(۱۴۶) پيوند وهمكارى بهائيت با رژيم پهلوى
پيوند وهمكارى بهائيت با رژيم پهلوى
چكيده
با روى كار آمدن محمد رضا پهلوى واعتماد بيش از حد به فرقة انحرافى بهائيت با هدف جلوگيرى از نفوذ اسلام شيعى، اين فرقه ضاله آرام آرام در عصر پهلوى رشد كرده وبيشتر مناصب دولتى را به چنگ آورد. حسن ظن شاه وحمايت هاى خارجى استعمارگران از اين گروه ضاله، باعث شد ايران اسلامى، سرزمين امنى براى آنان گردد؛ ولى با درايت وهوشيارى امام خمينى رحمه الله عليه وهمراهى نيروهاى مردمى، انقلاب اسلامى ايران شكل گرفت وهمة اهداف وبرنامه هاى آنان با شكست مواجه شد. در اين مقاله، در صدد افشاى حمايت هاى محمد رضا پهلوى ومعرفى عوامل با نفوذ بهائى در دوران سلطنت او هستيم. نيز بيان مى كنيم كه شاه با حمايت هاى عوامل خارجى، چگونه دين وكشور اسلامى ما را به سوى نابودى پيش مى برد.
محمد رضا شاه پهلوى وبهائيان
در دوران سلطنت محمدرضا پهلوى، بهائيان روندى روبه رشد داشته اند. شاه هم آنان را بى خطر مى دانست واز آنان حمايت مى كرد. حتى برخى عناصر مهم بهائيان در دستگاه هاى دولتى، اجرايى، اقتصادى وغيره حضور فعال داشتند. مراكز مذهبى بهائيان، مانند حظيرة القدس به سرعت ساخته وبر رونق آن افزوده شده بود.
البته روند رو به رشد بهائيان در اين دوره با شعارهاى مذهبى وادعاهاى وابستگى به مكتب تشيع محمدرضا چندان سازگار نبود. او با تكيه بر آنان، مقابل فرهنگ غالب مردم واقتدار روحانيت ايستاد. همچنين از بهائيان به عنوان كارگزار استفاده كرد ودر صورت مشاهدة خطرى از جانب آنان، آنان را توسط نيروهاى مذهبى كنترل مى كرد. شاه در اصل، با استفاده از فرهنگ غيرشيعى باور داشت كه با اين نوع سياست مى تواند در راستاى استحاله فرهنگ مذهبى ـ ملى، حمايت بيگانگان را جلب كند وبا استفاده از تضاد بين آنان ومردم، اهرم كنترل آنان را در دستان خويش داشته باشد؛ چرا كه ايران نزد بهائيان از قداست ويژه اى برخوردار بود.
دراين دوره بود كه بهائيان هم با تأسيس تشكيلات گسترده اى با مركزيت اسرائيل غاصب به تقويت جايگاه خويش پرداخته بودند. از طرفى رژيم پهلوى نيز حضور مذهب شيعه وروحانيت را براى خود مانع بزرگ مى دانست؛ لذا بايد براى تضعيف آن از همه ابزارهاى مناسب سياسى وفرهنگى موجود بهره مى گرفت. يكى از اين ابزارها، تقويت گروه ها وگرايش هاى انحرافى اى بود كه حيات خود را در مرگ روحانيت ونابودى شيعه مى دانستند وبهائيت، يكى از اين گروه هاى انحرافى بود. از طرفى شاه نيازمند كمك هاى قدرت هاى خارجى بود، وآن ها هم از عناصر انحرافى حمايت مى كردند. همچنين اين گروه ها هم به حمايت قدرت هاى خارجى نيازمند بودند؛ به ويژه بهائيان كه با سابقه سياه ديرين وهمكارى با كانون هاى استكبارى روس وانگليس وخوش خدمتى هاى زيادى كه به آن ها كرده بودند، داراى زمينة مناسبى براى پيشبرد مقاصد سلطه جويان جهانى بودند.
پيوند وهمكارى رژيم پهلوى، به ويژه در نيمه دوم سلطنت محمدرضا يعنى دوران سركوب خونين جنبش اسلامى ملت به رهبرى امام خمينى رحمه الله عليه وسلطه مستشاران آمريكايى وكارتل هاى نفتى وتسليحاتى و... بر سرنوشت ايران با توجه به اين داد وستد استعمارى قابل فهم است. بهائيان نه تنها مورد حمايت شاه قرار گرفتند، بلكه مورد حمايت رئيس جمهور آمريكا واسرائيل غاصب نيز بودند. بهائيان ايران نيز مانند ساير بهائيان جهان، جاسوسى براى اسرائيل را يك وظيفه افتخارآميز براى خود مى دانستند. آنان، علاوه بر تبريك پيروزى اسرائيل غاصب در جنگ شش روزه با اعراب، گستاخى را به جايى رساندند كه مبالغ هنگفتى پول براى كمك به ارتش غاصب اسرائيل جمع آورى كردند. پول جمع آورى شده حدود 120 ميليون تومان بود كه در ظاهر براى بيت العدل در حيفا فرستاده مى شد؛ ولى منظور اصلى، كمك به ارتش اشغالگر بود. مقدار قابل ملاحظه اى از اين پول، به وسيله حبيب ثابت بهائى پرداخت شده بود.(1)
شاه، به بهائيان حسن ظن داشت وحتى مسؤوليت هاى عالى مملكت را به بهائيان واگذار كرد. آنان هم در تضعيف اقتصاد وفرهنگ اسلامى كشور كوشيدند؛ براى نمونه حتى اجناسى را كه در ايران ارزان تر توليد مى شد، از خارج وارد مى كردند. شاه معتقد بود بهائيان ايران، بر ضد او توطئه نخواهند كرد. بنابراين وجودشان درمناصب دولتى براى او مفيد تلقى مى شد. بهائيان هم از اين موقعيت براى ثروتمند شدن ودر دست گرفتن اقتصاد كشور سود مى جستند وبا استفاده از نفوذ سياسى، در غصب اموال ديگران مى كوشيدند. در واقع بهائيان چنين تصور داشتند كه ايران همان ارض موعود است كه بايد نصيب بهائيان شود؛ لذا براى تصرف مشاغل مهم سياسى در اين كشور منعى نداشتند. البته بهائيان واقعاً احساس ايرانيت را نداشتند واين كاملاً محسوس بود وطبعاً اين افراد جاسوس بالفطره بودند.(2)
در مجموع دستگاه اجرائى محمدرضا پهلوى تا حد زيادى در اختيار بهائيان قرار گرفت وبا ارتباطاتى كه با كشورهاى خارجى؛ به ويژه اسرائيل غاصب وانگلستان داشتند، در حقيقت كارگزاران آنان در ايران بودند. شاه، آن قدر بهائيان را دوست مى داشت كه حتى راضى نمى شد آسيبى به اماكن آن ها وارد شود. در يكى از سفرهاى محمد رضا به شيراز، پس از زيارت حضرت احمد بن موسى شاهچراغ عليه السلام آيت الله سيد نورالدين حسينى هاشمى در مقابل شاه دستور داد خانة سيد على محمد باب كه حدود دويست متر از شاهچراغ فاصله داشت، تخريب شود. اين دستور موجب شد كه شاه ناراحت شود، وبا اعتراض، مسافرت خود را به شيراز نيمه تمام گذاشته وبه تهران بازگردد.(3) اين حركت، حمايت وتأييد بهائيان توسط شاه بود. بهائيان هم با استفاده از حمايت شاه وساختار دولت توانستند به شمار خود بيفزايند وثروت وقدرت بسيارى كسب كنند. به گفته فردوست، شاه در جريان رشد ونفوذ بهائيان قرار داشت. او مى گويد:
يكى ديگر از فرقه هايى كه توسط ادارة كل سوم ساواك با دقت دنبال مى شد، بهائيت بود. شعبة مربوطه، بولتن هاى نوبه اى (سه ماهه) تنظيم مى كرد كه يك نسخه از آن از طريق من به اطلاع محمدرضا مى رسيد. اين بولتن، مفصل تر از بولتن فراماسونرى بود؛ اما محمدرضا از تشكيلات بهائيان وبه خصوص افراد بهائى در مقام مهم وحساس مملكتى اطلاع كامل داشت ونسبت به آن ها حسن خلق نشان مى داد.(4)
پروين غفارى نيز تأييد مى كند كه شاه، روحيه مذهبى نداشت وبيشتر مقامات دولتى وسرمايه دارانى كه با كاخ او در ارتباط بودند، بهائى بودند وشاه هم از هيچ گونه كمكى به آنان دريغ نداشت.(5) برادر شاه هم در محفل بسيار خصوصى گفته كه شاه شخص بى عرضه اى است وبا حمايت انگليس وآمريكا ونمايندگان آنان در ايران يعنى بهائيان وفراماسون ها روى كار است.(6)
طرح وبرنامه هاى اقتصادى وضد مذهبى بهائيان در عصر پهلوى
بهائيان براى كسب قدرت اقتصادى وثروت، از خود تلاش مضاعفى نشان مى دادند وافرادى همچون هژبر يزدانى وديگران با اين حربه امتيازاتى هم از دولت كسب كرده بودند. بهائيان از اين قدرت اقتصادى حتى از زنان هم براى تبليغ وجلب ديگران استفاده مى كردند وازدواج بهائى با مسلمان را به عنوان شيوه اى تبليغى تجويز مى نمودند. به همين مناسبت بود كه ايران، پس از آمريكا بيشترين تعداد بهائيان را دارا شد. آنان در مواقع قدرت در فرم هاى رسمى، مذهب خود را بهائى معرفى مى كردند.(7) به طور كلى تضعيف اقتدار دولت يا اقتصاد كشور در راستاى منافع بيگانگان وكسب اقتدار وثروت گروهى بهائيان مى تواند از جمله عواملى باشد كه در نهايت به انفجارى به نام انقلاب اسلامى ايران انجاميد.(8)
بهائيان در شيراز، در مقايسه با ساير مناطق از تعداد نسبتاً بالايى برخوردار بودند. در همين شهر، طبق گزارش ساواك جلسه اى با شركت دوازده نفر در منزل يكى از بهائيان تشكيل شده بود كه گفتار آنان در اين مجلس، نحوة تصور آنان از وضعيت كشور وملت را نشان مى دهد. آنان پس از انجام مراسم عبادى خود، به بحث دربارة وضع اقتصادى بهائيان در ايران پرداختند. يكى از حضار آن جلسه گفته بود: (بهائيان در كشورهاى اسلامى پيروز هستند ومى توانند امتياز هر چيزى راكه مى خواهند بگيرند. تمام سرمايه هاى بانكى، واردات ورواج پول در اجتماع ايران مربوط به بهائيان وكليميان مى باشد. تمام آسمان خراش هاى تهران، شيراز واصفهان مال بهائيان است. چرخ اقتصاد اين مملكت به دست بهائيان وكليميان مى چرخد. شخص هويدا بهائى زاده است. عده اى از مأموران مخفى ايران كه در دربار شاهنشاهى مى باشند مى خواهند هويدا را محكوم كنند؛ ولى او يكى از بهترين خادمين امرالله است وامسال (سال 1350ه.ش) مبلغ پانزده هزار تومان به محفل ما كمك نموده است. آقايان بهائيان! نگذاريد كمر مسلمانان راست شود).(9)
براساس اسناد به جاى مانده از دوران رژيم پهلوى اطلاعات بسيار ارزشمندى از فعاليت هاى خيانت آميز سران اين فرقه وجود دارد؛ از جمله خاطرات روشنگرانة عده اى مانند فضل الله مهتدى معروف به صبحى، عبدالحسين آيتى وحسن نيكو و... كه سال ها از نويسندگان ومبلغان زبدة بهائيت بوده وسپس توبه كرده وبه دامان اسلام برگشته اند، بر خيانت هاى اين فرقه صحه مى گذارد.
نفوذ وفعاليت گستردة بهائيان در سطوح بالاى دستگاه ادارى زمان پهلوى بركسى پوشيده نيست. برخى بهائيان با نفوذ در عرصه اقتصادى، كاملاً در جهت تقويت امور خود تلاش مى كردند؛ مانند هژبر يزدانى، وثابت پاسال مالك كارخانه پپسى كولا، مهندس ارجمند رئيس كارخانه ارج. تمام اين ها نشانه هاى پيوندهاى مستحكم وآشكارى است كه بين سران بهائى ودولت پهلوى بود حتى هم زمان با دوران نهضت ملى نفت به بعد، به ويژه سال 1332ش فعاليت گسترده وسازماندهى شده اى از سوى بهائيان ايران در ارتباط با رژيم اشغالگر قدس آغاز شد. آنان، طى آن فعاليت ها، برنامه بلند مدت ده ساله را در دستور كار خود قرار داده واين برنامه را به نظر شاه رسانده بودند. در بخشى از آن آمده است:
... بطورى كه فوقاً به عرض رسيد، از مفاد نامه ها وبخشنامه هاى صادره محفل مركزى چنين استنباط مى گردد كه هدف نهايى، ازدياد وابستگان به فرقه بهائى وتا حداكثر امكان نفوذ در تمام قسمت ها ونقاط كشور به خصوص در ميان مردم دهات وايلات وعشاير است ... .(10)
در دستورات محفل بهائيان راهكارهاى رسيدن به اهداف تشكيلات ارائه شده بود كه از آن جمله راه اندازى محافل در نواحى فاقد محفل وداير كردن كلاس هاى آموزشى بوده است.
از موضوعات جالب توجه، هم زمانى پايان برنامه ده سالة اول بهائيان با اوج گيرى نهضت اسلامى ملت ايران به رهبرى امام خمينى رحمه الله عليه بود. حضرت امام خمينى رحمه الله عليه بهائيان را عمّال اسرائيل غاصب خطاب كرد: (آقايان بايد توجه فرمايند كه بسيارى از پست هاى حسابى به دست اين فرقه است كه حقيقتاً عمال اسرائيل هستند. خطر اسرائيل، براى اسلام وايران بسيار نزديك است).(11) حضرت امام خمينى رحمه الله عليه از تسهيلات دولت براى مسافرت دو هزار نفر از اين فرقه ضاله، در سال 1342ش به قصد شركت در اجتماع پانزده هزار نفرى بهائيت براى معارفه گروه نه نفرى رهبران بهائيت چنين فرمود: (دو هزار نفر را با كمال احترام، با دادن پانصد دلار ارز به هر يك وهزار ودويست تومان تخفيف هواپيما كه بروند چه بكنند؟ بروند در جلسه اى كه بر ضد اسلام در لندن تشكيل شده است، شركت كنند!)(12)
حضرت امام قدس سره در جاى ديگر فرمود:
اين وضع نفت ما؛ اين وضع ارز مملكت ما؛ اين وضع هواپيمايى ما؛ اين وضع وزير ما؛ اين وضع همة ما؛ سكوت كنيم باز؟ هيچ حرفى نزنيد؟ حرف لله نزنيم؟ ناله هم نكنيم؟ ... اين سكوت مرگبار، اسباب مى شود كه زير چكمة اسرائيل، به دست همين بهائى ها، اين مملكت ما، نواميس ما پايمال شود. واى بر ما! واى براى اسلام! واى براى مسلمين! اى علما! ساكت ننشينيد... استقلال مملكت واقتصاد آن در معرض قبضة صهيونيست ها است كه در اين حزب بهائى ظاهر شدند ومدتى نخواهد گذشت كه با اين سكوت مرگبار مسلمين، تمام اقتصاد اين مملكت را با تأييد عمال خود قبضه مى كنند وملت مسلمان را از هستى در تمام شؤون، ساقط مى كنند. تلويزيون ايران، پايگاه جاسوسى يهود است ودولت ها ناظر آن هستند وآن را تأييد مى كنند ... .(13)
بهائيان در اواخر سال 1343ش برنامة ديگرى تهيه كردند، آن هم پس از تبعيد امام رحمه الله عليه. اين برنامه دوم بهائيان نُه ساله بود وتا سال 1354 ادامه يافت. در طول اين برنامه كه با حمايت محمدرضا پهلوى، آمريكا واسرائيل غاصب بود، همة ارگان هاى رسمى كشور در اختيار بهائيان بود. از اسناد وگزارش هاى موجود در مراكز اسناد انقلاب اسلامى به وضوح استفاده مى شود هر چه به دوران پيروزى انقلاب اسلامى نزديك مى شديم، نفوذ روزافزون وهمه جانبه اين فرقة استعمارى در همة اركان حكومت افزون تر مى شد. از طرفى جسارت وجرئت بهائيان در سطح جامعه ومجامع دانشگاهى افزايش مى يافت، تا جايى كه به وابستگى خود به بيگانگان افتخار مى كردند واز بيان علنى اين امر، ابايى نداشتند.
وضعيت اجتماعى بهائيان در دوران پادشاهى محمدرضا
با تضعيف قدرت روحانيت به عنوان يك نهاد مذهبى، زمينة حضور روشنفكران وكارگزاران غيردينى از جمله بهائيان فراهم شد وبخش بزرگى از نيروى دولت در اختيار بهائيان قرار گرفت؛ به ويژه در دهة اول شاهنشاهى احزابى نظير حزب توده، كسروى گرايى و... رونق گرفتند. شاه هم با كمك برنامه ريزان آمريكايى وبا استعانت از سازمان مخوف امنيتى خود در راستاى اصلاحات به سبك پدرش با سرعت وشدت بيشترى به حركت ادامه داد. سال 1340ش با درگذشت آيت الله العظمى بروجردى رحمه الله عليه شاه پيام تسليت را براى آيت الله العظمى حكيم در نجف فرستاد. شاه به نوعى در پى خارج كردن مرجعيت از ايران برآمد واحساس كرد فرصتى براى خارج كردن كامل مذهب از امور اجتماعى به دست آمده است. همچنين جريان لايحة انجمن هاى ايالتى وولايتى وكاپيتولاسيون يا حق مصونيت قضايى ارتشيان آمريكايى در ايران با اعتراض جدى حضرت امام خمينى رحمه الله عليه مواجه شد وشاه آن بزرگوار را به تركيه وسپس به نجف تبعيد كرد ومطمئن شد كه ديگر سازمانى مذهبى براى مقابله با وى وجود ندارد؛ لذا از اين پس بود كه بهائيان آشكارا در صحنة اجتماعى وسياسى كشور ظاهر شدند وحضور گسترده وفعال بهائيان در مناصب كليدى كاملاً مشهود بود. بهائيان خود را در پناه دولت حفظ كرده وبر پيروان خود افزودند. برخى از مؤثرترين نيروهاى بهائى با توجه به موقعيت آنان از اين قرارند:
1. تيمسار دكتر عبدالكريم ايادى: ايادى فرزند محمد تقى متولد 1286ش در تهران بود. پدر وى از رهبران برجستة بهائى در ايران واز نزديكان عباس افندى به شمار مى رفت. وپزشك مخصوص شاه بود ونزديك به 25 سال در اين سمت بود. علاوه بر اين، وى داراى چند شركت خصوصى از جمله شركت معدنى سنبل وشيليت بود. ، مسؤوليت هاى ديگر وى عبارت بود از: بازرسى ويژه بهدارى ارتش، رئيس شوراى عالى پزشكى ورئيس سازمان اتكا، سهم دار شركت پاريس وصاحب امتياز صيد ميگو ومسؤوليت مالى بخش عمده اى از خريد ارتش. وى به مرد هشتاد شغله در ايران مشهور بود. فردوست مى گويد:
مشاغل ايادى را كنترل مى كردم وبه هشتاد رسيد. به محمدرضا گزارش كردم. محمدرضا در حضور من از او ايراد گرفت كه هشتاد شغل را براى چه مى خواهى؟ ايادى به شوخى گفت: (مى خواهم مشاغلم را به صد برسانم).(14)
ايادى، عامل اصلى جاسوسى انگليس ومطلع ترين منبع اطلاعاتى سرويس هاى آمريكا وانگليس در دربار ايران بود. وى نقش مهمى در تحكيم مواضع بهائيان ايران داشت وبا نفوذ زياد نزد شاه، بهائى هاى زيادى را به مقامات عالى كشور رساند؛ از جمله اميرعباس هويدا و...؛ توسط وى بود كه صدها افسر بهائى وارد ارتش شده به مقامات بالا ارتقا يافتند. در دوران ايادى، تعداد بهائيان ايران به سه برابر رسيد وآنان، ضمن رسيدن به مقامات عالى از حيث اقتصادى هم در ايران نفوذ فراوان يافتند.(15)
سال 1344ش با افشاگرى مرحوم حجت الاسلام والمسلمين فلسفى وحملات شديد وى به بهائيان، باعث شد محمدرضا پهلوى براى آرام كردن اوضاع، ايادى را از ايران خارج كند. وى مدت نه ماه به ايتاليا رفت وبعد در سفرى كه شاه به مكه رفت، ايادى را هم با خود برد. او حتى لباس احرام پوشيد، تا افكار عمومى را فريب دهد. با اوج گيرى تظاهرات مردم در سال 1357ش رژيم شاه به بهانه اصلاحات، ايادى را از كار بركنار ووى را بازنشسته كرد. وى پس از بركنارى به سوئيس رفت ودر بيمارستان ژنو به علت بيمارى سرطان بسترى شد. پس از ژنو به پاريس نزد برادرش رفت(16) وسال 1359ش از دنيا رفت.(17) فردوست مى گويد:
ايادى در دوران نخست وزيرى هويدا تا توانست وزير بهائى وارد كابينه كرد واين وزرا بدون اجازة او حق هيچ كارى را نداشتند. در اصل با توجه به نفوذ ايادى نمى دانم آيا ايادى بهائى بر ايران سلطنت وحكومت مى كرد يا محمدرضا پهلوى؟!(18)
پروين غفارى نيز دربارة ايادى مى گويد:
ايادى از متنفذين فرقه بهائيت بود وبه محافل بهائى نزديك بود. موقعيت مهمى داشت ودر تمام دشوارى ها با يارى هم مسلكان بهائى اش مشكلات را مرتفع مى كرد. من نيز همراه او در محافل ومجالس بهائيان شركت مى كردم وبعينه مى ديدم كه اكثر دولتمردان وصاحبان نفوذ در صنايع وپست هاى مهم كشور از اين فرقه ها هستند.(19)
2. اميرعباس هويدا: پدرش كارمند وزارت امور خارجه بود وخود وى هم از كارمندان رسمى وزارت امور خارجه در بخش ادارة اطلاعات آن بود. بعد مسؤوليت هايى در سفارت ايران در فرانسه وآلمان وتركيه گرفت. وى در دولت مصدق معاونت ادارة سوم سياسى وزارت امور خارجه شد وسال 1330ش مأمور به كار در سازمان ملل شد واواخر سال 1336 وارد شركت نفت شد وبعد وزير دارايى در دولت حسنعلى منصور شد. او در تاريخ 6/6/1338 رسماً به عضويت ساواك درآمد وهمان سال نشريه كاوش را منتشر كرد وبا كمك ايادى از بهمن 1343 تا مرداد 1356 به سمت نخست وزيرى شاه درآمد.(20)
انتصاب هويدا به نخست وزيرى موجب اعتراض عموم مردم حتى بعضى از خواص رژيم پهلوى شد در يكى از گزارش هاى ساواك آمده است:
سناتور جهانشاه صمصام در پايان جلسه روز 17/11/1343 مجلس سنا به سناتور مسعودى با حضور يكى از خبرنگاران جرايد اظهار داشته: (حيف است به اين مملكت وملت كسى چون هويدا كه بهائى است، حكومت كند.(21)
در سال 1345 اوايل صدارت اميرعباس هويدا، ايران به 24 قسمت تقسيم شد وهر قسمت امرى، داراى مركزى بود كه محفل آن، به محفل روحانى مركز قسمت امرى موسوم بود. اين قسمت ها عبارتند از: 1. آباده 2. آذربايجان شرقى (تبريز) 3. آذربايجان غربى (رضائيه) 4. اصفهان (اصفهان) 5. بابل 6. گرگان 7. بنادر خليج فارس (بندرعباس) 8. خراسان (مشهد) 9. خوزستان (اهواز) 10. زاهدان 11. سارى 12. سنگسر 13. تهران (تهران) 14. عراق (اراك) 15. فارس (شيراز) 16. قائنات (بيرجند) 17. قزوين 18. كاشان 19. كرمان 20. كرمانشاه 21. گيلان (رشت) 22. نى ريز 23. همدان (همدان) 24. يزد (يزد) كه مهمترين مناطق آن، فارس ومازندران بود. سال 1349 تعداد مراكز ايران به 67 رسيد ودر نقشه پنج ساله كه به اواخر دوران سلطنت پهلوى تعلق داشت، بايد به 1100 محفل مى رسيد. فرح پهلوى در يك مصاحبه راديويى كه با حسين مهرى انجام داده بود واز راديو 24 ساعته لس آنجلس پخش مى شد، به پايبندى ودلبستگى هويدا به فرقه بهائيت اشاره كرد وگفت:
هويدا مرتباً به شاه القاء مى كرد كه اسلام دين اعراب است وشايسته نيست كه ما از آن پيروى كنيم واز او مى خواست تا بند مربوط به رسمى بودن دين اسلام را در قانون اساسى لغو نمايد. هويدا به شاه مى گفت كه بهائيت يك دين ايرانى است وخاستگاه آن ايران است واز شاه مى خواست تا اين فرقه را تحت حمايت بگيرد وموجبات رشد آن را فراهم سازد.(22)
به طور كلى بهائيان ايران، پيشرفت وموفقيت خود را در دهه آخر سلطنت پهلوى محصول خدمات وپشتيبانى هويدا مى دانستند. در يكى از گزارش هاى ساواك به اين نكته اشاره شده است:
آقاى اميرعباس هويدا به پشتيبانى بيت العدل اعظم (مستقر در حيفاى فلسطين اشغالى) مدت سيزده سال بر ايران حكومت كرد وجامعه بهائيت به پيشرفت هاى قابل توجهى رسيد وافراد متنفذ بهائى، پست هاى مهمى را در ايران اشغال كردند وپول هاى مملكت را به خارج فرستادند.(23)
3. سپهبد اسدالله صنيعى: وى از چهره هاى طراز اول بهائيت محسوب مى شد. وى در زمان رضا پهلوى ستوان پيشكار، آجودان ورئيس دفتر وليّعهد آن زمان، محمدرضا بود وهمراه ايادى نقش مهمى در تحكيم مواضع بهائيان در نهادهاى نظامى رژيم پهلوى داشت.
سال 1344 مركز بيت العدل بهائيت ظاهراً خواستار كناره گيرى او از وزارت جنگ شد وبهانة آن اصل عدم مداخله در امور سياسى بيان شد. اين در حالى بود كه در كابينه هويدا بهائيان تسلط جدى داشتند با اين حال، صنيعى با كمك ايادى وحمايت محمدرضا شاه موافقت بهائيان را به ادامة كار جلب كرد وطى يك اقدام نمايشى استعفا نمود؛ ولى شاه با ذكر اين مطلب كه وى اجازة دخالت در امور سياسى به احدى نمى دهد وصنيعى هم بايد به مأموريت خود ادامه دهد، ادامة حضور او را در مراكز مهم تداوم بخشيد.(24) اين استعفا مى توانست در راستاى ملايم نمودن جو جامعه پس از روى كار آمدن هويدا نيز ايفاى نقش كند. با اين استعفا وپاسخ شاه، دست كم در جامعة ارتشى كشور اين نظر واعتراض كه بهائيان داراى سيطره شده اند تا حدى فروكش كرد؛ چون شاه معتقد بود بهائيان خطرى براى سلطنت وى ندارند. به عبارت ديگر عناصر بهائى كاملاً در اختيار شاه واربابان او بودند. كارگزارانى كه به راحتى مى توانستند در راستاى دين زدايى وبا حداقل عرفى نمودن دين اسلام در جامعه بسيار مؤثر باشند وبه خوبى سياست هاى دول بيگانه را در ايران پيگيرى واعمال كنند.
صنيعى در صحنة سياسى كشور بسيار متنفذ بود. وى در دوران نخست وزيرى اسدالله علم، حسنعلى منصور وهويدا در كابينه بود وبه وزارت جنگ ووزارت خوار وبار رسيده بود.(25) نقش صنيعى كه از چهره هاى طراز اول بهائيت بود، در تحكيم مواضع اين فرقه در ساختارهاى نظامى رژيم پهلوى حائز اهميت بود. سرانجام پس از پيروزى انقلاب اسلامى، سپهبد اسدالله صنيعى كه موفق به فرار از كشور نشده بود در تاريخ 22/1/1358 دستگير وزندانى شد.
4. هوشنگ نهاوندى: وى از جمله افراد با نفوذ در مناصب سياسى، فرهنگى وعلمى كشور بود. در اواخر رژيم شاه وى پس از طى مناصبى همچون وزارت علوم به مقام رياست دانشگاه شيراز وتهران دست يافت. بنابه گفته فردوست: (او از همان زمان دانشجويى در پاريس به ارتباط ويژه با سرويس هاى اطلاعاتى غرب كشيده شد واسناد ساواك نيز نشان مى دهد كه وى متهم به بهائى گرى بوده است.(26) در ضمن وى رئيس دفتر فرح ويكى از اركان حزب رستاخيز هم بود).
5. هژبر يزدانى: وى يكى از سرمايه داران بزرگ ايرانى بود. به نظر فردوست غصب ثروت ملى فراوان به نام هژبر يزدانى همه متعلق به جامعة بهائيت بود ونام هژبر در حقيقت پوششى براى كسب قدرت اقتصادى توسط اين فرقه به حساب مى آمد.(27) هژبر حتى قسمتى از ثروت شاهپور غلامرضا را نيز اداره مى كرد.(28) چنگ اندازى هاى هژبر يزدانى به ثروت هاى مردم بدون توجه به قوانين جارى كشور، خنجرى بود كه از پشت به اقتدار شاه وارد مى شد؛ اما در جهت ثروت اندوزى وقدرت فرقه بهائيت انجام مى شد.
تراكم سرمايه هژبر يزدانى به حدى بود كه او تمام ساختمان هاى بزرگ تهران نظير ساختمان پلاسكو وساختمان آلومينيوم وبرج سپهر (محل كنونى شعبه مركزى بانك صادرات) را خريدارى كرد. وى مالك هزاران رأس گوسفند بود به حدى كه وى در يك مورد 400 سگ گله از خارج به ايران وارد كرد. وى افزون بر بهره بردارى از شير ومواد لبنى وگوشت از چرم گوسفندان هم كارخانه چرم سازى وبعد كارخانه كفش ايران وفروشگاه زنجيره اى ايجاد كرد. در دهه پنجاه هژبر يزدانى به عنوان ثروتمند ترين مرد ايران انتخاب شد. همچنين وى صاحب شركت هاى شاهين كى، قند قزوين، كشت وصنعت ايران وآمريكا، كفش اطمينان، كفش ايران، فلور ايران و... بود. در آستانة پيروزى انقلاب، دولت ارتشبد ازهارى با هدف فريب مردم وبه بيراهه كشاندن مبارزات، هژبر يزدانى را به عنوان غارتگر بيت المال بازداشت ودر زندان قصر زندانى كرد.
وى در غروب 21 بهمن 1357 به همراه محورى رئيس وقت سازمان زندان ها از زندان فرار كرد وخود را به آمريكاى لاتين رساند ودر كاستاريكا همراه سناتور على رضايى مالك كارخانه نورد ولوله اهواز به كار دامپرورى در سطح كلان مشغول شد. افرادى مسلح به طور شبانه روزى از قصر واقامتگاه وى محافظت مى كنند.(29)
6. حبيب ثابت: مشهور به پاسال (PASAL) كه نام يك شركت بود. حرف P برگرفته از اول نام خانوادگى اصغر پناهى است كه در دربار نفوذ زيادى داشت. حرف A نيز نشانه، اميل عبود مسيحى لبنانى كه از بازرگانان وفاميل ادوارد چيتائيت يهودى لبنانى الاصل بود كه در ايران نمايندگى پژو ولاستيك ايتاليايى را داشت دو حرف SA نيز مربوط به ثابت وحرف L نشانة دكتر محسن لك بود كه با دربار مرتبط وصاحب نفوذ بود. درمجموع حبيب ثابت از يهوديان بهائى شده واز اهالى همدان بود ونماينده انحصارى اتومبيل فولكس واگن را در ايران داشت. وى اولين سرمايه دارى بود كه در اواخر دهه 1330 كارخانه هاى نوشابه سازى پپسى كولا را با مشاركت بهرام فرمانفرمائيان در ايران ايجاد كرد. بعد از اعتراض مراجع واعلام عمومى كه اين نوشابه گازدار، متعلق به بهائيان است، وى نام نوشابه را به اِسو (ESO) تغيير داد. وى اولين كارخانه مونتاژتلويزيون را در ايران با نام آر، تى، اى (RTE) ايجاد كرد كه مخفف راديو وتلويزيون ايران بود.
در سال 1347 دولت تصميم گرفت تا راساً اقدام به تأسيس فرستنده تلويزيون بكند؛ به همين سبب رضا قطبى، پسردايى ونامزد فرح پهلوى قبل از ازدواج با شاه، مأموريت يافت تا فرستنده جديد تلويزيون ايران را ايجاد كند. او هم پيش از مراسم تاجگذارى شاه، به سرعت اقدام به كار كرد. پس از راه اندازى تلويزيون در تهران، واحدى در آبادان هم توسط بهائيان تأسيس شد، تا به اين وسيله به ارزش هاى اعتقادى وسنتى واخلاقى مسلمانان ضربه بزنند. شاه هم طبق دستورى به گمرك اين امتياز را به حبيب ثابت داد، تا بدون هيچ گونه تعهد وپرداخت حقوق گمركى تلويزيون را وارد ايران كند. مهدى صابونچيان يكى از كارمندان دفتر حبيب ثابت، اموال وشركت هاى متعلق به حبيب ثابت را به شرح ذيل اعلام كرد: نمايندگى ريش تراش فيليپس، لوازم آرايش آمريكايى Roblon وعطر چارلى، نمايندگى شركت دارويى اسكوئيپ، نماينده شيرينگ آمريكا، يخچال كلويناتور، آبگرمكن وبخارى دئوترم، نمايندگى راديولوژى فيليپس، نمايندگى واردات يونيت هاى دندان سازى (امدا) و... .
غير از امور تجارى، ثابت در امور تبليغاتى هم براى بهائيان تلاش هايى مى نمود ومتون بهائى را با مبالغ كلان ترجمه وهمراه مبلغان بهائى به كشورهاى اسلامى آفريقا وآسيا اعزام مى كرد. حمايت محمدرضا از ثابت پاسال وبهائيان موجب شد برخى از بهائيان، شايعه بهائى بودن شاه را در محافل خود دامن زنند.(30) ثابت همچنين در امور سياسى هم فعال بود واز همة توان مالى واقتدار وروابط مافيايى اش در هرم حاكميت پهلوى براى سركوب مسلمانان بهره بردارى مى كرد.(31)
7. ارتشبد شفقت: رئيس ستاد ارتش كه بهائى بود ويكى از صدها گواه بر پيوند بهائيت با رژيم پهلوى به شمار مى رفت. در گزارش 6/6/1342 آمده است:
با تحقيقات وسيع وموثقى كه به عمل آمده وتحقيقات مذكور مورد نهايت وثوق واطمينان مى باشند، انتساب ووابستگى شفقت به فرقة بهائى تأييد شده وضمناً مشاراليه از جمله افراد معدود ومتنفذى است كه بهائيان ايران به وجودش افتخار ومباهات مى كنند وبه نفوذ وقدرتش اتكا مى كردند. عملاً هم ديده مى شود كه انتساب وى به رياست ستاد ارتش، افسران وابسته به اقليت بهائى در تظاهر به ديانت خويش بى پروايى بيشترى نشان مى دهند.(32)
8. ناصر يگانه: وى در پست هاى داديار دادسراى تهران، مستشار دادگاه استان، داديار ديوان كشور، مدير كل امور قضايى در سال 1342، نماينده قزوين درمجلس شوراى ملى ورئيس كمسيون بودجه ومعاون پارلمانى حسنعلى منصور نخست وزير وقت شاه فعال بوده است.
9. ارتشبد غلامرضا ازهارى: از ديگر بهائيان با نفوذ بايد به ازهارى اشاره كرد، او متولد 1288 بود. دورة ستادى خود را در آمريكا گذراند وسال 1342 به درجه سپهبدى رسيد. وى مشاغل مهمى را در ارتش نظير فرماندهى، دانشگاه نظامى نيروى زمينى ورياست ركن يك وآجودانى مخصوص شاه به عهده داشت. وى پس از استعفاى دولت شريف امامى در آبان 1357 از سوى شاه به نخست وزيرى برگزيده شد وسپهبد ابو الحسن سعادتمند بهائى را به وزارت اطلاعات منصوب كرد. ازهارى در كشتار مردم بى دفاع در روزهايى كه رژيم، حكومت نظامى بر كشور حاكم كرده بود نقش بسزايى ايفا مى كرد. البته حضرت امام رحمه الله عليه در پيام مهمى پس از روى كار آمدن ازهارى، مردم را به ادامه مبارزه واستقامت دعوت كرده وفرمود: (... نهراسيد، ما طالب حق خود هستيم وبه حقيم ودست خدا با ما است وبالاتر از دست ابرقدرت هاى شرق وغرب است؛ (يد الله فوق ايديهم).(33) ازهارى پس از فرار از ايران، به همراه افرادى از قبيل اشرف پهلوى، ارتشبد اويسى، ارتشبد بهرام آريانا وعده اى از سران ساواك، موجوديت ارتش رهايى بخش ايران (آرا) را اعلام كردند.(34)
10. سرلشكر ضرغام: از اميران بهائى ارتش بود كه بسيار به بهائيان تعصب داشت. وى در زمان نخست وزيرى دكتر منوچهر اقبال به وزارت گمركات وانحصارات ومدتى هم به وزارت دارايى منصوب شد. وى مدتى رياست سازمان چاى كشور ونيز اداره غله ونان تهران را عهده دار بود. زمانى هم رئيس بانك اصناف كه از سوى دو سرمايه دار بهائى به نام قباديانى وكوشانفر ايجاد شده بود برگزيده شد. همچنين چند سالى هم به رياست بانك نونهالان(35)، زير مجموعه شركت امنا كه صددرصد سرمايه آن از موقوفات بهائيان بود، منصوب شد وبعد مسؤوليت هايى در امر نساجى و... به دست آورد.(36)
11. ارتشبد فريدون جم: وى فرزند محمود جم، اولين همسر اشرف پهلوى ورئيس ستاد بزرگ ارتشتاران وسفير ايران در اسپانيا ووزير جنگ پيشنهادى كابينه بختيار بود كه البته آن را نپذيرفت. وزارت دفاع آمريكا در گزارش اطلاعاتى خود، او را معلم پيشين فرزند شاه ويك بهائى متعصب ودوست صميمى سرهنگ ايادى معرفى مى كند ومى نويسد: (شاه شخصاً بهائى گرى وترويج آن را در ايران تصويب وتأييد كرده است.(37)
12. پرويز ثابتى: وى متولد 1315 در مهدى شهر سمنان مى باشد. ثابتى به بهائى بودن خود به صورت صريح اشاره مى كرد ودر پرسشنامه سازمان امنيت اشاره مى كند كه از بدو تولد، در يك خانواده بهائى به دنيا آمده است. وى در بهمن 1337 به عضويت رسمى سازمان اطلاعات وامنيت معروف به ساواك در آمده. لازم ذكر است كه در آن دوره استخدام بهائيان قانوناً ممنوع بوده است.(38) وى پيش از انقلاب اسلامى گروهى مسلح زيرزمينى را كشف وخنثا نمود. به دليل همين تجربه شيطانى بود كه پس از انقلاب به مصر رفت وضربات جبران ناپذيرى به گروه هاى فعال اسلامى مصر وارد كرد.(39) ثابتى اكنون به كمك نيروهاى آمريكايى در عراق رفته وبه طور محرمانه براى نابودى حركت هاى اسلامى تلاش مى كند. او به منظور سازماندهى مجدد استخبارات عراق به طور محرمانه فعاليت مى كند. قطعاً او در اين حضور، منافع بهائيت وضربه زدن به كيان تشيع ونظام اسلامى را نيز در صدر برنامه هاى خويش دارد.(40)
13. على محمد ورقى: وى فرزند ولى الله ورقى متولد 1290 ليسانس اقتصاد از دانشگاه تهران ودكتراى علوم انسانى از دانشگاه سوربن پاريس بود. وى به نمايندگى رهبر بهائيان از عبدالبهاء در كنفرانس آمريكاى جنوبى در سال 1958 شركت كرد وبه دستور عبدالبهاء به بغداد وبيروت سفر كرد وبسيارى از تابستان ها را در اسرائيل غاصب به سر مى برد. وى از اياديان بهايى واز كسانى بود كه در انتخابات اولين اعضاى بيت العدل شركت داشتند. وى در بسيارى از كنوانسيون هاى منطقه اى از جمله آرژانتين، شيلى، اروگوئه و... به نمايندگى از عبدالبهاء شركت داشته ودر كنوانسيون هاى بلژيك ولوكزامبورك نيز نماينده مركز جهانى بهائى بود.(41)
14. مليحه نعيمى: او همسر سپهبد خسروانى از عوامل كودتاى 28 مرداد 1332 وفرزند عبدالحسين نعيمى از كارگزاران اصلى بهائيت ايران بود. در گزارش10/7/1345 ساواك آمده است:
خانم نعيمى يكى از بهائى هاى متعصب وبا نفوذ فرقة بهائيان ايران است وهمسر سرلشكر خسروانى كه چند سال قبل توانست به طور محرمانه شوهرش را به بهائيت گرايش دهد. خسروانى در حضور دكتر على محمد ورقى استاد دانشگاه كه از بهائيان متعصب ويكى از روحانيون بهائى است، رسماً بهائى شده وقرار بدين شده كه از لحاظ فقط پرستيژ وشؤون نظامى وبعضى پست هايى كه به وى محول گرديده، بهائى بودن وى از چهارچوب ديوار خانوادگى تجاوز نكند. خانم نعيمى چندى هم عهده دار انجام وظايف پدرش با سرويس هاى اطلاعاتى سفارت انگليس ومقامات انگليسى بود وسالى چند بار به اروپا مسافرت ودر كنفرانس هاى بهائيان جهان از طرف سازمان بهائى ايران شركت مى كرد وبه دليل انجام وظايف در جهت ترويج وتوسعة نفوذ بهائيان، مقام اول را بين بهائيان ايران دارا بود ... . شايع است كه پرويز خسروانى در كارهاى ادارى، افراد ودرجه داران وافسران بهائى را به طور غير محسوس بيش از سايرين مشمول لطف خود قرار مى دهد.(42)
اين گزارش به خوبى نشان مى دهد كه بعد از سركوب قيام پانزده خرداد، نفوذ بهائيان در ايران افزايش مى يابد ودر ارتش، دانشگاه ونيز عرصه هاى اقتصادى وفرهنگى افراد پرقدرتى از بهائيان بوده اند. همچنين وابستگى بهائيان به خارج از كشور وبه ويژه به انگلستان از اين اسناد به خوبى آشكار مى شود. اين وابستگى از نوع اطلاعاتى ويا به عبارت ديگر جاسوسى مى باشد.(43) با همين ملاطفت ها بود كه عدة زيادى به عضويت اين فرقه در آمدند.
15. عبدالحسين نعيمى: وى پسر ميرزا محمد نعيم، شاعر معروف بهائى بود. او از كارمندان سفارت انگلستان بود. در گزارش ساواك مورخ10/7/1345 چنين آمده است:
نعيمى در سال هاى 1320 الى 1324 رئيس كميته محرمانه سفارت انگليس در تهران وبا همكارى دبير اول سفارت انگليس (الن چارلزترات) در امور سياسى خارجى وداخلى ايران نقش مؤثرى داشته وخانم لمبتون(44) يكى از دوستان وهمكاران نزديك نعيمى بوده است. وى سال 1325 از سفارت انگليس كنار رفته وهمكارى خود را در امور سياسى وبه طور مخفيانه وغير محسوس با سرويس اطلاعاتى سفارت انگليس در تهران ادامه مى داده است. البته نبايد نقش مخرب نعيمى در نهضت جنگل بر اساس مأموريت محوله از سوى سفارت انگليس را هم فراموش كرد.(45)
16. پرويز خسروانى: فرماندهى ژاندارمرى ناحيه مركز در قضية كشتار پانزده خرداد 1342 وآجودانى فرح، معاونت نخست وزير ورياست سازمان تربيت بدنى ومديريت عامل باشگاه تاج از جمله سمت هاى وى بوده. نكته عجيب در زمان مسؤوليت هاى وى نامة تشويق محفل بهائيان به وى در تاريخ20 خرداد 1342 است آن هم با اطلاق اين عبارت: (تجاوز اراذل واوباش ورجاله وسوء عمل جهلاى معروف به علم بر قيام حق طلبانة ملت مسلمان به رهبرى مراجع عظام تقليد در رأس آن امام خمينى رحمه الله عليه وتقدير از زحمات وخدمات وسرعت عمل تيمسار، واين كه تاريخ امر بهائى آن جناب را در رديف همان چهره هاى درخشان ونگهبان مدنيت عالم انسانى ثبت وضبط خواهد نمود).(46)
برخى از بهائيان ديگر كه در ادوار مختلف در عصر پهلوى مسؤوليت داشتند، عبارتند از:
ليلى امير ارجمند: مشاور ويژه فرح ومدير برنامه هاى آموزشى وتربيتى شاه.
دكتر عباس شاهقلى: پسر سرهنگ شاهقلى، وزير بهدارى ووزير علوم.
اسفند فرخ روپارسا: نام او در شناسنامه فرخ روپارساى بود ووزير آموزش وپرورش، دختر فرخ دين پارساى بود كه از عناصر تأثيرگذار در اداره مطبوعات وسمت دادن به فعاليت بهائيان ورواج ابتذال در زمان رضا شاه وتا اواسط سلطنت محمدرضا بوده است.
منصور روحانى: وزير آب وبرق ونيز كشاورزى. وى همچنين عضو كانون مترقى هم بود. در دوره وى، كشاورزى ايران نابود شد. در ضمن وى سرپرست امور عمرانى بنياد پهلوى وقائم مقام بانك عمران در امور عمرانى شهرك غرب تهران ونمك آبرود بود.
عباس آرام: وزير امور خارجه. وى فرزند عليرضا چاى فروش از مبلغان بهائى بود. همچنين او وزير مختار ايران در واشنگتن ومديركل سياسى وزارت امور خارجه ووزير امور خارجه در دولت اقبال، علم، منصور وهويدا وسناتور انتصابى در مجلس سنا بود.
غلامرضا كيان پور: وزير دادگسترى.
منوچهر تسليمى: وزير بازرگانى واطلاعات.
سپهبد على محمد خادمى: رئيس هيأت مديره ومدير عامل هواپيمايى ملى ايران (هما) وعضو دفتر فرح ورئيس هيأت مديره شركت هتل هاى ايران وعضو هيأت مديره بانك عمران، واز اعضاى مؤسس كلوپ صهيونيستى روتارى.
حضور بهائيان در بيشتر مناصب نظامى، دولتى در زمان پهلوى بسيار زياد بود. مئير عزرى سفير اسرائيل غاصب در زمان پهلوى در ايران مى گويد:
پشتيبانى هاى سازمان يافته گروهى (بهائيان) در ورود به دستگاه هاى دولتى وبالا كشيدن ديگر هم كيشان، راه را براى يارگيرى هاى بيشترى باز مى كرد).(47) در گزارش جاسوسان آمريكايى آمده است: (... برنامه ها)ى اصلاحات ارضى وشركت زنان در انتخابات و...(به دكترين بهائى گرى بيشتر شباهت دارد تا به دين اسلام).(48) حضور فعال بهائيان در عرصه مديريت ارشد كشور وكابينه دولت موجب جهت گيرى بسيارى از تصميمات دولت به نفع اهداف اين فرقه وابسته به رژيم صهيونيستى وضد اسلام شده بود. در سال 1347 در يكى از كميسيون هاى فرقه بهائيت، سخنگوى كميسيون پس از ابراز خرسندى از پيروزى ارتش اسرائيل غاصب در جنگ با اعراب گفت:
پيشرفت وترقى ما بهائيان اين است كه در هر اداره ايران وتمام وزارت خانه ها يك جاسوس داريم وهفته اى يك بار از طرح هايى كه تهيه شده وبه وسيله دولت كه به عرض شاهنشاه آريا مهر مى رسد، گزارشاتى در زمينه طرح به محفل روحانى بهائى مى رسد ... .(49)
تأثير پيروزى انقلاب اسلامى بر فرقه ضاله بهائيت
بهائيانِ مولود دشمنان اسلام كه همواره توسط استعمارگران ومغرضان حمايت مى شد ند، با آغاز پيروزى انقلاب اسلامى، اقدام به فرار نموده وحتى سرمايه هاى خود را از ايران خارج كردند. آنان بلافاصله از سوى دولت هاى انگليس، آمريكا، كانادا و... به پناهندگى سياسى پذيرفته شدند. البته گروهى هم متوجه اشتباهات خود وفريبكارى رهبران خود شده بودند وبه دامان اسلام روى آوردند وتوبه كردند.
پس از انقلاب پرشكوه ايران وقطع حمايت حكومتى از اين فرقه ضاله، غربى ها از اين فرقه به عنوان حربه اى براى مبارزه تبليغاتى بر ضد نظام اسلامى استفاده كردند. بهائيان گريخته از ايران هم از هر فرصتى براى وارد كردن ضربه به نظام اسلامى وبه شكست كشاندن نظام استفاده كردند. در اين راه طرح ها وبرنامه وحتى سرمايه گذارى هاى كلانى هم انجام دادند. علاوه بر اين ها كمپانى هاى خبرى مثل بى بى سى، راديو فرانسه، راديو آمريكا، راديو اسرائيل با همة امكانات در اختيار اين فرقه صهيونيستى هستند وسعى مى كنند اين فرقه ضاله را در رسانه هاى خود، يك دين معرفى كنند.
با پيروزى انقلاب اسلامى بهائيان به يكباره تمام پشتوانه خود را در كشور از دست رفته مى ديدند وتمام آمال وآرزوهاى آنان نقش بر آب شده بود. در گزارش سفارت آمريكا به وزارت امور خارجه آن كشور در ژوئن 1979م (1359ش) آمده است: (يكى از نه نفر از مردان متفكر بهائيان گفت كه جامعه بهائى احساس مى كند از جهات ادارى، اجتماعى ومالى درحال مرگ است وبا بدترين بحران در تاريخ صدوبيست وهشت ساله اش مواجه شده است).(50)
در مجموع بايد گفت پيروزى انقلاب اسلامى ايران باعث شد ماهيت اصلى اين فرقه آشكار شود وپايگاه آنان را در ايران كه به اوج خود رسيده بود ودوران طلايى خود را سپرى مى كرد، ويران شود.
پس از پيروزى انقلاب اسلامى وقطع حمايت حكومتى از اين فرقة ضالة، غربى ها ودشمنان، از اين فرقه هم حربه اى براى مبارزه تبليغاتى بر ضد نظام مقدس اسلامى ساختند وطى اين سال ها هنوز هم به دنبال آسايش اين جاسوسان دست آموز هستند؛ براى نمونه مى توان به حمايت رونالدريگان ـ رئيس جمهور وقت آمريكا ـ از چند جاسوس بهايى اشاره كرد كه به جرم جاسوسى بيگانگان در جنگ تحميلى عراق بر ضد ايران دستگير شده بودند. حضرت امام خمينى رحمه الله عليه در پاسخ به آن حمايت ها فرمود:
نمى دانم اين كه در بعضى راديوها پخش كردند صحبت رئيس جمهور آمريكا را ملاحظه كرديد؟ كه ايشان از همه دنيا استمداد كردند براى اين كه اين بهايى هايى كه در ايران هستند ومظلومند وجاسوس هم نيستند وبه جز مراسم مذهبى به كار ديگر اشتغال ندارند وايران براى همين كه اين ها مراسم مذهبى شان را به جاى مى آورند، 22 نفرشان را محكوم به قتل كرده اند، ايشان از همه دنيا استمداد كرده كه اين ها جاسوس نيستند، اين ها يك مردمى هستند كه دخالت در هيچ كارى ندارند وروى انسان دوستى ايشان اين مسائل را مى گويند... .(51)
اگر ايشان (ريگان) اين مسائل را نمى گفت، خوب گاهى اذهان ساده احتمال مى دادند كه خوب اين ها هم يك مردمى هستند كه ولو اعتقاداتشان فاسد است، لكن مشغول كار خودشان هستند ...
لكن بعد از اين كه اقاى ريگان گفته اند، شهادت دادند به اين كه اين ها جز مراسم مذهبى چيزى ديگرى ندارند، باز هم مى توانيم باور كنيم؟ از آن طرف وقتى كه حزب توده را (به جرم جاسوسى) مى گيرند شوروى صدايش بلند مى شود كه يك عده مردم بى گناهى كه با جمهورى اسلامى هم موافق بودند ... دولت ايران بيخودى آمده است اين ها را گرفته وحبس كرده، از آن طرف هم آقاى ريگان مى گويد كه اين بهايى ها، بيچاره ها مردم آرامى، ساكتى مشغول عبادت خودشان هستند ... .
اگر اين ها جاسوس نيستند شما صدايتان در نمى آمد. شما براى خاطر اين كه اين ها يك دسته اى هستند كه به نفع شما هستند (اعتراض كرديد) ... آمريكا را مى شناسيم كه انسان دوستى اش گل نكرده كه حالا براى خاطر 22 نفر بهايى كه در ايران به قول خودشان گرفتار شدند، براى انسان دوستى يك وقت همچو صدا كرده وفرياد كرده وبه همه عالم متشبث شده است كه به فرياد اين ها برسيد. مردم شما را مى شناسند ... اگر دليلى ما نداشتيم به اين كه اين ها جاسوس آمريكا هستند ... طرفدارى ريگان از آن ها ... كافى بود.
بهائى ها يك مذهب نيستند، يك حزب هستند، يك حزبى كه در سابق انگلستان پشتيبانى آن ها را مى كرد وحالا هم آمريكا دارد پشتيبانى مى كند.
اين ها هم جاسوسند مثل آن ها ... مسأله اين است كه طرفدار اين ها شما آقاى ريگان هستيد...).(52)
نتيجه
دوران پهلوى بستر بسيار مناسبى براى رشد ونفوذ بهائيان در ايران شده بود. با حمايت هايى كه شاه از اين گروه مى كرد وپست هاى اجرايى ومقام هايى دولتى كه بهائيان به دست مى آوردند ـ به ويژه از دهة قبل از پيروزى انقلاب اسلامى ـ وحمايت هايى كه از سوى استعمار گران ـ به ويژه آمريكا وانگلستان ورژيم غاصب اسرائيل ـ باعث شد ايران سرزمين امن وپر از نعمت براى بهائيان شود. بهائيان در زمان پهلوى دوران طلائى خود را سپرى مى كردند؛ ولى با روشنگرى حضرت امام خمينى رحمه الله عليه وپيروزى انقلاب اسلامى در سال 1357 همه برنامه ها ومعادلات آنان بر هم خورد والحمد الله نام مقدس اسلام پاينده ماند وان شاء الله اين انقلاب به انقلاب حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف متصل خواهد شد.
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(1) روح الله حسينيان، سه سال ستيز مرجعيت شيعه، مركز اسناد انقلاب اسلامى ايران، تهران، 1382ش، ص3-172.
(2) خاطرات ارتشبد حسين فردوست : ظهور وسقوط سلطنت پهلوى، تهران، انتشارات اطلاعات، 1368، مؤسسه مطالعات وپژوهشهاى سياسى، ج1، ص374 و375.
(3) سيد سعيد زاهد زاهدانى، بهائيت در ايران، مركز اسناد انقلاب اسلامى ايران، سوم، تهران، 1384ش، ص251.
(4) حسين فردوست، پيشين، ج1، ص374.
(5) پروين غفارى ، تا سياهى در دام شاه، مركز ترجمه ونشر كتاب، تهران، 1376ش، ص64.
(6) همان، ص84 ـ 85.
(7) حسين فردوست، پيشين، ج1، ص377.
(8) سيدسعيد زاهدانى، پيشين، ص247 و248.
(9) همان، ص251، گزارش به ساواك در تاريخ 19/5/1350.
(10) آرشيو مركز اسناد انقلاب اسلامى، پرونده بهائيت آذربايجان (به نقل ازماهنامه زمانه، سال 6، شماره 61)، 1386ش، ص78.
(11) امام خمينى، صحيفه نور، ج1، ص44.
(12) همان، ص12.
(13) همان، ص34 و35.
(14) حسين فردوست، پيشين، ج1، ص202.
(15) همان، ج2، ص199-204.
(16) مصطفى الموتى، ايران در عصر پهلوى، ج5، لندن، بى نا، 1368ش، ص314.
(17) محمود، حكيمى ، مسابقه غارتگرى، تهران، سازمان پژوهش وبرنامه ريزى آموزشى، انتشارات مدرسه، 1383ش، ص91.
(18) حسين فردوست، پيشين، ج1، ص201 ـ 204.
(19) پروين غفارى، پيشين، ص106.
(20) حسين فردوست، پيشين، ج2، ص367-373.
(21) گزارش ساواك 18/11/1343، همان، ص385.
(22) احمد اللهيارى ، بهائيان در عصر پهلوى، دفتر پژوهش هاى مؤسسه كيهان، ج31، نيمه پنهان، 1387ش، ص130.
(23) حسين مير، تشكيلات فراماسونرى در ايران، انتشارات علمى، 1371ش، ص210.
(24) حسين فردوست، پيشين، ج2، ص468 و469.
(25) همان، ج1، ص374.
(26) همان، ج2، ص510.
(27) همان، ج1، ص377.
(28) انقلاب اسلامى به روايت اسناد ساواك، ج10، ص54.
(29) احمد اللهيارى، پيشين، ص194 ـ 200.
(30) همان، ص189.
(31) همان، ص192.
(32) فصلنامه مطالعات تاريخى، سال اول، ش3، تابستان1383ش، ص321 و322.
(33) امام خمينى، پيشين، ج2، ص109.
(34) احمد اللهيارى، پيشين، ص148.
(35) اين بانك در زمان محمدرضا پهلوى با سود ساليانه چهل ميليون تومان از پرسودترين بانك هاى كشور بود.
(36) همان، ص157.
(37) اسناد لانه جاسوسى امريكا، ج37، مسلك هاى سياسى استعمارى ، گزارش اطلاعاتى محرمانه وغيرقابل انتشار براى ملل بيگانه، سند شماره 1، ص7.
(38) سيدسعيد زاهدانى، پيشين، ص242.
(39) احمد اللهيارى، پيشين، ص137.
(40) حاميان شيطان، پيشينه عملكرد بهائيت وتكاپوى آن در جهان معاصر به ضد اسلام وايران، 1384ش، بى نا، ص12 (به نقل از بهائيان در عصر پهلوى، ص138).
(41) احمد اللهيارى، پيشين، ، ص33.
(42) حسين فردوست، پيشين، ج2، ص455.
(43) سيدسعيد زاهدانى، پيشين، ص243.
(44) خانم لمبتون از معروف ترين جاسوسان انگليسى مقيم ايران بود كه تحت پوشش وابسته فرهنگى وخبرنگار راديو بى بى سى براى سازمان اينتليجنت سرويس كار مى كرد. سر ريدر بولارد سفير كبير انگلستان در تهران، او را به سرپرستى امور اطلاعاتى وجاسوسى سفارت منصوب كرده بود. او علاوه بر زبان وادبيات فارسى به زبان هاى عربى وتركى تسلط كامل داشت. لمبتون از جاسوسان نامدارى بود كه بعدها تجارب خود را به صورت كتب گوناگون در اختيار دانشگاه هاى انگليس گذاشت ودر جايگاه استاد ايران شناسى به تدريس پرداخت. (براى اطلاعات بيشتر ر.ك : نيمه پنهان، ج2، دفتر پژوهش هاى مؤسسه كيهان، چهارم، 1379ش، ص9-48).
(45) عبدالله شهبازى، جستارهايى از تاريخ بهايى گرى ايران، فصلنامه تاريخ معاصر، سال 7، ص50.
(46) سيد حميد روحانى، نهضت امام خمينى، ج1، تهران، عروج، چ پانزدهم، 1381ش، ص1516.
(47) يادنامه خاطرات مئير عزرى، ج1، سال 2000 ميلادى، ص331.
(48) اسناد لانه جاسوسى آمريكا، شماره 37، ص7.
(49) جواد منصورى ، تاريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد، سند 93/2.
(50) بهائى گرى، اسناد لانه جاسوسى، ص9، (به نقل از ويژه نامه ايام، ش 29، سال 1386، ص52.).
(51) امام خمينى، پيشين، ج17، ص266، مورخه 7/3/1362.
(52) امام خمينى، پيشين، ج17، ص266 و267.