باشد كه حتماً موارد آن ها محقق مى گردد؟! زيرا دست كم چهار آيه قرآن كريم(39) به ظهور امام مهدى عليه السلام تفسير شده وهيچ كدام، مفهوم آن روايات را تداعى نمى كند؛ پس با وجود اين آيات، نمى توان مطلقاً به مفهوم روايات تمسك كرده وصحنه هاى رعب آور براى پايان تاريخ ترسيم نمود.


 

 

 

پى نوشت ها:

ــــــــــــــــــــــ

(1) احمد على نور بالا، مجموعه مقالات همايش نهضت بين المللى صليب سرخ وهلال احمر وحقوق بشردوستانه، تهران، كلام شيدا، 1385ش، ص 5.
(2) كميته ملى حقوق بشر دوستانه، رعايت حقوق بشر دوستانه بين المللى، تهران، سِرسِم، 1383ش، ص29.
(3) عبد الحكيم سليمى، نقش اسلام در توسعه حقوق بين الملل، قم، مؤسسه آموزشى وپژوهشى امام خمينى قدس سره، 1382ش، ص317.
(4) براى آگاهى بيشتر ر.ك: حسين مهرپور، نظام بين المللى حقوق بشر، تهران، اطلاعات، 1383ش، ص246.
(5) مهرداد رضائيان، مترجم، حقوق بين الملل ناظر برنحوه هدايت مخاصمات، (مجموعه كنوانسيون هاى لاهه وبرخى اسناد بين المللى ديگر)، تهران، سرسم، 1383ش، ص 25.
(6) كميته ملى حقوق بشر دوستانه، پيشين، ص 37.
(7) جمشيد ممتاز وامير حسين رنجبريان، حقوق بين الملل بشر دوستانه مخاصمات داخلى، تهران. ميزان، دوم، 1386ش، ص37.
(8) از آن جا كه اصل در رسيدگى كيفرى، صلاحيت محلى است؛ يعنى جايى كه جرم در آن واقع شده است، دادگاه هاى آن جا صلاحيت ذاتى رسيدگى را دارند. حال اگر كشور محل وقوع جرم توان رسيدگى را نداشت، يا خود نخواست افراد مجرم را محاكمه كند، (ممكن است مجرم افراد شماره يك نظام باشد) دادگاه بين المللى كيفرى بر ضد آنان اعلام جرم خواهد كرد، يا ممكن است پرونده از سازمان هاى بين المللى يا از كشور محل وقوع جرم به اين دادگاه ارجاع شود. صلاحيت تكميلى به اين معنا است.
(9) حسين مير محمد صادقى، دادگاه كيفرى بين المللى، تهران، دادگستر، 1383ش، ص50.
(10) آنتونى پ وراجرز پل مالرب، كميته ملى حقوق بشر دوستانه، قواعد كاربردى حقوق مخاصمات مسلحانه، تهران، اميركبير، 1382ش، ص 38.
(11) همان، ص 315.
(12) Doctrine.
(13) على آقا بخشى، فرهنگ علوم سياسى، تهران، چاپار، 1383ش.
(14) محمود طلوعى، فرهنگ جامع سياسى، تهران، علم، سوم، 1385ش، ص 509.
(15) واژه آموزه، يك اصطلاح نو پيدا است ودر فرهنگ كهن پارسى اثرى از آن يافت نمى شود. در فرهنگ هاى نوين، كلمه دكترين وآموزه، مترادف هم دانسته وترجمه شده واين طور فهميده مى شود كه اين دو كلمه به يك معنا باشد. در عين حال، درباره آن، تفصيل قابل توجه انجام نگرفته وجاى بحث دارد. به ناچار با فقدان تفصيل در فرهنگ هاى معتبر، ناگزيريم از فرهنگ سياسى بهره ببريم، هرچند كه حقوق وعلوم سياسى اخيراً از هم منفك شده ودر سابق يك رشته را تشكيل مى دادند.
(16) سيد رضى موسوى گيلانى، دكترين مهدويت، تهران، بنياد فرهنگى حضرت مهدى موعود عجل الله تعالى فرجه الشريف، 1384ش، ص61.
(17) (وَنُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الأَرْضِ ونَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً ونَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ) قصص (28): 5.
(18) (لَنْ تَنْقَضِى الأَيامُ واللَّيالِى حَتَّى يبْعَثَ اللَّهُ رَجُلا مِنْ أَهْلِ بَيتِى يوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِى يمْلَؤُهَا عَدْلا وقِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وجَوْراً)؛ نور الدين أبى بكر الهيثمى،بغية الباحث، بى جا، بى تا، دارالطلائع، باب 15، ح 789، ص 248؛ شيخ مفيد،الإفصاح فى الإمامة، قم، انتشارات كنگره جهانى شيخ مفيد، قم، 1413ق، ص102.
(19) محمد بن ابراهيم نعمانى، ‏الغيبة، تهران، صدوق، 1397ق، ‏باب 9، ص 140.
(20) محدث اربلى، ‏كشف الغمة، تبريز، بنى هاشمى، 1381ش، ج ‏2، ص 436.
(21) يعنى كشورهاى غربى كه خود را مبتكر طرح وتأسيس حقوق بشردوستانه مى دانند. (اگر اين ادعا درست باشد، دول غرب مهد حقوق بشردوستانه است والا صرف ادعا خواهد بود).
(22) Theodor Meron.
(23) تئودور مرون، ترجمه: سلاله حبيبى امين، حقوق بشر وحقوق بشر دوستانه، تهران، گرايش، 1382ش، ص 151.
(24) (كُفُّوا أَلْسِنَتَكُمْ والْزَمُوا بُيُوتَكُمْ فَإِنَّهُ لا يُصِيبُكُمْ أَمْرٌ تُخَصُّونَ بِهِ أَبَداً ويُصِيبُ الْعَامَّةَ)؛ محمد بن ابراهيم نعمانى، پيشين، باب11، ح 7، ص 197.
(25) (مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ ولْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ ومَحَاسِنِ الأَخْلاقِ وهُوَ مُنْتَظِر)؛ همان، باب 11، ح 16، ص 200.
(26) شيخ طوسى مى نويسد: (ومتى لم يكن الإمام ظاهرا، ولا من نصبه الإمام حاضرا، لم يجز مجاهدة العدوّ). (وتا هنگامى كه امام عليه السلام ظاهر نباشد وكسى كه منصوب امام عليه السلام است حاضر نباشد جهاد ابتدايى وجايز نيست)، ابو جعفر محمد بن حسن طوسى، النهاية، بيروت، دارالكتاب العربى، دوم، 1400ق، ص 290.‏
(27) حسين عبدى پور، نقش اجتماعى انتظار، قم، بوستان كتاب، دوم، 1386ش، ص17.
(28) مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج16، تهران، صدرا، چهارم 1380ش، ص503.
(29) بهرام اخوان كاظمى، نگرش هايى نو به آموزه مهدويت، قم، آينده روشن، 1387ش، ص22.
(30) همان، ص 43.
(31) (حَتَّى تَقُومَ الْحَرْبُ بِكُمْ عَلَى سَاقٍ بَادِياً نَوَاجِذُهَا مَمْلُوءَةً أَخْلَافُهَا حُلْواً رَضَاعُهَا عَلْقَماً عَاقِبَتُهَا)؛ سيد رضى، ‏نهج البلاغة، قم، هجرت، 1414ق، خ 138، ص 195.
(32) محمد مهدى كريمى نيا، همزيستى مسالمت آميز در اسلام وحقوق بين الملل، قم، مؤسسه آموزشى وپژوهشى امام خمينى، 1383ش، ص 343.
(33) (وَيْحاً لَكَ يا طالَقَانُ فَإِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وجَلَّ بِهَا كُنُوزاً لَيْسَتْ مِنْ ذَهَبٍ ولا فِضَّةٍ ولَكِنْ بِهَا رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ عَرَفُوا اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ وهُمْ أَنْصَارُ الْمَهْدِى فِى آخِرِ الزَّمَان‏)؛ أحمد بن اعثم كوفى، الفتوح، بيروت، دارالاضواء، 1411ق، ج 2، ص 320.
(34) (عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام قَالَ: يُنَادِى مُنَادٍ بِاسْمِ الْقَائِمِ عليه السلام قُلْتُ: خَاصٌّ أَوْ عَامٌّ؟ قَالَ: عَامٌّ يَسْمَعُ كُلُّ قَوْمٍ بِلِسَانِهِمْ)‏؛ (در كمال الدين از زراره روايت شده كه امام صادق عليه السلام فرمود: موقع ظهور صدا زننده اى قائم عليه السلام را به اسم نام مى برد. پرسيدم: اين صدا براى افراد خاصى است يا عمومى است؟! فرمود: عمومى است وهر ملتى به زبان خود آن را مى شنوند). علامه مجلسى، بحار الأنوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1404ق، ج 25، ح 35، ص 205.
(35) (إِذَا كَانَ عِنْدَ خُرُوجِ الْقَائِمِ يُنَادِى مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ أَيُّهَا النَّاسُ قُطِعَ عَنْكُمْ مُدَّةُ الْجَبَّارِينَ ووَلِى الأَمْرَ خَيْرُ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ فَالْحَقُوا بِمَكَّةَ فَيَخْرُجُ النُّجَبَاءُ مِنْ مِصْرَ والأَبْدَالُ مِنَ الشَّامِ وعَصَائِبُ الْعِرَاقِ رُهْبَانٌ بِاللَّيْلِ لُيُوثٌ بِالنَّهَارِ كَأَنَّ قُلُوبَهُمْ زُبَرُ الْحَدِيدِ فَيُبَايِعُونَهُ بَيْنَ الرُّكْنِ والْمَقَامِ)؛ شيخ مفيد، اختصاص، قم، انتشارات كنگره جهانى شيخ مفيد، 1433ق، ص208.
(36) فخر الدين طريحى، مجمع البحرين، تهران، كتاب فروشى مرتضوى، سوم، 1416ق، (الأبدال: قوم من الصالحين لا تخلو الدنيا منهم إذا مات واحد أبدل الله مكانه آخر. وفى القاموس الأبدال: قوم يقيم الله بهم الأرض وهم سبعون، أربعون بالشام وثلاثون بغيرها، لا يموت أحدهم إلا قام مقامه آخر من سائر الناس).
(37) (عَنْ أَبِى خَالِدٍ الْكَابُلِى عَنْ أَبِى جَعْفَرٍ عليه السلام قَالَ: إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهِ عُقُولَهُمْ وأَكْمَلَ بِهِ أَخْلاقَهُم)؛ قطب الدين راوندى، الخرائج والجرائح، قم، مؤسسه امام مهدى، 1409ق، ج 2، ص 840.
(38) شيخ صدوق، كمال الدين وتمام النعمة، تهران، اسلاميه، دوم، 1395ق، ج‏1، ص320.
(39) انبياء (21): 105، حج (22): 41، نور (24): 55، وقصص (28): 5.

مقاله هاى مهدوى : ۲۰۱۴/۱۲/۱۹ : ۸.۲ K : ۰
: حجت الاسلام محمد على ابراهيمى
comments:
no-comments