المسار:
فارسی » مقاله هاى مهدوى
الفهرس
مقاله هاى مهدوى

(۳۴۶) نگاهی به فلسفه تربیتی انتظار موعود در رویکرد شیعی با تأکید بر اهداف تربیتی

نگاهی به فلسفه تربیتی انتظار موعود در رویکرد شیعی با تأکید بر اهداف تربیتی

نویسندگان: محمد نجفی(1) - فاطمه هاشمی(2)
سمیه کیانی(3) - حسین رجایی راد(4)
مجله مشرق موعود - زمستان 1392، سال هفتم - شماره 28

چکیده:
مهدویت وانتظار در رویکرد شیعی، تنها ناظر به آینده نیست؛ بلکه مکتبی تربیتی برای انسان معاصر است وبه عنوان نظام تربیتی، اهداف، اصول وروش های خاصی دارد. این نوشتار، با هدف واکاوی وبازشناسی اهداف نظام تربیتی انتظار از میان روایات ومعارف مهدوی با استفاده از منابع کتابخانه ای وبه روش تحلیلی - توصیفی نگاشته شده است. از آن جا که آماده نبودن نفوس بشری برای پذیرش ولایت ائمه اطهار (علیهم السلام) از عوامل غیبت به شمار می رود، انتظار به عنوان موهبتی الهی، برای رهایی از محرومیت ناشی از غیبت، درصدد تصحیح ارتباط آدمی با خلیفه الهی است؛ از این رو اهداف تربیتی متمرکز بر موضوع امامت وشامل معرفت وحب امام واطاعت از اوست که هریک به اهداف غایی همچون معرفت الهی، حب الهی وعبودیت وتقوای الهی می انجامند. همچنین برخی اهداف جزئی وواسطی نیز در این میان مطرح شده اند که عبارتنداز خودشناسی، دشمن شناسی، شناخت طبیعت، حب خویشتن، تولّی وتبرّی وحب تمام موجودات، تحقق ووحدت خویشتن، تنظیم روابط با انسان های دیگر در ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی وبهره مندی صحیح از طبیعت.

مقدمه

آموزه مهدویت وانتظار در رویکرد اسلامی - شیعی، اندیشه ای فراگیر، باسابقه ونقطه اوج تعالی بشری است. این آموزه بهترین وکامل ترین شیوه ها را برای نیل به زندگی متعالی وحیات طیبه انسان وجامعه انسانی - اعم از مادی ومعنوی - تصویر وترسیم کرده است. انتظار در معارف شیعی امری صرفاً ناظر به آینده نیست، بلکه دارای جامعیت تاریخی است ومی تواند تمام ابعاد زندگی انسان معاصر را تحت الشعاع قرار دهد واو را به سمت سعادت واقعی رهنمون شود.
در آموزه مهدویت وانتظار شیعی، انسان موجودی است که مبدأ ومقصد خدایی دارد. او بخشی از نظام هستی ودر ارتباط با کل نظام هستی است واهداف، اصول وشیوه های تربیتی نظام انتظار، بر اساس این نگرش نسبت به انسان تعریف وتبیین می شود. نظام تربیتی انتظار شیعی وآموزه های مهدوی در حقیقت احیا، تکرار وتداوم آموزه های محمدی وعلوی است. بنابراین می توان با توجه وتدبر در آیات قرآن وروایات نبوی وفرمایشات ائمه هدی (علیهم السلام) به چشم انداز روشنی درباره نظام تربیتی مهدوی دست یافت واهداف، اصول وشیوه های تربیتی انتظار را استنتاج کرد. در این راستا نوشتار حاضر به دنبال استخراج ومعرفی اهداف نظام تربیتی انتظار موعود از میان روایات ومعارف مهدوی است. هدف، در تعلیم وتربیت به معنای وضع نهایی ومطلوبی است که به طور آگاهانه سودمند تشخیص داده شده است وبرای تحقق آن، فعالیت های مناسب تربیتی انجام می گیرد (شکوهی، 1368: 59). از آن جا که موضوع غیبت به عدم شناخت ونادرستی ارتباط با امام وحجت خدا مربوط می شود، اهداف تربیتی انتظار بر این حوزه متمرکز هستند وچون هر امر تربیتی دارای سه حوزه شناختی، عاطفی ورفتاری است، این نوشتار اهداف را در سه محور اصلی دسته بندی می کند که البته هر محور خود مقدمه ای برای هدف والاتری بوده، اهداف جزئی وواسطی را نیز دربر می گیرد.
فلسفه انتظار واهداف تربیتی
برای تعیین مبنایی برای هر بحث، ضروری است در گام نخست، مفاهیم بسترساز آن بحث تبیین گردد تا بر اساس آن، سایر مسائل طرح وبررسی شوند. برای بحث درباره انتظار، بازشناسی مفهوم غیبت، ماهیت وچیستی ظهور، از ضروریات است. اعتقاد به غیبت امام از واجبات اعتقاد به مهدویت است، اما به شرط آن که این اعتقاد، صحیح واصولی باشد نه این که مفهوم رها شدگی انسان وپیوند نداشتن با حجت الهی را به او القا کند. اعتقاد صحیح به غیبت می تواند در انسان، انرژی، تحرک وعشق وشوق ارتباط با امام غایب را ایجاد نماید.
غیبت امام زمان (علیه السلام) غیبت شخصیت اوست نه غیبت شخص او، وامری معرفتی است نه وجودی. در آموزه های دینی، تأکید شده که ایشان در جامعه ودر میان مردم زندگی می کنند؛ مردم امامشان را نمی یابند، اما او در مواقف حج حاضر می شود؛ او مردم را می بیند ولی مردم اورا نمی بینند (ابن بابویه، 1404: 124). شخص او در میان مردم دیده می شود، اما شخصیت او پنهان است. پس غیبت امام به معنای زندگی ایشان در یک جهان ماوراء نیست، بلکه وصف غایب درباره وجود مبارک امام به سبب محرومیت جامعه انسانی از درک محضر ایشان است که این امر، خود از مراتب پایین معرفتی مردم به جایگاه وشخصیت امام زمان (علیه السلام) نشأت می گیرد.
حکمت غم انگیز برای غیبت امام زمان، تأدیب خلق وتهذیب جامعه است به معنای حقیقی، یا به معنای غم انگیز آن محرومیت جامعه است آن هم به لحاظ تجربه تاریخی بشر وسابقه ای که انسان ها از خود نشان داده اند (انصاری، 1386: 139). اگرچه غیبت ظاهراً یک محرومیت است، اما در حقیقت هشدار وبیدار باشی برای رهانیدن انسان از جهل مرکبش درباره مقام امام وتصحیح ارتباط با حجت خداست؛ زیرا آن گاه که افراد، سعادت زیارت وشناخت جسمی امام را داشتند نیز از شناخت حقیقت امام غافل بودند وبهره لازم را از وجود ایشان کسب نمی کردند. از این رو خداوند منان غیبت را مقدر فرمود تا تعادل وآرامش توهمیِ افراد متزلزل شود وانسان ها بر اثر این فقدان ظاهری به تکاپو وتلاش برخیزند وبدین ترتیب موهبت انتظار در جان مؤمنان شکوفا شود. با توجه به احادیث مربوط به ظهور می توان دریافت که ظهور، امری است که افزون بر خواست الهی، اراده انسان وجامعه انسانی نیز در تحقق آن مؤثر است وتا زمانی که انسان وجامعه انسانی قابلیت لازم را احراز نکند، رخ نمی دهد وهمین اعتقاد به عاملیت انسانی است که انتظار شیعی را از حالت انفعالی خارج کرده وبه فرهنگی پویا مبدل می کند. اهداف انتظار با توجه به مباحث فوق در سه حوزه شناختی، عاطفی ورفتاری قرار می گیرند.
1. معرفت
هر فعالیتی که از انسان صادر می شود تحت نفوذ سه حوزه برجسته ادراک ومعرفت، احساسات وعواطف، گرایشات ورفتار قرار می گیرد. این سه حوزه در تلازم وتعامل جدی با یکدیگرند، به گونه ای که احساسات وعواطف تحت الشعاع معرفت، وگرایشات ورفتارها تابع احساسات وعواطف فرد هستند وسرسلسله جنبان همه این امور، معرفت انسان است. انگیزه که اصلی ترین عامل تمام فعالیت های انسان است، برآمده از معرفت اوست وهر چه معرفت صحیح تر وعالی تر باشد، انگیزه نیز متعالی تر خواهد بود. اساساً هر فعالیتی که از انسان سر می زند به شرطی استکمالی است که با معرفت همراه باشد. حضرت علی (علیه السلام) درباره ضرورت معرفت برای هر حرکتی می فرمایند:
یا کمَیلُ مَا مِنْ حَرَکةٍ إِلَّا وأَنْتَ مُحْتَاجٌ فِیهَا إِلَی مَعْرِفَةٍ (حرانی، 1421: 171)
انسان در طول انجام هر فعالیتی نیازمند معرفت است. هم برای شروعِ درست، هم برای تداوم وهم برای سرانجام ونتیجه نیک، معرفت ضرورت دارد. پس زندگی انسان مؤمن باید بر اساس علم ومنطق وبصیرت باشد واین شناخت وآگاهی وبصیرت، هم جنبه نظری وهم جنبه عملی را دربر می گیرد؛ یعنی انسان برای اتخاذ هر عقیده وانجام وترک هر عمل، باید بر اساس شناخت وبصیرت عمل کند وحتی در تفسیر وتحلیل ها وانتقاد وتمجید نیز علم وآگاهی را سرلوحه عمل خویش قرار دهد واز بیان مطالب بی دلیل وبرهان یا تقلید کورکورانه وقضاوت های عجولانه بپرهیزد. اساساً حالت انتظار در وجود فرد، ناشی از بصیرت وروشن بینی اوست که امکان فهم ودرک کاستی ها وفروبستگی های موجود را برایش فراهم می آورد. در همین باره امام سجاد (علیه السلام) می فرماید:
ای ابوخالد، به درستی که اهل زمان غیبت او، که امامتش را باور دارند ومنتظر ظهورش هستند، از مردم همه زمان ها بهترند؛ زیرا خدای تبارک وتعالی آن چنان عقل وفهم وشناختی به آنان عنایت کرده که غیبت در نزدشان، همچون دیدن باشد وآنان را در آن زمان به منزله کسانی قرار داده است که در پیشگاه رسول خدا با شمشیر جهاد کرده اند؛ آنان به حق مخلصانند وشیعیان واقعی ما ودعوت کنندگان به دین خدا در پنهان وآشکار هستند. (صدوق، 1386، ج1: 319)
انتظار شیعی نیز به مبانی اعتقادی فرد نظر دارد ومتکی بر اصول وارزش های اخلاقی، حقوقی، اجتماعی وسیاسی است. معرفت وآگاهی که اساسی ترین پایه انتظار به شمار می رود، از جنبه های گوناگون قابل بررسی است.
الف) معرفت امام
از جمله اهداف والای تربیتی مکتب انتظار، معرفت امام عصر (علیه السلام) است. این امر چنان اهمیت والایی دارد که نبی مکرم اسلام معرفت نداشتن به امام زمان (علیه السلام) را مساوی با مرگ جاهلی می دانند واز آن جا که آدمی آن گونه می میرد که زیسته است، پس حیات چنین کسی نیز حیات جاهلانه وغیرمعقول خواهد بود.
معرفت امام دو وجه دارد: یکی شناخت شخص امام، ودیگری شناخت شخصیت ومقام امام. شناخت شخص امام یعنی دانستن این که امام موعود، فرزند امام حسن عسکری از نسل امام حسین (علیه السلام) وسلاله حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) است که خود این شناختِ به ظاهر شناسنامه ای مانع از بسیاری انحرافات، گمراهی ها وسردرگمی ها می شود؛ زیرا موعود وحجت الهی در رویکرد شیعی، موعود وحجت شخصی است ونه موعود نوعی. معرفت به شخصیت ومقام امام، یعنی تلاش برای شناخت منزلت وجایگاه امام در هستی ودرک وابستگی هستی به وجود امام ونیز شناخت اهداف وآرمان های ایشان. این نوع معرفت، عاملی برای حفظ وتقویت حالت انتظار در وجود انسان است. با این دیدگاه، می توان به مفهوم حدیث شریفی - که امامان (علیهم السلام) از حضرت رسول (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نقل کرده اند - پی برد که می فرماید:
مَنْ مَاتَ ولَمْ یعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً؛ (مجلسی، 1404: ج51، 160)
کسی که بمیرد وامام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.
مقصود از شناخت در این حدیث، شناخت حقیقت وجود امام است. در حدیث مزبور، حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) از واژه «لم یعرف» استفاده کرده اند که به امر معرفت اشاره دارد وفراتر از علم وآگاهی سطحی است. علم تا در اعماق وجود انسان راه نیابد نمی تواند عواطف، اراده ورفتار انسان را تحت الشعاع قرار دهد. تجربه تاریخ اسلام به روشنی بیانگر آن است که شناخت صوری وظاهری نمی تواند تأثیر چندانی در موضع گیری افراد نسبت به امام داشته باشد، همچنان که همه کسانی که به جنگ امام حسین (علیه السلام) آمده بودند، به خود امام واصل ونسب او علم کامل داشتند وامام حسین (علیه السلام) در این مورد از آنان اعتراف گرفتند. بنابراین معرفت وشناخت عرفانی نسبت به امام تنها امری ذهنی وفکری نیست؛ بلکه امری وجدانی وشهودی است که در اعماق وجود انسان اثر می کند. معرفت امام زمان (علیه السلام) یعنی ادراک وشهود حضور دائمی حضرت که این شهود بی وقفه ادامه داشته باشد. وقتی انسان به چنین معرفتی نایل شود، دیگر غیبت مفهومی ندارد.
امیر مؤمنان علی (علیه السلام) در تبیین راه شناخت امام می فرمایند: «اعرِفُوا اللهَ بِاللهِ والرَّسُولَ بِالرِّسَالَةِ وأُولِی الْأَمْرِ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ والْعَدْلِ والْإِحْسَانِ؛ خدا را با الوهیتش بشناسید ورسول را با رسالتش وأولی الأمر (امام) را با امر به معروف وعدل واحسان...». ویژگی امام، عمل به معروف وبرپا ساختن عدل واحسان است. آن کس که امام را به ولیّ الله، خلیفة الله، انسان کامل معصوم وآن که اطاعتش از سوی خداوند واجب شمرده است، بشناسد وبداند که امام، زنده وحاضر است واعمال ما را می بیند ودر قیامت صاحب مقام شفاعت است، از برکات وآثار بی نظیر معرفت امام بهره مند می شود وبه کمال زندگی معقول بار یافته واز نقصان مرگ جاهلی می رهد. در وصول به قله رفیع این شناخت وادراک، سخن نورانی حضرت علی (علیه السلام) شناخت منکر ومعرفت به معروف، ضروری می نماید. در مثلث مبارک وخجسته ای که امیر مؤمنان ترسیم فرمودند، آن که تنها امر ونهی می کند وخویش را تافته ای جدا بافته می پندارد امام نیست، بلکه امام آن است که سیرتش را معروف، سنتش را عدل وسریرتش را احسان تأمین کند. آن که امام را با این سنت علمی وعملی بشناسد، به او اقتدا کرده ومأموم او می شود. چنین امام شناس ولایت مداری به معرفت امام وولیّ خدا بار می یابد ونیز شهود می کند که سریرت امامتش جز معروف نیست (جوادی آملی، 1387: 43 - 46).
اگرچه معرفت امام، مقدمه معرفت الهی است، اما خود این معرفت ریشه در شناخت خدای سبحان ومقام نبوت دارد. معرفت، مراحل ومراتبی دارد که سبب می شود انتظار مبتنی بر آن نیز دارای مراتب باشد. از جمله اجزای شناخت امام عصر (علیه السلام) شناخت برنامه های ایشان است. با شناخت برنامه ها وآرمان های امام، نوع نگرش انسان به حاکمیت های موجود تصحیح می شود وانسان معیار وملاکی برای تمیز بین حکومت ها به دست می آورد وبازتاب عقلی این شناخت سبب می شود انسان منتظر، برنامه ها واهداف زندگی خود را همسو با اهداف آرمان شهر مهدوی تنظیم کند وبه آن حاکمیت نزدیک تر شود تا در صورت درک ایام نورانی ظهور، با مشی ومرام امام انطباق یابد. محورهای اساسی حکومت امام زمان (علیه السلام) با توجه به روایات عبارتند از: 1. برپایی توحید وعبودیت الهی؛ 2. شکوفایی علوم وعقول؛ 3. گسترش عدالت؛ 4. برقراری امنیت؛ 5. فقرزدایی.
ب) معرفت الهی
غایت وهدف نهایی از شناخت امام، شناخت مقام ربوبیت حضرت رحمان است. در بینش شیعی، معرفت امام عصر بهترین ودر حقیقت تنها راه دستیابی به معرفة الله است. امام حسین (علیه السلام) ضمن بیان فلسفه آفرینش انسان، چگونگی معرفت الهی را چنین تبیین می فرماید:
ای مردم، همانا خدا - که بزرگ باد یاد او - بندگان خود را نیافریده، مگر برای این که به او معرفت پیدا کنند؛ پس هرگاه او را بشناسند، او را بپرستند وهرگاه او را بپرستند با عبودیت او، از بندگی هر آن چه جز خداست، بی نیاز گردند. مردی سؤال می کند: معرفت خدا چیست؟ امام می فرمایند: این است که اهل هر زمانی، امامی را که باید از او فرمان برند، بشناسند. (گروه حدیث، 1387: 608)
پس معرفت امام زمان (علیه السلام) باب معرفت الهی است؛ چرا که امام معصوم، خلیفه خدا ومظهر همه اسما وصفات الهی است وامروز حضرت مهدی امام واجب الاطاعه زمان است وچون ائمه هدی از جمله حضرت ولیّ عصر در اوج معرفت الهی هستند، با معرفت به مقام ایشان واتصال وپیوند با آن حضرت می توان به طریق معرفت راه یافت. از جمله اهداف اصلی ایشان در زمان ظهور، گسترش معرفت الهی در اجتماع انسان ها وفراهم کردن معرفت ویقین به ربوبیت الهی است.
برقراری حکومت اسلامی وگستراندن عدل در روی زمین به دست توانای حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) خود مقدمه ای برای تأمین هدف والاتری است وآن این که زمینه ای فراهم شود تا بیشتر انسان ها بتوانند به مراتب معرفت لایق برسند (مصباح یزدی، 1382: 20). مکتب تربیتی انتظار نیز والاترین هدف خود را به واسطه آموزه های ناب مهدوی، معرفت الهی قرار داده است، همچنان که هدف اصلی قیام امام زمان (علیه السلام) ایجاد معرفت صحیح وخالی از ابهام نسبت به ذات باری تعالی در مدینه فاضله جهانی مهدوی است.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
وقتی قائم قیام کند، هیچ جایی از زمین باقی نمی ماند مگر این که آوای توحید وخداشناسی وپذیرش رسالت پیامبر در آن بلند است. (نعمانی، 1363: 237)
ائمه هدی از جمله حضرت ولیّ عصر بهتر وبیشتر از هرکس دیگری خدا را می شناسند وبالاترین مظاهر اسماء وصفات الهی هستند. از این رو هرکس دنبال شناخت راستین خداست، باید در مکتب ائمه معصوم از جمله امام زمان تلمذ نماید. همچنان که در زیارت جامعه کبیره، آن بزرگواران «محالّ معرفة الله» خوانده شده اند؛ یعنی آنان بهترین محل تجلی ومجلای شهود وعرفان حق تعالی هستند. در عصر کنونی حضرت مهدی (علیه السلام) - که حجت خداست - می تواند دست طالبان معرفت الهی را گرفته با «ایصال الی المطلوب» از مسیر درست، آنان را به معرفت الهی نایل گرداند.
امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
به سبب ما، خدا بندگی می شود وبه وسیله ما خدا شناخته می شود. واز طریق ما، توحید خداوند متعال تحقق می یابد وحضرت محمد (علیه السلام) واسطه خدای متعال است. (کلینی، 1365: ج1، 145)
ج) خودشناسی
از جمله مهم ترین اهداف تربیتی در مکتب انتظار شناخت خویشتن است؛ چراکه هر کس حقیقت خویش وارزش گوهر وجودی خود را به درستی بشناسد، آن را به بهای اندک نمی فروشد. تأکیدهای فراوان در قرآن درباره انسان، برای این است که انسان خویشتن را آن چنان که هست بشناسد ومقام ومرتبه خود را در عالم وجود درک کند وهدف از این همه تأکید بر ضرورت شناخت ودرک خود، رسیدن به مقام والایی است که انسان شایسته ودرخور آن است. شهید مطهری می فرماید:
سیر هدایت در قرآن به گونه ای است که انسان خود را کشف کند این «خود»، خودِ شناسنامه ای نیست؛ این «خود» همان چیزی است که «روح الهی» نامیده می شود وبا شناختن آن، انسان احساس شرافت وکرامت وتعالی می کند وخویشتن را از تن دادن به پستی ها برتر می شمارد، به قداست خویش پی می برد، مقدسات اخلاقی واجتماعی برایش ارزش ومعنا پیدا می کند. (مطهری، 1369: 27)
این همه تأکید بر خودشناسی از آن روست که اصولاً فهم هر موضوعی مبتنی بر معرفتی است که فرد از خود دارد. تا زمانی که انسان در هستی شناختی دچار خودمحوری باشد وخود را محور هستی بداند نه خدای سبحان را، امام نیز در زندگی او نقش وجایگاهی ندارد. امام در جامعه ای می تواند حکومت کند که میزان آن توحید وخواست الهی باشد نه امیال وخواسته های انسانی. پس انسان باید چیزهای دیگری را احساس کند وفطریات خود را تمنا کند تا آماده وپذیرای وجود امام واطاعت از او باشد. اگر انسان خود را به درستی بشناسد، جای خالی ولایت وواسطه برای نیل به جایگاه حقیقی خود را احساس خواهد کرد. همچنین متقابلاً معرفت به مقام امام وانسان کامل نوع نگرش انسان را نسبت به خودش، تحت الشعاع قرار می دهد وموجب بازنگری انسان نسبت به خود وقابلیت های وجودی اش می شود. این نوع خودشناسی، انسان را از خودمحوری شناختی بیرون می آورد تا در حد اطلاعات موجود، در مدار فردی خود محدود نشود واز پنجره ای دیگر به شناخت عالم وخود بپردازد. این شناخت امکان بازشناسی تحریفات وانحرافات شناختی فرد را فراهم کرده، موجب ارزیابی نفس وشناسایی استعدادها ونیازهای وجودی فرد می شود وزمینه انقیاد وتسلیم فرد را در برابر ولیّ خدا فراهم می نماید. همچنین مداقه در امر غیبت وو حکمت های مترتب بر آن وماهیت ظهور فرد منتظر را متوجه نقش وجایگاهی که در زندگی وبه ویژه در دوران انتظار وزمینه سازی برای ظهور دارد می کند.
د) دشمن شناسی
از جمله ضروریات دوران غیبت واستقامت بر صراط انتظار، تشخیص دوست از دشمن یا شناخت دشمن است. از جمله اهداف تربیتی انتظار - که شاید بیشتر جنبه سیاسی داشته باشد، اما حتی در ارتباط انسان با خودش نیز مطرح می شود - رسیدن به بینش وبصیرتی در زمینه دشمن شناسی است. با توجه به آیه 60 سوره یس، خداوند در روز الست آن گاه که درباره پذیرش ربوبیت خود وولایت اولیایش از انسان پیمان می گیرد، بینش وشناختی از دشمن قسم خورده انسان نیز به او عطا می کند واز او تعهد می گیرد که با شیطان وابلیس همراهی نکند. گرچه این آیه بیشتر درباره دشمن ایمانی است، اما به طور کلی، دشمن شناسی از جایگاه مهمی در منظر قرآن برخوردار است واصل دشمن شناسی ومبارزه با دشمن، اصلی دائمی است که در تمام ادوار ضرورت دارد. در قرآن به انواع دشمنان (شیطان، کفار، طاغوت، منافقین ومشرکین) ومراتب دشمنی آن ها وویژگی های منحصر به فرد هر کدام اشاره شده است. خصومت دشمنان همواره شکل ثابتی ندارد. از این رو شناخت اهداف وشیوه های عملکرد دشمنان از ضروریات انتظار اصولی وصحیح است؛ به ویژه از آن جهت که مهدویت وانتظار دارای بالاترین میزان توانمندی در ایجاد مقاومت وتوان مبارزه در شیعیان با دشمنان است، دشمنان نیز از همه ابزارها وشیوه ها وترفندهای خود برای خنثی کردن این آموزه استفاده می کنند. از روش های مستقیم وغیرمستقیم همچون انکار، تخریب، تحریف، تضعیف وجایگزین سازی یا ایجاد شبهه، اتهام وارادتی وغیر اسلامی بودن مهدویت وانتظار، ایجاد بحران های سیاسی واقتصادی، معرفی دموکراسی لیبرال به عنوان تنها راه نجات بشر ومسخ وتهی سازی انتظار، استفاده از ابزارهایی همچون سینما وبازی های رایانه ای وتبلیغ منفی نامحسوس، فروکاستن انتظار به محسوسات (ملاقات گرایی) و... استفاده می کنند. نکته حائز اهمیت این است که دشمن در چنین دوره وموضوع حساسی غالباً با چهره واقعی خود ظاهر نمی شود، بلکه در شکل وظاهر مؤمنان به مهدویت ومدعیان انتظار، در میان منتظران حقیقی نفوذ کرده ودر صورت مشاهده عدم قدرت تمییز وتشخیص وبا استفاده از کم معرفتی وضعف عقل ولایی، ضربات خود را وارد خواهد کرد. بنابراین تقویت بینش وبصیرت در زمینه دشمن شناسی وشناخت تاکتیک ها وتکنیک های دشمنان وراهکارهای مبارزه با هریک از ترفندهای دشمنان از اهداف تربیتی مکتب انتظار است.
ه) شناخت طبیعت
انسان تا طبیعت ومحیط پیرامونش را به درستی نشناسد نمی تواند با آن تعامل درستی برقرار کند واز آن بهره مند شود. از این رو باید روحیه جست وجو واندیشه در آدمی ایجاد وتقویت شود وتشویق افراد به سیر در طبیعت وتحقیق وابداع وابتکار وکسب تخصص های لازم واستفاده از امکانات موجود در طبیعت در سرلوحه برنامه های تربیتی قرار گیرد. در فرهنگ اسلامی شناخت طبیعت وقوانین حاکم بر آن، مقدمه ای برای شناخت ذات باری تعالی وافزایش توانمندی انسان برای بهره برداری درست از طبیعت ومنابع طبیعی برای عبودیت وبندگی به پیشگاه الهی است. از نظر هستی شناسی اسلامی - مهدوی، همه موجودات جهان دارای حیات، شعور وعلم هستند ووجود خود وکمبودهای وجودی خویش را ادراک واظهار می کنند وبه تسبیح ربّ العالمین می پردازند، هرچند که بسیاری از انسان ها تسبیح آن ها را ادراک نمی کنند (اسرا: 44). همچنین بسیاری از روایات به محبت وارتباط دوسویه اجزای عالم با ولیّ خدا تأکید دارند وشرط آفرینش موجودات را پذیرش ولایت ومحبت اهل بیت (علیهم السلام) معرفی کرده اند. هر موجودی پیش از آن که به خود تعلق داشته باشد، ملک وقلمرو تصرف وولایت ولیّ الله خواهد بود. هر موجودی در مرتبه نخست واصیل، از آنِ انسان کامل است ودر مرتبه دوم وعرض به خود تعلق دارد (علی پور، 1388: 81). شناختی که به عنوان هدف تربیتی در زمینه طبیعت در مکتب انتظار مطرح است، چنین شناختی است که همه موجودات دارای شعور وسربازان امام زمان (علیه السلام) هستند واین شناخت مستلزم بازشدن دریچه های ضمیر انسان به سوی عالم ملکوت است که خود به صفای باطن نیاز دارد. مولانا این موضوع را چنین بازگو می کند:

محرم جان جمادان کی شوید * * * چون شما سوی جمادی می روید
از جمادی در جهان جان روید * * * غلغل اجزای عالم بشنوید

از جمله ویژگی های نظام مهدوی، افزایش معرفت ودانش نسبت به جهان وطبیعت است که این معرفت وشناخت، انسان را به معرفت الهی رهنمون می شود. حضرت علی (علیه السلام) درباره شناخت گسترده طبیعت وبهره مندی کامل از آن توسط حضرت مهدی (علیه السلام) می فرماید:
برای او (حضرت مهدی (علیه السلام)) آن چه در اعماق زمین است، خارج می شود وهمه امکانات خود را برای او [به سبب شناخت طبیعت] ظاهر می سازد. (شریف رضی، 1379: 425)
منتظران نیز باید مطابق با آرمان های جامعه مهدوی، در شناخت وکشف قوانین طبیعت کوشا بوده، بر اساس این شناخت به تعامل عادلانه وصحیح با طبیعت بپردازند واز مواهب ونیروهای موجود در آن برای ارتقای مادی ومعنوی مؤمنان بهره گیرند.
2. محبت
عالم هستی سراسر اتصال وارتباط است وبا تیزبینی عارفانه می توان عطوفت ومهربانی را درجای جای عالم دید وعطر خوش عشق ومحبت را از تمام عالم استشمام کرد. این دلبستگی که در ذات اشیا نهفته است، هم نسبت به خالق وهم نسبت به دیگر مخلوقات است. عشق به خالق وپروردگار جهان، همواره با احساس فقر وادراک نقص ووابستگی همراه است. آیه 54 سوره مائده، حبی دوسویه میان پروردگار وخلایق را به تصویر می کشد؛ نوعی حب ایجادی در سیر نزولی وسریان حب در هستی، ومحبتی که در سیر صعودی از ذرات واشیا به خالق خویش بازگشت می کند. ویژگی محبت همانند سایر اجزای عالم در وجود انسان نیز دارای منشأ تکوینی است. اما آن چه در این میان اهمیتی ویژه دارد، کیستی وارزش وشخصیت محبوب است که می تواند انسان را به عرصه تکامل وتعالی واتصال به مبدأ حب حقیقی وارد کند، یا او را در رکود وایستایی وتنزل قهقرایی قرار داده، موجب انفصال انسان از مبدأ عشق حقیقی گردد.
الف) محبت به امام
محبت اهل بیت (علیهم السلام) چنان جایگاه رفیعی دارد که امام صادق (علیه السلام) آن را اساس اسلام دانسته است:
لِکلِّ شی‏ءٍ أَسَاسٌ وأَسَاسُ الْإِسْلَامِ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیتِ. (کلینی، 1365: ج2، 46)
همچنین می فرماید:
بالاتر از هر عبادتی، عبادتی است، ومحبت ما اهل بیت برترین عبادات است. (مجلسی،1404: ج27، 91)
از آن جا که انسان کامل، حامل اسماء وصفات ومظهر اسم جامع است - که تمام جمال وجلال را ظهور وانعکاس می دهد - وبا توجه به واسطه فیض بودن ایشان، در سریان دوسویه محبت بین خالق ومخلوق نیز او واسطه است. غایت حب در سیر صعودی قرب الهی در حد فناء فی الله است ومظهر حق از آن جهت که تمام مراتب کمال را دارد، در حق فانی شده وکثرات با فانی شدن در آن حضرت می توانند به مقام قرب حق نایل آیند. ایمان حقیقی با ولایت رسول خدا شروع وبا محبت وولایت حضرت ولیّ عصر کامل می شود. از این رو بدون محبت وولایت امام زمان (علیه السلام) نمی توان در مراتب صعودی ایمان سیر کرد. پیامبر بزرگوار اسلام در تأکید بر اهمیت ولایت امام زمان، پس از معرفی امامان می فرماید:
هرکس دوست دارد خدا را ملاقات کند در حالی که ایمانش کامل واسلامش نیکو باشد، ولایت حضرت حجت صاحب الزمان منتظَر را بپذیرد. (همو: ج36، 296)
محبت امام زمان (علیه السلام) از آن جهت واجب ومورد تأکید خدا ورسول است که آن حضرت در زمان کنونی واسطه فیض الهی هستند وهرچه خیر ونعمت به مخلوقات می رسد به یمن وجود ایشان است؛ چنان که در دعای عدیله آمده است: «بیمنه رزق الوری». همچنین نبی مکرم اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در حدیث مفصلی درباره معرفی امامان معصوم از سوی خدای متعال در شب معراج می فرماید:
حجت قائم را دیدم که همچون ستاره درخشانی در میان آن ها (امامان) بود. پس گفتم: پروردگارا اینان کیستند؟ فرمود: اینان امامان هستند واین، قائم است که حلال مرا حلال وحرامم را حرام می کند واز دشمنانم انتقام می گیرد. ای محمد، او را دوست بدار، که همانا من، او وهرکس او را دوست بدارد، دوست می دارم. (همو: 223)
برای محبت امام زمان (علیه السلام) ویژگی هایی ذکر شده است؛ از جمله:
1. محبت ومعرفت آن حضرت از محبت ومعرفت امامان دیگر جدا نمی شود، ولی عکس آن چنین نیست؛
2. بر اساس برخی روایات، آن حضرت پس از امیرالمؤمنین، امام حسن وامام حسین (علیهم السلام) از سایر امامان افضل است؛
3. چیره شدن دین وغلبه مسلمانان بر کافران به دست آن حضرت وبا ظهور آن جناب به طور کامل انجام می شود؛ این چیزی است که از نظر عقل وشرع، موجب محبت آن حضرت به طور خاص می شود (موسوی اصفهانی، 1383: ج2، 219 - 220).
بنابراین امام زمان (علیه السلام) افزون بر اعمال وافعال، حجت در محبت نیز هست؛ یعنی محبت به حضرت ولیّ عصر وپذیرش ولایت ایشان، مایه پذیرش وافاده محبت سایر ائمه (علیهم السلام) خواهد بود، همچنان که منکر مهدی، کافر خوانده شده است. دامنه طولانی انتظار، انگیزه ای قوی می طلبد وعشق ومحبت، شایسته ترین انگیزه برای ماندن در این راه است. دلدادگی وشیدایی، اصلی ترین عامل تحرک واستقامت در مسیر به شمار می رود. مودت، درجه تکامل یافته محبت است که از معرفت نشأت گرفته وطاعت در پی دارد. بنابراین عاشق ومنتظر، در اطاعت امر منتظَر سر از پا نمی شناسد واین جاست که منتظَر در جان منتظر تجلی می نماید واین یعنی رسیدن به هدف وحقیقت انتظار. محبت به امام آن گاه واقعی، اصیل وسازنده خواهد بود که محب نه تنها سرزمین قلب خود را از محبوب های حرام پاک کند، بلکه محبت محبوب های حلال همچون پدر ومادر وهمسر وفرزندان را نیز فدای محبت امام نماید. از عوامل اکمال انتظار، علاقه مندی به آرمان های جامعه مهدوی ووضعیتی است که با ظهور آن حضرت بر انسان وزندگی او حاکم خواهد شد؛ یعنی، انسان منتظر افزون بر پذیرش علمی واعتقادی معارف مهدوی وشرایط حکومت ایشان، عشق به تحقق آرمان های مهدوی را نیز باید در اعماق وجود خود بپرورد؛ چراکه امام، اوضاع وشرایطی بسیار متفاوت با زندگی امروزی را برای انسان ها محقق خواهد ساخت تا حدی که گویا دینی جدید ارائه می دهد.
امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
او همچون رسول خدا آن چه را که پیش از او بوده، نابود می کند واز نو، اسلام را آغاز می نماید. (مجلسی، 1404: ج52، 354)
بنابراین، ضمن تصحیح باورها بر اساس معارف قرآنی وروایات مهدوی، باید بذر اشتیاق به شیوه مدیریتی وحکومتی وقضایی امام را نیز در جان وضمیر، شکوفا کرد تا انتظار راستین محقق شود ودر روز ظهور، شرمندگی ومقاومت در برابر مولا حاصل توهّم انتظار نباشد. البته گنجاندن علاقه به حقایق معقول وآرمان های الهی مهدوی در عاطفه نازله، کاری بس دشوار است. از این رو باید عواطف رشد داده شده وتحت نظارت عقل نظری به نشئه ای از عقل عملی تبدیل شود تا قدرت ادراک وتحمل چنین حبی را داشته باشد؛ زیرا نمونه محسوس وعینی آن ها در دست نیست وتنها از راه احادیث می توان به نمونه های علمی آن دست یافت. بنابراین در همین دوران انتظار وفصل غیبت باید آموزش های لازم برای پذیرش وزندگی در حیات طیبه مهدوی صورت گیرد وانسان با احساس حضور امام زمان (علیه السلام) باید همواره بکوشد مطابق رضا وپسند ایشان عمل نماید وبیاموزد که بدون تعلقات مادی زندگی کند؛ هرچند در ظاهر نتواند زندگی بسیط وفارغ از مدرنیته داشته باشد. باید از راحت طلبی ها ورفاه، گذشت وسبک بار شد تا ذائقه انسان بتواند طعم گوارای انتظار وسپس روزگار ظهور را بچشد.
حضرت علی (علیه السلام) رمز رسیدن را در سبک باری می داند ومی فرماید: «تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا» (شریف رضی، 1379: خ21). کسی که این گونه منتظر امام باشد، انتظارش او را به ولیّ خدا وولایت الهی می رساند؛ زیرا انتظار که حسن فعلی است در وجود چنین منتظری با حسن فاعلی نیز همراه شده است.
ب) حب الهی
هدف غایی مرتبط با حب امام عصر (علیه السلام) حب الهی است. امام (علیه السلام) خود محب راستین خداوند وگذرگاه سیر صعودی کثرات در حرکت حبی است. قافله سالاری انسان کامل در حرکت حبی بر مبانی عمیق نظری همچون حاملیت اسماء الهی وواسطه فیض بودن انسان کامل مبتنی است که از حوصله بحث خارج است. آرمان حرکت حبی در سیر صعودی، فناء فی الله است واز آن جا که امام عصر (علیه السلام) مراتب چندگانه فنای افعال، صفات وذات را گذرانده ودر بالاترین مرتبه کمال در خدا فانی شده، انسان های دیگر با فانی شدن در ولیّ خدا وقرار گرفتن در دایره ولایت عشق او وحرکت در مدار احاطه آن حضرت وبا وساطت ایشان به منزلگاه معشوق حقیقی بار می یابند. اساساً ائمه اطهار (علیهم السلام) از آن جهت محبوب قلب مؤمنانند که عبد وبرگزیده خداوند ورساننده فیض الهی به خلق هستند. آنان ابواب الهی وصراط مستقیم برای پیوند آدمیان با هستی بخش خویشند. در روایتی از از رسول مکرم اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فلسفه وجودی محبت پیامبر وائمه اطهار (علیهم السلام) حب الهی معرفی شده است (محمدی ری شهری، 1362: 236).
در زیارت جامعه کبیره امامان معصوم (علیهم السلام) «تَامِّینَ فِی مَحَبَّةِ اللهِ» خوانده می شوند وخطاب به آنان گفته می شود: «مَنْ أَحَبَّکمْ فَقَدْ أَحَبَّ اللهَ».
ج) حب وتعیین خویشتن
حب حقیقت خویشتن، از اهداف واسطی انتظار به شمار می رود. از جمله سرمایه های انسانی حب ذات است که در درون تمام انسان ها به ودیعه نهاده شده وهرکس بر اساس رشد فکری ومعرفتی خود دایره علاقه مندی اش را نسبت به خویشتن ترسیم می کند. همچنان که معرفت نسبت به امام، نگرش انسان را نسبت به خودش متحول می نماید، محبت امام نیز جلوه های حب ذات را دگرگون می کند. محب امام مراتب بالاتری از وجود خود را می شناسد ومورد محبت قرار می دهد وبرای سعادت وکمال بُعد اعلای وجود خود تلاش می کند، لذا تعریفی متفاوت از خود ارائه می دهد وقابلیت های خود را به گونه ای تعین می بخشد که او را در مسیر حب امام وآرمان های آن حضرت سوق دهد.
د) تولّی وتبرّی
عاملیت محبت وبیزاری، یعنی میزان علاقه پیرو امام وسالک راه حق در دین باوری ودین داری، آن قدر مهم وبزرگ است که فرموده اند: «هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحبُّ والْبُغْضُ؟» این هدف بیشتر جنبه اجتماعی دارد وارتباط منتظر را با سایر انسان ها مدنظر قرار می دهد. معرفت وحب امام شاخص ها ومعیارهایی را در اختیار انسان می گذارد وعواطف او را چنان منقلب می کند که دوست دارِ دوست داران امام ودشمنِ دشمنان او می شود. تولّی وتبرّی در کنار هم معنا پیدا می کنند؛ یعنی کسی نمی تواند ادعا کند امام ویاران او را دوست دارد، اما از دشمنان ومعاندان ایشان متنفر ومنزجر نباشد یا این که آن ها را نیز دوست داشته باشد.
پروردگار عالم، برای هیچ کس بیش از یک قلب قرار نداده است. از سوی دیگر می دانیم که گنجاندن دو مظروف متضاد در یک ظرف موجب فساد هر دو یا یکی از آن ها - البته آن که حساس تر است - می شود (جوادی آملی،1384: ج2، 333). از این رو اگر قلب کسی سرشار از محبت خدا واولیای الهی شد، دیگر جایی برای محبت های حرام ومتضاد با محبت خدا وائمه هدی (علیهم السلام) نمی ماند. در زیارت جامعه کبیره محب امام، بیزاری خود را از دشمنان ائمه، هم ردیف بیزاری از جبت وطاغوت - که ریشه وپایه کفر بر آن ها استوار است - وشیاطین وحزب ظالمان قرار داده است.
ه) علاقه به همه موجودات
از آن جا که انسان به طور طبیعی وبالإجبار با موجودات دیگری غیر از خود نیز ارتباط دارد وبرای ادامه حیات در تعامل ودادوستد با آن هاست، در بینش مهدوی از این بخشِ زندگی وارتباط او نمی توان غافل شد. از جمله اهداف تربیتی انتظار، معنابخشی وجهت دهی به عواطف وهیجانات عاطفی در ارتباط با موجودات دیگر - اعم از جماد ونبات وحیوان - است؛ چراکه عواطف، بیشترین تأثیرگذاری را بر رفتار وتعاملات انسان با جهان اطراف خود دارد. همچنان که معرفت به امام، نوع نگرش فرد را به طبیعت وعناصر موجود در آن متحول می کند، عشق وعلاقه به امام با غلبه بر خودمحوری عاطفی وارتباطی انسان منتظر، گرایشات، علایق وهیجان های او را جهت ومعنا می بخشد. انسان به درجه ای از رشد می رسد که بین خود وتمام اجزای هستی، نوعی پیوند احساس می کند واین احساس یگانگی با هستی وجدایی ناپذیری از آن، سبب می شود او آرزومند کمال همه موجودات باشد. منتظر واقعی، تمام موجودات عالم را متعلق به امام ومحب او ویاور وهمسوی خود در مسیر کمال شایسته دانسته وبرای آن ها نیز حق کمال قائل می شود.
3. اطاعت
اطاعت از ریشه طوع به معنای همراهی وفرمانبرداری است که نوعی خضوع وفروتنی در برابر اطاعت شونده را دربر دارد. اطاعت معمولاً برآمده از معرفت ومحبت نسبت به اطاعت شونده است.
برای این که اطاعت، جزو فضایل به شمار آید باید دارای شرایط ذیل باشد:
1. فرمانبردار، شرایط اطاعت را بداند؛
2.با رغبت واختیار فرمان ببرد؛
3. با اعتقاد راسخ نفسانی به حسن آن، اختیارش کند؛
4. برآن مداومت واصرار داشته باشد (همو: ج3، 325).
در نظام هستی ومسیر زندگی انسان، یک سری قوانین تکوینی ویک سری قوانین تشریعی وجود دارند. قوانین تکوینی، مانند قوانین حاکم بر عالم طبیعت وجسم انسان تخلف ناپذیرند وکسی امکان عدول وسرپیچی از آن ها را ندارد. اما قوانین تشریعی با توجه به مختار بودن انسان، تخلف پذیرند. برخی از قوانین تشریعی صادره از جانب عقل بشری برای کنترل وسامان دهی روابط انسان هاست وبرخی دیگر از جانب خداوند برای او قرار داده شده است. این قوانین حکیمانه وعادلانه، افزون بر روابط بین انسان ها، رابطه بین انسان با خود، با طبیعت وسایر موجودات ورابطه با خدای سبحان وچگونگی تقرب به ساحت او را مورد توجه وتأکید قرار می دهد.
همه قوانین الهی منطبق بر نیازهای واقعی انسان، در راستای تکامل وبر اساس فطرت خدایی او بنا نهاده شده است وچنان که کسی فطرت خود را سالم وپاک نگه دارد در برابر فرامین وقوانین الهی تسلیم وخاضع خواهد بود. اطاعت، امری فراتر از عبادت است؛ زیرا ترجیح خواست اطاعت شونده بر خواست خویشتن است وعبادت اگر برآمده از اطاعت نباشد ارزش واقعی ندارد ونمی تواند اسباب تکامل وتعالی انسان را فراهم آورد؛ همچنان که عبادات چندین هزار ساله شیطان نتوانست مایه نجات او شود واو خواسته خود را به خواست خداوند ترجیح داد وبدین سبب از درگاه او رانده شد.
اطاعت محض از فرامین الهی، انسان را تا درجه ای از تقرب به خداوند بالا می برد که آثار الهی در او ظاهر می شود، به گونه ای که کار او کار خدا محسوب می شود. قرآن کریم اطاعت از رسول را اطاعت از خدا معرفی می کند (مریم:52). از آن جا که ائمه اطهار (علیهم السلام) انسان هایی کامل هستند که فطرت خود را از گرد وغبار نفسانیات به طور کامل صیانت کرده اند وهمچنین از بالاترین درجه معرفت ومحبت نسبت به خدای سبحان برخوردارند، مطیع ترین افراد نسبت به او ومظهر تام مرتبه الهیه هستند که همه افعال پروردگار متعال، به اذن الهی از آن ها برمی آید. نفع فرمان برداری وزیان تمرد انسان از قوانین الهی در درجه اول متوجه خود انسان ودر درجه بعد به جامعه انسانی وگاه به طبیعت اطرافش می رسد، اما برای ساحت کبریایی خداوند سبحان هیچ سود وزیانی ندارد.
الف) اطاعت از امام
هر امر تربیتی وقتی بروز وظهور پیدا می کند که به صورت عملکرد ورفتار جلوه کند. از این رو اگر معرفت ومحبت واقعی امام عصر (علیه السلام) در اندیشه وعاطفه فردی نفوذ کرده باشد، نمود آن به صورت اطاعت از امام جلوه گر می شود واین جاست که حقیقت معرفت ومحبت فرد نمایان شده ومی تواند مورد ارزیابی قرار گیرد. بنابراین مهم ترین کارکرد محبت، اطاعت یا پیمودن طریق محبوب است. بنابر آیه 31 سوره آل عمران، از محبّان حضرت احدیت انتظار می رود که از حضرت رسول واهل بیت - که نور واحدند - پیروی کنند واز تمام توانمندی های خود برای اجرای فرامین ومقاصد آنان بهره گیرند.
گفته شد که تمام دستورات الهی برای تکامل وتعالی بشر ومطابق با فطرت الهی است. از جمله والاترین ومهم ترین دستورات خداوند، پیروی از رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وجانشینان برحق اوست. خداوند رحمان برای ارتباط خود با بندگان دو راه ارائه فرموده؛ یک راه مستقیم که همان عبودیت وسجده ومناجات با پروردگار عالمیان است وراه دیگر - که به نوعی راه مذکور را نیز تحت الشعاع قرار می دهد وموجب مصونیت از اعوجاجات وانحرافات در آن مسیر می شود - طریق اتصال به ولیّ خدا وپیروی واطاعت از حجت اوست. آن چه اسباب غیبت ومحرومیت جامعه بشری را از حجت خدا فراهم کرد، نداشتن معرفت ودر نتیجه، تخلف از فرامین حجت خدا بود. لذا از جمله اهداف تربیتی انتظار، پرورش طوع ورغبت به فرمان برداری از امام عصر (علیه السلام) است؛ زیرا آنان مسیر وطریق الی الله ورسیدن به سعادت وآسودگی کامل وواقعی را می شناسند واین راه را به طور عملی پیموده اند.
خداوند در آیه 31 سوره آل عمران، پیروی از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را تنها راه محبوبِ خدا شدن معرفی می کند. از این رو اگر کسی محب واقعی خدا وامام عصر است، باید از او اطاعت کند تا به مقام حبیب الله نایل آید. از آن جا که انسان کامل، ظاهر وباطن عالم را به خوبی می شناسد، بهترین راهنمای فرد وجامعه برای رسیدن به کمال وسعادت واقعی است. بنابراین انسان باید با انجام اعمال صالح وشایسته، با نیت تقرب به خدا وحجت او مشتاقانه عنان اندیشه، احساس وعمل خود را به دست امام داده، تابع وهمراه امام شود تا مارق وزاهق نشود.
جامعه جاهل چیزی را از دست می دهد که مایه آرامش اوست وچیزی را جمع کرده وبه آن اعتماد می کند وبر پایه آن خرسند است که سبب ناآرامی اوست. آن ترک ناروا واین جذب نابه جا اضطراب آور است وچنین جامعه ای بین دو جدار فشار دهنده وو دو بند مهار کننده گرفتار می شود. کسی که این بندها را بشناساند، راه برون رفت از آن ها بیاموزاند وشیوه عملی آن را اراده کند انسان کامل است. حضرت ختمی امامت همانند ختمی نبوت، عهده دار چنین هدایتی است. (جوادی آملی، 1387: 121). برای پیروی از اوامر امام وآشنایی با آن اوامر، تأمل وتدبر در آیات قرآن واحادیث معتبر وادعیه ائمه اطهار (علیهم السلام) - البته در سایه راهنمایی های فقهای بی هوس ودین شناسان متدین - می تواند راهگشا باشد.
ب) عبودیت الهی
منتهای اطاعت از امام، رسیدن به مقام عبودیت حضرت رحمان است که از طریق اطاعت خلیفة الرحمان صورت می گیرد. قرآن کریم هدف از آفرینش انس وجن را عبادت وبندگی در برابر ذات باری تعالی معرفی می فرماید (ذاریات، 56). گرفتاری انسان در مسائل مادی زندگی ووجود ظلم وستم غالباً مانع رشد وتکامل معنوی انسان می شود. از این رو، هدف اصلی قیام امام زمان (علیه السلام) از تشکیل حکومت عادلانه، ایجاد بستر مناسب برای بندگی وعبادت است؛ همچنان که قرآن کریم این هدف والا را مورد تأکید قرار می دهد (نور، 55). با دقت در آیه فوق می توان دریافت که همه موارد پیشین، مقدمه ای برای عبودیت الهی، نفی هرگونه شرک از روی زمین واز زندگی انسان ها وفراهم کردن بستر های لازم برای عبادت فردی وجمعی است.
عبودیت فراتر ووالاتر از عبادت است؛ زیرا عبادت غالباً شامل یک سری اعمال ظاهری است که می تواند به ریا آلوده شده وبه شرک تبدیل شود. اما عبودیت، یعنی این که انسان در تمام شئون زندگی خود جز خدا نبیند وجز برای پیروی از دستورات او عمل نکند؛ وجود خود را مملکت پروردگار سبحان قرار دهد وآن را از تسلط سلطه گران درونی وبیرونی رها سازد.
هدف از قیام امام زمان (علیه السلام) وتربیت در مکتب انتظار، پرورش انسان هایی است که از دام نفس خود ودیگران رهیده اند ودل به مهر خدای سبحان سپرده اند ودر تمام ابعاد زندگی خویش سر سپرده مطلق او هستند. عبودیت در برابر خداوند، عهدی است که او در روز ازل وهنگام آفرینش انسان، با فرزند آدم بسته است؛ چنان که در آیات 60 و61 سوره یس آمده، تجلی این عهد، ولایت است؛ یعنی انسان با خدا پیمان بسته که جز ولایت خدا را نپذیرد وولایت احدی را در طول وعرض ولایت خدا قرار ندهد. البته پذیرش ولایت حضرات معصومین (علیهم السلام) از آن جهت که آنان مظهر اسماء الهی هستند، در حقیقت همان پذیرش ولایت الهی است.
خواسته امام زمان (علیه السلام) از شیعیان ومنتظران راستین، پای بندی ووفاداری به همان عهد دیرین است. ایشان می فرماید:
اگر شیعیان ما - که خداوند آنان را به اطاعت خویش موفق گرداند - در وفای به عهد الهی، هم دل وهم پیمان می شدند، سعادت دیدار ما از آنان به تأخیر نمی افتاد. (مجلسی، 1404: ج53، 177)
بنابرین یکی از اهداف مهم انتظار، تجدید عهد انسان با خداوند ووفای به عهد ورسیدن به مقام شامخ عبودیت الهی است؛ یعنی انتظار، مکتب تربیت بنده خداست. عصر ظهور، دوران شکوفایی بُعد عبادی انسان وسر سپردگی او در مقابل خدای سبحان وقرار گرفتن انسان در مقام عبودیت رحمان است.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فرمود:
أَبْشِرُوا بِالْمَهْدِی... یمْلَأُ قُلُوبَ عِبَادِهِ عِبَادَةً ویسَعُهُمْ عَدْلُهُ؛ (طوسی، 1411: 179)
بشارت باد به آمدن مهدی... او دل های بندگان را با عبادت واطاعت پر می کند وعدالتش همه را فرا می گیرد.
در دوران حکومت امام زمان طومار هرنوع شرکی درهم پیچیده می شود وبت های ظاهر وباطن فرو می ریزد. امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
فلَا یبْقَی فِی الْأَرْضِ مَعْبُودٌ دُونَ اللهِ عَزَّ وجَلَّ مِنْ صنَمٍ ووَثنٍ وغَیرِهِ إِلَّا وَقَعَتْ فِیهِ نَارٌ فاحْتَرَقَ. (صدوق، 1386: ج1، 605)
از این رو بالاترین هدف نظام تربیتی انتظار، معرفت الهی ونیل به مقام عبودیت وبندگی است. یکی از راه های نیل به مقام عبودیت خدا - که خود جزو اهداف غایی تربیت در مکتب اسلام وانتظار به شمار می رود - رعایت تقوای الهی است. تقوا از ماده «وقی» به معنای حفظ شیء از هر چیزی است که به آن آسیب می رساند (راغب اصفهانی،1392). بنابراین تقوا در حقیقت صیانت از روح الهی وحیات عقلی وانسانی است که امانت خاص خداست وانسان برای توفیق در این صیانت نیازمند کنترل درونی است. تقوا، خزیدن در کنج خانه وپرهیز از فعالیت های اجتماعی نیست، بلکه ایجاد نیرویی درونی در خود است که انسان به عنوان موجودی اجتماعی، ضمن حضور فعال در جامعه وحفظ خود از عثرات ولغزش ها به مبارزه با انحراف های جامعه نیز بپردازد. آیه 105 سوره مائده بر تقوای حضور تأکید می کند؛ یعنی اگر انسان، کنترل درونی را در خود ایجاد کرده باشد، قرار گرفتن در متن جریان های فاسد آسیبی به او نخواهد رسانید وانسان تحت تأثیر امواج منفی محیطی نخواهدبود. تقوای حضور در رویارویی انسان با جاذبه ها وکشش ها نمود پیدا می کند وسبب پویایی ورشد وبالندگی فرد وجامعه می شود. البته همواره پرهیز از حضور در مکان ها ومواضع گناه وفساد توصیه می شود، اما در صورت حضور انسان در جامعه ای فسادآلود ونداشتن شرایط امر به معروف ونهی از منکر واصلاح شرایط، تنها وظیفه او تقویت کنترل درونی است تا در فساد محیط حل نشود.
بنابراین یکی از اهداف تربیتی مکتب انتظار، پرورش تقوای الهی در جان منتظران ومؤمنان به امامت حضرت ولیّ عصر است. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
مَنْ سُرَّ أَنْ یکونَ مِنْ أَصْحَابِ الْقَائِمِ فَلْینْتَظِرْ ولْیعْمَلْ بِالْوَرَعِ ومَحَاسِنِ الْأَخْلَاقِ وهُوَ مُنْتَظِرٌ؛ (مجلسی، 1404: ج52، 140)
هرکس شادمان می شود به این که از یاران حضرت قائم باشد، باید منتظر ظهور او باشد وبر پایه تقوا وخوش خلقی رفتار کند، در حالی که منتظر است.
در دوران غیبت وآخرالزمان، گروه های انحرافی وفتنه های آخرالزمان در تلاشند تا با عناوین جذابی همچون ارتباط واتصال با امام زمان (علیه السلام) وایجاد توهم معیت، انتظار را از روح سازنده آن خالی کنند ومشتاقان را آرام آرام از اصول اعتقادی خود دور کرده واز انتظار، برای اهداف سکولاری خود پوششی بسازند. دوران غیبت، دوران رویارویی با فتنه ها وشبهات است وانسان منتظر، به نوعی در متن جریان های فاسد ودشوار وچالش برانگیز قرار می گیرد وبا توجه به ویژگی های دوران معاصر وگستردگی عرصه ارتباطات ونفوذ رسانه ها وشبکه های ارتباطی در زندگی انسان امروزی، می توان گفت قرار گرفتن در شرایط پرهیز وقرنطینه ای ناممکن به نظر می رسد ولازم است منتظران راستین با آراستگی به تقوا در جامعه حضوری فعال وسازنده داشته باشند ودر سایه بصیرت حاصل از تقوا، رسالت پیامبرگونه خود در زمینه ارشاد وتربیت افراد واصلاح اجتماع را به انجام رسانند؛ همچنان که انبیای الهی پس از تجهیز به سلاح تقوا اقدام به تربیت افراد واصلاح جامعه می کردند. در چنین شرایطی است که مؤمنان ومنتظران، نیازمند مداقه بیشتر در تقواپیشگی خود هستند تا بتوانند در برابر امواج وجریانات متعدد مقاومت نمایند وبار سنگین انتظار را با پرهیزکاری به سرمنزل مقصود برسانند.
ج) تحقق ووحدت خویشتن
چنان که گفته شد، حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) می فرماید: «کسی که بمیرد وامام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است.» روشن است مرگ جاهلی نتیجه وعصاره حیات جاهلی است. بنابراین از جمله اهداف تربیتی انتظار شیعی که با معرفت امام عصر (علیه السلام) همراه است، نجات آدمی از حیات ومرگ جاهلی وبخشیدن رنگ وصبغه عقلانی به حیات وممات اوست. جهل وعقل هر کدام مراتب ودرجاتی دارند وجاهلیت موردنظر در حدیث مذکور، مربوط به حقیقت جهل است. جهل نقطه مقابل علم نیست، بلکه نقطه مقابل عقل است ومراد از زندگی جاهلانه، زندگی به دور از فناوری وعلوم کتابی وحصولی بشری ورفاه زندگی مادی نیست؛ زیرا در طول تاریخ اقوام بزرگی با دارا بودن این عناصر به فلاکت وعذاب الهی دچار شدند وقرآن کریم از زندگی آن ها با عنوان جاهلی یاد می کند. حقیقت حیات جاهلی، حرکت در مسیر مخالف یا انحراف از مسیری است که انسان را به هدف خلقتش سوق می دهد که همان مسیر معرفت وعبودیت خداست وبا توجه به فرمایش رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) حیات عقلانی - یعنی شناخت وبندگی خدا - جز در پرتو معرفت ودر نتیجه اطاعت از امام عصر (علیه السلام) حاصل نمی شود.
عقل در دو سطح شناخت وعمل مطرح است؛ عقل ورزی در مقام شناخت، یعنی انسان فعالیت های شناختی خود را به گونه ای ضبط وکنترل کند که از کج روی در اندیشه مصون بماند. عوامل مؤثر در این زمینه عبارتند از: ارزیابی ادله (آل عمران: 65)؛ برخورداری از علم (عنکبوت: 43) وکنترل حب وبغض (بقره: 170)، ودر مقام عمل، یعنی عمل خود را تحت انقیاد علم خویش در آوردن. پس می توان بین علم وعقل رابطه ای برقرار کرد (باقری، 1388: ج1، 21 - 26).
در تعالیم اسلامی، عقل انسان با توجه به محدودیت ها وظرفیت خاص خود مورد توجه قرار می گیرد واز همین رو عقل را از گام گذاشتن به پشت پرده مجهولاتی که ظرفیت درک آن ها را ندارد نهی می فرماید (قطب، 1375: 96). امام باقر (علیه السلام) درباره روند رشد اندیشه وتعقل در نظام تربیتی مهدوی می فرمایند:
إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضعَ اللهُ یدَهُ عَلَی رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وکمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم‏؛ (کلینی، 1365: ج1، 25)
چون قائم ما قیام کند خداوند دست رحمت بر سر بندگان نهد تا در تعقل هماهنگ شوند وآرمان های آن ها کامل گردد.
از جمله اهداف بزرگ مکتب انتظار به تأسی از حکومت مهدوی، پرورش وتقویت عقول انسانی وکسب علم ودانش است تا منتظران با صعود به قلل معرفت وعقلانیت بتوانند در هدایت افراد متفکر به سمت آرمان های حکومت مهدوی کوشا باشند. البته عقلانیت مورد نظر در مکتب انتظار، بنابه فرمایش امام صادق (علیه السلام) در باب چیستی عقل: «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ واکتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ» (مجلسی، 1404: ج1، 116) عقل ولایی است که انسان را به مظاهر اسماء الهی ومبدأ وجود می پیوندد وبا عقل استقلالی مدرنیته که عقل انسانی را قادر به حل تمام معضلات فردی واجتماعی وبی نیاز از وحی وخدا می داند، بسیار متفاوت ودر حقیقت متباین است. هرکس عقل را با توجه به محدودیت ها وظرفیت های خاص آن شناخته وعقلانیت را در قلمرو وجودی خویش حاکم سازد، گوهر وجود خود را به گناه نمی آلاید ومتناسب با درجات رشد عقلانی خود، زشتی وتعفن وکراهت گناه را بازشناخته، از ارتکاب آن می پرهیزد. از آن جا که انسان پرتوی از کمال مطلق ونشأت گرفته از روح رحمانی است، در پرورش ابعاد گوناگون وجود خود مسئولیتی خطیر دارد وموظف است خود را به صفات خداوندی متصف وآراسته سازد وبا خداگونه شدن، به قرب مکانتی الهی نایل آید. از این رو انسانِ برخوردار از عقلانی ولایی، خود را به صفات عالیه انسانی واعتقاد واخلاق نیکو آراسته می سازد تا شایستگی مقام خلیفة اللهی را در خود ایجاد کند. از آن جا که صفات وویژگی های نیکو بالفطره در وجود انسان به ودیعه نهاده شده است، انسان می تواند با تلاش وفعالیت، آن فضایل را در وجود خود احیا وتقویت کند وبا کسب فضایلی همچون حقیقت جویی، استکمال، خداخواهی، زیبادوستی، زیباخواهی، احسان به خلق ووجدان بیدار، حیات طیبه ای برای خود فراهم آورد وبین خود وانسان کامل پیوندی برقرار نماید. آراستگی به مکارم اخلاق، در تعالیم اسلامی چنان جایگاه رفیعی دارد که نبی مکرم اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) هدف بعثت خود را تکمیل مکارم اخلاق وگسترش فضایل اخلاقی در جامعه معرفی می فرماید:
إِنمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاقِ؛ (همو: ج68، 382)
به راستی که من برگزیده شده ام تا مکارم وفضایل اخلاقی را کامل گردانم.
بنابراین، وجود منتظران نیز باید به عالی ترین صفات انسانی آراسته گردد تا شایستگی اتصال به عین الانسان را پیدا کنند واز زلال وجود او جرعه های معرفت وایمان برگیرند. پس یکی از اهداف مهم انتظار شیعی، آراستن انسان به صفات الهی است. منتظر در عصر انتظار افزون بر سعی در عبادت، تقوا وورع، باید مظهر اخلاق نیک بوده، هم در جنبه فردی وهم در جنبه اجتماعی متخلّق به اخلاق خدایی گردد وبه لحاظ اخلاقی هم سنخ حضرت ولیّ عصر باشد تا قابلیت ادراک انوار فیض ناشی از مبادی عالیه را در جان خود بیافریند. البته رسیدن به چنین مقامی قطعاً زحمت ورنج بسیاری به دنبال دارد ومجاهدت عظیمی را می طلبد. اما اگر فرد مجاهدت وتلاش وافر به خرج دهد، هدایت ورحمت الهی نیز رفیق راهش خواهد شد (عنکبوت: 69).
آراستگی مؤمنانِ به امام غایب ومنتظرانِ امام قائم به کمالات اخلاقی وسجایای انسانی به لحاظ بازتاب اجتماعیِ رفتار آنان به عنوان منتظران، بسیار مهم است. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
کونُوا لَنَا زَیناً ولَا تَکونُوا عَلَینَا شَیناً؛ (همو: ج68، 286)
زینت ما باشید، نه زشتی وعارِ ما.
پرهیز از گناه وآراستگی به مکارم اخلاقی، خود بر تکامل وتعالی عقل انسانی تأثیرگذار است وانسان را در مراتب بالاتر عقلانیت پیش می برد. انتظار از آن جهت که با محبت حضرت ولیّ عصر وخدای رحمان همراه است در تحول وتکامل ماهوی آدمی تأثیری بسزا دارد وارتباط عاطفی بین منتظر ومحبوب راستین سبب می شود انسان از لحاظ ظاهری وباطنی با محبوب خویش همگون ومتحد باشد تا بتواند با رهایی از محدودیت های عالم ملک، خود را با حقیقت ملکوتی امام عصر پیوند دهد وبه غنی سازی شخصیت خویش بپردازد. از این رو تمایلات نفسانی خود را تحت انقیاد عقل رام کرده در مسیر صحیح نیل به اهداف الهی از آن ها استفاده می کند.
 مولای متقیان در جنبه نظری «یعْطِفُ الرَّأْی عَلَی الْقُرْآنِ إِذَا عطَفُوا الْقرْآنَ عَلَی الرَّأْی» (شریف رضی، 1379: خ138) اندیشه ها ونظریات شخصی وامیال را مطابق قرآن، ودر جنبه عملی «یعْطِفُ الْهَوَی عَلَی الْهُدَی إِذَا عَطَفُوا الْهُدَی عَلَی الْهَوَی» (همو) امیال وهواهای نفسانی را مطابق هدایت می گرداند؛ یعنی منتظر به قدری به مولایش نزدیک شود که اگر استراحتی می کند، برای تجدید قوا وخدمت گزاری بهتر در راستای آرمان های حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) باشد.
حضرت علی (علیه السلام) درباره میانه روی واعتدال غرایز اصحاب حضرت مهدی (علیه السلام) می فرماید:
از یاران خود بیعت می گیرد که هرگز دزدی نکنند، زنا نکنند... به کم قناعت نمایند، طرفدار پاکی باشند، و.... (صافی گلپایگانی، 1419: 469)
تمام مفاد این پیمان نامه، حاکی از ارضای معقول غرایز ومنقاد کردن آن ها تحت فرمان الهی است. غنای شخصیتی زمانی حاصل می شود که انسان به همه ابعاد وجودی ونیازهای جسمی وروحی خود توجه کند ورشد وتحول وتکامل ابعاد انسانی به صورت هماهنگ انجام شود.
رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) درباره بهبود کیفیت زندگی در زمان حضرت مهدی (علیه السلام) می فرماید:
یتَنَعَّمُ أُمَّتِی فِی زَمَنِ الْمَهْدِی (علیه السلام) نِعْمَةً لَمْ یتَنَعَّمُوا قَبْلَهَا قَطُّ. (مجلسی،1404: ج51، 83)
امت من در زمان مهدی آن چنان به نعمت ها (مادی ومعنوی) دست می یابند که در هیچ زمان این گونه نبوده است.
از آن جا که انسان کامل اسوه حسنه است، می توان با الگوبرداری از آن حضرت به توسعه وغنای شخصیت انسانی دست یافت؛ اما نکته مهم در این میان، وحدت بخشی به جنبه ها وبرنامه های رشد وتعالی انسان وهدایت همه آن ها به صورت هماهنگ وهدفمند در جهت ولایت پذیری وپرهیز از هرگونه تشتت وپراکندگی است؛ زیرا تشتت در پرورش موجب افت وفقر شخصیتی می شود که متباین با اهداف کمال آفرین انتظار شیعی است. بنابراین یکی از اهداف تربیتی انتظار، توجه به رشد وپرورش تمام ابعاد وجودی انسان با توجه به درجه شرافت هر بعد است.
د) تنظیم روابط با دیگر انسان ها
از جمله اهداف تربیتی انتظار، تبیین وتصحیح علمی وعملی ارتباط با دیگر انسان هاست که با توجه به تعالیم مکتب نبوی وعلوی در ابعاد مختلف مورد توجه قرار می گیرد.
در نظام تربیتی انتظار - که هدف آن تحقق اهداف الهی وسیر جامعه به سوی الله است - باید دقت شود در پرتو رعایت حقوق تکوینی افراد ووظایف اجتماعی، ارتباطات سالم ودرستی با دیگر افراد جامعه برقرار شود. ارتباط مؤمنان با یکدیگر وارتباط آنان با سایر مردم، باید بر اساس اصول ارتباط اسلامی وآموزه های وحیانی، در نهایت دقت صورت گیرد تا موجب جذب دل ها به نظام آرمانی مهدویت گردد. قرآن کریم تعدی از حدود وحقوق الهی را ستم می داند (نک: بقره: 229).
یکم. ارتباط اجتماعی
آن چه در بعد اجتماعی تربیت مهدوی مورد توجه ودقت قرار می گیرد، این است که متربی تنها به سبب جو حاکم بر جامعه واجتماعات مهدوی با آنان هم آوا نشود، بلکه با نگاه به فطرت خداجو وآشنا به ولایت وارتقای کرامت وجودی خود، همراهی با جمع را انتخاب کرده ودر فعالیت های مجامع مهدوی ومعنوی، آگاهانه ومشتاقانه با تمام توان مشارکت کند. در چنین شرایطی کم تعداد بودن منتظران در مقایسه با دیگران، برای ادامه تلاش در مسیر انتظار در متربی تردیدی ایجاد نخواهد کرد وپرشمار بودن جماعت غیرمعتقد برای او جاذبه وفریبندگی نخواهد داشت؛ زیرا حرکت او برآمده از درون واز هسته مرکزی وجودش است، نه از امری سطحی وصوری. بنابراین شناسایی ارزش های جامعه مهدوی وایمان قلبی به آن ها می تواند فرد را به شرکت داوطلبانه ومسئولانه در فعالیت های مربوط به جوامع کوچک وبزرگ سوق داده وبه رعایت حقوق دیگران وادارد.
یکی از عالی ترین تجلیات روابط انسانی مبتنی بر نظام مهدوی، احسان ونیکی به مردم است. قرآن کریم احسان ونیکی را امر خدا (نحل: 90) ونیکوکاران را شایسته پاداش عظیم می داند (بقره: 112). احسان ونیکی در حق افراد جامعه، شکل های گوناگونی دارد؛ گاه به رفع نیاز جسمانی وفیزیولوژیکی وفراهم کردن آسایش مادی، گاه با روشنگری وهدایت، وگاه با همدلی و... در جامعه آرمانی مهدوی به گسترش تفاهم وصمیمیت میان مردم توجه ویژه ای صورت می گیرد. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
وضع مردم [در دوران ظهور] سامان می یابد، میان آنان اتحاد برقرار می شود، قلوب ناسازگار به هم نزدیک می شوند والفت می گیرند، خداوند در زمین معصیت نمی شود، حدود خداوند در میان بندگان اجرا وبرپا می شود وخداوند، حق را به اهلش برمی گرداند. (صدوق، 1386: 346)
امام باقر (علیه السلام) درباره برقراری ارتباط انسانی واحسان وتعاون خطاب به منتظران می فرماید:
باید نیرومندان شما به ناتوانان کمک کنند وتوانگران به مستمندان برسند. هریک از شما باید چنان که نیک خواه خود است، در مقابل برادر دینی خود نیز چنین باشد.... اگر چنین بودید وبدین گونه که سفارش می کنیم رفتار کردید، هریک از شما اگر از جهان درگذرد وقائم ما را درک نکرده باشد، شهید به شمار خواهد آمد. (صافی گلپایگانی، 1419: 512)
از دیگر از وجوه ارتباط اجتماعی، سازگاری ومخالفت با جامعه است. مکتب تربیتی انتظار با هرگونه سازشکاری مخالف است، اما منتظران به سازگاری با جامعه توصیه می شوند. سازگاری یعنی انسان ضمن حفظ ویژگی های فردی، درصدد تفاهم واتحاد با دیگران برآید. اما سازش یعنی تسلیم در برابر جمع وتأیید وضع موجود که مکتب انتظار مخالف آن است ومنتظران موظفند ضمن رعایت اصول نقادی وبدون توهین وتعرض به دیگران، ضمن تبیین کاستی های وضع موجود در هدایت جامعه به سوی آرمان های جامعه مهدوی جدّ بلیغ نمایند.
دوم. ارتباطات اقتصادی
مسائل اقتصادی به ویژه امر تولید، توزیع ومصرف، از جمله اموری هستند که باید بر اساس اهداف الهی تنظیم واجرا شوند. در مکتب اسلام هدف از ارتباط اقتصادی، ثروت اندوزی ورسیدن به سود مادی روزافزون نیست، بلکه هدف، فراهم کردن رفاه همگانی وبنیان قوام جامعه بر اساس قوانین الهی واسلامی وعدالت است تا از فاصله های طبقاتی میان مردم تا حد امکان کاسته شود. هدف، واسطه ای از روابط وتعاملات اقتصادی، دست یابی به مواسات در اموال وتحقق عملی رفاه عمومی وعدالت اجتماعی است که خود این هدف، فراهم کردن بستر وزمینه ای برای نیل به هدف اصلی خلقت یعنی عبودیت وبندگی در برابر خداست. از این رو اسلام برای مصرف نیز قواعد وقوانین خاصی را وضع کرده است تا همه مردم بتوانند به دور از افراط واسراف در سایه روابط اقتصادی سالم، از امکانات ومنابع خدادادی بهره مند شوند. بنا به فرموده قرآن، افراد مؤمن وصالح، اموال ونعمت هایی را که به آنان عطا شده با قرار دادن در سیر الهی، ارزشمند می سازند (سبأ: 37).
از جمله آرمان های حکومت مهدوی، برقراری عدالت اقتصادی وایجاد اقتصادی سالم والهی در جهان وفراهم کردن زندگی سالم وشاد برای همه مردم است. در نظام مهدوی، فقر وناداری ونظام طبقاتی جامعه برچیده شده، وحدت وبرادری در میان مردم حاکم می شود وزندگی مردم سامان می یابد. امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
در زمان حضرت مهدی (علیه السلام) آن چنان در میان مردم مساوات وبرابری برقرار می شود که دیگر کسی نیازمند زکات نیست ووضع معیشتی مردم سامان می یابد. (مجلسی، 1404: ج51، 390)
سلامت اقتصادی، افزون بر پاک زیستی فردی موجب قانونمندی روابط مالی افراد جامعه ورعایت حقوق دیگران وایجاد نظم اجتماعی وامنیت روانی می گردد. امام زمان (علیه السلام) در دعای شریف خود، در دو عبارت متوالی «وَطَهِّرْ بُطُونَنَا مِنَ الْحَرَامِ والشُّبْهَةِ واکفُفْ أَیدِینَا عَنِ الظُّلْمِ والسِّرْقَةِ» (مکارم شیرازی، 1387: 200) طهارت اقتصادی فردی وجمعی را به منتظران متذکر می شود. آن حضرت در این دعا نه تنها توفیق پرهیز از حرام را از خداوند درخواست می کند، بلکه توفیق توقف در نزد هر شبهه ای را نیز مسئلت می نماید. در عبارت بعدی نیز امام (علیه السلام) برای مؤمنان وجامعه اسلامی، دستانی پاک وبه دور از ظلم، خیانت وسرقت که با به کارگیری تمام توان خود در اصلاح جامعه وتولید اقتصادی وایجاد عدالت اقتصادی، زمینه رونق طهارت انسانی وعبودیت الهی را فراهم سازند، آرزو می کند.
از جمله اهداف انتظار، ایجاد فعالیت های اقتصادی سالم ومشروع است تا زمینه ارتزاق افراد فراهم شود وفرد وجامعه از محصول آن بهره مند شوند. همچنین با اهتمام به اقتصاد سالم از رواج مشاغل ومکاسب حرام وناسالم وکسب درآمد های حرام ومبهم جلوگیری به عمل آید. تلاش در توسعه اقتصادی به ویژه پرداختن به امر تولید مرغوب ومطلوب در سرزمین های اسلامی ومصرف تولیدات داخلی، سرزمین های اسلامی را از وابستگی اقتصادی به ممالک کفر که به وابستگی یا تأثیرپذیری فرهنگی وسیاسی می انجامد رهایی می بخشد.
سوم. ارتباط سیاسی
در حقیقت بنیادی ترین مبنای حکومت مهدوی، نفی تفکر جدایی دین از سیاست است. بنابراین موضوع حکومت وچگونگی تعامل منتظران با آن، یکی از مهم ترین مسائل مکتب مهدویت وانتظار در زمینه مسائل سیاسی به شمار می آید. از جمله وجوه شاخص نظام مهدوی، جنبه سیاسی وتشکیل حکومت عدل جهانی به دست حضرت حجت است وپیداست که اجرای احکام وبرنامه های سیاسی، اجتماعی وقضایی، حقوقی و... نیازمند تشکیلات وسیعی است که تنها در پرتو حکومت اسلامی مقدور است. مثلاً جهاد ودفاع از دین خدا چگونه بدون فرماندهی رهبری با بصیرت والهی ممکن است؟ حتی عبادات واحکام فردی نیز در سایه حکومت اسلامی بهتر وصحیح تر اجرا می شود. آیات وروایاتی که به فرمان برداری از اولیای الهی توصیه فرموده اند، هیچ محدوده وقیدی برای زمینه اطاعت مطرح نکرده اند. لذا در زمینه سیاسی نیز با توجه به آیات قرآن وروایات وارده به ویژه توصیه حضرت ولیّ عصر: «وَأَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حدِیثِنَا فإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیکمْ وأَنَا حُجَّةُ اللهِ عَلَیهِمْ...» (مجلسی، 1404: ج53، 181) وظیفه منتظران در دوران غیبت، مراجعه به ولیّ فقیه جامع الشرایط وپیروی از اوامر اوست. از این رو حکومتی که ولیّ فقیه جامع الشرایط در رأس آن قرار دارد، حکومتی است که منتظران باید در تقویت وتحکیم آن کوشا باشند. مثلاً در جامعه اسلامی ایران، حمایت از نظام ویاری آن برای دستیابی به اهداف بلند درون مرزی وگسترش آن به فراسوی مرزهای جغرافیایی از وظایف منتظران ونشانه های انتظار است وبه نوعی پیروی از اوامر ولیّ فقیه در همه مسائل سیاسی واجتماعی وفردی، تمرینی است برای تبعیت کامل از امام عصر (علیه السلام) وخط بطلانی است بر تفکر باطل جدایی دین از سیاست. منتظران واقعی به نشانه پیروی از امام زمان خویش، صادقانه خود را مطیع صلاحدیدها واوامر نایب او قرار می دهند ومصلحت اندیشی ها وتشخیص های خود را تسلیم وفدای مصلحت اندیشی های رهبر حکومت اسلامی می کنند.
به فرموده قرآن کریم، ایجاد روابط با دیگر ملل واقوام، انتظار نظام تربیتی اسلامی - مهدوی، دشمنی نکردن واحترام به حقوق مللی که نسبت به اسلام ومسلمین رفتاری خصمانه وتهاجمی ندارند، برای گسترش اسلام وحفظ عزت مسلمین است (ممتحنه: 8). اما خداوند، ارتباط با ملت ها واقوامی که قصد ستیزه جویی وضربه زدن به اسلام ومسلمین دارند را نفی، وایجاد ارتباط وتعامل دوستانه با آنان را ظلم معرفی کرده از مسلمانان می خواهد با تمام قدرت در برابر آنان بایستند (ممتحنه: 9). در آیات مختلف، مؤمنان به جنگیدن برای رفع فتنه (بقره:193)، کشتن پیشوایان کفر (توبه: 12) وبسیج همه نیروها برای جنگ با دشمان خدا (انفال: 60) دعوت شده اند. این دستور سیاسی - اجتماعی هیچ محدوده زمانی ومکانی ندارد ومردان وزنان مسلمان باید روح حماسی وجهادگری را حفظ کنند ونسل های بعدی را با این روحیه تربیت نمایند. جهاد در رکاب حضرت ولیّ عصر (علیه السلام) وشهادت در راه آرمان های ایشان از آرزوهای بزرگ منتظران است که سحرگاهان در عهد خویش با امامشان آن را از خدا می طلبند.
در نظام تربیتی وحکومتی حضرت مهدی (علیه السلام) بر اساس بینش اسلامی وقرآنی، روابط صحیح وپربازدهی به لحاظ مادی ومعنوی در میان افراد بشری در نقاط گوناگون جهان ودر میان اقوام وملل مختلف ایجاد خواهد شد ودوستی وبرادری که برآمده از گسترش توحید ویگانه پرستی است در میان مردم جهان رواج پیدا خواهد کرد. در روایتی از امیر مؤمنان (علیه السلام) آمده است:
یقُومُ قَائِمُنَا... ثُمَّ یجْمَعُهُمُ اللهُ عَلَی أَمْرٍ وَاحِدٍ؛ (نعمانی، 1363: 206)
قائم ما قیام می کند... سپس خداوند همه آنان را بر محور یک امر گرد می‏آورد.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید:
لَیرْفَعُ عَنِ الْمِلَلِ والْأَدْیانِ الِاختِلَافُ؛ (مجلسی، 1404: ج53، 4)
[مهدی منتظر] پراکندگی را از ملت ها وادیان برمی دارد.
بنابراین هدف از تعاملات بین المللی وسیاسی در مکتب انتظار، کسب عزت وقدرت اسلام وترویج واشاعه فرهنگ اسلامی انتظار در سطح جهان است.
چهارم. ارتباطات فرهنگی
اگر برنامه های بنیاد ها ونهادهای فرهنگی جامعه در راستای دست یابی به هدف اصلی جامعه منتظر، یعنی قرب الهی تنظیم واجرا گردد، فرهنگ حاکم بر جامعه را متحول می سازد ودر جهت آرمان های الهی ارتقا می بخشد. برای ارتقای فرهنگی جامعه باید دو اقدام هم زمان صورت گیرد: 1. ایجاد مظاهر فرهنگی متناسب با آرمان های جامعه مهدوی؛ 2. زدودن مظاهر وعوامل فرهنگ فساد وابتذال. با این دو اقدام می توان گرایشات افراد را به سمت تمایلات متعالی معطوف کرد. قرآن کریم از جمله اهداف رسالت انبیا (علیهم السلام) به ویژه پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) را برپایی فرهنگ مبتنی بر ارزش های الهی وپالایش جامعه از فرهنگ وآداب نادرست وانحرافی بیان می دارد (اعراف: 157). دوران طلایی حکومت مهدوی، عصر گسترش فرهنگ سالم واسلامی در همه ابعاد وسطوح جامعه وزدودن آداب ورسوم غلط، ناسالم، پیرایه وخرافه است. اساساً انقلاب مهدوی در حقیقت انقلابی فرهنگی است وبا تحول آفرینی در فرهنگ جامعه از طریق فرهنگ سازی دینی، جامعه را ارتقا می بخشد.
یدعوا الناس الی الکتاب الله وسنة نبیه...؛ (عیاشی، 1363: ج2، 57)
[مهدی] مردم را به سوی کتاب خدا وسنت پیامبر دعوت می کند.
یظْهَرُ عَلَی الثَّقَلَینِ ولَا یتْرُک فِی الْأَرْضِ دَمَینِ؛ (نعمانی، 1363: 275)
بر ثقلین (انس وجن) پیروز می شود ودر زمین جایی را بدون کشت وزرع (بیهوده وعاطل وبی‏ثمر) رها نکند.
از جمله اقدامات امام زمان (علیه السلام) در دوران حکومت خویش، تغییر ساختار های معیوب وانحرافی فرهنگی است. از آن جا که عوامل انحراف وموانع رشد انسان ها غالباً در ابعاد فراانسانی وانسانی (من الجنة والناس) ونهادها وساختارهای فرهنگی - اجتماعی (مسجد ضرار ودر شرایط امروزی مطبوعات ورسانه ها) شناسایی می شود وبا توجه به روایات وارده در این باره، به نظر می رسد اقدامات حضرت ولیّ عصر در رفع موانع ارتقای فرهنگی وتغییر ساختار های معیوب در سه بعد فراانسانی، ساختاری وانسانی صورت می گیرد.
بر اساس روایاتی از امام صادق (علیه السلام) در بعد فراانسانی، ابلیس در دوران ظهور، سلطه ای نخواهد داشت. آن حضرت می فرماید:
خداوند تا روز قیام قائم ما به شیطان مهلت داده است. وقتی [قائم قیام می کند و] به مسجد کوفه می رود در آن هنگام شیطان - در حالی که با زانوان خود راه می رود - به آن جا می آید ومی گوید: «ای وای بر من از امروز!» پس حضرت مهدی پیشانی او را می گیرد وگردنش را می زند وآن هنگام، روز وقت معلوم است که مهلت شیطان به پایان می رسد. (عیاشی، 1363: ج2، 243)
از لحاظ ساختاری، با حذف وتغییر ساختارهای ضدفرهنگی وایده های ناسالم وشرک آلود، کاستی های فرهنگی جامعه را از میان برمی دارد، حکمرانان ستم پیشه را عزل می کند وزمین را از هر نیرنگ پاک می سازد (مجلسی، 1404: ج51، 120). در بعد انسانی با حذف یا اصلاح مفسدان واشرار، مانع اشاعه منکرات وباطل گرایی، فساد وفحشا وخشونت در جامعه می شود:
تهلک الاشرار وتبقی الاخیار؛ (صافی گلپایگانی، 1419: ج4، 592)
اشرار وبدان نابود می شوند ونیکان واخیار باقی می مانند.
در نظام تربیتی انتظار نیز با پیروی از نظام تربیتی مهدوی، اصلاح فرهنگ جامعه وتصحیح ارتباطات فرهنگی یکی از اهداف مهم به شمار می رود. این نظام تربیتی بر آن است تا با پرداختن به ابعاد ساختاری وانسانی، ریشه کنی فرهنگ منحط وایجاد فرهنگ اخلاقی والهی به فرهنگ سازی جامعه همت گمارد. با توجه به درهم آمیختگی فرهنگ جوامع اسلامی با فرهنگ کنونی غرب، از جمله اهداف تربیتیِ مکتب انتظار آن است که منتظران ومتربیان را به بینش وبصیرتی برساند که بتوانند با روشن اندیشی به تأسی از رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) مواردی از فرهنگ غربی را که جنبه انسانی داشته وتباینی با فطرت، کرامت وحریت انسانی ندارد ومقبول مکتب اسلام است از موارد منحط وابتذالی آن، متمایز نماید؛ همچنان که رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) در مواجهه با فرهنگ حاکم بر عربستانِ آن روز، برخوردی گزینشی داشت واحکام مقبول از آن فرهنگ، به عنوان احکام امضایی، در میان احکام اسلامی دیده می شود. این نوع برخورد غیرمتعصبانه، افزون بر تأمین سلامت فرهنگی منتظران، زمینه های ترویج فرهنگ مهدوی را نیز فراهم می سازد.
ه) بهره وری صحیح از طبیعت
یکی از جنبه های برقراری تعامل وارتباط صحیح با طبیعت، استفاده شایسته ومشروع از مواهب خدادادی طبیعی است. بدون تردید استفاده نادرست از طبیعت ونابود کردن آن، نه تنها موجب هدر رفتن این منابع خدادادی ومحرومیت نسل های آتی از آن ها می گردد، بلکه عواقب این برخورد نادرست متوجه خود انسان نیز می شود. همچنان که امروزه بسیاری از آلودگی های محیط زیست موجب بروز انواع بیماری ها برای ساکنان کره زمین شده است. از این رو مکتب اسلام ضمن دعوت به بهره مندی صحیح از منابع طبیعی، انسان ها را از فساد وتباهی وهرگونه افراط واسراف پرهیز می دهد (بقره: 60). انسان در عصر حکومت مهدوی به چنان بلوغ عقلی ومعنوی ای دست می یابد که حتی تعامل وارتباطش با طبیعت نیز بر مبنای عدالت ومطابق با قوانین الهی قرار می گیرد. امام باقر (علیه السلام) درباره استفاده مطلوب از طبیعت وآبادانی زمین در عصر نورانی ظهور می فرماید:
فَلَا یبْقَی فِی الْأَرْضِ خَرَابٌ إِلَّا عُمِّرَ؛ (صدوق، 1386: ج1، 603)
هیچ جای خرابی در زمین باقی نمی ماند، مگر این که آباد وبازسازی شود.
نگاه انسان منتظر به طبیعت، نگرش ابزاری نیست، بلکه نگرشی ارتباطی است ومنتظران واقعی تنها به دنبال تصرف وتسلط بر طبیعت نیستند، بلکه به سبب رشدی که در مبادی معرفتی، عاطفی وارادی خویش پیدا کرده اند احساس نوعی پیوند ویگانگی با هستی نموده، آرزومند کمال طبیعت وهمه موجودات هستند. این ارتباط عمیق در بستر فرهنگ مهدوی حاصل شده، لذا منتظران از همان ابتدا نسبت به طبیعت وچگونگی بهره برداری از آن احساس مسئولیت می کنند. در زمزمه های عاشقانه دعای عهد آمده است: «وَاعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَک». اینان اگر از طبیعت بهره ای می گیرند، برای رسیدن به مقام قرب خداست. از سویی بر مبنای هستی شناسی نظام تربیتی انتظار شیعی، همه اجزا وذرات جهان در سیر به سوی کمال مطلق هستند، اما به جهت سلسله مراتب وجودی، ارتقا وصعود آن ها به وسیله واسطه هایی انجام می گیرد وانسان یکی از مهم ترین واسطه هاست. جماد در مسیر کمال خود به نبات وحیوان وانسان ارتقا یافته، از طریق پیوند انسان ها با انسان کامل به سمت کمال مطلق نایل می شوند. از این رو انفکاک آدمی از مسیر انسانیت وعبودیت سبب خروج مراتب پایین وجود از مسیر کمال خواهد بود. همچنین تضییع نعمت ها واسراف نیز موجب تأخیر وانحراف جماد، نبات وحیوان در سیر کمالی خواهد بود که این خود ظلم بزرگی درحق آنان ومغایر ومباین با آرمان های نظام عدالت گستر مهدوی به شمار می آید که درپی اقامه عدالت آفاقی وانفسی است. بنابراین یکی از اهداف مکتب تربیتی انتظار، تصحیح ارتباط انسان با طبیعت به عنوان آیتی از آیات الهی وایجاد حس همبستگی با آن است.

نتیجه

فرهنگ انتظار در مفهوم پویا ورویکرد شیعی آن، حالتی آرمانی است که فرد آن را مقصد خود قرار می دهد ودر حکم فرایندی است که فرد با قرار گرفتن در جریان آن، تکامل ماهوی پیدا کرده ودر تکامل وتوسعه این فرهنگ می کوشد. انتظار در شخص، گرایش دائم به سمت مراتب عالی تر ایجاد می کند. هدف تربیتی انتظار این است که آدمی را با حقیقت ولایت آشنا وهمراه سازد که این آشنایی ومتابعت، همان هستی معنوی آدمی را تشکیل می دهد وهر فرد بر حسب درک واستعداد خود ارزش های والایی را در وجود خود سامان می بخشد. انتظار در حقیقت اتصال به مقام ولایت ودرک حقیقت وجودی ونیازهای واقعی خویشتن است که انسان را در مسیر فیض گیری مداوم از نورولایت وواسطه فیض الهی قرار می دهد وبدین ترتیب او را در عبور از غرایز به سمت مفاهیم ارزشی وتبعیت ارزش های دانی از ارزش های عالی یاری می رساند. در چنین شرایطی انسان با گذشتن از لذات شخصی وارزش های نسبی واجتماعی، در عالمِ ارزش های بی حد ومرز وفوق زندگی محدود ومحصورِ فرد واجتماع، گام می نهد. معرفت امام ضمن توسعه افق های شناختی انسان وآماده کردن وایجاد توانایی در انسان برای نیل به سمت معرفت الهی که غایت علوم ومعارف است به سبب درکی که نسبت به ولیّ خدا در انسان ایجاد می کند خودبه خود کشش ورغبتی در جان منتظر ایجاد می کند وچنان او را واله وشیدای امام عصر (علیه السلام) ودر نهایت واز طریق امام، شیفته مبدأ هستی ومهرآفرین می نماید که فرد با همه وجود فقر خود را درک نموده، به تحقق وتوسعه وتکمیل وجودی خود احساس نیاز پیدا می کند ودر مسیر اطاعت از امام قرار می گیرد که این اطاعت او را به سمت عبودیت وتقوای الهی سوق می دهد. این امر خود انگیزه ونیرویی برای خودافزایی معرفتی وعاطفی وعملی وهمچنین وحدت بخشی به تمام ادراکات وتمایلات را در فرد ایجاد می کند. انتظار وتکامل در مسیر آن دیدگاه ها وعواطف وهیجانات فرد را نسبت به سایر انسان ها وموجودات غیر انسان تحت الشعاع قرار داده موجب ایجاد انعطافی خاص در ادراک وروابط با آن ها می شود.

منابع

 - ابن بابویه، علی بن حسین، الامامة وتبصرة من الحیرة، قم، مدرسة الامام المهدی (علیه السلام)، 1404ق.
 - انصاری، محمدعلی، دولت موعود، مشهد، بیان هدایت نور، 1386ش.
 - باقری، خسرو، نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، تهران، انتشارات مدرسه، 1388 ش.
 - جوادی آملی، عبد الله، ادب فنای مقربان: شرح زیارت جامعه کبیره، قم، اسراء، 1384ش.
 - جوادی آملی، عبد الله، امام مهدی، موجود موعود، قم، اسراء، 1387ش.
 - حرّانی، حسن بن علی بن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1421ق.
 - راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات لألفاظ القرآن، دمشق، دارالعلم، 1392ش.
 - شریف رضی، نهج البلاغة، ترجمه: محمد دشتی، قم، نشر مشرقین، 1379ش.
 - شکوهی، غلام حسین، مبانی واصول آموزش وپرورش، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، 1368 ش.
 - صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، قم، سیدة المعصومة، 1419ق.
 - صدوق، محمد بن علی بن حسین، کمال الدین وتمام النعمة، ترجمه: منصور پهلوان، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1386ش.
 - طوسی، ابی جعفر محمد بن حسن، الغیبة للحجة، قم، مؤسسه معارف اسلامی، 1411ق.
 - علی پور، محمد حسن، «حرکت حبی وانسان کامل»، فصل نامه هفت آسمان، ش42، 1388ش
 - عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، تحقیق: هاشم رسولی محلاتی، تهران، العالمیة اسلامیة، 1363ش.
 - قطب، محمد، روش تربیتی اسلام، ترجمه: سید محمد مهدی جعفری، شیراز، دانشگاه شیراز، 1375ش.
 - کلینی، ابی جعفر محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1365ش.
 - گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم (علیه السلام)، فرهنگ جامع سخنان امام حسین (علیه السلام)، ترجمه: علی مؤیدی، قم: نشر معروف، 1387ش.
 - مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1404ق.
 - محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمة، تهران، مؤسسة النشر الاسلامی، 1362 ش.
 - مصباح یزدی، محمد تقی، آفتاب ولایت، قم، مرکز انتشارات مؤسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی (رحمه الله)، 1382ش.
 - مطهری، مرتضی، انسان در قرآن، تهران، انتشارات صدرا، 1369ش.
 - مکارم شیرازی، ناصر، کلیات مفاتیح نوین، قم، انتشارات مدرسه امام علی بن ابی طالب (علیه السلام)، 1387ش.
 - موسوی اصفهانی، محمدتقی، مکیال المکارم، ترجمه: سید مهدی حائری قزوینی، قم، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1383ش.
 - نعمانی، ابی عبد الله محمد بن ابراهیم، کتاب الغیبة، تهران، مکتبة الصدوق، 1363ش.

پى نوشت ها:

ــــــــــــــــــــــ

(1) استادیار گروه‌ علوم تربیتی دانشگاه اصفهان‌.
(2) دانشجوی‌ دکتری فلسفه تعلیم وتربیت دانشگاه اصفهان. (نویسنده مسئول) (taha313110313@gmail.com)
(3) کارشناسی ارشد تاریخ وفلسفه آموزش وپرورش.
(4) مهندس مکانیک.

مقاله هاى مهدوى : ۲۰۱۸/۰۵/۱۶ : ۴.۹ K : ۰
: مجله مشرق موعود
comments:
no-comments