(۳۳۵) مهدویت وموانع فراروی: بررسی تعامل مهدویت ودنیا طلبی (بخش دوم)
مهدویت وموانع فراروی: بررسی تعامل مهدویت ودنیا طلبی (بخش دوم)
نویسنده: محمد صابر جعفری
محقق وپژوهـشگر مـباحث مـهدویت
مجله انتظار موعود - تابستان وپاییز 1387 - شماره 25 و26
چکیده
با بررسی آیات قرآن وروایات، در می یابیم همیشه فراروی پیامبران ومصلحان، موانعی جدی بوده است. قرآن وروایات، در جـایگاه آینه ای برای خردورزان واهل بصیرت، نمایانگر رفتارها وواکنش های اصناف مختلف مخالفان، در رویارویی ودر مقابل، عـملکرد انبیا ومصلحان به ویژه حـضرت مـهدی (علیه السلام) است. در گذشته(1) از میان موانع متعدد، کفار، منافقان، مفسدان ومتکبران بررسی شد. در این نوشتار، به بررسی دنیاطلبی ودنیازدگان می پردازیم.
دنیاطلبی به معنای اسارت در دام دنیا، نه صرفاً تعلق به آن است، واین، از موانعی است که بـه طور جدی فراروی حضرت مهدی (علیه السلام) ومنتظرانش قد علم می کند. آن حضرت، با تغییر نگاه جامعه به مظاهر دنیایی، به صورت علمی وعملی، این موانع را از فرارو حذف می کند. همچنین منتظران نیز باید به حـل تـعامل خود با آن بپردازند.
پیش درآمد
با بررسی آیات قرآن، درمی یابیم همیشه فراروی تمام پیامبران ومصلحان، موانعی جدی بوده است. قرآن، چون آینـه ای بـرای خردورزان واهل بصیرت، به خوبی نمایانگر رفتارها وواکنش های اصناف مختلف مخالفان در رویارویی با پیامبران ومصلحان است. صدها آیه، بیانگر معرفی مخالفان، تبیین ریشه ها، مخالفت ها، انکارها وعداوت ها، روش ها وشیوه های مخالفان، عملکرد مـصلحان، هـدایت های الهی وبالأخره عاقبت ونهایت، پیروزی مصلحان ومؤمنان می باشد.
روایات فراوان نیز به مثابه مفسر ومبین، پرده از رازها واسرار این امور برمی دارد.
شناخت موانع فراروی مهدویت(2) ما را در جهت پیشگیری یا آمادگی ومبارزه با آن موانع آمـاده مـی کند. شـناخت این امر وکوشش برای زدودن این موانع، از لحـاظ فـردی واجـتماعی، ما را به زمینه سازی بهتر ظهور، رهنمون می سازد. جهت دیگر، این که تبیین این بحث، سره وناسره محبان ومنتظران واقعی ودروغین را جدا می کند؛ مثلاً مـنفعت طـلبی، مـعیاری است برای شناخت همراهی وعدم همراهی با امـام، تـا مبادا «عجّل علی ظهورک» گویان وندبه خوانان چون طلحه وزبیر، در امتحان جاه ومقام، علی زمان را تنها گذارند وخود آغازگر جـنگ بـر ضـد او یا راه او باشند.
قرآن، در آیاتی حکومت صالحان ومستضعفان را بشارت داده است؛ مانند:
﴿وَنـُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الأَرْضِ ونَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً ونَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ﴾(3)
﴿وَلَقَدْ کتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکرِ أَنَّ الأَرْضَ یرِثـُها عِبادِی الصَّالِحُونَ﴾(4)
همچنین قرآن کریم، ویژگی های حکومت جهانی صالحان را چنین بیان کرده اسـت:
﴿وَعـَدَ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکمْ وعَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الأَرْضِ کمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ ولَیمَکنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی لَهُمْ ولَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بـَعْدِ خـَوْفِهِمْ أَمْناً یعْبُدُونَنی لا یشْرِکونَ بی شَیئاً ومَنْ کفَرَ بَعْدَ ذلِک فَأُولئِک هُمُ الْفاسِقُونَ﴾(5).
در عین این وعده وبـشارت این کتـاب الهـی، در بسیاری موارد، به تبیین موانع فراروی حکومت صالحان ومستضعفان پرداخته است. توجه به آیات مـتفاوت وتـأمل در این نکته که حضرت مهدی (علیه السلام) خاتم اوصیا وتحقق بخش آمال تمام انبیا ومصلحان در تمام گـستره هـستی اسـت، جدّی تر بودن موانع فراروی آن حضرت را بدیهی می نماید. البته روایات نیز به مدد آمده وبیان می کنند که حـضرت مـهدی (علیه السلام) وکسانی که به آن حضرت وراه او ایمان دارند، در این میان، به چه زحمت ها ورنج هایی افتاده وبـا آن مـوانع، چه برخوردی خواهند کرد. مطلب دیگر این که چنان که در عنوان نوشتار آمده است، «مهدویت»، مورد نظر قـرار خـواهد گـرفت که شامل دوران متفاوت حیات حضرت مهدی (علیه السلام) (غیبت وظهور وحکومت و...) است.
طبق آیات قرآن وروایاتـ، مـقابل انبیا وصالحان، گرو ه های ذیل به مخالفت پرداخته اند:
کفار، منافقان، مفسدان، متکبران، مستکبران، دنیا زدگان، گناهکاران، گروهی از اهـل کتـاب، مشرکان، حسودان، مذبذبین، شیاطین، لج بازان، عالم نمایان هواپرست، غافلان، مترفین، ظالمان، طـاغوت ها وفـراعنه، عالمان بی عمل، ظاهرگرایان ومادی گرایان، گمراهان واهل ضـلالت، مـلأ واشـراف، فرقه های انحرافی ویاریگران ستمگران و....
نگارنده کوشیده اسـت ویژگـی ها ورفتار های این جریان ها ودر مقابل، برخورد حضرت ومـنتظران حـضرت با آنان را بررسی کند. در شماره گذشته(6)، به کفار، منافقان، مفسدان ومتکبران پرداختیم ودر این نـوشتار، دنـیا طلبان ودنیازدگان را مورد مداقه قرار مـی دهیم.
روش مـا در این مـقاله، بیان یکی از گروه های مـانع ومـعاند، ویژگی ها ومعاندت های آن، سپس نـحوه بـرخورد مصلحان ومؤمنان با آن، از منظر قرآن وروایات وبالأخره بیان راهکارهای حضرت مهدی (علیه السلام) ومنتظران، در مواجهه با آن بـا رویکرد قـرآنی وروایی است. علت انتخاب دنیاخواهی در این نوشتار، فـراگیری وتـاثیر گذاری آن است.
دنـیا خواهی واسـیر دنـیا بودن، یکی از عوامل فـارق ومایز حقیقت طلبان از باطل جویان است. پیکره دین وآمال انبیا واولیا چقدر از این عامل، متأثر شده وچه بسیار انـسانهایی در قـبال آن، قد خم کرده وپیشانی ذلت ساییده اند. در مقابل، آنـان کـه دنـیا را بـه خـدمت گرفته وآن را به اسـارت اهـداف بلند خویش در آورده اند، واز غم واندوه وفکر وفریب آن، آزاد گشتند، از هر دین ومرام، بر پیشانی تاریخ درخشیده وماندگار شـدند(7).
از آن جا کـه حکومت حضرت مهدی (علیه السلام) عالم گیر است ومنفعت طلبان بـه عـدالت سـوق داده مـی شوند وبـر آمـال دنیاخواهی شان تازیانه عدالت وحقیقت نواخته خواهد شد، بیشترین مخالفت ها از دنیا طلبان ودنیا خواهانی است که در هراس از دست دادن آن یا در شوق وعشق زیاده خواهی آنند؛ پس مبارزه شان وکراهت وناپسندی شان از آن حادثه وواقـعه، بیشتر وجدی تر است. دنیا پرستانی که طاقت شکستن هیمنه بت خود را توسط ابراهیم زمان ندارند، نه تنها از ابراهیم (علیه السلام) وسخنان او، متنفر وگریزانند که با او روبـه رویند وحـمایتگر بت هایند(8).
جهت دیگر این که در دوران غیبت امام، آنچه افراد را از اندیشه ویاری وزمینه سازی امام واز وظایف انتظار باز می دارد، دنیا خواهی است. حب دنیا است کـه انـسان را در گناهان فرو می برد. حب دنـیا اسـت که انسان، از یاد امام ووظایف خود در دوران غیبت سر باز می زند.
دنیا ودلبستگی به آن(9)
در آیات وروایات، محبت ودلدادگی به سرای دنیا، بسیار مذمت شده است؛ برای نمونه بـرخی از آن ها را مرور می کنیم:
1. امیر المؤمنین (علیه السلام) فـرمود: «حـب دنیا کور وکر می کند»(10).
دنیاخواهی، قلب را نابود وانسان را چنان شیفته خود می کند که او بنده دنیا ونیز بندة هر کسی است که کمی از دنیا را در اختیار داشته باشد.
2. امیر المؤمنین (علیه السلام) دربارة دوستدار دنـیا مـی فرماید: «شهوات عقلشان را زائل کرده ودنیا قلبشان را میرانده، واسیر وعاشق دنیا شده، پس عبد وبندة دنیایند وهر آنکه چیزی از آن را دارد»(11).
عاشق دنیا وجاه ومقام وشهوات، حتی ممکن است مقابل حضرت علی (علیه السلام) بایستد؛ مانند طلحه وزبیر.
3. خداوند، به حضرت موسی فرمود: ای موسی! بدان هـر فتنه، آغازش دنیادوستی اسـت(12).
عـلامه شهید مرتضی مطهری در این باره سخنان زیبایی دارد که مناسب است مطرح کنیم:
این همه تأکید وتحذیر از دنیا به ویژه در سخنان حضرت علی (علیه السلام) بدین دلیل است که سلسله خطرات عظیمی است که در عصر حضرت علی (علیه السلام)، یعنی در دوران خـلافت خلفا - خصوصاً دوره خلافت عثمان که منتهی به دوره خلافت خود ایشان شد - متوجه جهان اسلام از ناحیه نقل وانتقالات مال وثروت گردیده بود. علی (علیه السلام) این خطرات را لمس می کرد وبا آن ها مبارزه می کرد؛ مبارزه ای عـملی در زمـان خلافت خودش که بالأخره جانش را روی آن گذاشت، ومبارزه ای منطقی وبیانی که در خطبه ها ونامه ها وسایر کلماتش منعکس است.
فتوحات بزرگی نصیب مسلمانان گشت. این فتوحات، مال وثروت فراوانی را به جهان اسلام سرازیر کـرد؛ ثـروتی که به جای این که به مصارف عموم برسد وعادلانه تقسیم شود، غالباً در اختیار افراد وشخصیت ها قرار گرفت. مخصوصاً در زمان عثمان، این جریان فوق العاده قوت گرفت. افرادی که تا چند سـال پیش فـاقد هرگونه ثروت وسرمایه ای بودند، دارای ثروت بی حساب شدند. این جا بود که دنیا کار خود را کرد واخلاق امت اسلام، به انحطاط گرایید.
فریادهای علی (علیه السلام) در آن عصر خطاب به امت اسلام بـه دنـبال احـساس این خطر عظیم اجتماعی بود.
بـدیهی اسـت کـه ثروت های بدین کلانی از زمین نمی جوشد واز آسمان هم نمی ریزد. تا کنار چنین ثـروت هایی فـقرهای مـوحشی نباشد، چنین ثروت هایی فراهم نمی شود. این است کـه عـلی (علیه السلام) در خطبه 127 پس از آن که مردم را از دنیاپرستی تحذیر می دهد، می فرماید: «نظر کن؛ هرجا می خواهی از زندگی مردم را تماشا کن؛ آیا جز این است که یا نـیازمندی مـی بینی کـه با فقر خود دست وپنجه نرم می کند یا توانگری کافر نـعمت یا ممسکی که امساک حق خدا را وسیله ثروت اندوزی قرار داده است، ویا سرکشی که گوشش به اندرز بدهکار نیست؟»
مستی نعمت
امیر المؤمنین (علیه السلام) شـرح مـفصلی درباره عواقب متسلسل ومتداوم این ناهنجاری ها که آن را مستی های نعمت می نامد، ذکر می کند. آن حـضرت در خـطبه 185 آینده وخیمی را برای مسلمین پیش گویی می کند ومی فرماید: «آن، هنگامی است که شما مست می شوید؛ ولی نه از بـاده، بـلکه از نـعمت ورفاه»(13).
آری؛ سرازیر شدن نعمت های بی حساب به سوی جهان اسلام وتقسیم غیرعادلانه ثـروت وتـبعیض های نـاروا، جامعه اسلامی را دچار بیماری مزمن «دنیازدگی» و«رفاه زدگی» کرد.
علی (علیه السلام) با این جریان که خطر عـظیمی بـرای جـهان اسلام بود، مبارزه می کرد واز کسانی که موجب پیدایش این درد مزمن شدند، انتقاد می نمود. خود آن حـضرت در زنـدگی شخصی وفردی، درست در جهت ضد آن زندگی ها عمل می کرد. هنگامی که به خلافت رسـید نـیز در صـدر برنامه اش، مبارزه با همین وضع بود.
البته این سخنان ومطالب امیر المؤمنین (علیه السلام) یا هشدارهای پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) ویژه اجـتماع آن عـصر نبود. بدون شک، وجهه ای عام نیز هست که به آن عصر اختصاص ندارد وشـامل هـمه عـصرها وهمه مردم است وجزء اصول تعلیم وتربیت اسلامی است. مطمئناً این آموزه ها که از قرآن کریم سرچشمه گرفته ودر کلمات رسول خـدا، امیر المؤمنین وسـایر ائمه اطهار (علیهم السلام) ونیز اکابر مسلمین تعقیب شده است. ما در بحث خود، بیشتر متوجه وجهه عـام سـخن امیر المؤمنین (علیه السلام) هستیم؛ وجهه ای که در آن، همه مردم در همه زمان ها مخاطب علی (علیه السلام) هستند.
آیا عـلاقه بـه دنیا مذموم است؟
نکته قابل توجه این است که معمولاً می گویند آنچه از نظر اسلام مذموم ومطرود است، عـلاقه بـه دنیا است. این سخن، هم درست است وهم نادرست. اگر مقصود از علاقه، صـرف ارتـباط عاطفی است، نمی تواند سخن درستی باشد؛ چـون انـسان در نـظام کلی خلقت، همواره با یک سلسله علایق وعـواطف وتـمایلات آفریده می شود واین تمایلات، جزء سرشت او است. او خودش این ها را کسب نکرده است وبـه عـلاوه این علایق، زائد وبی جا نیست. همان طور کـه در بـدن انسان، هـیچ عـضو زائدی وجـود ندارد وحتی یک مویین رگ اضافی در کـار نـیست، هیچ عاطفه وعلاقه طبیعی زائدی هم وجود ندارد. تمام تمایلات وعواطف سرشتی بـشر، مـتوجه هدف ها وغایاتی حکیمانه است. قرآن کـریم این عواطف را آیات ونشانه هایی از تدبیر الهـی وحـکمت های ربوبی یاد می کند:
از جمله نشانه های حـق این اسـت که از جنس خود شما همسرانی برای شما آفرید که در کنار آن ها آرامش بـیابید ومـیان شما وآن ها الفت ومهربانی قـرار داد(14).
کـدام دنـیا مذموم است؟
انسان، خـصیصه ای دارد کـه ایده آل جو وکمال طلب آفریده شـده اسـت. او، در جست وجوی چیزی است که پیوندش با او بیش از یک ارتباط معمولی باشد. به عبارت دیگر، انـسان در سـرشت خویش، پرستنده وتقدیس کننده آفریده شده اسـت ودر جست وجوی چیزی است که او را منتهای آرزوی خویش قرار دهد و«او» همه چیزش بـشود.
اینجا است که اگر انسان خوب رهـبری نـشود وخـود از خـود مـراقبت نکند، ارتباط وعـلاقه او بـه اشیا به «تعلق» و«وابستگی» تغییر شکل می دهد، «وسیله» به «هدف» استحاله می شود، «رابطه» به صورت «بـند» و«زنـجیر» در مـی آید، حرکت وتلاش وآزادی، به توقف ورضایت واسارت تـبدیل مـی شود.
این اسـت آن چـیز که مـمنوع وبـرخلاف نظام تکاملی جهان است واز نوع نقص ونیستی است، نه کمال وهستی. این است آن چیز که آفت انسان وبیماری خطرناک انسان است واین است آن چیز که قرآن ونهج البلاغه، انسان را دربـارة آن هشدار می دهند واعلام خطر می کنند.
بدون شک اسلام، جهان مادی وزیستن در آن را - هر چند به زیستن در حد اعلا را - شایسته این که کمال مطلوب انسان قرار گیرد، نمی داند؛ زیرا اولا در جهان بینی اسلامی، جهان ابدی وجاویدان، دنـبال این جـهان می آید که سعادت وشقاوتش محصول کارهای نیک وبد او در این جهان است وثانیاً مقام انسان وارزش های عالی انسان، برتر وبالاتر از این است که خویشتن را «بسته» واسیر، و«برده» مادیات این جهان کند.
این است کـه عـلی (علیه السلام) مکرر به این مطلب اشاره می کند که دنیا، خوب جایی است؛ اما برای کسی که بداند این جا قرارگاه دائمی نیست، گذرگاه ومنزلگاه او است:
«خـوب خـانه ای است دنیا، اما برای کـسی کـه آن را خانه خود [= قرارگاه] نداند»(15).
دنیا، خانه بین راه است، نه خانه اصلی وقرارگاه دائمی. تلاش قرآن وروایات برای این است که مادیات را از صورت معبودها وکمال مـطلوب ها خـارج کنند.
نتیجه این که:
1. از نظر اسلام، رابطه انسان وجهان، از نوع رابطه زندانی وزندان وچاه ودر چاه افتاده نیست؛ بلکه از نوع رابطه کشاورز با مزرعه است(16)، یا اسب دونده با میدان مسابقه(17)، یا سوداگر بـا بـازار تجارت(18)، یا عابد با معبد(19). دنیا از نظر اسلام، مدرسه انسان ومحل تربیت انسان وجایگاه تکامل او است.
در نهج البلاغه گفت وگوی امیر المؤمنین (علیه السلام) با مردی ذکر شده است که دنیا را مذمت کرده وعلی (علیه السلام) او را که مـی پنداشت دنـیای مذموم، هـمین جهان عینی مادی است ملامت نمود وبه اشتباهش آگاه کرد. شیخ عطار این جریان را در «مصیبت نامه» به شعر در آورده است.
2. آن کس که به بهانه دنیا ازآخرت غفلت کند یا به بهانه آخرت، دنیا را فـراموش کـند. انـسان دیندار واقعی نیست. در روایات آمده است: «مانند آن کس عمل کن که گمان می برد هرگز نمی میرد ومانند آن کـس بـترس که می ترسد فردا بمیرد»(20).
در حدیث دیگر از رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) آمده است: «از همه مردم گـرفتارتر، مـؤمن اسـت که باید هم به کار دنیای خویش بپردازد وهم به کار آخرت»(21).
در سفینة البحار، مـاده «نفس» از تحف العقول از امام کاظم (علیه السلام) نقل می کند که آن حضرت به صورت یک روایت مسلّم مـیان اهل بیت (علیهم السلام) نقل کـرده اسـت که: «آن که دنیای خویش را به بهانه دین یا دین خویش را برای دنیا رها کند، از ما نیست»(22).
ویژگی های دنیا خواهان
فریفته دنیا شده اند
همان ها که دین وآیین خود را سرگرمی وبازیچه گرفتند وزندگی دنیا، آنان را مغرور ساخت امروز ما آن ها را فـراموش می کنیم، همان گونه که لقای چنین روزی را فراموش کردند وآیات ما را انکار نمودند(23).
دلبسته دنیا وماندن در آنند
وآن ها را حریص ترین مردم- حتی حریص تر از مشرکان- بر زندگی [این دنیا واندوختن ثروت] خواهی یافت [تـا آن جا] که هر یک از آن ها آرزو دارد هزار سال عمر به او داده شود؛ در حالی که این عمر طولانی، او را از کیفر [الهی] باز نخواهد داشت.. وخداوند، به اعمال آن ها بینا است(24).
محبت خداگونه به غیر خدا دارند
بـعضی از مـردم، مـعبودهایی غیر از خداوند برای خود بـرمی گزینند وآن ها را هـمچون خدا دوست می دارند؛ امّا آن ها که ایمان دارند، عشقشان به خدا شدیدتر است...(25).
دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند
این، به دلیل آن است که زندگی دنـیا [وپسـت را] بـر آخرت ترجیح دادند وخداوند، افراد بی ایمان [لجوج] را هـدایت نـمی کند(26).
کفر به آیات الهی
[آن روز به آن ها مـی گوید:] ای گـروه جـنّ وانس! آیا رسولانی از شما به سوی شما نیامدند که آیات مرا برایتان بازگو مـی کردند، وشـما را از مـلاقات چنین روزی بیم می دادند؟ آن ها می گویند: «بر ضدّ خودمان گواهی می دهیم وزندگی دنیا آن ها را فریب داد وبـه زیان خـود گـواهی می دهند که کافر بودند(27)!
جایگاه امام وولایت را نمی شناسند
در زیارت حضرت امیر (علیه السلام) می گوییم: خدایا! شکرت که مرا بـر این زیارت مـوفق ساختی.....در حالی که اهل دنیا وآنانی که آیات خدا را به تمسخر گرفته وفریفته دنـیا شـدند، از زیارت او سـر باز زدند.شکر تو را که مرا معرفتی دادی که اهل دنیا جاهل آنند وبه دیگـران، روی آوردنـد(28).
رفتار ومنش اسیران دنیا در دوران غیبت
نوع مبارزات اسیران دنیا در دوران غیبت
آنان بـندة دنـیایند وبـندة هر کس که متاعی از آن را داشته باشد(29).
پس مقابل آن که بخواهد آنان را از محبوب وبت والهشان جدا کند، می ایستند. در دوران غـیبت، این ویژگـی ابعاد متفاوت می یابد؛ از جمله:
1. سخن گفتن از امام وانتظار برای دنیا
امام صـادق (علیه السلام) فـرمود:
مردم، درباره ما سه گروهند: گروهی مـا را دوسـت دارند، سخن ما را می گویند، مـنتظر فـرج ما هـستند؛ ولی عـمل مـا را انجام نمی دهند. اینان، اهل دوزخند. گـروه دوم نـیز ما را دوست دارند، سخن ما را می گویند، منتظر فرج ما هم هستند، عـمل مـا را انجام می دهند، برای رسیدن به دنـیا ودریدن مردمان. اینان نیز جـایگاهشان دوزخ اسـت وگروه سوم، ما را دوست دارنـد، سـخن ما را گفته، منتظر فرج ما هستند، عمل می کنند [برای خدا] اینان از ما ومـا از آنـانیم(30).
سخن این جاست که ما کدامیم؟ هـمان دلبـستگان دنـیایی که فقط اهل بـیت را دوسـت داریم؟
همان سخن معروف بـه امـام حسین (علیه السلام) در وصف کوفیان که: «قلب هایشان با تو وشمشیرهایشان بر ضد تو است»(31).
2. عدم یاری راه حـق
آن که عاشق واسیر دنیا شد، فقط بـه مـحبوب خود فـکر مـی کند؛ لذا بـین خود وامام، رابطه ای نـمی بیند تا سخن او را بشنود، زمینه سازی کند وحرکتی نماید.
3. عدم ادای حقوق الهی چون زکات، خمس
4. عدم زمـینه سازی، هـمراهی ویاری بیشتر افراد
(به خاطر ثروت انـدوزی آنـان) دیگـران درگـیر مـشکلات می شوند. وهمان بـحث «کاد الفـقر ان یکون کفرا»
دغدغه معاش آنان را از فکر دین ورهبران دین ومعاد باز می دارد، حتی آنانی که از فشار اعتقادی ومشکلاتی که دنیاپرستان ایجـاد کرده اند، فـریاد فرج خواهی می کشند، فی الواقع فـریاد مـظاهر دنیا می زنند، نه فریاد ولایت وفریاد ظهور امام؛ لذا دنیاخواهان در کوته فکری منتظران نیز دخیل هستند.
5. عدم اطاعت وهمراهی وگاه نفرت از نواب عام امام
اسارت دنیا ونگاه دنیایی، آنان را از هر کـس که سـخنی غیر از محبوبشان بگوید متنفر می سازد.
6. همراهی با دشمنان دین وولایت
از آن جا که بنده دنیا، بنده هر کس است که ذره ای از آن را دارا است، دنیا بردگان، بردگان دنیاداران وزرمـداران عـالمند وبه آسانی دین خود را برای دنـیا مـی فروشند وبه راحتی دشمنان را همراهی می کنند. مقابل ظلم آنان، ساکت وگاه برای متاعی از متاع دنیا وتصاحب جاه ومقامی نزد آنان، حق را به مسلخ می برند.
7. سـستی وتـنبلی
انسان اسیر دنیا ودلبـسته بـه آن، در امور معنوی وتکالیف خود، سست وکسل است؛ چون تمام همت او وعشق او رسیدن بیشتر به دنیا است. قرآن به آنان چنین خطاب می کند:
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا هنگامی که به شما گـفته مـی شود: «به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید!» بر زمین سنگینی می کنید آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده اید؟! با این که متاع زندگی دنیا، برابر آخرت، جز اندکی نیست(32)!
8. تمسخر مؤمنان
زنـدگی دنـیا برای کافـران زینت داده شده است؛ از این رو افراد باایمان را [که گاهی دستشان تهی است]، مسخره می کنند؛ در حالی که پرهیزگاران در قیامت، بالاتر از آنان هستند وخداوند، هر کس را بـخواهد، بـدون حساب روزی می دهد(33).
9. جلوگیری از راه خدا وتحریف آن
دلبستگان دنیا، چون نگاهشان فقط دنیایی است ومـی پندارند دنـیا بـاقی است وآن را اصل می دانند، دیگران را نیز از انجام تکالیف ومسؤولیت ها باز می دارند، تا از دنیا بیشتر بهره گـیرند یا آنان را بیشتر استثمار کنند یا این که برایشان فعالیتی غیر دنیایی معنا ندارد.
پس از تحقق راه خـدا که با خود مـجاهدت، سـختی، جهاد، عدالت ویاری محرومان را دارد، گریزانند ودر مقابل دین، صف آرایی می کنند.
همان ها که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند و[مردم را] از راه خدا باز می دارند ومی خواهند راه حق را منحرف سازند. آن ها در گمراهی دوری هستند(34)!
نوع مبارزات اسیران دنیا در دوران ظهور
1. عدم یاری وسستی در کار ها
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا هنگامی که به شما گفته می شود: «به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید» بر زمین سنگینی می کنید آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده اید؟ بـا این که متاع زندگی دنیا، برابر آخرت، جز اندکی نیست(35).
حضرت علی (علیه السلام) به یاران سست پیمان خود که هرچه آن ها را به مبارزه فرا می خواند، اطاعت نمی کردند، فرمود: «اف بر شما! از عتاب کردن شما خسته شـدم. آیا بـه جای آخرت به دنیا راضی شدید وذلت را جای عزت قرار داده اید؟ چون شما را به جهاد فرا می خوانم(36)...
2. افشای اسرار دین واهل بیت (علیهم السلام)
اسحاق بن عمار از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند کـه حـضرت این آیه را خـواند: ﴿ذلِک بِأَنَّهُمْ کانُوا یکفُرُونَ بِآیاتِ اللهِ ویقْتُلُونَ النَّبِیینَ بـِغَیرِ الْحـَقِّ ذلِک بِما عَصَوْا وکانُوا یعْتَدُونَ﴾.
وسپس فرمود: «قسم به خدا! آن ها با دستان وضربه شمشیر خود، آنان را نکشتند؛ بلکه احـادیث آن ها را کـه شنیدند، افشا کردند ودشمن را بر آنان مسلط ساختند وآنان کـشته شدند؛ پس قتل وتعدی ومعصیت رخ داد»(37).
3. جایگزینی دیگران به جای امامان
حسن بصری، نامه ای به امام حسن مجتبی (علیه السلام) نوشت. در آن، چـنین آورد:
شـما اهـل بیت پیامبرید ومعدن حکمت ها. خداوند، شما را کشتی های نجات در دریاهای طوفانی قـرار داد. پنـاهِ پناه خواهانید. به ریسمان مستحکم شما... تمسک می جویند. کسی که پیرو شما باشد، هدایت ونجات یافته وکسی کـه از شـما سـر پیچد، هلاک شده است وگمراه.
من این نامه را به دلیل حیرت وسردرگمی واختلاف امـت در بـحث قـضا وقدر خدمتتان نوشته ام. ازآنچه خدا به شما آموخته است، به ما هم بیاموزید.
امـام در پاسـخ او نـوشت: بله؛ چنان که نوشتی ما اهل بیتیم نزد خدا وپیامبر؛ اما پیش تو واصحابت، اگـر چـنان بود که گفتی، دیگران را بر ما مقدم نمی داشتید. به جانم سوگند! خداوند شـما را در قـرآن چـنین مثال زده: ﴿أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنی بِالَّذِی هُوَ خَیرٌ﴾ این، در باره شما واصحاب تو است...(38).
4. دیگران را امام قرار دادند
جابر گوید از امام باقر (علیه السلام) در باره آیه ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللهِ أَنـْداداً یحِبُّونَهُمْ کحُبِّ اللهِ﴾ پرسیدم. فرمود: قسم به خدا منظور موالیان فلانی وفـلانی اسـت که آن ها را به جای امامی که خدا او را امام قرار داده؛ پیشوای خود قرار دادند(39). به خاطر هـمین خـدا فرموده: ﴿ولَوْ یرَی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یرَوْنَ الْعَذابَ أَنَّ الْقُوَّةَ للهِ جَمِیعاً وأَنَّ اللهَ شـَدِیدُ الْعـَذابِ. إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا ورَأَوُا الْعـَذابَ وتـَقَطَّعَتْ بـِهِمُ الْأَسْبابُ. وقالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا کرَّةً فـَنَتَبَرَّأَ مـِنْهُمْ کما تَبَرَّؤُا مِنَّا کذلِک یرِیهِمُ اللهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ عَلَیهِمْ وما هُمْ بِخارِجِینَ مِنَ النـَّارِ﴾(40)؛ در آن هـنگام، رهبران (گمراه وگمراه کننده) از پیروانِ خـود، بـیزاری می جویند وکیفـر خـدا را مـشاهده می کنند ودستشان از همه جا کوتاه مـی شود. و(در این هـنگام) پیروان می گویند: کاش بار دیگر به دنیا برمی گشتیم، تا از آن ها [پیشوایان گمراه] بـیزاری جـوییم، آن چنان که آنان (امروز) از ما بیزاری جـستند! (آری،) خداوند این چنین اعمال آن ها را بـه صورت حسرت زایی به آنان نـشان مـی دهد وهرگز از آتش (دوزخ) خارج نخواهند شد! به خدا سوگند ای جابر! آن ها پیشوایان ستمکار وطـرفدارانشان هـستند.
5. انکار ولایت
﴿فَالْیوْمَ نَنْساهُمْ کما نـَسُوا لِقـاءَ یوْمـِهِمْ هذا وما کانـُوا بـِآیاتِنا یجْحَدُونَ﴾(41). امام باقر (علیه السلام) فـرمود: قـسم به خدا! آیات ما را انکار کردند. ای جابر! چه می گویی درباره آنان که سنت وراه ما را نابود کرده ودشمنان ما را اطاعت نموده وحرمت ما را هتک کردند. بـه ما ظلم روا داشته وحق ما را غصب کردند. سنت وروش ظالمان را به پا داشته وراه ومسیر فاسقان را پیمودند. جابر گفت: «خدا را شکر که به من معرفت شما را عنایت کرد... فضل وبرتری شما را به من فـهماند ومـرا به اطاعت تان توفیق داد ودوستی با دوستانتان ودشمنی با دشمنانتان را ارزانی کرد»(42).
6. تمسخر مؤمنان
زندگی دنیا برای کافران زینت داده شده است؛ از این رو افراد باایمان را [که گاهی دستشان تهی است]، مسخره می کنند در حـالی که پرهـیزگاران در قیامت، بالاتر از آنان هستند وخداوند، هر کس را بخواهد، بدون حساب، روزی می دهد(43).
7. بازداشتن از راه خدا وتحریف آن
همان ها که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند واز راه خدا باز مـی دارند ومـی خواهند راه حق را منحرف سازند، آن ها در گـمراهی دوری هـستند(44).
8. رویارویی ومبارزه با امام
گروهی از کوفه، چون مسیب بن نجبة، رفاعه بن شداد وحبیب بن مظاهر که از نویسندگان نامه به امام حسین (علیه السلام) بودند ومشتاق او، به هـر وسـیله وسختی بود خود را بـه امـام رسانده وتا آخرین نفس، از او دفاع کردند وبر پیمان خود وبیعت با امام، باقی ماندند.
گروهی دیگر چون شبث بن ربعی، حجار بن ابجر، یزید بن حارث، قیس بن اشعث، عمرو بن حـجاج زبـیدی، در تمام گفته ها ونوشته خود تعبیر «جند مجند؛ لشکر آماده» وعهد وسوگندها را فراموش کرده ودر مـقابل سـخن واحـتجاج امام حسین (علیه السلام)، نامه را انکار کردند. اینان، به طمع پست ومقام ومسؤولیت آمده بودند، لذا به خـیل نامه نگاران پیوستند وروزی با آمدن ابن زیاد از این فرقه برون آمده وخرقه ولباس جنگ با حـسین (علیه السلام) را به تن کردند. اینـان، بـندگان دنیا بودند وهر کس که ذره ای از دنیا داشت یا به آن ها وعدة آن را می داد، بندگی می کردند.
گروه دیگر، بی طرفانی اند که شیطان، آنان را فریفته وبه زعم خود بی طرفند؛ حال آن که با تماشا وسکوت خود، یاریگر دشمن هـستند. گروهی بودند که می گریستند ودعا می کردند که خدایا حسین را یاری کن وبه همین بسنده کردند(45).
پیشگیری ودرمان
دوران غیبت
1. تبیین جایگاه دنیا با رعایت عدم افراط وتفریط
2. تذکر نامانایی دنیا
حضرت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) مقرّب ترین افـراد بـه خدا را در روز قیامت چنین وصف می کند: آنان، چون سگان بر جیفه ومرداری به هم نپریده اند؛ لذا مردمان، آنان را بیمار پندارند یا این که عقلشان از بین رفته است؛ در حالی که چنین نیست. آنان، به سختی های قـیامت نـظاره کرده اند. آن را در نظر دارند، لذا دلبستگی دنیا از قلوبشان رخت بر بسته. آن جا که دیگران عقول خود به کار نگرفتند، آنان اندیشه کردند؛ پس شما هم مانند آنان باشید(46).
3. مراجعه به علمای واقعی
علمای واقعی همان ها که دنیا را به خدمت دین گرفته اند، خود اسیر دنیا نشده.
کوشیده اند دیگران را هم برهانند، راه نـجات در دوران غـیبتند. در روایات ما از سویی ما را از اطاعت عالم نمایان دنیا خواه برحذر داشـته اند وفـرموده اند: اگر زمانی عالمان، دنیا زده شدند، بر ای دینتان از آن ها برحذر باشید واز سوی دیگر، تاکید کرده اند باید به عالمان خویشتن دار کـه اسـیر نـفس خود نیستند، مراجعه کرد.
«کذَلِک عَوَامُّنَا إِذَا عَرَفُوا مِنْ عُلَمَائِهِمُ الْفِسْقَ الظَّاهِرَ والْعـَصَبِیةَ الشَّدِیدَةَ والتَّکالُبَ عَلَی الدُّنْیا وحَرَامِهَا فَمَنْ قَلَّدَ مِثْلَ هَؤُلَاءِ فَهُوَ مِثْلُ الْیهُودِ الَّذِینَ ذَمَّهُمُ اللهُ بِالتَّقْلِیدِ لِفَسَقَةِ عـُلَمَائِهِمْ فـَأَمَّا مـَنْ کانَ مِنَ الْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِینِهِ مُخَالِفاً عَلَی هَوَاهُ مـُطِیعاً لِأَمـْرِ مَوْلَاهُ فَلِلْعَوَامِ أَنْ یقَلِّدُوهُ وذَلِک لَا یکونُ إِلَّا بَعْضُ فُقَهَاءِ الشِّیعَةِ لَا کلُّهُمْ»(47).
4. بهتر فراهم کردن رفاه عمومی
فراهم کردن رفـاه نـسبی در جـامعه، باعث می شود عده ای به دلیل فقر وناداری از مسیر الهی جدا نشوند. وبرداشت از امـام وانـتظار فـرج، فقط فراهم کردن حداقل دنیا نباشد ونگاه به امام ومفهوم انتظار وتوقع از فرج، بیش از رفـاه وامـور دنـیایی باشد.
5. تحذیر از تجمل گرایی
6. شناسایی ومیدان ندادن به دنیاپرستان
آیاتی که خداوند به پیامـبر (صلی الله علیه وآله وسلم) دسـتور می دهد: «ذرهم...(48)؛ رهایشان کن»؛ میدان ندادن در عرصه های متفاوت را هم شاید شامل شود)
7. مـبارزه بـا نـظام ها وجریانات دنیاطلب
8. تلاش برای تشکیل حکومتی که زمامداران، اسیران دنیا نباشد.
به تعبیر امیر المؤمنین (علیه السلام) حـکومت بـاید، در مسیری باشد که دنیا برای احقاق حق وابطال باطل ودفاع از مظلومان، ارزشـمند بـاشد(49).
ظـهور گام های مبارزه با دنیاپرستی
1. تغییر علمی وفرهنگی
رشد وکمال عقلی بشر، بشر قدر ومنزلت خـویش در مـی یابد؛ پس جهان وآنچه در آن است را هم سنگ وهم وزن خود نمی داند. از دنیا مدد می گیرد وبه آن تـعلق دارد؛ ولی اسـیر آن نیست. روح انسان ها تعالی یافته، دیگر چون کودکان که بر گردویی نزاع می کنند، بر پست ومقام وخاک وسـنگی نـزاع نـمی کنند که استعدادها وجانشان بزرگ شده است. حضرت، چون قیام می کند، بر سر مـردمان دسـت عنایت می نهد وعقول واخلاقشان کامل می شود(50).
وکینه توزی از دل های بندگان برکنده خواهد شد(51).
2. تغییر عملی
الگـوی عـملی رهبر قیام، حضرت مهدی (علیه السلام) است که نگاهش به دنیا چون اجداد بزرگوارش اسـت که ارزشی کمتر از عطسة بز(52) از سویی واز سویی دیگـر مـحل تـجارت ومزرعة آخرت ووسیله ای برای احقاق حق وابـطال بـاطل است. حضرت، چنان که در روایات آمده است، لباسش خشن است وغذایش غذای نـرم وگـوارایی نیست(53).
کارگزاران آن حکومت، دنـیا را بـه اسارت گرفته، کسانی هستند که رهبرشان در آغـاز از آنـان پیمان گـرفته که بـه مـظاهر وزخارف دنیایی، دل وایمان وابـسته نسازند؛ آنان که در امتحان های سخت قبل از ظهور، پیروز به در آمده واز صهبای عشق الهی، چنان نوشیده اند که خدا در جـانشان چـنان بزرگ آمده که هیچ چیزی در چشمشان ارزشـمند نـمی آید(54). امـیران دنـیایند وفـراهم کنندگان عدالت وآسایش وفـراوانی بـرای مردمان، بی آن که خود بر آن دلبسته شوند. حضرت، از یارانش در آغاز پیمان می گیرد که زر وسیم نیندوزند، گندم وجـو احـتکار نـکنند، لباس خز نپوشند؛ لباس حریر وابریشم نـپوشند... آنـان نـیز بـه جـان ودل مـی پذیرند.
به فرمایش روایت که «الناس علی دین ملوکهم»(55) چون چنین فرمانروایانی، فرمانفرمای عالم گردند، مردمان نیز راه وروش وسیرة خود را با آنان هماهنگ می کنند.
بسیاری از بزهکاری ها وحرص ها، به دلیل کمی برخی امور وگـاه ترس از نداری وپایان یافتن نعمت های الهی است. با فراوانی نعمت ها، برون ریختن کینه ها، مساوات وعدالت، آرامش، افراد وجوامع را فرا می گیرد ونتیجه آن، ریشه کن شدن حرص وطمع است:
چون قائم ما قیام مـی کند، آسـمان بارانش را فرو ریزد وزمین، گیاهانش را برون آرد(56).
امام (علیه السلام) به دنیاپرستان میدان نمی دهد. دیگر قرار نیست بندگان جاه ومقام ومظاهر دنیایی حاکم بر گروه ها وسرنوشت انسان ها گردند وانسانیت آنان را لگدمال کنند.
آن دوران، ارزش ها تغییر یافـته اسـت. دارایی، مال وثروت، ملاک ارزشی نـیست که مـعیار فرمانروایی بر خویش بر دنیا است وبهره گیری از دنیا، برای پیشبرد دین خود ودین ودنیای دیگران است.
بالأخره مبارزه جدی پس از اتمام حجت ها، با چنگ زدگان به دنـیا، بـر گروه سوارشدگان مظلومان، رخ مـی دهد؛ جـنگی که تمام دنیاپرستان بر امام تحمیل می کنند وامام چون طبیبی در عین محبت ومهربانی وکنار تمام دارو ودرمان ها، به ناچار تیغ جراحی به کف دارد، پس از اتمام حجت ها، ریشة دنیاپرستی را کنده وبُت دنیا را با تـبر عـدالت خود می شکند وچون محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) وعلی (علیه السلام) که بت ها را از ساحت کعبه بیرون ریختند، بت را از کعبة دل ها برون می ریزد.
در عصر ظهور، حضرت، ریشه های دنیاطلبی ودلبستگی به دنیا را با رشد عقلانی وایجاد روحیه استغنا خـشکانیده وبـا آنانی که دنـیا را بر تعالی خود ترجیح دادند - که معمولاً با رفتارها ومبارزات متفاوت رخ می نمایند - شدید برخورد می نماید.
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(1) فصلنامه انتظار، ش19، مرکز تخصصی مهدویت.
(2) یعنی آنچه که به نوعی به حضرت مهدی (علیه السلام) مربوط است؛ بنابراین مراحل متفاوت عمر مبارک حضرت مهدی (علیه السلام) را شامل می شود.
(3) ما می خواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم وآنان را پیشوایان ووارثان قرار دهیم (قصص (28):5).
(4) در زبور، بعد از ذکر [=تورات] نوشتیم: «بندگان شایسته ام، وارث زمین خواهند شد» (انبیاء (21):105).
(5) خداوند، به کسانی از شما که ایمان آورده وکارهای شایسته انجام داده اند، وعده می دهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد؛ همان گونه که به پیشینیان آن ها خلافت روی زمین را بخشید ودین وآیینی را که برای آنان پسندیده است، پابرجا وریشه دار خواهد ساخت وترسشان را به امنیت وآرامش تبدیل می کند؛ آن چنان که تنها مرا پرستیده وچیزی را شریک من نخواهند ساخت. کسانی که پس از آن کافر شوند، آن ها فاسقانند (نور (24): 55).
(6) فصلنامه انتظار، ش19، مرکز تخصصی مهدویت.
(7) گاندی با روش زاهدانه خویش امپراتوری انگلستان را به زانو در آورد. یعقوب لیث صفار به قول خودش نان وپیاز را رها نکرد که توانست حاکمان زمان خود را به وحشت افکند. (سیری در نهج البلاغه، شهید مرتضی مطهری، ص 236)
(8) ﴿قَالُواْ حَرِّقُوهُ وانصُرُواْ آلِهتَکمْ إِن کنتُمْ فَعِلِینَ﴾؛ گفتند: «اوا [=ابراهیم (علیه السلام)] را بسوزانید وخدایان خود را یاری کنید؛ اگر کاری از شما ساخته است» (انبیا (21): 68).
(9) دنیا در لغت، یا از ریشه «دنأ، دنو» گرفته شده است، دنؤ یدنؤ دناءة فهو دنی ء، أی حقیر قریب من اللؤم؛ ناچیز ونزدیک به پستی. ویا از ریشه الدنو؛ دنا فهو دان ودنی، وسمیت الدنیا لأنها دنت وتأخرت الآخرة، وکذلک السماء الدنیا هی القربی إلینا. دنیا را دنیا گفتند چون نزدیک است (کتاب العین، ج8، ص 75).
(10) «قَالَ علی (علیه السلام): حُبُّ الدُّنْیا یعْمِی ویصِمُّ». مستدرک الوسائل، ج12، ص40.
(11) «قَدْ خرَقَتِ الشهَوَاتُ عقْلَهُ وأَمَاتَتِ الدُّنْیا قَلْبَهُ ووَلِهَتْ عَلَیهَا نَفْسُهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا ولِمَنْ فِی یدَیهِ شَی ءٌ مِنْهَا» شرح نهج البلاغة، ص 200.
(12) «یا مُوسَی... اعْلَمْ أَنَّ کلَّ فِتْنَةٍ بَدْؤُهَا حُبُّ الدُّنْیا» اصول کافی، ج2، ص135.
(13) «ذاک حیث تسکرون من غیر شراب بل من النعمه والنعیم».
(14) «ومن آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها وجعل بینکم موده ورحمة» روم (30):20.
(15) «ولنعم دار مالم یرض بها دارا» نهج البلاغه، خطبه 214.
(16) «الدُّنْیا مَزْرعَةُ الاخِرَة» (حدیث نبوی) (کنوز الحقایق، باب دال).
(17) «اَلا واِنَّ الیوْمَ المِضمارُ وغَداً السِّباقُ» (نهج البلاغه، خطبه 28).
(18) «الدُّنْیا ... مَتْجَرُ اَوْلیاءِ الله» (همان، حکمت 131).
(19) «الدُّنْیا ... مَسْجِدُ اَحِبّاءِ اللهِ» (همان).
(20) اعمل عمل امرءٍ یظن انه لن یموت ابدا واحذر حذر امرء یخشی ان یموت غداً.
(21) "اعظم الناس هما المؤمن؛ یهتم بامر دنیاه وامر آخرته.
(22) «لیس منا من ترک دنیاه لدینه او ترک دینه لدنیاه» مجموعه آثار، شهید مطهری، ص590، با کمی تغییر.
(23) ﴿الَّذینَ اتَّخَذُوا دینَهُمْ لَهْواً ولَعِباً وغَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا فَالْیوْمَ نَنْساهُمْ کما نَسُوا لِقاءَ یوْمِهِمْ هذا وما کانُوا بِآیاتِنا یجحَدُونَ﴾ (اعراف (7):51).
(24) ﴿وَلَتجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلی حَیاةٍ ومِنَ الَّذینَ أَشْرَکوا یوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وما هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذابِ أَنْ یعَمَّرَ واللهُ بَصیرٌ بِما یعْمَلُونَ﴾ (بقره(2):96).
(25) ﴿ومِنَ النَّاسِ مَنْ یتَّخِذُ منْ دُونِ اللهِ أَنْداداً یحِبُّونَهُمْ کحُبِّ اللهِ والَّذینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا للهِ﴾ (بقره(2):165)
(26) ﴿ذلِک بأَنَّهُمُ استَحَبُّوا الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَةِ وأَنَّ اللهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرینَ﴾ (نحل/107)
(27) ﴿یا معْشَرَ الْجِنِّ والْإِنْسِ أَ لَمْ یأْتِکمْ رُسُلٌ مِنْکمْ یقُصُّونَ عَلَیکمْ آیاتی وینْذِرُونَکمْ لِقاءَ یوْمِکمْ هذا قالُوا شهِدْنا علی أَنفُسِنا وغَرَّتْهُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وشَهِدُوا عَلی أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ کانُوا کافِرینَ﴾ (انعام/ 130)
(28) بَلْ لَک الْمنُّ علَی إِذْ وَفَّقْتَنِی لِذَلِک وهَدَیتَنِی لَهُ وَ... فَوَرَدْتُ إِلَیهِ إِذْ رَغِبَ عَنْ زِیارَتِهِ أَهْلُ الدُّنْیا واتَّخَذُوا آیاتِ اللهِ هُزُواً وغَرَّتْهُمُ الْحیاةُ الدُّنیا فَلَک الْمَنُّ یا سَیدِی عَلَی مَا عَرَّفْتَنِی مِمَّا جَهِلَهُ أَهْلُ الدُّنْیا ومَالُوا إِلَی سوَاهُ. بحار الأنوار، ج97، ص336.
(29) قَدْ خَرَقَتِ الشَّهَوَاتُ عَقْلَهُ وأَمَاتَتِ الدُّنْیا قلْبَهُ ووَلِهتْ علَیهَا نَفْسُهُ فَهُوَ عَبْدٌ لَهَا ولِمَنْ فِی یدَیهِ شی ءٌ مِنْهَا حَیثُمَا زَالَتْ زَالَ إِلَیهَا ( نهج البلاغة، خطبه 109)
(30) أَبَا عَبْدِ اللهِ (علیه السلام) یقُولُ افْتَرَقَ الناسُ فینَا علَی ثلَاثِ فرَقٍ فرْقَةٍ أَحَبُّونَا انْتِظَارَ قَائِمِنَا لِیصِیبُوا مِنْ دُنْیانَا فَقَالُوا وحَفِظُوا کلَامَنَا وقَصَّرُوا عَنْ فِعْلِنَا فَسَیحْشُرُهُمُ اللهُ إِلَی النَّارِ وفِرْقَةٍ أَحَبُّونَا وسَمِعُوا کلَامَنَا ولَمْ یقَصِّرُوا عَنْ فِعْلِنَا لِیسْتَأْکلُوا النَّاسَ بِنَا فیمْلَأُ اللهُ بُطُونَهُمْ نَاراً یسَلِّطُ عَلَیهِمُ الْجُوعَ والْعَطَشَ وفِرْقَةٍ أَحَبُّونَا وحَفِظُوا قَوْلَنَا وأَطَاعُوا أَمْرَنَا ولَمْ یخَالِفُوا فِعْلَنَا فَأُولَئِک مِنَّا ونَحْنُ مِنْهُم. تحف العقول، ص513.
(31) «قلوبهم معک وسیوفهم علیک». دلائل الامامة، ص74.
(32) ﴿یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکمْ إِذا قیلَ لَکمُ انْفِرُوا فی سَبیلِ اللهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ قَلیلٌ﴾ توبه (9):38
(33) ﴿زُینَ لِلَّذِینَ کفَرُواْ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَیسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ اتَّقَواْ فَوْقَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ وَاللهُ یرْزُقُ مَن یشاء بغَیرِ حِسَابٍ﴾ (بقره (2): 212 )
(34) ﴿الَّذینَ یسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَةِ ویصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللهِ ویبْغُونَها عِوَجاً أُولئِک فی ضَلالٍ بَعیدٍ﴾ (ابراهیم (14): 3)
(35) ﴿یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکمْ إِذا قیلَ لَکمُ انْفِرُوا فی سَبیلِ اللهِ اثاقَلْتُمْ إِلَی الْأَرْضِ أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخرَةِ فما متاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا فِی الْآخِرَةِ إِلاَّ قَلیلٌ﴾ (توبه (5): 38)
(36) «أفٍّ لَکمْ لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَکمْ أَ رَضِیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الْآخِرَةِ عِوَضاً وبِالذُّلِّ مِنَ الْعِزِّ خلَفاً إِذَا دَعوْتُکمْ إِلَی جهَادِ عَدُوِّکمْ دَارَتْ أَعْینُکمْ کأَنَّکمْ مِنَ الْمَوْتِ فِی غَمْرَةٍ»؛ نهج البلاغه، خطبه 24.
(37) «وَاللهِ مَا قَتَلُوهُمْ بِأَیدِیهِمْ ولَا ضرَبُوهُمْ بأَسْیافِهِمْ ولَکنَّهُمْ سَمِعُوا أَحَادِیثَهُمْ فَأَذَاعُوهَا فَأُخِذُوا عَلَیهَا فَقُتِلُوا فَصَارَ قَتْلًا واعْتِدَاءً ومَعْصِیةً» اصول کافی، ج2، ص371.
(38) بحار الأنوار، ج10، ص136.
(39) «عَنْ جَابِرٍ قالَ سأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه السلام) عَنْ قَوْلِ اللهِ عزَّ وجلَّ ومِنَ الناسِ منْ یتخِذُ مِنْ دُونِ اللهِ أَنداداً یحِبُّونَهُمْ کحُبِّ اللهِ قَالَ هُمْ واللهِ أَوْلِیاءُ فُلَانٍ وفُلَانٍ اتَّخَذُوهُمْ أَئِمَّةً دُونَ الْإِمَامِ الَّذِی جَعَلَهُ اللهُ لِلناسِ إِماماً فَلِذَلِک قَالَ ولَوْ یرَی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یرَوْنَ الْعذابَ أَنَّ الْقوَّةَ للهِ جمِیعاً وأَنَّ اللهَ شدِیدُ الْعذابِ. إِذْ تَبَرَّأَ الَّذِینَ اتُّبِعُوا مِنَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا ورَأَوُا الْعَذابَ وتَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبابُ. وقالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنا کرَّةً فنَتَبَرَّأَ منْهُمْ کما تَبَرَّؤُا مِنَّا کذلِک یرِیهِمُ اللهُ أَعْمالَهُمْ حَسَراتٍ علَیهِمْ وما همْ بخارِجِینَ منَ النارِ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع هُمْ واللهِ یا جَابِرُ أَئِمَّةُ الظَّلَمَةِ وأَشْیاعُهُمْ» اصول کافی، ج1، ص374.
(40) بقره (2): 165 -167.
(41) اعراف (2):51.
(42) وَهِی واللهِ آیاتُنَا وهَذِهِ أَحَدُهَا وهِی واللهِ وَلَایتُنَا یا جَابِرُ مَا تَقُولُ فِی قَوْمٍ أَمَاتُوا سُنَّتَنَا وتوَالَوْا أَعدَاءَنَا وانْتَهَکوا حُرْمَتَنَا فَظَلَمُونَا وغَصَبُونَا وأَحْیوْا سُنَنَ الظَّالِمِینَ وسَارُوا بِسِیرَةِ الْفَاسِقِینَ قَالَ جَابِرٌ الْحَمْدُ للهِ الَّذِی مَنَّ عَلَی بِمَعْرِفَتِکمْ وأَلْهَمَنِی فَضْلَکمْ ووَفَّقَنِی لِطَاعَتِکمْ مُوَالَاةَ مَوَالِیکمْ ومُعَادَاةَ أَعْدَائِکم بحار الأنوار، ج26، ص12.
(43) ﴿زُینَ لِلَّذینَ کفَرُوا الْحیاةُ الدُّنیا ویسْخَرُونَ منَ الَّذینَ آمَنُوا والَّذینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ واللهُ یرْزُقُ مَنْ یشاءُ بِغَیرِ حِسابٍ﴾ (بقره (2): 212).
(44) ﴿الَّذینَ یسْتَحِبُّونَ الْحیاةَ الدُّنْیا عَلَی الْآخِرَةِ ویصُدُّونَ عَنْ سَبیلِ اللهِ ویبْغُونَها عِوَجاً أُولئِک فی ضلالٍ بعیدٍ﴾ (ابراهیم (14): 3).
(45) از فرات تا فرات، درس های عاشورا برای منتظران، نگارنده.
(46) «لم یتکالبوا علی الدنیا تکالب الکلاب علی الجیف شعثا غبرا یراهم الناس فیظنون أن بهم داء أو قد خولطوا أو ذهبت عقولهم وما ذهبت بل نظروا إلی أهوال الآخرة فزال حب الدنیا عن قلوبهم عقلوا حیث ذهبت عقول الناس فکونوا أمثالهم» إرشاد القلوب، ج1، ص135.
(47) وسائل الشیعة، ج27، ص131.
(48) حجر (1): 3.
(49) «وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وبَرَأَ النسَمَةَ لَوْ لَا حضُورُ الْحَاضِرِ وقیامُ الْحجَّةِ بوُجُودِ النَّاصِرِ، ومَا أَخَذَ اللهُ عَلَی الْعلَمَاءِ أَنْ لَا یقِرُّوا عَلَی کظَّةِ ظَالِمٍ ولَا سَغَبِ مَظْلُومٍ، لَأَلْقَیتُ حَبْلَهَا عَلَی غَارِبِهَا، ولَسَقَیتُ آخرَهَا بکأْسِ أَوَّلِهَا، ولَأَلْفَیتُمْ دُنْیاکمْ هَذِهِ عِنْدِی أَزْهدَ مِنْ خَبْقَةِ عَنْزٍ...» نهج البلاغه، خطبه 2.
(50) «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللهُ یدَهُ عَلَی رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وکمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ؛ ولَذَهَبَتِ الشَّحْنَاءُ مِنْ قلُوبِ الْعبَاد» اصول کافی، ج 1، ص 25.
(51) «ولذهبت الشحناء من قلوب العباد»؛ بحار الأنوار، ج10، ص 104.
(52) «دُنْیاکمْ هذِهِ عنْدِی أَزْهَدَ مِنْ خَبْقَةِ عنْزٍ..» نهج البلاغه، خطبه 2.
(53) «فَوَ اللهِ مَا لِبَاسُهُ إِلَّا الْغَلِیظُ ولَا طَعَامُهُ إِلَّا الْجَشِبُ» بحار الأنوار، ج52، ص354.
(54) عظم الخالق فی أنفسهم فصغر مادونه فی اعینهم (نهج البلاغه، خطبه193).
(55) کشف الغمة، ج2، ص21.
(56) «وَلَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا لَأَنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَهَا ولَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ نَبَاتَهَا» بحار الأنوار، ج10، ص104.
: محمد صابر جعفری : موعود - ماهنامه فرهنگی اعتقادی واجتماعی