(۲۱۰) بررسی تاریخی داستان جزیره خضراء (۲)
بررسی تاریخی داستان جزیره خضراء (۲)
مجتبی کلباسی
فصلنامه انتظار شماره (2)
در قسمت نخست، خبر جزیره خضراء، از نظر سند ودلالت واشکالات مختلفی که بر آن وارد بود مطرح گردید. در این قسمت، داستان یاد شده از نظر تاریخی مورد بحث قرار خواهد گرفت تا حقایق فزون تری درباره آن داستان بر همگان آشکار گردد.
موقعیت تاریخی داستان
۱- سال ۶۹۹ ه. ق
نقل کننده این داستان، مدّعی است که در این سال، خبر را از شخصی شنیده وسپس برای اطمینان، به نزد «علی بن فاضل» رفته تا خود بدون واسطه، خبر را از او بشنود.
فرض می کنیم که واقعاً، این ملاقات انجام شده باشد و«فضل بن علی»، «علی بن فاضل» را ملاقات کرده باشد. بر این اساس، بایستی سفر «علی بن فاضل» به اندلس، در حدود دهه های پایانی قرن ششم ه. ق صورت پذیرفته باشد چرا که واقعه مذکور در زمان تحصیل «علی بن فاضل» بوده وعلی القاعده با گذشت سال هایی، این واقعه را برای دیگران نقل کرده است.
ویژگی های تاریخی قرن ششم ه. ق
دهه های پایانی این قرن، دوران زوال وضعف خلافت عباسی است وحکومت سلجوقی نیز که در ظاهر، زیر فرمان خلافت عباسی بود ولی عملاً همه شؤون آن را اداره می کرد، رو به ضعف وفروپاشی نهاد.
دولت عظیم سلجوقی، به دولت های متعدّد ودرگیر با هم تقسیم شد. این وضعیت، از سویی زمینه عرض اندام بیش تر خلفای عباسی را فراهم ساخت تا به فکر احیای اقتدار گذشته خویش باشند – که البته میسر نشد – واز سوی دیگر صلیبیان را تحریک کرد تا بر بلاد اسلامی هجوم برند وطایفه مغول را نیز بر آن داشت تا به سرزمین های اسلامی دست اندازی کنند.(۱)
حکومت مقتدر فاطمی (که در مصر وشمال افریقا وسرزمین های مجاور آن حاکمیت داشت) نیز در نیمه قرن ششم، آخرین روزهای حیات خود را می گذراند وچهاردهمین خلیفه فاطمی (عاضد) در ۵۶۷ ه.ق، پس از آن که صلاح الدین ایوبی مصر را در اختیار گرفت، در گذشت وخلافت فاطمی به آخر رسید.(۲) وبدین سان، پس از چند قرن، حکومت شیعی در مصر، پایان یافت.(۳)
در اواخر قرن پنجم ه.ق، در مغرب اقصی (تونس، الجزایر، مراکش) «مرابطین» حرکت عظیمی را آغاز کردند؛ این حرکت سیاسی، اجتماعی که برای مدتی حکومت مقتدری تشکیل داد تا چند قرن ادامه داشت ومدّت زیادی شاخه های این حرکت، در اندلس حکومت می کرد.
۲- دریای سفید وجزیره خضراء
دریای سفید، همان دریای مدیترانه است که در زبان عرب آن را «البحر الأبیض المتوسّط» می نامند.
دلیل نام گذاری این دریا به «البحر الأبیض» سفید بودن آب آن به دلیل نوع رسوبات دریا است.
سخن از مصر وقاهره والازهر وسفر دریایی به اندلس وبازگشت از اندلس به مغرب، در داستان جزیره خضراء، گواه آن است که «دریای سفید» در این داستان، بدون شک همان «دریای مدیترانه» است.
جزیره خضراء قسمتی از انتهای جنوب غربی اسپانیای فعلی (اندلس قدیم) است که به همین نام در گذشته اشتهار داشته است ودر حال حاضر نیز با نام «ALGEIRAS» شناخته می شود.
تاریخچه ای از جزیره خضراء
در این جا لازم است که تاریخچه ای از جزیره خضراء بیان شود.
در سال های حدود ۹۰ ه ق، شخصی به نام «رودریک» (ردزیق) به جهت آن که مردم اندلس ودولتمردان آن، به فرزندان پادشاه قبلی نظر نداشتند، در آن خطه به پادشاهی رسید.
عادت والیانِ قسمت های مختلف اندلس، این بود که فرزندان دختر وپسر خود را جهت خدمت به پادشاه وتربیت در دربار، به «طلیطله» (تولدو) می فرستادند. این گروه، در آن جا ازدواج می کردند وبه زندگی خود ادامه می دادند.
«یولیان»، حاکم «جزیره خضراء» و«سَبْتَه» و...، نیز دختر خویش را به نزد «رودریک» فرستاد. «رودریک» از آن دختر بسیار خوشش آمد وبا او خلوت کرد.دختر، داستان خود را برای پدر نوشت. «یولیان» از این ماجرا خشمگین شد وبه جهت انتقام از «رودریک»، نامه ای به «موسی بن نُصَیر» که فرماندار «افریقا» از طرف «ولید بن عبدالملک» بود، فرستاد. واو را به «جزیره خضراء» وفتح اندلس دعوت کرد.
«موسی بن نُصیر» به جزیره خضراء آمد وبا یولیان معاهده ای بست. یولیان نیز وضعیّت اندلس را برای موسی تشریح کرد. «موسی بن نُصَیر» نامه ای به «ولید بن عبدالملک» نوشت واز او کسب تکلیف کرد. ولید به او نوشت که در آغاز، پیشقراولانی برای کسب اخبار بفرستد ودر دریای بی کران، مسلمانان را گرفتار نسازد.
«موسی بن نُصیر» مجدداً به «ولید» نوشت که در این جا، دریای وسیعی نیست بلکه خلیجی است که آن طرفش معلوم است.
منظور او، این بود که فاصله بلاد مغرب تا اندلس، اندک است وتنها خلیجی کم عرض میان آن دو قرار دارد.
موسی، پانصد نفر را با چهار کشتی به طرف اندلس فرستاد. آنان، در جزیره ای پیاده شدند آن جزیره را بعداً به نام فرمانده شان، «طریف» نامیدند.
آنان، به جزیره خضراء حمله کردند وغنائم بسیاری به دست آوردند. در رمضان سال ۹۱ ه ق، از آن جا بازگشتند. همین واقعه، سبب حرکت مسلمانان برای فتح اندلس شد وموسی بن نصیر، «طارق» را به طرف اندلس فرستاد.
«طارق»، جزیره خضراء را فتح کرد. در این فتح، «یولیان» در خدمت او بود(۴) موسی بن نصیر، در رمضان ۹۳ ه.ق، پس از فتح اندلس به دست طارق، در مسیر اندلس وارد جزیره خضراء شد.
در سال ۱۲۳ ه.ق، زمانی که «عبدالملک بن قطن» امیر اندلس بود، امیر منطقه «بربر» در افریقا، به او پناه آورد وهنگام مراجعت از «عبدالملک» کشتی هایی خواست تا خود ونیروهایش از اندلس خارج شوند. عبدالملک به آنان گفت، از کشتی های جزیره خضراء استفاده کنند.(۵)
در سال ۱۴۳ «رزق بن نعمان» که حاکم جزیره خضراء بود، به «سَذوته» و«اشبیلیه» حمله کرد.(۶)
در سال ۲۴۵ ه.ق مجوسیانِ سرزمین اندلس به جزیره خضراء حمله کردند ومسجد جامع آن جا را آتش زدند.(۷)
در سال ۳۹۲ ه ق، «ابوعامر محمدبن ابی عامر» در گذشت. وی که حاجب «هشام بن عبدالرحمان» بود، در زمان صدارت خود، پنجاه ودو نبرد در اندلس انجام داد. او، وزیر با کفایتی بود. اصل او، از جزیره خضراء بود.(۸)
در سال ۴۰۷ ه.ق، «علی بن حمود بن ابی العیش بن میمون بن أحمد بن علی بن عبدالله بن عمر بن ادریس بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علی بن ابی طالب»، در اندلس، به حکومت رسید وبرادرش «قاسم بن حمود» حاکم جزیره خضراء شد.(۹)
در محرّم ۴۰۷ ه.ق، «مستعین»، دو نفر به نام قاسم وعلی (فرزندان حمود بن میمون بن احمد بن علی بن عبیدالله عمر بن ادریس بن ادریس بن عبدالله بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب) را به امارت سیته وجزیره خضراء منصوب کرد. قاسم، حاکم جزیره خضراء وعلی، والی سبته شدند.(۱۰)
در سال چهارصد وسیزده ه.ق، یحیی بن علی به جزیره خضراء حمله کرد وبر آن مستولی شد.(۱۱)
در سال ۴۳۱ ه.ق، قاسم بن محمود، پس از مرگ ویا کشته شدن، در جزیره خضراء دفن گردید.(۱۲)
در سال ۴۷۹ ه ق، «یوسف بن تاشفین» پس از پیروزی در نبرد «زلاقه»(۱۳) به جزیره خضراء بازگشت.(۱۴)
در سال ۵۵۱ ه.ق، «عبد المؤمن»، پسرش «ابا سعید» را به ولایت «سبته» و«جزیره خضراء» منصوب کرد.(۱۵)
در سال ۵۸۰ ه.ق، یوسف بن عبدالمؤمن «از خلفای موحّدین» برای نبرد با نصارای اندلس در جبل الطارق پیاده شدند وسپس به جزیره خضراء وارد شدند وپس از آن به طرف «اشبونه» «(لیسبون» فعلی که در کشور پرتغال واقع است) حرکت کرد ودر آن نبرد نیز پیروز شد. یوسف، در این نبرد، مجروح گشت ودر راه بازگشت به جزیره خضراء از دنیا رفت.(۱۶)
در سال ۶۲۱ ه.ق، «غرناطه» از دست دولت موحّدین بیرون رفت واز اندلس، فقط «اشبیلیه» وجزیره خضراء در دست آنان ماند.(۱۷)
این ها، تنها، گوشه ای از یادکردِ «جزیره خضراء» در کتاب های تاریخی است. این حوادث تا سال ۸۹۷ ه.ق – که اندلس به طور کلی از دست مسلمانان خارج شد – ادامه داشته است. در این سال ها، حاکمان مختلفی از جمله، حمودهای بنی هود، بنی عامر، مرابطین، حاکمان مغرب،... بر آن حکومت کردند وگاه نیز با هجوم مسیحیان، «جزیره خضراء» برای مدّتی از حاکمیّت مسلمانان خارج بوده است.
شهر «قرطبه» که از مهم ترین شهرهای اندلس در زمان حکومت مسلمانان بوده است، دارای هفت دروازه بود:
باب القنطره که باب الوادی وباب جزیرهُ الخضراء نیز گفته می شد؛
باب الحدید (سرقسطه)؛
باب ابن عبدالجبار (طلیطله)؛
باب طلبیره (لیون)؛
باب عامر؛
باب بطلیوس؛
باب النطارین (اشبیلیه).
این نامگذاری، نشان می دهد که جزیره خضراء، مکان مشهوری در اندلس بوده است. به گونه ای که در شهر معروف وبزرگ قرطبه دروازه ای به این نام وجود داشته است.
قاهره والأزهر
در این داستان از قاهره والازهر نیز یاد شده است. بنابر آن چه در داستان مذکور آمده، راوی داستان، همراه استاد خود به طرف اندلس حرکت کرده است.
باید توجّه داشت که دست رسی به اندلس از مسیر قاهره، به دو صورت میسر است:
از طریق دریای مدیترانه؛
پیمودن ساحل جنوبی مدیترانه وگذر از شمال آفریقا.
با توجّه به این که در داستان، به سرزمین بربرها اشاره شده، به نظر می رسد که مسیر آنان، از طریق خشکی وسواحل جنوبی مدیترانه بوده، بویژه آن که هیچ ذکری از دریا وکشتی، در مرحله نخست سفر به میان نیامده است.
بربرها»، طایفه ای سفید پوست واز نژاد «حامی» بودند که در شمال آفریقا زندگی می کردند. اکثر آنان، در قرن یکم هجری، به اسلام گرویدند.(۱۸)
بنابراین، «علی بن فاضل» در سواحل جنوبی مدیترانه، سیر کرده است. ودر این سیر از سرزمین بربرها گذر کرده است.
جزایر رافضیان (شیعیان)
سرزمین مصر وشمال آفریقا، چندین قرن تحت استیلای حکومت فاطمی (از طوایف شیعه) قرار داشت. نیز، دولت موحّدین – که با عقاید انحرافی مرابطین و... به ستیز برخاست، از نظر پایه های فکری شباهت زیادی به شیعه داشت.
حکومت موحّدین:
موحّدین، از سال ۵۱۷ ه.ق، به نبرد با مرابطین پرداختند ودر سال ۵۴۱ ه.ق، اندلس را فتح کردند وتا سال ششصد وسی ودو ه.ق، اندلس را در اختیار داشتند.
بنیانگذارِ این حرکت، شخصی به نام محمد بن عبداللّه بن تومرت بود که در «سوس» قیام کرد وخود را از فرزندان «حسن مثنی» می دانست.
او، نسبت خود را چنین نوشته است: «محمّد بن عبداللّه بن عبدالرحمان بن هود بن خالد بن تمام بن عدنان بن صفوان بن سفیان بن جابر بن یحیی بن عطاء بن ریاح ابن یسار بن عباس بن محمّد بن حسن بن حسن بن علی بن ابی طالب».(۱۹)
حرکت ابن تومرت، متأثر از اصلاحاتی بود که «غزالی» در سرزمین های مغرب اسلامی نشر داد. ابن تومرت، در بغداد، در درس غزالی حاضر وتحت تأثیر تفکّرات او قرار گرفت واز همان جا، فکر برانداختن مرابطین وتأسیس حکومت موحّدین، در او پدیدار شد.(۲۰)
افکار وعقاید محمد بن تومرت
افکار وعقاید محمّد بن تومرت را در موارد زیر می توان خلاصه کرد:
مبارزه با منکرات وفساد حاکمان؛
تکیه بر نام «مهدی آل محمد» وتبلیغ وسیع از اصل مهدویّت؛
ادعای مهدویّت واین که او همان مهدی موعود است؛
گفته اند، او، در باطن، به مذهب شیعه تمایل داشت، ولی اظهارنمی کرد.(۲۱)
موحّدین، به پیشوایی عبدالمؤمن، در سال ۵۴۰ ه.ق، بر قسمت غربی اندلس تسلّط یافتند وجزیره خضراء واشبیلیه وقرطبه وغرناطه را فتح کردند.
آن چه بیش از هر چیز در حکومت موحّدین قابل تأمّل است وتوجه به آن برای درک زمینه های پیدایش داستان جزیره خضراء لازم است، موضوع مهدویّت وادعای آن از سوی محمد بن تومرت است.
این عقیده، پس از تومرت، در میان پیروان او باقی ماند، به گونه ای که برخی از آنان مرگ تومرت را منکر شدند وباور داشتند که او بار دیگر ظهور خواهد کرد.
ابن تومرت، در خطبه های خود چنین می گفت:
الحمد لله... وصلّی الله علی سیّدنا محمّد المبشّر بالمهدی یملأ الأرضَ قسطاً وعدلاً کما ملئتْ ظلماً وجوراً یَبعَثُه الله إذا نُسِخَ الحقُّ بالباطل وأُزیلُ العدلُ بالجور، مکانُه المغرب الأقصی وزمنُه آخر الزمن واسمُه اسمُ النبی ونسبُه نسبُ النبی وقد ظهر جور الأُمراء وامتلأتِ الأرضُ بالفساد وهذا آخر الزمان والاسمُ الاسمُ والنسبُ النسبُ والفعلُ الفعلُ.(۲۲)
بنابراین «محمد ابن تومرت» به صراحت خود را «مهدی موعود» نامیده است.
تاریخچه نهضت های شیعی در بلاد مغرب (شمال آفریقا واندلس)
حرکت های شیعی در شمال آفریقا واندلس، فراوان بوده است، در کتب تاریخی، خصوصاً آن هایی که دارای وابستگی هایی به خلافت عباسی ویا اموی بوده اند، از این حرکات به عنوان «رافضیان» یاد می کنند.
«ابن خلدون» می نویسد:
«دولت عبیدیان (فاطمیان) قریب دویست وهفتاد سال دوام یافت... سپس فرمانروایی آنان منقرض شد در حالی که شیعیان ایشان در همه معتقدات خود باقی وپایدار بودند... شیعیان آنان، بارها پس از زوال دولت ومحو شدن آثار آن، خروج کردند... در رافضی گری تعصّب داشتند... آن قوم از این سوی بدان سوی منتقل می شدند؛ زیرا، در معرض بدگمانی دولت ها قرار داشتند وزیر نظر ومراقبت ستمکاران بودند وبه سبب بسیاری پیروان وپراکنده شدن دعات ایشان در نقاط دور وخروج های مکرّر آنان، یکی پس از دیگری، رجال آنان به اختفا پناه برده وکما بیش شناخته نمی شدند، چنان که گفته شاعر درباره آنان صدق می کرد که «اگر از روزگار، نام مرا بپرسی، نمی داند واگر مکان مرا بپرسی، جایگاه مرا باز نخواهد شناخت».(۲۳)
برای بررسی بیش تر درباره وضعیّت اندلس وبلاد مغرب در قرون مرتبط با موضوع بحث، یکی از مهم ترین اَسناد ومدارکی که در دست است کتاب «العبر» از «ابن خلدون»، خصوصاً مقدمه آن است.
نقل ها وتحلیل های ابن خلدون در این زمینه، اهمّیّت فراوان دارد؛ چرا که او به منزله شاهدی است که حوادث قرن هفتم وهشتم را برای ما گزارش کرده است.
«موقعیّت جغرافیایی جزیره خضراء»، در کلام ابن خلدون، چنین آمده است:
اقلیم چهارم... بر ساحل جنوبی؛ این قطعه در جنوب شهر طنجه واقع است واین قطعه دریا در شمال «طنجه» به وسیله یک خلیج تنگ به عرض دوازده میل، میان طریف وجزیره خضراء در شمال وقصر مجاز وسبته در جنوب، واقع است.(۲۴)
وهمه این نواحی، از بلاد اندلس باختری به شمار می روند ونخستین آن ها، شهر طریف است که نزدیک جایگاه پیوستگی دو دریا است ودر خاور آن، بر ساحل دریای روم، به ترتیب، جزیره خضراء ومالقه و... قرار دارد.(۲۵)
ابن خلدون، در مورد رواج تفکر وادعای مهدویّت در آن زمان، چنین می نویسد:
«ابن قسی»(۲۶) صاحب کتاب «خلع النعلین» مردم اندلس را به نامِ دعوتِ به حق، شوراند. او، کمی پیش از دعوت مهدی (ابن تومرت) کار خود را آغاز کرد.(۲۷)
گاهی برخی از این دسته، خود را به «فاطمی موعود» ویا «منتظر» نسبت می دهند؛ یعنی، یا خویش را، خود او می خوانند ویا از جمله داعیان وی می شمرند... چنان که در آغاز این قرن (قرن هشتم) در «سوس» مردی از متصوفه به نام «تویذری» خروج کرد وبه مسجد «ماسه» در ساحل دریای آن جا شتافت واز روی تلبیس وعوام فریبی، خود را در نزد مردم آن ناحیه، «فاطمی موعود» می پنداشت، چه مغز عامیان آن سامان را از پیشگویی های مربوط به انتظار فاطمی موعود، پر کرده بود. نخست، طوایفی از بربرها پیرامون وی گرد آمدند... همچنین در آغاز این قرن، مردی به نام «عباس» در «عُماره» خروج کرد وهمین ادّعا را مطرح ساخت وگروهی گرد او آمدند. او به «بادیس» یکی از نواحی آن جا لشکر کشید وچهل روز پس از ظهورش کشته شد.(۲۸)
پس از مرابطان، مهدی پدید آمد ومردم را به حق دعوت می کرد... ومذهب مردم مغرب را نکوهش می کرد... وپیروان خویش را «موحِّدان» نامید... ورأی خاندان نبوّت را در امام معصوم می دانست وناچار، چنین امامی، در هر زمان باید وجود داشته باشد تا به سبب وجود او، نظام جهان حفظ شود.
واین که وی را (ابن تومرت) «امام» نامیدند، به سبب آن است که در مذهب شیعه، خلفای خویش را بدین لقب می خواندند وبا کلمه «امام» لفظ، «معصوم» را مرادف می آورند تا اشاره به مذهب شیعه در عصمت امام باشد...
مهدی، به نام امیرالمؤمنین خوانده می شد ووی «صاحب الامر» بود.(۲۹)
«محمد بن ابراهیم ایلی» داستان شگفت آوری از این گونه موارد برای من نقل کرد وآن، این است که هنگام سفر حج، از رِباط عباد – که مدفن شیخ «ابومدین» در کوه تلمسان است – مردی از خاندان پیامبر (سید) که از ساکنان کربلا بوده است، همسفر او می شود. آن مرد، دارای پیروان وشاگردان وخدمتگزاران بسیار بوده ودر میان قوم خود، پایه ارجمندی داشته است ودر بیش تر شهرها، همشهریانش از او استقبال می کردند ومخارج وی را می پرداختند.
شیخ گوید: میان ما، دوستی استوار گردید وموضوع کار او بر من کشف شد که وی با همراهان خویش از کربلا که اقامت گاه او بود، برای جست وجوی فرمانروایی وادّعای این که فاطمی است، به مغرب آمده وچون دیده که دولت مرینیان (که در آن هنگام تلمسان را پایتخت خود قرار داده)، در نهایت قدرت است، به همراهان خود گفته است: «برگردید که ما دچار غلط واشتباه شده ایم واکنون هنگام ادّعای ما نیست...».(۳۰)
ابن خلدون، وضعیّت نیروی دریایی مسلمانان را در مدیترانه (بحر ابیض)، چنین گزارش کرده است:
«نیروی دریایی اندلس، در روزگار عبدالرحمان ناصر، به دویست کشتی رسیده بود ونیروی دریایی افریقیه نیز به همان اندازه ویا در آن حدود بود... مسلمانان، در روزگار دولت اسلامی، بر کلّیّه سواحل این دریا (مدیترانه) تسلط یافته بودند وقدرت وصولت ایشان در فرمانروایی بر آن دریا، به اوج عظمت رسیده بود... ابوالقاسم شیعی وپسرانش، با نیروی دریایی خویش، از مهدیّه به جزیره جنوه (ژنو) حمله می بردند وپیروزی می یافتند... مجاهد عامری، جزیره ساردنی را به وسیله نیروی دریایی در سال ۴۰۵ ه.ق، فتح کرد. سپاهیان اسلام، به وسیله نیروی دریایی خویش، از سیسیل تا اروپا دریانوردی می کردند وبا پادشاهان فرنگ به نبرد برمی خاستند... چندان که اثری از نیروی دریایی مسیحیان بر جای نماند...
در ناحیه غربی این دریا (مدیترانه)، همواره، ناوگان نیرومند ونیروی دریایی مهمّی وجود داشته وهم اکنون نیز (زمان ابن خلدون) وجود دارد وهیچ دشمنی را یارای تجاوز وحمله بدان کرانه ها نیست».(۳۱)
«و چون دولت موحّدان در سده ششم، به اوج عظمت رسید وفاس واندلس را به تصرّف در آورد، سلاطین ایشان، منصب وپایگاه دریانوردی را به کامل ترین وبزرگ ترین وضعی که تا کنون شنیده شده، تأسیس کردند... وفرماندهِ آن، احمد صقلی بود... در روزگار او، نیروی دریایی مسلمانان، هم از لحاظ شماره وهم از حیث خوبی واستحکام، در حدود معلومات ما، به مرحله ای نائل آمد که نه در گذشته بدان مرتبه رسیده بود ونه در آینده».(۳۲)
۴- سکّه هایی با نام «مهدی»
در داستان جزیره خضراء، سخن از سکه هایی است که بر روی آن، کلمات توحید وشهادتین ونیز نام «مهدی» حک شده است.
برای روشن شدن موضوع، باز هم به سراغ ابن خلدون ومقدّمه تاریخ او می رویم تا مطلب، بیش تر روشن گردد:
«چون دولت موحّدان روی کار آمد، از سنّتی که مهدی (پیشوای موحّدان) برای آنان مقرّر داشت، زدن سکه های درهم چهار گوش بود. ودینار بر همان شکل بود، منتها در وسط دایره، شکل مربعی ترسیم می کردند ویکی از دو جانب آن را از کلمه ای که حاکی از یکتاپرستی وستایش یزدان بود، پرمی ساختند ودر جانب دیگر، سطوری به نام «مهدی» ونام خلفای پس از او اختصاص می دادند».(۳۳)
مهدویت در مغرب اسلامی واندلس
از آن چه تا کنون گفته شد، به روشنی در می یابیم که سرزمین مغرب واندلس، به دلایل مختلف، زمینه مناسبی برای طرح موضوع مهدویّت داشته اند. این دلایل را می توان بدین شکل خلاصه کرد:
سرزمین مغرب وشمال آفریقا، به دلیل آن که از مرکز عالم اسلام دوربودند، زمینه مناسبی برای رشد تفکّر وحرکت ها علیه حکومت مرکزی بوده است.
از عمده ترین حرکت ها در آن سرزمین، حرکت های مبتنی بر تفکّرشیعی بوده است که همواره با بنی امیه وبنی عباس درگیر بوده اند.
تفکّر مهدویّت وتکیه بر ظهور مصلح فاطمی (از نسل فاطمه زهرا(س»از جمله موضوعاتی بوده که در آن سامان تبلیغ می شده است وکسانی مدعی مهدویّت می شده اند.
حکومت مقتدر فاطمی – که مبتنی بر تفکّرات شیعی اسماعیلی بوده -به صورت گسترده ای تفکّر مهدویّت را نشر داده است.
نیز توجّه به تاریخ مغرب اسلامی واندلس تا قرن هشتم ه. ق، این نکته را به وضوح می نمایاند که تفکّر مهدویّت در آن خِطّه، بسیار نیرومندتر از مشرق اسلامی بوده است وبنیادِ بسیاری از نهضت های آن سامان بوده است.
با توجّه به مستندات تاریخی ذکر شده واسناد غیر قابل انکار در این زمینه، می توان درباره داستان جزیره خضرا چنین نتیجه گیری کرد که:
الف) امکان دارد علی بن فاضل، خود، به سرزمین اندلس وجزیره خضراء مسافرت کرده باشد ودر زمان سفر او در جزیره خضراء نیز حکومتی شیعی واز اَعقاب موحّدان ویا خاندان های دیگر شیعی، حاکم بوده اند، ولی علی بن فاضل، مهدی موعودِ موردِ ادعای آنان را با معتقدات شیعه اثناعشری اشتباه گرفته وبه هنگام نقل نیز، عقاید خود را با آن مخلوط کرده است.
چنین تطبیق های ناروایی، برای نخستین بار وآخرین بار نبوده است که صورت گرفته، بلکه بسیاری از ناقلان، آگاهانه ویا ناآگاهانه، معتقدات خود را با نقل ها مخلوط کرده ومی کنند، چنان که در زمان حاضر نیز بسیار مشاهده کرده ویا شنیده ایم که افرادی، موهومات خود را با حقایق مخلوط کرده وچه بسا خود نیز از این اختلاط بی خبرند!
نگارنده، خود، شاهد جریاناتی بوده که افرادی متدیّن ومقدّس ولی ناآگاه، تحت تأثیر فریبکاری برخی افراد قرار گرفته وآنان را «باب امام زمان» می دانستند واگر کسی منکر آنان می شد، او را تکفیر می کردند!
طبیعتاً، در زمان وقوع داستان (دهه های میانی قرن هفتم) وفشارهایی که بر شیعه در مشرق اسلامی آن زمان بوده، نهایت آرزوی یک شیعه، رهایی از آن وضعیت ومشاهده پیروزی شیعه وتفکّر آن در سرزمینی هر چند دور دست بوده است.
«علی بن فاضل» نیز که فرد کم اطّلاعی بوده است – واز همین رو گزارش های او از سرزمین مصر وسرزمین بربرها و... بسیار مبهم است – با مشاهده سرزمینی که در آن حکومتی شیعی قرار دارد، مشعوف وشادمان شده، خصوصاً آن که حکومت را حکومت فرزندان صاحب الأمر تلقّی کرده ومدّعای آنان را در این زمینه، کاملاً با عقاید شیعه تلفیق کرده است.
ب) احتمال دارد که علی بن فاضل، خود، به سرزمین اندلس و... سفر نکرده است، بلکه از دیگرانی که در آن سرزمین ها (جزیره خضراء) تردّد داشته اند، اخباری را از حکومت مهدی (ابن تومرت) وفرزندان وجانشینان او ویا دیگر حکومت های شیعی، شنیده وآرمان های خود را با آن چه که شنیده است، تطبیق داده ویا داستانی از سفر خود به جزیره خضراء ساخته است وافرادی نیز که ماجرا را شنیده اند، مانند علی طیّبی کوفی، افرادی بی اطّلاع از حوادث تاریخی، خصوصاً رخدادهای مغرب اسلامی بوده اند واز همین رو، آن چه را شنیده اند، باور کرده اند وبدون هیچ نقدی، به نقل آن پرداخته اند.
حاصل آن که ماجرای جزیره خضراء، مخلوطی از واقعیّات آن زمان است که رنگ شیعه اثنا عشری به آن زده شده ودر کتب شیعه راه پیدا کرده است.
در شماره های بعدی داستان دوم جزیره خضراء ونیز موضوع مثلث برمودا را ادامه خواهیم داد.
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(۱) تاریخ الإسلام، حسن ابراهیم حسن، ج ۳، ص ۶۲.
(۲) تاریخ الاسلام، حسن ابراهیم حسن، ج ۵.
(۳) تاریخ الدوله الفاطمیّه، حسن ابراهیم حسن، ص ۱۸۱.
(۴) الکامل، ج ۴، ص ۵۶۲.
(۵) الکامل، ج ۵، ص ۲۵۱.
(۶) الکامل ج ۵، ص ۵۱۲.
(۷) الکامل، ج ۷، ص ۹۰.
(۸) الکامل، ج ۸، ص ۶۷۸.
(۹) الکامل، ج ۹، ص ۲۷۰.
(۱۰) المعجب فی تلخیص أخبار المغرب، ص ۴۳.
(۱۱) الکامل، ج ۹، ص ۲۷۴.
(۱۲) الکامل، ج ۹، ص ۲۷۶.
(۱۳) نبرد زلاقه، نبردی مشهور است که در آن مسلمانان به پیروزی عظیمی در شمال اندلس نایل شدند.
(۱۴) الکامل، ج ۱۰، ص ۱۵۴.
(۱۵) الکامل، ج ۱۱، ص ۲۱۱.
(۱۶) تاریخ الاسلام، حسن ابراهیم حسن، ج ۳، ص.
(۱۷) اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، دکتر آیتی، ص ۱۸۴.
(۱۸) اندلس یا تاریخ حکومت مسلمین در اروپا، ص ۵.
(۱۹) وفیات الأعیان، ج ۴، ص ۱۴۶.
(۲۰) تاریخ اندلس در عهد مرابطین وموحّدین، ص ۱۹۵.
(۲۱) تاریخ فتوحات مسلمین در اروپا، ص ۱۶۴.
(۲۲) تاریخ الإسلام، حسن ابراهیم حسن، ص ۳۰۰.
(۲۳) ترجمه مقدمه ابن خلدون، ج ۱، ص ۳۹.
(۲۴) ترجمه مقدمه ابن خلدون، ص ۱۲۰.
(۲۵) ترجمه مقدمه ابن خلدون، ص ۱۲۱.
(۲۶) او، به سال ۵۳۴ ه.ق، در اندلس ادّعای مهدویّت کرد وبه پیشرفت هایی نایل شد، ولی پیروانش او را به موحّدان تسلیم کردند.
(۲۷) ترجمه مقدمه ابن خلدون، ص ۳۰۴.
(۲۸) ترجمه مقدّمه ابن خلدون، ص ۳۰۸.
(۲۹) ترجمه مقدمه ابن خلدون، ص ۴۴۱.
(۳۰) ترجمه مقدّمه ابن خلدون، ص ۶۴۲.
(۳۱) ترجمه مقدمه ابن خلدون، ص ۴۸۵ – ۴۸۶.
(۳۲) ترجمه مقدّمه ابن خلدون، ص ۴۸۸.
(۳۳) ترجمه مقدّمه ابن خلدون، ص ۵۰۲.