﴿یا أَیهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أَدْبارِها﴾ (النساء: ۴۷)
قوله تعالی:
﴿یا أَیهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أَدْبارِها﴾ (النساء: 47)
ترجمه آیه:
ای کسانی که کتاب آسمانی برایتان آمده ایمان آورید به آنچه فرو فرستادیم [بر پیغمبر گرامی اسلام] که تصدیق کننده کتابهای شماست پیش از آنکه بر چهره هایی خط بطلان کشیم وآنها را به پشتهایشان واژگون سازیم.
متن روایت (1):
محمد بن إبراهیم النعمانی فی الغیبة: (قال حدثنا)(1) محمد بن یعقوب الکلینی [أبو جعفر قال حدثنی] (عن) علی بن إبراهیم [بن هاشم] عن أبیه، [قال] وحدثنی محمد بن یحیی بن عمران، عن (قال حدثنا) أحمد بن محمد بن عیسی، وحدثنی (ثنا) علی بن محمد وغیره، عن سهل بن زیاد جمیعاً، عن الحسن بن محبوب.
وحدثنا عبد الواحد بن عبد الله الموصلی، عن أبی علی أحمد بن محمد بن ناشر، عن أحمد بن هلال عن الحسن بن محبوب، قال حدثنا (عن) عمرو بن أبی المقدام، عن جابر بن یزید الجعفی قال:
قال أبو جعفر محمد بن علی الباقر (علیه السلام): یا جابر إلزم الأرض فلا تحرک یداً ولا رجلاً حتی تری علامات اذکرها لک إن أدرکتها، أولها اختلاف ولد فلان (بنی العباس) وما أراک تدرک ذلک ولکن حدث به من بعدی، (و) منادٍ ینادی من السماء، ویجیئکم الصوت من ناحیة دمشق بالفتح، وتخسف قریة من قری الشام تسمی الجابیة، وتسقط طائفة من مسجد دمشق، الأیمن، ومارقة تمرق من ناحیة الترک فیعقبها هرج الروم، ویستقبل إخوان الترک حتی ینزلوا الجزیرة، وتستقبل مارقة الروم حتی ینزلوا الرملة، فتلک السنة یا جابر فیها اختلاف کثیر فی کل ناحیة (أرض) من ناحیة المغرب، فأول أرض تخرب أرض الشام [ثم] یختلفون عند ذلک علی ثلاث رایات، رایة الأصهب، ورایة الأبقع، ورایة السفیانی، فیلتقی السفیانی بالابقع فیقتتلون، فیقتله السفیانی ومن معه (تبعه)، ثم یقتل الاصهب، ثم لا یکون له همة الا الاقبال نحو العراق، ویمر جیشه بقرقیسا فیقتتلون بها، فیقتل من الجبارین مائة ألف، ویبعث السفیانی جیشاً إلی الکوفة وعدتهم سبعون ألفاً فیصیبون من أهل الکوفة قتلاً وصلباً وسبیاً، فبینما هم کذلک إذ أقبلت رایات من نحو خراسان تطوی المنازل طیاً حثیثاً ومعهم نفر من أصحاب القائم (علیه السلام)، و(ثم) یخرج رجل من موالی أهل الکوفة فی ضعفاء فیقتله أمیر جیش السفیانی بین الحیرة والکوفة، ویبعث السفیانی بعثاً إلی المدینة فیفر (فینفر) المهدی (علیه السلام) منها إلی مکة، فیبعث جیشاً علی إثره فلا یدرک حتی یدخل مکة خائف یترقب علی سنة موسی بن عمران (علیه السلام).
قال: وینزل أمیر جیش السفیانی البیداء فینادی منادٍ من السماء: یا بیداء أبیدی القوم، فیخسف بهم فلا یفلت منهم الا ثلاثة نفر یحول الله وجوههم الی أقفیهم وهم من کلب، وفیهم نزلت هذه الآیة: ﴿یا أَیهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا مُصَدِّقاً لِما مَعَکمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أَدْبارِها...﴾، قال: والقائم (علیه السلام) یومئذٍ بمکة قد أسند ظهره إلی البیت الحرام مستجیراً (به) فینادی یا أیها الناس إنا نستنصر الله فمن أجابنا من الناس فإنا أهل بیت نبیکم (محمد) ونحن أولی الناس بالله وبمحمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) فمن حاجنی فی آدم فأنا أولی الناس بآدم (علیه السلام)، ومن حاجنی فی نوح فأنا أولی الناس بنوح (علیه السلام)، ومن حاجنی فی إبراهیم فأنا أولی الناس بإبراهیم (علیه السلام)، ومن حاجنی فی محمد فأنا أولی الناس بمحمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، ومن حاجنی فی النبیین فأنا أولی الناس بالنبیین.
ألیس الله یقول فی محکم کتابه: ﴿إِنَّ اللهَ اصْطَفی آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْراهِیمَ وَآلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ، ذُرِّیةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَاللهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ﴾ (آل عمران: 33 - 34)، فأنا بقیة من آدم وذخیرة من نوح ومصطفی من إبراهیم وصفوة من محمد (صلوات الله علیهم أجمعین) ألا ومن حاجنی فی کتاب الله فأنا أولی الناس بکتاب الله، ألا ومن حاجنی فی سنة رسول الله فأنا أولی الناس بسنة رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم)، فأنشد الله من سمع کلامی الیوم لما بلغ الشاهد منکم الغائب، وأسألکم بحق الله وحق رسوله و(بـ) حقی فإن لی علیکم حق القربی من رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) لمّا (إلاّ) أعنتمونا ومنعتمونا ممن یظلمنا فقد أُخفنا وظُلمنا وطردنا من دیارنا وأبنائنا وبغی علینا ودفعنا عن حقنا، وافتری أهل الباطل علینا، فالله الله فینا لا تخذلونا وانصرونا ینصرکم الله.
قال: فیجمع الله له اصحابه ثلاثمائة وثلاثة عشر رجلاً یجمعهم الله له علی غیر میعاد قزعاً کقزع الخریف وهی یا جابر الآیة التی ذکرها (الله) فی کتابه: ﴿أَینَ ما تَکونُوا یأْتِ بِکمُ اللهُ جَمِیعاً إِنَّ اللهَ عَلی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ﴾ فیبایعونه بین الرکن والمقام ومعه عهد من رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وقد توارثـ(ـتـ)ـه الأبناء عن الآباء.
والقائم یا جابر رجل من ولد الحسین یصلح الله له أمره فی لیلة فما أشکل علی الناس من ذلک (یا جابر) فلا یشکل علیهم ولادته من رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) ووراثته العلماء عالماً بعد عالم، فإن أشکل هذا کله علیهم فإن الصوت من السماء لا یشکل علیهم إذا نودی باسمه واسم أبیه (وأمه)(2).
ترجمه روایت (1):
محمّد بن ابراهیم نعمانی در کتاب غیبت: (گوید حدیث آورد ما) را ابو جعفر محمّد بن یعقوب کلینی گوید: برایم حدیث گفت علیّ بن ابراهیم بن هاشم، از پدرش، او گوید: وحدیث آورد مرا محمّد بن (یحیی بن) عمران. وی گوید: حدیث آورد ما را أحمد بن محمّد بن عیسی، [وگفت:] وحدیث ام گفت علیّ بن محمّد وغیر او، همگی از سهل بن زیاد، از حسن بن محبوب.
[گفت:] نیز حدیثمان گفت عبد الواحد بن عبد الله موصلی، از ابو علی احمد بن محمّد بن أبی ناشر، از احمد بن هلال، از حسن بن محبوب. وی گوید: حدیثمان گفت عمرو بن أبی المقدام، از جابر بن یزید جعفی. او گفت:
حضرت ابو جعفر محمّد بن علی باقر (علیه السلام) فرمود: ای جابر، خانه نشین باش. پس دست وپایی تکان مده تا نشانه هایی را که برایت یاد میکنم ببینی؛ اگر آنها را دریابی. اوّلین آنها اختلاف (فرزندان فلان) [بنی العبّاس است ونمیبینم که آن زمان را درک کنی؛ ولی این را پس از من حدیث گوی، [و]منادیا ی که از سوی آسمان ندا کند وبانگ پیروزی از جانب دمشق به شما رسد ویکی از آبادی های شام -که حابیه نام دارد- فرو میرود وبخشی از سمت راست مسجد دمشق فرو ریزد وگروهی از ترکها شورش کنند ودر پی آن، اوضاع روم آشفته شود وبرادران ترک پیش روند تا اینکه در جزیره فرود آیند وشورشیان روم پیشروی کنند ودر رمله منزل گیرند.
ای جابر، آن همان سال است که اختلاف بسیاری در هر زمین از ناحیه ی مغرب پدید خواهد آمد ونخستین سرزمینی که خراب میشود شام است. (سپس) در آن هنگام (به سه گروه تقسیم خواهند شد و) زیر سه پرچم خواهند رفت: پرچمی سرخ وسفید وپرچمی سیاه وسفید وپرچم سفیانی. آنگاه سفیانی با پرچمدار سیاه وسفید برخورد میکند. آنها با یکدیگر نبرد میکنند واو آن پرچمدار وتمام همراهانش را به قتل میرساند. پس از آن، صاحب پرچم سرخ وسفید را میکشد ودیگر جز این هدفی نخواهد داشت که به سوی عراق پیشروی کند. لشکریانش از «قرقیسیا» میگذرند که صد هزار تن از جبّاران در آنجا کشته میشوند.
سفیانی لشکری به سوی کوفه میفرستد که تعداد آنها (70) مرد جنگی است. آنها به کشتن ودار زدن واسیر کردن اهل کوفه میپردازند ودر همین اثنا که سرگرم این فجایع اند، پرچم هایی از ناحیه ی خراسان پیش می آید که به سرعت منزلها را پشت سر میگذارند. با ایشان چند تن از اصحاب حضرت قائم (علیه السلام) همراهی میکنند ومردی از موالی اهل کوفه خروج میکند که فرمانده لشکر سفیانی او را بین حیره وکوفه به قتل میرساند. آنگاه سفیانی عدّه ای را به مدینه میفرستد. پس حضرت مهدی (علیه السلام) از آنجا به سوی مکّه میشتابد. به فرمانده لشکر سفیانی خبر میرسد که حضرت مهدی (علیه السلام) از مدینه خارج گردیده است. وی سپاهی در پی آن امام همام روانه میسازد که به او نمیرسد تا اینکه آن حضرت با هراس وهشیاری همچون موسی بن عمران (صلوات الله علیه) به مکّه داخل میشود، امام باقر (علیه السلام) فرمود: فرمان ده سپاهیان سفیانی در بیابان "بیداء" فرود می آید.
پس منادی ای از سوی آسمان بانگ میزند: ای بیداء! این قوم را نابود کن. زمین "بیداء" آنها را در کام خود فرو میکشد وجز سه تن، کسی از آنها جان سالم به در نمیبرد. خداوند صورتهای آن سه را به پشت برمیگرداند. آنان از قبیله ی کلب اند ودرباره ی آنها این آیه نازل شده است: (ای کسانی که کتاب آسمانی به شما داده شده است، به آنچه ما نازل کردیم- که آنچه را نزد خود شماست تصدیق میکند- ایمان آورید؛ پیش از آنکه صورتهایی را تغییر دهیم وآنها را به پشت برگردانیم)...
امام (علیه السلام) فرمود: «وقائم آن روز در مکّه است. او به بیت الله الحرام تکیه میزند وبدان پناهنده میشود وندا میکند: ای مردم! ما از خداوند وهر کس از مردم که دعوتمان را اجابت کند یاری میخواهیم. ما خاندان پیغمبر شماییم وسزاوارترین مردم به خداوند وحضرت خاتم انبیا (صلّی الله علیه وآله وسلّم). پس هر آنکه درباره ی آدم با من گفت وگو دارد (بداند که) من از هرکس به آدم (علیه السلام) نزدیکترم وهر آنکه درباره ی نوح با من محاجّه کند، من از همه ی مردم به نوح (علیه السلام) نزدیکترم وهر کس درباره ی ابراهیم با من گفت وگو دارد، پس من از همه ی مردم به ابراهیم (علیه السلام) نزدیکترم وهر آنکه درباره ی پیامبر اسلام (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بحث دارد، پس من از همه ی مردم بدان حضرت نزدیکترم وهر کس درباره ی پیغمبران با من احتجاج دارد، من از همه ی مردم به پیغمبران سزاوارترم.
مگرنه این است که خداوند در آیات محکم کتاب خویش میفرماید: (همانا خداوند آدم ونوح وآل ابراهیم وآل عمران را بر جهانیان برتری داد؛ ذرّیّه ای که از یکدیگر پدید آمده اند وخداوند شنوا وداناست)؟ من بازمانده ای از آدم وذخیره ای از نوح وبرگزیده ای از ابراهیم وعصاره ای از رسول خاتم (صلوات الله علیهم أجمعین) ام.
توجّه کنید! هر کس درباره ی کتاب خدا با من محاجّه کند، من از همه ی مردم به کتاب خداوند نزدیکترم. آگاه باشید، هر که در مورد سنّت وسیرت رسول خدا با من بحث دارد، من از تمامی مردم به سنّت وسیرت رسول الله نزدیکترم. هر کس سخنم را امروز شنید، او را به خدا سوگند میدهم که حاضرانتان به غایبان برسانند وشما را به حقّ خداوند وحقّ رسول او وبه حقّ خود سوگند میدهم- ومرا بر شما حقّ خویشاوندی به رسول الله (صلّی الله علیه وآله وسلّم) هست- که ما را یاری دهید وظلمکنندگان به حقّ ما را از ما دور سازید که همانا ما (خاندان پیغمبر) ترسانیده شده ایم وبر ما ظلم گردیده است واز شهر ودیار وفرزندانمان آواره گشته ایم. به ما تعدّی کرده واز حقّ خویش دورمان داشته اند واهل باطل به ما تهمت زده اند. پس خدا را، خدا را درباره ی ما! تنها وبی یاورمان مگذارید. یاریمان کنید که خداوند یاریتان کند.
آن حضرت فرمود: آنگاه خداوند (313) مرد اصحابش را برایش جمع خواهد ساخت که بیقرار قبلی، همچون قطعه های ابر پاییزی آنان را گرد می آورد واین است- ای جابر- معنی آیه ای که خداوند میفرماید: (هر کجا باشید، خداوند همه ی شما را جمع خواهد آورد. محقّقا خدا بر هر چیز تواناست) پس در فاصله ی رکن ومقام با او بیعت میکنند وعهد نامه ای از رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) با اوست که فرزندان (پیغمبر) آن را از پدرانشان به ارث برده اند.
ای جابر! قائم (علیه السلام) مردی از فرزندان حسین است. خداوند کارش را یک شبه اصلاح میفرماید. پس [ای جابر] هر چه بر مردم مشکل شود، اینکه او از فرزندان رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) ووارث علم است، یکی پس از دیگری، بر آنها مشکل ومشتبه نشود واگر همه ی اینها بر آنان دشوار گردد، همانا آن صدای از سوی آسمان برایشان مشتبه نخواهد شد؛ آنگاه که وی را به نام خود ونام پدر [ومادر] بانگ زنند.
متن روایت (2):
ورواه الشیخ المفید: فی کتاب الاختصاص: عن عمرو بن أبی المقدام عن جابر الجعفی قال:
قال لی أبو جعفر (علیه السلام): یا جابر الزم الأرض ولا تحرک یداً ولا رجلاً حتی تری علامات أذکرها لک وما أراک تدرک ذلک ولکن حدِّث به بعدی(3).
(وساق الحدیث إلی آخره، إلا أن فی روایة المفید، ولا یفلت منهم الا ثلاثة (نفر) یحوّل الله وجوههم فی أقفیهم وهم من کلب وفیهم نزلت (هذه) الآیة: ﴿یا أَیهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا﴾ (علی عبدنا یعنی القائم (علیه السلام)) ﴿مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أَدْبارِها﴾، وهذا الحدیث بتمامه تقدم فی سورة البقرة فی قوله: ﴿أَینَ ما تَکونُوا یأْتِ بِکمُ اللهُ جَمِیعاً﴾...)(4).
ترجمه روایت (2):
این حدیث را شیخ مفید نیز در کتاب الاختصاص از عمرو بن ابی المقدام، از جابر جعفی روایت کرده است که گفت: حضرت أبو جعفر باقر (علیه السلام) به من فرمود:
ای جابر، خانه نشین باش وهیچ دست وپایی تکان مده تا اینکه نشانه هایی را که برایت یاد میکنم ببینی... ومن نمیبینم که تو به آن زمان برسی؛ ولی پس از من آن را حدیث گوی.
آنگاه روایت را تا پایان آورده است؛ امّا در روایت شیخ مفید آمده است وجز سه [نفر] -که خداوند صورتهایشان را به پشت برمیگرداند- کسی از آنان جان سالم به در نبرد وآنها از قبیله ی کلب اند و[این] آیه درباره ی آنان نازل شده است: ﴿یا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ آمِنُوا بِما نَزَّلْنا﴾ [بر بندهمان یعنی قائم (علیه السلام)] ﴿مِنْ قَبْلِ أَنْ نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّها عَلی أَدْبارِها﴾، تمام این حدیث در سوره ی بقره ذیل آیه ی: ﴿فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ، أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللهُ جَمِیعاً...﴾ گذشت.
پاورقی:
-----------------
(1) در مأخذ نیست ودر آن: (عن ابن محبوب أخبرنا محمد بن یعقوب..) است.
(2) کتاب الغیبة: 149.
(3) الاختصاص: 255.
(4) ما بین اقواس از کلام سید هاشم حسینی بحرانی (رحمه الله) است.