المسار:
فارسی » مقاله هاى مهدوى
الفهرس
مقاله هاى مهدوى

(۲۸۲) تاریخ نگارش در موضوع غیبت (۲)

تاریخ نگارش در موضوع غیبت (2)
قسمت پایانی

ابراهیم امینی
مجله موعود - شماره 16

کتاب های غیبت بعد از امام حسن عسکری (علیه السلام)
بعد از وفات امام حسن عسکری ودر زمان غیبت صغری نیز کتابهایی درباره غیبت امام زمان تالیف شد از باب نمونه:
1- حسن بن حمزه عبد الله بن محمد بن حسن بن حسین بن علی سجاد کتابی در غیبت تالیف نمود. او از بزرگان وفقهای امامیه بوده ودر سال 358ق. وفات نموده است. (1)
2- عبد الله بن جعفر بن حسن حمیری کتابی در غیبت نوشته است. او از بزرگان وشخصیتهای بزرگ قم بوده ودر حدود سال 290ق. به کوفه رفت واهل کوفه از وی استماع حدیث نمودند. (2)
3- حسن بن محمد بن یحیی معروف به ابن اخی طاهر نیز کتابی در غیبت ولی عصر نگاشته، ودر سال 358ق. وفات نموده است. (3)
4- محمد بن ابراهیم بن جعفر نعمانی معروف به ابن ابی زینب کتابی در غیبت تالیف نموده است. نجاشی درباره اش می نویسد:
محمد بن ابراهیم از بزرگان اصحاب وجلیل القدر وصحیح العقیده وکثیر الحدیث است. دارای کتابهایی است که یکی از آنها «الغیبه» است. (4)
کتاب مذکور به چاپ رسیده ودر دسترس می باشد. مؤلف کتاب در اوایل غیبت صغری متولد شده وچنانکه از خود کتاب معلوم می شود در موقع تالیف کتاب هشتاد وچند سال از عمر شریف حضرت صاحب الامر می گذشته است. (5)
نعمانی از اصحاب مخصوص محمد بن یعقوب کلینی بوده که در سال 329ق. یعنی سال وفات آخرین نایب امام زمان، علی بن محمد سمری وفات نموده است.
نعمانی به طوری که از کتابش معلوم می شود تا اواسط قرن چهارم هجری زنده بوده است، زیرا محمد بن ابی الحسن شجاعی می گوید:
نعمانی در سال 342ق. کتاب غیبت را برای من قرائت نمود. (6)
5- محمد بن قاسم بغدادی نیز کتابی در غیبت نوشته است. او از مشاهیر متکلمین امامیه ومعاصر ابن همام بوده که در تاریخ 328ق. وفات نموده است. (7)
6- سلامه بن محمد بن اسماعیل ارزنی کتابی در غیبت تالیف نموده واز بزرگان وموثقین امامیه بوده وتلعکبری در سال 328ق. از او استماع حدیث نموده است. او در سال 333ق. به شام رفت. بعدا به بغداد مراجعت نمود ودر همانجا وفات کرد. (8)
7- محمد بن شلمغانی نیز کتابی در غیبت نوشته است. (9) وی معاصر حسین بن روح نایب سوم امام زمان بوده است. نجاشی در رجالش وشیخ در «فهرست» می نویسد:
در آغاز امر، خوب بود ولی بعدا به حسین بن روح حسد ورزید وموضوعات باطلی را ادعا کرد وبدین جهت توقیعی در مذمت او از ناحیه مقدسه صادر شد وبه دستور خلیفه وقت توقیف وبه قتل رسید. (10)
8- مظفر بن علی بن حسین حمدانی - که اواخر زمان مفید را درک نموده - کتابی در غیبت نوشته است. (11)
9- حنظله بن زکریا بن یحیی بن حنظله تمیمی نیز کتابی در غیبت نوشته است. (12) شیخ طوسی در رجالش او را از جمله کسانی که از ائمه روایت نکرده اند ذکر نموده ومی نویسد:
از امامیه بوده وتلعکبری از او حدیث شنیده واجازه دارد. (13)
10- احمد بن محمد بن عمران معروف به ابن جندی نیز کتابی در غیبت تالیف نموده است. نجاشی می نویسد:
ابن جندی استاد من است وکتابهایی نوشته که از جمله آنها کتاب غیبت است. (14) او در سال 396ق. وفات نموده است. (15)
11- محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی صدوق کتاب بزرگی در غیبت تالیف نموده به نام «کمال الدین وتمام النعمه» که به چاپ رسیده است. نجاشی درباره اش می نویسد:
از فقهای بزرگ امامیه است وکتابهای زیادی تالیف نموده که از جمله آنها کتاب غیبت است. ودر سال 381 ق. در ری وفات نمود. (16)
شیخ طوسی در «الفهرست» می نویسد:
محمد بن علی بن حسین مرد جلیل القدر ودانشمند بی نظیری است ودر حدود سیصد کتاب نوشته واز جمله آنها کتاب «غیبت» است. (17)
12- محمد بن محمد بن نعمان، معروف به شیخ مفید نیز چندین کتاب ورساله در غیبت تالیف نموده است. او از بزرگان علمای امامیه واستاد شیخ طوسی ونجاشی است ودر سال 336ق. تولد یافته ودر سال 413ق. وفات نمود. (18)
13- علی بن حسین بن موسی، معروف به سید مرتضی، کتابی در غیبت تالیف نموده به نام «المقنع»، نجاشی درباره اش می نویسد:
عالم بی نظیری بوده، در علم حدیث وکلام وادبیات دست داشت. ودر سال 436ق. وفات نمود. (19)
شیخ طوسی نیز درباره او می نویسد:
در علوم بی نظیر بود. در علم کلام وفقه واصول وادبیات تبحر داشت. کتابهایی نوشته که یکی از آنها کتابی است به نام «المقنع» در غیبت، در سال 355ق. تولد یافت ودر سال 436ق. وفات نمود. (20)
دفاع از اندیشه دوازده امامی
چنانکه نوبختی در کتاب «فرق الشیعه» وسعد بن عبد الله اشعری در «المقالات والفرق» نوشته اند، بعد از وفات امام حسن عسکری پیروانش چهارده فرقه شدند. جمعیت قلیلی از آنان گفتند که امام حسن عسکری فرزندی دارد واوست مهدی موعود وغایب است. ولی طرفداران این عقیده، خیلی کم بودند، چنانکه نعمانی که در زمان غیبت صغری می زیسته می نویسد:
این جمعیت کمی که در این عقیده پا بر جا ماندند همانهایی هستند که علی بن ابیطالب درباره شان می فرماید: «در پیمودن راه حق از کمی نفرات وحشت نکنید». (21)
آن جمعیت کم هم کاملا در تقیه وتحت فشار مخالفان بودند ونمی توانستند عقیده خودشان را اظهار دارند. حتی جرات نداشتند که نام امام غایب را در یکی از مجالس عمومی بر زبان جاری سازند. زیرا اگر چنین سخنی از دهان یک نفر صادر می شد، جانش در معرض خطر قرار می گرفت.
حسن بن موسی نوبختی وسعد بن عبد الله اشعری که در همان عصر می زیسته اند می نویسند:
بر ما جایز نیست که درباره امام غایب بحث کنیم ودر جستجویش باشیم زیرا جانمان در معرض خطر قرار می گیرد. وما حق نداریم امام دیگری برای خودمان اختیار کنیم، زیرا خدا آن حضرت را برای ما انتخاب نموده وخودش بهتر صلاح ما را می داند. وخود امام وظیفه خودش واوضاع زمانه را بهتر می داند.
امام صادق (علیه السلام) با اینکه در بین مردم معروف، وولادت وجایش معلوم بود باز هم می فرمود:
هرکس مرا در مجلس عمومی ذکر کند خدا لعنتش کند.
یکی از اصحاب او را در بین راه ملاقات نمود ولی کناره گرفت. پس امام صادق (علیه السلام) از او تشکر کرد وفرمود:
فلان شخص مرا در راه دید وصحبت وسلام کرد. در صورتیکه کار خوبی انجام نداد.
همچنین موسی بن جعفر (علیه السلام) به اصحابش می فرمود:
نام مرا در مجالس نبرید.
در صورتیکه آنان چنین بودند پس چگونه برای ما جمعیت اندک امکان دارد که نام آن حضرت را ببریم با اینکه مخالفین، با کمال جدیت در جستجوی آن حضرت می باشند واز طرف خلیفه وقت چه ستمها می شود ومراعات حقوق امثال او را نمی کنند. مگر امام حسن عسکری (علیه السلام) مورد تعدی صالح بن وصیف قرار نگرفت؟ مگر آن حضرت را زندان نکرد تا از نام وجای فرزندش اطلاع پیدا کند. (22)
فرقه دوازده امامی ومعتقدین به وجود امام حسن عسکری، در زمان غیبت صغری، کاملا در اقلیت بودند وبیش از حد، تقیه وتحفظ می نمودند وبدین جهت چندان مورد توجه واقع نمی شدند وبحث وانتقاد زیادی در عقیده شان به عمل نمی آمد.
کتاب الغیبه نعمانی که در آن زمانها تالیف شده، ایراد وبحثهای دامنه دار ومفصل در آن دیده نمی شود. ودر آن به ذکر روایاتی که دلالت دارند بر اینکه ائمه دوازده نفرند وزمین هرگز از امام خالی نمی شود وروایات غیبت اکتفا شده است.
گاهی هم که بحثی به میان آمده به جوابهای ساده وکوتاه اکتفا شده است. مثلا بعد از ذکر روایات غیبت می نویسد:
مردم می گویند جانشین امام حسن کجاست وتا کی غایب خواهد ماند، در صورتی که هم اکنون هشتاد وچند سال از عمرش می گذرد؟ بعضی می گویند: مرده است. بعضی اصل ولادت را انکار می کنند ومعتقدان او را مسخره می نمایند ومدت هشتاد سال عمر را بعید می شمارند ونمی دانند که خداوند قدرت دارد عمر ولی خود را طولانی گرداند. ما هم اکنون افرادی را مشاهده می کنیم که صد سال یا زیادتر عمر دارند وحواس وقوایشان برجاست. (23)
هرچه زمان غیبت طولانی تر می گردید; تعداد معتقدان به غیبت ولی عصر زیادتر می شد ودعوتشان علنی تر می گشت ودر اظهار عقیده خودشان بیشتر پافشاری می کردند. وبه همین نسبت، تعداد مخالفان آن عقیده نیز، افزایش می یافت وزبان طعن وانتقاد وبحث ورد وایرادشان بازتر می شد. بطوری که وقتی زمان شیخ صدوق فرا رسید دائره مباحث ورد وایرادها توسعه یافته بود.
شیخ صدوق ومساله غیبت
صدوق در اواخر زمان غیبت صغری تولد یافت ودر سال 381ق. وفات نمود. او کتاب «کمال الدین وتمام النعمه» را در اواخر عمرش تالیف کرده است. اما علت تالیف کتاب یاد شده این بود که در آن عصر، از طرف فرقه اسماعیلیه که فرقه قابل توجهی بودند وفرقه زیدیه وطرفداران جعفر کذاب واهل تسنن که اکثریت داشتند، ایرادات واشکالاتی به فرقه امامیه وارد می شد وبدین وسیله اذهان مردم را مشوب می کردند. از این جهت شیخ صدوق، علیه الرحمه، کتاب «کمال الدین» را تالیف نمود. در اول آن کتاب اشکالات مخالفان را نقل می کند وبدانها پاسخ می دهد. وبخوبی از عقیده امامیه دفاع می کند وبتفصیل درباره قائم آل محمد بحث می کند.
شیخ مفید ومساله غیبت
وقتی نوبت به شیخ مفید رسید باز هم دایره اشکالات توسعه یافته بود ومساله امامت، یکی از مسائل قابل توجه شده بود. مفید در سال 336ق. تولد یافت ودر سال 413ق. وفات نمود. موقعیت حساس واهمیت مساله امامت را از کتابهای زیادی که مفید در آن عصر، در آن باره تالیف نموده می توان دریافت.
نجاشی کتابهای زیر را از جمله کتابهای مفید می شمارد:
کتاب الایضاح فی الامامه، کتاب النقض علی ابن عباد فی الامامه، کتاب المسائل العشره فی الغیبه، کتاب مختصر فی الغیبه، کتاب جوابات الفارقیین فی الغیبه، کتاب نقض الامامه علی جعفر بن حرب، کتاب النقض علی الطلحی فی الغیبه، کتاب المساله علی الزیدیه، کتاب نقض الامم فی الامه، النقض علی غلام العجرانی فی الامامه، کتاب النقض علی النصیبی فی الامامه، الرد علی لکرابیسی فی الامامه، کتاب الجوابات فی خروج المهدی، کتاب الرد علی ابن رشید فی الامامه، کتاب الرد علی ابن الاخشید فی الامامه، کتاب العهد فی الامامه. (24)
سید مرتضی ومساله غیبت
سید مرتضی در سال 355ق. تولد یافت ودر سال 436ق. وفات نمود. سید مرتضی از استادان شیخ طوسی بوده است. در آن عصر نیز دائره رد وایراد باز هم تا حدودی توسعه یافته بود لذا سید مرتضی قد علم کرد وکتاب بزرگی پیرامون امامت تالیف نمود به نام «الشافی». او در این کتاب تمام مسائل امامت را مورد بحث وبررسی قرار داده واشکالات وایرادات مخالفان را پاسخ داده ودرباره امام غایب بتفصیل وارد بحث شده است. علاوه بر آن کتابی هم در خصوص غیبت تالیف نموده به نام: «المقنع».
شیخ طوسی ومساله غیبت
سید مرتضی در سال 436ق. درگذشت ومنصب زعامت وریاست امامیه به شیخ طوسی، علیه الرحمه، محول شد. در آن عصر فرقه دوازده امامی، کاملا معروف وسرشناس بودند ومناقشات ومباحثات مذهبی مخصوصا در مساله امامت به اوج خود رسیده بود. افکار عالی شیخ مفید وسید مرتضی وسایر دانشمندان در پیرامون امامت، در بلاد اسلامی مخصوصا بغداد پخش شده بود وبدین جهت، حملات ورد وایرادهای مخالفان متوجه محیط علمی بغداد بود. فرقه اسماعیلیه وزیدیه به وسیله زبان وقلم به مبارزه می پرداختند، اکثریت مسلمین یعنی اهل تسنن نیز که تا آن روز کاملا به خطر توجه نداشتند، در مقابل امامیه بسیج شدند.
اما محیط علمی بغداد، با تمام این اوضاع خطرناک آماده تبلیغ ومبارزه شده وفداکاریها ومبارزات علمی شیخ مفید وسید مرتضی وسایر دانشمندان جهان اسلام را متوجه بغداد ساخته بود. در چنین محیط پر انقلاب وغوغایی، از طرف خلیفه وقت «القائم بالله» کرسی کلام رسما به شیخ طوسی واگذار شد واو در چنین موقعیت حساس وخطرناکی قرار گرفت وبه پیکارهای علمی ودفاع از عقیده تشیع مشغول گشت.
در اثر مساعی وفداکاری آن دانشمند مبارز، واستادان از خود گذشته اش بود که فرقه دوازده امامی که تا مدتی قبل، فرقه گمنامی شمرده می شد به یک مذهب علمی، فعال ومبارز تبدیل شد. تبلیغات شیخ واستادان فداکارش به حدی مؤثر واقع شد که اذان رسمی شهر بغداد بر طبق عقیده شیعه خوانده می شد. وبر درب اکثر خانه های شیعیان نوشته بود: محمد وعلی بهترین مردم هستند. وبسیاری از امراء وبزرگان به مذهب امامیه متمایل شده بودند واز آنان طرفداری می کردند. سنی وشیعه در مجلس درس شیخ حاضر می شدند واز سخنان علمی وی بهره مند می گشتند. کار فداکاری کلامی وتبلیغی شیخ به جایی رسید که مخالفان، از پاسخ علمی عاجز شدند وکار به دست عوام افتاد وناگهان به شیعیان حمله نمودند ومحیط شهر بغداد را تصرف کردند وشعارهای محمد وعلی را که بر درب خانه ها بود محو ساختند واذان شهر را بر طبق مذاق خودشان درآوردند وکتابخانه بزرگ ونفیس امامیه را که بهترین نسخه های خطی در آن موجود بود آتش زدند وضربه بسیار سنگین وغیر قابل جبرانی بر پیکر علمی جهان تشیع وارد ساختند.
ما قصد نداریم تاریخچه زندگی شیخ را بنگاریم ودر صدد نیستیم مشرب کلامی شیخ را بتفصیل تشریح کنیم وامیدواریم دانشمندان، آن شعبه ها را بخوبی بررسی نمایند. هدف ما بیان فهرستی از داستان غیبت ولی عصر وعقیده شیخ طوسی در این باره است. لذا سخن را در همین موضوع متمرکز می سازیم.
شیخ طوسی کتاب «الشافی» استادش سید مرتضی را در زمان حیات استاد، تلخیص وتالیف کرد ودر جلد اول وچهارم آن کتاب، درباره امام زمان (علیه السلام) بحث نمود. علاوه بر آن، کتاب جداگانه ای در خصوص امام زمان (علیه السلام) تالیف نمود ودر مقدمه آن کتاب نوشت:
شیخ بزرگوار به من دستور داد که کتابی درباره غیبت صاحب الزمان وسبب دوام غیبت وپاسخ شبهات مخالفان بنویسم. من با وجود کمی فرصت وناراحتی روحی وموانع روزگار خواهش او را پذیرفتم وبطور اختصار آن مطلب را تعقیب خواهم کرد. (25)
در وقتی که شیخ به تالیف کتاب «الغیبه» مشغول بوده در حدود 192 سال از عمر امام زمان (علیه السلام) می گذشته است. زیرا در کتاب مذکور می نویسد:
اکنون که سال 477ق. است من به نوشتن کتاب اشتغال دارم. (26)
چنانکه از مقدمه کتاب پیداست تالیف غیبت، در زمانی صورت گرفته که شیخ از هر جهت تحت فشار وشکنجه روحی قرار داشته ومخالفان اسباب اذیت وآزارش را فراهم می ساخته اند. مخالفان چندین مرتبه خانه وکتابخانه اش را مورد تجاوز قرار دادند تا در مرتبه آخر در سال 449 یا 448ق. خانه اش را خراب نمودند وکتابخانه اش را آتش زدند ونوشته هایش را غارت کردند وکرسی کلامش را سوزانیدند وخودش ناچار شد از ترس دشمنان فرار کند وبه نجف منتقل گردد.
مؤلف، با آن همه گرفتاری ودر اوضاع آشفته وخطرناک بغداد به تالیف کتاب غیبت اشتغال داشت. ابتدا با ادله وبراهین متعدد، وجود امام دوازدهم یعنی فرزند بلافصل امام حسن عسکری را اثبات می کند; سپس به شبهات اسماعیلیه، زیدیه، کیسانیه، ناووسیه، واقفیه، فطحیه وسایرین جواب می دهد. وعقائدشان را ابطال ودر هر مورد روایات مناسبی را از باب نمونه نقل می کند.
شیخ طوسی در این کتاب روایات غیبت مهدی موعود را نقل کرده وبرای رفع استبعاد از غایب شدن پیغمبر در غار و«شعب ابیطالب» وغایب شدن خضر ویوسف وموسی ویونس واصحاب کهف وغیبتهای منسوب به بعضی از پادشاهان فرس، وحکمای روم وهند تمسک می جوید.
برای رفع استبعاد از طول عمر آن جناب، به عمر حضرت نوح وخضر ودجال وسلمان فارسی ولقمان حکیم وگروه دیگری استدلال می نماید. ودرباره طول عمر آن جناب که در آن زمان در حدود 192 سال بوده می نویسد:
چنین عمری بر خلاف طبیعت هم نیست. زیرا افراد دراز عمری دیده وشنیده شده است. وخدا هم قدرت دارد که هر کس را خواست عمر درازی عطا کند وزنده وجوان باقی بدارد. چنانکه اهل بهشت در بهشت جوان می مانند وپیر نمی شوند.
ودر فلسفه غیبت ترس از کشته شدن را ذکر می کند.
ودر فایده امام غایب می گوید:
وجود امام لطفی است وتصرف کردن در امور لطف دیگر. خدا به وسیله ایجاد امام لطف خودش را به عمل آورده وفردی را که برای اداره اجتماع لازم است آفریده وحجت را بر مردم تمام کرده تا اگر خواستند از وجودش بهره مند گردند، بتوانند وزبان معذرتشان منقطع شود. وتصرف کردن در امور مردم وخودداری از دخالت وهدایت، از جانب خود مردم است وآنانند که اسباب رعب وترس وغیبت او را فراهم ساخته اند. واز جانب خدا کوتاهی به عمل نیامده است.
شیخ طوسی نسبت به موقعیت زمانی ومکانی وفرصت کمی که داشته بخوبی از غیبت حضرت ولی عصر (علیه السلام) دفاع نموده وبه شبهات واشکالات مخالفان پاسخ داده است.
کتابهای غیبت بعد از شیخ طوسی
در خاتمه، لازم به ذکر است که بعد از شیخ طوسی نیز کتابهای زیادی در پیرامون غیبت ولی عصر (علیه السلام) نوشته شده است ولی مندرجات آنها همان مطلبی است که شیخ مفید وسید مرتضی وشیخ صدوق وشیخ طوسی (علیهم الرحمه) تحقیق کرده اند. تغییر صورت پیدا کرده ومطلب تازه در بین آنها کم است. بر روی هم باید اعتراف کرد که موضوع مهدی موعود گر چه از لحاظ حدیث بسیار غنی وقابل شک وشبهه نیست ومحدثین بزرگوار اسلام سالت خویش را به انجام رسانیده اند ولی هنوز مشکلاتی دارد ومحتاج به تحقیقات عمیق وبررسیهای بیشتری است.

پى نوشت ها:

ــــــــــــــــــــــ

• برگرفته از کتاب «پیدای نهان» ویژه نامه نیمه شعبان 1419ق. ستاد بزرگداشت نیمه شعبان مسجد آیه الله انگجی تبریز.
1- رجال نجاشی، ص 51.
2- رجال نجاشی، ص 162.
3- نجاشی، ص 51.
4- رجال نجاشی، ص 297.
5- غیبت نعمانی، ص 80.
6- غیبت نعمانی، ص 2.
7- آغا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج 16 وکتاب تاسیس علوم الشیعه العلوم الاسلام، ص 380.
8- رجال نجاشی، ص 145 ورجال شیخ، ص 475 وفهرست شیخ، ص 107.
9- آغا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج 16.
10- رجال نجاشی، ص 292 ورجال شیخ، ص 173.
11- الذریعه، ج 16.
12- رجال نجاشی، ص 113.
13- رجال شیخ، ص 467.
14- رجال نجاشی، ص 67.
15- شوشتری، قاموس الرجال، ج 1، ص 415.
16- رجال نجاشی، ص 306.
17- فهرست شیخ، ص 184.
18- رجال نجاشی، ص 311 - 315.
19- رجال نجاشی، ص 206.
20- فهرست شیخ، ص 125.
21- غیبت نعمانی، ص 9.
22- فرق الشیعه، ص 132 والمقالات والفرق، ص 104.
23- غیبت نعمانی، ص 80.
24- رجال نجاشی، ص 311 - 315.
25- غیبت شیخ طوسی، ص 2.
26- غیبت شیخ طوسی، ص 78.

comments:
no-comments