(۱۹۹) گونه شناسى آيات مهدويت بر اساس روايات تفسيرى (۲)
گونه شناسى آيات مهدويت بر اساس روايات تفسيرى (2)
محمد على رضايى اصفهانى
چكيده
در قرآن كريم 324 آيه يافت مى شود كه بر اساس احاديث پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم واهل بيت عليهم السلام با مهدويت مرتبط است. در اين باره، كتاب ها ومقالات مستقل وغير مستقل بسيار ى نگارش يافته است. البته دلالت اين آيات واعتبار روايات ذيل آن ها يكسان نيست، بلكه احاديثى كه ذيل اين آيات نقل شده است، گاهى به تفسير آيات وگاهى به تأويل وبطن وگاهى به تطبيق (جرى) آيات اشاره دارد؛ همان طور كه اين آيات وروايات، به موضوعات سياسى، اقتصادى، نظامى وتاريخى مهدويت اشاره دارد.
درآمد
آينده روشن بشريت در پرتو منجى آخرالزمان از موضوعاتى است كه در اديان الهى مطرح بوده است.(1) در اسلام نيز مسأله مهدويت در روايات شيعه وسنى آمده وحتى در برخى روايات، نام ومشخصات مهدى آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم آمده است.(2) البته در قرآن كريم به صورت صريح نام (مهدى) (= محمد بن حسن عليه السلام) نيامده، بلكه نام هيچ كدام از امامان عليهم السلام بيان نشده است. البته براى اين مطلب حكمت هايى گفته شده است ؛ از جمله اين كه اولاً قرآن در صدد نام بردن از صحابيان وبستگان پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم نبوده است، مگر در موارد استثنايى مانند داستان زيد (احزاب، 37) وابولهب (مسد، 10) كه براى بيان مطلبى (همچون حكم ازدواج زيد ونفرين بر ابولهب) آوردن نام آن ها ضرورت داشته است؛ ازاين رو در موارد متعددى، مطالب مربوط به زنان پيامبر ومنافقان مشهور در قرآن آمده است؛ ولى نامى از آن ها برده نشده است.(3) ثانياً نام بردن افراد، موجب انگيزش حب وبغض هاى متعدد وزمينه ساز تحريف قرآن مى شود وثالثاً طبق برخى احاديث از امام صادق عليه السلام درباره ى نام (على) وا هل بيت عليهم السلام كه در قرآن نيامده است، پرسش شد. آن حضرت به نماز اشاره فرمود كه حكم آن در قرآن نازل شده، ولى از سه يا چهار ركعت بودن آن، نامى به ميان نيامده است، تا خود رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم اين بخش را براى آنان تفسير كند (فيض كاشانى، 1090: ج2، باب30).
در احاديث وتفاسير، 324 آيه مرتبط با وجود مقدس امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف برشمرده شده است(4) كه دلالت هاى آن ها يكسان نيست، بلكه گاهى تفسير، تأويل، تطبيق (جرى) و... است واعتبار احاديث تفسيرى آن ها نيز يكسان نسيت.
در اين نوشتار، برآنيم كه اين آيات را بيان ودسته بندى وشيوه هاى برداشت از آن ها را بررسى كنيم. البته در اين راستا، به روايات ذيل آيات نيز اشاره نموده وبعد از بيان فهرست كلى آيات، برخى از مهم ترين آيات را در هر دسته بررسى مى كنيم.
مفهوم شناسى
در اين نوشتار، چند واژه اساسى وجود دارد كه لازم است توضيح داده شود:
1. قرآن: مقصود كتاب آسمانى مسلمانان است كه 6200 آيه دارد وبه صورت متواتر از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم به دست ما رسيده. اين كتاب، تحريف نشده است ودر عصر كنونى غالباً با قرائت حفص از عاصم منتشر مى شود.
2. مهدويت: مقصود، اعتقاد به منجى اى است كه در آخرالزمان ظهور مى كند وبشريت را نجات مى دهد. اين منجى، در اديان الهى واسلام مطرح شده ودر شيعه با نام محمد بن حسن عليه السلام ولقب هايى مانند (مهدى آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم) به عنوان دوازدهمين امام معصوم عليهم السلام مشخص گرديده است.
3. تفسير: دراصل، به معناى كشف وپرده بردارى است واين جا به كشف معانى كلمات وجمله هاى قرآن وتوضيح مقاصد واهداف آن هاست؛ به عبارت ديگر، تبيين مراد استعمالى آيات قرآن وآشكار كردن مراد جدّى آن بر اساس قواعد ادبيات عرب واصول عقلايى محاوره است.(5)
4. تأويل: در اصل، به معناى بازگشت دادن است وگاهى به معناى توجيه متشابهات، ومعناى خلاف ظاهر لفظ است كه به وسيله قرينه حاصل مى شود،(6) همان طور كه گاهى به معناى باطن نيز مى آيد (معرفت، 1366: ج3، ص28؛ همو، 1379: ج1، ص21). البته در قرآن، گاهى به معناى تعبير خواب (يوسف، 6) وتحقق خارجى عينى مطلب نيز مى آيد (يوسف، 100 واعراف، 53).
5. بطن: در اصل، به معناى پوشيده وغيرظاهر است، واين جا مقصود، معنايى از قرآن است كه از ظاهر كلام به دست نمى آيد وگاهى در احاديث بيان شده است (مجلسى، 1385: ج92، ص97). برخى صاحب نظران آن را به معناى قاعده كلّى، برگرفته از آيه مى دانند كه به وسيله الغاى خصوصيت به دست مى آيد (معرفت، 1383: ج 1، ص30؛ ذهبى، بى تا: ج1، ص21).(7)
6. تطبيق (جرى): در اصل، به معناى انطباق يك مفهوم عام وكلى بر فرد خاص وجزئى است، مانند وقتى كه (انسان) را بر (على) اطلاق وتطبيق مى كنيم. از اين شيوه در روايات تفسيرى استفاده شده (ادامة همين مقاله) ودر برخى احاديث نيز بدان اشاره شده است(8) وگاهى از آن با عنوان قاعده (جرى وتطبيق) ياد مى شود (طباطبايى، همان: ج 1، ص41).
7. واژه (نزلت): در اصل، به معناى نزول آيات قرآن در مورد حادثه يا واقعه خاص است وبيشتر در بارة شأن نزول هاى قرآن به كار مى رود؛ هر چند كه گاهى در بارة قصه هاى گذشته وبيان حكم وتكليف شرعى دائمى نيز مى آيد(معرفت، همان: ج 1، ص 254؛ بحرانى، 1344: ج 1، ص 31 و32).
اما در احاديث تفسيرى، نزلت در چند معنا به كار مى رود:
الف. گاهى به معناى تطبيق يك آيه خاص بر غير شأن نزول آن به كار مى رود؛ يعنى در حديث، آيه اى را بر يكى از مسائل مهدويت تطبيق مى كند ودر اين حالت، از تعبير (نزلت) استفاده مى شود.
مثال: آيه (أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَءِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلاً مَا تَذَكَّرُونَ)؛ (بلكه آيا (معبودان شما بهترند يا) كسى كه درمانده را هنگامى كه او را مى خواند، اجابت مى كند و(گرفتارى) بد را برطرف مى سازد وشما را جانشينان (خود يا گذشتگان در) زمين قرار مى دهد؟ آيا معبودى با خدا است؟ چه اندك متذكّر مى شويد!) (نمل، 62).
در حديثى از امام باقر عليه السلام نقل شده است كه فرمود: (آيه درباره ى قائم نازل شده است)، (نعمانى، 1397: ص328؛ مجلسى، همان: ج 52، ص 369). در حالى كه آيه فوق، مطلق است وشامل هر فرد مضطر مى شود، ولى در روايت بر يكى از مصاديق كامل يا كامل ترين مصداق آن تطبيق شده است.
ب. گاهى تعبير (نزلت) به معناى تأويل وبطن آيه به كار مى رود.
مثال: آيه (قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْراً فَمَن يَأْتِيكُم بِمَاءٍ مَعِينٍ)؛ (بگو: آيا به نظر شما، اگر آب (سرزمين) شما (در زمين) فرو رود، چه كسى آب روانى براى شما مى آورد؟).
در حديثى از امام باقر عليه السلام حكايت شده است كه فرمود: (هذه نزلت فى القائم يقول: ان اصبح امامكم غائباً لا تدرون اين هو فمن ياتيكم بامام ظاهر ياتيكم باخبار السماء والارض وحلال الله وحرامه؟ ثم قال عليه السلام: والله ما جاء تأويل هذه الآية ولابُدّ ان يجئى تأويلها) (صدوق، 1395: ج 1، ص 325؛ طوسى، 1411: ص 158؛ مجلسى، همان: ج 51، ص 52)؛ در حالى كه ذيل حديث سخن از تأويل (وبطن) آيه مى گويد، اما در صدر حديث، تعبير (نزلت) به كار رفته است. پس مقصود از نزول در اينجا، بيان بطن وتأويل آيه فوق است.(9)
ج. واژه (نزلت) گاهى هم به معناى تفسير آيه مى آيد؛ همان طور كه درباره ى آيه 55 سوره نور(10)؛ از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود: (درباره قائم واصحابش نازل شده است) ( نعمانى، همان: ص 247). با توجه به عدم تحقق اين آيه تا كنون، تنها تفسير آيه مربوط به امام عصر عليه السلام وياران آن حضرت، است.
پيشينه
درباره ى آيات مهدويت در قرآن، نخست در منابع تفسيرى وحديثى شيعه واهل سنت مطالبى آمده است؛ از جمله از تفاسير اهل سنت، تفسير ابن كثير ر.ك: تفسير قرآن كريم، ج 2، ص 615 و... (774 ق) واز شيعه تفسير مجمع البيان اثر مرحوم طبرسى (548 ق) وتفسير عياشى (320 ق) وتفسير نور الثقلين اثر عروسى حويزى (1112 ق) وتفسير البرهان محدث بحرانى (1107 ق) وتفسير صافى فيض كاشانى (1091 ق) وتفسير الميزان علامه محمد حسين طباطبايى (1402 ق) وتفسير نمونه، ناصر مكارم (معاصر) وتفسير قرآن مهر، محمد على رضايى اصفهانى (معاصر) وجلد سيزدهم بحارالانوار علامه مجلسى (م 1111 ق) و... مطالبى بيان شده است. علاوه بر اين، كتاب ها ومقالات مستقل بسيارى در اين باره نگارش يافته است؛ از جمله:
1. المحجة فيما نزل فى القائم الحجة، سيد هاشم بحرانى (1107 ق)؛
2. معجم احاديث الامام المهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف تحت اشراف شيخ على كورانى؛
3. موسوعة المصطفى والعترة، حسين شاكرى؛
4. سيماى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف در آيينه قرآن، على اكبر مهدى پور؛
5. الامام المهدى فى القرآن والسنة، سعيد ابومعاشر؛
6. امام مهدى از ديدگاه قرآن وعترت وعلائم بعد از ظهور، محمد باقر مجلسى (1037ق)، ترجمه على دوانى، گزيده كتاب مهدى موعود (جلد سيزدهم بحارالانوار) ؛
7. المهدى فى القرآن (موعود قرآن)، سيد صادق حسينى شيرازى؛
8. حكومت جهانى حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف از ديدگاه قرآن وعترت، محمود شريعت زاده خراسانى؛
9. ملاحم القرآن، ابراهيم انصارى زنجانى؛
10. طريق الى المهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف المنتظر عجل الله تعالى فرجه الشريف ايوب؛
11. سوره (العصر)حضرت امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف است، عباس راسخى نجفى؛
12. المهدى الموعود فى القرآن الكريم، محمد حسين رضوى؛
13. پور پنهان در افق قرآن حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، جعفر شيخ الاسلامى؛
14. غريب غيب در قرآن، محمد حسين صفا خواه؛
15. اثبات مهدويت از ديدگاه قرآن، على صفائى كاشانى؛
16. القرآن يتحدث عن الامام المهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، مهدى حسن علاء الدين؛
17. ثورة المواطئين للمهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، مهدى حمد فتلاوى؛
18. مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف در قرآن، رضا فيروز؛
19. مهدويت از نظر قرآن وعترت، خيرالله مردانى؛
20. چهل حديث در پرتو چهل آيه در فضايل حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف، مسجد جمكران؛
21. سيماى مهدويت در قرآن، محمد جواد مولوى نيا؛
22. الايات الباهره فى بقية العترة الطاهرة، سيد داوود مير صابرى؛
23. مهدى در قرآن، محمد عابدين زاده؛
24. سيماى نورانى امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف در قرآن ونهج البلاغه، عباس كمسارى؛
25. سيماى حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف در قرآن، سيد جواد رضوى؛
26. جلد سيزده بحارالانوار، علامه مجلسى (م 1111 ق) كه به فارسى نيز ترجمه شده، است.
تذكر
لوح فشرده (كتاب شناسى منابع اسلامى در بارة امام عصر عليه السلام) ونيز لوح فشرده (امام مهدى در آئينه قلم) محصول مشترك پايگاه اطلاع رسانى پارسا، مسجد جمكران ومركز تخصصى مهدويت قم، با هشت هزار جلد مأخذ شامل كتاب ومقاله وپايان نامه، در اين زمينه راهگشا است. نيز لوح فشرده (نورالولاية) كه متن كامل 126 جلد از منابع مهم مهدويت را گردآورى كرده، قابل استفاده است.
فهرست اجمالى آيات مهدويت
در مجامع حديثى 324 آيه قرآن با احاديث مربوط ذكر شده كه مرتبط با مهدويت است. البته دلالت وپيوند اين آيات با مباحث مهدويت، يكسان نيست؛ گاهى تفسير آيه درباره ى امام عصر عليه السلام است وگاهى تأويل وبطن، وگاهى آيه بر آن حضرت تطبيق (جرى) شده وگاهى به نوعى ارتباط بين مباحث مهدويت وآيه برقرار شده است.(11)
لازم به يادآورى است كه ارزش اين روايات نيز از نظر سندى ودلالتى يكسان نيست. فارغ از اين مباحث، آياتى كه در احاديث مرتبط با مهدويت معرفى شده اند بدين قرار اند:
سوره حمد، بقره: 3 و37 و114 و115 و133 و148 و155 و157 و210 و243 و249 و259 و261 و269، آل عمران: 37 و46 و81 و83 و97 و125 و140 و142 و144 و200، نساء: 59 و69 و77 و130 و159، مائده: 3 و12 و14 و20 و54 و118، انعام: 2 و37 و44 و45 و65 و158، اعراف: 46 و53 و71 و96 و128 و156 و157 و159 و172 و181 و187، انفال: 7 و8 و39 و75، توبه: 3 و16 و32 و33 و34 و36 و52 و111 و119، يونس: 24 و35 و39 و50 و98، هود: 8 و18 و80 و83 و86 و110، يوسف: 110، رعد: 7 و13 و29، ابراهيم: 5 و28 و45 و46، حجر: 16 و17 و36 و37 و38 و75 و76، نحل: 1 و22 و33 و34 و38 و39 و40، اسراء: 5 و6 و7 و33 و71 و72، كهف: 47 و98، مريم: 37 و54 و75 و76.، طه: 115 و123 و124 و135، انبياء: 12 و13 و35 و73 و95 و105، حج: 39 و41 و47 و65، مؤمنون: 1 و101، نور: 35 و53 و55، فرقان: 11 و26 و54 و63، 76، شعراء: 4 و21 و207، روم: 1 و5، لقمان: 20، سجده: 21 و29 و30، احزاب: 11 و61 و62، سبأ: 18 و28 و51، فاطر: 41، يس: 30 و33 و52، صافات: 83 و84، ص: 17، زمر، 69، غافر: 11 و51، فصلت: 30 و34 و53، شورى: 1 و2 و18 و20 و23 و24 و41 و42 و45، زخرف: 28 و61 و66، دخان: 3 و4، محمد: 4 و17 و18، فتح: 25، ق: 41 و42، ذاريات: 22، طور: 1 و2 و3 و47، نجم: 53، قمر: 1 و6، الرحمن: 41، واقعه: 10 و11، حديد: 16 و17 و19، صف: 8 و9، تغابن: 12، ملك: 30، قلم: 15، معارج: 1 و2 و44، جن: 16 و24، مدثر: 1 و2 و4 و8 و9 و10 و11 و16 و19 و20 و40 و48، نازعات: 12 و13 و14، عبس: 17 و23، تكوير: 15 و16، انشقاق: 19، بروج: 1، طارق: 15 و16 و17، غاشيه: 1 و4، فجر: 1 و4، شمس: 1 و15، ليل: 1 و21، قدر: 1 و5، بيّنه: 5، تكاثر: 3 و4 و8، عصر / 1 ـ 3.(12)
تذكر مهم: در برخى مجامع روايى وتفاسير قرآن، برخى ديگر از آيات قرآن را مربوط به مباحث مهدويت معرفى كرده اند، ولى با بررسى هاى به عمل آمده، روشن شد كه برخى از اين موارد از معصومان عليهم السلام نقل نشده است يا نسبت دادن آن ها به معصومان عليهم السلام مشكوك است.
براى مثال، تفسير قمى، آيه شصتم سوره حج (قمى، 1404: ج 2، ص 87؛ موسسه المعارف، 1428: ص 383) وسيزدهم سوره صف (قمى، همان : ج 2، ص 366؛ موسسه المعارف، همان: ص 603) را مربوط به مهدويت دانسته است؛ در حالى كه ظاهراً تعبير، از صاحب تفسير است. هم چنين ذيل آيه سوره يونس (قمى، همان: ج 1، ص 312؛ موسسه المعارف، همان، ص 246) از ابو جارود نقل شده است كه معتبر نيست يا ذيل آيات صدو دهم وصدو سيزدهم سوره طه (قمى، همان: ج 2، ص 65 وص149؛ مؤسسة المعارف، همان: ص350 وص467) وبيست وششم سوره جن (قمى، همان: ج 2، ص391؛ موسسه المعارف، همان: ص 619) با تعبير (قال) نقل شده واستناد آن به معصوم، روشن نيست ودر معجم الاحاديث المهدى، در رديف آيات مفسّر ذكر شده اند. نيز برخى روايات مهدويت از ابن عباس نقل شده است، براى مثال درباره ى آيه 59 سوره نمل از ابن عباس حكايت شده كه اهل بيت عليهم السلام (صفوة الله) هستند (ابن شهر آشوب، 1379: ج 3، ص 380؛ موسسه المعارف، همان: ص 435).
عجيب تر آن كه برخى موارد، از كعب الاحبار نقل شده است كه از ناقلان اسرائيليات بوده وروايات او نزد شيعه وسنى بى اعتبار است؛ براى مثال ذيل آيه 55 آل عمران (ابن حماد، 1418: ج 2، ص 578؛ موسسه المعارف، همان: ص 78) وذيل آيه 47 سوره حج (صدوق، 1416: ج 2، ص 5 ـ 474؛ موسسه المعارف، همان: ص 381) آيات مذكور را با روايتى از كعب الاحبار نقل كرده است؛ در حالى كه به پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم نيز نسبت داده نشده است. روشن است كه نقل اين اخبار ضعيف ومرسل، موجب وهن آيات مهدويت مى شود؛ از اين رو ما اين آيات را در ليست آيات مهدويت ذكر نكرديم.
تقسيم بندى آيات مهدويت
آيات مهدويت، از منظرهاى مختلف قابل تقسيم بندى اند. مى توان اين آيات را از منظر روش شناختى واز منظر موضوعى واز منظر تاريخى و... دسته بندى كرد. در اين نوشتار، به روش شناسى فهم آيات با توجه به روايات تفسيرى مى پردازيم؛ يعنى از ديدگاه روش ها وقواعد تفسيرى به اين آيات وروايات توجه مى شود.
در مبحث مبانى، قواعد وروش هاى فهم وتفسير قرآن، تقسيم هاى مختلفى صورت گرفته است(13) كه بر اساس آن ها مى توان روايات تفسيرى را تقسيم بندى كرد؛ از جمله اين كه يك دسته از روايات تفسيرى، مصاديق آيه را بيان مى كند ودسته ديگر، تأويل وبطن، ودسته ديگر، تفسير آيه را روشن مى سازد. اين تقسيم بندى ها در روايات تفسيرى آيات مهدويت نيز جارى است.
الف. تفسير آيات در مهدويت
برخى احاديث تفسيرى كه ذيل آيات مهدويت نقل شده اند، به توضيح مفاهيم ومقاصد آيات مى پردازند؛ يعنى به نوعى تفسير اصطلاحى آيه را بيان مى كنند كه به برخى از مهم ترين اين آيات اشاره مى كنيم.
1. آيات اظهار (تسلط دين اسلام بر اديان الهى)
منظور، آياتى هستند كه تسلط نهايى دين اسلام بر اديان الهى را نويد مى دهند؛ ولى هنوز تحقق نيافته اند وتنها تفسير آن درباره ى مهدويت صادق است. اين آيات، با تعابير مشابه در چند سوره تكرار شده است:
(هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً)؛ (او كسى است كه فرستاده اش را با هدايت ودين حق فرستاد، تا آن را بر همه ى دين (ها) پيروز كند؛ وگواهى خدا كافى است) (فتح، 28).
(هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ)؛ (او كسى است كه فرستاده اش را با هدايت ودين حق فرستاد، تا آن را بر همه ى دين (ها) پيروز كند، گرچه مشركان ناخشنود باشند) (صف، 9) و(برائت، 33).
از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه درباره ى آيه فوق فرمود:
(اذا خرج القائم لم يبق مشرك بالله العظيم ولا كافر الاّ كره خروجه. لو كان فى بطن صخرة لقالت الصخرة: (يا مؤمن فى مشرك فاكسرنى واقتله)؛ (كوفى، 1410: ص 184؛ عياشى، بى تا: ج 2، ص 87، ح 52). هنگامى كه امام زمان عليه السلام قيام كنند، هيچ مشرك به خداى بزرگ وكافرى نمى ماند، مگر آن كه از قيام امام زمان عليه السلام ناراحت است. اگر (بر فرض) آنان در دل سنگى مخفى شوند، آن سنگ ندا مى دهد اى مؤمن! مشركى اين جاست مرا بشكن واو را بكش).
در برخى احاديث ديگر از امام صادق عليه السلام حكايت شده است كه درباره ى آيه فوق فرمود:
(والله ما نزل تأويلها بعد) قلت: (جعلت فداك ومتى ينزل تأويلها؟) قال (: حين يقوم القائم ان شاء الله...) (بزار، بى تا: 3 ـ 382)؛ (به خدا سوگند! تفسير اين آيه، هنوز نيامده است). پرسيدم: (فدايت شوم! چه موقع تفسير آيه تحقق مى يابد؟) فرمود: (هنگامى كه قائم ما قيام كند، ان شاء الله).
واژه (تأويل) در روايت اخير، به معناى تحقق خارجى عينى است، پس مفاد آيات فوق در بارة پيروزى نهايى دين اسلام بر تمام اديان، از صدر اسلام تا كنون تحقق نيافته است؛ پس مقصود آيه زمان امام عصر عليه السلام است كه به دست او دين اسلام بر همه اديان پيروز مى شود. بنابراين تفسير آيه (نه تأويل اصطلاحى به معناى باطن يا معناى خلاف ظاهر آيه) ومقصود آيه زمان امام عصر عليه السلام است. البته مشابه روايات فوق از اهل سنت نيز حكايت شده است، از اين رو برخى مفسران اهل سنت نيز تحقق آيه را هنگام خروج مهدى دانسته اند.(14)
2. آيه رفع فتنه از جهان
(وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَتَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَوْا فَإِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ)؛ (وبا آنان(كافران) پيكار كنيد، تا آشوبگرى باقى نماند ودين، يك سره از آنِ خدا باشد. اگر آنان (به كفر) پايان دادند، پس در واقع خدا به آنچه انجام مى دهند، بينا است) (انفال، 39).
از امام صادق عليه السلام درباره ى آيه فوق پرسش شد وحضرت فرمود:
(انّه لم يجيء تاويل هذه الآية ولو قد قام قائمنا بعده سيرى من يدركه ما يكون من تأويل هذه الآيه وليبلغن دين محمد صلى الله عليه وآله وسلم ما بلغ الليل، حتى لايكون شرك على ظهر الارض كما قال الله) (عياشى، همان: ج 2، ص 56، ح 48؛ طبرسى، 1395: ج 3، ص 543).
در حقيقت، تأويل اين آيه هنوز نيامده است. اگر قائم ما قيام كند، بعد از آن است كه هر كس او را درك كند، تأويل اين آيه را مى بيند ودين محمد صلى الله عليه وآله وسلم به نهايت مى رسد، تا اين كه بر روى زمين شرك نخواهد بود؛ همان طور كه خدا فرموده است.
البته در اين روايت نيز واژه (تأويل) به معناى محقق عينى خارجى است (نه تأويل اصطلاحى به معناى باطن يا خلاف ظاهر آيه). روشن است از صدر اسلام تاكنون، فتنه ها كم وبيش وجود داشته ودارد ودين اسلام بر جهان، مسلط نشده است واين مطلب كه تفسير آيه است، در زمان امام عصر عليه السلام تحقق مى يابد.
آلوسى از مفسران بزرگ اهل سنت نيز ذيل آيه فوق اشاره مى كند كه تأويل اين آيه هنوز محقق نشده است وهنگام ظهور مهدى تأويل آن خواهد آمد كه بر روى زمين هيچ مشركى نماند (آلوسى، بى تا: ج 9، ص 174).
3. وعده حكومت بندگان صالح ومؤمنان نيكوكار بر زمين
(وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِى الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِى الصَّالِحُونَ)؛
وبه يقين، در زَبُور بعد از آگاه كننده (= تورات) نوشتيم كه: (بندگان شايسته ام، آن زمين را به ارث خواهند برد) (انبياء، 105).
از امام باقر عليه السلام حكايت شده است كه فرمود:
(الكتب كلّها ذكر) و(الارض يرثها عبادى الصالحون) قال: (القائم عليه السلام واصحابه) (طبرسى، 1395: ج 4، ص 66؛ كاشانى، 1346: ج 6، ص 125؛ صافى، 1419: ص 159؛ مجلسى، همان: ج 9، ص 126)؛
همه كتاب هاى آسمانى مصداق ذكر هستند ومقصود از آيه فوق، امام عصر عليه السلام وياران آن حضرت هستند.
آلوسى كه از مفسران بزرگ اهل سنت است، پس از ذكر اقوال درباره ى آيه فوق، به اين نتيجه مى رسد كه وراثت زمين ولوازم آن براى صالحان، درباره ى مؤمنان است در عصر مهدى ونزول عيسى عليه السلام (آلوسى، همان: ج 17، ص 95). البته اين وعده الهى در زبور داود در كتاب مقدس فعلى نيز آمده است: (زيرا كه شريران منقطع مى شوند واما متوكلان به خداوند، وارث زمين خواهند شد (انجمن مقدس ايران، 1987: عهد عتيق، زبور داود، مزمور 37، جمله 9 ـ 10) وجاى ديگر آمده است: صالحان وارث زمين خواهند بود... (انجمن مقدس ايران، همان: جمله 29).
(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِى ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِى لاَ يُشْرِكُونَ بى شَيْئاً)؛
خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و(كارهاى) شايسته انجام داده اند، وعده داده است كه قطعاً آنان را در زمين جانشين خواهد كرد؛ همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند، جانشين كرد ومسلماً، دينشان را كه براى آنان پسنديده است، به نفعشان مستقر خواهد كرد؛ والبته بعد از ترسشان (وضعيت) آنان را به آرامش مبدّل مى كند؛ در حالى كه مرا مى پرستند)و (هيچ چيز را شريك من نخواهند ساخت) (نور، 55).
از امام صادق عليه السلام حكايت شده كه در مورد آيه فوق فرمود: (درباره ى قائم ويارانش نازل شده است) (نعمانى، همان: ص 247؛ مجلسى، همان: ج 51، ص 58).
البته مقصود از نزول در اين گونه احاديث، همان تفسير آيه است، نه شأن نزول اصطلاحى آيه.
از اهل سنت، ابن كثير در ذيل آيه فوق، با ذكر روايتى كه تعداد سرپرستان امت را دوازده نفر معرفى مى كند، يكى از اين خلفاى عادل را مهدى موعود معرفى مى نمايد كه جهان را پر از عدل خواهد كرد (ابن كثير، 1412: ج 2، ص 615).
روشن است اين وعده الهى كه در كتاب هاى آسمانى پيشين وقرآن آمده است ونيز وعده الهى درباره ى جانشينى مؤمنان نيكوكار بر كل زمين وبرقرارى امنيت كامل، هنوز تحقق نيافته است وبر اساس روايات فقط در زمان امام عصر عليه السلام تحقق مى يابد.
4. قيام امام مهدى عليه السلام از نشانه هاى رستاخيز
(فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَن تَأْتِيَهُم بَغْتَةً فَقَدْ جَاءَ أَشْرَاطُهَا فَأَنَّى لَهُمْ إِذَا جَاءَتْهُمْ ذِكْرَاهُمْ)؛
وآيا انتظارى جز (آمدن) ساعت (= رستاخيز) دارند كه ناگهان به سراغشان مى آيد؟ پس به يقين، نشانه هاى آن آمده است؛ هنگامى كه (قيامت) به سراغ آنان مى آيد، پس كجا يادآورى شان براى آنان (سود) دارد؟ (محمد، 18).
از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم حكايت شده است كه فرمود:
اگر از دنيا جز يك روز باقى نمانده باشد، خدا آن روز را طولانى مى كند، تا مردى از اهل بيت من را برانگيزد، تا زمين را پر از عدل وداد كند، همان طور كه پر از ظلم وجور شده بود. (عروسى حويزى، 1383: ج 3، ص 466).
تشبيه اين حديث از امام على عليه السلام نيز حكايت شده است (صافى، همان: ص 223).
اين آيه درباره ى علامت هاى رستاخيز است. مفسران شيعه واهل سنت در تفسير (اشراط الساعة) نشانه هاى متعددى را ذكر كرده اند؛ از جمله بعثت پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله وسلم، شق القمر، دخان و...؛ (سيوطى، 1403: ج 7، ص 489 ـ 467؛ صادقى تهرانى، 1408: ج 26، ص 110 ـ 109؛ مكارم شيرازى، 1364: ج 21، ص 449). ولى برخى مفسران شيعه واهل سنت، ظهور حضرت مهدى عليه السلام را يكى از علامت هاى رستاخيز برشمرده (صادقى تهرانى، همان: ج 26، ص 110؛ مكارم شيرازى، همان: 21، ص 449). وروايات مهدويت را ذيل آيه فوق آورده اند؛ سيوطى، همان: ج 7، ص 482 كه حدود بيست روايت آورده است). از جمله رواياتى كه اهل سنت ذكر كرده اند، احاديثى است كه مضمون آن، شبيه روايت فوق الذكر از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم است. عن ابن مسعود قال قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: لاتذهب الدنيا او لاتنقضى الدنيا حتى يملك العرب رجل من اهل بيت يواطئى اسمه اسمى (ابن حنبل، 1475: ج 1، ص 376؛ ترمذى، 1421: ج 4، ح 223، حاكم نيشابورى، بى تا: ج 4، ص 442).
اين گونه احاديث در حقيقت، نشانه هاى رستاخيز را توضيح مى دهد. ونوعى تفسير براى آيه فوق به شمار مى آيد.
ب. تطبيق آيات بر مهدويت
در بسيارى از احاديثى كه ذيل آيات مهدويت آمده است، آن آيه بر مصداق يا مصداق اكمل آن در مسائل مهدويت تطبيق شده است كه به برخى موارد اشاره مى كنيم:
1. روز قيام امام عصر عليه السلام از مصاديق غيب وايام الله
(الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ)؛ ((همان) كسانى كه به غيب (= آنچه از حسّ پوشيده است) ايمان مى آورند (بقره ، 3).
(ذَكِّرْهُم بِأَيَّامِ اللَّهِ)؛ روزهاى خدا را به آنان يادآورى كن (ابراهيم، 5).
از امام على نقل شده كه فرمود:
الغيب (صدوق، همان: ج 2، ص 340).، يوم الرجعة ويوم القيامة ويوم القائم وهى ايام آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم واليها اشارة بقوله: (ذكرّهم بايام الله) (مشارق انوار اليقين، ص 253)؛
غيب، همان روز رجعت وقيامت وروز امام عصر عليه السلام است وآن ها روزهاى آل محمد است كه در آيه (يادآورى روزهاى خدا) به آن ها اشاره شده است.
واژه (غيب)، به معناى چيزى است كه از حس پوشيده وپنهان است، ولى در اين روايت، به مصاديق آن اشاره شده كه روز رجعت، قيامت وظهور امام عصر عليه السلام است. البته غيب در تفاسير قرآن بر مصاديق ديگر مثل (خدا)، (وحى) و(بهشت وجهنّم) نيز تطبيق شده است. (ر.ك: طبرسى، همان: ج 1، ص 121؛ عروسى حويزى، همان: ج 1، ص 31؛ مكارم شيرازى، همان: ج 7، ص 72؛ طبرى، 1393: ج 1، ص 163).
فخر رازى به شيعه اشكال مى كند كه آنان مى گويند مقصود آيه، امام مهدى عليه السلام است، ولى تخصيص مطلق دليل، باطل است (رازى، 1411: ج 2، ص 28)؛ ولى توجه نكرده است كه اين روايات از باب تعيين مصداق است، نه تخصيص.
2. پرستش خداى ابراهيم عليه السلام در بارة امام عصر عليه السلام جارى است
(أَمْ كُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِيهِ مَا تَعْبُدُونَ مِن بَعْدِى قَالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَإِلهَ آبائِكَ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ إِلهاً وَاحِداً وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ)؛
آيا هنگامى كه مرگ يعقوب فرا رسيد، شاهد بوديد؟ وقتى كه به پسرانش گفت: (پس از من چه چيز را مى پرستيد؟) گفتند: (معبود تو ومعبود نياكانت، ابراهيم واسماعيل واسحاق را، معبود يگانه را مى پرستيم وما تنها تسليم او هستيم) (بقره، 133).
در حديثى نقل شده است كه از امام باقر عليه السلام درباره ى تفسير اين آيه پرسيدند وحضرت فرمود: (اين آيه در بارة قائم جارى است) (عياشى، همان: ج 1، ص 61؛ فيض كاشانى، 1402: ج 1، ص 192؛ طباطبايى، همان: ج 1، ص 309).
اين حديث، به روشنى به قاعده جرى وتطبيق اشاره دارد، يعنى همان طور كه فرزندان حضرت يعقوب عليه السلام موحد بودند وخداى ابراهيم عليه السلام واسماعيل و... را مى پرستيدند وبه فرزندان خود سفارش مى كردند، از آنان پرسش مى كردند وتعهد مى گرفتند، امام عصر عليه السلام نيز همين گونه رفتار مى كند. يا اين كه يكى از مصاديق تسليم شدگان (مسلمون) برابر خداى متعال، امام عصر عليه السلام است.
3. امام عصر عليه السلام، بقية الله
(بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنتُم مُؤْمِنِينَ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ)؛
ذخيره الهى براى شما بهتر است؛ اگر مؤمن باشيد ومن بر شما نگهبان نيستم. (هود، 86)
در حديثى از امام باقر عليه السلام حكايت شده است كه امام عصر عليه السلام هنگام ظهور به كعبه تكيه مى دهد و313 يار او گرد مى آيند. اولين جمله اى كه آن حضرت مى فرمايد، اين است: (بقية الله خيرلكم ان كنتم مؤمنين، ثم يقول: انا بقية الله فى ارضه وخليفته وحجته عليكم فلا يُسلّم عليه مسلم الاّ قال: السلام عليك يا بقية الله فى ارضه...) (صدوق، همان: ص330؛ اربلى، 1381: ج 3، ص 324).
امام عصر عليه السلام بعد از تلاوت قسمتى از آيه فوق مى فرمايد: (من ذخيره الهى در زمين وجانشين الهى وحجّت او بر شما هستم) پس هيچ كس بر او سلام نمى كند مگر اين كه مى گويد: سلام بر تو اى ذخيره الهى در زمين!).
البته روشن است كه اصل اين آيه كلام حضرت شعيب عليه السلام است (ر.ك: هود، 87 ـ 84)؛ ولى حضرت شعيب عليه السلام يك قاعده كلى را بيان مى كند كه ذخيره الهى مانند پيامبران الهى براى شما بهتر هستند؛ اگر مؤمن باشيد؛. ولى طبق حديث فوق، امام باقر عليه السلام مفهوم كلى آيه را بر مصداق خاص يا مصداق كامل آن ـ يعنى امام عصر عليه السلام ـ تطبيق كرده است.
4. امام عصر عليه السلام مضطّر است
(أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَءِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلاً مَا تَذَكَّرُونَ)؛
بلكه آيا (معبودان شما بهترند يا) كسى كه درمانده را، هنگامى كه او را مى خواند، اجابت مى كند و(گرفتارى) بد را برطرف مى سازد وشما را جانشينان (خود يا گذشتگان در) زمين قرار مى دهد؟ آيا معبودى با خداست؟ چه اندك متذكّر مى شويد) (نمل، 62).
امام صادق عليه السلام فرموده: (نزلت فى القائم من آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم هو والله المضطرّ اذا صلّى فى المقام ركعتين ودعا الله فأجابه ويكشف السوء ويجعله خليفة فى الأرض (فيض كاشانى، همان: ج 4، ص 71؛ بحرانى، همان: ج 3، ص 208؛ مجلسى، همان: ج 51، ص 48).
در احاديث متعددى از امام باقر عليه السلام وامام صادق عليه السلام حكايت شده است كه اين آيه درباره ى قائم آل محمد صلى الله عليه وآله وسلم است، هنگامى كه ظهور مى كند ونزد مقام (نزديك كعبه) دو ركعت نماز مى گزارد ودعا وتضرّع مى كند. خدا نيز دعاى او را مستجاب مى فرمايد ومشكل برطرف مى گردد وآن حضرت (ظهور كرده و) خليفه الهى در زمين مى شود (ر.ك: مجلسى، همان، ج 51، ص 59).
البته پيش تر بيان شد كه واژه نزول در اين احاديث، به معناى تعيين مصداق است، نه شأن نزول اصطلاحى؛ يعنى مفهوم مضطرّ، شامل هر شخصى است كه در اثر مشكلات به اضطرار دچار شود وامام عصر عليه السلام يكى از مصاديق كامل مضطر در زمان غيبت است.
البته در اين باره، آيات وروايات متعدد ديگرى نيز وجود دارد؛ از جمله ذيل آيه (أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا)؛ (به كسانى كه جنگ بر آنان تحميل شده است، رخصتِ (جهاد) داده شد؛ به سبب اين كه آنان مورد ستم واقع شده اند) (حج، 39) كه به مظلومان اجازه جنگ مى دهد. در حديثى از امام باقر عليه السلام اين آيه بر امام عصر عليه السلام وياران آن حضرت تطبيق شده است (مجلسى، همان: ج 24، ص 227). نيز ذيل آيه 200 آل عمران در روايتى از امام باقر عليه السلام عبارت(رابطوا) را بر ارتباط با امام منتظر تطبيق كرده اند (بحرانى، همان: ج1، ص334).
نيز در روايتى از امام على عليه السلام (فَسَوْفَ يَأْتِى اللّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ)؛ (ودر آينده خدا گروهى را مى آورد كه آنان را دوست دارد وآنان (نيز) او را دوست دارند) (مائده، 54). اين آيه بر مهدى عليه السلام تطبيق شده است (قندوزى، 1294: ج3، ص 337).
همچنين ذيل آيه:
(فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ أَصْحَابُ الصِّرَاطِ السَّوِى)؛ (پس انتظار بكشيد كه به زودى خواهيد دانست چه كسى اهل راه درست است) (طه، 135).
در روايتى از امام كاظم عليه السلام (صراط سوّى) بر امام عصر عليه السلام تطبيق شده است (بحرانى، همان: ج 3، ص50؛ مجلسى، همان: ج 24، ص150).
ونيز ذيل آيه:
(وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِى الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ)؛ (ومى خواهيم بركسانى كه در زمين مستضعف شده بودند، منّت نهيم وآنان را پيشوايان (زمين) كنيم وآنان را وارثان (آن) قرار دهيم) (قصص ، 5).
در احاديث متعددى از امام باقر عليه السلام وامام صادق عليه السلام حكايت شده است كه امامان عليهم السلام مستضعفون هستند واين آيه، مربوط به صاحب الامر است كه در آخر الزمان ظاهر مى شود وبر جباران پيروز مى گردد وجهان را پر از عدل وداد مى كند (بحرانى، همان: ج 3، ص 220، طوسى، همان: ص 184).
روشن است اين گونه احاديث، مصداق اين آيه را بر مى شمارد واز باب جرى وتطبيق است؛ وگرنه اصل آيه در بارة پيروزى بنى اسرائيل بر فرعونيان است؛ اما واژه (نريد) كه به صورت مضارع آمده واراده مستمر الهى را بيان مى كند، بيان نوعى سنت الهى است كه در طول تاريخ جارى است ودرهر عصر، مصداق جديدى دارد وقيام امام عصر عليه السلام از مصاديق كامل آيه است.
ج: تأويل وبطن آيات در مورد مهدويت
برخى روايات تفسيرى كه ذيل آيات مهدويت نقل شده است، به تأويل آيات اشاره مى كند؛ البته تأويل به معناى اعم كه شامل بطن ومعناى خلاف ظاهر آيه مى شود. در اين جا به چند مورد از مهم ترين اين آيات وروايات اشاره مى كنيم:
1. تأويل حروف مقطعه درباره ى مهدويت:
(حم * عسق) (شورى، 1 و2).
در بارة دو آيه فوق، روايات متعددى در منابع شيعه وسنى نقل شده است وتأويل اين آيات را مربوط به مهدى عليه السلام دانسته اند (ر.ك: مجسلى، همان: ج 60، ص 119 وج 92، ص 376؛ ثعلبى، 1427: ج 8، ص 303). از جمله از امام باقر عليه السلام نقل شده كه آيه، اشاره به سال هاى امام عصر عليه السلام است يا حوادث زمان حضرت وهنگام خروج او در مكه است (قمى، همان: ج 2، ص 8 ـ 267؛ حسينى استر آبادى، 1409: ج 2، ص 542؛ بحرانى، همان: ج 4، ص 115).
البته در بارة تفسير حروف مقطعه، بين مفسران ديدگاه هاى مختلفى وجود دارد وروايات متعددى نيز نقل شده است؛ از جمله اين كه اين حروف، رمزى بين خدا وپيامبر صلى الله عليه وآله وسلم است يا اين كه مربوط به تحدّى قرآن است كه به وسيله همين حروف الفباى معمولى ساخته شده، ولى معجزه است و... (ر.ك: طباطبايى، همان: ج1؛ مكارم، همان: ج 1؛ رضايى، 1387: ج 1، ذيل آيه اول سوره بقره).
2. باطن حق وباطل
در برخى احاديث تفسيرى آيات مهدويت، به صورت صريح از باطن آيات سخن گفته شده است؛ از جمله در بارة آيات زير كه ظاهر آن در بارة جنگ بدر است كه به مسلمانان وعده داده شد يا بر لشكر مشركان مكه پيروز مى شوند يا بر كاروان تجارتى آن ها غلبه مى كنند.
(وَإِذْ يَعِدُكُمُ اللّهُ إِحْدَى الطَّائِفَتَيْنِ أَنَّهَا لَكُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَيْرَ ذَاتِ الشَّوْكَةِ تَكُونُ لَكُمْ وَيُرِيدُ اللّهُ أَن يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَيَقْطَعَ دَابِرَ الْكَافِرِينَ * لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ)؛
و(به ياد آوريد) هنگامى كه خدا به شما، يكى از دو گروه (=كاروان تجارى قريش، يا لشكر آنان) را وعده داد كه آن براى شما باشد؛ وآرزو مى كرديد كه (گروه) غيرمسلّح براى شما باشد؛ و(ليكن) خدا مى خواهد حق را با كلماتش (= وعده هايش) تثبيت كند ودنباله ى كافران را قطع سازد * تا حق را تثبيت كند وباطل را نابود گرداند؛ وگر چه خلافكاران ناخشنود باشند) (انفال،7 ـ 8).
اما در احاديث حكايت شده كه از امام صادق عليه السلام در بارة تفسير اين آيه پرسش شد، فرمود:
(تفسير ها فى الباطن يريد الله فانه شييء يريده ولم يفعله بعد، واما قوله (يحق الحق بكلماته) فانه يعنى يحق حق آل محمد واما قوله (بكلماته) قال: كلماته فى الباطن على هو كلمة الله فى الباطن واما قوله و(يقطع دابر الكافرين) فهم بنو اميه هم الكافرون يقطع الله دابرهم واما قوله (ليحق الحق) فانه يعنى ليحق حق آل محمد حين يقول القائم واما قوله (ويبطل الباطل)، يعنى القائم، فاذا قام يبطل باطل بنى امية وذلك قوله (ليحق الحق ويبطل الباطل ولو كره المجرمون) (عياشى، همان: ج 2، ص 50؛ مجلسى، همان: ج 24، ص 178).
تفسير اين آيه را خدا در باطن اراده كرده است كه آن چيزى است كه اراده شده؛ ولى هنوز انجام نداده است. پس مقصود از تحقق حق با كلمات الهى، يعنى حق آل محمد. واما مقصود از (كلمات) كلمات الهى در باطن است وعلى كلمة الله در باطن است. واما مقصود از قطع دنباله كافران، بنى اميه است كه كافرند وخدا دنباله آنان را قطع مى كند. واما مقصود از تحقق حق، يعنى حق آل محمد كه هنگام قيام قائم عليه السلام تحقق مى يابد. اما مقصود از ابطال باطل يعنى هنگامى كه قائم قيام مى كند وباطل بنى اميه را باطل مى سازد. واين، مقصود خدا در آيه (لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُبْطِلَ الْبَاطِلَ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ) است.
3. باطن آيات پيروزى روم وايران
(الم * غُلِبَتِ الرُّومُ * فِى أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ* فِى بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ * بِنَصْرِ اللَّهِ يَنصُرُ مَن يَشَاءُ وَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ)؛
الف، لام، ميم * (سپاه) روم در نزديك ترين سرزمين شكست خورد؛ * و(ليكن) آنان بعد از شكستشان در (ظرف) چند سال به زودى پيروز خواهند شد * كار(ها) قبل از (آن شكست) وبعد از (اين پيروزى)، فقط از آنِ خدا است؛ ودر آن روز، مؤمنان از يارى الهى (وپيروزى ديگرى) شاد مى شوند * (خدا) هر كس را بخواهد (وشايسته بداند)، يارى مى رساند؛ واو شكست ناپذير (و)مهرورز است) (روم، 1 ـ 5).
در برخى احاديث، حكايت شده است كه امام صادق عليه السلام درباره ى ذيل آيه يعنى خوشحالى مؤمنان براى پيروزى روميان فرمود: (هنگام قيام قائم) (حسينى استرآبادى، همان: ج 1، ص 434؛ مجلسى، همان: ج 31، ص 516) ودر جاى ديگر فرمود: (فى قبورهم بقيام القائم) (ابن جرير طبرى، 1383: ص 248؛ بحرانى، همان: ج 3، ص 258).
4. رجعت باطن آيه
(إِنَّ الَّذِى فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ قُل رَبِّى أَعْلَمُ مَن جَاءَ بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِى ضَلاَلٍ مُبِينٍ)؛ (قطعاً، كسى كه قرآن را بر تو واجب كرد، تو را به سوى بازگشتگاه (مكه) بازمى گرداند. بگو: پروردگار من داناتر است به كسى كه هدايت آورده وبه كسى كه وى در گمراهى آشكار است) (قصص، 85).
در روايتى از امام باقر عليه السلام حكايت شده است كه فرمود: (خدا رحمت كند جابر را كه علم او به جايى رسيده بود كه تأويل اين آيه را مى دانست كه رجعت است) (مجلسى، همان: ج 22، ص 99؛ بحرانى، همان: ج 3، ص 239).
در اين گونه روايات، مقصود از باطن مى تواند همان معنايى باشد كه مرحوم علامه معرفت در معناى بطن فرموده است كه با انجام چهار مرحله (به دست آوردن هدف آيه، الغاى خصوصيت از آيه، استباط قاعده كلى از آيه وتطبيق آيه بر مصاديق جديد در هر عصر) صورت مى گيرد؛ براى مثال، در روايت دوم از شأن نزول آيه كه مسأله جنگ بدر است، الغاى خصوصيت شده ويك قاعده كلى به دست آمده كه اراده الهى بر تحقق حق با كلمات الهى وقطع دنباله كافران است (ر.ك: معرفت، همان: ج 1، ص 29).
اين مطلب، بر مصداق كامل آن در زمان امام عصر عليه السلام تطبيق شده است. وتعبير (يريد) نيز كه مضارع است وبر استمرار اراده الهى به صورت سنت الهى دلالت دارد، مى تواند قرينه اين تفسير باطنى آيه باشد. نيز در روايت سوم كه در بارة جنگ ايران وروم است، الغاى خصوصيت شده وبا اخد قاعده كلى براى خوشحالى مؤمنان پس از پيروزى، بر خوشحالى مؤمنان در هنگام قيام امام عصر عليه السلام وپيروزى ياران او تطبيق شده است. وهمچنين در بارة روايت چهارم كه بعد از هجرت پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم از مكه به مدينه بازگشت مجدد آن حضرت را وعده مى دهد، الغاى خصوصيت شده وبا اخذ قاعده كلى، بر بازگشت مؤمنان در رجعت تطبيق شده است.
د: آيات مرتبط با مهدويت
اين جا مقصود، آياتى است كه در احاديث به گونه اى با مسائل وموضوعات مهدويت مرتبط شده است؛ اما از نوع تفسير، تطبيق وتأويل نيست كه به برخى از آن ها اشاره مى كنيم:
1. تشبيه جريان مهدويت
برخى احاديث كه ذيل آيات مرتبط با مهدويت مطرح كرده اند، نوعى تشبيه ومثال را بيان مى كند؛ براى مثال، در بارة آيه 249 سوره بقره از امام صادق عليه السلام چنين حكايت شده است:
(انّ اصحاب طالوت ابتلوا بالنهر الذى قال الله تعالى (مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ) وانّ اصحاب القائم يبتلون بمثل ذلك) (نعمانى، همان: ص 330؛ مجسلى، همان: ج 52، ص 332).
ياران طالوت با (آب خوردن از) نهر آب امتحان شدند؛ همان طور كه خدا فرمود: (شما را به نهرى آزمايش مى كنيم) وياران قائم نيز به مانند آن آزمايش مى شوند.
نيز ذيل آيه (يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ)؛ (درباره ساعت)قيامت ( از تو مى پرسند) (اعراف: 187)، در روايتى از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم حكايت شده است كه مثال او (مهدى) مثل ساعت (رستاخيز) است كه ناگهان فرا مى رسد (خزاز قمى، 1401: ص 248).
2. آثار قرائت قرآن
در برخى احاديث كه ذيل آيات مهدويت نقل شده آثار قرائت قرآن بيان شده است؛ مثلاً از امام صادق عليه السلام حكايت شده است:
هر كس سوره بنى اسرائيل (اسراء) را هر شب جمعه قرائت كند؛ نمى ميرد، تا اين كه قائم را درك مى كند واز اصحاب آن حضرت خواهد بود (عياشى، همان: ج 2، ص 276).
در برخى ديگر از احاديث، آياتى كه امام عصر عليه السلام قرائت مى كند، بيان شده است؛ از جمله ذيل آيه (فَفَرَرْتُ مِنكُمْ لَمَّا خِفْتُكُمْ)؛ (وهنگامى كه از شما ترسيدم، از ميانتان فرار كردم) (شعراء، 21). از امام صادق عليه السلام حكايت شده است كه هنگامى كه قائم عليه السلام قيام مى كند، اين آيه را تلاوت مى كند (نعمانى، همان: ص 179).
اين گونه احاديث، هر چند كه با موضوع كلى مهدويت وامام عصر عليه السلام مرتبط است، اما تفسير وتطبيق وتأويل آيات به شمار نمى آيد؛ هرچند در كتاب هايى كه آيات تفسيرى مهدويت را ذكر كرده اند، آمده است (ر.ك: هيئت علميه، همان: ص 68 و315 و432).
تذكر پايانى
آيات مهدويت وروايات تفسيرى آن ها از جهات ديگر نيز قابل بررسى است؛ مثلاً از منظر موضوعات، برخى آيات وروايات مهدويت، موضوعات سياسى، اقتصادى، نظامى وقضايى را بيان مى كند ، از نظر تاريخى نيز برخى آيات وروايات تفسيرى مهدويت، به قبل از تولد امام عصر عليه السلام ـ يعنى بشارت به وجود آن حضرت ـ وبرخى در عصر غيبت وبرخى به نشانه هاى ظهور وجامعه مطلوب مهدوى وبرخى نيز به رجعت اشاره دارد. البته بررسى همه اين موارد از حوصله اين نوشتار خارج است.
نتيجه
در قرآن كريم آيات زيادى وجود دارد كه بر اساس روايات پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم واهل بيت عليهم السلام به ابعاد مختلف مهدويت اشاره دارد. اين احاديث، گاهى به تفسير آيات وگاهى به تأويل وبطن وگاهى به مصاديق آيات اشاره دارد واز نظر موضوعات نيز اين آيات وروايات تفسيرى، به موضوعات سياسى، اقتصادى، نظامى وتاريخى متعدد اشاره دارد.
منابع
ابن جرير طبرى آملى مازندرانى، ابوجعفر محمد بن جرير، دلائل الامامة، قم، دارالذخائر للمطبوعات، 1383ق.
ابن حماد، نعيم، الفتن، بيروت، دارالكتب العلميه، 1418ق.
ابن حنبل، احمد، مسند احمد، الطبعة الثالثة، داراحياء التراث العربى، بيروت، 1415ق.
ابن شهر آشوب، مناقب آل آبى طالب، قم، مؤسسه انتشارات علامه، 1379ق.
ابن كثير، ابوالفداء، تفسير القرآن المعظم، بيروت، دارالمعرفة، 1412ق.
اربلى، على بن عيسى، كشف الغمة فى معرفة الائمة عليهم السلام، تبريز، انتشارات مكتبة بنى هاشمى، بى نو 1381ق.
آلوسى، ابوالفضل، روح المعانى، تهران، جهان، بى تا.
آلوسى، ابوالفضل، روح المعانى، تهران، جهان، بى تا.
انجمن مقدس ايران (ناشر)، كتاب مقدس، شامل تورات وانجيل وكتاب هاى مقدس يهوديان ومسيحيان تهران، انجمن كتاب مقدس ايران، 1987 م.
بحرانى، سيد هاشم الحسينى، البرهان فى تفسير القرآن، قم، دار الكتب العلمية، 1334 ش.
بزار، محمدبن عباس بن على، تاويل مانزل فى القرآن الكريم، بى جا، بى تا.
ترمذى، محمد بن عيسى، الجامع الصحيح سنن الترمذى، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1421 ق.
ثعلبى، ابو اسحاق احمد، تفسير الكشف والبيان، بيروت، دار احياء التراث العربى، 1427ق.
حاكم نيشابورى، حافظ ابى عبداله، مستدرك حاكم، حلب، مكتب المطبوعات الاسلاميه، بى تا.
حسينى استر آبادى، سيد شرف الدين على، تأويل الآيات الظاهرة فى فضائل العترة الطاهرة، قم، موسسه نشر الاسلام، وابسته به جامعه مدرسين، 1409 ق.
خزار قمى، على بن محمد، كفاية الاثر فى نص على الائمة الاثنى عشر، قم، انتشارات بيدار، 1401ق.
ذهبى، محمد بن حسن، التفسير والمفسرون، بيروت، داراليوسف، بى تا.
رازى، فخر الدين تفسير كبير (مفاتيح الغيب)، بيروت، دار الكتب العلمية، 1411 ق.
رشيدرضا، محمد، تفسير قرآن كريم، قاهره، مكتبة القاقره، بى تا.
رضايى اصفهانى، محمد على، تفسير قرآن مهر، پژوهش هاى تفسير وعلوم قرآن، قم، 1387ش.
ـــــــــــــــ، منطق تفسير قرآن (2) روش ها وگرايش هاى تفسير قرآن، قم، نشر جامعة المصطفى صلى الله عليه وآله وسلم العالمية، 1385ش.
سيوطى، جلال الدين، الدر المنثور فى التفسير بالمأثور، بيروت، دارالفكر، 1403 ق.
سيوطى، عبدالرحمن بن ابوبكر، الاتقان، قم، شريف رضى، 1370ش.
صادقى تهرانى، دكتر محمد، الفرقان فى تفسير القرآن، قم، انتشارات فرهنگ اسلامى، 1408ق.
صافى، لطف الله، منتخب الاثر، قم، مؤسسه السيدة المعصومة، 1419ق.
صدوق، شيخ ابوجعفر محمد بن على بن حسين بن موسى بن بابويه قمى، كمال الدين وتمام النعمة، قم، انتشارات دارالكتب الاسلامية، 1395ق.
ـــــــــــــــــــــــــ، الخصال، قم، جماعة المدرسين فى الحوزه العلميه، 1416ق.
طباطبائى، سيد محمد حسين، تفسير الميزان فى تفسير القرآن، قم، مؤسسه مطبوعاتى اسماعيليان، 1393 ق.
طبرسى (امين الاسلام)، ابوعلى الفضل بن الحسن، مجمع البيان فى تفسير القرآن، تهران، المكتبة الاسلاميه، 1395 ق.
طبرى، ابو جعفر محمد بن جرير، جامع البيان فى تفسير القرآن، بيروت، دار المعرفة، 1393ق.
طوسى، محمد بن حسن، غيبت، قم، موسسه المعارف، 1411ق.
عروسى حويزى، عبدعلى بن جمعه ، نورالثقلين، قم، المطبعة العلميه، 1383ق.
عياشى، محمد بن مسعود بن عياشى السلمى، كتاب التفسير، تهران، المكتبة العلمية الاسلاميه، بى تا.
فيض كاشانى، محمد محسن، تفسير صافى، بيروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، 1402ق.
ـــــــــــــــــــــــــــ، وافى، اصفهان، كتابخانه اميرالمؤمنين عليه السلام، 1090ق.
قرطبى، الجامع لاحكام القرآن، داراحياء التراث العربى، بيروت، 1405ق.
قمى، على بن ابراهيم، تفسير على بن ابراهيم القمى، قم، موسسه دارالكتاب، 1404 ق.
قندوزى. سليمان بن ابراهيم، ينابيع المودة، قم، كتابفروشى محمدى، 1294ق.
كاشانى، ملا فتح الله، تفسير منهج الصادقين، تهران، كتابفروشى اسلاميه، 1346 ش.
كوفى، فرات بن ابراهيم، تفسير فرات الكوفى، تهران، موسسه چاپ ونشر وابسته به وزارت ارشاد اسلامى، 1410 ق.
مجلسى، علامه محمد تقى، بحارالانوار، تهران، المكتبة الاسلامية، 110 جلد، 1385 ش.
معرفت، محمد هادى، التفسير الاثرى الجامع، قم، موسسة التمهيد، 1383ش.
ـــــــــــــــــــ، التمهيد فى علوم القرآن، قم، مركز مديريت حوزه علميه قم، 1366ش.
ـــــــــــــــــــ، تفسير ومفسران، قم، مؤسسه فرهنگى التمهيد، 1379ش.
مكارم شيرازى، ناصر (با همكارى جمعى از نويسندگان)، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الاسلامية، 1364 ش.
ميبدى، احمد بن محمد، كشف الاسرار وعدة الابرار (تفسير خواجه عبداللَّه انصارى)، تهران، اميركبير، 1376 ش.
نعمانى، محمد، غيبت، تهران، صدق، 1397ق.
الهية العلمية فى موسسة المعارف الاسلامية، معجم احاديث الامام المهدى، قم، موسسة المعارف الاسلاميه مسجد جمكران، 1428 ق.
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(1) ر.ك: كتاب مقدس، مزامير، مزمور 37، ش 9 ـ 18 ومزمور 96، ش 10 ـ 13 ونيز ملحقات عهد جديد، نامه دوم به پولوس، باب سوم ونيز در كتاب مقدس هندوها اوپانيشادها، ص 737 ونيز در زرتشتى ها كتاب جاماسب نامه 121.
(2) ر.ك: صافى گلپايگانى (1419).
(3) نك: سوره تحريم، سوره منافقين، و...
(4) ر.ك: ادامه همين نوشتار.
(5) در مورد تفسير معانى لغوى واصطلاحى متعددى بيان شده است. در اينجا سخن لغويين وبرخى ارباب تفسير وصاحبنظران بيان شد. نك: راغب اصفهانى، مفردات؛ طباطبائى، الميزان، ج 1، ص 4؛ سيوطى، الاتقان، ج 2، ص 192؛ طبرسى، مجمع البيان، ج 1، ص 13؛ نگارنده، منطق تفسير قرآن، ص 23 ودرآمدى بر تفسير علمى قرآن، ص 35ـ 39.
(6) براى واژة تأويل بيش از ده معناى استعمالى بيان شده است كه در اينجا دو معنايى كه در متن مقصود ماست بيان شد. نك: مفردات، مادة اول؛ مجمع البيان، ج3، ص13؛ الاتقان فى علوم القرآن، ج2، ص192؛ التفسير والمفسرون، ج1، ص13؛ التمهيد فى علوم القرآن، ج3، ص28.
(7) البته براى واژه (بطن) معانى ديگر نيز بيان شده است، ولى ما در اينجا معنايى را بيان كرديم كه در متن مقصود ماست (نك: طباطبايى، 1393: ج3، ص44ـ 65؛ رضايى، اصفهانى، 1385: مبحث بطن).
(8) عن الباقر عليه السلام: (ظهره تنزيله وبطنه تاويله منه ما قد مضى ومنه مالم يكن يجرى كما يجرى الشمس والقمر) (مجلسى، همان: ج92، ص97).
(9) در مورد بطن وتأويل آيات مهدويت در ادامه مقاله مطالبى بيان خواهد شد.
(10) (وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الْأَرْضِ)، (خدا به كسانى از شما كه ايمان آورده و(كارهاى) شايسته انجام داده اند، وعده داده است كه قطعاً آنان را در زمين جانشين خواهد كرد).
(11) ر.ك: ادامه مقاله.
(12) ر.ك: معجم احاديث الامام المهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف، الجزء السابع، وكتب تفسير روايى مثل البرهان، نورالثقلين، صافى، نمونه و...
(13) ر.ك: منطق تفسير قرآن (2) مبانى وروش هاى تفسير قرآن، از نگارنده.
(14) قال السدى: وذلك عند خروج المهدى (رازى، 1411: ج 16، ص 40؛ قرطبى، 1405: ج 8، ص 121؛ ثعلبى، 1427: ج 5، ص 305) ومشابه اين روايت از ابى سعيد الخدرى از پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم نقل شده است (ميبدى، 1376: ج 4، ص 119).