المسار:
فارسی » مقاله هاى مهدوى
الفهرس
مقاله هاى مهدوى

(۲۲۱) تاریخ غیبت کبری (۷)

تاریخ غیبت کبری (۷)

سید منذر حکیم
فصلنامه انتظار شماره هفتم

اشاره:
از دو شماره گذشته مهمترین چالشهای دوران غیبت کبری را بر شمردیم وبه ترتیب اولویت به بیان راه حلهای امام غایب حضرت مهدی(عج) برای این چالشها پرداختیم.
چالش شناخت امامِ غایب وایمان به او را بررسی وریشه یابی نموده منشأ اشکال وراه حلهای عملی امام برای شناخت او وایمان به او وپذیرش امامت او بحث گردید.
در این شماره به چالش رهبری وآنچه به حوزه رهبری ارتباط دارد، پرداخته ایم. بیشترین توجه ما در این نوشتار، به بیانات ورفتار وسیره ی امام مهدی(عج) نسبت به مسأله رهبری در دوران غیبت می باشد وبا بررسی ریشه های اشکالات مطرح شده، نوع اشکالا ت وراه حل های این اشکالات در دوران غیبت مورد بحث وبررسی قرار گرفته است.
چالش رهبری در عصر غیبت کبری
دوران غیبت امام معصوم، دوران آماده نبودن شرایط سیاسی واجتماعی جامعه ی اسلامی برای پذیرش وجود علنی وآشکار امام معصوم است.
شیعه، در طی دوران حضور امامان معصوم که بالغ بر ده نسل پی در پی وحدود دو قرن ونیم با پیکاری خستگی ناپذیر، خط خلافت غیر راستین خلفای سه گانه وبنی امیه وبنی عباس را زیر سؤ ال برده بود، وبرای امامت اهل بیت معصوم پیامبر اسلام دلائل عقلی ونقلی به جامعه اسلامی عرضه می کرد به تدریج برای خود شیعیان در درجهِ اوّل وسپس برای دیگران اندیشه ی سیاسی ویژه ای حول محور امامت راستین وامامت همه جانبه ی امیرمؤ منان ویازده فرزندش (علیهم السلام) شکل گرفت وبه تدریج در باور شیعیان تثبیت گردید.
تلقی شیعه از امامت راستین
تفاوت های فاحشی وقابل توجّهی میان خلفای غیر معصوم مطرح شد، ونالایق بودن غیر معصومان برای خلافت پیامبر ورهبری جامعه ی اسلامی بر ملا گردید، وشیعه نیز به همین اصل اعتقادی مهمّ (یعنی اصل امامت)، در برابر گرایش ها وگروه های گوناگون اهل تسنن شناخته شد.
امام معصوم در باور ونگاه شیعیان پیش از آن که یک زعیم سیاسی باشد، یک انسان کامل است. واسطهِ فیض الهی بر مردم وجامعه ی انسانی است؛ او انسانی هدایت یافته وراهنما است؛ واز هر گونه خطا ولغزش مصون وبه طور کامل قابل اعتماد است؛ پس از پیامبر، یگانه انسان راستین وشایسته برای اداره ی همه جانبه ی جامعه ی اسلامی است؛ امامت، مانند نبوّت یک منصب الهی است که به انتخاب مردم وابسته نیست، بلکه مردم موظّف هستند رهبری او را بپذیرند، هیچ زمانی، زمین خدا از حجّت خدا خالی نیست ونمی باشد.
تمامی امامان معصوم با تمام تفاوتهای سنی وشرایط سیاسی واجتماعی وفرهنگی بسیار متفاوت در جامعه ی اسلامی طیّ دو قرن ونیم، خط واحدی را از لحاظ فرهنگی وارزشی تشکیل می دهند؛ همگی، تجلّی یک نور ویک بینش ودارای یک خط مشی اند.
امام معصوم، در بدترین شرایط سیاسی واجتماعی، از وظیفه ی راهنمایی کردن، شانه خالی نکرده ونمی کند، وعهده دار صیانت وپاسداری از حریم شریعت حضرت محمد (صلّی الله علیه وآله وسلّم) بوده است. امامان، امنای خدا وپاسداران راستین اسلام اند.
تمام روایات رسیده از پیامبر ویازده امام پس از او در زمینه ی امامت مؤ یّد این نکاتی است که گذشت.۱
تلاش شیعه برای تحقق اصل امامت راستین
شیعه، پس از وفات پیامبر،صلّی الله علیه وآله وسلّم، پرچم اعتراض خود را بر خلافت نامشروع وحرکت غاصبانه ی افرادی که اهل بیت پیامبر را از صحنه ی سیاست واجتماع ورهبری کنار زده بودند وخود را به جای آنان مطرح کرده بودند وبرای خود جای پایی باز کردند در قالب های گوناگون صدای اعتراض خود را ضمن حرص بر حفظ وحدت وانسجام جامعه ی اسلامی وتلاش برای مخدوش نشدن تمامیت ارضی جهان اسلام، قیامهای مسلحانه ای را الهام بخشی وهدایت کردند تا ریشه ی فاسد خلافت نامشروع را متزلزل سازند وامامت مشروع اهل بیت (علیهم السلام) را تبیین وتشریح کنند.
چالش امامت در عصر غیبت
حال در دوران غیبت امام معصوم وپس از این همه تلاش بی وقفه برای جا انداختن خط راستین امامت ودعوت تمامی مردم به سوی پذیرش امامت ورهبری اهل بیت پیامبر (علیهم السلام) چه گونه می شود مردم را به رهبری یک امام غایب دعوت کرد؟
دعوتِ مردم به پذیرش رهبری امامان حاضر در صحنه وشناخته شده یا قابل شناخته شدن، با مشکلات گوناگونی همراه بود، حال چه گونه انتظار داشته باشیم که مردم به رهبری یک امام غایب وناشناخته برای آنان گردن نهند؟
شیعیان که بر اساس فلسفه ی عمیق خود، هیچ دورانی را بدون وجود رهبر معصوم نمی شناسند. چه گونه در دوران غیبت، از این رهبری دفاع می کنند، وبرای ضرورت وجود او فلسفه ای مقبول ومنطقی مطرح می کنند؟ مگر نه این است که مهم ترین کار یک رهبر وفلسفه ی وجودی او رهبری جامعه ی اسلامی است؟ با فرض غیبت، چه گونه این رهبری عملی می شود؟ ومردم حضور عملی این رهبری را لمس می کنند؟
بنابراین در دوران غیبت، رهبری امام معصوم یک چالش جدی برای جامعه ی اسلامی است. در این دوران، یک شیعه، خود را با دوران پس از پیامبر نزد اهل تسنّن مقایسه می کند،۲ وهر چه را برای محکومیّت خلفای غیر معصوم آماده کرده است، برای خود یدک می کشد وجای خالی رهبری معصوم را عملاً احساس می کند، وهمان طور که برخی از اهل تسنن گفته اند، شیعه پس از دو قرن ونیم مجاهدت سیاسی وتلاش مستمر برای تثبیت تئوری رهبری معصوم، هیچ معصومی را ندارد که رهبری او را برای مردم مطرح وعرضه کند؛ زیرا که رهبر غایب، در حکم عدم وجود رهبر است وشیعه در اعتقاد ورفتار، منطقی وشفاف بوده وباید باشد، در صورتی که در دوران غیبت همانند اهل سنت، ناچار است که به رهبری غیر معصوم گردن نهد.
البته، در زمان حضور امامان معصوم که – مبسوط الید نبوده اند – نیز دو قرن رهبری افراد غیر معصوم را عملاً گردن نهاده بودند ودر جامعه ی اسلامی مانند سایر مسلمانان زندگی می کردند.
بنابراین، فلسفه ی نصب وانتخاب رهبران راستین ومعصوم که غالباً مبسوط الید نبودند، از این لحاظ که این فلسفه لباس تحقق به خود ندیده است، زیر سؤال می رود؛ زیرا، هیچ فرد غیر معصوم نمی تواند جای امام معصوم را بگیرد ونقش او را ایفا کند، ودر صورتی که بپذیریم، یک مجتهد جامع الشرایط ولی غیر معصوم، بتواند به جای امام معصوم رهبری کند، دیگر هیچ ضرورتی برای رهبری انسان معصوم وانسان کامل وجود نخواهد داشت.
کسانی که پس از امام حسن عسکری (علیه السلام) منحرف شدند واز خط تشیّع دوازده امامی بیرون رفتند، چه بسا به این شبهه، گرفتار شده بودند که تغییر مسیر دادند، در حالی که خط تشیّع دوازده امامی، روز به روز گسترده تر وروشن تر وگویاتر می شد، به گونه ای که بسیاری از اهل تسنّن، تغییر مسیر دادند وامامت اهل بیت پیامبر را پذیرا شدند.
مهم ترین سؤال
بنابراین، با وجود چنین چالش مهمّی در زمینه ی رهبری معصوم در دوران غیبت، چه گونه وبا چه ابزار وچه وسایلی وبا چه روش هایی، شیعه توانست خود را از این چالش بیرون بیاورد؟ آیا امام مهدی (علیه السلام) که دوازدهمین امام معصوم است علی رغم غیبت توانست تدبیری اتخاذ کند تا رهبری خود را علی رغمِ غیبت وعدمِ ظهور در صحنه ی سیاسی واجتماعی جامعه ی اسلامی، تثبیت کند وگسترش دهد؟
تاکنون، مهم ترین اشکالات نظری وعملی رهبری معصوم در دوران غیبت امام دوازدهم بیان شد، وبا توجّه به محرومیّت جامعه از رهبری معصوم در دوران غیبت ونبود جایگزینی مناسب برای امام معصوم، در انتظار پاسخ به این سؤ الات وروشن شدن راهِ خروج شیعه از این چالش هستیم واز همه مهم تر، نقش امام دوازدهم را در این زمینه جویا هستیم.
به نظر می رسد: کانون این چالش، بلکه این مجموعه از شبهات یا سؤالات مطرح شده در خصوص مسئله ی رهبری در دوران غیبت امام دوازدهم، به یک نکته اساسی بر می گردد. این نکته، همان تلقّی غلط وناقص از مسئله ی رهبری در اسلام است.
رهبری در تلقّی شیعیان خط راستین امامت با تحقق غیبت امام معصوم، تفاوت چندانی با عصر حضور امام معصوم نداشته است. امام معصوم، وظایف عمده ی خود را در هر دو دوران انجام می دهد ووجود او برای جامعه منشأ اثر جدّی وواقعی است.
از نظر شیعه، مراجع شیعه، نایبان عام امام دوازدهم هستند ووظیفه ی رهبری سیاسی جامعه ی اسلامی را بر عهده دارند. رهبری آنان در عصر غیبت، با رهبری خلفا پس از پیامبر در نزد اهل تسنّن، تفاوت اساسی دارد واشکالات شیعه بر رهبری خلفا، درباره ی مراجع تقلید شیعه وارد نیست.
عدم تمرکز در مرجعیّت در دوران غیبت، با شرایط حاکم بر دوران غیبت، متناسب بوده وهست. در این دوران با فرض عدم تمرکز، کمترین ضرر وبیشترین بهره تحقّق می یابد.
احساس محرومیّت از برکات رهبری امام معصوم، با فرض آگاهی وهوشیاری او ونظارت مستمر او بر اعمال ورفتار شیعیان ونایبان خود، بلکه تمام جهانیان، احساسی بدون پشتوانه ودلیل است. این بینش غلط، با تصحیح تلقّی از رهبری معصوم، به احساس واقعی وجدّی ومثبت تبدیل می گردد.
دو تلقّی بسیار متفاوت از رهبری
عموم مسلمانان، به جز شیعه، رهبری در اسلام را در حدّ رهبری یک رئیس جمهور برای جامعه می پندارند. این تلقی محدود از رهبری، یک تلقّی تنگ نظرانه وبرخاسته از وضعیت جاری بر نظام های حکومتی بر سرزمین های اسلامی بوده است؛ یعنی، کسانی که در طول تاریخ خود را به نام «خلیفه ی مسلمانان» مطرح کردند وظیفه ی خود را در مشیت امور روزمرّه ی مسلمانان، وامر ونهی وعزل ونصب افراد خلاصه می کردند. در حقیقت رهبری آنان، رهبری معمولی، آن هم در بُعدی به نام امور حسبیه بوده است.
راهنما بودن وآرمان گرایی ورشد وتکامل روحی ومعنوی افراد جامعه وتشکیل جامعه ی صالحان ونیکان وارتقای فرهنگی جامعه ی انسانی وتربیّت انسان های کامل جهت رسیدن به قلّه های کمال وشایسته ی انسانیت ومصون نگه داشتن رسالت وشریعت از هرگونه تحریف وآماده کردن شرایط واقعی برای برپایی عدل مطلق در جامعه بشری وظایف وآرمان هایی است که شیعه، آن ها را در رهبری معصوم معتقد است.
شیعه، امامت را یک خط ارزشی می داند؛ یعنی، امام معصوم، تجلی تمام ارزش های والای الهی وانسانی کامل در تمام ابعاد وجود است. نقش اساسی امام معصوم، دست گیری از انسان ها در امور معنوی است تا به مدد الهی، پله های تکامل روحی را بپیمایند.
راهنمای صحیح انسان ها، در راس امور ووظایف یک رهبر معصوم است.
امام، تجلی عدل الهی است که او را برای تحقق همین عدل الهی ساخته وپرداخته اند وتربیت کرده اند. رهبری او در تمام ابعاد وجودی است ودر یک بعد سیاسی یا نظم امور مردم خلاصه نمی شود. نظارت مستمر وهمه جانبه، پاسداری از شریعت وامّت اسلامی، یکی از وظایف اساسی او است.
امام معصوم، این دو وظیفه را چه در حال حضور وچه در حال غیبت، به خوبی می تواند انجام دهد. هدف از حضور علنی در صحنه، اجرای عدالت وبه پا داشتن قانون الهی است ودر ضورتی که این حضور، جز با زیر پانهادن برخی قوانین الهی امکان پذیر نباشد، حضوری غیر منطقی وغیرمفید خواهد بود.
تعبیر امام مهدی (علیه السلام) وسایر امامان گذشته از ویژگی امام مهدی(عج) که بر گردن او بیعت هیچ ظالمی سنگینی نمی کند، وزمانی ظاهر می شود که بیعت هیچ ستمگری بر گردن او نباشد، گویای این اصل بسیار مهم است که اگر کسی بخواهد ستم ستیزی کند، نباید خودش هیچ گونه ستمی را امضا کرده باشد ونباید هیچ ستمگری را به رهبری و رسمیت بشناسد.
پس به پا داشتن عدالت به وسیله ی ظلم وستم وبرقراری آزادی با زور اسلحه وشمشیر ونهادینه کردن دموکراسی با زور استبداد، بسیار مسخره آمیز وباطلی آشکار است.
حضور سیاسی وعلنی امام معصوم در صحنه، به خاطر به پاداشتن ارزش ها وآرمان های الهی است واین، خود، هدفی مستقل نیست وهیچ ارزشی در نگاه اهل بیت (علیهم السلام) ندارد. همان طور که حضرت علی (علیه السلام) درباره ی خلافت فرمود: این خلافت وامارت شما در نزد من، همانند عطسه ی یک بز، بی ارزش است، مگر این که حقّی را بپادارم ویا باطلی را از میان بردارم.
همان طور که هدف باید با ارزش باشد، وسیله ی تحقّق آن هدف با ارزش نیز نباید ضد ارزش باشد یا یک ضد ارزش را ترویج وتثبیت کند. به وسیله ی باطل نباید به هدف مشروع وبا ارزش متوسّل شد؛ زیرا، باطل، حق را ایجاد نخواهد کرد. حق را با حق باید برقرار کرد وبرپا داشت. استفاده از باطل برای ایجاد حق، نتیجه ای جز تثبیت باطل ومشروعیت دادن به آن نخواهد داشت واین اصلاً، خردمندانه نیست.
اهل بیت (علیهم السلام) فرموده اند، امامت، قله وگل سرسبد تمام احکام اسلامی است؛ زیرا، با امامت، نماز وروزه وزکات وجهاد بر پاداشته می شود وحدود الهی اجرا می گردد.۴ اینک که امامت وسیله ی حفظ حدود الهی است، باید از هر گونه لغزش مصون باشد تا بتواند حدود الهی را تحقق بخشد وعملی سازد.
امام ورهبر، پاسدار دین خدا است ومردم را به سوی راه خدا، با حکمت وپند نیک دعوت می کند، امام نور تابنده وستاره ی راهنمای بشریت در تاریکی ها است؛ امام، آب حیات تشنگان هدایت است؛ امام، ابر پر آب وباران رحمت الهی است؛ او، آفتاب پرفروغ وچشمه ی جوشان وبوستان ارزش های الهی است.۵
رهبری در بیانات امام مهدی (علیه السلام)
امام مهدی (علیه السلام) در بیان تفاوت امامتِ اهل بیت با سایر مدّعیان رهبری وخلافت پیامبر می فرماید: (آن قدر این تفاوت، چشم گیر وروشن است که حجّت خدا وامام وقیّم بر مردم، از محجوج وقیمومت پذیر ومأموم،به خوبی تشخیص داده می شود، وگرنه هرکس می توانست مدّعی امامت باشد وحق از باطل ودانا از نادان، شناخته وتشخیص داده نمی شد)6.
نیز فرموده است: (آن چه بر شما لازم است وبرای شما نیز سودمند است، آن است که بگویید؛ ما (اهل بیت) اسوه والگوهایی خدایی هستیم؛ جانشینان خدا در زمین او وامانت داران او بر آفریدگانش هستیم؛ حجّت های او در سرزمین های خداییم وحلال وحرام وتأویل قرآن وفصل الخطاب را می دانیم)7.
ایشان، در پاسخ به نامه ی دو سفیرش (عمری وفرزندش) از گمراهی پس از هدایت وآثار سوءرفتار وفتنه های گمراه کننده، به خدا پناه می برد وسپس به برخی از علّت های این گمراهی اشاره می فرماید وفتنه وامتحان الهی را مطرح می کند وریشه ها را تذکر وبه سیره ی اهل بیت وامام حسن عسکری (علیهم السلام) که وظیفه ی هدایت را به بهترین صورت انجام داده اند، اشاره می کند وحقایق نهفته را یادآور می شود وسپس می فرماید: (ولیعلموا انّ الحق معنا وفینا لا یقول ذالک سوانا الا کذاب مفتر، ولاید عیه غیرنا الا ضال غوی؛ باید بدانند که حق، با ما ودر میان ما است. هیچ کس جز ما این حق را نمی تواند بگوید مگر آن که دروغگو واهل افترا باشد. هیچ کس جز ما این ادعا را نمی تواند داشته باشد مگر آن که گمراه وگمراه کننده باشد)8.
البته، در همین نامه، با کمال صراحت می فرماید: (مگر نمی دانند که زمین، هیچ گاه از حجّت و(رهبر الهی) خالی نمی ماند. یا ظاهر وآشکار ویا پنهان وغایب.این، یک اصل پایدار وراستینی است که باید بر آن استقامت کنند، وزیاده روی در تفحص نسبت به آنچه پوشانده شده است، آنان را به گناه می کشاند وکشف وبرملا کردن آن چه خدا آن را مخفی نگه داشته است، عاقبتی جز پشیمانی ندارد)9.
این شیوه از یادآوری در دورانی که امام مهدی (علیه السلام) در غیبت صغرا به سر می برده است، نشان دهنده ی یک جریان انحرافی برای جا انداختن خلافت جعفر (عموی حضرت مهدی عج) است. امام مهدی (علیه السلام) با آن مبارزه می کند وریشه های آن را برملا می سازد وشیعیان خود را به پای بندی به اصول اساسی وپایه های عقلی وقرآنی دعوت می کند وانگیزه های منحرف را رسوا می کند.
البته این بیانات گوهر بار، یکی از روش های امام معصوم در دوران غیبت؛ یعنی دوران بحران رهبری، است.
رهبری در رفتار وسیره امام مهدی (علیه السلام)
ارتباط تنگاتنگ امام مهدی (علیه السلام) با شیعیان خود به طور مخفیانه وبا واسطه وگاهی بی واسطه، یکی دیگر از روش های حکیمانه ی امام برای تقویت احساس مردم به حضور امام است. علی رغم غیبت کردن وپنهان شدن، توجّه کامل او به مشکلات مردم به دلیل رفع مشکلات افراد ونشان دادن راه حل های مقطعی ودائمی بسیار ملموس است.
راهنمایی امام مهدی (علیه السلام) در طیّ دوران هفتاد ساله غیبت صغرا، بلکه پیش از وفات امام حسن عسکری (علیه السلام) نشان دهنده ی لیاقت ها وشایستگی او برای امامت ورعایت ورهبری مسلمانان، ودلیلی حسّی وعقلی بر حجّت بودن او از طرف حق است.
این هدایت ها با هدایت های سایر امامان معصوم، هماهنگ ودر یک خط قرار داشته است. این انسجام وهماهنگی، دلیلی روشن بر وحدت خط، وارتباط عمیق این مجموعه از رهبران با مبدا فیض است.
روش های حکیمانه ی امام مهدی (علیه السلام) در تقویت احساس به حضور او در عین غیبت، طی هفتاد واندی سال، گوناگون بوده است. حجم مکاتبات هر یک از نوّاب اربعه وتعداد ملاقاتها با امام وحتی مدّت نیابت هر یک از آنان، با توجّه به شرایط حاکم ونوع پاسخ های امام، می تواند در کشف این روش ها راه گشا باشد. این موضوع، یک پژوهش جداگانه ای را می طلبد.
در یک نگاه کوتاه وبیان فشرده می توان گفت، امام، طی این دوران، خلا رهبری را به بهترین وجه ممکن پر کرد وبا چالش رهبری (باتئوری وعمل) به گونه ای برخورد کرد که مرجعیّت فقها جامع الشرایط را در دوران غیبت، به طور غیرمتمرکز، به گونه ای جا انداخت که فقها به طور همزمان، مرجع حل مشکلات مردم بودند وهیچ وقت خود را جایگزین امام ندانستند ومقام امامت را تصاحب نکردند، بلکه همیشه خود را خدمتگزار مردم مطرح کردند. این امر، نشانه ی فراهم کردن یک راه حل منطقی برای این مشکل است که با توجّه به شرایط حاکم در دوران غیبت بسیار معقول است، وهیچ راه حل بهتری که جایگزین آن باشد، تصور نمی شود. به گونه ای که بتواند حافظ اهداف دین، وحفظ امّت از انحراف وسقوط کلّی باشد وهمیشه جای خالی امام معصوم را نشان دهد تا زمینه ی ظهور واحساس نیاز جدّی مردم به امام معصوم، لمس شود وآشکار گردد، ومردم جامعه، خود را به سوی آرمان برتر، یعنی حاکمیت امام معصوم وعادل علی الاطلاق پیش ببرند.
نامه های امام مهدی(علیه السلام) به شیخ مفید (متوفای ۴۱۳ ه-.ق) یعنی هفت دهه پس از سپری شدن غیبت صغرا نشان دهنده ی حضور فعال امام غایب ونظارت مستمر ا وو دستگیری او از شیعیان ومسلمانان وامضای مرجعیّت عام وهمه جانبه ی یک فقیه جامع الشرایط است که در آخرین نامه ومکاتبه ی امام با آخرین سفیر از سفرای خاص، مطرح کرده است.
بنابراین امام معصوم، مهم ترین وظیفه ی خود را که هدایت وروشنگری وتربیت نفوس است در بدترین وسخت ترین شرایط، بر عهده داشته وضمن انجام دادن آن، خود وجامعه ی اسلامی، بلکه جامعه ی انسانی را به صحت تحقّق شرایط ظهور که دوران ظهور کامل حق واحقاق حق واجرای عدالت کامل است، سوق می دهد. بدین سان از وظیفه ی رهبری، فاصله ای نمی گیرد، هر چند دیگران، در خواب غفلت مانده اند واز رهبری، فقط امر ونهی وتسلط بر اریکه ی قدرت را می فهمند ورهبری واقعی وبایسته را درک نمی کنند.
مفهوم نیابت در مرجعیت ورهبری
شیعه معتقد است که در هیچ عصر ودورانی زمین از حجّت خدا خالی نبوده ونیست ودر دوران غیبت، معتقد به وجود امام دوازدهم است واو را امامی زنده وآگاه ومعصوم ودر حال انتظار وآماده باش کامل می داند. امام (علیه السلام) در نامه ی خود به عمری وفرزندش، چنین فرموده است:
ولو قد اذن الله (عزَّ وجلَّ) فیما قد منعه عنه وازال عنه ما قد جری به من حکمه لاراهم الحق ظاهراً باحسن حلیه وابین دلاله واوضح علامه ۱۰
هر آیینه خدای بلند مرتبه به امام غایب اجازه دهد که از پس پرده غیبت درآید وآنچه را براومنع کرده بود بردارد، او حتماً حق را آشکار وبه بهترین وجه به آنان نشان خواهد داد.
حضرت در نامه ای دیگر می فرماید: «فانّ امرنا بغته؛۱1

امر ما نابهنگام وبدون اطلاع قبلی انجام می گیرد».
این مطلب، نشان دهنده ی آماده باش کامل وانتظار پیوسته برای فرج وبر طرف شدن مانع ها از سر راه امام است.
امام مهدی (علیه السلام) با صفت های «منتظر» «مرتقب» ومترقّب نیز شناخته شده است.این نام نشان دهنده ی آماده باش کامل آن واسطه ی فیض الهی است.
فقهای جامع الشرایط که به مرجعیت عالی مسلمانان یا شیعیان گرفتار می شوند، این مرجعیّت را وظیفه ای سنگین می دانند وهیچ گاه این مسئولیت را یک امتیاز شخصی نمی پندارند، بلکه امام معصوم را حاضر وناظر اعمال خود می دانند وبا کمال احتیاط، به امر ونهی وتصرّف در امور می پردازند.
آنان خود را به جای امام مطرح نمی کنند وجایگاه امامت را جایگاهی رفیع می دانند که خود را شایسته آن جایگاه نمی دانند، ومعتقدند که از باب ضرورت وبرای حفظ نظام جامعه ی اسلامی، به این مسئولیت تن داده اند.
اینان در کارهایی که حجّت برای آنان تمام نمی باشد، نظر نمی دهند واقدام نمی کنند، وخود را موظّف می دانند که کارهای زمین مانده ی جامعه ی اسلامی را بر عهده بگیرند.
ایشان ادعای عصمت نداشته وخود را به جای امام معصوم به مردم معرفی نمی کنند، بلکه به سوی او دعوت، ومردم را برای ظهور وحضور او بسیج می کنند، وآرزو دارند که امام معصوم آنان را به غلامی بپذیرد ونظر لطف خود را شامل حال آنان کند.
این تلقی از نیابت، با توجّه به حضور واقعی امام در صحنه، اما در حال استتار، به این رهبری ومرجعیت مصونیتی مضاعف می دهد که ضمن حرکت ورفتار بر اساس تخصّص در دین خدا، حمایت ونظارت امام معصوم را پشتوانه ی خود می داند، زیرا که در خطرات ولغزش گاه ها، دستگیری های امام معصوم، از الطاف خفیه یا جلیّه ی الهی بوده است که شامل حال مراجع تقلید شده است.
بنابراین، رهبری ومرجعیت غیر معصوم همیشه در پرتو رهبری انسان معصوم بوده است وبا چنین پشتوانه ای این مرجعیت ها، نقش خود را در طول تاریخ ایفا کرده است.
عدم تمرکز رهبری در دوران غیبت
هر چند در مقاطعی از تاریخ مرجعیت در نزد شیعیان، مراجعی وجود داشته اند که یگانه مرجع بلامنازع وبی رقیب بوده اند، ولی براساس متونی که نیابت عام را به فقهای جامع الشرایط سپرده است، لازمه اش این است که افراد لایق وجامع الشرایط ممکن است مورد مراجعه وانتخاب مردم قرار گیرند که، لازمه ی این مطلب، تعدّد مرجعیت ها است.
تعدّد مراجع در یک عصر، با توجّه به شرایط حاکم بر عصر غیبت که خود غیبت نشان دهنده غیر طبیعی بودن شرایط است، در بسیاری از موارد، عاملی برای حفظ موجودیّت شیعیان بوده است. اگر جمعی در معرض خطر قرار می گرفتند، جمعی دیگر که مقلّد مرجعی دیگر بوده اند، از خطر مصون می ماندند.
این اختلاف، همانند اختلافاتی است که امام صادق (علیه السلام) در میان اصحاب خود ایجاد کرده بود – تا این که دشمن نتواند ارتباط آنان را با هم کشف کند؛ زیرا، اگر یک نظر را از امام صادق (علیه السلام) نقل می کردند، مورد شناسایی قرار می گرفتند وعدم تمرکز در رهبری شیعه نیز ممکن است به همین دلیل باشد.
البته با توجه به انتشار شیعه در جهان اسلام وگستردگی مناطق سکونت شیعه وعدم دست رسی تمام شیعیان به یک مرجع واحد وسنگینی کار مراجعات، وجود مراجع متعدّد رفع گرفتاری های مردم وحفظ ارتباط شیعیان با مراجع تقلید را آسان کرده است. با این روش، اهداف مرجعیّت که حفظ دین وحفظ مردم از انحراف بوده است، تحقق یافته است.
بنابراین تمرکز وعدم تمرکز در رهبری، با توجّه به یکسان نبودن شرایط اجتماعی وسیاسی وسطح ارتباط مردم با مراجع خود، هیچ کدام نمی تواند اصل قرار گیرد ودر نتیجه، اصل اساسی عدم تمرکز، باقی می ماند. در صورتی که تمام مردم به یک فقیه جامع الشرایط مراجعه کنند، خود به خود، تمرکز در مرجعیّت ورهبری حاصل می شود واین مراجعه واعتقاد تمام مردم، موجبات قوت مرجع وبهره برداری بهینه از این موقعیّت می گردد.
ضمنا ًباید روشن شود که مرجعیت فقها برای شیعیان ومسلمانان جهان، با توجّه به نوع شرایط زمان ومکان وشرایط سیاسی واجتماعی وفرهنگی حاکم بر جامعه اسلامی وجامعه ی بین الملل، یک سیر تکاملی داشته است که در بحث ویژه ای باید تبیین گردد.
ادامه دارد
 

 

 

 

 

پى نوشت ها:

ــــــــــــــــــــــ

۱. ر.ک: کافی وبحار الانوار. (جلدهای ویژه ی مبحث امامت).
۲. اهل تسنّن، فقط پیامبر را معصوم می دانند وعصمت هیچ فردی را پس از پیامبر نپذیرفتند، ودر نتیجه، دوران پس از پیامبر، دوران فقدان معصوم است که همه ی مسلمانان از این جهت یک سان هستند وبر هم دیگر ترجیحی ندارند. شیعه هم پس از غیبت امام معصوم، برای هیچ فردی عصمت را قبول ندارد.
۳. نهج البلاغه، «اًن اًمرتکم هذه اهون عندی من عفطه عنز اًلاّ ان اُقیم حقّاً او ادحض باطلاً».
۴. عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۱۲.
۵. همان.
۶. بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۹۴.
۷. تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۶.
۸. کمال الدین، ص ۵۱؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۹۱.
۹. همان.
۱۰. بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۹۰.
۱۱. احتجاج طبرسی، ج ۲، ص ۴۹۵.

مقاله هاى مهدوى : ۲۰۱۷/۰۷/۲۱ : ۲.۷ K : ۰
: سید منذر حکیم
comments:
no-comments