(۳۳۴) مهدویت وموانع فراروی: مصلحان از منظر قرآن
مهدویت وموانع فراروی: مصلحان از منظر قرآن
نویسنده: محمد صابر جعفری
مجله انتظار موعود - پاییز وزمستان 1385 - شماره 19
چکیده:
با بررسی آیات قرآن در می یابیم؛ همیشه فرا روی تمام پیامبران ومصلحان موانع جدی بوده است، قرآن به عنوان آینه ای برای خردورزان واهل بصیرت، نمایانگر رفتارها وعکس العمل های اصناف مختلف مخالفان، در رویارویی و...؛ ودر مقابل عملکرد انبیاء ومصلحان است.
گرچه قرآن حکومت صالحان ومستضعفان را بشارت داده است؛ نظیر: (قصص/5)؛ (انبیاء/105)؛ همچنین قرآن کریم ویژگی های حکومت جهانی صالحان را چنین بیان نموده است مانند (نور/55)؛ ولی به صراحت به تبیین موانع فراروی حکومت صالحان ومستضعفان نپرداخته است با این حال توجه به آیات متفاوت وتأمل در این نکته که حضرت مهدی (عجل الله فرجه) خاتم اوصیا وتحقق بخش آمال تمام انبیاء ومصلحان با ویژگی تمام گسترده هستی است؛ جدّی تر بودن موانع فراروی ایشان را بدیهی می نماید. البته روایات نیز به مدد آمده وبیان می دارند که حضرت مهدی (عجل الله فرجه) ومؤمنان به ایشان وراه او، در این میان به چه زحمتها ورنجهایی افتاده وآن عزیز با آن موانع چه برخوردی خواهد نمود. مطلب دیگر این که چنان که در عنوان نوشتار آمده است، آنچه مدنظر قرار خواهد گرفت مهدویت است که شامل دوران متفاوت حیات حضرت مهدی (عجل الله فرجه) (غیبت وظهور) است.
گروههای معاند از روشهای متعددی نظیر بهانه گیری، تهمت، تمسخر، تهدید وبالأخره جنگ وکشتار برای مبارزه با مصلحان استفاده می کنند ودر مقابل؛ انبیاء ومصلحان وبالأخره حضرت مهدی (عجل الله فرجه) پس از ابلاغ واتمام حجت، ناچار به درگیری ومبارزه وبالأخره شکست آنان است.
در این شماره، به بررسی کفّار، منافقان ومفسدان ومتکبران پرداخته وباقی گروهها را به شمارگان بعدی وا می گذاریم.
بخش اول
پیش درآمد
موانع پیشاروی مصلحان از دیدگاه قرآن وراهکارهای مقابله مهدویت با آن ها
﴿وَکأَینْ مِنْ نَبِی قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیونَ کثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی سبیلِ اللهِ وما ضَعُفُوا ومَا اسْتَکانُوا واللهُ یحِبُّ الصابِرینَ﴾؛ «چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی همراه آنان جنگ کردند! آن ها برابر آنچه در راه خدا به آنان رسید، سست وناتوان نشدند [وتن به تسلیم ندادند] وخداوند، شکیبایان را دوست دارد»(1).
با بررسی آیات قرآن درمی یابیم همیشه فراروی تمام پیامبران ومصلحان، موانعی جدی بوده است. قرآن چون آینه ای برای خردورزان واهل بصیرت، به خوبی نمایانگر رفتارها وواکنش های اصناف مختلف مخالفان در رویارویی با پیامبران ومصلحان است. صدها آیه، بیانگر معرفی مخالفان، تبیین ریشه ها، مخالفت ها، انکارها وعداوت ها، روش ها وشیوه های مخالفان، عملکرد مصلحان، هدایت های الهی وبالأخره عاقبت ونهایت، پیروزی مصلحان ومؤمنان می باشد.
مسأله وضرورت تحقیق
مسأله اصلی که این نوشتار عهده دار پاسخگویی آن است، شناخت موانعی است که از منظر قرآن، فراروی مصلحان وپیامبران قرار دارد؛ آنگاه، بیان راه کارهای مقابله مهدویت با آنان، با توجه به آیات وروایات مدنظر قرار می گیرد.
شناخت موانع فراروی مهدویت (غیبت، ظهور وحکومت حضرت مهدی (عجل الله فرجه)) ما را در جهت پیشگیری یا آمادگی ومبارزه با آن آماده می سازد. معرفت به این امر وکوشش برای زدودن این موانع از لحاظ فردی واجتماعی، ما را به زمینه سازی بهتر ظهور، رهنمون می سازد. جهت دیگر، این که تبیین این بحث، سره وناسره محبان ومنتظران واقعی را جدا می سازد؛ مثلاً منفعت طلبی، معیاری است برای شناخت همراهی وعدم همراهی با امام، تا مبادا «عجّل علی ظهورک» گویان وندبه خوانان چون طلحه وزبیر، در امتحان جاه ومقام، علی زمان را تنها گذارند وخود آغازگر جنگ بر ضد او یا راه او باشند.
به هر حال، ما در این نوشتار، با توجه به آیات وروایات، به طرح این موانع، گروه های مخالف ومعاند، خاستگاه وزمینه های منع ومبارزه، روش های انبیا ومصلحان در مقابله با آنان وبالأخره آنچه تعامل مردمان ومؤمنان ومنتظران است، خواهیم پرداخت.
قرآن حکومت صالحان ومستضعفان را بشارت داده است؛ نظیر:
﴿وَنُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ ونَجْعَلَهُمْ أَئِمةً ونجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ﴾(2).
﴿وَلَقَدْ کتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصالِحُونَ﴾(3).
همچنین قرآن کریم، ویژگی های حکومت جهانی صالحان را چنین بیان کرده است:
﴿وَعَدَ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکمْ وعَمِلُوا الصالِحاتِ لَیستَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ولَیمَکنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ ولَیبدِّلَنَّهُمْ منْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یعْبُدُونَنی لا یشرِکونَ بی شَیئاً ومنْ کفرَ بعْدَ ذلِک فَأُولئِک هُمُ الْفاسِقُونَ﴾(4).
ولی این کتاب الهی، به صراحت به تبیین موانع فراروی حکومت صالحان ومستضعفان نپرداخته است. با این حال، توجه به آیات متفاوت وتأمل در این نکته که حضرت مهدی (عجل الله فرجه) خاتم اوصیا وتحقق بخش آمال تمام انبیا ومصلحان در تمام گستره هستی است، جدّی تر بودن موانع فراروی آن حضرت را بدیهی می نماید. البته روایات نیز به مدد آمده وبیان می دارند که حضرت مهدی (عجل الله فرجه) ومؤمنان به آن حضرت وراه او، در این میان، به چه زحمت ها ورنج هایی افتاده وبا آن موانع چه برخوردی خواهند کرد. مطلب دیگر این که چنان که در عنوان نوشتار آمده است، «مهدویت»، مورد نظر قرار خواهد گرفت که شامل دوران متفاوت حیات حضرت مهدی (عجل الله فرجه) (غیبت وظهور وحکومت و...) است.
روش تحقیق
روش ما در این مقاله، بیان هر یک از گروه های مانع ومعاند ومعاندت های آنان، سپس نحوه برخورد مصلحان ومؤمنان با آنان از منظر قرآن وبالأخره بیان راهکارهای حضرت مهدی (عجل الله فرجه) ومنتظران، در مواجهه با آنان، با رویکرد قرآنی وروایی است.
گروه های معاند وموانع از منظر قرآن
بررسی آیات قرآن نشان می دهد مقابل انبیا وصالحان، گرو ه های ذیل به معانده پرداخته اند:
کفار، منافقان، مفسدان، متکبران، مستکبران، دنیا زدگان، عاصیان وگناهکاران، گروهی از اهل کتاب، مشرکان، اهل حسد، مذبذبین، شیاطین، لج بازان، غیر عالمان هواپرست، غافلان، مترفین، ظالمان، فرعون ها، عالمان بی عمل، ظاهرگرایان ومادی گرایان، گمراهان واهل ضلالت، ملأ واشراف، طاغوت ها، فرقه های انحرافی ویاریگران ستمگران و....
یک. کافران
اولین گروه معاندی که قرآن، فراوان به آن اشاره کرده است، کفار وبی ایمانانند. قرآن، این گروه را معاندانی معرفی می کند که حق را به خوبی می شناسند؛ ولی از روی عمد، به مبارزه برخاسته ونمی خواهند ایمان ومسیر حق را پذیرا شوند. آنان، دائماً در فکر توطئه ومبارزه با انبیا وصالحانند:
﴿وَقالَ الَّذینَ کفَرُوا لَنْ نُؤْمِنَ بِهذَا الْقُرْآنِ ولا بِالَّذی بَینَ یدَیهِ...﴾(5)؛ «کافران گفتند: «ما هرگز به این قرآن وکتاب های دیگری که پیش از آن بوده است، ایمان نخواهیم آورد!»...».
﴿...وَإِنْ یرَوْا کلَّ آیةٍ لا یؤْمِنُوا بها...﴾(6)؛ و[آن ها بقدری لجوجند که] اگر تمام نشانه های حق را ببینند، ایمان نمی آورند.
﴿أَ لَمْ یأْتِکمْ نَبَؤُا الَّذینَ مِنْ قَبْلِکمْ قَوْمِ نُوحٍ وعادٍ وثَمُودَ والَّذینَ مِنْ بعْدِهِمْ لایعلَمُهُمْ إِلاَّ اللهُ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیناتِ فرَدُّوا أَیدِیهمْ فی أَفْواهِهِمْ وقالُوا إِنَّا کفَرْنا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ وإِنَّا لَفی شَک مِمَّا تَدْعُونَنا إِلَیهِ مُریبٍ﴾؛ «آیا خبر کسانی که پیش از شما بودند، به شما نرسید؟ قوم «نوح» و«عاد» و«ثمود» وآن ها که پس از ایشان بودند؛ همان ها که جز خداوند، از آنان آگاه نیست. پیامبرانشان دلایل روشن برای آنان آوردند؛ ولی آن ها [از روی تعجّب واستهز] دست بر دهان گرفتند وگفتند: «ما به آنچه شما به آن فرستاده شده اید، کافریم وبه آنچه ما را به سوی آن می خوانید، شک وتردید داریم»(7).
لذا خداوند به پیامبرش می فرماید: ﴿إِنَّ الَّذینَ کفَرُوا سَواءٌ عَلَیهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا یؤْمِنُونَ﴾(8)؛ «کسانی که کافر شدند، برایشان مساوی است که آنان را بترسانی یا نترسانی؛ ایمان نخواهند آورد».
چرا که این افراد، خود می گویند: ﴿وَقالُوا قلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللهُ بِکفْرِهِمْ فَقَلیلاً ما یؤْمِنُونَ﴾(9)؛ «وگفتند: «دل های ما در غلاف است»؛ بلکه خداوند آن ها را به سبب کفرشان، از رحمت خود دور ساخته است [به همین دلیل، چیزی درک نمی کنند] وکمتر ایمان می آورند».
این ها اگر تمام آیات ونشانه های الهی را ببینند وحس هم کنند باز انکار می کنند:
﴿وَإِنْ یرَوْا کلَّ آیةٍ لا یؤْمِنُوا بِها حَتَّی إِذا جاؤُک یجادِلُونَک یقُولُ الَّذینَ کفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطیرُ الْأَوَّلینَ﴾(10)؛ «... اگر تمام نشانه های حق را ببینند، ایمان نمی آورند تا آن جا که وقتی نزد تو می آیند که با تو پرخاشگری کنند، کافران می گویند: این ها فقط افسانه های پیشینیان است».
﴿وَلَوْ نَزَّلْنا عَلَیک کتاباً فی قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیدیهِمْ لَقالَ الَّذینَ کفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبینٌ﴾(11)؛ «اگر ما نوشته ای روی صفحه ای بر تو نازل کنیم، و(علاوه بر دیدن وشنیدن) آن را با دست های خود لمس کنند، باز کافران می گویند: این، چیزی جز سحری آشکار نیست».
روش های مبارزه کفار
کافران، برای مقابله با حق وولی خدا، از روش های ذیل مدد می گیرند:
1) مجادله وپرخاشگری
﴿یجادِلُ فی آیاتِ اللهِ إِلاَّ الَّذینَ کفَرُوا...﴾(12)؛ «تنها کسانی در آیات ما مجادله می کنند که کافر شده اند...».
﴿إِذا جاؤُک یجادِلُونَک...﴾(13)؛ «وقتی نزد تو می آیند، با تو پرخاشگری می کنند».
﴿وَإِذا تُتْلی عَلَیهِمْ آیاتنا بیناتٍ تَعْرِفُ فی وُجُوهِ الَّذینَ کفَرُوا الْمُنْکرَ یکادُونَ یسْطُونَ بِالَّذینَ یتْلُونَ عَلَیهِمْ آیاتِنا...﴾(14)؛ «وهنگامی که آیات روشن ما بر آنان خوانده می شود، در چهره کافران، آثار انکار مشاهده می کنی؛ آن چنان که نزدیک است برخیزند وبا مشت به کسانی که آیات ما را بر آن ها می خوانند حمله کنند...».
2) بهانه گیری
﴿وَیقُولُ الَّذینَ کفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیهِ آیةٌ مِنْ رَبِّهِ...﴾(15)؛ «کسانی که کافر شدند می گویند: چرا آیه [ومعجزه] ای از پروردگارش بر او نازل نشده است(16)؟»
﴿الَّذینَ کفَرُوا فَیقُولُونَ ما ذا أَرادَ اللهُ بِهذا مَثَلاً...﴾(17)؛ «واما آن ها که راه کفر را پیموده اند، می گویند: منظور خداوند از این مثل چه بوده است؟»
منکران، علت غیبت را که سری از اسرار الهی است(18) یا طول عمر را که مسأله ای است تحت سیطرة قدرت الهی، بهانه کرده، اصل مهدویت را در دوران غیبت نمی پذیرند وپس از ظهور، موضوعات دیگری را چون ظهور حضرت با سن جوانی و... بهانه می کنند.
3) تهمت به دین، ولی خدا ومؤمنان
﴿... یقُولُ الَّذینَ کفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ أَساطیرُ الأَوَّلین﴾(19)؛ «...کافران می گویند: این ها فقط افسانه های پیشینیان است!».
﴿وَلَوْ نزَّلْنا علَیک کتاباً فی قِرْطاسٍ فَلَمَسُوهُ بِأَیدیهِمْ لَقالَ الَّذینَ کفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبینٌ﴾(20)؛ «اگر ما نوشته ای روی صفحه ای بر تو نازل کنیم، وآن را با دست های خود لمس کنند، باز کافران می گویند: این، چیزی جز یک سحر آشکار نیست».
﴿... وَلکنَّ الَّذینَ کفَرُوا یفْتَرُونَ عَلَی اللهِ الْکذِبَ وأَکثَرُهُمْ لا یعْقِلُونَ﴾(21)؛ «ولی کسانی که کافر شدند، بر خدا دروغ می بندند وبیشتر آن ها نمی فهمند.»
﴿قالَ الْمَلأُ الَّذینَ کفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَراک فی سفاهَةٍ وإِنا لَنَظُنُّک مِنَ الْکاذِبینَ﴾(22)؛ «گروهی کافر از قوم او گفتند: ما تو را در سفاهت [ونادانی وسبک مغزی] می بینیم وما مسلّماً تو را از دروغگویان می دانیم».
﴿وَبِکفْرِهِمْ وقَوْلِهِمْ عَلی مَرْیمَ بُهْتاناً عَظیماً﴾(23)؛ و[نیز] به سبب کفرشان وتهمت بزرگی که بر مریم زدند.
4) استهزا وتمسخر
﴿وَإِذا رَآک الَّذینَ کفَرُوا إِنْ یتَّخِذُونَک إِلاَّ هُزُواً أَ هذَا الَّذی یذْکرُ آلِهَتَکمْ وهُمْ بِذِکرِ الرَّحمنِ همْ کافرُونَ﴾(24)؛ «هنگامی که کافران تو را می بینند، کاری جز استهزا کردن تو ندارند [ومی گویند:] «آیا این همان کسی است که سخن از خدایان شما می گوید؟» در حالی که خودشان ذکر خداوند رحمان را انکار می کنند».
﴿زُینَ لِلَّذینَ کفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنیا ویسخَرُونَ منَ الَّذینَ آمَنُوا...﴾(25)؛ «زندگی دنیا برای کافران، زینت داده شده است؛ و[از این رو،] افراد باایمان را مسخره می کنند».
5) تلاش برای برگرداندن افراد به کفر
کافران دوست دارند دیگران، مانند خودشان کافر باشند؛ لذا از هر وسیله ای مدد می گیرند.
﴿وَقالَ الْمَلأُ الَّذینَ کفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیباً إِنَّکمْ إِذاً لَخاسِرُونَ﴾(26)؛ «اشراف کافران گفتند: اگر شعیب را پیروی کنید، بی تردید، زیانکار خواهید بود».
﴿وَدُّوا لَوْ تَکفُرُونَ کما کفَرُوا فَتَکونُونَ سَواءً...﴾(27)؛ «آنان آرزو می کنند شما هم مانند ایشان کافر شوید ومساوی یکدیگر باشید...».
﴿وَقالَ الَّذینَ کفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سبیلَنا ولْنحْمِلْ خطایاکمْ وما هُمْ بِحامِلینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَی ءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ﴾(28)؛ «وکافران به مؤمنان گفتند: «شما از راه ما پیروی کنید [واگر گناهی دارد] ما گناهانتان را بر عهده خواهیم گرفت». آنان هرگز چیزی از گناهان این ها را بر دوش نخواهند گرفت. آنان به یقین دروغگو هستند».
6) جلوگیری از راه خدا
دشمنان عنود راه حق، با تمام نیرو وتوان فکری ومالی و... شبانه روز وخستگی ناپذیر، مانع هدایت می شوند.
﴿إِنَّ الَّذینَ کفَرُوا وصَدُّوا عَنْ سبیلِ اللهِ قَدْ ضَلُّوا ضَلالاً بَعیداً﴾(29)؛ «کسانی که کافر شدند، و[مردم ر] از راه خدا بازداشتند، در گمراهی دوری گرفتار شده اند».
﴿الَّذینَ یصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللهِ ویبغُونَها عوَجاً وهُمْ بالْآخِرَةِ کافرُونَ﴾(30)؛ «همان ها که [مردم ر] از راه خدا بازمی دارند، و[با القای شبهات] می خواهند آن را کج ومعوج نشان دهند وآن ها به آخرت کافرند».
﴿إِنَّ الَّذینَ کفَرُوا ینْفِقُونَ أَموالَهُمْ لِیصدُّوا عَنْ سَبیلِ اللهِ...﴾(31)؛ «آن ها که کافر شدند، اموالشان را برای بازداشتن [مردم] از راه خدا خرج می کنند».
﴿وَقالَ الَّذینَ استُضْعِفُوا لِلَّذینَ اسْتَکبَرُوا بَلْ مَکرُ اللَّیلِ والنَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکفُرَ بِاللهِ ونَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً...﴾(32)؛ «ومستضعفان به مستکبران می گویند: وسوسه های فریبکارانه شما در شب وروز [مایه گمراهی ما شد]، هنگامی که به ما دستور می دادید که به خداوند کافر شویم وهمتایانی برای او قرار دهیم...».
7) تهدید به تبعید و...
﴿وَقالَ الَّذینَ کفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنخْرِجَنَّکمْ منْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فی مِلَّتِنا فَأَوْحی إِلَیهمْ رَبهُمْ لَنُهْلِکنَّ الظالِمینَ﴾(33)؛ «کافران به پیامبران خود گفتند: «ما قطعاً شما را از سرزمین خود بیرون خواهیم کرد؛ مگر این که به آیین ما بازگردید»؛ پس پروردگارشان به آن ها وحی فرستاد که «ما ظالمان را هلاک می کنیم».
8) جنگ وکشتن مؤمنان وولی خدا
کافران، چون در مسیر طاغوت وشیطانند وشیطان، سرپرست آن ها است، در کنار انواع توطئه ها، به مبارزه وجنگ وستیز هم روی آورده وپیامبران واولیای زیادی را در طول تاریخ به شهادت رسانده اند.
﴿إِنَّ الَّذینَ یکفُرُونَ بِآیاتِ اللهِ ویقْتُلُونَ النَّبِیینَ بغَیرِ حقٍّ ویقتُلُونَ الَّذینَ یأْمرُونَ بالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ﴾(34)؛ «کسانی که به آیات خدا کفر می ورزند وپیامبران را ناحق می کشند ومردمی را که امر به عدالت می کنند به قتل می رسانند، آنان را به کیفر دردناک بشارت ده».
﴿وَکأَینْ مِنْ نَبِی قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیونَ کثیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فی سَبیلِ اللهِ وما ضَعُفُوا ومَا اسْتَکانُوا واللهُ یحِبُّ الصَّابِرینَ﴾(35)؛ «چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی همراه آنان جنگ کردند! آن ها هیچ گاه برابر آنچه در راه خدا به آنان می رسید، سست وناتوان نشدند وخداوند شکیبایان را دوست دارد».
﴿وَالَّذینَ کفَرُوا یقاتِلُونَ فی سَبیلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیطانِ إِنَّ کیدَ الشَّیطانِ کانَ ضَعیفاً﴾(36)؛ «وآن ها که کافرند، در راه طاغوت[بت وافراد طغیانگر] می جنگند؛ پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید! [واز آن ها نهراسید]؛ زیرا نقشه شیطان، ضعیف است».
﴿یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وعَدُوَّکمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وقدْ کفرُوا بِما جاءَکمْ مِنَ الْحَقِّ یخرِجُونَ الرَّسولَ وإِیاکمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللهِ رَبِّکمْ...﴾(37)؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! دشمن من ودشمن خودتان را دوست نگیرید. شما به آنان اظهار محبّت می کنید؛ در حالی که آن ها به آنچه از حقّ برای شما آمده کافر شده اند ورسول الله وشما را به سبب ایمان به خداوندی که پروردگار همه شماست، از شهر ودیارتان بیرون می رانند...».
﴿ذلِک بِأَنَّهُمْ کانُوا یکفُرُونَ بِآیاتِ اللهِ ویقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ الْحَقِّ ذلِک بِما عَصَوْا وکانُوا یعْتَدُونَ﴾(38)؛ «چرا که آنان نسبت به آیات الهی، کفر می ورزیدند وپیامبران را به ناحق می کشتند. این ها به سبب آن بود که گناهکار ومتجاوز بودند».
﴿وَإِذْ یمْکرُ بِک الَّذینَ کفَرُوا لِیثْبِتُوک أَوْ یقْتُلُوک أَوْ یخْرِجُوک ویمْکرُونَ وَیمْکرُ اللهُ واللهُ خَیرُ الْماکرینَ﴾(39)؛ «[به خاطر بیاور] هنگامی که کافران نقشه می کشیدند که تو را به زندان بیفکنند یا به قتل برسانند یا [از مکه] خارج سازند. آن ها چاره می اندیشیدند وخداوند هم تدبیر می کرد وخدا بهترین چاره جویان وتدبیرکنندگان است».
از این رو است که ترس از قتل وحفظ از کشته شدن، یکی از حکمت های غیبت حضرت مهدی (عجل الله فرجه)، است. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
«إِنَّ لِلْغُلَامِ غَیبَةً قَبْلَ أَنْ یقومَ قَالَ: «قُلْتُ» ولِمَ قَالَ: «یخَافُ» وأَوْمَأَ بِیدِهِ إِلَی بَطْنِه»؛ « مهدی را غیبتی است پیش از آن که قیام کند. سؤال شد: «چرا؟» حضرت فرمود: «به دلیل خوف از کشته شدن...» وبا دست به شکمش اشاره کرد»(40).
آیات فوق، نمونه هایی از رفتار کفار عنودی است که نمی خواهند سخن حق را بپذیرند؛ دائماً به دنبال بهانه گیری اند ومانع هدایت دیگران نیز می شوند. ایشان در مسیر طاغوت وشیطان در تلاش وکوششند. چقدر پیامبران، مصلحان ومؤمنان، در قبال این گروه به سختی افتاده اند.
حضرت مهدی (عجل الله فرجه) نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ بلکه این ماجرا برای او جدی تر خواهد بود؛ چون جنگ تمام حق وباطل، جنگ تمام دین وکفر وایمان وشیطان است.
این مبارزه، در دو عرصه است؛ دوران پیش از ولادت حضرت که دشمن می کوشید از ولادت حضرت، چون پیامبران بزرگی مثل ابراهیم وموسی (علیه السلام) جلوگیری کند. در عرصة دوّم نیز پس از ولادت، دنبال به شهادت رساندن آن وجود نازنین بوده وهستند. اعزام جاسوسان وکنترل شدید امام حسن عسکری (علیه السلام) ومنزل آن حضرت هنگام حیات وپس از شهادت، گواهی بر این مطلب است(41).
در روایات آمده است مهدی (عجل الله فرجه) را غیبتی است تا آن جا که جاهل می گوید: «خداوند را نیازی به آل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیست»(42).
کفاری که دائم دنبال بهانه بوده اند، در دوران غیبت، طول عمر حضرت یا اموری دیگر از این قبیل را بهانه کرده ومسأله را افسانه نامیده اند؛ مانند دایره المعارف بریتانیکا...(43). مبارزه با تفکر مهدویت ونیابت او در دوران غیبت، از مصادیق تلاش وکوشش ومکر شبانه روزی دشمن است: ﴿بَلْ مَکرُ اللَّیلِ والنَّهارِ إِذْ تَأْمُرُونَنا أَنْ نَکفُرَ بِاللهِ ونَجْعَلَ لَهُ أَنْداداً﴾(44)؛ «وسوسه های فریبکارانه شما در شب وروز [مایه گمراهی ما شد]؛ هنگامی که به ما دستور می دادید به خداوند کافر شویم وهمتایانی برای او قرار دهیم».
در دوران ظهور نیز این امور خود را جدی تر نشان خواهد داد؛ لذا جریان ناخودآگاه مبارزه حضرت مهدی (عجل الله فرجه) با این گروه، جریانی صرفاً اعتقادی نیست؛ بلکه جریان مبارزه با فتنه های است که مانع هدایت دیگران شده وحتی به کشت وکشتار هم اقدام می کنند.
مبارزه پیامبران
مناسب است رفتاری را که پیامبران ومصلحان ومؤمنان، باید در قبال این گروه پیشه کنند نیز از دیدگاه قرآن بررسی کنیم.
1) پذیرفتن توبه نادمان
اگر کافران، اصلاح شوند واز مخالفت باز ایستند، گذشته آن ها بخشیده می شود وگرنه نابود می گردند: ﴿قُلْ لِلَّذینَ کفَرُوا إِنْ ینْتَهُوا یغفَرْ لَهمْ ما قَدْ سَلَفَ وإِنْ یعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلینَ﴾(45)؛ «به آن ها که کافر شدند بگو: چنانچه از مخالفت باز ایستند، گذشته آن ها بخشوده خواهد شد واگر به اعمال سابق بازگردند، سنّت خداوند در گذشتگان، درباره آن ها جاری می شود»(46).
لذا بسیاری از کافران که لجوج نبوده وعناد ندارند، حق را می پذیرند. هنگام ظهور نیز حضرت مهدی (عجل الله فرجه) اهل کفر را به حق دعوت می کند؛ آنان که لجاجت ندارند، پذیرای سخنان او می شوند وامام به آنان حیات وزندگی می بخشد.
امام باقر (علیه السلام) ذیل آیة: ﴿اعْلَمُوا أَنَّ اللهَ یحی الأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها﴾(47)؛ «آگاه باشید خداوند زمین را پس از مرگش دوباره زنده می کند»، فرمود: خداوند، به دست حضرت مهدی (عجل الله فرجه) کافران را به وسیلة ایمان زنده می کند؛ چون کافر در واقع مرده است وحیاتی ندارد(48).
امام صادق (علیه السلام) نیز فرمود:
«إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ... دَخَلَ فِی سُنَّةِ عبَدَةِ الشمْسِ والْقمَرِ»؛ «چون قائم قیام کند... پرستشگران خورشید وماه، به او ملحق می شوند»(49).
2) خلل ناپذیری پیامبران ومصلحان الهی
اگر همه مردم کافر شوند، در مسیر ولی خدا، هیچ خللی پدید نمی آید:
﴿وَقالَ مُوسی إِنْ تکفُرُوا أَنتُمْ ومَنْ فِی الْأَرْضِ جَمیعاً فَإِنَّ اللهَ لَغَنِی حَمیدٌ﴾(50)؛ «وموسی گفت: «اگر شما وهمه مردم روی زمین کافر شوید، [به خدا زیانی نمی رسد؛ چرا که] خداوند، بی نیاز وشایسته ستایش است».
﴿وَاتلُ علَیهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنْ کانَ کبُرَ عَلَیکمْ مَقامی وتَذْکیری بِآیاتِ اللهِ فَعَلَی اللهِ توَکلْتُ فأَجْمِعُوا أَمْرَکمْ وشُرَکاءَکمْ ثُمَّ لا یکنْ أَمْرُکمْ عَلَیکمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَی ولا تُنْظِرُونِ﴾(51)؛ «سرگذشت نوح را بر آن ها بخوان؛ آن هنگام که به قوم خود گفت: «ای قوم من! اگر جایگاه من وتذکراتم دربارة آیات الهی، بر شما سنگین است، من بر خدا توکل کرده ام. فکر خود وقدرت معبودهایتان را جمع کنید، سپس هیچ چیز بر شما پوشیده نماند [وتمام جوانب کارتان را بنگرید]، سپس به حیات من پایان دهید ومهلتم ندهید».
3) نباید با دشمن، دوستی برقرار کرد
﴿وَدُّوا لَوْ تَکفُرُونَ کما کفَرُوا فَتَکونُونَ سَواءً فلا تتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیاءَ...﴾(52)؛ «آنان آرزو می کنند شما هم مانند ایشان کافر شوید، ومساوی یکدیگر باشید؛ بنا بر این از آن ها دوستانی انتخاب نکنید...».
﴿لا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیا ولا نَصیراً﴾(53)؛ از میان آن ها، دوست ویاوری اختیار نکنید.
﴿یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تتَّخِذُوا عدُوِّی وعَدُوَّکمْ أَوْلِیاءَ...﴾(54)؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! دشمن من ودشمن خودتان را دوست نگیرید...».
﴿یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تتَّخِذُوا آباءَکمْ وإِخْوانَکمْ أَوْلِیاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْکفْرَ عَلَی الْإیمانِ ومَنْ یتَوَلَّهُمْ مِنْکمْ فَأُولئِک هُمُ الظَّالِمُونَ﴾(55)؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! هر گاه پدران وبرادران شما، کفر را بر ایمان ترجیح دهند، آن ها را ولی خود قرار ندهید وکسانی از شما که آنان را ولی خود قرار دهند، ستمگرند».
﴿وَقَدْ نَزَّلَ عَلَیکمْ فِی الْکتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللهِ یکفرُ بها ویسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حتَّی یخوضُوا فی حدیثٍ غیرِهِ إِنَّکمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ والْکافِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعاً﴾(56)؛ «وخداوند در قرآن بر شما نازل کرده است که هر گاه بشنیدید آیات خدا را انکار واستهزا می کنند، با آن ها ننشینید تا به سخن دیگری بپردازند وگرنه شما هم مثل آنان خواهید بود. خداوند، منافقان وکافران را همگی در دوزخ جمع می کند».
4) باید با آنان، به شدّت برخورد کرد
از آن جا که کافران به سبب کفر عامدانه از رحمت خدا دورند، پیامبر باید با آنان شدید برخورد کند:
﴿...لَعَنَهُمُ اللهُ بِکفْرِهِمْ فَلا یؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلیلاً﴾(57)؛ «...خداوند، آن ها را به سبب کفرشان، از رحمت خود دور ساخته است؛ از این رو جز عدّه کمی ایمان نمی آورند».
﴿لُعِنَ الَّذینَ کفَرُوا مِنْ بنی إِسرائیلَ عَلی لِسانِ داوُدَ وعیسَی ابْنِ مَرْیمَ ذلِک بِما عَصَوْا وکانُوا یعْتَدُونَ﴾(58)؛ «کافران بنی اسرائیل، بر زبان داوود وعیسی بن مریم، لعنت شدند. این، به سبب آن بود که گناه کردند وتجاوز می نمودند».
﴿مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللهِ والَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ...﴾(59)؛ «محمّد صلی الله علیه وآله فرستاده خدا است وکسانی که با او هستند، برابر کفّار، سرسخت وشدید ومیان خود، مهربانند».
﴿وَالَّذینَ کفرُوا یقاتِلُونَ فی سَبیلِ الطَّاغُوتِ فقاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشیطانِ إِنَّ کیدَ الشَّیطانِ کانَ ضَعیفاً﴾(60)؛ «وآن ها که کافرند، در راه طاغوت می جنگند؛ پس شما با یاران شیطان، پیکار کنید [واز آنها نهراسید]؛ زیرا نقشه شیطان، ضعیف است».
﴿وَدُّوا لَوْ تَکفُرُونَ کما کفَرُوا فَتَکونُونَ سواءً فلا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیاءَ حَتَّی یهاجِرُوا فی سَبیلِ اللهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ واقْتُلُوهُمْ حَیثُ وَجَدْتُمُوهُمْ ولا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیا ولا نَصیراً﴾(61)؛ «آنان آرزو می کنند شما هم مانند ایشان کافر شوید ومساوی یکدیگر باشید. بنا بر این، از آن ها دوستانی انتخاب نکنید؛ مگر این که در راه خدا هجرت کنند. هر گاه از این کار، سر باز زنند [وبه اقدام بر ضدّ شما ادامه دهند]، هر جا آن ها را یافتید، اسیر کنید وبه قتل برسانید واز میان آن ها دوست ویاوری اختیار نکنید».
﴿یا أَیها النَّبِی جاهِدِ الْکفَّارَ والْمُنافِقینَ واغْلُظْ عَلَیهِمْ ومَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وبِئْسَ الْمَصیرُ﴾(62)؛ «ای پیامبر! با کافران ومنافقان جهاد کن وبر آن ها سخت بگیر. جایگاهشان جهنم است وچه بد سرنوشتی دارند».
5) سران فتنه وکفر را باید نابود کرد
چرا که جز فتنه وتوطئه مسیری ندارند. وبرای هیچ عهد وپیمانی، حرمتی قائل نیستند.
﴿وَإِنْ نَکثُوا أَیمانَهُمْ مِنْ بعْدِ عهْدِهِمْ وطَعَنُوا فی دینِکمْ فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکفْرِ إِنَّهُمْ لا أَیمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ ینْتَهُونَ﴾(63)؛ «واگر پیمان های خود را پس از عهد خویش بشکنند، وآیین شما را مورد طعن قرار دهند، با پیشوایان کفر پیکار کنید؛ چرا که آن ها پیمانی ندارند. شاید [با شدّت عمل] دست بردارند».
پایان کفار
کافران، هر چه کوشش وتلاش کنند ومکر به کار گیرند، به نتیجه نخواهند رسید. در دنیا دچار ذلت ومسکنت ودر آخرت، عذاب بزرگی منتظر آنان است:
﴿إِنَّ الَّذینَ کفَرُوا ینْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیصُدُّوا عَنْ سَبیلِ اللهِ فَسَینْفِقُونَها ثُمَّ تَکونُ عَلَیهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ یغْلَبُونَ والَّذینَ کفَرُوا إِلی جَهَنَّمَ یحشَرُونَ﴾(64)؛ «آن ها که کافر شدند، اموالشان را برای بازداشتن از راه خدا خرج می کنند آنان این اموال را مصرف می کنند؛ امّا مایه حسرت واندوهشان خواهد شد وسپس شکست خواهند خورد وکافران، همگی به سوی دوزخ، گردآوری خواهند شد».
﴿وَقالَ الَّذینَ کفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکمْ مِنْ أَرْضِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فی مِلَّتِنا فَأَوْحی إِلَیهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکنَّ الظَّالِمینَ﴾(65)؛ «کافران به پیامبران خود گفتند: «ما قطعاً شما را از سرزمین خود بیرون خواهیم کرد؛ مگر این که به آیین ما بازگردید». پروردگارشان به آن ها وحی فرستاد که: «ما ظالمان را هلاک می کنیم».
﴿...ضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذِّلَّةُ والْمَسْکنَةُ وباؤُو بِغَضَبٍ مِنَ اللهِ ذلِک بِأَنَّهُمْ کانُوا یکفُرُونَ بِآیاتِ اللهِ ویقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ الْحَقِّ ذلِک بِما عَصَوْا وکانُوا یعْتَدُونَ﴾(66)؛ «و[مهر] ذلت ونیاز، بر آن ها زده شد وباز گرفتار خشم خدایی شدند؛ چرا که آنان به آیات الهی، کفر می ورزیدند وپیامبران را به ناحق می کشتند. این ها به سبب آن بود که گناهکار ومتجاوز بودند.
﴿وَإِذْ یمْکرُ بِک الَّذینَ کفرُوا لِیثبِتُوک أَوْ یقْتُلُوک أَوْ یخْرِجُوک ویمْکرُونَ ویمْکرُ اللهُ واللهُ خیرُ الْماکرینَ﴾(67)؛ «[به خاطر بیاور] هنگامی را که کافران نقشه می کشیدند که تو را به زندان بیفکنند یا به قتل برسانند یا [از مکه] خارج سازند وآن ها چاره می اندیشیدند وخداوند هم تدبیر می کرد وخدا بهترین چاره جویان وتدبیرکنندگان است».
وبالأخره با آمدن آخرین وصی رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وعصارة تمام انبیا واوصیا: که مظهر تمام پیامبران الهی است، کفر وپیشوایان آن نابود می شوند.
«وسئل الصادق ما منع علیا أن یدفع أو یمتنع فقال: «منع علیا من ذلک آیة من کتاب الله تعالی أنه کان لله ودائع مؤمنین فی أصلاب قوم کفار ومنافقین فلم یکن علی لیقتل حتی تخرج الودائع فإذا خرج ظهر علی من ظهر وقتله»(68)؛
«امام صادق (علیه السلام) در ذیل آیة ﴿لَوْ تَزَیلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کفرُوا منْهُمْ عَذاباً أَلِیماً﴾(69) فرمود: چون در اصلاب کافران ومنافقان، مؤمنانی وجود داشته اند، حضرت علی (علیه السلام) آنان را به قتل نرساند، تا این ودیعه ها ونسل ها بروز یابد وآن روز که چنین شد، حضرت مهدی (عجل الله فرجه) کفار ومنافقان را نابود خواهد کرد.»
آن روز، سنگ ها به سخن در آمده، مهدی (عجل الله فرجه) ویارانش را ندا می دهند که این جا کافر ومنافقی مأوا گزیده است وآنان به محکمه وداوری ولی خدا سپرده می شوند.
«فَإِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ لَمْ یبْقَ کافِرٌ ولا مُشْرِک إِلاّ کرِهَ خرُوجَهُ حَتَّی لَوْ کانَ کافِرٌ أَوْ مُشْرِک فِی بَطْنِ صَخْرَةٍ لَقَالَتِ الصَّخْرَةُ یا مُؤْمِنُ فِی بَطْنِی کافرٌ أَوْ مشْرِک فاقْتُلْهُ قَالَ فَینَحِّیهِ اللهُ فَیقْتُلُهُ»(70)؛ «روزی که حضرت مهدی (عجل الله فرجه) قیام کند، تمام کافران ومشرکان قیام وظهور او را ناپسند دارند؛ ولی اگر کافر ومشرکی میان صخره وسنگی پنهان شود، همان صخره فریاد برآورد: «ای مؤمن!، در میان من، کافر یا مشرکی است. او را به قتل برسان»؛ پس خدا فرد مؤمن را به آن سو راهنمایی می کند، تا او را نابود سازد».
دو. منافقان
گروه دومی که مقابل پیامبران واولیای خدا ایستاده، دردسرها وسختی های زیادی ایجاد کرده اند؛ منافقانند. قرآن، منافقان را در دنیا وآخرت نزدیک ترین افراد به کفار می داند.
﴿...هُمْ لِلْکفْرِ یوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإیمانِ یقولُونَ بأَفْواهِهِمْ ما لَیسَ فی قُلُوبِهِمْ واللهُ أَعْلَمُ بِما یکتُمُونَ﴾(71)؛ «...آن ها در آن هنگام، به کفر نزدیک تر بودند، تا به ایمان. به زبان خود چیزی می گویند که در دل هایشان نیست وخداوند از آنچه کتمان می کنند، آگاه تر است».
﴿...إِنَّ اللهَ جامِعُ الْمُنافِقینَ والْکافِرینَ فی جَهَنَّمَ جَمیعاً﴾(72)؛ «خداوند، منافقان وکافران را همگی در دوزخ جمع می کند».
ضربة منافقان، در طول تاریخ به پیکر صفوف مؤمنان، بسیار بیشتر از ضربة کفار بوده است. خطر دشمن درونی، همیشه بیشتر از دشمن بیرونی بوده است. پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بارها فرموده است:
«انی اخاف علیکم کلّ منافقٍ حلو اللسان، یقول ما تعرفون ویفعل ما تنکرون»(73)؛ «من بر شما از منافق شیرین زبان، نگران هستم که گفتارش با شما مطابق ورفتارش با شما ناسازگار است».
همچنین پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به حضرت علی (علیه السلام) فرمود:
«یا علی هلک امتی علی یدی کل منافقٍ علیم اللسان»(74)؛ مبنی بر اینکه منافق مایة هلاکت امت من است.
این مسأله در مهدویت نیز به طور جدی مطرح است. در دوران غیبت، سست عنصرانی که خود را مؤمن می نامند؛ ودل در گرو افکار وانحرافات دشمن نهاده اند، در صفوف مؤمنان ومنتظران، تزلزل وانحراف ایجاد می کنند.
در هنگام ظهور نیز، مطابق سنت الهی، می خواهند قد علم کنند وبا کلام چهرة مؤمنانه، مقابل ولی خدا وراه او بایستند؛ لذا آیات فراوانی، به بحث منافقان پرداخته است:
1) نپذیرفتن حق
منافقان که به ظاهر، خود را مؤمن معرفی می کنند ودر واقع، کافرند واز قبول دعوت خدا اعراض می کنند:
﴿وَإِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلی ما أَنْزَلَ اللهُ وإِلَی الرَّسولِ رَأَیتَ الْمُنافِقینَ یصُدُّونَ عَنْک صُدُوداً﴾(75)؛ «وهنگامی که به آن ها گفته شود: «به سوی آنچه خداوند نازل کرده است وبه سوی پیامبر بیایید»، منافقان را می بینی که از قبول دعوت تو اعراض می کنند».
2) بندگی وعبودیت واقعی ندارند:
﴿إِنَّ الْمُنافِقینَ یخادِعُونَ اللهَ وهُوَ خادِعُهُمْ وإِذا قامُوا إِلَی الصلاةِ قامُوا کسالی یراؤُنَ النَّاسَ ولا یذْکرُونَ اللهَ إِلاَّ قَلیلاً﴾(76)؛ «منافقان می خواهند با خدا نیرنگ کنند؛ در حالی که او آن ها را فریب می دهد. هنگامی که به نماز برمی خیزند، با کسالت برمی خیزند وبرابر مردم، ریا می کنند وخدا را جز اندکی یاد نمی نمایند».
﴿...نَسُوا اللهَ فَنَسِیهُمْ إِنَّ الْمُنافِقینَ هُمُ الْفاسِقُونَ﴾(77)؛ «خدا را فراموش کردند وخدا [نیز] آن ها را فراموش کرد [ورحمتش را از آن ها قطع کرد]. به یقین، منافقان، همان فاسقانند».
﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یقُولُ آمَنَّا باللهِ وبالْیوْمِ الْآخِرِ وما هُمْ بِمُؤْمِنینَ﴾(78)؛ «گروهی از مردم، کسانی هستند که می گویند: «به خدا وروز رستاخیز ایمان آورده ایم»؛ در حالی که ایمان ندارند».
منافقان، چون به خدا ایمان ندارند، به جای رضایت خدا ورسولش، با سوگند خوردن، در پی راضی کردن این وآنند.
﴿یحْلِفُونَ بِاللهِ لَکمْ لِیرْضُوکمْ واللهُ ورَسُولُهُ أَحَقُّ أَنْ یرْضُوهُ إِنْ کانُوا مُؤْمِنینَ﴾(79)؛ «آن ها برای شما به خدا سوگند یاد می کنند، تا شما را راضی سازند؛ در حالی که شایسته تر این است که خدا ورسولش را راضی کنند، اگر ایمان دارند».
﴿وَإِذا جاؤُکمْ قالُوا آمَنَّا وقَدْ دَخَلُوا بِالْکفْرِ وهُمْ قَدْ خَرَجُوا بِهِ واللهُ أَعْلَمُ بِما کانُوا یکتُمُونَ﴾(80)؛ «هنگامی که نزد شما می آیند، می گویند: «ایمان آورده ایم»؛ [ام] با کفر، وارد می شوند وبا کفر، خارج می گردند وخداوند، از آنچه کتمان می کردند، آگاه تر است».
﴿إِذا جاءَک الْمُنافِقُونَ قالُوا نَشْهَدُ إِنَّک لَرَسُولُ اللهِ واللهُ یعْلَمُ إِنَّک لَرَسُولُهُ واللهُ یشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقینَ لَکاذِبُونَ﴾(81)؛ «هنگامی که منافقان نزد تو آیند، می گویند: «ما شهادت می دهیم که به یقین، تو رسول خدایی». خداوند می داند که تو رسول او هستی وخداوند شهادت می دهد که منافقان دروغگو هستند».
3) استهزا وتمسخر مؤمنان
﴿وَإِذا لَقُوا الَّذینَ آمَنُوا قالُوا آمنَّا وإِذا خلَوْا إِلی شَیاطینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکمْ إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ﴾(82)؛ «وهنگامی که افراد باایمان را ملاقات می کنند، ومی گویند: «ما ایمان آورده ایم»؛ [ولی] هنگامی که با شیطان های خود خلوت می کنند، می گویند: «ما با شماییم. ما فقط [آنها ر] مسخره می کنیم».
4) تهمت وافترا
﴿وَإِذا قیلَ لَهُمْ آمِنُوا کما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ کما آمَنَ السُّفَهاءُ أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ ولکنْ لا یعلَمُونَ﴾(83)؛ «وهنگامی که به آنان گفته شود: «همانند مردم ایمان بیاورید!» می گویند: «آیا همچون ابلهان ایمان بیاوریم؟!» بدانید این ها همان ابلهانند؛ ولی نمی دانند.
5) بهانه جویی برای فرار
﴿وَإِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ یا أَهْلَ یثْرِبَ لا مُقامَ لَکمْ فَارْجِعُوا ویستَأْذِنُ فَریقٌ مِنْهُمُ النَّبِی یقُولُونَ إِنَّ بُیوتَنا عَوْرَةٌ وما هِی بِعَوْرَةٍ إِنْ یریدُونَ إِلاَّ فراراً﴾(84)؛ «وبه خاطر آورید زمانی را که گروهی از آن ها گفتند: «ای اهل یثرب [ای مردم مدینه]! این جا، جای توقف شما نیست؛ به خانه های خود بازگردید» وگروهی از آنان، از پیامبر اجازه بازگشت می خواستند ومی گفتند: «خانه های ما بی حفاظ است»؛ در حالی که بی حفاظ نبود. آن ها فقط می خواستند فرار کنند».
﴿وَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللهِ وجاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَک أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وقالُوا ذَرْنا نَکنْ مَعَ الْقاعِدینَ﴾(85)؛ «وهنگامی که سوره ای نازل شود که: «به خدا ایمان بیاورید وهمراه پیامبرش جهاد کنید»، افرادی از آن ها [= گروه منافقان] که توانایی دارند، از تو اجازه می خواهند ومی گویند: «بگذار ما با قاعدین [آن ها که از جهاد معافند] باشیم!»
6) ارائه دادن خلاف واقع
خلاف واقع را با سوگندها ودروغ ها، واقعی نشان می دهند که این موضوع، خود بدترین آسیب برای یک جامعه است:
﴿...قالُوا لَوْ نَعْلَمُ قِتالاً لاَتَّبَعْناکمْ هُمْ لِلْکفْرِ یوْمَئِذٍ أَقْرَبُ مِنْهُمْ لِلْإیمانِ یقُولُونَ بِأَفْواهِهِمْ ما لَیسَ فی قُلُوبِهِمْ واللهُ أَعْلَمُ بِما یکتُمُونَ﴾(86)؛ «گفتند: «اگر می دانستیم جنگی روی خواهد داد، از شما پیروی می کردیم». آن ها در آن هنگام، به کفر نزدیک تر بودند تا به ایمان. به زبان خود، چیزی می گویند که در دل هایشان نیست وخداوند، از آنچه کتمان می کنند، آگاه تر است».
﴿...سَیحْلِفُونَ بِاللهِ لَوِ استَطَعْنا لَخرَجْنا معَکمْ یهْلِکونَ أَنْفُسَهُمْ واللهُ یعْلَمُ إِنهُمْ لَکاذِبونَ﴾(87)؛ «به تحقیق، به خدا سوگند یاد می کنند که: «اگر توانایی داشتیم، همراه شما حرکت می کردیم» [آن ها با این اعمال واین دروغه] خود را هلاک می کنند وخداوند، می داند آن ها دروغگو هستند».
﴿وَیحْلِفُونَ بِاللهِ إِنَّهُمْ لَمِنْکمْ وما همْ منْکمْ ولکنَّهُمْ قَوْمٌ یفْرَقُونَ﴾(88)؛ «آن ها به خدا سوگند می خورند که از شما هستند، در حالی که از شما نیستند؛ ولی آن ها گروهی هستند که می ترسند».
منافقانی که به حسین بن علی (علیه السلام) نامه نوشتند واو را به کوفه دعوت کردند ولی بعد در میدان یاری، حضرت را رها نمودند، نمونه ای از این ویژگی اند(89).
7) عامل دلسردی مؤمنان
منافقان، در صحنه های متفاوت، میدان را خالی کرده، دنبال اجازه گرفتن وفرار از میدانند. این خود، باعث دلسردی برخی مؤمنان می شود.
﴿وَإِذْ قالَتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ یا أَهلَ یثرِبَ لا مُقامَ لَکمْ فَارْجِعُوا ویسْتَأْذِنُ فَریقٌ مِنْهُمُ النَّبِی یقُولُونَ إِنَّ بُیوتَنا عَوْرَةٌ وما هِی بِعَوْرَةٍ إِنْ یریدُونَ إِلاَّ فراراً﴾(90)؛ «وبه خاطر آورید زمانی را که گروهی از آن ها گفتند: «ای اهل یثرب [= مدینه]! این جا، جای توقف شما نیست. به خانه های خود بازگردید» وگروهی از آنان از پیامبر اجازه بازگشت می خواستند ومی گفتند: «خانه های ما بی حفاظ است»؛ در حالی که بی حفاظ نبود. آن ها فقط می خواستند فرار کنند».
﴿وَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللهِ وجاهِدُوا معَ رَسولِهِ اسْتَأْذَنَک أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وقالُوا ذَرْنا نَکنْ مَعَ الْقاعِدینَ﴾(91)؛ «وهنگامی که سوره ای نازل شود که: «به خدا ایمان بیاورید وهمراه پیامبرش جهاد کنید»، افرادی از آنها [گروه منافقان] که توانایی دارند، از تو اجازه می خواهند ومی گویند: «بگذار ما با قاعدین [آن ها که از جهاد معافند] باشیم».
8) دعوت به بدی ها ومنع از خوبی ها
منافقان، به بدی دعوت کرده، از خوبی ها (معروف) باز می دارند ودر انفاق وبخشش، کوتاهی می کنند.
﴿اَلْمُنافِقُونَ والْمُنافِقاتُ بعْضُهُمْ منْ بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمُنْکرِ وینْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ ویقْبِضُونَ أَیدِیهُمْ نَسُوا اللهَ فَنَسِیهُمْ إِنَّ الْمنافِقینَ همُ الْفاسِقُونَ﴾(92)؛ «مردان وزنان منافق، همه از یک گروهند. آن ها امر به منکر، ونهی از معروف می کنند ودست هایشان را [از انفاق وبخشش] می بندند. خدا را فراموش کردند؛ خدا [نیز] آن ها را فراموش کرد. به یقین، منافقان همان فاسقانند».
9) ایجاد تردید واضطراب
﴿لَوْ خَرَجُوا فیکمْ ما زادُوکمْ إِلاَّ خَبالاً...﴾(93)؛ «اگر آن ها همراه شما [به سوی میدان جهاد] خارج می شدند، جز اضطراب وتردید، چیزی بر شما نمی افزودند».
10) کمک به دشمن با مقدس نمایی
منافق، از ابزارهای مقدس، در راستای اهداف دشمنان مدد می جوید:
﴿وَالَّذینَ اتخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وکفْراً وتَفْریقاً بَینَ الْمُؤْمِنینَ وإِرْصاداً لِمنْ حارَبَ اللهَ ورَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ ولَیحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنی واللهُ یشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبونَ﴾(94)؛ «[گروهی دیگر از آن ه] کسانی هستند که مسجدی ساختند برای زیان [به مسلمانان] و[تقویت] کفر، وتفرقه افکنی میان مؤمنان، وکمینگاه برای کسی که از پیش، با خدا وپیامبرش مبارزه کرده بود. آن ها سوگند یاد می کنند: «جز نیکی، نظری نداشته ایم»؛ اما خداوند گواهی می دهد که آن ها دروغگو هستند».
11) تفرقه افکنی وفتنه گری
﴿لَوْ خرَجُوا فیکمْ... لَأَوْضَعُوا خِلالَکمْ یبْغُونَکمُ الْفِتْنَةَ...﴾(95)؛ «اگر آن ها همراه شما [به سوی میدان جهاد] خارج می شدند،... به سرعت بین شما به فتنه انگیزی (و ایجاد تفرقه ونفاق) می پرداختند».
12) جاسوسی برای دشمن
﴿...فیکمْ سَمَّاعُونَ لَهمْ...﴾(96)؛ «در میان شما، افرادی هستند که به سخنان آن ها کاملاً گوش فرامی دهند».
13) فسق وفجور
﴿الْمُنافِقُونَ والْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یأْمُرُونَ بِالْمُنْکرِ وینهَوْنَ عنِ الْمَعْرُوفِ ویقْبِضُونَ أَیدِیهُمْ نَسُوا اللهَ فنَسِیهُمْ إِنَّ الْمُنافِقینَ همُ الْفاسِقُونَ﴾(97)؛ «مردان وزنان منافق، همه از یک گروهند. آن ها امر به منکر ونهی از معروف می کنند ودست هایشان را [از انفاق وبخشش]می بندند. خدا را فراموش کردند وخدا [نیز] آن ها را فراموش کرد. به یقین، منافقان، همان فاسقانند».
14) نافرمانی از فرامین خدا ورسولش
﴿وَلَوْ أَنَّا کتَبْنا علَیهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَکمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِیارِکمْ ما فَعَلُوهُ إِلاَّ قَلیلٌ مِنْهُمْ ولَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا ما یوعَظُونَ بِهِ لَکانَ خیراً لَهمْ وأَشدَّ تَثْبیتاً﴾(98)؛ «اگر [همانند بعضی از امت های پیشین]، به آنان دستور می دادیم: یکدیگر را به قتل برسانید یا: از وطن وخانه خود، بیرون روید، تنها عده کمی از آن ها عمل می کردند. اگر اندرزهایی را که به آنان داده می شد انجام می دادند، برای آن ها بهتر بود وموجب تقویت ایمان آن ها می شد».
بنابراین منافقان، گروهی از کافرانند که خود را به شکل مؤمنان، درآورده اند ودرون جامعه ایمانی رخنه کرده اند؛ لذا خطرها وآسیب های آنان بیشتر است. آنان، دنبال فریفتن خدا ومؤمنانند.
﴿یخادِعُونَ اللهَ والَّذینَ آمَنُوا وما یخدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وما یشْعُرُونَ﴾(99)؛ «می خواهند خدا ومؤمنان را فریب دهند، در حالی که جز خودشان را فریب نمی دهند؛ [ام] نمی فهمند».
درون اجتماع مؤمنان، برای دشمن عمل می کنند. حتی از ابرازهای دینی، مدد می جویند. این معضل، در دوران غیبت حضرت مهدی (عجل الله فرجه) در سخنان ورفتار منافقانی است که در امتحان های متفاوت برای حضرت مهدی (عجل الله فرجه) ومؤمنان سوگند می خورند که منتظرند وشیعه اند؛ ولی عملی انجام نمی دهند وگاه، سخن دشمنان را بازگو می کنند؛ برای مثال در دوران غیبت که موظف به اطاعت از علما به عنوان نواب عام شده اند، سر می پیچند یا تقوای الهی را که در روایات انتظار، بسیار به آن پرداخته شده است، فراموش می کنند.
اینان، چون ایمان واقعی ندارند، با طرح مطالب واهی وسست وبهانه تراشی، در قلوب مؤمنانی که از بهرة علمی ودینی کمتری برخوردارند، تزلزل وتردید ایجاد می کنند. با سخنان جدی یا طنز واستهزا، دشمنان امامت ومهدویت را شاد می کنند. به ظاهر مؤمنند؛ ولی خیرخواهی ودلسوزی برای دین وامام دین، ندارند. مصلحت دین وجامعه اسلامی را فدای امیال نفسانی وگاه عادت وخرافات خود می کنند.
گاه مانند منافقان که مسجد ضرار ایجاد کرده بودند، مقابل مسیر دینی انتظار، با عناوین مقدس، مسیر انزوا وبی طرفی وخانه نشینی را ترویج می کنند. حتی در برخی مطالب، امر به منکر وایجاد ظلم وعدم حرکت برابر منکر می کنند و...(100).
در هنگام ظهور نیز، منافقان، به دنبال دسیسه وفتنه اند وحضرت نیز چنان عمل می کند که پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) به آن مأمور شد:
﴿یا أَیها النَّبِی جاهِدِ الْکفَّارَ والْمُنافِقینَ واغْلُظْ عَلَیهِمْ ومَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وبِئْسَ الْمَصیرُ﴾(101)؛ «ای پیامبر! با کافران ومنافقان جهاد کن، وبر آن ها سخت بگیر! جایگاهشان جهنم است وچه بد سرنوشتی دارند!»
اما این بار، عاقبت منافقان، مانند گذشته نخواهد بود که بتوانند از محکمه وداوری بگریزند حضرت مهدی (عجل الله فرجه) مانند جد بزرگوارش، حضرت علی (علیه السلام) چشم فتنه را بیرون خواهد کشید(102)؛ اما در گسترة جهان هستی وبرای همیشه.
حضرت مهدی (عجل الله فرجه)، در جنگ با منافقان، جنگیده وآنان را نابود می سازد: «... ویقتل بها کلّ منافقٍ مرتاب»(103)؛ «[حضرت]...تمام منافقان را نابود می کند».
حضرت علی (علیه السلام) فرمود: «ولیطهرنّ الأرض من کل غاش»(104)؛ «زمین را از هر آلودگی ونیرنگ پاک می سازد».
همچنین امام صادق (علیه السلام) در ذیل آیة ﴿لَوْ تزَیلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِینَ کفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِیماً﴾(105) فرمود:... حضرت مهدی(عجل الله فرجه) کفار ومنافقان را نابود خواهد کرد(106).
حضرت مهدی (عجل الله فرجه) پایه های شرک ونفاق را از بین می برد وشاخه های نفاق وگمراهی را درو می کند؛ این ها آرزوهایی است که در دعاهای منتظران، تکرار می شود: «أین هادم أبنیة الشرک والنفاق»(107)، «أین حاصدُ فروع الغی والنفاق»(108) «اللهم إنّا نرغب إلیک فی دولةٍ کریمة تُعزّ بها الاسلام وأهله وتذلّ بها النفاق وأهله»(109).
سه. مفسدان
گروه دیگری که مقابل حضرت قد علم می کنند، کسانی هستند که دنبال فساد وتبهکاری اند. طبیعی است، این ها برای میدان داشتن، با هر اصلاحی مخالفند. بیراهه را بر راه وفساد را بر صلاح واصلاح ترجیح می دهند.
کسانی که به بدی ها دل سپرده وبا فساد وبدی میانه خوبی دارند، طبیعی است تحمل مصلح واصلاح را ندارند؛ لذا با آن که به حق یقین دارند ودین را می شناسند، از روی ظلم وسرکشی انکار می کنند.
﴿وَجَحَدُوا بِها واسْتَیقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وعُلُوًّا فَانْظُرْ کیفَ کانَ عاقِبَةُ الْمفْسِدینَ﴾(110)؛ «وآن را از روی ظلم وسرکشی انکار کردند؛ در حالی که در دل، به آن یقین داشتند؛ پس بنگر سرانجام تبهکاران [ومفسدان] چگونه بود».
بدیهی است مفسدان نیز از گروه هایی هستند که با حضرت مهدی (عجل الله فرجه) به مبارزه برخواهند خاست وبه آسانی سخن حق را نخواهند پذیرفت.
چهار. متکبران
تکبر، بیماری ای است که شیطان را از جایگاه خود، ساقط کرد. او به سبب این ویژگی ناپسند، مقابل خدا گردنکشی کرده، سخن او را نپذیرفت. تکبر، آفتی است که در طول تاریخ، عده ای را در مقابل صف مصلحان قرار داده است:
﴿قالَ ما مَنَعَک أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُک قالَ أَنا خَیرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنی مِنْ نارٍ وخَلَقْتَهُ مِنْ طینٍ﴾(111)؛ «[خداوند به شیطان] فرمود: «در آن هنگام که به تو فرمان دادم، چه چیز تو را مانع شد که سجده کنی؟» گفت: من از او بهترم. مرا از آتش آفریده ای واو را از گِل».
ویژگی متکبران
1) خود را هدایت یافته پنداشتن
وقتی عده ای از اهل کتاب، به اطاعت خدا فراخوانده می شوند، آنان با تکبر، هیچ راهی برنتافته، خود را هدایت یافته می دانند. آن که خود را هدایت یافته می داند، جایی برای بحث ونظر دیگران نمی بیند:
﴿وَقالُوا لَنْ یدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری تِلْک أَمانِیهُمْ قُلْ هاتُوا برْهانَکمْ إِنْ کنتُمْ صادِقینَ﴾(112)؛ «آن ها گفتند: «هیچ کس، جز یهود یا نصارا، هرگز داخل بهشت نخواهد شد». این آرزوی آن هاست. بگو: اگر راست می گویید، دلیل خود را بیاورید».
2) نپذیرفتن حق
متکبران، از پذیرش راه هدایت سر باز زده، وراه گمراهی را می پذیرند.
﴿سأَصْرِفُ عنْ آیاتی الَّذینَ یتَکبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیرِ الْحَقِّ وإِنْ یرَوْا کلَّ آیةٍ لا یؤْمِنُوا بِها وإِنْ یرَوْا سَبیلَ الرُّشْدِ لا یتَّخِذُوهُ سبیلاً وإِنْ یرَوْا سَبیلَ الغَی یتَّخِذُوهُ سَبیلاً ذلِک بِأَنَّهُمْ کذَّبُوا بِآیاتِنا وکانُوا عَنْها غافِلینَ﴾(113)؛ «به زودی کسانی را که در روی زمین به ناحق تکبّر می ورزند، از آیات خود منصرف می سازم. آن ها چنانند که اگر هر آیه ونشانه ای ببینند، به آن ایمان نمی آورند. اگر راه هدایت را ببینند، آن را راه خود انتخاب نمی کنند واگر طریق گمراهی را ببینند، آن را راه خود انتخاب می کنند. این، به دلیل آن است که آیات ما را تکذیب کردند. واز آن، غافل بودند».
﴿وَإِذا قیلَ لَهُ اتَّقِ اللهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ ولَبئْسَ الْمهادُ﴾(114)؛ «وهنگامی که به آن ها گفته شود: «از خدا بترسید!»، (لجاجت آنها بیشتر می شود) لجاجت وتعصب، آن ها را به گناه می کشاند. آتش دوزخ، برای آنان کافی است وچه بد جایگاهی است!».
3) توهین وتحقیر ولی خدا ومؤمنان
آنان، جدای از نپذیرفتن حق، وهدایت یافته پنداشتن خود (به گونه ای که متکبران اهل کتاب، بهشت را هم برای خود تضمین شده می دانند)، به توهین وتحقیر ولی خدا ومؤمنان می پردازند:
﴿وَإِذا قیلَ لَهمْ آمنُوا بِما أَنْزَلَ اللهُ قالُوا نُؤْمِنُ بِما أُنْزِلَ عَلَینا ویکفُرُونَ بِما وَراءَهُ وهُوَ الْحقُّ مصَدِّقاً لِما مَعَهُمْ قُلْ فَلِمَ تقْتُلُونَ أَنبِیاءَ اللهِ منْ قبْلُ إِنْ کنْتُمْ مُؤْمِنینَ﴾(115)؛ «وهنگامی که به آن ها گفته شود: «به آنچه خداوند نازل کرده، ایمان بیاورید»، می گویند: «ما به چیزی ایمان می آوریم که بر خود ما نازل شده است» وبه غیر آن، کافر می شوند؛ در حالی که آن، حق است وآیاتی را که بر آن ها نازل شده است، تصدیق می کند. بگو: اگر ایمان دارید، پس چرا پیامبران خدا را پیش از این، به قتل می رساندید؟».
قوم شعیب، با تکبر ونخوت، به شعیب می گویند: «ما تو را ضعیف می دانیم وتو فرد مهمی نیستی»؛ لذا می گویند: ما بسیاری از آنچه را که می گویی، نمی فهمیم:
﴿قالُوا یا شُعَیبُ ما نَفْقَهُ کثیراً مِمَّا تَقُولُ وإِنَّا لَنَراک فینا ضعیفاً ولَوْ لا رَهْطُک لَرَجَمْناک وما أَنْتَ عَلَینا بعَزیزٍ﴾(116)؛ «گفتند: ای شعیب! بسیاری از آنچه را که می گویی، نمی فهمیم وما تو را در میان خود، ضعیف می یابیم واگر قبیلة کوچکت نبود، تو را سنگسار می کردیم وتو در برابر ما قدرتی نداری».
﴿أَمْ أَنَا خَیرٌ مِنْ هذَا الَّذی هُوَ مهینٌ ولا یکادُ یبینُ﴾(117)؛ «مگر نه این است که من از این مردی که از خانواده وطبقه پستی است وهرگز نمی تواند فصیح سخن بگوید، برترم؟».
با بیان آیات فوق، روشن می شود، مقابل خیرخواهی واصلاحات انبیا ومصلحان، متکبران شیطان صفت، صف آرایی کرده، مانع هدایت می شوند. بدیهی است متکبران، سخن حق حضرت مهدی (عجل الله فرجه) را نیز نپذیرفته وسرپیچی می کنند. از سوی دیگر، ولی خدا ومؤمنان پیرو او را تمسخر می کنند.
چنان که در دوران غیبت نیز متکبران، از دستورات او سرپیچی کرده ومعتقدان به آن حضرت ودستوراتش را تمسخر می کنند.
بررسی گروه های معاند دیگر وتعامل حضرت مهدی (عجل الله فرجه) با آنان را به زمانی دیگر وا می گذاریم.
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(1) آل عمران: 146.
(2) ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم وآنان را پیشوایان ووارثان قرار دهیم. (قصص:5).
(3) در زبور، بعد از ذکر[=تورات] نوشتیم: «بندگان شایسته ام، وارث زمین خواهند شد» (انبیاء:105).
(4) خداوند، به کسانی از شما که ایمان آورده وکارهای شایسته انجام داده اند وعده می دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد؛ همان گونه که به پیشینیان آن ها خلافت روی زمین را بخشید ودین وآیینی را که برای آنان پسندیده است، پابرجا وریشه دار خواهد ساخت وترسشان را به امنیت وآرامش تبدیل می کند؛ آن چنان که تنها مرا پرستیده وچیزی را شریک من نخواهند ساخت. کسانی که پس از آن کافر شوند، آن ها فاسقانند. (نور:55).
(5) سبأ:31.
(6) انعام:25.
(7) ابراهیم:9.
(8) بقره:6.
(9) بقره:88.
(10) انعام:25.
(11) انعام:7.
(12) غافر:4.
(13) انعام:25.
(14) حج:72.
(15) رعد:27.
(16) همچنین ر.ک: انعام: 37، یونس: 7، رعد:27.
(17) بقره:26.
(18) کمال الدین، ج2، باب38، ص384.
(19) انعام:25.
(20) انعام:7.
(21) مائده:103.
(22) اعراف:66.
(23) نساء: 156.
(24) انبیاء:36.
(25) بقره:212.
(26) اعراف:90.
(27) نساء:89.
(28) عنکبوت:12.
(29) نساء:167.
(30) اعراف:45.
(31) انفال:36.
(32) سبأ:33.
(33) ابراهیم:13.
(34) آل عمران:21.
(35) آل عمران: 146.
(36) نساء:76.
(37) ممتحنه:1.
(38) بقره:61.
(39) انفال:30.
(40) کافی، ج1، ص337.
(41) ر.ک: الغیبة طوسی، ص216 وکمال الدین، ج2، ص473 و....
(42) کمال الدین، ج1، ص302.
(43) فصلنامه انتظار، ج5، مقاله مهدی انکاری- انتظار ستیزی، نگارنده.
(44) سبأ:33.
(45) انفال:38.
(46) چنان که آیه 89 سورة سبأ نیز به این موضوع اشاره دارد.
(47) حدید: 17.
(48) کمال الدین، ج2، ص668.
(49) بحارالانوار، ج2، ص363.
(50) ابراهیم:8.
(51) یونس:71.
(52) نساء:89.
(53) نساء:89.
(54) ممتحنه:1.
(55) توبه:23.
(56) نساء:140.
(57) نساء:46.
(58) مائده: 78.
(59) فتح: 29.
(60) نساء: 76.
(61) نساء: 89.
(62) توبه: 73.
(63) توبه: 12.
(64) انفال: 36.
(65) ابراهیم: 13.
(66) بقره: 61.
(67) انفال: 30.
(68) المناقب، ج1، ص272؛ کمال الدین، ج2، ص641 با کمی تفاوت.
(69) فتح: 25.
(70) کمال الدین، ج2، ص670.
(71) آل عمران: 167.
(72) نساء: 140.
(73) تحف العقول، ص179.
(74) خصال، ج1، ص69.
(75) نساء: 61.
(76) نساء: 142.
(77) توبه: 67.
(78) بقره: 8.
(79) توبه: 62.
(80) مائده: 61.
(81) منافقون: 1.
(82) بقره: 14.
(83) بقره: 13.
(84) احزاب: 13.
(85) توبه: 86.
(86) آل عمران: 167.
(87) توبه: 42.
(88) توبه: 56.
(89) رک: بحارالانوار، ج44، ص334.
(90) احزاب: 13.
(91) توبه: 86.
(92) توبه:67.
(93) توبه: 47.
(94) توبه: 107.
(95) توبه: 47.
(96) توبه: 47.
(97) توبه:67.
(98) نساء: 66.
(99) بقره: 9.
(100) رک: فصلنامه انتظار، شماره15، مقاله اندیشه مهدویت وآسیب ها، نگارنده.
(101) توبه: 73.
(102) الغارات، ج1، ص3.
(103) بحارالانوار، ج52، ص338.
(104) همان، ج51، ص12.
(105) فتح: 25.
(106) بحارالأنوار، ج29، ص428.
(107) همان، ج99، ص106؛ دعای ندبه.
(108) همان.
(109) کافی، ج3، ص424؛ دعای افتتاح.
(110) نمل: 14.
(111) اعراف: 12.
(112) بقره: 111.
(113) اعراف: 146.
(114) بقره: 206.
(115) بقره: 91.
(116) هود: 91.
(117) زخرف: 52.
: محمد صابر جعفری : موعود - ماهنامه فرهنگی اعتقادی واجتماعی