كى رفته اى
كى رفته اى ز دل، كه تمنا كنم تو | را؟!كى بوده اى نهفته، كه پيدا كنم تو | را؟!|
غيبت نكرده اى، كه شوم طالب حضور | پنـهان نگشتهاى، كه هويدا كنم تو | را|
با صد هزار جلوه برون آمدى، كه | منبـا صـدهزار ديـده تماشا كنم تو | را|
بـالاى خـود در آيـنه چشم من | ببينتـا بـا خـبر ز عـالم بالا كنم تو | را|
مـستانه كـاش! در حرم ودير | بگذرىتـا قـبلهگاه مـؤمن وترسا كنم تو | را|
خـواهم شبى، نقاب ز رويت | برافكنمخـورشيد كعبه، ماه كليسا كنم تو را | |
گر افتد آن دو زلف چليپا به چنگ | منچنـدين هزار سلسله در پا كنم تو را! | |
طوبى وسدره، گر به قيامت به من | دهنديـك جـا فداى قامت رعنا كنم تو را | |
زيـبا شـود به كارگر عشق، كار | منهـر گه نظر به صورت زيبا كنم تو | را