(۲۰۵) آسیب شناسی تربیتی مهدویت (۱)
آسیب شناسی تربیتی مهدویت (1)
دکتر خسرو باقری
مقدمه
آسیب شناسی تربیتی مهدویت، یکی از مصداق های بحث عام تری است که از آن، به عنوان آسیب شناسی در تربیت دینی یاد شده است. برای توضیح این که مقصود از آسیب شناسی تربیتی مهدویت چیست، نخست باید به جنبه ی تربیتی مهدویت اشاره کرد. اعتقاد به وجود وظهور امام مهدی (عجل الله فرجه)، از جمله ی اعتقادات اسلامی وشیعی است وهم چون سایر اجزای این اعتقادات، لوازم تربیتی معینی بر آن مترتب است. بر این اساس، مهدویت، تنها مساله ای اعتقادی نیست، بلکه از بعد تربیتی نیز برخوردار است. هنگامی که ما مشخص می کنیم بر اساس متون روایی، اعتقاد به وجود وظهور مهدی (عجل الله فرجه)، ضروری است، مجموعه ای دانشی را برای افراد فراهم نموده ایم. اما هنگامی که این مجموعه ی دانشی، به همراه خود، تحولات هیجانی، عاطفی وعملی معینی را ایجاد می کند که ضمن آن، افراد می کوشند خود را برای یاوری امام مهدی (عجل الله فرجه) مهیا سازند، چهره ی تربیتی مهدویت آشکار می گردد.
با توجه به جنبه ی تربیتی مهدویت، اکنون می توان مقصود از آسیب شناسی معطوف به آن را مشخص کرد. در این جا، آسیب شناسی، حاکی از بازشناسی موارد سوءبرداشت یا سوء عملکرد در جریان تربیتی مهدویت است. تا جایی که به ذات دین، مشتمل بر مهدویت، مربوط است، نمی توان از آسیب وآسیب شناسی سخن به میان آورد. اما هنگامی که جریان تربیت دینی، مشتمل بر بعد تربیتی مهدویت، شکل می گیرد، امکان ظهور آسیب وبنابراین آسیب شناسی فراهم می گردد; زیرا در جریان تربیت دینی، دست آدمی گشوده می شود واکنون اوست که باید با فهمی که از دین کسب می کند، به عمل روی آورد وزمینه ی تحقق برداشت های خود را هموار کند. در طی این مسیر است که افق کوتاه دید آدمی، بدفهمی ها را در دامن می پرورد، چنان که دامنه ی محدود همت او، بدکرداری ها را در پی می آورد. از این رو، آسیب شناسی تربیتی مهدویت، تلاشی برای بازشناسی این گونه لغزش های فکری وعملی در جریان تحقق بخشیدن به بعد تربیتی مهدویت است.
اما چنان که اشاره شد، آسیب شناسی تربیتی مهدویت، خود، موردی از بحث عام تر آسیب شناسی تربیت دینی واسلامی است. به عبارت دیگر، همه ی انواع آسیب شناسی در تربیت دینی، در هر یک از موارد آن نیز صادق خواهد بود. به این ترتیب، رابطه ی آسیب شناسی تربیت دینی با آسیب شناسی تربیتی مهدویت، رابطه ی کلی وجزئی خواهد بود. یعنی آن چه به طور کلی در مورد نخست صادق است، به نحو جزئی ومصداقی، در مورد دوم نیز صادق خواهد بود.
بر این اساس، چارچوب آسیب شناسی تربیتی مهدویت باید بر حسب چارچوب کلی آسیب شناسی تربیت دینی واسلامی صورت بندی شود. نگارنده، پیش تر در مقاله ای تحت عنوان «آسیب وسلامت در تربیت دینی»، چارچوبی کلی برای بحث پیشنهاد کرده است. (1)
در نوشتار حاضر، با مبنا قرار دادن چارچوب مذکور، در مورد خاص مهدویت به بحث از آسیب شناسی تربیتی خواهیم پرداخت. در چارچوب مبنایی، آسیب شناسی تربیت دینی، در هفت محور تنظیم شده است. در هر یک از این محورها، دو سوی لغزش وآسیب ویک حد میانه، به منزله ی شاخص سلامت مطرح گردیده است. در این جا، فهرست محورهای مذکور ذکر می گردد ودر متن مقاله، با اشاره ای کوتاه در توضیح هر یک، مستنداتی در خصوص بحث اصلی این نوشتار یعنی مهدویت به دست داده خواهد شد.
محورهای اصلی آسیب شناسی تربیت دینی به قرار زیر است:
1. آسیب ها: حصاربندی وحصارشکنی; سلامت: مرزشناسی.
2. آسیب ها: کمال گرایی (غیرواقع گرا) وسهل انگاری; سلامت: سهل گیری.
3. آسیب ها: گسست ودنباله روی; سلامت: هدایت.
4. آسیب ها: مرید پروری وتک روی; سلامت: امامت.
5. آسیب ها: قشری گری وعقل گرایی; سلامت: عقل ورزی.
6. آسیب ها: خرافه پردازی وراززدایی; سلامت: حق باوری.
7. آسیب ها: انحصارگرایی وکثرت گرایی; سلامت: حقیقت گرایی مرتبتی.
محور اول - آسیب ها حصاربندی وحصارشکنی; سلامت: مرزشناسی
اشاره: در این محور، آسیب های تربیت دینی، در دو سوی متقابل، حصاربندی وحصارشکنی نامیده شده اند. در حصاربندی، نظر بر این است که خط مشی اساسی برای تربیت دینی افراد، دور نگاه داشتن آنان از بدی ونادرستی است. این شیوه ی قرنطینه سازی، خود، یکی از منشاهای آسیب زاست; زیرا با مانع شدن آنان از مواجهه با بدی ونادرستی، توان مقاومت را در آنان تحلیل می برد. قرنطینه سازی، تنها به صورت موقت ودر برخی از مراحل اولیه ی تربیت رواست، اما تبدیل آن به خط مشی اساسی تربیت، در حکم مبدل ساختن آن به یکی از عوامل آسیب زایی است. از سوی دیگر، حصارشکنی وقراردادن افراد در معرض مواجهه با جریان های مختلف فکری وعملی، بدون فراهم آوردن قدرت تحلیل ومقاومت در آنان نیز منشا آسیب زایی است. حالت سلامت در تربیت دینی، مرزشناسی است. مرزشناسی چون یکی از عوامل راهبردی در تربیت دینی است، حاکی از آن است که باید در جریان طبیعی زندگی، در مواجهه با بدی ها ونادرستی ها، توانایی تبیین وتفکیک میان خوبی وبدی یا درستی ونادرستی را به صورت مدلل در افراد فراهم آورد وبه این ترتیب، زمینه ی مهار گرایش های آنان به بدی ونادرستی را مهیا کرد. مرزشناسی با تقوای حضور ملازم است، نه با تقوای پرهیز ومصونیت در متن موقعیت را جست وجو می کند، نه مصونیت در قرنطینه را.
با توجه به چارچوب کلی آسیب وسلامت در این محور، به بررسی آن در مورد خاص مهدویت خواهیم پرداخت. بر این اساس، بهره وری از مهدویت در امر تربیت، در دو صورت آسیب زا خواهد بود. هنگامی که فهم ما از این اصل اعتقادی وعمل ما در پرتو آن، به صورت حصاربندی جلوه گر شود وهنگامی که موضع ما در قبال آن به حصارشکنی منجر شود.
در شکل نخست از آسیب زایی، تصور وبرداشتی ایستا از مهدویت وانتظار مهدی (عجل الله فرجه) وجود دارد. به این معنا که دو صف حق وباطل، هر یک با پیروان خود، برقرارند تا زمانی که ظهور رخ دهد وباطل مضمحل شود. در این فاصله، پیروان حق باید بریده وبرکنار از پیروان باطل، "انتظار" بکشند تا لحظه ی وقوع واقعه فرارسد. در این تصور، دوران غیبت، به مثابه ی "اتاق انتظار" است که باید در آن، به دور از اهل باطل، نشست ومنتظر بود تا صاحب امر بیاید وکار را یکسره کند. تلاش افراد در این جا برای دور نگاه داشتن ومصون داشتن خود ودیگران، از اهل باطل است. پی آمد چنین فهمی از مهدویت، به صورت تربیت قرنطینه ای آشکار می گردد که در آن می کوشند افراد را با کنار کشیدن از معرکه، همراه با انتظاری انفعالی، مصون نگاه دارند.
این پی آمد تربیتی، گونه ای آسیب زا از تربیت را نشان می دهد; زیرا منطق حصاربندی بر آن حاکم است که عبارت از افزایش آسیب پذیری فرد از طریق دور نگاه داشتن وی از مواجهه است. اما این آسیب زایی، خود، از کژفهمی نسبت به مهدویت نشات یافته است. اگر مهدویت، ناظر به غلبه ی نهایی حق بر باطل است، باید این غلبه را در پرتو قانون کلی چالش میان حق وباطل فهم کرد. در چالش با باطل است که حق غالب می گردد: «بلکه حق را بر باطل فرومی افکنیم، پس آن را درهم می شکند، وناگاه نابود می گردد. وای بر شما از آن چه وصف می کنید». (2)
در روایات نیز مساله ی مهدویت، نه در قرنطینه، بلکه در فضای باز، یعنی در عرصه ی مواجهه وچالش میان حق وباطل ترسیم شده است. به تعبیر روایتی که در زیر آمده است، مؤمنان در عصر غیبت، چون ساکنان کشتی اسیر در پنجه ی توفانند که با آن واژگون وزیرورو می گردند. آنان با پرچم های اشتباه انگیز روبه رو خواهند بود وباید چنان بصیرتی داشته باشند که پرچم مهدی (عجل الله فرجه) را از پرچم های دروغین بازشناسند. در چنین عرصه ی چالش خیزی است که باید کسی ایمان خویش را محفوظ نگاه دارد; قرنطینه ای در کار نیست. روایت چنین می گوید:
مفضل بن عمر جعفی گوید: شنیدم که شیخ - یعنی امام صادق (علیه السلام) - می فرمود: «مبادا علنی کنید وشهرت دهید. بدانید به خدا قسم، حتما مدت زمانی از روزگار شما غایب خواهد شد وبی تردید پنهان وگم نام خواهد گردید تا آن جا که گفته شود: آیا او مرده است؟ هلاک شده است؟ در کدامین سرزمین راه می پیماید؟ وبدون شک، دیدگان مؤمنان بر او خواهد گریست وهم چون واژگون شدن کشتی در امواج دریا، واژگون وزیرورو خواهند گردید. پس هیچ کس رهایی نمی یابد مگر آن کس که خداوند از او پیمان گرفته وایمان را در دل او، نقش کرده وبا روحی از جانب خود تاییدش فرموده باشد. بی تردید، دوازده پرچم اشتباه انگیز که شناخته نمی شود کدام از کدام است، برافراشته خواهد شد...».(3)
در همین سیاق، روایات فراوانی وجود دارد حاکی از این که در دوران غیبت، آزمون های سنگین ودشواری های بسیار رخ خواهد داد. به طور مثال، در روایتی از جابر جعفی آمده است که می گوید: «به امام باقر (علیه السلام) گفتم که گشایش در کار شما کی خواهد بود؟ پس فرمود: هیهات! هیهات! گشایش در کار ما رخ نمی دهد تا آن که شما غربال شوید وبار دیگر غربال شوید - واین را سه بار فرمود - تا آن که خدای تعالی، تیرگی را (از شما) زایل کند وشفافیت (در شما) به جای ماند».(4) چنان که عبارات مذکور نشان می دهد، دوران غیبت، دوران مواجهه با موقعیت های سخت وآزمون های دشوار است که در نتیجه ی آن، بسیاری غربال خواهند شد; به این معنا که از آزمون سربلند بیرون نخواهند آمد. بنابراین، تصور آرمیدن در حصاری محفوظ وبرکنار ماندن از اصطکاک ومواجهه، تصوری مردود است ودر قاموس مهدویت وتربیت مهدوی نیست.
شکل دوم از آسیب زایی، در مقابل حصاربندی، با حصارشکنی آشکار می گردد. در حالی که در حصاربندی، مرزهای آهنین می گذارند، در حصارشکنی، هر مرزی را برمی دارند وبی مرزی را حاکم می کنند. حاصل این امر، بروز التقاطهای ناهم خوان میان اندیشه های حق وباطل است. آسیب زایی حصارشکنی در تربیت دینی این است که درست ونادرست، یک جا خوراک افراد تحت تربیت می شود واین خوراک ناجور، رشدی را سبب نخواهد شد وچه بسا که مسمومیت وهلاک در پی داشته باشد. نمونه ی این بی مرزی والتقاط در عرصه ی مهدویت، آن است که کسانی معتقد شوند «مهدی» اسم خاصی برای فرد معینی نیست، بلکه نمادی کلی برای اشاره به چیرگی نهایی حق وعدالت بر باطل وبیدادگری است ومصداق این نماد می تواند هر کسی باشد.
در روایات مربوط به مهدویت، این گونه حصارشکنی به دیده ی منفی نگریسته شده است. بنابراین، در روایات فراوانی، بر این نکته تاکید شده است که مهدی (عجل الله فرجه) نام شخص معینی است. به طور مثال، از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) نقل شده است که فرمود: «مهدی مردی از عترت من است که به خاطر (برپایی) سنت من می جنگد، چنان که من به خاطر وحی جنگیدم.» (5) برهمین سیاق، در روایات دیگری، اشاره شده است که مهدی (عجل الله فرجه) از فرزندان امام علی (علیه السلام)، فاطمه زهرا علیها السلام، امام حسن (علیه السلام)، امام حسین (علیه السلام) وهم چنین هر یک از امامان بعدی است. (6)
نه تنها بر این نکته تاکید شده است که باید به «مهدی» چون نام خاص فرد معینی اعتقاد ورزید، که خداوند رسالت حاکمیت بخشیدن به حق وعدالت را به عهده ی وی گذاشته است، بلکه به طور کلی باید در دوران غیبت، دین وآموزه های اصیل آن را بازشناخت وبر آن پای ورزی کرد. این امر نیز نشانگر نادرستی مرزشکنی وبرآمیختن حق وباطل در دوران غیبت است. به طور مثال، روایت زیر در این مورد قابل ذکر است:
علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفر (علیه السلام) روایت کرده است که آن حضرت فرمود: «هنگامی که پنجمین فرزند از امام هفتم ناپدید شود، پس خدا را! خدا را! (مواظب باشید) در دین تان، شما را از آن دور نسازند. صاحب این امر ناگزیر از غیبتی خواهد بود تا کسی که بدین امر قایل است، از آن باز گردد. همانا این آزمایشی از جانب خدا است که خداوند، خلق خود را بدان وسیله می آزماید...». (7)
تعبیر الله الله فی ادیانکم در این روایت، سخنی مؤکد بر اهمیت بازشناسی آموزه های اصیل دینی در دوران غیبت است. بر این اساس، محو کردن مرزهای میان حق وباطل وبرهم آمیختن آن ها، یکی از لغزش هایی است که می تواند در خصوص مهدویت رخ دهد.
به این ترتیب، آشکار است که هر دو گونه ی آسیب زایی، یعنی حصاربندی وحصارشکنی، در عرصه ی مهدویت، مردود تلقی شده است. حالت سلامت در این محور از بحث، به دور از هر دو گونه ی مذکور، مرزشناسی است. مرزشناسی با قبول ارتباط، از حصاربندی متفاوت می گردد وبا رد التقاط، از حصارشکنی متمایز می شود. مرزشناسی چون یکی از راهبردهای تربیت دینی، مستلزم آن است که فرد در متن موقعیت ها قرار داشته باشد وبا بازشناسی مرزهای راستی از ناراستی ودرستی از نادرستی، راه خود را بیابد. تربیت در این شکل، به دقت، هم چون آموختن حرکت در یک میدان مین است. مصون رفتن در جاده ی کناره، هنری نمی خواهد وآموزشی نمی طلبد. اما مساله این است که تربیت دینی ومهدوی، جاده ی کناره ندارد، بلکه درست از میدان مین می گذرد ونمی توان از آن کناره گرفت. از سوی دیگر، بی پروا دویدن در این میدان نیز سر بر باد ده است. تنها با آموختن بازشناسی خط عبور، می توان در این میدان حرکت کرد.
هر چند بیرون از قرنطینه بودن ودر مواجهه قرار داشتن دشوار است، اما هنگامی که فرد با شناخت مرزها وحدود همراه گردد، توانایی حرکت سالم را خواهد یافت. در روایت مذکور در فوق،(8) هنگامی که امام صادق (علیه السلام) اشاره می کند که در دوران غیبت، وضعیت مؤمنان چون افراد یک کشتی واژگون شده، زیرورو می گردد، راوی سخت می هراسد وچاره می طلبد. در ادامه ی روایت، چنین آمده است:
«... راوی گوید: پس من گریستم وبه حضرت عرض کردم: (در چنین وضعی) ما چه کنیم؟ فرمود: ای اباعبدالله! - ودر این حال به پرتو خورشید که به درون خانه وایوان می تابید، نظر افکند - آیا این خورشید را می بینی؟ عرض کردم: بلی. پس فرمود: مسلما کار ما روشن تر از این خورشید است».
در پاسخ امام، مرزشناسی چون چاره ی کار معرفی شده است. با توجه به زمینه ی سخن که در آن، زیرورو شدن وبروز پرچم های اشتباه برانگیز مطرح شده، پاسخ بیانگر این است که اگر کسی مرزهای حق وباطل را بشناسد ونور را از ظلمت تمیز دهد، به سهولت می تواند راه خود را پیش گیرد وحرکت کند.
با داشتن تصویر درستی از مهدویت، مدلول های درست آن در تربیت نیز معین خواهد گردید. تربیت مهدوی، تربیت برای محیط باز است واز این رو، مستلزم آن است که افراد، توانایی مرزشناسی را کسب کنند وآمادگی مواجهه ورویارویی با اصطکاک های فکری وعملی را بیابند. این مرزشناسی شامل مواردی از این قبیل است: شناخت مهدی (عجل الله فرجه) چون شخصی معین، شناخت رسالت وی در برپایی حق وعدالت، شناخت حقانیت آموزه های دین اسلام که وی آن را به جهانیان عرضه خواهد نمود، آشنایی با جریان های فکری مختلف که سودای برقرار ساختن حق وعدالت را در جوامع بشری در سر دارند وتوانایی بازشناسی میزان درستی ونادرستی آن ها وتوانایی در میان گذاشتن محققانه ی باورهای خود با آن ها.
پیرو مهدی (عجل الله فرجه) با تربیت شدن برای زیستن در چنین محیط بازی، از انتظار انفعالی ظهور وی به دور خواهد بود ودر اثر ارتباط سازنده با جریان های فکری دیگر، انتظاری پویا را نسبت به ظهور، آشکار خواهد ساخت. انتظار پویا به معنای فراهم ساختن فعالانه ی زمینه های ظهور است.
محور دوم - آسیب ها: کمال گرایی (غیر واقع گرا) وسهل انگاری; سلامت: سه
اشاره: در این محور، آسیب های تربیت دینی، در دو قطب کمال گرایی (غیر واقع گرا) وسهل انگاری قرار دارند. در قطب اول، آسیب زایی تربیت دینی ناشی از آن است که آرمان های بسیار والای دینی را از افراد تحت تربیت طلب می کنند، بدون آن که توان وطاقت واقعی آن ها را چون معیار حرکت به سمت این آرمان ها در نظر بگیرند. از این رو، بار سنگین آرمان های مذکور، طاقت سوز خواهد بود. در قطب دوم، سهل انگاری با بی اعتنایی به آرمان های بلند، چهره ی دیگری از آسیب زایی را آشکار می سازد. سهل انگاری، جدیت وتلاش را از عرصه ی تربیت می زداید وبه این ترتیب، حرکت پیشرونده را به پرسه زدن تبدیل می کند، در حالی که پرسه زدن، سازنده وشکل دهنده نیست.
حالت سلامت در این محور، سهل گیری است. سهل گیری با کمال گرایی (غیرواقع گرا) از این جهت متفاوت است که در آن، کمال را برای فرد، در حد وسع وی می جویند واز فراتر از آن اغماض می کنند. تفاوت آن با سهل انگاری نیز در این است که در سهل گیری، در هر حال، چشم به سوی آرمان ها دارند وحرکت پیشرونده را می خواهند. پیامبر اکرم (ص) دین خود را "سهله ی سمحه" نامیده وجایگاه خود را در نقطه ی سهل گیری معین کرده است.
با به کارگیری چارچوب این محور در زمینه ی مهدویت، به ترتیب، از دو گونه ی آسیب زایی، یعنی کمال گرایی (غیر واقع گرا) وسهل انگاری، سخن خواهیم گفت. سپس، حالت سلامت را تحت عنوان سهل گیری مورد بحث قرار خواهیم داد.
در قطب نخست آسیب، ابتدا باید به این مساله پاسخ گوییم که کمال گرایی (غیر واقع گرا) چگونه در عرصه ی تربیت مهدوی آشکار می گردد. زمینه ی این امر، آن است که مهدی (عجل الله فرجه)، عهده دار رسالتی سخت وسترگ است. تلاش گسترده در سطح جهان برای زدودن ظلم وبی عدالتی ونشاندن حق وعدالت بر اریکه ی قدرت، کاری به غایت دشوار است; زیرا مستلزم بازستاندن قدرت از دست مدعیان دروغین وجسور آن خواهد بود. از این رو، امام مهدی (عجل الله فرجه) با مقاومت های بسیاری روبه رو خواهد شد وناگزیر، جنگی جانکاه در پیش خواهد داشت. این نکته در روایات فراوانی مورد نظر قرار گرفته است. در زیر، به نمونه هایی اشاره می کنیم:
مفضل بن عمر گوید: «به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: نشانه ی قائم چیست؟ فرمود: آن گاه روزگار گردش کند وگویند: او مرده یا هلاک شده؟ در کدامین سرزمین می گردد (به سر می برد)؟ عرض کردم: فدایت شوم، سپس چه خواهد شد؟ فرمود: ظهور نمی کند مگر با شمشیر».(9)
هم چنین، ابوبصیر گوید: شنیدم امام باقر (علیه السلام) می فرمود: «... شمشیر بر گردن خویش حمایل می سازد، هشت ماه به شدت مبارزه می کند تا این که خدا راضی شود...».(10)
در پیش بودن این مسؤولیت سنگین وخطیر برای مهدی (عجل الله فرجه)، کار را برای پیروان وی نیز دشوار خواهد ساخت. خداوند چنین مقدر نکرده است که آن حضرت، این رسالت را به تنهایی وتنها با مدد غیبی به انجام برساند، بلکه نظر بر آن بوده است که بشر در گیرودار این رخداد عظیم، خود نیز تحول یابد ودر تعیین سرنوشت تاریخی خویش، نقش آفرینی کند. به هر روی، کسانی خواهند توانست خود را برای این یاوری آماده کنند که ظرفیتی عظیم در خویش سراغ گیرند. به همین دلیل، صفات برجسته ای برای یاوران مهدی (عجل الله فرجه) ذکر شده است، چنان که در روایتی در وصف شجاعت آنان آمده است: «ومردانی که گویی دل های شان پاره های پولاد است...». (11) هم چنین، در روایتی، ابوالجارود به نقل از امام باقر (علیه السلام) گوید: آن حضرت به من فرمود: «... چون شنیدید ظهور کرده است، نزد او بروید، اگر چه کشان کشان بر روی برف ویخ باشد». (12) این بیان حاکی از آن است که یاران امام، چنان نستوه اند که اگر لازم باشد خود را به این نحو نیز به وی برسانند، به آن مبادرت خواهند کرد.
در نظر بودن چنین غایت بلندی در مساله ی مهدویت، زمینه ساز آسیب تربیتی کمال گرایی (غیر واقع گرا) می گردد. این آسیب چنین آشکار می گردد که مربیان، بدون توجه به وسع فهمی وعملی افراد، آنان را از همان ابتدا به فتح این قله ی عظیم فرابخوانند. آسیب این گونه کمال گرایی، به صورت اعراض کلی فرد از مقصد ومقصود آشکار می گردد واین در جریان تربیت، نقض غرض خواهد بود; زیرا فراخواندن افراد به کمال، برای آن است که آنان از وضعیت کنونی خویش، به سوی نقطه ای فراتر حرکت کنند. اما هنگامی که این امر به صورت غیرواقع بینانه صورت گیرد، فرد را از اصل حرکت منصرف می سازد. مربی باید بداند که هر کسی برای آن ساخته نشده است که بتواند یاور خاص مهدی (عجل الله فرجه) باشد ونمی توان همگان را در این حرکت، به قله نشاند وبا این حال، چنین نیست که این گونه افراد، جایی در کاروان بلنددامنه ی نصرت مهدی (عجل الله فرجه) نداشته باشند.
در قطب دوم ودر نقطه ی مقابل کمال گرایی، سهل انگاری قرار دارد. سهل انگاری در قلمرو مهدویت، به این نحو آشکار می گردد که جایی برای آن در ذهن وضمیر فرد فراهم نیاید وبه تبع آن، نقشی برای آن در تحول شخصیتی وی وجود نداشته باشد. به عبارت دیگر، در این قطب، مساله ی مهدویت در منظومه ی تربیت دینی، به کنج تغافل یا غفلت می افتد وهیچ نقشی برای آن در جریان تربیت دینی در نظر گرفته نمی شود.
در پاره ای از روایات به این نکته اشاره شده است که چگونه برخی از مردم، مساله ی مهدویت را به بوته ی فراموشی وغفلت می سپارند، به نحوی که به وقت ظهور وی، شگفت زده می شوند. به طور مثال، حماد بن عبدالکریم گوید: «در محضر امام صادق (علیه السلام) از حضرت قائم (عجل الله فرجه) یاد شد. پس آن حضرت فرمود: بدانید که هرگاه او قیام کند، حتما مردم می گویند: این چگونه ممکن است؟ در حالی که چندین وچند سال است که استخوان های او نیز پوسیده است.» (13)
آسیب زایی سهل انگاری در این است که نقش تربیتی آرمان ها را با سبک گرفتن یا فراموش کردن آن ها از میان برمی دارد. هر آرمانی، متناسب با ویژگی های خود، قابلیت معینی را در افراد شکل می دهد. سهل انگاری نسبت به هر آرمانی، سهم تربیتی معینی را از عرصه ی تربیت خارج می سازد. مهدویت یکی از زنده ترین وپویاترین آرمان های دینی است; زیرا افراد را در ارتباط با رخدادی قرار می دهد که در پیش است وبا توجه به این که وقت آن نامعین است، هر آن ممکن است واقع شود. رخدادهای مربوط به آینده، از توانایی ویژه ای برای آماده سازی افراد برخوردارند. مهدویت در میان این گونه رخدادهای مربوط به آینده، یکی از برجسته ترین آن هاست; زیرا در عرصه ی وسیعی، یعنی در پهنه ی حیات بشری، رخ می دهد ودر حکم برآیندی برای درازای بلند تاریخ آدمی وچون نقطه ی روشنی در پایان آن است. سهل انگاری نسبت به مهدویت در تربیت دینی، به منزله ی از دست نهادن این تاثیر عظیم تحول بخش در شخصیت افراد است.
در نقطه ی میان دو قطب آسیب زای مذکور، حالت سلامت عبارت از سهل گیری است. سهل گیری از معایب هر دو قطب کمال گرایی (غیر واقع گرا) وسهل انگاری به دور است; زیرا در عین حال که در آن، به کمال نظر هست، وسع فرد نادیده گرفته نمی شود ودر عین حال که در آن، سهولت در کار است، غفلت در میان نیست.
در تربیت مهدوی باید سهل گیری را چون یکی از شاخص ها در نظر گرفت. در سهل گیری، باید نخست به حدود وسع فهمی وعملی فرد توجه یافت وآن گاه با نظر به این حدود، حرکت وی را تسهیل کرد. امام علی (علیه السلام) در حدیثی طولانی که در آن از مهدی (عجل الله فرجه) یاد کرده است، خطاب به حذیفه بن الیمان فرمود: «ای حذیفه! با مردم آن چه را نمی دانند (نمی فهمند) نگو; که سرکشی کنند وکفر ورزند. همانا پاره ای از دانش ها سخت وگران بار است که اگر کوه ها آن را بر دوش کشند، از بردن آن ناتوانند...».(14)
در این سخن، توجه به وسع فهمی ودانشی افراد، مورد تاکید قرار گرفته وبه صراحت اظهار شده که نادیده گرفتن آن، موجب اعراض وبلکه کفرورزی خواهد گردید. به تبع وسع فهمی، وسع عملی وحد طاقت افراد در به دوش کشیدن تکالیف نیز باید مورد توجه قرار گیرد. قابل ذکر است که حتی در یاوران نزدیک مهدی (عجل الله فرجه)، برخی وسع واقت بیشتری از دیگران نشان می دهند، اما به هر روی، هر کدام متناسب با وسع خویش، عمل می کنند. در حدیثی که پیش تر در وصف یاران مهدی (عجل الله فرجه) ذکر شد، این تعبیر نیز آمده است: «در میان آنان، مردانی هستند که شب را نمی خسبند ودر نمازی که می گزارند، چونان زنبور، زمزمه ای بر لب دارند. شب را با برپایی نماز، صبح می کنند وروز را با فرماندهی سپاه شان سپری می کنند. راهبان شب وشیران روزند»(15).
سید محمد صدر در شرح این بخش از روایت می گوید که این ظرفیت عظیم، یعنی عبادت در شب ورزم در روز، تنها در برخی از یاران مهدی (عجل الله فرجه) وجود دارد. سایرین، تنها به جهاد ورزم واجب روزانه ای که به عهده دارند، می پردازند وبه سبب خستگی، برپایی نماز شب را که مستحب است، ترک می کنند; زیرا ظرفیت آن ها در حدی نیست که بتوانند عبادت وجهاد، هر دو را به دوش بکشند. بنابراین، یاران مهدی (عجل الله فرجه) دو دسته اند; کسانی که به تهجد می پردازند وکسانی که به تهجد نمی پردازند. هر چند هر دو دسته، در اقدام به جهاد ورزم، مشابه یکدیگرند. همین تقسیم در یاران رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) نیز وجود داشت. چنان که در قرآن به این نکته اشاره شده است: «در حقیقت، پروردگارت می داند که تو وگروهی از کسانی که با تواند، نزدیک به دوسوم از شب یا نصف آن یا یک سوم آن را به [نماز] برمی خیزید...». (16) یاران پیامبر، هر چند همگی در شجاعت وتحمل آزار قریش، مشابه بودند، اما تنها گروهی از آنان، یعنی مسلمانان قبل از هجرت، به همراه ایشان به تهجد می پرداختند(17).
توجه به وسع افراد در عرصه ی فهم وعمل، به منزله ی حفظ حرکت مستمر آنان در طریق تربیت وتحول است. چه بسا رعایت وسع یک فرد ضعیف، موجب شود که وی، به سهم خویش، در راه مهیا شدن برای ظهور مهدی (عجل الله فرجه) گام بردارد، اما بی توجهی به وسع فردی متوسط وخوب، وی را از راه به در برد.
منابع:
1. قرآن کریم، ترجمه ی محمد مهدی فولادوند، انتشارات سازمان پژوهش وبرنامه ریزی آموزشی وزارت آموزش وپرورش، 1378.
2. باقری، خسرو; آسیب وسلامت در تربیت دینی، عرضه شده در همایش آسیب شناسی تربیت دینی، وزارت آموزش وپرورش، 1380.
3. صافی گلپایگانی، لطف الله; منتخب الاثر فی الامام الاثنی عشر، قم، مؤسسة السیدة المعصومة، 1421 ه. ق.
4. الصدر، السید محمد; تاریخ مابعدالظهور، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1412 ه. ق.
5. نعمانی، محمد; غیبت، ترجمه: جواد غفاری، تهران، کتاب خانه ی صدوق، بازار سرای اردیبهشت، 1363 ه. ش.
مجله انتظار پاییز 1380، شماره 1
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(1) این مقاله در همایش آسیب شناسی تربیت دینی وزارت آموزش وپرورش عرضه گردیده است.
(2) بل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق ولکم الویل مماتصفون.» انبیاء، 18.
(3) المفضل بن عمر الجعفی قال: سمعت الشیخ - یعنی ابا عبدالله (علیه السلام) - یقول: «ایاکم والتنویه، اما والله لیغیبن سبتا من دهرکم ولیخملن حتی یقال: مات؟ هلک؟ بای واد سلک؟ ولتدمعن علیه عیون المؤمنین ولیکفان تکفاالسفینه فی امواج البحر فلا ینجو الا من اخذالله میثاقه وکتب فی قلبه الایمان وایده بروح منه ولترفعن اثنتا عشرة مشتبهة لا یدری ای من ای، قال: فبکیت ثم قلت له: کیف تصنع؟ فقال: یا اباعبدالله - ثم نظر الی شمس داخلة فی الصفه - اتری هذه الشمس؟ فقلت: نعم، فقال: لامرنا ابین من هذه الشمس».، غیبت نعمانی (ترجمه غفاری)، ص 218- 219.
(4) عن جابر الجعفی قال: «قلت لابی جعفر (علیه السلام) متی یکون فرجکم؟ فقال: هیهات هیهات لا یکون فرجنا حتی تغربلوا ثم تغربلوا یقولها ثلثا حتی یذهب الله تعالی الکدر ویبقی الصفو». منتخب الاثر، ص 389.
(5) عن النبی (صلی الله علیه وآله) انه قال: «المهدی رجل من عترتی یقاتل علی سنتی کما قاتلت انا علی الوحی». ینابیع المودة، به نقل از: منتخب الاثر، ص 232.
(6) ر. ک: منتخب الاثر، فصل دوم.
(7) علی بن جعفر عن اخیه موسی بن جعفر (علیه السلام) انه قال: «اذا فقد الخامس من ولد السابع فالله الله فی ادیانکم لایزیلنکم عنها فانه لابد لصاحب هذا الامر من غیبة حتی یرجع عن هذاالامر من کان یقول به، انما هی محنة من الله یمتحن الله بها خلقه...». غیبت نعمانی، ص 219- 210.
(8) ر. ک: پاورقی 3.
(9) مفضل بن عمر قال: «قلت لابی عبدالله (علیه السلام): ما علامة القائم؟ قال، اذا استدار الفلک، فقیل: مات او هلک؟ فی ای واد سلک؟ قلت: جعلت فداک ثم یکون ماذا؟ قال: لایظهر الا بالسیف». نعمانی، ص 225.
(10) عن ابی بصیر قال: سعمت ابا جعفر الباقر (علیه السلام) یقول: «... ویضع السیف علی عاتقه ثمانیة اشهر هرجا هرجا حتی یرضی الله...». نعمانی، ص 239.
(11) فضیل بن یسار عن ابی عبدالله (علیه السلام) فی حدیث قال: «ورجال کان قلوبهم زبر الحدید...». بحارالانوار، ج 13، ص 180، به نقل از: تاریخ ما بعدالظهور، صدر، ص 348- 349.
(12) عن ابی الجارود عن ابی جعفر (علیه السلام) قال: قال لی: «... اذا سمعتم به فاتوه ولو حبوا علی الثلج». نعمانی، ص 222.
(13) زائدة بن قدامة عن بعض رجاله عن ابی عبدالله (علیه السلام) قال: «ان القائم اذا قام یقول الناس: انی ذلک؟ وقد بلیت عظامه». غیبت نعمانی، ص 222- 223.
(14) عمرو بن سعد عن امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) انه قال یوما لحذیفة بن الیمان: «یا حذیفة لاتحدث الناس بما لایعلمون فیطغوا ویکفروا، ان من العلم صعبا شدیدا محمله لو حملته الجبال عجزت عن حمله، ان علمنا اهل البیت سینکر وتقتل رواته...». غیبت نعمانی، ص 203.
(15) ورجال کان قلوبهم زبر الحدید، لایشوبها شک فی ذات الله، اشد من الجمر، لو حملوا علی الجبال لازالوها، لا یقصدون برایة بلدة الا اخربوها. کان علی خیولهم العقبان. یتمسحون بسرج الامام (علیه السلام) یطلبون بذلک البرکة. ویحفون به یقونه بانفسهم فی الحروب ویکفونه ما یرید. فیهم رجال لاینامون اللیل لهم دوی فی صلاتهم کدوی النحل، یبتون قیاما علی اطرافهم ویصبحون علی خیولهم، رهبان باللیل لیوث بالنهار.» بحار الانوار، ج 13، ص 180، به نقل از: تاریخ ما بعدالظهور، ص 348- 349.
(16) ان ربک یعلم انک تقوم ادنی من ثلثی اللیل ونصفه وثلثه وطائفة من الذین معک...» مزمل، 20.
(17) تاریخ ما بعد الظهور، ص 351- 352.