المسار:
فارسی » مقاله هاى مهدوى
الفهرس
مقاله هاى مهدوى

(۲۵۰) میلاد حضرت مهدی موعود (عجل الله فرجه) در ادبیات اهل سنّت (۱) (عرب، فارس، کرد)

میلاد حضرت مهدی موعود (عجل الله فرجه) در ادبیات اهل سنّت (1) (عرب، فارس، کرد)

جعفر خوشنویس

فصلنامه انتظار-شماره6-1381

اشاره:
اعتقاد به امام مهدی(عج) وتولد آن حضرت در سحرگاه نیمه ی شعبان سال (۲۵۵ ه) مختص طایفه وگروه خاصی از مسلمانان نیست. بنابراین در این نوشتار با بیان وبررسی ادبیات پیروان مکتب خلفاء به این حقیقت اشاره شده است.
بر خلاف تصوّر بسیاری، اعتقاد به حضرت مهدی (عجّل الله فرجه الشریف) واین که آن حضرت متولّد شده است اختصاص به شیعه ی اثنا عشریه ندارد، بلکه این مسئله جایگاه ومنزلت بارز ودامنه ی وسیعی در ادبیات اهل سنّت، از مذاهب، گوناگون دارد.
مراد از ادبیات همه ی آن چیزهایی است که به طور نثر یا شعر، گفته شده است.
مظهر این ادبیات، عمدتاً، از سه مجموعه تشکیل می شود که عبارت است از:
۱. کتب تفسیر وتاریخ وحدیث وروایات فضائل ومناقب.
۲. توصیف ها ومدایح وتمجیدها وتعریف هایی که به شکل نثر است.
۳. توصیف ها ومدایح وتوسّلات ومناجات هایی که به شکل شعر است.
با مطالعه ی میراث مکتوب اهل سنّت، این حقیقت به طور آشکار، به چشم می خورد که جمع کثیری از اهل سنّت، از علما وشعرای شان، از همه ی مذاهب، وگرایش ها، به این که حضرت مهدی(عج)، فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) ودوازدهمین امام شمرده می شود ودر سال ۲۵۵ هجری متولد گردیده است اعتقاد دارند واین مطلب، از دو موضوع به دست می آید:
یک) توصیف حضرت مهدی(عج) به این که از اولاد حضرت فاطمه (علیها السلام) است واین که او، آخرین امام از دوازده امامی است که در صحیح بخاری ومسلم(۱) به عدد آنان اشاره دارد.
دو) این که آن حضرت، تنها فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) ونام او، مانند نام جدش، (محمد) است.
واینک، به نام کسانی که با زبان شعر وگاهی هم با زبان نثر، در قالب توصیف وتمجید ومعرفی کردن، اعتقاد مذکور را آشکار کرده اند، اشاره می شود:
۱. حصکفی حنفی
ابوالفضل یحیی بن سلامه ی حصکفی، از علمای نامدار قرن ششم هجری بوده ووفات او در سال ۵۵۱ ه بوده است. یاقوت حموی، ترجمه ی او را در معجم الأدباء آورده است. شاید او، از نخستین کسانی از اهل سنّت است که از حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) به زبان شعر، به عنوان (دوازدهمین امام) وبه عنوان (آن مهدی که شیعه ی امامیّه به او اعتقاد دارد) نام می برد. او، در ضمن یک قصیده ی مفصّل، به زبان بلیغ وزیبای عربی، می گوید:

وسائلی عن حبّ أهل البیت هل * * * اُقِرّ إعلاناً به أم أجحدُ
هیهات ممزوجٌ بلحمی ودمی * * * حُبُّهُمُ وهوالهُدی والرَّشَدُ
حیدرهٌ والحسنان بعدَه * * * ثمّ علی وابنُه محمد
وجعفر الصادق وابن جعفر * * * موسی ویتلوهُ علی السیدُ
اعنی الرضا ثم ابنُه محمدٌ * * * ثم علی وابنُه المسدّدُ
الحسن التالی ویتلو تِلوَه * * * محمد بن الحسن المعتقدُ
قومٌ هم ائمتی وسادتی * * * وان لَحانی معشرٌ وفنّدوا

ای کسی که از من، درباره ی محبّت اهل بیت می پرسی: «آیا به طور آشکار به آن اقرار کنم، یا آن را انکار»
هیهات! (که این محبت را انکار کنم!) بلکه محبت ائمه ی هدی با گوشت وخونم آمیخته شده است.
علی، وپس از او، حسن، حسین، سپس علی، وفرزندش محمّد، وجعفر صادق، وفرزند جعفر [یعنی] موسی.
وبه دنبال او، فرزندش علی بزرگوار – مقصودم رضا است -، سپس فرزندش محمّد سپس علی وفرزند مؤیدش حسن وآن که به دنبال او می آید، یعنی، محمّد فرزند حسن (عسکری) که مورد اعتقادم است.
اینان، همگی امامان وسروران من اند، گرچه گروهی، درباره ی آنان با من به جدال بنشینند وبخواهند عقیده ی مرا درباره ی آنان ابطال کنند.
این قصیده را ابن جوزی حنفی، در کتاب (المنتظم، ج ۳، ص ۱۸۳) وعماد اصفهانی در کتاب خود (خریده العصر) آورده اند.
نیز در صدر کتابی به نام الائمه الاثنا عشر که تالیف شمس الدین ابن طولون است، این شعر آمده است.
این شخص را گرچه ابن اثیر (صاحب الکامل فی التاریخ) از متقدّمین، ومرحوم شیخ عباس قمی در الکنی والالقاب(۲) از متأخّرین، شیعه قلمداد کرده اند، ولی تتمه ی سخن او، در همین قصیده، ودفاع او از خلفای سه گانه واعلام این که او یک شافعی مذهب است نشان می دهد که وی، فردی از اهل سنّت وپابند به مذهب خود است.
با هم بخوانیم:

ولست أهواکم ببغضی غیرکم * * * إنی إذن أشقی بکم لاأسعُد
فلا یظن رافضی انّنی * * * وافقته أو خارجی مفسدُ
محمدُ والخلفاءُ بعدَه * * * أفضلُ خلقِ الله فیما أجِدَ
والشافعی مذهبی مذهبُه * * * لأنّه فی قولِهِ مؤیَّد

گمان نشود که من، در کنار مودّت ومحبّت شما اهل بیت، خلفا را مبغوض می دارم.. چرا که در این صورت، من، به وسیله ی شما، بدبخت می شوم، نه خوش بخت وسعادت مند.
پس هیچ رافضی (یعنی شیعه) یا خارجی مفسد، گمان نکند که من، با او، در بغض داشتن خلفا، موافق ام.
محمّد وخلفای پس از او، بهترین خلق خدایند که من یافته ام ومذهب شافعی، مذهب من است؛ زیرا او، در کلام اش، تایید شده است!
۲. شمس الدین ابن طولون حنفی
شمس الدین محمّد بن علی بن طولون (متوفی ۹۵۵ هجری) از علمای اهل سنّت است که علاوه بر علوم معمولی اسلامی از علوم ادبی بهره زیادی داشت. وی، دارای منزلت بس بلندی نزد علمای دمشق بود.
او علاقه ی وافری به اهل بیت عصمت وطهارت(علیهم السلام) داشت. لذا کتابی مستقل در معرّفی شخصیّت وسیره ی اهل بیت به نام الائمه الاثنا عشر نگاشت. در آن فقط، از منابع اهل سنّت، مطالب جامعی درباره ی یکایک امامان دوازده گانه ی اهل بیت علیهم السلام آورده است.
این کتاب، اخیراً، از سوی یکی از دانشمندان محقّق معروف اهل سنّت لبنان، آقای دکتر صلاح الدین المنجد (مؤلف کتاب معروف نقش کلیسا در ممالک عربی) تصحیح وبه وسیله ی انتشارات دار صادر ودار بیروت، در حدود سال ۱۹۵۸ میلادی، به چاپ رسید.
آقای ابن طولون، در ابتدای این کتاب، قصیده ی آقای حصکفی را که دارای ۴۸ بیت می باشد، به طور کامل آورده است وسپس شخصیّت یک یک امامان را مورد بحث قرار داده است.
این مطلب، در حقیقت، نشانه ی دو مسئله است:
یکم – او، انتساب این قصیده را به حصکفی حنفی، پذیرفته است.
دوم – اینکه محتوای این قصیده را نیز پذیرفته است.
نکته ی جالب این که تحت «شماره ی ۱۲» وعنوان الحجه المهدی مطالبی را درباره ی حضرت مهدی موعود (عجّل الله فرجه) از منابع اهل سنّت آورده است. او سخنانش را درباره ی حضرت مهدی، چنین آغاز می کند:
وثانی عشرهم ابنُه محمّدُ بن الحسن وهو أبو القاسم محمّدُ بن الحسن بن علی الهادی بن محمّد الجواد بن علی الرضا بن موسی الکاظم بن جعفر الصادق بن محمّد الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین بن علی بن ابی طالب رضی الله عنهم.
سپس، پس از چند سطر، این چنین می نویسد:
کانت ولادتُه (رضی الله عنه) یوم الجمعه، منتصَف شعبان سنه ۲۵۵، ولمّا توفی والدُه المتقدم ذکرُهُ، کان عُمرُه خمسَ سنین.
این مطالب، هم در مورد نسب حضرت مهدی (عجّل الله فرجه الشریف) وهم در مورد سال میلاد آن بزرگوار، دقیقاً وتحقیقاً، مطابق نظریّه شیعه است.
ابن طولون، در اثنای کلامش پس از ذکر سلسله ی نسب حضرت می نویسد:
ثانی عشر الأئمه الاثنی عشر، علی اعتقاد الإمامیّه، المعروف بالحُجّه.
ونیز می نویسد:
وهو الذی تزعَمُ الشیعهُ أنّه المنتظَر والقائم والمهدی.
به نظر می رسد که او، این مطلب را از باب تقیّه یا ملاحظات دیگر نوشته است؛ زیرا، وی، در مرکز امویان (دمشق) زندگی می کرده است.
وی، در خاتمه ی کتاب یاد شده اش، گویا به هیجان در می آید وعشق واعتقاد وارادت خود به امامان دوازده گانه را در قالب شعری شش بیتی زیبا که متضمّن تشویق مردم بر اقبال به اهل بیت است، انشا می کند:

علیکَ بالأئمهِ الاثنی عشر * * * من آل بیت المصطفی خیرِ البشر
أبو ترابٍ حَسنٌ حسینُ * * * وبغض زین العابدین شینُ
محمّد الباقر کم علمٍ دری * * * والصادقُ ادعُ جعفراً بین الوری
موسی هو الکاظم وابنه علی * * * لقّبهُ بالرضا وقدرُهُ علی
محمد التقی قلبُه معموُر * * * علی التَّقی درّه منثور
والعسکری الحسن المطهّر * * * محمّد المهدی سوف یظهر

بر تو باد که به امامان دوازده گانه توجّه کنی
اینان که از خاندان مصطفی، خیر البشرند
ابو تراب وحسن وحسین
وزین العابدین که بُغض داشتن نسبت به او، زشت وننگ است
محمّد باقر که چه قدر دانش ها را می دانست.
وامام جعفر که به این خصلت در میان مردم معروف بود، یعنی، صادق.
وموسی که کاظم وفرو برنده ی غیض بود، وفرزندش علی که او را با لقبش رضا بخوان. او که قدر ومنزلتش بلند ووالا است.
ومحمّد تقی که دلش به تقوا آباد است
وعلی نقی که گوهرهایش پخش است.
این شعر، اقرار غیر مستقیم به این حقیقت است که حضرت بقیه الله، عجّل الله تعالی فرجه، متولد شده است نه این که بعدها متولّد خواهد شد.
۳. احمد جامی (شیخ جام)
احمد بن ابوالحسن بن محمّد بن جریر بَجَلی نامقی جامی ترشیزی ابو نصر(متوفای سال ۵۳۶)، ملقّب به «شیخ الاسلام» که گاهی به «ژنده پیل» و«شیخ جام» و«پیر جام» نامیده می شود از بزرگان صوفیه است. یکی دیگر از شخصی های معروف، وادبای شاخص اهل سنّت است که به حضرت مهدی موعودی که متولّد شده واین که روزی برای إصلاح جهان ظهور خواهد کرد، اقرار می کند.
او این حقیقت را در قصیده ی زیبایی، در ۹ بیت سروده است:

ای ز مهر حیدرم هر لحظه در دل صد صفا است * * * وز پی حیدر، حسن ما را امام ورهنما است
همچو کلب افتاده ام بر خاک در گاه حسین * * * خاک درگاه حسن اندر دو چشمم توتیا است
عابدین، تاج سر وباقر، دو چشم روشن است * * * دین جعفر، بر حق است ومذهب موسی، رواست
ای موالی! وصف سلطان خراسان را شنو * * * ذره ای از خاک قبرش دردمندان را دواست
پیشوای مؤمنان است – ای مسلمانان! تقی * * * ورنقی را دوست دارم در همه مذهب رواست
عسکری نور دو چشم عالم وآدم بود * * * همچو مهدی یک سپهسالار در میدان کجا است؟

شیخ جام، در این قصیده ی زیبا، حتّی به امامت دوازده معصوم، تصریح می کند.
۴. عطار نیشابوری حنفی
شیخ فرید الدین عطار نیشابوری ابو حامد – یا ابوطالب – محمّد بن ابی بکر (متوفاسال ۶۱۸) از عرفای معروف اهل سنّت وحنفی مذهب است. او،قصیده ی مفصّلی در مدح أئمه ی دوازده گانه سروده است ودر کتاب مظهر الصفات آمده است، چنین می گوید:

مصطفی، ختم رسُل شد در جهان * * * مرتضی، ختم ولایت در عیان
جمله فرزندان حیدر اولیا * * * جمله یک نورند؛ حق، کرد این ندا

در پایان این قصیده، چنین می گوید:

صد هزاران اولیا روی زمین * * * از خدا خواهند مهدی را یقین
یا الهی مهدیم از غیب آر * * * تا جهانِ عدل، گردد آشکار
مهدی هادی است تاج اتقیا * * * بهترین خلق بُروجِ اولیا
ای تو ختم اولیای این زمان * * * وز همه معنی نهانی جان جان
ای تو هم پیدا وپنهان آمده * * * بنده عطارت ثنا خوان آمده

ملاحظه می فرمایید که او، چگونه از حضرت مهدی، عجل الله فرجه به عنوان فردی که در سرا پرده غیبت به سر می برد، یاد می کند.
نکته ی مهم
جالب توجّه این که در حالات این ادیب بزرگ، گفته شده است که او، هیچ گاه، زبان به مدح کسی از ملوک وامرای عصر خود نگشود ودر تمام کتاب هایش، یک مدیحه پیدا نمی شود. خود او، در اشارت به این معنا گوید:

به عمر خویش مدح کَس نگفتم * * * دُری از بهر دنیا، من، نسُفتم

با این حال، این مرد بزرگ، چنین سروده ی زیبایی درباره امامان علیهم السلام سروده است.
او، قصاید زیبایی دیگری در مدح مولای متقیان (علیه السلام) سروده است که جالب توجّه است.
۵. شیخ محیی الدین ابن عربی
محمّد بن علی بن محمّد ابوبکر حاتمی طائی اندلسی (معروف به محیی الدین ابن عربی) فیلسوف، متصوف ومتکلم اهل سنّت است که در مرسیه در اندلس متولد شد ودر دمشق استقرار پیدا کرد ودر سال ۶۳۸ هجری وفات یافت. او، کتاب های زیادی مانند الفتوحات المکیّه، محاضره الأبرار فصوص الحکم، التجلیات الالهیه، دیوان شعر و... دارد.
او، از حضرت مهدی (عج) نام برده وحضرتش را مدح کرده است:

ألا إنّ ختم الأولیاء شهید * * * وعینُ إمام العالمین فقید(۳)
هو السیّد المهدی من آل احمد * * * هو الصارُم الهندی حین یبیدُ
هو الشمس یجلو کلَ غم وظلمهٍ * * * هو الوابل الوسمی حین یجود

هلا! که خاتم أولیا، زنده وناظر است.
او، چشم امام عالمیان (یعنی پیامبر اکرم) است که در میان مردم نیست او است سیّد ما، مهدی از آل احمد
او است شمشیر برّان (هندی) هنگامی که فانی می سازد (کافران را)
او، آفتابی است که هر تاریکی وغمی را می زداید.
او است باران اوّل وبعد از پاییز، هنگامی که به سخاوت می بارد، زمین را سر سبز می سازد.
آن چه در این شعر، شایسته تامّل وسزاوار تدبّر است، این است که ابن عربی، در سطر اول این قصیده اقرار می کند که حضرت بقیه الله (عج)، حاضر وناظر است.
جالب تر این که ایشان، این چند بیت شعر را پس از جملاتی گویا وزیبا، درباره ی حضرت مهدی (عجّل الله فرجه) آورده است که چنین است:
(... إن لله خلیفه یخرج وقد امتلات الأرض جوراً وظملاً فیملأوها قسطا) وعدلاً. ولو یبق من الدنیا إلّا یوم واحد لطوّل الله ذالک الیوم حتّی یلی هذا الخلیفه من عتره رسول الله من وُلد فاطمه یواطی ء اسمُه اسمَ رسول الله)
ایشان، چند بیت دیگر، نیز درباره ی حضرت مهدی سروده است که سزاوار طرح وتامل است:

إذا دار الزمان علی حُروفٍ * * * ببسم الله فالمهدی قاما
ویخرج بالحطیم عقیب صَوم * * * ألا فاقرأه من عندی السلاما

هرگاه زمان، گردش لازم وخاص خود را انجام داد
به نام خدا، حضرت مهدی قیام خواهد کرد
واز کنار حطیم (که میان حجر الأسود ودَرِ خانه کعبه است) خروج خواهد کرد، پس از دوره ای از روزه (یا إمساک واختفا وسکوت) هلا! سلام مرا به آن حضرت برسان.(۴)
جالب توجّه این که در این دو بیت، محیی الدین بن عربی، از دو لفظ گویا وقابل تدبّر، برای امام زمان (عج) استفاده کرده است وآن دو لفظ «قام» و«یخرج» است. ایشان، در آن دو بیت نگفته است: «یولد»، بلکه گفته است: «خارج می شود وقیام می کند».
بنابر این، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، متولّد شده است وزنده می باشد وزمانی، از حالت اختفا وقعود، خارج می شود وقیام می کند. این حقیقت، هنگامی که بدانیم، قصیده ای در توسّل به دوازده امام دارد که در آخر آن نام حضرت حجت آمده است، بهتر آشکار می شود.
۶. مولوی رومی حنفی
جلال الدین محمّد بلخی رومی، معروف به مولوی (متوفای سال ۶۷۲) از شعرای بزرگ ومعروف، حنفی مذهب است. در دیوان بزرگ ومشهور خود که به نام شمس تبریزی مشهور است، این اشعار را که نام ائمه ی دوازده گانه را در بر دارد، سروده است:

ای سرور مردان، علی، مردان، سلامت می کنند * * * وی صفدر مردان، علی، مردان، سلامت می کنند
با قاتل کفار گو، با دین وبا دیندار گو * * * با حیدر کرّار گو، مستان، سلامت می کنند
با درج دو گوهر بگو، با برج دو اختر بگو * * * با شبّر وشبر بگو، مستان، سلامت می کنند
با زینِ دین، عابد بگو، با نور دین باقر بگو * * * با جعفر صادق بگو، مستان، سلامت می کنند
با موسی کاظم بگو، با طوسی عالِم بگو * * * با تقی قائم بگو، مستان، سلامت می کنند
با میر دین هادی بگو، با عسکری مهدی بگو * * * با آن ولی مهدی بگو، مستان، سلامت می کنند

۷. فضل بن روزبهان شافعی
فضل الله بن روز بهان بن فضل الله الامین خنجی شیرازی الاصل، شافعی وصوفی مسلک است. او، مشهور به خواجه ملا است. وی، در سال ۹۲۷ وفات کرد. او، همان کسی است که ردّیه ی مفصّلی بر کتاب منهاج الکرامه از علّامه حلی، قدّس الله سرَّه، نگاشته ومسائل امامت را زیر سؤال برده است، ولی خود این شخصیّت، به رغم این موضع گیری شدید، قصیده ی غرّایی (۱۵ بیتی) به نام چهارده معصوم سروده است که در آغاز تمام ابیاتش، به معصومان پاک سلام داده است ودر خاتمه ی آن، پس از سلام به حضرت بقیه الله، سخن از طلوع خورشید جهان تاب آن حضرت وانتشار عدل در عصر شریفش به میان آورده است:

سلامٌ علی المصطفی المجتبی * * * سلامٌ علی السید المرتضی
سلامٌ علی ستنا فاطمه * * * مَن اختارها الله خیر النسا
سلامٌ من المسک أنفاسُه * * * علی الحسن الالمعی الرضا
سلامٌ علی الأورعی الحسین * * * شهید ثوی جسمه کربلا
سلامٌ علی سیّد العابدین * * * علی بن الحسین الزکی المجتبی
سلامٌ علی الباقر المهتدی * * * سلامٌ علی الصادق المقتدی
سلامٌ علی الکاظم الممتحن * * * رضی السجایا امام التقی
سلامٌ علی الثامن المؤتمن * * * علی الرضا سیّد الأصفیا
سلامٌ علی الأریحی النقی * * * علی المکرم هادی الوری
سلامٌ علی السیّد العسکری * * * امام یجهز جیش الصفا
سلامٌ علی القائم المنتظر * * * ابی القاسم الغر نور الهدی
سیطلع کالشمس فی غاسق * * * ینحیه من سیفه المنتضی
تری یملأ الارض من عدله * * * کما ملئت جور أهل الردی
سلامٌ علیه وآبائِهِ * * * وانصارِهِ ما تدور السما

سلام بر برگزیده ی عالمیان، حضرت مصطفی سلام بر سیّد وسرور، حضرت مرتضی
سلام بر بانوی دو عالم، فاطمه، که خدا، او را به عنوان بهترین زنان عالم برگزیده است.
سلام بر حسن با ذکاوت که مورد رضای همگان بوده وانفاس مقدسش به پاکی مشک بود
سلام بر حسین که خاک کربلا، جسم شریفش را به دامن گرفته است.
سلام بر سرور عبادت کنندگان، علی بن حسین که پاک تر وبرگزیده بود.
سلام بر باقر که بشریت به نور هدایتش ره می جستند. سلام بر امام صادق که پیشوای جهانیان بود.
سلام بر امام کاظم که آماج بلاها شد. سلام بر امام نقی که دارای اخلاق نیکویی بود.
سلام بر هشتمین اختر تاب ناک هدایت، علی الرضا که سرور پاکان بود.
سلام بر امام علی النقی بزرگ مرد محترم هدایت کننده ی جهانیان
سلام بر سرور ما، امام عسکری، سلام بر امامی که روزی ارتش راستی وصفا را خواهد آراست.
سلام بر قائم آل محمّد که دنیا، چشم به راه او دوخته است. آن ابوالقاسم که دارای اراده ی آهنین وخورشید تاب ناک هدایت است.
هنگامی که دنیار اظلمت وجهالت فرا می گیرد، همانند خورشید روشنگری، تابیدن گرفته وکسانی را که بر پاکی وآراستگی خود همت گماشته اند، نجات خواهد داد.
آن وقت است که می بینی جهان از عدل وداد لبریز شده است، درست همان هنگامی که خود پرستان، دنیا را پر از ستم وجهالت خود کرده اند.
تا آسمان پابرجا است، سلام بر او ونیاکان پاک ویاوران او باد.
او، نه فقط این قصیده را سروده است، بلکه آن را نیز شرح کرده است ویک یک امامان را بررسی کرده است وهنگامی که به حضرت مهدی، عجل الله فرجه الشریف می رسد، چنین می نگارد:
اللهم وصلّ وسلّم علی الإمام الثانی عشر، وارث الصفوه المصطفویه والقوه المرتضویه والمکارم الحسنیه والعزائم الحسینیه والعباده العلویه والعلوم الباقریّه والامامه الصادقیّه والاخلاق الکاظمیّه والمعارف الرضویّه والکرامات التقویّه والمقامات النقویّه والعساکر العسکریَّه الذی فاق الأنام کرامه وفضلاً، الإمام المودود، والمظهر الموعود، أبی القاسم المهدی، العبد الصالح والحجه القائم المنتظر لزمان الظهور...
اللهم صلّ علی سیّدنا محمّد وآل سیدنا محمّد، سیما الإمام الموعود محمّد المهدی المنتظر وسلّم تسلیما.
او حضرت مهدی (عجل الله فرجه الشریف) را چنین تصویف می کند:
آن حضرت، وارث قوّت مرتضوی، مکارم حسنی، عزیمت های حسینی، عبادت امام زین العابدین، علوم امام باقر، امامت امام صادق، اخلاق امام کاظم، معارف امام رضا، کرامت های امام محمّد تقی، مقامامت امام نقی، وارث لشکرهای امام حسن عسکری (علیه السلام) است. او، کسی است که بر مردم، از روی کرامت وبزرگی وفضائل فائق وغالب شده است. امامی که دل ها، او را دوست می دارد واو، مظهر موعود است که حضرت رسول وعده فرموده که آن حضرت ظاهر خواهد شد وعالم را به انوار عدالت منوّر خواهد ساخت. کُنیت او، مانند پیغمبر، «ابوالقاسم» ولقبش، حضرت «مهدی» است؛ زیرا، راه یافته به اسرار حقایق الهی است. «عبد صالح» نیز از القاب آن حضرت است. از جمله القابش، حجّت قائم ومنتظر زمان ظهور است.
ابن روز بهان، پس از بیان حکایت شفا یافتن اسماعیل هرقلی، به دست امام زمان (علیه السلام) می نویسد:
واین فقیر را از شوق آن جمال، هنگام کتابت این حکایت، این غزل روی نمود:

در رهی دیدم مهی، حیران آن ما هم هنوز * * * عمر رفت ومن مقیم آن سر را هم هنوز
چو نسیم صبحگاهی بر من بی دل گذشت * * * من نسیم وصل آن مه را هوا خواهم هنوز
می فزاید مهر او هر روز در خاطر مرا * * * گرچه من کاهیده ام از درد می کاهم هنوز
گرچه آه آتشینم خرمن جان سوخته * * * می رود تا اوج گردون آتش آهم هنوز
شوق آن دیدار، غافل کرده از عالم مرا * * * تو مپنداری که من از خویش آگاهم هنوز
انتظار شاه مهدی می کشد عمری امین * * * رفت عمر ودر امید طلعت شاهم هنوز(۵)

البته این، تنها کار ادبی ایشان در مورد امامان دوازده گانه نیست، بلکه قصیده دیگری به شرح زیر، در توسل به دوازده امام دارد:

مهیمنا به حبیب محمّد عربی * * * به حقّ شاه ولایت علی عالی فن
به هر دو سبط مبارک، به شاه زین عباد * * * به حق باقر وصادق، به کاظم احسن
به حق شاه رضا، ساکن حظیره ی قدس * * * به حقّ شاه تقی ونقی، صبور محن
به حق عسکری، حجت خدا مهدی * * * کزین دوازده نجات روح وبدن

۸. مولانا خالد نقشبندی شهرزوری
ایشان، از اکابر واعاظم علمای کرد اهل سنّت واز مشایخ نامدار طریقه ی نقشبندیه است. او، شافعی مذهب است.
ایشان، شیفته ی نبی اکرم اسلام واهل بیت گرامی او صلوات الله علیهم بود.
وی، در سال ۱۱۹۷ وفات کردو در کنار کوه قاسیون در دمشق دفن شد.
او، از کسانی است که درباره ی دوازده امام، شعر سروده وبه حضرت مهدی (عجّل الله فرجه الشریف) اشاره کرده است وآن قصیده که اساساً در مدح حضرت رضا (علیه السلام) سروده است، چنین است:

این بارگاه کیست کز عرش برتر است؟ * * * وزنور گنبدش همه عالم منور است؟
وز شرم شمس پای زرش کعبتین شمس * * * در تخته نرد چرخ چهار هم به شش در است
وزانعکاس صورت گل آتشین او * * * بر سنگ، جای لغزش پای سمندر است
نعمان، خجل زطرح اساس خَوَر نق اش * * * کَسری شکسته دل بی طاق مکسّر است
بهر نگاهبانی کفش مسافران * * * بر درگهش هزار چو خاقان وقیصر است
این بارگاه قافله سالار اولیاست * * * این خوابگاه نور دو چشم پیمبر است
این بارگاه حضرتی است که از شرق تا به غرب * * * وزقاف تا به قاف جهان سایه گستر است
این روضه ی رضاست که فرزند کاظم است * * * سیراب نو گلی زگلستان جعفر است
سرو سهی زگلشن سلطان انبیاست * * * نوباده ی حدیقه ی زهرا وحیدر است
مرغ خرد به کاخ کمالش نمی پرد * * * بر کعبه کی مجال عبور کبوتر است
تا همچو جان زمین تن پاکش به برگرفت * * * او را هزار فخر بر این چرخ اخضر است
بر اهل ظاهر آن چه ز اسرار باطن است * * * در گوشه ی ضمیر مصفّاش، مضمر است
خورشید، کسب نور کند از جمال او * * * آری، جزاها موافق احسان، مقرّر است
برگرد حاجیا به سوی مشهدش روان * * * کاین جا توقفی نه چو صد حج اکبر است
بی طی ظلمت، آب خضر نوش بر درش * * * کاین دولتی است رشک روان سکندر است
بتوان شنید بوی محمّد (ص) زتربتش * * * مشتق، بلی، دلیل به معنی مصدر است
زوار بر حریم وی آهسته پا نهید * * * کز خیل قدسیان، مفرشش زشهپر است
غلمان خلد کاکل خود دسته بسته اند * * * پیوسته کارشان همه جاروب این در است
شاها ستایش تو به عقل وزبان من * * * کی می توان که وصف تو از عقل برتر است؟!
اوصاف چون تو پادشهی از من گدا * * * صیقل زدن به آیینه مهر انور است
جانا به شاه مسند «لولاک» کز شرف * * * بر تارک شهان اولوالعزم، افسر است
دیگر به حق آن که بر اوراق روزگار * * * بابی زدفتر هنرش باب خیبر است
دیگر به نور عصمت آن کس که نام او * * * قفل زبان وحیرت عقل سخنور است
آن گه به سوز سینه ی آن زهر داده ای * * * کز ماتمش هنوز دو چشم جهان تر است
دیگر به خون ناحق سلطان کربلا * * * کز وی کنار چرخ به خونابه احمر است
دیگر به حقِّ آن که ز بحر مناقبش * * * انشای بو فراس زیک قطره کمتر است
آن گه به روح اقدس باقر که قلب او * * * مر مخزن جواهر اسرار را در است
دیگر به نور باطن جعفر که سینه اش * * * بحر لباب از در عرفان داور است
آن گه به حقِّ موسی کاظم که بعد از او * * * بر زمره ی اعاظم واشراف، سرور است
دیگر به قرص طلعت تو کز اشعه اش * * * شرمنده ماه چهارده وشمس خاور است
دیگر به نیکی تقی وپاکی نقی * * * وآن گه به عسکری که همه جسم جوهر است
دیگر به عهد پادشهی کز سیاستش * * * با بره، شیره شرزه، بسی بِه زمادر است
بر «خالد» آر رحم که پیوسته همچو بید * * * لرزان زبیم زمزمه روز محشر است
تو پادشاه دادگری این گدای زار، * * * مغلوب دیو سرکش ونفس ستمگر است
از لطف چون تو شاه ستمدیده بنده ای * * * از جور اگر خلاص شود، وُه چه در خور است!
نا اهلم وسزای نوازش نِیَم، ولی * * * نا اهل واهل، پیش کریمان، برابر است

ایشان، در قصیده ی کوتاه دیگری، اشاره به امامان دوازده گانه دارد، واز حضرت بقیه الله الاعظم (عج) نیز نام می برد:

امامانی کز ایشان زیب دین است * * * به ترتیب اسم شان میدان چنین است
«علی» «سبطین» و«جعفر» با «محمّد * * * دو «موسی» باز «زین العابدین» است
پس از «باقر» «علی» و«عسکری» دان * * * «محمّد مهدیم» زان پس یقین است.

۹. ماموستا حاج محمود طالبانی قادری (معروف به حکاک)
ایشان، کُرد است واز فضلای اهل سنّت به شمار می رود. وی، شافعی است که به فارسی، قصیده ی زیبایی درباره ی ائمه علیهم السلام سروده وبه حضرت بقیه الله الاعظم (عج) نیز اشاره دارد:

حق مولای فقیران جهان * * * پادشاهِ اولیای انس وجان
بنده ی حق وامیر مؤمنین * * * شیر میدان دغا ((یعسوب)) دین
حق آن دو گوشواره عرش حق * * * فعل شان از مصدر حق کرده شق
آن یکی، زهر، ز خارا نوش کرد * * * وان دگر، خون جوش لب خاموش کرد
مهترانِ ساکنانِ جنّتین * * * دیده ی ایمان ((حسن))، دیگر ((حُسین))
حق آن بیمار دشت کربلا * * * گشته تاجش البلاء للولا
نو نهال مثمر بستان دین * * * سیّد السّادات ((زین العابدین))
حق آن دانای اسرار قدم * * * حرمت آن منبع علم وکرم
با قرآن اسرار قرآن را مبین * * * قرّه الأبصار رأس الرّاسخین
حق آن درویش دل ریش جهان * * * آن که افتاده شهانش پاسبان
یادگار دوده ی پیغمبری * * * باغ عرفان را چو گُل کرد ((جعفری))
حق آن سر حلقه ی صدق وصفا * * * در حلیمی یادگار مصطفی
((موسی کاظم)) به میدان فنا * * * آمده موسی صفت برهان نما
حق آن از ماسوا افشانده دست * * * با خدا پیوسته وز دیگر گُسست
جانشین مرتضی در ارتضا * * * شد مقام ونام پاک او ((رضا))
حق آن یکتا در بحر شهود * * * کز ازل رفته زخود کرده وجود
صائم وقائم مصفّی و((تقی)) * * * آن که معراج فنا را مرتقی
حق آن زیبا نهال باغ دین * * * دان امام وپیشوای مهتدین
عابد وساجد مزکّی و((نقی)) * * * بُغض او را کی پسندد جز شقی؟
حق آن لشکر کش اکبر جهاد * * * مصلح افساد ومولای عباد
باغ دین را گِشته گلبرگ طری * * * پادشاه اهل ایمان ((عسکری))
حق آن نایب مناب ذات حق * * * مظهر نور هدی حین السّبق
جامع اعجاز محبوب انام * * * ((مهدی)) آخر زمان ختم الإمام(۶)

۱۰. قصیده ای از شاعری از اهل سنّت
این قصیده که سراینده آن احتمالاً، از قرن دوازدهم هجری است درباره ی ائمه ی هدی وامام زمان (علیهم السلام) است. شاعر، بعد از ذکر خلفای ثلاثه به آن امامان معصوم (علیهم السلام) پرداخته است.

چون که علی داشت به خاک انتساب * * * کرد نبی کُنْیَتِ او ((بوتراب))
وَهْ که از آن خاک، چه گل ها دمید * * * نکهت جاوید به عالم وزید
سنبل وگل را به چمن زیب وزَیْن * * * موی حسن آمد وروی حسین
آن دو نهال اند که تا روز دین * * * بارورند از گل واز یاسمین
هر دم از این باغ بری می رسد * * * تازه تر از تازه تری می رسد
آن دَه ودو، همچون بروج فلک * * * نظم جهان داده سما تا سمک
باز از آن غنچه خونین کفن * * * رسته گلی تازه ترا چون سمن
گلشن دین یافته زین، زیب وزَیْن * * * گلبن توحید علی حُسَین
گلشن گردون وریاض بهشت * * * در بر آن روضه نمایند زشت
سر زده زان باز نهال، عجب * * * داده ثمره های علوم وادب
شد صدف گوهر عالی فرش * * * ساحت شهری که علی شد درش
علم که در روی زمین وافرست * * * از دم عیسی نفس باقر است
باز شکفته گلی از باغ او * * * داده جلا دیده ی ما زاغ او
بست دهان دگران، راز گفت * * * غنچه شدند آن همه واو شکفت
صادق صدیق به صدق وصفا * * * ناظر ومنظور به صدق وصفا
باز آن گلبن عالی تبار * * * وه چه رطب بود که آمد به بار
کام ولایت شده شیرین ازو * * * یافته تمکین عجب دین ازو
آن که ببرد از دل اغیار بیم * * * کاظم غیض است به خلق کریم
باز دمید از چمن او گلی * * * کامده روح قدسیش بلبلی
خاک خراسان شده زو مشک بو * * * خَلق به آن بو شده در جستجو
دَم چه زنَم از صفت بی حدش * * * داده پیمبر خبر از مرقدش (۷)
خُلقِ محمّد، کَرَمِ مرتضی * * * هر دو عیان ساخت علی الرضا
باز از آن طینت عنبر سرشت * * * جلوه گری کرد گُلی از بهشت
بُرد به تقوی گِرو از مابقی * * * شهرت از آن یافت به عالم تقی
سر زده زآن باغ علی مَنظری * * * در صف شیران جهان صفدری
زنگ زدای دل هر متّقی * * * کنیت او گشت از آن رو نقی
او به نقاوت شده آیینه ای * * * تا فکند عکس به گنجینه ای
زاده از آن زبده ی پیغمبری * * * محسن احسن، حسن عسکری
بحر سخا، کانِ وفا وکرم * * * سایه دهِ طوبی باغ ارم
باز چه گویم چو گلی زو دمید * * * آه چه گل، گلشنی آمد پدید
نکهت او برده ز دل ها گمان * * * پر شد از ودامن آخر زمان
رشته که از حق به نبی بسته شد * * * باز به آن سلسله پیوسته شد
نقطه ی اوّل چون به آخر رسید * * * کار بدایت به نهایت کشید
هادی دین، مهدی آخر زمان * * * خَلقِ جهان یافته از وی امان
گفت نبی: ((کز پی ظلم وفساد * * * روی زمین پرکند از عدل وداد))
قاتل دجال به شمشیر کین * * * با دَمِ عیسی نَفَسِ او قرین
هر یک از آن گوهر گیتی فروز * * * داده به شب، روشنی نیم روز
هر یک از ایشان، عجب ومن عجب * * * سلسله شان سلسله ی من وهب
هر که به آن سلسله پیوسته شد * * * از ستم حادثه وارسته شد
من که در آن روضه ریاضت کشم * * * زآن گل وگلزار به بوی خوشم
نکهت آن عطر کفن بس مرا * * * خار وخسش سرو سمن بس مرا

۱۱. ما موستا حاج میرزا عبدالله خادم
وی، از علمای فاضل ونامدار کُرد اهل سنّت است که در سال ۱۸۹۵ میلادی در شهر (کویه) از استان سلیمانیه به دنیا آمد. در سرودن قصیده دست توانایی داشته است. بدیع ترین مضامین را در کوتاه ترین مصراع ها، گنجانده است. در بخشی از قصیده ی نخست دیوان وی که این جا تقدیم می شود، مشاهده می فرمایید که چه گونه توانسته است حقّ مطلب را ادا کند.
حاج میرزا عبداللّه خادم، در تاریخ ۱۳۶۲ هجری قمری، بر اثر تصادف، در سلیمانیه، دار فانی را وداع گفت.
متن کردی قصیده وی که در پایان آن به نام مقدس حضرت مهدی (عجل الله فرجه الشریف) کرده از این قرار است:

دیوان به نووکی خامه له وه سفی عه لی ته زین * * * نووسی به ناوی حه زره تی سولتانی ئه ولیا
ده ریا که فی له فه یزی که فی جودی حه یده ره * * * شه رمه نده ی سه خای ئه وی هه وری رووی سه ما
یارای وه سفی له خامه وله نووسینی من نی یه * * * یه زدان له مه دحی ئو بووکه فه رموویه((هل أتی))
له بریزی تا بکه م قه ده حی باده ی ئومید * * * ((یسقون من رحیق)) له ئه م شاهی (لافتی)
ره ونه ق درا به جه وهه ری عیسمه ت له فاتمه(س) * * * نووری جه مالی دین ودله ((زبده النساء))
ئه م خاکه لاله زاره له خوینی دووچاوی من * * * بو ماته می حه سه ن (ع) حه سه نی أحسن الهدی
داغی دلم له داغی حسه ین(ع) نه قشی به ستووه * * * ره نگی میسالی خوینه له سه ر خاکی که ربه لا
زین العباده(ع) شافعی جورم وگوناهی من * * * وه ختی ئه بم به ده رگه هی عولیاکه فی دوعا
توز وغوباری ره وزه ی باقر(ع) کفایه ته * * * بوچاوی زینهارمه ئه یکه م به تووتیا
ئه م خاکه زه ری چه عفه ری له نیگاهیکی جه عفه ره(ع) * * * به م کیمیایه وه مسی قه لبم بووه ته لا
سه حرایی سوبحیکازبه شیواوه کاره وان * * * روخساری سادیقه(ع) شه فه قی سوبحی ئیهتیدا
ده ریایی حیلمی مووساکازم(ع) که مه وج ئه دا * * * ئه گری سه فاله نووری روخی پرته وی وه فا
له م ره وزه ی ریازی ره زایه دلم ده می * * * گولچین ئه بی که ببی باغه وان ره زا(ع)
فیکری ته قی(ع) بوه ونه قی(ع) ته قوای هه ر که سی * * * مه غزم به عه شقی ئه و پره خالی له هه ر هه وا
خالی نه بوو دلم له خه یالاتی عه سکه ری * * * تاکو به نووری مه عریفه تی ئه وبی ئاشنا
تیفلی عه زیزی روحه له ناو مه هدی(عج) قالبم * * * بوشیری عشقی مه هدیه(عج) گریانی بوغه زا
من کاسه لیسی نیعمه تی ئیوه م هه موو ده می * * * ئومیده گه ر به لوتفی ئیوه ببی حاجه تم ره وا

اینک، ترجمه ی بیت به بیت این قصیده ی کردی به زبان فارسی تقدیم می گردد.
۱- دیوانِ شعر من، به نوک خامه ام، تا به وصف علی(ع) رسید، حیرت زده ومات ماند.
که چه بنویسد؟ ونوشت به نام حضرت سلطانِ اولیا؛
۲- کی، دریا کفش به مانند کف سخاوت وجود حیدر است؟ همان گونه، نیز شرمسار سخاوت وی گشته ابر در آسمان.
۳- یارا وتوانایی وصف او، در قدرت قلم من نیست، خداوند متعال، در مدح او ((هل أتی )) را فرموده است.
۴- به امید آن که لبریز کنم قدح باده ی امید وآرزوهایم را از دست شاه ((لا فتی)) بنوشم مگر یسقون من رحیق
۵- واین را نیز بگویم، فاطمه(س)، زیب ورونق عصمت، هدیه ای بود از خدا در جوهره وفطرت او
آن فاطمه ای که نور زیبایی وجمال دین است وزبده النساء هم.
۶- این خاک نیز لاله زاری است از خون دو چشم من، در ماتم وسوگِ حسن(ع)، آن حسنی که أحسن الهدی بود.
۷- وبر دلم از داغ حسین(ع) نقش بسته است، ورنگش هم به مانند خون است بر سر خاکِ کربلا.
۸- زین العباد است شافعِ جُرم وگناهِ من.
هنگامی که رو به درگاه اعلای الهی دست دعا را بر می دارم.
۹- گرد وغبار روضه ی آرامگاه باقر(ع) برای من کافی است ونیز برای دیدگان امانْ جوی من است، که توتیای چشمانم شده است.
۱۰- این خاکِ زر جعفری از یک پرتو نگاه جعفر(ع) صادق است.
به این کیمیای به دست آمده، مِسِ قلب من طلا شده است.
۱۱- درجریان زندگی انسان، صحرا وسرابِ صُبح کاذب راه، کاروان ها را آشفته می کند.
امّا دمیدن رخسار (صادق(ع)) شفقِ روشن صُبح هدایت بخش خواهد بود.(۸)
۱۲- ونگاه کن که دریای حلم وصبر موسای کاظم(ع) چه گونه موج می زند.
و این صفا را از پرتو وفای به عهد واز رخساره ی زیبای پیمان وعهد خویش می گیرد
۱۳- ودر این روضه، به خاطر ریاض وسپید رضا(ع) است که دلم، یک دم
گلچینِ عشق خواهد شد، به شرطی که باغبان، حضرت رضا(ع) باشد.
۱۴- وفکر تقی بوده است ونقی، نشانه ی تقوای هر کسی که می بینی
و مغز من، پُر از عشق او شده است وخالی ز هر هوا وهوسی
۱۵- ویک لحظه، دلِ من، از خیال (عسکری) خالی نبوده است،
چرا؟... برای این که همیشه، با نور معرفت وی آشنا گردد
۱۶- ودر مهد وگهواره ی قالبِ خاکی تن من، طفلِ عزیز روحم قرار دارد
برای مکیدنِ شیر عشق حضرت مهدی(عج)، گریه ای دارد برای جنگ (در رکابش)
۱۷- من، ریزه خوار نعمت شمایم، هر لحظه وهمه دم
ونیز امید آن دارم که به لطفِ شما، حاجتم روا گردد.

ادامه دارد

پى نوشت ها:

ــــــــــــــــــــــ

۱) صحیح بخاری، ج ۴ ص ۲۴۸، چاپ دار المعرفه بیروت، کتاب الاحکام صحیح مسلم (به شرح نووی) چاپ دار الفکر بیروت، ج ۱۲، ص ۲۰۱ – ۲۰۳ ۷ کتاب الاماره.
۲) الکنی والالقاب، ج ۲، ص ۱۶۲، انتشارات بیدار – قم (افست از چاپ مطبعه العرفان صیدا / لبنان، سال ۱۳۵۸).
۳) الفتوحات المکیّه، ج ۳، ص ۳۲۷ – ۳۲۸.
۴) ینابیع الموده: ۴۱۶
۵) وسیله الخادم الی المخدوم، ص ۲۵۷ – ۷۲۷۱ تحقیق شده توسط استاد رسول جعفریان.
۶) دیوان؛ جذبه عشق.
۷) وسیله الخادم إلی المخدوم، فضل بن روزبهان، (مقدمه به قلم محقّق عالی قدر آقای رسول جعفریان).
۸) تلمیحی زیبا به قدرت دانش وبینش امام جعفر صادق(ع) دارد که در عصری که ظهور کردند، نگذاشتند افکار الحادی وسخنانِ منکرانِ دین، در متون دینی وقلوب مردم نفوذ کند واز وجودش صُبحِ صادقِ او، دین، احیا شد.

مقاله هاى مهدوى : ۲۰۱۷/۰۹/۲۱ : ۳.۴ K : ۰
: جعفر خوشنويس : فصلنامه انتظار
comments:
no-comments