يادگارى
از نـو شکفت نرگس چشم انتظارى | امگل کرد خـار خـار شب بى قرارى ام | |
تـا شـد هزار پاره دل از يک نگاه | توديـدم هـزار چشـم در آيينه کارى | ام|
گر من به شوق ديدنت از خويش مى روم | از خويش مى روم که تو با خود بيارى | ام|
بـود ونبود من همه از دست رفته | استبـارى مگر تو دست بر آرى به يارى | ام|
کارى بـه کار غـير نـدارم که عاقبت | مـرهم نـهاد نـام تو بر زخم کارى | ام|
تـا سـاحل نگاه تو چون موج بى | قراربا رود رو به سوى تو دارم که جارى | ام|
بـا نـاخنم بـه سـنگ نوشتم: بيا، | بيازان پيـشتر که پاک شـود يادگارى | ام