(۱۱۳) بازنگرى دستگاه نظرى آينده پژوهى در جهان بينى اسلامى
بازنگرى دستگاه نظرى آينده پژوهى در جهان بينى اسلامى
چكيده
آينده پژوهى دانشى است که در جهان کنونى رو به گسترش است. به نظر مى رسد رويكرد عرفى كنونى نگاه به آينده، نمى تواند از آينده ى امن وپايدار، رمزگشايى كند. بررسى آموزه ها وگزاره هاى اسلام، مى تواند بخش مهمى از اين چالش را برطرف كند. بررسى آيات قرآن مجيد وروايات اهل بيت عليه السلام نشان مى دهد كه در اسلام، نگاه به آينده، اصالت وعمق ويژه اى مى يابد.
بهره گيرى از تعاليم اسلامى مى تواند زمينه طرح آينده نگارى نسل پنجم را فراهم آورد. تفاوت اين آينده نگارى با نسل هاى قبلى در عمق ووسعت نگاه به آينده است. هدف در اين رويكرد، ساخت آينده امن وپايدار است كه متأثر ومتصل به آينده جاودان وحيات طيبه تعريف مى شود ويك افق از آينده را با زمينه سازى ظهور مظهر اراده الهى، حضرت حجت بن الحسن عليه السلام ترسيم مى كند.
1. مقدمه
مرور ادبيات وسابقه ى آينده پژوهى ووضعيت كنونى جهان، محقق را به تأمل وامى دارد تا از خود بپرسد: آيا رويكرد كشورهاى رشد يافته ودر حال رشد، مى تواند به خلق آينده اى امن وپايدار بينجامد؟ اگر انديشوران فعال كنونى در حوزه ى آينده پژوهى، در يك سفر ذهنى به چند دهه ى قبل بازگردند، آيا وضعيت كنونى جهان را يك جهان آرمانى به تصوير مى كشيدند؟ اگر اين انديشوران به وضعيت حال بيايند وبخواهند طرحى براى آينده ارائه كنند، چگونه عمل خواهند كرد؟ گم شده ى آن ها در آينده چه خواهد بود؟ آيا آينده پژوهى با تكيه بر علم تجربى وفلسفى يا عقل حسى وعقل مجرد انسان، قادر به كشف رمز از آينده يا به عبارتى دقيق تر، قادر به طراحى آينده اى امن وپايدار است؟ آيا ما بايد درست جا پاى آن ها گذاشته ومسير پيشرفت كشور را از زاويه ى نگاه آن ها رصد كنيم؟ با توجه به اثرگذارى نوع نگاه به آينده در كليت برنامه هاى كشور، آيا مى توان گزاره هاى آينده پژوهى را متناسب با زيست بومى ايران اسلامى تعريف كرد وبا برقرارى ارتباط بين فرآيند آينده پژوهى وآموزه هاى اسلام، مى توان خلأ وچالش راهبردى طراحى آينده ى امن وپايدار را برطرف نمود؟ اين مقاله بخشى از گزارش (درآمدى برآينده پژوهى در بخش كشاورزى) بوده كه حاصل يك پروژه ى مطالعاتى يكساله مى باشد كه در آن، ضمن مرور ادبيات، روش شناسى وتجارب چند كشور در زمينه ى مطالعات آينده نگر، به مرور گزاره ها وآموزه هاى دينى به منظوريافتن راهكارى براى طراحى آينده براساس مفاهيم اسلامى پرداخته شده است.
2. آينده پژوهى چيست؟
پايا درباره ى آينده پژوهى مى گويد:
همچنان كه علم تجربى، چيزى جز تكميل وتدقيق تفكرات روزانه نبوده است، آينده پژوهى نيز فرايندى است از تدقيق فعاليت هاى آينده انديشانه عقل عرفى وعقل سليم، وبهره گيرى از دستاوردهاى دانش هاى گوناگون، به منظور تحكيم شالوده هاى آن (پاى، 1384: ص11).
او از قول كارل پوپر چنين مى گويد:
موجودات زنده، ودر رأس آن ها انسان، در برخورد با محيط پيرامون خود، رهيافتى (مسأَله محور) دارند وبر اساس (انتظاراتى) كه از شرايط پيش آينده در محيط دارند، توانايى هاى ذهنى وفيزيكى خود وامكانات موجود را براى به حداكثر رساندن شانس بقاى خويش ارتقا مى دهند. اين نكته كه توجه به كدام امور وپرهيز از كدام جنبه ها مى تواند شانس بقاى افراد ونهادها را افزايش دهد، يكى از اصلى ترين مسائل مورد نظر آينده انديشان در قلمروهاى مختلف است.
آينده پژوهى يك علم تركيبى(1) است كه از دو مؤلفه متمايز توصيفى وتجويزى تشكيل شده است. وجه توصيفى (پاى، اينترنت) آن، بر گمانه زنى در خصوص روند هاى آينده با تكيه بر بهترين دانسته ها ومعرفت هاى زمينه اى(2) استوار است كه در اين زمينه بايد براى پرهيز از لغزش تحقيقات وسقوط در ورطه فعاليت هاى عامه پسند وكم محتوا، به دو جنبه اساسى توجه جدى كرد: نخست، تلاش در زمينه توليد وبسط معرفتِ داراى محتوا وعارى از آشفتگى ها، وديگر نقادى پيشنهادها وسناريوهاى ارائه شده با تكيه بر موازين سنجيده ونقدهاى علمى.
مؤمنى درباره ى وجه تجويزى آينده پژوهى، مى گويد (مؤمنى، 1384) آينده پژوهى در تلاش براى پاسخ به اين سؤال است كه درآينده چه بايد اتفاق بيفتد؟اين جنبه از آينده پژوهى، حاكى از تأثيرپذيرى آن از (ارزشها)، (اراده ها)، (مسائل) و(نيازهاى مشخص) در ابعادى به مراتب بالاتر از پژوهش هاى متعارف علمى است وبه نحو بارزترى وجه آرمان گرايانه وناظر بر وضع مطلوب از ديدگاه پژوهشگر فعال در امر آينده پژوهى را در خود مستتر دارد. ودر ادامه بر به كارگيرى روش شناسى هاى علمى براى رسيدن به آرمان هاى مشترك، تأكيد مى نمايد.
براى ارايه ى آينده ى مطلوب، برقرارى ارتباط با نظام ارزشى ضرورت مى يابد. از طرف ديگر، ارزيابى (آينده پژوهى) به عنوان يك علم تجربى وعرفى، دچار چالش مى شود. چرا كه براساس برخى تعاريف از علم (عرفى)(3)، روش علمى، روشى است كه كمترين ارتباط را با نظام ارزشى برقرار كند (مردوخى، سخنرانى: تيرماه 1386).
3. مبانى آينده پژوهى
از نظر مطالعات آينده پژوهانه، واقعيت، متشكل از سه مؤلفه است: واقعيت زمان گذشته، واقعيت زمان حال، واقعيت امكانى زمان آينده. معرفت به اين واقعيت ها واطلاعات مربوط به آن ها، به شيوه هاى ذيل حاصل مى شود:
الف) يادآورى وتفسير، ب) مشاهده ومفهوم پردازى، ج) تخيل وارزش گذارى (پاى، همان). البته، بنا بر برخى ديدگاه هاى آينده پژوهانه، مى توان براى مطالعه ى آينده، از شناخت گذشته وحال (روندها يا سنت ها) نيز استفاده كرد.
شكل شماره 1. نمايى از شيوه هاى پرداختن به واقعيت در زمان هاى گذشته، حال وآينده
3-1. چالش هاى آينده پژوهى به عنوان يك علم در رويكرد اثبات گرايانه
الف. محدوديت در راه ادراك دقيق واقعيت آينده
وقايع آينده، امورى مشاهده پذير يا تجربه شده نيستند، واز آن جا كه هر سيستم طبقه بندى كننده مى بايد از حيث ساختارى، دست كم يك درجه پيچيده تر ازمجموعه طبقه بندى شونده باشد، در نتيجه انسان براى درك دقيق واقعيت آينده، به لحاظ فيزيولوژيك وروانى، دچار محدوديت مى شود (همان: ص2).
ب. محدوديت در راه اثبات صدق ادعاى گزاره هاى آينده
باورهاى مربوط به آينده، مربوط به امور امكانى(4) هستند وصدق آن ها مربوط است به آنچه (در آينده) امكان وقوع دارد يا آن چه درحوزه ادراك ذهنى مى توان پردازش كرد؛ نه به حوزه معرفت بالفعل وآزمون شده تجربى. از ديدگاه معرفت شناسى، يكى از مهم ترين وسرنوشت سازترين پرسش هايى كه در اين حوزه پژوهشى مطرح مى شود، آن است كه آيا آينده پژوهى يك علم، در معناى جديد اين واژه در فلسفه علم، به شمار مى آيد؟ يعنى آيا يافته هاى اين حوزه، مجموعه اى از حدس ها وابطال ها است كه به قصد شناخت واقعيت عينى ساخته وپرداخته مى شود وبه همين اعتبار در برخورد با اين واقعيت، بالقوه قابل ابطال شدن است؟ يا آن كه ادعاهاى مطرح شده در اين حوزه، نوعى تمناى محال وسوداى خام است كه در قالب آرزوهاى فرافكنده شده به آينده تجلى مى يابد؟
پايا معتقد است:
هر چند آينده پژوهى، هنوز در مقام يك فعاليت پژوهشى، بيشتر به يك برنامه تحقيقاتى شبيه است تا يك رشته علمى تمام عيار، چشم انداز آينده براى رشد وتكامل اين حوزه وتبديل آن به يك علم جا افتاده، روشن است واز ديدگاه معرفت شناسانه محدوديتى در اين زمينه براى آن وجود ندارد (پاى، همان: ص14).
بنابراين، اولاً با توجه به زمان وقوع موضوع مورد بحث در آينده ؛ وعدم درك واقعيت آينده در حال حاضر، ثانياً بنا به بحث از آينده مطلوب در فرآيند آينده پژوهى والزامى كه براى ارتباط با جهان بينى ونظام ارزشى فراهم مى آورد؛ در نتيجه آينده پژوهى در غالب رويكرد اثبات گرايانه بامحدوديتهاى جدى مواجه مى شود. همچنان كه برخى معتقدند نمى توان براى آينده پژوهى به عنوان يك روش علمى نگاه به آينده، جهت گيرى ارزشى قائل شد (مردوخى، همان).
از آنجا كه آينده پژوهى تنها يك روش نيست بلكه به عنوان يك رويكرد كسب آگاهى ومعرفت آينده، نيازمند يك جهان بينى ونظام فلسفى وارزشى مشخص است؛ نمى توان آينده پژوهى را در قالب رويكرد اثبات گرايانه دسته بندى كرد.
فراستخواه (فراستخواه، 1384: ص40-45) با تأييد اين مطلب به رويكردهاى بديل براى طبقه بندى آينده پژوهي؛ از جمله: رويكردعمگر(5) (ساخت آينده)، رويكرد گفتمانى(6) (تعريف آينده) ورويكرد واقع نمايى انتقادى(7) (مطالعه علمى آينده) پرداخته است.
فارق از اينكه آينده پژوهى چگونه به عنوان يك رويكرد علمى مورد پذيرش مراكز علمى قرارگيرد، رويكرد غالب مطالعات آينده پژوهى ملى در سطح جهان (عظيمى وهمكاران، 1386: ص48-115)، رويكردى عملگرايانه مى باشد. به هر حال به نظر مى رسد همان گونه كه اين حوزه ى مطالعاتى، طى چند دهه ى معاصر در ابعاد ادبيات، مبانى وروش شناسى توسعه يافته است، براى پى گيرى مباحث آينده پژوهى متناسب با زيست بوم ايران اسلامي؛ يكى از زمينه هاى تحقيق در اين خصوص، چگونگى انطباق مبانى وفلسفه علم عرفى (علم رايج در محافل علمى غرب) با مبانى وفلسفه علم از ديدگاه اسلام باشد. در اين مقاله با توجه به ادبيات موجود در مقالات، با روش قياسى سعى در ارايه مبانى واصول آينده پژوهى منطبق با جهان بينى اسلام شده است.
3-2. اصول ومفروضات آينده پژوهى (به عنوان يك علم عرفى)
عنوان (آينده پژوهى) مى تواند حوزه ى وسيعى از فعاليت ها ومطالعات معطوف به آينده را پوشش دهد؛ ولى بنا بر ضرورت عقلانى تر شدن وروشمندشدن آن به عنوان يك حوزه ى مطالعاتى مشخص، نيازمند طرح اصول وقواعد مشخصى است. با توجه به اين مباحث مهم، آينده پژوهان، اصول ومفروضاتى را به بحث مى گذارند كه مفهوم وماهيت كلان مطالعات آينده پژوهى را شكل مى دهد؛ برخى ازاين اصول عبارتند از:
الف. وحدت وپيوستگى هستى: بين اجزاى نظام هستى، وابستگى متقابل وجود دارد. هيچ سيستمى يا هيچ جزئى از عالم را نمى توان صد در صد مجزا ومنفرد در نظر گرفت؛ بلکه هر موضوعى که در کانون توجه آينده پژوهان قرار مى گيرد، به صورت يک سيستم باز در نظر گرفته مى شود؛ لذا شناخت آينده، به شناخت دقيق همه اجزاى نظام ، كاركرد آن ها وچگونگى ميان كنش آن ها با عوامل بيرون از نظام وابسته است.
ب. اهميت زمان: زمان، اهميت حياتى داشته وبه صورت يک طرفه وبى بازگشت به پيش مى رود.هرچه از زمان مى گذرد، بر سرعت تغييرات نيز افزوده مى شود.
ج. آينده فارغ از حال نخواهد بود: همان گونه كه حال، در ادامه ى گذشته رخ داده است، آينده نيز به نوعى تحت تأثير حال خواهد بودو به همين شكل هر مقطعى از آينده، مقدمه اى براى آينده ى بعدى مى باشد.
د. آينده مى تواند شكل بگيرد: به اين معنا كه آينده به طور کامل از پيش تعيين شده نبوده وبه صورت غير قابل اجتنابى بر انسان ها تحميل نشده است.آينده ى ما، متأثر از كنش بشرى است.
ه. آينده مى تواند از جنس گذشته وحال نباشد: يک نوع ارتباط ويکپارچگى بين گذشته، حال وآينده وجود دارد؛ اما هر چيزى که در آينده به وجود خواهد آمد، لزوماً امروز يا گذشته وجود نداشته است. بدين ترتيب، امکان دارد آينده شامل مواردى باشد که پيش از آن هيچ سابقه اى نداشته است.آينده باز است ومقدر نيست.
و. آينده ها متعددند وبعضى از آينده ها بهتر از بقيه اند:گزينه هاى متعددى براى وقوع آينده وجود دارد واز آن جا كه آينده پژوهان به دنبال آينده هاى بهتر ونيز آينده هاى ممکن مى پردازند، بخشى از آينده پژوهى مطالعه، تبيين، ارزيابى وحتى تدوين معيارهايى است که افراد براساس آن ها، آينده هاى گوناگون را ارزيابى مى كنند (همان، ص8).
از آن جا كه آينده پژوهى بر پايه ى چنين اصول فراگيرى بنا شده است، طرح مباحثى در حوزه ى معارف اسلامى كه مى تواند چالش آينده پژوهى رايج را از حيث مبانى برطرف كند، به ارايه ى اصول ديگرى نيازمند است كه پس از مرور گزاره هاى متخذ از منابع اسلامى، ارايه مى شوند.
3-3. خاستگاه آينده پژوهى
الف. جايگاه عقل در ترغيب انسان به آينده پژوهى
گذشته از تأكيدات مكرر متون اسلامى بر جايگاه عقل در تدبير آينده، ساير دانشمندان نيز عقل را عامل درونى انسان براى تلاش در جهت آينده مى دانند. كارل پوپر كه آموزه هايش (پاى، همان) براى رويكرد نوين آينده پژوهى مهم تلقى مى شود، چندين دهه پيش، بر اين نكته تأكيد ورزيد كه موجودات زنده ودر رأس آن ها انسان، در برخورد با محيط پيرامون خود رهيافتى مسأَله محور داشته وبر اساس انتظاراتى كه از شرايط پيش آينده در محيط دارند، توانايى هاى ذهنى وفيزيكى خود وامكانات موجود را براى به حداكثر رساندن شانس بقاى خويش، ارتقا مى دهند.
بنابراين بديهى است كه انسان، در جايگاه موجودى صاحب عقل واختيار، براى تأمين بقاى خود در حوزه هاى گوناگون، به آينده بينديشد؛ اما آيا حفظ بقاى مادى تنها دليل براى آينده نگرى انسان است.
ب. جايگاه وحى وروايات در ترغيب انسان به آينده پژوهى
نه تنها اسلام، بلكه همه ى اديان الهى داراى آموزه ها وگزاره هايى بودند كه با آينده بشريت ارتباط تنگاتنگى داشته اند (ابراهيم نژاد، 1385: ش2، ص602). در نتيجه با نگاه به طول تاريخ زندگى بشرى، مى توان انگيزه هاى انديشيدن انسان درباره ى آينده را به دو عامل مهم نسبت داد: يكى عقل به عنوان عامل درونى (حجت باطنى) وديگرى تعاليم انبياى الهى، به ويژه تعاليم قرآن واهل بيت عصمت عليه السلام به عنوان عامل بيرونى (حجت ظاهرى). اين تقسيم، به معناى تباين وتعارض بين عقل ودين يا علم محورى وخدامحورى نيست؛ بلكه بايد تأكيدكرد در مكتب قرآن واهل بيت عليه السلام اين دو براى تصاحب آينده ى مطمئن وپايدار، لازم وملزوم يكديگرند.
امام جعفرصادق عليه السلام:
هر كه عاقل است دين دارد وكسى كه دين دارد به بهشت (م:آينده مطلوب) مى رود (مصطفوى، بى تا: ج1، ص12).
خاستگاه نگاه به آينده در اسلام، صرفاً حفظ بقا وكسب رفاه مادى نيست؛ بلكه با هدايت وحى، سعى در تعالى وتكامل به سوى قرب الى الله وجانشينى خدا دارد؛ يعنى انسان با تعاليم وحى خود را نيازمند آينده نگرى در دو بعد جسمانى وروحانى يا مادى ومعنوى مى يابد كه بهره گيرى از دانش وابزار، يكى از لوازم آن مى باشد.
در سند جاويد وبدون معارض اسلام، يعنى قرآن، اهل ايمان ملزم به نگاه به آينده هستند وبايد نحوه ى زندگى خود را در اين دنى، براى ورود به آينده (چه دنيا چه آخرت) تنظيم كنند: (يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ) (حشر، 18)
مسلمانان، موظفند براى آينده ى بلند مدت خود در اين دنيا برنامه ريزى كنند؛ چنان كه گويى تا ابد در اين دنيا زندگى مى كنند؛ اما با نگاه به آينده ى ديگر وزندگى جاويد خود. حضرت امام جعفرصادق عليه السلام مى فرمايند:
براى دنياى خود چنان كاركنيد كه گويى تا ابد در آن زنده ايد وبراى آخرت خود چنان كاركنيد كه گويى فردا خواهيد مرد (رى شهرى، 1380: ص14).
در جهان بينى اسلامى، آينده انسان به دنيا محدود نيست؛ آينده اى ديگر در ادامه زندگى دنيايى جريان يافته است(8) كه كيفيت زندگى در آن وابستگى تمام به زندگى دنيا دارد(9)؛ ولى به تعبير پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه وآله در عالم آخرت تجلى وبروز كامل مى يابد (محمدى رى شهرى، همان: ص 277).
در جهان بينى اسلامى، آينده مجهول بوده وعلم به آن، از علم غيب محسوب مى شود كه جز خداوند كسى بر آن احاطه اى ندارد(10). به عبارتى، عدم شناخت آينده از اراده الهى نشأت مى گيرد (قربانى، 1385). اين، به معناى تأييد جبر در سرنوشت انسان وجامعه يا عدم برنامه ريزى براى آينده نيست(11)؛ بلكه خداوند، مواهب آسمان وزمين را مسخر انسان نموده(12) واو نيز بايد با به كارگيرى عقل، نبوغ ودانش، از آن ها در راستاى تغيير وضعيت فعلى وساخت آينده ى بهتر، بهره بردارى(13) كند.
از قرآن كريم وتعاليم اهل بيت، اطلاعات ونكات مفيدى به دست مى آيد كه مى تواند براى ساخت آينده مطلوب، به كار گرفته شود، همين درس ها ونكاتى كه مى تواند براى تحليل سير تاريخ بشرى مورد استناد قرارگيرد كه گاهى از آن به سنن الهى تعبير مى شود (مسلمى زاده، 1385).
محمد مهدى ميرباقرى از صاحب نظران حوزه ى فلسفه ومعارف اسلامى، در زمينه ى انسان وجهان آينده، در فلسفه ى تاريخ شيعى، با ارائه تعريفى از فلسفه ى تاريخ علم، ويژگى هاى فلسفه تاريخ اسلامى را در پنج عنوان به بحث گذاشته است (ميرباقرى، 1382: ش42، ص5-7): 1. اراده ومشيت حق، بر كل تاريخ حاكم است. 2. على رغم ظهور اراده هاى باطل، حركت عالم، رو به كمال است. 3. اراده ى انسان، در ساخت تاريخ نقش دارد؛ ولى در طول اراده ى الهى 4. فرايند تاريخ، فرآيندى است كه اراده هاى انسانى هم در آن حضور پيدا مى كند؛ اما بايد توجه داشت كه اين اراده ها، بر محور اراده هايى كه در كل تاريخ تأثيرگذارند، شكل مى گيرند؛ هم در جبهه حق وهم در جبهه ى باطل. 5. دركل تاريخ، ممكن است ميان جبهه طاغوت وجبهه ى عبوديت، كش مكش طولانى اتفاق بيفتد؛ ولى در مجموع، غلبه با محور عبوديت است. آخرين فراز از بيان مزبوركه به غلبه ى اهل تقوا وصالحان در مقطعى از آينده ى تاريخ بشرى اشاره دارد، مورد تأييد قرآن مجيد نيز مى باشد(14).
از طرفى بر اساس سنت الهى، تنظيم رفتارهاى فردى واجتماعى براساس ومنطبق با تقواى الهى به سامان يافتن امور خواهد انجاميد(15)، تا جايى كه نظام طبيعت نيز در اين امر، به يارى فرد يا جامعه بشرى فراخوانده خواهند شد(16)؛ چرا كه وظيفه ورسالت اصلى انسان از ابتدا، ارتقاى ظرفيت هاى روحى ودرجات معنوى از طريق عبوديت(17) بوده است، نه صرفاً حفظ وارتقاى زندگى مادى. بلكه بقاى مادى، لازمه ى ارتقاى روحى ومعنوى است وانسان، بايد براى تدبير اين هدف اصلى، به تدبير معاش در ابعاد گوناگون(مسكن، بهداشت، آموزش و…) بپردازد. البته لازمه ى اين رويكرد، رعايت تقواى الهى بوده ودر اين صورت است كه بناى شكل گيرى آينده امن وپايدار براى چنين فرد يا جامعه اى – چه در افق دنيايى وچه در افق آخرتى ـ گذاشته خواهد شد.(18)، (19)، (20)
طبق منابع دينى، اعطاى بركات (برداشت نتايجى بيش از فعاليت ها وتلاش هاى معمول) از زمين وآسمان منوط به ايمان وتقواى الهى افراد آن جامعه است. توجه به اين موضوع، برنامه ريزان را در سطوح كلان وامى دارد تا تأمين غذاى جامعه يا به عبارت جامع تر، بررسى شاخصه هاى رفاه را جداى از شاخصه هاى تقواى الهى دنبال نكنند. از آن جا كه طبق سنت الهى، انسان با هدف تكامل عقلانى واخلاقى انسانى آفريده شده است، تدبير معاش وغذاى جامعه، بايد در راستاى هدف اصلى خلقت انسان قرارداشته باشد، تا سعادت ودر دو سرا فراهم شود. بر اين اساس، از ديدگاه اسلام، مؤلفه هاى ديگرى را بايد به تعاريف رايج از امنيت غذايى افزود وآن، پاك بودن وحلال بودن غذاى مصرفى است. البته با اين نگاه، شاخص امنيت غذايى با شاخص سلامت شرعى اقتصاد جامعه نيز پيوند خواهد خورد.
اگر هدف از آينده پژوهى را رساندن جامعه انسانى به آينده ى امن وپايدار بدانيم، تحقق اين امر، منحصر در شاهراه اسلام است كه خالق كل هستى وانسان، آن را توسط حجت هاى ظاهرى يعنى اهل بيت عصمت عليه السلام ارسال وتبيين كرده است(21). بنا براين اديان الهى ـ به ويژه اسلام ـ مى توانند عامل برانگيزنده وجهت دهنده به آينده پژوهى تلقى شوند.
4. يافته هايى از موضوع (آينده پژوهى از نگاه اسلام)
در مجموع، اگر گونه هاى آينده پردازى، به سه طيف: 1. آينده پردازى آرمانشهرى(22) 2. ترسيم خط سير تمدن آينده (فلسفه ى تاريخ) 3. تحليل آينده برپايه داده هاى صنعتى وفن شناختى تقسيم شوند، بنا بر مباحث قبلى، در اسلام گزاره هاى حياتى ومهمى براى بخش هاى اول ودوم وجود دارد. براى بخش سوم نيز اگر نگاه به آينده متمركز بر حوزه ى فرهنگ وارزش هاى اجتماعى باشد (آينده نگارى نسل چهارم)، اسلام دراين زمينه نيز گزاره هاى ويژه ومهمى دارد؛ لذا اهميت دارد كه آينده پژوهى همچون يك علم ميان رشته اى وفرارشته اى، ارتباط لازم را با علوم اسلامى(23) برقرار كرده ودر وجوهى كه ضرورى است، مطابق جهان بينى اسلامى باز تعريف شود.
4-1. گزاره هايى در جهت بازتعريف آينده پژوهى از نگاه اسلام
با توجه به مطالب پيش گفته شده بر اساس ادبيات آينده پژوهى وگزاره هاى مرتبط از دين مبين اسلام، به باز تعريف اين فرايند مى پردازيم:
الف. همچنان كه خاستگاه اصلى انسان براى آينده پژوهى، دو عامل عقل ووحى (قرآن وروايات اهل بيت عصمت عليه السلام) مى باشد، ساخت آينده نيز با اين دو عامل امكان پذير است. با اين تفاوت كه محصول عقل تجربى، علم وفناورى بوده ووحى، جهت دهنده وتكامل بخش آن به سوى حقايقى فراتر از عالم حس وتجربه است.
ب. از نگاه اسلام، حوزه ى بحث واثرِ آينده پژوهى ـ چه به مفهوم علم وچه به مفهوم فناورى ـ آينده ى انسانى است كه دو بعد جسم وروح داشته در شأن خليفه الهى آفريده شده است تا با پاسدارى از امانت الهى در عرصه ى خاك به نقش آفرينى مشغول شده وبه مراتب عالى حيات مادى ودريافت هاى معنوى نائل گردد. انسان، در جهان بينى اسلامى، جايگاه وويژگى هاى مشخصى در ابعاد فردى واجتماعى در صحنه ى عالم دارد، لذا آينده پژوهى در فضاى مفهومى اسلام، با چالش علم تجربى وفلسفى براى تعريف رابطه انسان، طبيعت وخدا، مواجه نيست.
ج. در آينده پژوهى از نگاه اسلام، با تكميل نقطه نظرات بعضى از دانشمندان، خاستگاه نگاه انسان به آينده، پس از نياز انسان به حفظ بقاى مادى، به حس كمال جويى وتأمين سعادت ابدى تعريف مى شود.
د. آينده پژوهى از نگاه اسلام، با حوزه هايى از مطالعه آينده ارتباط برقرار مى كند كه به نوعى با آينده ى انسان وجامعه رابطه داشته باشد وبراى اين مطالعه نيز قائل به مطالعه ى بين رشته اى اعم از علوم تجربى، فلسفى واسلامى است.
د. آينده پژوهى از نگاه اسلام نيز داراى دو وجه اكتشافى وتجويزى است. از طرفى با وجهه ى اكتشافى خود، هم سعى در واكاوى محيط محسوس پيرامون انسان وجامعه (علوم طبيعى وفناورى هاى سخت) براى تسلط بر طبيعت داشته وهم سعى در واكاوى ظرفيت هاى روحى وروانى انسان وجامعه (علوم انسانى وفناورى نرم) براى تدبير بهتر امور فردى واجتماعى دارد. از طرف ديگر، بر اساس وجه تجويزى متخذ از منابع قرآن وروايات اهل بيت عليه السلام آينده ى مطلوب را ترسيم مى كند. حتى براى رسيدن به آينده ى امن وپايدار به آن تكاپوى اكتشافى ـ به ويژه در بعد نرم ـ جهت مى دهد.
نگاه به آينده پژوهى از زاويه ى ديد اسلام، فراتراز سطح (روش وابزار بررسى آينده) بوده ودر خصوص (چرايى، محتوا وفلسفه ى بررسى آينده) ودر حقيقت جهت دهى به روش ها، ابزارها وفرآيندها بحث مى كند؛ اما هم در جنبه ى اكتشافى آينده وهم در جنبه ى تجويزى آن، بر روش شناسى هاى منطقى تأكيد دارد.
ه. آينده پژوهى از نگاه اسلام، با اتكاى به منابع قطعى الصدور در بيان جهان بينى، فلسفه تاريخ بشرى، آرمان ها وارزش ها؛ انسان وجامعه ى انسانى را به دور از تشويش تجربه هاى ناقص بشرى، در مسير كلى منتج به سعادت فرا مى خواند.
و. آينده پژوهى از نگاه اسلام، جدا از اين كه فهم چيستى آينده را فراتر از ظرفيت عقلى ومعرفتى بشر مى داند، انسان را به بهره گيرى از عقل تجربى وعقل فلسفى وفراسوى آن ها خرد جمعى، براى طراحى آينده تشويق مى كند. جالب اين كه گزاره هاى اسلام در باب آينده، بيش از آن كه بر شناختن تأكيد داشته باشد بر ساختن وبرنامه ريزى براى آن، دلالت دارد. در مجموع، دين اسلام، امكان پيش بينى آينده را براى محدودى از نخبگان امكان پذير دانسته است؛ ولى طراحى وساخت آينده را نيازمند حضور، همگرايى وتعهد همگان مى داند.
ز. به اعتقاد جيمز دتيور، آينده، از تعامل چهار مؤلفه پديد مى آيد (وحيدى مطلق وملكى فر، www.iranforesight.ir: ص5) رويدادها، روندها، تصويرهاى آينده واقدامات؛ اما با توجه به آموزه هاى دين اسلام، شكل گيرى آينده در بستر اراده ى الهى قابل بررسى است؛ لذا آرمان ها واقدامات ما به انضمام پيش بينى وبررسى حوادث وروندهاى جارى سياسى، اجتماعى، اقتصادى، طبيعى، وقتى مى تواند به ساخت آينده اى امن وپايدار بينجامد كه مبتنى بر بررسى ومطالعه ى اراده ى الهى در جريان آفرينش باشد. به عبارتى در اسلام، گزاره اى مهم تر از آنچه دانشمندان غربى از عوامل شكل دهنده ى آينده مطرح مى كنند، طرح مى شود وآن، اراده ى الهى است. اگر تلاش هاى بشرى براى تحقق امرى در آينده بسيج شوند، فصل الخطاب براى شكل گيرى آينده، اراده ى الهى خواهد بود. اين گزاره، فقط در جهان بينى اسلامى قابل فهم وتحليل مى باشد.
آينده متأثر از چيست؟
ح. آينده پژوهى از نگاه اسلام، به نحو هنرمندانه اى نگاه به آخرت را با نگاه به دنيا مى آميزد واين دو را لازم وملزوم هم مى داند. ضمن اين كه نگاه به آينده را فراتر از خاك، به افلاك مى برد.
ط. اين آينده پژوهى، سير تمدن بشرى را هدفمند دانسته ومهم تر اين كه با بشارت پيروزى صالحان وپرهيزكاران در آينده وظهور امام حاضر، انگيزه ى درونى مضاعفى براى تلاش واستقامت، به انسان مى بخشد. اسلام، انسان ها را به تمهيد ظهور واستقبال از حجت زنده ى الهى فرا مى خواند، تا با بهره گيرى از آن عقل كل، نه تنها به حل بهتر مسائل زندگى خود موفق شوند، بلكه در جايگاه اشرف مخلوقات، به كمال واقعى خود در معرفت وكشف رازهاى خلقت نايل گردند؛ لذا مفهوم عميق انتظار را همچون ذخيره ى بى بديلى براى معنا وهدف دهى به زندگى وايجاد اميد به آينده ى روشن، همراه دارد.
ذكر اين نكته مفيد خواهد بود كه اگر ظهور امام زمان عليه السلام ومباحث آخرالزمانى اسلام كه يك واقعه ى قطعى است، حتى يك واقعه ى شگفتى ساز(24) در نظر گرفته شود؛ به حكم عقل سليم، مى بايد آمادگى لازم را در وجوه مختلف اجتماعى، اقتصادى وبه ويژه فرهنگى براى آن، به وجود آورد.
شكل شماره 2. نمايى از عناصر شكل دهنده وشتاب دهنده در رسيدن به آينده ى امن وپايدار
حاصل اين كه هر جامعه اى كه جايگاه خود را بر اساس جهان بينى خالق هستى بازشناخته، وروند توسعه ى علمى وگسترش نوآورى وخلاقيت اجتماعى خود را همراه روند توسعه فرهنگى وانگيزش اجتماعى اش با اراده ى الهى همگرا كند، نه تنها مى تواند در آينده نه چندان دور، جايگاه ممتازى ميان تمدن بشرى بازيابد، بلكه خواهد توانست مسير وصول خود را به آينده ى امن وپايدار هموارنمايد. شكل 2 به صورت نمادين عناصرى را كه مى تواند به تعجيل در وقوع آينده ى امن وپايدار بينجامد به تصوير مى كشد. البته به طور حتم در مسير رسيدن به آينده ى امن وپايدار، روندها وحوادثى رخ خواهد داد كه بايد خود را براى آن ها آماده كرد؛ اما مهم اين است كه اقدامات كنونى در راستاى آرمان هاى همگرا با اراده ى الهى بوده وحتى المقدور به بهره گيرى مناسب از فرصت ها (روندها وحوادث مثبت) ودفع به موقع چالش ها (روندها وحوادث منفى) منجر شود؛ به ويژه آنچه در اين ميان به عنوان دو پيشران كليدى ومحورى قابل توجه وسرمايه گذارى جدى است، كلان روندهاى توسعه علمى وتوسعه فرهنگى است كه هدايت آن در بلند مدت، مسير توسعه ملى را دگرگون خواهد ساخت. لذا اين امر، مستلزم تمركز ساختاريافته بر آينده ى (علوم وفناورى ها در بستر فرهنگ اسلامى) مى باشد.
4-2. اصول آينده پژوهى از نگاه اسلام
با استفاده از معارف دين اسلام، علاوه بر اصولى كه در بخش 2.3 تصريح شد، اصول ديگرى را مى توان به اصول آينده پژوهى افزود. ضمن اين كه اين اصول، سطح وعمق ممتازى به مطالعات آينده پژوهى مى بخشد، برخى جوانب اصول آينده پژوهى عرفى را نيز تكميل مى نمايد:
الف. آينده ى انسان، انتها ناپذير وابدى است. به استناد منابع علوم اسلامى، امتداد وجريان حيات انسان، ابدى بوده وبه پايان حيات اين دنيا منتهى نمى شود. اهميت مطلب در اين است كه آن آينده ى ابدى، متأثر از فرآيند زندگى دنياى واست.
ب. گرچه انسان در يك چارچوب مشخص، امكان تصرف در آينده را دارد، اراده ى ودر ساخت آينده، در طول اراده ى الهى قرارمى گيرد. عالم خلقت، بر اساس قوانين تكوينى الهى طراحى شده است كه در آن ميان، انسان داراى ويژگى هاى ممتازى چون عقل، اختيار وروح الهى است. كشف قوانين تكوينى وبهره گيرى از آن ها، مى تواند اوج بهره گيرى از طبيعت را براى انسان به ارمغان داشته باشد. با توجه به تمايز انسان از ساير مخلوقات، خداوند براى تضمين بيشترين بهره گيرى انسان از عالم هستى ودر راستاى هدف خلقت او، به ابلاغ قوانين تشريعى پرداخته است؛ بنابراين به كارگيرى اراده ى انسانى دركشف وفهم قوانين تكوينى(علم وفناورى) وقوانين تشريعى (نهادها) وفلسفه ى خلقت است كه مى تواند انسان را در جهت تسخير آينده ى امن وپايدارش راهنمايى كند.
ج. برخى آينده ها قطعاً وقوع خواهند يافت؛ همچنان كه بنا بر استدلالات وروشمندى هاى موجود در حوزه ى علوم طبيعى وانسانى، وقوع برخى رويدادها اثبات شده وبلكه بديهى اند؛ براى نمونه: در علم ستاره شناسى، پايان يافتن عمر خورشيد قطعى است ودر علم جمعيت شناسى، پير شدن جمعيت يا وقوع مرگ انسان ـ پايان زندگى دنيايى وـ محرز است. در علوم اسلامى نيز بنا بر استدلالات وروشمندى هاى خاص خود، وقوع رستاخيز (معاد) ودر ادامه، حيات ابدى انسان ونيز ظهورآخرين منجى بشريت اثبات شده است. گرچه در هيچ كدام از موارد فوق، زمان وقوع يا كيفيت وقوع آن ها دقيقاً مشخص نيست، بنا به تناسب اهميت وتأثيرگذارى هر يك از رويدادهاى فوق درآينده ى جامعه وفرد، بايد به كسب آمادگى هاى لازم براى ورود به آينده پرداخت.
د. آينده هايى مطلوب هستند كه در راستاى تأمين آينده ى امن وپايدار جامعه ى انسانى تعريف شده باشند وآينده ى امن وپايدار نيز ذيل آموزه هاى الهى اسلام قابل تعريف است.
4-3. پيدايش زمينه ى طرح آينده نگارى نسل پنجم
آينده نگارى فرآيندى است كه در ادامه مطالعات آينده پژوهانه در سطح كشورهاى جهان مورد توجه قرارگرفته وداراى اهداف اختصاصى وعام مى باشد (عظيمى، همان: ص13-15). فرهاد نظرى زاده چارچوبى از روند شكل گيرى نسلهاى چهارگانه آينده نگارى ارايه كرده است (نظرى زاده، 1385). مرور نسل هاى اول تا چهارم آينده نگارى وبررسى تمايز وجهش هاى معرفت شناختى هر يك، معطوف به ابعاد وماهيت حوزه هاى مؤثر بر آينده علم وفناورى مى باشد در نظر گرفتن فشار علم در نسل اول آينده نگارى، رايج بود. در نسل دوم آينده نگارى، كشش بازار نيز مورد ملاحظه قرارگرفت. مسايل اجتماعى، زيست محيطى، تعاملات محيط بيرونى ودرونى، از ملاحظاتى بوده كه موجب طرح نسل سوم آينده نگارى شده است. زمينه ى طرح آينده نگارى نسل چهارم، بسط نگاه از حوزه علوم وفناورى هاى سخت، به علوم وفناورى هاى نرم بوده است. نتيجه ى تجارب بين المللى حكايت از آن دارد كه آينده، ساختنى است ـ ومهم ترين رويكرد براى ساخت آينده، يافتن بهترين مسير توسعه علم وفناورى مطابق خواست ها ونيازهاى جامعه است.
آينده نگارى نسل پنجم: باز خوانى تجارب گذشته ونيز مرور آموزه هاى دين اسلام، فضاى جديدى براى تغيير رويكرد براى ساخت آينده پيش رو قرار مى دهد كه مى توان از آن به عنوان آينده نگارى نسل پنجم يادكرد. جهش اصلى ميان آينده نگارى نسل پنجم با نسل هاى پيشين (جدول شماره1)، در عمق نگاه به آينده است. در اين رويكرد، هدف، ساخت آينده امن وپايدار است كه متأثر ومتصل به آينده جاودان تعريف مى شود.
در اين رويكرد، بر محوريت مجموعه علوم وفناورى نرم وسخت، عرضه وتقاضاى علم وفناورى، عوامل درونى وبيرونى تأكيد مى شود، با اين تفاوت اساسى كه فرآيند بسط وبه كارگيرى علم وفناورى ـ به ويژه علوم وفناورى هاى نرم ـ هم جهت با آموزه ها وعقايد متقن اسلام وگسترش تقواى الهى وبه عبارت دقيق تر در راستاى اراده الهى صورت مى گيرد.
اگر يكى از اهداف عمده در آينده نگارى هاى نسل هاى قبلى گسترش وتوسعه نوآورى وخلاقيت اجتماعى باشد در آينده نگارى نسل پنجم؛ علاوه بر آن، هدف ديگرى چون گسترش وتوسعه انگيزش وهدفمندى اجتماعى، مطابق با يك جهان بينى بى بديل واستثنايى مى باشد. لذا از جمله نتايج عام آينده نگارى نسل پنجم، تمركز بر آينده بلند مدتى است كه در امتداد آينده ى امن وپايدار وآينده ى جاويد رقم بخورد. به عبارتى معاش نيكو را در جهت معاد نيكو هدف گذارى نمايد. اين مهم، فضاى مفهومى مناسبى براى اتصال نقشه جامع علمى ومهندسى فرهنگى كشور ايجاد مى كند.
مرحله توسعه
محتوا وويژگى
دوره ى زمانى
نسل اول
پيش بينى فناورى
دهه هاى 1920 و1930
نسل دوم
عرضه وتقاضاى فناورى ها
دهه 1960
نسل سوم
عرضه وتقاضاى فناورى ها
عوامل محيطى درونى: اجتماعى، اقتصادى وزيست محيطى
عوامل محيطى بيرونى: روندهاى علمى، سياسى،…
دهه 1990
نسل چهارم
عرضه وتقاضاى فناورى ها
ابعاد اجتماعى، اقتصادى وزيست محيطى فناورى ها
عوامل محيطى درونى وبيرونى
ورود به عرصه ى علوم وفناورى هاى نرم
2000 تاكنون
نسل پنجم
عرضه وتقاضاى فناورى ها
ابعاد اجتماعى، اقتصادى وزيست محيطى فناورى ها
عوامل محيطى درونى وبيرونى
ورود به عرصه ى علوم وفناورى هاى نرم
تغيير مختصات نگاه به آينده انسان از ملك تا ملكوت مطابق با جهان بينى اسلامى
جدول1- گامهاى كلى تغيير مبانى والزامات مطالعات آينده پژوهى (اقتباس شده از: نظرى زاده: 1385).
همچنانكه هدف از توسعه علوم وفناوريهاى سخت تسلط بيشتر برطبيعت وهدف از توسعه علوم وفناوريهاى نرم تسلط بيشتر بر روان انسان وجامعه بوده است؛ اگر اين رويكرد هماهنگ با اراده الهى شده ودر تعامل با بسط وتعميق تقوى الهى در جامعه صورت گيرد، بهره جامعه انسانى از مواهب ونعم الهى در گستره آفاق وانفس به صورت تصاعدى فزونى (بركت) خواهد يافت.
5. اهميت بازنگرى آينده پژوهى از نگاه اسلام
مرور ادبيات ومبانى آينده پژوهى در قسمت هاى قبل، دو سؤال كليدى را بى پاسخ مى گذارد: دغدغه ى ما براى ما نگاه به آينده چيست؟ گمشده ى اصلى ما در فعاليت هاى آينده نگرانه چيست؟ به طور خلاصه، اگر محور مطالعات آينده نگر ما (انسان) است كه بايد هم همين باشد، بنابر منطق حاكم بر آينده نگرى، ابتدا لازم است تعريف دقيقى از انسان وهستى وجايگاه ودر عالم داشت، تا بتوان به آينده ى وانديشيد. در آينده پژوهى عرفى، انسانى مد نظر قرارمى گيرد كه بدون دغدغه ى مبدأ ومعاد ونحوه ى ارتباط با خالق هستى، درباره ى حيات محدود دنيايى رها شده است؛ در حالى كه در آينده پژوهى از نگاه اسلام، وضعيت متفاوت است. در ادامه برخى دلايل بازتعريف فرآيند آينده پژوهى در فضاى مفهومى اسلام، مورد اشاره قرار مى گيرند:
الف. بحران معنويت وهدف زندگى، بر خلاف رشد علم وفناورى
ارتقاى نسبى توانمندى انسان با رشد وگسترش علوم وفناورى ها براى حل مسايل زندگى، اين تصور غالب را ايجاد كرده است كه كاوش در حيطه ى علم وفناورى، مى تواند به تصاحب فرصت هاى آينده منتهى شود؛ لذا طى پنج دهه ى اخير، كنار ساير گونه هاى مطالعات آينده پژوهانه، حركتى آغاز شد كه آينده را بر محور علم وفناورى دنبال كرد. اين نوع فعاليت كه به آن (آينده نگارى علم وفناورى) گفته مى شود، ساختار وروشمندى خاصى يافته است كه آن را از ساير انواع مطالعات آينده پژوهى متمايز مى كند (عظيمى، همان: ص5-17).
از نمودهاى بارز اين نوع فعاليت ها، رشد وتوسعه ى علم وفناورى در تمام عرصه هاى زندگى انسان معاصر است. اين، در حالى است كه رشد يافتگى در علوم وفناورى ها نتوانسته است به باز توليد امنيت وآسايش روحى وروانى انسان بينجامد. خالى از لطف نيست كه از بين گزارش هاى بسيار منتشر شده از سوى منابع رسمى بين المللى به چند مورد آن در تحليل وضعيت كنونى وآينده ى زمين، اشاره كنيم:
شفيعى سروستانى از قول لستربرون، مدير مجمع انديشوران واشنگتن مى نويسد:
در دوره اى از پيشرفته ترين فناورى ها، اكتشافات فضايى، شبكه هاى اينترنتى وجراحى پيوند اعضاء، انسان ناگاه با مشكلات كهن مواجه شد: اين كه چگونه غذاى مورد نياز خود را فراهم كند، آسوشتيدپرس به نقل از سازمان غلات جهان، چنين گزارش مى دهد: (گرسنگى جهان، ريشه در فرو ريختن ارزش هاى انسانى دارد (شفيعى سروستانى، ش49: ص48-53).
فريتز ورهلز درباره ى مشكلات زيست محيطى ناشى از رشد بدون هدف فناورى ها، چنين مى گويد:
زندگى بشر به اندازه اى كه اكنون ودر آغاز هزاره ى سوم شاهد آن هستيم، مخرب وتهديد كننده ى زندگى وى نبوده اند. امروز با دخالت بشر در اكوسيستم ها، چرخه ى آب، كربن ومواد غذايى تغيير كرده است. در نتيجه ى اين امر، اكوسيستم ها به تدريج فرسوده شده وكارايى كمترى مى يابند؛ صحراها گسترش مى يابند، آب آشاميدنى كم تر مى شود وبشر با استفاده ى بيش از حد از انرژى وتوليد گازهاى گلخانه اى، دماى كره ى زمين را بالا مى برد. هنور حدود يك پنجم مردم جهان در فقر به سر مى برند ودر انتظار خانه وغذاى مداوم ومناسب هستند. مشكلات موجود در زمينه ى محيط زيست جهانى، از سه عامل عمده ناشى مى شود: رشد جمعيت، ميزان مصرف وفناورى هاى نوين موجود (ولرهلز، ش44: ص56-59).
در گزارش پروژه ى هزاره (جروم سى، جى گوردون، 1384: ص1) كه هر ساله توسط دانشگاه سازمان ملل متحد منتشر مى شود، ضمن تصريح به آثار مثبت اقتصادى ورفاهى نوآورى هاى فناورى، به اين نكته اساسى اشاره مى كند: (در صورتى كه رفتار اجتماعى، اقتصادى، مالى، وزيست محيطى ما همزمان با رشد فناورى هاى صنعتى ارتقا نيابد، آينده بلندمدت سختى در پيش خواهد بود).
اين ها همه حكايت از اهميت وضرورت نگاه به آينده بر اساس يك سامانه ى ارزشى متعالى دارد. در اين زمينه، مى توان به اعتراف آينده پژوه مشهورى چون تافلر، توجه كرد كه رسيدن به آينده ى پايدار توسط علم وفناورى را لازم، ولى ناكافى مى داند. ومى گويد:
براى آن كه تمدن موج سوم، تمدنى سالم ودموكراتيك شود، به چيزى بيش از عرضه ى منابع انرژى جديد يا فناورى الكترونيك نياز است. حتى ايجاد نوعى مشاركت وهمدلى اجتماعى هم كافى نيست؛ بلكه بايد اين تمدن بتواند به زندگى نظم وهدف ومعنا بخشد (ابراهيم نژاد، 1385: ش2، ص602).
ب. اهميت فرهنگ درساخت آينده جامعه:
آينده، بيش از آن كه شناختنى باشد، ساختنى است. بيشتر مطالعات آينده نگارى تا نسل سوم، ساخت آينده را بر محور عامل علم وفناورى دنبال كرده اند. به همين لحاظ است كه در تجارب آينده نگارى، كشورهايى چون آفريقاى جنوبى وچك بهترين راه رسيدن به توسعه را ساماندهى علم وفناورى، بسط توجه جامعه به علم وفناورى ودر نهايت توسعه خلاقيت ونوآورى در جامعه دانسته اند(25)؛ اما در مطالعات آينده پژوهى، برخى كشورها به اين نتيجه رسيده اند كه عناصر انگيزه، ارزش واراده انسان يا بهره ى عاطفى وانگيزشى،(26) عاملى به مراتب مهمتر از عامل نوآورى وخلاقيت يا بهره ى هوشى(27) در ساخت آينده است؛ براى نمونه برخى محققان ژاپنى، سهم IQ در مقابلEQ را در موفقيت افراد وسازمان ها معادل بيست به هشتاد عنوان كرده اند (عظيمى، همان: ص129).
لذا به اعتقاد گروهى از آينده پژوهان: (جهان در سال2020 وفراسوى آن، ماهيتاً يك جامعه ى فرهنگى خواهدبود ومحور رقابت هاى جهانى نيز از رقابت هاى اقتصادى ـ نظامى به رقابت هاى فرهنگى منتقل خواهدشد) (ملكى فر، 1383). معناى اين عبارت، اين است كه علم وفناورى به تنهايى عامل برترى ملت ها به شمار نخواهند رفت، بلكه اين عامل فرهنگ است كه مى تواند كنار علوم وفناورى ها موجب برترى ملت ها شود. هر ملتى كه ذخايرغنى ترى از فرهنگ داشته وعلاوه بر آن، توانايى اخذ گزاره هاى لازم از آن ها يا تبديل ذخايرخود به توانمندى هايى مورد نياز جامعه (فناورى نرم) را داشته باشد، در آينده مى تواند فرصت هاى بيشترى را در اختيار بگيرد.
ج. غناى فرهنگى اسلام براى تأمين آينده ى بشريت
در فرهنگ اسلامى، آموزه ها وگنجينه هاى بى بديلى براى هدايت وبه تحرك واداشتن نسل هاى فعلى وآتى وجود دارد. البته اين، هنر نخبگان جامعه ى اسلامى است كه بتوانند با بهره بردارى از اين گنجينه ها ومنابع عظيم، نيازهاى روز جامعه وبشريت را پاسخ دهند. به عبارت صحيح، اين توانمندى، خود يك فناورى نرم است كه به زمينه سازى براى توليد انبوه نياز دارد.
اهميت موضوع از اين زاويه بسيار قابل تأمل است كه بدانيم اسلام ظرفيت جهانى شدن دارد وگزاره هايش آينده سازند. اسلام، دينى است كه بنا بر ماهيت خود ونه به پشتيبانى هاى گسترده مالى وسياسى، دين آينده وفراگير بشرى خواهد بود (كثيرى، 1388: ش100، ص116-122).
د. غناى فرهنگ اسلامى براى ايجاد انگيزه، اميد، معنا وهدف
اكنون بايد به يكى از سرفصل هاى برجسته از (بررسى سير تمدن تاريخى) تأكيد كرد وآن، بحث (آخرالزمان) است؛ موضوعى كه در تمام مكاتب به نوعى مورد بحث قرارمى گيرد(28) ودر اسلام نيز گزاره هاى مستند ومتقن بسيارى از جمله ظهور امام عصر عليه السلام در آن وجود دارد. كيفيت اين گزاره ها مى توانند همچون يك ورودى براى مطالعات آينده پژوهانه مورد استفاده قرارگيرند.
يكى از اين مفاهيم مرتبط با اين موضوع (انتظار منجى) است كه به دقت وكار كارشناسى نياز دارد. شهيد مطهرى دراين باره مى گويد:
انتظارفرج وآرزو واميد بستن به آينده، دو گونه است: انتظارى كه سازنده ونگه دارنده، تعهدآور، نيروآفرين وتحرك بخش است؛ به گونه اى كه مى تواند نوعى عبادت وحق پرستى شمرده شود؛ وانتظارى كه گناه است، ويرانگر، اسارت بخش وفلج كننده ونوعى اباحه گرى بايد محسوب شود (مطهرى، 1383: ص7).
لذا لازم است بيان دقيقى از انتظار را مطابق با منابع دينى ارايه كرد. شفيعى سروستانى مى نويسد:
انتظار، عملى ـ نه آرزويى ـ است آگاهانه در وجوه فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى وسياسى براى ساختن آينده مطابق برنامه ونقشه ى الهى (شفيعى سروستانى، 1386: ش68، آبان 86).
ذكر اين نكته ى اساسى بسيار مهم است كه طرح موضوع انتظار وظهور امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف با اصول آينده پژوهى ـ به ويژه عدم تحميل آينده وقطعيت مطلق آن منافاتى ندارد؛ چرا كه بنا به آموزه هاى اسلامى، وقوع ظهور آن حضرت، قطعى است، ولى زمان ظهور، قطعى نمى باشد. نكته ى جالب اين كه زمان ظهور امام عليه السلام بنا بر آمادگى وخواست جامعه ى انسانى وبه ويژه شيعيان، ممكن است به تعجيل افتاده يا در غير اين صورت، به تأخيرافتد (نودهى، 1384: ص17-18) واين، همان تأثير آگاهى واراده ى انسان ها براى رسيدن به آينده ى مطلوبشان است.
بر اساس چنين تعريفى است كه مى توان در غالب يك آينده نگارى نسل پنجم كه يكى از موضوعات مهم فرهنگى آن موضوع انتظار وظهور امام زمان باشد،گرد رخوت را از تن جامعه اسلامى زدود وآنها را براى ساخت آينده اى درخشان به تحرك مضاعف واداشت. لذا مفهوم (انتظار منجى) موضوعى است كه مى تواند همچون يك قوه ى محركه ى بى بديل در فرايند ساخت آينده ى جامعه، مورد بهره بردارى قرارگيرد. لذا آن نوعى ازآينده نگارى ميتواند كشور ما را به مسير اراده الهى رهنمون گردد كه يكى از محورهاى كليدى آن تقويت فرهنگ انتظار وبه قول شفيعى سروستانى: ساختن انسان هايى منتظر در شهر منتظران باشد (شفيعى سروستانى، 1380: ش2و1، ص72).
ه. ضرورت بومى شدن آينده پژوهى به عنوان فناورى نرم
اهميت برقراى ارتباط لازم ميان آينده پژوهى وفرهنگ اسلامى، از جهت ديگرى قابل تأمل است وآن، بومى شدن آينده پژوهى به عنوان يك فناورى نرم است. اهميت مطلب فوق نيز در رويكردى است كه اقتضاى جهانى شدن را بومى بودن مى داند. به عبارتى مى گويد: بومى باش، تا جهانى شوي؛ برخلاف رويكردى كه جهانى شدن را از طريق همگرايى صرف با فرايند جهانى سازى مى داند (ملكى فر، 1384: 5). در اين باره، ملكى فر مثال خوبى مى آورد. ومى گويد: اگر آثار استاد فرشچيان شهره ى جهانى دارند، به دليل حفظ اصالت هاى بومى بوده است، نه حذف آن ها. حال در مقايسه ى اصالت نقاشى واصالت تفكر ونگاه به آينده، كدام يك مهم تر وراهبردى تر مى باشند؟.
و. جايگاه آينده پژوهى در تدوين الگوى توسعه ى ايرانى واسلامى
از آن جا كه نگاه به آينده وبه عبارت فنى آن؛ آينده پژوهى، در طليعه ى فعاليت هاى تدوين الگوى توسعه ى هر كشور قراردارد، بازتعريف مطالعات آينده پژوهى متناسب با جهان بينى اسلام، ضرورى به نظر مى رسد. تدوين الگوى توسعه ى ايرانى واسلامى، موضوع بسيار مهمى است كه بارها مورد تأكيد رهبر معظم انقلاب اسلامى قرارگرفته است. آخرين تأكيد معظم له چنين است:
… ما حالا بايد براى شكستن اين طلسم فكر كنيم؛ كدام طلسم؟ اين طلسم كه كسى تصور كند پيشرفت كشور، بايد لزوماً با الگوهاى غربى انجام بگيرد. اين وضعيت كاملاً خطرناكى براى كشور است. الگوهاى غربى، با شرايط خودشان، با مبانى ذهنى خودشان، با اصول خودشان شكل پيدا كرده، به علاوه ناموفق بوده. بنده، به طورقاطع اين را مى گويم: الگوى پيشرفت غربى، يك الگوى ناموفق است. درست است كه به قدرت رسيده اند، به ثروت رسيده اند؛ اما بشريت را دچار فاجعه كرده اند….ما بايد پيشرفت را بر اساس الگوى ايرانى ـ اسلامى پيدا كنيم. اين، براى ما حياتى است. چرا مى گوييم اسلامى وچرا مى گوييم ايرانى؟ اسلامى به خاطراينكه برمبانى نظرى وفلسفى اسلام ومبانى انسان شناختى اسلام استواراست.چرا مى گوئيم ايرانى؟ چون فكر وابتكار ايرانى اين را به دست آورده؛ اسلام در اختيار ملت هاى ديگرهم بود.اين ملت ما بوده است كه توانسته است يا مى تواند اين الگو را تهيه وفراهم كند…(سخنرانى در 25/2/1386، مشهد).
ز. جايگاه فرهنگ در عملياتى كردن چشم انداز 1404ش
از طرفى، با توجه به محتواى سند چشم انداز بيست ساله ى ملى(29)، براى (دستيابى به رتبه ى اول علمى واقتصادى ونيز حفظ هويت اسلامى وانقلابى تا بيست سال آينده)، بايد پرتو فرهنگى اسلام تا افق 1404ش بر فضاى توسعه ى علمى كشور گسترده ورو به تكامل باشد. لازمه ى اين امر، ساماندهى علم وتحقيق از جمله تهيه ى (نقشه ى جامع علمى كشور) در تعامل (مهندسى فرهنگ كشور) مى باشد.
در مقوله ى اهميت فرهنگ در ساخت آينده، يا به عبارتى تحقق چشم انداز1404 به ذكر بيانات مقام معظم رهبرى در زمينه ى مهندسى فرهنگى بسنده مى كنيم:
فرهنگ يك جامعه، اساس هويت آن جامعه است. فرهنگ،داراى انواعى است ودر مهندسى فرهنگ، همه اين انواع فرهنگ بايد مهندسى شوند.انواع فرهنگ عبارتند از: فرهنگ ملى، فرهنگ عمومى، فرهنگ تخصصى، فرهنگ سازماني…. فرهنگ، مثل روحى است كه در كالبد همه ى فعاليت هاى گوناگون كشورحضور وجريان دارد. فرهنگى كه بايد در توليد، خدمات، ساختمان سازى، كشاورزى، صنعت، سياست خارجى وتصميمات امنيتى رعايت شود وحدود را معين وجهت را مشخص كند، چيست؟
(http: //mahandesifarhangi.net).
6. نتيجه گيرى وپيشنهاد: ساخت آينده ى جامعه بر محور دو پيشران عمده، يعنى فرهنگ وعلم، امكان پذير است. بنابراين تحقق چشم انداز 1404جمهورى اسلامى ايران وحتى نگاشت هاى بعدى از چشم انداز كشور در زمينه ى طراحى تمدن اسلامى وبا هدف محورى زمينه سازى ظهور امام زمان عليه السلام، مستلزم انجام مطالعات (آينده نگارى با محوريت علم وفرهنگ) در فضاى مفهومى وجهان بينى اسلامى مى باشد؛ يا آينده نگارى نسل پنجم است؛ كه پيش نياز آن نيز بازنگرى آينده پژوهى از نگاه اسلام است.
منابع
1. شفيعى سروستانى، اسماعيل، استراتژى انتظار، تهران، موعودعصر، 1380ش.
2. شفيعى سروستانى، اسماعيل: (پيش نويس منشور راهبردى فرهنگ مهدويت)، موعود، شماره68، آبان 1386ش.
3. مردوخى، بايزيد، سخنرانى در مؤسسه عالى آموزش وپژوهشهاى مديريت وبرنامه ريزى، باعنوان: (روش شناسى آينده نگرى)، 1386ش.
4. جروم سى گلن وجى گوردون، تئودور. وضعيت آينده 2002، دانشگاه ملل متحد، ترجمه. شركت متن، ويرايش علمى فارسى بهرامى، محسن، 1384ش.
5. مصطفوى خراسانى، جواد، ترجمه وشرح اصول كافى، انتشارات قائم، تهران.
6. كثيرى، حميد: (دين آينده وآينده دين)، موعود، شماره100، خرداد 1388ش.
7. قربانى، سعيد: (آينده انديشى از منظر اسلام)، مجموعه مقالات همايش آينده پژوهى، فناورى وچشم اندازتوسعه، تهران، دانشگاه اميركبير، خرداد1385، نشست آينده پژوهى (E1-4).
8. مسلمى زاده، طاهره: (اهميت شناخت سنتهاى الهى در آينده پژوهى)، مجموعه مقالات همايش آينده پژوهى، فناورى وچشم اندازتوسعه، تهران، دانشگاه اميركبير، خرداد 1385ش، نشست آينده پژوهى (E1-5).
9. ملكى فر، عقيل: (بومى باش تا جهانى شوى)، تهران، مركز آينده پژوهى علوم وفناورى دفاعى، 1384ش.
10. ملكى فر، عقيل، مركز آينده پژوهى در يك نگاه، تهران، مؤسسه آموزشى وتحقيقاتى صنايع دفاعى، 1383ش.
11. عظيمى، على اكبر وهمكاران، گزارش پروژه مطالعاتى، (تجارب آينده نگارى كشورهاى منتخب با تأكيد بر بخش كشاورزى)، تهران، مؤسسه پژوهشهاى برنامه ريزى واقتصادكشاورزى، شهريور86ش.
12. پاى، على: (آينده انديشى: هست ها وبايدها)؛ مندرج در:
http://www.ayandehnegar.org/s_1.php?news_id=1726
13. پاى، على: (ملاحظاتى شتابزده در باب معرفت شناسى آينده انديشى)، مجموعه مقالات وسخنرانى هاى نخستين كارگاه آينده انديشي؛ تهران:مركزتحقيقات سياست علمى كشور، وزارت آموزش، تحقيقات وفناورى،1384ش.
14. نودهى، عليرضا: (نظريه اختيارى بودن ظهور)، تهران، موعود عصر، 1384ش.
15. ولرهلز، فرتيز: (آينده زمين وانسان)، موعود، سال هشتم، شماره44.
16. مؤمنى، فرشاد: (چندنكته درباره ى چالشها وچشم اندازهاى كاربست مطالعات آينده شناختى براى پيشبرد اهداف توسعه ى ملى)، مجموعه مقالات وسخنرانى هاى نخستين كارگاه آينده انديشي؛ تهران: مركز تحقيقات سياست علمى كشور، وزارت آموزش، تحقيقات وفناورى، 1384ش.
17. نظرى زاده، فرهاد: نسل چهارم آينده نگارى فناورى، مجموعه مقالات همايش آينده پژوهى، فناورى وچشم انداز توسعه، تهران، دانشگاه اميركبير، خرداد 1385ش، نشست آينده پژوهى(E2-3).
18. محمدى رى شهرى، محمد، مؤلف.تلخيص: سيدحميدحسينى. گزيده ميزان الحكمه، قم، دارالحديث،1380ش.
19. ابراهيم نژاد، محمدرضا: (پيامبران وتمدن آينده بشر)، مكتب اسلام، سال چهل وششم شماره 2 (پياپى 602)، ارديبهشت 1385ش.
20. ميرباقرى، محمدمهدى: (انسان وجهان آينده)، موعود، شماره 42، اسفند1382ش.
21. مطهرى، مرتضى، قيام وانقلاب مهدى سلام الله عليه از ديدگاه فلسفه تاريخ، تهران. انتشارات صدرا، 1383ش.
22. فراستخواه، مقصود: (آينده انديشى: ملاحظاتى معرفت شناختى)، مجموعه مقالات وسخنرانى هاى نخستين كارگاه آينده انديشى، تهران، مركز تحقيقات سياست علمى كشور، وزارت آموزش، تحقيقات وفناورى، 1384ش.
23. وحيدى مطلق، وحيد وملكى فر، عقيل: (انقلاب جهانى فناورى) ، مندرج در سايت:
www.Iranforesight.ir.
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(1) Hybrid.
(2) Background knowledge.
(3) science.
(4) Contingent.
(5) Pragmatist.
(6) Essetialistic.
(7) Naive realism.
(8) (كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَة الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ) (عنكبوت، 57).
(9) (ان الآخرة هى دارُالحَيَوان لو كانوا يعلمون) ( عنكبوت، 64).
(10) (قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ) (نمل، 65).
(11) (إِنَّ اللّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ) (رعد، 11).
(12) (أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَّا فِى السَّمَاوَاتِ وَمَا فِى الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَة وَبَاطِنَة) (لقمان، 20).
(13) (يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ) (الرحمن، 33).
(14) (وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِى الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ) (انبياء، 105).
(15) (... وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجاً وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرا) (طلاق، 2و3).
(16) (وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالأَرْضِ وَلَـكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ) (اعراف، 96).
(17) (وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ) (ذاريات، 56).
(18) (فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَة لِلْمُتَّقِينَ) (آل عمران، 141؛ هود، 49).
(19) (قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِى هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَة)(زمر، 10).
(20) (لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ فِى هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَة وَلَدَارُ الآخِرَة خَيْرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ)(نحل،30).
(21) (وَاللّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلاَمِ وَيَهْدِى مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ) (يونس، 25)؛(... وَإِنَّكَ لَتَهْدِى إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِى لَهُ مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَمَا فِى الْأَرْضِ أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الأمُورُ) (شورى، 52 و53).
(22) آرمانشهر سازى، به عنوان يك فعاليت آينده پژوهانه در راستاى طراحى آينده وكوششى براى تعيين آگاهانه وارادى تاريخ ذكر شده است كه نمونه هايى از آن عبارتند از : آيين كشوردارى افلاطون ، كتاب جمهورى، وشهر خداى آگوستين، مدينه فاضله فارابى، شهر آفتاب كامپانلا واتوپياى مور (اكرمى، همان: ص7-9).
(23) علوم اسلامى علومى هستند كه موضوع ومسائل آن ها، اصول يا فروع اسلام است يا مواردى هستند كه اصول وفروع اسلام به استناد آن ها (با استفاده از قرآن وسنت) اثبات مى شود؛ مانند علم تفسير، علم حديث، علم فقه، علم كلام، علم اخلاق (مطهرى، 1369: ج1، ص15).
(24) در ادبيات آينده پژوهى، واقعه اى كه احتمال رخداد آن پايين بوده ولى وقوع آن، آثار عميقى به جاى بگذارد Wild Card گفته مى شود (عظيمى، همان: ص27).
(25) جمهورى چك، دومين كشور اتحاديه اروپا است كه در آينده نگارى خود، در جلسات ويژه اى به توسعه نوآورى وخلاقيت در جامعه، پرداخته است.
(26) Emotional Quotient.
(27) Intelligece Quotient.
(28) مباحث آخرالزمان در ساير اديان الهى وحتى مكاتب بشرساز نيز وجود دارد. در اين باره نظريات هانتيگتون وفوكوياما در باره غايت تارخ بشرى مى تواند مدنظرقرارگيرد.
(29) متن سندچشم انداز.