مقاله ى برگزيده:
المسار:
فارسی » مقاله هاى مهدوى
الفهرس
مقاله هاى مهدوى

(۸۹) آسيب شناسى فرهنگ مهدوى در عصر جهانى شدن

آسيب شناسى فرهنگ مهدوى در عصر جهانى شدن

چكيده
پديده جهانى شدن با ايجاد دگرگونى در ابعاد مختلف زندگى ـ به ويژه بعد فرهنگى جوامع ـ مسأله اى است که خواه نا خواه ذهن تحليلگران اجتماعى را به خويش مشغول كرده است. بر اين اساس، بيشترين دلمشغولى تحليلگران، متمرکز بر آسيب هاى فرهنگى اى است که جهانى شدن در جوامع ايجاد مى كند.
با اين وصف، نگارنده بر آن است كه به بررسى آسيب هايى بپردازد که جهانى شدن مى تواند براى فرهنگ مهدوى ايجاد مى كند، لذا با بررسى پيامد هاى جهانى شدن در عرصه فرهنگى، آن را در چالش با فرهنگ مهدوى دانسته ومعتقد است از آن جا که در شرايط کنونى، اين جريان هاى مدرنيستى وپست مدرنيستى هستند که جهانى شدن را مديريت ورهبرى مى كنند، لذا گسترش دهنده ى باورها، ارزش ها، هنجارها ونماد هايى هستند که غالباً در تقابل با فرهنگ مهدويت بوده وبنابراين ويژگى هايى چون جهان شمولى، دينى بودن وآرمان شهرى بودن آن وهمچنين کارکردهاى اين فرهنگ را با چالش جدى روبه رو مى كنند.

مقدمه

درعصر جهانى شدن، شيعيان با توجه به آموزه ى مهدويت، همانند ديگر فرهنگ ها معتقدند؛ ظرفيت هاى لازم براى جهانى شدن را به بهترين وجه دارا هستند. چنين مدعايى، ناچار آن ها را در تقابل با ديگر فرهنگ ها خصوصاً فرهنگ غرب قرار داده ودر فرايند جهانى شدن اين فرهنگ را با چالش ها يى روبه رو كرده است.
بر اين اساس، در پژوهش حاضر درپى پاسخ گويى به اين پرسش هستيم که: در فرايند جهانى شدن، چه چالش هايى، فرهنگ مهدوى را تهديد مى كند؟ لذا براى پرداختن به پاسخ اين پرسش لازم است به طرح مقدماتى در اين زمينه بپردازيم.

فرهنگ مهدوى

1. چيستى وتعريف:
بن مايه ى بحث را از تعريف فرهنگ آغاز مى کنيم. در دايرة المعارف بريتانيكا بيش از يك صد تعريف از واژه ى فرهنگ ارائه شده است، (ر.ک:نرم افزار بريتانيکا، 2003) "ادوارد بارنت تايلور" فرهنگ را کليت در هم تافته اى تعريف كرده که (شامل دانش،دين، هنر، قانون، اخلاقيات، وهر گونه توانايى وعادتى است که آدمى همچون عضوى از جامعه به دست مى آورد) (آشورى،1357: ص71) بنابراين آنرا خاص انسان دانسته که از نسلى به نسل ديگر انتقال مى يابد. اين عمومى ترين تعريفى است که از فرهنگ ارائه شده است. البته تعاريف مختلف ديگرى نيز بيان شده که مجال پرداختن بدان ها نيست.
اما فرهنگ،‏‏‏‏‏ به زعم نگارنده ى اين سطور، ‏‏‏‏ (به مجموعه باورها، ارزش ها، هنجارها ونمادها گفته مى شود که افراد انسانى در طول ساليانى طولانى بدان دست يافته وآن را از نسلى به نسل ديگر انتقال داده اند).
نکته ديگر آنکه وقتى صحبت از فرهنگ مى شود، به دو گونه فرهنگ نظر داريم؛ يکى فرهنگ آرمانى ومطلوب است که بر ارزشهاى معنوى وآموزه هاى اعتقادى هر جامعه منطبق است، وديگرى فرهنگ موجود، که با فرهنگ آرمانى فاصله بسياردارد. (فرهنگ آرمانى؛ آن است که الگو هاى رفتارى آشکار ورسما تأييد شده را در بر مى گيرد. در حالى که فرهنگ موجود، آن چيزى است که عملاّ بر جامعه حاکم است). (کوئن: 1376، ص62) بنابراين، وقتى سخن از فرهنگ به ميان مى آوريم، بايد توجه داشته باشيم که مراد ما کدام فرهنگ است.
بر مبناى تعريفى که از فرهنگ ارائه كرديم، مى توان چنين عنوان داشت که فرهنگ مهدوى مدّ نظر ما در اين پژوهش، (مجموعه باورها، ارزش ها، هنجارها ونمادهايى است که در ارتباط با ظهور منجى موعودى از نسل پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم ويازدهمين فرزند امير المومنين عليه السلام شکل گرفته، وريشه هاى اعتقادى آن، از آيات قرآن وروايات معصومان عليه السلام استخراج مى شود). وبنابراين، فرهنگ مهدوى را مى توان در قالب دو برداشت اصلى بررسى كرد:
نوع اوّل فرهنگ مهدوى، فرهنگ آرمانى است که در عصر ظهور، توسط امام عجل الله تعالى فرجه الشريف بر مبناى باور ها وارزش هاى حقيقى اسلام،در جامعه جهانى تحقق خواهد يافت؛ بنابراين يک فرهنگ دينى جهان شمول وآرمانى را شکل مى دهد.
اما نوع دوم آن، ذيل عنوان (فرهنگ انتظار‏‏‏) قابل ترسيم است. فرهنگ انتظار، فرهنگى است که در عصر غيبت امام عجل الله تعالى فرجه الشريف شکل مى گيرد. چنين فرهنگى بر محور همان باور هاى زير بنايى وبا الگوگيرى از چشم انداز آرمانى (فرهنگ مهدوى) تحقّق مى يابد. با اين وصف، منظور ما از (فرهنگ مهدوى) در اين سطور، نوع دوم بوده که در راستاى رسيدن به فرهنگ آرمانى وکمال مطلوب، ترسيم شده است.
2.عناصر فرهنگ مهدوى:
همان گونه که بيان كرديم، هر فرهنگى، از مجموعه عناصر فرهنگى تشکيل شده است که اين عناصر، محتوا وخمير مايه آن فرهنگ را تشکيل مى دهند. فرهنگ مهدوى نيز از اين قاعده مستثنا نيست، بنابراين به برخى از مهمترين اين عناصر اشاره مى كنيم؛
الف. باور هاى فرهنگ مهدوى:
باورهاى فرهنگ مهدوى، عناصر زيربنايى آن را تشکيل مى دهند. که عبارتند از؛
خدا محورى: (اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ) (بقره، 255) هيچ معبودى نيست، جز وکه زنده وقائم به ذات خويش است.
اعتقاد به نبوت: (وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللّهِ) (نساء، 64) هيچ پيامبرى را نفرستاديم، مگر اين که به اذن خدا، مردم موظف به اطاعت از وهستند. اعتقاد به امامت؛ (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِى الأَمْرِ مِنكُمْ…) (نساء، 59) اى کسانى که ايمان آورده ايد، خدا را اطاعت کنيد وپيامبر واولياى امر خدا را اطاعت کنيد.
كرامت انسانى: اين باور برچند بعدى بودن ومختار بودن انسان، تاكيد دارد.
تأکيد بر پيوند دين وسياست: چرا که منجى، برقرارى يک نظم سياسى عادلانه را در رأس همه ى امور خويش قرار مى دهد.
عقيده به منجى موعود وزنده بودن وو پيروزى مستضعفان وصالحان در نهايت امر وتأکيد بر اين نکته که عصر غيبت، فرصتى براى زمينه سازى ظهور مى باشد.
ب. ارزش هاى فرهنگ مهدوى:
عنصر مهم ديگر هر فرهنگ را ارزش هاى آن فرهنگ شكل مى دهند؛ ارزش هايى كه خود بر مبناى باور ها تعريف مى شوند وبر خوبى وبدى امور دلالت دارند. ارزش هاى خاصّ، مورد توجّه اين فرهنگ عبارتند از:
1. نارضايتى از وضع موجود به عنوان يک نگرش سلبى واميد به وضع مطلوب به عنوان يک نگرش ايجابى. 2. انتظار فرج كه عبادت به شمار مى رود (مجلسى:1403: ج52، ص125،). 3.معرفت امام عصر؛ همچنان که در روايتى از پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وسلم آمده است: (هر کس از امّتم بميرد وامام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است) (هلالى، 1386: ص347).
ج. هنجار هاى فرهنگ مهدوى:
عمل به شريعت، اصلى ترين هنجار در فرهنگ مهدويت است. همراه اين هنجارها، هنجارهايى چون: دعا براى فرج؛ (اکثروا الدعاء بتعجيل (فرج، فإن ذلک فرجکم) (مجلسى، همان: ج 53،ح10)؛ ايجاد آمادگى در خود ومحيط، ايمان واطمينان به وجود حجت؛ (ان الله تعالى نهى الشيعة عن الشک فى حجه الله تعالى) (نعمانى، 1363: ص24) و... مورد توجّه هستند.
د. نماد ها:
نماد ها اعتقادات وباور هاى اين فرهنگ را در قالب اشکال نمادين به منصه ى ظهور مى گذارند. مهم ترين آن ها عبارتند از؛ روز جمعه وروز عاشورا، به عنوان روزهايى که در آن ها وعده ى ظهور داده شده است (شيخ طوسى، بى تا: ص469)، ونيمه ى شعبان که مصادف با روز تولد آن حضرت است.
از ديگر نماد ها، مکان هاى منسوب به حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف هستند كه از مهمترين آن ها مى توان به مسجد مقدس جمکران، مسجد سهله (اقامت گاه حضرت در زمان ظهور)، مسجد کوفه (مرکز قضاوت ومحل منبر وکلاس آن حضرت در زمان ظهور)، مقام وادى السلام در نجف اشرف وشهر کوفه به عنوان پايتخت حکومت ايشان در زمان ظهور، اشاره كرد.
ادعيه وزيارت نامه هايى که به حضرت حجّت عجل الله تعالى فرجه الشريف منسوب است، نيز از ديگر نماد هاى فرهنگ مهدوى که از مهم ترين آن ها مى توان به دعاى عهد، دعاى ندبه، دعاى فرج و... اشاره نمود.
3. ويژگى هاى فرهنگ مهدوى:
الف. خصلت آرمان شهرى:
آرمانشهرى که شيعه در فرهنگ مهدوى ترسيم مى کند، زمينى وواقعى است ودر آن، فرجام تاريخ بشرى، خجسته وسعادت بخش است. خداوند، به صالحان، وعده ى خلافت آن ها را در (زمين‏) داده است؛
(وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِى الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ) (نور: 55)
خداوند به کسانى از شما که ايمان آورده وکار هاى شايسته انجام داده اند، وعده مى دهد که قطعاً آنان را حکمران روى زمين خواهد کرد؛ همان گونه که به پيشينيان آنها خلافت روى زمين را بخشيده است...
ريشه ى فساد ها وتباهى ها، نقص روحى ومعنوى انسان است... انسان در راه تکامل فکرى واخلاقى ومعنوى پيش مى رود... آينده اى بس روشن وسعادت بخش که در آن شر وفساد از بيخ وبن بر کنده خواهد شد، در انتظار بشريت است. (مطهرى، 1378: ص52)
در چنين جامعه اى، هدف حقيقى خلقت که همانا (قرب الى الله‏‏) وعبوديت حق تعالى است، محقق شده وانسان به نهايت كمال خود ـ يعنى عبوديت وبندگى ـ دست مى يابد.
ب. جهان شمولى فرهنگ مهدوى:
از ويژگى هاى ديگر فرهنگ مهدوى جهانشمول وفرابخشى بودن آن است وفرابخشى بودن به اين معنا است که اين فرهنگ، تمام اقشار از هر جنس ونژاد وسن ومسلک را مخاطب خويش قرار مى دهد. زيرا پيامش براى تمام انسان هاى کره زمين، ياد آور رسالت انبيا واولياى الهى است.
(بشارت هاى مؤکّد ومکرّر قرآن مبنى بر تحقّق حتمى وقطعى اهداف جهان شمول خداوند به هنگام، تکامل وتعالى غايى انسان در زمين، مبانى عقيده به مهدويت در اسلام را تشکيل مى دهد) (ساشادينا وجاسم حسين،1371: ص56).
ج. دينى بودن فرهنگ مهدوى:
تنها درمان درد بى هويتى امروز بشر، در برقرارى ارتباط مجدّد با خدا ودعوت دوباره وبه آغوش اجتماع بشرى است واين امر، جز با برقرارى يک حکومت دينى به رهبرى يک منجى الهى ميسر نخواهد بود. (در جامعه مهدوى، امام معصوم عليه السلام لطفى الهى است که با هدايت خويش واجراى احکام الهى در عرصه فردى واجتماعى، جامعه را به سوى سعادت رهنمون مى شود) (بهروز لک، 1382).
بدين ترتيب فرهنگ مهدوى، يك فرهنگ دينى است كه از قانون الهى الهام گرفته وبه فراگير شدن ارزش هاى معنوى وانسانى والهى بشارت مى دهد.
4. کارکرد ها وآثار فرهنگ مهدوى:
در تعريف کارکرد اجتماعى گفته مى شود که کارکرد اجتماعى (عملکرد ساختارها براى رفع نياز هاى اجتماعى است) (شايان مهر، 1377: ج1، ص428). بنابراين، کارکرد هاى هر نهاد يا سازمان را به دو دسته آشکار وپنهان تقسيم مى كنند.
کارکرد هاى آشکار، (کارکرد هاى مورد انتظار يک نهاد اجتماعى است) (شايان مهر، همان: ص427). وکارکرد هاى پنهان، نتايج پنهانى، است که عموماً ناشناخته باقى مى مانند. در واقع کارکرد هاى آشکار از ابتدا ترسيم شده اند؛ در حالى که کارکرد هاى پنهان، بدون برنامه ريزى، تحقّق يافته ومورد انتظار نيستند.
در فرهنگ مهدوى، کارکردى که از ابتدا ترسيم شده، کارکرد (زمينه سازى ظهور‏) وتحقّق (فرهنگ آرمانى مهدوى) است، امّا مهم ترين کارکرد هاى پنهان اين فرهنگ عبارتند از: ترسيم اهداف زندگى،خوش بينى ونشاط، پويايى وهويت بخشى انسجام آفرين.
5. چشم انداز آينده جهان در فرهنگ مهدوى
گفتيم که فرهنگ مهدوى، آينده ى جهان را به گونه اى ترسيم مى کند که در آن، مدينه ى فاضله ى اسلامى، تحقّق مى يابد. بنابر اين، مى توان ابعاد مختلف آن را در عناوين زير بررسى كرد.
5-1. توسعه ى اجتماعى(1)
در يک تعريف عامّ، (منظور از توسعه ى اجتماعى، اشکال متفاوت کنش متقابلى است که در يک جامعه ى خاصّ همراه با توسعه ى تمدّن رخ مى دهد) (شايان مهر، همان: ج2، ص194). بايد تذکّر داد، که همواره توسعه ى اجتماعى وفرهنگى، مکمّل يکديگر محسوب مى شوند، به گونه اى که حتّى برخى توسعه ى فرهنگى را بخشى از توسعه اجتماعى به شمار مى آورند.
الف. گسترش عدالت:
قرآن کريم در باره اهميت عدل وقسط مى فرمايد: (لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ) (حديد،25).
بنابراين رويکرد، در چشم اندازى که فرهنگ مهدوى نيز ترسيم مى كند، گسترش عدالت نمودى چشمگير دارد؛ به گونه اى كه يكى از بزرگ ترين اهداف منجى در آخرالزمان برقرارى عدالت در سراسر جهان مطرح شده است وكمتر روايتى در زمينه مهدويت مى بينيم كه در آن، به اين موضوع پرداخته نشده باشد؛ آن گونه كه از امام صادق عليه السلام روايت است كه مى فرمايد:
هنگامى که قائم آل محمد عليه السلام قيام مى کند، به حکم داوود در ميان مردم حکم مى كند؛ در حالى که نياز به گواه وشاهد ندارد. خداوند به وى الهام مى فرمايد واو از روى علم خود داورى مى کند... (شيخ مفيد،1399:ص365)
اين روايت، نشان دهنده ى اوج عدالت قضايى در عصر ظهور مى باشد كه به دست تواناى امام عصر محقّق خواهد شد.
ب. امنيت اجتماعى:
(امنيت در بعد عينى، فقدان تهديدات نسبت به ارزش ها، ودر جهتى ذهنى فقدان ترس از اين که چنين ارزش هايى مورد هجوم واقع بشوند را مورد سنجش قرار مى دهد) (تاجيک،1380: ج1، ص44).
متأسفانه پيشرفت تكنولوژى بشرى در همه ى عرصه هاى آن، نه تنها اين آرمان را محقّق نكرد، بلكه خود به عاملى اساسى در گسترش نا امنى به سراسر كره ى زمين تبديل شده است. اما وعده ى الهى در قرآن، آنجا كه مى فرمايد: (وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا) وترس آنها به امنيت وآسايش مبدل خواهد شد. (نور: 55)، براى صالحان، امنيت وآسايش مى باشد. به گونه اى كه در سايه ى آن، حتّى حيوانات نيز از امنيت فراگير آن بهره مند خواهند گرديد.
ج. تربيت واخلاق اجتماعى:
بر طبق روايات، تا قبل از ظهور آن حضرت، بين مردم اختلافات وتشتّت فراوانى وجود خواهد داشت؛اما با ظهور منجى وتشکيل جامعه عدل الهى، همه چيز به کلى دگرگون شده وتربيت واخلاق اجتماعى متحوّل مى گردد؛ بدين معنا که هم از بعد اخلاقى وبر اساس قاعده لطف وهم از بعد حقوقى وبر اساس حق وتکليف در برابر يکديگر عمل مى كنند.(قائم ما با يارانش پيمان مى بندد که... مسلمانى را دشنام ندهند... حريمى را هتک نکنند، به خانه اى هجوم نبرند، کسى را به ناحق نزنند، طلا ونقره گنج نکنند... مال يتيم رانخورند) (صافى گلپايگانى، بى تا: ص 469).
5-2. توسعه فرهنگى:
اين نوع توسعه در اصطلاح، به معناى گسترش خلاقيت هاى فکرى وعلمى ودينى وهنرى... ودر يک کلام، گسترش کيفى وکمّى هر گونه فعاليت ونگرش فکرى وفرهنگى است.
الف. گسترش اسلام:
عظمت اسلام که با مديريت فرهنگى امام عصر، به يکباره نمايان مى گردد، چنان جلوه اى از دين الهى به نمايش مى گذارد که در سراسر جهان با استقبال بى نظيرى مواجه مى شود. بدين سان هر فرد از مردم جهان يك موحد مؤمن خواهد بود.
در حكومت مهدوى عجل الله تعالى فرجه الشريف مردم به گونه اى بى سابقه به اسلام روى مى آورند به گونه اى که اسلام در هر خانه، كوخ، وچادرى رخنه مى كند؛ چنان كه سرما در آن نفوذ مى نمايد (طبسى، 1380: ص181).
ب. توسعه علمى، فکرى:
روايات، عصر ظهور را عصرى ترسيم كرده اند که، بشر در آن دوران به واسطه ى حضور ورهبرى منجى، به درياى بيکران دانش ها ومعارف دست مى يابد: (اذا قام قائمنا وضع يده على رؤوس العباد فجمع بها عقولهم وكملت بها احلامهم؛ هنگامى كه قائم ما قيام كند، دستش را بر سر مردم مى گذارد وعقول آنها را كامل وفكرشان را تكميل مى كند) (علامه مجلسى، همان: ج52، ح47). البته اين معارف، نه تنها معارف مادّى، بلکه معارف معنوى وماورائى را نيز در بر مى گيرد. در واقع عصر ظهور، عصر حرکت از ماديت به سوى معنويت واز جهان مادّه به جهان غيب است.
جهانى شدن
از اين مفهوم تعريف مشخّص ومعينى ارائه نشده وهر کس از ديد خود، به آن نگريسته است، اما تعريفى که در اين مقاله مورد توجّه ما قرار گرفته است، تعريفى است که، توسط يان آرت شولت ارائه شده است. وى از جهانى شدن با عنوان ‏‏‏ (فوق قلمروگرايى)، ياد مى کند، وآن را معادل مفاهيمى چون جهانى، فراجهانى وفرامرزى قرار مى دهد. بر اساس تحليل شولت:
جهانى شدن نوعى تغيير گسترده در ماهيت فضاى اجتماعى است. انتشار وگسترش ارتباطات فوق قلمروى...موجب پايان يافتن قلمروگرايى يعنى وضعيتى که در آن جغرافياى اجتماعى کاملاً مربوط به يک قلمرو يا سرزمين است، خواهد شد. اما ديگر کلّ جغرافيا ى ما را تشکيل نخواهد داد (شولت، 1382: ص50).
به اين معنا که تا پيش از اين،جغرافيا عامل مهمى در تفاوت هاى اجتماعى جوامع مختلف محسوب مى شد، به ويژه در بعد هويتى وفرهنگى، تفاوت هاى جغرافيايى تأثير بسزايى در تفاوت هاى فرهنگى بر جاى مى گذارد؛ چراکه ارتباطات در يک وضعيت جغرافيايى وارضى مشترک شکل مى گرفت وفراتر نمى رفت.
از منظر شولت، جهانى شدن فى نفسه بد يا خوب نيست، بلکه پيامد ها ونتايج سياست هايى که اتخاذ مى شود، آن را مثبت يا منفى جلوه مى دهد.
لذا با انتخاب اين تعريف در پژوهش حاضر، نگاه ما به جهانى شدن به عنوان يک پديده است؛ پديده اى که از يک سو خنثى وحاصل گسترش شرايط فوق قلمرويى مى باشد واز سويى ديگر به دليل اداره ى کنونى آن توسط ليبرال دموکراسى، به يک پروژه تبديل شده است.
نکته ى ديگر اين که جهانى شدن، از ابعاد مختلف سياسى، اقتصادى وفرهنگى، تشکيل شده است. اين ابعاد به هم پيوسته ودر هم تنيده اند وبه هيچ روى، نمى توان آن ها را از هم جدا كرد. امّا از آن جا که بحث مورد نظر ما بر مسائل فرهنگى متمرکز است به گونه اى فرضى، ميان آن ها يک تفکيک نظرى قائل شده وتمرکز خود را معطوف به جهانى شدن فرهنگى واجتماعى مى كنيم.
1. جهانى شدن فرهنگ:
جهانى شدن، مفهوم سازى ما را از فرهنگ مختل مى کند؛ زيرا فرهنگ، از قديم به معناى ضمنى به ايده ى محلّيت ثابت، گره خورده (بود). فرهنگ، به طور ضمنى معنى سازى را به خصوصيت ومحليت ربط مى داد. (حاجى يوسفى بى تا: ج1، ص47)
اما اينک، فرد در ديالکتيک با محيط پيرامونش، خود را در مواجهه ى با دنيايى سيال، مبهم ومسخ کننده مى يابد که به گونه اى گسترده، روند توليد معنا را دگرگون مى كند. بدين سان بشر، سرنوشت محتوم خويش را با ميليون ها انسان کره ى خاکى وسرزمين هاى دور وناشناخته، در پيوندى تنگاتنگ مى بيند؛ چراکه (به سبب جريان آرام وگسترده اطلاعات، جوامع نسبت به هويت، فرهنگ، وهنجارهاى يکديگر بيش از ساير زمان ها دسترسى دارند (سجادى،1381:ص43). وعملکرد رسانه ها، اينترنت، ماهواره و...، نيز اين دسترسى را به طور روزافزونى تشديد مى كند؛ لذا رويارويى با دنياى جهانى شده، به بازتعريف هنجارهاى قديمى وپاى بندى به نرم هاى نو وجهانى مى انجامد وبدين سان رفتار ها در چارچوب هاى فرهنگى جديد، نظام يافته وهدايت مى شوند.
2. پيامد هاى فرهنگى - اجتماعى جهانى شدن:
پيش از ورود به بحث لازم است بر اين نکته تأکيد كنيم که بيشتر پيامد هايى که ما در باره آن ها به قضاوت نشسته ايم، حاصل شرايطى است که ما آن را‏‏ (شرايط گذار) مى ناميم. همان گونه که شولت نيز بيان داشته، اين سياست هاى اتّخاذ شده در قبال وضعيت جديد فوق قلمرويى است که پيامد هاى جهانى شدن را مثبت يا منفى جلوه مى دهد ونه خود جهانى شدن. از آن جا که سياست هاى اتّخاذ شده در جهان، امروزه تحت تأثيرليبرال دموکراسى امريکا است بسيارى از اين پيامد ها از شرايط هژمونى فعلى ناشى شده، وبا دگرگونى اين شرايط، امکان تغيير آن ها نيز وجود خواهد داشت.
الف. عدالت اجتماعى:
عدّه اى معتقدند جهانى شدن با ايجاد شرايط وزمينه هاى يکسان در امر اطلاع رسانى، گسترش آگاهى هاى عمومى، گسترش آموزش هاى همگانى، نظارت بر عملکرد هاى اقتصادى وسياسى نهاد هاى مختلف،و... زمينه هاى تحقق عدالت اجتماعى را در سطح جهانى فراهم مى كند.
اين، در حالى است که از ديد برخى ديگر، جهانى شدن نه تنها با عدالت سازگار نيست، بلکه زمينه هاى بسط بى عدالتى در جامعه را نيز افزايش مى دهد. به زعم ايشان در بعد اقتصادى،تنها سرمايه داران، کارفرمايان، وصاحبان مشاغل از راه اندازى بازار هاى مالى وتجارى سود فراوان مى برند وبسيارى از فقير ترين کشور ها قربانى نزول چشم گير سطح زندگى خود مى شوند (فاکس، 1381:ص46).
با اين اوصاف، جهانى شدن به تشديد شکاف طبقاتى، وفاصله گيرى ميان فقير وغنى مى انجامد. واين مساله نيز به نوبه ى خود به نابرابرى فرصت ها در فرايند جهانى شدن منجر مى گردد.
واقعيت آن است که به لحاظ تاريخى، همواره فرصت هاى اجتماعى، براى مردان به نسبت زنان، براى شهرى ها به نسبت روستاييان، براى سفيد پوستان به نسبت رنگين پوستان، وبراى اغنيا به نسبت فقرا بيشتر بوده ست. درست است که جهانى شدن با گسترش ارتباطات جهانى، به افزايش آگاهى ها انجاميده است؛ اما دربيشتر موارد، با تمرکز ارتباطات جهانى بر طبقات متخصص، مرفّه وشهرنشينان روبه رو هستيم. از سوى ديگر با وجود آنكه جهانى شدن، فرصت هاى شغلى زنان را افزايش داده ست، اين اشتغال به مشاغلى با سطح اجتماعى وحقوق پايين تر محدود شده است. به لحاظ اقتصادى نيز بسيارى از سياست هاى حمايتى که از سوى کشور هاى مرکز يا شرکت هاى چند مليتى اتخاذ مى شود، در نهايت، به سود طبقات مرفّه است.
ب. امنيت:
با پيشرفت فن آورى وافزايش آگاهى بشرى، انتظار مى رفت در شرايط جهانى شدن، شاهد امنيت بيشتر در بعد جهانى باشيم؛ اما شرايط موجود بيانگر آن است که صلح وامنيت به يک کالاى ناياب تبديل شده است.
در دنيا هنوز هم به اندازه اى کلاهک هسته اى وجود دارد که براى نابودى کامل نژاد بشر کافى است. تسليحات جهانى مانند جت هاى جنگى، موشک ها، وماهواره هاى جاسوسى، با وجود آنكه ممکن است فعال نباشند، در هر حال احساس عدم امنيت را در مردم کشور مورد نظر دامن مى زنند (شولت، همان: ص258).
در حوزه ى امنيت اجتماعى نيز فعّاليت گروه هاى تبهکار جهانى، با استفاده از امکاناتى که جهانى شدن در اختيارشان قرار مى دهد، هر روز افزايش مى يابد. به همين دليل، به اعتقاد برخى (گروه هاى تبهکار سودبرندگان اصلى جهانى سازى به شمار مى روند) (فاکس، همان: ص41).
ج. بيکارى وفقر:
واقعيت آن است که بيکارى، در تحول تکنولوژيکى، جهانى شدن تجارت، محدوديت اقتدار دولت، و... ريشه دارد؛ براى مثال گسترش تکنولوژى هاى جديد ـ از جمله بيوتکنولوژى، ميکروالکترونيک، وتکنولوژى ارتباطات از راه دور ـ در عرصه تکنولوژى هاى اقتصادى تحولى عميق ايجاد كرده که خود به تغييرات گسترده در نيروى کار مى انجامد، بدين معنا که بخش عظيمى از نيروى کار غيرمتخصص را از جريان کار خارج كرده ونرم افزارها، سخت افزار ها ونيروهاى متخصص تکنولوژى برتر را جايگزين آنان مى کند. اين گونه است که بخش عظيمى از کارگران، در شرايط فوق قلمرو گرايى،به صف بيکاران فقير افزوده مى شوند.
تحولات گسترده ى اقتصادى، بازار آزاد، از ميان رفتن تعرفه ها، وورود بازيگران بين المللى و... به خودى خود، توان رقابت سالم توليد کنندگان خرده پا را تحليل برده وکم کم آنان نيز به خيل بيکاران موجود مى پيوندند.
از سوى ديگر، شركتهاى موفق كه با استفاده از فن آورى پيشرفته، توانايى توليد قابل ملاحظه دارند، با محدوديت بازار فروش روبه رو مى شوند. اين محدوديت را كاهش درآمد افراد طبقه متوسط از يك سو وحضور رقباى بسيار در بازار توليد از سوى ديگر، شدت مى بخشد... (کاظمى، 1380: ص156).
بدين سان، تنها برخى غول هاى اقتصادى در اين عرصه باقى مانده وبقيه به مرور از صحنه حذف مى شوند.
در بسيارى از مواقع، عملکرد هاى سازمان هاى اقتصاد جهانى همچون بانک جهانى وصندوق بين المللى پول از سوى ديگر، در راستاى کاهش فقر در سطح جهانى بوده است، در دراز مدت، بسيارى از سياست هاى تعديل اقتصادى نه تنها به نفع کشور هاى فقير نينجاميده، بلکه حتّى باعث افزايش فشار بر اقشار آسيب پذير اين کشورها شده است. واقعيت آن است که همواره، اقشار آسيب پذير جوامع گوناگون، نخستين قربانيان تحوّلات اقتصادى بوده وتا رسيدن به ثبات اقتصادى، بايد بدترين شرايط ممکن را متحمّل شوند.
د. گسترش دنياى مجازى:
در‏‏‏‏ (دنياى مجازى)، فرد در ارتباط خويش با دنياى اطراف، با تصوير ها ونه خود واقعيت مواجه است وگويى همواره واقعيت را از پس آينه مى بيند. با اين وصف، با وجود آن كه فرد با انبوهى از اطلاعات کامپيوترى وديجيتالى رو به رو است، همواره اين ابهام وجود دارد که آيا واقعيتى که اين دستگاه هاى ارتباطى در اختيار وقرار مى دهند، واقعى هستند؟ بدين سان، (براى هر کسى از جمله رهبران سياسى درک آنچه واقعاَََََ رخ مى دهد، دشوارتر مى شود) (تافلر، 1374: ص407، به نقل از سجادى، همان:، ص62). چراکه اخبار منتشر شده، هرگز خالى از جهت دهى هاى سياسى واقتصادى نبوده ودر واقع، در بسيارى از مواقع، واقعيت سازى است، نه خود واقعيت. بر اين اساس؛ (نيروهاى اغو اگر وفريبنده ى بازار در دنياى مک،(2) استنتاج بشر را از کار مى اندازد) (رجايى، 1380: ص155). در واقع، دنياى مجازى، دنيايى است که همه جا هست وهيج جا نيست. و(به يمن مجازى سازى، اشخاص، اعمال واطلاعات از جا بر کنده مى شوند، يا به عبارت ديگر، در فضايى نامعلوم، در دگر جا، جاى مى گيرند) (شايگان،1380: ص340).
ه‍. هويت چهل تکّه وورود به عصر پساتجددگرايى:
گسترش روابط فوق قلمروگرايى، هم چنان که مرزهاى جغرافيايى را کم رنگ مى كند، مرزهاى فرهنگى وعقيدتى وهويتى را نيز در مى نوردد، لذا قالب هاى جديدى، وارد فضاى فرهنگى جوامع مى شود، اين قالب ها فرد را با هنجارهاى گوناگون وگاه متضاد روبه رو مى گرداند. در چنين شرايطى اجزاى مختلف ومتضاد هويتى کنار يکديگر، هويت فرد را شکل مى دهند.
از سوى ديگر، نقاط مرکزى ومحورى فرهنگ هاى گوناگون نيز به يکديگر نزديک شده وفاصله هاى فرهنگى پيشين به يکباره محو ونابود مى گردند. پيامد منطقى چنين رويدادى، اختلاط عقيدتى ودرهم ريختگى هويتى است. ولازمه ى پذيرش چنين اختلاطى، عقب نشينى از ادّعاهاى گذشته وپذيرش نوعى نسبى گرايى است. اين شالوده شکنى، به تحقّق عصر پساتجددگرايى مى انجامد.
بنابراين تجدّدگرايى که تا کنون تنها قرائت ممکن ومنطقى در صحنه ى جوامع مطرح مى شد، مورد ترديد وانتقاد گسترده ى نگرش هاى پساتجددگرا قرار مى گيرد.
آسيب شناسى فرهنگ مهدوى در عصر جهانى شدن
در اين مقاله، منظور ما از واژه ى آسيب شناسى، شناخت موانع وچالش هاى بالقوه وبالفعلى است که در فرايند جهانى شدن، فرهنگ مهدوى را مورد مناقشه قرار مى دهند. ومنظور از چالش، همان معناى مصطلحى است که در علوم سياسى وروابط بين الملل، به کار گرفته مى شود وشامل هرگونه مخاطره، مشکل، درگيرى، زد وخورد، تهديد و... است که هم تهديدات نرم وهم تهديدات فيزيکى را در بر مى گيرد (ر.ک: عليپور نجفعلى، بى تا: ص24).
1. چالش ها در حوزه ى عناصر فرهنگ مهدوى
تهديدات فرهنگى در درجه ى اول، ناظر به عناصر فرهنگ مهدوى ـ يعنى مبادى اعتقادى وباور ها، ارزش ها وهنجارها و… ـ هستند.
الف. در بعد باورها:
در اين بعد، مهم ترين بخش، مسائلى است که به هستى شناسى، ومعرفت شناسى وانسان شناسى مرتبط است. نوع پاسخ جهانى شدن به اين گونه سؤلات، به نگرش جرياناتى بستگى دارد که بر فرايند جهانى شدن سوار شده وافسار آن را به دست مى گيرند.
در شرايط کنونى دو جريان اصلى مدرنيزم وپسامدرنيزم بيش از ساير جريانات، متولّى امر جهانى شدن هستند وبه همين سبب در تعارض آشکار با فرهنگ مهدوى قرار مى گيرند؛ براى مثال يکى از مهم ترين ويژگى هاى هستى شناسى مدرنيزم فردگرايى است. (فردگرايى يعنى نفى هرگونه اصل عاليه وبرتر از فرديت... يعنى خوددارى از پذيرفتن يک اقتدار برتر از فرد ونيز يک معرفت برتر از عقل واستدلال فردى) (گنون، 1372: ص82 و98، به نقل از: ابوالقاسمى وسجادى، 1384، ص55) بنابراين، در انديشه ى مدرن، انسان محورى جايگزين خدامحورى مى شود. از سوى ديگر، پست مدرن ها نيز معتقدند هيچ حقيقت عالى وغايت متعالى براى زندگى وجود ندارد. (ر.ک: ابوالقاسمى وسجادى، همان: ص50ـ ص87) لذا در هر دو ديدگاه مسائلى همچون بعثت پيامبران وهدايت اولياى الهى ودر رأس آن، امامت امام عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف مورد ترديد قرار مى گيرد که در تعارض آشکار با هستى شناسى مهدوى است.
در بعد معرفت شناختى، يکى از اصلى ترين اصول مدرنيسم، خردگرايى ابزارى است. خردگرايى ابزارى که در مسير تکاملى خويش، به پوزيتويسم منطقى وسپس به ابطال گرايى منتهى مى شود، جز به معرفت تجربى بها نداده وبه نفى هر گونه شناخت متافيزيک وماورايى دلالت دارد که با نگرش مهدوى در تضاد وتعارض قرار مى گيرد.
همچنين از نگاه پست مدرنيستى،گرايش به نوعى تکثرگرايى مشاهده مى گردد که هرگونه مطلق گرايى وفراروايت گرايى را نفى مى کند. در واقع در اين ديدگاه، چه دانش را محدود به ساختار زبان بدانيم وچه تأکيد بر فضاى گفتمانى داشته باشيم (ر.ک: ابوالقاسمى وسجادى، همان: ص80) هيچ حقيقت ثابت وبنيادينى وجود ندارد وهمه چيز حتّى دانش نيز محصول تفسير هاى ما است.با اين وصف، پست مدرنيزم، يا قائل به هيچ حقيقتى نيست يا هر چه که فرهنگ هاى مختلف بيان مى كنند را برداشتى از حقيقت مى داند. اين نگرش،به گونه اى اساس وشالوده ى فرهنگ مهدوى را نشانه مى رود، چرا که در نگرش مهدوى، همه چيز از باورهاى يقينى وقطعى سرچشمه مى گيردو وجود خدا، پيامبران، وامامان معصوم ‏‏‏‏ ـ خصوصاًَ آخرين آن ها که زنده وناظر است ـ قطعى وبلاشکّ است. در نتيجه، فرهنگ مهدوى نيز همانند هر فراروايت ديگر، سوژه ى نقد پسامدرنيسم قرار مى گيرد.
بدين سان، جهانى شدن، تحت تأثير نگرش هاى پست مدرنيستى، تنوّع طلبى وترديد را وارد فضاى فرهنگى جوامع شيعى كرده وبه ترويج آن مى پردازد. اين در حالى است که در فرهنگ مهدوى، مؤمن حقيقى کسى است که بيش از ديگران به ايمان قلبى ويقينى نائل شده باشد.
در بعد انسان شناسى نيز در حالى که فرهنگ مهدوى به انسان به عنوان موجودى چند بعدى مى نگرد که هر يک از ابعاد وجودى اش نيازمند تغذيه وتکامل ورشد است. جهانى شدن با نگرش مدرنيستى وحتى پست مدرنيستى اش، به دليل نگاه مادّى گرايانه اى که در آن ها نهفته است، تنها بعد مادّى وجود انسان را در نظر آورده وتکامل بشر را در گرو تکامل همين بعد مى داند.
کوتاه سخن آن که، جهانى شدن با هر دو رويکرد مدرنيستى وپست مدرنيستى اش، هم در هستى شناسى، هم در معرفت شناسى وهم در انسان شناسى، ودر يک کلام، در باورهاى ريشه اى خود با فرهنگ مهدوى در تعارض وتقابل قرار دارد.
ب. در بعد ارزش ها:
گسترش روابط فوق قلمروگرايى، به گونه اى در جريان است که ارزش هاى مورد نظر مدرنيزم يا پست مدرنيزم را ارزش هاى عامّ وجهانى معرفى مى كنند، اين، در حالى است که بسيارى از اين ارزش ها در تعارض صريح با ارزش هاى جهان شمول مهدوى است.
براى مثال، مدرنيسمى که در هستى شناسى خويش، بر فردگرايى تأکيد دارد، در حوزه ى ارزش ها، متمايل به آزادى خواهد بود وبنابراين بدون ترديد، سرلوحه ى ارزش هاى جامعه ى مدرن، آزادى است... مدرنيته آزادى را عمدتاَ به معنى فقدان موانع خارجى وشرايط خالى از اجبار وفشار وعدم دخالت ديگران مى داند) (ابوالقاسمى وسجادى،همان: ص59).
مسلماً اين تعريف از آزادى، با آزادى در فرهنگ مهدوى متفاوت است؛ چرا که (مفهوم مدرن آزادى با خود بنيادى بشر واعراض آن از مذهب ووحى، محقّق گرديده وبر همان مبنا تداوم يافته است وصبغه ى سوداگرانه وسودپرستانه وقدرت طلبانه دارد) (ابوالقاسمى وسجادى، همان: ص60).
در حالى که در فرهنگ مهدوى، آزادى در چارچوب قوانين شرع واسلام معنا مى يابد. يکى ديگر از ارزش هاى مدرنيزم، حاکميت قانون وبرابرى برابر آن است که البته قانون مدّ نظر ايشان قانونى بشرى است که توسط اکثريت پذيرفته شده است. در انديشه ى مهدوى نيز همه مردم برابر قانون برابرند؛ امّا تنها قانون حقيقى ولازم الاجرا قانون الهى است.
مساله ى ديگر آن که مدرنيزم با پررنگ كردن برخى ارزش ها همچون آزادى، برخى ديگر از ارزش ها را ناديده مى انگارد. به ديگر سخن، اين نگرش، ارزشى را فداى ارزش ديگر مى كند؛ براى مثال؛ ارزش هايى چون برابرى، عدالت، فساد ستيزى، و... که از مهم ترين ارزش هاى مدّ نظر فرهنگ مهدوى هستند، از نظر اين ديدگاه، مغفول مى مانند.
نگرش پست مدرنيستى هيچ اصلى را ذاتاَ ارزشمند ندانسته وبه نفى خصلت استعلايى ارزش ها وهنجارها مى پردازد؛ لذا در بعد ارزش ها نيز، ميان فرهنگ مهدوى وقرائت هاى مختلف مدرنيستى وپست مدرنيستى جهانى شدن، تفاوت هاى عميقى وجود دارد.
ج. در بعد هنجارها:
جهانى شدن با ترويج باورها وارزش هاى گوناگون وحتّى متضاد، شيوه ى خاصّى از زندگى را در جوامع به وجود مى آورد؛ لذا (الگو هاى خاصّى از زندگى را در عرصه هاى مختلف حيات بشرى مطرح مى کند وبه صورت طبيعى با بايد ها ونبايد هاى چندى نيز همراه خواهد بود) (سجادى، همان: ص88).
در واقع، شکل گيرى هويت هاى چهل تکّه وتو در تو، با لايه هاى ضدّ ونقيض هويتى که تار وپود شخصيتى افراد را در دنياى فوق قلمروگرايى شکل مى دهد، در بسيارى از افراد به ناچار به انتخاب شيوه اى از زندگى منجر مى گردد که به رهايى از هر گونه تعهّد اخلاقى وپاى بندى به هنجار هاى سنّتى وانسانى مى انجامد.
اين گونه است که ما با چالش ديگرى در حوزه ى تعليم وتربيت مهدوى مواجه مى گرديم که عبارت است از:
کاهش قدرت والدين ونظام آموزشى در جهت کنترل وهدايت رفتار واخلاق جوانان ... (چنين مساله اى) با تأکيدى که در توسعه ى فرهنگ دينى (مهدوى) بر نقش والدين ونظام هاى آموزشى مى شود، منافات دارد واين تضاد، خود مانعى بر سر راه بهبود توسعه ى فرهنگ دينى است (ابوالقاسمى وسجادى، همان: ص178).
به طور کلى مى توان چنين بيان كرد که جهانى شدن با روندى که در پيش گرفته است، با اساسى ترين هنجار فرهنگ مهدوى که همان (عمل به شريعت اسلام) است، منافات دارد.
د. در بعد نمادها:
يکى از چالش هاى اين حوزه، وضعيتى است که در آن، نماد ها از حالت تقدّس معنوى بيرون آمده وبه فرايند (تجارى شدن فرهنگى) آلوده مى شوند؛ براى مثال، اماکنى همچون مسجد مقدس جمکران، مسجد امام حسن عسکرى عليه السلام يا قدمگاه، صرفاً از بعد زيبايى شناختى، معمارى بناى ساختمان يا طبيعت زيباى اطراف آن، مورد توجّه قرار مى گيرند واعيادى هم چون روز جمعه يا نيمه ى شعبان ومناسکى همچون دعاى ندبه و... تنها از زاويه ى مطالعات جامعه شناختى وروان شناختى مورد قبول واقع مى شوند. در نتيجه، اين گونه نماد ها که خود داراى محتواى دينى وزبان گفتارى يا جسمانى يا نوشتارى فرهنگ مهدوى محسوب مى شوند، مورد مناقشه قرار گرفته وتقدّس خويش را از دست مى دهند. از آن بالاتر، حتى گاهى، همين ارزش زيبايى شناختى را نيز از دست داده، وتنها بعد اقتصادى مى يابند.
بنابراين هنگامى که نماد ها يعنى صور سمبليک فرهنگ، ارزش واقعى خويش را از دست دهند محتواى درونى آن ها نيز ناديده انگاشته مى شود. به اين صورت، کم کم (نماد هاى غير دينى جايگزين آداب وهنجارها وتشريفات نمادين مذهبى مى شوند) (ابوالقاسمى وسجادى، همان: ص67).
البته جف هينس معتقد است رسانه ها در عصر جهانى شدن مى توانند به فراگير كردن نماد ها بينجامند؛ به اين صورت که (رسانه هاى نوين مى توانند با کم کردن شکاف هاى اجتماعى، موضوعات ونماد ها را از چارچوب اوليه ومعنادار خود جدا ساخته ودر نتيجه آن ها را هرچه بيشتر فراگير نمايند) (هانس،137: ص118). اما آيا خارج کردن نماد ها از چارچوب اوليه ى خويش ماهيت آن ها را از بين نخواهد برد؟ اين، دقيقاً همان چيزى است که ما را در روند جهانى شدن دچار ترديد ونگرانى مى كند.
2. چالش ها در حوزه ى ويژگى هاى فرهنگ مهدوى
برخى پيامدهايى که گسترش روابط فوق قلمروگرايى را به طور غير مستقيم به بار مى آورد، ويژگى هاى جهان شمولى، دينى بودن وآرمانى بودن فرهنگ مهدوى را با چالش جدى روبه رو مى گرداند. در بعد جهان شمولى، ادّعاى جهان گرايى فرهنگ مدرن، به عنوان يک فرهنگ هژمون ومسلّط،جهان گرايى فرهنگ مهدوى را با چالشى جدّى روبه رو كرد وبه عنوان يک رقيب موازى به آورد گاه مى کشاند. در بعد دينى بودن نيز، بى ترديد بسيارى از پيامد هاى جهانى شدن گرايش به گسترش مادّى گرايى وماترياليزم دارد، چرا که سکولاريزم (مديريت جامعه ونظارت بر نهاد هاى اجتماعى را وظيفه ى عقل ودانش بشرى دانسته وبراى دين واهداف وآرمان هاى دينى در اين امور سهم ونقشى قائل نيست) (ابوالقاسمى وسجادى، همان: ص65). چنين نگرشى، وقتى با داعيه ى جهانشمولى ليبرال دموکراسى همراه شود، تا حدّ بسيار زيادى مى تواند به نگرش مهدوى ضربه بزند. زيرا در انديشه ى مهدوى، هيچ چيز نمى تواند جايگزينى براى حاکميت دين در جامعه باشد.
در بعد آرمانى بودن فرهنگ مهدوى نيز مى توان گفت در حالى که، انديشه ى مهدوى ترسيم کننده ى آينده اى آرمانى است که در آن، سعادت افراد بشر در گرو تحقّق فرهنگ آرمانى وکمال مطلوب مهدوى است، انديشه ى مدرنيزم، مدعى است که به مصالح حقيقى وواقعى اى دست يافته است که سعادت انسان را تأمين مى كنند. بنابراين تحقّق مدينه ى فاضله را در گرو پيروى از ارزش هاى مدرنيزم وتحقق آرمان هاى آن در سطح جهان مى داند.
از سويى ديگر پست مدرنيزم نيز با داعيه ى فرهنگ مهدوى در اين رابطه به مقابله بر مى خيزد.
با اين وصف، هر دو قرائت، مخالف آرمان هاى فرهنگ مهدوى واشاعه دهنده ى ديدگاه هاى متضادّ با اين نگرش مى باشند. اين، در حالى است که جهانى شدن، مروّج ومبلّغ چنين ديدگاه هايى بوده ودر اين خصوص نيز انديشه ى مهدوى را به چالش فرا مى خواند.
3. چالش ها در حوزه ى کارکرد هاى فرهنگ مهدوى
گفتيم که فرهنگ مهدوى در بعد فردى واجتماعى، داراى کارکرد هايى است که مهم ترين آن ها عبارتند از هويت بخشى وانسجام آفرينى. جهانى شدن در شرايط کنونى اين کارکرد ها را نيز با چالشى جدّى روبه رو مى كند. براى مثال، جهانى شدن با روندى کنونى که به سوى گسترش فقر وبى عدالتى وفساد و... در حرکت است، تا حدّ بسيارى مى تواند به ايجاد دل زدگى ونااميدى وعدم نشاط وپويايى بينجامد وبه همين دليل، کارکرد نشاط بخشى وپويايى فرهنگ مهدوى را تحت الشّعاع خويش قرار دهد. از جمله آثار سوء ديگر آن را مى توان در موارد زير عنوان كرد:
الف. چالش هاى هويتى:
چنان که متذکّر شديم، يکى از مهم ترين پيامدهاى فوق قلمروگرايى، کم رنگ شدن مرزها ودر نتيجّه، تکثّر فرهنگى است که پيامد منطقى آن در سطح جوامع، شکل گيرى هويت هاى چهل تکّه مى باشد. در چنين شرايطى، دو حالت امکان پذير است؛ اوّل آن که بر اين اساس، ناچار به حرکت در فضاهاى بينا متنى شده ولذا به دليل نبود يک هويت مرکزى ومرجع، نوعى بى نظمى بر هويت تک تک افراد مستولى مى شود؛ وبنابراين، مرز ميان خودى وغير خودى از ميان رفته وهويت افراد با چالش جدى روبه رو مى شود. چنين فرايندى، براى فرهنگ هايى همچون فرهنگ مهدوى که درصدد حفظ موقعيت خويش در عصر جهانى شدن هستند، بسيار خطرآفرين است. دکتر نصر ضمن بيان يک ضرب المثل، اين خطر را براى فرهنگ اسلامى چنين گوشزد مى كند:
يک ضرب المثل سنتّى مى گويد: (شيطان از نقطه ها ولبه هاى تيز متنفّر است)... شيطان که در همه جا هست، تأثير خود را با تيره کردن همه ى نقطه ها ولبه هاى تيزى که به آن ها دسترسى داشته باشد بر جاى مى نهد؛ به طورى که در محيط هاى فرهنگى تحت سيطره ى او، تمايزات دقيق، از ميان رخت بر مى بندد. لبه هاى تعاليم، مى فرسايند وصورت دقيق آن ها به تدريج از ميان مى رود. حقيقت وخطا هر چه بيشتر در هم مى شوند (نصر، 1381: ص284).
در اين شرايط، فرد، ميان هويت هاى گوناگون دچار نوعى سرگردانى وتضاد مى شود واز اين رو انديشه اى سيال وبى بنيان يافته وهر روز به گونه اى مى انديشد. با اين وصف، هيچ نقطه ى اتّصال واتّکايى نيست که شخصيت فرد آن، ثبات يابد. حاصل چنين روندى، ايجاد التقاط بين حق وباطل است.
اين درست است که ما از هويت بخشى فرهنگ مهدوى سخن به ميان رانديم؛ اما چنين کارکردى در شرايطى رخ مى دهد که فرد معتقد، دچار بى هويتى واز خود بيگانگى فرهنگى نشده باشد وباورها وارزش هاى مهدوى را با عمق وجود خويش دريافته باشد. در غير اين صورت شرايط فوق قلمروگرايى، هويت هاى چهل تکّه اى را مى آفريند که به هيچ ارزشى پاى بند نيستند.
به همين دليل است که فرهنگ مهدوى از يک سو از آرميدن وحصاربندى ودورى از رويارويى با فرهنگ هاى ديگر، باز مى دارد واز سوى ديگر، از التقاط ومحو مرزهاى ميان حق وباطل رويگردان است. در واقع در انديشه ى مهدوى، راه درست، صراط مستقيم است، راهى که از افراط وتفريط دورى گزيده ودر ميانه حرکت مى کند.
ب. چالش ها در زمينه ى انسجام بخشى:
پيش از اين، بيان كرديم که يکى از اصلى ترين کارکرد هاى فرهنگ مهدوى، انسجام بخشى به جامعه اسلامى است. اين کارکرد، از آن جا ناشى مى شود که فرهنگ مهدى با مرزبندى ميان خودى وغير خودى که بر اساس مرزهاى اعتقادى ترسيم مى شود، واز يک سو به فرد منتظر، هويت مى بخشد واز سوى ديگر در جامعه ى شيعى انسجام مى آفريند. امّا جهانى شدن، با ايجاد هويت هاى دو رگه وچهل تکّه، منجر به از هم گسيختگى فرهنگى شده. وچنين کارکردى را دچار خدشه مى كند. به اعتقاد بسيارى از جامعه شناسان وفرهنگ شناسان، جهانى شدن، موجب يک نوع تجزيه ى اجتماعى مى شود. تجلى تجزيه ى اجتماعى، ظهور هويت هاى متفاوت اجتماعى است. بر اين اساس تلاقى جهانى شدن با فضاى عمومى مذهبى جديد وبه تعبيرى (تودرتو) شدن فرهنگ ها ويا ظهور (فضاى واحد فرهنگى) در کنار فضاهاى متمايز فرهنگى) موجب ظهور هويت هاى متفاوت اجتماعى ودينى شده است (عاملى:1382،ص131).
اين حالت در درجه ى اوّل، از کارکرد انسجام بخشى فرهنگ مهدوى جلوگيرى كرده ودر حفظ، تقويت وگسترش اين فرهنگ اختلال ايجاد مى نمايد.
4. چالش ها در بعد آرمان ها وچشم انداز فرهنگ مهدوى
جوّ حاکم بر فرايند جهانى شدن، رستگارى را در داشتن بيشترين لذّت مادّى، قلمداد مى كند. بدين سان، (جهانى شدن، رستگارى وسعادت بشرى را با مفهوم قرارداد اجتماعى به عنوان مبناى اساسى ليبراليسم پيوند مى زند) (سجادى، همان: ص103). وآن را تنها، در چارچوب رفاه مادّى تفسير مى كند، در حالى که فرهنگ مهدوى رستگارى بشر را در گرو عبادت الهى ودر چارچوب ارزش هاى دينى در نظر مى آورد. البته سعادتى که فرهنگ مهدوى مطرح مى كند؛ (در عرصه ى اجتماعى، روابط عادلانه وبرابر را مدّ نظر دارد ودر حوزه ى سياست نيز با ساختار سياسى مشروع وکارآمد که قبل از هر امرى بتواند عدالت اجتماعى را برپا دارد، پيوند مى يابد) (سجادى،همان: ص103). يعنى در انديشه ى مهدوى، سعادت ورفاه مادّى نيز مورد توجه قرار گرفته ودر آرمان شهر مهدوى نيز بدان وعده داده شده است؛ اما رفاه وسعادت مادّى، هدف نهايى قلمداد نمى گردد. در اين نگرش سعادت بشر در گرو رسيدن به عبوديت حق است. اين در حالى است که جهانى شدن با روندى که در پيش گرفته است، به سوى زوال انسانيت، تباهى، فقر، بى عدالتى، بى بندوبارى، بيمارى و... در حرکت است. گويى هرگز به سرانجام نيکويى نخواهد رسيد. چنين روندى، حاصل پيشتازى انديشه هاى ليبرال دموکراسى در سطح جهان است وبه اعتقاد ما، با تغيير اين رويکردها، تحولات عظيمى را شاهد خواهيم بود، اما در چنين شرايطى، قضاوت درباره آينده اى نامعلوم، قدرى دور از ذهن خواهد بود وبه همين سبب، چشم انداز مدّ نظر فرهنگ مهدوى را دست نيافتنى مى نماياند.

نتيجه

با توجه به مطالب گفته شده، آن چه تا کنون، جهانى شدن براى جوامع شيعى به ارمغان آورده، فاجعه آميز است. جهانى شدن با قلمروزدايى از مرزهاى جغرافيايى، بيش از همه باورها ووجوه زيربنايى فرهنگ مهدوى را به چالش مى خواند، به گونه اى که هم در بعد هستى شناسى، هم در بعد معرفت شناسى وروش شناسى، وهم در حيطه ى انسان شناسى با گسترش باورها وانديشه هاى متضاد به اين جوامع، فرهنگ مهدوى را از بنياد به چالش فرا مى خواند. از سويى ديگر جهانى شدن، ويژگى ها، کارکرد ها وآرمان هاى فرهنگ مهدوى را نيزبا چالشى جدّى روبه رو مى كند.
امّا هم چنان که پيش تر نيز اشاره كرديم، اين ها حاصل سياست ها وتصميماتى است که از سوى متولّيان کنونى جهانى شدن (مدرنيزم وپست مدرنيزم) اتّخاذ شده است، وبه ذات وماهيت پديده ى جهانى شدن مربوط نيست؛ ولذا بيشترين چالش هايى که پيش روى فرهنگ مهدوى است، نه مربوط به ذات وجوهره ى پديده ى جهانى شدن، بلکه از سياست هاى اتخاذ شده ى کنونى ومديريتى است که همينک بر فرايند جهانى شدن مستولى شده است.

منابع

قرآن کريم
آشورى، داريوش، تعريف ها ومفهوم فرهنگ، تهران، مرکز اسناد فرهنگى آسى، 1357ش.
ابوالقاسمى، محمد جواد ومهدى سجادى، پژوهشى در چالش هاى توسعه ى فرهنگ دينى با نگاه به آينده، تهران، عرش پژوه، 1384ش.
انبار لوئى، سعيد، (راديو واينترنت) فصلنامه پژوهش وسنجش، بهار وتابستان 1379ش.
بشيريه، حسين، نظريه هاى فرهنگ در قرن بيست، تهران، مؤسسه فرهنگى آينده پويان، 1379ش.
بهروز لک، غلامرضا، مهدويت وجهانى شدن، مقاله در سايت باشگاه انديشه 28/5/1382ش.
تاجيک، محمد رضا، مقدمه اى بر استراتژِى هاى امنيت ملى جمهورى اسلامى ايران، ج1، تهران، فرهنگ گفتمان، 1380ش.
تافلر، آلوين، جابه جايى قدرت، ترجمه شهيندخت خوارزمى، تهران، سيمرغ، چ پنجم، 1374ش.
. رجايى، فرهنگ، پديده جهانى شدن، وضعيت بشرى وتمدن اطلاعاتى، ترجمه: عبدالحسين آذرنگ، تهران، نشر آگه، 1380ش.
ساشادينا وجاسم حسين، غيبت ومهدويت در تشيع اماميه، قم، مترجم، 1371ش.
سجادى، عبدالقيوم، درآمدى بر اسلام وجهانى شدن، قم، بوستان کتاب، 1381ش.
شايان مهر، عليرضا، دائره المعارف تطبيقى علوم اجتماعى، تهران، کيهان، 1377ش.
شايگان، داريوش، افسون زدگى جديد؛ هويت چهل تکّه، ترجمه فاطمه وليانى، تهران،فرزان روز،1380ش.
شولت، يان.آرت، نگاهى موشکافانه به پديده جهانى شدن، ترجمه مسعود کرباسيان، تهران، انتشارات علمى وفرهنگى، 1382ش.
طوسى، محمد بن حسن، الغيبه، بى جا، المؤسسة المعارف الاسلامية، بى تا.
مفيد، محمد بن نعمان، الارشاد، لبنان، مؤسسه الاعلمى، 1399 ق.
صاحبى، محمد جواد، جهانى شدن ودين؛ فرصت ها وچالش ها، قم، احيا گران، 1382ش.
طبسى، نجم الدين، چشم اندازى به حكومت مهدى، قم، بوستان كتاب، 1380ش.
عليپور نجفعلى، محمد، چالش هاى سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران، پايان نامه کارشناسى ارشد رشته علوم سياسى دانشگاه باقرالعلوم عليه السلام.
فاکس، جرمى، تقابل هاى پسامدرن چامسکى وجهانى سازى، ترجمه مزدک انوشه، تهران، وزارت فرهنگ وارشاد، 1381.ش
قوام، عبدالعلى، جهانى شدن وجهان سوم، تهران، وزارت امور خارجه، 1382ش.
کاظمى، على اصغر، جهانى شدن يا جهانى سازى، تهران، قومس، 1380ش.
صافى گلپايگانى، لطف الله، منتخب الاثر، سوم، بى جا، مؤسسه معارف اسلامى، بى تا.
کوئن، بروس، مبانى شناسى، ترجمه غلامعباس توسلى ورضا فاضل، تهران، سمت،1376ش.
گنون، رنه، بحران دنياى مدرن، ترجمه ضياءالدين دهشيرى، تهران، اميرکبير، 1372ش.
گيدنز، آنتونى، تجدّد وتشخّص؛ جامعه وهويت شخصى در عصر جديد، ترجمه ناصر موفقيان، تهران، نشر نى، 1378ش.
مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفا، 1403ق.
مرقانى، طه، جهانشمولى اسلام وجهانى سازى، تهران، مجمع جهانى تقريب مذاهب، 1382ش.
مطهرى، مرتضى، قيام وانقلاب مهدى از ديدگاه فلسفه تاريخ، بيستم، تهران، صدرا، 1378ش.
نعمانى، محمد ابراهيم، الغيبه، دارالکتب الاسلامى تهران، 1363ش.
نصر، حسين، اسلام وتنگن هاى انسان متجدد، ترجمه انشاءالله رحمتى، تهران، سهروردى، 1381ش.
مالکوم واترز، جهانى شدن، ترجمه اسماعيل مردانى گيوى وسياوش مريدى، تهران: سازمان مديريت صنايع، 1379ش.
هانس، پيتر مارتين وهارالد شومن، دام جهانى شدن، ترجمه: حميد رضا شه ميرزادى، تهران، مؤسسه ى فرهنگى دانش وانديشه معاصر،1378ش.
هلالى، سليم بن قيس، اسرار آل محمد (ص)، ترجمه: ابراهيم نداف زاده وهمزه کريم خوانى، قم، عطر ياس، 1386ش.
نرم افزار:
1- دايره المعارف بريتانيکا، سال 2003.
2- نرم افزار موعود.
3- نرم افزار جامع الاحاديث.
4- نرم افزار گنجينه.

 

 

 

 

پى نوشت ها:

ــــــــــــــــــــــ

(1) social development.
(2) نام بزرگترين فروشگاه ورستورانهاى زنجيره اى مواد غذايى در جهان كه هزاران شعبه در سراسر جهان دارد.

مقاله هاى مهدوى : ۲۰۱۴/۰۹/۱۳ : ۳.۹ K : ۰
: زينب متقى زاده
comments:
no-comments