(۲۲۸) تنها راه (۱) مروری بر زیارت حضرت صاحب الامر (عجل الله فرجه)
تنها راه (۱) مروری بر زیارت حضرت صاحب الامر (عجل الله فرجه)
صادق سهرابی
فصلنامه انتظار 1381-شماره (3)
در یک نگاه کلی وجامع «زیارت» از سه دیدگاه قابل مطالعه وبررسی است:
۱. سلام،
۲. شهادت،
۳. توسل.
هر یک از این محورها، مضامین بلندی دارد در «معنا ومحتوا»؛
«سلام»، معرفت، محبت واطاعت پاکان را صلا می زند وتولاّی آنان را بازخوانی می کند. انسان با بیان سلام های خود مانند (السلام علیک یا سبیل الله الذی من سلک غیره هلک)، مهر وعشق خود را به «تنها راه» اظهار می کند وبه راه می افتد.
«شهادت»، حضور یافتن در ساحت «معرفت»، «محبت» و«اطاعت» وبار یافتن در ساحل «تولاّیِ پاکان وپاکی ها» است.
این حضور وگواهی، در گلزار سخن وکلام ودامنه سرسبز بیان، جلوه می کند وزیبایی ها را در «اشهد ان بولایتک تقبل الاعمال و...»، این گونه به تماشا می گذارد.
با «توسل» به قامت بلند «تنها راه»، روح خود را به سوی دشت ودمن «پاکان» روانه می سازد وزمینه های درخواست واجابت آن را از معبود خود فراهم می کند واین سان ناله ونجوا سر می دهد: «واتوسل بک و... واسئله... أن تجعل لی کثرهً فی ظهورک ورجعهً فی ایّامک لا بلغ من طاعتک ومرادی» و«اللهم انصره نصراً عزیزاً وافتح له فتحاً یسیراً» وظهور، نصرت، فتح و... را برای «تنها راه» از خدا، دعا وطلب می کند.
مقدمه
احساس «غربت» امری آشنا وملموس برای همه انسان ها است. این احساس، فقط مربوط به هنگام نبود رفاه وآسایش نیست؛ بلکه اشخاصی که در رفاه وآسایش مادی نیز به سر می برند، با آن آشنا هستند. شاید بتوان گفت آنان بیشتر با این احساس، درگیرند؛ زیرا آنان زودتر به انتهای خط رسیده اند.
از آن جایی که آنان به قصد وهدفِ خود دست یافته اند، از خود می پرسند: «بعدش چه...؟» تکرار زندگی خویش وتلاوت چرخان زندگی، انسان را به سرعت، گیج وخسته می کند. در نتیجه سؤال های گوناگون رخ می نماید ونوش ها را با نیش ها، گره می زند.
انسان در این دیار، در می یابد که در لایه های درونی خویش، کنش هایی دارد. نیازهایی او را بانگ می زند وقرار از او می ستاند. البته گاهی، با یافته هایی رو به رو می شود وخیال می کند که به «مطلوب خود رسیده است» ودیگر دغدغه ای نخواهد داشت. از طرفی شاهد دعوت گرانی هستیم که می گویند: «ما نسخه های شفابخش ارائه می کنیم». این مدعیان، چنان فراوان اند که به خوبی می توان دریافت، دیواری کوتاه تر از دیوار «هدایت» و«رهبری» انسان ها نیست. آنان بشر را با کج راهه ها، سر می دوانند واسمش را، راه «سعادت وخوشبختی» می گذارند.
این راه های انحرافی، در برخی از افراد خیلی عادی وطبیعی جلوه می نماید. این گونه افراد، در خرید کوچک ترین وسایل زندگی، بسیار اهل دقّت اند واز متخصصان کمک می گیرند؛ اما در آن چه که مربوط به اصل «حیات وممات» آنان است، دقت وژرف نگری ندارند و«قلب وروح وفکر» خود را در اختیار مدعیان دروغین قرار می دهند.
این ها بدان جهت است که «دشمن جدی» در صحنه حضور دارد، ولی «جدی» گرفته نشده است. آن دشمن، قسم یاد کرده است: «سر راه بندگان نشسته، تک تک آن ها را گمراه خواهد کرد وتا زمانی که آنان را گمراه نسازد وبه بیراهه نکشاند، آرام نخواهد گرفت».(۲) خصومت وکینه این دشمن، آشکار وپیدا است وآفریدگار هستی، از ما انسان ها خواسته است که آن را جدی بگیریم(۳) ومواظب دسیسه ها وفریب های او باشیم. «شیطان» دشمن هوشمند ودانایی است که با طرّاری، ایجاد شبهه می کند وبا توسعه شهوات، آنها را عَلَم می سازد. وی با گل آلود ساختن محیط، اندیشه های گمراه را طعمه قرار می دهد. در این وادی تباه آلود، چه صیدهای کوچک وبزرگی که نصیب «عدوّ مبین»(۴) ودشمن درون خانه بشر نمی شود؟!
«شیطان» ما را با همه کس پیوند می دهد وبه همه راه ها آشنا می کند واز تنها راه «رشدو هدایت» باز می دارد. او فرصت اندیشه وپرسیدن را از ما می گیرد ومانع شکوفایی وپویایی ما می شود.
مگر می توان، برای انسان با این «قدر واندازه»، «استمرار وادامه نامحدود» و«ارتباطهای گسترده اش»، برنامه صحیح نداشت واو را در برهوت «دنیا» رها کرد. همان گونه که یک کارخانه عظیم وپیچیده «هسته ای»، چنانچه بدون توجه به ظرفیت ها وظرافت هایش بدون وجود دانشمند مسلّط بر آن، به دست نااهلان بیفتد، فاجعه آفرین خواهد شد. هدایت وسرپرستی انسان ها نیز با این «عظمت واندازه» و«استمرار وارتباط» بدون امام مسلّط بر «اندازه، استمرار وارتباط»، به کج راهه خواهد رفت.
ما نیازمند ومضطرّ به امام طلایه داری هستیم که آگاه به تمام مراحل وراه ها وآزاد از کشش ها وجاذبه است.
تنها چنین امامی، می تواند رهبر وچراغ راه بشر باشد؛ بشری که دارای «قدر واندازه عظیم» است و«استمرار» دارد و«ارتباطها» او را در خود پیچیده است.
ما باید در پرتو راهنمایی های این عنصر «آگاه وآزاد»، قلّه های رشد وهدایت را درنوردیم ومقام «قرب» را به آغوش کشیم ودر ساحل «رضوان حق» آرام گیریم. این مسیر را بدون «خلیفه الله» وکسانی که نشان از او دارند، نمی توان پیمود. مسیر حق را باید با پای حق وبه همراهی حق ونشانه های او پیمود. ما با درک این اضطرارها، سلام ودرود خود را نثار «خلیفه الله» وجانشین خدا می کنیم: «السلام علیک یا خلیفه الله».
سلام ما ریشه در تسلیم به «معرفت»، «محبت» و«اطاعت» از جانشین ونماینده خدا دارد. این سلام، زبان وادبیات جریان دار ما، در این سه حیطه است ونمایان گر «شناخت»، «عمل» و«عشق» ما به نماینده خدا است. سلام ما، بازخوانی انس وارتباط با او وکوششی برای جلب نظر او وتقرّب به درگاه او است. ما خود را به شط جاری عنایت «خلیفه الله» می سپاریم تا آن کند که می پسندد.
این «خلیفه الله» است که بر تمام راه ها آگاه است؛ یعنی، «قدر»، «استمرار» و«ارتباط» انسان را در کل هستی می داند وبراساس آن، محاسبات، جایگاه وحرکات ما را رهبری می کند. او راه را به ما نشان می دهد تا همراه وهماهنگ با نظام حاکم بر هستی به راه افتیم واز «رشد وهدایت» برخوردار شویم.
سلام ما بر «خلیفه الله» ای است که جانشین پدران گرامی خود است. آنان، همگی هدایت گران رشد وشکوفایی بشر بوده اند ویار سفر کرده ما، جانشین این هدایت گران فرزانه است.
«عبدالله بن سنان» گوید: از حضرت صادق (علیه السلام) درباره قول خداوند «وعد الله الذین آمنوا منکم وعملوا الصالحات لیستخلفنّهم فی الارض...» پرسیدم؛ حضرت فرمود: «مقصود از آیه، ما ائمه هستیم». جعفری گوید از امام کاظم (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: «ائمه (علیهم السلام) جانشینان وخلفای خداوند در روی زمین هستند».(۵)
«السلام علیک یا وصیّ الاوصیاء الماضین»
سلام بر تو ای سفارش تمامی سفارش کنندگان گذشته
تو آن یوسف گم گشته ای که تمامی اوصیای الهی، یعقوب وار چشم به راه تو بوده اند واز غم فراق تو، در اشک وغصّه غنوده اند. آنان مدام از تو سخن رانده وسفارش ها کرده اند. از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) گرفته تا امام حسن عسکری، غزلواره شوق دیدار ونصرت تو را سروده اند؛ چنان که امام صادق (علیه السلام) می فرمود: «اگر رؤیتش کنم، خدمتش خواهم کرد».(۶) امام زمان (عجل الله فرجه) وصیّ وجانشین گذشتگان خود است؛ آنان که هر یک پس از دیگری، جانشین قبل از خود بوده اند.
«السلام علیک یاحافظ اسرار رب العالمین»
سلام بر تو ای نگهبان اسرار پروردگار جهانیان!
تو حافظ ونگهبان اسرار الهی هستی. امامان معصوم همگی پاسداران اسرار الهی اند: «وحفظه سرّ الله».(۷) هیچ فرشته مقرّب وپیامبر مرسل، نمی تواند آن اسرار را در سینه حفظ کند. فاش کردنِ آن اسرار، جز برای کسانی که قابلیّت آن را داشته باشند (مثل سلمان وکمیل بن زیاد) جایز نیست.
ابی الصّامت گوید: «حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: «همانا گفتار ما دشوار، مشکل، ارزشمند، دقیق وراهنمای دیگران است که هیچ فرشته مقرّب، پیامبر مرسل ومؤمن آزموده شده، نمی تواند آن را در سینه خود حفظ کند». عرض کردم: فدایت شوم! پس چه کسی می تواند آن را در سینه حفظ کند. حضرت فرمود: «کسی که ما بخواهیم». «ابوالصامت» گفت: من از این فرمایش حضرت صادق (علیه السلام) پی بردم که خداوند، بندگانی دارد که برتر از فرشته مقرّب، پیامبر مرسل ومؤمن آزموده شده اند».(۸)
«ابو الصامت» از حضرت صادق (علیه السلام) نقل کرده است که فرمود: «بعضی از گفتار واسرار ما، چنان است که هیچ فرشته مقرب، پیامبر مرسل وبنده مؤمن، نمی تواند آن را در سینه خود حفظ کند». عرض کردم: پس چه کسی، می تواند آن را بازگو کند؟ فرمود: «ما ائمه می توانیم آن را در سینه خود، حفظ کنیم وبرای هر کسی فاش نسازیم».(۹)
از «ابی جارود» روایت شده است که گفت: از حضرت محمد باقر (علیه السلام) شنیدم که می فرمود: «همانا حدیث آل محمد (صلی الله علیه وآله) دشوار، مشکل، سنگین، پنهان، تازه ودقیق است وکسی جز فرشته مقرّب، پیامبر مرسل ویا بنده ای که خداوند قلبش را برای پایداری در ایمان امتحان کرده است... نمی تواند آن را در سینه حفظ کند وچون قائم ما، حضرت مهدی (عجل الله فرجه) قیام کند، آن گفتار اسرارآمیز را فاش سازد وقرآن نیز آن حضرت را تصدیق می کند».(۱۰)
ابان بن عثمان گوید: حضرت صادق (علیه السلام) به من فرمود: «همانا سرّ ما، پنهان وپوشیده است وهمراه با پیمان الهی است، هر کس آن را خوار بشمارد، خداوند او را ذلیل وخوار خواهد کرد».(۱۱)
پس عبارت «واختارکم لسرّه»(۱۲)؛ یعنی، خداوند شما امامان معصوم را به عنوان گنجوران راز خویش، برگزیده است.
ابی جارود از امام محمد باقر (علیه السلام) روایت کرده است که فرمود: «رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در حالی که مریض بود وبه همان مرض رحلت فرمود، امام علی (علیه السلام) را فرا خواند وفرمود: ای علی! به من نزدیک شو تا رازی را به تو بگویم که خداوند به من گفت وچیزی را به تو بسپارم که خداوند آن را به من سپرد. پس پیامبر (صلی الله علیه وآله) راز را با حضرت علی (علیه السلام) بازگفت وآن حضرت نیز آن را به امام حسن (علیه السلام) وایشان آن را به امام حسین (علیه السلام) وآن حضرت به پدرم امام سجاد (علیه السلام) وپدرم هم آن را به من باز گفت».(۱۳)
«وحفظه لسرّه»(۱۴)؛ یعنی، ائمه (علیهم السلام) نگهبان سرّ خداوند هستند.
«وُلاهُ أَمرِکَ المَأْمُونونَ علی سرِّکَ»؛(۱۵) یعنی، والیان امرت که امین سرّ تو می باشند.
«السلام علیک یا بقیه الله من الصَّفْوَهِ المنتجبین»
سلام ودرود بر تو ای باقی مانده بندگان خاص وبرگزیده خدا!
تو ادامه آن سلسله پاکان هستی که خداوند آنان را به عنوان خلیفه وجانشین خود برگزید ومشعل هدایت را به دست آنان سپرد. ما در غمِ انتظارِ آن باقیمانده خدا، «ندبه» سرمی دهیم. خداوند بهار مردم وخرّمی ایام وروزگاران را در ساحت مقدس «بقیه الله» قرار داده است. از این رو غزل عاشقان کوی آن محبوب این است که: «السلام علی ربیع الانام ونَضْرهِ الأیّام».
امامان (علیهم السلام) بازماندگان پیامبران، اوصیا وحجت های خداوند بر روی زمین هستند. ممکن است این مطلب به این آیه «بقیه الله خیرٌ لکم ان کنتم مؤمنین...» نیز اشاره داشته باشد. «بقیه» به معنای «رحمت» نیز می آید؛ یعنی، ائمه (علیهم السلام) رحمت خداوند هستند که خداوند به سبب آفرینش ایشان، بر بندگانش منت گذاشته است واحتمال دارد معنا چنین باشد ائمه (علیهم السلام)، کسانی اند که خداوند به سبب ایشان بندگانش را باقی گذاشته وبر آنان رحم کرده است. پس اطلاق «بقیه» بر ائمه (علیهم السلام)، مفید مبالغه است. ونیز این جمله به قول خداوند (اولوبقیه) اشاره دارد وگفته شده است که معنای آن «اولو تمییز وطاعه»؛ یعنی، امامان (علیهم السلام) صاحب تشخیص واطاعت اند. در زبان عرب گفته می شود: «فی فلانٍ بقیّه»؛ یعنی، در فلانی برتری وفضلی هست که سبب ستایش می شود».(۱۶)
«السلام علیک یابن الأنْوارِ الزّاهِره»
درود بر تو ای فرزند نورهای درخشان!
تو خود، نور هستی واز خاندان انوار درخشانی. خداوند شما را نورانی خلق کرده ونور شما را بر مردم شناسانده است: «خلقکم الله انواراً فجعلکم بعرشه محدقین؛(۱۷) خداوند شما ائمه (علیهم السلام) را همچون انواری درخشان آفرید که در گرد عرش طواف می کردید».
«عرّفَهُمْ... تمامَ نورِکُمْ»(۱۸)؛ خداوند شما امامان معصوم را به سبب نورش (هدایت ربّانی، علوم قرآنی وکمالات قدسی) برگزید. شما به سبب این نورها وعلوم وکمالات، مردم را به دینِ خدا هدایت می کنید وانوار الهی در روی زمین هستید.
محمد بن مروان می گوید: از حضرت صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: «خداوند، ما اهل بیت (علیهم السلام) را از نور عظمت خود، آفرید. سپس از سرشتی پنهانی – که در مرتبه پایین تر از آن نور بود – به ما شکل داد. برای هیچ فردی در قالب خلقت، بهره ای از این نور عظمتِ خویش قرار نداد؛ جز برای پیامبران. لذا نجات یافتگان، ما وپیامبران هستیم ودیگر مردم در معرض سقوط در آتش دوزخ، قرار دارند».(۱۹)
«ونُورُهُ وبُرْهانُه عندکم»(۲۰)؛ مقصود از نور خداوند، علوم الهی، معارف ربّانی وهدایای سبحانی است؛ یعنی، نور وبرهان خداوند نزد شما است وشما نمایانگر آیات وعلوم خداوند هستید.(۲۱)
«ونُورُهُ وبُرهانُه عندکم»(۲۲)؛ نور کیفیتی است که خود به خود روشن است وروشن کننده چیزهای دیگر نیز هست. مقصود از این که امامان (علیهم السلام) نور خداوند هستند، این است که ایشان جهان را به وسیله علم وهدایت الهی ویا به وسیله نور وجود خود، روشنایی بخشیده اند. ایشان دلایل روشن ونورهای درخشانی اند که به قلوب مردم روشنایی می بخشند ولذا مردم از ایشان پیروی می کنند.
ابوخالد کابلی گوید: از حضرت محمد باقر (علیه السلام) درباره آیه «فَامِنوا بالله ورسوله والنّورِ الّذی اَنزلنا...» پرسیدم، حضرت فرمود: سوگند به خدا! مقصود از نور، امامانی از اهل بیت محمد (صلی الله علیه وآله) می باشند که تا روز قیامت مردم را هدایت می کنند. آنان نور خداوند در آسمان وزمین اند. ای اباخالد! به خدا سوگند که نور امام، در قلوب مؤمنان، درخشان تر از نور خورشید در روز است. به خدا که امامان، قلوب مؤمنان را نورانی می کنند وخداوند نور امامان را از هر که بخواهد، پوشیده می دارد وقلوب ایشان را سیاه می کند».(۲۳)
در صحیفه سجادیه آمده است: «وَهَبْ لی نوراً اَمْشِی به فِی النّاسِ واهتدی بهِ فِی الظّلمات وَاَسْتضی ءُ به من الشّک والشّبهات». حضرت سجّاد در این دعا به ما می آموزد که چگونه از خداوند، بخواهیم تا این که ما را از نور خود بهره مند سازد وبراساس آن بتوانیم مشی خود را در میان مردم بنا سازیم». برای این که بین مردم درست مشی کنیم ورفق ومدارا هم داشته باشیم و... نیاز به نوری الهی وتوجه امام (علیه السلام) داریم تا با آن نور الهی وعنایت امام، بتوانیم ظلمت ها را درنوردیم. اگر این نور عنایت امام نباشد، از دست خواهیم رفت ودر گرداب ظلمت ها گمراه خواهیم شد؛ زیرا در گردونه این همه ارتباطها، اگر از آن نور محروم باشیم، نه تنها راهیاب نخواهیم شد؛ بلکه گرفتار «شک وشبهه»های ویرانگر خواهیم شد. از حضرت صادق (علیه السلام) درباره آیه کریمه «وَابْتغوُا النّورَ الّذی اُنزلَ معه اولئک هم المفلحون» سؤال شد؛ حضرت فرمود: «مقصود از نور در این آیه، امیرمؤمنان علی (علیه السلام) وامامان (علیهم السلام) هستند».(۲۴)
حضرت باقر (علیه السلام) درباره آیه کریمه «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله وآمنوا برسوله یؤتکم کفلین من رحمته ویجعل لکم نوراً تمشون به...» فرمود: «مقصود از نور، امام (علیه السلام) است که مردم از او پیروی می کنند».(۲۵)
محمد بن فضیل گوید: از امام کاظم (علیه السلام) درباره تفسیر آیه کریمه «یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم...» پرسیدم، فرمود: «مقصود این است که دشمنان، می خواهند نور ولایت حضرت علی (علیه السلام) را با دهان هایشان خاموش کنند». عرض کردم: تفسیر «والله متمّ نوره...» چیست؟ فرمود: یعنی خداوند، خود تمام کننده وکامل کننده امامت است؛ زیرا «امامت» همان «نور» است ودر «فامنوا بالله ورسوله والنور الذی انزلنا...» نیز مقصود از نور، امام (علیه السلام) است».(۲۶)
امام زمان (عجل الله فرجه)، نور درخشان وفرزند «انوار زاهره» (نورهای درخشان) است؛ نورهایی که هستی، از درخشش انوار آنان روشنی می گیرد ودیدگان مردم از نور آنان توان وبینایی دارد: «ونُورِ اَبْصار الْوری»(۲۷). این گونه است که امام زمان (عجل الله فرجه) «نور دیده همه مردم» است، یعنی؛ «دیده وبصر» مردم و«دید وبصیرت» آنان از نور آن امام، روشنی می ستاند.
«السلام علی... والنّور الباهر»؛
درود بر نور درخشان وخیره کننده وبر امام زمان (عجل الله فرجه).
«السلام علیک یابنَ الْاَعْلامِ الباهره»؛
سلام بر تو ای فرزند نشانه های درخشان وخیره کننده.
«اعلام» (جمع عَلَم) به معنای علامت، نشانه، کوه ویا آتشی است که برای راه یابی ونشان افروخته می شود. در «زیارت جامعه کبیره» آمده است: «واعلام التقی»؛ یعنی، امامان (علیهم السلام) در نزد هر کسی، به تقوا معروف اند (مثل آتشی که پنهان نمی ماند) ویا این که تقوا، جز از طریق ایشان شناخته وجز از محضر آنان، آموخته نمی شود؛ زیرا ایشان باتقواترین پرهیزکاران اند. امامان نشانه هایی اند که مردم، به وسیله ایشان راه می یابند وهدایت می شوند.
«داود جصاص» گوید: از حضرت صادق (علیه السلام) شنیدم که در تفسیر آیه «وعلاماتٌ وبالنّجم هم یهتدون»، می فرمود: «مقصود از نجم (ستاره)، رسول خدا (صلی الله علیه وآله) است ومراد از علامات (نشانه ها)، ائمه (علیهم السلام) هستند».(۲۸)
حضرت رضا (علیه السلام) فرمود: «ما ائمه (علیهم السلام) علامات ونشانه ها هستیم ورسول خدا (صلی الله علیه وآله) نجم است».(۲۹) حضرت صادق (علیه السلام) نیز فرمود: «پیامبر (صلی الله علیه وآله) ستاره است وائمه (علیهم السلام) نشانه ها هستند».(۳۰)
در قسمت دیگر از «زیارت جامعه» آمده است: «واَعْلاماً لعباده ومناراً فی بلاده؛ مردم به سبب ائمه (علیهم السلام) به امور دنیا وآخرت ومعاش ومعاد خود آگاه می شوند». عبارت «ومناراً...»، یعنی، مردم به سبب ایشان، هدایت می شوند وروایات وآثار آنان، قلب های مردم را روشن ونورانی می کند؛ آن چنان که مشعل آتش در برج ها، راه را به مسافران می نمایاند.(۳۱)
«السلام علیک یابن العتره الطّاهره»؛
سلام بر تو ای فرزند خاندان پاک ومطهّر!
مقصود از عترت، انسان،نسل، نواده وخاندان نزدیک است. «عتره الطاهره»، خاندان پاک پیامبر اکرم اند؛ چنان که خود آن حضرت فرمود: «من در میان شما دو چیز گران بها باقی گذاشتم. کتاب خدا (قرآن) وعترت خودم (اهل بیت (علیهم السلام)»).(۳۲)
این خاندان از تمامی پلیدی ها پاک ومطهراند وگوهر عصمت تنها شایسته این بزرگواران است. ایشان آگاه به تمام راه ها وآزاد از تمامی کشت ها وجاذبه ها هستند وتنها آنان می توانند هدایت بشر را عهده دار شوند.
«السلام علیک یا معدن العلوم النّبوه»؛
سلام بر تو ای جایگاه استقرار علوم نبویّه ومرکز علم های نبیّ اکرم (صلی الله علیه وآله)!
«معدن» در لغت از «عدن» می باشد؛ یعنی، محل استقرار ومرکز شی ء. پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرموده است: «الناس معادن کمعادن الذهب والفضه»؛ یعنی، به لحاظ مکارم اخلاق ومحاسن صفات، متفاوت اند؛ همانند تفاوت معادن که مواد مستقر در آن، تفاوت جوهری با هم دارد. «معدن الرحمه» در زیارت جامعه کبیره،به معنای ذوات مقدس امامان معصوم است که مرکز رحمت ومحل اقامت واستقرار رحمت الهی اند.(۳۳)
ابوبصیر گوید: امام صادق وامام باقر (علیهم السلام) فرمودند: «خداوند متعال دارای دو علم است: علمی که اختصاص به خداوند دارد وهیچ مخلوقی از آن آگاه نیست وعلمی که آن را به فرشتگان وپیامبرانش آموخته است واین علم است که اکنون به ما اهل بیت (علیهم السلام) رسیده است».(۳۴)
«خزّان العلم» در زیارت جامعه کبیره به معنای علوم الهی، اسرار ربانی ودانش های حقیقی است. هر آنچه که کتاب های الهی شامل آن است، در نزد امامان معصوم (علیهم السلام) ذخیره شده است. ایشان، راسخان در علم ودانایان به تأویل قرآن وفصل الخطاب هستند. ابی بصیر گوید: حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: «ما راسخان در علم هستیم وبه تأویل قرآن آگاهیم».(۳۵)
حضرت باقر (علیه السلام) فرمود: «به خدا سوگند! من گنجینه خداوند در آسمان وزمین هستم؛ لکن نه گنجینه طلا ونقره؛ بلکه، گنجینه دانش الهی ام».(۳۶)
زراره گوید: خدمت امام باقر (علیه السلام) بودم که مردی از اهل کوفه از آن حضرت درباره فرموده امیرالمؤمنین (علیه السلام) «هر چه خواهید از من بپرسید که هر چه از من بپرسید به شما خبر می دهم» سؤال کرد؛ آن حضرت فرمود: هیچ کس علمی ندارد، جز آن چه از امیرالمؤمنین (علیه السلام) استفاده شده است. مردم هر کجا خواهند بروند، به خدا علم درست جز اینها نیست وبا دست اشاره به خانه خود کرد (مقصود خانه وحی ونبوت وامامت است»).(۳۷)
امام باقر (علیه السلام) فرموده است:«به خدا که پیغمبر (صلی الله علیه وآله) از آنچه خدایش تعلیم داد، حرفی نیاموخت؛ جز آن که آن را به علی (علیه السلام) تعلیم داد. سپس آن علم به ما رسید، آن گاه دست بر سینه خود زد».(۳۸)
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
۱) منابع وسند زیارت
زیارت یاد شده در چندین کتاب معتبر شیعه، ذکر شده است:
مزار شیخ مفید.
مزار کبیر مشهدی، ص ۸۶.
مصباح الزائر سید بن طاووس، ص ۴۳۷.
مزار شهید اول، ص ۲۲۶.
البلد الامین کفعمی، ص ۴۰۲.
مصباح کفعمی، ج ۲، ص ۵۷۹.
بحارالانوار، علامه مجلسی (به نقل از مزار شیخ مفید؛ مزار کبیر مشهدی؛ مصباح الزائر سید ابن طاووس؛ مزار شهید اول). ج ۱۲۰، ص ۹۸، ص ۹۸ و۱۱۷.
۲) قال فبعزّتک لاغوینّهم اجمعین الاّ عبادک منهم المخلصین». سوره ص (۳۸)، آیه ۸۲.
۳) انّ الشیطان لکم عدوٌّ فاتّخذوه عدوّاً». فاطر (۳۵)، آیه ۶.
۴) انه لکم عدوّ مبین». زخرف (۴۳)، آیه ۴۳.
۵) شرح زیارت جامعه کبیره، ترجمه فارسی، ص ۱۲۶، به نقل از کافی، ج ۱، کتاب الحجه، باب ان الائمه خلفاء الله فی ارضه وابوابه التی منها، رقم ۱، ص ۱۹۳.
۶) غیبت نعمانی، ص ۲۴۵: «سئل ابوعبدالله (علیه السلام): هل ولد القائم (علیه السلام)؟ فقال: لا، ولو أدرکته لخدمته ایّام حیاتی؛ از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد: آیا حضرت قائم متولد شده است؟ فرمود: نه، واگر من به او می رسیدم همه عمرم را در خدمت او به سر می بردم».
۷) زیارت جامعه کبیره.
۸) شرح زیارت جامعه، به نقل از بصائر الدرجات، جزء اول، ب ۱۱.
۹) همان، ب ۱۱.
۱۰) همان، ب ۱۱.
۱۱) همان، ب ۱۱.
۱۲) زیارت جامعه کبیره.
۱۳) شرح زیارت جامعه کبیره، ص ۱۲۲، (به نقل از بصائر الدرجات، جزء ۸، باب ۳، رقم ۱، ص ۳۷۷).
۱۴) زیارت جامعه کبیره.
۱۵) دعاهای هر روز ماه رجب.
۱۶) شرح زیارت جامعه کبیره، ص ۱۰۸.
۱۷) زیارت جامعه کبیره.
۱۸) همان.
۱۹) شرح زیارت جامعه کبیره، ص ۱۲۳ (به نقل از بصائر الدرجات، جزء ۱، باب ۱۰، رقم ۳، ص ۲۰).
۲۰) همان، ص ۱۴۰.
۲۱) همان.
۲۲) همان، ص ۱۱۱.
۲۳) کافی، ج ۱، کتاب الحجه، باب ان الائمه نور الله، رقم ۱، ص ۱۹۴.
۲۴) شرح زیارت جامعه کبیره، ص ۱۱ – ۱۱۲.
۲۵) همان.
۲۶) همان.
۲۷) زیارت حضرت صاحب الامر (به نقل از سید بن طاوس، مفاتیح الجنان).
۲۸) شرح زیارت جامعه کبیره، ص ۷۴ و۷۵ (به نقل از کافی، ج ۱، کتاب الحجه، باب ان الائمه هم العلامات التی ذکرها الله فی کتاب، رقم ۲، ص ۲۰۷.
۲۹) همان.
۳۰) همان.
۳۱) همان، ص ۱۲۸ و۱۲۹.
۳۲) همان، ص ۷۱.
۳۳) انوار ساطعه فی شرح زیاره الجامعه، شیخ جواد کربلائی، ج ۱، ص ۴۵۴ – ۴۵۵.
۳۴) شرح زیارت جامعه کبیره، ص ۸۹؛ کافی، ج ۱، باب ان الائمه یعلمون جمیع العلوم التی خرجت الی الملائکه والانبیاء والرسل، رقم، ص ۲۵۵.
۳۵) همان، ص ۵۸ از کافی، کتاب الحجه، باب ان الراسخین فی العلم هم الائمه، رقم ۱، ص ۲۱۳.
۳۶) همان، ص ۱۲۷ از کافی، ج ۱، باب ان الائمه ولاه امر الله وخزنه علمه، رقم ۲، ص ۱۹۲.
۳۷) همان، ج ۲، کتاب الحجه، ص ۲۵۱، ح ۲.
۳۸) همان، ج ۱، کتاب الحجه، ص ۳۹۳، ح ۳.