از زبان لاله ها
بـاز در نسيم خانه مى | کنمديـدن تـو را بهانه مى | کنم|
مـى روم به باغ استعاره | هاگيـسوى خيال شانه مى | کنم|
گيسوان پيچ پيچ عقده هاست | آنچه در خـيال شانه مى | کنم|
مـى برم زباغ شعر، واژه | هاقـصه تـو را ترانه مى | کنم|
التهابم از حضور گرم | توستآفـتاب را بـهانه مـى | کنم|
از زبـان لالـه بشنود نسيم | قصه اى که جاودانه مى | کنم