المسار:
فارسی » مقاله هاى مهدوى
الفهرس
مقاله هاى مهدوى

(۱۵۴) آسيب شناسى فرهنگ انتظار ومهدى باورى

آسيب شناسى فرهنگ انتظار ومهدى باورى

غلام رسول محسنى ارزگانى

چكيده ى مقاله
اين نوشتار در پى بررسى آسيب شناسى فرهنگ انتظار ومهدى باورى است. آنچه كه در اين تحقيق ابتدا ارائه مى گردد، مفهوم آسيب شناسى در مهدويت، پيشينه وخاستگاه خرافات وراهيابى آن در مهدويت است. سپس آسيب طولانى شدن غيبت، يأس ونااميدى از ظهور بررسى شده وعوامل آسيب نااميدى كه عبارت از: انحطاط بشر وسقوط ارزشها، غفلت از خدا وبيگانگى از تكاليف، بررسى وتحليل گرديده وارائه مى گردد.
در محور ديگر اين بحث راهكارهاى اين نوع آسيب بررسى شده به نمونه هايى از آن كه عبارت از تقويت موعود باورى، اطمينان به پيروزى صالحان ووعده الهى باشد، تبيين مى گردد. در محور سوم از آسيب شناسى، تأثيرگذارى مدعيان مهدويت است، كه به تحليل آن پرداخته شده وسپس علل وانگيزه هاى آن در دو محور حضور وغيبت امامان(ع) بحث مى شود. از علل وانگيزه مدعيان مهدويت در زمان حضور به عنوان نمونه، تهديد شخصيت حقيقى امام مهدى (ع) يعنى رهبرى آن حضرت، وتهديد شخصيت حقوقى وپايگاه مردمى مهدويت وريشه هاى نفاق كه آسيب جدى هر انقلاب وتشكل است بيان مى گردد. در پايان، علل وانگيزه هاى مدعيان در زمان غيبت عوامل جذب آنها اشاره شده است.
مقدمه
فرهنگ وانديشه انتظار مانند هر فرهنگ وانديشه ديگر داراى آسيبى است كه اگر به آنها توجه نگردد ميتواند آثار منفى وتخريبى داشته باشد. البته آسيب ها بر اساس زمانها ومكان ها ممكن است متفاوت باشد، چنانكه آثارى كه براساس ديدگاهها عرضه مى شوند، از يك سو انديشه مهدوى وفرهنگ انتظار را در اذهان مخاطبان خود در حد يك انديشه اجتماعى، چون ديگر انديشه هاى اجتماعى تنزل داده انديشه منتظران، بخصوص جوانان را نسبت به قطعيت واقعه ظهور دچار ترديد مى كند. از سوى ديگر، انديشه مهدى باورى را از همه پشتوانه هاى غيبى والهى تهى ساخته وامام مهدى را در قالب رهبر يك جنبش اجتماعى، چون هر رهبر اجتماعى ديگر گرفتار سازوكارهاى جوامع بشرى مجسم مى سازد. با اين وصف، آثار وپيامدهاى مخربى براى انديشه مهدوى وفرهنگ انتظار وارد مى سازد.
نكته قابل توجه اينكه، وعده به ظهور وانتظار امام مهدى به عنوان انسان عدالت گستر، از همان سالهاى آغازين اسلام، يعنى عصر رسول گرامى (ع) آغاز شده ودر عصر امام باقر(ع) وامام صادق(ع) به اوج خود رسيد. با توجه به اين موضوع بود كه مجموعه قابل توجهى از روايات در ارتباط با موضوع تولّد، غيبت، حوادث پيش از ظهور وبعد از آن شكل گرفتند. اما حوادث مختلف سياسى، اجتماعى كه در طول تاريخ اسلام ودر عصر خلافت امويان وعباسيان رخ داد، موجب شد كه گروهها واقشار مختلف، از آن جمله دستگاه خلافت وصاحبان قدرت، گروههاى معارض وافراد كه متأثر از انديشه وآموزه هاى يهوديت و... بودند، با اغراض وانگيزه هاى مختلف به جعل وتحريف در اين مجموعه روايات پرداخته، اين روايات را بر جريان فكرى يا شخصيتى خود منطبق كنند؛ ويا بوسيله آنها با جريان خط اصيل امامت مقابله نمايند. ويا اينكه با ارائه چهره اى خشونت طلب از امام مهدى (عجل الله فرجه)، مردم را از انتظار آن حضرت بر حذر دارند.(1)
از طرف ديگر، از آنجايى كه موضوع مهدويت ومنجى گرائى ومباحث مربوط به آينده وآخرالزمان، جذابيت خاصى دارد، موجب شده است كه در طول تاريخ، خرافات وانديشه هاى موهوم بسيارى بر حول اين باور واعتقاد نيز شكل گيرد. اين روند در عصر حاضر نيز، بدليل گرايش مردم به فرهنگ مهدويت، گاه با انگيزه هاى خيرخواهانه وگاه با انگيزه هاى سودجويانه، به ترويج خرافات وانديشه هاى موهوم در ميان مردم مى پردازند.
از اين رو است كه انديشه مهدويت ومهدى باورى نيازمند آسيب شناسى مستمر وروزآمد از سوى پژوهشگران متعهد وزمان شناس است، تا در معرفى صحيح امامت امام عصر (عجل الله فرجه) قدم برداشته، ورهاورد فكرى واعتقادى آن حضرت را به منتظران آن معرفى كنند؛ چون شناخت ومعرفت، بهترين وسيله آسيب زدائى ومبارزه با انديشه هاى انحرافى وكج انديشى است. بنابراين در اين نوشتار سعى شده كه آسيب هاى مهم ومخرب كه در طول تاريخ بر منتظران خاتم اوصيا، حضرت حجت ابن الحسن العسكرى (عجل الله فرجه) وارد گرديده شناسايى ومورد تحليل وارزيابى قرار گيرد وتا حدودى راهكارهاى ارائه گردد.
مفهوم آسيب شناسى در مهدويت
اصطلاح آسيب شناسى، عبارت از عاملى است كه سبب اختلال، ناهنجارى وآفت در پديده ها وانديشه ها مى شود، بنابراين، هرگاه مفاهيم وآموزه هاى مهدويت در دين مورد بدفهمى قرار گيرد ويا به صورت نابجا القا شود، آسيب هاى چشم گيرى در اين حوزه آشكار خواهد شد. وبه بيان ديگر مى توان گفت: منظور از آسيب شناسى مهدويت اين است كه كجروى ها وكج انديشى هايى كه تا بحال در اين حوزه فكرى واعتقادى صورت گرفته است، مورد بازشناسى قرار گيرد تا نهايتاً مفاهيم وديدگاههاى مهدوى در دين به دور از اختلال هاى مفهومى ومصداقى ياد شده بازآفرينى شود.
چنانكه برخى از محققان آسيب شناسى دينى وآموزه هاى آن، را اين چنين تعريف كرده اند: آسيب شناسى دينى وآموزه هاى مربوط به آن عبارت از شناخت وشناسائى اشكالات وايرادات است كه ترديد، انحراف ودودلى در دين وامورات دينى وارد شده ويا ممكن است وارد شود.(2) بنابراين، شناخت علل وعوامل آسيب زا در محور مهدويت، نيز در خور توجه است. مثلاً، ترديد به آموزه ها واعتقادات مربوط به مهدويت از جمله عوامل انحراف در مهدويت است كه آسيب هايى جديى را در مهدى باورى بدنبال دارد؛ چون نشانه سلامت فرد در حوزه اى باورهاى اعتقاد به مهدويت، برخوردارى از باور قلبى وعميق به آموزه ها ومعارفى است كه در اين حوزه دينى وارد شده است.
چنانكه ثبات وپايدارى در دين وآموزه هاى دينى به قوت يقين وابسته است. چنانكه اميرمؤمنان فرموده است: (ثبات الدين بقوت اليقين)(3) اين مساله در مباحث مهدويت از جايگاه ويژه‎اى برخوردار است؛ اگر فردى در اين گونه موارد به ترديد وسستى دچار شود، تزلزل در اعتقادات او نسبت به وجود امام زمان (عجل الله فرجه)، از ناحيه همين خلأ يقين در افراد است كه بعد از اين به آن اشاره مى شود. بنابراين، نمونه هايى از آسيب هايى كه دامنگير انديشه مهدويت شده ودر پى انحراف فرهنگ وآموزه هاى مهدويت وامامت حضرت (حجه ابن الحسن عسكرى (عجل الله فرجه)) مى باشند اين گونه ارائه مى گردد.
آسيب خرافات ويا خرافه گرايى
الف) معناى لغوى خرافات

خرافه در لغت، سخن بيهوده ولى خوشايند ومليح، امّا بيرون از مبناى عقل وناسازگار با آموزه هاى شرع وعرف عام را گويند. وهمچنين به چيزى گفته مى شود كه علم به حقيقت آن نداشته باشيم وندانيم كه خير است يا شر.(4)
با توجه به اين معنا، خرافات عبارت است از اعتقاد بى اساسى كه با عقل ومنطق وعلم وواقعيت، سازگارى نداشته باشد. در بين همه خرافات، خرافات مذهبى بدترين نوع آن بوده است؛ زيرا، وقتى كه انديشه اى موهوم وخرافى، رنگ دينى بگيرد، بر همه افكار وكردار انسان مذهبى سايه خواهد افكند ووسيله تحريف افكار وانديشه هاى اعتقادى او خواهد شد.
علل وعوامل پيدايش خرافى وزمينه گسترش آن، از ديدگاههاى دانشمندان متفاوت است. روانشناسان علت عمده اعتقاد به خرافات را (تقليد كوركورانه) مى دانند واين نظريه را به همه جوامع بشرى تعميم مى دهند. اما از ديدگاه جامعه شناسى وروانشناسى اجتماعى، جامعه بدون تقليد قابل تصور نيست، ولى هر تقليدى هم، پذيرفتنى نمى باشد.(5)
ب) پيشينه وخاستگاه خرافات
در متون وانديشه دينى، موارد سخن از خبر دادن ماوراى طبيعت به ميان آمده اند. گزارشهايى درباره توانائى برخى انبياء الهى واولياء خداوند كه حتى منصب رسالت ونبوت را ندارند به چشم مى خورند. اما هرگاه اينگونه موارد را تعميم داده وبدون قاعده خاص، منهاى زمانى ومكانى خاص ويا شخص بخصوص امر شدنى وقابل قبول بداند، خودبخود به نوعى خرافه منجر شده وراه را به سوى مدعيان كاذب باز كرده وبه بازار خرافه گرائى رونق مى دهد.(6) اما در اين جهت شكى نيست كه معتقدان به اديان الهى، قاعده خرق عادات، اعجاز ومعجزه را پذيرفته ومعتقد بدان مى باشد. ولى اين دليل بر آن نمى شود كه بايد هر خيالبافى هايى را بدون قاعده وضابطه مندى بپذيرد وآن را به عنوان يك اصل كلّى تلقى نمايد.
با اين وصف، از جمله افتخارات پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) را مبارزه جدى با اوهام وخرافات دانسته واو را شستشو دهنده افكار وانديشه هاى خرافى جاهلى مى داند.
چنانكه از امام كاظم(ع) چنين نقل شده است: (هنگامى كه ابراهيم، فرزند رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) رحلت كرد، آفتاب گرفته شد. مردم گفتند: اين خورشيدگرفتگى لابد به سبب مرگ فرزند پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) بوده است؛ اما پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) بر منبر رفت وپس از حمد وثناى الاهى، ماه وخورشيد را دو آيه از آيات الاهى دانست كه به امر خدا در جريان هستند، كسوف وخسوف را پديده هايى معرفى كرد كه به سبب مرگ يا تولد كسى پديدار نمى شوند).(7)
حقيقت مطلب اين است كه حقيقت گرائى، در انديشه انسانهاى واقع بين، با ديد خرافه وخرافات گرائى قابل جمع نيست؛ زيرا، ترديدى در آن نيست كه انتشار اين خبر كه كسوف به سبب مرگ فرزند پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) بوده، باعث ارادت بيشتر مردم به آن حضرت مى شد. اما پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) نمى خواست خرافات پاى گرفته وريشه آن در انديشه رسوخ پيدا كند. لذا آنرا يك عقيده خرافى تلقى كرده ومردم را از اينگونه انديشه بر حذر داشت.
در گذشته هاى تاريخ، وهمچنين در دنياى معاصر وانديشه هاى نوظهور، بيشترين قلمرو خرافه ها در محدوده عقايد، بيش از احكام واخلاق مى باشد. از اين جهت است كه عقايد خرافى به گونه هاى مختلفى، هرچند گاهى شكل گرفته وعده اى از انسان هاى پاك وساده انديشان را به دام خود اسير مى كند.
ج) راهيابى (خرافه) در انديشه موعودگرائى ومهدويت
موعودگرائى ومهدى باورى كه در انديشه همه اقوام، ملل ونيز تمامى فرق ونحل وجود دارد. اما راستى ترين باور واعتقادى ترين آن، متعلق به اسلام، بخصوص مذهب تشيع است. اين باور وتفكر آينده نگرى صحيح، موجب گرديده است كه اميدى خوش به آينده داشته باشد.
اما در عين حال، در طول تاريخ عده اى با بهره مندى كاذب از اين باور، وعقيده پاك انسانهاى مهدى باور سوءاستفاده نموده وسعادت آنها را به آسيب جدى روبرو ساخته، تله هاى انحرافى وخرافى را در مسير راه عاشقان مهدى بكار گذاشته وآنها را اسير اغراض شوم كرده اند. ويا به تعبيرى: ظهور تفكرات خرافى در موعودگرائى ومهدويت باورى، ناشى از تحركات بت هاى ذهنى طمع ورزان رواج يافته اند، تا بهره گيرى از خرافات وخرافه گرائى در جهت طمع ورزى آسان تر گردد.
از طرف ديگر، مكتب هاى شيخيه، بابيت، ازليت وبهاييت و... هركدام به فرهنگ دشمنان مهدى ستيز رونق داده وطمع آنان را تحريك كرده است؛ وهمچنين، ابعاد ودامنه خرافات را در اسلام وانديشه مهدى گرائى گسترش داده وظهور خرافه هايى را در آموزه هاى موعودگرايانه توسعه دادند. چنانكه در سال هاى اخير، در باب مهدويت شاهد آن هستيم كه بازار آلايشهاى خرافى در باب مهدويت محل كسب عده اى را گرم كرده ومقدس مآبهايى ظاهر گشته وبه نوعى، خود را ارتباط با امام زمان (عجل الله فرجه) مى دانند.
انسانهاى ساده دلى را گرد خود جمع مى كنند. اين پديده ها هرچند بيشتر گردد ودر گوشه وكنار توسعه يابد، طمع بيگانگان را نمى شود در اين مسير ناديده گرفت؛ بلكه بهره گيرى آنها از اين نوع پديده بيش از پيش رونق خواهد گرفت.(8)
روى اين جهت است كه آيت الله جوادى آملى در ديدار با اعضاى گفتمان مهدويت تاكيد بر اين دارد كه در جهت مدعيان رؤيت بايد روشنگرى گردد، تا اينگونه اهل بساط، بساطشان را جمع كنند؛ چون مردم به شدت به حضرت علاقه مند وارادتمندند، اگر كسى ادعاى رؤيت بكند وظاهر صلاح هم باشد ممكن است مورد قبول قرار گيرد. اين كارها مشكلات فراوانى را بوجود مى آورد.(9)
اينگونه سفارشها واحساس خطر از ناحيه بزرگان دينى جهتش آن است كه امروز محافل ومجالسى براى جلب وتوجه وجذب به مهدويت، فلسفه انتظار وغيبت را به فراموشى سپرده اند، صرفاً به نقل خواب ورؤياها وحكايتهاى بى اساس وضعيف عده اى را مشغول داشته وهر روز نويد ظهور ويا ديدار با مهدى (عجل الله فرجه) را مى دهند. وهمچنين، آنان را از مسئوليت سنگين منتظران ووظايف آنها در زمان غيبت غافل كرده وبر آن مى دارند كه امام (عجل الله فرجه) را در خلوت ها جستجو كرده وتوسلات وختم ها را بايد زياد كرد، تا اينكه راهى براى ملاقات وتشرف به حضور حضرت فراهم گردد. قطعاً اگر اين قبيل افراد به آرزوى خود دست نيابند، وراهى براى ملاقات پيدا نكنند دچار دلزدگى ونااميدى شده وشايد به طور كلى از فرهنگ مهدوى روى گردان شوند.
طولانى شدن غيبت، يأس ونااميدى از ظهور
از ديگر آسيب هاى كه در مهدى باورى زيان آور بوده وذهنيت منتظران را خدشه دار مى كنند، مطرح كردن اين سوال است كه غيبت چه زمانى پايان مى يابد؟ اگر نجات دهنده وجود دارد وظهور كننده هست چرا ظهور نمى كند وبه اين ظلم ها خاتمه نمى دهد. اگر آينده بشريت اميدوار كننده هست، روزنه اين اميد كى روى مردم باز مى شود؟
دغدغه بعضى انديشه هاى كه نتيجه يأس ونااميدى از آينده را بدنبال دارد. افزون بر اينكه اصل زندگى انسان را آسيب پذير مى كند، آينده نگرى كه درباره انتظار از مصلح بزرگ وسعادت بشرى است، نيز آسيب پذير كرده وانديشه منتظران را تبديل به يأس ونااميدى مى نمايند، تا آينده را تاريك ديده واز آن نااميد گردد.
نتيجه اين انديشه ها، از آن جهت نااميدى است كه آنها خود را در يك جهان عاطل وباطل مى بيند. واز جهان ونظام هستى، فقط همان دلخوشى به ظاهر را فهميده اند؛ فلذا از آينده نااميد بوده وبه آن نگران اند. هر گاه انسان از جهان واز زندگى چنين تصورى داشته باشد، آينده را تاريك وبى معنا مى بيند. اينگونه انديشه ها اگر در جامعه منتظران مهدويت رسوخ پيدا كند، چنانكه كم كم رسوخ پيدا كرده است، قطعاً آسيب پذير شده واميد آنها به يأس ونااميدى تبديل خواهد شد. از اين جهت است كه حكمت واسرار غيبت را ناديده گرفته واز طولانى شدن آن احساس نااميدى مى كنند وآينده غيبت در نظر آنها تاريك جلوه مى كنند.
اما در انديشه اسلام كه ا ساس وريشه مهدويت است، روح منتظران را اينگونه مى پروراند وپرورش مى دهد كه نه تنها در آينده از جهان وشكوفايى آن نگرانى ندارد، بلكه آن ها را در انتظار مصلح بزرگ حريص تر كرده وانتظار امنيت آنرا شب وروز آرزو مى كنند. وهر انسانى مؤمنى، اندك توجهى به آموزه دينى ومعرفتى آن بكند، آسيب نااميدى هيچگاه به آن آسيبى نرسانده وطولانى شدن غيبت وظهور، او را از صفات منتظران حقيقى خارج نخواهد كرد. چون قرآن كريم يكى از مهمترين اسباب آرامش روحى ورفع دلهره را ايمان به خداوند مى داند چنانكه مى فرمايد: (الذين آمنوا ولم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن وهم مهتدون) (انعام:83) كسانى كه ايمان آورده وايمانشان آشفته اى به ظلم نباشد آنها در امنيت وآرامش بوده واهل هدايتند.
درباره اوليا ودوستان خدا آمده است: (ان اولياء الله لا خوف عليهم ولا هم يحزنون) (يونس:92) اوليا خداوند، خوف واندوه ندارد زيرا خوف واندوه براى كسانى است كه زندگى فعلى خود را آشفته ديده واز آينده نگران باشد. هيچ كدام اينها براى اهل معرفت وايمان مصداق ندارد؛ فلذا خوف اندوه هم در آن ها راه ندارد.
بنابراين، در انديشه منتظران امام مهدى (عجل الله فرجه)، ايمان به خداوند، عمل صالح وتوجه به او، اساس وبنياد انتظار را تشكيل مى دهد. گروهى كه با اين انديشه وباور باشند، يأس ونااميدى از آينده نداشته وطولانى شدن غيبت، هيچگاه آنها را از ظهور نااميد نمى كند وآسيبى به آينده نگرى صحيح نيز وارد نخواهد كرد.
وهم چنين، اگر به حقيقت وفلسفه غيبت توجه شود، آينده خوب وخوش بينانه اى در انتظار آن است؛ زيرا ظهور حضرت مهدى وآشكار شدن از غيبت، ظهور ارزشهاى است كه بر جامعه انسانى حاكم خواهد شد. وقرآن كريم، ظهور اين غيبت را، پيروزى ايمان بركفر، غلبه صالحان بر ستمگران دانسته ونويد اين آينده روشن را نيز داده است.(10) بر اين اساس، نگرانى هاى بشر نسبت به آينده از بين رفته واعتقاد منتظران را از هر آسيبى مصون مى دارد.
يكى از فرضيه هاى آينده نگرى كه انديشه وافكار منتظران را از آسيب بيمه مى كند، اعتقاد داشتن بوجود حجت الهى در عالم، وانديشه رابطه فيض ميان عالم وخالق هستى است روى اين قاعده، هر چند غيبت طولانى باشد ومردم از فيض حضور امام وحجت الهى محروم باشد، ولى اين حرمان با عنايت اين قاعده (رابطه فيض بودن) جبران شده ومرهم دلها ووسيله رفع دلهره ومايه آرامش خواهد شد. اما اين عقيده، از عقيده هاى است كه مختص مذهب تشيع وپيروان اهل بيت(ع) است.
چنانكه، هانرى كربن، فيلسوف واسلام شناس فرانسوى مى گويد: (به عقيده مذهب تشيع، كه تنها مذهبى است كه رابطه هدايت الهيه را ميان خدا وخلق براى هميشه حفظ داشته وبه استمرار ولايت اعتقاد دارد... تنها مذهب تشيع است كه مى گويد: نبوت با رحلت حضرت محمد (صلى الله عليه وآله وسلم) ختم شده اما ولايت كه همان رابطه هدايت وتكميل است، پس از رحلت آن حضرت هم چنان باقى است. مهدى حقيقى زنده است كه هرگز نظرهاى علمى نمى توانند او را از خرافات بشمارند واو را از فهرست حقايق حذف كنند.(11)
بنابراين، داشتن چنين اعتقادى به حضرت مهدى (عجل الله فرجه)، هيچگاه غيبت او باعث يأس ونااميدى نخواهد شد. بى قرارى، ناآرامى در زندگى ونااميدى از آينده براى انديشه هاى است كه وجود حضرت مهدى (عجل الله فرجه) را اينگونه باور نكرده واز غيبت آن حضرت مفهومى ديگرى فهميده است؛ فلذا در معرض آسيب نااميدى قرار گرفته وآينده بشريت را تاريك مى بيند.
عوامل آسيب نااميدى
از واقعيت هاى زمان معاصر، پيشرفت علم ودانش صنعتى است. اين نيز واقعيت ديگرى است كه استفاده نادرست از آن، نه تنها بشر را از آن خوشبخت نكرده، بلكه مايه گرفتارى،نگرانى وبدبختى هاى روز افزون براى آنها گرديده است؛ زيرا، همين سوغات وتحفه هاى علم وصنعت است كه امروز نه تنها آرامش جهانى را از مردم سلب نموده، بلكه آرامش خانوادگى وروحى را نيز از بسيارى گرفته وآنها را گرفتار دلهره، ترس واضطراب از آينده خود ونسل جديد كرده است. فساد اخلاقى، تعدى وتجاوز از نمونه هايى است كه هر لحظه جامعه را تهديد به تباهى كرده واز دين ومعتقدات دينى بيگانه مى كند.
هر روزى كه بر اين سيره عملى جامعه مى گذرد، نااميدى از آينده ونگرانى از آن بيشتر مى گردد. از پديده هاى آينده نگرى در آموزه هاى دينى، اعتقاد به غيبت وظهور حضرت مهدى (عجل الله فرجه) است كه در سايه آشفتگى هاى اجتماعى وگرفتارى هاى روزافزون بشرى، اين اعتقاد نيز دستخوش نااميدى شده وبشر آينده خود را در هاله اى از نگرانى ودلهره مي- بيند. به نمونه اى از عوامل نااميدى اشاره مى شود.
1 - انحطاط بشر وسقوط ارزشها
يكى از عوامل شوم وحشتناك نااميدى، انحطاط بشر وانسانيت از درجه انسانيت وسقوط ارزشها مى باشد. اين عامل يأس ونااميدى در دنياى كنونى همانند يك بيمارى واگيردار ومسرى در زندگى همه انسانها راه يافته ومانند يك بلاى عمومى وخطرناك كليه جوامع بشرى را تهديد مى نمايد. زيرا در برابر اين عامل خانمان برانداز هيچگونه عامل بازدارنده وجود ندارد، تا روزنه اميد براى آينده وصلح آن باشد.
در اثر همين عامل شوم است كه هر روز جوانان ونوجوانان را از تحصيل باز داشته وآنها را در چنگال اعتياد وفحشا گرفتار مى سازد. از هدايا وتحفه هاى صنعت وتمدن،ماهواره، وسى دى هاى ضد ارزشى وانسانى است. كه بسيارى از خانواده ها را در معرض سقوط انسانى قرار داده واز ارزشهاى دينى بيگانه كرده است.
از اين جهت است كه، در جهان كنونى، زندگى از مسير صحيح خود منحرف گرديده، سعادت انسان ها مورد تهديد جدى قرار مى گيرد. از آن طرف، اگر به اميال نامشروع خود دست نيابد، وجود خود را لغو وبيهوده تلقى مى كنند وزندگى را پوچ وبى معنا مى دانند. براى اين كه از اين وضع رنج آور رهايى يابد، دست به انتحارو خود كشى مى -زنند.(12)
بنابراين، وضعيت كه امروز بر دنيا حاكم است، هداياى دنياى صنعت، در جهت سقوط انسانيت وارزش هاى انسانى، به عنوان سفره گسترده در اختيار جامعه، بخصوص نسل جوان قرار مى گيرد، طبيعى است كه ازرشهاى انسانى ودينى سقوط كرده انحطاط وپستى بر جامعه حاكم خواهد شد. عده ى محدودى از انسانهاى كه يا براساس همان فطرت درونى وخدادادى خود ويا در اثر عوامل بيرونى بهره از معرفت دينى واز ارزشهاى آن برده اند، وبه آن پاى بندى دارند، آنان نيز در اثر جوى نامناسب وفضاى ناخواسته ى حاكم بر جامعه، ترديدى به آموزه هاى دينى پيدا كرده، كابوس نااميدى انديشه آنها را نيز مخدوش كرده واز آينده خويش نااميد مى گردد چنانكه:
همه چيز جامعه بشرى وارونه ودگرگون جلوه گر شده وافراد به سبب نابود شدن الفت وهمبستگى، خود وزندگى خويش را پوچ وتهى از ارزشها مى بينند، از اين رو، خيلى زود از زندگى خسته شده وهمه چيز را بى مفهوم احساس مى كنند. وهم چنين، بالا رفتن ميزان جرايم وجنايات وشدت يافتن قساوتها وسنگدلى هاى كه حتى در شأن درندگان هم نيست، بر نظام حاكم بر جامعه سلطه انداخته، وجامعه كه مدينه فاضله بايد گردد، ارمغان دنياى ماشينى وصنعت، آنرا به مجمع بربريت تبديل مى كند.(13)
2 - غفلت از خدا وبيگانگى از تكاليف دينى
از ديگر عوامل وآثار شوم نااميدى از آينده، غفلت از خدا وبيگانه شدن از تكاليف دينى است. بايد به اين حقيقت اعتراف كرد كه تمدن صنعتى، هر روز با عرضه هايى از محصولات جديد خود، مردم وانسانها را سرگرم كرده، آنان را از ياد خدا وتكاليف دينى بيگانه مى كنند. اين سرگرمى مايه گمراهى آنها از خدا وارزشهاى دينى شده ومعطوف به دنيا ودنياگرايى مى گردد. از طرف ديگر، مبلغان دنياى صنعت وتمدن، از موقعيت جاذبه هاى دنياگرايى استفاده كرده، خداپرستى را ارتجاع دانسته، دين را خرافات، تقوا را كهنه پرستى واخلاق ومروت هاى انسانى را موهوم مى شمارند. از اين رو است كه معنويات را سركوب كرده وپيوند روحها را با معنويت وآموزه هاى معنوى قطع كرده، ميان روح ومعنويت فاصله انداخته اند. از اين جهت است كه خداوند فرموده: (ومن اعرض عن ذكرى فانّ له معيشه ضنكاَ) (طه:124) هركس از ياد من دورى كند و(غافل باشد)، زندگى نكبت بارى دارد. بنابراين، دورى از ياد خدا آشفتگى هايى را در زندگى بوجود آورده دچار گمراهى وحيرت مى كند. وتنها راه نجات از حيرت سردرگمى ونااميدى، پيوند به دين واعتقاد داشتن به امورات دينى است. چنانكه اميرمؤمنان(ع) فرموده است: (فاقد الدّين متردّدُ فى الكفر والضلال)(14) آدم بى د ين در ميان كفر وگمراهى سرگردان است.
وباز فرموده است: (إذا اكرم اصلُ الرّجل كرم مغيبَهُ ومحضَرَهُ)(15) هرگاه اصل وريشه انسان شريف باشد، ظاهر ودرون او نيز شريف خواهد بود. با اين دو بيان شريف، پيوند با دين، هم انسان را از سردرگمى وحيرت نجات داده وهم ظاهر وباطن او را نيكو مى كند. اينكه دين وپيوندهاى دينى، باعث نجات از نااميدى وحيرت مى شود، تنها انديشه اسلام نيست؛ بلكه بسيارى از انديشمندان غيرمسلمان نيز بر اين مبنا تاكيد كرده اند. از آن جمله (ديل كارن گى) گفته است: (...دين به من، ايمان، اميد، وشهامت مى بخشد. هيجان، اضطراب، ترس ونگرانى را از من دور مى سازد وبراى زندگى هدف مى بخشد).(16)
وهمچنين (ويكتورهوگو) گفته است: به عقيده من، امروز تعليم مذهب از همه وقت واجب تر است، هرچه انسان ترقى كند ايمانش بايد كامل تر وعقيده به دين ومذهب محكم تر شود. به عقيده من، يك بدبختى در دوره ما پيش آمده است كه آن تمايل دنياگرائى است كه همه چيز انسان را منحصر به اين زندگى مى كند. اگر اين انديشه بر انسان حاكم شد، عاقبت انسان نابودى وگرفتار رنج ونوميدى مى گردد.(17)
در نتيجه اينكه، على رغم پيشرفت هايى در علوم جديد، جهان در آتش بى اعتمادى، انحطاط اخلاقى مى سوزد. ودر سراسر جهان ترس، دلهره، اضطراب، نگرانى، يأس ونااميدى بر مردم حكومت مى كند. از آنجايى كه عامل بازدارنده در اينگونه حوادث وپديده ها وجود ندارد، نه تنها از ناهنجارى هاى اجتماعى كاسته نمى شود؛ بلكه بر رقم آن افزوده مى گردد، نااميدى كه آسيب روشن در آينده نگرى است فضاى جامعه وانديشه بسيارى را فرا گرفته وآينده او را تاريك نشان مى دهد. لذا، ظهور امام زمان (عجل الله فرجه) كه تنها اميد ستمديده ها وآسيب ديدگان جهان تمدن وصنعت است، از آن نيز نااميد شده از آينده خود وديگران نگران اند.
راهكارها:
1 - تقويت موعود باورى

همانگونه كه نااميدى، شكننده وآسيبى در راه آرمان بشرى است، در مقابل، اميد به جامعه بشرى همّت بخشيده ونيروى مقاومت ايجاد مى كند.
در فرهنگ اصيل اسلامى، اميد ره گشاى بسيارى از اهداف وآرزوهاى بشر است. پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) مى فرمايد: (اگر اميد نبود، هيچ مادرى، نوزاد خود را شير نمى داد وهيچ باغبانى، نهالى بر زمين نمى كاشت)(18) در حقيقت، زبان اميد به ظهور منجى موعود، نشاط، تلاش ونجات از وضع نامطلوب به وضع بهتر و... اما زبان نااميدى از آن ظهور منجى، شكست، ناكامى، تنبلى وراضى شدن به زندگى نامطلوب است.
وهمچنين، انتظار اميد وظهور در انديشه مهدويت، به معناى مقاومت وتلاش است. منتظر واقعى كسى است كه از وضع موجود ناراحت بوده وبراى بهبودى آن تلاش كند. به تعبير ديگر: انتظار واميد به ظهور منجى موعود، جوهره آن خوش بينى به آينده وتلاش براى فرجام نيكو وپشتوانه آن مژده قطعى خداوند است.(19) پس تقويت موعودباورى در انديشه اسلام اصيل، هم نجات از آسيب نااميدى است وهم تلاش براى وضع مطلوب از وضع نامطلوب مى باشد. هرگاهى اين انديشه در جامعه اسلامى رسوخ پيدا كند فرجام نيكوئى را در پيش خواهد داشت.
2 - اطمينان به پيروزى صالحان
خداوند به اين پيروزى مژده داده است. مژده قطعى خداوند هم، همان پيروزى صالحان ومستضعفان است كه از آن اين چنين ياد فرموده است: (ونريد أن نمنّ على الذّين استضعفوا فى الارض ونجعلهم أئمّه ونجعلهم الوارثين) (قصص:5) (اراده ما بر اين قرار گرفته است كه به مستضعفين نعمت بخشيم وآن را پيشوايان ووارثين روى زمين قرار دهيم).
امام على (ع) نيز فرموده است: (انتظروا الفرج ولاتيأسوا من روح الله، فأنّ احبّ الاعمال عنداللّه عزّوجل انتظار الفرج)(20) (انتظار فرج داشته باشيد واز رحمت خدا نوميد نشويد؛ زيرا بهترين كارها در پيشگاه خداى عزّوجل، انتظار فرج است) براساس وعده الهى، فرج وظهور حضرت مهدى (عجل الله فرجه) همان پيروزى صالحان ومستضعفان بر استكبار وظلم است؛ زيرا، اميد، كه همّت بخشيدن ونيروى مقاومت دادن، در مقابل شكست وآسيب پذيرى نااميدى است. اين نه تنها در فرهنگ وانديشه اسلامى كه اساس وريشه مهدويت است، به خوبى ياد شده است؛ بلكه در مكتب روانشناختى وانسان شناسى نيز از آن به نجات از خودبيگانگى واسارت ياد شده است. مارسل، از آن جمله است كه در اين باره مى گويد: (هنگامى كه امكان واستعداد وعشق ورزيدن واميدوار بودن به آينده، نابود شود، انسان توانائى وحتى خواست فراتر رفتن از اوضاع واحوال خود را كه قرين با خود بيگانگى واسارت است، از دست مى دهد)(21) ونوميد شدن از آينده، تن دادن به اين انديشه است كه در آينده هيچگاه نخواهد توانست از يوغ جبر وجبّاريت گذشته برهد. بنابراين، اميد، معطوف به نجات است ونجات از بندگى غير را نيز شامل مى شود.(22)
جبران خليل جبران، يكى ديگر از انديشمندان مكتب روانشناختى است كه از زبان همه انسانها به خود خطاب مى كند ومى گويد: (اى من! اگر اميد نداشتم، هرگز به آهنگى كه روزگار مى نوازد، گوش نمى دادم، بلكه از هم اكنون ادامه حياتم را قطع ونمايش وجودم را در عرصه هستى به رازى پنهانى مبدل مى كردم كه گورها آن را بپوشانند. چه تنگ است روزگار آدمى اگر گشايش اميد نباشد).(23)
بنابراين، اميد، اطمينان به آينده وپيروزى آن، همان شكستن بت نااميدى است، بتى كه به تمامى آروزهاى منتظران آسيب زده وآينده زيباى آنان را نابسامان، نگران ومضطرب جلوه مى دهد. چنانچه، يكى از علل غيبت امام زمان (عجل الله فرجه) آماده نبودن جهانيان براى پذيرفتن يك حكومت جهانى مى باشد، از اينجاست كه انسانهاى منتظر با پروراندن اميد وآرزوى پيروزى وظهور حضرت مهدى (عجل الله فرجه)، شكيبايى نموده وبا هرگونه نابسامانيها واضطراب مبارزه نموده، نااميدى ومقاومت شكنى را به اميد، پيروزى وخودباورى تبديل مى كنند. چنانكه امام صادق(ع) فرموده است: (انّ لنا دوله يجيء الله بها اذا شاء، ثمّ قال: من سرّه أن يكون من أصحاب القائم فلينتظر وليعمل بالورع ومحاسن الاخلاق وهو منتظر).(24)
همانا براى ما دولتى است كه هر زمان خدا بخواهد آن را مى آورد. سپس فرمود: هركس دوست دارد از اصحاب قائم باشد، پس منتظر بماند وپرهيزگار باشد (خودسازى كند) وشايستگى رفتار نمايد. در حالى كه او منتظر است. اين بيان امام(ع)، در حقيقت اطمينان به پيروزى را لازمه باورداشت حضرت مهدى دانسته است؛ زيرا فرموده است: (هركسى دوست دارد از اصحاب قائم باشد، پس بايد منتظر باشد) اما تنها انتظار هم كافى نيست، بلكه خودسازى نموده تا شايستگى ياور بودن را پيدا كند. هركسى از اين شايستگى ولياقت بهره مند گرديد، قطعاً او انسانى است كه به آينده اطمينان داشته ودر جهت زمينه سازى پيروزى آن تلاش مى كند. بت نااميدى را شكسته، اميد را سپر پيروزى قرار مى دهد.
آسيب تأثرگذارى مدعيان مهدويت
دوران غيبت امام زمان (عجل الله فرجه) كه دوران سخت، وامتحان است، با ظهور نورانى آن حضرت پايان مى گيرد؛ اما تا زمانى كه خداوند متعال إذن فَرَج وگشايش ندهد، مردم به همين وضع كه وضع انتظار وغيبت است باقى مى مانند.
از دشواريهاى اين دوره، اين است كه مسلمين، بخصوص شيعيان، از رهبر وامامشان بريده راهى براى ديدار وبهره گيرى از حضور وگفتار آن حضرت ندارند. نماينده وسفير خاص هم، همانند دوران (غيبت صغرا) ندارد، تا برخى از گرفتاريهاى اعتقادى، اجتماعى واخلاقى را به آن حضرت مطرح نمايند. فلذا، اين دوران با دوران ديگر امامان(ع) بسى متفاوت است.
بطور كلى هر انسان منتظر در اين دوره، با سه آسيب جدّى مواجه مى شود كه دين واعتقادات دينى او را تهديد مى كند:
يك) اولين آسيب منتظران همان تمايلات وخواسته هاى طبيعى آنان است كه هر فردى جوياى تأمين آنها است. اين تمايلات از هر راهى كه باشد خود را اشباع نموده وبراى صاحب خويش طريق مشروع را معين نمى سازد؛ وبلكه ممكن است عنان ورشته هدف او را فروريزد در نتيجه آنچه را از قوانين عادات ورسوم احكام دين، آموزه ها وحدود آن است، ناديده انگارد.
دو) رويارويى انسان منتظر ومتدين با انواع فشارها، كينه ها ودشواريهايى است كه در راه حقيقت وايمان وآموزه هاى اعتقادى با او روبرو هست. براى مبارزه با آنها از خودگذشتگى ونيرومندى اراده نيازمند است. اين آسيبى است كه انسان در زمان جدائى ودورى از متن اسلام به آن روبرو مى شود، زيرا چنانكه زمان غيبت براى برخى داراى چنين خصوصيتى است.
سه) دوره انتظار براى منتظران مهدويت روبرو شدن با انواع تشكيكها وترديدها است كه در دوران غيبت، در مورد وجود پيشوائى خود، يعنى حضرت (بقيه الله الاعظم (عجل الله فرجه)) با آنها روبرو مى شود. هر چه زمان طولانى تر مى شود، از واقعيتها دورتر شده واينگونه آسيبها بيشتر پديدار گرديده ودامنه انديشه ها را مغشوش تر مى كند.(25)
بر اين اساس، هر فرد منتظر در دوران غيبت با اينگونه آسيبها روبرو بوده وهر يك از آسيبها بطور روشن بر شدت دشواريها افزوده وشايستگى يك انسان منتظر را در جهت امتحان وموفقيت در آرمان مهدى باورى دشوارتر مى كند. از جمله اين آسيبها، تأثيرگذارى مدعيان مهدويت در طول تاريخ است كه بر انديشه مهدى باورى ودست آوردهاى آن آسيب وارد كرده است.
در اين بخش از تحقيق به رهاورد فكرى وانديشه مدعيان مهدويت كه در طول تاريخ به مقتضاى زمانى به ترفندهايى دست زده واز مقتضيات زمان به سود خود استفاده كرده اند. اين انديشه را مى شود به دو مرحله زمانى: حضور وغيبت اشاره كرد.
علل وانگيزه مدعيان مهدويت در زمان حضور امامان(ع)
بنا به رويكرد آسيب شناختى به زمينه هاى تشكيل دولت كريمه، دو آسيب مى تواند اركان اين حكومت را تهديد كند:
1 - تهديد شخصيت حقيقى امام مهدى (عجل الله فرجه)(رهبرى)
امام على (ع) براى تبيين نخستين آسيب دولت كريمه مهدوى، رخداد غيبت را مطرح نموده وچنين فرموده است: (... حجت خدا بنابر مصلحتى كه بر وى آشكار گردد، از ديدها پنهان شود؛ زيرا فتنه چنان در قلبها جاى گيرد كه حتى نزديك ترين مردمان به وى، سرسخت ترين دشمنان او گردد. آنگاه، خداى... به كمكش خواهد شتافت ودين پيامبرش را به دست او بر همه اديان پيروز خواهد كرد؛ هرچند كافران را خوشايند نباشد.(26)
برپايه اين حديث شريف، حفاظت از جان رهبرى دولت مهدى (عجل الله فرجه)، نخستين دليل رخداد غيبت ايشان شمرده مى شود. با اين وصف، نيروهاى نفوذى نظام هاى غاصب ويا انديشه هاى ديگر انحرافى، از طريق دسيسه هاى سياسى وانحرافى، وارد شبكه انديشه امامت ومهدويت گرديده واز اين طريق در صدد ترور رهبرى اين حكومت الهى شده است. زيرا انديشه اين حكومت ورهبرى خواب دشمنان امامت ومهدويت را آشفته كرده اند. ادعاى مهدويت ومهدى سازى، جدّى ترين آسيبى است كه اين حكومت الهى را از ناحيه اى رهبرى ضربه پذير نموده ومنتظران اين حكومت را از آن انديشه يا منحرف كرده ويا بترديد وا دارند.(27)
2 - تهديد شخصيت حقوقى وپايگاه مردمى مهدوى
از ديگر اركان حكومت ودولت مهدوى (عجل الله فرجه)، پايگاه مردمى است؛ زيرا در هر حكومت ونظام رهبرى آن، جنبه مردمى بودن، نقش اساسى دارد. از ديگر انگيزه هاى مدعيان مهدويت (آگاهانه ويا ناآگاهانه) آسيب رسانى وتخريب پايگاه مردمى اين حكومت است. زيرا بيعت مردمى در طول تاريخ، چه در سيره ائمه اطهار(ع) ويا حكومتهاى غاصب، مفهوم كليدى ونقش اساس در عرف اجتماعى وسياسى داشته است. حاكمان غاصب وانديشه هاى انحرافى، براى اينكه اين پايگاه را سست كرده وپايه هاى مردمى حكومت را بى خاصيت كنند، در هر دوره زمانى، يا شخصاً ادّعاى مهدويت نموده ويا شخصى را به عنوان مهدى معرفى كرده اند. اينگونه ادعاها، انديشه هاى مردم واعتقاد آنها را به مهدى وانديشه مهدى باورى متزلزل نموده، وسيله تفرقه وپراكندگى انديشه مهدويت مى گردد. فلذا تهديد شخصيت حقوقى حضرت مهدى كه همان پايگاه مردمى است، از طريق اينگونه ادعاهاى دروغين تخريب مى گردد. منتظران كه زمينه ساز حكومت مهدوى باشند وانتظار حكومت كريمه را دارند، مردد گرديده، اميدشان در جهت تشكيل حكومت مهدوى به يأس تبديل مى گردد.
از نمونه بارز اينگونه ادعاها ومهدى سازى، ادعاى مهدى بودن محمد بن عبدالله، معروف به نفس ذكيه است كه در آغاز حكومت حاكمان عباسى آنرا رودرروى امام صادق(ع) قرار داده بود. در اين ادعا، هم ترديدى به امامت امام صادق(ع) ايجاد كرده وهم مردم را به دو دسته پيروان امام صادق(ع) ونفس ذكيه تقسيم كردند. گروهى بنام حسينيون، نفس ذكيه را در مقابل امام صادق(ع) به عنوان مهدى علم كردند. برخى با او بيعت نموده كه عبدالله پدر او نيز از آن عده مى باشد. منصور دوانقى كه يكى از حاكمان عباسى بود، او نيز با نيرنگى كه داشت بيعت كرده وپس از پاگرفتن حكومت عباسى آن بيعت را شكست. وهمچنين، ادعاى مهدويت مهدى عباسى از ديگر نمونه هايى است كه عباسيون آنرا علم كرده واز او حمايت نمودند.(28)
در روند آسيب شناسى منتظران مهدويت، عامل بس خطرخيز وخطرناك، همان عامل نفاق وپراكندگى مردمى است. اساساً راهيابى عناصر نامطلوب ونامطمئن در هر نهضت، افزون بر اينكه در خلوص آن آسيب وارد كرده، دستيابى به اهداف دينى واجتماعى را عميقاً دشوار مى سازد.
ادعاى دروغين مهدويت، از اينگونه عوامل است كه عناصر نامطلوبى را در انديشه راه داده، هم نظم دينى واجتماعى را بهم زده وهم خلوص در نيت را خدشه دار مى كند. در حالى كه هركدام اين عامل آسيب جدى در راه مهدى باورى ومنتظران مهدى اند.
از طرف ديگر، اعتقاد وباور به حضرت مهدى (عجل الله فرجه) از زمان رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) وائمه اطهار(ع) در نزد مسلمانان مسأله ثابت ومسلم بوده است؛ چون در اثر احاديث فراوان، براى هيچ كسى جرئتى نبود كه از اين احاديث سوءاستفاده نموده تا آن را تكذيب نمايد. برمبناى چنين اعتقادى وحقيقت مسلّمى در طول قرون، افرادى پديد آمدند مقام مهدويت را بخود ويا به عده اى ديگر نسبت داد واينها يا خود براساس وسوسه هاى شيطانى ونفسانى چنين ادعايى را سر داده ويا توسط دسيسه هاى حكومتى وسياست بازان دروغى، اين مقام را به دروغ يدك كشيده ايجاد تشكيك در اصل مهدويت ومهدى باورى كرده اند. از اين جهت است كه برخى منتظران را در معرض آسيب قرار داده وآنان را در باب مهدويت مردّد ودودل كرده وزمينه انحراف آنان را فراهم كرده اند. در حالى كه، هيچكدام از اين مدعيان، آن آثار وعلايم كه براى مهدى حقيقى كه از نسل رسول اكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) وعترت طاهره(ع) است نداشته اند.
وهمچنين، هيچ يكى از نشانه هاى ظهور حضرت مهدى (عجل الله فرجه) در زمان حيات اين مدعيان رخ نداده وظاهر نشده است. اين افراد همگى از دنيا رفته اند. وپس از ادعاى ظهورشان نيز، جهان پر از ظلم را پر از عدل نكرده اند
بهر حال، در تاريخ اسلام عوامل مختلفى براى ادعاى (مهدويت) وجود داشته است. چه فرصت طلبانى كه از مقام مهدويت سؤاستفاده كرده وخود را مهدى موعود معرفى كرده اند وچه افراد بافضيلتى كه خود چنين ادعايى نداشته، ولى ديگران آنان را (مهدى موعود) معرفى نموده در انديشه منتظران مهدى منتظر، آسيب واردكرده وترديدى در اصل (مهدويت) بوجود آورده اند. از اين جهت است كه در جهت شبهه پراكنى ورونق دادن اين انديشه، مدعى شده اند، اگر مهدويت وموعودگرائى در اسلام اصالت داشته باشد، اين همه مدعيان مهدويت وفرقه هاى مهدى گرا، كه هر كدام براى خود مهدى ساخته است چگونه توجيهى دارند؟
پيش از آنكه عامل جذب به مدعيان دروغين وآسيبى كه از اين طريق وارد مى شود اشاره شود، اين نكته قابل ذكر است، وآن اينكه: يكى از دلايل روشن اصالت مهدويت، خود همين موضوع مدعيان مهدويت است؛ زيرا اگر چيزى اصل نداشته باشد، تقلّبى وجعلى آن يافت نمى شود. دليل براين ادعا آن است كه در طول تاريخ بشر، فرعون هائى ادعاى خدائى كرده اند؛ چون وجود خدا اصالت داشته واصالتش براى همگان ثابت وروشن است. از اين روست كه عده اى به جاى آن حقيقت خود را جا زده اند. وهمچنين نبوّت اصالت دارد وحقيقت آن روشن است،كه (مسلمه هايى) به جاى آن خود را جا زده وقالب مى كنند.
مهدويت نيز يكى از آن حقيقت وواقعيت است كه عده اى از آن سؤاستفاده نموده ومدعى آن شده وبه جاى آن خود را قالب كرده اند. اين جعل مهدويت وادعاى دروغين، خود دليل بر اصل ادعاى مهدى ومهدى باورى در اسلام است؛ فلذا، اگر مهدويت در اسلام اصالت نداشت، هيچ گونه زمينه جعل وسؤاستفاده از آن نيز وجود نخواهد داشت، از اين كه زمينه جعل وتقلّب وجود دارد، معلوم است كه اصل آن نيز وجود دارد.(29)
اصل ديگرى را كه مى توان در جهت شناخت مهدى اصيل اشاره كرد، وبدان اعتماد نمود، تأييد وامدادهاى الهى است. اين اصل، همان طور كه توسط انبياء اصيل الهى ظهور كرده ومدعيان دروغين نبوّت را مستأصل وزمين گيركرده اند، درباب مهدويت نيز اين حقيقت جريان دارد. اين اصل، راه را بر هر مدعى دروغينى مى بندد، خواه، خود ادعا مهدويت نموده وخواه، خود چنين ادعاى ننموده، اما قربانى اغراض شوم عده اى شده است كه او را مهدى معرفى كرده تا زمينه انحراف عده اى را فراهم نموده ويا مهدى اصيل را تحريف نمايند. در هر دو صورت، هيچ يكى از مدعيان دروغين، عملى خارق العاده كه خارج از عهده عموم باشد وديگران از آوردن آن عاجز باشد، از خود نشان نداده اند. اما مهدى اصيل، ومهدى فاطمى (عجل الله فرجه)، علاوه بر امدادهاى غيبى كه به ديگران رسانده، تاريخ به آن گواهى مى دهد، عمر فراطبيعى آن حضرت، نمونه بارز معجزه وامداد وتأييد الهى است.(30)
با اين وصف، حقيقت مهدويت در اسلام جاى هيچگونه ترديد در آن نمى باشد. آنچه كه موجب انحراف در مهدويت وآسيب در مهدى باورى مى شود: يك) عدم شناخت كافى از مهدى اصيل، دو) سؤاستفاده از اين باور همگانى بخصوص از انسانهاى پاك، اما ساده، آنهم در شرايط بد وجوّى نامناسب اجتماعى، اقتصادى وظلم وتعدّى هاى بى رويه حاكمان خودسر. فرض دوم از اين آسيب، تحت عنوان عامل جذب به مدعيان دروغين مهدويت به اين شرح اشاره مى شود.
عوامل جذب به مدعيان مهدويت
از آنجايى كه احاديث مهدويت واعتقاد مسلمانان به نجات دهنده اى باعث شده است كه از صدر اسلام تاكنون پيوسته مسلمانان در انتظار ظهور آن منجى موعود باشند، تحقيق در مسأله مهدويت، اين حقيقت را آشكار مى سازد كه هر موقع در ميان ملتها، زور، فشار وتبعيض واحساس ظلم وستم وبى عدالتى رو به فزونى رفته است، مردم وجود چنين وضعى را نشانه هاى ظهور حضرت مهدى دانسته متوجه درگاه حضرت احديت گرديده، براى رفع خيانت ها وجنايت ورهائى از ظلم وستم، از ذات اقدس بارى تعالى يارى طلبيده اند تا به چنين وضع نكبت بار خاتمه دهد.
از اين رو، فرصت طلبان رياكار كه زمينه مساعدى براى تحقق اهداف نامشروع خود آماده ومهيا ديده اند، بى درنگ از عقايد پاك مردم سؤاستفاده نموده، خود را (مهدى موعود) معرفى كرده اند وبرخى از ساده انديشان به آنها گرويده وبه دعوت آنان پاسخ مثبت داده اند. لذا، رويكرد انتظار در زمان هايى كه ظلم وبى عدالتى فراگيرتر بوده جدّى تر احساس شده ودر همين دوران است كه مدعيان مهدويت سر درآورده ومردم تشنه عدالت را به دور خود جمع كردند.
از سوى ديگر، در بيان معصومين(ع)، زمان ظهور مشخص نشده است ودر روايات مهدى بيان شده است. اين موضوع نيز باعث شده است كه مدعيان مهدويت وهوارداران آنان به چنين رواياتى دامن زنند وگاه آنها را به گونه اى توجيه كنند تا مهدى را بر خودر يا بر كسى كه مورد پسند قرار مى گرفت، تطبيق دهند.(31)
از نمونه اين شخصيت محمد ابن حنفيه است كه توده شيعيان كوفه گرد او جمع شده تا او را به عنوان مهدى مطرح كنند. انگيزه شيعيان كوفه نيز بر آن بوده كه نهضت فعّالى را بجويند كه بدان وسيله بتوانند آنها را از حكمرانان ظالمانه شاميان وامويان نجات بخشند. آنان تنها راه خروج از اين معركه ورسيدن به اهداف خود را در نجات بخشى ابن حنفيه كه مختار آن را تبليغ مى كردند، مى ديدند.(32)
فرقه زيديه را نيز نمى توان از اينگونه انديشه دور داشت. زيديان نيز از درون تحولات سياسى وقيام برعليه ظلم بوجود آمده است. اساساً تصور عمومى شيعيان بعد از شهادت امام حسين(ع) ودر زمان خلافت طولانى هشام بن عبدالملك علاوه بر شيعه كشى از اهانت آشكار به اهل بيت(ع) نيز پرهيز نداشت، از اين رو كه انتظار همگان اين بودند كه فردى از خاندان اهلبيت(ع)، به هرقيمتى كه شده، عقده هاى متراكم آنها را بگشايند وبا توجه به موقعيت خاصى كه پيش آمده بود، انتقام تاريخى آنها را بستاند.
اين بود كه امام باقر(ع) به اين انتظار عمومى پاسخ ندادند وعده اى از اين عمل امام(ع)، دچار حيرت شدند.(33) از اينجا بود كه از انصراف امام باقر(ع) وهمچنين امام صادق(ع) درك صحيح نداشته، آسيب جدى در بعد امام شناسى بوجود آمد. آنان تنها حكمت وجود امام را قيام مسلحانه فهميده، زيد را به عنوان مهدى مطرح كرده وبه قيام او ارج نهادند. تمام مدعيان دروغين مهدويت كه در زمان حضور ائمه اطهار(ع) دست به چنين ادعايى زده اند دغدغه وانگاره هايشان آسيب وارد كردن به آموزه هاى دينى مهدويت ومهدى باورى بوده واز فضاى نامناسب در جهت جذب مردم استفاده مى كردند.
از اين جهت است كه در قضيه ى مهدويت، در مى يابيم كه آن از مهمترين مسايلى است كه سياست بازان وطمّاعان بسيارى را به اين انديشه مبتلا ساخته اند عده اى خود را مهدى موعود بخوانند يا پيروانشان براى نيل به مطامع خود، به ترويج آنان بپردازند. اين پديده ناصواب وحركت زشت عدّه اى شياد، آسيبى به يك حقيقت مسلم وريشه دار دينى است كه در ميان دين مداران وجود داشته وآنان به نفع مطامع خود، بهره بردارى مى كنند.
مدعيان مهدويت در زمان غيبت
گذشته از نمونه هاى مدعيان دروغين در زمان حضور ائمه اطهار(ع) در زمان غيبت نيز اين انديشه انحرافى ادامه داشت، از آن نمونه ظهور سيد على محمد باب (1265-1235) كه همزمان با حكومت قاجاريه ياد شده است(34). اساس آن را يك دسيسه شيطانى استعمارى معرفى كرده است. چون از انديشه هاى استعمار نسبت به اسلام وبراندازى آن، ساختن مذاهب وفرق فراوان در ميان مسلمانان وبازى كردن با اعتقادات دينى بود. از اين رو در آنها ايجاد سستى نموده دلها وفكرها را نسبت به دين واعتقادات دينى شان مشكوك ومردّد مى ساختند. از جمله انديشه هاى شوم استعمارى، سؤاستفاده از انديشه مهدويت بوده وبرخى افراد را نيز بدين منظور تربيت نموده وبه آنان فرمان داده تا ادّعاى مهدويت نمايد. از آن ميان سيد على محمد باب است كه توسط يكى از جاسوسان روس بنام كيناز دالگوركى در سال 1834 ميلادى، بنام مهدى تربيت شده وبه عنوان منجى معرفى شده است.(35) اما پذيرش مهدويت ومنجى بودن على محمد باب، نيز تنها معلول فكرى نبوده؛ بلكه نابسامانيهاى اجتماعى، اقتصادى واختلاف طبقاتى نيز در آن نقش داشته است.كه به آنها اشاره مى گردد:
1 - وضع اقتصادى: وضع اقتصادى ناسالم در دوره قاجار، مبتنى بر كشاورزى سنتى ورابطه اى ارباب ورعيتى ونظام فئودالى بوده است، كه هر شهر بايد ارزاق خود را تأمين نموده ومابه الكفاف باشد. وغالباً روستاها با كمبود ارزاق مواجه بودند؛ براى اينكه، نصف ارزاق ومحصولات را اربابان در انبارها انباشته كرده وبه مردم زحمتكش كمك نمى كردند. حاكمان واربابان در حوزه تحت تصرف شان مطلق العنان بوده وبه هر نحو كه مى خواستند از دهقانان وزحمتكشان بهره كشى كنند، مى كردند وهميشه روابط شان با طبقه زحمتكش بى رحمانه ومستبدانه بوده است. روى اين اصل، طبقه دهقان وزحمتكش راه ديگرى براى تأمين اقتصادى نداشتند. ودر نتيجه، در فلاكت وبدبختى ونااميدى به سر مى بردند، وافق آرزوهاى آنها تيره بوده، جسم وجانشان در انتظار فرج وظهور نجات دهنده خدائى بود. هر روز انتظار ظهور مهدى منجى را مى كشيدند.
2 - طبقه حاكم: طبقه حاكم كه عموماً سرمايه داران وعمّال دولت بودند، بيشترين اموال دولتى را به عياشى وخوشگذرانى مصرف مى كردند، از اين جهت با كمبود خزانه ودارائى مواجه مى شدند. آنگاه قادر به پرداخت حقوق كاركنان دولتى ومصرف عياشى گرى خود نبودند، توسط اربابان وفئودالها فشار روى طبقه زحمتكش آورده از راههاى گوناگون با اجحاف وزورگويى، جيب آنان را خالى كرده تا عمّال وكاركنان دولتى با كمبود اقتصادى مواجه نگردند.
3 - نيروى انتظامى: نيروى انتظامى دولت قاجار، بلاى ديگرى بر طبقه اى زحمتكش ودهقانان بودند. نيروى انتظامى آنان از طبقه اى قُلدُر، زورگو وآدمهاى بى بندوبار تشكيل شده كه هيچگونه بهره اى از آداب ومروّت هاى انسانى نداشته اند. از سوى ديگر، دولت نيز قادر به پرداخت هرگونه حقوق ومزدى براى آنها نبوده وآنان را در محل خدمت شان آزاد مى گذاشتند. فلذا، آنان از آن جهت كه متكى به دولت بودند، از قدرت دولتى سوء استفاده كرده در شهرها وروستاها بلاى جان طبقه اى محروم بوده واز دست رنج آنها مُفت خورى مى كردند. مردم بى پناه، جز اينكه هر شب وروز، در انتظار گشايشى خدائى باشند، روزنه ديگرى براى نجات نداشتند.
4 - حاكمان ولايات: حاكمان ولايات وشهرستانها، كه معمولاً از همان منتسبين دربار قاجار بودند، به علّت نبود قانون مشخص اجتماعى، خود سرانه ومستبدانه هركارى به سود خود، غالباً به ضرر طبقه محروم بود، انجام مى دادند. اينها جز امتيازطلبى وثروت اندوزى كارى ديگر نداشتند.(36)
روى اين جهات، بايد مردم تيره روز وتيره بختى كه بدنبال روزنه از نجات بودند به دعوت على محمد باب لبيك گفته ودعوت او را اجابت كنند. چون در زمانى كه هيچ مرجع دادرسى براى تظلّم واحقاق حقوق مظلومان ودادخواهى براى طبقه محروم وجود ندارد، كسى فرياد (أنا المهدى ونجات بخشى) را بلند كند، همه باور مى كنند كه او همان منجى ونجات بخشى است كه خداوند واهلبيت وعده داده اند. فلذا، همه ى اينگونه موارد زمينه عوامل پذيرش مهدويت ومنجى مى شود.
در يك چنين موقعيتى كه چشمهاى منتظر وگوشهاى مستمع، نداى سيد على محمد باب بلند شد، وداعيان ومبلّغان او نيز در اين جهت تلاش كرده وبه مردم مى گفتند كه او همان امام منتظر ومهدى موعود است كه در انتظار ظهورش هستيد. آنهايى كه از يك طرف تحت فشارهاى اقتصادى، اجتماعى ودولتى قرار دارد واز سوى ديگر، از معرفت وشناخت نسبت به دين وآموزه هاى دينى، بخصوص مهدويت، كمبود دارند، ساده دل وساده لوح اند به آسانى به دام چنين ادعاهائى مى افتند.
در نتيجه اينكه، دو عامل باعث آسيب رسانى در مورد مهدويت اصيل به وسيله ادعاى مهدويت على محمد باب شده است. يكى اينكه، هنگام ظهور باب، چنانكه قبلاً گفته شد، اوضاع همچنان آشفته بود كه مردم ستمديده از همه جا نااميد شده بودند؛ ناامنى وستم وبى قانونى آنها را از پا در آورده ؛ مردم ستمديده منتظر قيام مصلح وظهور مهدى موعود وچشم به راه او بودند. چنانكه اين انتظار وانگيزه را مژده هاى شيخ كاظم رشتى تقويت كرده كه در مورد نزديك بودن ظهور امام غايب تاكيد داشت.
وديگر، اشتباه دولت بود كه او را دستگير نموده واز انظار عموم دور نگاهداشتند. اينكار، شورشهايى در بعضى مناطق را نيز به دنبال داشت. فلذا، زمينه انحراف از مهدى حقيقى، با اين دو عامل مهدى پذيرى على محمد باب فراهم شده عده فراوانى را گمراه كردند. تا جايى كه اثر خود را آنگونه برجاى گذاشته است كه هم اكنون به عنوان يك معضل اجتماعى مطرح است.
نمونه ديگر (احمد سودانى) است. از آنجايى كه در مردم سودان، بوسيله استعمار انگليس، بيش از همه زجر وشكنجه مى ديد، گرفتاريها وبهره كشى ها چندين برابر شده بود. به طوريكه از يك طرف مصريان به آنان آزار مى رساندند واز طرفى انگليسى ها بر آنها فشارهاى روحى وجسمى واقتصادى وارد مى كردند. وهمچنين، بسيارى از جوانان بى گناه سودانى را به اجبار، به بازارهاى جهانى (برده فروشى) كشانده به عنوان غلام وكنيز مى فروختند. مالياتهاى سنگين وكمرشكن، ديگر رمقى براى اين توده رنجبر وفقير نگذاشته بود.
در چنين روزگارى در كشور همسايه، شيخى از اهالى (سنوس) مراكش، بينوايان را مژده مى داد كه به زودى (مهدى) منجى دادگر خواهد آمد. چيزى نگذشت كه در سال 1297 هجرى قمرى، درويشى جوان به نام (محمد احمد بن عبدالله د نقلى) كه گرد خويش مردانى ديده بود، خود را مهدى منتظر خواند ويكباره دريايى از هيجان در سودان پديد آورد.
مردم ستمديده به او پيوستند. او بوسيله نيروى انتظار، از همان سروپابرهنگان، سپاهى جنگاور ساخت كه نه تنها نيروهاى مصرى را شكست داد، بلكه نظاميان كار آزموده انگليسى را نيز شكست دادند. شكست وافتضاح نيروهاى انگليسى تا حدى بود كه چند نفر از فرماندهان استيضاح شدند.(37)
برخى از فرصت طلبان كه عمدتاً از عشق پاك ودلباختگى منتظران منجى حقيقى سوءاستفاده مى كرده اند عبارتنداز:
محمد بن تومرت، محمد، (485-524) در جبال مراكش، مسكن داشت. وى در ابتدا مردم را به ظهور منجى بشارت مى داد، بعد در سال (522هـ) خود ادعاى مهدى موعود نمود. گروهى از اقوام بربر را گرد خود جمع نمود. سپس در (524هـ) فوت كرد.(38)
مغربى، شيخ شمس الدين محمد فريانى، فرزند احمد مغربى در سال 824ه‍ در جبال (حميده) در مغرب ادعا مهدى كرده واو نيز بعد از مدتى فوت كرد.(39)
قاديانى، ميرزا غلام احمد، مؤسس فرقه احمديه، در قاديان پنجاب هندوستان، ابتدا ادعاى نبوّت نموده وسپس خود را بعد از دو سال مهدى خواند.(40)
روشنيه
روشنيه، پيروان ابويزيد (بايزيد انصارى) كه در افغانستان مى زيستند واو را پسر روشن مى خواندند. او، خود را مسيح مى خواند وبه رياضت مى پرداخت. پس از مدتى خود را مهدى ومسيح خواند ومردم را به رياضت امر مى كرد. او، در نماز جهت قبله را تعيين نمى نمود يعنى رو به قبله نمى ايستاد ومى گفت: (فاينما تُولُّوا فثم وجه الله) (بقره/115) هركجا كه روى كنيد همان طرف خداست.
پير روشن، از معاصر همايون پادشاه گورگانى هند بود. مذهب او در سال 949 هجرى رواج يافت وسرانجام خروج كرد ودر سال 994ه‍، به دار آويخته شد. در (بهتپور) يكى از كوههاى پشتونستان افغانستان دفن كردند.(41)
بنابراين، همانطورى كه در مقدمه اشاره شد، آسيب ها وآفات هايى كه را در راه انديشه مهدويت ومنتظران آن، ايجاد مى كنند براساس زمانها ومكانها متفاوت اند. روى اين جهت، احياگران انديشه وراه پويان اين فرهنگ، بايد هميشه در حال رصدگيرى بوده وراه انديشه مهدويت ومهدى باورى را بطور دقيق رصد نمايند. تا اينكه سارقان اين طريقت، راه روان ومنتظران مهدى فاطمى (عجل الله فرجه) را آسيب نرسانند.
 

 

 

 

پى نوشت ها:

ــــــــــــــــــــــ

(1) دادگستر جهان، ابراهيم امينى، ص217 و227، انتشارات شفق، چاپ هيجدهم، 1378، قم.
(2) تفكر فلسفى غرب از منظر شهيد مطهرى، ص7، به نقل از آسيب شناسى دينى از منظر شهيد مطهرى، نشر هماهنگ، قم، 1377.
(3) غررالحكم ودررالكلم، آمدى، ج 1، ص9، شرح جمال الدين، خوانسارى، دانشگاه تهران.
(4) فرهنگ معين، ج1، واژه خرافه، دايره المعارف، تشيع، ج7، ص107، لغتنامه دهخدا واژه خرافه.
(5) مبانى روانشناسى اجتماعى، حيدريان، ص85.
(6) فصلنامه كتاب نقد (40)، ص93، پژوهشگاه فرهنگ وانديشه اسلامى، پائيز 1385، قم.
(7) محاسن برقى، ص313، احمد بن محمد برقى، موسسه اعلمى بيروت، 1405ق.
(8) كتاب نقد، شماره 40، ص183-184.
(9) موعود، سال نهم، شماره48، آبان 1383.
(10) قيام وانقلاب مهدى، شهيد مطهرى، ص5، انتشارات صدرا، تهران.
(11) تاريخ فلسفه اسلامى، هانرى كربن، ص 44، ترجمه طباطبائى، انتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامى، چاپ سوم، 1380.
(12) گفتار فلسفى اخلاق، محمدتقى فلسفى، ج 2، ص33، دفتر ونشر وفرهنگ اسلامى، تهران.
(13) همان، ص32.
(14) غررالحكم ودررالكلم، ج4، ص416.
(15) همان. ج3، ص188.
(16) گفتار فلسفى، اخلاق، ج2، ص95، به نقل از كيهان فرهنگى، شماره 10510.
(17) ظهور حضرت مهدى (ع) از ديدگاه اسلام...، ص393، اسدالله هاشمى، انتشارات مسجد مقدس جمكران، چاپ اول، 1380، قم.
(18) كنزالعمال، محمدتقى هندى، ج3، ص491، ش7560.
(19) دكترين مهدويت(2)، مقالات(1) ص269، آينده روشن، 1385، قم.
(20) بحارالانوار، مجلسى، ج52، ص123، موسسه الوفا، بيروت.
(21) به نقل از: دكترين مهدويت(2) مقالات(1) ص266.
(22) همان، ص92.
(23) به نقل از در انتظار ققنوس، ص269.
(24) غيبت نعمانى، ابوزينب، ص207، ج16، انتشارات كتابفروشى صدوق، تهران.
(25) تاريخ غيبت صغرا، ترجمه حسين افتخار زاده، ص35و36، انتشارات نيك معارف، چاپ دوم، 1382، تهران.
(26) احتجاج طبرسى، احمد، ج1، ص633، انتشارات اعلمى بيروت.
(27) دانشنامه امام على (ع)، ج3، ص292.
(28) ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبين، ص237،
(29) ظهور حضرت مهدى (عجل الله فرجه)،از ديدگاه اسلام و...ص185
(30) فصلنامه تخصصى انتظار(1)، ص179، سال اول، 1380، قم.
(31) تحليل تاريخى نشانه هاى ظهور، مصطفى صادقى، ص15، پژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلامى، چاپ اول، 1385،قم.
(32) خاستگاه تشيع وپيدايش فرقه هاى شيعه...، آقانورى، على، ص251و252، پژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلامى، چاپ اول، 1385.
(33) همان، ص360و 363.
(34) شيخى گرى وبابى گرى...، ص83.
(35) امام مهدى از ولادت تا ظهور، سيدكاظم قزوينى، ص481، به نقل از: خاطرات دالگوركى (جاسوس روسى در كشورهاى اسلامى) ص61، ترجمه سيد احمد موسوى قالى.
(36) تحقيق در تاريخ وعقايد شيخى گرى وبابى گرى...، ص84 و85.
(37) ظهور حضرت مهدى از ديدگاه اسلام... ص182، به نقل از مجله قانون، سال 1331.
(38) تاريخ اديان ومذاهب جهان، مبلغى، ج3، ص1114.
(39) همان، ص1118.
(40) دايرة المعارف، مصاحب، ص356.
(41) فرهنگ فرق اسلامى، جواد مشكورى، ص205، آستان قدس رضوى، چاپ سوم، 1385.

مقاله هاى مهدوى : ۲۰۱۴/۱۱/۲۵ : ۸.۹ K : ۰
: غلام رسول محسنى ارزگانى
comments:
no-comments