﴿هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَلَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ﴾ (الصف: ۹)
قوله تعالی:
﴿هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَلَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ﴾ (الصف: 9)
ترجمه آیه:
(اوست خداوندی که رسول خویش را به هدایت ودین حق فرستاد تا او را بر همه ی دین غلبه دهد؛ هرچند که مشرکان ناخوش دارند).
متن روایت (1):
محمد بن العباس: قال: حدثنا أحمد بن هودة (هوذة)، إسحق بن إبراهیم، عن عبد الله بن حماد عن أبی بصیر قال: سألت أبا عبد الله (علیه السلام) عن قوله (قول الله) (عزَّ وجلَّ) فی کتابه: ﴿هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَلَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ﴾.
فقال (علیه السلام): والله ما نزل تأویلها بعد، قلت: جعلت فداک ومتی ینزل تأویلها؟ قال: حتی یقوم القائم (علیه السلام) إن شاء الله تعالی، فإذا خرج القائم لم یبق کافر أو (ولا) ومشرک الا کره خروجه، حتی لو أن کافراً أو مشرکاً فی بطن صخرة لقالت الصخرة یا مؤمن فی بطنی کافر أو مشرک فاقتله، فیجیبه فیقتله(1).
ترجمه روایت (1):
محمّد بن العبّاس گوید: حدیثمان داد احمد بن هوذه، از اسحاق بن ابراهیم، از عبد الله بن حمّاد، از ابو بصیر که گفت: از حضرت ابو عبد الله امام صادق (علیه السلام) درباره ی فرموده ی خدای -عزّ وجلّ- در کتابش: (اوست خداوندی که رسول خویش را به هدایت ودین حق فرستاد تا او را بر همه ی دین (-ادیان) غلبه دهد؛ هرچند که مشرکان اکراه دارند) پرسیدم. فرمود: «به خدا سوگند، هنوز تأویلش نازل نشده است» عرضه داشتم: فدایتان شوم! کی تأویل آن نازل میشود؟ فرمود: تا آنگاه که قائم (علیه السلام) به خواست خدای -تعالی- به پا خیزد. پس چون حضرت قائم (علیه السلام) خروج کند، هیچ کافر یا مشرکی نماند مگر اینکه خروج آن حضرت را خوش ندارد؛ به طوری که اگر کافر یا مشرکی در دل سنگی پنهان باشد، هر آینه آن سنگ خواهد گفت: ای مؤمن، در دل من کافر یا مشرکی هست؛ تو او را بکش. پس (مؤمن) میآید واو را به قتل می رساند.
متن روایت (2):
الحسین بن حمدان الحضینی: قال: حدثنی محمد بن إسماعیل وعلی بن عبد الله الحسنیان عن أبی شعیب، عن محمد بن بصیر، عن عمر بن الوان، عن محمد بن الفضل، عن المفضل بن عمر، عن أبی عبد الله جعفر بن محمد الصادق (علیه السلام) فی حدیث طویل یذکر فیه أمر القائم (علیه السلام)، قال المفضل: یا مولای، فکیف بدو ظهوره (علیه السلام)؟
قال: یا مفضل یظهر فی سنة الستین أمره، ویعلو ذکره، وینادی باسمه وکنیته ونسبه ویکثر ذکره فی أفواه المحققین والمبطلین لیلزمهم الحجة بمعرفتهم به، علی أنا قصصنا ذلک ودللنا علیه ونسبناه وسمیناه وکنیناه وقلنا سمی جده رسول الله (صلی الله علیه وآله) وکنیته علی ألسنتهم حتی لیسمیه بعضهم لبعضٍ، کل ذلک للزوم الحجة علیهم، ویظهر کما وعده جده رسول الله (صلی الله علیه وآله) فی قول الله (عزَّ وجلَّ): ﴿هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَلَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ﴾ قال: هو قوله ﴿وَقاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکونَ فِتْنَةٌ وَیکونَ الدِّینُ للهِ﴾.
فوالله یا مفضل لیفقدن الملل والادیان والآراء والاختلاف ویکون الدین کله لله کما قال تعالی: ﴿إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ الله الإِسْلامُ﴾ ﴿وَمَنْ یبْتَغِ غَیرَ الإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآْخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِینَ﴾(2).
(والروایات کثیرة فی أن الایتین: قوله تعالی: ﴿هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی﴾ الی آخرها، وقوله تعالی: ﴿وَقاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکونَ فِتْنَةٌ وَیکونَ الدِّینُ للهِ﴾ تقدمت الروایات الکثیرة فیهما الاولی فی سورة براءة والثانیة فی سورة الانفال وأنهما فی القائم (علیه السلام))(3).
ترجمه روایت (2):
حسین بن حمدان خصیبی گوید: محمّد بن اسماعیل حسنی وعلیّ بن عبد الله حسنی از ابو شعیب محمّد بن نصیر حدیثم گفتند، از عمر بن الوان، از محمّد بن الفضل، از مفضّل بن عمر، از حضرت ابو عبد الله جعفر بن محمّد صادق (علیه السلام) در ضمن حدیثی طولانی- که در آن جریان حضرت قائم (علیه السلام) را یاد میکند- مفضّل (به امام صادق (علیه السلام)) عرضه داشت: ای مولای من، سرآغاز ظهور او (علیه السلام) چگونه خواهد بود؟
فرمود: مفضّل، او درحالیکه مورد شبهه است (وآرای مختلفی دربارهاش ابراز میشود) آشکار خواهد شد تا خود (بهترین دلیل وروشنترین حجّت) بیان امرش باشد ویادش بلند گردد ونام وکنیه ونسبش ندا شود ویادش بر زبان همه -خواه اهل حق یا اهل باطل- زیاد برده شود تا به سبب شناخت آن جناب، حجّت بر ایشان تمام گردد؛ با توجّه به اینکه ما برایت بیان کردیم ووی را نشان دادیم وبه نسب ونام وکنیه معرّفی کردیم وگفتیم که أو همنام جدّش رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وهم کنیه ی اوست تا مبادا مردم بگویند: نه اسمی (از او) شناخته ایم ونه کنیه ای ونه نسبی.
به خدا قسم، چنان به روشنی، او ونام کنیه اش زبانزد آنان خواهد شد که وی را برای یکدیگر نام برند. تمام اینها بدان خاطر است که حجّت بر آنان تمام وگریبانگیرشان شود وخداوند او را ظاهر خواهد ساخت؛ همچنانکه جدّش رسول خدا (صلّی الله علیه وآله وسلّم) وعده فرموده، در قول خدای -عزّ وجلّ-: (اوست خداوندی که رسول خویش را به هدایت ودین حق فرستاد تا او را بر همه ی دین (-ادیان) غلبه دهد؛ هر چند که مشرکان اکراه دارند) فرمود: این همان (معنی) قول خداوند است: (وبا آنان نبرد کنید تا اینکه هیچ فتنه وفسادی بر جای نماند وتمام دین از آن خدا شود).
پس -به خدا قسم- ای مفّضل، آیینها وادیان وآرا واختلافها، همه از بین خواهد رفت وهمه ی دین از آن خدا خواهد شد؛ چنانکه خدای -تعالی- فرموده است: (همانا دین نزد خداوند، اسلام است) (وهر آنکه غیر از اسلام دینی برگیرد، به هیچوجه، از وی پذیرفته نیست ودر آخرت از زیانکاران خواهد بود.
(روایات بسیاری در اینباره هست که این دو آیه: ﴿هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی تا آخر ووَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَه ویَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ للهِ﴾ درباره ی حضرت قائم (علیه السلام) است. پاره ای از این روایات در مورد هر دو آیه گذشت؛ اوّلی در سوره ی برائت ودومی در سوره ی انفال).
پاورقی:
-----------------
(1) تأویل آیات ظاهرة - مخطوط.
(2) هدایت - مفقود.
(3) بین پرانتز از کلام علامه سید هاشم حسینی بحرانی (رحمه الله) است، وآیه ی أول به شماره ب - 22، ودوم ب - 21.