(۱۹۳) رابطه ى شب قدر با حجت زمان وامام عصر عليه السلام
رابطه ى شب قدر با حجت زمان وامام عصر عليه السلام
على اكبر رضوانى
(ياران انتظار: قرآن دو بار از شب قدر سخن گفته است: يكى در سوره قدر وديگرى در سوره دخّان. از آيات سوره قدر برمى آيد كه هر سال را شبى است كه از هزار ماه بهتر است. در اين شب، فرشتگان همراه بزرگ خويش، روح، به زمين مى آيند وامر وفرمان وتقدير خداوند را براى سال آينده فرود مى آورند. از رواياتى كه به تفسير اين سوره وسوره دخّان پرداخته اند، مى توان دريافت كه فرشتگان در شب قدر، تقدير يك سال را نزد ولىّ مطلق زمان مى آورند وبدو عرضه مى دارند. اين رويداد همواره بوده است وخواهد بود. در روزگار پيامبر (ص) فرشتگان بر ايشان نازل مى شدند وپس از آن پيامبر (ص) نيز در هر روزگارى بر ولىّ وحجّت خدا فرود مى آيند. او صاحب شب قدر است. وجود شب قدر وفرود فرشتگان را همه مسلمانان پذيرفته اند وبدين روى، امامان معصوم (ع) به شيعيان فرموده اند، براى اثبات امامت امامان شيعه (ع) به اين آيات تمسّك جوييد؛ زيرا چون همواره در هر سال، شبى با نام (شب قدر) وجود دارد، ناگزير مى بايد همواره ولىّ وحجّتى نيز در زمين باشد.(1) اين آيات نشانگر وجود امام زمان (ع) وولايت باطنى اويند).
از حضرت امام باقر (عليه السلام) نقل شده كه وقتى از حضرتش پرسيدند: آيا شما ميدانيد كه ليلة القدر كدام شب است؟ حضرت فرمودند: چگونه ندانيم، وحال آن كه در شب قدر فرشتگان بر گرد ما طواف مى كنند.
خداوند متعال در چهارمين آيه سوره مباركه قدر مى فرمايد: (تنزّل الملائكة والرّوح فيها بإذن ربهّم من كلّ أمرٍ). فرشتگان وروح، در آن شب به دستور پروردگارشان با هر فرمانى (براى تقدير هركارى) فرود آيند.
فعل مضارع (تنّزل) دلالت بر تكرار وبقاء (ليلة القدر) دارد، ودر آيات سوم وچهارم سوره دخان نيز:
(فيها يفرَق كلّ أمرٍ حكيم).(2) در آن شب، هر فرمانى، برحسب حكمت صادر ميشود.
دلالت بر تجدد ودوام دارد. زيرا هيأت نحوى باب (تفعّل) اگر دلالت بر پذيرش يا تكلف يا هر دو مينمايد. ظاهر اين فعلها، خبر از تفريق وتنزل امر در ليلةالقدرهاى آينده مى دهد.
اين امر كه در زمان رسول خدا (صلى الله عليه وآله) به آن حضرت نازل مى شده است، در هر شب قدر، بايد بر كسى نازل وتبيين وتحكيم يا كشف شود كه به افق نبوت نزديك وپيوسته باشد.
قبول اصل وصايت رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) وامامت، ناشى از اين معنى ومبتنى بر همين اساس است.
هنگامى كه كسى قرآن را به عنوان كلام خدا پذيرفت به اين معنى كه همه سوره ها وآيات آن را پذيرفته است ويك مسلمان واقعى هم كسى است كه تسليم همه آيات قرآن باشد، پس هر مسلمانى الزاماً بايد سوره قدر، واز آن سوره شب قدر، واستمرار آن را تا قيامت بپذيرد ولازمه پذيرفتن آن، آيه (تنزّل الملائكة...) كه هر فرد با ايمانى ناگزير از قبول آن است، اين است كه بپذيرد كه در شب قدر فرشته ها وروح از جانب پروردگار با هر امرى فرود ميآيند واين امر يك متولى وولى ميخواهد كه متولى وولى آن امر باشد. اينكه خداوند در آيات سوم وچهارم سوره دخان مى فرمايد:
در آن شب هر فرمانى، برحسب حكمت صادر مى شود؛ فرمانى از جانب ما، وما همواره فرستنده آن بوده ايم.
دلالت بر تكرار وتجديد فرق وارسال در آن شب دارد وبه اين معنا كه آن شب، فرشتگان وروح، در هر سال، دائماً نازل ميشوند؛ پس بايد به طور مدام شخصى به عنوان (ولى) اين امر باشد كه به سوى او نازل وارسال گردند كه او همان ولى جهان وجهانيان خواهد بود؛ وهم اوست كه اطاعتش بر همگان واجب است.
به همين سبب، هر كس ادعا كرد كه من ولى امر هستم، بايد ثابت كند كه اين امر توسط فرشتگان ورو ح بر او نازل شده وميشوند، وچون هيچ كس جز پيامبر واوصياء معصومينش (عليهم السلام) نميتوانند مدعى اين امر باشند واساساً هم نيستند، بايد از اوصياء وپيامبر همواره كسى باشد كه در شب قدر توسط روح وفرشتگان از جانب يزدان هر امرى بر او نازل شود.
آيه مورد بحث، يكى از مستدلترين آيات قرآن كريم بر ضرورت وجود هميشگى يك ولى امر از جانب خداست كه امين بر حفظ واجزاء واداء امرالهى باشد، وآن همان امام معصوم (عليه السلام) است.
وهر كس نزول پيوسته فرشتگان وروح را در شب قدر بپذيرد كه اگر به قرآن ايمان دارد بايد بپذيرد، ناگزير بايد ولى امر را هم بپذيرد وگرنه كافر به بعضى از آيات قرآن خواهد بود، كه در آن صورت چنين كسى بنابر بيان خود قرآن كريم كافر واقعى است.
چنان كه خداوند در آيات 150 و151 سوره نساء ميفرمايد: (إِنَّ الَّذِينَ يكْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَيرِيدُونَ أَن يفَرِّقُواْ بَينَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَيقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيرِيدُونَ أَن يتَّخِذُواْ بَينَ ذَلِكَ سَبِيلاً أُوْلَـئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ حَقًّا وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُّهِينًا). كسانى كه به خدا وپيامبران خدا كافر شدهاند وميخواهند بين خدا ورسولانش جدايى اندازند وميگويند به برخى ايمان ميآوريم وبه بعضى كافر ميشويم وميخواهند در اين ميان (بينابين) اتخاذ كنند، اينان حقا كافرند وما براى كفركيشان عذاب خواركنندهاى مهيا كرده ايم.
وميبينيد كه خداوند، كسانى را كه پارهاى از آيات خدا را بپذيرند وبرخى را نپذيرند، كافر حقيقى ميداند.
على بن ابراهيم قمى در تفسيرى درباره نزول فرشتگان وروح، در شب قدر مى گويد: فرشتگان وروح القدس، در شب قدر، بر امام زمان (عليه السلام) نازل مى شوند وآنچه را از مقدرات سالانه بشر، نوشته اند، به او تقديم مى دارند.
بنابراين مؤمن حقيقى كسى است كه هم استمرار ليلة القدر را تا قيامت پذيرا باشد وهم وجود حجت زمان وولى امر، وامام معصومى كه امر الهى را دريافت ميكند وامين بر آن در جهت پاسدارى، به كار بستن واداء باشد، قبول كند؛ يعنى همان بزرگوارى كه در زمان وجود مقدس بقية الله الاعظم حضرت مهدى (عج) ميباشد وبه همين سبب پيامبر خاتم (صلى الله عليه وآله) بنابر آنچه شيعه وسنى از آن حضرت نقل كرده اند، فرمودند: من أنكر المهدى فقد كفر.(3) كسى كه وجود مهدى را انكار كند، رهسپار ديار كفر شده است.
ودر كتب شيعه، از اين قبيل احاديث فراوان است، واز آن جمله، از امام صادق (عليه السلام) وآن حضرت از پدر ارجمندشان واز آن طريق از جد عاليقدرشان واز پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) نقل شده كه فرموده اند:
القائم من ولدى اسمه إسمى وكنيته كنيتى وشمائله شمائلى وسنّته سنتى يقيم النّاس على ملتّى وشريعتى ويدعوهم إلى كتاب الله عزّوجلّ، من أطاعه أطاعنى ومن عصاه عصانى، ومن أنكره فى غيبته فقد أنكرنى، ومن كذبه فقد كذّبنى، ومن صدّقه فقد صدّقنى، إلى الله اشكو المكذّبين لى فى أمره، والجاهدين لقولى والمضلّين لأمتّى عن طريقته وسيعلم الذين ظلموا اى منقلبٍ ينقلبون.(4)
قائم از فرزندان من است اسم او اسم من (محمد) وكنيه او، كنيه من (ابوالقاسم) وسيماى او سيماى من وسنت او سنت من است، دين وآيين وملت وشريعت مرا در بين مردم برپا ميدارد وآنان را به كتاب خداى عزوجل فراميخواند. كسى كه او را طاعت كند، مرا پيروى كرده وكسى كه او را نافرمانى كند، مرا نافرمانى كرده است وكسى كه او را در دوران غيبتش انكار كند، تحقيقاً مرا انكار كرده وكسى كه او را تكذيب كند هر آينه مرا تكذيب كرده وكسى كه او را تصديق كند، هر آينه مرا تصديق كرده است. از آنها كه مرا درباره او تكذيب كرده وگفتار مرا در شأن او انكار ميكنند وامت مرا از راه او گمراه ميسازند، به خدا شكايت ميبرم. به زودى آنها كه ستم كردند وميدانند كه بازگشتشان به كجا است وسرنوشتشان چگونه است (وچگونه در دگرگونيها مجازات ستمگريهاى خود را در دنيا وآخرت خواهند ديد).
در اين حديث شريف انكار وتكذيب امام عصر، اروحنا فداه، انكار وتكذيب پيامبر به حساب آمده است، ودر نتيجه همه پيامبران را انكار كرده، كه همان رهسپارى به وادى كفر خواهد بود.
على بن ابراهيم قمى در تفسيرى درباره نزول فرشتگان وروح، در شب قدر ميگويد:
فرشتگان وروح القدس، در شب قدر، بر امام زمان (عليه السلام) نازل مى شوند وآنچه را از مقدرات سالانه بشر، نوشته اند، به او تقديم مى دارند.
وهمين محدث مورد وثوق از حضرت امام باقر (عليه السلام) نقل كرده، كه وقتى از حضرتش پرسيدند: آيا شما ميدانيد كه ليلة القدر كدام شب است؟ حضرت فرمودند:
چگونه ندانيم، وحال آن كه در شب قدر فرشتگان برگرد ما طواف ميكنند.(5)
حضرت امام سجاد (عليه السلام)، در اين باره، ميفرمايند: همانا سال به سال در شب قدر تفسير وبيان كارها، بر ولى امر (امام زمان (عليه السلام)) فرود مى آيد.
حضرت محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد: قائم از فرزندان من است اسم او اسم من (محمد) وكنيه او، كنيه من (ابوالقاسم) وسيماى او سيماى من وسنت او سنت من است، دين وآيين وملت وشريعت مرا در بين مردم برپا ميدارد وآنان را به كتاب خداى عزوجل فراميخواند. كسى كه او را طاعت كند، مرا پيروى كرده وكسى كه او را نافرمانى كند، مرا نافرمانى كرده است وكسى كه او را در دوران غيبتش انكار كند، تحقيقاً مرا انكار كرده وكسى كه او را تكذيب كند هر آينه مرا تكذيب كرده وكسى كه او را تصديق كند، هر آينه مرا تصديق كرده است
ونيز آن حضرت (عليه السلام) فرموده اند: اى گروه شيعه، با سوره (انا انزلناه فى ليلة القدر) با مخالفين امامت ائمه معصومين (عليهم السلام) مخاصمه ومباحثه (واتمام حجت) كنيد تا كامياب وپيروز شويد، به خدا كه آن سوره، پس از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه وآله) حجت خداى تبارك وتعالى است بر مردم، وآن سوره آقاى دين شماست ونهايت دانش وآگاهى ماست. اى گروه شيعه، با (حم والكتاب المبين؛ انا انزلناه فى ليلة مباركة اناكنا منذرين) مخاصمه ومناظره كنيد، زيرا اين آيات مخصوص واليان امر امامت بعداز پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) است.
همچنين از رسول اكرم (صلى الله عليه وآله) نقل شده است، كه به اصحابشان فرمودهاند:
به شب قدر ايمان بياوريد، زيرا آن شب براى على بن ابيطالب (عليه السلام) ويازده نفر از فرزندان او پس از من خواهد بود.
از آنچه كه نگارش يافت، استفاده ميشود كه شب قدر تا قيامت باقى است ودر هر شب قدر هم ولى امر وصاحب امرى هست كه آن امر را دريافت دارد، كه در زمان ما صاحب آن امر صاحب بزرگوار ما حضرت حجةبن الحسن المهدى، ارواحنا فدا، است وبراى آن كه بهتر بدانيم كه ليلة القدر بيانگر مقام شامخ ولايت اهل بيت (عليهم السلام) وامامت آنان تا روز رستاخيز ميباشد. حديثى را هم كه در بخش فضيلتهاى حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) است، ملاحظه ميكنيم كه در آن به طور كنايه از آن بانوى عظيم القدر تعبير به ليلةالقدر شده است وآن در تفسير فرات بن ابراهيم از حضرت صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرموده اند:
(ما قرآن را در شب قدر فرو فرستاديم)، (شب قدر) فاطمه و(قدر) خداست، پس كسى كه فاطمه (سلام الله عليها) را آنگونه كه بايد، بشناسد، شب قدر را درك كرده است.
واين اشاره به مقام ولايت آن بانوى معصوم (سلام الله عليها) نيز دارد.
واز طرفى، همانگونه كه در شب قدر امر حق بر امام به حق فرود ميآيد، نزول گاه نور پاك امامان معصوم (عليهم السلام) نيز وجود مقدس فاطمه زهرا (سلام الله عليها) است؛ كه حقيقتاً هر كس آن بانو را شناخت وبه عظمت مقام فرزندان معصومش وهمسر مظلوم ومعصومش پى برد، شب قدر را درك كرده است.
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(1) الاصول من الكافى، 1/ 193.
(2) سوره دخان (44)، آيه 4.
(3) علامه مجلسى، بحارالأنوار، ج 51، ص 51؛ منتخب الاثر، فصل 10، ب 1، جز 1 ، ص 492.
(4) علامه مجلسى، همان، ج 51، ص 73؛ منتخب الاثر، فصل2، ب 3، ح4 ، ص 183.
(5) تفسير القمى، ص 731؛ علامه مجلسى، همان، ج 97، ص 14، جز 23.