(۳۲۸) ملأ واشرف یا رانت های قدرت وثروت مانع فرا روی پیامبران (علیهم السلام) وحضرت مهدی (عجل الله فرجه)
ملأ واشرف یا رانت های قدرت وثروت مانع فرا روی پیامبران (علیهم السلام) وحضرت مهدی (عجل الله فرجه)
محمد صابر جعفری(1) - لیلا مختار زاده(2)
مجله انتظار موعود - تابستان وپاییز 1390 - شماره 35
چکیده:
با بررسی آیات وروایات، در می یابیم که همیشه فراروی پیامبران ومصلحان، موانعی جدی بوده است. قرآن وروایات، از رفتارها وواکنش های اصناف گوناگون مخالفان، در مقابل عملکرد انبیا ومصلحان - به ویژه حضرت مهدی (علیه السلام) - سخن می گوید. در این نوشتار، از میان موانع متعدد - همچون کفار، منافقان، مفسدان ومتکبران ودنیا طلبان و... - به بررسی ملأ واشراف می پردازیم. همیشه در کنار طاغوت ها، ملأ واشراف، از موانع جدی فراروی مصلحان وانبیا (علیهم السلام) بوده اند. طبیعی است در مقابل حضرت مهدی (علیه السلام) نیز آنان قد علم خواهند کرد. ویژگی ها ورفتار آن ها وبرخورد حضرت با آنان، وظیفة ما را نیز در برخورد با آنان روشن می کند. منتظران حضرت مهدی (علیه السلام) در عرصه های اعتقادی، فرهنگی وسیاسی واجتماعی در مقابل این جریان موضع گیری می کنند وحضرت مهدی (علیه السلام) نیز، هم از ملأ واشرافی گری پیش گیری می کند وهم به امتیازات، پایان می دهد وبا زیاده خواهان برخورد می کند.
پیش درآمد
آیات وروایات، بیان گر ویژگی ملأ واشراف، شیوه های عملکرد آنان وعملکرد پیامبران ومصلحان است. روایات نیز بیان گر رفتار منتظران وحضرت مهدی (علیه السلام) با این گروه است.
شناخت موانع فراروی مهدویت، ما را در جهت پیشگیری از آن ها یا آمادگی ومبارزه با آن موانع آماده می کند. شناخت این امر وکوشش برای زدودن این موانع، از لحاظ فردی واجتماعی، ما را به زمینه سازی بهتر ظهور، رهنمون می سازد. مطلب دیگر، اینکه تبیین این بحث، سره وناسره محبان ومنتظران واقعی ودروغین را جدا می کند. همچنین شناخت ویژگی ها وتعامل ملأ واشراف، جامعه منتظر را در برخورد مناسب با آنان مدد می نماید.
روش ما در این مقاله، بیان یکی از گروه های مانع ومعاند، ویژگی ها ودشمنی های آنان، سپس شیوه برخورد مصلحان ومؤمنان با آنان، از منظر قرآن وروایات وبالأخره بیان راهکارهای حضرت مهدی (علیه السلام) ومنتظران، در رویارویی با آن با رویکرد قرآنی وروایی است.
معنای لغوی واصطلاحی «ملأ»
«ملأ» در لغت به معنای اشراف (رافعی، بی تا: ج2، ص580)، سران وپیشوایان مردم وافراد صاحب نفوذی اند که به دلیل هیبت، غنا، ثروت وموقعیت، ابهت آن ها چشم ها را می گیرد ومردم در تصمیم گیری های خود، به آن ها می نگرند وپیرو آنانند (رافعی: همان).
در اصطلاح قرآن، ملأ به معنای مطلق جماعت نیز آمده است (قرشی، بی تا: ج7، ص271). در قرآن، از ریشه (م - ل - ء) چهل واژه استفاده شده که 29 مورد آن به ملأ مربوط است. از این تعداد 21 مورد دربارة سران واشراف کفر وخواص طاغوت است وهشت مورد باقی مانده متفاوتند. منظور از برخی، سران وکارگزاران حق هستند(3) ودر برخی آیات، مطلق کارگزاران - بدون عنایت به حق یا باطل بودن آنان - مد نظر قرار گرفته است(4)؛ ولی بیشترین کاربرد این واژه برای اشراف وسران کفر وطاغوت است؛ بنابراین سخن ما نیز در این نوشتار، همین گروهند.
ویژ گی های ملأ (اشراف)
1. تکبر وخود پرستی
اشرافیت وبزرگی بر قوم، تأثیرگذاری بر دیگران وتنعّم از امکانات مختلف، سبب تکبر وخود برتر بینی آن ها ودر پی آن، تکذیب پیامبران وکفر می شود.
درباره ملأ قوم نوح آمده است که آنان مؤمنان را افرادی پست وحقیر به شمار می آوردند(5).
﴿فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ کفَرُواْ مِن قِوْمِهِ مَا نَرَاک إِلاَّ بشَرًا مثْلَنَا وَما نَرَاک اتَّبَعَک إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِی الرَّأْی وَمَا نَرَی لَکمْ عَلَینَا مِن فضْلٍ بلْ نظُنُّکمْ کاذِبِینَ﴾ (هود: 27)
2. ثروتمندی ودلبستگی
ملأ چون در زندگی دنیا هر طور خواستند رفتار کردند وزینت های لذت بخش آن، کاملاً توجه ایشان را به خود جلب کرده است، نمی توانند حق وحقیقت را بپذیرند؛ چرا که قبول مراقبت الهی وهمچنین دادگاه بزرگ رستاخیز، به دنیای ایشان وافسار گسیختگی آنان ضرر می زند. بنا براین این گونه افراد، طوق عبودیت پروردگار را از گردن، بر داشته، راه انکار مبدأ ومعاد را پیش می گیرند. از این گذشته، فراهم کردن زندگی پر زرق وبرق، معمولاً بدون غصب حقوق دیگران وظلم وستم ممکن نیست. پس تا رسالت پیامبران وقیامت را انکار نکنند، این راه برای آن ها هموار نخواهد شد.
آیاتی از سوره مؤمنون به این مطلب اشاره دارد:
﴿وَقَالَ الْمَلَأُ مِن قوْمِهِ الَّذِینَ کفَرُوا وَکذَّبُوا بِلِقَاء الْآخِرَةِ وَأَتْرَفْنَاهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مثْلُکمْ یأْکلُ ممَّا تأْکلُونَ مِنْهُ وَیشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ﴾ (مؤمنون: 33)
اشراف قوم او [نوح] که کافر بودند ولقای آخرت را تکذیب می کردند وما در زندگی دنیا بهره مندشان کرده بودیم، به مردم گفتند: «این شخص، غیر از بشری مثل شما نیست. او هم، از آنچه شما می خورید، می خورد واز آن چه می آشامید، می آشامد».
3. لجاجت
ویژگی دیگر سران متکبر ومترف این است که در عقیدة غلط خویش، لجاجت می ورزند. حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام) می فرماید:
اما الاغنیاء من مترفة الأمم فتعصبوا لآثار مواقع النعم (نهج البلاغه، خطبه 192)
ثروتمندان وتوان گران که مترفان امت ها بوده اند به دلیل نعمت های مادی تعصب داشتند.
قرآن در این باره می فرماید:
﴿وَانطَلَقَ الْملَأُ منْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَی آلِهَتِکمْ إِنَّ هَذَا لَشَیءٌ یرَادُ﴾ (ص: 6)
واشراف قوم [قریش] به راه افتادند وگفتند: «بروید بر حمایت از خدایان خود پایمردی کنید که این خود، روشی است مطلوب».
4. کوردلی
چشم پوشی مستمر از حقایق وبه کار نگرفتن عقل وخرد در فهم واقعیت ها، تدریجاً چشم تیزبین عقل را ضعیف وسرانجام، آن را نابینا می کند. قرآن بیان می کند که اشراف در نتیجة لجاجت های مستمر واعمال شومشان کوردل شده اند:
﴿فَکذَّبُوهُ فَأَنجَینَاهُ وَالَّذِینَ معَهُ فِی الْفُلْک وَأَغْرَقْنَا الَّذِینَ کذَّبُواْ بِآیاتِنَا إِنَّهُمْ کانُواْ قَوْماً عَمِینَ﴾ (اعراف: 64)
نوح را تکذیب کردند. ما هم او وپیروانش را در کشتی نجات نشاندیم وآنان که آیات الهی را تکذیب کردند به دریای هلاک غرق کردیم که مردمی بسیار نادان وکوردل بودند.
طبق حدیثی از حضرت امام صادق (علیه السلام)، امیر المؤمنین (علیه السلام) طی نامه ای به یکی از یارانش چنین سفارش کرد:
فارفض الدنیا فان حب الدنیا یعمی ویصم ویبکم (مجلسی، بی تا: ج73، ص75)
دنیا را رها کن که حب دنیا انسان را کور وکر ولال می کند.
5. فسق وتبه کاری
خصوصیت دیگر این گروه، فسق وتبه کاری است. قرآن فرعون وکارگزاران او را مردمی فاسق وتبه کار معرفی می کند ومی فرماید:
﴿...إِلَی فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ إِنَّهُمْ کانُوا قوْمًا فاسِقِینَ﴾ (قصص: 32)
همچنین آیة 88 سوره یونس نیز بیان می کند که بهره مندی این گروه از متاع دنیا(6) سبب گمراهی خودشان وگمراه کردن دیگران از راه خدا می شود:
﴿وَقَالَ مُوسَی رَبَّنَا إِنَّک آتَیتَ فِرْعَوْنَ وَمَلأهُ زِینَةً وَأَمْوَالاً فِی الْحَیاةِ الدُّنیا رَبَّنَا لِیضِلُّواْ عَن سَبِیلِک رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَی أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَی قُلُوبِهِمْ فَلاَ یؤْمِنُواْ حَتَّی یرَوُاْ الْعَذَابَ الأَلِیمَ﴾ (یونس: 88)
مقصود از این آیه وآیات دیگر، هشدار به صاحبان ثروت است که ثروت اندوزی را هدف اصلی خود قرار ندهند.
روش های مبارزه ملأ واشراف
1. بهانه تراشی
﴿فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ کفَرُواْ مِن قِوْمِهِ مَا نَرَاک إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاک اتَّبَعَک إِلاَّ الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِی الرَّأْی وَمَا نَرَی لَکمْ علَینَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّکمْ کاذِبِینَ﴾ (هود: 27)
اشراف وبزرگان قوم نوح در برابر دعوت او سه پاسخ دادند که تمام آن ها به دور از منطق وعقل سلیم وبرای فرار از واقعیت بود؛ نخست اینکه گفتند رسالت الهی را باید فرشتگان به دوش بکشند، نه انسان هایی همچون ما(7). دیگر اینکه به نوح گفتند: «کسانی که از تو پیروی کرده اند، از اراذل وجوانان کم سن وسال وناآگاهند که هرگز مسائل را بررسی نکرده اند». وسومین ایراد آن ها این بود که گفتند: «ما هیچ گونه برتری ای برای شما نسبت به خودمان نمی بینیم، تا به سبب آن، از شما پیروی کنیم». یا می گفتند: «ما این مطالب را از پدران خود شنیده ایم» (ص: 68).
2. تحقیر وتکذیب پیامبران الهی ومؤمنان ودادن نسبت های ناروا به آنان
﴿قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاک فِی ضَلاَلٍ مُّبِینٍ﴾ (اعراف: 60)
بزرگان قوم نوح گفتند: «ما تو را در ضلالتی آشکار می بینیم».
در آیه ای دیگر می فرماید:
﴿قالَ الْملأُ الَّذِینَ کفرُواْ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاک فِی سَفَاهَةٍ وِإِنَّا لَنَظُنُّک مِنَ الْکاذِبِینَ﴾(8) (اعراف: 66)
بزرگان قوم هود که کافر بودند گفتند: «ما تو را دستخوش سفاهت می بینیم واز دروغ گویانت می پنداریم».
﴿قَالَ الْمَلأُ مِن قوْمِ فرْعَوْنَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ عَلِیمٌ﴾(9) (اعراف: 109)
بزرگان قوم فرعون گفتند: «به راستی این جادو گری ماهر است».
وبالأخره در این آیه دربارة اشراف قوم نوح می فرماید:
﴿فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کفَرُوا مِن قَوْمِهِ مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مثْلُکمْ یرِیدُ أَن یتفَضَّلَ علَیکمْ وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَأَنزَلَ مَلَائِکةً مَّا سَمِعْنَا بِهَذَا فِی آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ * إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جنَّةٌ فَتَرَبَّصُوا بِهِ حَتَّی حِینٍ﴾ (مؤمنون: 24 و25)
اشراف قوم که کافر شدند، در پاسخ نوح به مردم گفتند: «این شخص، کسی نیست، جز آن که بشری است مانند شما که می خواهد بر شما برتری یابد. اگر خدا می خواست رسولی بر بشر بفرستد، حتماً از جنس فرشتگان می فرستاد وما این سخنان را که این شخص می گوید، از نیاکان خود نشنیده ایم. او فقط مردی است که به نوعی از جنون مبتلا است. باید مدتی دربارة او صبر کنید، تا مرگش فرا رسد یا از این بیماری رهایی یابد.
3. تمسخر پیامبران
﴿وَیصْنَعُ الْفُلْک وَکلَّمَا مَرَّ عَلَیهِ مَلأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُواْ مِنْهُ قَالَ إِن تسْخَرُواْ منَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنکمْ کمَا تَسْخَرُونَ﴾ (هود: 38)
نوح به ساختن کشتی پرداخت. هر وقت دسته ای از اشراف قوم از کنار أو می گذشتند، مسخره اش می کردند. نوح می گفت: «امروز شما ما را مسخره می کنید؛ به زودی ما نیز شما را همین طور مسخره می کنیم».
مستکبران خودخواه، همیشه مسائل جدی ای را که در مسیر هوس ها ومنافع آن ها نیست، به بازی وشوخی می گیرند. آن ها به گمان اینکه ثروت انبوه وحرام آن ها، نشانه لیاقت وشخصیت وارزش آن هاست، دیگران را نالایق وبی ارزش وفاقد شخصیت می دانند.
4. فتنه گری
این گروه که پیوسته به دنبال فتنه گری بودند، از راه های مختلف، مردم را گمراه می کردند؛ از جمله ایجاد وسوسه در دل مردم وتضعیف روحیة آنان:
﴿فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کفرُوا من قوْمِهِ مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِّثْلُکمْ یرِیدُ أَن یتَفَضَّلَ عَلَیکمْ وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَأَنزَلَ مَلَائِکةً مَّا سَمِعْنَا بِهَذَا فِی آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ * إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جنَّةٌ فتَرَبَّصُوا بهِ حَتَّی حِینٍ﴾ (مؤمنون: 24 و25)
دربارة این آیات، قبلاً سخن گفتیم.
﴿قالَ الْمَلأُ الَّذِینَ اسْتَکبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُواْ إِنَّا بمَا أُرْسلَ بهِ مُؤْمِنُونَ * قَالَ الَّذِینَ اسْتَکبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِی آمَنتُمْ بِهِ کافِرُونَ * فعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْاْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ یا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن کنتَ مِنَ الْمُرْسَلِینَ﴾ (اعراف: 75 - 77)
رؤسا وگردن کشان قوم صالح، به ضعفا وفقیرانی که به او ایمان آوردند به تمسخر گفتند: «آیا شما اعتقاد دارید که صالح را خدا به رسالت فرستاده؟» مؤمنان جواب می دادند: «بلی؛ بی هیچ شک، به آیینی که از طرف خدا بر او فرستاده شده، ایمان داریم». متکبران بی ایمان گفتند: «ما بی هیچ شک، به آنچه شما ایمان دارید، کافریم». آن گاه ناقه صالح را پی کردند واز امر خدا سرباز زدند وبه پیغمبرشان صالح گفتند: «ای صالح! اگر تو از رسولان خدایی، اکنون عذابی را که برای پی کردن ناقه ونافرمانی خدا به ما وعده دادی، بیاور».
در این آیات، اشراف برای تضعیف روحیه مؤمنان با حالت انکار وتمسخر، به آنان گفتند: «آیا به صالح ایمان آورده اید؟» وپس از پی کردن ناقه، با گستاخی از صالح خواستند که عذابی را که می گفت، بیاورد، تا در دل مومنان، شک وتردید ایجاد کنند.
5. ترساندن وایجاد نا امنی برای مؤمنان
کار دیگر اشراف، ترساندن وتهدید وایجاد ناامنی است. مردم از اینکه جان ومالشان از سوی صاحبان زر وزور، تهدید شود، در هراسند. در آیات زیر، این حقیقت به روشنی بیان شده است:
﴿فَمَا آمَنَ لِمُوسَی إِلاَّ ذُرِّیةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلَی خوْفٍ من فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن یفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِی الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِینَ﴾ (یونس: 83)
در آغاز، جز گروهی از فرزندان قوم موسی به او ایمان نیاوردند؛ آن هم با ترس از اینکه فرعون ودرباریانش آنان را گرفتار کنند؛ چون فرعون در آن سرزمین، تسلطی عجیب داشت و[در خون ریزی] از اسراف کاران بود.
6. فساد وگناه
یکی دیگر از رفتارهای اشراف، فساد است.
﴿ثُمَّ بَعَثْنا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسی بِآیاتِنا إِلی فِرْعَوْنَ ومَلاَئِهِ فَظَلَمُوا بِها فَانْظُرْ کیفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدینَ﴾ (اعراف: 103)
سپس به دنبال آن ها [پیامبران پیشین] موسی را با آیات خویش به سوی فرعون واطرافیان او فرستادیم؛ اما آن ها [با عدم پذیرش]، به آن [آیات] ظلم کردند. ببین عاقبت مفسدان چگونه بود.
7. جنگ روانی وتبلیغات
کار دیگر ملأ، جنگ روانی وتبلیغاتی است. قرآن دربارة اشراف وکافران قوم شعیب می گوید:
﴿وَقالَ الْملأُ الَّذِینَ کفرُواْ من قوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیباً إِنَّکمْ إِذاً لَّخَاسِرُونَ﴾ (اعراف: 90)
بزرگان قوم که کافر بودند گفتند: «اگر شعیب را پیروی کنید، زیان خواهید دید».
شاید منظور از خسران در این آیه، همان خسارت های مادی بود که دامن گیر مؤمنان می شد. البته این احتمال نیز در تفسیر آیه هست که منظورشان علاوه بر زیان های مادی، زیان های معنوی بوده است؛ زیرا راه نجات را در آیین بت پرستی می دانستند، نه آیین شعیب.
نمونة دیگر را در آیة 38 سوره قصص می بینیم که فرعون به ملأ(10) وخواص خود می گوید: «من خدایی غیر از خود نمی شناسم»:
﴿وَقَالَ فرْعَوْنُ یا أَیها الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَکم مِّنْ إِلَهٍ غَیرِی فَأَوْقِدْ لِی یا هَامَانُ عَلَی الطِّینِ فَاجْعَل لِّی صَرْحًا لَّعَلِّی أَطلِعُ إِلَی إِلَهِ مُوسَی وَإِنِّی لَأَظُنُّهُ مِنَ الْکاذِبِینَ﴾ (اعراف: 109)
فرعون برای منحرف کردن افکار عمومی، چنین ادعا می کند که: چون من خودم را خدای شما می دانم، باور نمی کنم خدای دیگری وجود داشته باشد؛ چون دلیلی برای آن در دست نیست. او برای این که وانمود کند به دنبال دلیل ونشانه است ونیز برای تحمیق مردم به هامان دستور می دهد که برجی برای او بسازد تا شاید بتواند بر فراز آن برج، خدا را بیابد.
همچنین فرعونیان، موسی را متهم کردند که می خواهند شما را از شهر ودیارتان بیرون کنند وآن را تصاحب نمایند(11).
درباریان فرعون به او گفتند: «در کشتن موسی وهارون عجله نکن»؛ زیرا عجله در کشتن آن دو با توجه به دو معجزه عجیب موسی باعث گرایش عدة زیادی به او می شد وچهره نبوت او با چهره مظلومیت وشهادت، آمیخته شده، جاذبه بیشتری به خود می گرفت؛ لذا نخست به این فکر افتادند که عمل او را با کار ساحران، خنثا کنند وآبرویش را بریزند؛ سپس او را به قتل برسانند، تا داستان موسی وهارون برای همیشه از نظر ها فراموش شود.
8. گمراهی
﴿وَقَالَ مُوسَی رَبَّنَا إِنَّک آتَیتَ فِرْعَوْنَ وَمَلأهُ زِینَةً وَأَمْوَالاً فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا رَبَّنَا لِیضِلُّواْ عَن سَبِیلِک رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَی أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَی قُلُوبِهِمْ فَلاَ یؤْمِنُواْ حَتَّی یرَوُاْ الْعَذَابَ الأَلِیمَ﴾ (یونس: 88)
پروردگارا! تو فرعون واطرافیانش را زینت واموالی [سرشار] در زندگی دنیا دادهای. پروردگارا! در نتیجه، آنان [بندگانت را] از راه تو گمراه میکنند.
پروردگارا! اموالشان را نابود کن ودل هایشان را نیز سخت کن، تا ایمان نیاورند ودر آخرت، عذابی دردناک بچشند(12).
9. تهدید پیامبر خدا ومؤمنان به تبعید
﴿قَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ اسْتَکبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّک یا شعَیبُ وَالَّذِینَ آمَنُواْ مَعَک مِن قرْیتِنَا أَوْ لَتعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ کنَّا کارِهِینَ﴾ (اعراف: 88)
بزرگان قوم شعیب که گردن کشی کردند، گفتند: «ای شعیب! ما تو را با کسانی که به تو ایمان آورده اند، از آبادی خود بیرون می کنیم، مگر این که به آیین ما باز گردی». گفت: «[به آیین شما باز گردیم] هرچند از آنان نفرت داشته باشیم؟»
10. توطئه برای قتل پیامبران ومؤمنان
﴿وَقَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَونَ أَتَذَرُ مُوسَی وَقَوْمَهُ لِیفْسِدُواْ فِی الأَرْضِ وَیذَرَک وَآلِهَتَک قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبنَاءهُمْ وَنسْتَحْیی نِسَاءهُمْ وَإِنا فَوْقَهُمْ قَاهِرُون﴾ (اعراف: 127)
بزرگان قوم فرعون گفتند: «چرا موسی وقوم او را می گذاری که در این سرزمین، فساد کنند وتو وخدایانت را واگذارند؟» گفت: «پسرانشان را خواهیم کشت وزنانشان را نگه خواهیم داشت که ما بالا دست آن ها ونیرومندیم».
﴿وَجاء رَجُلٌ مِّنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ یسْعَی قَالَ یا مُوسَی إِنَّ الْمَلَأَ یأْتَمِرُونَ بِک لِیقْتُلُوک فَاخْرُجْ إِنِّی لَک مِنَ النَّاصِحِینَ﴾ (قصص: 20)
واز آخر شهر که قصر فرعون در آن جا بود، مردی دوان دوان بیامد وگفت: «ای موسی! درباریان، مشورت می کردند که تو را بکشند. بیرون شو که من از خیرخواهان توام».
روش های مبارزه پیامبران ومصلحان
در مقابل توطئه ها ونیرنگ های اشراف وملأ، پیامبران ومصلحان، رفتارهایی به شرح ذیل داشتند:
1. روشن گری وتبیین وابطال فرهنگ استکبار همراه با شفقت ودلسوزی
﴿قَالَ یا قَوْمِ لَیسَ بی ضَلاَلَةٌ وَلَکنِّی رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِینَ. أُبَلِّغُکمْ رِسَالاَتِ رَبِّی وَأَنصَحُ لَکمْ وَأَعلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ﴾ (اعراف: 61 و62)
نوح گفت: «ای قوم من! در من ضلالت نیست؛ بلکه پیغمبری از جانب پروردگار جهانیانم که پیغام پروردگار خویش را به شما می رسانم. شما را نصیحت می کنم واز خدا چیز ها می دانم که شما نمی دانید».
آیه فوق وآیاتی نظیر آن(13)، پاسخ پیامبران به اشراف است که به دنبال تکذیب ها وتمسخر های آنان بیان شده ونشان می دهد که رفتار پیامبران با مردم، همواره با عطوفت ومهربانی بوده است. آن ها هدفی جز هدایت خلق ورضای خدا نداشته وهیچ گاه برای ابلاغ رسالت خویش از آنان مزدی نخواسته اند(14). حتی در راه هدف خویش آزار واذیت های افراد جاهل را صبورانه تحمل کرده اند.
یکی از مهم ترین راه های مبارزه با استکبار وجلوگیری از تسلط فرهنگ فرومایه اش شناسایی وابطال آن فرهنگ است.
قرآن درباره فرعون می فرماید: ﴿وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ﴾ وفرمان فرعون به صواب نبود.
علامه طباطبایی منظور از «امر» در این آیه را اعم از کلام وعمل فرعون می داند؛ یعنی قول وفعل فرعون که از فرهنگ استکباری اش نشأت می گرفت، راه به صواب نمی برد(15).
2. دعوت به صبر، استعانت از خدا ونهراسیدن از تهدید
حضرت موسی (علیه السلام) بنی اسرائیل را به شکیبایی وپایداری واستعانت از خدا فرا می خواند:
﴿قالَ موسَی لِقوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللّهِ وَاصْبِرُواْ إِنَّ الأَرْضَ لِلّهِ یورِثُهَا من یشاء مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ﴾ (اعراف: 128)
موسی به قوم خود گفت: «از خدا کمک جویید وصبوری کنید که زمین متعلق به خداست. آن را به هرکس از بندگان خویش که بخواهد، وامی گذارد وسرانجام نیک از پرهیز کاران است».
همچنین حضرت شعیب، استعانت از خدا وتوکل بر او را مطرح می کند(16).
در آیه دیگر، حضرت موسی (علیه السلام) به توکل به خدا دعوت می نماید:
﴿وَقَالَ مُوسَی یا قَوْمِ إِن کنتُمْ آمَنتُم بِاللّهِ فَعَلَیهِ تَوَکلُواْ إِن کنتُم مسْلِمِینَ﴾ (یونس: 84)
موسی گفت: «اگر به راستی به خدا ایمان آورده اید وتسلیم او هستید، باید بر او توکل کنید».
البته این، نه بدین معنا است که انسان که دست از تلاش وکوشش بردارد وبه گوشه انزوا بخزد وبگوید: تکیه گاه من خداست؛ بلکه هرگاه نهایت تلاش وکوشش خود را به کار برد ونتوانست مشکل را حل کند، وحشتی به خود راه ندهد وبا اتکا به لطف پروردگار، ایستادگی کند وبه جهاد پی گیر خود ادامه دهد.
3. هشدار به پیامدهای ارتجاع وعقب گرد
یکی از کارهای انبیا واولیای الهی برحذر داشتن جامعه از ارتجاع وبرگشت به گذشته جاهلیت است؛ چنان که حضرت زهرا (علیها السلام) در خطبه موسوم به خطبه فدک، جامعه را از برگشت به جاهلیت برحذر می دارد.
قرآن سخن حضرت شعیب را این گونه بیان می فرماید:
﴿قدِ افتَرَینَا علَی اللّهِ کذِبًا إِنْ عُدْنَا فِی مِلَّتِکم بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللّهُ مِنْهَا وَمَا یکونُ لَنَا أَن نَّعُودَ فیهَا إِلاَّ أَن یشاء اللّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا کلَّ شَیءٍ عِلْمًا عَلَی اللّهِ تَوَکلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بینَنَا وَبینَ قوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنتَ خَیرُ الْفَاتِحِینَ﴾ (اعراف: 89)
اگر پس از آنکه خدا ما را از آیین شما رهایی داد، بدان بازگردیم، درباره خدا دروغی ساخته ایم. ما را نسزد که بدان باز گردیم، مگر اینکه خدا، پروردگارمان بخواهد که علم پروردگار ما به همه چیز رساست. وما کار خویش به خدا وا گذاشتیم. ای پروردگار ما! میان ما وقوممان بحق داوری کن که تو بهترین داورانی.
4. دعوت امت به حق گرایی، نه شخصیت زدگی واطاعت کورکورانه
یکی از کارهای انبیا واولیا این بوده که افراد، میزان وملاک حق وباطل را به دست آورند وافراد را به سبب اسم ورسم وثروت، معیار حق وباطل قرار ندهند؛ همان سخن معروف حضرت علی (علیه السلام) که حق را بشناس، اهل آن را خواهی شناخت:
إِنَّ دِینَ اللَّهِ لَا یعرَفُ بالرِّجَالِ بَلْ بِآیةِ الْحَقِّ فَاعْرِفِ الْحَقَّ تعْرِفْ أَهلَهُ (حرّ عاملی، 1409ق: ج27، ص135)
امیر مؤمنان (علیه السلام) می فرماید:
أَلَا فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ مِنْ طَاعَةِ سَادَاتِکمْ وکبَرَائِکمْ الَّذِینَ تکبَّرُوا عَنْ حَسَبِهِمْ وتَرَفَّعُوا فَوْقَ نَسَبِهِمْ وأَلْقوُا الْهَجِینَةَ عَلَی رَبِّهِمْ وجاحَدُوا اللَّهَ عَلَی مَا صَنَعَ بِهِمْ مکابَرَةً لِقضَائِهِ ومُغَالَبَةً لِآلَائِهِ فَإِنَّهُمْ قَوَاعِدُ أَسَاسِ الْعَصَبِیةِ ودَعَائِمُ أَرْکانِ الْفِتْنَةِ... (نهج البلاغه، خطبه192)
از پیروی بزرگان متکبر بپرهیزید زنهار! زنهار! از پیروی واطاعت بزرگترها ورؤسایتان بر حذر باشید همان ها که بهواسطه موقعیتخود تکبر میفروشند همانها که خویشتن را بالاتر از نسب خود میشمارند وکارهای نادرست را (از طریق اعتقاد به جبر همچون شیطان) به خدا نسبت میدهند وبه انکار نعمتهای خدا برخاستند تا با قضایش ستیز کنند ونعمتهایش را نا دیده گیرند، آنها پی وبنیان تعصب وستون وارکان فتنه اند.
در آیة 88 سوره یونس نیز قبلاً بیان شد که اشراف، مایه گمراهی دیگرانند.
5. حمایت از مستضعفان ودمیدن روح خود باوری در آنان
﴿وَیا قوْمِ لا أَسأَلُکمْ علَیهِ مالاً إِنْ أَجْرِی إِلاَّ علَی اللهِ وَمَا أَنَاْ بِطَارِدِ الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّهُم مُّلاَقُو رَبِّهِمْ وَلَکنِّی أَرَاکمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ﴾ (هود: 29)
و ای قوم من! من در برابر نبوت، از شما مالی در خواست نمی کنم؛ چون پاداش من جز به عهده خدا نیست. من هرگز افرادی را که ایمان آورده اند (وشما آنان را اراذل می خوانید)، به سبب شما از خود طرد نمی کنم؛ چون آنان پروردگار خود را دیدار می کنند؛ ولی شما را قوم جاهلی می بینم.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) از جلب اعتماد توده های مردم از سوی دستگاه حاکم وبی اعتمادی گروه های اندکی که همواره خود را از دیگران برتر می پندارند، به عنوان یک اصل یاد کرده، می فرماید:
برای والی، هیچ کس پرخرج تر در هنگام آسایش، کم کمک تر در هنگام سختی، متنفر تر از عدالت وانصاف، پر توقع تر، ناسپاس تر، عذر ناپذیر تر وکم طاقت تر در سختی ها از خواص نیست. همانا استوانه دین ونقطه مرکزی جامعه مسلمانان ومایة پیروزی بر دشمن، عموم مردم هستند؛ پس توجهت همواره به این طبقه معطوف باشد (نهج البلاغه، نامه53).
6. فقر زدایی
ائمه (علیهم السلام) فرموده اند: بر حاکم، فرض است که با اجرای مقرراتی که ثروت را تعدیل می کند، فقر ومحرومیت را از چهرة قشر وسیع جامعه بزداید، تا عناوین غنی وفقیر از جامعه رخت بر بندد، چرا که فلسفه عدالت در جامعه، آن است که فقیری در جامعه باقی نماند(17) وزکات به قدری به فقیران پرداخت شود که دیگر نیازمندی نباشد(18).
اهل بیت (علیهم السلام) دربارة حکومت جهانی حضرت مهدی (علیه السلام) فرموده اند:
او چنان مساواتی میان مردم بر قرار می کند که کسی به زکات نیازمند نمی شود (مجلسی، بی تا: ج52، ص39).
7. اتمام حجت
یکی از رفتارهای پیامبران واوصیای آنان، اتمام حجت حتی با معجزه بوده است:
خداوند به موسای کلیم (علیه السلام) چنین دستور می دهد:
﴿اسْلُک یدَک فی جَیبِک تَخْرُجْ بَیضاءَ منْ غیرِ سُوءٍ واضْمُمْ إِلَیک جَناحَک مِنَ الرَّهْبِ فَذانِک بُرْهانانِ مِنْ رَبِّک إِلی فِرْعَوْنَ ومَلاَئِهِ إِنَّهُمْ کانُوا قَوْماً فاسِقین﴾ (قصص: 32)
دستت را در گریبان خود فرو بر؛ هنگامی که خارج میشود، سفید ودرخشنده است، بدون عیب ونقص. ودست هایت را بر سینهات بگذار، تا ترس ووحشت، از تو دور شود. این دو [معجزه عصا وید بیضا] برهان روشن از پروردگارت به سوی فرعون واطرافیان اوست که آنان، قوم فاسقی هستند.
8. روی گرداندن
از آن جا که همسویی پیامبران با طواغیت وسرمایه داران فسادانگیز، موجب از دست رفتن پایگاه رسالت الهی آنان می شد وحتی خودشان فرصت طلب به حساب می آمدند ودر اصلاح جامعه وتحقق آرمان های بلندشان موفق نمی گشتند. افزون بر آن ها این حالت از توکل انبیا به خدا می کاست وآنان را از امداد های الهی دور می ساخت؛ به همین سبب، قرآن دستور می دهد که پیامبران، ثروت اندوزان ودنیا داران را ترک گویند(19):
﴿وَذَرِ الَّذِینَ اتَّخَذُواْ دِینَهُمْ لَعبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنیا﴾ (انعام: 70)
کسانی که دینشان را بازیچه ولهو گرفته اند وزندگانی دنیا فریبشان داده است به خودشان واگذار.
جدای از این ها، روی گردانی پیامبر ومؤمنان از ملأ واشراف، یعنی آنان را از ساحت هدایت وپند واندرز محروم ساختن، واین، خود نشان گر عذاب الهی است وعلامتی است از لاعلاجی آنان.
9. مقابله به مثل
﴿وَیصْنَعُ الْفُلْک وَکلَّمَا مَرَّ عَلَیهِ مَلأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُواْ مِنْهُ قَالَ إِن تَسْخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنکمْ کمَا تَسْخَرُونَ. فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن یأْتِیهِ عذَابٌ یخزِیهِ وَیحِلُّ عَلَیهِ عَذَابٌ مُّقِیمٌ﴾ (هود: 38 و39)
او مشغول ساختن کشتی بود وهر زمان گروهی از اشراف قومش بر او میگذشتند او را مسخره میکردند، [ولی نوح] گفت اگر ما را مسخره میکنید ما نیز شما را همین گونه مسخره خواهیم کرد. به زودی خواهید دانست چه کسی عذاب خوار کننده به سراغش خواهد آمد ومجازات جاودان بر او وارد خواهد شد!
10. نفرین
﴿وَقَالَ مُوسَی رَبَّنَا إِنَّک آتَیتَ فِرْعَوْنَ وَملأهُ زِینةً وَأَمْوَالاً فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا رَبَّنَا لِیضِلُّواْ عَن سَبِیلِک رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَی أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَی قُلُوبِهِمْ فَلاَ یؤْمِنُواْ حَتَّی یرَوُاْ الْعَذَابَ الأَلِیمَ﴾ (یونس: 88)
موسی گفت: «پروردگارا! تو فرعون واطرافیانش را زینت واموالی (سرشار) در زندگی دنیا داده ای، پروردگارا! در نتیجه (آنها بندگانت را) از راه تو گمراه می سازند. پروردگارا! اموالشان را نابود کن و(به جرم گناهانشان) دلهایشان را سخت وسنگین ساز، که ایمان نیاورند تا عذاب دردناک را ببینند».
11. مبارزه وجهاد
یاران پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وتربیت یافتگان مکتب حضرت علی (علیه السلام) به خوبی درمی یافتند که اسلام، فقر را برای اکثریت وثروت کلان را برای طبقه ای خاص، تجویز نمی کند. اگر ثروتمندان به حکم اسلام رفتار می کردند نه خود به این ثروت می رسیدند ونه اغلب مردم دچار وفلاکت می شدند(20).
از این رو برخی از یاران پیامبران در کنار حضرت علی (علیه السلام) به مبارزه با این گروه برخاستند وآنان را ثروت اندوزان غاصب معرفی کردند. ابوذر غفاری در پایگاه حکومت معاویه در محافل ومیادین عمومی ودر فرصت های مناسب، آیه کنز را می خواند:
وکسانی را که زر وسیم می اندوزند ودر راه خدا انفاق نمی کنند، به عذابی دردآور بشارت ده؛ روزی که در آتش جهنم گداخته شود وپیشانی وپهلو وپشتشان را با آن داغ کنند. این است آن چیزی که برای خود اندوخته بودید. حال طعم اندوخته خویش را بچشید (توبه: 34 و35).
این آیه، بیش از هر آیه دیگری دلالت دارد که فقرا حقی (رکات ودیگر واجبات مالی) در اموال اغنیا دارند ونیز بر این دلالت می کند که بر مستمندان یا ولی شرعی آنان است که برای دریافت حقوق خود با اغنیا پیکار کنند(21).
12. برگرداندن حق محرومان از اموال ثروتمندان وخواص
حضرت علی (علیه السلام) درباره بازگرداندن زمین هایی که عثمان از بیت المال به دیگران بخشیده بود، می فرماید:
به خدا سوگند! اگر آن املاک را بیابم که مهریه زنان شده یا با آن کنیز خریده اند، آن را به بیت المال باز می گردانم؛ زیرا با عدالت، گشایش حاصل می شود وکسی که عدالت بر او دشوار آید، ستم برایش دشوار تر خواهد بود (نهج البلاغه، خطبه15).
مهدویت وملأ واشراف
این گروه از مانعان ومخالفان در طول تاریخ در مقابل انبیا واولیا بوده اند. اینان در کنار طواغیت بنی امیه وبنی عباس، زمینة مهجوریت ومظلومیت اهل بیت (علیهم السلام) را فراهم کرده وبالأخره باعث غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) شده اند. اینان پیوسته در مقابل علمای راستین وخواص یاری گر دین ایستاده اند. در دوران غیبت، ملأ چون دیگر مانعان، به تمسخر منتظران پرداخته، ضمن انکار مهدویت، آن را خرافه می پندارند. آنان با نفوذ وقدرت وثروتی که دارند، دیگران را از دین داری ویاری دین بازداشته، مانع ظهور شده اند. رفتاری که جبهه حق در مقابل اینان داشته، الگویی برای دوران غیبت ومنتظران حضرت مهدی است، تا همراه با روشن گری وتبیین معارف مهدوی وصبر واستقامت، دیگران را نیز به صبر واستقامت توصیه کنند ومانع توفیق آنان شوند.
منتظران، کسانی اند که غیبت در نزد آنان نظیر مشاهده وحضور امام است. پنهان وآشکارا در مبارزه اند ودیگران را به دین خدا دعوت می کنند(22).
شیوه های مبارزه منتظران وزمینه سازان
از آنجا که اشراف وملأ، باعث بی ایمانی وعقب افتادگی توده های مردم ودور ماندن جامعه از ویژگی های ایمانی می شوند، پیشگیری ومبارزه با این مسأله، امری اجتناب ناپذیر است.
البته این مبارزه، جنبه های مختلفی نظیر اخلاقی، اعتقادی، فرهنگی وسیاسی و.. را در بر می گیرد که به توضیح آن ها می پردازیم:
1. اعتقادی وفرهنگی
الف. تلاش در جهت نهادینه شدن اخلاق اسلامی ومعنویت در جامعه
اگر جامعه در عین تلاش وکوشش، به اخلاق، معنویت ومعارف الهی مزین باشد، اشرافی گری پدید نمی آید. درک بی قدر ومنزلتی که دنیا در عبادت خدا وخدمت به بندگان خدا ممکن نیست؛ مهم ترین عامل صیانت جامعه از اشرافی گری است.
امیر المؤمنین (علیه السلام) در حالی که کفش کهنه خود را وصله می کرد، از عبد الله بن عباس پرسید: «ارزش این کفش وپوشاننده پا چیست؟» عبد الله بن عباس گفت: «ارزشی ندارد». فرمود: «به خدا سوگند! این برای من ارزشمند تر از حکومت بر شماست مگر آنکه حقی را برپا کنم وباطلی را مانع شوم (مجلسی، بی تا: ج32، ص76).
حاصل درک بی قدری دنیا ومظاهر آن، تربیت عالمانی وارسته وزاهدانی بوده است که در عین توانایی ودارایی، چون محرومان زندگی کرده ودر عین داشتن جایگاه مهم ونفوذ، امتیازی برای خود فراهم نکرده اند.
یکی از علت های به وجود آمدن اشرافی گری، دلبستگی به دنیا ورقابت های نادرست است. این معنا در پاسخ امتی دانشمند به یکی از پرسش های ذو القرنین مشهود است:
فَمَا بَالُکمْ لَیسَ فِیکمْ أَشْرَافٌ قَالُوا لِأَنَّا لَا نَتَنَافَسُ (صدوق، 1395ق: ج2، ص114)
برای چه اشراف در میان شما نیستند؟ گفتند: «به دلیل آنکه در بین ما، منافسه (حرص زدن) نیست».
ب. تغییر در ملاک ها وارزش ها
منتظران، ملاک برتری را چنان که قران بیان می کند(23)، تقوا وورع(24) می دانند، نه قدرت های مادی وغیره. این معیار وضابطه، راه اشرافی گری وملأ را سد می کند.
داستان قارون وبرخورد شایستگان ومؤمنان با او وتبیین ملاک های ارزشمندی، نمونه ای از برخورد در برابر ملأ است؛
اولین نکته، تذکر مؤمنان به اوست که: مغرورانه وبی مسؤولیت زندگی نکن، موقعیت خود را برای آخرت ودر این هدف به کار بر، از دنیا بهره گیر وچنان که خدا به تو احسان ومحبت نموده، تو نیز احسان کن. در زمین (با داشتن این موقعیت، سوء استفاده نکن و) فساد انجام مده که خدا فاسدان را دوست نمی دارد.
در ادامه، شاهد تذکر به مردمی هستیم که مسحور قدرت ونفود ومکنت قارون شده اند؛ با این عبارات که:
وای بر شما! پاداش الهی برای کسانی که ایمان آورند وکار شایسته انجام دهند [از این مال وثروت] بهتر است، و[البتّه] جز صابران، آن [پاداش] را دریافت نخواهند کرد (قصص: 76).
2. سیاسی واجتماعی
1. تدوین راهبرد رشد عادلانه
قدرت واقتدار جامعه منتظر بدون طراحی راهبردی عادلانه، حفظ نخواهد شد واین اقتدار در همراهی توده های مردم است. امتیاز ندادن به زیاده خواهان حکومت ها را دچار چالش های فراوان می کند - چنان که امیرالمؤمنین (علیه السلام) وحکومت او را دچار جنگ های فراوانی کرد - اما برای همیشه نظام را جاودانه وارزشی باقی خواهد گذاشت.
عدم همراهی حضرت با معاویه وعدم ابقای او بر حکومت شامات، عدم اعطای مقام به طلحه وزبیر در حکومت وتلاش برای برگرداندن اموال بیت المال حتی اگر مهریه زنان باشد، حذف تمام امتیازات قبیله ای ونفوذ های دیگر واعلان مساوات در بهره برداری از بیت المال و... نمونه هایی اند که معرف حکومت ارزشمند حضرت علی (علیه السلام) هستند.
2. تکیه بر توده های مردم
نظامی خواهد ماند که به جای تکیه بر اشراف وقدرتمندان، بر مردم تکیه زند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) در نامه به مالک اشتر، منشور مدیریت وحکومت را در فرازهای مختلفی تبیین می کند. آن حضرت می فرماید:
برای والی هیچ کس پرخرج تر در هنگام آسایش، کم کمک تر در هنگام سختی، متنفر تر از عدالت وانصاف، پرتوقع تر، ناسپاس تر، عذر ناپذیر تر وکم طاقت تر در سختی ها از خواص نیست. همانا استوانه دین ونقطه مرکزی جامعه مسلمانان ومایه پیروزی بر دشمن، عموم مردم اند. پس توجهت همواره به این طبقه معطوف باشد (نهج البلاغه، نامه53).
3. شایسته محوری
یکی دیگر از امور مهم در دوران انتظار وجامعه زمینه ساز عدالت، روی کار آوردن انسان های شایسته ومیدان ندادن به انسان های غیر شایسته ومنحرف به ویژه در مسؤولیت های کلیدی وحساس است؛ چرا که مردمان بر دین وروش وراه حاکمان خویشند(25). بی تفاوتی وکنار بودن از صحنه های تصمیم گیری، اشراف وملأ ورانت های قدرت را پدید می آورد که با قدرت یافتن آنان، نمی توان با آنان مقابله کرد.
4. نظارت مستمر مسؤولان ومردم
مسأله ای دیگر که مانع رانت ها می شود، نظارت مستمر بر احزاب، افراد واشخاص، وبرخورد بدون اغماض با انحرافات است.
5. خوار ساختن ظالمان عزیز شمردن مظلومان
امیر المؤمنین (علیه السلام) پس از ماجرای نهروان، شاخص های حکومت وزمامداری خود را چنین بیان فرمود:
الذَّلِیلُ عنْدِی عَزِیزٌ حَتَّی آخُذَ الْحَقَّ لَهُ والْقَوِی عِنْدِی ضَعِیفٌ حَتَّی آخُذَ الْحَقَّ مِنْه (نهج البلاغه، خطبه37).
ناتوان وخوار ومحروم، نزد من عزیز ونیرومند ومهم است، تا اینکه حقش را از ظالم بستانم. وتوانمند وعزیز، نزد من ناتوان وخوار وبی ارزش است، تا آنکه حق محرومان را از او بستانم.
تعامل حضرت مهدی (علیه السلام) با مَلَأ
مهم ترین کار دین واولیای دین، پیش گیری از بروز مشکلات اعتقادی واجتماعی وسیاسی است. بنابراین امام اجازه تحقق رانت را به کسی نمی دهد. راهکار این مسأله به امور متعددی برمی گردد؛ از جمله:
1. رفتار خود امام
امام خود چون بندگان زندگی می کند. لباس زیر وخشن ودرشت بافت بر تن کرده، غذای غیر گوارا میل می کند(26).
حضرت اموال را به مساوات تقسیم می کند(27). مانند حکومت جد خود امیر المؤمنین (علیه السلام) خود وکارگزارانش با دیگران، یکسان از بیت المال سهمیه دارند وزیاده خواهی وامتیازی وجود ندارد.
2. پیمان وعهد
امام (علیه السلام) در آغاز تشکیل حکومت با یاران خود عهد می بندد که مانند محرومان زندگی کنند وزر وسیم نیندوزند(28).
3. میزان برتری؛ بندگی وخدمت
کسانی به امام (علیه السلام) نزدیکند که مؤمن تر وشایسته تر باشند. آنچه در نزد امام، باعث برتری وارزش می شود، رانت ثروت وقدرت ووابستگی حزبی وفامیلی نیست؛ بلکه امام، بندگی وخدمت را میزان برتری قرار می دهد.
4. نظارت دقیق
مردمی بودن ومحبت فراوان به مردم ومحرومان از سویی، ونظارت دقیق وسخت گیری ایشان بر مدیران وکارگزاران، از سویی دیگر، خود عامل جدی بازدارندگی جامعه مهدوی از رانت ها است.
امام صادق (علیه السلام):
المهدی سمح بالمال، شدید علی العمال، رحیم بالمساکین (سید بن طاووس، بی تا: ص137).
مهدی بخشنده ای است که مال را به وفور می بخشد، بر مسؤولان وکارگزاران سخت می گیرد وبر محرومان، بسیار رئوف ومهربان است.
5. ایجاد روحیه بی نیازی وتبیین بی قدر ومنزلتی دنیا
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود:
«یجْعَلُ اللَّهُ الْغِنَی فِی قُلُوبِ هَذِهِ الْأُمَّه»؛ (مجلسی، بی تا: ج51، ص84)
با ظهورش خداوند بی نیازی را در قلب های این امت حاکم می کند.
امام باقر (علیه السلام) فرمود:
یجْمَعُ إِلَیهِ أَموَالُ الدُّنیا مِنْ بَطْنِ الْأَرْضِ وظَهْرِهَا فَیقُولُ لِلنَّاسِ تَعَالَوْا إِلَی مَا قَطَعْتُمْ فِیهِ الْأَرْحَامَ وسَفَکتُمْ فیهِ الدِّماءَ الْحَرَامَ ورَکبْتُمْ فِیهِ مَا حرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وجلَّ فیعْطِی شیئاً لَمْ یعْطِهِ أَحَدٌ کانَ قَبْلَ (مجلسی، بی تا: ج52، ص350)
تمام اموال دنیا از دل زمین، منابع واموال زیرزمینی وگنج ها وروی زمین، نزد امام جمع می شود. آن گاه حضرت خطاب به مردم می فرماید: «این ها همان چیزهایی هستند که به سبب آن، قطع رحم کردید، خون یک دیگر را به زمین ریختید، محرمات الهی را برای رسیدن به آن، مرتکب شدید. اینک بیایید واز این اموال آنچه می خواهید، بردارید». او به قدری به اشخاص عطا می کند که احدی پیش از او چنین بخششی انجام نداده است.
6. پایان دادن به امتیازات وزیاده خواهی ها
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود:
إِذَا قامَ قائِمُنَا اضْمَحَلَّتِ الْقَطَائِعُ فَلَا قَطَائِعَ (حر عاملی، 1409: ج17، ص222)
وقتی قائم ما قیام کند، همه قطایع، مضمحل ونابود می گردد.
قطایع عبارتست از زمین هایی مرغوب که سلاطین ومستکبران واشراف، به زور از صاحبانش گرفته، به تملک خویش در آورده اند.
7. برخورد با زیاده خواهان
با تمام برنامه هایی که حضرت انجام می دهد، اگر کسی زیاده خواهی کرده، امام با او برخورد می نماید.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
فردی کنار قائم ایستاده، به امام امر ونهی می کند. حضرت می فرماید: «او را بیاورید». چون او را می آورند، دستور کشتن او را صادر می کند؛ لذا کسی نمی ماند جز آنکه از امام، حساب می برد ومی هراسد(29). (نعمانی، 1397 ق: ص239).
نتیجه
شناخت موانع فراروی مهدویت، ما را در جهت پیش گیری یا آمادگی ومبارزه با آن موانع آماده می کند. شناخت این امر وکوشش برای زدودن این موانع، از لحاظ فردی واجتماعی، ما را به زمینه سازی بهتر ظهور، رهنمون می سازد. جهت دیگر، اینکه تبیین این بحث، سره وناسره محبان ومنتظران واقعی ودروغین را جدا می کند. یکی از این موانع، ملأ واشراف است.
ملأ در لغت به معنای اشراف، سران وپیشوایان مردم است که مردم در تصمیم گیری ها به آن ها می نگرند وپیرو آنانند.
تکبر وخود پرستی، ثروتمندی ودلبستگی، لجاجت، کوردلی، فسق وتبه کاری؛ ویژگی های ملأ واشراف است. آنان با بهانه تراشی، تحقیر وتکذیب پیامبران الهی ومؤمنان، ودادن نسبت های ناروا به آنان، تمسخر پیامبران، فتنه گری، ایجاد ناامنی برای مؤمنان، فساد وگناه، جنگ روانی وتبلیغات، گمراهی وضلالت، تهدید پیامبر ومؤمنان به تبعید وحتی توطئه برای قتل، در مقابل پیامبران ومؤمنان می ایستند.
پیامبران ومصلحان، ضمن روشن گری وتبیین وابطال فرهنگ استکبار به وسیلة امور مختلفی با ملأ واشراف، به رویارویی می پردازند؛ از جمله: شفقت ودلسوزی، دعوت به صبر، استعانت از خدا ونهراسیدن از تهدید، هشدار به پیامدهای ارتجاع وعقب گرد، دعوت امت به حق گرایی نه شخصیت زدگی واطاعت کورکورانه، حمایت از مستضعفان ودمیدن روح خود باوری در آنان، فقر زدایی، اتمام حجت، اعراض وروی گرداندن، مقابله به مثل، نفرین، مبارزه وجهاد، برگرداندن حق محرومان از اموال ثروتمندان وخواص.
از آنجا که اشراف وملأ باعث بی ایمانی وعقب افتادگی توده های مردم ودور ماندن جامعه از ویژگی های ایمانی است، پیش گیری ومبارزه با این مسأله، امری اجتناب ناپذیر است. در دوران غیبت، منتظران حضرت در عرصه های مختلف اخلاقی، اعتقادی، فرهنگی وسیاسی در مقابل این جریان موضع گیری می کنند.
مهم ترین فعالیت های منتظران از لحاظ اعتقادی وفرهنگی، تلاش در جهت نهادینه شدن اخلاق اسلامی ومعنویت در جامعه، تغییر در ملاک ها وارزش ها است واز لحاظ سیاسی واجتماعی، تدوین راهبرد رشد عادلانه، تکیه بر توده های مردم ومردمی بودن، شایسته محوری، نظارت مستمر مسئولین ومردم، خوار ساختن ظالمان ومنحرفان وعزیز شمردن مظلومان، از مهم ترین فعالیت های منتظران است.
با ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) حضرت با رفتار خود وبا تبیین شاخص های برتری در بندگی وخدمت، وایجاد روحیه بی نیازی وتبیین بی قدر ومنزلتی دنیا، وبا نظارت دقیق، از اشرافی گری پیش گیری می فرماید. همچنین حضرت به امتیازات وزیاده خواهی ها پایان داده، با آنان برخورد می نماید.
کتابنامه
1. قران کریم
2. نهج البلاغه، فیض الاسلام.
3. ابن اثیر، النهایه، ج 4، بیروت: المکتبة العلمیة، بی تا.
4. الامام الفخر الرازی، التفسیر الکبیر، القاهرة: المطبعة البهیه المصریة، بی تا.
5. راغب اصفهانی، المفردات، ج1، دمشق: دارالعلم، 1412 ق.
6. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، قم: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)، 1409ق.
7. حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، قم: جامعه مدرسین، 1404 ق.
8. حکیمی، محمدرضا ودیگران، الحیاه، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1408 - 1410 ق.
9. خلیل الجر، فرهنگ لاروس، ترجمه حمید طبیبیان، تهران: امیرکبیر، 1387ش.
10. دیلمی، حسن بن ابی الحسن، ارشاد القلوب، بی جا، انتشارات شریف رضی، 1412ق.
11......، أعلام الدین، قم: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)، 1408 ق.
12. رافعی، المصباح المنیر، بیروت: دارالفکر، بی تا.
13. شافعی، یوسف بن یحیی، عقد الدرر، سوم، بی جا، بی نا، 1428ق.
14. شیخ صدوق، محمد بن بابویه، کمال الدین، قم: دار الکتب الإسلامیه، 1395 ق.
15. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، قم: مؤسسه نشر اسلامی، 1421 ق.
16. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، بی جا، کتاب فروشی مرتضوی، 1375ش.
17. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، بی جا، بی نا، بی تا.
18. جمعی از نویسندگان، فصلنامه علمی - تخصصی انتظار موعود، شماره های 19و 25.
19. قرشی، سید علی اکبر، قاموس القرآن، تهران: دار الکتب الإسلامیه، بی تا.
20. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: دار الکتب الإسلامیه، 1365ش.
21. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بی جا، بی نا، بی تا.
22. محدث نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، قم: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)، 1408ق.
23. مغنیه، محمدجواد، تفسیر المبین، تهران، بنیاد بعثت، بی تا.
24. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، تهران: مکتبة الصدوق، 1397ق.
25. سید بن طاووس، الملاحم والفتن، بی جا، بی نا، بی تا.
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(1) دانش آموخته سطح 4 تخصصی کلام اسلامی حوزه علمیه قم.
(2) دانش پژوه تربیت مربی مرکز تخصصی مهدویت.
(3) مانند نمل: 38 (کارگزاران حضرت سلیمان) وبقره: 246 (خواص وسران بنی اسرائیل).
(4) نمل: 29 و33 (کارگزاران بلقیس)؛ یوسف: 43 (کارگزاران وخواص حکومت مصر).
(5) همچنین قصص: 38و 39؛ مؤمنون: 45-47؛ نیز به این ویژگی می پردازد ونیز دربارة فرعون واشراف قوم او ورؤسا وگردن کشان قوم صالح آمده که آن ها متکبر وتبه کار بودند (اعراف: 75 و76؛ یونس: 75).
(6) درباره دنیا ومظاهر آن ودلبستگی به آن در فصل نامه انتظار، ش25، سخن گفته شد.
(7) ر.ک: مؤمنون: 33 و34.
(8) همچنین ر.ک: هود: 27.
(9) همچنین ر.ک: یونس: 76.
(10) برخی از محققان، ملأ را در اینجا به معنای مطلق قوم گرفته اند.
(11) اعراف: 109 و110.
(12) البته ممکن است «لِیضِلُّواْ عَن سَبِیلِک» به این معنا هم باشد که نعمت الهی، سببی برای عذاب خودشان است.
(13) اعراف: 67 و68؛ هود: 28.
(14) هود: 29.
(15) نک: المیزان، ج1، ص380.
(16) اعراف: 89.
(17) کافی، ج1، ص542، روایتی از امام کاظم (علیه السلام).
(18) وسائل الشیعه، ج6، ص179 و180، روایتی از امام ششم وهفتم (علیهما السلام).
(19) الحیاة (گزارشی از جلد3 - 6)، محمدرضا حکیمی، ص63.
(20) المیزان، ج9، ص345.
(21) تفسیر المبین، ص246.
(22) «الْمنْتَظِرُونَ [الْمنْتَظِرِینَ] لِظُهُورِهِ أَفضَلُ أَهلِ کلِّ زَمانٍ لِأَنَّ اللَّهَ تَعَالَی ذِکرُهُ أَعْطَاهُمْ منَ الْعقُولِ والْأَفْهَامِ والْمَعْرِفَةِ مَا صَارَتْ بِهِ الْغَیبَةُ عِنْدَهُمْ بِمَنْزِلَةِ الْمُشَاهَدَةِ وجَعَلَهُمْ فِی ذَلِک الزَّمانِ بمَنْزِلَةِ الْمُجَاهِدِینَ بَینَ یدَی رَسُولِ اللَّهِ ص بِالسَّیفِ أُولَئِک الْمخْلَصُونَ حَقّاً وشِیعَتُنَا صِدْقاً والدُّعاةُ إِلَی دِینِ اللَّهِ سِرّاً وجَهْراً» (کمال الدین، ج 1، باب31، ص 319).
(23) حجرات: 13.
(24) «فَلْینْتَظِرْ ولْیعْمَلْ بِالْوَرَعِ ومَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وهُوَ مُنْتَظِر» (الغیبه، نعمانی، باب 11، ص200).
(25) چنان که معروف است: «الناس علی دین ملوکهم».
(26) الغیبه، نعمانی، ص274.
(27) نک: بحارالأنوار، ج51، ص 84، باب 1.
(28) نک: عقد الدرر، ص 96.
(29) بَینَا الرَّجُلُ عَلَی رَأْسِ الْقَائِمِ (علیه السلام) یأْمُرُهُ وینْهَاهُ إِذْ قَالَ أَدِیرُوهُ فَیدِیرُونَهُ إِلَی قُدَّامِهِ فَیأْمُرُ بِضَرْبِ عُنُقِهِ فَلَا یبْقَی فِی الْخَافِقَینِ شَیءٌ إِلَّا خَافَهُ.