مقاله ى برگزيده:
المسار:
فارسی » مقاله هاى مهدوى
الفهرس
مقاله هاى مهدوى

(۳۶۱) اثبات امامت وانسان کامل (۲)

اثبات امامت وانسان کامل (2)

رحیم لطیفی
فصلنامه انتظار موعود – شماره 18 – بهار وتابستان 1385

اشاره
در بخش نخست، پیشینه انسان کامل در مکاتب فکری، پیدایش اصطلاح انسان کامل، تبیین جایگاه او در چینش هستی با دید عرفانی، بیان شده ویکی از ادله عرفانی مدعی وجود انسان کامل واین اصل که در هر زمان، تنها یک انسان کامل پا در رکاب است، بررسی شد.
در این بخش، پس از بیان دلیلی دیگر بر اثبات واستمرار وجود انسان کامل وبرهانی شدن این موضوع، به دنبال تطبیق این اصل اصیل، بر وجود مبارک امام (علیه السلام) هستیم واین مهم را -که یکی از ادله عقلی اثبات امامت به شمار میرود- با نگاه وروشی تازه، به تماشا مینشینیم.
ابتدا سیما، وظایف وویژگیهای نبی، ولی وامام (پیشوای الهی) در پرتوی آیات وروایات ترسیم وپس از آن، سیما، وظایف وویژگیهای انسان کامل، در سایه سخنان وآثار عرفا، حکمت متعالیه ومتون ادبی تصویر میشود. آن گاه، تطبیق وهمخوانی این دو مفهوم در قالب یک وجود، خاطرنشان میگردد. برای تأیید وتحکیم این تطبیق، از سخنان مشاهیر فن، گواههایی فراخوانده میشود، تا باید واستدلال، جای شاید واحتمال بنشیند. با نقد وبررسی برخی دیدگاههای افراطی وتفریطی درباره انسان کامل، هر مانعی از سر راهِ این همخوانی برداشته میشود.
دلیل اول لزوم انسان کامل در گستره هستی
دلیل عمده ومورد توجه بیشتر عرفا -که بر هستی شناسی عرفانی مبتنی بود- در بخش نخست این نوشتار تدوین شد، که فشرده آن یادآوری میشود:
هر یک از مخلوقات، مظهر وجلوه اسم یا اسمای الهیاند وهر چیز، به محدودیت واندازه خودش آینهای برای نمایش اسماء الهی است. عالم عقل، تنها اسماء تنزیهی حق -سبحانه- را جلوه میدهد، عالم ماده، اسماء تشبیهی او را وعالم مثال... هر چند خداوند خود را در ذات خود میبیند وشاهد ومشهود است، اما جلاء (در خود دیدن)، غیر از استجلاء (خود را در غیر دیدن) است. صاحب کمال، به کمالات خود علم دارد؛ ولی در آینه دیدن، لذت دیگر دارد؛1 پس در آفرینش، آینههایی هستند؛ ولی تمامنما نیستند وبه مظهر وآینهای نیاز است که نشان دهنده همه اسماء وصفات باشد. این، همان انسان کامل است که از سویی، جنبه عنصری وطبیعی دارد ومصداق "یأکل الطعام ویمشی فی الاسواق"2 است واز سوی دیگر، جنبه آسمانی دارد ومصداق "دنی فتدلی فکان قاب قوسین او ادنی"3 است.
دلیل دوم لزوم انسان کامل
دلیل پیشین ناظر به سرِّ پیدایش عالم وآدم بود؛ یعنی پاسخی به این پرسش که چرا جهان وانسان کامل، موجود شد؟ دلیل حاضر بیشتر به استمرار آفرینش، توجه دارد؛ یعنی همانگونه که پیدایش جهان، طفیل وجود انسان کامل بود، پایداری ونگهداری آن نیز طفیل استمرار وجود انسان کامل است؛ پس برای برقراری جهان، وجود انسان کامل، همواره لازم است.
انسان کامل دارای شؤون ووظایفی است؛ مانند: رسالت، نبوّت، امامت، ولایت و..... مدار رسالت ونبوت، بر نیازمندیهای ملکی وپایانپذیر، مانند: سیاسات، معاملات، وعبادات استوار است. هر گاه تشریع کامل (دین اسلام)، بیاید، به تمام این نیازمندیها پاسخ گفته شود وآنها برطرف میشوند؛ درنتیجه به نبی ورسول جدید نیازی نیست؛ لذا نبوّت ورسالت، پایانپذیر است.4 رسول ونبی از اسماءُ الله نیستند. ولی از اسماء الهی است؛ لذا منقطع نمیشود.5 چنانکه وظیفه ومقام امامت، راهنمایی وپیشوایی انسانها به سرمنزل مقصود است. امام، ریاست عامه در امور دین ودنیای مردم دارد. تا راه وراهرو ومنزل است، راهنما نیز لازم است.6
اما شأن ولایت، بسیار عمیقتر وگستردهتر از مقام نبوّت وحتی امامت است. "ولی" یعنی سرپرست نظام هستی به اذن خدای سبحان7 وولایت، باطن شریعت است.8
شیخ عطار در بیان معنای ولایت میگوید:

ولایت برتر از طور عقول است * * * از این معنی که عقلت بوالفضول است
ولایت عالم عشق است میدان * * * که عقل آن جا بود مدهوش وحیران9

ودر معنای دوام ولایت میگوید:

به هر وقتی وهر دور وزمانی * * * بود صاحبدلی در هر مکانی
وجود او بلاها میکند دفع * * * به جمله مردمان از وی رسد نفع
نباشد ختمشان تا روز محشر * * * که گردد این جهان یکسر مکدر10

بنابراین، محور برهان حاضر، جنبه امامتی وولایتی انسان کامل است که به اذن خداوند واقتضای جایگاه وجودیاش، این موهبت را دریافته است. برهان عقلی اثبات این مقام وجایگاه (ولایت بر آفرینش) برای انسان کامل وتحلیل آن، از بررسی ریزش نظام هستی، از مبدأ فیاض آشکار میشود. در بخش نخست این نوشتار، سرّ پیدایش وترتیب آن، به طور مشروح بیان شد وطی آن، جایگاه انسان کامل نیز مشخص شد که اقتضای مرحله وجودیاش، ولایت بر دیگر موجودات است. فشرده آن بحث اینجا بیان میشود:
حقیقت انسان کامل، همه حقایق را در خود گرد آورده است (تعین اول، تعین ثانی، عالم عقل، عالم مثال وعالم ماده). او با اینکه از اکوان (ما سوی الله) است، میتواند مقامات گوناگونی را در خود جای دهد وجامع جهت حقانی والهی باشد. سرّ اشرفیت، خلافت وولایت او، همین دوسویه بودنش است؛ لذا واسطه فیوضات الهی ومواهب ربوبی، به ما سوا ومایه حفظ آفرینش است.11 این برهان عرشی، در لسان روایات وسخنان اهل فن، به خوبی در قالب فرشی تمثیل شده است؛ امیر بیان فرمود:
جایگاه من نسبت به خلافت، مانند جایگاه قطب (محور) نسبت به آسیاب است؛12
یعنی خلافت الهی، حقیقتی است که من محور واساس آن هستم وخلافت، گرد من میچرخد.
خلافت الهی، آن امانتی است که آسمانها، زمین وکوهها از برداشتن آن امتناع ورزیدند.13 علامه طباطبایی با بیانی زیبا واستناد به خود قرآن، ثابت میکند که مراد از امانت در این جا همان ولایت الهی است.14 بر همین اساس، امام صادق (علیه السلام) فرمود: "اگر زمین، بیامام شود، خراب میشود؛ همانگونه که آسیاب، بدون محور شود".
امام هشتم (علیه السلام) نیز فرمود:
امام، ابر بارنده، باران سیلآسا، خورشید رخشنده، آسمان سایه افکن. زمین گسترده، چشمه جوشنده و... است.15
ابن عربی (متوفای638ق) نخست، دلیل اول را تقریر میکند که موجودات دیگر، هیچ کدام شایستگی نمایش تمام اسما وصفات الهی را نداشتند وهمه بیروح بودند؛ لذا انسان کامل را آفرید، تا آینه تمامنمای او باشد:16

جلوه ای کرد رُخت دید ملک عشق نداشت * * * عین آتش شد از این غیرت وبر آدم زد17

پس از آن، به تقریر دومین دلیل میپردازد. این موجود، انسان نامیده شد. چون حق تعالی به واسطه او به خلق مینگرد ورحمت میفرستد، پایداری عالم، به وجود او است. نسبت انسان کامل به عالم، مانند نسبت نگین است به انگشتری (ارزش رکاب به نگین است). نگین، محلّ نقش وعلامت سلطان است که با مهر زدن توسط آن، خزائن حفظ میشود. خداوند همین گونه به وسیله انسان کامل، عالم را حفظ میکند.18 در جای دیگر میگوید:
انسان کامل، مانند ستون جهان خلقت است؛ همانگونه که خانه یا خیمه، بدون ستون نمیپاید، عالم نیز بدون او برقرار نمیماند.19
قیصری (متوفای851ق) در شرح سخن ابن عربی، به گوشههای پنهان این دلیل اشاره میکند:
خداوند، آفرینش را به واسطه انسان کامل حفظ میکند. پیش از آفرینش انسان، خود خداوند حافظ بود. انسان، به سبب خلافتی که دارد، عالم را حفظ میکند وبه همین سبب خلیفه نامیده شد.... حق تعالی در آینه دل انسان کامل تجلّی میکند وانوار الهی از دل او بر عالم میتابد؛ پس عالم، به واسطه این فیض، باقی است20.
عبدالکریم جیلی (متوفای 805ق) میگوید:
الانسان الکامل، هو القطب الذی تدور علیه افلاک الوجود من أوله الی آخره.21
سید حیدر آملی (متوفای 783 ق) میگوید:
نزد محققان ثابت است که همه عالم، با حقیقت انسان کامل پابرجا است وافلاک، با نفسهای او میچرخند.22

کی جهان بی قطب باشد پایدار * * * آسیاب از قطب باشد برقرار
گر نماند در زمین قطب جهان * * * کی تواند بی قطب گشت آسمان
قطب شیر وصید کردن کار او * * * باقیان این خلق باقی خوار او23

بیشتر محققان میگویند آیه شریف ﴿الله الذی رفع السماوات بغیر عمدٍ ترونها﴾ 24 به انسان کامل اشاره دارد که افلاک واملاک به او استوارند.25
تطبیق انسان کامل بر امام
تا اینجا اصل لزوم ووجود مستمر انسان کامل، برهانی شد. اکنون مدعا این است که چنین وجودی، همان امام وپیشوای الهی است که شرع مقدس بر وجود مستمر او در پهنه هستی اصرار دارد وتمام ادیان الهی بر اصل وجود آن اتفاق دارند.
در نوشتههای پیشین، گفته شد که مراد از وجود مستمر امام، اعم از نبی، رسول، امام وجانشین پیامبران است؛ یعنی مدعای نخست، اثبات وجود پیشوای الهی در طول حیات بشری ونیاز واضطرار مردمان به او است؛ بنابراین برای اثبات یگانگی این دو حقیقت، ابتدا در پرتوی قرآن واحادیث، سیما، وظایف وویژگیهای پیشوای الهی را ترسیم میکنیم وپس از آن، سیمای انسان کامل، وظایف وویژگیهای او را با مطالعه متون عرفانی وحکمت متعالیه ترسیم میکنیم، تا به خوبی روشن شود که این دو حقیقت، یک وجودند یا دو وجود؟
الف. سیما واوصاف پیشوایان الهی (نبی، ولی وامام) در قرآن
قرآن کریم، از ویژگیها ووظایف پیشوایان الهی، بسیار سخن گفته است. اینجا به بیان مفاد برخی از آنها بسنده میکنیم.
آنها را تنها خدا میشناسد وانتخاب ومعرفی میکند
﴿واجعل لنا من لدنک ولیاً﴾26، ﴿واجعلنا للمتقین اماماً﴾27، ﴿واجعل لی وزیراً من اهلی﴾28
این که امتها وحتی خود انبیا، گزینش ولی ونبی را به خدا واگذار کردهاند وخداوند نیز این واگذاری را پذیرفته واین گزینش را انجام داده است، نشانه دو موضوع است: یکی این که انسانهای عادی، قدرت شناخت آنها را ندارند ودیگر این که آنها حق انتخاب آن را ندارند: ﴿انّی جاعل فی الارض خلیفه﴾29، ﴿انّی جاعلک للناس اماماً﴾30.
آنان معصوم هستند
﴿اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منکم﴾31، در این آیه، عطف "اولو الامر" به پیامبر وخدا ودستور پیروی از آنها به طور مطلق (در همه امور) وبدون چون وچرا، گواه بر عصمت آنها است.32
یک فرد از آنها همواره روی زمین است
﴿واذ قال ربّک للملائکه انّی جاعل فی الارض خلیفه﴾.33 اولین انسان روی زمین، خلیفه الهی بوده وسایر انسانها فرع وجود او هستند. اگر چنین انسانی نباشد، سایر انسانها نیز نخواهند بود34. "جاعل"، اسم فاعل است وبر استمرار دلالت میکند. خداوند به لفظ ماضی (جعلتُ) یا مضارع (اَجعلُ) که یک بار انجام فعلی را می رساند به کار نبرد و"جاعل" را مقید به شخص یا زمان خاصی نکرد، تا مانند ﴿انی جاعلک للناس اماماً﴾35 محدود باشد.36
جایگاه وکارهای شگفت آنها در عالم هستی
آنان، تنها عبد وبنده خدایند؛ لذا از قیود غیر خدا آزادند، به دنبال مقام عبودیت -که در قرآن، وصف بیشتر پیامبران است- به مقامات بلندی رسیدهاند؛ لذا کارهای خارق عادت انجام میدهند: ﴿قال انی عبد الله آتانی الکتاب وجعلنی نبیاً﴾.37
معلّم حضرت موسی (علیه السلام) (حضرت خضر (علیه السلام)) نیز مقام بندگی داشت: ﴿فوجدا عبداً من عبادنا آتیناه رحمه من عندنا﴾38 ونیز مانند: ﴿سبحان الذی اسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام...﴾39، ﴿یا عباد لاخوف علیکم الیوم ولاانتم تحزنون﴾40، ﴿انّ عبادی لیس لک علیهم سلطان﴾41،
شیطان بر آنها تسلطی ندارد بلکه آنها بر همه چیز احاطه دارند
﴿وکلّ شی احصیناه فی امام مبین﴾42، رسول خدا فرمود: "علی (علیه السلام)، امامی است که خداوند علم همه اشیاء را در او گنجانده است".
معلوم شد آنچه در انسان کامل است، در قرآن است.43
بالاترین کار غیر عادی وشگفت را انجام میدهند
﴿وأبریء الاکمه والابرص وأحی الموتی باذن الله﴾.44
از علم وآگاهی والایی برخورداراند
﴿وعلّم آدم الاسماء کلّها﴾45، ﴿وکذلک نری ابراهیم ملکوت السماوات والارض﴾.46
علم غیب دارند
﴿وَأنبئکم بما تأکلون وما تدّخرون فی بیوتکم﴾ 47، ﴿فلا یظهر علی غیبه احداً الاّ من ارتضی من رسولٍ﴾48، ﴿وما کان الله لیطلعکم علی الغیب ولکن الله یجتبی من رسله﴾49.
ترس واندوهی ندارند
﴿الذین یبلغون رسالات الله ویخشونه ولایخشون احداً الاّ الله﴾50، ﴿الا انّ اولیاء الله لاخوف علیهم ولاهم یحزنون﴾51.
بر یقین کامل هستند
﴿ائمه یهدون بامرنا لمّاصبروا وکانوا بآیاتنا یوقنون﴾52، ﴿وکذلک نری ابراهیم... ولیکون من الموقنین﴾53.
برخی دیگر از صفات آنان، چنین است:
کارشان تنها برای رضای خدا است؛54 عهده دار امانت الهیاند؛55 به فرمان الهی هدایت میکنند؛56 برای راهنمایی وبه مقصد رساندن دیگران، نهایت تلاش را دارند؛57 پس از تحمل صبر زیاد58، وپشت سر گذاشتن آزمایشهای زیاد، به این مقام سترگ رسیدهاند؛59 این مقام هرگز به ظالمین نمیرسد.60
ب. در لسان روایات
از آن جا که ختم نبوت، قطعی ومسلم است، پس از حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) ولایت وپیشوایی الهی، تنها در قالب امامت استمرار می یابد. مقام امامت وولایت الهی را جز اهل بیت (علیهم السلام) کسی ادعا نکرده است. در میان امت حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) نیز چنین جایگاهی را به غیر ائمه اهلبیت (علیهم السلام) نسبت ندادهاند؛ هر چند کسانی را به عنوان حاکم وامام حکومت بر مردم معرفی کردهاند. بنابراین، موضوع اوصاف ووظایفی که برای ولی خدا در احادیث نبوی واهلبیت (علیهم السلام) وارد شده است، امامان دوازدهگانه اهل بیت (علیهم السلام) هستند.
به هر حال، اینجا برخی از آن اوصاف ووظایف برای تطبیق امامت بر انسانِ کاملِ مطرح در عرفان، بیان میشود:
1. ولی خدا، از جایگاهی برخوردار است که تنها برای خدا واولیای او قابل شناخت است. اولیای امر الهی، در توقیع ناحیه مقدسه چنین توصیف شدهاند:
المأمونون علی سرّک... وآیاتک التی لاتعطیل لها فی کل مکان یعرفک بها من عرفک، لافرق بینک وبینها إلا انّهم عبادک وخلقک.61
قطب خوارزمی میگوید:
لمّا قدم علی رسول الله -(صلّی الله علیه وآله وسلّم)- بفتح خیبر، قال رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم): لو لا اخاف ان تقول فیک طائفه من امّتی ما قالت النصاری فی المسیح لقلت الیوم فیک مقالاً لاتمرّ بملأ الاّ أخذوا من تحت قدمک ومن فضل ظهورک یستشفون به ولکن حسبک ان تکون منّی وأنا منک....62
حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمود:
امام، یگانه دهر خود است. کسی را به منزلت او راهی نیست. چون ستارگان آسمان، برتر از دسترسی جویندگان است. عقل آدمیان، کجا راه به تشخیص وانتخاب او دارند؟63
امیر المؤمنین (علیه السلام) به ابوذر فرمود:
من بنده خدا وخلیفه او بر بندگانم. ما را پروردگار قرار ندهید ودر فضل ما، هر چه میخواهید بگویید؛ زیرا شما به کنه وعمق آنچه خدا در ما قرار داده نمیرسید. خدای سبحان، عطایی بزرگتر وبرتر از آنچه در قلب شما خطور میکند وما را وصف میکنید، به ما داده است.64
2. زمین وعالم آفرینش، هیچگاه از وجود حجت وراهنمای الهی خالی نیست. امام علی (علیه السلام) فرمود:
ولمیخل الله سبحانه خلقه من نبی مرسل او کتاب منزل او حجه لازمه أو محجه قائمه.65
در جای دیگر فرمود: "اللهم بلی، لاتخلو الارض من قائم لله بحجه".66 امام باقر (علیه السلام) فرمود:
اگر امام، ساعتی از روی زمین برداشته شود، زمین مانند دریا، بر ساکنانش موج برمیدارد.67
3. حجت وراهنمای الهی، گاهی آشکار وشناخته شده است وگاهی پنهان وبیمناک؛ مانند عالم وآموزگار زمان حضرت موسی (علیه السلام): ﴿فوجدا عبداً من عبادنا آتیناه رحمه من عندنا وعلّمناه من لدنّا علماً﴾68 آشنایی حضرت موسی (علیه السلام) با این عبدالله، به وسیله وحی الهی بود.69 حضرت موسی (علیه السلام) پس از آشنایی، درسهایی از این مرد گمنام گرفت.70
حضرت امیر (علیه السلام) در توصیف حجت الهی فرمود: "اما ظاهراً مشهوراً وامّا خائفاً مغموراً".71 آن حضرت در جای دیگر فرمود:
من با رسول خدا، نوری یگانه بودیم. او محمد مصطفی شد ومن مرتضی وصی او. محمد ناطق شد ومن صامت، وناگزیر در هر زمانی ناطقی وصامتی است. ای سلمان! محمد، منذر شد ومن هادی شدم واین است تفسیر سخن خداوند: ﴿انّما انت منذر ولکل قوم هاد﴾.72
حکیم سبزواری (متوفای1289 ق) میفرماید:
ناطق، عبارت است از نبی یا ولی که آشکارا به تبلیغ وترویج شریعت وسیاست عادله قیام کند ومرجع ومطاع مردم باشد؛ اما صامت کسی است که چنین نباشد، گرچه از اولیای الهی باشد ومهدی منتظر، صامت این عصر است.73
جایگاه حجت وولی خدا در نظام هستی
در بخش نخست، انتشار آفرینش از مبدأ هستی توضیح داده شد که پس از مقام ذات، شش مقام دیگر است؛ جایگاه مقام دوم (تعین اول) ومقام سوم (تعین ثانی)، در عالم صقع ربوبی وبسی ارجمند است؛74 از روایات به دست می آید که امام وحجت خدا، در چنین جایگاهی منزل دارد.
ابوخالد کابلی از حضرت باقر (علیه السلام)، تفسیر این آیه را پرسید: "ایمان آورید به خدا ورسولش ونوری که فرو فرستادیم".75 حضرت فرمود:
به خدا سوگند! آن نور، ائمه آل محمد (علیهم السلام) هستند، تا روز قیامت. آنها نور خدا در آسمانها وزمینند.76
امام صادق (علیه السلام) فرمود: "نحن والله الاسماءُ الحسنی".77
امام باقر (علیه السلام) در تفسیر آیه ﴿عمّ یتسائلون عن النبأ العظیم﴾78، فرمود:
نبأ عظیم، امیر المؤمنین (علیه السلام) است که خودش فرمود: "برای خداوند آیه ونبأی بزرگتر وبالاتر از من نیست.79
حضرت امیر (علیه السلام) فرمود: "فانا صنائع ربّنا والناس بعد صنائع لنا"80. شیخ محمد عبده در تفسیر این سخن نورانی، میگوید:
آل نبی، اسیران احسان خداوندند وپس از آن، مردمان، اسیران فضل آنها هستند.81 سخن ابن ابی الحدید نیز درباره این جمله، شنیدنی است.82
علامه مجلسی میفرماید:
این سخن، اسراری دارد که خرد، از دریافت آن ناتوان است وما شمهای از آن را بیان میکنیم: صنیعه الملک (دست پرورده ملک وشاه) به چیزی گویند که پادشاه، او را تنها برای خودش پرورش دهد وارزش او را بالا برد. به همین معنا است سخن خداوند در حق حضرت موسی (علیه السلام) ﴿واصطنعتک لنفسی﴾83؛ یعنی تو را برای خودم اختیار کردم وپروراندم، تا از این جهت، هر کاری که میکنی، از روی اراده ومحبت من باشد.84
نظیر همین گفتهها را ابن ابی الحدید در تفسیر کلام امام (علیه السلام) آورده است.85
حضرت امیر (علیه السلام) فرمود:
خداوند، به ما اسم اعظم را تعلیم داد که اگر بخواهیم با آن، آسمانها وزمین وبهشت وجهنم را میشکافیم و.... با وجود این مقام، مانند انسانهای عادی میخوریم، میآشامیم، در کوچه وبازار راه میرویم؛ چون دستور پروردگار ما همین است وما بندگان مکرّم او هستیم؛ ﴿والذین لایسبقونه بالقول وهم بامره یعملون﴾ 86
ودر یک کلام، آغاز وانجام، با اهلبیت (علیهم السلام) است.87
ولی خدا، به سبب همین جایگاه وجودی -به اذن خداوند- در ماده کائنات تصرف میکند، قوای ارضیه وسماویه را به تسخیر خویش درمیآورد وهر محالِ (عادی) را ممکن میکند.88
اولیای خدا، از هر گونه خطا وگناه به دور هستند89 واز علم وآگاهی ژرف وبلندی برخوردارند.90
از غیب -به اذن خدا- آگاهی دارند، از گناه وپلیدی به دورند، 91 از مرگ نمیترسند92 ودر یک کلام: "لایقاس بآل محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) احدٌ".93
برخی وظایف حجتها واولیای الهی
نجات، دستگیری وهدایت
"انّما الائمه قوام الله علی خلقه وعرفا به علی عباده. لایدخل الجنه الا من عرفهم..."94، "مثل اهل بیتی فیکم کمثل سفینه النوح، من رکبها نجی"95، "الامام.... النجم الهادی فی غیاهب الدُّجی.... والدّال علی الهدی والمنجی من الرّدی".96
امضای حدود واحکام الهی ومرزبانی از کیان اسلام
"بالامام.... امضاء الحدود والاحکام ومنع الثغور والاطراف"97، "فهو امامٌ... وکلامه الفصل وحکمه العدل"98، "لیس للامام الاّ... الاحیاء للسنّه واقامه الحدود علی مستحقیها وإصدار السّهمان علی اهلها...".99
مجری فرمان های الهی
﴿وجعلنا منهم ائمه یهدون بامرنا﴾100، "والامام...قائم بامر الله"101، "انّه لیس الامام إلاّ ما حمّل من امر ربه".102
سیمای انسان کامل در فرهنگ عرفانی وحکمت متعالیه (برخی اوصاف وویژگی ها(
الف. عرفان
انسان کامل، در دیدگاه عرفانی به لحاظ جایگاهی که دارد، قابل شناخت کامل نیست.
قیصری میگوید:
ومرتبه الانسان الکامل عباره عن جمع جمیع المراتب الالهیه والکونیه، من العقول والنفوس الکلیه والجزئیه ومراتب الطبیعه الی آخر تنزلات الوجود ویسمی بالمرتبه العمائیه ایضاً. فهی مضاهیه للمرتبه الالهیه ولافرق بینهما الاّ بالرّبوبیه والمربوبیه، لذلک صار خلیفه الله.103
عبدالکریم جیلی میگوید:
بدان که انسان کامل، با همه حقایق عالم هستی برابری میکند؛ با لطافتش، با عالم عِلوی برابری میکند وبا جرمش، با عالم سِفلی... .104
عالم از وجود او خالی نیست
عزیز الدین نسفی (قرن7) میگوید:"واین انسان کامل، همیشه در عالم باشد".105 ابن عربی میگوید: "واعلم أن الولایه هی الفلک المحیط العام ولهذا لمینقطع"106. قیصری، شارح فصوص میگوید: "این عالم، تا هنگامی که انسان کامل موجود است، محفوظ است".107 عبدالکریم جیلی میگوید: "وهو واحد منذ کان الوجود الی ابد الابدین".
به سبب جایگاهی که دارد، در آفرینش تصرف میکند
قیصری میگوید:
استاد ما در کتاب المفتاح تصریح کرده است که قدرت بر میراندن وزنده کردن وامثال این امور، از نشانههای انسان کامل است.108
جیلی -ضمن توضیح وتوصیف جایگاه وجودی انسان کامل- میگوید:
تصرف او بر اشیا از روی اتصاف وآلت واسم ورسم نیست؛ بلکه (تصرفی واقعی) مانند تصرّف ما در سخنگفتن وخوردن وآشامیدن است.109
سید حیدر می فرماید:
عقل اول، ظلّ اول وتمام عالم، ظلّ دوم است وانسان کامل، حقیقت آن عقل است.110
از غیب آگاهی دارد
جایگاه وجودی که در عرفان وحکمت متعالیه برای انسان کامل معین شده، اقتضای آگاهی گسترده بر عالم هستی را دارد: "وله الحیطه علی مراتب الوجود ومنازل الغیوب والشهود".111 چه بسا چنین علمی غیر از علمی باشد که به سبب مقام نبوت ورسالت، به شخص نبی می دهند.
والاطلاع علی العین الثابته الذی یتفق لبعض الاولیاء کالانسان الکامل یعدّ من العلم الربوبی دون علم الانبیاء والرسل کما ورد فی العلم الغیبی، انه یعلم الغیب ﴿مَن ارتضی من رسول﴾112.113.
در صحیح مسلم، درباره حضرت موسی (علیه السلام) ومرد دانای ناشناس (حضرت خضر (علیه السلام)) روایتی در تأیید گفتار بالا وارد شده است:
(مرد دانا، به موسی (علیه السلام)) گفت: تو علمی داری که خداوند به تو یاد داده وآن را به من یاد نداده؛ اما من علمی دارم که خدا به من یاد داده وبه تو یاد نداده است.114
انسان کامل، ترسی ندارد
نسفی میگوید:
﴿وهذا البلد الامین﴾115 عبارت از انسان کامل است... واز آن رو "امین" میگویند که انسان کامل، خوف آن ندارد که از راه بازگردد وناقص بماند. انسان کامل، به شهری رسیده است که ﴿من دخله کان امناً﴾116.117
انسان کاملِ مولانا نیز از اسرار پنهان، آگاه است:

شیخ واقف گشته از اندیشه اش * * * شیخ چو شیر است ودلها بیشه اش
چون رجا وخوف در دلها روان * * * نیست بر وی مخفی اسرار جهان118

انسان کامل، عالِم وبی نیاز از استاد است
نسفی میگوید:
در ملک وملکوت، هیچ چیز بر وی پوشیده نمانده است. اشیا وحکمت را آنگونه که هست، میداند ومیبیند.119
ابن عربی میگوید:
هر چه در عالم هستی است، در تسخیر انسان کامل است واو همه آنها را میداند.120
سید حیدر میفرماید:
عقل اول، به سبب اشتمالش بر همه کلیات حقایق عالم، عالِم کلّی است ونفس کلّی به دلیل اشتمالش بر همه جزئیات، عالِم کلّی بر جزئیات است وانسان کامل -که جامع هر دو است- همه را میداند.121
جیلی میگوید:
همه اسما وصفات، برای انسان کامل دو گونه قسمت شده است: یک گونه آن، بر جانب راست او است؛ مانند حیات، علم، قدرت، اراده، سمع وبصر ومانند اینها؛ وگونه ای دیگر در جانب دیگر او است؛ مانند ازلیت وابدیت، اولویت وآخریت، ومانند اینها.122
ب. در حکمت متعالیه
گاهی آشکار ومشهور است وگاهی پنهان

سهروردی (متوفای585ق) میگوید:
قد یکون الامام المتأله مستولیاً ظاهراً وقدیکون خفیاً وهو الذی سمّاه الکافه "القطب" فله الرئاسه وان کان فی غایه الخمول.123
انسان کاملِ مولانا نیز -با صرف نظر از جنبههای منفی آن- گاهی در جمع وگاهی در خلوت وتنهایی است.124
عالم از وجود او خالی نیست
شیخ الرئیس (متوفای428 ق) در کتاب شفاء، وجوب وجود خلیفه الله را در هر عصر، به عناوین گوناگون یاد کرده است؛ یکجا به عنوان انسان کامل، جای دیگر به عنوان حکیم کامل و.... در ادامه میگوید: "وجود نبی، به خاتم انبیا ختم شده، ولی خلیفه الله همیشه باید باشد".125 شیخ شهید، سهروردی میگوید:
ولا تخلو الارض عن متوغل فی التأله ابداً... فان المتوعل فی التأله لایخلو عنه العالم.126
به سبب جایگاهی که دارد، در آفرینش تصرف میکند
انسان کامل، از عالم خلقی تا عالم ربوبی راه دارد وتنها مقام ذات، از جولان او به دور است. او خلیفه ودارای ویژگیهای مستخلف عنه میباشد127 وهر چند ربّ وخدا نیست، ربّانی وخداگونه است؛ پس در عالم هستی (تکوین وتشریع)، به اذن خدا واقتضای خلافت، از جانب او دست به تصرف میزند.
شیخ الرئیس با بیانی منطقی وفلسفی، اصل صدور کارهای مخالف وبرتر از قوانین عادی طبیعی را از انسانهای عارف، ثابت میکند. وی با آوردن نمونههای عینی، چیرگی نفس واراده را بر بدن وطبیعت، محسوس وملموس میکند128 ودر ادامه میگوید:
از آن جا که فرج وبهجت عارف، به سبب توجه به خداوند، برتر از انسانهای دیگر است وتوانایی وی بر انجام کارهای غیر عادی بیشتر است. از همینجا معنای سخن حضرت امیر آشکار میشود که فرمود:" به خدا سوگند! درِ خیبر را با نیروی بدنی نکندم، بلکه با نیروی ربّانی کندم.129
ملاصدرا میگوید:
صورت انسان بشری، خلیفه خدا در زمین است ومعنای روح خدایی، یعنی خلیفه الهی در ملکوت آسمانش130.
حکیم سبزواری میگوید:
انسان کامل بالفعل، دارای وجود جامع، وحدت جمعی، وحدت حقّه ظلیه ووحدت حقّه حقیقیه است131...، مقامش، برتر از ملکوت وزمانش، بالاتر از دهر است وبا وجود این، جسد پاکش در این مکان وزمان است وبر همین اساس با همّت وعلم فعلی، کارهایی انجام میدهد، بدون بکارگیری مواد وبدون نیاز به اعضای خارجی.132 انسان کامل، ﴿کل شیء احصیناه فی امام مبین﴾133 وبر همه حضرات محیط است. همه موجودات عالم به منزله اعضا وجوارح او است ودر عالم ماده کاینات تصرف میکند.134
دارای علم وآگاهی بلند وبینیاز از استاد است
بوعلی سینا، وضعیت مردمان عادی وانسانهای نمونه را در کسب علم ودانش چنین توضیح میدهد:
وچون اندر میان مردمان، کس بود که ورا در بیشتر چیزها معلم باید، وهیچ حدس نتواند کرد؛ بلکه نیز بود که از معلم نیز فهم نتواند کرد، شاید که یکی بود که بیشتر چیزها را به حدس به جای آورد واندکی حاجت بود ورا به معلم، وشاید که کسی بود نادر، که چون بخواهد بیمعلم اندر یک ساعت از اوائل علوم، به ترتیب حدسی تا آخر برسد، از نیک پیوندی وی به عقل فعّال وچنین پندارد که از جای اندر دل وی همیفکنند واین کس باید اصل تعلیم مردمی از وی بود واین، عجب نباید داشتن....135.
حاجی سبزواری میگوید: "وهو المتعلّم بجمیع الاسمای بالفعل"136:

فلک دوران زند بر محور دل * * * وجود هر دو عالم مظهر دل
هر آن نقشی که بر لوح از قلم رفت * * * نوشته دست حق بر دفتر دل

برخی وظایف انسان کامل
نجات وهدایت انسانها

انسان کامل، هیچ طاعتی بهتر از آن ندید که عالم را راست کند وراستی را در میان خلق پیدا کند وعادات ورسوم بد، از میان خلق بردارد، وقاعده وقانون نیک، در میان مردم نهد، ومردم را به خدای خواند، واز عظمت وبزرگواری ویگانگی خدای، مردم را خبر دهد....، تا دنیا را به آسانی بگذرانند، واز بلاها وفتنههای این عالمی ایمن باشند، ودر آخرت رستگار شوند.137
شمس تبریزی، معاصر ابن عربی به جای انسان کامل، اصطلاح "شیخ کامل" و"کاملان" و"خاصان خدا" را به کار برده واو را مسؤول ودارای جاذبه ودافعه معرفی میکند:
اگر در این راه که میروی صادقی، چرا دیگری را راه نمینمایی واو را به خواب خرگوش درمیاندازی؛ (پس شیخ کامل، کسی است) که غمخوار عالم است.138
اداره جامعه
ابونصرفارابی (متوفای339 ق) -که از انسان کامل، به "الفیلسوف"، "الامام"، "الرئیس الاول" و... تعبیر میکند- درباره وظایف او معتقد است:
رهبری مدینه فاضله، شایسته او است؛ چون قلب است در بدن؛ دوستدار راستی وعدالت ودشمن دروغ وستم باشد؛ دریافتهای خود را از عقل فعّال بگیرد.139
نتیجه
مقایسه متون دینی با متون عرفانی - فلسفی، درباره وجود، ویژگیها ووظایف انسان کامل، نتایج زیر را به دست میدهد:
1. هر دو دیدگاه، در موضوعات محوری انسان کامل مشترک هستند؛ مانند:"او دارای وجود برتر وآسمانی وبرای انسانهای معمولی غیرقابلشناخت است"، "در عالم هستی، همواره یک فردِ آن حضور دارد؛ گاهی آشکار ومعروف وگاهی پنهان"، "به لحاظ جایگاهی که در عالم هستی دارد، در مراتب هستی تصرف میکند"، "او معصوم، دارای علم والا وآگاه از غیب است"، " از غیر خدا، ترسی ندارد وبرای غیر او کار نمیکند" و"نجات وهدایت انسانها وسرپرستی جامعه، از وظایف او است".
البته مفهوم "نبی" و"امام"، در فرهنگ دینی و"انسان کامل" در فرهنگ عرفان وحکمت متعالیه، نکات افتراق وویژگیهای منحصر به خود دارند که نمیتوان گفت هر دو مکتب، در تمام جهات ودقیقاً یک چیز می گویند.
2. همسانی وهمسویی مباحث محوری انسان کامل با ولایت وامامت، نشاندهنده وحدت مبنا ومبدأ است سرچشمه وآبریز این دو رود یکی است.140 حال، اصل ومبدأ کدام است وفرع ومشتق کدام؟ قراین قطعی گواهی میدهد اندیشه ولایت وپیشوای الهی شامل نبی، رسول وامام، اصل ومبدأ بوده است. دست کم، در فرهنگ دنیای اسلام (متن قرآن واحادیث)، گوی سبقت از هر اندیشهای ربوده است ودر فرهنگ یونان وروم باستان نیز میتوان گفت دانش آنها مبنای الهیاتی داشته است.
در میان عرفا، امامت به معنای ولایت، بسیار مطرح است. ودر تشیع نیز از صدر اسلام مطرح بوده. علامه طباطبایی در پاسخ هانری کربن فرمود:
این مسأله را متصوفه از شیعه گرفته است؛ چون زمانی که این مسأله در شیعه مطرح بود، هنوز تصوّف، شکل نگرفته بود.141
3. استدلال وبرهان عرشی وفرشی مدعی انسان کامل، در راستای اثبات اصل امامت، کارساز ویکی از اولیات عقلی آن، به شمار میرود.
دیدگاه فرزانگان
برای مستند کردن این پژوهش، سخنان فرزانگان این وادی را درباره تطبیق انسان کامل بر نبی وولی وامام، میآوریم وپیش از آن، مقدمه ای کوتاه بیان می کنیم:
فارابی -نخستین حکیم مسلمان که درباره ویژگیهای انسان کامل سخن گفته است- نخستین فیلسوف دنیای اسلام است که به تطبیق وهمسانسازی مفاهیم ومقولات فلسفی با آموزههای دینی پرداخته است. وی فلسفه نظری را جنبه نظری دین وفلسفه عملی را جنبه عبادی آن به حساب میآورد. تلاش او، رفع تعارضات دین وفلسفه است؛ روی همین اصل، مَلَک وحی (روح القدس) در فلسفه فارابی، عین عقل فعّال وانسان کامل نیز نبی یا امام میباشد که رئیس مدینه فاضله، از همه برتر وهمچو قلب در بدن است.142 ارزیابی وتعیین میزان موفقیت فارابی در این زمینه مجالی دیگر میطلبد.
در دنیای تصوف وعرفان، سید حیدر آملی شاید نخستین چهرهای بود که به شیوه رسمی به تطبیق مفاهیم صوفیه با آموزههای دینی وبا رویکرد شیعی آن پرداخت. وی در مقدمه کتاب جامع الاسرار -که با همین هدف نگارش یافته- مینویسد:
التمس منّی جماعه من اخوانی الصالحین... أن أکتب لهم کتاباً مشتملاً.... مبنیاً علی قاعده الموحدین، المحقّقین من اهل الله المسمین بالصوفیه، موافقاً لمذهب الشیعه الامامیه الاثنا عشریه مطابقاً لاصول کلّ واحد منهم وقواعدهم، بحیث یرتفع به التنازع من بینهم بالکلّیه....143
آثار عرفانی حضرت امام خمینی، آکنده از مباحث انسان کامل، در کنار مباحث ولایت وامامت است.144
استاد حسنزاده، حضرت امیر (علیه السلام) را انسان کامل وانسان کامل را از همان عقل مستفاد میداند.145
پس از این مقدمه کوتاه، به سخنان اهل فن می پردازیم:
بوعلی سینا کمال ویژه نفس انسانی را این می داند که عالم عقلی شود وصورت کل ونظام معقول در او مرتسم گردد ودر نتیجه، عالم معقولی شود موازی با عالم موجود؛ سپس این نادره فلسفه، آن را بر وجود نبی تطبیق میکند: "وأفضل هؤلاء هو المستور بمرتبه النبوه".146 در بحث خلیفه وامامت، پس از بیان دیگر شرایط وویژگیهای امام، میگوید:
ومن فاز مع ذلک بالخواص النبوّیه کاد ان یصیر ربّاً إنسانیاً وکاد ان تحلّ عبادته بعد الله تعالی وهو سلطان العالم الارضی وخلیفه الله فیه.147
شیخ الرئیس، به این ترتیب، انسان نمونه دنیای فلسفه را بر نبی وولی شرع مقدس تطبیق میکند.
نسفی، پس از بیان برخی اوصاف ووظایف انسان کامل، میگوید:
انسان کامل را شیخ وپیشوا وهادی ومهدی... وامام وخلیفه وقطب وصاحب زمان گویند... عیسی گویند که مرده زنده میکند، خضر گویند که آب حیات خورده، سلیمان گویند که زبان مرغان داند و....148
شمس الدین شهرزوری (قرن7) در توضیح سخن سهروردی، انسان نمونه مورد نظر او را تا آستانه کلام نورانی حضرت امیر (علیه السلام) در وصف اولیای الهی پیش می برد:
فوجب ان لاتخلو الارض عن واحد منهم... فهم حفاظ العالم واوتاده ویتصل الفیض الباری تعالی... وما احسن ما وصفهم علی (علیه السلام).. بل لاتخلوا الارض من قائم لله بحججه اما ظاهر مکشوف واما خائف مقهور...149
ابن عربی مکرر گفته است که انسان کامل، انبیا ووجود مبارک رسول اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلّم) است.150
قیصری میگوید:
کسی که نسبتش از لحاظ صورت ومعنا به پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلّم) درست باشد، خلیفه وامام جانشین او خواهد بود.151
جیلی میگوید:
اسم اصلی آن شخص که مقام انسان کامل دارد، محمد وکنیه اش ابوالقاسم... است.152
سید حیدر آملی میگوید:
مراد از مطلق انسان کامل به درجه اول، نبی سپس رسول، سپس ولی، سپس وصی... است.153
انسان کامل عصر ما، حضرت مهدی (علیه السلام):
با بازخوانی دلایل لزوم وجود انسان کامل، مطالعه اوصاف ووظایف آن وتصریح علمای صاحب نام عرفان وحکمت متعالیه مبنی بر اینکه انسان کامل عصر، پس از نبی خاتم، حضرت امیر (علیه السلام) وفرزندان اویند، وبا توجه به اینکه در عصر حاضر، تنها حضرت مهدی (علیه السلام) از فرزندان معصوم اهلبیت (علیهم السلام) در قید حیات است، جای هیچ شک وتردیدی باقی نمیگذارد که انسان کامل عصر ما، تنها او است.
در میان امت رسول خاتم، جز علی (علیه السلام) وفرزندان معصومش، کسی ادعای جایگاه رفیع امامت وولایت را که حاوی ویژگیهای انسان کامل باشد154 نکرده است؛155 بر همین اساس، متصوفه (اعم از شیعه وسنی) درباره قطب وخلیفه وانسان کامل، همان عقیده امامت تشیع را پذیرفته وحضرت مهدی (علیه السلام)، را خاتم اولیا، انسان کامل وقطب عصر معرفی کردهاند.156 دهها روایت در کتب معتبر روایی اهل سنت درباره حضرت مهدی (علیه السلام) ووجود مضامین عالی در کتب تفسیری وکلامی وتاریخی درباره این موضوع، مؤید برداشتِ اهل تصوف است که بیان مشروح آن، فرصتی دیگر میطلبد.157 اینجا به ذکر چند نمونه از سخنان اهل عرفان وتصوف در این زمینه بسنده میشود:
عزیزالدین نسفی به صراحت اسم مبارک هادی، مهدی، امام وصاحب الزمان را بر انسان کامل میگذارد.158
ابن عربی در چند جای فتوحات، به وجود ومشخصات حضرت ولی عصر (علیه السلام) می پردازد:
وامّا ختم الولایه المحمدیه فهی لرجل من العرب، من أکرمها اصلاً ویداً، وهو فی زماننا الیوم، موجود عرّفت به خمس وتسعین وخمس مأه؛ ورأیتُ العلامه التی قد اخفاها الحق فیه عن عیون عباده وکشفها لی بمدینه "فاس" حتّی رأیتُ خاتم الولایه منه.....159
در جای دیگر میگوید:
از آنجا که احکام شریعت محمدی، با احکام دیگر شرایع وانبیا فرق دارد، .... وبا آمدن او نبوت ختم شده است، آن حضرت این استحقاق را دارد که ولایت خاصّهاش نیز ختم داشته باشد، که این (خاتم اوصیا) نامش مطابق نام حضرت (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، واخلاقش در برگیرنده اخلاق حضرت (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، باشد. او، همان کسی است که مهدی نام دارد، معروف ومنتظر است واز عترت وسلاله او است....160
اوج سخن ابن عربی، عصاره سخن پیامبر وائمه (علیهم السلام) است، که درباره حضرت مهدی (علیه السلام) بیان کردهاند وآن، چنین است:
بدان برای خدا، خلیفهای هست که بیرون میآید ودر حالی که زمین، پر از جور وستم شده است زمین را پر از عدل وداد می کند. این خلیفه، از عترت رسول (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، از وُلد فاطمه (علیها السلام)، اسمش اسم رسول، جدش، حسین بن علی بن ابی طالب وشبیه رسول الله... است. خوشبخت ترین مردم به واسطه او، اهل کوفه اند....

ألا ان ختم الاولیاء شهید * * * وعین الامام العالمین فقید
هو السید المهدی من آل أحمد * * * هو الصارم الهندی حین یبید
هو الشمس یجلو کل غیم وظلمه * * * هو الوابل الوسمی حین یجود161

سید حیدر آملی، در توضیح کلام ابن عربی میفرماید:
مراد از انسان کامل در عصر حاضر، خاتم الاولیاء محمدی است وآن، همان مهدی صاحب الزمان است که حضرت (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، فرمود:".... لیخرج رجل من وُلدی اسمه اسمی وکنیته کنیتی...."162
حکیم سبزواری در تفسیر صامت العصر میفرماید:
نزد امامیه اهل حق روشن است که صامت این روزگاران، مهدی منتظر قائم به حق است که موجود وزنده است.163
امام خمینی (رحمه الله) در تفسیر سوره "عصر" میفرماید:
محتمل است "عصر"، انسان کامل باشد که مصداق بزرگش رسول اکرم وائمه هدی ودر عصر ما، حضرت مهدی (علیه السلام) است.164
درخشش آفتاب انسان کامل در چهره ولایت وامامت، در ادبیات عرفانی، بسیار چشمگیر است، تا آنجا که محور اندیشه شاعرانی چون عطار ومولانا و... قرار گرفته است.165
نقد وتحلیل
همانگونه که بیان شد، در بیشتر نوشتههای مربوط به انسان کامل، این موضوع به چشم میخورد که عقلِ مستفادِ در فلسفه، انسانِ کامل در عرفان وحکمت متعالیه، ونبی وولی وامام در کلام، همه یک چیزند واز یک وجود، حکایت میکنند.166 چنین ادعایی فیالجمله پذیرفتنی است وروی همین اساس، ادله عرفانی مبنی بر اثبات مستمر انسان کامل، برای اثبات عقلی مستمر وجود امام (علیه السلام) کارایی دارد؛ ولی، یکسانانگاری این سه مقوله بالجمله ودر تمام ویژگیها وشؤون، قدری مشکل است. اینجا به برخی دوگانگیهای این سه مقوله، در اوصاف وشؤون اشاره میکنیم: فلسفه، کمال نهایی انسان را رسیدن به عقل مستفاد از عقل فعال میداند؛ در حالی که در عرفان، مرتبه عقل فعال، از شؤون انسان کامل به شمار می آید.167
پایان راه حکیم، این است که انسان، جهانی از اندیشه وفکر شود (صیروره الانسان عالماً عقلیاً مضاهیاً للعالم العینی) دیدن جهان نهایت است.168 انسان کامل فلاسفه، انسان ناقص است؛ چون تنها مجسمه دانایی است؛ ولی خالی از شوق، حرکت، حرارت، زیبایی و... است واین، انسان کاملِ اسلام نیست.169 در کتب فلسفی إسلام -حتی کتابهای ملاصدرا- ایمان را تنها به شناخت تفسیر میکنند وشناختن، همان دانستن است؛ حال آنکه ایمان، شناخت همراه با حرکت وگرایش به هدف است.170
در برخی منابع تصوف، انسان کامل، سالک راه معرفی شده است که هرگاه تلاش وهمّتش، تام وتمام باشد، امام وخلیفه میشود. آنان، اصولاً ادعا وتعیین حجت وخلیفه الهی را بیهوده میدانند وخلافت الهی را در اشخاص مورد ادعای اهل سنت وشیعه منحصر نمیدانند؛171 در حالی که مقام خلافت وولایت در فرهنگ دینی، به عده خاصی مربوط است که سالک نیستند؛ بلکه به مقصد رسیدهاند.
در فرهنگ تصوف وعرفان، پایههای انسان کامل بر دل وعشق، استوار است وعقل واندیشه را به منزله ابزار میدانند؛ از این رو بحث واستدلال ومنطق، بیارزش میشود. از نظر اسلام، این انسان هم ناقص است. انسان کامل قرآن، انسانی است که کمال عقلی هم یافته باشد.172
در انسان کامل عرفان بیشتر به جنبه درونگرایی آن توجه شده وبُعد بیرونگرایی فراموش شده است. انسان کامل عرفان، سر در گریبان خود دارد وبس؛ ولی انسان کامل اسلام، ضمن تأیید همه آنچه درباره دل وعشق و... گفته شد، برونگرا است؛ اگر شب، سر در گریبان دارد ودنیا را فراموش میکند، روز در متن جامعه است.
درباره اصحاب حضرت حجت (علیه السلام) آمده است: "رُهبان باللیل ولُیوثٌ بالنّهار"؛ راهبان شب وشیران نر روز. ذاکران، عابدان... آمران به معروف وناهیان از منکر جنبه درونی وبیرونی دارند.173
مکتب عرفان، در باب "انسان کامل" از تمام مکتبهای قدیم وجدید غنیتر وزمینههای اسلامی در او بیشتر است ودر عین حال، خالی از نقد نیست.174 انسان کامل، انسانی متعادل است که همه ارزشهای انسانی در او هماهنگ رشد کرده است؛ مانند وجود مبارک حضرت امیر (علیه السلام)، که جامع الاضداد است.

جمعت فی صفاتک الاضداد * * * ولهذا عزت لک الانداد175

انسان کامل در عرفان عام، با انسان کامل در عرفان شیعی فرقهایی دارد که دومی، با دیدگاه متکلمان شیعه درباره امام، همخوانیهایی دارد.
یادآوری این نکته لازم است که نقل برخی مطالب از عرفا در این نوشتار وبخش نخست آن، به معنای تأیید شخصیت یا تمام اندیشههای آنان نیست؛ بلکه فقط برای ردیابی اندیشه امامت در قالب انسان کامل به آنها پرداختهایم.

پى نوشت ها:

ــــــــــــــــــــــ

1 محی الدین ابن عربی، فصوص الحکم، ص 48، تعلیقه از، ابوالعلا عفیفی، چاپ اول، الزهراء، تهران، 1366 ش.
2 سوره فرقان: 7.
3 سوره نجم: 9.
4 امام خمینی، تعلیقات علی شرح الفصوص، ص 178، چاپ دوم، پاسدار اسلام، قم 1410 ق.
5 یازده رساله، نهج الولایه، ص 175، چاپ اول، مؤسسه مطالعات، بی جا، 1363 ش.
6 موضوع پایان نبوت واستمرار ولایت وامامت، در احادیث وسخنان دانشمندان دین بسیار آمده وکاملاً برهانی شده است. رجوع کنید به: تفسیر صافی، ج1، ص 23؛ تهرانی، امام شناسی، ج 2، ص 157؛ امام خمینی، تعلیقات علی شرح الفصوص، ص 178.
7 فصوص الحکم، ص 135.
8 رجوع کنید به: مجموعه آثار استاد مطهری، ج4، ص44 - 917، چاپ پنجم، صدرا، تهران، 1378 ش.
9 قادر فاضلی، اندیشه عطار، ص 109، چاپ اول، طلایه، تهران، 1374 ش.
10 همان، ص 105.
11 رجوع کنید به: عبدالرحمان جامی، نقد فصوص، تصحیح ویلیام چینیک، ص 30، چاپ دوم، مؤسسه مطالعات؛ صدرالدین قونوی، مصباح الانس، ص 98، چاپ دوم، انشارات فجر، 1363 رحلی؛ آینه پژوهش، انسان کامل از دیدگاه امام خمینی، سال دهم، شماره 58، ص 64.
12 نهج البلاغه، خطبه شقشقیه، خطبه 1.
13 احزاب: 72. در برخی تفاسیر، امانت الهی به حضرت هابیل (علیه السلام) تفسیر شده است؛ رجوع کنید به: تفسیر خواجه عبدالله انصاری، 8/95، تألیف ابوالفضل میبدی، چاپ ششم، امیرکبیر، تهران، 1376 ش؛ حسین بن علی ابوالفتوح رازی، روض الجنان وروح الجنان، ج16، ص27، تصحیح یاحقی، چاپ دوم، آستان قدس، مشهد، 1378 ش.
14 محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج16، ص355، چاپ اول، مؤسسه اعلمی، بیروت، 1411 ق .
15 اصول کافی، ج 1، ص179، کتاب الحجه، باب ان الارض لا تخلو عن الحجه، حدیث 10؛ شیخ صدوق، کمال الدین وتمام النعمه، ج2، ص597، چاپ اول، دارالحدیث، قم 1380 ش.
16 فصوص الحکم، ص 49.
17 دیوان حافظ شیرازی.
18 فصوص الحکم، ص 50.
19 محی الدین ابن عربی، الانسان الکامل، به کوشش محمود محمود غراب، ص 15، دمشق 1410 قمری؛ سید حیدر آملی، نص النصوص، ص 304، تصحیح هانری کربن، چاپ دوم، توس، تهران، 1367 ش.
20 داود بن محمود قیصری، شرح القیصری علی فصوص الحکم، ص 73، بیدار، قم، 1363 ش.
21 عبدالکریم بن ابراهیم الجیلی، الانسان الکامل، ص 206، چاپ اول، تصحیح فاتن لیون، بیروت.
22 حیدر بن علی آملی، جامع الاسرار ومنبع الانوار، تصحیح هانری کربن، چاپ دوم، علمی فرهنگی، بی جا، 1368 ش.
23 قادر فاضلی، اندیشه عطار، ص 104.
24 سوره رعد: 2؛ سوره لقمان:10.
25 حیدر آملی، نص النصوص، ص 304.
26 سوره نساء: 75.
27 سوره فرقان: 74.
28 سوره طه: 29.
29 سوره بقره: 30.
30 سوره بقره: آیه 124
31 سوره نساء: آیه 59
32 رجوع کنید به: فخر رازی، تفسیر کبیر، ج 10، ص116، چاپ اول، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1421 ق.
33 سوره بقره: 30.
34 مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج4، ص933.
35 سوره بقره: 124.
36 استاد حسن زاده، انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، ص 105.
37 سوره مریم: 30.
38 سوره کهف: 65.
39 سوره اسراء: 1.
40 سوره زخرف: 68.
41 سوره حجر: 42.
42 سوره یس: 12.
43 جلال الدین آشتیانی، منتخباتی از آثار حکمای الهی، ص 857، (شرح اسرار اسمای حسنی، عبدالرحیم دماوندی).
44 سوره آل عمران: 49.
45 سوره بقره: 31.
46 سوره انعام: 75.
47 سوره آل عمران: 49.
48 سوره جن: 26 و27.
49 سوره آل عمران: 179.
50 سوره احزاب: 39.
51 سوره یونس: 62.
52 سوره انبیاء: 73.
53 سوره انعام: 75.
54 سوره انسان: 9.
55 سوره احزاب: 72.
56 سوره سجده: 24.
57 سوره شعراء: 3.
58 سوره سجده: 24.
59 سوره بقره: 124.
60 فخر رازی، تفسیر کبیر، ج3، ص37، چاپ سوم، ذیل بقره: 124.
61 استاد حسن زاده، انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، ص 154، (بار الها! آنها امانت دار اسرار تواند... نشانههای تواند که هیچجا تعطیل نیستند. هر کسی تو را بشناسد به واسطه آنها میشناسد. میان تو وآنان فرقی نیست، مگر اینکه آنان، بندگان وآفریدگان تو هستند).
62 جامع الاسرار، ص 11.
63 جوادی آملی، تحریر تمهید القواعد، 548، چاپ اول، الزهراء، 1372؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ج2، ص601.
64 میرزا محمد قمی، رسایل، ص 679؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج26، ص6.
65 نهج البلاغه، خطبه 1: (خداوند هرگز انسان ها را بدون پیامبر یا کتاب آسمانی یا برهانی قاطع یا راهی استوار رها نساخته است).
66 نهج البلاغه، حکمت 147، بند 11 (آری! خداوندا! زمین هیچ گاه از حجّت الهی خالی نیست که برای خدا با برهان روشن قیام کند).
67 اصول کافی، ج1، حدیث 12، کتاب الحجه، باب ان الارض لاتخلو من حجه.
68 سوره کهف: 65.
69 علامه طباطبائی، تفسیر المیزان، ج13، ص346؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان وروح الجنان، ج13، ص 4- 5.
70 سوره کهف: 60 - 66.
71 نهج البلاغه، حکمت 147، بند 11.
72 میرزا محمد قمی، رسایل حکیم سبزواری، ص 680، تصحیح آشتیانی، چاپ اول، اسوه، 1370 ش.
73 همان، ص 730.
74 رجوع کنید به: انتظار، شماره 11 و12، ص 117.
75 سوره تغابن: 8.
76 اصول کافی، ج1، ص194، حدیث 1؛ کتاب الحجه، باب ان الائمه نور الله؛ امامت وانسان کامل از دیدگاه امام خمینی، ص 69، تدوین رحیم پور، چاپ اول، مؤسسه تنظیم ونشر، تهران، 1381ش.
77 همان، ص230، حدیث 2 (به خدا سوگند! ما اسمای حُسنی هستیم).
78 سوره نباء: 1 و2 (از چه چیزی می پرسند، ازخبر عظیم؟).
79 اصول کافی، ج1، ص207 حدیث 3، کتاب الحجه، باب انّ الآیات....
80 طبرسی، احتجاج، ج2، ص260، چاپ نجف.
81 محمد عبده، نهج البلاغه، ج2، ص 32، چاپ مصر.
82 ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، 15/ 132 ذیل نامه 28.
83 سوره طه: 41.
84 علامه مجلسی، بحارالانوار، ج33، ص67، باب کتبه (علیه السلام) الی معاویه و....؛ نهج البلاغه، 5 / 193.
85 رجوع کنید به: شرح نهج البلاغه، ج15، ص194.
86 سوره انبیاء:27 (کسانی که در گفتار، از او (خدا) پیشی نمی گیرند وبه فرمان او عمل میکنند).
87 "وبنا یفتح وبنا یختم" (بحار الانوار، ج7، ص 44؛ غایه المرام، ص 352).
88 استاد حسن زاده آملی، انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، ص 73.
89 ر.ک: علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج2، ص138 - 134.
90 کمال الدین، شیخ صدوق، ج2، ص601؛ نهج البلاغه، خطبه 2؛ اصول اکافی، ج1، ص224 باب انّ الائمه ورثوا علم النبی.
91 ر.ک: جلال الدین سیوطی، الدرّ المنثور، 6/ 605، چاپ اول، دارالفکر، بیروت؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص 146، دارالمعرفه، بیروت.
92 نهج البلاغه، خطبه 55.
93 همان، خطبه 1، بند 13.
94 همان، خطبه 150.
95 بحار الانوار، ج23، ص 105.
96 اصول کافی، ج3، ص 481 باب 45، نوادر؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ج2، ص603.
97 اصول کافی، ج1، ص 278؛ کمال الدین، ج2، ص 600 .
98 نهج البلاغه، خطبه 92.
99 همان، خطبه 104.
100 سوره سجده: 24.
101 کمال الدین، ج2، ص 605.
102 نهج البلاغه، خطبه 104.
103 شرح القیصری علی الفصوص الحکم، ص 11.
104 الانسان الکامل، ص 207.
105 همان، ص 5.
106 فصوص الحکم، ص 134.
107 "فلایزال العالم محفوظاً مادام فیه هذا الانسان الکامل" (شرح القیصری، ص 73).
108 همان، ص 75.
109 الانسان الکامل، ص 209.
110 جامع الاسرار، ص 179.
111 امامت وانسان کامل از دیدگاه امام خمینی، ص 45.
112 سوره جن: 26.
113 امامت وانسان کامل، ص 58 (وآگاهی یافتن بر عین ثابته که برای برخی اولیا مانند انسان کامل اتفاق می افتد، [در واقع] از علم ربوبی حساب می شود، نه از علم انبیا ورسولان؛ چنانکه در باره علم غیب وارد شده است: "تنها رسولی که مورد رضایت حق تعالی باشد، میداند").
114 صحیح مسلم، کتاب فضایل، فضایل خضر (علیه السلام)، ج7، ص 104، چاپ بیروت.
115 سوره تین: 3.
116 سوره آل عمران: 97.
117 الانسان الکامل، ص 191.
118 مولوی، مثنوی معنوی.
119 الانسان الکامل، ص 5.
120 فصوص الحکم، ص 199.
121 جامع الاسرار، ص 561.
122 الانسان الکامل، ص 208.
123 شهرزوری، شرح حکمه الاشراق، ص 12.
124 انسان کامل از دیدگاه فارابی، عرفا، مولوی، هیئت تحریریه، ص 79، مؤسسه مکاتباتی، 1361 ش، بی جا.
125 محمد صالح مازندرانی، حکمت بوعلی سینا، ج2، ص 47- 48 تصحیح حسن فضائلی، انتشارات علمی، بی جا.
126 شمس الدین محمد شهر زوری، شرح حکمه الاشراق، ص 12، تصحیح ضیایی، چاپ اول، مؤسسه مطالعات.
127 وهو کامل للخلافه، الحری بان یکون بصفه المستخلف، ﴿انی جاعل فی الارض خلیفه﴾ رجوع کنید به رسایل حکیم سبزواری، ص 715.
128 شرح الاشارات، فصل ششم، نمط دهم، 3ج، ص 416- 395، چاپ اول، نشر البلاغه، قم 1375ش.
129 همان، ص398.
130 صدرالدین محمد شیرازی، مفاتیح الغیب، ج2، ص 606، تعلیقه ملا علی نوری، چاپ اول، مؤسسه تاریخ العربی، بیروت، 1419ق.
131 رسایل حکیم سبزواری: 714.
132 همان، 722 - 723.
133 سوره یس: 12.
134 حسن حسن زاده آملی، یازده رساله، نهج الولایه، ص 168.
135 دانشنامه علائی، بخش سوم، علم طبیعی، ص 143، تصحیح محمد مشکوه، انتشارات دهخدا، تهران 1353 ش.
136 رسایل حکیم سبزواری، ص 714.
137 الانسان الکامل، ص 6.
138 انسان کامل از دیدگاه فارابی، عرفا، مولوی، ص 48 و49.
139 همان، 5/ 1 -15به نقل از اندیشههای اهل مدینه فاضله، ص 224.
140 ر.ک: سید حیدر آملی، جامع الاسرار ومنبع الانوار، ص 4.
141 مجموعه آثار استاد مطهری، ج4، ص 848.
142 انسان کامل از دیدگاه فارابی و...، هیئت تحریریه، ص 5 -25.
143 جامع الاسرار ومنبع الانوار، ص 3.
144 امام خمینی، مصباح الهدایه الی الخلافه والولایه، چاپ اول، مؤسسه نشر وتنظیم، 1372 ش، بخش دوم، ص 30 - 35؛ امامت وانسان کامل از دیدگاه امام خمینی، ص 6 - 32؛ ابوالفضل کیاشمشکی، ولایت در عرفان با تکیه بر آراء امام خمینی، چاپ اول، 1378 ش، دارالصادقین، قم.
145 انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، ص 183.
146 محمد صالح مازندرانی، حکمت بوعلی، ج2، ص52.
147 الشفاء (الالیهات)، ج1، ص455، تحقیق ابراهیم مرکور، مکتبه المرعشی، قم، 1404 ق.
148 الانسان الکامل، ص 4 و5.
149 شمس الدین محمد شهرزوری، شرح حکمه الاشراق، ص 24.
150 الفتوحات المکیه، تحقیق عثمان یحی، 13 / 283 و504، هیئه المصریه، قاهره 1408 ق.
151 شرح القیصری علی فصوص الحکم، ص 53.
152 الانسان الکامل، ص 206.
153 نص النصوص، تصحیح هنری کربن، ص 279 ونیز نظر ملا عبدالرحیم دماوندی؛ ر.ک: شرح اسرار اسماءالهی (منتخباتی از حکمای الهی ایران ج3، ص856)؛ ر.ک: رسایل حکیم سبزواری، ص 730 -752.
154 ابن عربی، برای خاتم ولایت، اوصافی نقل می کند که جز بر امام معصوم قابل تطبیق نیست، (الفتوحات المکیه، 12 / 123(
155 منتخباتی از آثار حکمای الهی، ج3، ص851.
156 ر.ک: مجموعه آثار استاد مطهری، ج4، ص944.
157 ر.ک: قاضی عبدالجبار معتزلی، شرح الاصول الخمسه، چاپ اول، دار احیاء التراث، بیروت 1422 ق، ص 514 (اعلم ان مذهبنا ان الامام بعدالنبی (صلّی الله علیه وآله وسلّم) علی بن ابی طالب و... لیس یجوز خلو الزمان ممن یصلح للامامه).
158 الانسان الکامل، ص 4 و5.
159 الفتوحات المکیه، 12 / 121 و64.
160 همان، 12 / 127 و128.
161 ملا عبدالرحیم دماوندی رازی، شرح اسرار اسمای حسنی، در منتخباتی از حکمای الهی ایران، 3 / 859.
162 تصحیح هنری کربن، نصوص النصوص، ص 279.
163 رسایل حکیم سبزواری، ص 730.
164 امامت وانسان کامل از دیدگاه امام خمینی، ص 68.
165 رجوع کنید به: عبدالرحیم دماوندی، شرح اسرار اسمای حسنی، در منتخباتی از حکمای الهی ایران 3 / 863؛ قادر فاضلی، اندیشه عطار، ص 104، به نقل از منطق الطیر؛ سید صادق گوهرین، شرح اصطلاحات تصوف، ص 134، چاپ دوم، زوّار، تهران، 1376 ش.
166 ر.ک: منتخباتی از آثار حکمای الهی، ج3، ص858.
167 جوادی آملی، تحریر تمهید القواعد، ص 57.
168 استاد مطهری، انسان کامل، ص 142.
169 همان، ص 135.
170 همان، ص 127 و128.
171 میرزا حسن صفی علیشاه، عرفان الحق، ص 194 و195.
172 استاد مطهری، انسان کامل، ص 138 الی 151؛ انسان کامل از دیدگاه فارابی، ص 52 و53.
173 همان، ص 152 و153؛ همان، ص 79.
174 همان، ص 158.
175 همان، ص 40 و44.

مقاله هاى مهدوى : ۲۰۱۸/۰۷/۰۹ : ۴.۵ K : ۰
: رحیم لطیفی : موعود - ماهنامه فرهنگی اعتقادی واجتماعی
comments:
no-comments