المسار:
فارسی » مقاله هاى مهدوى
الفهرس
مقاله هاى مهدوى

(۳۲۷) مقایسه گونه شناسی موعود مسیحیت با موعود شیعه

مقایسه گونه شناسی موعود مسیحیت با موعود شیعه

نویسنده: موسی جوانشیر
دانش آموخته سطح 3 مهدویّت حوزه علمیه قم
moC. oohaY@ 88 rihsnavaJ. M
مجله انتظار موعود بهار 1390، سال یازدهم شماره 34

چکیده:
در این مقاله، سعی بر این بوده است که مقایسه ای بین گونه شناسی منجی موعود مسیحی، حضرت عیسی (علیه السلام) ومنجی موعود شیعه، حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) انجام دهد.
در این نوشتار، هر یک از دو منجی، از نظر تبار شناسی، خصوصیات فردی ونقش وجایگاه، ارزیابی ووجوه تفاوت وتشابه این دو، بررسی شده است. در انتها تاکید دارد که مصداق واقعی منجی، یک شخص است وآن هم بر منجی موعود اسلامی تطبیق دارد؛ هر چند بازگشت عیسی مسیح (علیه السلام) در آخرالزمان قابل انکار نیست؛ ولی نه به عنوان منجی، بلکه به عنوان مددکار حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آخرالزمان می آید واو را یاری می دهد.

مقدمه

موعود باوری ومنجی گرایی به معنای اعتقاد به رهاننده ای که با آمدنش رنج ها وسختی ها، ناکمی ها وبی عدالتی ها، به خوشبختی ها وآرامش ها، بدل می شود، مورد اتفاق همه ادیان الهی است. اندیشه نجات، از مهم ترین دغدغه های عمومیبشر، به ویژه بشر امروزی است که از رنج وسختی های زندگی وبی عدالتی هایروزافزون به ستوه آمده وراه رهایی ونجاتی را جست وجو می کند.
در میان ادیان ابراهیمی، دو دین اسلام (شیعه امامیه یا همان شیعه دوازده امامی) ومسیحیت (که رابطه تنگاتنگی با دین یهود دارد وبسیاری از آموزه هایش را از آن دین اخذ کرده است؛ یعنی بستر ظهور مسیحیت کاملا یهودی بوده، ولی کم کم مسیر خود را مشخص کرده وعنوان یک دین مستقل را یهود رایافته است) وپیروان آن دو دین، به این مسأله مهم، بی توجه نبوده واهمیتویژه ای برای آن قائل شده اند وصریحا در این باب اظهار نظر کرده اند.
در این نوشتار، به مقایسه گونه شناسی منجی موعود دو دین ابراهیمی إسلام (شیعه) ومسیحیت می پردازیم؛ یعنی با بیان ماهیت ونوع منجی، می توانیم بهتبیین مواردی همچون ماهیت موعود، ماهیت وعده، رسالت معنوی یا اجتماعی، نقش کیهان شناختی موعود و... دست یازیم تا در سایه این واکاوی وبررسی، بهاین پرسش، پاسخ دهدم که آیا منجی موعود مسیحیت، قابل انطباق با منجیموعود شیعه می باشد یا نه؟ ودر هر صورت، منجی واقعی کیست؟ آیا یک منجی می آید یا دو منجی، یا احتمال دیگری در میان است؟ این امر می تواند فضایی مناسب را برای گفت وگو میان اسلام ومسیحیت فراهم آورده ودر نزدیک تر شدندیدگاه پیروان این دو دین به یک دیگر به شایستگی کمک کند.
یک. گونه شناسی موعود مسیحیت

الف. تولد معجزه آسا
مادر حضرت عیسی (علیه السلام)، منجی موعود مسیحیان، بدون واسطه پدر وازروح القدوس باردار شد. شوهرش یوسف، اراده کرد او را به پنهانی رها کند؛ امافرشته خداوند در خواب بر وی ظاهر شده، گفت: «ای یوسف، پسر داوود! از گرفتن زن خویش مریم مترس؛ زیرا آنچه در وی قرار گرفته است، از روح القدساست واو پسری خواهد زایید ونام او را عیسی خواهی نهاد؛ زیرا او امت خویش رااز گناهانشان خواهد رهانید». چون یوسف از خواب بیدار شد، چنانچه فرشته خداوند بدو امر کرده بود، به عمل آورد وزن خویش را گرفت وتا پسر نخستین خود را نزایید، او را نشناخت واو را عیسی نام نهاد». (متی 1: 25 18)
از نگاه منابع اسلامی، یهودیان در هنگام تولد حضرت مسیح، تهمت ها ونسبت های ناروایی درباره مریم رواج دادند که گویی او زن آلوده دامن است. درقرآن کریم، این اتهام زشت یهودیان به حضرت مریم «بهتانی عظیم» قلمداد شده است وسخت به نکهش یهودیان می پردازد ومی فرماید:
به سبب کفر ایشان وآن تهمت بزرگ که به مریم زدند، آنان را به عقوبتگرفتار می کنیم. (نساء: (4)، 156)».
ب. مصلوب شدن وعروج آسمانی
ماجرای مصلوب شدن حضرت عیسی (علیه السلام) از دیدگاه مسیحیان با اسلام متفاوتاست. اناجیل چهارگانه، به طور مشروح به بیان ماجرای دست گیری ومصلوبشدن حضرت عیسی پرداخته اند.
بنابر آنچه مسیحیان اولیه گفته اند، حضرت عیسی نه تنها قتل خود را به دستمخالفان پیش بینی می فرمود، بلکه می دانست چه کسی به او خیانت خواهد کرد واو را خواهد فروخت؛ ازاین رو یک مجلس ساده آراست وغذایی با یاران خودبرای آخرین بار صرف کرد تا آنکه دوازده تن حواریان خود را آماده مفارقتخویش کند.
اندکی بعد از آن در باغی که جثسیمانی نام داشت، یکی از شاگردان موسومبه یهودای اسخریوطی او را به جمعی که با چوب وشمشیر به سراغ او آمدهبودند، تسلیم کرد. آن ها را رئیس کاهنان در پی او فرستاده بود؛ پس آن ها عیسیرا نزد مجمع کاهنان واصل شورا برده، همه او را به جرم گفتن کفر، به قتلمحکوم ساختند. آن گاه او را نزد پیلاطس رومی بردند واز او خواستند که حکم رااجرا کند.
سه ساعت از نیمه روز گذشته بود که او را به پای چوبه دار آوردند... جماعتدر اطراف او فریاد برمی آوردند واو بر ایشان دعا می کرد ومی گفت: «ای پدر این ها را بیامرز زیرا که نمی دانند چه می کنند» (لوقا 34: 23). پس مسیح، به آوازبلند گدت: «الهی! الهی! چرا مرا ترک کردی؟» وجان، تسلیم حق کرد.
به عقیده مسیحیان، عیسی تحمل رنج کرد، تا آن که ابنای نوع خود را کفارهداده، آمرزیده سازد. برای آن که در روز سبت، جسد او بر فراز صلابه باقی نماند، شخص دولتمندی، به نام یوسف آریماتیا که از اعضای شورای کاهنان بود، کالبد اورا در قبری نو که از سنگ برای خود تراشیده بود گذاشت.
صبح روز سوم، بعضی از زنان اقارب عیسی (علیه السلام) پیش از این که راه مراجعت بهجلیل را پیش گیرند به طلب قبر او رفتند؛ ولی آن را تهی یافتند. هنگامی که سرگردان، عازم بازگشت شدند، ناگهان فرشتگانی ظاهر شده، به آن ها گفتند: «عیسی از مردگان برخاسته است». (جان بایر ناس، 1383: ص 60 64)
بر خلاف کتاب مقدسی، منابع اسلام، مصلوب شدن حضرت عیسی (علیه السلام) راتأیید نکرده، به صراحت مصلوب وکشته شدن حضرت عیسی (علیه السلام) را رد می نمایند:
او را نکشتند وبه صلیب نکشیدند وامر بر آنان مشتبه شد. به یقین، او رانکشتند؛ بلکه خداوند، او را به سوی خود بالا برد (نساء (4): 157 و158).
ج: القاب واسما
القاب واسمای بیان شده برای حضرت مسیح (علیه السلام) در اناجیل وقرآن کریم، هر یکجنبه ای از رسالت او را بیان می کنند. مهم ترین این اسما والقاب، بدین قرارند:
1. عیسی: منجی موعود مسیحیان را ابتدا یشوع (یهوشاعا، یسوع) می نامیدندکه واژه ای عبری وبه معنای نجات خدا است. این کلمه در میان رومیان ویونانیانبه «یسوس» تبدیل گردید وهمین واژه در زبان عربی «عیسی» شد (توفیقی، 1384: ص 130). انجیل، این واژه را «خداوند نجات دهنده» معنا کرده است کهامت خویش را از گناهانشان خواهد رهانید (متی 21: 1).
2. پسر انسان: این عنوان، بیش از هشتادبار در عهد جدید بر آن حضرت اطلاق شده است. کتاب دانیال از پسر انسان نام می برد واو را شخصیتی مطرح می کند که پیش از تنگی واپسین روز خواهد آمد وخدا، داوری وپادشاهی را بهاو خواهد سپرد. مسیحیان ایمان دارند که عیسی آن روزها را تحقق می بخشد (میشل، 1377: ص 69).
3. پسر خدا: این لقب در عرف مسیحیان به معنای تولد جسمانی عیسی ازخدا نیست؛ بلکه منظور از این لقب، آن است که ایمان خود را به ارتباط صمیمانهو استوار عیسی با خدا بیان کنیم (میشل، 1377: ص 68).
4. مسیح: مسیح را می توان نام دوم عیسی دانست (میشل، 1377: ص 70). انجیل چهارم پر از لفظ مسیح از کلمه عبری ماشیاح (مسیاح) به معنای «تدهین شده» است. در دین یهود، افراد را به منظور مأموریت های مهم مذهبی با روغنمخصوص مسح می کردند؛ به همین سبب، چنین افرادی از ویژگی های خاصیبرخوردار بودند ومیان مردم افرادی مقدس ومحترم شناخته می شدند (زیبایینژاد، 1382: ص 18).
در قرآن کریم از عیسی (علیه السلام) با نام های«مسیح»، «روح اللّه»، «عبد اللّه»، «مبارک» و«کلمة اللّه» نام برده شده است. در منابع روایی نیز «روح اللّه» لقب عیسی بن مریم است. از دیگر القاب وی می توان به «معلم الخیر (استاد نیک)» و«روح الأمین» اشاره کرد (حیدری کاشانی، 1388: ص 476).
د. ویژگی های ظاهری
در منابع مسیحیت، حضرت عیسی (علیه السلام) حضوری کم رنگ دارد وچندان از ویژگی ها وخصوصیاتش گفت وگو نمی شود. از لابه لای کتاب مقدس به برخی صفاترفتاری آن حضرت دست می یابیم که به آن می پردازیم:
جیمز هاکس در قاموس کتاب مقدس، عیسی را شخصی معتدل القامه باموهای می گون وطلایی رنگ وصاف که در مقابل گوشها مجعد ودرخشان بودتوصیف می کند. موهایش را به دو نیم تقسیم می کرد. پیشانیش مستوی ونرمبود، رویش بی عیب ومایل به قرمزی بود وریش کامل وتمام، به رنگ موی سرش داشت. دارای چشمانی کبودرنگ ودرخشنده ودتانی خوش ترکیب بود (هاکس، 1377: ص 807).
در مقابل، منابع اسلامی ما خصوصا روایات اهل بیت (علیهم السلام) درباره شخصیتعیسی بن مریم (علیه السلام) اطلاعات مفیدی ارائه می دهد که به آن اشاره می شود.
از نظر ظاهری، دارای قامتی میانه، سیمایی سفید مایل به سرخی وموهایمجعد بود. همچون برخی پیامبران، مختون متولد شد. در سه سالگی، حجت خدابر بندگان خدا وحتی بر یحیی (علیه السلام) بوده ودر هفت سالگی به رسالت رسید؛ اما درسی سالگی بود که مأموریت یافت رسالت خود را بر بنی اسرائیل آشکار کند. درکوه ساعیر بود که از سوی خداوند به وی وحی رسید ودر زمان عروج، سی وسه ساله بود. (زیبایی نژاد، 1382: ص 66 68 69)
ه‍. ویژگی های اخلاقی ورفتاری
بسیار کم حرف بود. هیچ گناه صغیره وکبیره وترک اولایی را مرتکب نشد (زیبایی نژاد، 1382: ص 66 69). بر خلاف شرعیت موسی (علیه السلام) که هم سیاسی وهم روحانی بود، اصول وتعالیم عیسی مسیح (علیه السلام) فقط روحانی است. آن حضرت ازاقدام سیاسی بر ضد حکومت ممانعت می کرد او به شدت از جنگ وخون ریزیو خشونت، متنفر بود وبرای ایجاد آشتی وصلح واصلاح، از حق خود می گذشت (متی 38: 5) وبه دیگران نیز توصیه می کرد که چنین کنند. مطیع مقرراتحکومتی ومخالف به کارگیری شمشیر بود. در عین حال، وی شخصی شجاع بود (متی 12: 21) که در مقابل روحانیت فاسد، آشکارا قیام کرد (متی 12: 21). اوشخصی بسیار فروتن ومتواضع بود (یوحنا 4: 13). ودر شام آخر، پای شاگردان رابه دست خویش شست وشو داد. حضرت عیسی (علیه السلام) بسیار غیور، مظلوم، صبور (متی 29: 11) وحلیم، با محبت (متی 9: 15) ومطیع خداوند بود (متی 10: 15). اوخود را عبد (سوره مریم: 19، آیه 30) وبنده خدا می دانست، علاوه بر این، حضرت عیسی شخصی سخندان ومنطقی، زیرک، هوشیار وحاضرجواب بوده است که مضامین اناجیل، گویای این حقیقت است (انجیل لوقا 20: 20، انجیلمتی 15: 22).
از نظر اخلاقی وزهد وورع وکثرت عبادت، مثال زدنی بود. بسیار روزه می گرفت، لباس خشن می پوشید ونا جو می خورد. آن گاه که آفتاب غروب می کرد، هرجا بود، به نماز می ایستاد ودر حال عبادت بود، تا خورشید طلوع می کرد. بهمحتاجان رسیدگی می کرد. برای خود غذایی ذخیره نمی کرد ومی فرمود: «همان خدایی که غذای صبح مرا داده است شامگاهان نیز مرا طعام خواهد داد».
او از نگاه شهوت آلود به زنان ومعاشرت با آنان شدیدا گریزان بود. عیسی (علیه السلام) گریه را با خنده می آمیخت. گاهی لبخند بر لب داشت وگاه می گریست. در ماهذی حجه حج به جا می آورد (زیبایی نژاد، 1382: ص 68).
و. نقش وجایگاه
در مسیحیت دو گونه نجات، وبه تبع آن، دو گونه منجی تصور می شود (صادق نیامحراب، 1389: ص 232 239).
الف. نجات سیال، شخصی ومیانجی گرایانه: این درک از نجات، به رستاخیزحضرت عیسی (علیه السلام) ارتباط چندانی ندارد وکاملا با همان زندگی اولیه او سازگاراست. این نجات، ثمره میانجی گری عیسی (علیه السلام) است. نه منجی گری اش. در اینمعنا از نجات است که عیسی با فدیه کردن خود، رابطه میان انسان وخدا رااصلاح می کند؛ «مسیح بره خدا بود که گناهان جهان را برمی دارد» (یوحنا 29: 1).
بنابراین این گونه نجات به معنای رهایی از تقصیر یا گناه یا رهایی از پیامدهایآن، در این جهان وحیات آخرتی است. بر این اساس، نجات بخشی عیسی (علیه السلام) سیال وغیر زمان مند (هر زمان به عیسی ایمان آورده شود، نجات می یابد)، فردیو غیر آخرت شناختی (بی ارتباط با پایان تاریخ) است. این گونه نجات بخشی رابهتر است از مقوله مباحث موعود باوری بیروت دانست.
ب. نجات جمعی، زمان مند ومنجی گرایانه: در این نگاه، عیسی (علیه السلام) در بازگشت مجدد خود، کار شاهانه ای انجام خواهد داد که همان تشکیل حکومتی استفراگیر که پیام انجیی را به همه مردم می رساند. (تیلیخ پل، 1381: ص 232). دراین درک از نجات، با یک منجی روبه رو هستیم، نه یک میانجی. این گونه نجات بهاجماع تمام مسیحیان، رهایی بخشی عیسی به معنای نجات بخشیدن ازپراکندگی، ظلم ونابسامانی است؛ اری که در سایه تشکیل یک حکومت مرکزی عملی می شود. نجات بدین معنا، نجاتی زمان مند (در زمان مشخصی طبقپیش گویی ها تحقق می پذیرد)، اجتماعی ومعنوی (هم به نجات معنوی می اندیشد، هم به رفاه دنیوی)، فرا ملی (دارای رسالت جهانی) ورو به آینده است. دراین گونه نجات، با منجی ای روبه رو هستیم که علاوه بر توجه به رستگاری معنوی، اهدافی چون برپایی عدل، امن ورفاه اجتماعی را هم در نظر دارد.
اکنون با عنایت به این دو دیدگاه درباره منجی مسیحیت وبا عنایت به منابع شیعی، نقش وجایگاه عیسی (علیه السلام) را برسی می کنیم.
1. نبی: عیسی نبی خوانده شده؛ یعنی کسی که پیام خدا را برای انسان آورد وانحرافات رهبران دینی وستمکاری به بینوایان را محکوم کرد (میشل 1377: ص 71). او از پیامبران اولوالعزم است ودارای مقام عصمت. دو اسم اعظم ازاسمای الهی را می دانست. او به منظور تبلیغ رسالت خود، بسیار مسافرت می کردو در قالب مثال، موعظه می فرمود (زیبایی نژاد، 1382: ص 66 69).
2. منجی: وی منجی نامیده شده؛ یعنی کسی که خدا نجات بشر را به دست اوتحقق می بخشد (همان).
3. صاحب معجزه: کتاب مقدس گزارشاتی از کرامات ومعجزات حضرتعیسی (علیه السلام) نقل می کند؛ همچون شفای دیوانگان (. لوقا 35: 4)، شفای از پیسی (لوقا، 11: 5 12)، شفای مفلوج (مرقس 5: 11 12)، شفای کور (یوحنا 9: 6 7.) وشفای کرولال (مرقس 7: 32 35)، راه رفتن بر روی آب (متی 25: 14)، زندهکردن مردگان (لوقا 7: 12 16) وغیره. اما در میان روایات وآیات قرآن کریم، معجزاتی از حضرت عیسی (علیه السلام) ذکر می شود که بسیار شگفت آور وبرایتأثیرگذاری، بسیار مهم تر از معجزات منابع مسیحی است؛ همچون سخن گفتنعیسی (علیه السلام) در گهواره آن هم با محتوایی بسیار عمیق، همراه با پیش گویی از آیندهکه خود سندی بر حقانیت او می باشد (مریم (19): 30 33) یا طلب مائدهآسمانی واجابت از طرف خداوند متعال (مائده (5): 114 115) ونیز خلقتپرنده از گل (آل عمران (3): 49).
4. عیسی در جایگه خدا: اناجیل هم نوا به عیسای بشری اعتقاد دارند؛ اما درانجیل یوحنا عیسی حکمت خدا خوانده می شود که جسمانی شده است. اوالوهیت یافته وازلی است؛ لذا مانند خدا عمل می کند وسخن می گوید. معرفیعیسی بدین گونه، در نوشته های پولس ابداع شده است.
توماس میشل در کتاب کلام مسیحی این لقب را عنوانی برای کارکرد عیسیمی داند وچنین می گوید:
این لقب به کسی داده می شود که قدرت وسلطه دارد. به عقیده مسیحیان، هنگامی که خدا عیسی را از مردگان برخیزاند، این لقب را به وی عطا کرد. اینلقب همچنین اشاره دارد به این که عیسی تنها میانجی بین خدا وبشر است. علاوه بر این، لقب«خداوند»بر اعتقاد مسیحیان مبنی برآوردن عیسی درواپسین روز ونشستن وی بر طرف راست خدا برای داوری انسان ها، دلالتدارد (میسل، 1377: ص 69).
اما آیات وروایات شیعه، خدا بودن عیسی (علیه السلام) را رد می کند واو را همچون سایرمخلوقات خداوند، بشر وبنده ای از بندگان خدا معرفی می نماید (مریم 19): 30).
5. برقرار کننده ملکوت خدا: ملکوت خدا در حقیقت، تحقق وعده هایی است کهخدا به داوود داده که سلطنت او را تا ابد پایدار خواهد ساخت واین وعده با آمدنو بازگشت عیسی (علیه السلام) محقق خواهد شد. مراد از ملکوت خدا در این وعده ها، مجموعه آرمان های معنوی واجتماعی ای است که عیسی (علیه السلام) در یک فعالیت شاهانه وبا تشکیل حکومتی الهی (ملکوت خدا) آن ها را عملی خواهد ساخت صادق نیا، محراب، 1389: ص 238)؛ ولی خود عیسی (علیه السلام) چنین ادعایی نکرده است.
6. نجات دهنده جمعی وفرامنطقه ای: عیسی (علیه السلام) دیدگاه تنگ نظرانه یهود درباره انحصار نجات در قوم بنی اسرائیل را رد می کند ونجات گری منجی را جمعی وشامل حال همگان اعلام می کند؛ چنانکه در کتاب تاریخ جامع ادیان می گوید:
در انجیل متی آمده است:
به شما می گویم که بسا از مشرق ومغرب آمده، در ملکوت آسمان با ابراهیم واسحاق ویعقوب خواهند نشست؛ اما پسران ملکوت بیرون افکنده خواهند شدو در ظلمت خارجی که گریه وفشار دندان باشد. از این قرار، ملکوت الهیمحدود به حد ومحصور به حصر برای چند تن از صالحان یهود نخواهد بود؛ بلکه دایره اخوتی است که محیط آن، شامل تمام اقوام عالم می شود (جان بایرناس، 1383: ص 595).
نتیجه
بر اساس مطالب بیان شده، می توان گفت که موعود منجی مسیحی، از موعودهای شخصی ومعین است؛ یعنی هر کسی نمی تواند موعود مسیحی باشد، هرچند شرایط برایش فراهم باشد. آن موعود، یک فرد مشخص با ویژگی هایبشری است؛ هرچند یک جنبه الوهی نیز پیدا کرده است. بنابر گزارش اناجیل، موعود مسیحی رجعت کننده خواهد بود وآن گاه کارکردش را به منصه ظهورخواهد گذاشت. ماهیت نجات بخشی او، هم فردی است که با صرف ایمان آوردنبه شخص او اتفاق می افتد (بیان شد که این نوع از نجات بخشی، آخرت شناسانهنیست ودر این جا عیسی بیشتر میانجی است تا منجی) وهم جمعی وجهانشمول؛ نه اینکه دامنه وگستره نجات او قومی خاص یا منطقه ای خاص باشد. نجات فرجامین عیسی، هم جنبه معنوی دارد، هم اجتماعی. با این توضیح کهبرای محقق کردن فرامین الهی واشاعه پیام انجیل، تلاش می کند؛ ولی به هیچروی در همین مورد، منحصر نمی شود؛ بلکه در زمینه زندگی دنیایی بشر هم اقداماتی انجام می دهد وبه رفاه وآسایش عمومی ودنیایی نیز توجه خواهدداشت. اگر رو به آینده بودن را به اعتبار تحقق یا عدم تحقق بازگشت منجیلحاظ کنیم، می توان گفت عیسی از موعودهای رو به آینده است واز آن روی کههنگام بازگشت او، تغییراتی در اوضاع عالم نمایان شده، علائم طبیعی بروز پیدامی کند، کارکردش کیهانی خواهد بود.
دوم: موعود شیعه

الف. تولد معجزه آسا
ولادت حضرت مهدی (علیه السلام) در شب جمعه، نیمه شعبان (شیخ صدوق، 1380: ج 2، ص 155) در شهر سامراء، پایتخت عباسیان، در سال 255 ق بوده است. بینحاکمان وزمامداران غاصب خلافت ودستگاه حکومت طاغوت، اضطراب ونگرانی هایی وجد داشت. اخبار واحادیثی به خصوص از پیامبر اکرم (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) رسیده بود کهاز تولد فرزندی برای امام حسن عسکری (علیه السلام) خبر می داد؛ فرزندی که تاج وتخت ستمگران را واژگون وعدل وداد را در سرتاسر گیتی برقرار خواهد کرد، واین مطلب به گوش زمامداران رسیده بود. در این اوضاع وشرایط، معتصم عباسی، هشتمین خلیفه عباسی که حکومتش از سال 218 ق آغز شده بود، دستور داد ازتولد نوزادان جلوگیری کنند. این دستور، به کشته شدن شماری از مادران بی گناهمنجر شد. او قابله هایی را پنهانی به خانه ها فرستاد تا زنان باردار خبر دهند.
با نزدیک شدن تولد حضرت مهدی (علیه السلام) واحساس خطر زمامداران جبار عباسی، معتصم درصدد برآمد تا از تولد این نوزاد جلوگیری کند واگر پدید آمد وبدینجهان پای نهاد، او را از میان بردارد؛ اما مشیت الهی بر این قرار گرفت که آثارحمل در نرجس خاتون، مادر آن حضرت پوشیده ماند. حجت حق از گزندآسیب ها نجات یافت وبرخلاف همه تلاش ها پا به عرصه وجود گذاشت.
ب. آبا ونسب
پدر حضرت مهدی (علیه السلام)، حضرت امام عسکری (علیه السلام) (گروه نویسندگان، 1428: ج 5، ص 38) ونرجس، مادر آن حضرت است که ملیکه، دختر یشوع، فرزند قیصر، پادشاهروم است. آن بانو، از اولاد حواریین وبه شمعون، وصی حضرت مسیح (علیه السلام) منسوببود که هنگام اسارت، نام خود را نرجس نهاد تا شناخته نشود (شیخ صدوق، 1380: ج 2، ص 132). هنگامی که به حضرت حجت (علیه السلام) حامله شد ونور وجودمقدس آن حضرت او را فرا گرفت، صیقل نام نهاده شد. وقتی که حضرت مهدی (علیه السلام) متولد شد، بر مادر ود سلام کرد وهنگامی که امام حسن عسکری (علیه السلام) به نرجسخاتون از آنچه بعد از وفاتش بر آنان وارد خواهد شد، خبر داد، از حضرت خواستتا از خدا بخواهد که وفاتش را پیش از وفات امام (علیه السلام) قرار دهد؛ لذا نرجس (علیها السلام) درزمان حیات امام از دنیا رفت وبر قبر او لوحی است که بر آن نوشته شده است: «این است قبر مادر «م ح م د» (شیخ صدوق، 1380: ج 2، ص 157 159).
ج. اسما والقاب
در روایات واحادیث رسیده، لقب های متعددی برای امام زمان (علیه السلام) ذکر شده اند. هریک از این القاب، به بخشی از صفات وویژگی ها وآثار وجودی آن امام همام اشارهدارند که به تعدادی از آن ها اشاره می کنیم:
نام آن حضرت، «م ح م د» است که در برخی روایات از بردن نام ایشان نهیشده است (شیخ صدوق، 1380، ج 1، ص 284 وج 2، ص 381) ومشهورترین لقب آن حضرت، مهدی (علیه السلام) است. (شیخ صدوق، 1380: ج 1، ص 103). از القابدیگر آن حضرت می توان به«قائم»به معنای قیام کننده به حق (شیخ صدوق، 1380: ج 2، ص 495) «بقیة اللّه» (کلینی، 1379، ج 1، ص 411) «حجت» (کلینی، 1379، ج 1، ص 328) «صاحب الزمان» (شیخ صدوق، 1380، ج 2، ص 271)، «منتظر» (شیخ صدوق، 1380، ج 2، ص 342)، «منصور» (شیخ صدوق، 1380، ج 1، ص 330)، «غریم» (مفید، 1413، ص 354) و... اشاره کرد.
د. ویژگی های ظاهری
با عنایت به روایات وبرخی ملاقات های معتبر می توان در این باره گفت: حضرت مهدی (علیه السلام) شبیه ترین مردم به پیامبر (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) است وهنگام ظهور، بین سی تا چهل ساله به نظر می رسد. او جوانی است زیباروی که چهره اش همانند ماه یا ستارهتابان است. رنگ چهره وپوست آن حضرت، رنگ عربی است؛ یعنی رنگش سفیدمایل به سرخی (گندم گون) است که کمی به زردی میل دارد. گونه های حضرت، کم گوشت است. بر گونه راست او خال سیاهی وجود دارد وبر پیشانی وی اثرسجده نمایان است. دارای پیشانی بلند ودرخشان وبینی کشیده وباریک است. ابروهایش بلند وکشیده، رخ او درخشان وچشمانش درشت، براق وبه رنگ سیاهاست؛ دندان های پیشین او از هم فاصله دارد وهیکلش همانند مردان بنیاسرائیل است؛ ولی قامتی متوسط دارد، دارای شانه هایی قوی وبزرگ، سینه ایفراخ، ساق هایی باریک ودستانی ستبر که بر کف دست راست خالی وجود دارد (جعفری، 1381: مقاله جمال یار).
ه‍. ویژگی های اخلاقی ورفتاری
حضرت مهدی (علیه السلام) مانند پیشوایان معصوم دیگر دارای کمالات اخلاقی ویژه ایاست. از آنجا که معصومان (علیهم السلام) انسان های کاملی هستند واز هر جهت، اسوه والگوی بشریت هستند، در بالاترین حد دارای اخلاق نیکو هستند وتمام صفاتامامان شیعه را نیز دارا می باشند. ترس از خدا وزندگی زاهدانه (نعمانی، 1376: ص 233) دانایی، بردباری، پرهیزگاری، بخشندگی، شجاعت وعبادت (قندوزی، 1416: ص 401) از صفلات او است که در روایات بیان شده.
امام زمان (علیه السلام) شباهت های فراوانی به پیامبر گذشته وامامان (علیهم السلام) دارد. شباهت به پیامبر اسلام (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) در نام وکنیه (گروهی از نویسندگان، 1428: ج 1، ص 94)، به حضرت یوسف (علیه السلام) وحضرت موسی (علیه السلام) در غیبت، با بسیاری از انبیایالهی در ارائه معجزه وکرامت، همچنین شباهت به حضرت ابراهیم (علیه السلام) در پنهان ماندن ولادت و... از این موارد است.
و. نقش وجایگاه (مقام، منزلت، عصمت، امامت و...)
در این بخش با توجه به آنچه گفته شد ونیز موضوع تحقیق، به بررسی ویژگی هاو نقش وجایگاه منجی در شیعه می پردازیم.
امام زمان (علیه السلام) محور ومدار هستی: پیامبر اکرم (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) فرمود:
الأئمة بعدی اثنا عشر أولهم أنت یا علی وآخرهم القائم الذی یفتح اللّه علی یدیه مشارق الارض ومغاربها؛ (جمعی از نویسندگان، 1428: ج 1، ص 313)
بر پایه این حدیث وامثال آن، شیعه معتقد است که حضرت مهدی (علیه السلام) دارای مقام امامت بوده، فردی است ممتاز که قابل مقایسه با سایر افراد جامعه نمی باشد. خداوند اجازه تصرف در عالم هستی را به او داده است ونقش هدایت گری برای اومقرر کرده است. عالم هستی، بدون او لحظه ای دوام نخواهد آورد. او واسطه فیضحق است (لطیفی، 1387: ص 111). او است که باعث انسجام اجزای عالم است. نمی شود تصور کرد که اگر امام نباشد، عالم چگونه خواهد بود. شاید این روایتامام صادق (علیه السلام) گویای این مطلب غیر قابل تصور باشد. آن حضرت فرمود: «لو بقیت الأرض بغیر امام لساخت» (کلینی، 1379: ج 1، ص 252)؛ یعنی اگر زمین بدونامام بماند، فرو می رود.
از نظر شیعه، امام مهدی (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) دارای ملکه عصمت است که به واسطه آن ازارتکاب هر گناه وخطایی بدور است. او از اهل بیت وعترت رسول خدا (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) است. (جمعی از نویسندگان، 1428: ج 1، ص 81 و110)
حضرت مهدی (علیه السلام) در پیشگاه خداوند وامامان معصوم (علیهم السلام) از جایگاهی بسعظیم برخوردار است (شیخ صدوق، 1380: ج 2، ص 473؛ نعمانی، 1376: ص 346).
مطابق منابع معتبر شیعی درمی یابیم که حضرت مهدی (علیه السلام) از آنجا که وارثهمه پیامبران است، مانند آنان وارث سنت های آنان نیز هست. در امام قائم (علیه السلام) از موسی ویوسف وعیسی (علیهم السلام) ومحمد (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم)، سنت هایی وجود دارد. سنت او ازموسی (علیه السلام) آن است که خائف ومنتظر است. سنت او از یوسف (علیه السلام) آن است کهبرادرانش او را فروختند وبا او سخن می گفتند واورا نمی شناختند. سنت او ازعیسی (علیه السلام) سیاحت است وسنت او از محمد (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) شمشیر است. (شیخ صدوق، 1380: ج 1، ص 56 و303).
او است که برقرار کننده عدالت در همه کره زمین خواهد بود (شیخ صدوق، 1380: ج 1، ص 535).
نتیجه
از لحاظ ماهیت، منجی موعود شیعه، موعودی است شخصی ومتعین، نه آرمانیتحقق نیافته که در آینده محقق می شود؛ بلکه فردی است که از پیش تعیینشده؛ چنانکه لابه لای روایات به مشخصات فردی آن موعود به صراحت اشاره شدهاست؛ از قبیل اسم واسم پدر، آبا واجداد، ویژگی های شخصی و... بنابراینچنین نیست که هر کسی که این شرایط برایش فراهم شود، به اصلاحات اقدامکرده، نجات بخش بشریت باشد.
نجات بخشی منجی موعود شیعه، جمعی بوده، همه بشریت وکل زمین را دربر می گیرد. عبارت «یملأ الأرض» در روایات، گویای این ادعا است (جمعی ازنویسندگان، 1428، ج 1).
برنامه های راهبردی او، هم سعادت دنیایی را تأمین می کند وهم سعادتآخرتی را در نظر دارد؛ لذا نجات بخشی او، اجتماعی ومعنوی خواهد بود که درسایه اقدامات آن حضرت علاوه بر فراگیری دین توحیدی وفرامین اسلامی درسرتاسر هستی، رفاه عمومی وامنیت همگانی ودر پی آن، خوشبختی دنیاییمردم نیز فراهم می شود.
در روایات آمده است که منجی شیعه، مردم را به کتاب وسنت نبوی دعوتمی کند. اگر رو به گذشته بودن را دائر مدار محتوای دعوت بدانیم، باید بگوییم که موعود شیعه از موعودهای رو به گذشته است؛ هر چند از این جهت که بهاقداماتی بسیار گسترده تر از زمان پیامبر اسلام (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم)، می پردازد که سابقه نداشتهاست، شاید بتوان به نوعی رسالت وی را رو به آینده دانست (محمدی مظفر، 1389: ص 281). ولی به اعتبار اینکه هنوز تحقق پیدا نکرده است، باید قائلشویم که فقط از موعودهای رو به آینده است. از نظر کارکرد هم کیهانی است؛ زیرا لابه لای روایات آخرالزمان، اخبار فراوانی از قایع وبلایای طبیعی وایجاد تغییر در اوضاع عالم آمده است (جمعی از نویسندگان، 1428: ج 1).
سوم: نتیجه گیری

الف. شباهت ها
با توآه به مطالب گذشته، به شباهت هایی بین حضرت مهدی (علیه السلام) وحضرت عیسی (علیه السلام) برمی خوریم که به آن ها اشاره می کنیم:
1. تولد هر دو معجزه گونه بودهاست. حضرت عیسی (علیه السلام) بدون پدر وبا عنایتخداوند متعال متولد شد ودرباره حضرت مهدی (علیه السلام) نیز خدوند آثار حمل را درمادر آن حضرت، آشکار نکرد.
2. مسیح (علیه السلام) ومهدی (علیه السلام)، از نسل داوود پیامبر (علیه السلام) هستند. حضرت عیسی (علیه السلام) ازنوادگان دختری داوود (علیه السلام) می باشد. حضرت مهدی (علیه السلام) نیز از جانب مادرش، نرجسخاتون، از نوادگان دختری حضرت داوود (علیه السلام) است؛ نرجس خاتون دختر یشوعا، پسر پاداشه قیصر روم واز نسل داوود پیامبر ومادرش از اولاد یکی از حواری های عیسی (علیه السلام) به نا شمعون صفا، وصی حضرت عیسای مسیح (علیه السلام) بود (شیخ صدوق، 1380: ج 2، ص 137) که وی نیز نواده دختری داوود است (حسینی گرگانی، 1387: ص 63).
بدین ترتیب می تون بشارت کتاب «اشعیای نبی» را اشاره به آن ها دانست کهچنین بیان می کند: ونهالی از تنه یسی [پدر داوود] بیرون آمده، شاخه ای از ریشه هایش خواهدشکفت وروح خداوند بر او قرار خواهد گرفت؛ یعنی روح حکمت وفهم، وروح مشورت وقوت، وروح معرفت وترس خداند... مسکینان را بهعدالت داوری خواهد کرد وبه جهت مظلومان زمین به راستی حکم خواهدنمود وجهان را به عصای دهان خویش زده وشریران را به نفخه لب های خودخواهد کشت. وکمربند کمرش عدالت خواهد بود وکمربند میانش امامت (اشعیا 11: 1 5).
3. سنتی از عیسی (علیه السلام) در امام مهدی (علیه السلام) وجود دارد. حضرت صادق (علیه السلام) در این باره فرمود:
در قائم، شباهتی است به عیسی؛ همچنان که یهود ونصارا درباره او عقیده هایخلاف پیدا کردند، درباره قائم نیز عقیده های خلاف پیدا خواهند کرد. پسبعضی منکر او شوند وبعضی گویند [امام] متولد نشده وبعضی گویند [امام] یازدهم عقیم بوده وبعضی گویند امامت منحصر به دوازده نیست؛ بلکه بهسیزده وبیشتر نیز تجاوز کند وبعضی گویند روح قائم در هیکل غیر او نطقکند. (شیخ صدوق 1380: ج 2، ص 172)
4. عمر حضرت عیسی (علیه السلام) طولانی بوده واز این رهگذر، عمر طولانی حضرتمهدی (علیه السلام) نیز توجیه می شود.
5. القاب هر دو، به رسالت آن ها در بحث نجا جهانی اشاره دارد وهر دودارای غیبت می باشند. هدف آن ها اجرای اوامر الهی است.
6. خداوند به هر دوی ایشان اذن تصرف در نشئه طبیعت را عطا کرد؛ لذاصاحب معجزه وکرامت بودند.
7. هر دو منجی موعود، شخصی ومتعین هستند ونوع نجات گری آن ها فردی، جمعی، معنوی واجتماعی بوده وجهانی است، نه منطقه ای وقومی وبا کارکردیکیهانی.
ب. تفاوت ها
جایگاه إماما بسی والاتر وبرتر از پیامبر است؛ بنابراین مقام وجایگاه إمام مهدی (علیه السلام) بالاتر از حضرت عیسی (علیه السلام) می باشد؛ چنان که روایات به این مطلبتصریح دارند. در تأیید این برتری، امامت حضرت مهدی (علیه السلام) بر عیسی (علیه السلام) در نمازمی باشد. امام باقر (علیه السلام) در این باره فرمود:
... حتی ینزل عیسی بن مریم من السماء ویقتل اللّه الدجال علی یدیه ویصلیبهم رجل منا أهل البیت. ألا تری أن عیسی یصلی خلفنا وهو نبی الا ونحنأفضل منه (مجلسی، 1404: ج 14، ص 348 و349).
منجی موعود مسیحیت رجعت کننده است. این مسأله، سبب تداوم ایمانمسیحی شده وبه بسیاری از آداب مسیحیان وهمچنین فرازهای کتاب مقدسمعنا بخشیده است؛ اما وی از میان امت خود به آسمان رفته وکارکرد او را درجامعه کمتر می بینیم ومردم هم چندان با شخص او در ارتباط نیستند؛ ولیمنجی شیعه در میان مردم است وبا آن ها در ارتباط است وهم اکنون هم درحال انجام وظایف خطیر امامت می باشد.
کارکرد اجتماعی حضرت مهدی (علیه السلام) بسیار گسترده تر وفراگیرتر ازکارکردهای حضرت عیسی (علیه السلام) است. همین طور از نظر کارکرد معنوی، موعودشیعه اقدامات مهم تر وبا غنای بیشتری را انجام می دهد؛ به حدی که می توانگفت کارکردهای منجی شیعه با طرح یک حکومت جهانی، سازگارتر است.
در باب رو به آینده یا رو به گذشته بودن، اگر عدم تحقق نجات بخشی راملاک بدانیم، باید قائل شویم که هر دو منجی از موعودهای رو به آینده هستند؛ ولی اگر محتوای دعوت را ملاک بدانیم، باید منجی شیعه را رو به گذشته وبه اعتبار برخی اقدامات بی سابقه ای که انجام می دهد، از موعودهای رو به آینده بدانیم وموعود مسیحی را از این باب، رو به آینده قلمداد کنیم.
ج. منجی موعود کیست؟
تا اینجا هر یک از دو منجی را معرفی کرده، ویژگی ها، خصوصیات فردی، نقشو جایگاه آن ها را مورد دقت نظر وارزیابی قرار دادیم وبه این نتیجه رسیدیم که منجی موعود مسیحیان، فردی است به نام عیسی (علیه السلام) که فرزند مریم است وازاین طریق نسل او به داوود (علیه السلام) متصل می شود. خداوند، عیسی (علیه السلام) را به آسمانعروج داده وذخیره کرده است ودر آخرالزمان با جلال وشکوه، باز می گردد وباکاری شاهانه، ملکوت خدا را برقرار می کند.
اما منجی موعود شیعه، حضرت مهدی (علیه السلام) است که هم نام وهم کنیه پیامبر اسلام (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) بوده، پدرش امام حسن عسکری (علیه السلام) ومادرش نرجس خاتون از نسل داوود (علیه السلام) است. آن حضرت در پنج سالگی از دیده عموم مردم غایب شد ودرآخرالزمان ظهور خواهد کرد وبا امدادهای الهی، یاری خواهد شد. زمین را پر ازعدل وداد خواهد کرد ودامنه ظلم وستم وستمکاران را برخواهد چید.
بنابراین با نگرشی سطحی وابتدایی، چنین به نظر می رسد که هر یک از دوآیین مسیحیت واسلام (شیعه) منجی جداگانه ای را معرفی می کنند؛ بر ایناساس، آیا باید قائل شویم که در آخرالزمان دو منجی می آیند که یکی منجیشیعه ودیگری منجی مسیحیت است؟ در این صورت، شیوه همکاری یا تعامل آنها با هم چگونه خواهد بود؟ بر فرض صحت چنین فرضی، آیا جهان با دو حاکم، توان بقا واستمرار همراه با گسترش وبرقراری عدل وداد را خواهد داشت؟ یا بایدویژگی های بیان شده درباره منجی را بر یک منجی تطبیق دهیم وبگوییم مصداقهر دو منجی، یکی است؛ یعنی هر دو دین، از یک نفر ویک منجی سخن می گویند؛ ولی هر یک به شکلی خاص از ویژگی های منجی خود یاد کرده اند؟ یاشق سومی در کار است؟
برای یافتن جوابی قانع کننده وپاسخی صحیح به این سؤالات، تذکر نکاتی چند ضروری است:
مسیحیان معتقدند که موعود وعده داده شده آنان، هنوز نیامده وزمان آمدن ونجات گری او مشخص ومعین نیست؛ ولی در آینده خواهد آمد؛ چنانکه در «کتاب مقدس» عبارت «عیسی دوباره باز می گردد» بیش از 300 بار (شاکری، 1388: ص 81) آمده است.
محققان، متفقند که عیسی (علیه السلام) خود ادعای «مسیحا» نداشته است (مری جوویور، 1381: ص 77)؛ یعنی خود را منجی موعود معرف نکرده وادعای مسیحا بودن او از سوی پیروان ومریدان او پس از رستاخیزش از میان مردگان طرح شده است.
گزارش اناجیل از عیسی (علیه السلام) هرگز یادآور فرمان روایی پرقدرتی نیست که یهودیان از دیرباز منتظرش بودند. عیسی (علیه السلام) بر آن نبوده است که حکومتی بر پاکند. در همه سخنان او از هیچ نظریه سیاسی، اثری نمی توان دید، یا حتی به یکایده اجتماعی شاخص دست یافت. عیسی (علیه السلام) مدعی است که آمده است تا شرعیت موسی (علیه السلام) را کامل کند. بر اساس روایت اناجیل، عیسی (علیه السلام) هرگز فرضیهنجات بخشی خود را بر تشکیل یک نهاد حکومتی یا نظریه ای اجتماعی بنا نکرده است؛ به همین دلیل، نمی توان کارکرد اجتماعی هویدایی برای او در نظر گرفت (محراب صادق نیا، 1389: ص 230).
آیات اناجیل مرتبط با موضوع منجی وپایان دنیا، از وارد شدن به حکومت خدایا قلمرو دورت خداوند سخن می گویند. در بسیاری از فرازهای اناجیل، عیسی (علیه السلام) به جای حکومت خدا از عنوان «دولت» یا «ملکوت پدرم» نام می برد. انجیل متی گفتار عیسی (علیه السلام) به شاگردانش در شام آخر را چنین نقل قول می کند:
اما به شما می گویم بعد از این، از میوه مو دیگر نخواهم نوشید، تا روزی که آنرا با شما در ملکوت پدر خود، تازه آشامم. (متی 29: 26).
نکته قابل توجه اینکه در برخی فرازهای اناجیل، حضرت عیسی (علیه السلام) از شخصی بنام «پسر انسان» یاد می کند که قابل تطبیق با خود او نیست ومشخص است کهوی چون دارای صفات ممتاز وویژگی های برجسته ای است، از موقعیتی بالاتر از عیسی (علیه السلام) قرار دارد. بنابراین مقصود از «پسر انسان»، حضرت عیسی (علیه السلام) نیست.
چنانکه مطابق نوشته مستر هاکس آمریکایی در قاموس کتاب مقدس، این عبارتهشتاد بار در انجیل وملحقات آن (عهد جدید) آمده است که فقط سی مورد آنبا حضرت عیسی مسیح (علیه السلام) قابل تطبیق است (هاکس 1377: ص 219). اما پنجاهمورد دیگر از نجات دهنده ای سخن می گوید که در آخرالزمان وپایان روزگار، ظهور خواهد کرد وحضرت عیسی (علیه السلام) نیز با او خواهد آمد واو را جلال وعظمت خواهد داد واز ساعت وروز ظهور او جز خداوند تبارک وتعالی کسی اطلاع ندارد.
عیسی (علیه السلام) هیچ گاه خود را برپا کننده سلطنت «پسر انسان» یا «پادشاه مسیح» نمی داند؛ چرا که تصریح می کند: «پادشاهی من از این جهان نیست. اگرپادشاهی من از این جهان می بود، خدام من جنگ می کردند، تا به یهود تسلیم نشوم» (یوحنا 36: 18)؛ بلکه خود را رسولی معرفی می کند که آمده است تاحکومت خداوند را مژده دهد؛ حکومتی که متعلق به کسی دیگر است، نهعیسی (علیه السلام). برای نمونه در انجیل مرقس پس از بیان حوادث آخر الزمان وبلاها ومصیبت های پایانی از زبان عیسی (علیه السلام) می گوید: «... آن گاه پسر انسان را ببینیدکه با قوت وجلال تعظیم بر ابرها می آید (مرقس 26: 13)»
در انجیل لوقا نیز آمده است:
کمرهای خود را بسته، چراغ های خود را افروخته بدارید. وشما مانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می کشند که چه وقت از عروسی مراجعت کند، تاهر وقت آید ودر را بکوبد، بی درنگ برای او باز کنند. خوشا به حال آنغلامان که آقای ایشان چون آید، ایشان را بیدار یابد... پس شما نیز مستعدباشید؛ زیرا در ساعتی که گمان نمی برید، پسر انسان می آید. (لوقا 12: 35 40)
در جای دیگر عیسی (علیه السلام) می گوید:
زیرا هر که از من وکلام من عار دارد، پسر انسان نیز وقتی که در جلال خود وجلال پدر وملائکه مقدسه آید، از او عار خواهد داشت. (لوقا 27: 9)
همچنان که ملاحظه می شود عیسی (علیه السلام) از آمدن شخص دیگری به نام «پسر انسان» خبر می دهد.
طبق گزارش اناجیل، عیسی (علیه السلام) رسالت خود را مژده دادن به «ملکوت خدا» می دانست.
[عیسی (علیه السلام)] به ایشان گفت: مرا لازم است که به شهرهای دیگر نیز به ملکوت خدا بشارت دهدم، زیرا که برای همین کار فرستاده شده ام (لوقا 4: 43).
در منابع مکتوب اسلامی وروایات معصومان (علیهم السلام) از بازگشت عیسی مسیح (علیه السلام) خبر می دهد که روشن کننده ابهامات موجود در این سؤالات است. در زیر به چندمورد از آن ها اشاره می کنیم:
عیسی بن مریم (علیه السلام) نابود کننده بدعت ها: پیامبر اکرم (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) فرمود:
میان من واو پیامبر نیست. هنگامی که فرود آمد،... صلیب را می کوبد ونابود می سازد وخوک را می کشد وجزیه را برمی دارد وخدا در زمان او تمامآیین ها را جز اسلام، نابود می کند. مسیح دروغین را می کشد وچهل سال درزمین زندگی می کند؛ سپس وفات می یابد ومسلمانان بر [جنازه] وی نماز میگزارند (جمعی از نویسندگان، 1428: ج 2، ص 458).
این روایت از منسوخ شدن مسیحیت کنونی وآداب ورسوم غلط آن خبر داده، فراگیری دین اسلام را نوید می دهد. چون حکم جزیه برای اغیر مسلمان است، برداشته شدن آن، بیان گر مسلمان شدن همه ساکنان زمین است؛ یعنی حضرتعیسی (علیه السلام) در راستای اهداف حضرت مهدی (علیه السلام) گام برمی دارد ودر راستای برپاییحکومت اسلامی، معین ومددکار حضرت مهدی (علیه السلام) است.
حضرت مسیح (علیه السلام) وزیری امین: پیامبر اسلام (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) فرمودند:
عیسی بن مریم (علیه السلام) هبوط می کند، نزدیک پل سفید کنار باب دمشق... مهدی (علیه السلام) به او می گوید: «جلو بایست وبر ایمان نماز بخوان». مسیح (علیه السلام) می گوید: «شما برای یارانتان نماز بخوانید. همانا من وزیر برانگیخته شده ام، نهامیر. پس مهدی (علیه السلام) برای یاران، نماز می خواند... (جمعی از نویسندگان، 1428: ج 2، ص423).
همچنین در فرازی دیگر درباره صفات حضرت عیسی (علیه السلام) می فرماید:
وهو [عیسی] الوزیر الأیمن للقائم وحاجبه ونائبه (جمعی از نویسندگان، 1428: ج 2، ص 428).
عیسی (علیه السلام) قاضی عادل: مسیحیان معتقدند که عیسی (علیه السلام) در بازگشت مجددخویش، بین نیکان وشریران، داوری خواهد کرد. منابع اسلامی این مطلب راتأیید می کنند. در حدیثی از پیامبر اسلام (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) آمده است:
قسم به کسی که جانم در قبضه قدرت او است! به زودی، پسر مریم در میانشما فرود خواهد آمد واو داوری عادل خواهد بود؛ سپس صلیب را خواهد شکست وخوک را خواهد کشت وجزیه را پایان خواهد داد. (جمعی ازنویسندگان، 1428: ج 2، ص 408).
عیسی (علیه السلام) قاتل دجال: کتاب مقدس از واقعه ای بزرگ، یعنی آمدن فرزندهلاکت خبر می دهد که تا آن واقعه رخ ندهد، بازگشت مسیح (علیه السلام) اتفاق نمی افتد (دوم تسالونیکیان 2: 3). احادیث اسلامی مؤید این مطلب است که در آخر الزمانشروری به نام «دجّال» می آید که یک چشم دارد ودر پیشانی او نوشته شدهاست: «کافر». وی ادعای خدایی می کند وبسیاری را گمراه می نماید. (جمعی از نویسندگان، 1428: ج 2، ص468). طبق احادیث، دجال خروج کرده، فتنه گریمی کند ودر نهایت به دست عیسی مسیح (علیه السلام) قه قتل می رسد. پیامبر اسلام (صلّی اللّه علیه وآله وسلّم) فرمودند: یقتل ابن مریم الدجال باب لد (مدینة بفلسطین)؛ (جمعی از نویسندگان، 1428: ج 2، ص 469)
7. منجی موعود مسیحیان، یعنی حضرت مسیح (علیه السلام) خود مدعی مسیحایی ونجات بخشی نبوده وحتی در بین سخنانش یا گزارش های اناجیل، مطلبی دال بر تشکیل حکومت توسط حضرت عیسی (علیه السلام) به چشم نمی خورد. در این باره، ازشخص والاتری به نام «پسر انسان» یاد شده است که در همه موارد استعمال، قابل تطبیق با خود عیسی (علیه السلام) نیست. مهم تر اینکه منابع مکتوب اسلامی وشیعیبه صراحت از کارکردها ورسالت های حضرت عیسی مسیح (علیه السلام) در دولت وحکومت حضرت مهدی (علیه السلام) سخن گفته اند؛ لذا می توان نتیجه گرفت که منجیموعود در هر دو دین مسیح واسلام (شیعه) یکی می باشد که همان حضرتحجت بن الحسن العسکری (علیه السلام) است.
8. اما حضرت عیسی مسیح (علیه السلام) نیز قطعا در پایان دنیا، باز می گردد ودر کنارحضرت مهدی (علیه السلام) به عنوان وزیری لایق والبته همراهی صادق وامین، انجاموظیفه کرده، حضرت مهدی (علیه السلام) را در پیشبرد اهداف مقدس والهی اش یاری خواهد نمود. نقش حضرت عیسی (علیه السلام) در فراگیری دین سالام، بسیار کلیدی، مهم وتأثیرگذار خواهد بود؛ چرا که
اولا، حضرت عیسی (علیه السلام) وحضرت مهدی (علیه السلام) دارای یک هدف مشترک می باشند وآن، حاکمیت دین الهی وبرقراری عدل وداد واجرای دستورهای الهیاست وهمین امر، وحدت رویه آن دو را در پی خواهد داشت.
ثانیا، اقتدای حضرت عیسی (علیه السلام) به حضرت مهدی (علیه السلام) در نماز، نشانه پذیرشدین اسلام وپیروی او از آیین اسلام است. در نتیجه، گویی به آن دسته ازمسیحیانی که ادعای پیروی از او را دارند، اعلام می کند که اگر در گرفتار خودصادقند، باید به ادعای پیروی از او را دارند، اعلام می کند که اگر در گرفتار خود صادقند، باید به اسلام گرویده، مسلمان شوند. این عمل عیسی می تواند در تسریع ایمان مسیحیان به حضرت مهدی (علیه السلام) کمک کند ووعده الهی را زودتر محقق سازد.
ثالثا، عمر طولانی حضرت مهدی (علیه السلام) سبب می شود که عده ای دچار شک وشبهه شده، در پیروی از حق، سستی وکاهلی کنند. عده ای نیز که دنبال راهی هستند تا از زیر بار مسؤولیت، شانه خالی کنند واز گردن نهادن به دستورهایالهی طفره روند، این بهانه را دستاویز خود قرار می دهند تا از پذیرش حق سرباز زنند. بازگشت حضرت عیسی (علیه السلام) می تواند اتمام حجتی برای اینان باشد؛ چراکه وقتی حضرت عیسی (علیه السلام) را با عمری بیشتر از عمر حضرت مهدی (علیه السلام) می بیننند، عمر طولانی حضرت مهدی (علیه السلام) را بهتر می پذیرند وبه گونه ای تسلیم دستورات اسلام وحکومت عدل مهدوی می شوند.
نتیجه
این مقاله به ما نشان می دهد که ما یک منجی موعود بیشتر نداریم وآن همحضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) منجی شیعه می باشد که از نظر گونه شناسی، متعین وشخصی است وسنخ نجات بخشی او، جمعی، اجتماعی ومعنوی است با کارکردکیهانی. او در آخرالزمان می آید وبا تشکیل حکومتی فراگیر، فرامین الهی را اجرامی کند ودر این راستا حضرت عیسی (علیه السلام) پس از بازگشت، در رکاب آن حضرت به عنوان وزیر، انجام وظیفه می کند.

منابع

1. قرآن کریم.
2. ابن طاووس، رضی الدین علی بن موسی، العملاحم والفتن، بی جا، مؤسسه اعلمی، بی تا.
3. امامی کاشانی، محمد، خط امان در ولایت صاحب الزمان (پژوهشی در موعود ادیان)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1387 ش.
4. توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران، مرکز جهانی علوم اسلامی، 1384 ش.
5. تبلیخ، پل، الهیات سیستماتیک، ترجمه حسین نوروزی، تهران، حکمت، 1381 ش.
6. جان بایر ناس، تاریخ جامع ادیان، ترجمه اصغر حکمت، تهران، علمی وفرهنگی، جچهاردهم، 1383 ش.
7. جعفری، جواد، مجله تخصصی انتظار، مقاله «جمال یار»، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود، شماره 5، پائیز 1381 ش.
8. جمعی از نویسندگان، معجم احادیث الامام المهدی، قم، مسجد جمکران، ج دوم، 1428 ق.
9. جو ویور، مری، درآمدی به مسیحیت، مترجم حسن قنبری، قم: مرکز مطالعات وتحقیقاتادیان ومذاهب، 1381 ش.
10. حسینی گرگانی، میرتقی، نزول عیسی وظهور موعود، قم، مرکز فقهی ائمه اطهار، 1387 ش.
11. حیدری کاشانی، محمدباقر، مقتدای مسیح، قم، نسیم کوثر، 1388 ش.
12. زیبایی نژاد، محمدرضا، مسیحیت شناسی مقایسه ای، تهران، سروش، 1382 ش.
13. شاکری، روح اللّه، منجی در ادیان، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود، 1388 ش.
14. صدوق، محمد بن علی بن حسین، کمال الدین وتمام النعمة، ترجمه منصور پهلوان، قم، دارالحدیثآ1380 ش.
15. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة لذوی القربی، قم، اسوه، 1416 ق.
16. کتاب مقدس، انتشارات ایلام، بی تا.
17. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ترجمه محمد باقر کمره ای، قم، انتشارات اسلامیه، ج نهم، قم، 1379 ش.
18. لطیفی، رحیم، دلائل عقلی ونقلی امامت ومهدویت، قم، بنیاد حضرت مهدی موعود، جدوم، 1387 ش.
19. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1404 ق.
20. موحدیان عطار، علی، گونه شناسی اندیشه منجی موعود در ادیان، قم، دانشگاه ادیان ومذاهب، 1389 ش.
21. میشل، توماس، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، قم، مرکز ادیان، ج دوم، بی تا.
22. نظری منفرد، علی، تاریخ اسلام از تولید تا رجعت، بی جا، جلوه کمال، 1388 ش.
23. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ترجمه محمدجواد هاشمی، تهران، صدوق، 1376 ش.
23. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ترجمه محمدجواد هاشمی، تهران، صدوق، 1376 ش.
24. هاکس، مستر جیمز، قاموس کتاب مقدس، تهران، اساطیر، 1377 ش.

comments:
no-comments