المسار:
فارسی » مقاله هاى مهدوى
الفهرس
مقاله هاى مهدوى

(۳۱۱) طرح اندیشه مهدویت از سوی امام باقر (علیه السلام)

طرح اندیشه مهدویت از سوی امام باقر (علیه السلام)

نویسنده: امیر غنوی
استادیار پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی قم
(amir-ghanavi@yahoo.com)
مجله مشرق موعود - زمستان 1392، سال هفتم- شماره 28

چکیده:
این نوشتار در ادامه مقالات گذشته وتأملی در چگونگی طرح آموزه های مهدویت از سوی امام باقر (علیه السلام) وکیفیت ارائه معارف مهدوی از سوی ایشان است؛ بیاناتی که با توجه به اهداف کلی دعوت دینی، فرصت ویژه صادقین در آموزش معارف دینی، نیازهای عصر سقوط امویان وظهور عباسیان شکل گرفته است. بررسی محورهای مورد تأکید در این بیانات وتأمل در نسبت آن ها با اهداف کلی ونیازهای هر عصر می تواند از یک سو طرح کلانی را نشان دهد که در این شکل از تعلیم وتربیت تعقیب شده است واز سوی دیگر، تأثیر تربیتی واخلاقی هر یک از آموزه های مهدوی را نمایان تر کند.این پژوهش بر تحلیل محتوایی روایات صادره از امام باقر (علیه السلام) تکیه دارد ومی کوشد با توجه به شرایط عصر صدور، آثار آموزه های مهدوی بر شیعیان را معلوم نماید؛ از این رو با تعیین محورهای مورد تأکید در سخنان آن امام، همراه با ارائه نمونه ای از آن وتأمل در نسبت این سخنان با شرایط مخاطبان، تلاش دارد به حکمت وجهت طرح هر یک از آموزه ها دست یابد. ارائه نمونه از سخنان امام باقر (علیه السلام) در این نوشتار با توجه به توضیحات مقالات پیشین، محدودتر بوده وکثرت روایات آن حضرت ما را ناچار از گزارش کلیات وپرهیز از ذکر جزئیات کرده است. از پیش فرض ها وروش های این مجموعه مقالات، پیش تر در نوشتاری دیگر گفت وگو کرده ایم. مقاله حاضر، روشنگر این سخن است که تعلیم آموزه های مهدوی در این برهه از تاریخ ائمه (علیهم السلام) افزون بر ارائه معارف مهدوی وآخرالزمانی به نکاتی مهم در تربیت مخاطبان توجه دارد ونوعی زمینه سازی برای جلوگیری از آفات بحث مهدویت وجلوگیری از انحرافات را متناسب با عصر ائمه نخستین دنبال می کند.

مقدمه

با مرگ عبدالملک بن مروان وحجاج بن یوسف، خشونت واقتدار حکومت بنی امیه کاهش یافت. آغاز امامت حضرت باقر (علیه السلام) هم زمان با این ایام بود که فشارها وسخت گیری ها کاهش یافت وامکان مناسب تری برای فعالیت های آموزشی فراهم آمد. با آغاز حکومت عمر بن عبدالعزیز وتا زمان قدرت گرفتن هشام بن عبدالملک، برخورد با شیعیان شکلی آرام تر به خود گرفت وامکان فعالیت تربیتی وآموزشی برای امام باقر (علیه السلام) فراهم شد. بدین ترتیب، حرکت تربیتی ای که با امام سجاد (علیه السلام) آغاز شده بود(1) در عصر امام باقر (علیه السلام) فرصت مناسبی برای توسعه وتعمیق خود یافت.
اولین استفاده از این آموزه را در فرقه کیسانیه می توان ردیابی کرد (نوبختی، 1404: 26). پس از آنان، اولاد عباس نیز مدعی وصایت شدند (همو: 30 - 36) وبا انتخاب القاب حضرت مهدی (علیه السلام) برای خود، راه تازه ای برای سوء استفاده از گرایش ها وباورهای مردم آزمودند؛ راهی که بعضی از نوادگان امام مجتبی (علیه السلام) نیز در مقابله با عباسیان در پیش گرفتند (بلاذری، 1394: ج3، 78؛ اصفهانی، 1385: 217).
ضعف حکومت اموی وکم شدن فشارها این امکان را برای امام باقر (علیه السلام) فراهم کرد که فعالیت های گسترده ا ی را در عرصه آموزش سامان دهد. مدرسه امام باقر (علیه السلام) موفق به تربیت نسل تازه ای از دانشمندان شیعه، متناسب با نیازهای عصر جدید شد؛ عصر پرسش ها وشبهات؛ پرسش هایی که در بستر ضعف فرهنگی مسلمانان می رویید واز چالش اندیشه ها وفرهنگ های مسلط آن روزگار با فرهنگ مسلمین تغذیه می شد.
عصر امام باقر (علیه السلام) آغازی بر دوره شکوفایی فوق العاده جامعه شیعه است. پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) او را باقر العلوم نامید؛ از این رو که او به سبب نیاز آتی در رویارویی با اندیشه های یونانی، ایرانی و... به آموزشی متفاوت از علوم انبیا روی آورد؛ او آن چه را که رسول آورده بود می شکافت، لایه های تازه ای از علم دین را عرضه می داشت، پاسخ هایی را که جامعه اسلامی به آن نیاز داشت از عمق پیام رسول استنباط کرده وراه وصول به این همه را نیز به حاملان علم شیعه می آموخت.
آموزه های اولیه اسلام در برابر اندیشه های ساده مشرکان وحرف های نه چندان پیچیده اهل کتاب عرضه شده بود. اما اکنون اندیشه های عمیق یونانی وایرانی وپیام های رمزآلود هندی در برابر اندیشه اسلامی رخ می نمود وتبیینی تازه وژرف اندیشی متفاوتی در اندیشه های الهی را نیاز داشت.
اگرچه اندیشه اسلامی ظرفیت پاسخ گویی به همه نیازها تا روز قیامت را دارد، ولی این اندیشه به صورت لایه لایه عرضه شده وبرای رسیدن به عمقی بیشتر، شکافنده علمی چون امام باقر (علیه السلام) را طلب می کرد.
باقر العلوم (علیه السلام) به لایه های زیرین اندیشه اسلامی پرداخت ودر تمام عرصه فقه - از عقاید ومعارف تا اخلاق واحکام - به نوآوری پرداخت. در عرصه عقاید ومعارف، نه تنها اعتقادات ناب دینی را تبیین کرد، بلکه به توضیح لایه هایی از معارف دینی اقدام کرد که پاسخ گوی نیاز این دوره بود.
کلامی که در آموزش های امام باقر وفرزندش (علیهما السلام) القا می شد، همانند آموزش های رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) وجانشینان او رکنی از تربیت دینی است ونوعی حرکت فکری وروحی را برای افراد به ارمغان می آورد. اما در عصر صادقین (علیهما السلام) اصول وقواعد این اندیشه واستدلال های ظریف ودقیقی که در ورای تک تک مفاهیم وگزاره های دینی نهفته است، آموزش داده می شد. این آموزش ها ذهن شاگردان را سازمان می دهد؛ ذهنیّتی که به آنان امکان پاسخ گویی به هر شبهه تازه را فراهم می آورد. این ذهنیّت حاصل نوع آموزشی است که در آن، فرد با تمامی وجود درگیر سؤالات اساسی شده وحرکت فکری خود را با پرسش های دقیق آغاز می کند(2). در این روش پیش از ارائه پاسخ، ذهن با پرسش ودرگیری با موضوع آماده شده ومطالب بی محابا به ذهن مخاطب ریخته نمی شود.
در آموزش های صادقین (علیه السلام) توجّه به آموزش اصول وقواعد اندیشه دینی واستدلال ها وحکمت ها برجستگی خاصی دارد. در این شیوه، نه تنها ظرایف ولطایف قرآنی(3) وروایی آموخته شده، بلکه چگونگی تحصیل این نکات نیز توضیح یافته است (نک: مشرق موعود، ش22).
این آموزش ها همراه با فضای باز گفت وگوی با استاد، استفاده از شیوه کارگاهی جدل ونقد شیوه استدلال شاگردان، به تربیت رجالی می انجامد که در برابر هر حریفی ودر هر عرصه ای توان مقابله دارند وقدرت کلام را در دو چهره تبیین گر ومدافع به رخ می کشند (برای نمونه نک: کلینی، 1407: ج1، 13، 87 و172؛ صدوق؛ 1398: 220؛ کشی، 1409: 256 و266). شاگردان گاه با حضور در مواجهه امام با صاحبان مذاهب وفرق می توانند در شیوه ومحتوای مباحث کلامی نکات بسیاری بیاموزند (کلینی، 1407: ج1، 72 و78).
در این جایگاه استاد به جای درگیری مستقیم خود با صاحبان شبهه وسؤال، می تواند شاگردان را به رویارویی با آنان بفرستد(4) وخود تنها مشکل گشایی کرده ودر حل دشواری ها از شاگردان خویش پشتیبانی کند(5). شاگردان نیز در صحنه عمل با مشکلات وپرسش های واقعی آشنا شده وتوانمندی هایشان محک می خورد.
در بررسی روایات صادقین (علیهما السلام) باید به تفاوت های عصر این دو امام نیز توجه داشت. امامت حضرت باقر (علیه السلام) در دوره فتور حکومت اموی است ودلیل چندانی برای تقیه نیست، اما امام صادق (علیه السلام) با آخرین خلیفه مقتدر اموی - یعنی هشام بن عبدالملک - وبا دو خلیفه خون ریز عباسی، ابوالعباس سفاح ومنصور هم عصر است. فضای گفت وگوی حضرت صادق (علیه السلام) آکنده از حساسیت حکومت هاست وپیچیده گویی وتقیه لازمه ادامه حرکت شیعی در این دوره ها به شمار می رود.
تفاوت دیگر در قلّت وکثرت شیعیان است. اصحاب امام باقر (علیه السلام) جمعی محدودتر ولی خالص ترند، اما عصر امام صادق (علیه السلام) دوره پرشماریِ شیعیان وهمراه شدن با ناخالص ها وناخالصی هاست. همین نکته موجب می شود فهم سخنان امام صادق (علیه السلام) محتاج به دقت ها وظرافت های بیشتری باشد.
آخرین تفاوت در پدیدار شدن آل عباس است؛ قدرت طلبان تازه ای که با آل علی (علیه السلام) نسبتی نزدیک دارند واز بسیاری از اسرار باخبرند. اینان از معارف شیعی آگاهند وآماده سوء استفاده از هر آموزه ای به ویژه آموزه مهدویت هستند. توجه به حضور وحساسیت عباسیان در فضای صدور یا تدوین کتب حدیث(6) می تواند به تحلیل های متفاوتی بینجامد. باید به این نکته توجه داشت که عباسیان وداعیان از اواخر دوره حضرت امام باقر (علیه السلام) کار خود را آغاز کردند؛ حرکتی که در دوره امام صادق (علیه السلام) به بار نشست.
در ادامه به محورهای سخنان امام باقر (علیه السلام) درباره آموزه های مهدویت اشاره می کنیم وبر نکات پرتکرار ومتفاوت در هر یک تأکید خواهیم کرد. فراوانی روایات صادقین (علیهما السلام) سبب می شود برای تنظیم مناسب تر به دسته بندی محتوایی تازه ای بر اساس مقطع زمانی مورد توجه در کلام روی آوریم.
مأخذ ومرجع اصلی در این بخش، کتاب معجم احادیث امام مهدی (علیه السلام) است که به شماره صفحات آن در میان پرانتز اشاره شده است. تقریباً تمامی روایات امام باقر (علیه السلام) در جلد چهارم وبخش کوچکی از روایات در جلد پنجم این کتاب قرار گرفته است. البته روایات تفسیری امام باقر (علیه السلام) در حوزه مهدویت در مجلدی مستقل ودر کنار سایر روایات تفسیر ائمه اطهار (علیهم السلام) گردآوری شده است.

محورهای بحث در سخنان امام باقر (علیه السلام)

1. تولد، نام ونسب، ویژگی ها
امام باقر (علیه السلام) در چند روایت از مخفی بودن ولادت امام مهدی (علیه السلام) سخن گفته (337 - 340) ودر تعدادی از روایات به توصیف ظاهری امام مهدی (علیه السلام) پرداخته اند (351 - 355). در روایات امام باقر (علیه السلام) کمتر به نام مهدی (علیه السلام) اشاره شده(7) وحتی در مواردی، اجتناب امام از ذکر نام ایشان مشهود است (341 و351).
در یک روایت از درج امام وعملکرد او در پیمان ومیثاقی خبر داده که از همگان گرفته شده است؛ میثاق مندرج در آیه 172 سوره اعراف (377). در روایتی دیگر نیز به ویژگی مشهور مادر امام مهدی (علیه السلام) اشاره شده است: ابن سیدة الإماء فرزند سرور کنیزان (357).
تأکید بر مخفی بودن ولادت مهدی (علیه السلام) دو اثر در شیعه داشته است؛ اول، آمادگی برای چنین شرایطی ودور ماندن از شک وتردید؛ دوم، در اختیار گذاردن علامتی برای تشخیص درست تا جایی که مدعیان حتی در ادعای مهدویت موسی واسماعیل - فرزندان امام صادق (علیه السلام) - نتوانستند موفقیت چندانی به دست آورند.
توصیف ظاهری مهدی (علیه السلام) وخبر دادن از ویژگی مادر او، در خود تأکیدی بر قطعیت موعود وهمچنین احاطه امام باقر (علیه السلام) دارد وجایگاه او را بر مخاطب معلوم می کند. این توصیفات می تواند علامتی را نیز در اختیار مخاطبان وآیندگان بگذارد.
روایت به قرار گرفتن مهدی (علیه السلام) در مضمون میثاق توحید وربوبیت، ودرج امامت در مضمون توحید اشاره دارد واین که ادامه توحید وحاکمیت پروردگار، پذیرش امامتی است که روشنگر حکم پروردگار در تمامی حادثه هاست.
2. غیبت
توجه به حکمت غیبت در روایات بسیاری دیده می شود. در این روایات از ترس از کشته شدن (346)، بیعت نکردن با گردن کشان زمانه (348)، تحول در روحیه حاکم بر جامعه(8) (399 - 402)، غربال شدن (319 - 321) وهمچنین نیاز به طی شدن دوره هایی در جامعه انسانی وحصول برخی تغییرات (319 - 321، 399 - 402 و...) به عنوان دلایل غیبت نام برده شده است. همچنین در قالب بیان آثار غیبت نیز به نکاتی اشاره شده (348 - 350) که می توان از آن به عنوان بخشی از حکمت های غیبت یاد کرد.
امام در این سخنان از یک سو تداوم امامت آشکار را ناممکن واز سوی دیگر غربال شدن شیعیان وحصول نوعی بلوغ اجتماعی را لازمه قیام وظهور امام دانسته است.
این بیانات، عقلانیت غیبت را روشن می کند واشاره به حرکت هایی دارد که برای رسیدن به ظهور وقیام باید شکل گیرد. توضیح وجهه عقلانی غیبت، شبهه ها را می زداید وافق پیش روی فرد وجامعه شیعه را روشن می کند. این بخش از سخنان حضرت باقر (علیه السلام) به نکات ظریفی نیز اشاره دارد که باید در بحثی مستقل به آن پرداخت.
انحراف دیگری که در این کلمات مورد توجه خاص قرار گرفته، بحث تعیین وقت برای ظهور است. در این روایات، هر گونه وقت گذاری به صراحت باطل به شمار آمده وگوینده چنین سخنی تکذیب شده است (393 به بعد). فراهم آمدن شرایط ظهور حجت خدا وابسته به پایمردی مؤمنان وتحول در فضای فکری مردم است وبرای چنین اموری نمی توان وقت تعیین کرد.
در برخی روایات معتبر، از سال هفتاد به عنوان موعدی خبر داده شده که خداوند برای زمان حکومت ائمه (علیهم السلام) تعیین کرده بود، اما با کشته شدن امام حسین (علیه السلام) پروردگار بر اهل زمین غضب کرد وآن را تا سال صد وچهل به تأخیر انداخت. این موعد نیز به سبب کشف اسرار ائمه از سوی یاران ایشان منتفی شد وخداوند پس از آن در نزد ائمه (علیهم السلام) زمانی را برای حکومت تعیین نکرد.
این سخن را با مروری بر تاریخ ائمه نیز می توان تأیید کرد؛ زیرا حرکت اجتماعی شیعه پس از رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بعد از وقفه ای که با تسلط اولیه بنی امیه حاصل شد، روندی صعودی داشت وتأمل در شرایط اجتماعی جامعه شیعه نشان می دهد که تداوم حرکت حسینی می توانست با داشتن مهلتی بیشتر برای رشد به قیام بینجامد(9) که با کوتاهی وبی مهری یاران وخشونت دشمنان سرانجامی نیافت.
پس از امام حسین (علیه السلام)، امام سجاد (علیه السلام) آغازگر حرکتی تازه بود که در طول ده ها سال به گستردگی ووسعتی خاص رسید (کشی، 1409: 123)(10). این حرکت با فترت وزوال بنی امیه فرصتی استثنایی یافت، اما سستی یاران امام در پایبندی بر توصیه اکید آن حضرت بر تقیه، موجب شد حرکت شیعی گرفتار محدودیت های حاکمان وطمع ورزی دوستان شده وراه بر تشکیل حکومت ولایی بسته شود. شرایط تازه دیگر با تعیین زمانی برای قیام همراه نبود وهمه چیز موکول به پایمردی مؤمنان وتغییر ذهنیت مردم شد.
این منطق است که روایات دیگر حضرت باقر (علیه السلام) درباره بی فایدگی قیام های پیش از ظهور را توضیح می دهد. امام به برخی یاران خویش فرمان خانه نشینی وهمراهی نکردن با کسانی را می دهد که به قیام مسلحانه علیه حکومت برمی خیزند. امام نه تنها این تحرکات را بی فایده می داند(11)، بلکه از بی پایگی وبی هدفی افرادی از خاندان خبر می دهد که اقدام به قیام می کنند(12).
منع از همراهی با قیام های بی سرانجام همراه با تأکید بسیار بر انتظار فرج ونشان دادن رفتارهای درست در عصر غیبت است (322، 323، 325، 328 - 331، 316، 326 و327). امام باقر (علیه السلام) تصویری عمیق از مفهوم انتظار فرج می نمایاند که در آن انتظار، بخشی از دین است، نه صرف حالتی در روح وروان مؤمن. انتظار به مثابه آمادگی وآماده سازی شرایط برای ظهور، مهم ترین عمل در عصر غیبت به شمار می رود؛ عملی که خود فرجی است برای مؤمن در رسیدن به هدف وسطحی متفاوت در زندگی که خود از هر پیروزی وفرجی مهم تر است.
آموزش این نکته که اگر انتظار فرج به معنای نارضایتی از شرایط سخت وابتلائات عصر غیبت باشد، نوعی دنیاطلبی را در خود دارد واگر مؤمن خود را در چنین شرایطی متضرر احساس می کند، در حقیقت نقش خویش در این دنیا واهمیت ابتلا وغربال شدن ها (طوسی، 1411: 339؛ نعمانی، 1397: 213؛ کلینی، 1407: ج1، 370) را نیافته که اگر کسی با دوری از محضر معصوم بتواند فشارهای فکری، روانی واجتماعی را تحمل کرده، به آمادگی وآماده سازی ادامه دهد، برتر از کسانی است که محضر امام را درک می کنند ودر رکاب او می جنگند.
یکی از شیوه های بیان معارف مهدوی، اشاره به سنت هایی است که هم سان با پیامبران الهی در حق امام مهدی (علیه السلام) نیز جریان یافته است (357 و359 - 363) که از ظرافت های این شیوه، در مقاله پیشین سخن گفته شد (نک: مشرق موعود، ش27: 5-25). امام باقر (علیه السلام) در چند روایت به سنت هایی اشاره دارد که هم سان با پیامبرانی چون موسی، عیسی، یوسف، یونس (علیهم السلام) ومحمد (صلی الله علیه وآله وسلم) در حق امام مهدی (علیه السلام) نیز جاری شده است (برای مطالعه کامل ترین بیان در این باره، نک: صدوق، 1395: ج1، 327).
امام باقر (علیه السلام) برخی نکته های عصر غیبت را همانند سایر معصومین (علیهم السلام) تکرار می کند: اصلاح امر مهدی (علیه السلام) در یک شب (357 و446) وهمچنین شهادت بر امامت آن حضرت، توسل به او ودعای برای او (19 - 24) که پیش تر از آثار این بیانات گفتیم(13).
3. عصر نزدیک به ظهور
در کتب روایی شیعه واهل سنت روایات بسیاری می توان یافت که از اوضاع روزهای آینده خبر می دهند؛ روایاتی که از آن ها به روایات ملاحم وفتن تعبیر شده ومؤلفان بسیاری به تصنیف پیرامون آن ها پرداخته اند.
بخش بزرگی از این روایات وضعیت زمانی مشخصی نسبت به قیام مهدی (علیه السلام) ندارند، اما بخشی دیگر از عصری خبر می دهند که به قیام مهدی (علیه السلام) می انجامد. روایات اخیر، بخش مهمی از آموزه های مهدوی را تشکیل می دهد.
این روایات در حقیقت گزارشی از وقایعی است که پیش از ظهور حجت خدا رخ خواهند دارد؛ وقایعی که با رخ دادن آن ها می توان ظهور امام مهدی (علیه السلام) را توقع داشت وعلایم ظهور به شمار می روند.
از بیان علایم ظهور توسط ائمه (علیهم السلام) هم مصون سازی مسلمانان نسبت به جریان های انحرافی حاصل می گردد وهم احاطه وجایگاه امامان شیعه گوشزد می شود. این علایم گاه در آسمان وزمین وخارج از فضای اجتماعی، وگاه حادثه هایی اجتماعی هستند. پرتکرارترینِ علامت های دسته اول در منقولات حضرت باقر (علیه السلام) ندای آسمانی است؛ ندایی که مهدی (علیه السلام) به همگان معرفی می شود وآغاز قیام او را اعلام می کند وبرای هیچ کس تردیدی باقی نمی گذارد (317، 362، 367، 382، 427، 429 - 431 و433).
این بیانات افزون بر ارائه علامتی مطمئن وحتمی برای ظهور، راه را بر مدعیان مهدویت می بندد؛ زیرا ساختن صیحه ای آسمانی که در گوش همه نشسته وبرای همگان مفهوم باشد، حتی امروزه نیز خارج از اختیار آدمی است.
داعیان عباسی در دوره امام باقر (علیه السلام) کار خود را آغاز کردند وسوء استفاده از مفاهیم مهدوی، از جمله آموزه هایی است که در تبلیغات عباسیان مورد توجه خاص بود. استفاده از برخی القاب مهدی (علیه السلام) مانند سفاح، منصور ومهدی برای سلاطین عباسی حکایت از این توجه دارد. ارائه علایمی تقلید وجعل نشدنی می تواند دست مدعیان را در فریبکاری ببندد وشیعیان را با نشانه هایی همراه کند وتشخیص حق وباطل را سهل نماید.
در منقولات امام باقر (علیه السلام) از میان علایم اجتماعی، خروج سفیانی بسیار مورد توجه است. نام، مشخصات ظاهری (418)، نقطه آغاز حرکت (362)، درگیری های پیش از آن (416، 405، 315، 384، 385، 390)، مدت حکومت (419) وهمچنین حوادثی توصیف شده است که برای او وسپاهش رخ خواهد داد (422). در این کلمات، امام باقر (علیه السلام) بر حتمیت قیام سفیانی تأکید شده (423) وخروج او را در سال قیام قائم (417) وپیش از حدوث آن گفته است (384 و413).
واژه «سفیانی» برگرفته از کنیه ابوسفیان - بزرگ بنی امیه - است واز انتساب دشمن بزرگ مهدی (علیه السلام) به این خاندان خبر می دهد. این واژه در عصری که حکومت در اختیار آل امیه است، به نوعی مربوط کردن جریان شیطانی سفیانی به حکومتی است که بر تخت حکومت مسلمین نشسته است. توجه خاص امام باقر (علیه السلام) به سفیانی وداستان او می تواند تأکیدی بر تقابل خاندان وجریان اموی با اسلام، پیامبر وحرکت او باشد.
برخی دیگر از علایم ظهور مانند قتل نفس زکیه (447)، اختلاف میان فرزندان عباس، خروج یمانی وهمچنین برخی علامات نجومی (379 و389) در منقولات از امام باقر (علیه السلام) وارد شده اند (425، 447، 405 و406) (برای مطالعه برخی علایم دیگر، نک: نعمانی، 1397: 262 به نقل از امام باقر (علیه السلام) ونیز مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1428: 405، 315، 390، 345، 346 و362). اما در روایات به جای مانده از حضرت باقر (علیه السلام) خبر چندانی از دجال دیده نمی شود وتنها در یک نقل به محل خروج دجال اشاره شده است (ج5، 5).
در منقولات امام باقر (علیه السلام) از ظهور پرچم های سیاه (نشانه عباسیان) در حمایت از مهدی (علیه السلام) خبر داده شده است (409 - 411) که پیش تر از شبهه اعتبار این روایات وخدشه در منبع آن، یعنی کتاب فتن ابن حماد سخن گفته شد.
4. ظهور ووقایع هم زمان با آن
توصیف هنگامه ظهور، مضمون بخشی از روایات امام باقر (علیه السلام) است. خروج قائم در روز عاشورا رخ خواهد داد (451 و453)(14) ویارانی به تعداد سربازان رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در بدر خواهد داشت که از مناطق مختلف دنیا گرد او فراهم می آیند (445 و449).
آری، او آغاز دوباره بدر اسلام ومنتقم عاشوراست وهر کس می تواند با انتظار مصلحانه این امید را در دل بپروراند که در محضر او ودر رکابش حاضر شود وحجاب زمان ومکان مانع از حضور وهمراهی نخواهد شد. این سپاه، همان سپاه بدر محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) است که بازگشته وآن چه ناتمام مانده بود را تمام می کند.
در مکه خطبه خوانده، حرکت خود را آغاز می کند؛ پرچم، سلاح، کلاه خود وسپر رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) را به همراه دارد وپیمان نامه ای از جانب او. کنار کعبه، میان رکن ومقام با او بیعت می شود (364 - 367) وبا ندای آسمانی ومعرفی او با نام ونام پدر، جای شبهه برای کسی باقی نمی ماند (367 و...). او عصا وسنگ موسی (369 و373) را به همراه دارد وسنت هایی از انبیا در حق او نیز جاری است (359 - 363).
او با نام رسول خدا وبا همان پرچم، سیره وسلاح او بازگشته است. او ادامه انبیاست، وبا ابزارها وسنت های آنان همراه است. در تأیید او آسمان به زمین متصل شده وجایی برای شبهه وتردید باقی نمی ماند. آن که در برابر او می ایستد، از حجت بالغه الهی عبور کرده ودر برابر آن ایستاده است.
عیسی مسیح (علیه السلام) در زمان او به زمین بازمی گردد. عیسی (علیه السلام) در رکاب مهدی (علیه السلام) است ودر نماز به او اقتدا می کند (499 و500). در کافی از امام باقر (علیه السلام) نقلی وارد شده که در آن از همراهی الیاس پیامبر با مهدی (علیه السلام) خبر داده است (439 - 443).
همراهی عیسی (علیه السلام) می تواند به یک دست شدن دو دین بزرگ ابراهیمی اشاره داشته باشد وبه این که این جنگ میان صاحبان ادیان ومذاهب نیست وحق محض در برابر باطل محض صف خواهد کشید.
امام باقر (علیه السلام) در برخی روایات از اوصاف یاران قائم گفته است؛ از شجاعت فوق العاده آنان (437)، از برادری ورفاقتشان (435) واز مطیع بودن آسمان وزمین واشتیاقشان بر ایشان (434). یاران قائم همگی در قید حیات نیستند وبسیاری از آنان به دنیا رجعت کرده ودر رکاب امام زمان (علیه السلام) حاضر می شوند (15 و16).
تصویر یاران قائم به مخاطبان شرایطی را گوشزد می کند که با تحقق آن می توان به ظهور قائم امید بست. تا این استوانه ها بزرگ نباشند، امکانی برای حکومت مهدوی نیست واین بارِ بزرگ بر شانه های ناتوان جای نمی گیرد. مخاطب با دیدن فاصله خود با این تصویر زیبا، هم راه را می بیند وهم دلیل غیبت را می یابد وهمچنین شوق حرکت را احساس می کند.
در نقلی از جابر، امام باقر (علیه السلام) شیوه سلام گفتن بر امام مهدی (علیه السلام) به هنگام رویت او را به شیعیان آموخته که عبارت آشنایی از زیارات جامعه است (ج5، 17 و18). سلام بر او صدها سال پیش از تولدش وسلام بر او که توفیقی برای دیدارش نداریم، او را در دل وخیال ما حاضر کرده وبا کلماتی زیبا بذر شناخت واحساس را در مخاطب می نشاند.
5. جنگ ها تا شکل گیری حکومت جهانی
شکل گیری حکومت جهانی مهدی (علیه السلام) با موانعی روبه روست که جز با جنگ کنار زده نمی شود. یاران شجاع وهم دل قائم (علیه السلام) که از آسمان وزمین حمایت می شوند، در خدمت اویند. در روایات، از مسیر حرکت قائم (455 و469)، رفتن به سوی قدس (491 و492)، درگیری ها وجنگ های او وهمچنین پیروزی هایی که در انتظار اوست خبر داده شده است (378 و481)؛ پیروزی هایی که با حمایت همان فرشتگان به دست می آید که در جنگ بدر مددرسان رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) بودند (434).
روایات امام باقر (علیه السلام) سیره قائم (علیه السلام) را همانند سیره رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) دانسته(15)، اما در همین روایات چند نکته دیده می شود که به نظر با سخن فوق هماهنگ نیست:
1. برخی روایات از برخوردهای شدید ومتفاوت امام مهدی (علیه السلام) خبر می دهد (384 و473 - 480). حتی در روایتی زراره از امام باقر (علیه السلام) صراحتاً پرسیده است: «أَ یسِیرُ بسِیرَةِ محَمَّدٍ (صلی الله علیه وآله وسلم)؟» وامام در جواب فرموده: «هَیهَاتَ هَیهَاتَ یا زُرَارَةُ! مَا یسِیرُ بِسِیرَتِهِ»‏‏ (نعمانی، 1397: 236).
2. در برخی روایاتِ امام باقر (علیه السلام) از تجدید اسلام توسط امام مهدی (علیه السلام) ودعوت او به سنت وامری جدید خبر داده شده است (317، 384، 503 - 506)
3. روایتی نیز از امام باقر (علیه السلام) نقل شده که سیره قائم (علیه السلام) در قضاوت را گاه هم سان با پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) وگاه متفاوت با او معرفی کرده است (483).
با دقت در روایات فوق، می توان ناهماهنگی ظاهری را برطرف کرد؛ زیرا مراد از تفاوت سیره امام با رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در برخورد سختی است که او از آغاز با دشمنان خدا خواهد داشت. اما اصول حاکم بر رفتار امام نیز همان است که رسول (صلی الله علیه وآله وسلم) به همه آموخته است.
رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) ابتدا به بیان دعوت واتمام حجت پرداخت ودر این راه جز به ملاطفت وحوصله راه نپیمود، اما آن جا که چیزی جز عناد ودشمنی باقی نماند، او به شکستن توطئه ها اقدام کرد(16). برخوردهای تند امام مهدی (علیه السلام) با کسانی است که جز عناد ندارند وجز زبان شمشیر نمی فهمند. مروری بر شخصیت سفیانی ودجال این ویژگی در دشمنان امام را نشان می دهد.
دعوت با ندایی آسمانی وعلایمی آغاز می شود که حجت را بر همگان تام وتمام می کند. روایات بحث مهدویت، امام را دفع کننده شرّ سفیانی ودجال می داند، نه آغازگر جنگ با آنان.
روایات دعوت به اسلامی جدید از نکته مخالف با مسلمات قرآنی وروایی سخن نمی گوید. دعوت به سنت واسلام جدید، دعوت به امری متفاوت با سنت واسلامی است که مردم به آن خو کرده اند؛ اسلام وسنتی که گرد وغبار کج فهمی ودست های دسیسه بر آن آسیب ها زده است (برای تفصیل این مطلب نک: کشی، 1409: 138، روایتی طولانی از امام صادق (علیه السلام)).
آری، به نظر می رسد در نظام قضایی امام مهدی (علیه السلام) بر اساس واقع حکم خواهد شد وبه امارات وادله احراز، اکتفا نخواهد گردید واین تمایزی میان نظام قضایی حکومت موعود با نظام قضایی رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) وامیرمؤمنان (علیه السلام) است.
در روایتی از حضرت باقر (علیه السلام) به شهر کوفه به عنوان محل حضور یا سکونت امام مهدی (علیه السلام) پس از قیام اشاراتی شده است (ابن قولویه، 1356: 30). البته طبیعی است که محل سکونت امام مهدی (علیه السلام) در عصر غیبت مشخص نشده وتنها برخی روایات به محل های گوناگونی به عنوان اماکن سکونت یا حضور امام اشاره دارند.
6. حکومت حجت خدا
این وعده مکرر رسول (صلی الله علیه وآله وسلم) وجانشینان اوست که مهدی (علیه السلام) دنیای لبریز از ظلم وبیداد را به دنیایی سرشار از عدل وداد بدل خواهد کرد (521). حضرت باقر (علیه السلام) از عدل او (487، 513 و514)، تکامل عقل ها در عصر او (515 و516) واز بخشش وعطای او (509 - 511) خبر داده وحکومت باعظمتی (371) را ترسیم می کند که بر تمام عالم سیطره داشته (501) وحتی قوای طبیعی نیز مسخّر اویند (517 و518).
او به حکومت وراهی دعوت می کند که برای مردم تازگی خاصی دارد واز اسلامی سخن می گوید که با درک دیگران از آن متفاوت است (317، 384 و503 - 506).
این تصویرها مخاطبان را با حکومت معصوم آشنا می کنند ونصاب حکومت در نگاه شیعه را آموزش می دهند. اگر همت کنیم وزمینه ها را فراهم سازیم، ناچار از سعی وخطاهای مکرر وتحمل جهل وجور یکدیگر نیستیم ومی توانیم به چنین اوجی دست بیابیم. این نگاه است که برای عدالت ورزی های کوچک امثال عمر بن عبدالعزیز حسابی باز نمی کند که در چشم شیعه حکومت حقه بسیار فراتر از جلوه های کوچکی از عدالت است که گاه در حق یکدیگر روا داشته ایم.
رجعت معصومین (علیهم السلام) از جمله رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)، امام علی وامام حسین (علیهما السلام) یکی از نکاتی است که در روایات امام باقر (علیه السلام) به آن پرداخته شده است (ج5، 7 - 14). در میان این منقولات، روایت عمرو بن ابی المقدام از جابر که در دو کتاب تفسیر عیاشی واختصاص مفید وارد شده، مضمون غریب تری دارد (ج5، 9). روایت از 19 سال حکومت قائم، پنجاه سال هرج ومرج پس از وفات او وسپس بازگشت امام حسین (علیه السلام) به دنیا ومطالبه خون خود واصحابش خبر می دهد واز خون ریزی وسیع آن حضرت که بدگمانی مردم وقیام عمومی علیه ایشان را به دنبال دارد. امام حسین (علیه السلام) به حرم خدا پناه می برد ودر فشار شدید می میرد. پس از مرگ حسین (علیه السلام)، علی (علیه السلام) خشمگین از آن چه با حسین (علیه السلام) کرده اند به دنیا بازگشته وتمام دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) را می کشد وبر تمام زمین حاکم می شود. حکومت او سیصد ونود سال به طول خواهد انجامید.
روایت عمرو بن ابی المقدام از جابر متن های متفاوتی دارد. در نقل غیبت نعمانی هیچ سخنی از سفاح ومنصور یا منتصر واز تطبیق آن بر امام علی وامام حسین (علیهما السلام) نیست. شیخ طوسی نیز در کتاب غیبت به خروج منتصر وسفاح اشاره کرده، ولی از دو امام (علیهما السلام) نامی به میان نیاورده است. با توجه به فقدان سند در کتاب تفسیر عیاشی وهمچنین معلوم نبودن مؤلف کتاب اختصاص نمی توان به این دو متن اعتماد کرد.
مضامین موجود در اضافات تفسیر عیاشی واختصاص بسیار غریب است. این که پنجاه سال پس از رحلت قائم، حسین بن علی (علیهما السلام) بازمی گردد ودر چنین زمانی طالب خون خود واصحابش می شود واین که چنان خون ریزی برپا می شود که همه مردم علیه او قیام کرده واو را تا سرحد مرگ تحت فشار می گذارند، این که امام علی (علیه السلام) به انتقام خون او برمی خیزد وبا این که دوره ای بسیار طولانی بر زمین حاکم می شود، همگی از غرایبی هستند که پذیرش آن ها دشوار است وکمتر مؤیدی نیز بر این مطالب می توان یافت.
آری، رجعت امام حسین (علیه السلام) در روایت دیگری از امام باقر (علیه السلام) پیش بینی شده است (ج5، 13) اما این روایت از حکومت بسیار طولانی آن حضرت خبر می دهد که کاملاً با روایت عیاشی واختصاص منافات دارد. افزون بر این، این روایت نیز در کتاب مختصر بصائر الدرجات وارد شده که در مقالات گذشته از ضعف بخشی از مندرجات آن سخن گفته شد.
7. پس از مهدی (علیه السلام)
جهان پس از رحلت مهدی (علیه السلام) چگونه خواهد بود؟
این سؤالی است که در سخنان حضرت باقر (علیه السلام) پاسخی به آن نمی توان یافت، مگر در روایتی کوتاه که در آن به وجود قوّام وجانشینانی برای امام مهدی (علیه السلام) اشاره شده است (ابن قولویه، 1356: 30).
در پایان، اشاره مجدد به این نکته لازم است که از امام باقر (علیه السلام) درباره معارف مهدوی، روایات تفسیری بسیاری به جا مانده است. در جلد هفتم کتاب معجم احادیث امام مهدی (علیه السلام) 93 روایت تفسیری از حضرت باقر (علیه السلام) نقل شده که افزون بر آموزش معارف مهدوی، به ارائه مستندات قرآنی برای این آموزه ها پرداخته وشیوه های متفاوتی از استنباط وتفسیر را در اختیار گذارده است.
نتیجه
عصر صادقین (علیهما السلام) فرصتی برای آموزش معارف دینی است که بخشی مهم از آن را معارف مهدوی تشکیل می دهد. آموزش این معارف به گونه ای است که روش های استنباط را نیز می آموزد، عمق تازه ای از معارف دینی را به مخاطبان معرفی می کند وهمچنین شیعه را برای دشواری های عصر غیبت آماده می سازد. عصر امام باقر (علیه السلام) زمان آماده شدن برای تهدیدی از سوی یاران دیروز وقدرت طلبان امروز است که آماده اند با امید به منجی، برای خود پلکانی برای رسیدن به قدرت بسازند. آموزش های امام باقر (علیه السلام) به شیوه هایی ظریف، مخاطب را با علایمی آشنا می کند که منحرفان را در هر لباسی بشناسند وخود نیز گرفتار نشوند.

منابع

- ابن حبان، محمد بن حبان بن احمد، الثقات، تحقیق: محمد عبدالعمید خان، حیدرآباد هند، دائرة المعارف العثمانیة، 1393ق.
- ابن سعد، ابو عبد الله محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر، بی تا.
- ابن عدی، عبد الله، الکامل فی ضعفاء الرجال، تحقیق ومقابله: سهیل زکار ویحیی مختار غزاوی، بی جا، دارالفکر، بی تا.
- ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، نجف، دار المرتضویة، 1356ش.
- اشتهاردی، علی پناه، مدارک العروة، تهران، دار الأسوة للطباعة والنشر، 1417ق.
- اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، قم، دارالکتاب، 1385ق.
- برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، قم، دار الکتب الاسلامیة، 1371ق.
- بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق: محمدباقر محمودی، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1394ق.
- حرّانی (ابن شعبه)، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه وآله وسلم)، قم، جامعه مدرسین، 1404ق.
- خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، بی تا.
- راوندی، قطب الدین سعید بن هبة الله، الخرائج والجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی، 1409ق.
- صدوق، محمد بن علی بن بابویه، التوحید، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1398 ق.
-...، کمال الدین وتمام النعمة، تهران، انتشارات اسلامیه، 1395ق.
-...، من لا یحضره الفقیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1413ق.
- طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، تحقیق: خرسان، تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1407 ق.
-...، الغیبة للحجة، قم، دار المعارف الاسلامیة، 1411ق.
- عسقلانی (ابن حجر)، احمد بن علی بن حجر، تهذیب التهذیب، بی جا، دارالفکر، 1404ق.
- کشی، محمد بن عمر، رجال الکشی (اختیار معرفة الرجال)، مشهد، مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، 1409ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1407ق.
- مجلسی، محمد باقر بن محمدتقی، بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، 1403ق.
- مروزی، نعیم بن حماد، کتاب الفتن، تحقیق: سهیل زکار، بیروت، دارالفکر، 1414ق.
- مزی، جمال الدین ابو الحجاج یوسف، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، تحقیق: بشار عواد، بغداد، بی نا، 1406ق.
- مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإختصاص، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، 1413- الف.
-...، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، 1413- ب.
- مؤسسة المعارف الاسلامیة، معجم احادیث الامام المهدی، قم: مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1428ق.
- نسائی، احمد بن علی بن شعیب، کتاب الضعفاء والمتروکین، تحقیق: محمود ابراهیم زائد، بیروت، دارالمعرفة، 1406ق.
- نعمانی، محمد بن ابراهیم، کتاب الغیبة، تهران، نشر صدوق، 1397ق.
- نوبختی‏، حسن بن موسی، فرق الشیعة، بیروت، دارالاضواء، 1404ق.

پى نوشت ها:

ــــــــــــــــــــــ

(1) حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ الْحُسَینِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عیسَی عنْ یونسَ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ (علیه السلام) قَالَ:‏ ارْتدَّ الناسُ بَعْدَ الْحُسَینِ (علیه السلام) إِلَّا ثَلَاثَةً: أَبُو خَالِدٍ الْکابُلِی ویحْیی ابْنُ أُمِّ الطَّوِیلِ وجُبَیرُ بْنُ مُطْعِمٍ، ثُمَّ إِنَّ النَّاسَ لَحِقُوا وکثُرُوا؛ جمیل از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: مردم بعد از حسین (علیه السلام) مرتد شدند مگر سه نفر؛ ابوخالد کابلی، یحیی بن امّ طویل وجبیر بن مطعم. پس از مدتی مردم پیوستند وزیاد شدند. (مفید، 1413- الف: 64)
(2) نمونه این نوع برخورد را در اولین ودومین برخورد امام با هشام بن حکم (کشی، 1409: 256) وهمچنین در سخنان امام صادق (علیه السلام) در آغاز مناظره مرد شامی با اصحاب امام می توان دید (کلینی، 1407: 172).
(3) در کتاب معجم احادیث الامام المهدی 93 حدیث از امام باقر وبیش از این مقدار از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که با تفسیر وتأویل آیات قرآن، بسیاری از معارف مهدوی تبیین شده یا بر آن ها استدلال گردیده است.
(4) رویارویی های احول با ابوحنیفه وهشام با ارباب مذاهب وادیان (مجلسی، 1403: ج47، 396) ومروری بر آن چه درباره قیس ماصر گفته شد وهمچنین دیدن عناوین کتب ونوشته های رجال بزرگی مانند یونس بن عبد الرحمن، فضل بن شاذان ومتکلمان بزرگ آل نوبخت در عصر معصومین (علیهم السلام) تصویری کوچک از تلاش های آن بزرگان را ارائه می دهد.
(5) برای نمونه نگاه کنید به مناظره دیصانی با هشام ورجوع هشام به امام (کلینی، 1407: ج1، 79 و129). همچنین گفتنی است اصحاب عمدتاً پس از آموزش در مدینه به شهر خویش بازگشته وبه کار وتبلیغ می پرداختند وتنها گاهی برای زیارت امام وپرسش به مدینه آمده یا در ایام حج وعمره به گرد امام جمع می شدند.
(6) کتاب های مهمی مانند کتاب الفتن نوشته نعیم بن حماد مروزی، با چنین نگاهی مورد توجه قرار دارند. در این کتاب روایات متعددی از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است که همگی دچار ضعف سند هستند. اسناد مزبور عبارتند از:
1. حدثنا سعید ابو عثمان عن جابر عن ابی جعفر (نک: مروزی، 1414: ج1، 224، 290، 304، 312، 314، 316، 327 و345)؛

2. حدثنا یحیی بن الیمان، عن هارون بن هلال، عن ابی جعفر (علیه السلام) (همو: 333)؛

3. حدثنی الولید، قال اخبرنی شیخ عن جابر عن ابی جعفر (علیه السلام) (همو: 325 و329)؛

4. حدثنا الولید ورشدین، عن ابن لهیعة، قال حدثنی ابوزرعة، عن محمد بن علی (همو: 347)؛

5. حدثنا الولید بن مسلم، قال حدثنی محدّث أن (همو: 349)؛ در صدر سند اول عنوان سعید ابوعثمان واقع شده است. از میان اساتید نعیم بن حماد، دو نفر این اسم وکنیه را دارند (مزی، 1406: ج29، 469 وج10، 463): سعید بن عبد الجبار الحمصی وسعید بن زکریا قرشی. راوی اول از سوی دانشمندان رجالی اهل سنت تضعیف شده وقابل اعتماد نیست (نک: همو: ج10، 522)، اما راوی دوم اگر چه از سوی ابوحاتم وبرخی دیگر جرح شده، اما بخاری وابن حجر او را توثیق کرده اند (نک: همو: ج19، 435). به هر حال قرینه ای در کتاب نعیم بن حماد برای تمییز این دو وجود ندارد واز این رو سند مزبور قابل اعتماد نیست. در سند دوم، یحیی بن الیمان وهارون بن هلال حضور دارند. فرد اول از سوی بسیاری جرح شده (نک: ابن سعد، بی تا: ج6، 391؛ نسائی، 1406: 249؛ ابن عدی، بی تا: ج7، 235؛ احمد بن حنبل ویحیی بن معین به نقل از عسقلانی، 1404: ج11، 267)، اگرچه برخی نیز او را توثیق کرده اند (ابن حبان، 1393: ج9، 255 البته با تعبیر ربما اخطأ؛ علی بن عبد الله المدینی به نقل از خطیب بغدادی، بی تا: ج14، 127با تعبیر صدوق وکان قد أفلج فتغیر حفظه). هارون بن هلال نیز مجهول الحال بوده وراهی برای توثیق او نیست. سندهای سوم وپنجم گرفتار ارسال بوده واعتباری ندارند. در سند چهارم، ولید بن مسلم، رشدین بن سعد، عبد الله بن لهیعة وابوزرعه واقع شده اند که از احوال آنان - به جز ابوزرعه - در منقولات از نعیم بن حماد از علی (علیه السلام) گفت وگو کردیم. این سند نیز به سبب اعتبار نداشتن ابن لهیعة قابل اعتماد نیست.
(7) «اسْمُهُ‏ اسْمِی؛‏ نامش نام من است». (نعمانی، 1397: 231)
(8) در کافی (ج8، ص362) گفت وگویی میان حمران وامام باقر (علیه السلام) نقل شده است. در این گفت وگو، امام در پاسخ به سؤال حمران از زمان ظهور، برای او داستان عالِمی را می گوید که فرزندش از او نیاموخته، اما همسایه از او بهره می گیرد. در بستر مرگ، عالم به فرزند توصیه می کند به هنگام نیاز، به سراغ همسایه جویای علم برود. پس از مرگ عالم، پادشاه خوابی می بیند وبرای تعبیر آن از عالم سراغ می گیرد وهنگامی که از مرگ عالم آگاه می شود، فرزند او را به حضور می طلبد. جوان حیران وهراسان از این دعوت به سراغ همسایه می رود، اما با این شرط او مواجه می شود که اگر پادشاه پاداشی به او داد، همسایه نیز در آن سهیم باشد. با پذیرش شرط، همسایه از خواب پادشاه خبر داده وبه او می آموزد که در پاسخ سؤال پادشاه از این که این زمان، کدام زمانه است، بگوید: زمانه گرگ. جوان با آموخته هایش حضوری موفق در نزد پادشاه داشته وبه پاداش می رسد، اما به وعده با همسایه وفا نمی کند. خواب دوباره پادشاه، به احضار جوان والتماس وتعهد دوباره او به همسایه می انجامد وهمسایه این بار به او می آموزد که در پاسخ پادشاه بگوید: این زمان، زمانه قوچ است. جوان پس از گرفتن جایزه به تردید افتاده وباز نیز بی وفایی پیشه می کند. پادشاه باز خواب می بیند وجوان، پشیمان از بی وفایی ها، اما ناگزیر از پاسخ پادشاه، باز به محضر همسایه شتافته وملتمسانه کمک می خواهد وبر تقسیم جایزه تعهد می کند. همسایه به او می آموزد که این بار در پاسخ سلطان بگوید: زمان، زمانه میزان است. جوان با توفیق در نزد سلطان جایزه را به نزد همسایه آورده واز او می خواهد تا این بار او اختیاردار تقسیم باشد. همسایه سهمی برای خود نمی خواهد، اما برای جوان مروری بر گذشته دارد که بار اول، زمانه گرگ بود وتو نیز از گرگان، ونوبت دوم زمانه قوچ بود که قصد می کند وانجام نمی دهد وتو نیز از قوچ ها، اما اکنون زمانه میزان است وتو نیز آماده وفا. داستان امام باقر (علیه السلام) به لزوم تحول زمانه اشاره دارد؛ تحولی که با پختگی اجتماعی وتجربه راه های دیگر حاصل خواهد شد. آن ها که در زمانه حضور از پدران امت (حجت های خدا) بهره نبردند، باید دوره های گرگ صفتی وتردید وبی عملی را بچشند تا ارزش وفا واعتدال را حس کنند وآماده همراهی با حجت های خدا شوند.
(9) از علی (علیه السلام) روایاتی نقل شده که بر این مطلب دلالت دارد. (راوندی، 1409: ج1، 178؛ همچنین صدر حدیث کلینی، 1407: ج1، 368)
(10) از این نکته در نوارهای «تاریخ اسلام» به تفصیل سخن گفته شده است.
(11) لَیسَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیتِ أَحَدٌ یدْفعُ ضیماً ولَا یدْعُو إِلَی حَقٍّ إِلَّا صَرَعَتْهُ‏ الْبَلِیةُ الغیببة؛ کسی از ما خاندان نیست که‏ ستمی را دفع کند یا به حقّی فراخواند، مگر این که گرفتاری دامنگیرش ‏شود. (نعمانی، 1397: 201)
(12) وَأَنْ تَلْزَمَ بَیتَک وتَقْعُدَ فِی دَهْمَاءِ هؤُلَاءِ الناسِ وإِیاک والْخوَارِجَ‏ مِنَّا فَإِنَّهُمْ لَیسُوا عَلَی شَی‏ءٍ ولَا إِلَی شَی‏ء؛ ونیز به این که خانه‏نشین باشی ودر گردهمایی این مردم شرکت نکنی، واز آنان که از ما خاندان خروج می‏کنند دور باش که آنان چیزی به دست ندارند وبه چیزی هم نایل نمی‏شوند. (همو: 194)
(13) شیخ طوسی در الغیبة (ص162) روایتی درباره محل سکونت امام در عصر غیبت وتعداد همراهان او آورده است که با سندی مشابه در کافی (ج1، ص340) والغیبة نعمانی (ص188) از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است. قرائنی اتحاد دو روایت را تقویت کرده واشتهار سند اول وهم سانی نقل نعمانی وکلینی وهمچنین وجود ضعف در متن سخن شیخ طوسی می تواند دلیلی بر رجحان سند کلینی ونعمانی تلقی شده وروایت در زمره روایات امام صادق (علیه السلام) قرار گیرد.
(14) این سخن با اسناد مختلفی از ابوبصیر نقل شده است (نعمانی، 1397: 282؛ مفید، 1413- ب: 389؛ صدوق، 1395: ج2، 653-654) ومشابه آن از کثیرالنوّاء (طوسی، 1407: ج4، 300) وبه نقل از علی بن مهزیار نیز وارد شده است (نک: صدوق، 1413: ج1، 272). در نقل هایی از حادثه های میمونی خبر داده شده که در این روز رخ داده وتوجیهی برای دستور به روزه گرفتن در روز عاشوراست. بی اعتباری این روایات وصدور آن به سبب تقیه در بحث از روزه عاشورا روشن است (نک: اشتهاردی، 1417: ج21، 362) اما نقل علی بن مهزیار از این مطالب خالی است وبه همین دلیل، خدشه در مدلول آن (وقوع قیام در روز عاشورا) بی جهت خواهد بود.
(15) أَمَّا سُنَّتُهُ مِنْ محَمَّدٍ (علیه السلام) فَیهْتَدِی بِهُدَاهُ ویسِیرُ بسِیرَتِهِ. (صدوق، 1395: ج2، 351)
(16) امام صادق (علیه السلام) در کلامی مفصل از این روند سخن گفته است. (نک: کلینی، 1407: ج5، 10)

مقاله هاى مهدوى : ۲۰۱۸/۰۳/۲۸ : ۳.۱ K : ۰
: امیر غنوی : مجله مشرق موعود
comments:
no-comments