خوب من
| پس از ايـن چله نشين شب چشمان توام | دسـت سـنگين گناهم که به دامان توام | |
| تو به دنبال چه مى گردى در من پس از اين | مـن که امـروز چهل مرحله ويران توام | |
| کفر مى گويم اگر، از تب سرگردانى است! | بـس که در هـروله خويش به ايمان توام | |
| مـن وتـو مثل دو آئينه دور از هم و من، | در همين فاصله عمرى ست که حيران توام | |
| مـثل طـوفانى روشـن از آرامـش من | مـن هـم آرامـش از تيره طوفان تو ام | |
| مـن همانم که تو مى خواهى آتش يا خاک | خوب من چشم بچرخان که به فرمان توام |
