مهدى انكارى، انتظارستيزى
اشاره: اعتقاد به مهدويت وانتظار منجى مصلح، تحرك بخش ومقاومت آفرين است; زيرا فرد منتظر از احساس حضور امام، اميد ونشاط مى گيرد وبراى برپايى حق، مبارزه ومجاهدت مى كند. از اين رو، ستيز با اين تفكر، براى دشمن، امرى حياتى واستراتژيك است.
اين نوشتار، عهده دار تبيين شيوه هاى دشمن در ستيز با ايده ى مهدويت وانتظار، از (انكار) و(تحريف) و(تخريب) و(جايگزينى) است.
نويسنده، براى نمونه، فيلم (پيشگويى هاى نوسترا داموس) را با تامل وتعمق در اشعار او وتفسيرهاى آن، مورد تحليل جدى قرار داده است.
تبيين آثار وپيامدهاى مهدى باورى وانتظار، انسان را متقاعد مى كند كه مبارزه وستيز با اين تفكر، براى دشمن، استراتژيك وضرورى است وذكر نمونه هاى عينى، به وضوح مى رساند كه دشمن، به ضرورت مطلب، پى برده، لذا از هيچ كارى دريغ نمى ورزد.
ما، در اين نوشته. به دنبال ارائه ى تمام شيوه ها وروش هاى دشمن در قبال مسئله ى انتظار ومهدى باورى نيستيم. چنين امرى، نه در سطح علم وتحقيقات ما است ونه با توجه به اختاپوس اطلاعاتى دشمنان، به راحتى، پى بردنى است.
هدف ما، اعلام جدى بودن مبارزه دشمنان با مقوله ى مهدويت است تا درپرتو آن، به شيوه ها وروش ها دقيق تر بينديشيم وبدون سهل انگارى در آن، تامل بيش ترى كنيم، (تا در نقطه ى مقابل تلاش دشمن، در جهت اعتماد وعمل وتبليغ وتبيين حقيقت مهدويت، حركت كنيم).(۱)
آثار انتظار واميد
گفتنى است، جداى از آثار مهدى باورى، صرف انتظار واميد، خود، داراى نتايجى بس مثمر ثمر است.
نهرو گويد:
در دنيايى كه پر از كشمكش ونفرت وخشونت است، اعتقاد بستن به سرنوشت انسانى، ضرورى تر از هر زمان ديگر است... هرگاه، آينده اى كه ما براى آن كار مى كنيم، سرشار از اميد براى بشريت باشد، نا به سامانى هاى دنيوى كنونى، چندان اهميتى ندارد وكار كردن براى آن آينده، داراى حقانيت است.(۲)
گوستاولوبون گويد:
بزرگ ترين خدمتگزاران عالم بشريت، همان اشخاصى هستند كه توانستند بشر را اميدوار نگه دارند...(۳)
آرى، اگر اميد به آينده وانتظار، از جامعه ى بشرى رخت بربندد، زندگى، ديگر مفهومى نخواهد داشت. حركت وانتظار، در كنار هم بوده واز هم جدا نمى شوند. انتظار، علت حركت وتحرك بخش است.(۴)
ياس وبدبينى، نظام زندگى را از هم مى پاشد وآثار زهر آگينى براى بشر به بار مى آورد. در مقابل، اميد، نه تنها ميل شخصى را براى انجام كار، بلكه توانايى او را نيز در انجام كار زياد مى كند.
با ياس ونا اميدى، نوع دوستى وفلسفه ى خدمت به خلق، از ميان مى رود وجاى خود را به خودپرستى مى دهد; زيرا، هنگامى كه ا ميد به زندگى بهترى نباشد، خدمت، به نوع واز خودگذشتگى، چه سودى دارد؟
از ديگر آثار بد ياس از آينده، تن دادن به وضع موجود است; چون، همه ى تلاش، براى فرداى بهتر است. در اين جوامع (جامعه هاى مايوس)، هر چه هست، گرايش به فساد ورذيلت است; زيرا، هنگامى كه فرد، از پديد آوردن راستى ودرستى، سرخورده ونوميد گشت، خواسته ها ونيازهايش، از سوى ديگر، سربرمى آورد وآن نيازها، در جاى ديگر، مانند فساد ومواد مخدر و... اشباع مى شود.
آرى، لااباليگرى، پازدن به همه ى اصول زندگى، از نتايج نوميدى است. از سوى ديگر، ياس، خود، شكست است. كم تر كسى از خود شكست، شكست خورده است، بلكه غالبا قبول شكست است كه منجر به شكست مى گردد. هنگامى شكست خورده ايم كه باور كنيم شكست خورده ايم; زيرا، شكست، از درون شروع مى شود واز طرز تفكر واراده ى شخص. به همين دليل، اسلام، با ياس ونااميدى مبارزه كرده وآن را در حكم كفر قرار داده است.(۵)
(انتظار، ضد ياس ونااميدى است. آن كه اميد دارد، حيات را خوش دارد ونقايص زندگى را برطرف كرده وبه سوى آينده قدم بر مى دارد وروز خود را از روز دگر بهتر مى سازد.
در انتظار، اميد به آينده ى محقق الوقوع موجود است. چنين اميدى، همه ى رنج ها ومشقت ها را آسان مى سازد وانسان، خودش به خودش، مژده مى دهد.
خردمندان بشر، براى رسيدن به آينده ى احتمالى، كوشش ها مى كنند ورنج ها مى برند واين رنج ها را در كام خود شيرين مى دانند. حال، اگر آينده، محقق الوقوع باشد، انتظارش، روح ا فزا ودل پذير خواهد بود).(۶)
ثمرات مهدى باورى
حال، با اين توضيحات، به آثار وپيامدهاى انتظار منجى مصلح ومهدى باورى مى پردازيم تا در پرتو آن، علل ستيز دشمنان روشن گردد. پيامدهاى انتظار فرج وچشم به راه مصلح جهانى بودن علاوه بر عدم ياس ونااميدى:
۱- خودسازى فردى واجتماعى است
۲- منحل شدن در فساد محيط
۳- پايدارى در برابر رهبرى هاى فاسد ومبارزه ى با فساد
۴- نپذيرفتن ستم است.(۷)
بالاخره اين كه:
ايمان واعتقاد به ا مام زمان عليه السلام مانع از تسليم شدن است وملت هاى با ايمان كه حضور قطب عالم امكان را در ميان خود احساس مى كنند، از حضور او، اميد ونشاط مى گيرند وبراى مجد وعظمت اسلام، مبارزه ومجاهدت مى كنند. با تكيه بر همين اميد درخشان بود كه ملت بزرگ ايران، پرچم اسلام را به اهتزاز درآورد وافتخار طول تاريخ بشر وتاريخ اسلام شد).(۸)
جيمز دار مستر مى گويد: (قومى چنين را (كه هر لحظه منتظر ظهور است و)... مى توان كشتار كرد، اما مطيع نمى توان ساخت).(۹)
در كنفرانس (تل آويو)(۱۰)، در بحث مبارزه با تفكر مهدى باورى، ابتدا، امام حسين وبعد امام زمان را مطرح وهر دو را عامل پايدارى شيعه مى دانند; نگاه سرخ ونگاه سبز.
در اين كنفرانس كه افرادى شيعه شناس وسرشناس، مانند برناردلوييس ومارتين كرامر و... حضور داشتند، اين ديدگاه مطرح مى شود كه شيعه به اسم امام حسين عليه السلام وبا امام زمان عليه السلام قيام شان را حفظ مى كنند.(۱۱)
فهمى هويدى در كتاب ايران من الدخل كليد فهم تحقق انقلاب ايران را در واژه هايى، مانند ولايت فقيه، مرجعيت، تشيع وامام غايب، غيبت كبرا وغيبت صغرا مى داند.
حامد الگار در كتاب انقلاب اسلامى در ايران، ريشه ى انقلاب اسلامى ايران را به موضوع امامت از ديدگاه شيعه ومسئله ى غيبت امام زمان وپيا مدهاى سياسى آن مى داند.(۱۲)
با اين توضيحات، طبيعى است كه دشمنان، مسئله ى مهدويت را در تقابل با خويش بدانند ودر مقابل آن، صف آرايى كنند وحتى به اين مسئله اذعان كنند.
نمونه ى اول: در گزارش گروه هايى كه به ظاهر، مبلغ مسيحيت اند ودر باطن، جاده صاف كن وعاملان ورود استعمارگران اروپايى به كشورهاى اسلامى، نكات قابل توجهى به چشم مى خورد. در گزارش ذيل كه مربوط به گروه هاى تبليغى در شمال آفريقا وخطاب به هيئتى كه مسئول رسيدگى به اين كار است، آمده است:
يكى از مشكلات ما، در سر راه تبليغ مسيحيت وپيشرفت استعمار در شمال آفريقا ومنطقه ى توسن ومغرب، اين است كه اين مردم، اعتقاد دارند كه (مهدى موعود) خواهد آ مد واسلام را سربلند خواهد كرد.(۱۳)
يعنى نفس اعتقاد به مهدى موعود، باعث ايجاد مشكل براى استكبار واستعمار شده است، در حالى كه اعتقادى كه برادران ما در آن مناطق دنيا دارند، به روشنى ووضوح اعتقادى كه ما امروز در اينجا داريم نيست. در آنجا بيشتر ابهامات وكلى گويى وجود دارد تا تعيين مصداق ومورد ونام وخصوصيات در عين حال استعمارگران از اين اميد مى ترسند.(۱۴)
نمونه ى دوم: در همين كشور خود ما در آغاز روى كار آمدن رژيم منحوس وفاسد ووابسته پهلوى - آن كودتاگر بى سواد، فاقد هر گونه معرفت ومعنويت - يكى از آخوندهاى وابسته به دربار را صدا كرد واز او پرسيد: اين قضيه ى امام زمان عليه السلام چيست كه مشكلاتى براى ما درست كرده است؟ اين آخوند هم طبق ميل ودل او، جوابى مى گويد. آن قلدر، ماموريت مى دهد كه برويد مسئله را حل وتمام كنيد واين اعتقاد را از دل مردم بيرون بياوريد. او مى گويد: (اين، كار آسانى نيست وخيلى مشكلات دارد وبايد كم كم وبا مقدمات شروع كنيم). البته، آن مقدمات، به فضل پروردگار وهوشيارى علماى ربانى وآگاهان اين كشور، در آن دوران، ناكام ماند ونتوانستند آن نقشه ى شوم را عملى كنند. در كشور ما يك كودتاچى غاصب، از طرف دانشگاه هاى قدرت استعمارى، ماموريت داشت كه بيايد ايران را قبضه كند وكشور را دو دستى تحويل دشمن بدهد وبراى اين كه بتواند بر اين مردم مسلط بشود، يكى از مقدمات لازم اش، اين بود كه عقيده به مهدى موعود عليه السلام را از ذهن مردم پاك كند.(۱۵)
بنابراين، دشمنان تفكر واعتقاد به مهدويت - كه اين انديشه را به زيان خود مى دانند - همواره، تلاش كرده اند تا آن را از اذهان مردم بزدايند ويا مفاهيم اعتقاد به مهدويت را تحريف كنند:(۱۶)
۱- بدين صورت كه استكبار جهانى وصهيونيزم در تلاش هستند تا ملت هاى تحت سيطره ى آنان، به وضع تحميل شده، عادت كنند وآن را رنگى ثابت وابدى وتغييرناپذير پندارند.
۲- قدرت هاى استكبارى، خواهان غفلت وخواب آلوده بودن ونيز عدم تحرك ملت ها هستند. وچنين وضعى را بهشت خود مى دانند; اما انتظار فرج موجب مى شود كه انسان به وضع موجود قانع نباشند وبخواهد به وضعى بهتر وبرتر دست پيدا كند.(۱۷)
۳- قدرت جهانى استكبار وصهيونيزم، امروز، با تكيه بر پول وتبليغات واستفاده از شعارهاى ظاهر فريب، مانند حقوق بشر، حقوق زن وحقوق اساسى ملت ها، براى تحميل ظلم بر ملت ها وترويج فساد، دورويى، تزوير ورياكارى ونفاق در جوامع بشرى، تلاش مى كند.(۱۸)
نتيجه; دشمن ترين اشخاص با اين عقيده وبا شخص آن بزرگوار، ستمگران عالم اند، از روز غيبت آن حضرت، بلكه از روز ولادت آن حضرت، تا امروز. آن كسانى كه وجودشان با ستم وبا زورگويى همراه بوده بر دشمنى با اين بزرگوار، با اين پديده ى الهى، با اين نور وبا اين شمشير الهى مشغول شدند. امروز هم، مستكبرين وستمگران عالم، با اين فكر واين عقيده، مخالف ودشمن اند ومى دانند كه اين عقيده واين عشق - كه در دل هاى مسلمين، به خصوص در دل هاى شيعه است - براى هدف هاى ستمگرانه ى آنها مزاحم است.(۱۹)
روش هاى مبارزه با مهدى باورى
دشمن هر امر صحيح ومفيدى را تا آن جا كه مقدور باشد، انكار مى كند واگر نتوانست، به تحريف وتخريب آن پرداخته ويا در مقابل آن اقدام به جايگزينى مى نمايد. همه ى عقايد سازنده مورد تهاجم دشمن قرار گرفته است. دشمنان، سراغ مجموعه ى احكام ومقررات اسلام رفتند. هر عقيده وهر توصيه اى از شرع مقدس كه در زندگى وسرنوشت آينده ى فرد وجماعت وامت اسلامى تاثير مثبت بارزى داشته است، به نحوى با آن كلنجار رفتند تا اگر بتوانند آن را از بين ببرند واگر نتوانند روى محتوايش كار كنند.(۲۰)
دشمن، مى تواند روى عقايد اسلامى كارى كند كه از استفاده مردم خارج شود؟ منتهى نه در كوتاه مدت بلكه در طول سال هاى متمادى، گاهى ده ها سال، زحمت مى كشد براى اين كه بتواند يك نقطه ى درخشان را كور يا كم رنگ كند يا نقطه ى تاريكى را به وجود آورد. يكى توفيق پيدا نمى كند، ديگرى مى آيد... روى عقايد اسلامى خيلى از اين كارها شده. روى عقيده ى توحيد، امامت، روى اخلاقيات اسلامى (معناى صبر، توكل، قناعت و)... كار كرده اند.(۲۱)
الف) انكار مهدويت
منظور از انكار مقوله ى مهدويت وانتظار، اين است كه آن را مقوله ى وارداتى وبرگرفته از ديگران وپيامد نابه سامانى ها ومشكلات معرفى كنند. بسيارى از دائرة المعارف ها كه بايستى مرجعى قابل اعتماد در موضوعات متفاوت باشند، گويى سالت خود را فراموش كرده واهداف ديگرى دنبال مى كنند.
۱- در دائرة المعارف بريتانيكا، در واژه ى مهدى واسلام وزرتشت آمده است:
اسلام، دينى نيست كه در آن، ظهورى انتظار برود وجايى براى مسيح نجات بخش در آن وجود ندارد واين همه، به طور تدريجى وشايد تحت تاثير مسيحيت مطرح گرديده است.(۲۲)
قرآن، اشاره اى به آن ندارد. به هيچ حديث - گفته ى منسوب به پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم - قابل اعتمادى نيز در مورد مهدى عليه السلام نمى توان استناد كرد.(۲۳)
۲- در دائرة المعارف دين واخلاق، مارگلى يوت (اسلام شناس بزرگ اروپايى) در مقاله ى خود درباره ى مهدى عليه السلام در سال ۱۹۱۵، اين تفكر را وا رداتى وبرگرفته از يهود ومسيحيت تلقى مى كند.(۲۴)
جيمز دارمستر همين نظريه را ارائه مى دهد.(۲۵)
۳- موسوعة المورد، (منير بعلبكى) در ذيل واژه ى، (مهدى المنتظر)، آورده: (در قرآن ودر روايات نبوى، هيچ اشاره اى به مهدى عليه السلام نشده است).(۲۶)
البته، پيش از اين دايرة المعارف ها، افراد ديگرى نيز اگر نگوييم مغرضانه، لااقل با عدم تحقيق كافى، مسئله را زير سؤال برده اند. عبدالقاهر بغدادى (۴۲۰ ه. ق مطابق با ۱۰۳۷م) نظريه ى مهدويت را نظريه ى عاريتى از يهود دانسته وبر اين افسانه پا مى فشارد كه شيعه وعقايد آنان، برگرفته از عبدالله بن سباى يهودى است.(۲۷) (گفتنى است وجود خارجى عبدالله بن سبا، از نظر تاريخى وروايى، مخدوش وساخته ى دروغ پردازان وروايت سازان حرفه اى است، تا چه رسد به اين كه منشا شيعه ومعتقداتى چون انتظار باشد).(۲۸)
ابن خلدون(۲۹) نيز فقط با بررسى بيست وسه حديث از انبوه احاديث ونقد نوزده حديث مسئله ى مهدويت را بى پايه مى داند و...(۳۰)
برخى ديگر از روشنفكران، مسئله ى مهدويت را بازتاب نا به سامانى ها وحوادث تاريكى كه در دوران مسلمانان، به ويژه شيعه رخ داد، مطرح مى سازند.
مارگلى يوت مى گويد:
درگيرى وآتش جنگ در ميان يك نسل واحد، پس از وفات پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم ودرهمى وآشفتگى جهان اسلام كه بر اثر اختلافات آنان با هم روى داد، موجب اقتباس فكر ظهور منجى از يهود ومسيحيان گرديد كه به ترتيب، در انتظار ظهور وبازگشت مسيح به سر مى برند.(۳۱)
بريتانيكا نوشته است:
به نظر مى رسد كه عقيده به مهدى عليه السلام در دوره هاى اغتشاش وعدم ا منيت مذهبى، بر تحولات سياسى... اوايل اسلام (قرن هاى هفتم وهشتم ميلادى) رواج يافته باشد.(۳۲)
برناردلوييس، در مقاله ى خود به نام شيعه در تاريخ اسلام، در كنفرانس تل آويو مى گويد:
سركوبى بسيارى از قيام ها وناپديد شدن رهبران آن ها، باعث ظهور ويژگى ديگرى در دكترين شيعه شد وموضوعات ومسايلى مانند مسئله ى غيبت ورجعت رهبر شيعيان، حضرت مهدى عليه السلام، آخرين امام شيعيان، به وجود آمد واين منجى گرى، تبديل به يكى از جنبه هاى اساسى اسلام وتشيع شد.(۳۳)
ب) تحريف
مطالبى كه اگر به حقيقت آن ها توجه كنيم، تبديل به يك موتور حركت دهنده ى جامعه ى اسلامى مى شود، وقتى دشمن روى آن كار كرد، آن را خراب ومعناى آن را عوض كرده ودر ذهن ما به صورت ديگرى جا انداختند، همين موتور متحرك، به يك داروى مخرب وخواب آور تبديل مى شود.(۳۴)
مقام معظم رهبرى مى فرمايند:
بنده، سندى ديدم كه در آن، بزرگان وفرماندهان استعمار; توصيه مى كنند كه ما بايد كارى كنيم كه اين عقيده به مهدويت، به تدريج، از بين مردم زايل شود. آن روز، استعمارگرهاى فرانسوى واستعمارگرهاى انگليسى، در بعضى جاهاى آن مناطق بودند - فرقى نمى كند كه استعمار از كجا باشد - استعمارگرهاى خارجى، قضاوت شان اين بود كه تا وقتى عقيده به مهدويت در بين مردم رايج است، نمى توانيم اين ها را درست بگيريم.
وقتى نتوانستند اين عقيده را از مردم بگيرند، سعى مى كنند آن را در ذهن مردم خراب كنند. خراب كردن اين عقيده چه گونه است؟ به اين صورت كه بگويند: (خوب، آقا مى آيد، همه ى كارها را درست مى كند)!
اين، خراب كردن عقيده است. اين، تبديل كردن موتور متحرك، به يك چوب لاى چرخ است; تبديل يك داروى مقوى به يك داروى مخدر وخواب آور است.(۳۵)
تبديل مقوله ى انتظار مهدى عليه السلام كه آثار وپيامدهاى بسيار شگرف ومعجزه آسا ومثبتى دارد، به انتظار منفى وتلخ وناگوار واين نگرش به انتظار كه امر به معروف ونهى از منكر نكردن وسر در جيب خود فرو بردن وهيچ تكليفى در مقابل ديگران وجامعه براى خود قائل نبودن ويا حتى امر به معروف ونهى از منكر را مخالف انتظار قلمداد كردن وبدتر، وظيفه ى منتظر را دامن زدن به فساد وتباهى ها دانستن وهر گونه حركت وقيامى را قبل از ظهور حضرت، باطل ومخالف دوران انتظار گفتن، از دستاوردهايى است كه برگرفته از غرض ورزى ها ودست سياست بازان است.
حضرت امام رحمه الله به طور مفصل، پنج ديدگاه درباره ى انتظار را مطرح وبه نقد يكايك مى پردازند ودر پايان، نظريه ى صحيح (آمادگى وقيام به قدر استطاعت) را ذكر مى كنند. ايشان، در نقد برخى از اين ديدگاه ها، چنين مى آورند:
البته، در بين، اين دسته، منحرف هايى، هم بودند اشخاص ساده لوح هم بودند، منحرف هايى بودند كه براى مقاصدى به اين دامن مى زدند.(۳۶)
اگر دست سياستى اين كار (اين ديدگاه ها) نكرده باشد كه بازى بدهد ما را، كه ما كار به آن ها نداشته باشيم، آن ها بيايند، هر كارى بخواهند انجام بدهند، اين، بايد آدم نفهمى باشد.(۳۷) نمى دانند دارند چه مى گويند.(۳۸)
آرى، به دنبال چنين تحريف هايى(۳۹)، افرادى چون ابن تيميه، در گذشته، وافرادى مانند نكوتن، ولهوسن، پركليمن، دونالدسن، شريعت سنگلجى، كسروى وبالاخره سلمان رشدى واحمد الكاتب و... وجريانات وافراد ديگرى كه به هر بهانه، به دين وشيعه مى تازند وآن را مورد ترديد وتشكيك قرار داده ودر آن ايجاد شبهه مى كنند، مورد حمايت جدى دشمن قرار گرفته ونظرشان علمى قلمداد مى شود.
ابن تيميه گويد: (انتظار، در زمان غيبت امام عصر، ضعف وسستى در امور وبى تفاوتى در برابر مفاسد اجتماعى وهمه چيز را به اميد آينده واگذر كردن واصلاح امور را به عهده ى امام زمان عليه السلام گذاردن است).(۴۰)
كسروى گويد: (داستان امام ناپيدا... زيان هايى نيز به زندگانى دارد... پس ماندن توده، چيرگى بيگانگان، ناتوانى دولت، نابه سامانى كشور... به هرزبونى، تن در مى دهند ويوغ بيگانگان را به گردن مى گيرند وبه اين بر نمى تابند كه يك راه رهايى به رويشان باز شود، چرا كه دستگاه امام ناپيدا به هم نخورد).(۴۱)
ماركسيست ها مى گويند: (مذهب، تفكرات خرافى را بين انسان ها رواج داده، چنين تبليغ مى كند كه در زندگى فعلى بايد بر شرايط تمكين كرده وقانع بود... وبايد با كمال ميل، ستم واستثمار طبقات حاكم ارتجاعى و... وزندگى وسرنوشت برده وار موجود را پذيرفت وخشنود بود وعليه اين شرايط عصيان نكرد.(۴۲)
تذكر: (چقدر خطا مى كنند كسانى كه به اسم روشنفكرى وبه اسم تجدد طلبى مى آيند وعقايد اسلامى را بدون اطلاع، بدون اينكه بدانند دارند چه كار مى كنند مورد ترديد وتشكيك قرار مى دهند اين ها همان كارى را كه دشمن مى خواهد! راحت انجام مى دهند.
امروز هر نفسى، هر حنجره اى كه براى نااميد كردن مردم بدمد، بدانيد كه اين حنجره در اختيار دشمن است، چه خودش بداند، چه خودش نداند! هر قلمى كه كلمه اى را در جهت نااميد ومايوس كردن مردم روى كاغذ بياورد، اين قلم متعلق به دشمن است، چه صاحب اين قلم بداند، چه نداند! دشمن از او استفاده مى كند).(۴۳)
ج) تخريب
شگرد ديگر دشمن، حمله اى ناجوانمردانه ونفرت زايى در مقابل جريان مهدوى، با ژست هاى علمى وهنرى است. دشمن، برنامه هاى كوتاه مدت وطولانى مدت زيادى دارد:
۱) نيروسازى براى صفوف خود با خطر جلوه دادن جريان مهدويت;
۲) ايجاد شك وترديد وتنفر در افراد به ويژه معتقدان به مهدويت;
۳) برنامه ريزى براى نسل آينده(۴۴) براى ايجاد نتفر در آنان كه اين مسئله شامل معتقدان به مهدويت هم مى شود.
ذكر موارد
۱- فيلم (پيشگويى هاى نوسترا داموس) يا (مردى كه آينده را ديد) نمونه اى است كه هر سه هدف، وبيش تر دو هدف نخست را دنبال مى كند. در اين فيلم كه توسط كمپانى (گلدن ماير) صد در صد صهيونيستى - ساخته شده است، با تحريف وبرداشت خاصى از پيشگويى هاى نوسترا داموس كه در قالب اشعارى رمزآميز بيان شده است، چهره ى امام زمان عليه السلام را چهره اى خشن وبسيار مخرب ووحشت زا معرفى، وپيامد حضور ايشان را جنگ ها وجنايت ها وناامنى ها قلمداد كرده است.
فيلم، ايشان را سومين ضد مسيح ناميده است وبا مقدمه چينى كه از واقعى بودن ومحقق شدن پيشگويى هاى ديگر نوسترا داموس ارائه داده است، مخاطب را به اين باور رسانده است كه هر آن چه اين پيشگو مى گويد، محقق خواهد شد.
البته، استفاده اى چنين ابزارى از اشعار رمز آلود نوسترآداموس كه از احتمالات وبرداشت هاى متفاوت ابايى ندارد، براى بار نخست نبوده است، اشعار او، هميشه، براى مقاصد خاصى مورد سوء استفاده قرار گرفته است.
از ابتداى مه ۱۹۴۰ هواپيماهاى آلمانى، اعلاميه هايى را در شهرهاى مختلف فرانسه پخش كردند كه در آن از پيش بينى هاى نوسترآداموس در جهت اهداف حمله ى آلمان بهره جسته شده بود. در مقابل نيروى هوايى انگلستان نيز ساكت ننشست وهر چند اقدام انگليسى ها با تاخير وسه سال بعد، يعنى در سال ۱۹۴۳ به وقوع پيوست، اما آن ها نيز در زمان چرچيل، به مقابله با آلمان نازى پرداختند وبا استفاده از پيشگويى هاى نوسترا داموس، جنگ تبليغاتى را عليه هيتلر به راه انداختند واعلاميه هاى فراوانى را به شهرهاى مختلف فرانسه وبلژيك فروريختند. هر چند انگلستان خود، در آن زمان، با مشكلات اقتصادى فراوانى روبه رو بود، اما براى اداره ى هر چه بهتر جنگ روانى عليه دشمن، مبلغ هشتاد هزار پوند - كه در آن زمان، رقمى بسيار بالا به شمار مى آمد - هزينه كرد.
در سال ۱۹۴۴ كتابى از نوسترا داموس در فرانسه به چاپ رسيد كه در آن، از شكست قريب الوقوع هيتلر سخن به ميان آمده بود.(گشتاپو) پليس مخفى آلمان نازى، به محض وقوف بر ما جرا، تمام نسخه هاى چاپ شده ى كتاب را مصادره كرد وحتى كليشه هاى سربى آن را نيز ذوب كرد واز ميان برد.(۴۵)
آرى، چندين كتاب درباره ى نوسترآداموس، البته با تحريف، به نوشته در آمد كه معروف ترين آن ها، (نوسترا داموس ونازى ها)، اثر (ليك او)(۴۶) است.(۴۷)
نوسترا داموس، خود، چنين مى گويد:
(نوشتارهاى، پيشگوى بزرگ كه آينده اى افتخارآميز دارد. پاره پاره وجدا شده، در دستان يك خود سالار بى رحم، جاى مى گيرد واز برايند اين دزدى، پادشاه او فريب داده مى شود).(۴۸)
زندگى نامه ى نوسترا داموس
نوسترا داموس در ۱۴ دسامبر ۱۵۰۳ در پرووانس(۴۹) از استان هاى جنوبى فرانسه ودر خانواده اى كاتوليك، ديده بر جهان گشود. نزد جدش، مقدارى رياضيات وستاره شناسى ونيز زبان هاى لاتين ويونانى را فرا گرفت.
با دريافت ليسانس از دانشكده ى (مونت پليه)(۵۰) به طبابت پرداخت وبدون ترس از طاعون، خود، شخصا، در ميان بيماران حاضر مى شد وبه مداواى آنان مى پرداخت.
نسخه هاى شفابخش او، در آن ايام، شهرت فراوانى را براى اش به ارمغان آورد. در همين زمينه، او، كتابى در سال ۱۵۵۲ منتشر كرد.
بعد از اين حادثه، به مدت چهار سال، بارها ميان شهرهاى مختلف فرانسه وايتاليا، به مسافرت پرداخت ودر همين سفرها بود كه با كتاب هاى سحر، ستاره شناسى، طالع بينى آشنا گشت. او، در سال ۱۵۲۹ پس از وقفه اى چهار ساله، براى دريافت درجه ى دكترا به دانشكده ى پزشكى بازگشت.
بعد از فراغت از تحصيل، با دخترى كاتوليك ازدواج كرد كه ثمره ى آن، يك پسر ويك دختر بود. ليك آنان قربانى طاعون شدند. بى نتيجه ماندن اقدامات وى براى نجات جان عزيزان اش، او را دچار مصيبتى بزرگ كرد واندوه او، آن گاه دو چندان شد كه پدر ومادر همسرش عليه او اقامه ى دعوا كردند وبا تقديم شكايتى به دادگاه، خواستار دريافت مهريه ى دخترشان شدند.
گرفتارى ها، به همين مقدار ختم نگرديد وچيزى نگذشت كه از طرف دادگاه تحقيق وتجسس، وابسته به كليساى كاتوليك شهر تولوز(۵۱) كه در آن دوران، برپايه اعتقاد به مجسمه سازى وپيكرتراشى استوار بود، براى او احضاريه اى فرستاده شد. در اين نامه، نوسترآداموس به كفر والحاد متهم گرديده بود، زيرا، او، روزى، در كليسا، به سازنده ى پيكره اى برنزين از مريم بتول گفته بود: (وى، سازنده ى نماد شياطين است).
نوسترا داموس كه به خوبى مى دانست محاكمه، در نهايت، به محكوميت او خواهد انجاميد واعدام او قطعى است، از آن جا گريخت ودر سال ۱۵۴۴ به شهر سالون(۵۲) فرانسه وارد شد.
او، در اين شهر با بيوه اى ثروت مند ازدواج كرد واز وى صاحب چند فرزند گرديد. اين محل، آخرين توقف گاه نوسترا داموس بود. او، طبقه ى فوقانى خانه اى در اين شهر را به گنجينه ى كتاب هاى خود كه شامل موضوعاتى درباره ى سحر، طالع شناسى، روان كاوى بود، اختصاص داد.
يكى از مهم ترين منابع مورد استفاده او، كتابى به نام رازهاى مصر(۵۳) بود.
او، در اين اتاق، شروع به نگارش پيشگويى هايش كرد وآن ها را نخستين بار، در سال ۱۵۵۵ م، به زير چاپ برد.
وى، رويدادهاى چهار قرن فراروى خود را پيش بينى نمود، پيشگويى ها در ده فصل يا سانتورى نوشته شده است. هر فصل از كتاب نيز به صد قطعه تقسيم شده است. فصل هفتم به دليل نامعلومى، چهل ودو قطعه دارد.
چندى نگذشت كه آوازه ى او، همه جا را فراگرفت.
نوسترا داموس به بيمارى نقرس مبتلا شد وتا پايان عمر، از آن رنج برد. او، در تمام اين مدت، به طالع بينى افراد، مخصوصا ثروت مندان پرداخت واين، در حالى بود كه پيشگويى در آن زمان، به نقطه ى اوج خود رسيده بود.
و بالاخره، در دوم ژوييه ۱۵۶۶ در شهر سالون ديده از جهان فرو بست ودر حياط كليسايى در اين شهر، به خاك سپرده شد.
بررسى اشعار نوسترا داموس
درباره ى اشعار وتفاسير ارائه ى شده، اشعار او، نكاتى گفتنى است.
البته، خواننده ى گرامى. مستحضر است كه نه آن چه نوسترا داموس آورده ونه آن چه مفسران آن گفته اند ونه احتمالاتى كه به نظر نويسنده رسيده است، هيچ يك، وحى آسمانى نيست كه ادعاى عصمت ويا صحت يقينى آن رود، بلكه صرفا، براى رد برداشت هاى ابزارى است كه براى منافع خاص واستكبارى مدد گرفته شده است:
۱- احتمال اشتباه
بر فرض تفسير صحيح اشعار نوسترا داموس، باز هم اين گونه نيست كه تمامى اشعار او، بى تهافت وتناقض باشد. مفسران معتبر اشعار او، مواردى را نقل مى كنند كه نوسترا اشتباه كرده است. مثلا (لئونى)، مفسر معروف اشعار وى مى گويد:
در سانتورى ۲، رقم ۷۴، نوسترا داموس، اشتباها، به جاى (آلپ) واژه ى (پيرنه) را به كار برده است.(۵۴)
در سانتورى ۹، رقم ۳۳ ناهمگونى به كار بردن (آنه مارك) و(هركول) با فرا نام (دوگل) با آن كه بين آن ها زمان زيادى است، در اين شعر، كاملا مشهود است.(۵۵)
۲- آينده
۱/۲- پادشاه وحشت يا امام رحمت وامنيت:
در سانتورى ۱۰، رقم ۷۲ آمده است:
(پادشاه بزرگ وحشت) در هفتمين ماه سال ۱۹۹۹ از آسمان به زمين خواهد آمد...
جداى از ترجمه وتفسير كه احتمالات ديگرى دارد(۵۶) وجداى از اين كه ۱۹۹۹ گذشت واتفاقى رخ نداد وآن چه به نام حضرت مهدى عليه السلام گفته اند، با توجه به عدم ظهور ايشان در اين سال، نادرستى اش مشخص گشت، حال با عنايت به اشعار وقرائن ديگر مشخص مى شود. ترسيمى كه نوسترآداموس از آينده دارد، بسيار سر سبز وبا طراوت است. اشعار زير از سانتورى هاى متفاوت، مؤيد سخن ما است:
الف) منجى
در سانتورى ۵، رقم ۹۶، داموس، وعده مى دهد كه:
(در هنگامه ى نياز نجات دهنده، اگر چه كمى دير، ولى سرانجام از راه خواهد رسيد).
ب) به اوج ونهايت رسانيدن
در سانتورى ۳، رقم ۲، آمده است:
(به واژه ى آسمانى، كه فراگيرنده ى زمين وآسمان است، معنايى تازه مى شود، رمزى زرين در سلوك اهل راز، پديدار مى شود. جسم وروح وروان، همه وهمه، به منتهاى توانايى رسيده اند، هر چيز كه هست، به سان دريايى كه در زير آسمان گسترده است، به زير گام هاى او در مى آيد).
نگاهى اجمالى به اين شعر مى رساند، آن چه وعده داده مى شود، دادن معنايى تازه به واژه هاى آسمانى است وبالاتر از آن اين كه جسم وروح وروان، به منتهاى توانايى خود مى رسند. اگر صرفا، به توانايى رسيدن جسم بود، شايد احتمالات غير آسمانى قابل قبول مى نمود، لكن رسيدن انسان به منتهاى توانايى هاى روح وروان، جز در سايه ى تعليم آسمانى وبه دست رادمرد الهى معنا ندارد. انسانى كه خود را نمى شناسد، زواياى روح وروان خود را نمى داند، قابليت هاى خود را نمى شناسد، چه گونه مى تواند جز با مدد از وحى، به غايت روح وروان خود برسد؟
مؤيد ديگر در اين شعر، قسمت آخر آن است كه هر چيز كه هست را به سان دريايى در زير آسمان گسترده در زير گام هاى او معرفى مى كند واين. حاكى از حكومتى جهانى است، اما نه جهانى كردن وتك قطبى ساختن، بلكه حكومتى جهانى است به رهبرى رادمردى الهى كه انسان را به نهايت تكامل روحى وروانى خود مى رساند.
آرى، تفاوت وعده ى الهى حكومت حضرت مهدى عليه السلام با اتوپياهاى ديگر، علاوه بر رفاه وامنيت و...، رسيدن انسان به نهايت روحى وروانى خويش است كه هيچ اتوپيايى چنين وعده اى نداده است واگر داده باشد، در وعده ى خود نمى تواند صداقتى داشته باشد.
ج - امنيت وآرامش
پيشگو در سانتورى ۱، رقم ۶۳، به امنيت وآرامش چنين اشاره مى كند:
(دنيا، كوچك تر مى شود، وبيمارى ها فروكش مى كنندو زمينيان، براى زمانى بس دراز، آرامش را تجربه خواهند كرد. مردمان، بدون وحشت از خطر، در زمين، در دريا ودر آسمان، به سفر خواهند پرداخت...)
اين شعر نيز مسئله ى جهانى را مطرح مى كند، مسئله اى كه تاكنون رخ نداده است. ماجرايى بس لذت بخش وشيرين. آينده اى كه امنيت جهان را فراگرفته است ومردمان، بى وحشت، از اين سو به آن سو مى روند.(۵۷)
اين ها تداعى كننده ى روايت حضرت على عليه السلام است كه فرمود:
(... بنا يدفع الله الزمان الكلب.... ولو قد قام قائمنا لذهبت الشحنا من قلوب العباد واصطلحت السباع والبهائم حتى تمشى المراة بين العراق الى الشام... على راسها زينتها لايهيجها سبع ولا تخافه....);(۵۸)
به دست ما، روزگار سختى ها وتشنه كامى ها سپرى گردد... وچون قائم ما قيام كند، كينه ها از دل ها بيرون رود، حيوانات نيز با هم سازگارى كنند. در آن روزگار، زن، با همه ى زيب وزيور خويش، از عراق درآيد وتا شام برود واز هيچ چيز نترسد...
اشعار ذيل، ترسيم كننده ى آينده ى از نظر داموس است:
د) صلح وشايسته سالارى
در سانتورى ۹ رقم ۶۶ آمده است:
(صلح واتحاد ودگرگرنى بسيارى، پيش مى آيد. نه تنها بخش ها فزونى مى يابند، كه مسئوليت هاى پست واندك نيز، بهايى ديگر مى يابند وبدين سان، كسانى كه بر قله جاى داشتند، از فراز به فرود مى افتند).
ه) رفاه
در سانتورى ۱۰، رقم ۸۹ آمده است:
(تمامى ديوارهاى آجرين، تبديل به ديوارهاى مرمرين مى شود. هفتاد وپنج سال، آكنده از صلح شادمانه بر مردمان خواهد گذشت. كانال آب، دگر باره باز خواهد شد. فراوانى وسلامتى مى آيد وفصل هاى شير وانگبين، به چشم ديده خواهد شد).
و) صلح وآرمانشهر
در سانتورى ۱۰، رقم ۹۹ آمده است:
(به زودى، براى اسب، شير، گاو نر وگرگ، پايانى فرا مى رسد. كبوتر، رام شده وهميار سگ بولداك مى شود. ديگر بيش از آن، آن مائده ى آسمان، بر سر آنان نخواهد باريد).
(اسب، نماد تندپايى وهوشيارى، ووفادارى، شير، نماد حرارت وگرما وقدرت، گاو نر نشانه ى توان مندى هاى جسمانى وبركت، گرگ، نماد خون خوارى وتوحش است.
بدين سان، پيشگو، در اين الهام بسيار پرمعنا، از زمانى سخن مى آورد كه دوران جلوه گرى اين نمادها در دنيا به پايان خود مى رسد وبى گمان، در آغاز فصلى ديگر از فصل هاى زندگى در كره ى زمين است كه (كبوتر) و(سگ بولداگ) كه يكى نمايه ى صلح وديگرى نمايه ى پاسدارى از ارزش هاست... با يكديگر يار وهمكار مى شوند...
گويا نوسترا داموس در اين الهام، با يك آرمانشهر (يوتوپيا) ديدار كرده است. مدينه ى فاضله اى كه پيوسته انديشه مندان، در آروزى رسيدن به آن سوخته اند).(۵۹)
ز) شادمانى شورانگيز
در سانتورى ۱، رقم ۱۸ آمده است:
به خاطر ناسازگارى ها وتنش ها وبه سبب فروگذاشت هاى گل ها فرانسويان به (محمدى) ها، شادمانى شورانگيزى پديد مى شود...
ح) نجات از يوغ فرمان بردارى
در سانتورى ۲، رقم ۲۸ آمده است:
(بزرگمردى به نام آخرين پيامبر، روز دوشنبه(۶۰) را براى تعطيل عمومى برمى گزيند. آن مرد، در شورمندهاى خويش، چنان پيشروى خواهد كرد كه ملتى را از يوغ فرمان بردارى نجات مى دهد).
ط) اميد مستضعفان
در سانتورى ۱، رقم ۳۳ و۳۴ آمده است:...،
تمامى دروازه ها، در زمان وحشت، پيوسته، به روى آن مرد، گشاده خواهند بود... سپس آن مرد، جنگاوران را آماده خواهد ساخت، بخشى از مردمان، به او، به نام انسانى نيك، وبخشى، به نام انسانى اهريمن مى نگرند كه نمى توان به او اعتماد كرد. ودر اين گذاره، آنان كه ناتوان ترين اند به او، همانند نشانه اى خجسته مى نگرند كه بسى نيك است....
درباره اين دو قطعه نيز شايد بتوان گفت، جريانى كه در آغاز قيام امام عليه السلام رخ مى دهد ترديدهايى كه در آغاز، چهره مى نمايد وبالاخره، نگاهى اميدوارانه وخجسته نگرانه ى مستضعان مد نظر است. آرى، همين نگاه است كه دروازه هاى شهرها را براى او مى گشايد. واكثر افراد با ميل ورغبت، به او ا يمان آورده وبه او مى پيوندند.
۲/۲- آغازگران جنگ، هدف از جنگ
در فيلم، آن كه از تبار پيامبر مسلمانان است، به هدف ويرانگرى و... آغاز گر جنگ معرفى مى گردد، حال آن كه توسط پيشگو، آنان كه جنگ وطاعون ومرگ را به راه مى اندازند، در سانتورى ۹، رقم ۵۵ معرفى شده اند:
(در غرب، تدارك نبردى بس هولناك ديده خواهد شد واز آن، پس طاعونى چنان مرگ آفرين كه نه جوان ونه پير ونه حتى هيچ حيوانى زنده نمى ماند. در همه جا، آثار خون وآتش، به چشم خواهد آمد. سيارگان، زحل، مريخ، ژوپيتر، در كشور فرانسه به هم گرد آمده اند).
جالب است كه در همان سانتورى در رقم ۵۲ آمده است:
(... سرانجام، صلح از گوشه ى از گيتى، وارد مى شود).
گفتنى است با توجه به قسمت قبلى اين شعر كه جنگ ودرگيرى در فرانسه را مطرح مى كند... (اين فاجعه در سراسر كشور فرانسه جريان خواهد داشت) وبا توجه به تفسير برخى مفسران(۶۱) كه اسامى چون فرانسه و... از سمبل هاى غرب است، معلوم مى شود، ايجاد صلح وآرامش، از ناحيه ى غرب نيست.
حال، با تقابل اين دو شعر با شعر ۹۲ سانتورى ۱، احتمال داده شده، بسيار تقويت مى شود:
(صلح) به وسيله ى يك مرد، در سراسر گيتى، اعلام مى شود، اگر چه زمانى بس كوتاه از اين اعلام، سركشى وچپاول، بارى ديگر، در جهان آغاز مى شود، به خاطر يك خود دارى يا رد يك پيشنهاد، شهرها، زمين ودرياها، سوراخ سوراخ مى شوند وجمعيتى كم تر از يك ميليون وسيصد وسى وسه هزار نفر، در اين فاجعه، از پاى در آمده ويا دستگير مى شوند.
آيا جز اين است كه امام، به ديوار كعبه تكيه داده، اهل عالم را به توحيد فرا مى خواند وبه عدم ظلم وستم، ولى سفيانى ها ودجال ها در مقابل او قد علم مى كنند وپيشنهاد وسخن او پذيرفته نمى شود وجنگ ها وغارت ها رخ مى دهد وامام مجبور مى شود كه فتنه ها راخاموش وفتنه گر را نابود سازد.
در سانتورى ۱۰، رقم ۹۸ آمده است:
(... فزون خواهى سودگران، همه ى گرگ هاى خون خوار وتمامى غول هاى حيرت انگيز دنيا را به ناآرامى هاى بسيار، دچار مى كند)
در حالى كه در رقم ۶۲ همان سانتورى آمده است:
(... آن مرد كه حكمران بيزانس وفرماندار اسلاونيا را با قوانين عرب آشنا مى سازد، از راه مى آيد).
۳/۲- خشونت ووحشت آفرينان
در سانتورى ۶، رقم ۲۱ آمده است:
(به هنگامى كه قدرت هاى قطب شمالى زمين، با يك ديگر يار ويگانه مى شوند، وحشتى فراتر از پندار، در مشرق زمين، حاكم خواهد شد. مردى جديد كه مردى بلند جاه ووحشت آفرين، از او حمايت مى كند. انتخاب مى شود. خاك هاى (رد زيا)(۶۲) و(بيزانتيوم) (درياى مديترانه وتركيه) از فوران خون بربرها لكه دار مى شود.)
در سانتورى ۸، رقم ۱۷ آمده است:
(كسانى كه توان مندانه زندگى مى كنند، به ناگهان، دگرگونى مى يابند. گيتى، از سه برادر، آرامش خود را از دست مى دهد. دشمنان برادران، بيش تر بنادر دنيا را تسخير مى كنند. زان پس، آتش وخون وگرسنگى همه جا را فرا خواهد گرفت وآن چه كه از سياه روزگارى در اين جهان است، افزايش مى يابد).
منظور از (سه برادر)، در برخى تفسيرها، قدرت هاى جهان نام برده شده اند.(۶۳)
در سانتورى ۱، رقم ۷۹ آمده است:
(از قوانين واز جدل ها وخودسالارى ها، بر شهرهاى (باراس)(۶۴) (لكتور)(۶۵)...
آسيب هولناكى وارد خواهد آمد. (كاركاسون) و...(۶۶) در آن هنگام كه كشتار دوباره ى مردم را آرزومى كنند. خود، به تمام نابود مى شوند.)
نوسترا داموس در جايى، به صراحت، هشدار مى دهد وخواستار تغيير شيوه ورويه ى ددمنشى غرب مى شود.
در سانتورى ۱. رقم ۸ آمده است:
(چه گونه، بارها وبارها تسخير مى شود؟ آه! اى خورشيد شهر آيين هاى خود بينانه ووحشى گرانه ات را دگر سازى كن كه سرنوشتى بس تاريك دنبالت مى كند).
در گذشته، پاريس را خورشيد شهر نيز مى ناميدند.(۶۷)
در سانتورى ۸، رقم ۶۰ آمده است:
(آن ها نخست بار، در (گل) و(رومانيا) از راه هاى زمينى ودريايى. در برابر قواى انگليس وفرانسه قرار مى گيرند، از آن سپاه نيرومند، كنش هاى بس شگفت انگيز برخواهد آمد. حيوان وحشى، از خشونت گرى هاى خويش، منطقه ى (لورن) (منطقه اى در فرانسه) را از دست خواهد داد).
در سانتورى ۶، رقم ۲۱ آمده است:
(به هنگامى كه قدرت هاى قطب شمالى زمين، با يك ديگر يار ويگانه مى شوند، وحشتى فراتر از پندار، در مشرق زمين، حاكم خواهد شد، مردى جديد، كه مردى بلند جاه ووحشت آفرين از او حمايت مى كند، انتخاب مى شود، خاك هاى.(ردزيا) و(بيزانتيوم) (تركيه) از فوران خون بربرها، لكه دار مى شود).
در سانتورى ۶، رقم ۵۷ آمده است:
(آن مرد كه سر كرده اى سرخ خواهد داشت كه به جايگاه قدرت، بسيار نزديك است. او كه سخت دل وتند وخشن شده است، در قالب وحشت آفرين ترين موجودات، فرورفته وبرنشيمن گاه، خود كامه ى قدسى، قرار خواهد گرفت).
در اين شعرواره. تنها، يك نشانه وجود دارد وآن، عبارت (سرخ است) است. حال بايد ديد، سركرده يا رئيس سرخ را به چه مى توانيم تصوير كنيم. به يك رهبر كمونيست ويا پاپى كه رداى سرخ برتن مى كند؟ اما چون سخن از جايگاه قدرت وبه ويژه مسندگاه يا نشيمن گاه است، ذهن، بيش تر، به سوى يك مركز دينى كشانيده مى شود كه جز واتيكان نمى تواند باشد.
به هر سان، ذهن پوياى پيشگو، در اين پرواز، بيش تر روى به جانب مركز كاتوليسم جهان داشته است.(۶۸)
جالب است. اين وحشى كه سومين ضد مسيح است واز سوى سركرده ى سرخ (پاپ) مورد حمايت قرار مى گيرد، در جاى ديگر، بيش تر معرفى شده است.
در سانتورى ۱، رقم ۱۲ آورده است:
(به زودى، مردى خشن ووحشى، آوازه خواهد يافت كه بشتاب به فرمان روايى رسيده است، اما دوران قدرت مندى او بسيار كوتاه است وبه ناگاه، چهره ى مردى را از خود نشان خواهد داد كه بسى ناسپاس وسبك طبع است. او، بر (ورونا) حكومت خواهد راند).
(ورونا) از شهرهاى شمالى ايتاليا، نزديك به قله ى (آلپ)(۶۹) است كه تا دره ى (پو)(۷۰) ادامه مى يابد.(۷۱)
اگر اين بار هم، ايتاليا را مظهر غرب بدانيم، به خوبى روشن خواهد شد كه آن پادشاهى كه جنگ آفرين ووحشت زا است، جز حاكمى از حكمرانان غرب نخواهد بود.
آرى، وحشت وجنگ از ديدگاه نوسترا داموس، پيامد پادشاهانى است وحشت زا وغفلت زده وخود كامه واين جاست كه آداموس، خود از دردها ورنج هايى كه انديشمندان ودانشياران بايستى عمل كنند، آه وافسوس مى كشد در سانتورى ۱ رقم ۶۲ آمده است:
(فسوسا كه دانشياران، پيش از به پايان آمدن گردش ماه، بايد چه زيان هايى را بپذيرند! سيلى سرگردان وآتشى شعله بار، از سوى فرمان روايان غفلت زده وگذاره ى قرون واعصار، پيش از آن كه، دگر باره بازسازى شوند، چه دراز مدت خواهد نمود.)
۴/۲- نتيجه ى جنگ; پيروزى يا شكست؟
بر خلاف آنچه گفته شده است، نتيجه ى جنگ را نيز نوسترا داموس مشخص كرده است، اما نه آنچه كه در فيلم (پيشگويى هاى نوسترا داموس) يا (مردى كه آينده را ديد) آمده است.
در فيلم، پيروزى را از آن مخالفان فرزند پيامبر مسلمانان (حضرت مهدى) اعلام مى كند ومخاطب را براى برنامه ريزى وبراى جلوگيرى از مهدى، به يارى مى خواند، در حالى كه اشعار او چيزى ديگر مى گويد.
در سانتورى ۲، رقم ۸۶ آمده است:
(در نزديك درياى آدرياتيك، تمامى كشتى ها غرق مى شوند، از لرزه هاى سخت، زمين به آسمان پرتاب شده، باز رفته وباز مى آيد، كشور مصر، پرآشوب مى شود. مسلمانان بالنده وسرافراز مى شوند).
در سانتورى ۳، رقم ۲۰ آمده است:
(... پيروان دين محمدى صليب را رد خواهند كرد...)
در سانتورى ۳، رقم ۲۳ آمده است:
(... هواداران دين محمدى در برابر تو، ايستايى خواهند كرد).
در سانتورى ۵، رقم ۲۵ مده است:
(فرمانرواى عرب... حكومت كليسا، در آب دريا، نابود خواهد شد...)
در سانتورى ۶، رقم ۸۰ آمده است:
(به زودى، دامنه ى نفوذ، از فاس به كشورهاى اروپايى كشانده مى شود.
شهرها، در آتش مى سوزد وشمشيرها، درخشش مى يابند. بزرگ مردى از آسيا، با سپاهى بزرگ، از خشكى ودريا مى رسد. با او، مردانى هستند كه مانند مردگان، چهرهايى رنگ پريده دارند وصليب ها را نابود مى كنند).(۷۲)
(فاس)، شهرى در مراكش است كه مسجد ودانشگاه معروف (القرويين)- يكى از بزرگترين وقديمى ترين مساجد ومراكز علمى جهان، در آن واقع است - اين مركز فرهنگى، در سال ۸۵۰ م داير شد وشهر فاس، خود در سال ۸۰۸ م به دست (ادريس دوم) بنا گرديد.
اوج شكوه ورونق فاس، در قرن چهاردهم ميلادى بود. به طورى كه دانشجويان رشته هاى گوناگون علمى را از تمام نقاط جهان اسلام وبعضى كشورهاى اروپايى جذب مى نمود...
گزينش فاس از سوى نوسترا داموس در اين قسمت از رباعى، به خاطر درخشندگى تمدن اسلامى در اين منطقه مى باشد. تلالو اين تمدن با شكوه، در آينده، تمام اروپا را در خود فرو خواهد برد. اين سرزمين، در طول تاريخ، از موقعيت فرهنگى وعلمى ممتازى برخوردار بوده است. زمانى كه فاس، در اوج بالندگى به سر مى برد، بسيارى از كشورهاى اروپايى مجاور آن، در تاريكى جهل ونادانى دست وپا مى زدند.(۷۳) آنهايى كه نوسترا داموس، از ايشان به عنوان همراهان اين مرد بزرگ نام برده است، چه كسانى مى توانند باشند؟ افرادى رنگ پريده به سان مردگان!، اينها گرسنگان وپا برهنگان جهان سوم هستند. آنها، انبوه بينوايان ومحرومانى هستند كه براى اعاده ى ارزشهاى انسانى از دست رفته وحقوق غصب شده شان قيام كرده اند تا انتقام خود را از شكم باره هاى مرفه وكاخ نشين بستانند. براى همين است كه آنان، صليب ها را نابود مى كنند، صليب هايى كه دزدان آدمكش، سالها، با حيله ونيرنگ، خود را پشت آنها پنهان كرده اند تا با تمسك به آنها، تيره بختى را در ميان ملتهاى مستضعف گسترش بخشند. چه بسيار خونها كه به زمين ريخته شد وچه بسيار ويرانيهايى كه به اسم صليب مقدس وبه افتخار پاپ، در اقصى نقاط جهان صورت گرفت. مستضعفان به رهبرى فرمانده ى بزرگ خود، اين بازى صليبى را به پايان خواهند برد وساحت عيسى عليه السلام را از تهمت هاى ناروايى كه به او نسبت داده شده است، پاك خواهند كرد.(۷۴)
البته احتمال ديگرى هم درباره رنگ چهره اى همراهان امام زمان مى توان مطرح نمود: وآن رنگ پريده گى در اثر تهجد وراز ونياز با خدا است.
در سانتورى ۹، رقم ۶۰ آمده است:
(مردى بزرگ از فرزندان اسماعيل، به اوج قدرت مى رسد...).(۷۵)
در سانتورى ۱ رقم ۷۹ آمده است:
(... از قوانين واز جدل ها وخود سالارى ها، بر شهرهاى (باراس)، (لكتور) و... آسيب هولناكى وارد خواهد آمد. (كار كاسون) (بوردو) و... در آن هنگام كه كشتار دوباره ى مردم را آرزو مى كنند. خود به تمام نابود مى شوند).
شهرهاى مذكور، همگى از شهرهاى كوچك جنوب فرانسه هستند وچنانكه گفتيم، مى توانند به عنوان سمبل غرب باشند.
در سانتورى ۹ رقم ۳۶ آمده است:
(... سه برادر، جراحت خورده واز پاى در مى آيند.
اين سه برادر كه در سانتورى ۸، رقم ۱۷ كسانى معرفى شده اند كه گيتى بدست آنان، آرامش خود را از دست خواهد داد، سرنوشتى جز نابودى نخواهند داشت. همان ها كه به نظر مى رسد دولتهاى سلطه گر ومتجاوز وظالم اند.
جالب است، پيشگو، اين پيروزى را نيز به يارى غربى ها مى داند.
در سانتورى ۴، رقم ۳۹ آمده است:
(امپراتورى عرب... به يارمندى غربى ها... زنده مى شود;)
چرا كه بيشتر افراد از جمله مردم خسته از فرهنگ غرب و...، با ميل ورغبت، به امام خوبى ها مى پيوندند وبا جان ودل، پذيراى او بوده، درها، به روى او گشاده خواهد بود.
سانتورى ۱، رقم ۳۴:
(... تمامى دروازه ها، در زمان وحشت، پيوسته به روى آن مرد گشاده خواهند بود).
۵/۲- دو رهبر بزرگ
در سانتورى ۲، رقم ۸۸ آمده است:
(سرانجام، در يك زمان، دو رهبر بزرگ، به يكديگر نزديك شده وتوانايى هاى متحدانه ى آنان در پيشروى هاى بالنده، فرا ديده خواهد شد.
سرزمين تو، به فرازگاهى توانمند مى رسد. از آن پس براى فردى كه تبارى بس بلند دارد، شماره ها تكرار خواهد شد.)
البته چنان كه گفتيم، نيازى به پيشگويى هاى نوسترا داموس نيست. قرآن وروايات، به خوبى ترسيم گر ظهور وحكومت صالحان هستند، لكن اشعار مطرح شده، به خوبى، تداعى كننده ى برخى از روايت است ويا لااقل، سخن دشمن را رد مى كند. شعرى كه مطرح شد، تداعى كننده ى اين روايت مى تواند باشد كه عيسى عليه السلام به كمك مهدى عليه السلام خواهد آمد وآن گاه، حضرت عيسى عليه السلام پشت سر حضرت مهدى عليه السلام نماز خواهد خواند وحكومت، از آن مهدى خواهد بود. او كه فرزند رسول خداست وداراى تبارى بس بلند است.
در انوار التنزيل، در تفسير (وانه لعلم الساعه) روايتى چنين آورده است:
ينزل عيسى عليه السلام على ثنية بالارض المقدسة يقال لها افيق وبيده حربة بها يقتل الدجال فياتى بيت المقدس والناس في صلاة الصبح فيتاخر الامام فيقدمة عيسى ويصلى خلفه على شريعة محمد، عليه الصلوة والسلام)(۷۶);
حضرت عيسى عليه السلام در سرزمين مقدس كه آن را (افيق) گويند، نزول مى كند، در حالى كه اسلحه اى به دست دارد وبا آن دجال را مى كشد. آن گاه به بيت المقدس مى آيد. مردمان، در نماز صبح اند، عيسى عليه السلام، امام عليه السلام را مقدم ساخته ومطابق شريعت محمد صلى الله عليه وآله به او اقتدا مى كند.
در كتاب تقضيل آمده است، آن چه تمام شيعيان وبرخى از محدثان اهل سنت روايت كرده اند اين است كه:
ان المهدى اذا ظهر انزل الله تعالى المسيح عليه السلام فانهما يجتمعان. فاذا حضرت الصلاة الفرض، قال المهدى عليه السلام للمسيح: (تقدم يا روح الله، يريد تقدم الامامه.) فيقول المسيح: انتم اهل البيت لايتقدكم احد، فيقدم المهدى ثم يصلي المسيح خلفه، صلى الله عليه;(۷۷)
چون مهدى ظهور مى كند، خداوند مسيح عليه السلام را مى فرستد. پس آن دو، در كنار يكديگر مى آيند. هنگامى كه وقت نماز مى رسد، مهدى عليه السلام به مسيح عليه السلام مى گويد: (اى روح الله! پيشنماز شو!) مسيح گويد: بر شما اهل بيت، احدى حق تقدم ندارد. بنابراين مهدى عليه السلام امام گشته ومسيح عليه السلام پشت سر او نماز مى گذارد.
نكته:
گاه، برخى تعابير نوسترا داموس، گويى حاكى از شكست مسلمانان است.
در سانتورى ۳ رقم ۹۷، آمده است:
(امپراتورى بشكوه بربرها پيش از آن كه سده ى خورشيدى به پايان خود برسد، سقوط مى كند).
البته اگر مانند دكتر شرف الدين اعرجى، در كتاب (پيشگوى هاى نوسترا داموس با تحليل اسلام گرايانه) بپذيريم كه منظور نوسترا داموس از بربرها، مسلمانان هستند، والا، چنان كه مانند برخى مفسران ديگر بينديشيم، ديگر سخنى حاكى از شكست مسلمانان نخواهيم داشت.
خانم پوران فرخ زاد، در كتاب (پيشگويى هاى نوسترا داموس يا مردى بر بال هاى آينده) آورده اند، منظور از امپراتورى بزرگ بربرها، همان آمريكا است وپيشگو، سقوط امريكا را پيش بينى كرده است.
به هر حال، حتى اگر بگوييم، منظور از بربرها، مسلمانان هستند، موارد زياد ديگرى - چنان كه در صفحات گذشته ذكر گرديد - وجود دارد كه پرده از پيروزى مسلمانان بر مى دارد. بنابراين، اگر شكستى براى مسلمانان مطرح باشد، گويى مقطعى ومربوط به زمان يا مكان خاصى بوده است، چنان كه در ابتداى همان شعر، (يعنى سانتورى ۳، رقم ۹۸) آمده است:
(در پيرامن خاك هاى (سيريا)، قانونى نوين بر سرزمين نوين، حاكم مى شود. امپراتورى بشكوه بربرها، پيش از آن كه سده ى... سقوط مى كند).
منظور از (سيريا)(۷۸) مى تواند همان كشور آشناى سوريه باشد ونوسترا داموس، اشاره به اسراييل دارد;(۷۹) يعنى، نوسترا، از اين واقعيت پرده بر مى دارد كه در اين منطقه، اسراييل حاكم شده وبه زور، مسلمانان را در اين جا به سقوط مى كشاند ودر اين جا (غده اى سرطانى)(۸۰) خواهد گرديد، ولى هيچ گاه، اين شعر، به معناى نتيجه ى نهايى جنگ مسلمانان ودشمنان آنان نيست; چرا كه گفتيم، نوسترا داموس، به صراحت مى گويد:
(كه مسلمانان بالنده شده وسرافراز مى گردند) و(پيروان دين محمدى، صليب را رد خواهند كرد) و(حكومت كليسا در آب دريا نابود خواهد شد) وهيچ كس... قدرت آسيا را در حال نابودى نخواهد ديد)
در سانتورى ۳ رقم ۸۶ وسانتورى ۳، رقم ۲۰ وسانتورى ۳، رقم ۲۳ وسانتورى ۵، رقم ۲۵، سانتورى ۶، رقم ۸۰ وسانتورى ۱، رقم ۳۳ وسانتورى ۱، رقم ۳۴ وسانتورى ۲ رقم ۲۸ وسانتورى ۱، رقم ۱۸ وسانتورى ۴، رقم ۵۰.
تاسف وهوشيارى
فيلم پيشگوى هاى نوسترا داموس، نمونه ى كوچكى است از صدها فيلم وسريال كه هاليودها عهده دار ساخت وپخش هنرمندانه ى آن اند تا حقيقت را به گونه اى كه خود مى خواهند تفسير كنند وآينده را آن چنان كه با اميال شان سازگار است، تغيير دهند.
(؟)
نمونه ى ديگر
بازى كامپيوترى (جهنم خليج فارس) (معروف به يا مهدى). The Persian Gulf Inferno اين بازى، عهده دار هدف سوم است، يعنى، برنامه ريزى براى نسل آينده وايجاد تنفر در ميان آنان، بدين صورت كه كودك، به جاى قهرمان بازى كه فردى است آمريكايى، قرار مى گيرد وبايد با كشتن مسلمانان كه با صداى نفرت آورى (الله اكبر) و(يا مهدى) مى گويند، امتياز به دست آورد ودر نهايت، به مراحل بالاترى رود والا، با غفلت از آنان، كشته شده وامتياز از دست داده ويا از بازى اخراج مى گردد. بنابر قضيه ى شرطى شدن پاولوف، كودك، چنان مى شود كه با شنيدن (الله اكبر) و(يا مهدى)، تيراندازى مى كند و... بالاخره در روح كودك، بذر نفرت، از اين دو واژه كاشته مى شود تا روزى استكبار بتواند از محصول آن فايده برد و...
نكته
امروزه، اينترنت وپايگاه هاى متفاوتى كه در دشمنى وايجاد شك وترديد در مهدويت رخ نموده اند; هوشيارى بيشترى از همه مى طلبد.
د) جايگزين سازى
حربه ى چهارم دشمن، شخصيت پردازى ومدعى سازى وحمايت از مدعيان وفرقه ها است. ساختن شخصيت هايى مانند سيدعلى محمد باب، حسينعلى بهاء، سيد محمد نوربخشى در ايران، وميرزا غلام احمد قاديانى، در پاكستان، وسيد محمد جونپورى، در هند، ومحمد بن عبدالله القحطانى، در حجاز و... نمونه هايى ازاين حربه ى دشمن اند.
پى نوشت ها:
(۱) برگرفته از سخنان مقام معظم رهبرى، فصلنامه ى انتظار، ش ۲، ص ۳۷. نقل از روزنامه ى جهان اسلام ۹/۱۱/۷۲.
(۲) محمد حكيمى، در فجر ساحل، ص ۱۱۳. (نقل از پيام، مجله ى يونسكو، آبان ۱۳۴۸).
(۳) همان (نقل از مبانى روحى تطور ملل) ص ۲۰۰.
(۴) لطف الله صافى گلپايگانى، انتظار، عامل مقاومت وحركت، ص ۹۵- ۱۱۲.
(۵) برگرفته از در فجر ساحل، محمد حكيمى، ص ۷۳- ۱۲۰.
(۶) سيد رضا صدر، راه مهدى عليه السلام، ص ۸۹.
(۷) براى توضيح بيش تر، ر. ك: محمدرضا حكيمى، خورشيد مغرب، (مبحث انتظار) ; صافى گلپايگانى، انتظار، عامل مقاومت وحركت، ص ۶۲، ۶۳; مكارم شيرازى، انقلاب جهانى مهدى، ص ۱۰۳، ۱۱۳.
(۸) مقام معظم رهبرى، فصلنامه ى انتظار، ش ۲، ص ۵۹، نقل از روزنامه ى رسالت ۱۶/۱۰/۷۸.
(۹) مهدى از صدر اسلام تا قرن سيزده هجرى. دارمستر، ترجمه ى محسن جهان سوز، ص ۳۸، ۳۹.(به نقل از فصلنامه ى انتظار، ش ۱، ص ۹۷).
(۱۰) در دسامبر ۱۹۴۸، مطابق با ۱۳۶۵ه. ش، در دانشكده ى تاريخ دانشگاه تل آويو (فلسطين اشغالى) با همكارى مؤسسه ى مطالعاتى شيلوهه - كه يك مؤسسه ى مطالعاتى غير انتفاعى است ومتصل به صهيونيسم - كنفرانسى، با حضور سيصد شيعه شناس درجه ى يك جهان، برگزار شد وظرف مدت سه روز، در آن، سيصد مقاله ى صددرصد تفصيلى، تحقيقى ومبتنى بر عمده ترين متد تحقيقى وعميق ترين روش ها ارائه شد. به قول (مارتين كرامر) - كه يكى از شيعه شناسان جهان ودبير اين كنفرانس بود - هدف اصلى از برپايى اين كنفرانس، شناخت مفاهيم محورى در تمدن شيعه ى اثناعشرى وبعد، بالطبع، شناسايى انقلاب اسلامى سال پنجاه وهفت ايران بود.
در اين كنفرانس، افرادى مانند دانيل برومبرگ، ماروين زونيس، مايكل ام جى فيشر وديگر شيعه شناسان وشرق شناسان واسلام شناسانى غربى حضور داشتند.
ر. ك: حسن بلخارى، تهاجم يا تفاوت فرهنگى، ص ۹۳، ۹۴.
(۱۱) حسن بلخارى، تهاجم يا تفاوت فرهنگى، ص ۹۳، ۱۳۰.
(۱۲) حسن بلخارى، تهاجم فرهنگى، ص ۱۳۱.
(۱۳) فصلنامه ى انتظار، ش ۲، ص ۳۶.
(۱۴) مقام معظم رهبرى، فصلنامه ى انتظار، ش ۲، ص ۳۶، نقل از روزنامه ى جمهورى اسلامى، ۱۹/۱۰/۷۴.
(۱۵) مقام معظم رهبرى، انتظار، ش ۲، ص ۳۶، نقل از جمهورى اسلامى ۱۹/۱۰/۷۴.
(۱۶) مقام معظم رهبرى، انتظار، ش ۲، ص ۳۷، نقل از جهان اسلام ۹/۱۱/۷۲.
(۱۷) مقام معظم رهبرى، انتظار، ش ۲، ص ۳۸، نقل از كيهان ۸/۱۰/۷۵.
(۱۸) مقام معظم رهبرى، فصلنامه ى انتظار، ش ۲، ص ۳۸، نقل از كيهان ۸/۱۰/۷۵.
(۱۹) مقام معظم رهبرى، فصلنامه ى انتظار، ش ۲، ص ۳۸- نقل از جمهورى اسلامى، ۱۵/۹/۷۷.
(۲۰) مقام معظم رهبرى، انتظار، ش ۲، ص ۳۲، نقل از روزنامه ى رسالت ۲۶/۹/۷۶.
(۲۱) مقام معظم رهبرى، انتظار، ش ۲، ص ۳۲، نقل از روزنامه ى رسالت ۲۶/۹/۷۶.
(۲۲) مجله ى موعود، ش ۱۹، فروردين وارديبهشت ۷۹، ص ۲۶- ۲۸ (نقل از بريتانيكا، ترجمه ى دكترين هاى مذاهب واصول مذهبى آخرالزمان در مذاهب غرب، واژه ى (اسلام وزرتشت) (مهدى)، مرتضى دهقان وبهروز على زاده).
(۲۳) همان.
(۲۴) ناصرالدين، صاحب الزمانى، ديباچه بر رهبرى، ص ۲۰۰- ۲۰۱.
(۲۵) ناصرالدين، صاحب الزمانى، ديباچه بر رهبرى، ص ۲۰۰- ۲۰۱.
(۲۶) منير بعلبكى، موسوعة المورد، واژه ى مهدى المنتظر.
(۲۷) بغدادى، عبدالقاهر، الفرق بين الفرق، باب چهارم، ص ۲۳۴، ۲۳۵. ترجمه واقتباس.
(۲۸) براى تحقيق بيش تر، خوانندگان گرامى را به كتاب عبدالله بن سبا، اثر انديشمند گرانقدر (علامه عسكرى) ارجاع مى دهيم.
(۲۹) ابن خلدون كه متخصص در جامعه شناختى وتاريخ است، نه در علم حديث، تنها نوزده حديث از بيست وسه حديثى كه بررسى كرده، مورد تحقيق قرار داده است وصرفا، از هفت نفر نام برده است كه احاديث مهدى عليه السلام را روايت كرده اند وبدين ترتيب، سخنان چهل وهشت تن از علماى راوى احاديث المهدى را از مدار محاسبه خارج كرده است. نخستين ايشان، ابن سعد، صاحب طبقات (۲۳۰هجرى) وآخرين ايشان، نورالدين هيثمى (م ۸۰۷ هجرى) است. چنان كه از صحابه ى رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم كه احاديث مهدى به آن ها استناد داده مى شود، فقط از چهارده نفر ياد كرده وسى ونه تن ديگر را فرو مى گذارد. ر. ك: در انتظار ققنوس، سيد ثامر هاشم العميدى، ترجمه وتحقيق مهدى على زاده، ص ۲۰۷.
(۳۰) سيد ثامر، هاشم العميدى، در انتظار ققنوس، ترجمه وتحقيق مهدى على زاده، ص ۲۰۷ (نقل از تاريخ ابن خلدون، ج ۱، فصل ۵۲، ص ۵۵۵، ۵۵۶).
(۳۱) ناصرالدين، صاحب الزمانى، ديباچه بر رهبرى، ص ۲۰۱.
(۳۲) مجله ى موعود، ش ۱۹، فروردين وارديبهشت ۷۹، ص ۲۶- ۲۸ (نقل از بريتانيكا، ترجمه ى دكترين هاى مذاهب واصول مذهبى آخرالزمان در مذاهب غرب، واژه ى (اسلام وزرتشت) (مهدى)، مرتضى دهقان وبهروز على زاده).
(۳۳) حسن بلخارى، تفاوت يا تهاجم فرهنگى، ص ۱۳۰.
(۳۴) مقام معظم رهبرى، فصلنامه ى انتظار، ش ۲، ص ۳۲ نقل از رسالت ۲۶/۹/۷۶.
(۳۵) همان.
(۳۶) مجله ى تخصصى كلام اسلامى، شماره ى ۴۳، انتظار فرج ۲، نگارنده.
(۳۷) همان.
(۳۸) همان.
(۳۹) براى روشن شدن برخى از اين ديدگاه ها، ر. ك: در شناخت جذب قاعدين زمان، ع، باقى; مجله ى تخصصى كلام اسلامى، شماره ى ۴۳. مقاله ى انتظار فرج ۲، نگارنده.
(۴۰) منهاج السنه. ج ۱، ص ۱۰و ۲۰ (نقل از آخرين تحول، ص ۹۰).
(۴۱) احمدكسروى، بخوانند وداورى كنند، ص ۷۹، ۸۲.(نقل در (انتظار، بذر انقلاب); حسين تاجرى، ص ۱۸۶).
(۴۲) مبانى ومفاهيم ماركسيسم، سازمان چريك هاى فدايى خلق تهران، ص ۹۳ (نقل در (انتظار بذر انقلاب)، حسين تاجرى، ص ۱۳).
(۴۳) مقام معظم رهبرى، انتظار، ش ۲، ص ۳۳- ۳۵، نقل از رسالت ۲۶/۹/۷۶.
(۴۴) گفتنى است برنامه هاى دراز مدت، هميشه، مد نظر دشمن بوده است. اخبار سيماى جمهورى اسلامى، شبكه ى يك، از (نيويورك تايمز) چنين آورده است: (عرب نسبت به آمريكايى ها بد بين هستند بايستى كارى كرد كه نسل آينده ى آنان نسبت به ماخوش بين گردند.) جمعه ۲۵/۵/۸۱.
(۴۵) پيشگويى هاى نوسترا داموس، تحقيق دكتر شرف الدين اعرجى، مترجم سيد يوسف عزيزى، ص ۱۶، (چاپ پنجم)
(۴۶) Nostradamus and the Nazis (Ellch Ow)
(۴۷) پيشگويى هاى نوسترا داموس، ترجمه وتفسير پوران فرخ زاد، چاپ اول، زرياب، ص ۱۷۳.
(۴۸) همان، سانتورى ۲، رقم ۳۶.
(۴۹) Provence.
(۵۰) Montpellier.
(۵۱) Toulouse.
(۵۲) Salon.
(۵۳) De Mysterus Agyptorum.
(۵۴) پيشگويى هاى نوسترا داموس، ترجمه وتفسير پوران فرخ زاد.
(۵۵) همان.
(۵۶) سانتورى ۵ رقم ۵۴، سومين ضد مسيح (پادشاه وحشت) اين گونه معرفى مى شود: (از ماوراى درياى سياه و(تارتار) بزرگ گرانمردى برخواهد خاست كه از كشور فرانسه ديدار خواهد كرد. او دستواره ى خونين خويش را در بيزانتيوم به زمين خواهد گذاشت.)
اين شعر اشاره به سومين ضد مسيح دارد وتفسير گران،(تارتار) را همان كشور چين دانسته اند. ر. ك: پيشگويى هاى نوسترا داموس; ترجمه وتفسير پوران فرخ زاد.
(۵۷) البته در ادامه آمده است (اما پس آن گاه، دگر باره، جنگ ها آغاز مى گردد) كه به نظر مى رسد يا اشتباه است ويا مانند برخى اشعار ديگر او پاره اى است جدا از شعر پيش، ويا منظور مسئله ى ديگرى است. به هر حال، قسمت اول شعر، بسيار گويا است.
(۵۸) منتخب الاثر، فصل هفتم، باب چهارم، ص ۵۹۲.
(۵۹) پوران فرخ زاد، ترجمه وتفسير پيشگويى هاى نوسترا داموس.
(۶۰) روز دوشنبه، ممكن است به دليل روز رحلت پيامبر صلى الله عليه وآله يا روز عاشورا باشد. وممكن است روز اتفاق ديگرى هم باشد كه مرتبط با ظهور حضرت رخ مى دهد. (اتفاق محدثان وسيره نويسان شيعه بر اين است كه رحلت پيامبر اسلام نيمروز دوشنبه در ۲۸ ماه صفر بوده است ودر سيره ى ابن هاشم، ج ۲. ص ۶۵۸، هم، به صورت قولى نقل شده است فرازهايى از تاريخ پيامبر اسلام استاد جعفر سبحانى، ص ۵۳۵).
(۶۱) پيشگويى هاى نوسترا داموس، تحليلى اسلام گرايانه در آينده ى تاريخ، ترجمه ى يوسف غريزى; وترجمه ى عباسعلى براتى.
(۶۲) Rhodes.
(۶۳) پيشگويى هاى نوسترا داموس، دكتر شرف الدين اعرجى، مترجم يوسف غريزى; عباسعلى براتى.
(۶۴) Baras.
(۶۵) Lecture.
(۶۶) شهرهاى فرانسه، سمبل غرب.
(۶۷) پيشگويى هايى نوسترا داموس، ترجمه وتفسير پوران فرخ زاد.
(۶۸) همان.
(۶۹) Alpe.
(۷۰) Po.
(۷۱) پيشگويى هاى نوسترا داموس، ترجمه وتفسير پوران فرخ زاد.
(۷۲) برگرفته از پيشگوى هاى نوسترا داموس، تفسير دكتر شرف الدين اعرجى، ترجمه ى عباسعلى براتى، ص ۱۷۲- ۱۷۱ وترجمه ى يوسف عزيزى، ص ۲۰۷.
(۷۳) پيشگويى هاى نوسترا داموس، تحقيق از دكتر شرف الدين اعرجى، مترجم يوسف عزيزى، ص ۲۰۹- ۲۰۷.
(۷۴) همان.
(۷۵) پيشگويهاى نوسترا داموس، تحقيق دكتر شرف الدين اعرجى، مترجم يوسف عزيزى، ص ۲۰۰.
(۷۶) منتخب الاثر، ص ۳۹۲.
(۷۷) منتخب الاثر، ص ۳۹۱.
(۷۸) Syria.
(۷۹) برگرفته از تفسير خانم پوران فرخ زاد، در پيشگويهاى نوسترا داموس.
(۸۰) به تعبير امام رحمة ا... عليه.