اى يـادگار غـربت گلـهاى اطلسى | حـتى تـو هم به داد غزلها نمى | رسى|
حتى تو هم اجازه ندارى عجيب نيست | که با وجود اين همه کس باز بى | کسى|
بـا ايـنکه نـيستى ولى آقا هنوز | همدر لابـلاى قـافيه هـا يم | مشخصى!|
آقا جسارت است ولى دوره کرده | اندنـام تـرا هـزار خـدا نـا | مقدسى|
نـه، هـيچکس هـنوز نبايد ببيندت | ايـن بـود راز پچ پچ گلهاى | اطلسى|
يکروز جـمعه، امـا تـعطيل مى شود | بـازار ايـن جـماعت صورت | مثلثى