(۱۵۸) تحليل انتقادى بر ديدگاه هاى رشيد رضا واحمد امين در باب احاديث مهدويت
تحليل انتقادى بر ديدگاه هاى رشيد رضا واحمد امين در باب احاديث مهدويت
مهدى سلطانى رنانى
چكيده
اعتقاد به مهدويت ومسأله ظهور حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف به مثابه يكى از مسائل ريشه دار وبا پيشينه اى كهن، ميان اصول پذيرفته شده اسلامى به حساب مى آيد. مى توان اذعان كرد اين موضوع، از مواردى است كه اتفاق نظر همه دانشمندان اسلامى را همراه داشته است، وروايات فراوانى به صورت متواتر در باره آن، وارد شده است؛ با اين وجود، تعداد اندكى كه شايد شمار آن از تعداد انگشتان دست تجاوز نمى كند، به ترديد وانكار اين مسأله مهم پرداخته اند كه احمد امين ومحمد رشيد رضا از آن جمله اند. اين نوشتار، ضمن مطرح كردن دلايل سست وبى بنياد آنان در انكار موضوع مهدويت، به نقد وارزيابى آن ها مبادرت مى ورزد.
مقدمه
اعتقاد به مهدويت، از مهم ترين باورهاى همه مسلمانان است وانتظار آمدن موعود بشر وگسترش عدل وداد، از آرزوهاى امت اسلامى به شمار مى آيد ـ البته اين باور هم بر اساس وعده هايى است كه از جانب پيامبر اعظم صل الله عليه وآله وسلم داده شده است ـ از اين رو، هرگونه انكار يا حتى ترديد در اين اصل اعتقادى، حساسيت زيادى را بر مى انگيزد. در اين ميان، تعداد اندكى كه بيشتر، از نويسندگان معاصر اهل سنت هستند به ترديد يا انكار اين باور پرداخته اند؛ از جمله اين افراد، مى توان رشيد رضا وبعد از وى، احمد امين را نام برد كه با طرح چند ادعا ودليل كلى بدون استدلال وتنها در حد ادعا، اين موضوع مهم عقيدتى را منكر شده وبه مناسبت هاى مختلف، در نوشته هايشان به طرح موضوع مهدويت وسپس نقادى ورد آن پرداخته اند. عمده نكات ودلايل آن ها در رد احاديث مهدويت، در پنج محور ذيل خلاصه مى شود:
1. تعارض روايات مهدويت؛
2. بخارى ومسلم اين احاديث را ذكر نكرده اند؛
3. اعتقاد به مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف عوارض وآثارى منفى را در دنياى اسلام به دنبال داشته است؛
4. مهدويت، فكر واعتقادى شيعى است؛
5. انديشه مهدويت، موضوعى خرافى است.
تحليل ونقد دلايل مذكور
الف. تعارض روايات مهدويت
رشيد رضا در جايى مى نويسد:
اما تعارض روايا ت مهدوى، پس قوى وظاهر تر است وجمع بين آن ها دشوارتر ومنكران آنان بيشتر وشبهه درباره آن ظاهرتر.(1)
وى ذيل تفسير آيه 33 سوره توبه(2) بعد از ذكر سخنان برخى از عالمان كه گفته اند اين بشارت، در آخر الزمان، هنگام ظهور امام مهدى تحقق مى يابد، چنين اظهار داشته است:
هيچ يك از احاديث مهدى، صحيح نيست. اين احاديث با اين حال، با هم متعارض هستند؛ به گونه اى كه يكديگر را دفع مى كنند.(3)
در پاسخ ونقد اين اظهارات چنين بايد گفت:
بايد به اين نويسنده يادآور شد آيا صرف اين كه احاديث واخبار در يك موضوع دچار برخى تعارض ها هستند، سبب مى شود ما از تمام آن احاديث واخبار صرف نظر كرده، آن را جعلى وغير صحيح بدانيم؟
اگر كسى چنين سخنى را بپذيرد، آيا به لوازم آن هم پاى بند مى ماند؟ مگر نه اين كه در ابواب گوناگون فقهى، اخلاقى، تفسيرى واعتقادى به دلايل مختلف، تعارض فراوانى يافت مى شود؟ آيا اين جا همه آن اخبار يكسره انكار مى شوند؟ يا راه هاى جمع بين آن يا در صورت عدم امكان جمع، راه هاى ترجيح يك دسته از آن اخبار بر دسته اى ديگر پيموده خواهد شد؟
روش متداولى كه هر كس با اندك آشنايى با معارف اسلامى، به خوبى برايش روشن است، چنين روشى است. او مى داند به صرف تعارض، مجموعه اى از احاديث را كنار نمى گذارند. درباره چگونگى حل تعارض بين اخبار، مباحث مشروح ومفصلى ذكر شده است.
به تعارض، هنگامى ترتيب اثر داده مى شود كه ميان دو دسته از احاديث متعارض، از نظر قوت وضعف، تساوى وجود داشته باشد؛ اما آن جايى كه يك طرف از احاديث قوى، وطرف ديگر ضعيف باشد، تعارض واقعى شكل نمى گيرد وبه آن ترتيبى داده نمى شود. تعارضى كه رشيد رضا مدعى آن است، از قبيل اين تعارض ها است.
وجود تعارض بين اخبار واحاديث مى تواند نشانه دروغ بودن برخى از آن اخبار باشد؛ به اين معنا كه تعدادى از آن احاديث، جعلى ووضعى هستند واين هيچ استبعادى ندارد؛ چون بسيار اتفاق مى افتد در كنار يك موضوع مهم ومورد توجه، احاديث وروايات جعلى نيز وجود داشته باشد. اين هم شايد به دليل تحت الشعاع قرار دادن آن موضوع اصلى باشد. موضوع مهدويت نيز مى تواند چنين وضعيتى داشته باشد. كسى ادعا نكرده است تمام احاديث وارد در اين باب، از صحت متن وسند برخوردار هستند.
تعارض ادعاى رشيد رضا با دو مثال درباره اسم پدر امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف ونيز احاديث بيانگر نسب آن حضرت، تعارض درباره جزئيات وخصوصيات مربوط به حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف است، نه تعارض در اصل واساس مهدويت. پس اگر بنا اين است كه به سبب تعارض، رواياتى را مورد ترديد قرار دهيم، فقط رواياتى را مورد توجه قرار مى دهيم كه دقيقاً متعارض وبيانگر خصوصيات هستند. با اين وجود، در اصل مهدويت وبشارت به وجود منجى، تعارضى وجود ندارد وبه رغم وجود پاره اى از اختلافات درباره جزئيات، تمام احاديث، يك حقيقت را اثبات مى كنند وآن، وجود مهدى آخرالزمان است واين كه او ظهور خواهد كرد.(4) به امثال رشيد رضا ياد آور مى شويم كه همه اهل فكر وخرد بايد به ژرف نگرى وريز بينى در اين احاديث بپردازند وموارد ضعيف را به خوبى شناسايى كنند ـ سپس بر اساس مبانى مورد تاييد، به نقد آن ها پرداخته وبه ديگران معرفى كنند. كارى كه اخيرا تا حدى توسط برخى علماى اهل سنت انجام گرفته است(5) ـ نه اين كه به صرف وجود پاره اى از موارد متعارض، تمام احاديث آن موضوع را ناديده گرفته وطرد كنند.
ب. نقل نشدن احاديث امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف در صحيحين
از دلايل ديگرى كه رشيد رضا واحمد امين در رد احاديث حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف بيان داشته وآن را مؤيدى براى بى اساس جلوه دادن آن ذكر كرده اند، اين است كه اين احاديث، به دليل ذكر نشدن در صحيحين بخارى ومسلم فاقد اعتبار است. رشيد رضا در جايى از تفسيرش چنين مى گويد:
تعارض در احاديث مهدى، قوى تر وظاهرتر است وجمع بين روايات در اين باب مشكل تر ومنكران آن نيز، فراوان وشبهه در آن نيز ظاهر تر است؛ به همين دليل، شيخان ( مسلم وبخارى) در دو كتابشان توجهى به اين روايات نكرده اند.(6)
همين موضوع را احمد امين يكى از دلايل رد احاديث مهدويت دانسته ومى نويسد:
بخارى ومسلم، هيچ يك از احاديث وروايات مهدى را ذكر نكرده اند كه دليل است براين كه روايات مذكور، نزد آنان صحيح نبوده است.(7)
در نقد وپاسخ استدلال هاى مذكور، ذكر چند مطلب لازم وضرورى است:
اين كه حديثى در صحيحين بخارى ومسلم يافت نشود، هرگز دليل ضعيف بودن آن حديث نزد آن دو نيست؛ چون هرگز از بخارى ومسلم نقل نشده است كه گفته باشند همه احاديث صحيح را جمع آورى كرده اند. آنان در صدد جمع آورى همه احاديث صحيح نبوده اند. از خود آن ها نقل شده است كه ما همه احاديث صحيح را نياورده ايم. ابن صلاح در مقدمه اش چنين ذكر مى كند:
بخارى ومسلم، همه احاديث صحيح را در صحاحشان جمع آورى نكرده اند وبه اين مسأله هم پايبند نبوده اند. از بخارى روايت شده كه گفته است: (حديثى را در كتابم وارد نكردم، جز اين كه صحيح بوده وخيلى از احاديث صحيح را به دليل طولانى نشدن كتاب حذف كردم) واز مسلم براى ما نقل شده كه گفته است: (چنين نيست كه هر حديثى نزد من صحيح باشد، آن را در اين جا بياورم بلكه هر آنچه مورد اجماع وتوافق بوده است را ذكر كردم).(8)
ابن حجر عسقلانى در مقدمه فتح البارى بشرح صحيح البخارى مى نويسد:
اسماعيل از بخارى روايت كرده كه گفته است: (من در اين كتاب، جز حديث صحيح ذكر نكرده ام؛ ولى آنچه از احاديث صحيح كه نياورده ام، بيشتر است).(9)
نووى نيز در مقدمه شرحش بر كتاب مسلم آورده است:
... آن دو (بخارى ومسلم) ملتزم نشده اند تمام احاديث صحيح را نقل كنند؛ بلكه آنان تصريح كرده اند كه همه احاديث را جمع آورى نكرده وتنها قصد جمع آورى تعدادى از احاديث صحيح را داشته اند؛ همان گونه كه نويسنده كتاب فقه، جمع آورى تمام ابواب واحكام فقه را در نظر ندارد، بلكه پاره اى از آن را بحث مى كند.(10)
از ديگر نكاتى كه روشن مى كند بخارى ومسلم هرگز در صدد جمع آورى تمام احاديث صحيح نبوده اند، اين است كه ابن الصلاح از بخارى نقل كرده كه گفته است:
من صد هزار حديث صحيح ودويست هزار حديث غير صحيح از حفظ دارم.(11)
يكى ديگر از شواهدى كه اين موضوع را مستدل مى كند، اين است كه حاكم نيشابورى كه خود از محدثان بزرگ ومعروف اهل سنت است، در كتاب المستدرك على الصحيحين، صدها حديث را ذكر كرده ودر آن تصريح مى كند كه بر اساس شرايط واصول بخارى ومسلم يا دست كم طبق اصول يكى از آن دو، اين احاديث صحيح هستند؛ در حالى كه اين احاديث در صحيحين يافت نمى شود. ذهبى نيز درباره احاديث مستدرك گفته است:
در مستدرك، بسيارى از احاديث، طبق شرط بخارى ومسلم يا شرط يكى از آن دو، نقل شده است وشايد مجموع اين حاديث، حدود ثلثى از كتاب را تشكيل بدهند.(12)
ملاحظه مى كنيد چگونه اين حديث شناس معروف، تصريح مى كند كه در غير صحيحين، احاديث فراوانى وجود دارد كه صحيح هستند ودر عين حال، بخارى ومسلم آن را نياورده اند؛ پس اگر بخارى ومسلم، احاديث مربوط به امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف را ذكر نكرده اند، هرگز نمى تواند دليل وشاهدى براى صحيح نبودن اين احاديث قرار گيرد.
دومين مطلبى كه در پاسخ اين سخن مى توان گفت اين است كه چرا احاديث صحيح ومعتبر را در آنچه كه در صحيحين ذكر شده است منحصر مى دانيد؟ آيا فقط در اين دو كتاب، احاديث صحيح يافت مى شود؟ كدام يك از علماى اهل سنت به اين سخن پاى بند است؟ اگر اين حرف، قابل قبول باشد، نوشتن ده جامع حديثى، قبل وبعد از بخارى ومسلم چه ارزش واعتبارى دارد؟
قبول انحصار احاديث صحيح در صحيحين، به معناى تشكيك وترديد در همه كتاب هاى حديثى ديگر اهل سنت است؛ در حالى كه كسى از علماى اسلامى اين را نپذيرفته است. بسيارى از علماى اهل سنت ـ اگر نگوييم همه آن ها ـ قبول دارند آن گونه كه احاديث صحيح در بخارى ومسلم وجود دارد، در ديگر كتاب هاى حديثى اهل سنت نيز احاديث صحيح فراوان يافت مى شود.(13) ابن صلاح چنين مى گويد:
احاديث صحيح را افزون بر آنچه در بخارى ومسلم وجود دارد، مى توان در يكى از نوشته هاى معتمد ومشهور امامان حديث از جمله آثار ابو داود سجستانى، ابو عيسى ترمذى، ابو عبدالرحمن نسائى، ابو بكر بن خزيمه، ابوالحسن دارقطنى وديگران كه تصريح دارند بر صحت آن احاديث، پيدا كرد.(14)
روشن شد كه حديث صحيح فقط حديثى نيست كه در صحيحين هست؛ بلكه تصحيح حديث ومعتبر دانستن آن، راه هاى مختلفى دارد كه يكى از آن راه ها، وجود حديث در صحيحين است؛ ولى اين راه، راه انحصارى نيست. نووى در تقريب، چنين مى گويد:
هر آنچه را كه حاكم (در مستدرك) صحيح بداند وجز او از بزرگان حديث نه تضعيف ونه توثيقى در رابطه با آن ذكر نكرده باشند، آن حديث، حسن است.(15)
درست است كه در صحيحين، حديثى كه در آن، به صراحت اسم امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف ذكر شده باشد وارد نشده است؛ ولى چند حديث در صحيح بخارى ومسلم آمده است كه با توجه به برخى شواهد وقرائن، ترديدى نيست كه منظور از اين احاديث، امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف است وجز اين، امكان تطبيق ديگرى، وجود ندارد. تعدادى از اين احاديث، در صحيح مسلم است ويك حديث نيز، هم در صحيح بخارى وهم صحيح مسلم آمده است:
1. بخارى: حدثنا ابن بكر، حدثنا عن يونس عن ابن شهاب عن نافع مولى ابى قتاده الانصارى ان ابا هريره قال: (قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم):
كيف بكم اذا نزل ابن مريم فيكم وامامكم منكم؛
چگونه خواهيد بود هنگامى كه فرزند مريم ميان شما فرود آيد وامام شما از خود شما باشد؟(16)
عين همين حديث را مسلم ذكر كرده است وسند او، غير از اولين نفرى كه مسلم از او نقل كرده؛ همانند سند بخارى است.(17)
2. مسلم از جابر بن عبدالله نقل كرده كه شنيدم پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم مى فرمود:
لا تزال طائفة من امتى يقاتلون على الحق ظاهرين الى يوم القيامه قال: فينزل عيسى بن مريم (فيقول اميرهم: تعال صل لنا، فيقول لا، ان بعضكم على بعض امراء تكرمه الله هذه الامه)؛
گروهى از امت من، پيوسته تا قيامت براى حق پيروزمندانه مى جنگند وسپس فرمود: آن گاه عيسى بن مريم فرود خواهد آمد وامير وپيشواى اين گروه، به وى مى گويد (بيا براى ما نماز بگزار). او جواب خواهد داد: نه، برخى از شما بر برخى ديگر اميرند واين، به سبب گرامى داشت اين امت، از جانب خداوند است.(18)
اين دو حديث كه اولى آن ها در صحيح بخارى ومسلم آمده است ودومى تنها در صحيح مسلم ذكر شده است، تصريح دارند كه عيسى بن مريم فرود خواهد آمد؛ ولى آن هنگام، امام مسلمانان از خودشان است، نه از ديگران. كنايه از اين كه عيسى، امام مسلمانان نخواهد شد؛ بلكه امام آنان از خودشان است. حال اين پرسش پيش مى آيد اين امام كه در اين دو حديث بدان اشاره شده واسمى از او به ميان نيامده، چه كسى است؟
جواب اين پرسش را مى توان به راحتى از ديگر رواياتى كه همين مضمون را نقل كرده وبه نام آن حاكم وامام، تصريح دارند به دست آورد واز اين راه فهميد مراد از امام در اين دو حديث چه كسى است.
ابو نعيم اصفهانى وحارث بن ابى اسامه با اسناد صحيح از جابر بن عبدالله واو از رسول خدا صل الله عليه وآله وسلم نقل كرده است كه فرمود:
ينزل عيسى بن مريم فيقول اميرهم المهدى: تعال صل بنا فيقول: لا، ان بعضكم امير بعض، تكرمة الله لهذه الامة؛
عيسى فرود مى آيد وامير آنان (مسلمانان) مهدى مى گويد: (بيا براى ما نماز بخوان). عيسى مى گويد: نه، برخى از شما امير برخى ديگر است كه خداوند، او را براى اين امت، كرامت بخشيده است.(19)
با توجه به تصريح اين حديث، معلوم مى شود منظور از اميرى كه در دو حديث منقول از بخارى ومسلم ذكر شد، همان حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف است. به همين سبب است كه ابن حجر عسقلانى در فتح البارى در ذيل حديث اول كه در بخارى نيز ذكر شده بود، از ابوالحسن آبرى در مناقب الشافعى نقل كرده است:
تواترت الاخبار بان المهدى من هذه الامة وان عيسى يصلى خلفه؛
اخبار، متواترند بر اين كه مهدى، از اين امت است وعيسى، پشت سر وى نماز مى گزارد.(20)
شارح صحيح بخاري؛ يعنى ابن حجر عسقلانى كه شايد شرح وى معروف ترين شرح بر صحيح بخارى باشد، در ذيل حديث مذكور همين برداشت را داشته وآن را بر مهدى موعود عجل الله تعالى فرجه الشريف منطبق دانسته است. برخى ديگر از علماى اهل سنت همين برداشت را داشته اند ودر ذيل اين حديث تصريح دارند كه منظور از اين امير وامام، جز مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف كس ديگرى نيست.
3. مسلم در صحيح در سه حديث، از پيامبر اكرم صل الله عليه وآله وسلم يك مضمون را روايت كرده كه متن يكى از آن چنين است:
يكون فى آخر امتى خليفة يحثى المال حثيثا لا يعده عدا؛
در واپسين روزگار امت من، خليفه اى خواهد آمد كه مال را فراوان بخشش نموده وشمارش نخواهد كرد.(21)
در اين حديث وحديث هم مضمون آن(22)، به صراحت از امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف نامى برده نشده است؛ ولى ويژگى مذكور در اين حديث، در روايات ديگر، به صراحت به آن حضرت نسبت داده شده است كه بيانگر آن است كه حديثصحيح مسلم نيز، گوياى همين است.
ترمذى با سند خود، از ابوسعيد خدرى از رسول خدا صل الله عليه وآله وسلم روايتى نقل كرده وسند آن را هم حسن دانسته است كه در اين حديث رسول خدا صل الله عليه وآله وسلم چنين مى فرمايد:
مهدى در امّت من خواهد بود... هر فردى نزد او مى آيد ومصرانه از او چيزى مى خواهد، آن قدر از اموال، در دامن وى مى ريزد كه بتواند حمل كند.(23)
با اين توضيحات، روشن مى شود كه هر چند در صحيحين به نام امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف تصريح نشده است، ولى شواهد وقراينى كه ذكر شد معلوم كرد دست كم، اين چند حديث، همانند احاديث صريح هستند وبه خوبى به وسيله آن مى توان موضوع مهدويت را اثبات كرد.
نكته مهمى كه به نوبه خود، تامل برانگيز است وبرخى از نويسندگان معاصر نيز به آن توجه كرده اند اين است كه برخى عالمان اهل سنت كه دست كم دو نفر از آنان، يعنى ابن حجر هيتمى ومتقى هندى از شهرت خوبى برخوردارند، در كتاب هاى خود حديثى را از صحيح مسلم نقل مى كنند كه در آن، با صراحت از امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف نام برده شده ووى را از فرزندان فاطمه عليهم السلام دانسته است؛ ولى اكنون هيچ اثرى از اين حديث در صحيح مسلم وجود ندارد. براى روشن شدن مطلب، عين حديث وعبارات اين افراد را ذكر مى كنيم:
1. ابن حجر هيتمى:
ومن ذلك (الاحاديث المبشرة بالمهدى) ما اخرجه مسلم وابوداود والنسائى وابن ماجه والبيهقى وآخرون: المهدى من عترتى من ولد فاطمه(24)؛
بشارت دهنده به وجود مهدى، حديثى است كه مسلم، ابوداود، نسائى، ابن ماجه، بيهقى وديگران نقل كرده اند كه: (مهدى از عترت من، از فرزندان فاطمه است).
2. متقى هندى از رسول خدا صل الله عليه وآله وسلم:
المهدى من عترتى من ولد فاطمه(25)؛
مهدى از عترت من واز فرزندان فاطمه است.
3. شيخ محمد على صبان نيز چنين نقل كرده است:
ان منهم (اهل بيت) مهدى آخر الزمان اخرج مسلم وابوداود والنسائى وابن ماجه والبيهقى وآخرون: المهدى من عترتى من ولد فاطمه(26)؛
مهدى آخرزمان، از اهل بيت است. مسلم، ابوداود، نسائى، ابن ماجه، بيهقى وديگران روايت كرده اند: مهدى از عترت من (رسول خدا صل الله عليه وآله وسلم) از فرزندان فاطمه است.
4. حمزاوى مالكى در كتاب خويش نقل مى كند:
ففى مسلم وابى داود والنسائى وابن ماجه والبيهقى وآخرين: (المهدى من عترتى من ولد فاطمه)(27)؛
در كتب مسلم، ابوداود، نسائى، ابن ماجه، بيهقى وديگران آمده است كه: (مهدى از عترت من، از فرزندان فاطمه است).
با نقل هاى ذكر شده فوق، به راحتى مى توان ادعا كرد تصريح به نام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف دست كم، در صحيح مسلم وجود داشته است، كه اين چهار نفر، آن را با صراحت، از مسلم نقل كرده اند؛ مگر اين كه كسى مدعى شود اين آقايان، درارجاع دچار اشتباه شده اند كه قبول اين هم كار آسانى نيست.
ج. آثار وعوارض اعتقاد به مهدويت
سومين دليلى كه براى رد احاديث مهدويت از سوى محمد رشيد رضا وبرخى همفكران او چون احمد امين مطرح شده اين است كه فكر وانديشه مهدويت، در جهان اسلام، تبعات وآثار منفى فراوانى را از خود برجاى گذاشته است. آنان، از اين آثار ونتايج ادعايى، چنين نتيجه گرفته اند كه چون اعتقاد به مهدى، اين آثار وعوارض را به دنبال داشته وبعضى اوقات باعث اختلافات وكشت وكشتارهايى شده است اساس اين فكر وانديشه، ساختگى وجعلى است كه توسط جاعلان وواضعان، با اغراض خاصى جعل شده است. آنان اين آثار وعوارض را در دو بخش تحليل كرده اند:
1. انديشه ظهور مهدى موعود، باعث نوعى خمودى وركود اجتماعى ميان مسلمانان شده است. آنان، به اميد اين كه مهدى ظهور كرده وبه همه نابسامانى ها خاتمه مى دهد، هيچ تحركى از خود نشان نمى دهند ودر برابر همه فسادها وگرفتارى ها، تنها با اميد به آمدن مهدى، خود را فارغ از هر اقدام كرده، حل آن را به ظهور مهدى حواله مى دهند.(28) رشيد رضا در اين باره مى نويسد:
... مسلمانان، هميشه بر ظهور مهدى تكيه كرده وگمان مى كنند كه مهدى، سنت هاى الهى را بر هم زده يا آن را تبديل خواهد كرد؛ در حالى كه سخن خداوند را كه مى فرمايد: (فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلاً)(29) مى خوانند.(30)
در جاى ديگر، وى شكوه مى كند كه چرا بايد اعتقاد به مهدى به جاى آن كه باعث حركت وايجاد قدرت وبرپاداشتن عدل بين مردم شود، باعث اين شده است كه جمعى نه تنها اين كار را انجام ندهند، بلكه با تكيه بر اين اعتقاد، همه اين وظايف را به آمدن وظهور مهدى موكول كنند.(31)
سرانجام در ديگر جاى اظهار داشته است كه:
گسترش اين انديشه ميان مسلمانان، باعث سستى آنان در واجبات الهى شده است.(32)
2. دربخش ديگر مى گويد: اين باور موجب شده است در هر دوره وزمانه اى، كسى مدعى مهدى شود وبه اين وسيله، گروهى را اطراف خودش جمع كرده وباعث تفرقه واز هم گسيختگى اجتماع اسلامى شود. رشيد رضا در اين باره مى نويسد:
اعتقاد به مهدى، باعث پيدايش فتنه هاى عظيمى شده است كه در مناطق وزمان هاى مختلف، افرادى به پاخواسته ومدعى مهدويت شده اند. آنان بر اهل ونزديكان سلطان وقت خروج كرده اند. فريب خوردگانى نيز وى را اجابت كرده، ميان آن وحاكمان، جوى خون به راه افتاده است.(33)
همفكر وى، احمد امين نيز همين اشكال را تكرار كرده است. وى، يكى از دلايل نپذيرفتن احاديث مهدويت وجعلى بودن آن ها را مطرح كرده ومى گويد:
... يكى از آثار اين اعتقاد، انقلاب هاى پياپى در تاريخ مسلمانان است كه در هر عصر وهر دوره اى، يك نفر يا تعدادى، برپاخاسته ومدعى مى شوند مهدى منتظر هستند وگروهى از مردم نيز اطراف او را مى گيرند... آخرين مورد آن، مهدى سودانى بود ونيز گروه بابيه در فارس كه ميرزا على محمد بدان دعوت كرد...
اگر شمار كسانى كه در تاريخ اسلام خروج كرده وادعاى مهدويت داشته اند برشماريم وبه تفصيل، قيام ها وفروپاشى هاى دولت اسلامى وتقسيم آن وتحليل قواى آن ها را بيان كنيم، سخن به درازا مى كشد ويك كتاب مستقل نيز براى اين مهم كافى نيست.(34)
نقد وتحليل اشكال
بايد گفت اين اشكال، در واقع مصداق سخن معروف (به جاى حل مساله، صورت مسأله پاك كردن) است. آيا اين منطق، پذيرفتنى است كه اگر از انديشه اى صحيح، سوء استفاده اى شد، به جاى تصحيح آن سوء استفاده وجلوگيرى از آن، واز بين بردن راه هاى اين بهره بردارى غلط، به طور كامل، اساس مسأله را منكر شويم؟ البته كه هيچ منطقى آن را نمى پذيرد؛ اما با تاسف، برخى افراد، درباره اعتقاد به امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف چنين برداشت كرده اند كه بايد همه دستورها واحكام الهى را كنار زد واجراى قوانين الهى را در گرو آمدن امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف وتكليف وحركت وتلاش را ساقط شده دانست يا به جاى تصحيح ومقابله با سوء استفاده ها بايد مسأله را از اساس منكر شد. اما حقيقت غير اين است؛ زيرا بايد مقابل آنان ايستاد وبا استدلال ومنطق، اين طرز برداشت را تصحيح كرد ودانست كه در هيچ يك از احاديث مهدويت، چنين آموزه هاى غلطى وجود ندارد. اگر هم در برخى احاديث، چنين مضمون وآموزه هايى باشد، بايد درباره آن به بحث وكنكاش پرداخت وآن را به شكل صحيحى معنا كرد. در غير اين صورت، برابر اصول مسلّم، بايد كنار گذاشته شود.
بسيارى از بزرگان، در عين قبول داشتن فكر وانديشه مهدويت، باتلقى هاى ناصواب در اين رابطه، به مقابله برخواسته اند. امام خمينى قدسره از جمله اين مصلحان است كه با بصيرت وفهم عميق از مفهوم انتظار ومهدويت، با طرز فكرهاى غلط در رابطه با انتظار، به مبارزه علمى وعملى پرداخته است. آن بزرگوار در جايى از كتابولايت فقيه مى گويد:
براى روشن شدن مطلب، اين سؤال را مطرح مى كنم: از غيبت صغرا تا كنون كه بيش از هزار سال مى گذرد وممكن است صد هزار سال ديگر بگذرد ومصلحت اقتضا نكند كه حضرت تشريف بياورد، در طول اين مدت مديد، احكام اسلام بايد زمين بماند واجرا نشود وهر كه هر كارى كه خواست بكند؟ هرج ومرج است؟ قوانينى كه پيغمبر اسلام در راه بيان وتبليغ ونشر واجراى آن، بيست وسه سال زحمت طاقت فرسا كشيد فقط براى مدت محدود بود؟... اعتقاد به چنين مطالبى يا اظهار آن بدتر از اعتقاد واظهار منسوخ شدن اسلام است...(35)
متفكر شهيد استاد مرتضى مطهرى رحمت الله عليه با تحليلى جامع وزيبا از مفهوم انتظار مهدى وتقسيم آن به دو نوع انتظار سازنده وانتظار ويرانگر، در تشريح انتظار ويرانگر مى نويسد:
... (طبق آموزه انتظار ويرانگر) آن گاه كه صلاح به نقطه صفر برسد، حق وحقيقت هيچ طرفدارى نداشته باشد، باطل، يكه تاز ميدان گردد، جز نيروى باطل نيرويى حكومت نكند، فرد صالحى در جهان يافت نشود، اين انفجار(ظهور مهدى) رخ مى دهد ودست غيب براى نجات حقيقت نه اهل حقيقت؛ زيرا حقيقت طرفدارى ندارد، از آستين بيرون مى آيد؛ على هذا هر اصلاحى محكوم است؛ زيرا هر اصلاح، يك نقطه روشن است. تا در صحنه اجتماع نقطه روشنى هست، دست غيب ظاهر نمى شود. برعكس، هر گناه وفساد وهر ظلم وتبعيض وهر حق كشى وهر پليدى اى به حكم اين كه مقدمه صلاح كلى است وانفجار را قريب الوقوع مى كند، روا است...(36)
آن عالم شهيد؛ در تبيين مفهوم انتظار سازنده ومثبت نيز كه مقابل اين انتظار مخرب است چنين توضيح مى دهد:
آن عده از آيات قرآن كريم،... در جهت عكس برداشت بالا است. از اين آيات استفاده مى شود كه ظهور مهدى موعود، حلقه اى است از حلقات مبارزه اهل حق وباطل كه به پيروزى نهايى اهل حق منتهى مى شود. سهيم بودن يك فرد در اين سعادت، موقوف به اين است كه آن فرد، عملا در گروه اهل حق باشد... از نظر روايات اسلامى، در مقدمه قيام وظهور امام، يك سلسله قيام هايى از طرف اهل حق صورت مى گيرد. آنچه به نام قيام يمانى قبل از ظهور بيان شده است، نمونه اى از اين سلسله قيام ها است...(37)
آن متفكر فرزانه وشهيد راه حق، در نقد پاره اى از كج انديشى ها وكژگرايى هاى اين چنينى در مفهوم انتظار، تاكيد مى ورزد:
... اين كه بعد از آن كه دنيا پر از ظلم وجور شد، عدل كلى پيدا مى شود، مساله اى به وجود آورده است وآن اين كه: بعضى از افراد با اتكا به همين مطلب، با هر اصلاحى مخالفند ومى گويند: دنيا پر از ظلم وجور بشود...، تا يك دفعه انقلاب گردد وپر از عدل وداد بشود... اگر ببينند يك كسى يك قدم اصلاحى برمى دارد، ناراحت مى شوند... مى گويند نبايد چنين چيزى بشود، بايد مرتب بدتر شود تا حضرت ظهور كند... آيا واقعا مطلب از اين قرار است يا نه؟... خير، اين بدون شك برخلاف يك اصل قطعى اسلامى است؛ يعنى به انتظار ظهور حضرت حجت، هيچ تكليفى از ما ساقط نمى شود، نه تكليف فردى ونه تكليف اجتماعي. شما يك عالم پيدا نمى كنيد كه بگويد انتظار ظهور حضرت حجت يك تكليف كوچك را از ما ساقط مى كند، هيچ تكليفى را از ما ساقط نمى كند...(38)
به راستى، از اين جامع تر وسازنده تر درباره مفهوم انتظار چه تبيينى مى توان داشت؟ با اين گونه تحليل ها از معنا ومفهوم انتظار مهدى ديگر زمينه اى براى گسترش افكار انحرافى در اين رابطه به وجود نخواهد آمد.
آري؛ راه حل جلوگيرى ومبارزه با افكار انحرافى وخمودگى مسلمانان را نبايد در اعتقاد به امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف دانست؛ بلكه برعكس، اگر تحليلى درست مانند آنچه ايشان بيان كرده است ارائه شود، نه تنها اين اعتقاد، مايه ركود وسكون نخواهد شد، بلكه باعث اميد، نشاط ورويش خواهد بود. نبايد كوتاهى ها وتقصيرهاى مسلمانان در انجام وظايف الهى واسلامى را ناديده گرفته وآن را با اعتقاد به امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف ومسأله مهدويت مرتبط دانست وهمه تقصيرها را متوجه اين فكر كرد. آرى، بايد مشكل را در جاى ديگر حل كرد.
از نكات قابل تامل ومورد نقد ديگر كه در اظهارات رشيد رضا واحمد امين بايد مورد توجه قرار گيرد، اين است كه مى گويند انديشه مهدويت موجب شده است در طول تاريخ، افراد بسيارى، ادعاى مهدويت كنند وهمين موضوع، زمينه اختلاف ها ودرگيرى ها وكشتارهاى زيادى بين جوامع اسلامى به وجود آورده است. پاسخ اين اظهار وسخن اين است كه: اگر وجود شمارى از مدعيان مهدويت وپيامدهاى منفى اين ادعا، باعث انكار ورد اعتقاد به امام مهدى بشود، در جايى كه افرادى مدعى نبوت شده يا مى شوند چه بايد گفت؟ آيا مى توان به دليل ادعاى واهى، نبوت انبيا وبه ويژه رسول خدا را مورد ترديد وانكار قرار داد؟ قابل توجه اين كه برخى صاحب نظران، از اين سوء استفاده ها، عكس مطلب فوق را نتيجه گرفته اند وگفته اند خود اين نوع سوء استفاده ها را بايد مؤيد دانست براى اثبات حقانيت اين اعتقاد وانديشه؛ زيرا اين حركت، بيانگر رفتار زشت عده اى شياد است كه مى خواهند با نيرنگ وظاهر سازى، از يك حقيقت مسلم شرعى واعتقاد ريشه دار دينى در ميان دين مداران، به نفع مطامع خود بهره بردارى كنند.(39)
در پايان اين بخش، توجه به اين نكته نيز لازم وكارساز است كه براى تشخيص مهدى واقعى از مهدى هاى مدعى وخيالى، در احاديث وروايات اسلامى نشانه ها وعلايم روشنى ذكر شده است كه با توجه به آن ها، تطبيق آنچه با عنوان مهدى در احاديث ذكر شده است، بر مهدى واقعى وتشخيص آن از مدعيان دروغين كار دشوارى نيست.
هيچ يك از نشانه هاى ظهور مهدى، در زمان حيات افراد مدعى رخ نداده است؛ پس چگونه مى توان به هر نداى غير واقعى گوش فرا داد؟ اگر كسى به چنين ادعايى گوش فرا دهد ودنبال اين مدعيان بيفتد، ناشى از كم خردى وبى اطلاعى خود او است وربطى به اعتقاد وانديشه مهدويت وامام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف ندارد.(40)
د. شيعى بودن انديشه مهدويت
ادعاى شيعى بودن تفكر مهدويت از ديگر دلايل محمد رشيد رضا واحمد امين براى رد آن ونپذيرفتن احاديث مهدويت است. آن ها معتقدند مبنا وپايه واساس اين انديشه، از جعليات شيعه است. رشيد رضا مى گويد:
ريشه اين احاديث، يك حركت سياسى معروف شيعى است وشيعه، در اين باره خرافاتى دارد كه با اصول دين مخالف مى باشد. آن ها مى كوشيدند خلافت را در آل رسول از ذريه على قرار دهند واحاديثى را براى آماده سازى براى اين كار وضع كردند.(41)
احمد امين نيز، اين اتهام را ذكر كرده وآن را با مطالب وتحليل هايى شخصى، بدون استناد تاريخى ومضحك، آراسته است. او در اين باره مى نويسد:
انديشه مهدى، اسباب سياسى، اجتماعى ودينى دارد كه به نظر من اين فكر، نشات گرفته از شيعه است و... اين رهبران ماهر (رؤساى شيعه) افكار توده مردم را به كار گرفته واحاديثى را وضع كردند كه از رسول خدا روايت مى كردند.(42)
نقد وتحليل
در پاسخ سخنان آنان، مطالب ذيل قابل توجه است:
اين كه گفته مى شود اين احاديث ساخته وپرداخته شيعه است، اتهامى بيش نيست وواقعيات خارجى آن را رد مى كند؛ زيرا بسيارى از روايات مربوط به امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف از طريق اهل سنت ودركتب معتبر آن ها است. در اين ميان نيز كمتر راوى متهم به شيعه گرى، وجود دارد. عبدالعظيم بستوى در اين باره مى نويسد:
دريازده حديث از مجموع احاديث صحيحى كه در احاديث مهدى وجود دارد، برخى افراد متهم به شيعه بودن در اسناد آن مشاهده مى شود ودر احاديث ديگر در اين خصوص، هيچ گونه اتهامى از اين باب در سندشان وجود ندارد.(43)
در اسناد خوب وقابل قبول از نظر اهل سنت هيچ فرد متهم به شيعه بودن وجود ندارد. بايد به رشيد رضا واحمد امين گفته شود: صرف نظر از صدها حديث ديگر كه در منابع اهل سنت آمده است، آيا اين 35 حديث كه بنا به قول نويسندگان اهل تسنن داراى اسناد خوبى هم هستند، توسط شيعيان جعل شده ودر كتب معتبرشان آمده است؟ به راستى اگر كتاب هاى معتبر اهل سنت اين قدر در معرض آسيب هستند، بايد در تمام آن ها شك كرد.
بر فرض كه برخى از رجال در تعدادى از اين احاديث افراد شيعه باشند، آيا به صرف شيعه بودن راوى حديث، آن حديث از درجه اعتبار ساقط مى شود؟ اگر چنين باشد، بايد بسيارى از احاديث كتب معتبر اهل سنت را مردود دانست.
روايات امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف در بيشتر كتب معتبر حديثى اهل سنت آمده وبا اسانيد مختلف ومتعدد ذكر شده است.(44) دست كم 32 نفر از صحابه رسول خدا صل الله عليه وآله وسلم آن ها را از حضرتش نقل كرده اند وويژه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف كتاب هايى حديثى تدوين كرده اند.(45) آيا مى توان گفت تمام اين ساخته وپرداخته شيعه مى باشد؟ وهمه از مجعولات شيعه است؟
شيخ مفيد در پاسخ به سؤالى اين چنينى كه شايد اين اخبار مهدويت را عده اى جعل كرده باشند وبعد هم شيعه همه اين ها را نقل كرده باشد، اين گونه پاسخ مى دهد:
اولين نكته اى كه در اين احتمال وجود دارد، احتمال سرايت اين اشكال به همه اخبار است؛ چون ممكن است كسى بگويد: آنچه از معجزات رسول خدا صل الله عليه وآله وسلم توسط مسلمانان نقل شده، در اصل جعلى بوده است وشايد عده اى بر وضع اين توافق كرده باشند وديگران نيز، اين اخبار را نقل كرده اند واين، در واقع، از بين بردن شريعت است.(46)
آرى، چگونه مى توان به صرف ادعا، احاديثى را مجعول شيعه دانست كه بنا به تصريح بسيارى از دانشمندان اهل سنت، به حد تواتر رسيده وقابل ترديد نيستند.
ه. خرافى بودن انديشه مهدويت
بر اين نكته بيشتر احمد امين تاكيد كرده است؛ بدين گونه كه انديشه مهدويت را خرافى معرفى كرده وگفته است: اين فكر همراه خودش خرافات ديگرى نيز به همراه داشته واصولاً مخالف عقل است. رشيد رضا در عبارتى كوتاه مى نويسد:
براى شيعه در باره مهدويت، خرافاتى هست كه مخالف با اصول دين مى باشد.(47)
احمد امين با پروراندن اين موضوع، چنين اظهار نظر مى كند:
حديث مهدى يك حديث خرافه است... كه با اين حديث، بسيارى از اخبار غيبى عجيب وغريب واخبار از آينده همراه شد... در اين باب، اخبارى وجود دارد كه برخى يهوديان مسلمان شده گمان كرده اند اين اخبار را در كتاب هاى دينيشان مشاهده كرده اند؛ همانند كعب الاحبار ووهب بن منبه... پس افكار مردمان پرشده است از احاديثى كه نقل شده وداستان هايى كه نقل مى شود... وهمه اين اخبار نيز به پيامبر نسبت داده مى شود.(48)
وى در ادامه، با برشمردن برخى آثار منفى كه گمان كرده است براى اعتقاد به مهدى وجود دارد مى نويسد:
تمام اين ها (آثار) از نتايج فكر خرافى است كه همان فكر مهدى است واين نظريه اى است كه با سنت خدا در ميان خلق، سازگار نيست ونيز با عقل هم سازگارى ندارد...(49)
نقد وتحليل
در پاسخ به اظهارات مذكور، چند نكته لازم است:
1. تاكيد بر خرافه بودن انديشه مهدويت در اين نوشته ها، يك ادعا بيش نيست وهرگز نبايد يك دليل، تلقى شود؛ چون اين امكان وجود دارد كه هر گاه، فكر وانديشه اى بر مذاق كسى خوش نيامد، به راحتى آن را به خرافى بودن متهم كند. اگر به صرف اين اتهام، انديشه وفكرى زير سؤال برود، به راحتى مى توان عقايد ديگران را با همين بهانه مردود دانست كه واضح است اين نوع برخورد با افكار وانديشه ها، هرگز نمى تواند مورد تاييد اهل نظر باشد.
2. در سخنان احمد امين آمده است كه (احاديث مهدى با احاديث خرافه ديگرى همانند اخبار به مسايل غيبى وحوادث آينده همراه شده) بايد گفت:
اولا: هيچ كس ادعا نكرده است همه احاديثى كه در موضوع مهدويت وارد شده است، صحيح وبدون اشكال است؛ بلكه مانند خيلى موضوعات ديگر، تعدادى از احاديث اين باب هم احاديث صحيح وبدون اشكالى نيستند.
ثانيا: آيا همه احاديثى كه از غيب خبر داده يا حوادث وپيش آمدهاى آينده را ذكر كرده اند، جعلى وغير صحيح اند؟ مگر نه اين است كه حجم فراوانى از احاديث اسلامى، اعم از آنچه از طريق اهل سنت يا شيعه وارد شده است را احاديث حاكى از غيب تشكيل مى دهد؟ واقعا جعلى دانستن اين حجم اخبار، چه توجيهى مى تواند داشته باشد؟ بيشتر كتاب هاى حديثى اهل سنت اين گونه است.(50)
البته بايد اين مسأله را نيز اذعان كرد كه نيت هاى ناپاك ودست هاى شيطنت آلود بى كار ننشسته واحاديث جعلى را در بخش هايى از موضوعات اسلامى وارد كرده اند؛ ولى هنر، پالايش اين احاديث است، نه رد همه آن ها. در پاسخ اين كه گفته اند احاديث مهدى با عقل سازگارى ندارد ـ به قول استاد محسن عباد ـ بايد گفت:
هنگامى كه احاديث وروايات صحيح از رسول خدا صل الله عليه وآله وسلم وارد شده است، كدام عقل منظور نظر است كه اين را نمى پذيرد؟(51)
در حالى كه اتفاقاً انديشه مهدويت با سنت الهى وعقل بشرى در سازگارى كامل است؛ بدان سبب كه سنت الهى اين است كه حق در جهان بايد پياده شود وعدالت گسترش يابد. معلوم نيست مراد ايشان از عقلى كه احاديث وفكر مهدويت را نمى پذيرد كدام عقل است؟
نتيجه
به طور كلى نتايج زير قابل بهره بردارى است:
1. اعتقاد به مهدويت ومسأله ظهور امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشريف از عقايد مسلم اسلامى وداراى پيشينه اى كهن است. روايات مربوط به آن نيز بيشتر متواتر وقابل قبول است.
2. اعتقاد به مهدويت، در همه قرن ها وزمان ها، در جايگاه اعتقادى سازنده وقابل قبول مطرح بوده وهست ونبايد به دليل برخى سوء استفاده ها وكج فهمى ها، اين مسأله را ساختگى، ناچيز وداراى عوارض منفى دانست؛ بلكه بايد مقابل اين تفكرهاى غلط ايستاد ومعيارهاى صحيح اعتقاد به مهدويت وانتظار را ترويج وگسترش داد.
3. ادله مذكور از سوى رشيد رضا واحمد امين درباره اشكال به مسأله مهدويت، صرفا ادعاهاى غلطى بيش نيستند؛ زيرا انديشه مهدويت با سنت الهى وعقل بشرى كاملا سازگار وقابل قبول است.
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(1) ر. ك: محمد رشيد رضا، تفسير المنار، ج9، ص 499، بيروت، دارالفكر، بى تا.
(2) هو الذى ارسل رسوله بالهدى ودين الحق ليظهره على الدين كله ولوكره المشركون.
(3) ر. ك: محمد رشيد رضا، تفسير المنار، ج1، ص 393، بيروت، دارالفكر، بى تا.
(4) ر. ك: مجله مقالات وبررسى، دفتر77 (1)، ص 25ـ23، تهران، دانشگاه تهران، 1384ش.
(5) دراين باره مى توان به موسوعة الاحاديث والآثار الضعيفة والموضوعة نوشته چند نفر از نويسندگان كه در 15 مجلد با فهارس چاپ شده، ونيز نوشته ناصرالدين البانى درباره احاديث ضعيفه ودرخصوص احاديث مهدويت نيز به كتاب المهدى المنتظر فى ضوء الاحاديث الضعيفة اشاره كرد.
(6) تفسير المنار، ج9، ص 499ـ500.
(7) احمد امين، ضحى الاسلام، ج3، ص237، مصر، مكتبه الاسرة، 1999 م.
(8) ر. ك: عثمان بن صلاح، علوم الحديث، ص21ـ22، بيروت، دارالكتب العلميه، 1416 ق.
(9) ابن حجر عسقلانى، فتح البارى فى شرح البخارى، ص 7، بيروت، دارالمعرفه، بى تا.
(10) نووى، شرح صحيح مسلم، ج1، ص135، بيروت، دارالقلم، بى تا.
(11) علوم الحديث، عثمان ابن صلاح، ص23.
(12) شمس الدين ذهبى، سير اعلام النبلاء، ج17، ص175، بيروت، موسسه الرساله، 1406 ق.
(13) ر. ك: مجله مقالات وبررسى، دفتر77 (1)، ص27ـ28.
(14) علوم الحديث، عثمان ابن صلاح، ص23ـ24.
(15) جلال الدين سيوطى، تدريب الراوى، ج1، ص81، بيروت، دارالكتب العربى، 1417 ق.
(16) محمد بن اسماعيل بخارى، صحيح، ح3449، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1422 ق.
(17) مسلم، صحيح، ح244، بيروت، دارالفكر، 1398 ق.
(18) همان، ح 247.
(19) عبدالعظيم بستوى، المهدى المنتظر فى ضوء الاحاديث والآثار الصحيحة، ص180، بيروت، دارابن حزم، 1420ق.
(20) ابن حجر عسقلانى، فتح البارى فى شرح صحيح البخارى، ج7، ح3449.
(21) مسلم، صحيح، ح2913.
(22) همان، ح2914.
(23) ترمذى، سنن، ح2232، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1421 ق.
(24) ابن حجر هيتمى، الصواعق المحرقه، ج2، ح2210، بيروت، مؤسسه الرساله، 1418 ق.
(25) هندى، متقى، كنزالعمال، ج14، ح38662.
(26) محمد بن على صبان، اسعاف الراغبين فى سيره المصطفى، ج2، ص28، بيروت، دارالفكر، بى تا.
(27) عدوى حمزاوى عدوى، مشارق الانوار فى فوز اهل الاعتبار، ص112، مصر، 1307ق.
(28) ر. ك: مجله مقالات وبررسى ها، دفتر77 (1)، ص33ـ35.
(29) فاطر (35): 43.
(30) محمد رشيد رضا، تفسير المنار، ج19، ص500.
(31) همان.
(32) همان، ج10، ص393.
(33) همان، ج6، ص57ـ58.
(34) احمد امين، ضحى الاسلام، ج13، ص244.
(35) امام خمينى، ولايت فقيه، ص27، تهران، مؤسسه تنظيم ونشر آثار امام، 1379 ش.
(36) مرتضى مطهرى، قيام وانقلاب مهدى از ديدگاه فلسفه تاريخ، ص 54، تهران، انتشارات صدرا، 1379ش.
(37) همان، ص57ـ58.
(38) همان، ص58ـ59.
(39) سيد محمد باقر صدر، بحث حول المهدى، ص 16ـ17، قم، مركز الغدير، 1417 ق.
(40) مجله مقالات وبررسى ها، دفتر77 (1)، ص38.
(41) ر. ك: محمد رشيد رضا، تفسير المنار، ج9، ص502ـ503 وج10، ص 392ـ393.
(42) ر. ك: احمد امين، ضحى الاسلام، ص 241ـ243.
(43) المهدى المنتظر فى ضوء الاحاديث والآثار الصحيحة، ص 375.
(44) از جمله آن ها مى توان به المصنف صنعانى، المصنف ابن ابى شيبه، مسنداحمد بن حنبل، سه صحيح مهم از صحاح سته اهل سنت، جامع الاصول ابن اثير والمعجم الكبير طبرانى اشاره كرد.
(45) از جمله اين افراد مى توان به ابن ابى نعيم، گنجى شافعى، مقدسى شافعى وسيوطى اشاره كرد.
(46) محمد بن محمد نعمان (شيخ مفيد)، رساله ثانيه فى الغيبه، ج7ـص12ـ قم، كنگره جهانى شيخ مفيد، 1413 ق.
(47) محمد رشيد رضا، تفسير المنار، ج10، ص 294.
(48) احمد امين، ضحى الاسلام، ج3، ص 243ـ244.
(49) همان، ص 244ـ245.
(50) از جمله اين كتب مى توان به صحيح بخارى ومسلم، سنن ابى داود وابن ماجه اشاره كرد؛ مثلا در صحيح بخارى، كتاب الفتن، از حديث 7048تا 7136 اين گونه است.
(51) محسن عباد، الرد على من كذب بالاحاديث الصحيحة الوارده فى المهدى، قسمت 17، مجله الجامعه الاسلاميه، شماره 45، 1400 ق. همچنين براى مطالعه تفصيلى موضوع مى توانيد ر. ك: مجله مقالات وبررسى ها، دفتر 77 (1)، ص 40ـ43.