(۳۰۸) شناخت یوسف زهرا از یوسف قرآن
شناخت یوسف زهرا از یوسف قرآن
دکتر علی الله بداشتی
استاد یار ومدیر گروه فلسفه دانشگاه قم
مجله انتظار موعود - بهار 1387 - شماره 24
چکیده
بین یوسف زهرا (علیها السلام) با یوسف نبی (علیه السلام) شباهت های فراوانی درجمال صورت وحسن سیرت (مانند عصمت، صداقت، قدرت، مکانت، صبر وتقوای الهی ومدیریت) وفراز ونشیب های زندگی (مانند غیبت، تنهایی،غربت، ناشناخته بودن در برهه ای از زندگی میان مردم، دستگیری از محرومان وشفابخشی بیماران ونابینایان، ایجاد حکومتی پر از رحمت عدالت؛ گرچه تمایزی نیز دارند، وگسترش عدالت وگستراندن سفره رحمت وجود دارد.
در این مقاله به پاره ای از این شباهت ها وتمایزات اشاره می شود.
مقدمه
اللهمَ ارنی الطّلعة الرّشیدة والغرّة الحمیده واکحل ناظری بنظرةٍ منّی الیه وعجّل فرجه وسهل مخرجه وأوسع منهجه واسلُک بی محجته وانفذ أمره واشدد أزره؛(1)
خدایا! آن جمال با رشادت وآن رخسار روشن جبین ستوده را نشانم ده وتماشای او را سرمه چشمم کن، فرجش را تعجیل، آمدنش را آسان وراهش را گشاده کن ومرا رهروی این راه گردان، امرش را نافذ وپشتش را [به نیروی خویش] محکم گردان.
خدای سبحان، دربارة قرآن معظمش می فرماید: (ونزّلنا علیک الکتاب تبیاناً لکلّ شیء وهدی ورحمةً وبشری للمسلمین).(2)
ما بر تو کتابی فرستادیم که بیان کننده هر چیزی است وهدایت ورحمت وبشارت برای مسلمانان است.
آیا می توان تصور کرد قرآن، بیان کننده همه مسائل سعادت بشر وهدایت، رحمت وبشارت برای مسلمانان باشد؛ اما دربارة امامت ورهبری امت در عصر رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وبعد از او واکنون وآینده، هیچ رهنمود وبشارتی نداشته باشد؟ این سخن در درون خود ناسازگاری وتناقض منطقی دارد وساحت قرآن از تناقض گویی مبرا است؛ پس حتماً قرآن، برای امامت انسان دیروز وامروز وفردا سخنان بلندی دارد. لکن باید آن دُرّ ثمین را از لابه لای آیه ها وقصه ها وحکایت ها وگزاره های حکمت آموز قرآن بیرون کشید.
یکی از آن قصه ها که به تعبیر خدای سبحان احسن القصص است، قصه یوسف رعنای قرآن است. اینک ما بر آنیم از آن حکایت دیرین این حقیقت برین را بازخوانی کنیم. قرآن کریم، چند پرده از اسرار جمال انسانیت یعنی یوسف بن یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم برمی دارد. ما هم با تماشا وتأمل در آیینه جمال یوسف نبی (علیه السلام) پرده ای از جمال پر جمیل یوسف زهرا (علیها السلام) برمی داریم. یوسف قرآن، ظاهری پر از جمال، باطنی پر از اسرار وزندگی ای پر از ماجرا دارد که در این مقال، نگاهی گذرا ومقایسه ای زیبا به این سه عنصر عزت آفرین داریم.
1. تشابه در حسن صورت
زیبایی یوسف، گویی ضرب المثل خاص وعام بود. این، حقیقتی است که اهل زمانش شاهد آن بودند وکتاب مقدس (تورات) نیز بر آن گواهی داده است؛ چنان که در کتاب پیدایش آمده است: «یوسف، خوش اندام ونیک منظر بود(3)». دربارة جمال ظاهری یوسف همین بس که طبق نقل قرآن، زنان مصری وقتی یوسف را دیدند، آن چنان مجذوب جمال جمیل او شدند که انگشت از ترنج باز نشناختند وبه جای ترنج، انگشتان خویش بریدند واو را در زیبایی چون فرشته ای شریف دانستند.(4)
واما جمال یوسف زهرا (علیها السلام)
کنجی شافعی در البیان فی اخبار صاحب الزمان در بیان ویژگی های امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) ویوسف بن یحیی مقدسی شافعی از علمای قرن چهارم در عقد الدرّ فی اخبار المنتظر، هر دو از قول حذیفه واو از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) گزارش می کند که آن حضرت فرمود:(5)
مهدی، مردی از فرزندان من است که صورتش چون ستاره ای درخشان با نمای زیبای عربی وبدن نیرومند یعقوبی است. زمین را از عدل پر می کند؛ همان طور که قبل از او از ظلم پر شده باشد.
در روایت دیگر نیز از حذیفه بن یمان از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) گزارش شده است که فرمود:(6)
او مردی از فرزندان من است. گویی او از فرزندان یعقوب است. دو عبای قطوانی برتن دارد. رنگ چهره اش همچون ستاره ای درخشان است. در گونه راستش خال سیاهی است. او در قامت، مردی چهل ساله ظهور خواهد کرد.(7)
علاوه بر این روایات، روایت های دیگری از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وامیرالمؤمنین (علیه السلام) وسایر امامان اهل بیت نبوت (علیهم السلام) در جمال صورت وخصال سیرت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نقل شده است که این مختصر را مجال آن مفصل نیست.
توضیح این که در دو روایت مذکور حضرت، به فرزندان ذکور یعقوب تشبیه شده است. فرزندان یعقوب - به گزارش قرآن - مردان نیرومندی بودند ومی گفتند: «نحن عصبة».(8) عصبة در لغت به معنای گروهی نیرومند است. یوسف، میان فرزندان یعقوب ویژگی های منحصر به فردی داشت. او از کودکی با زیبایی صورت وحسن سیرتش یعقوب این پیامبر عظیم الشأن را چنان مجذوب خویش کرده بود که حسد برادران را بر انگیخت وعزیز مصر را چنان مجذوب خویش کرده بود که به همسرش دستور داد(9) جایگاهش را گرامی بدارد وزنان مصر را چنان مجذوب کرد که انگشتان خویش را از ترنج بازنشناختند(10) وپادشاه مصر را چنان شیفته خود کرد که گفت: «حقیقتاً تو امروز نزد ما مورد اعتماد وارجمندی».(11)
یوسف زهرا (علیه السلام) نیز بر اساس روایات مستفیض، بلکه متواتر از حیث معنا، ویژگی های یوسف قرآن را از حیث حُسن سیرت وجمال صورت دارد.
2. شباهتهای معنوی وتشابه سیرت یوسف زهرا (علیه السلام) به یوسف قرآن (علیه السلام)
قرآن کریم، یوسف نبی (علیه السلام) را به ایمان، عصمت، تقوا، صبر، عدل، تواضع، مدیریت، امانت ودیگر صفات کریمانه می ستاید. امام زمان (علیه السلام) نیز براساس روایات متواتری که از طریق فریقین نقل شده است، الگوی تمام نمای ایمان، عبودیت، عصمت،عفت، تقوا، صبر،عدل، تواضع، مدیریت وامانت است. بیان تفصیلی این ها مجال دیگری می طلبد وتنها به اختصار، به برخی ویژگی های این دو ولی الهی می پردازیم:
2-1. عصمت
به اختصار درباب عصمت یوسف نبی (علیه السلام) می توان گفت که ادله عمومی عصمت انبیا بر عصمت حضرت یوسف نیز گواهی می دهد. علاوه بر آن، مخالفان او - همان هایی که او را به زندان انداختند - بر عصمت او گواهی دادند؛ چنان که قرآن از زبان همسر عزیز مصر می فرماید: «من از وی خواستم خودش را در اختیار من قرار دهد او سخت مخالفت کرد وبر پاکدامنی خودش اصرار ورزید»(12) در جای دیگر او را از صادقان دانستند: من با او عزم مراوده داشتم؛ اما او از راستگویان وراستکرداران است».(13)
همان ادله عمومی عصمت امام، بر عصمت یوسف زهرا (علیها السلام) نیز دلالت دارد؛ چون به اعتقاد شیعه، او از اولوالامر است وخدای سبحان به اطاعت مطلق از اولوالامر فرمان داده است؛ چنان که می فرماید:
[ای مؤمنان] مطیع خدا باشید واز رسول وصاحبان امر نیز فرمان برید.(14)
در این جا امت بر اطاعت مطلق امر شده اند. بدیهی است که لازمة اطاعت مطلق، عصمت مطلق امام مطاع است وگرنه مستلزم تناقض خواهد بود.(15) یکی از صاحبان امر بر اساس حدیث جابر از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) است.(16)
2-2 صداقت
یوسف از صادقان است. امام عصر نیز از صادقان است؛ به دلیل آیه شریف که مؤمنان را به تقوا وهمراهی صادقان امر کرده وفرموده است. صادقان مورد اشاره آیه شریفه، همان امامان هدایتگر ودر رأس آنان، امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستند.(17)
از علمای اهل سنت نیز روایتی از ابن مردویه واو از ابن عباس نقل شده است که مراد از صادقین علی بن ابی طالب است.(18) گر چه احتمال های دیگر را نیز نقل کرده است، این روایت با روایات وتفسیر شیعه از اهل بیت عصمت تأیید می شود. بدیهی است که مورد مخصص نیست، یعنی وصف صادقان در حضرت علی (علیه السلام) واهل بیت عصمت وطهارت (علیهم السلام) جاری است؛ چرا که آنان کسانی هستند که درستی عملشان، صدق گفتارشان را به طور مطلق تایید می کند. ملاهادی سبزواری(19) در باب برهان صدیقین در شناخت خدا در وصف صدیقین می گوید:
صدیق کسی است که بسیار راستگو است واو کسی است که در سخن ها وکارها وتصمیم ها وپیمان هایش با خدا ومردم راست رو واستوار باشد.
2-3. برگزیده خدا
یوسف نبی (علیه السلام) از کودکی، برگزیده ومحبوب خدای سبحان واقع شد؛ چنان که قرآن کریم از زبان حضرت یعقوب (علیه السلام) می فرماید: بدین سان پروردگارت تو را بر می گزیند وبه تو تعبیر خواب ها می آموزد ونعمتش را بر تو تمام می کند».(20)
دلیل دیگر این که وقتی یوسف را به چاه انداختند، خدای سبحان در چاه به او وحی فرستاد که ما برادرانت را به زشتی کارشان آگاه می کنیم واین ها نمی فهمند چه خطایی مرتکب شده اند، سخن خدای تعالی چنین است که فرمود:
به او وحی فرستادیم که حتماً (در آینده ای نه چندان دور) آنان را به این کارشان آگاه می کنی وآنان درک نمی کنند.(21)
امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نیز در کودکی برگزیده خدا شده، به ولایت الهی منصوب گردید؛ همان گونه که رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) برگزیده خدا است واهل بیت او از امامان پاک (علیهم السلام) برگزیدگان خدا هستند.(22) اما امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) به واسطه جور مردم زمانه، به الهام ربانی، از نظرها غایب شد ودر حجاب غیبت خواهد ماند، تا آن گاه که خدا به ظهور امر کند.
2-4. مکانت واقتدار
همان گونه که غیبت یوسف، مایه اقتدار او در آینده ای نه چندان دور گردید، غیبت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) نیز مایه مکانت واقتدار او خواهد شد. طبق نقل قرآن، بعد از آن که کاروانیان، یوسف را از چاه در آورده، او را بضاعت خویش قرار داده وبه بهایی ناچیز فروختند، عزیز مصر او را خریداری کرد؛ اما نه برای بردگی، بلکه او را منزلتی رفیع داد وبه همسرش امر کرد: ای همسر! مقامش را گرامی بدار، امید است این کودک سودمان بخشد یا او را به پسری برگیریم.(23)
در ادامه می فرماید:
ما بدین ترتیب یوسف را در زمین مکانت دادیم.
این مکانت الهی او در زمین، در آیه دیگر نیز اشاره شده است؛ آن جا که از زبان پادشاه مصر می فرماید:(24) تو امروز نزد ما صاحب مکنت ومورد اعتماد هستی.
خدای مهربان نیز این مکنت را از رحمت خویش دانسته، می فرماید: بدین گونه ما یوسف را در آن سرزمین جایگاهی بلند دادیم، تا هر جا خواست مسکن گزیند. هر کس را خواهیم مشمول رحمت خود سازیم وپاداش نیکوکاران را ضایع نمی کنیم.(25)
خدای سبحان به مؤمنان صالح از دین اسلام هم وعده داده است آنان را جانشینان زمین کند؛ همان گونه که بیشتر مؤمنان صالح از امّت های گذشته را جانشینان زمین کرد وآیینشان را که پسندیدة آنان است، استوار گرداند وبیمشان را به ایمنی دگرگون سازد.(26)
علامه طباطبایی (رحمه الله علیه) پس از بیان وجوهی که مفسران دربارة این آیه ذکر کردند ونقض اقوال آنان می فرماید:
حق این است که این آیه شریف تنها بر جامعه ای دلالت دارد که با ظهور مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه) تشکیل می شود.(27)
اخبار متواتری که از پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وامامان (علیهم السلام) دربارة حاکمیت مؤمنان در جامعه ای خدامحور، عدالت پیشه وامنیت گستر آمده، هنوز محقق نشده است. این، وعده خدا است که به دست ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) محقق می شود؛ همان گونه که در بعضی ابعاد آن در زمان انبیای گذشته وحضرت یوسف (علیه السلام) محقق شد. کنجی شافعی که احادیث مسند احمد بن حنبل را گرد آوری کرده است، از ابن سعید خدری از قول رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نقل می کند که فرمود:
آیا شما را به مهدی بشارت دهم؟ او در امت من مبعوث می شود، آن گاه که مردم، دسته های مختلف شده ومتزلزل می گردند. او زمین را از قسط وعدل پر می کند، آن گاه که از ظلم وجور پر شده باشد وحکومتی تشکیل می دهد که ساکنان آسمان وزمین، از آن حکومت راضی هستند. مال [بیت المال] را به مساوات تقسیم می کند. خدا قلوب امت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را از بی نیازی پر می کند وعدل او چنان توسعه می یابد که نیازمندی نمی ماند.(28)
2-5. تقوا
یکی از ویژگی های ممتاز حضرت یوسف (علیه السلام) تقوا است. او به برکت تقوا از همه حیله های زنان مکاره شیطان صفت رهایی یافت. خدای سبحان، او را به این صفت ستوده است، آن جا که می فرماید: ما یوسف را در زمین مُکنت دادیم ...؛ اما پاداش آخرت، بهتر وبرتر است، برای کسانی که ایمان آوردند وهمواره تقوا پیشه کرده اند.(29)
در چند آیه بعد، پس از آن که بیان می کند یوسف به مقام عزیزی مصر رسید، دوباره می فرماید:
بی گمان، هر کس تقوا پیشه کند وشکیبایی ورزد، خدا او را پاداش نیکو دهد وخدا هرگز اجر نیکوکاران را ضایع نمی کند.(30)
این وعده عمومی خدا است که به پرهیزکاران سرانجامی نیکو عنایت کند؛ چنان که می فرماید: این سرای نیکوی آخرت را برای کسانی قرار داده ایم که نمی خواهند در زمین به سرکشی وتبهکاری بپردازند وفرجام نیک از آن پروا پیشه گان است.(31)
در سوره اعراف، از زبان حضرت موسی (علیه السلام) به قومش می فرماید: از خدا یاری جویید وصبر پیشه کنید که زمین، از آن خدا است وهر کس از بندگانش را بخواهد، وارثش می کند وفرجام شایسته، از آن پرواپیشه گان است.(32)
از امام صادق (علیه السلام) درباره دولت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) آمده است:
حکومت ما، آخرین حکومت است وهمه خاندان ها [گروههای فکری] پیش از ما دولت تشکیل می دهند، تا وقتی سیرة ما را در حکومت داری دیدند، نگویند: «اگر ما هم بودیم، مانند این ها حکومت می کردیم». این سخن خداوند عزیز وبلند مرتبه است که می فرماید: «سرانجام نیکو، برای تقوا پیشه گان است.(33)
این حکومت، به دست مجسمة تقوا از خاندان پیامبر، یعنی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) بر پا خواهد شد. خدای سبحان، این نعمت را بر اهل بیت پیامبر ارزانی خواهد کرد؛ همان گونه که یوسف مصر (علیه السلام) فرمود: این نعمتی است که خداوند بر ما ارزانی داشته است.(34)
2- 6. صبر
صبر در فرهنگ قرآن، به معنای ا یستادگی واستقامت برابر بلاها، مصیبت ها، معصیت ها ونعمت ها است. از ویژگی های یوسف نبی (علیه السلام) که خدای سبحان آن جناب را بدان می ستاید، صبر است. چنان که ملاحظه شد، هر جا سخن از تقوا است، این تقوا همراه صبر، استقامت وپایداری برابر مصیبت هایی است که بر شخص فرود آمده است. یوسف (علیه السلام) در مصائبی که به واسطه حسد برادران ونیز به واسطه دلدادگی زلیخا وزنان مصری برای او پیش آمد ودر پی آن به زندان افکنده شد، صبری نیکو پیشه ساخت. در مقابل این پایداری است که خداوند، آن همه عزت، مکنت واقتدار به او عنایت فرمود؛ چنان که حضرت یوسف در زمان حکومتش در مصر به برادرانش می فرماید: [ای برادران!] بی گمان، خدا بر ما منت نهاده واین نعمت را ارزانی کرده است. بی گمان هر کس تقوا پیشه کند ودر این راه استقامت ورزد [او نیکوکار است و] خدا هرگز اجر نیکوکاران را تباه نمی کند.(35)
سخن خدای سبحان که می فرماید «هر کس تقوا پیشه کند وصبر نماید»حکم کلی است وجملة «پاداش نیکوکاران را تباه نمی کنیم» نیز جزای آن شرط است.
از ویژگی های بارز یوسف زهرا (عجل الله تعالی فرجه) نیز صبر واستقامت برابر مشکلات ورنج هایی است که بر او وارد می شود با رنج هایی که به واسطه ستمی که بر مسلمانان وهمه مظلومان جهان وارد می آید، پدید می آید؛ چرا که غم مظلومان ومسلمانان، غم او است ورنج شیعیان او را می آزارد. او، فرزند همان کسی است که می فرمود: «صبر کردم، در حالی که استخوان در گلو وخار در چشم بودم(36) او، از تبار صابرانی است که در زیارت جامعه کبیره درباره آنان می خوانیم: شما برای تحصیل رضای خدا، بر آنچه در این راه بر شما وارد شد، صبر پیشه کردید. جابر، در حدیث طولانی درباره آن حضرت می فرماید: او، برای همه مردم جهان رحمت است. برای او کمالات موسی، شرف عیسی، وصبر ایوب است.(37)
آری، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) صبر ایوب را دارد که هزار ودویست واندی سال تنهایی وغربت ودوری از شیعیان وعاشقانش را تحمل کرده است وبه انتظار اذن الهی برای ظهور خود نشسته است. وقتی روایت، صبر حضرت را به صبر ایوب تشبیه می کند، فهمیده می شود که مصائب وارد آمده بر آن حضرت، از مصائب یوسف (علیه السلام) نیز بیشتر است. چه رنجی بزرگ تر از این است که بزرگ مردی از خاندان رسالت وکرامت وشجاعت، فریاد مظلومان را بشنود ونشستن تازیانه های ستمگران بر مظلومان را در هر نقطه جهان به ویژه بر مسلمانان، ببیند؛ ولی به خویشتنداری مأمور باشد، در حالی که فرزند امیر مؤمنان وشیر میدان جنگ است. اینجا است که باید اذعان کرد مصائب او از مصائب یوسف صدیق، گران تر بوده وصبر او جمیل تر است.
2-7. مدیریت(38)
یکی از نعمت هایی که خدای سبحان به یوسف یعقوب (علیهما السلام) بخشیده است، توان بالای مدیریت است. سوره یوسف، گویای این است که مصر، از تمدن دیرینه ونظام حکومتی منسجمی برخوردار بود وپادشاه آن سرزمین در عهد یوسف، انسان دوراندیشی بود؛ چرا که وقتی یوسف خواب او را تعبیر کرد، دستور داد او را از زندان بیاورند، تا از ندیمان ومشاوران خاص خودش قرار دهد. وقتی پادشاه با او مصاحبه کرد واو را اهل حکمت ودانش یافت،1 گفت از امروز تو در نزد ما صاحب جایگاه بلند وامین هستی. یوسف (علیه السلام) چون به فضل الهی صاحب حکمت عملی ونظری بود با بینش بلند خویش،آینده مصر را از روی خواب پادشاه پیش بینی کرد وفهمید بر اثر قحطی ای که در آیندة نزدیک فرا خواهد رسید، مدیریت اقتصاد وکشاورزی مملکت، مهم ترین مسأله است؛ لذا فرمود: «مرا مسؤول خزانه های این سرزمین قرار ده که من نگهبان وعالم به این کار هستم». دیدیم یوسف چگونه مملکت مصر وشهر وروستاهای اطراف آن، مثل کنعان را از بحران غذا نجات داد.
مهدی زهرا (عجل الله تعالی فرجه) نیز این توان مدیریت را دارد که جهان را اداره کند؛ چرا که پیامبر صادق مصدق وامامان صاحب عصمت مژده داده اند که فردی ازخاندان پیامبر خواهد آمد وکره زمین را از عدل وداد پر خواهد کرد، پس از آن که از ظلم وستم پر شده باشد. حکومتی بر پا می کند که ساکنان آسمان وزمین، از آن خشنودند، بیت المال را به مساوات تقسیم می کند وخدا قلوب امت حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را از بی نیازی پر می کند. دادگری او، چنان گسترش می یابد که نیازمندی نمی-ماند.(39) همان گونه که در حدیث جابر گذشت، او «رحمة للعالمین» وبرای همه انسان های روی زمین، رحمت وبرکت ونعمت است. حکومتی با این گستره عدالت ورحمت، ممکن نیست، مگر به دست آن بزرگ مرد الهی که خداوند به او علم وحکمت بخشیده وصاحب مدیریت معجزه آسا کرده است تا جهان بحران زده امروز را نجات بخشد. خدای سبحان، به واسطة او، عقل های مردم را کامل می کند2 وعقل ها را بر نفس ها چیره سازد وبه نزاع بی حاصل بشر پایان بخشد. این انسان بزرگ الهی، همان موعود ادیان ومهدی صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه) است که ما مفتخریم که از امت او هستیم.
شباهت های زندگی یوسف زهرا (علیه السلام) ویوسف قرآن (علیه السلام)
زندگی یوسف زهرا نیز از چند جهت با زندگی یوسف یعقوب قابل تطبیق است؛ اگر چه از جهاتی دیگر متفاوت است. در اینجا به برخی از وجوه شباهتشان اشاره می کنیم:
1. غیبت
فرزندان یعقوب که (برادران نامادری یوسف (علیه السلام)) بودند، ظالمانه وناجوانمردانه یوسف را در چاه تنهایی غایب ساختند. یوسف زهرا نیز از جور وستم بنی عباس که پسرعموهای او بودند، از نظرها غایب شد.
اگر غیبت یوسف، به تقدیر الهی، زمینه ای بود، تا روزی نجات دهنده مردم مصر وفرزندان یعقوب از گرسنگی وبیچارگی باشد؛ غیبت یوسف زهرا (علیه السلام) نیز زمینه ای است تا منجی همه اهل زمین از فساد وظلم وتبعیض باشد.(40) طولانی شدن غیبت یوسف شد برادرانش، پدرشان را به سبب گریستن بر یوسف سرزنش کنند.(41) در غیبت امام زمان نیز طولانی شدن غیبت، سبب خواهد شد جاهلان گویند: ما را به آل محمد نیازی نیست.(42)
از امام باقر نقل شده است که فرمود:
صاحب این امر، چهار روش از چهار پیغمبر دارد؛ روشی از موسی وروشی از عیسی وروشی از یوسف... اما از یوسف، غیبت او از میان خاندانش است، تا آن جا که آنان را نشناسد وو آنان هم او را نشناسند ... .(43)
2. تنهایی وغربت
یوسف یعقوب (علیه السلام) در جامعه آن روز مصر، آن چنان تنها وغریب وناشناخته بود ومردم از اصل ونسبش بی خبر بودند که وقتی برادرانش نیز به مصر رفتند واو را دیدند واز اکرامش بهره بردند واو را نیکوکار خطاب کردند. نمی دانستند این جوانمرد نیکوکار؛ همان برادر آن ها است؛ همان برادری که در چاه جفا پنهانش کردند، تا برده کاروانیان شود. یوسف در سرزمین مصر، تنها وغریب بود، تا آن روز که خودش خویشتن را به برادرانش معرفی کرد(44)
یوسف زهرا (عجل الله تعالی فرجه) هم هزار ودویست واندی سال است که در این عرصه گیتی همچنان تنها وغریب وناشناخته زندگی می کند وکسی او را نمی شناسد وجایگاه او را نمی داند.
آری؛ چه بسا مهدی فاطمه (علیها السلام) در گرفتاری ها وشداید دستمان را بگیرد، گمراهان را راه نماید، درماندگان را مدد رساند؛ ولی کسی او را نشناسند، تا آن روز که به تقدیر الهی ظاهر شود.(45)
3. بهره مندی در زمان غیبت
برادران یوسف در زمان غیبت یوسف، از خوان کرم او بهره بردند وبدون عوض، از او کالا دریافت کردند. با او سخن گفتند واز محبت ورحمت او چنان بهره مند شدند که گفتند: «ما تو را از نیکوکاران می دانیم». بی شک، مسلمانان نیز در زمان غیبت از خوان کرم مهدی فاطمه (علیها السلام) بهره مند خواهد بود، چنان که رسول گرامی اسلام در پاسخ سؤال جابر که «آیا در زمان غیبت مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، از او نفعی به مردم می رسد؟» فرمود:
قسم به کسی که مرا به نبوت مبعوث کرد، مردم در زمان غیبت، از نور او بهره مند می شوند؛ همان گونه که از خورشید پشت ابر بهره می برند.(46)
وحضرت امیر (علیه السلام) در همین باره می فرماید:
آگاه باشید! آن کس که از ما است واین حوادث را مشاهده می کند، با چراغی روشن راه می پیماید وبا الگویی همچون الگوی صالحان در آن حوادث عمل می کند، تا گرفتاری را نجات واسیری را آزاد واجتماعاتی را متفرق وتفرقه هایی را مجتمع کند؛ در حالی که مردم او را نمی بینند وکسی از او اثری نمی یابد، هر چند پیگیری نماید.(47)
4. زمینه های ظهور
سختی ها وبلاها، مقدمه معرفت یوسف نبی ویوسف زهرا (علیها السلام) است. توضیح این که مردم کنعان، دچار قحط سالی وگرفتار سختی ها وشداید شدند. فرزندان یعقوب که در کنعان می زیستند، برای تهیه آذوقه، راهی مصر شدند که مرکز نعمت وتوزیع ارزاق بود. وقتی بر عزیز مصر (یوسف) وارد شدند، یوسف آنان را شناخت، اما آن ها او را نشناختند. یوسف به آن ها آذوقه داد ومتاعشان را نیز در بار شترشان نهاد وگفت: «بار دیگر برادر دیگرتان را نیز با خود بیاورید، تا به شما آذوقه دهم». بدین ترتیب، بازگشت دوباره شان برای آذوقه، به آوردن برادر دیگرشان (بنیامین) مشروط شد. پدر، راضی نبود؛ ولی لکن با اصرار برادران وتعهد دادن برادراشان را همراه آن ها کرد. آنان در مصر، با حادثه ناگواری روبه رو شدند. وآن، این که به سرقت متهم شدند وبنیامین سارق معرفی شد. یکی از برادران، برای ایفای عهد خویش آن جا ماند. دیگر برادران، نومیدانه وشرمنده به کنعان بازگشتند. مجدداً یعقوب آن ها را برای یافتن یوسف وبرادرانش راهی مصر کرد. گویی برادران یوسف از یافتن او مأیوس شده بودند که حضرت یعقوب فرمود: «از رحمت خدا مأیوس نباشید». برادران، بر یوسف وارد شدند وبا قلبی مالامال از حزن واندوه، نومیدانه گفتند: «ای عزیز مصر! ما وخانواده مان، دچار رنج وسختی شده ایم واینک بضاعتی ناچیز آورده ایم؛ اما به کرم تو امید داریم که بر ما پیمانة تمام دهی وبر ما بخشش کنی که خداوند، بخشندگان را پاداش نیکو می دهد». یوسف چون اضطرار ودرماندگی برادران را دید وبر احوال پدر نیز آگاه بود (به واسطة تعلیم الهی یا بر اساس گزارش بنیامین) خود را معرفی کرد وفرمود: «آیا می دانید با یوسف وبرادرانش از روی جهل ونادانی چه کرده اید؟» گفتند: «آیا تو یوسفی؟» فرمود: «آری؛ من یوسفم واین هم برادر من است...».(48)
یوسف زهرا هم ظاهر نخواهد شد، تا یعقوب ها در فراقش بگریند وبرادرانی که موجب غیبت او شدند، به سختی ها وگرفتاری ها دچار شوند واز صمیم دل، با قلبی محزون وچشمی گریان، از خداظهور او را استدعا کنند. جابر جعفی از امام باقر (علیه السلام) نقل می کند:
فرج ما ظاهر نخواهد شد، تا آن گاه که غربال شوید، سپس غربال شوید، سپس غربال شوید.(49)
سؤال اینجا است که انسان ها چگونه غربال می شوند؟ آیا غیر از این است که امتحان های الهی وسختی های روزگار، آن ها را غربال می کند؟ برادران یوسف مؤمن به خدا وپیغمبرزاده بودند، ولی ناراستی های اخلاقی موجب آن شد که یوسف را که برگزیده خدا بود، به دست خویش پنهان کنند وسال ها از نعمت وجودش محروم باشند. آنان وقتی مضطر شدند وملتمسانه در خانه یوسف رفتند واز رنج ها وسختی های روزگار سخن گفتند، برای آن ها فرجی حاصل شد آری؛ تا امت اسلام از کرده های خویش پشیمان نشوند وبه سوی خدا وولی خدا رو نکنند ویعقوب وار در فراق او نگریند یا چون برادران یوسف، این سوی، وآن سوی او را طلب نکنند، برای آن ها فرجی حاصل نخواهد شد.
داستان ما وبرادران اهل سنت که منکر وجود فعلی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) هستند، داستان یوسف ویعقوب، بنیامین ودیگر برادران است. فرزندان یعقوب، باور نداشتند که برادرشان یوسف در قید حیات باشد وبه مقام عزیزی مصر رسیده باشد، تا آن روز که یوسف خودش خود را به آن ها شناساند. آری، برادران اهل سنت که قرآن را باور دارند، چگونه است که باور نمی کنند حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) ممکن است زنده باشد وآنان بر خوان کرم او نشسته باشند.
آیا داستان اصحاب کهف را نخوانده اند که به تقدیر 309 سال الهی در خواب ماندند، تا بیداری شان، باعث اعتقاد مردم آن عصر، به معاد شود.(50) آیا داستان خضر نبی را ندیده اند که در دریا با موسی هم سفر شد وچندی با او هم سفر بود اما بعد پنهان شد.(51)
پس ممکن است آن حضرت، در جامعه ما ومیان ما زنده باشد، ما را ببیند، با ما نشست وبرخاست داشته باشد، با ما داد وستد کند؛ اما ما او را نشناسیم؛ در حالی که ممکن است گاه به مهر وگاه با نامهربانی با او رفتار کنیم. اکنون که در غیبت کبرا بسر می بریم، او را به نام ونشان نمی شناسیم اما از برکات وجود او بهره مندیم همان گونه که برادران یوسف در عین حال که او را نمی شناختند از برکات وجود او بهره مند بودند تا آن روز که مقدر الهی این شد که یوسف خود را به برادران بشناساند وقصه هجران وحزن واندوه پدر را پایان داد. آیا این شاهد گویا ومثل زیبایی برای غیبت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) نیست؟ آیا منکران وجود حضرتش همچون برادران یوسف نیستند که پدرشان را به سبب انتظار یوسف وحزن واندوهی که در غم دوری یوسف بر او عارض شده بود، سرزنش می کردند؛ اما حضرت یعقوب (علیه السلام) می فرمود:(52)
آیا قصه ما وبرادران اهل سنت که منکر مهدی موجودند وساز مهدی موهوم سر می دهند همان قصه یعقوب (علیه السلام) ویوسف وبرادرانش نیست که گاه پدر را به سبب غلو در دوستی وگاه به دلیل حزن او سرزنش می کردند؛ در حضور یوسف، از خوان نعمت او بهره مند بودند ودر عین حال، گاه او را از سارقان وگاه از نیکوکاران می دانستند؟
5- آستانه ظهور
یوسف خودش، خود را به برادرانش شناساند. یوسف زهرا (علیها السلام) نیز - آن گاه که تقدیر الهی ایجاب کند - خودش، خویشتن را به جهانیان می شناساند.
یوسف (علیه السلام) وقتی اضطرار ودرماندگی برادرانش را دید ودریافت که چشمان پدر در فراق او از فرط گریستن سفید شده وفرزندانش را دستور داده است بروید واز یوسف وبرادرانش جست وجو کنید، فهمید اکنون وقت آن است که خود را به برادرانش معرفی کند، وقتی. مقدمات آشنایی را فراهم ساخت، گفتند:
«آیا تو خودت یوسف هستی، گفت: [آری] من یوسفم واین، برادر من است. هر آینه خدا بر ما این نعمت را ارزانی داشته است. حقیقت این است که هر کس با تقوا باشد وصبر پیشه کند. خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمی کند». [برادران یوسف] گفتند: «قسم به خدا! خدا تو را بر ما برگزیده وما از خطا کاران هستیم».(53)
آری؛ آن روز که وعده خدا محقّق شود ومهدی فاطمه (س) نیز خود را با نام ونشان ونسب به مسلمانان وجهانیان بشناساند، برادران اهل سنت چنین خواهند گفت.
6. نشانه های ظهور
یعقوب، در فراق یوسف، آن قدر گریست تا نابینا شد(54). یوسف پیش از آن که پدر را ملاقات کند، پیراهن خود را برای او نشانه فرستاد. این پیراهن، هم نشانه ظهور وهم شفابخش چشمان نابینایش شد.
پس از آن که یوسف خود را به برادرانش معرفی کرد، گفت:
«این پیراهن مرا ببرید وآن را بر چهره پدرم بیندازید تا بینا گردد».(55)
آری؛ پیراهن یوسف، شفا بخش چشم یعقوب (پدر یوسف) شد. روایات، در شفا بخشی یوسف زهرا نیز متواتر است.(56)
ابن هجر هیثمی از قول پیامبر گرامی اسلام چنین نقل می کند:
خداوند - عزوجل - به سبب او باران از آسمان نازل می کند وزمین، به واسطة او می رویاند چنین [زمین، پر از نعمت وبرکت می شود] از برکت وجودش، زمین پر از عدل وداد می شود، همان گونه که از ظلم وجور پر شده باشد.(57)
شیخ طوسی نیز با اسنادش از امام رضا (علیه السلام) نقل می کند:
اینها بعضی از نشانه های ظهور مهدی فاطمه است. روایات زیادی در این باب آمده است که تفصیل آن مجال دیگری می طلبد.(58)
7. بازگشت پیروزمندانه
یوسف (علیه السلام) بعد از آن که با شوکت به عزیزی مصر رسید، پدر وبرادران وخانواده شان را دعوت کرد، تا پدر ومادرش کنار او وبرادرانش در مصر ساکن شوند.(59) یوسف پدر ومادرش را بر بالای تخت نشاند وسجده شکر به جای آوردند. یوسف به برادرانش گفت: «در مملکت مصر، با امنیت مأوی گزیند». واین، بازگشت پیروزمندانه یوسف به خانواده اش بود.
بر اساس روایات متواتر شیعه وسنی وحتی بشارت کتاب های آسمانی دیگر که از منجی آخرالزمان خبر داده اند(60) از ظهور وبازگشت پیروزمندانه ی یوسف زهرا حکایت دارد؛ چنان که در غیبت نعمانی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: همانا برای قائم که از فرزندان علی است، غیبتی است مانند غیبت یوسف وبازگشتی است همچون بازگشت عیسی بن مریم وپس از آن که مدّتی غایب شد، ظاهر میشود.
در دعای افتتاح می خوانیم:
خدایا ما دولت کریمه ای را خواهانیم که در آن دولت اسلام ومسلمانان عزیز ونفاق ومنافقان خوار وذلیل باشند.»(61)
پس حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) به اذن الهی بازگشت پیروزمندانه ای خواهد داشت وچشم مؤمنان ومستضعفان، به جمال او روشن خواهد شد؛ همان گونه که خدای سبحان در آیه 54 سوره نور وعده داده است.
نتیجه
از آنچه گفتیم، شباهت ها وتمایزات یوسف زهرا (علیه السلام) با یوسف نبی (علیه السلام) آشکار می شد؛ همان گونه که یوسف نبی در علم، عصمت، صداقت، تقوا، صبر، شکیبایی، رحمت، مهربانی، قدرت وسایر کمالات معنوی وجمال وصورت ظاهری، سرآمد مصر در عصر خویش بود. یوسف زهرا (علیه السلام) نیز در این کمالات سرآمد جهانیان است - با این تفاوت که یوسف نبی، سرآمد این کمالات در مصر آن روز بود؛ ولی یوسف زهرا (عجل الله تعالی فرجه) سرآمد همه انسان های عصر امروز در صحنه گیتی است. همان گونه که یوسف نبی مدت ها در پس پرده غیبت در تنهایی وغربت ودوری از پدر ومادر ودوستداران خویش زیست وبعد از سال ها زندگی در غیبت وغربت، پیروزمندانه بر برادران خویش نمایان شد، یوسف زهرا نیز پس از سالیان متمادی غیبت، به سوی امت اسلام برمی گردد وجهان را از عدالت ورحمت خویش سیراب می گرداند؛ با این تفاوت که یوسف نبی برای سرزمین مصر فرشته نجات شد؛ ولی یوسف زهرا برای همه عالمیان فرشته نجات از اضطراب ها، بی عدالتی ها، فقر وبی چارگی ها خواهد بود. ولایت وحکومت پر از مهر وعدالت یوسف نبی را تاریخ در سینه خود ثبت کرده است ویوسف زهرا را قرآن مژده داده است. آخر این که یوسف یعقوب، پیامبری از پیامبران الهی بود؛ اما یوسف زهرا، خاتم الاوصیا ووصی خاتم النبیین است. به امید آن روز که طعم شیرین رحمت نبوی وعدالت علوی را در حکومت مهدوی ببینیم.
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(1). شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، بخشی از دعای عهد.
(2). نحل (16) : 89.
(3). ج39، ص47.
(4). یوسف (12) : 31.
(5). «المهدی رجل من ولدی وجهه کوکب درّی اللّون لون عربی والجسم جسم اسرائیلی یملاء الارض عدلاً کما مُلئت جوراً.» بحارالانوار، ج51، ص80.
(6). «هو رجل من ولدی کأنه من رجال بنی اسرائیل علیه عباء تان قطوا نیتان، کأن وجهه الکوکب الدّری فی اللون فی خدّه الایمن خال اسود ابن اربعین سنةٍ.» کشف الغمة، ج2، ص487.
(7). این روایت در اسد الغابة (ج 5، ص 154) والاصابة (ج6، ص 89 و90) از طریق مستور ابن جیلان (یا غیلان) نیز نقل شده است.
(8). یوسف (12) 8.
(9). (اکرمی مثواه).
(10). همان، 31.
(11). (انک الیوم لدینا مَکینٌ امین) همان، 54.
(12). (ولقد راودته عن نفسه فاستعصم) همان، 32.
(13). (انا راودته وانّه لَمن الصّادقین).
(14). (اطیعوا الله واطیعو الرسولَ واولی الامر منکم)، نساء (4) : 59.
(15). رک: طباطبایی، المیزان، ج 4، ص 339.
(16). رک: شیخ طوسی، کتاب الغیبه، ص130-175.
(17). رک: المیزان، ج9، ص 423.
(18). فتح القدیر، ج1، ص953.
(19). «الصدیق مبالغة الصادق وهو ملازم الصدق فی الاقوال والافعال والقصود والعهد مع الله ومع الخلق» پاورقی اسفار، ج6، ص13.
(20). (کذلک یجتبیک ربّک ویعلّمک من تأویل الاحادیث ویتمّ نعمته علیک...) ، یوسف (12) : 5.
(21). (اوحینا الیه لتنبّئنّهم بأمرهم هذا وهُم لا یشعرون)، همان،150.
(22). رک: طوسی، الغیبه، ص271 و279.
(23). (اکرمی مثواه عسی ان ینفعنا او نتخذه ولداً)، یوسف (12) : 21.
(24). (انک الیوم لدینا مکین امین)، همان، 54.
(25). (وَکذَلِک مَکنِّا لِیوسُفَ فِی الأَرْضِ یتَبَوَّأُ مِنْهَا حَیثُ یشَاءُ نُصِیبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاء وَلاَ نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ)، همان،56.
(26). نور (24) : 54.
(27). المیزان، ج 15، ص156.
(28). رک: احادیث المهدی من مسند احمد بن حنبل، ص56.
(29). (وکذلک مکنّا لیوسف فی الارض... ولاَجر الاخرة خیرٌ للذین امنو وکانوا یتقون)، یوسف (12) : 57.
(30). (انّه من یتّق ویصبر فان الله لا یضیع اجر المحسنین)، همان،90.
(31). (تلک الدار الاخرة نجعلها للّذین لا یریدون علواً فی الارض ولا فساداً والعقبة للمتقین) قصص (28) : 83.
(32). (استعینوا بالله واصبروا انّ الارض لله یورثها من یشاء من عباده والعقبة للمتقین) اعراف (7) :90.
(33). «دولتنا آخر الدول ولن یبق اهل بیت لهم دولة الاّ ملکوا قبلنا لئلاّ یقولوا اذا رأوا سیرتنا، اذا ملکنا سرنا مثل سیرة هؤلاء وهو قول الله عزّ وجلّ (والعاقبة للمتقین)، طوسی، الغیبة، ص472و473.
(34). (لقد من الله علینا)، یوسف (12) : 90.
(35).. (قد من الله علینا انه من یتقِ ویصبر فان الله لایضیع اجر المحسنین) همان، 90.
(36). رک: نهج البلاغه، خطبه3.
(37). «رحمة للعالمین، علیه کمال موسی، وبهاء عیسی، وصبر ایوب» طوسی،الغیبه، ص146.
(38). مدیریت از شاخه های حکمت عملی وامروزه یکی از رشته های مهم دانشگاهی است.
1. درآیه 22 این سوره از قول خدای سبحان آمده است: «وقتی یوسف به سن رشد رسید، به او حکمت وعلم دادیم وما این گونه نیکوکاران را پاداش می دهیم». حکمت، درست اندیشی در امور است وعلم مدیریت یا تدبیر سیاست مدن نزد حکما از حکمت علمی شمرده می شود. مهم ترین بخش از علم مدیریت، مدیریت بحران است.
(39). احادیث المهدی من مسند احمد حنبل، ص56.
2. به روایت امام محمد باقر (علیه السلام) اشاره است که فرمود: «چون قائم قیام کند، خداوند دست رحمتش را بر سر بندگانش گذارد؛ پس عقولشان را جمع کند [تا پیروی هوای نفس نکنند] ودر نتیجه خردشان کامل شود». کافی، ج1، ص29.
(40). یملاء الارض قسطاً وعدلاً کما ملئت ظلماً وجوراً.
(41). یوسف (12) : 84 تا 85.
(42). طوسی، الغیبه، ص341.
(43). بحارالانوار، ج51، ص216.
(44). یوسف (12) : 99.
(45). رک: طوسی، الغیبه، 254 -280.
(46). حسینعلی منتظری، موعود ادیان، ص223؛ صدر، موعود ادیان، ص81.
(47). نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبه150.
(48). رک: یوسف (12) : 70-90.
(49). طوسی، الغیبه، ص 339.
(50). کهف (18): 20-25.
(51). همان،64-82.
(52). (انی اعلم من الله ما لا تعلمون)، یوسف (12) : 86.
(53). (أإنک لأنت یوسف؟ قال اَنا یوسف وهذا اخی قد منّ الله علینا انّه من یتّق ویصبر فان الله لا یضیع اجر المحسنین قالوا تالله لقد آثرک الله علینا وان کنّا لخاطئین) یوسف (12) : 90-91.
(54). قال یا اسفی علی یوسف وابیضت عیناه من الحزن. [یعقوب] گفت: ای دریقا بر یوسف، چشمانش از اندوه سپید شد. همان، 83.
(55). (اذهبوا یقمیصی هذا فألقوه علی وجه ابی یأت بصیراً)، همان، 93.
(56). ر.ک: نهاوندی، برکات ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) الشریف، حکایت عبقری الحسان، ص482-505؛ مسعود پورسیدآقایی، میر مهر، ص287-395.
(57). سید رضا صدر، راه مهدی (عجل الله تعالی فرجه) الشریف، ص108.
(58). «لا تقوم الساعة حتی یجتمع کل مؤمن بالکوفه» طوسی، کتاب الغیبة، باب علائم الظهور، ص434 - 464.
(59). یوسف (12) : 100.
(60). رک: طوسی، الغیبة، ص472،473.
(61). «اللهم إنا نرغب الیک فی دولة کریمة تعز بها الاسلام واهله وتذل بها النفاق واهله...»، قمی، مفاتیح الجنان، ص 248.
: دکتر علی الله بداشتی : موعود - ماهنامه فرهنگی اعتقادی واجتماعی