المسار:
فارسی » مقاله هاى مهدوى
الفهرس
مقاله هاى مهدوى

(۳۴۵) نگاهی به پدیده انتظار وآثار حیات بخش آن

نگاهی به پدیده انتظار وآثار حیات بخش آن

دکتر علی نصیری
استادیار پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی

مجله انتظار موعود - بهار 1387 - شماره 24

چکیده

پدیده منجی گرایی وفرجام اندیشی، باور ظهور انسانی والا در پایان هستی ودر هم پیچیده شدن بساط ستم وپستی به شکل های مختلف همچون تار وپودی در اندیشه ها وآموزه های ادیان واقوام وملل مختلف جهان تنیده شده است. بر این اساس، زرتشتیان در انتظار سوشیانس، یهودیان در انتظار ماشیع، مسیحان در انتظار مسیح ومسلمانان چشم به راه مهدی هستند. در این بین، نگرش شیعه به پدیده منجی گرایی از جهات عدیده دارای ویژگی ها وبرجستگی های مخصوص به خود است. یکی از امتیازات دکترین منجی گرایی از نگاه شیعه، اعتقاد به حضور کنونی منجی میان مردم از یک سو وامکان دسترسی وبرقراری ارتباط متقابل ودو سویه با او - البته با احراز شرایط لازم - از سوی دیگر است. چه، زرتشتیان یهودیان وسایر مسلمانان اگر چه چشم به راه منجی موعود دوخته اند، با این حال، بر این باوراند که این منجی، هنوز چشم به جهان نگشوده ومقدّر الهی چنین است که در فرجام تاریخ، پا به کره خاکی گذارد. مسیحیان - با توجه به اعتقاد به حیات کنونی عیسی (علیه السلام) - با شیعیان در باور به بقا وحیات کنونی منجی هم صدا هستند؛ اما از آن جهت که برای عیسی (علیه السلام) در دوران انتظار، نقش چندانی قایل نبوده وراه هرگونه ارتباط دو سویه میان مسیحیان ومسیح را مسدود می دانند، از دکترین شیعه در زمینه «منجی گرایی» همچنان فاصله دارند.
آری؛ شیعه معتقد است که مهدی (عجّل الله تعالی فرجه) دوازدهمین وصی تعیین شده پیامبر (صلّی الله علیه وآله) است که در سال 255ه‍ متولد شده، با شهادت پدر بزرگوارش امام حسن عسکری (علیه السلام)، از سال 260ق تا کنون مسؤولیت سنگین هدایت علمی ومعنوی امت اسلامی وفیض رسانی ونور افشانی به جهانیان را - بسان خورشید پشت ابر(1) - بر عهده داشته ودارد. امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه) در تمام دوران گذشته با تمام تلخی ها وشیرینی های امت، رخدادهای خرد وکلان، پیروزی ها یا شکست های آنان، همراه بوده وبی آن که بر حضور آشکار خود اصرار ورزد، وظایف الهی خود را به انجام رسانده است. این حضور فعال وپویا همچنان تا روزی که فرمان الهی مبنی بر ظهور در رسد وامام عصر (عجّل الله تعالی فرجه) اسلام را در جایگاه آخرین وکامل ترین دین ونظام نامه زندگی در سطح جهانی حاکم سازد، استمرار خواهد داشت. پیدا است با چنین نگاه ونگرشی به مسأله منجی گرایی پدیده انتظار از نگاه شیعه دارای مفهوم وماهیتی خاص بوده وآثار وبرکاتی ویژه را به همراه خواهد داشت.
ما در این مقاله به دنبال این آرمان، ماهیت انتظار وآثار آن از نگاه شیعه را باز کاوری کرده ایم.
مفهوم انتظار
انتظار، به معنای ترقب وتوقع، چیزی را چشم داشتن ونیز به معنای چشم به راه داشتن به کار رفته است.(2)
انتظار در اصطلاح، به معنای فرجام اندیشی(3) وچشم به راه آمدن فردایی بس روشن وامید بخش به کار می رود.
در مفهوم انتظار اصطلاحی - چه انتظار منجی به صورت عام یا انتظار مهدی (عجّل الله تعالی فرجه) به صورت خاص - چهار عنصر اساسی نقش دارد که عبارتند از:
1. منتظِر: انسان یا امتی که چشم به راه آن منجی گشوده است؛
2. منتظَر: آن انسان والایی که منتظران در انتظار قدوم یا دیدارش لحظه شماری می کنند؛
3. وجه انتظار: آن وجهی که انسان ها به سبب آن، در انتظار منجی به سر می برند واین وجه، توجیه گر انتظار است، برای نمونه وجه غالب میان ادیان وملل برای توجیه انتظار، بسط عدالت ودادگستری در گستره خاکی است؛ آرزویی که انسان ها از آغاز تاکنون در شوق تحقق آن سوخته اند؛
4. عدم تحقق کنونی وجه انتظار: به این معنا که انتظار، جایی قابل تصور است که میان وضعیت کنونی ووضعیتی که منتظِر دنبال آن است (وضعیت مطلوب) فاصله باشد. بر این اساس، اگر چه انتظار، عدالت جهان گستر باشد، انتظار زمانی معنا دارد که چنین عدالتی در حال حاضر در سطح جهانی محقق نشده باشد. شاید راز آن که در تمام روایاتی که عبارت «یملأ الارض قسطاً وعدلاً» آمده با فقره «کما ملئت ظلماً وجوراً» همراه است، همین نکته باشد.
گونه های انتظار
انتظار، در مفهوم غیر شیعی تنها به معنای نظرداشت ظهور منجی به کار می رود؛ در حالی که طبق دیدگاه شیعه، افزون بر چنین انتظاری، انتظار ملاقات ودیدار با منجی نیز قابل تصور است؛ بنابراین انتظار در دکترین شیعه، به دو گونه قابل تقسیم بوده، برای هر یک از آن ها آثار ونتایج ویژه ای می توان بر شمرد. این دو گونه عبارتند از:
1. انتظار ظهور منجی وتشکیل حکومت عدالت گستر جهانی؛
2. انتظار ملاقات منجی وتحقق پیوند معنوی.
اینک به بررسی مختصر این دو گونه انتظار می پردازیم.
1. انتظار ظهور منجی وتشکیل حکومت عدالت گستر جهانی
چنان که اشاره شد، این انتظار وجه مشترک تمام نگرش های منجی گرایی میان ادیان وآیین های آسمانی وغیر آسمانی است. گلد زیهر معتقد است:
اعتقاد به بازگشت وظهور منجی، اختصاص به اسلام ندارد... پندارهای مشابهی را می توان میان اقوام دیگری نیز به فراوانی یافت. بنابر اعتقاد هندوییزم، «ویشنو» در پایان دورة کنونی جهان به عنوان «کال کی» ظاهر خواهد شد. میان اقوام شرقی وغربی - حتی میان سرخ پوستان آمریکا - پندارهای مشابهی دربارة بازگشت یا ظهور منجی موعود پدید آمده است.(4)
عبرانیان، منتظر قدوم مبارک «مسیح» نسلاً بعد نسل بودند ووعدة آن وجود مبارک... مکرراً در زبور وکتب انبیاء - به ویژه در اشعیا - داده شده است.(5)
در کتب مقدس هندوان «باسک»، «شاکمونی»، «ریک ودا»، «دید»، «وشن جوک»، «دادتک» و«پاتیکل» از ظهور منجی موعود با نام های مختلف همچون «کشن»، «ویشتو» نام برده شده است. در کتب مقدس زرتشتیان، همچون «زند»، «جاماسب نامه» و«یسنا» نیز از انتظار آمدن «خورشید جهان»، سوشیانس [= نجات دهندة بزرگ جهان] گفت وگو شده است. سایر ملل همچون اسن ها، سلت ها، اقوام اسکاندیناوی، یونانیان و... نیز گفته می شود که چشم به انتظار ظهور مصلحی بزرگ به سر می برند. روح وجان انتظار ظهور منجی، در این گفتار عیسی (علیه السلام) انعکاس یافته است:
کمرهای خود را بسته، چراغ های خود را افروخته بدارید، ومانند کسانی باشید که انتظار آقای خود را می کشند که چه وقت از عروسی مراجعت کند، تا هر وقت آید ودر را بکوبد؛ بیدرنگ برای او باز کنند. خوشا به حال آن غلامان که آقای ایشان چون آید ایشان را بیدار یابد!... پس شما نیز مستعد باشید؛ زیرا در ساعتی که گمان نمی برید، پسر انسان می آید.(6)
از نگاه روایات اسلامی، برترین اعمال امت، انتظار فرج، یعنی انتظار گشایش وپیروزی جبهه حق بر باطل دانسته شده است.(7)
امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) در پاسخ نامه اسحاق بن یعقوب از شیعیان ودوستداران خود خواسته است برای تعجیل ظهورش دعا کنند:
وبسیار برای تعجیل فرج دعا کنید که این باعث گشایش شماست.(8)
چنان که از مقایسه میان نگرش های مختلف درباره مفهوم نخست انتظار، یعنی انتظار ظهور منجی وتشکیل حکومت عدالت گستر به دست می آید که در این نوع از انتظار، فرض آن است که دست مردم از دسترسی به منجی کوتاه است؛ زیرا قرار بر این است که منجی آنان، در زمان آتی ونامشخص پا به عرصه خاک گذاشته یا ظهور کند ووعده نهایی نجات را عملی سازد. با چنین فرضی است که به مردم توصیه می شود کمرهای خود را بسته وچراغ های خانه را افروخته نگاه دارند. از سویی دیگر، انتظار به این مفهوم به سطحی عمومی وجهانی ناظر است؛ یعنی هر چشمی منتظر است منجی، پرده را کنار زند، تا چشم همه جهانیان به او روشن شود.
2. انتظار ملاقات منجی وتحقق پیوند معنوی
گونه دوم انتظار که براساس دکترین مهدویت از نگاه شیعه شکل می گیرد وویژة همین نگاه است، انتظار ملاقات وبرقراری پیوند معنوی با منجی وامام عصر (عجّل الله تعالی فرجه) در دوران کنونی وپیش از ظهور او است. این نوع از انتظار عموماً مورد غفلت قرار گرفته است ومعمولاً وقتی سخن از انتظار می رود، همان مفهوم وگونه نخست به ذهن تداعی می کند.
مقصود ما از این نوع انتظار که آثار ونتایج موثری دارد، آن است که براساس تفکر شیعه هر انسان مؤمن ودلباخته امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه) می تواند با برطرف کردن حجاب ها وتحصیل سلامت ونزاهت باطنی، وبرخورداری از ظرفیت کتمان دیدار، در انتظار ملاقات منظم یا غیر منظم امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه) نشسته وبه فیض حضور آن ذخیرة الهی نایل آید.(9) این نوع انتظار، با انتظار از نوع پیشین از چهار جهت متفاوت است:
1. در انتظار نوع نخست، فرض دیدار منجی در دوران انتظار وجود ندارد؛ در حالی که در انتظار دوم، ملاقات با منجی، امری ممکن ومیسّر تلقی شده است.
2. انتظار از نوع نخست، جمعی وجهانی بوده وهدف از انتظار، ظهور منجی برای تمام جهانیان است؛ در حالی که انتظار در مفهوم دوم، می تواند شخصی بوده وملاقات با امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه) تنها برای شخصی خاص میسّر گردد.
3. در انتظار نوع نخست، تحقق شرایط ظهور در بُعد جهانی، نظیر شکست وافول تمام اندیشه ها وشکست مدعیان نجات بشریت لازم است؛ در حالی که در انتظار نوع دوم، تنها تحقق شرایط معنوی وعلمی خاص در شخص منتظر، شرط ملاقات است.
4. برای انتظار ظهور منجی وتشکیل حکومت عدالت گستر جهانی، نمی توان زمان مشخصی در نظر گرفت؛ بدین سبب گاه ناگهانی بودن ظهور وضرورت آمادگی همه زمانی منتظران، مورد تاکید قرار گرفته است؛ چنان که در روایات اهل بیت (علیهم السلام) توقیت وتعیین زمان ظهور به شدت انکار شده است(10)؛ در حالی که در انتظار دوم - یعنی انتظار دیدار وپیوند معنوی با امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه) - منتظر می تواند به پایه ای از کمال روحی ومعنوی برسد که از زمان دقیق ملاقات آگاهی یابد.
بررسی زندگی شمار زیادی از عالمان وشیعیان شایسته وصالح که توفیق دیدار با امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه) را داشته وگزارش این دیدارها در منابع معتبر آمده است، از یک نکته اساسی حکایت دارد وآن این که شخصیت علمی ومعنوی ومیزان اهتمام وتوجه شخصی به وجود امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه) نقش تعیین کننده ای در میزان ملاقات با امام عصر وچگونگی آن داشته است؛ برای مثال بازرگانی متدین ومتشرع همچون حاج علی بغدادی یا طلبه ای گرفتار همچون شیخ حسین آل رحیم بی آن که خود آگاه باشند، به فیض دیدار امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه) رسیده اند(11) در روزگار ما، مرحوم آیت الله مرعشی نجفی چند بار به صورت غیر منظم این فیض را درک کرده وضمن دیدار آگاهانه، آموزه های اخلاقی وتربیتی مختلفی از امام فرا گرفت. اما در این میان، به عالمی بس پیراسته همچون «سید بحر العلوم» برمی خوریم؛ هموکه عالمان اهل سنت او را به مثابه مهدی آل محمد (علیهم السلام) می دانستند. او با امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه) ارتباطی مستمر داشته وبسیاری از مشکلات علمی خود را از امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه) استفسار می کرده است.(12)
براساس این اصل، همه عالمان ربّانی شیعه به همه علاقه مندان به امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه) توصیه می کنند که هماره می توانند در انتظار دیدار امام به سر ببرند؛ به شرط آن که مقدمات این فیض بزرگ را مهیا سازند. پیدا است برای چنین انتظاری، آثاری علی حده قابل ترتب است. براین اساس، مناسب است آثار ونتایج این دو گونه انتظار را به طور جداگانه برشمریم.
انتظار ظهور منجی، واقعیت یا خیال
بر شمردن آثار وبرکاتی برای انتظار منجی، به معنای تلقی واقع بینانه ونه صرفاً خیالی از پدیده منجی گرایی وفرجام اندیشی است. براین اساس، هر اندیشوری که از نتایج ودستاوردهای انتظار ظهور منجی سخن می گوید، لزوماً بر این باور است که وعده خداوند به ظهور منجی وعده واقعی وتخلف ناپذیر است وزمانی خاص محقق خواهد شد. متأسفانه برخلاف شایع بودن تفکر منجی گرایی میان اقوام وملل مختلف وتاکید ادیان آسمانی مبنی بر ظهور منجی، برخی مغزهای بیمار بر این باورند که این تفکر واکنشی است برابر شکست ها وناکامی های پی در پی بشریت وبرای دستیابی به تشفّی خاطر واز این رو، از هرگونه حقیقت خارجی عاری است؛ به عنوان نمونه ابن خلدون با انکار وتضعیف روایات مهدویت، معتقد است:
آنچه در میان عموم مسلمانان به مرور زمان شهرت یافته، این است که ناچار باید در آخرالزمان، مردی از خاندان پیامبر ظهور کند ودین را تایید نماید وعدالت را آشکار سازد. آنان، نام او را مهدی گذاشته اند.(13)
از نظر ابن خلدون گویا ناکامی های درونی مسلمانان به تدریج تفکر مهدویت را میانشان ایجاد کرده وکار را به جایی رسانده است که برای آن، روایاتی از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله) نیز دست وپا کرده اند.
نیز مارکلیوث (1858- 1940م) مستشرق انگلیسی(14) در مقاله «مهدی» که برایدائرة المعارف دین نگاشته، پس از تضعیف روایات مهدویت، چنین آورده است:
احادیث را هر گونه تفسیر کنند، دلیلی قانع کننده در دست نیست که تصور کنم پیامبر اسلام، ظهور یک مهدی را برای احیا، تحقق، اکمال وتقویت اسلام لازم وحتمی شمرده باشد؛ بلکه درگیری وآتش جنگ های داخلی میان یک نسل، پس از وفات پیامبر وآشفتگی جهان اسلام که در اثر اختلافات آنان با یکدیگر رخ نمود، موجب اقتباس فکر ظهور منجی از آیین یهود یا مسیحیان گردید که در انتظار بازگشت مسیح به سر می برند.(15)
سید امیر علی، اسلام شناس هندی نیز در کتاب روح اسلام تحت تأثیر چنین نگرشی، معتقد است شکست وناکامی پیروان ادیان بزرگ، زمینه ساز پیداش تفکر منجی گرایی بوده است؛ چنان که کشتار وسیع سلوکیان باعث شد میان زرتشتیان، تفکر ظهور منجی آسمان به نام سوسیوس از خراسان پدید آید، تا آنان را از اسارت بیگانگان خارج ساخته وسرزمین اجدادی شان را به آنان باز گردانند. درباره یهود ومسیحیت نیز رخدادهای مشابهی زمینه سازی پیدایش تفکر ظهور منجی بوده است.(16) او، آنگاه چنین نتیجه گرفته است:
شرایطی که باعث شد تفکر مهدویت با دو نگاه مشخص میان اهل سنت وشیعه در اسلام شکل بگیرد، شبیه همان شرایطی است که در تاریخ ادیان دیگر دیده می شود. هر زمان که در اسلام، دست ها به آسمان برافراشته می شود، همانند لب های دعاگوی فرزندان اسرائیل وپیروان مسیح، ظهور مبعوث موعود آسمانی را التماس می کند، تا مگر هر چه زودتر همگان را از رنج وگناه رهایی بخشد.(17)
این دست از اظهار نظرها که یا از جهل ناشی شده است یا از غرض ورزی، نظیر دیدگاه شماری از فلاسفه ملحد است که معتقداند دین وآموزه های دینی وجهان متافیزیک که ادیان از آن خبر می دهند، وجود خارجی ندارند واساساً انسان های نخستین در پی برخورد با پدیده های تلخ طبیعی نظیر زلزله، سیل ها، آتش فشان ها... یا جنگ های خانمان برانداز برای تسکین خاطر ودلخوش کردن خود، چنین باوری را به خود تلقین کرده اند که در ورای آسمان ها، خدایی عالم، قادر ومهربان حضور دارد که می توان با او درد ودل کرد وشکایت برد وپایان دادن به این نگون ساری ها را از او خواست.
اگر شنیدن این گونه سخنان درباره مهدویت از زبان مستشرقان تلخ می نماید، تلخ تر از آن، ابراز چنین نگرش های بیمارگونه از زبان امثال ابن خلدون است که در جایگاه مورخ وجامعه شناس مسلمان، با وجود همه واقعیت ها وروایات متواتر دربارة مهدویت، این گونه غیر منصفانه برخورد کرده است.
آثار انتظار ظهور منجی وتشکیل حکومت عدالت گستر جهانی
با صرف نظر از نگرش های گفته شده به نظر می رسد برای انتظار به مفهوم نخست، یعنی ظهور منجی وتشکیل حکومت عدالت گستر جهانی سه دسته از آثار می توان برشمرد.(18)
1. آثار باورشناختی انتظار ظهور منجی
بخشی از آثار انتظار به مفهوم نخست، یعنی انتظار ظهور منجی به بازسازی وسامان دهی باور انسان ها بازگشت دارد؛ یعنی چنین انتظاری به طور طبیعی در پیدایش یا اصلاح باور مردم به نظام هستی وتدبیرگر این نظام، یعنی خداوند تأثیر مستقیم دارد. ما این جا به دو نوع اثر باورشناختی پدیده انتظار به مفهوم نخست اشاره می کنیم که عبارتند از: 1. باورمندی به اصل حکمت در آفرینش؛ 2. باورمندی به خیرمداری هستی.
1-1. باورمندی به اصل حکمت در آفرینش
فلاسفه عموماً در بر شمردن انواع علت، از علت غایی سخن گفته اند ومعتقدند بخشی از سهم پیدایش معلول - آن جا که سخن از علت مرید وحکیم است - بر دوش علت غایی قرار دارد.(19) به این معنا که فرجام کار، نتیجه ودستاوردهای پیدایش معلول، در اقدام علت فاعلی در به ظهور رساندن آن معلول تأثیر مستقیم دارد؛ برای نمونه تمام اکتشافات بشری به انگیزه ارایه خدمات به انسان ها ومقابله با انواع بیماری ها وآفت ها تحقق یافته است؛ براین اساس، پاسکال، برای آن که مردم را از خطر عفونت های مزمن نجات دهد، واکسن را پیشنهاد کرد وادیسون برای آن که امور جاری مردم در تاریکی شب مختل نشود، برق را اختراع نمود.
بنابراین وجود علت غایی، توجیه گر اقدام حکیمانه علت در پدید آوردن معلول است؛ بدین سبب قرآن، انکار جهان آخرت ومشخص نشدن پایان کار انسان ها را به معنای لغو دانستن اصل آفرینش ودر حقیقت نفی حکمت در آفرینش دانسته است:
آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریده ایم، وبه سوی ما بازگردانده نمی شوید.(20)
همان گونه که باور به وجود جهانی دیگر می تواند ترسیم کننده علت غایی از آفرینش بوده وحکمت آن را توجیه کند، باور به پایانی خوش برای این جهان، پیش از تحقق جهانی دیگر نیز می تواند توجیه کننده بخشی از حکمت آفرینش انسان ها باشد؛ زیرا، خداوند از آغاز، راز آفرینش انسان را عبودیت ورسیدن به کمال نهایی دانسته(21) واعلام کرده است که پیامبران را برای هدایت انسان ها ورهنمونی آنان به اندیشه ومنش شایسته وتحقق جامعه وجهانی قسط مدار وعدالت خواه گسیل داشته است.(22) از سویی دیگر، قرآن خود اذعان می کند که تلاش وکوشش مستمر وبی وقفه پیامبران آسمانی در گذشته، تنها برای گروهی محدود همچون قوم یونس سود بخش بوده است:
چرا هیچ یک از شهرها وآبادی ها ایمان نیاوردند که (ایمانشان به موقع باشد و) به حالشان مفید افتد؟!(23)
بدین دلیل، خداوند، با زبان ما انسان ها از نگون ساری آنان ومحروم ماندن از هدایت پیامبران اظهار تاسف نموده است:
افسوس بر این بندگان که هیچ پیامبری برای هدایت آنها نیامد مگر این که او را استهزاء می کردند.(24)
حال اگر اعتقاد به ظهور منجی وحاکمیت عدالت وارزش های اخلاقی والهی در گستره خاکی را کنار بگذاریم، آیا این پرسش در اذهان انسان ها نقش نخواهد بست که خدایا! اگر علت غایی وهدف نهایی از آفرینش انسان ها تحقق آرمان پیامبران در همین دنیا بوده است، چگونه با حکمت تو سازگار است که بدون برنامه ریزی برای تحقق خواست وامید هزاران پیامبر، پرونده این جهان را بدون داشتن فرجامی خوش برای انسان های صالح ونگونساری کافران وفاسقان در هم می پیچی؟!
باری، بدین سبب است که معتقدیم باور به ظهور منجی وانتظار آن، ایمان به حکیمانه بودن آفرینش را در دل انسان ها تقویت می کند. با چنین نگاهی، هیچ مومنی این بیت را بر زبان ترنّم نخواهد کرد که:
ما از آغاز وز انجام جهان بی خبریم اول وآخر این کهنه کتاب افتاده است
نه؛ او چنین نمی پندارد؛ بلکه معتقد است آغاز وفرجام هستی، کاملاً روشن ومبرهن وامیدبخش است.
2-1. باورمندی به خیرمداری هستی
تحلیل وجود شرور در عالم - اعم از شرور در بعد طبیعی، نظیر زلزله یا شرور در حوزه انسانی، نظیر پلیدی وپلشتی شماری از آدمیان - از دیرباز، ذهن انسان ها را به خود مشغول ساخته وبه اذعان بسیاری از صاحب نظران، از دیرپاترین مباحث فلسفی شناخته شده است. دشواری حل اشکال وجود شرور از آن جا ناشی شده است که دین باوران، یک صدا، از خداوند مستجمع جمیع صفات جلال وجمال که جز خیر ونیکی در افعال او راه ندارد، سخن به میان آورده اند. از سویی دیگر، هستی واعمال ورفتار انسان ها، خود فعلی از افعال خداوند به حساب می آید؛ پس این همه زشتی وپلیدی در رفتار انسان ها یا کشتار دسته جمعی آدمیان در اثر قهر طبیعت یا آفرینش شیطان به عنوان مظهر پلیدی، چگونه با خیر مطلق بودن خداوند سازگار است؟
غموض ودشواری حل این معمای بس پیچیده، کار را تا بدان جا رسانده که میان ادیان آسمانی، زرتشتیان با پذیرش دو مبدأ خیر به نام آهورا مزدا ومبدأ شر به نام اهریمن، به ثنویت ودو خدایی گراییدند. میان مسلمانان نیز مفوضه یا معتزله با انکار رابطه افعال انسانی با اراده الهی عملاً به دامن مجوس در غلتیدند؛ بدین سبب پیامبر (صلّی الله علیه وآله) در حدیث مشهوری فرمود: قدریه (منتقدان به تفویض) مجوس این امت اند.(25)
گذشته از پاسخ های متعددی که از سوی فلاسفه ومتکلمان مسلمان به این شبهه وپرسش داده شده است، باور واذعان به ظهور منجی وتحقق عدالت وارزش های والای انسانی در پایان جهان، می تواند به حلّ این شبهه کمک کند؛ زیرا براساس پدیده انتظار ظهور منجی وبسط عدالت گیتی گستر، فرض بر این است که حرکت وسمت وسوی هستی، بر اساس خیر ونیکی است وتمام زشتی ها که در اثر سوء انتخاب آدمیان پدید آمده است صفات عارضی وخارج از ذات هستی تلقی می شود.
گویا فرجام نیک عالم، به همگان اثبات خواهد کرد که مدار عالم بر نیک وخیرمداری است واگر اراده الهی مبنی بر اختیار انسان ها، این اجازه را به گروهی از پلیدان داد تا برگ هایی از تاریخ را با ستم وپلیدی سیاه کنند، فرجام جهان، بر مدار خیر ونیکی خواهد بود (والعاقبه للمتقین) وگفته اند: «للحق دولة وللباطل جولة».(26)
2. آثار روان شناختی انتظار ظهور منجی
انتظار ظهور منجی وتحقق حکومت عدالت گستر جهانی، افزون بر آثار باورشناختی، آثار روان شناختی مهمی را نیز در پی دارد که دو اثر این نوع را بر می شمریم:
1-2. ماندگاری اصل امید در دل ها
امید در دل ها، بسان چراغ فروزانی است که با روشنایی خود، طراوت وشادمانی را به ارمغان می آورد. شاید میان حالات روحی وروانی، صفتی تأثیرگذارتر از امید وجود نداشته باشد؛ چنان که عکس آن نیز صادق است؛ به این معنا که صفتی شکننده تر از یأس وناامیدی قابل تصور نیست. همه روان شناسان بر این باورند که اگر لحظه ای امید از دل های مردم زدوده شود واین چراغ برای تنها چند دقیقه به خاموشی گراید، تمام فعالیت های انسانی در گستره های مختلف علمی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و... دچار اختلال وایستایی می شود؛ زیرا انسان ها - در هر سطح فکری وشغلی که باشند - به امید فردایی بهتر وروشن تر به تلاش وکوشش دست می زنند. حتی عارفان واله که از زندگی، چیزی جز لقای حق ورسیدن به مقام فنا را انتظار نمی برند، اگر امید دستیابی به وصل ولقای حق از آنان ستانده شود، ناگهان دچار حیرت وسردرگمی خواهند شد.
یأس را از این جهت، باید آغاز مرگ زندگان دانست. برای انسان مرده دیگر اهمیت ندارد چه بر سرش می آید. راز آن که یأس از رحمت الهی یکی از گناهان کبیره برشمرده شده(27) وخداوند، به دفعات، به بندگانش اعلام کرده است به رغم ارتکاب گناهان زیاد، نباید از رحمت او مأیوس شوند، همین نکته است:
بگو: ای بندگان من که بر خود اسراف وستم کرده اید از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا هم گناهان را می آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده ومهربان است.(28)
چه، انسان مأیوس، بسان سرزمین سوخته؛ آمادة پذیرش هیچ بذر ونهالی نیست. خداوند اعلام کرده است شیطان، پیوسته شما را مأیوس کرده، از فقر وبیچارگی شما سخن می گوید؛ در حالی که خداوند، یکسره به شما امید ارزانی می دارد:
شیطان شما را (به هنگام انفاق) وعده فقر وتهیدستی می دهد وبه فحشا امر می کند؛ ولی خداوند وعده آمرزش وفزونی به شما می دهد وخداوند قدرتش وسیع و(به هر چیز) دانا است.(29)
در آخرین آیه سوره مبارکه کهف که از آیات شگفت آفرین قرآن بوده وبرای تلاوت آن آثاری بر شمرده شده است، عصاره رسالت رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله) دعوت به امید داشتن به ملاقات پروردگار دانسته شده است:
بگو: من فقط بشری هستم مثل شما؛ (ولی) به من وحی می شود که تنها معبودتان معبود یگانه است؛ پس هرکه به لقای پروردگارش امید دارد، باید کاری شایسته انجام دهد وهیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند.(30)
امید به فردایی روشن، همان گونه که در حوزه زندگی وفردی اشخاص تأثیرگذار است، در بعد اجتماعی وجهانی نیز حیات ونشاط را در جان ها می دمد. دقت در گذشته تاریخ، به خوبی نشان می دهد که هماره گروه حق مداران وعدالت خواهان، در مقایسه با باطل کیشان وستمکاران، کمتر بوده وتن رنجور آدمیت، پیوسته از زخم ستم وپلیدی وتازیانه قدرت خواهی وفزون طلبی حاکمان ستمگر هماره به خود نالیده است. وگاه این فضای تاریک ودیجور، چنان هستی را در هم پیچیده که شست وشوی کامل وهمه جانبه گستره خاکی از همه انسان های پلید را در پی داشته است. مگر نه این است که نوح (علیه السلام) از خداوند خواست بر روی زمین، هیچ کافر ناسپاسی باقی نگذارد وبا طوفان سهم آسای الهی، زمین را از لوث وجود پلیدان، پاک کند، به جز شماری اندک که به پاکی گراییده بودند:
نوح گفت: پروردگارا! هیچ یک از کافران را بر روی زمینی باقی مگذار. چرا که اگر آنها را باقی بگذاری، بندگانت را گمراه می کنند وجز نسلی فاجر وکافر به وجود نمی آورند.(31)
سایر ادوار تاریخ بشر، با نشیب وفرازهای مختلف، وضعیت چندان مطلوبی نداشته وندارد. امروز نیز آنچه در دنیا می گذرد، برای هر انسان آزاد رأی وحق طلبی، مایه رنجش وتاثّر است. آنچه در متن دعای فرج انعکاس یافته، بیانگر شکایت دین داران از همین پدیده نامبارک است، چنان که در برخی دعاها چنین می خوانیم:
خدایا! به تو شکایت می بریم از فقدان پیامبرمان وغیبت ولی ما، وسخت گیری دوران بر ما، ووقوع فتنه ها بر ما، وهمدستی دشمنان بر ضد ما، وفراوانی دشمنان واندکی شمار ما. (32)
با چنین وضعیتی، اگر به آدمیان، ستم دیدگان، مستضعفان وحق پویان اعلام شود این تاریکی، پلیدی وستمگری هیچ گاه از جهان رخت نخواهد بست، آیا بذر یأس وناامیدی، در دل آنان کاشته نمی شود؟ اما اگر به جای این سخنان، به آنان خطاب شود که در های خانه هایتان را گشاده نگاه دارید وچراغ ها را روشن وخود را برای خدمت ویاری منجی ای که هر لحظه احتمال در رسیدن او می رود، آماده نگاه دارید، آیا گلستانی از عطر سرور وشادمانی را به بشریت ارزانی نکرده ایم؟
باری؛ نباید منتظری که جانش لبالب از امید به ظهور منجی بوده وبرای آن لحظه شماری می کند، با آن کس که به فردایی روشن امید ندارد، برابر دانست.
2-2. برخورداری از احساس امنیت با داشتن پناهگاه معنوی
امنیت را نیز بسان امید می بایست نعمتی گران قدر دانست که غالباً مورد غفلت مردم است. امنیت، گاه ظاهری وگاه باطنی است. باری؛ زمامداری که میان کاخ پوشیده از نگاهبان ها ومراقب های مختلف وبا استفاده از مدرن ترین ابزار حفاظت واطلاعات، شب را به صبح می رساند، البته احساس آرامش وامنیت دارد. با این حال، این امنیت ظاهری، سطحی وبسیار شکننده است؛ زیرا او می تواند همیشه رویکرد خطر را به سبب غفلت یا خیانت همراهان خود، محتمل بداند؛ اما امنیت از نوعی که برای مؤمنان وعده داده شده، امنیتی است حقیقی، ماندگار وزوال ناپذیر. قرآن در این باره می فرماید:
آن ها که ایمان آوردند وایمان خود را با شرک وستم نیالودند، ایمنی تنها از آن آن هاست وآنها هدایت یافتگانند.(33)
مؤمنی که دارای چنین احساس امنیتی است، ممکن است به ظاهر در امواج بلاها وفتنه ها اسیر باشد؛ اما هم چنان احساس امنیت وآرامش کند؛ بدین علت است که ابراهیم (علیه السلام) بی آن که برخود بلرزد، با اطمینان کامل، پای به آتشگاه مشرکان گذاشت که برای نابودی او فراهم کرده بودند. امام حسین (علیه السلام) نیز به اذعان دشمنانش، با نزدیک شدن به لحظه شهادت وبه رغم روبه رو شدن با ده ها مصیبت شکننده، با آرامشی شگفت آفرین، یارانش را به استقامت دعوت می کرد وخود به استقبال شهادت رفت.(34)
راز این امنیت وآرامش، باور این نکته است که حوادث ورخدادهای هر چند تلخ، در حضور خداوندی رخ می دهد که دارای سه ویژگی ممتاز است: 1. از تمام این مصائب وتلخی ها بهتر از ما با خبر است؛ 2. برای رفع این ابتلائات از هر جهت توانا است؛ 3. به دلیل مهربانی به بندگانش، از لطف به آنان دریغ نمی ورزد، مگر حکمت ومصلحتی دیگر در بین باشد.
گویا بدین سبب است که امام حسین (علیه السلام) در دو صحنة بسیار تلخ وشکننده در روز عاشورا: یکی در آستانه شهادت فرزند خردسال خود ودیگری در آستانه شهادت خود واصابت زخم های مختلف به بدنش، دو بار این جمله را فرمود: «از آن جا که این مصائب، در دیدگاه خداوند تحقق می یابد، بر من آسان است. (35)
مؤمن، از این جهت، بسان چاهی است که از درون خود به اقیانوس بی کران متصل است وهر چه از آب آن بردارند، چیزی از آن کاسته نمی شود.
انتظار ظهور منجی وباور حضور او در میان مردم، به تقویت برخورداری از چنین احساس امنیت کمک می رساند؛ زیرا ما امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه) را خلیفه خداوند در زمین وتجلّی بخش اسمای الهی می دانیم؛ بنابراین همان گونه که خداوند خود پناه مؤمنان است، حجت او بر روی زمین نیز می تواند پناهگاهی امنیت بخش، برای مؤمنان، نقش آفرینی کند؛ از این روست که امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه) در بخشی از نامه خود به اسحاق بن یعقوب دربارة نقش خود چنین فرمود:
ومن مایه امنیت اهل زمین ام؛ چنانکه ستارگان مایة امنیت اهل آسمان اند.(36)
نیز در نامه ای خطاب به شیخ مفید فرمود:
ما اگرچه از خانه های ستمکاران فاصله داشته وتا زمانی که دولت دنیا به دست فاسقان باشد - بر حسب صلاحی که خداوند برای ما وشیعیان مؤمن ما در نظر دارد، از شما دوریم - به اخبار ورویدادهای شما احاطه علمی داشته وچیزی از اخبار شما از چشم ما پنهان نمی ماند... ما از مراقبت شما غافل واز یاد شما فراموش کار نیستیم. اگر جز این بود، مصائب از هر سو بر شما فرود می آمد ودشمنان به شما صدماتی وارد می کردند.(37)
باری؛ این، از آموزه های مؤکد اهل بیت (علیهم السلام) است که وجود انسان های صالح، باعث امنیت ورفع بلاها ومصائب از یک امت می شود؛ چنان که امام رضا (علیه السلام) خطاب به زکر یا بن آدم که به دلیل رفتار شماری از جاهلان اذن ترک شهر قم را درخواست کرده بود، فرمود:
چنین نکن، زیرا به برکت تو از خانواده ات بلا دور می شود، چنان که به برکت پدرم امام کاظم (علیه السلام) بلا از مردم بغداد دور می شد.(38)
پیدا است، هر شیعه مومنی با چنین باوری، وقتی می داند امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه) در جایگاه حجّت خداوند، از مصائب وابتلائات فردی یا اجتماعی آگاه است، ناخودآگاه امنیت وآرامش خاصی را در خود احساس می کند؛ زیرا می داند خداوند، به دست او، انتقام ستمگری های بیدادگران را در فرصتی مناسب خواهد گرفت.
3. آثار جامعه شناختی انتظار ظهور منجی
انتظار ظهور منجی، بسان مفاهیمی همچون توکل یا زهد، گاه چنان غلط ونامناسب در اذهان شکل می گیرد که به جای آثار مثبت، پویا وحیات بخش، پیامدهای تلخ وزیان بار به ویژه در بعد اجتماعی برای آن برشمرده می شود؛ در حالی که روح وجان توکل، باور به عدم استقلال اسباب وعلل ظاهری در تأثیرگذاری بدون حضور فیض واذن الهی است که بالطبع هیچ گاه با بطالت، بی عاری ورخوت دمساز نیست. به دلیل فهم نارسا گمان می شود توکل، به معنای تنبلی ورها کردن هرگونه تلاش وکوشش است.
مفهوم انتظار نیز در بعد جامعه شناختی اش دچار این کج فهمی شده است. گروهی چنین اعتقاد دارند که به استناد روایات متواتر، مقدمه ظهور منجی، لبالب شدن جهان از ظلم وپلشتی بوده ومنجی، چنین جهانی را از عدالت وخوبی ها لبریز خواهد کرد.(39) براین اساس، آنان معتقداند تلاش برای بسط عدالت ومعنویت در جامعه - چه از رهگذر تشکیل حکومت اسلامی وچه از رهگذر تلاش های تبلیغی محدود - نه تنها به ظهور منجی کمک نخواهد کرد، بلکه ممکن است آن را برای سالیانی به تاخیر اندازد.
نتیجه چنین نگرش ناصحیحی، کنار گذاشتن هرگونه تلاش وکوشش برای اصلاح جامعه ومبارزه با ستمگران ومقابله با هرگونه پلیدی وپلشتی است. به عبارت روشن تر کسانی که از چنین برداشت ناصوابی انتظار داشته ودارند، عملاً ده ها آموزة اخلاقی وتربیتی اسلام، در بعد اجتماعی نظیر امر به معروف ونهی از منکر را در تمام دوران انتظار، تعطیل شده می دانند. پیدا است این گردش، نظیر نگرش مجبرّه با انتساب تمام کارها به خداوند وانکار هرگونه مسؤولیت پذیری انسان ها در کارهای خود ونیز نگرش مرجئه که برای نجات وسعادتمندی، تنها باور قلبی را کافی می دانستند، راه را برای سیطره حاکمان وستمکاران بر امت های اسلامی وغارت سرمایه های علمی وفرهنگی آنان ودر نتیجه انحطاط هر چه بیشتر آنان برابر دشمنانشان فراهم می سازد.
پیدایش انجمن خیریه حجّتیه مهدویه در سال 1332ش در ایران تا حدودی از این تفکر متأثر بوده است. واز آن جا که این انجمن، با نگرش خاص خود، به مسایل سیاسی وانحرافات حکومت پهلوی کاری نداشت، عملاً با مزاحمتی از طرف شاه روبرو نشد. قطع حمایت امام خمینی از این انجمن وانتقاد مکرر منادیان مبارزه با حکومت ستم پیشه پهلوی از این انجمن، ناشی از اصرار انجمن مبنی بر عدم دخالت در امور سیاسی بوده است که خود نوعی برداشت از مفهوم انتظار تلقی می شد وسرانجام به انحلال رسمی آن در سال 1362ش انجامید.(40) بدون تردید، چنین برداشت ناصوابی از پدیدة انتظار، از عدم تفطن به تمام جوانب پدیده انتظار ونیز ارتباط آن با سایر آموزه های دینی پدید آمده است.
نباید از این نکته غافل ماند که:
اولاً: مقدمات ظهور، به صورت طبیعی ومتأثر از اراده واختیار انسان ها محقق خواهد شد، نه آن که متأثر از قهر واراده تکوینی الهی باشد. به این معنا که انسان ها، به صورت طبیعی با باور به شکست تمام ادیان واندیشه های مدعی نجات وسعادت بشریت وناکامی همه نظام های سیاسی، اجتماعی وفرهنگی در حاکمیت عدالت وارزش های اخلاقی، خود با تمام وجود طالب ظهور منجی خواهند بود واو را برای غلبه بر دشمنانش یاری خواهند رساند.(41) این سخن، به معنای ضرورت تلاش برای فراهم کردن مقدمات ظهور از قبیل ترویج اخلاق ومعنویت در زندگی فردی، اجتماعی وحتی جهانی است. دست روی دست گذاشتن وبه نظاره کردن ظلم ها بسنده کردن، به هیچ وجه با روح انتظار سازگار نیست.
ثانیاً: خبر دادن از این که هنگام ظهور امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه) جهان پر از ظلم وستم خواهد بود، از دو جهت به معنای کمک به ترویج ستم در عالم نیست:
جهت نخست: مقصود از پر شدن هستی از ظلم وستم، پر شدن نسبی است، نه مطلق وکامل؛ یعنی مراد غلبه ستم بر عدالت خواهی است. حضور امام معصوم ویاران وعلاقه مندان ایشان، خود گواه نسبی بودن این امر است؛ بنابراین، این امر با وجود کوشش هایی برای برپایی عدالت وارزش های الهی در گوشه هایی از زمین با تشکیل حکومت اسلامی - البته در حدّ توان وامکان - منافات ندارد.
جهت دوم: این دست از روایات، از علم الهی به تحقق رخدادی خاص در آستانه ظهور، براساس شرایط ومقتضیات خاص خود، حکایت دارد. کشف وپرده برداری علمی قطعی از رخدادی در آینده، لزوماً تکلیفی خاص ومنشی ویژه به دنبال نمی آورد. به اصطلاح فلسفی، علم، تابع معلوم است، نه عکس. براین اساس، تمام منتظران عالم، موظفند براساس سایر تکالیف دینی خود در دوران غیبت عمل کنند که از جمله آن ها، امر به معروف ونهی از منکر وتلاش برای ترویج اخلاق، دین ومعنویت در اجتماع ومبارزه با کوشش های متضاد آن ها است. هر چند براساس علم الهی واخبار به غیب، کوشش آنان چندان ثمر ندهد وبه جای معنویت، دنیاگرایی وبه جای اخلاق، ناهنجاری های اخلاقی وبه جای عدالت، ستم مستولی شود.
این بحث، نظیر برداشت ناصحیح برخی است که پنداشته اند از آن جا که امام حسین (علیه السلام) از فرجام کار خود در کربلا وشهادت خود، آگاه بود، نمی بایست به کربلا می رفت. چه، این کار به معنای به هلاک انداختن خود است که قرآن وروایات از آن نهی کرده اند؛(42) در حالی که صاحب چنین اندیشه ای، در نیافته که آگاهی یا عدم آگاهی امام، تأثیری در عدم تحقق واقعه عاشورا نداشته است. امام، از آن جهت که به رضای الهی راضی است، از آن مطلع شده است. بنابراین؛ این علم، در نوع رفتار وواکنش امام تأثیری نداشته است. این مبحث جای تأمل بسیاری داشته ومجالی دیگر را می طلبد.
ثالثاً: پدیده انتظار منجی، بسان سایر مفاهیم دینی، یک زنجیره از پیکره دین را تشکیل می دهد؛ از این رو باید با مجموعه این پیکره، هم آوا وهم صدا بوده وبه نقض وفروپاشی سایر مفاهیم نینجامد.
اگر کسی صرفاً با نگریستن به مفهوم انتظار، سکوت یا حتی هم صدایی با ستمگران یا رها کردن هرگونه تلاش وکوشش برای ترویج عدالت، دین، معنویت واخلاق را برداشت کند، باید در نظر داشته باشد که نگاهی ناقص، محدود وجزیی به پیکره دین داشته وبسیاری از آموزه های انسان ساز وجامعه ساز دین را به کناری نهاده است.
به هر روی، باید اذعان کرد مفهوم انتظار، به جای پیام رخوت وسکوت ودست روی دست گذاشتن، پیام حرکت، خروش وجوشش را برای ساختن جامعه وجهانی آرمانی که گاه از آن به «مدینه فاضله» یاد می شود، به جهانیان اعلام می کند.
آثار تربیتی انتظار ملاقات منجی وبرقراری پیوند معنوی
در آغاز مقاله اشاره کردیم که انتظار، تنها به معنای انتظار ظهور منجی نیست، بلکه گونه ای دیگر از انتظار که نقش تربیت سازی در زندگی منتظران می گذارد، نیز وجود دارد وآن، انتظار ملاقات ودیدار با منجی وامام عصر (عجّل الله تعالی فرجه) است؛ به گونه ای که هر طالب دیداری افزون بر انتظار ظهور منجی وبسط عدالت در گستره خاکی، هر روز، هفته، ماه یا سال می تواند برای نیل به دیدار حجت خداوند، لحظه شماری کند وخود به چنین دیداری نایل آید. برای چنین انتظاری نیز می توان آثار مختلفی برشمرد که این جا برای رعایت اختصار، به یک اثر اکتفا می کنیم وآن عبارت است از: تلاش منتظر برای تقویت هم سنخی روحی ومعنوی با امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه).
دیدار پیشوایان معصوم در روزگار حیاتشان وپیش از امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه) بدون هیچ مؤونه ای انجام می گرفت ومشروط به شرایط خاص یا بازگو کننده مرتبه ای از ایمان یا یقین اشخاص نبود؛ چنان که کافران، مشرکان ومنافقان به دیدار معصومان می آمدند. البته برای انسان های صالح، تحقق یا استمرار این دیدار فیضی بود عظیم که از خداوند، به سبب آن سپاسگزار بودند. اما خداوند درباره امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه) با شروع دوران غیبت، چنین مقدر کرد که تنها انسان های بس شایسته وپیراسته، سعادت دیدار با حجت خداوند را دارند. براین اساس، تحقق چنین دیداری مشروط به شرایطی دانسته شده که تجّسد وتبلور آموزه های دینی در اندیشه ومنش شخص وپیراستگی از گناهان، از مهم ترین آن ها است. پیدا است افتخار چنین دیداری، قابل قیاس با هیچ دیداری نبوده وتحقق آن، خود گواهی بر بلندای شخصیت علمی ومعنوی شخص دیدارکننده با حجت خداوند است.
تاریخ دوازده سدة دوران غیبت، نشان از آن دارد که بسیاری از عاشقان وعلاقه مندان امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه) تنها با شوق دیدار آن حضرت روزگار گذرانده وتنها با این امید، قلب هایشان در قفسه سینه شان در تکاپو بوده است. در روزگار ما نیز کم نیستند این دست از مشتاقان که بر انجام وظایف خاص منتظران در دوران غیبت التزام ویژه داشته، وبرای مثال، زیارت مستمر ومنظم اماکن مقدس منسوب به امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه) همچون مسجد جمکران را در دستور کار زندگی خویش قرار داده اند. آنان، به درستی دریافته اند که تحقق ملاقات با آن خورشید غایب، بسان مُهری است که صلاح وشایستگی معنوی شخص را تایید می کند ومی تواند تضمین کننده سعادت اخروی وی باشد.
از آن جا که شرط اصلی چنین دیداری، تحقق نزاهت وپیراسته دامنی شخص است، او به طور طبیعی تلاش خواهد کرد تا حد امکان، خود را با امام معصوم - از جهات دین باوری، اخلاق ومعنویت - هم سنخ سازد. چه، امام معصوم، فرشته خو است وفرشتگان، تنها با آنان که فرشته خو هستند، همنشینی دارند؛ بدین سبب در روایت مشهوری چنین آمده است:
ما، گروه فرشتگان وارد خانه ای که در آن سگ وجود دارد نمی شویم.(43)
برخی از اهل معنا معتقدند این روایت، افزون بر معنای ظاهری - یعنی کراهت نگه داری سگ در خانه - دارای معنای باطنی دقیقی است وآن این که فرشتگان، با دل هایی که لبریز از پلیدی وزشتی است همنشینی نداشته واز آنان فاصله می گیرند. امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه) که خود معلم فرشتگان به شمار می آید، تابع همین قانون است؛ بدین سبب، در دعاها ومناجات با آن امام بر لزوم مراقبت های دینی، معنوی واخلاقی منتظران تاکید شده است؛ چنان که در بخش پایانی دعای ندبه چنین آمده است:
خدایا! ما را برای حقوق آن امام به ایشان وتلاش در اطاعت از او واجتناب از عصیان او یاری رسان، وبا جلب رضایت او بر ما منت گذار.(44)
ودر بخشی از دعایی که پس از زیارت آل یس خوانده می شود، مهمترین خواسته های دینی ومعنوی انعکاس یافته است. آن جا که می گوییم:
خدایا! از تو می طلبم… که قلبم را با نور یقین وسینه ام را با نور ایمان واندیشه ام را با نور نیت های (پاک) وتصمیم مرا با نور علم وقدرتم را با نور عمل وزبانم را با نور راستی ودینم را با نور بصیرت های از سوی تو ودیده ام را با نور روشنایی وگوشم را با نور حکمت ومحبتم را با نور ولایت محمد وآل محمد (صلّی الله علیه وآله)، لبریز سازی!(45)
جملات این بخش از دعا، بسیار ژرف وقابل توجه است. لازم است درباره مفاهیم بلند آن که همه ساحت های وجودی انسان را مورد توجه قرار داده است، درنگ وژرفکاری بیشتری شود. اسّ واساس پیام این روایت را می توان حکومت نورانیت وپیراستگی بر تمام ابعاد وجودی انسان دانست. براین منوال، سالک ومنتظر می تواند به هم سنخی وهم سخنی با حجت غایب خداوند نایل شود که شرط اصلی تحقق دیدار است. تحقق هم سنخی روحی ومعنوی به معنای حکومت تمام ارزش های دینی ومعنوی در زندگی فردی ومحیط خانه است که بالطبع سطوحی از جامعه می تواند از عطر ونورانیت چنین شخص وچنین خانه ای بهره مند باشد.

پى نوشت ها:

ــــــــــــــــــــــ

(1) در روایات متعدد از جمله روایتی از پیامبر (صلّی الله علیه وآله) استفاده از امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) در دوران غیبت، به بهره برداری مردم از خورشید پشت ابرها تشبیه شده است: «انهم یستضیئون بنوره وینتفعون بولایته فی غیبته کانتفاع الناس بالشمس وان تجلّلها السحاب» شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه، کمال الدین وتمام النعمة، قم، جامعه مدرسین، ج 1، ص 365، چنین تشبیهی در گفتار امام زمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نیز آمده است: «واما وجه الانتفاع بی فی غیبتی فکالانتفاع بالشمس اذا غیبتها عن الابصار السحاب» همان، ج 2، ص 162.
(2) لغت نامه دهخدا، ج3، ص 3453- 3454.
(3) Futurism
(4) علی اکبر مهدی پور، او خواهد آمد، ص 31، به نقل از العقیده والشریعة فی الاسلام. برای تفصیل بیشتر ر.ک: مدخلی بر تبارشناسی کتاب مقدس، ص371-423؛ جمعی از نویسندگان، در انتظار خورشید، ص17-66.
(5) قاموس کتاب مقدس، ص 806.
(6) انجیل لوقا، فصل 12، بندهای 35 - 36.
(7) «افضل اعمال امتی انتظار الفرج» بحار الانوار، ج 50، ص 318.
(8) «واکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلک فرجکم» کمال الدین، ج 2، ص 162.
(9) رفع حجاب رؤیت امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) بسان رفع حجاب درک حضور حضرت حق است؛ چنان که مکرراً این مضمون، در دعاها آمده است: «انک لا تحجب عن خلقک الا أن تحجبهم الاعمال دونک.» مصباح المتهجد، ص 162؛ صحیفه سجادیه، ص 213، دعای ویژه سحرهای ماه رمضان.
(10) عن ابی بصیر عن ابی عبد الله (علیه السلام) قال: «سألته عن القائم (علیه السلام) قال: کذب الوقّاتون، انا اهل البیت لا نوقت» کافی، ج 1، ص 368.
(11) این ملاقات ها، در بخش الحاقی جلد 53 بحار الانوار با عنوان کتاب جنّة الماوی، ص 199 به بعد وکتاب منتهی الامال اثر شیخ عباس قمی، ص 1135 - 1137 انعکاس یافته است.
(12) برای تفصیل بیشتر در این باره ر.ک: سید بحر العلوم، رجال، ج 1، ص 34 - 38.
(13) ابن خلدون، مقدمه، ص 311.
(14) برای آشنایی بیشتر با این مستشرق؛ ر.ک: فرهنگ کامل خاورشناسان، ص 377 - 378.
(15) او خواهد آمد، ص 49، به نقل از دیپاچه ای بر رهایی، ص 100.
(16) همان، ص 52.
(17) همان.
(18) دکتر علی قایمی برای انتظار به مفهوم نخست، پنج فایده بر شمرده است که عبارتند از: 1. عامل حرکت؛ 2. عامل پیشروی؛ 3. عامل مقاومت؛ 4. عامل بقای جامعه؛ 5. عامل رشد واصلاح. برای تفصیل بیشتر، ر.ک: نگاهی به مسأله انتظار، ص 41 - 45.
(19) برای نمونه ر.ک: نهایة الحکمة، ص 180 - 186.
(20) (أفحسبتم انما خلقناکم عبثاً وانکم الینا لا ترجعون) مؤمنون (23): 115.
(21) (وما خلقت الجن والانس الا لیعبدون) ذاریات (51): 56.
(22) (لقد ارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط) حدید (57): 25.
(23) (فلولا کانت قریة امنت فنفعها ایمانها الا قوم یونس...) یونس (10): 98.
(24) (یا حسرة علی العباد ما یأتیهم من رسول الا کانوا به یستهزؤن) یس (36): 30.
(25) «القدریة مجوس هذه الامه» توحید، ص 382؛ درباره مفهوم این حدیث ر.ک: بحار الانوار، ج 5، ص 6.
(26) عیون الحکم والمواعظ، ص 403.
(27) برای تفصیل بیشتر ر.ک: الامثل، ج 6، ص 29 - 30؛ فخر رازی، تفسیر، ج 18، ص 199.
(28) (قل یا عبادی الذین أسرفوا علی أنفسهم لا تقنطوا من رحمة الله ان الله یغفر الذنوب جمیعاً انه هو الغفور الرحیم) زمر (39): 53.
(29) (الشیطان یعدکم الفقر ویامرکم بالفحشا والله یعدکم مغفره منه وفضلا والله واسع علیم) بقره (2): 268.
(30) (قل انما انا بشر مثلکم یوحی الی انما الهکم اله واحد فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا ولا یشرک بعباده ربه احداً) کهف (18): 110.
(31) (وقال نوح رب لا تذر علی الارض من الکافرین دیاراً انک ان تذرهم یضلّوا عبادک ولا یلدوا الا فاجراً کفارا) نوح (71): 26 - 27.
(32) (اللهم انا نشکو الیک فقد نبینا وغیبة ولّینا وشدّة الزمان علینا ووقوع الفتن بنا وتظاهر الاعداء علینا وکثرة عدوّنا وقله عددنا) کمال الدین وتمام النعمة، ص 541؛ تهذیب الاحکام، ج 3، ص 111؛ اقبال الاعمال، ج 1، ص 143.
(33) (الذین آمنوا ولم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن وهم مهتدون) انعام (6): 82.
(34) عبد الله بن عمار که ناظر رخدادهای روز عاشورا بود، چنین گفته است: «فو الله مارأیت مکثوراً قط، قتل ولده واهل بیته وصحبه، أربط جأشاً منه ولا امضی جناناً ولا اجرأً مقدماً...» (البدایه والنهایه، ج 8، ص 204؛ اعیان الشیعه، ج 1، ص 581). هلال بن نافع نیز می گوید: «کنت واقفاً نحو الحسین وهو یجود بنفسه، والله ما رأیت قتیلاً مضمخاً بدمه أحسن منه وجهاً ولا انور ولقد شغلنی نور وجهه وجمال هیبته عن الفکرة فی قتله» بحار الانوار، ج 45، ص 57؛ حیاة الامام الحسین، ص7.
(35) «هوّن علّی ما نزل بی انه بعین الله» بحار الانوار، ج 45، ص 46؛ اعیان الشیعة، ج 1، ص 609.
(36) «وانی لا مان لأهل الارض کما ان النجوم امان لاهل السماء...». شیخ طوسی، الغیبه، ص 292؛ معجم احادیث الامام المهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، ج 4، ص 294.
(37) «نحن وان کنا ثاوین عن مساکن الظالمین حسب الذی اراناه الله تعالی من الصلاح، ولشیعتنا المومنین فی ذلک، ما دامت دولة الدنیا للفاسقین، فانا یحیط علمنا بانبائکم، ولا یعزب عنا شئ من اخبارکم،... انا غیر مهلمین لمراعاتکم ولا ناسین لذکرکم، ولو لا ذلک لنزل بکم البلاء واصطلمکم الاعداء» بحار الانوار، ج 13، ص 249.
(38) «لا تفعل فان اهل بیتک یدفع عنهم بک، کما یدفع عن أهل بغداد بابی الحسن الکاظم (علیه السلام)» اختیار معرفة الرجال، ج 2، ص 857؛ خلاصة الاقوال، ص 150.
(39) برای نمونه ر.ک: ارشاد، ص 373.
(40) برای آگاهی بیشتر در این باره ر.ک: رسول جعفریان، جریان ها وسازمان های مذهبی - سیاسی ایران 1320 -1357، ص 227 -230.
(41) در روایاتی از اهل بیت (علیهم السلام) به این نکته تصریح شده است. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ما یکون هذا الامر حتی لا یبقی صنف من الناس الاّ ولّوا علی الناس حتی لا یقولوا انا لو ولّینا لعدلنا، ثم یقوم القائم بالحق والعدل» (بحار الانوار، ج 13، ص 168)؛ این امر (ظهور امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) محقق نخواهد شد مگر زمانی که هیچ گروهی باقی نماند که بر مردم حکومت نکرده باشند، تا چنان نباشد که بگویند اگر ما حکومت می کردیم عدالت را رعایت می کردیم، در این هنگام قائم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) با دعوت حق وعدالت قیام خواهد کرد.
(42) بقره (2): 195.
(43) «انا معاشر الملائکه لا ندخل بیتاً فیه کلب» وسائل الشیعه، ج 5، ص 174. این روایت با اندکی تفاوت، در منابع روایی اهل سنت نیز آمده است. ر.ک: بخاری، صحیح، ج 4، ص 82؛ مسلم، صحیح، ج 6، ص 157.
(44) «اللهم... واعنا علی تادیة حقوقه الیه والاجتهاد فی طاعته واجتناب معصیته وامنن علینا برضاه». محمد بن جعفر المشهدی، المزار، ص584؛ سیدبن طاوس، اقبال الاعمال، ج 1، ص 513؛ شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص 888.
(45) «اللهم انی اسئلک... ان تملاً قلبی نور الیقین وصدری نور الایمان وفکری نور النیات وعزمی نور العلم وقوّتی نور العمل ولسانی نور الصدق ودینی نور البصائر من عندک وبصری نور الضیاء وسمعی نور الحکمة ومودتی نور الموالاة لمحمد وآله (علیهم السلام)». شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، ص 865 - 866.

مقاله هاى مهدوى : ۲۰۱۸/۰۵/۱۵ : ۳.۳ K : ۰
: على نصيرى : فصلنامه انتظار
comments:
no-comments