(۲۴۶) شکوفایی عدالت انبیا در عدالت مهدوی
شکوفایی عدالت انبیا در عدالت مهدوی
دکتر نجف لک زایی[1]
مجله انتظار پاییز 1383، شماره 13
«به زیستن» که از آرزوها ودغدغه های همیشگی بشر بوده است، اقتضاء است والزامات بسیاری دارد.
پذیرش زندگی اجتماعی، نظم وقانون از شرایط لازم چنین دغدغه ای است، اما تأمین کننده دغدغه مذکور نیست. عادلانه بودن زندگی اجتماعی، نظم وقوانین، سیاست ها، عملکردها ونهادها وتعیین معیارها وسازکارهای رسیدن به عدالت از دیگر شرایط مؤثر در تأمین خرسندی ورضایت انسان از زندگی خویش است.
در مقاله حاضر بر این مطلب استدلال شده است که تأمین خرسندی حقیقی انسان در گرو حرکت بر «صراط مستقیم» یعنی راه انبیا، اوصیا واولیای الهی واجتناب از جریان های «مغضوبین» و«ضالین» است.
خداوند متعال از روی لطف، تمامی ابزارهای لازم برای انتقال از وضعیت «زیستن» به «به زیستن» و«سعادت» حقیقی را در اختیار بشر قرار داده است، اما بسیاری از انسان ها شکر نعمت به جا نیاورده، دچار غضب الهی شده اند.
رهبری الهی وقوانین عادلانه از مهم ترین نعمت های خداوند برای انسان است اما ناسپاسی انسان باعث شد محروم از عطر حضور شود.
روزی که بشر از غیر خود ناامید شد وانتظار ظهور در سطح جهانی محقق گشت، نوبت شکوفایی عدالت نبوی وعلوی به دست مهدی خواهد بود.
بقیه الله از بین برنده نظم ظالمانه وبرقرار کننده نظم عادلانه است. نظمی که شاخص های اساسی آن قوانین عادلانه، نهادها وساختارهای عادلانه، عملکردهای عادلانه، کارگزاران عادل ورهبری عادل خواهد بود. اگر عدالت حاکم بر تکوین ناشی از عدالت ذات ربوبی است، عدالت حاکم بر جامعه انسانی نیز تنها می تواند منبعث از رهبری الهی وقوانین وحیانی باشد.
دغدغه انسان برای فراتر رفتن از «زیستن» به مرحله «به زیستن» او را به این نتیجه رساند که بدون تعامل وتعاون با دیگران نمی تواند به این هدف نائل شود، ولی زندگی اجتماعی لوازم وخواسته های دیگری را به دنبال داشت. از مهم ترین لوازم زندگی اجتماعی «نظم» بود. زندگی اجتماعی بدون نظم، نه تنها به تحقق اهداف جامعه انسانی کمکی نمی کرد، بلکه «زیستن» انسان را نیز به خطر می انداخت؛ بنابراین، «نظم» نیز از سوی انسان قائل به ضرورت زندگی اجتماعی پذیرفته شد. پذیرش «نظم»، یعنی پذیرش نابرابری؛ زیرا در هر نظمی یک فرمان دهنده قابل تصور است ویک فرمان بر، تخطی از نظم بحث ضمانت اجرای نظم را به میان آورد. بنابراین فرمان روا از قوه قهریه نیز برخوردار شد تا خاطیان از نظم، مجازات شوند.
اما پرسش اساسی این بود که ملاک «نظم» چیست؟ همین جا بود که «قانون» متولد شد. قانون نیز به دنبال خود لوازم دیگری داشت. از جمله کیستی قانون گذار، مبنا وملاک قانون گذاری، هدف قانون گذار، مجریان قانون و... تفاوت در میزان رضایتمندی از نظم موجود ولوازم وخواسته های جانبی آن سبب شد تا مفاهیم دیگری از قبیل عدل وظلم متولد شود وسخن از دو نوع نظم، قانون، ناظم، قانون گذار وهدف به میان آید: نظم عادلانه ونظم ظالمانه. قانون عادلانه وقانون ظالمانه، حاکمان عادل وحاکمان ظالم، اهداف عادلانه واهداف ظالمانه و....
بنابراین از همان آغاز تکوین زندگی سیاسی واجتماعی، موضوع ومتعلق عدالت گوناگون شد. موضوع عدالت هر چه باشد، چه نظام هستی، چه نظام سیاسی واجتماعی یا قانون یا شخص، در بحث از هر یک از موضوع های یادشده می توان محورهای مشترکی را دید. آسیب شناسی وضع موجود نسبت به موضوع ومتعلق عدالت، نقطه شروع وارائه وضع مطلوب نقطه میانی وشیوه ها وسازکارهای رسیدن به وضع مطلوب، سرانجام بحث است.
با توجه به آنچه آمد، میکوشیم سه محور یادشده را نسبت به برخی از مهم ترین موضوع ها ومتعلقات عدالت مورد بحث قرار دهیم. مدعای اصلی مقاله حاضر این است که از آنجا که عدالت در دیدگاه اسلامی امری واقعی است ونه اعتباری، عدالت مهدوی تداوم بخش رسالت پیامبران الهی، به ویژه رسالت آنها نسبت به عدالت گستری است. باید گفت مبنای حسن وقبح عقلی وذاتی در مسأله ظلم وعدل مبنای نظری ما در مقاله حاضر است که به دلیل طولانی شدن کلام، از پرداختن به آن می پرهیزیم.
بر اساس این مبنا وبا توجه به آنچه در سوره حمد آمده است، می توانیم جامعه انسانی را به لحاظ اوضاع وشرایط عینی واز منظر میزان حساسیت نسبت به عدالت در سطوح ومراتب گوناگون آن، در سه وضع تصویر کنیم:
1. جوامعی که بر صراط مستقیم حرکت می کنند؛ این جوامع از رهبری الهی، قانون الهی واهداف الهی بهره می برند. مبدأ حرکت آنها ومقصد آنها نیز خداست. دغدغه پیامبران، جانشینان واولیای الهی، حرکت انسان وجوامع انسانی در مسیر صراط مستقیم است. بنابراین از این نظر، رسالت حضرت حجت(عج) در تداوم رسالت پیامبران الهی، تشویق انسان به قیام به قسط، تحقق عدالت در جمیع مراتب وسطوح آن ونفی ظلم وستم در همه اشکال وگونه های آن است. در واقع، عدالت فقط در همین وضعیت تأمین می شود.
2. جوامعی که بر خلاف مسیر الهی حرکت می کنند؛ کسانی که جنگ وتعارض با پیامبران، اوصیا واولیای الهی را در کارنامه خود دارند تلاشگران عرصه گسترش ظلم در سطوح ومراتب گوناگون آن بوده وهستند. اینان در برابر عدالت مهدوی نیز به نزاع می پردازند. «مغضوبین» صفتی است که خداوند به این گروه می دهد؛ زیرا عمداً بر خلاف عدالت وحق حرکت می کنند. از این رو، همچون ابلیس مغضوب درگاه الهی هستند.
3. جوامعی که در گمراهی به سر می برند وقابل هدایت هستند، ولی جهل آنها سبب شده است تا در مسیر عدالت گام برندارند. وصف الهی برای اینها «ضالین» است.
در ادامه می کوشیم نزاع عدل وظلم را در موضوع ها ومتعلقات اصلی عدالت وظلم مورد بحث قرار دهیم.
آنچه هم اکنون در دنیا می گذرد، از جنبه های گوناگون با عدالت در تعارض است. اگر حرکت بر مدار ارزش های غیر دینی، ملاکی برای تشخیص مسیر عادلانه از غیر عادلانه باشد، جهان امروز در اختیار کسانی است که تمام کوشش آنان مبتنی بر «خودمحوری» استوار است. اصل «تنازع بقا» وهمراه بودن «قدرت وحقیقت»، از اصولی است که پایه رفتار سیاسی، فرهنگی واقتصادی این افراد را تشکیل می دهد. تثبیت حق «وتو» برای پنج کشور قدرتمند دنیا، حمایت از اسرائیل، حمله به کشورها، دست اندازی به ثروت های جهانی، استخدام شعارهایی مثل مبارزه با تروریزم وامثال آن در جهت تأمین منافع خود، از مهم ترین مصداق های ظلم های نهادینه شده در جهان امروز است.
می توانیم ظلم هایی را که امروز در سطح جهان به چشم می خورد در حوزه رهبران، قوانین، ساختارها وعملکردها نشان دهیم. رهبران حاکم بر دنیا ویژگی های لازم برای رهبری را ندارند. خداوند به صراحت فرموده است که ﴿لا ینال عهدی الظالمین﴾ بر این اساس، ستمگران شایستگی رهبری جوامع را ندارند؛ در حالی که عمده کارگزاران سیاسی امروز دنیا، در حال ستمگری به خود ودیگران هستند. قوانین حاکم بر دنیا نیز، به دلیل این که از سرچشمه های سکولاریستی برخاسته است، در بسیاری از جنبه ها با قوانین الهی مغایرت دارد. این قوانین باعث شده است تا روز به روز فاصله ونابرابری میان ملت ها وکشورهای فقیر وغنی افزوده شود. عملکردهای ظالمانه باعث شده است تا محیط زیست به مخاطره افتد. عرصه های رقابت به نفع قدرتمندان است. بنابراین در حالی که در برخی از کشورها انواع بهره مندی ها رایج است، در برخی از مناطق شاهد گسترش گرسنگی، فقر وانواع بیماری ها هستیم. می توانیم بگوییم آنچه ابلیس به خداوند متعال گفت، محقق شده است: ﴿قال رب بما اغویتنی لأزینن لهم فی الأرض ولأغوینهم اجمعین﴾.
بنابراین اگر از نگاه کلان به مسائل جهان امروز بنگریم، نمی توانیم بگوییم عدالت در جهان امروز برقرار است. حاکمان مسلط بر جهان امروز نیز چنین ادعایی ندارند، بلکه می توانیم به صراحت بگوییم ظلم در جهان امروز برقرار است. ظلم در سطح رهبران وکارگزاران، ظلم در سطح قوانین ومقررات، ظلم در سطح ساختارها ونهادها وظلم در سطح عملکردها. اگر نظامی مثل جمهوری اسلامی، یا مردمی مثل مردم فلسطین ولبنان وعراق نیز بخواهند در مقابل این ظلم ها بایستند، به شدیدترین شکل با آنها برخورد می شود.
جهانی شدن، مبارزه با تروریزم، دفاع از حقوق بشر، مبارزه با گسترش سلاح های کشتار جمعی واتمی، دفاع پیش گیرانه وتأمین امنیت جهانی، شعارها وبهانه هایی است که در خدمت نهادینه کردن این ظلم ها قرار دارد. در واقع، می توانیم بگوییم حکومت امروز جهان در دست جریان «مغضوبین» است وجریان «صراط مستقیم» در اقلیت به سر می برد. جریان «ضالین» نیز اسیر تبلیغات مغضوبین است.
بر اساس دیدگاه اسلامی وشیعی تحقق عدالت در سطوح گوناگون کارگزاران ورهبران، قوانین، ساختارها وعملکردها نیازمند آن است که انسان با استفاده از نعمت اختیار، راهی را که خداوند بزرگ پیش پای او قرار داده است برگزیند. این مسیر از طریق تصحیح جریان رهبری جهانی می گذرد. به عبارت دیگر، همان گونه که عدالت خداوندی سبب شده است تا در نظام تکوین شاهد آفرینش عادلانه باشیم، همان عدالت ایجاب می کند تا در نظام تشریع نیز از عدالت الهی بهره بریم. عدالت ولطف الهی در ارسال رسول وامام وکتاب برای بشر، خود را نشان داده است.
﴿لقد ارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط﴾.
قیام مردم برای قسط در سایه رهبری رهبران الهی وعمل به کتاب وقانون الهی، می تواند منشأ استقرار عدالت در سطوح گوناگون باشد.
وضع مطلوب، که در نگاه اسلامی وشیعی در قالب حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) تحقق می یابد، بدان دلیل مطلوب است که عدالت را در سطوح گوناگون با خود به همراه می آورد؛ عدالت در سطح رهبران وکارگزاران، عدالت در سطح قوانین ومقررات، عدالت در سطح نهادها وساختارها وتشکیلات وعدالت در سطح عملکردها. چون رهبری بر عهده امام برگزیده شده از سوی خداست واو نیز معصوم است وعالم به اقدامات عادلانه، در نتیجه، تمام فرمان های صادر شده از این ناحیه، عادلانه خواهد بود. کارگزاران منصوب از سوی امام نیز بر اساس ملاک های شایستگی وعدالت انتخاب خواهند شد. چون مبنای تمام عملکردها قوانین الهی است. از این جهت نیز ظلمی بر مردم روا نخواهد شد. ساختارها وعملکردها نیز چون مبتنی بر آموزه های دینی ورهبری الهی است بر اساس تأمین عدالت سامان خواهد یافت.
نظام مطلوب وآرمانی شیعه، در مقایسه با دیگر مکاتب، به ویژه لیبرال دمکراسی ونیز نظام های توتالیتر واستبدادی در جنبه های گوناگون متفاوت وبلکه متعارض است. اگر ما زندگی فردی اجتماعی وسیاسی انسان را یک حرکت بدانیم، آنگاه می توانیم برای این حرکت، نقطه آغاز، مقصد، مسیر، راهنما وسایر الزامات وخواسته های مربوط به یک حرکت را در نظر بگیریم. تفاوت مکاتب نوعاً در تفاوت این ارکان است. برای مثال مبدأ ومقصد وراهنما در یک حرکت الهی به گونه ای تصویر می شود که در حرکت های سکولار پذیرفته نیست. عدالت صفتی است که هم بر حرکت خود انسان از مبدأ تا مقصد اثر می گذارد، هم بر نوع رهبری وراهنمایی وهم بر نوع مقررات وقوانین. خداوند بزرگ، پیامبران، ائمه هدی(ع) واولیای الهی هم خود عادلند، هم انسان را دعوت به عدالت می کنند. اگر عدالت در اسلام اگر تحقق یابد، تعالی وتعادل در درون فرد واجتماع ونظام هستی تحقق یافته است.
در اینجا به بحث کوتاهی درباره مبدأ، مقصد، راهنما ونظام سیاسی - اجتماعی مشروع وعادلانه از نگاه قرآن کریم می پردازیم.
دو نوع نگاه به هستی سبب دو نوع نگاه به تمام پدیده ها، به ویژه سبب پدید آمدن دو دسته ودو نوع پدیده های فرهنگی، اجتماعی می شود. دو نگاه به طبیعت، دو نگاه به انسان، دو نگاه به قانون، دو نگاه به حکومت، دو نگاه به حق، دو نگاه به هدف، مقصد وحرکت هستی، دو نگاه به غرایز، دو نگاه به اقتصاد، دو نگاه به زندگی، دو نگاه به رهبری، دو نگاه به خیر وشر و...، حاصل دو نگاهی است که درباره اصل هستی وجود دارد.
نتیجه جهان بینی الهی پذیرش توحید است. نگاه توحیدی سبب می شود تا انسان از غیرخدا پیروی ننماید؛ حکومت وقوانین غیر الهی را نپذیرد وطرفدار آزادی باشد.
آزادی بشر، با اصل توحید، این گونه محقق می شود که هیچ انسانی ویا جامعه وملتی حق ندارد دیگران را از آزادی محروم کند یا برای آنها قانون وضع نماید؛ زیرا شناخت ودرک انسانها ناقص است. بنابراین نمی توانند قوانینی که ضامن سعادت وکمال انسان باشد، وضع کنند. ضمن اینکه اگر قانون گذاران انسان باشند، ممکن است منافع فردی، گروهی، قبیله ای و... خود را در امر قانونگذاری دخالت دهند. تنها خداوند متعال است که اطاعت از قوانین او سبب سعادت وکمال می شود وتنها اوست که آزادی ما را محدود می کند[2] همین مضامین در آیه های زیر مورد تأکید قرار گرفته است:
﴿اللهُ لا إلهَ إلا هُوَ الحَیُّ القَیُّومُ لا تَأخُذُهُ سِنَه ولا نَومٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وما فِی الاَرضِ مَن ذَا الَّذِی یَشفَعُ عِندَهُ إلا بِإذنِهِ یَعلَمُ ما بَینَ أَیدِیهِم وما خَلفَهُم ولا یُحِیطُونَ بِشَیءٍ مِن عِلمِهِ إلا بِما شاء وَسِعَ کُرسِیُّهُ السَّماواتِ والاَرضَ ولا یَؤُدُهُ حِفظُهُما وهُوَ العَلِیُّ العَظِیمُ﴾. (بقره: 255)
هیچ معبودی جز الله نیست. زنده پاینده ونگهدار ونگهبان. او را چرت وخواب نمی رباید، از اوست، هر چه در آسمانها وزمین است. کیست که در نزد او، جز به اذن ورخصت او، شفاعتی کند؟ هر آنچه پیش روی وهر آنچه پشت سر آنها (بندگان) است، می داند. وآنان (بندگان) به چیزی از دانش او، مگر آن چه خود او بخواهد، احاطه وآگاهی ندارند. تخت قدرت وحکمرانی او بر آسمان ها وزمین گسترده است. ونگهبانی آسمان وزمین او را گران نمی آید واوست بلندمرتبه وبزرگ.
آفریدگاری وسیطره تکوینی خدا، مستلزم آن است که قانون گذاری وتشریع نیز در اختیار او باشد وهمگان ملزم به تبعیت از قانون خدا باشند. دانش بی پایان خدا مستلزم آن است که صلاحیت تنظیم مقررات بشری در انحصار او باشد. عبودیت موجودات در برابر خدا مستلزم نفی طاغوت است[3]
﴿وَمِنَ الناسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللهِ أَنداداً یُحِبُّونَهُم کَحُبٍّ اللهِ والَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا للهِ ولَو یَرَی الَّذِینَ ظَلَمُوا إذ یَرَونَ العَذابَ أَنَّ القُوَّه للهِ جَمِیعاً وأَنَّ اللهَ شَدِیدُ العَذابِ﴾. (بقره: 165)
گروهی از مردم بجز خدا به رقیبان وهماوردانی روی می آورند. به آنان عشق می ورزند، همچون مهری که باید به خدا ورزید. ومؤمنان راستین، در دوستی خدا شدیدتر واستوارترند. اگر آنان که (با سرسپردگی به غیر خدا) ستم کرده اند، آنگاه که عذاب را مشاهده می کنند، می دیدند که قدرت یکسره از آن خداست وعذاب خدا، سخت وسهمگین است (بی گمان از رفتار خود پشیمان می شوند).
توحید، علاوه بر آنکه یک بینش فلسفی وعرفانی است، مؤمنان به آن به عنوان یک اصل زندگی ساز نگاه می کنند. توحید برای مؤمنان عقیده ای است که بنای زندگی اجتماعی وفردی آنها بر آن نهاده می شود.
﴿قُل مَن یَرزُقُکُم مِنَ السَّماء والاَرضِ أَمَّن یَملِک السَّمعَ والاَبصارَ ومَن یُخرِجُ الحَیَّ مِنَ المَیٍّتِ ویُخرِجُ المَیٍّتَ مِنَ الحَیٍّ ومَن یُدَبٍّرُ الاَمرَ فَسَیَقُولُونَ اللهُ فَقُل تَتَّقُونَ﴾. (یونس: 31)
بگو: چه کسی آنان را از آسمان وزمین روزی می دهد؟ یا چه کسی شنوایی وبینایی ها را در قبضه اختیار دارد؟ وچه کسی بیرون می آورد زنده را از مرده ومرده را از زنده؟ وچه کسی جهان را تدبیر می کند؟ (در تکوین) خواهند گفت: خدا. بگو: پس چرا پروا نمی کنید؟ (وغیر او را به اداره امر جهان وتشریع انتخاب می کنید؟)
وپس از چند آیه، میان هدایت الهی وغیر آن مقایسه کرده، انسانها را به داوری فرا می خواند.
﴿قُل هَل مِن شُرَکائِکُم مَن یَهدِی إلَی الحَقٍّ قُلِ اللهُ یَهدِی لِلحَقّ أَفَمَن یَهدِی إلَی الحَقٍّ أَحَقُّ أَن یُتَّبَعَ أَمَّن لا یَهدی إلا أَن یُهدی فَما لَکُم کَیفَ تَحکُمُونَ﴾ (یونس: 35).
بگو: از میان این شریکان پنداری، چه کسی به سوی حق رهبری می کند؟ بگو خدا به سوی حق رهبری می کند. پس آیا کسی به حق رهبری می کند شایسته تر است که پیروی شود، یا آنکه خود راه نمی یابد، مگر آنکه رهبری شود؟ پس شما را چه می شود؟ چگونه قضاوت می کنید.
ودر سوره آل عمران، خداوند به پیامبر دستور داده است که همه را به سوی خدا بخوان:
﴿قُل یا أَهلَ الکِتابِ تَعالَوا إِلی کَلِمَه سَواء بَینَنا وبَینَکُم أَلا نَعبُدَ إلاَّ اللهَ ولا نُشرِک بِهِ شَیئاً ولا یَتَّخِذَ بَعضُنا بَعضاً أَرباباً مِن دُونِ اللهِ فَإن تَوَلَّوا فَقُولُوا اشهَدُوا بِأَنا مُسلِمُونَ﴾ (آل عمران: 64).
بگو ای اهل کتاب، به سوی سخنی که میان ما وشما برابر باشد روی آورید، وآن اینکه هیچ کس جز خدا را عبادت نکنیم وچیزی را شریک او قرار ندهیم وهیچ یک از ما دیگری را به جای خدا، رب وسرپرست ومدبر کار خود نگیرد. پس اگر سر پیچیدند به آنها بگویید: گواه باشید که ما تسلیم ومنقاد این رویه هستیم.
﴿یا أَیُّهَا الناسُ اعبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم والَّذِینَ مِن قَبلِکُم لَعَلَّکُم تَتَّقُونَ﴾ (بقره: 21).
ای انسانها، عبادت کنید پروردگارتان را با آنکه آفرید شما را وهمه گذشتگانتان را؛ شاید به تقوا آراسته شوید.
تقوی عمل به فرمان های الهی در زندگی این جهان است، ولی خداوند فرمان های خود را چگونه در اختیار بشر قرار می دهد؟ رهبران الهی برای انجام چنین رسالتی برگزیده شده اند. خداوند کسانی را از جنس انسانها برگزید تا راه هدایت را به انسان نشان دهند.
از منظر علمای شیعه، این رهبری الهی تا پایان تاریخ جریان دارد، چنان که از آغاز تاریخ شروع شده است. اولین سلسله از رهبران الهی پیامبران هستند. پس از ختم نبوت، اوصیای الهی رهبری را ادامه می دهند ودر عصر غیبت ولی اعظم الهی حضرت حجه ابن الحسن المهدی(عج)، اولیا رهبری را عهده دار هستند. نبوت، امامت وولایت در امتداد تاریخ، جریان هدایت الهی را رقم زده وخواهند زد.
حرکت هستی وبه ویژه حرکت انسان در هستی به سوی هدفی نهایی چشم دارد. این هدف نهایی بازگشت به محضر خداوند بزرگ است. سعادت قصوی ونیز مجازات مناسب برای برخی جرائم تنها وتنها در قیامت امکان دارد. بدیهی است فرض معاد وقیامت واعطای پاداش به نیکوکاران ومجازات بدکاران در فرض جهان بینی وهستی شناسی الهی متصور است والا مادی گرایان، جهان را کهنه کتابی می دانند که اول وآخر آن افتاده وهمه اش در دنیای طبیعی ومادی خلاصه می شود.
باورداشتن به معاد واعتقاد به پایان الهی هستی، سبب می شود تا انسان در تمام اقدامات خود خداوند ودستورات او را در نظر داشته باشد وبه خود ودیگران ظلم نکند واز مسیر حق خارج نشود. ساحران، پس از آنکه به حقانیت موسی پی بردند، در برابر فرعون ایستادند وچنین گفتند:
﴿إنا نَخافُ مِن رَبٍّنا یَوماً عَبُوساً قَمطَرِیراً﴾ (دهر: 10).
ما از روز قیامت که روزی گرفته وسیاه ودردناک است می ترسیم.
با یک آیه، که جامع مراحل هستی از آغاز تا پایان است وبه عنوان جمع بندی این بحث به شمار می رود، بحث مربوط به هستی شناسی را به پایان می بریم.
﴿کَیفَ تَکفُرُونَ بِاللهِ وکُنتُم أَمواتاً فَأَحیاکُم ثُمَّ یُمِیتُکُم ثُمَّ یُحیِیکُم ثُمَّ إلَیهِ تُرجَعُونَ﴾ (بقره:28)
مردم چگونه کافر می شوید به خدا وحال آنکه شما مرده بودید وخدا شما را زنده کرد ودیگر بار بمیراند وباز زنده کند وعاقبت به سوی او باز خواهید گشت.
فلسفه نیاز انسان به رهبری الهی ووحی این است که انسان به تنهایی نمی تواند نیازهای معنوی خود را برطرف نماید. پیامبران آمده اند تا انسان را بسازند. پیامبران آمده اند تا خدا را به انسان معرفی کنند. پیامبران آمده اند به انسان کمک کنند تا استعدادهای خود را از قوه به فعلیت درآورد.
لازمه اعتقاد به رهبری الهی واز جمله نبوت، دخالت در سرنوشت اجتماع است، چه هدف ومقصود پیامبران نیز همین مسأله بوده است.
به همین سبب است که اگر همه رهبران الهی وپیامبران در یک زمان، در یک محلی جمع بشوند، هیچ اختلافی ودر میان آنها رخ نخواهد داد[4] پیامبران به دنبال شکستن کنگره ها وکاخ های ظلم،[5] مسلط بر نفس خویش،[6] خدمت گزار مردم،[7] پیامبران جلوه رحمت حق تعالی بوده اند[8] وثبات قدم داشته[9] وفروتن[10] وساده زیست بوده اند.
شما می بینید که بزرگ ترین افراد بشر انبیا بودند وساده ترین از همه هم آنها بودند. در عین حالی که بزرگ تر از همه بودند وهمه آنها را به بزرگی می شناختند، در عین حال ساده ترین افراد بودند در وضع زندگی شان[11]
نه تنها خوبی توده های مردم از برکت انبیاست،[12] بلکه تمام خیرات عالم اثر انبیاست[13] انبیا عهده دار تزکیه انسان هستند.
فلسفه ارسال رسل ورهبران الهی این است که مردم از خدا پیروی کنند واز طاغوت دوری کنند[14]
در نگاه الهی، سرانجام کار از آن مؤمنان ورهبران الهی است، هرچند که دشمنی ابلیس وپیروانش در طول تاریخ در مقابل خداجویان قرار داشته ودارد[15]
با ختم نبوت، رهبری الهی خاتمه نمی یابد، بلکه در امامت وولایت تداوم پیدا می کند؛ چرا که خداوند در قرآن راه را بر هرگونه اطاعت غیرالهی بسته است.
پس از آنکه ضرورت زندگی اجتماعی برای انسان پذیرفته شد، ضرورت نظم اجتماعی مطرح می شود؛ زیرا زندگی اجتماعی بدون نظم، نه تنها به حال انسان مفید نخواهد بود، بلکه ضررهای جبران ناپذیری دارد. فرمان روایی سیاسی بر بستر نظم اجتماعی مستقر می شود. در هر فرمان روایی یک نوع «نابرابری» متولد می شود. این نابرابری که انسان ها را به دو دسته فرمان روا وفرمان بر، دستوردهنده واطاعت کننده، حاکم ومحکوم و... تقسیم می کند، نیازمند استدلال، استناد وتوجیه است به آن چه نابرابری را توجیه وپذیرفتنی جلوه می دهد ودر واقع، آنچه مشکل پیروی کردن فرمان بران از فرمان روایان را حل می کند، «مشروعیت» است.
در طول تاریخ، توجیهات گوناگونی برای مسئله نابرابری سیاسی صورت گرفته است. در یک تقسیم بندی، می توانیم از چهار نوع نظریه در باب مشروعیت یاد کنیم:
1. نظریه های فرادستی وفرودستی طبیعی؛
2. نظریه های فرمان روایی معطوف به شناخت خیر وسعادت؛
3. نظریه های فرمان روایی الهی؛
4. نظریه های فرمانروایی مبتنی بر رضایت[16]
درباره منابع مشروعیت، نظریه های دیگری نیز ارائه شده است[17] که هر یک به نوعی در طبقه بندی پیش گفته یافت می شود. علمای شیعه در آثار خود، از مشروعیت الهی به تفصیل سخن گفته وبر درستی آن استدلال کردند. دیگر نظریه های مشروعیت از نظر این علما یا نادرست است ویا این که در مشروعیت الهی وجود دارد. برای مثال، نظریه های مشروعیت معطوف به شناخت خیر وسعادت در نظریه مشروعیت الهی وجود دارد؛ زیرا سعادت انسان مهم ترین دغدغه کسانی است که از سوی خداوند به عنوان رهبران جامعه انسانی معرفی شده اند. همچنین رضایت مردم در نظریه مشروعیت الهی لحاظ شده است؛ زیرا نظام اسلامی، بدون حضور ونظر مردم، در عالم خارج محقق نمی شود.
نظام های سیاسی سلطنتی، که مشروعیت آنها نوعاً از نوع طبیعی (ترکیبی از قهر وغلبه ووراثت ونخبگی) است، در اندیشه سیاسی علمای شیعه نفی شده است. آیه های گوناگونی بر نفی مشروعیت مبتنی بر قهر وغلبه وسلطنت ووراثت ومشروعیت های ناشی از غیر خدا وطبیعت انسان ها دلالت دارد. برخی از این آیه ها را با هم مرور می کنیم:
1. آیاتی که مشروعیت حاکمانی چون فرعون را نقد کرده ومورد طرد ومذمت قرار داده است:[18] در آیه های مربوط به صراحت، مشروعیت از فرعون وپیروانش سلب وبرای خدا واهل تقوی قرار داده شده است. آیه های دیگری نیز در زمینه مشروعیت نداشتن نظام سیاسی فرعون وجود دارد[19]
2. آیاتی که ظلم در آنها نفی شده ونیز بر تعلق نداشتن رهبری معنوی وسیاسی به ظالمان تأکید شده است.
مشهورترین آیه در این رابطه آیه ای است که خطاب به حضرت ابراهیم(ع) نازل شده است: ﴿قالَ ومِن ذُرٍّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهدِی الظالِمِینَ﴾؛ (سوره بقره، بخشی از آیه 124).
ابراهیم عرض کرد این پیشوایی را به فرزندان من نیز عطا خواهی کرد؟ فرمود: (آری، اگر عادل وصالح وشایسته آن باشند که) عهد من هرگز به مردم ستمکار نخواهد رسید».
در این آیه مشروعیت مبتنی بر وراثت صرف، بدون شایستگی، نفی شده است. چون حکومت ظالمان مشروعیت ندارد، نباید مؤمنان با ظالمان همکاری داشته باشند:
﴿فَاستَقِم کَما أُمِرتَ ومَن تابَ مَعَک ولا تَطغَوا إنَّهُ بِما تَعمَلُونَ بَصِیرٌ * ولا تَرکَنُوا إلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النارُ وما لَکُم مِن دُونِ اللهِ مِن أَولِیاء ثُمَّ لا تُنصَرُونَ﴾. (هود:112 و113)
پس ای رسول ما! تو چنان که مأموری استقامت وپایداری کن وکسی که با همراهی تو به خدا رجوع کرد (نیز پایدار باشد) وهیچ از حدود الهی تجاوز نکنید که خدا به هر چه شما می کنید بصیر وداناست. وشما مؤمنان هرگز نباید با ظالمان همدست ودوست باشید وگرنه آتش کیفر آنان در شما هم خواهد افتاد ودر آن حال جز خدا هیچ دوستی نخواهید یافت وهرگز کسی یاری شما نخواهد کرد.
خداوند بر آنان که علیه مسلمانان ونظام الهی ظلم روا دارند مجازات های سختی مقرر کرده است[20] در زمینه نفی ظلم آیات بسیار زیادی وجود دارد که از ذکر آنها صرف نظر می کنیم[21]
3. آیاتی که اطاعت از گذشتگان را مورد نقد ومذمت قرار داده است. محتوای این دسته از آیات، دال بر این امر است که خداوند متعال اطاعت از رهبران غیر الهی را مشروع نمی داند.
﴿اِنَّ اللهَ لَعَنَ الکافِرِینَ واعَدَّ لَهُم سَعِیراً خالِدِینَ فِیها ابَداً لا یَجِدُونَ وَلِیًّا ولا نَصِیراً یَومَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُم فِی النارِ یَقُولُونَ یا لَیتَنا أَطَعنَا اللهَ وأَطَعنَا الرَّسُولاَ وقالُوا رَبَّنا انا أَطَعنا سادَتَنا وکُبَرانا فَأضَلُّونَا السَّبِیلاَ﴾.(احزاب/64 تا 77)
آنان در آن دوزخ همیشه معذبند وبر نجات خود هیچ یار ویاوری نخواهند یافت. در آن روز، صورت هاشان بر آتش همی گردد وگویند: ای کاش که ما خدا ورسول را اطاعت می کردیم وگویند: ای خدا ما اطاعت امر بزرگان وپیشوایان (فاسد) خود را کردیم که ما را به راه ضلالت کشیدند.
در آیات دیگری، از این مسأله به صورت یک سنت یاد شده است که معمولاً مردم به پیامبران الهی می گفتند ما دست از آنچه از پدران ما به ما رسیده است برنمی داریم ومعمولاً در این سخن، ردپای سیاستمداران غیر الهی دیده می شود:
﴿وَکذلک ما ارسَلنا فِی قَریَه مِن نَذِیرٍ اِلا قالَ مُترَفُوها اِنا وجدنا آبائنا علی امَّه وانا علی آثارهم مقتدون﴾ (زخرف/23)
وهمچنین ما هیچ رسولی پیش از تو در هیچ شهر ودیاری نفرستادیم، جز آن که اهل ثروت ومال آن دیار به رسولان گفتند که ما پدران خود را بر آیین وعقائدی یافتیم واز آنها البته پیروی خواهیم کرد.
4. آیاتی که بر تساوی ذاتی انسان ها تأکید دارد، تمام مشروعیت های مبتنی بر طبیعت وویژگی های ذاتی انسان ها را نفی می کند. پیش از این، دیدگاه های علمای شیعه را درباره ویژگی های ذاتی واکتسابی انسان ها در بحث مبانی انسان شناختی به تفصیل آورده بودیم ودوباره تکرار نمی کنیم وتنها به ذکر یک آیه بسنده می کنیم:
﴿یا أَیُّهَا الناسُ اِنا خَلَقناکُم مِن ذَکَرٍ وأُنثی وجَعَلناکُم شُعُوباً وقَبائِلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ أَکرَمَکُم عِندَ اللهِ أَتقاکُم﴾ (حجرات/ 13)
ای مردم، ما همه شما را نخست از مرد وزنی آفریدیم وآنگاه شعبه های بسیار وفرق گوناگون گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید. بزرگوارترین شما نزد خدا باتقواترین شماست.
در جمع بندی این قسمت، به این نتیجه می رسیم که تمامی مشروعیت های غیر الهی از جانب علمای شیعه نمی تواند پذیرفته شود وفقط مشروعیت الهی پذیرفته شده است. بنابراین عالمان شیعی عصر صفوی نمی توانسته اند نظام سیاسی سلطنتی را مشروع بدانند.
پیش از این، گفته شد که هر نظریه مشروعیتی در صدد توجیه وتوضیح نابرابری سیاسی در عرصه فرمان روایی است. همچنین گفتیم که این توجیه، اگر ریشه در فرامین الهی نداشته باشد، قابل قبول نیست، ولو تحقق خارجی هم داشته باشد. اینک مشروعیت مورد قبول از دیدگاه اسلامی وشیعه را بیشتر توضیح می دهیم.
خداوند بزرگ حق حکومت را به پیامبران واگذار کرد ودر واقع، آنها را برای حکومت بر مردم نصب نمود. برخی از پیامبران، همچون حضرت سلیمان، حضرت یوسف وپیامبر اسلام(ص) حکومت تشکیل دادند وجامعه را بر طبق فرامین الهی اداره کردند. در واقع، پیامبر اسلام(ص) هم ولایت در ابلاغ وحی داشت وهم ولایت در حوزه های اجرایی وقضایی. وظیفه اجرای احکام وهدایت مردم، پس از آن حضرت، به امام علی(ع) ودیگر امامان(ع) منتقل شد[22]
درباره اهداف ووظایف دولت اسلامی در فصل بعدی بحث خواهیم کرد. اینک به اختصار مذکور اکتفا کرده، مستندات قرآنی زعامت سیاسی پیامبران، امامان وفقهای جامع الشرایط را ارائه می کنیم. ولایت فقیه، به عنوان استمرار حرکت پیامبران وائمه(ع)، ولایتی است برخاسته از آن چه در قرآن وروایات با بیان اوصاف وشرایط قابل استنباط واستخراج است. آیاتی که بر نظام سیاسی مشروع الهی تأکید دارد، در چند نکته قابل دسته بندی است.
1. آیاتی که بر حقانیت ومشروعیت نظام سیاسی پیامبرانی الهی اشاره دارد:
﴿فَهَزَمُوهُم بِاِذنِ اللهِ وقَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وآتاهُ اللهُ المُلکَ والحِکمَه﴾ (بقره/251)
پس به یاری خدا، کافران را شکست دادند وداود، امیر آنها، جالوت را کشت وخدا او را پادشاهی وفرزانگی عطا فرمود.
بر طبق این آیه وصراحت نهفته در آن، منصب حکومت وسیاست از سوی خدا به داود عطا شده است.
﴿وَقالَ لَهُم نَبِیُّهُم إنَّ اللهَ قَد بَعَثَ لَکُم طالُوتَ مَلِکاً قالُوا انی یَکُونُ لَهُ المُلکُ عَلَینا ونَحنُ أَحَقُّ بِالمُلکِ مِنهُ ولَم یُؤتَ سَعَه مِنَ المالِ قالَ اِنَّ اللهَ اصطَفاهُ عَلَیکُم وزادَهُ بَسطَه فِی العِلمِ والجِسمِ واللهُ یُؤتِی مُلکَهُ مَن یَشاء﴾ (بقره/247)
پیغمبر آنها گفت: همانا خداوند طالوت را به پادشاهی شما برانگیخت. گفتند: از کجا او را بر ما بزرگی وشاهی روا است، در صورتی که ما به پادشاهی شایسته تریم. او را مال فراوان نیست. رسول در جواب آنها گفت: او از این رو به شاهی شایسته تر خواهد بود که خداوندش بر شما برگزیده واو را افزونی بخشیده در بسط دانش وتوانایی تن، وخدا مُلک را به هر که خواهد بخشد.
در این آیه نیز گزارش درگیری ونزاع میان مشروعیت برخاسته از اراده الهی ومشروعیت برخاسته از تصورات غیر الهی را مشاهده می کنیم واین مشروعیت الهی است که از سوی خداوند مورد تأیید قرار گرفته است. حضرت سلیمان نیز قدرت وشوکت را از خداوند تقاضا کرده است:
﴿قالَ رَبّ اغفِر لِی وهَب لِی مُلکاً لا یَنبَغِی لاِحَدٍ مِن بَعدِی اِنَّ انتَ الوَهابُ﴾ (ص/35)
گفت: پروردگارا، به لطف وکرمت از خطای من درگذر ومرا مُلک وسلطنتی عطا فرما که پس از من احدی لایق آن نباشد که تو بخشنده بی عوضی.
2. آیاتی که منصب سیاسی پیامبر گرامی اسلام(ص) از آنها استفاده می شود. پیش از همه آیه ای را ذکر می کنیم که در مکه نازل شده ودر آن آیه، پیامبر اسلام(ص) از خداوند توفیق در تشکیل نظام سیاسی وجعل ولایت سیاسی را برای خود تقاضا کرده است:
﴿وَقُل رَبّ ادخِلنِی مُدخَلَ صِدقٍ وأَخرِجنِی مُخرَجَ صِدقٍ واجعَل لِی مِن لَدُنکَ سُلطاناً نَصِیراً﴾ (اسرا/80)
وای رسول ما! دایم دعا کن که بارالها (همیشه به هر جا روم) مرا به قدم صدق داخل وخارج گردان وبه من از جانب خود قدرتی قرار بده که یار ومددکار من باشد.
در قرآن کریم، تنها یک مورد کلمه «سلطان» با «نصیر» آمده است وآن هم همین آیه است. در سایر موارد «سلطان» با کلماتی چون «مبین» به کار رفته، که به معنی «دلیل»، «بینه» و«برهان» می باشد[23] همچنین آیاتی وجود دارد که بر اطاعت از پیامبر گرامی اسلام(ص) در کنار اطاعت از خدا تأکید شده است:
﴿یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اطِیعُوا اللهَ واطِیعُوا الرَّسُولَ واولِی الاَمرِ مِنکُم فَاِن تَنازَ عتُم فِی شَیءٍ فَرُدُّوهُ اِلَی اللهِ والرَّسُولِ اِن کُنتُم تُؤمِنُونَ بِاللهِ والیَومِ الاَّخِرِ﴾ (نسا/59)
ای اهل ایمان! فرمان خدا ورسول وفرمانداران (از طرف خدا ورسول) را اطاعت کنید وچون در چیزی کارتان به گفت وگو ونزاع کشد، به حکم خدا ورسول بازگردید، اگر به خدا وروز قیامت ایمان دارید.
علامه طباطبایی نظریه برخی از مفسران را که گفته اند تکرار «اطیعوا» در آیه برای تأکید است، رد کرده ودر این زمینه عقیده دارد که تکرار «اطیعوا» به سبب آن است که پیامبر، علاوه بر امور وحیانی که در اختیار مردم می گذارد وآنها را بدان ها امر ونهی می کند، اوامری نیز بر اساس صواب دید خود صادر می کنند که خداوند متعال با این بیان، به آن اوامر مشروعیت بخشیده ودستور وجوب ولزوم اطاعت داده است[24] در این آیه، همان گونه که مشهود است، دستور به اطاعت از اولوالامر نیز در چارچوب اوامر الهی صادر شده است.
در آیه دیگری بر نادرستی اعتراض به حکم خدا وپیامبر تصریح شده است:
﴿وَما کانَ لِمُؤمِنٍ ولا مُؤمِنَه اِذا قَضَی اللهُ ورَسُولُهُ امراً أَن یَکُونَ لَهُمُ الخِیَرَه مِن اَمرِ هِم ومَن یَعص اللهَ ورسُولَهُ فَقَد ضَلَّ ضَلالاً مُبِیناً﴾ (احزاب/36)
هیچ مرد وزن مؤمن را در کاری که خدا ورسول حکم کنند، اراده واختیاری نیست (که رأی خلافی اظهار نمایند) وهر کس نافرمانی خدا ورسول کند، دانسته به گمراهی افتاده است.
آیات دیگری نیز قابل استناد است که از ذکر آنها صرف نظر می کنیم.
3. آیات مربوط به امامت، از جمله آیه ولایت[25]، آیه تطهیر[26]، وآیه مودت[27].
رهبری الهی در عصر غیبت بر عهده فقهای واجد شرایط است؛ زیرا فقها، نایبان امام زمان(عج) هستند. این مسئله از اندیشه های فراگیر، حتی در میان توده مردم در عصر صفویه است. آیات فراوانی وجود دارد که بر لزوم عادل بودن کارگزاران حکومت اسلامی وامین بودن آنها ونیز عالم بودن آنها به قوانین ودستورات الهی دلالت دارد. به برخی از این آیات، اشاره می شود.
﴿قالَ اجعَلنِی عَلی خَزائِنِ الاَرضِ إنٍّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ﴾ (یوسف/55)
[یوسف به عزیز مصر] گفت: مرا سرپرست خزائن سرزمین (مصر) قرار ده که حافظ (امین) ودانایم.
در این آیه بر شرط علم ودانایی تأکید شده است.
﴿قالَت اِحداهُما یا ابَتِ استَأجِرهُ اِنَّ خَیرَ مَنِ استَأجَرتَ القَوِیُّ الاَمِینُ﴾ (قصص/26)
یکی از آن دو گفت: ای پدر! (خطاب به حضرت شعیب است) او را استخدام کن؛ (منظور موسی است) زیرا بهترین کسی را که می توانی استخدام کنی آن کسی است که «قوی» و«امین» باشد.
در این آیه به صفات امانت وقدرت تأکید شده است.
﴿اِنَّ اللهَ یَأمُرُکُم ان تُؤَدُّوا الا َماناتِ إِلی أهلِها واِذا حَکَمتُم بَینَ الناسِ أَن تَحکُمُوا بِالعَدلِ﴾ (نسا/58)
همانا خداوند به شما فرمان می دهد که امانت ها را به صاحبان آنها بازگردانید وچون در میان مردم داوری کنید، به عدالت حکم برانید.
به نظر برخی از علما، مفهوم «حکم» که در آیه آمده است، هم شامل قضاوت، که شأن قاضی است می شود وهم حکومت را که شأن زمامداران است دربر می گیرد. برای اثبات این مدعا، به حدیثی که در مجمع البیان ذیل این آیه آمده ونیز به آیه دیگری از قرآن استناد شده است. حدیث چنین است: (امر الله الوله والحکام ان یحکموا بالعدل والنصفه)[28] خداوند به فرمان روایان وحاکمان دستور داده است که با عدالت وانصاف حکم برانند.
از آن چه آمد نکات ذیل به دست می آید:
1. نظام سیاسی ودولت، لازمه زندگی اجتماعی وزندگی سیاسی است. زندگی سیاسی بدون نظم عمومی وفردی ممکن نیست. دولت به وجود می آید تا این نظم را برقرار نماید. برای برقراری نظم، لازم است کاربرد انحصاری قدرت در اختیار دولت قرار گیرد. همچنین دولت مجاز است قوانین عام وفراگیر را به مرحله اجرا بگذارد.
2. بدون پیروی انسان ها، دولت ها نمی توانند دوام بیاورند. لزوم پیروی انسان ها از دولت ها مشروع داشتن آن دولت ها است. مشروعیت توجیهی است برای اقناع فرمان بران از فرمان دهند گان؛ زیرا هر نوع فرمان روایی متضمن نوعی نابرابری سیاسی است که یک طرف آن حاکمان وفرمان روایان قرار می گیرند وطرف دیگر آن فرمان بران.
3. از قدیم، توجیهات گوناگونی برای فرمان روایی صورت گرفته است. این توجیهات در دو دسته الهی وغیر الهی قابل تقسیم است. نظریه مشروعیت اسلامی وشیعی، که مبتنی بر آموزه های قرآنی است، از نوع نظریه های مشروعیت الهی است. در این نظریه، انسان ها هیچ یک بر دیگری ولایت وحق سلطه سیاسی ندارند. تنها خدا، به عنوان خالق انسان، حق ذاتی برای فرمان دادن انسان را دارد. خداوند از طریق پیامبران، امامان وفقهای واجد شرایط (شرط فقاهت وعدالت) فرامین خود را در اختیار انسان ها قرار داده است. رهبران الهی برای اجرای فرامین الهی، با همکاری مردم حکومت تشکیل می دهند. اگر مردم از رهبران الهی اطاعت نکنند وبه عبارت دیگر، در جهت تحقق منویات وفرامین الهی مشارکت نکنند، رهبران الهی، باوجود این که مشروعیت الهی دارند، موفق به تشکیل حکومت دینی نخواهند شد؛ زیرا حکومت دینی دو پایه دارد: از سویی مشروعیت خود را از خدا می گیرد واز سوی دیگر قدرت این جامعه برای تحقق عینی وابسته به مردم است.
4. پس از تشکیل نظام سیاسی اسلامی، رهبران ومردم، هر دو گروه لازم است بر اساس قوانین الهی عمل کنند وبه عبارت دیگر، آزادی رهبران وکارگزاران نظام سیاسی دینی ومردم در چارچوب حدود ومقررات الهی است وهیچ یک اجازه تخطی از آن را ندارند.
چیستی اهداف وکارویژه های نظام سیاسی مورد توجه دانشمندان گرایش های گوناگون علوم سیاسی ونیز دانشمندان علوم هنجاری وفرهنگی بوده است. با وجود این، می توانیم بگوییم تأثیرگذاری برخی حوزه ها در تعیین اهداف وکارویژه ها بیشتر بوده است. مؤ ثرترین حوزه از دیرباز تا کنون، فلسفه سیاسی بوده است؛ زیرا فلسفه سیاسی رسالت تعیین خیر وشر در عرصه نظام سیاسی را برای خود قائل است. در جهان اسلام، علاوه بر فیلسوفان، متکلمان وفقها نیز در این عرصه تعیین کننده بوده اند وبلکه فقها نقش بیش تری داشته اند. در جهان معاصر، جامعه شناسان سیاسی نیز به صورت فعالی وارد این عرصه شده اند. به نظر می رسد دو گرایش عمده درمیان کسانی که دست به تعیین هدف برای نظام های سیاسی زده اند وجود دارد: گرایشی که دغدغه های ارزشی وهنجاری دارد وگرایش دیگری که عمدتاً حالت توصیفی وغیرهنجاری دارد. نوع فیلسوفان سیاسی، فقها ومتکلمان در گروه اول واغلب جامعه شناسان در گروه دوم قرار می گیرند. روشن است که بحث ما از سنخ اول است. در عین حال، اشاره ای به نظرات گرایش دوم می تواند از جهاتی به ایضاح مباحث دسته اول کمک کند.
از دیدگاه جامعه شناسان کارکردگرا، به ویژه پارسونز، عوامل همبستگی واستمرار نظام اجتماعی چهار چیز است: ارزش ها، هنجارها، نهادها ونقش ها. ارزش ها غایات زندگی را تعیین ورفتار وعمل افراد جامعه را به آن سمت وسو هدایت می کنند. چنان که خواهیم گفت، این بحث در میان فلاسفه وفقها مورد تأکید است. جامعه شناسان کارکردگرا به محتوای این ارزش ها کاری ندارند، بلکه برای آنها کارکرد ارزش ها، یعنی ایجاد همبستگی، مهم است. هنجارها در سایه ارزش ها به وجود می آیند وقواعد وروش های عمل اجتماعی را به دست می دهند. هنجارها در قالب نظام حقوقی هر جامعه خود را نشان می دهند. در حالی که حقوق دانان از محتوای هنجارها بحث می کنند، جامعه شناسان کارکردگرا از کارکرد اجتماعی هنجارها گفت وگو می کنند. نهادها تبلور ارزش ها وهنجارها هستند ونقش ها مجموعه کارویژه در درون هر حوزه از نظام اجتماعی هستند که ارزش ها وهنجارها را در درون نهادها اعمال می کنند.
هر نظام اجتماعی جهت حفظ، تداوم واستمرار خود چهار کارویژه اصلی را باید انجام دهد؛ این چهار کارویژه عبارتند از: حفظ نظم وهمبستگی اجتماعی؛ ایجاد همبستگی وحل منازعه؛ نیل به اهداف وانطباق با شرایط. نظام سیاسی هر جامعه ای همین چهار وظیفه را انجام می دهد. ایدئولوژی وقانون اساسی عهده دار انسجام بخشی وهمبستگی اجتماعی هستند. دستگاه قضایی وقوه قضائیه حل منازعات را بر عهده دارند. نظام اداری عهده دار تحقق اهداف است وقوه مقننه به کمک قوای دیگر از منظر به روز کردن قواعد وقوانین، کارویژه انطباق با شرایط متغیر وجدید را انجام می دهد. چنان که دستگاه دیپلماسی کشور، عهده دار انطباق با محیط بیرونی است[29]
از منظر جامعه شناسان، کارویژه هر نهاد چیزی است که از عهده دیگر نهادها برنمی آید. بر همین اساس است که جامعه شناسان نهادهایی مانند نهاد حکومت، نهاد خانواده، نهاد تعلیم وتربیت، نهاد اقتصاد ونهاد دین را از نهادهای اساسی وضروری زندگی انسان می دانند[30] فیلسوفان سیاسی درباره اهداف، نظر مشترکی ندارند. در حالی که فلاسفه لیبرال بر «آزادی» به عنوان هدف غایی ونهایی زندگی سیاسی تأکید دارند،[31] فلاسفه سیاسی مارکسیست وسوسیالیست بر «عدالت» وجامعه بی طبقه اصرار می ورزند[32] فلاسفه سیاسی مسلمان «قرب به خدا» و«لقاء الله» را مقصد نهایی وهدف اساسی می دانند[33]
هدف نظام سیاسی از منظر فیلسوفان سیاسی چیزی است که تمام ارکان ونهادهای اجتماعی سیاسی را جهت می دهد وهمه در جهت رسیدن به آن تلاش می کنند ونه یکی از نهادهای اجتماعی مثل نهاد حکومت.
کار ویژه نظام سیاسی اسلامی، آن گونه خدمت ووظیفه ای است که اگر نظام سیاسی «اسلامی» نباشد انجام نخواهد شد. از منظر علمای شیعه، کارویژه اساسی نظام سیاسی اسلام زمینه سازی برای تقرب به خداوند است. در واقع، تمام تصمیمات وبرنامه ها در نظام سیاسی اسلام در جهت تحقق همین هدف است. اهداف دیگری مثل اجرای احکام اسلام ویا تحقق عدالت از اهداف میانی به شمار می آیند. به سبب همین کارویژه است که دولت اسلامی، در مقایسه با دولت های سکولار وغیر دینی باید ویژگی هایی باشد. در اینجا به مهم ترین ویژگی های آن ممیزات اشاره می کنیم:
1. گفته شد که در دولت دینی، رئیس دولت به اسم (مثل پیامبر وائمه) یا به وصف (مثل فقیه جامع شرایط) از جانب خدا تعیین می شود؛ ولی در دولت های غیر دینی چنین نیست. رئیس دولت در این نظام ها از طریق زور، وراثت، کودتا، انقلاب، نظر بعضی از گروه های قدرتمند ویا رأی اکثریت مردم انتخاب می شود. البته دولت دینی نیز رضایت مردم را به همراه دارد.
2. منشأ مشروعیت الهی رهبر ورئیس دولت دینی ایجاب می کند که دولت دینی در چارچوب احکام الهی مستقر شود وعمل کند. دولت های غیردینی یا بر عقل وخرد بشری استوارند ویا بر خواسته ها وتمایلات حاکمان ویا هر دو.
3. اطاعت از حاکمان در دولت دینی واجب شرعی است.
﴿فلا وربک لا یؤمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجاً مما قضیت ویسلموا تسلیماً﴾ (نسا/65)
نه چنین است! قسم به خدای تو که اینان به حقیقت اهل ایمان نیستند، مگر آن که در خصومت ونزاعشان تنها تو را حاکم کنند وآنگاه به هر حکمی که (به سود وزیان آنها) کنی، هیچ گونه اعتراضی در دل نداشته وکاملاً از جان ودل تسلیم فرمان تو باشند.
در حالی که اطاعت از حاکمان غیر دینی بر مؤمنان واجب نیست وبلکه در فرض اولیه حرام است.
4. معارضه با رئیس دولت دینی عنوان «بغی»، «محاربه»، «نفاق» و... را به خود می گیرد وموجب عقوبت های شرعی وعقاب اخروی خواهد شد؛ بر خلاف معارضه با دولت های سکولار وغیر دینی. از منظر دینی، معارضه با دولت های ضد دینی مستلزم پاداش است.
5. قوانین دولت دینی، چون برخاسته از قرآن واحادیث است، ضامن سعادت دنیوی واخروی انسان ها است؛ بر خلاف قوانین دولت های غیر دینی. کتاب خدا وسنت معصومین(ع) اساس قوانین دولت اسلامی است.
6. مهم ترین دغدغه دولت دینی اجرای شریعت واطمینان از رضایت خداوند متعال است[34]
تفاوت دیگری نیز می توان میان بین نظام سیاسی مبتنی بر دین ونظام های غیر دینی برشمرد، اما مهم ترین تمایز وتفاوت در باب رهبران، قانون واهداف قانون است. در واقع، مشروعیت الهی دولت دینی به تمام اجزا، ارکان، عناصر ومحتویات دولت دینی سرایت می کند.
با توجه به آن چه گفتیم، برخی کارها از وظایف ویژه «نهاد حکومت» است ودینی بودن یا غیر دینی بودن نظام سیاسی در آنها تأثیر مستقیم نمی گذارد؛ از قبیل تأمین امنیت، حفظ نظم، تأمین رفاه، آموزش وپرورش، حل منازعه وامثال آن. به عبارت دیگر، وظایف حکومت ها دو بُعد دارد: یکی مربوط به وظایف مادی، دنیایی واقتصادی ومعیشتی حکومت ها است که این مسئله مشترک بین تمام دولت ها است ونگارنده در این پژوهش به این بخش از وظایف واهداف نمی پردازد. بخش دیگر مربوط به مسائل ارزشی ومعنوی است که به اعتقاد نگارنده، همین اهداف معنوی به اهداف مادی نیز رنگ وجهت می بخشد وآنها را هم تحت تأثیر قرار می دهد. این قسمت در اندیشه علمای شیعه مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در اینجا برخی از مستندات قرآنی آنها به عنوان مبانی مشترک میان علمای شیعه بیان خواهد شد. مهم ترین اهداف به قرار زیر است:
در این باره آیات زیادی وجود دارد که برخی از آنها را ذکر می کنیم:
﴿کتابٌ انزلناه الیک لتخرج الناس من الظلمات الی النور بأذن ربهم الی صراط العزیز الحمید﴾ (ابراهیم/1)
قرآن کتابی است که ما آن را به سوی تو فرو فرستادیم تا مردم را از هر تیرگی وتاریکی برهانی وآنان را به نور برسانی؛ البته این رهانیدن از ظلمت ها ورساندن به نور، به دستور واجازه پروردگار آنان می باشد.
﴿الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور﴾ (بقره/257)
خدا ولی کسانی است که ایمان آورده اند، آنها را از تاریکی ها به سوی نور می برد.
در آیه اول، نورانی ساختن مردم را به رسول اکرم(ص) نسبت داد ودر این آیه به خدا؛ زیرا انسان کامل، خلیفه خدا است وبه اذن واراده خدا عمل می کند ونه به اصالت[35]
﴿هو الذی بعث فی الأمیین رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته ویزکیهم ویعلمهم الکتاب والحکمه وان کانوا من قبل لفی ضلال مبین﴾ (حج / 2)
اوست خدایی که میان عرب اُمی پیغمبری بزرگوار از همان مردم برانگیخت تا بر آنان آیات الهی را تلاوت کند وآنها را پاک سازد وشریعت واحکام کتاب آسمانی وحکمت الهی بیاموزد با آن که پیش از این، همه در ورطه جهالت وگمراهی بودند.
﴿الذین ان مکناهم فی الارض اقاموا الصلوه وآتوا الزکه وامروا بالمعروف ونهوا عن المنکر﴾ (حج/41)
آنها (مؤمنان ویاوران الهی) کسانی هستند که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیده ایم، نماز را به پا می دارند وزکات را ادا می کنند وامر به معروف ونهی از منکر می نمایند.
تعبیر به «مکناهم فی الارض» به معنی قدرت بخشیدن به مؤمنان در روی زمین است وبنابراین به تشکیل دولت وهدف ورسالت دولت ونظام سیاسی در نزد مؤمنان اشاره دارد[36]
﴿وعد الله الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم ولیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم ولیبدلنهم من بعد خوفهم امناً یعبدوننی لا یشرکون بی شیئاً﴾ (نور/55)
وخدا به کسانی که از شما بندگان ایمان آورد ونیکوکار گردد، وعده فرمود که در زمین خلافت دهد (وبه جای امت های گذشته اقتدار بخشد) چنان که امم صالح پیامبران سلف جانشین پیشینیان خود شدند وعلاوه بر خلافت، دین پسندیده آنان را (که اسلام واقعی است) بر همه ادیان تمکین وتسلط عطا کند وبه همه مؤمنان پس از خوف واندیشه از دشمنان ایمنی کامل دهد که مرا به یگانگی، بی هیچ شائبه شرک وریا پرستش کنند.
همان طور که ملاحظه می نمایید، آیه شریفه به صراحت یکی از ثمرات تشکیل حکومت صالح را عبادت خداوند وحذف شرک دانسته است.
﴿وَما خَلَقتُ الجِنَّ والاِنسَ اِلا لِیَعبُدُونِ﴾ (ذاریات/56)
جن وانس را نیافریدم مگر برای عبادت.
اگر عبادت فلسفه آفرینش انسان است، نمی تواند فلسفه تأسیس نظام سیاسی اسلام نباشد.
همچنین خداوند متعال در آیاتی که سرگذشت پیامبران را یادآور شده وسخنان آنان را خطاب به مردمشان نقل کرده است، این پیام را از زبان همه آنها به مردمشان آورده است که:
﴿یا قَومِ اعبُدُوا اللهَ ربی وربکم﴾[37]
بنابراین نظام اسلامی موظف است در جهت تقرب مردم به سوی خدا ونفی موانع عبودیت تلاش کند.
در این زمینه نیز آیات فراوانی در قرآن کریم آمده است که به ناگزیر به بخشی از آنها اشاره می کنیم:
﴿لَقَد ارسَلنا رُسُلَنا بِالبَیٍّناتِ وأَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ والمِیزانَ لِیَقُومَ الناسُ بِالقِسطِ﴾ (حدید/35)
رسولان خود را با دلایل روشن ارسال کردیم وبا آنان کتاب ومیزان را فرو فرستادیم تا مردم قسط ودادگری به پا دارند.
﴿قُل امَرَ رَبّی بِالقِسطِ﴾ (اعراف/39)
[خداوند به پیامبر اسلام(ص) دستور داده است که] بگو امر کرده است مرا پروردگارم به قسط.
﴿فَإذا جاء رَسُولُهُم قُضِیَ بَینَهُم بِالقِسطِ وهُم لا یُظلَمُونَ﴾ (یونس/47)
هنگامی که پیامبرشان آمد، بین آنان به قسط قضاوت کرده وبدان ها ظلمی نشد.
﴿الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الاُمّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکتُوباً عِندَهُم فِی التَّوره والاِنجِیلِ یَأمُرُهُم بِالمَعرُوفِ ویَنهاهُم عَنِ المُنکَرِ ویُحِلُّ لَهُمُ الطَّیٍّباتِ ویُحَرّمُ عَلَیهِمُ الخَبائثَ ویَضَعُ عَنهُم اِصرَهُم والاغلالَ الَّتِی کانَت عَلَیهِم فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وعَزّرُوهُ ونَصَرُوهُ واتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنزِلَ مَعَهُ اولئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ﴾ (اعراف/157)
آنان که پیروی کنند از رسول وپیغمبر اُمی که در تورات وانجیلی که در دست آنهاست (نام ونشانش را) نگاشته می یابند (که آن رسول) آنها را امر به هر نیکویی ونهی از هر زشتی خواهد کرد وبر آنان هر طعام پاکیزه ومطبوع را حلال وهر پلید منفور را حرام می گرداند واحکام پررنج ومشقتی را که (از جهل ونادانی) چون زنجیر به گردن خود نهاده اند، همه را برمی دارد؛ پس آنان که به او گرویدند واز او حرمت وعزت نگاه داشتند ویاری او کردند ونوری را که به او نازل شد پیروی نمودند، آن گروه به حقیقت رستگاران عالمند.
این آیه، عمده آن چیزی را که می خواستیم ارائه کنیم دربر دارد. وقتی وظایف پیامبر فرمان دادن به تمامی نیکی ها ونهی از تمام بدی ها است، وظایف جانشینان او ووظیفه نظام اسلامی منتسب به پیامبر نیز همین موارد خواهد بود». همچنین بزرگ ترین خدمت به مردم باز کردن زنجیرهای جهل وگمراهی از اندیشه آنهاست.
﴿اِنَّ اللهَ یَأمُرُ بِالعَدلِ والاِحسانِ واِیتاءِ ذِی القُربی ویَنهی عَنِ الفَحشاءِ والمُنکَرِ والبَغیِ﴾ (نحل/90)
همانا خدا خلق را فرمان به عدل واحسان می دهد وبه بذل وعطاء خویشاوندان امر می کند واز افعال زشت ومنکر وظلم نهی می کند.
بدیهی است این دستور، دستوری عام است که شامل نظام سیاسی اسلامی ورهبران وکارگزاران حکومتی نیز می شود.
در آیات قرآن، عناصری چون طاغوت، ملأ، مترفین، احبار ورهبان از عوامل سد راه خدا به حساب آمده اند. نام هایی چون فرعون، هامان وقارون در کنار ابلیس وحمیت جاهلی وهواهای نفسانی برای کسانی که با قرآن همدمندآشنا است[38] جنگ موسی وفرعون، همان جنگ هابیل وقابیل است وجنگ ابوسفیان وپیامبر اسلام(ص) همان جنگ یزید وامام حسین(ع) است. چنان که جنگ یزید وحسینیان در تاریخ معاصر همان جنگ محمدرضا پهلوی وامام خمینی، صدام وامام، آمریکا وامام است. برخی از آیات را می خوانیم:
﴿وکَذلِکَ جَعَلنا لِکُلّ نَبِی عَدُوًّا شَیاطِینَ الاِنسِ والجِنّ یُوحِی بَعضُهُم اِلی بَعضٍ زُخرُفَ القَولِ غُروراً﴾ (انعام/112)
وهمانند تو برای همه پیامبران دشمنان ومخاصمانی از شیطان های انس وجن قرار دادیم که بعضی از آنها با سخنانی فریبنده وخوش ظاهر وجهالت انگیز به بعضی دیگر الهام می دهند.
محتوای آیه، همان طور که تاریخ گذشته را توضیح می دهد، بر وضعیت امروز جهان ما نیز تطبیق می کند که رسانه های تبلیغاتی جهانی در شکل ها وقالب ها وبا ابزارهای گوناگون وبا شعارهای زیبایی چون دفاع از حقوق بشر، مبارزه با تروریسم وامثال اینها می کوشند مردم دنیا را فریب هند.
﴿وَلَقَد ارسَلنا مُوسی بِآیاتِنا وسُلطان مُبِین اِلی فِرعَونَ وهامانَ وقارُونَ فَقالُوا ساحِرٌ کَذابٌ فَلَما جاءهُم بِالحَقٍّ مِن عِندِنا قالُوا اقتُلوا أَبناء الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ واستَحیُوا نِساء هُم وما کَیدُ الکافِرِینَ اِلا فِی ضَلالٍ﴾ ( غافر/ 25-23)
همانا موسی را همراه با آیت هامان وبا حجتی آشکار فرستادیم به سوی فرعون وهامان وقارون؛ پس گفتند که جادوگری دروغ پرداز است. چون حق را از جانب ما به آنان ارائه داد، گفتند: پسران آن کسانی را که بدو ایمان آورده اند بکُشید وزنانشان را زنده نگه دارید. دشمنی ونقشه چینی کافران، گمراه وبی اثر است.
اگر موساهایی نباشند که در برابر فرعون ها بایستند، مردم نمی توانند ایمان بیاورند واگر ایمان هم بیاورند، نمی توانند ایمان خود را حفظ کنند. بنابراین یکی از وظایف حکومت دینی واسلامی، که ادامه دهنده راه پیامبران است، مبارزه با اهریمنانی است که می خواهند سد راه خدا باشند.
مبارزه با شرک از دیگر اقدامات دولت اسلامی ومتدینان است:
﴿کانَت لَکُم أُسوَه حَسَنَه فِی ابراهِیمَ والَّذِینَ مَعَهُ اذ قالُوا لِقَومِهِم انا بُرَآؤُا مِنکُم ومِما تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللهِ کَفرنا بِکُم وبَدا بَینَنا وبَینَکُمُ العَداوَه والبَغضاء ابَداً حَتی تُؤمِنُوا بِاللهِ وَحدَهُ﴾ (مؤمن/23 تا 35)
برای شما مؤمنان بسیار پسندیده ونیکوست که به ابراهیم واصحابش اقتدا کنید که آنها به قوم مشرک خود گفتند: ما از شما وبت های شما که به جای خدا می پرستید به کلی بیزاریم. ما مخالف ومنکر شماییم وهمیشه میان ما وشما کینه ودشمنی خواهد بود تا وقتی که تنها به خدای یگانه ایمان آورید.
تمام آیاتی که پیش از این درباره امر به معروف ونهی از منکر آوردیم ونیز تمام آیات جهاد وآیات مبارزه با شرک وظلم وبت پرستی در اینجا قابل استناد است که از ذکر آنها صرف نظر می کنیم. فقط یکی از آیات مهم در حوزه داخلی ویک آیه را که محور روابط خارجی امت اسلامی است می آوریم.
در بخش داخلی ومربوط به امت مسلمان، این آیه است که لازم است قیام ما، اگر می خواهیم توأم با موفقیت باشد، لله باشد.
﴿قُل اِنَّما اعِظُکُم بِواحِدَه أَن تَقُومُوا للهِ مَثنی وفُرادی﴾ (ممتحنه/4)
ای رسول ما، بگو به امت که من یک سخن شما را پند می دهم (که اگر بشنوید وعمل کنید البته هدایت می شوید) وآن سخن این است که شما خالص برای خدا دو نفر دو نفر با هم یا هر یک تنها در امر دینتان قیام کنید.
خطاب این آیه عام است؛ هم شامل رهبران وکارگزاران حکومتی می شود وهم شامل فرد فرد مردم مسلمان؛ ولی آیه ای که مبنای برخورد دولت وامت اسلامی با جهان غیر اسلامی است اصل نفی سبیل است.
﴿لَن یَجعَلَ اللهُ لِلکافِرِینَ عَلَی المُؤمِنِینَ سَبِیلاً﴾ (سبا/46)
وخدا هیچ گاه برای کافران نسبت به اهل ایمان راه تسلط قرار نداده است.
از آنچه آمد، به این نتیجه می رسیم که مهم ترین هدف پیش روی نظام سیاسی اسلام که برای رسیدن به آن حرکت می کند، تکامل انسان، سیر الی الله وقرب به خدا است: انا لله وانا الیه راجعون. دیگر اهداف، از قبیل حاکمیت دین وقوانین الهی بر اجتماع، اجرای مقررات شریعت، استقرار وتحقق امنیت فردی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی واخلاقی، عبادت پروردگار ونفی شرکت وجهالت وهواهای نفسانی وخدمت به هم نوعان، همه وهمه، کمک کننده به آن هدف مهم است. چرا که هدف از ارسال پیامبران ورهبری الهی وتحقق نظام دینی تربیت وتهذیب انسان برای نائل شدن به مقام قرب است.
﴿یا أَیُّهَا الاِنسانُ إنَّک کادِحٌ إلی رَبّک کَدحاً فَمُلاقِیهِ﴾ (نسا/141)
ای انسان تو با کوشش وتلاش پی گیرت در عبادت وخدمت سرانجام نایل به ملاقات با پروردگارت خواهی شد.
هرچند پیامبران، ائمه واولیای الهی از آغاز تاریخ تا کنون، جز در مقاطع کوتاه، توفیق به برپایی نظام عادلانه نیافته اند، اما در پایان تاریخ، با پیروزی حق بر باطل وتشکیل حکومت صالحان به رهبری حضرت بقیه الله الاعظم - ارواحنا فداه - نظام عادلانه محقق خواهد شد. به نظر می رسد مهم ترین ساز وکار تحقق عدالت، در تمام وجوه آن، از دیدگاه ومنظر الهی، آگاه کردن مردم به حق وحقیقت ورهبری الهی است تا انتظار برای ظهور امام زمان وتشکیل حکومت جهانی حضرت در سطح جهان محقق شود.
با توجه به چارچوب نظری ارائه شده در مقدمه این پژوهش، که متخذ از سوره حمد بود، می توانیم بگوییم نظام های سیاسی اجتماعی که به وسیله انسان ساخته شده اند ویا ساخته خواهند شد، در سه مدل کلان قابل تصورند:
1. نظام هایی که در شکل گیری واستمرار خود، هیچ گونه تقیدی به رضایت خداوند ونیز رضایت مردم ندارند. براساس این تعریف، به این نظام ها، نظام های استبدادی، دیکتاتوری، توتالیتر و... گفته می شود. طبیعی وبدیهی است که نظام های طاغوتی، فرعونی واستبدادی، متناسب با مقتضیات زمان ومکان، می توانند در اشکال گوناگونی جلوه کنند.
2. نظام هایی که در شکل گیری واستمرار خود می کوشند رأی اکثریت مردم را با خود داشته باشند، ولی مقید به رضایت الهی نیستند ویا مقیدند که بر اساس آموزه های دینی کاری را انجام ندهند. طبق تعریف، این دسته از نظام ها، نظام های دمکراتیک خوانده می شوند.
3. نظام هایی که در شکل گیری واستمرار خود، برآنند تا رضایت الهی ورضایت مردمی را با خود داشته باشند. این دسته از نظام ها، نظام های سیاسی مردم سالار دینی نامیده می شوند. بر اساس آموزه های شیعی، تحقق نظام سیاسی دینی سه مرحله دارد:
مرحله اول، شایستگی ولیاقت کسانی است که قرار است از سوی خدا به رهبری انتخاب شوند. هیچ فردی تا شایستگی نداشته باشد، حکم الهی نصیب او نمی شود. این همان پاسخی است که خداوند متعال به ابراهیم فرمود: ﴿لا ینال عهدی الظالمین﴾.
مرحله دوم، مشروعیت الهی است. مشروعیت مرتبه صدور حکم امامت جامعه از سوی خداوند متعال است.
مرحله سوم، مقبولیت مردمی است. انتخاب وبیعت مردم سبب می شود تا رهبر مبسوط الید شود وبتواند نظام الهی را مستقر سازد. استقرار نظام سیاسی اجتماعی دینی، به معنی اسقرار عدالت نیز خواهد بود؛ زیرا رهبر الهی ساختارها، قوانین وکارکردهای عادلانه را می شناسد.
برای مثال، مراحل سه گانه را بر حکومت نبوی تطبیق می کنیم: پیامبر اسلام(ص) که در چهل سالگی به پیامبری برگزیده شد، پیش از چهل سالگی از لیاقت وشایستگی برخوردار بود، در چهل سالگی مشروعیت نیز یافت، اما پس از سیزده سال فعالیت در مکه وبا پیوستن جمعی از مردم یثرب، بسط ید یافت وتوانست نظام اجتماعی وسیاسی دینی تشکیل دهد. حکومت مهدوی نیز چنین است. امام مهدی(عج) به عنوان رهبر الهی از سوی خدا به امامت منصوب شده است. ظهور او زمانی است که انتظار مردم برای آمدن او در سطح جهانی تحقق پیدا کند واین به معنای انتخاب او به وسیله مردم وبیعت مردم با او است.
علاوه بر آنچه گفته شد، به طور خاص، تحقق عدالت، به عنوان هدف میانی دولت اسلامی ومهدوی ونیز تقرب به خدا، به عنوان هدف نهایی دولت دینی، در حکومت حضرت مهدی(عج) به شیوه های زیر تسریع خواهد شد:
حکومت جهانی امام مهدی(عج)، با کانون هدایت رسمی عهده دار اداره امور بشر، در سطح جهان است. تعارض قدرت های گوناگون ونیز تشدید کانون های محلی گرایی ونیز رقابت بر سر منافع ملی، که اکنون وجود دارد، در حکومت جهانی امام مهدی یافت نمی شود. بر تشکیل حکومت جهانی امام مهدی(عج) در روایات اسلامی تأکید وتصریح شده است. از پیامبر اسلام(ص) نقل شده است که فرمود:
سوگند به آن کس که مرا مژده آورِ راستین قرار داد، اگر از عمر جهان، جز یک روز نماند، خداوند همان یک روز را بس درازدامن کند، تا فرزندم مهدی خروج کند [...] وحکومت مهدی به شرق وغرب گیتی برسد:[39] «ویبلغ سلطانه المشرق والمغرب»
همان گونه که در بخش پایانی فرمایش پیامبر بزرگ اسلام(ص) آمده است، حکومت جهانی امام مهدی (عج) حکومتی است فراگیر.
در حکومت جهانی امام مهدی(عج)، دین اسلام، به عنوان دینی فراگیر، ارزش های مشترک وجهان شمولی را در اختیار تمام انسان ها قرار می دهد. حکومت جهانی امام زمان واجد دین جهانی وارزش های مشترک جهان شمول است. از امام باقر(ع) نقل شده است:
خداوند به دست مهدی، دین خویش را بر همه دین ها پیروز سازد، اگرچه این را بی دینان نخواهند[40]
همان طور که در قرآن کریم نیز بر همین معنا تأکید شده است:
﴿لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون﴾[41]
در حالی که دنیای کنونی از بحران معنویت در عذاب است وبرای ارزش های اخلاقی جایگاه شایسته آن را قائل نیست وچه بسا گاهی تصمیم هایی برخلاف ارزش های اخلاقی می گیرند وحتی در زمینه هایی همچون سیاست واقتصاد، ارزش های اخلاقی را مداخله نمی دهند، حکومت جهانی امام مهدی حکومتی است مبتنی بر معنویت، ترویج فضایل اخلاقی ونفی رذایل اخلاقی. این مسأله از آن رو است که امام زمان فقط فرمان روا نیست؛ بلکه راهنما، تربیت کننده وهدایت گر مردم به سوی راستی ها ودرستی ها نیز به شمار می رود. از امام باقر(ع) نقل شده است: «به هنگام رستاخیز قائم، آنچه هست دوستی ویگانگی است»[42]
در حالی که برای «عدالت» در جهان امروز جایگاهی دیده نشده است، حکومت جهانی امام مهدی مبتنی بر عدالت فردی، سیاسی، اقتصادی واجتماعی خواهد بود. در روایات آمده است که در حکومت مهدی فقر وفقیر وجود نخواهد داشت واین از آن رو است که اموال وامکانات به درستی در میان مردم توزیع می شود.
ابو سعید خُدری می گوید پیامبر فرمود: «به مهدی بشارتتان می دهم. او به هنگام اختلاف مردمان، از میان امت من برانگیخته می شود. ساکنان از آسمان وزمین از او خشنود خواهند بود. او مال را درستِ درست تقسیم می کند. مردی پرسید: «درستِ درست» چیست؟ فرمود: میان همه، مساوی»[43]
در حدیثی دیگر آمده است: «ویُسوی بینَ الناس حتی لا تَری محتاجاً الی الزکوه؛ مهدی، میان مردم، در تقسیم اموال، به مساوات رفتار می کند، به طوری که دیگر نیازمند ومحتاجی یافت نمی شود[44]
در حالی که دنیای کنونی، درگیر جنگ ونزاع وناامنی است ودر حالی که در جوامع امروزی، امنیت متاعی همگانی نیست، در حکومت جهانی امام مهدی(عج) امنیت در تمامی جنبه های آن، امنیت فردی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، اخلاقی وروانی برای همه وجود خواهد داشت. آن چه آمد، در فرمایشی از امام علی(ع) نقل شده است:
اگر قائم، رستاخیز کند، آسمان، چنان که باید، ببارد وزمین گیاه برویاند. کینه ها از سینه ها بیرون رود. حتی حیوانات نیز با هم سازگاری کنند. در آن روزگار، زن، با همه زیب وزیور خویش، از عراق درآید وتا شام برود، نه جایی زمینی بی سبزه بیند ونه درنده ای او را نگران سازد[45]
دانش بشر امروز از جنبه های متعدد محدود است. او لاً این دانش یک بُعدی است؛ به این معنی که توجه خود را عمدتاً مصروف مادیات کرده است واز توجه به امور معنوی غافل است. ثانیاً این دانش در اختیار قدرت های سلطه گر وتولیدکنندگان آن است واز انتشار وعمومی شدن آن به شدت جلوگیری می شود. مگر آنگاه که خود دانش پیشرفته تری را در اختیار بگیرند ودر این صورت، فرمول های از رده خارج شده را به کشورهای دیگر وبا قیمت های گزاف، می فروشند؛ اما در حکومت جهانی امام مهدی(عج)، عقل ودانش بشر شکوفا می گردد وبدون هیچ محدودیتی در دست رس همه انسان ها قرار داده می شود.
از امام باقر(ع) نقل شده است:
«قائم ما، به هنگام رستاخیز خویش، نیروهای عقلانی توده ها را تمرکز دهد وخردها ودریافت های خلق را به کمال رساند[46]
در زمان مهدی، به همه شما حکمت وعلم بیاموزند، تا آنجا که زنان، در خانه ها با کتاب خدا وسنت پیامبر قضاوت کنند[47]
با توجه به آنچه آمد، می توانیم بر دستاوردهای ذیل تأکید کنیم:
1. عدالت در آموزه های اسلامی وقرآنی امری حقیقی است که در نظام تکوین وتشریع الهی جریان دارد وخداوند انسان را مکلف کرده است که در نظام اجتماعی وسیاسی نیز آن را برپا دارد.
2. تحقق عدالت در جامعه انسانی، مشروط ومنوط به این است که انسان مسیر الهی را انتخاب کند. رهبران الهی، یعنی پیامبران، ائمه واولیا، برای هدایت انسان از مبدأ تا مقصد از سوی خداوند متعال وبر اساس لطف حضرت حق مأموریت دارند.
3. حضرت مهدی، به عنوان بقیه الله وخاتم اوصیا، در تداوم رسالت پیامبران الهی ودر پایان یک مرحله از تاریخ، یعنی زمانی که انتظار بشر برای آمدن او در سطح جهان محقق شود، ظهور خواهد کرد وعدالت را در سراسر گیتی محقق خواهد نمود.
رهبری نظام دین ودنیا به وسیله حضرت مهدی(عج) سبب تحقق عدالت در سطح قانون گذاری، ساختارها ونهادها، کارگزاران وعملکردها وبه طور کلی، تمام نظام اجتماعی خواهد شد. تعادل وتعالی همه جانبه، ویژگی نظام وجامعه وتمام کسانی است که رهبری معصوم ودر واقع فرامین الله را می پذیرند.
اللهم انا نرغب الیک فی دوله کریمه
تعز بها الاسلام واهله
وتذل بها النفاق واهله
وتجعلنا فیها من الدعه الی طاعتک
والقاده الی سبیلک
وترزقنا بها کرامه الدنیا والآخره
ولله الحمد.
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
[1] استادیار علوم سیاسی مؤسسه آموزش عالی باقرالعلوم(ع).
[2] همان،ص 167
[3] سید علی خامنه ای، طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، ص 37 - 38
[4] صحیفه نور، ج 11، ص 81
[5] صحیفه نور، ج 2، ص 214.
[6] صحیفه نور، ج 11، ص 81.
[7] همان، ج 15، ص 217.
[8] همان، ج 16، ص 2
[9] همان، ج 13، ص 130.
[10] همان، ج 16، ص 268.
[11] همان، ج 13، ص 3 - 262.
[12] همان، ج 17، ص 20.
[13] همان، ج 17، ص 133
[14] سوره نحل، آیه 36؛سوره اعراف،آیه 59؛سوره اعراف، آیه 65؛ سوره اعراف، آیه 66.
[15] سوره مؤمن (غافر)، آیه 51 و52.
[16] برای مطالعه تفصیلی این دیدگاه ها نک. به: جین همپتن. فلسفه سیاسی، ترجمه خشایار دیهیمی، تهران، طرح نو، 1380، ص 21 - 81.
[17] فی المثل ماکس وبر سعی کرده است تا بر اساس منبع مشروعیت از مشروعیت های سنتی، قانونی وکاریزماتیک یاد کند. نک: ماکس وبر، اقتصاد وجامعه، ترجمه عباس منوچهری ودیگران، تهران: مولی، 1374، ص 400 - 401.
[18] سوره اعراف، آیات 136 و139.
[19] مثل آیه 83، سوره یونس: ان فرعون لعالٍ فی الارض. نیز آیه 4 سوره قصص: ان فرعون علا فی الارض. این آیات دلالت بر عدم مشروعیت نظام سیاسی سرکشان ومفسدان دارد.
[20] سوره مائده، آیه 33.
[21] آیه ا سید عبدالحسین لاری در رساله مستقلی که در دفاع از حکومت مشروطه مشروعه نوشته است آیات مربوط به ظلم را گردآوری کرده است. وجه استدلال چنین است که در اسلام ظلم حرام است. از طرف دیگر در تکلیف قدرت شرط است. از سوی دیگر ظلم موجود در حکومت سلطنتی استبدادی بیشتر از ظلم حکومت سلطنتی مشروطه است؛ ما مسلمان های ایران می توانیم ومقدورمان هست که سلطنت استبدادی را به سلطنت مشروطه تبدیل کنیم، پس واجب است که در جهت تقلیل ظلم چنین اقدامی را انجام دهیم. نک. به: سید عبدالحسین لاری، رسائل سید لاری، به کوشش: سید علی میرشریفی، تهران، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، 1377، 3 مجله، رساله آیات الظالمین. آدرس برخی از آیات به این شرح است: سوره مریم، آیه 59؛ سوره نسأ، آیه 160؛ شعرأ، آیه 18؛ فرقان، آیه 23؛ آل عمران، آیه 57، 86 و94. رساله آیات الظالمین در جلد یک مجموعه آمده است.
[22].35 اشاره به آیه شریف 66 سوره مائده دارد که در برگشت از حجه الوداع در غدیر خم بر حضرت ختمی مرتبت(ص) نازل شد: ﴿یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلّغ ما أُنزِلَ الَیکَ مِن رَبّک واِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ﴾.
[23] برای بررسی بیشتر وتحلیل های گوناگونی که از این آیه صورت گرفته، نک. به: عبدالقادر حامد التیجانی، اصول الفکر السیاسی فی القرآن المکی، المعهد العالمی للفکر الاسلامی، عمان، 1416. این کتاب توسط نگارنده در فصلنامه علوم سیاسی، شماره 7 معرفی شده است.
[24] علامه سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، طهران، دار الکتب الاسلامیه، جلد 4، چاپ چهارم، 1362، ص 413 - 414.
[25] سوره مائده، آیه 55 نیز نک، به: حسن عباس حسن، الصیاغه المنطقیه للفکر السیاسی الاسلامی، بیروت، الدار العالمیه للطباعه والنشر، 1992، ص 265.
[26] سوره احزاب، آیه 33.
[27] سوره شورا، آیه 23.
[28] طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار مکتبه الحیه، جلد 2، ص 135. به نقل از: شؤ ون واختیارات ولی فقیه، (ترجمه مبحث ولایت فقیه از کتاب البیع حضرت امام خمینی، سازمان چاب وانتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی.
[29] نک. به: حسین بشیریه، جامعه شناسی سیاسی، (نقش نیروهای اجتماعی در زندگی سیاسی)، تهران، نشر نی، چاپ دوم، 1374، ص 84 - 88.
[30] نک. به: کوئن بروس، درآمدی به جامعه شناسی، ترجمه محسن ثلاثی، چاپ سوم، تهران: فرهنگ معاصر، 1372.
[31] نک. به: حسین بشیریه، تاریخ اندیشه های سیاسی در قرن بیستم: لیبرالیسم ومحافظه کاری، تهران، نشر نی، 1380.
[32] نک. به: حسین بشیریه، تاریخ اندیشه های سیاسی در قرن بیستم، اندیشه های سیاسی مارکسیتی، جلد اول، تهران، نشر نی، 1376
[33] سید محمدباقر صدر، سنت های تاریخی در قرآن، قم، انتشارات اسلامی، بی تا، ص 226 - 246. امام خمینی، آیین انقلاب اسلامی، (گزیده ای از اندیشه وآرأ امام خمینی«ره»، مؤ سسه تنظیم ونشر آثار امام خمینی، تهران، 1373، ص 41).
[34] برای تفصیل این بحث نک. به: داود فیرحی، نظام سیاسی ودولت در اسلام، پیشین، ص 20 - 31.
[35] عبدا جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقاهت وعدالت، قم، نشر اسرا، 1378، ص 101.
[36] آیت الله ناصر مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 10، قم، مدرسه الامام علی بن ابی طالب(ع)، چاپ دوم، 1375، ص 35.
[37] در سوره اعراف، آیات 59، 65، 73 و85 این پیام به ترتیب از زبان هود، صالح وشعیب آمده است. هم چنین در سوره مائده، آیه 72 از زبان مسیح خطاب به قومش آمده است. در سوره هود، آیه 50، 61 و84 از زبان هود، صالح وشعیب مجدداً تکرار شده است ودر سوره نحل، آیه 36 خداوند متعال این پیام را پیام همه پیامبران معرفی کرده است: ﴿وَلَقَد بَعَثنا فِی کُلٍّ أُمَّه رَسُولاً أَنِ اعبُدُوا اللهَ﴾.
[38] نک. به: آیه الله سید علی خامنه ای، طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، پیشین، ص 79 - 86. در این صفحات نیروهای معارض حرکت پیامبران از منظر قرآن بررسی شده است.
[39]. اکمال الدین، جامع الأحادیث، نور 2، (برنامه نرم افزای)، ج 1، ص 331. [کمال الدین]؛ نیز بحارالأ نوار، ج 52، ص 191.
[40] همان.
[41] قرآن کریم.
[42] الاختصاص، ص 24.
[43] بحارالانوار، ج 51، ص 78.
[44] همان، ص 88.
[45] بحارالانوار، ج 10، ص 104.
[46] همان، ج 52، ص 336.
[47] همان، ص 352.