(۲۶۹) بایسته های پژوهشی در مسأله ی مهدویت
بایسته های پژوهشی در مسأله ی مهدویت
منصور پهلوان - دانشیار دانشگاه تهران
مجله سفینه - پاییز 1385 - شماره 12
چکیده:
نویسنده در این گفتار، پس از بیان پیشینه ی بایسته نگاری پژوهش مهدوی، بایسته های پژوهشی در باب مسأله ی مهدویت را در ضمن پانزده بخش می آورد. از جمله: منشأ عقیده ی مهدویت، بررسی اثرپذیری اسلام از ادیان دیگر در باب مهدویت، مهدویت نوعی یا شخصی؟ معنا ومفهوم غیبت، بررسی ارتباط ادعاها با مهدویت، مطالعات تطبیقی، اعتبار احادیث مهدویت، متن پژوهی مهدویت، آیین عرض ادب به محضر امام عصر (علیه السلام)، تفقه در احادیث مهدوی، شرح وتبیین حکمت های مهدوی، پژوهش در دعاها وزیارات مهدوی، نظرسنجی علمی در مورد آثار عقیده به مهدویت در جامعه ی ما، آسیب شناسی نگارش های مهدویت وتقویت روح یقین.
0) مقدّمه
0- 1) ضرورت بحث
اهمّیّت امر مهدویّت بر همگان روشن است. این اهمّیّت تا آن جاست که به روایت محدّثان اهل تسنّن، رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در سخنی جاودانه فرمود: «من کذّب بالمهدیّ فقد کفر»(1). از این رو، دانشمندان شیعه وسنّی، درباره ی حضرتش صدها کتاب مستقل نگاشته ودر ضمن آثار دیگر نیز در این مورد سخن رانده اند.
دیدن وشناختنِ آن همه کتاب، در بدو امر، این نکته را به ذهن می آورد که تمام ابعاد وجوانب مهدویّت روشن شده وموضوعی برای تحقیق جدید، بر جای نمانده است؛ امّا نگاهی ژرف تر، ما را از این نظر باز می گرداند وضرورت پژوهش های مفصّل بعدی را به ما می فهماند. این ضرورت، از یک سو، به دلیل اهمّیّت وعظمت حقیقت مهدویّت است واز سوی دیگر، پیوند آن را با جوانب مختلف زندگی انسانی وشؤون گونه گونِ عقیده اسلامی گوشزد می کند. امّا مهم تر از این دو، کم کاری بعضی از پژوهشگران مسلمان در مورد مقدّمه ی پژوهش - یعنی یافتن موارد ناکاویده یا کم کاویده - را نشان می دهد. البتّه گاهی سرعت طلبی وکم حوصلگی برخی از نویسندگان یا آشناییِ اندک آن ها به روش ومنش علمی در تحقیق نیز به این ضرورت ها دامن می زند.
فعلاً در این جا از بررسی این علل وعوامل می گذریم، که این مقدّمه جای آن نیست. به هر حال، این گفتار، در پیِ آن است که به سهم خود، بخشی از بایسته های پژوهشیِ مهدویّت را بنمایاند.
0-2) پیشینه
پیش از این، در همین موضوع، پژوهش هایی سامان یافته است؛ از جمله:
-مهدویّت در نگاه ادیان ومذاهب (بایسته ها وموضوعات پژوهشی) در: خبرنامه ی ادیان ومذهب (نشریه ی اطّلاع رسانی انجمن علمی ادیان ومذاهب حوزه ی علمیّه ی قم)، شماره ی 3، ص 4-6(2).
-درآمدی بر مسائل سیاسی دکترین مهدویّت، دکتر غلام رضا بهروز لک(3). در این مقاله، ضمن 7 عنوان اصلی، بیش از دویست عنوان برای پژوهش درباب مهدویّت پیشنهاد شده است.
0-3) این گفتار
در این گفتار، از تکرار موضوعاتِ یادشده در دو مقاله ی پیشین صرف نظر می شود. هم چنین از ذکر برخی مسائل که به نظر می آمد به اندازه ی کافی مورد تحقیق قرار گرفته، چشم پوشیدیم. برای هر موضوع پیشنهادی، در کمال اختصار، برخی از نکات ومنابع یادآوری شد، تا آغازی بر پژوهش در آن موضوع باشد، نه به این معنا که نکات ومنابع، منحصر در موارد یادشده است. چرا که استقصای تمام موارد، به زمانی گسترده نیاز دارد، که فعلاً برای نگارنده مقدور نیست.
ارزش این گونه گفتارها بر اهل نظر پوشیده نیست. به همین دلیل، به پژوهشگران پیشنهاد می شود که یافته های خود-به ویژه در باب بایسته های پژوهشی مهدویّت - را منتشر کنند ودیگران را از آن آگاه سازند. البتّه ماهیّت این بحث، چنان است که هیچ گاه در آن، حرف آخر را نمی توان زد. در این مجال، پایان سخن، پایانِ گوینده ی آن است؛ چرا که این حقیقت را نهایت نیست.
تا روزی که انسان زنده است وخورشید بر او می تابد وشعله ی امید، روشنگر راه اوست، مشعل این حقیقت نیز برافروخته است. باید آنرا هم چنان فروزان بداریم وبه آیندگان بسپاریم. وتوفیق از خداست وبس.
1. منشأ عقیده ی مهدویّت
در مورد منشأ عقیده ی مهدویّت دوگونه می توان سخن گفت:
اوّل: بروز مشکل وگرفتاری، ظلم های ظالمان، نابسامانی های اجتماعی ومانند آن، خاستگاه اندیشه ی مهدویّت است؛ بدان معنی که قبل از چنین مواردی، این اندیشه وجود نداشته است.
دوم: آرمان وامید به آینده ی انسان، آینده ی روشن وبسامان، در نهاد تمام آدمیان هست. اساسا انسان به امید زنده است، چه در عرصه ی زندگی فردی وچه در صحنه ی اجتماعی؛ ولی عقیده ی مهدویّت وامید به آینده، مانند آتشی زیر خاکستر است که در هنگام بروز نابسامانی ها، از میان لایه هایِ هزارتویِ درونِ انسانی سر برمی آورد وبه انسان، حیات مجدّد معنوی می بخشد.
مشابه این بحث در مورد توحید-به گونه ای دیگر-مطرح است. واقعیّت این است که در هنگام مشکلات، مانند فقر وعجز، انسان به یاد خدا می افتد. حال، آیا از این واقعیّت می توان نتیجه گرفت که عقیده به توحید، ناشی از عجز وضعف وجهل است؟ یا این که نتیجه بگیریم توحید، عقیده ای است فطری که در نهاد انسان موجود است؛ ولی در هنگام بروز مشکلات، انسان ناتوانی وناداریِ خود را بهتر می یابد وبیشتر به خدای بزرگ روی می آورد. همین گونه است مبانی اخلاقی. در زمانی که انسان با دروغ وخُلف وعده ی دیگران روبه رو می شود، ارزش راست گویی ووفا به وعده را به یاد می آورد؛ ولی هیچ فرد عاقلی، منشأ فضیلت راست گویی را دروغ گویی دیگران نمی داند.
تبیین وبررسی این مطلب، نکته ای را که در بسیاری از منابع - به ویژه آثار خاورشناسان وبرخی از معاصران اهل تسنّن - آمده، روشن می سازد.
2. اثرپذیری اسلام از ادیان دیگر در باب مهدویّت
عقیده به مهدویّت در اسلام - دست کم در کلیّات آن - با عقیده به منجی در ادیان دیگر تشابه دارد. آیا این شباهت را می توان دلیل بر آن گرفت که این عقیده از ادیان دیگر به اسلام، سرایت ونفوذ کرده است؟ جمعی از خاورشناسان - وبه تبع آنان، گروهی از دانشمندان اهل تسنّن - این مطلب را عنوان کرده اند.
این مسأله نیاز به پژوهش جدّی دارد. در این پژوهش توجّه به چند نکته ضروری است:
2-1) آیا شباهت یک نکته در دو مکتب، الزاما به معنی اقتباس یکی از دیگری است؟ در این صورت، تکلیف ارزش های اخلاقی - که کلیّات آن، صرف نظر از جزئیّات ومصادیق، میان تمام انسان ها مشترک است - چه می شود؟
2-2) برخی از دانشمندان اهل تسنن که این نکته را در کتاب های خود، با تفضیل وتطویل آورده اند، آیا از خود پرسیده اند که اصل بحث «خداپرستی»، «اعتقاد به ضرورت پیامبر» و«عقیده به قیامت» - صرف نظر از جزئیّات آن ها-در میان یهودیان ومسیحیان هم وجود دارد. پس چگونه به این سه اصل، ایمان می آورند؟ چرا در آن جا احتمال نمی دهند که اصول یادشده، از ادیان پیشین به اسلام نفوذ کرده وجزئیات آن تغییر یافته باشد؟
2-3) باز هم به همان اندیشمندان اهل قبله می گوییم: آیا تحریف یک دین به معنای تغییر تمام مطالب آن است؟ نظریه ی دیگر این است که بخشی از مطالب آن دین، بدون تغییر، باقی می ماند؛ ولی تحریف کنندگان، یک یا چند کلمه ی کلیدی آن را عوض می کنند وبا همان تغییر، تمام محتوای الاهی دین را به سمت وسویی دیگر برمی گردانند.
2-4) اساسا اصالت دادن به تاریخ وبررسی همه ی قضایا از این زاویه، یکی از لغزش گاه های پژوهش است که با آن، می توان دو یا چند مطلب را از چهار گوشه ی جهان - بدون دلیل منطقی - به هم پیوند داد یا اقتباس یک مکتب از مکتب دیگر را به عنوان تئوری ارائه کرد. بدیهی است که در دنیای اطلاعات - که همه در پی سخن جدید به هر سو می دوند-هر سخن جدیدی خریدارانی می یابد. باید دقّت شود که استقبال از یک تئوری به معنای حقانیّت آن نیست. تبیین جوانب مختلف این بحث، وبررسی بیطرفانه ی شواهد مختلف، ضرورت دارد.
3. مهدویّت نوعی یا شخصی؟
در روایات مختلف، به گونه های مختلف درباره ی حضرت مهدی (علیه السلام) سخن رفته است؛ گاهی به اجمال وگاه به تفصیل، گاهی کلّی وگاه جزئی. برخی از نویسندگان، این مطلب را، دلیل بر «مهدویّت نوعی» دانسته اند؛ یعنی نتیجه گرفته اند که مراد از «مهدی» در روایات، شخصی خاصّ نیست؛ بلکه هر کسی که به احیای دین کمک کند، همان مهدی موعود است. بعضی دیگر نیز قائل شده اند که در هر زمان، یک «مهدی» می آید ومردم را به دین فرا می خواند.
تحقیق در این امر، ضرورت دارد. در این جا فقط چند نکته ی مهم را تذکّر می دهد.
3 - 1) قدر مسلّم این است که شیوه ی بیان پیامبران - از جمله حضرت خاتم الأنبیاء (صلی الله علیه وآله وسلم) بدین گونه بوده که در مورد هر حقیقتی، بخشی از آن را به اقتضای مجلس ومخاطبان ووضعیّت وجوانب بیان داشته اند، چنان که حضرت رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود:
نحن معاشر الأنبیاء أمرنا أن نکلّم النّاس علی قدر عقولهم.
بدین جهت، در مورد حضرت مهدی (علیه السلام) نیز با رعایت تمام این جوانب سخن گفته اند. البتّه نقش راویان را نیز نمی توان نادیده گرفت که گاهی تمام دانسته های خود را به نسل بعدی منتقل نمی کردند وممکن است برخی اجمال وتفصیل ها، نتیجه ی تفاوت در درجه ی نقل مطالب باشد. به هر حال، عقل حکم می کند که در این گونه موارد، باید تمام احادیث وارده در موضوع مربوط، استقصاء شود، آن گاه پس از بررسی، زمینه ی قضاوت فراهم آید. به نظر می رسد که در ترویج نظریه ی مهدویّت نوعی، قصور در تبیین مطالب، به علاوه ی نوعی تأویلات عرفانی دخیل باشد.
3-2) اهمّیّت بررسی وتبیین این مطلب در این نکته است که اگر «مهدویّت شخصی» را بپذیریم، ادّعاهای مدّعیان مهدویّت یا شهرت منسوبان به مهدویّت، ما را از ادامه ی راه باز نمی دارد؛ چرا که در پی ویژگی های خاصّ خواهیم بود.
3-3) شبیه این بحث در توحید مطرح است، با دو دیدگاه: اوّل این که معبود انسان ها، یک مفهوم کلّی است که هر کسی بتواند به خود اجازه دهد در وصف او هرچه می خواهد بگوید. دوم این که او، منزّه از این گونه اوصافِ منسوب به نقص است که وصف او را فقط باید از زبان خودش یا کتاب محکم آسمانی (قرآن) یا حجّت های معصوم او شنید. طبعا لازمه ی قبول معبودِ بحقّ با چنین ویژگی هایی، کفر ورزیدن به دیگر مدّعیان الوهیّت است. لذا خدای حکیم در وصف مؤمن راستین می فرماید: فَمن یکفر بالطّاغوت ویؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقی.
این گونه برخورد، با هوای نفس سازگار نیست وطبع انسان، گزینه ی آسان تر را پی می گیرد. امّا بر اهل نظر پوشیده نیست که دعوت به معبود باطل یا قبول آن، چه پیامدهای خطرناکی در پی دارد.
4. معنا ومفهوم غیبت
4-1) معنا ومفهوم غیبت امام مهدی (علیه السلام) چیست؟ آیا پیامبران وامامان پیشین غیبت داشته اند؟ اساسا آیا غیبت حجّت خدا، خدشه ای در حجّیّت او وارد می آورد؟ (مثلاً در روزهایی که پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) در مسیر هجرت به مدینه، در غار به سر می برد ومردم از حضرتش بی خبر بودند، آیا در آن چند روز، نبوّت حضرتش خدشه دار شد؟) آیا ایمان ما، به جسم پیامبر وامام است یا به مقامات معنوی آنان که به طور کلّی، قابل احساس به حواسّ پنج گانه نیست؟ آیا تعبیراتی که در مورد پیامبر رسیده که ایمان مسلمانان امروز به حضرتش را می رساند - مانند «آمنوا بسواد علی بیاض» یا «آمنّا به ولم نره» ومانند آن - قابل تعمیم به حضرت مهدی صلوات الله علیه نیست؟ قرآن در این زمینه چه می گوید؟ این موضوع، خود می تواند عنوان یک پژوهشِ دراز دامن باشد.
4-2) در این زمینه، متون کهن ومعتبر مهدویّت - به ویژه کتاب «کمال الدّین وتمام النعمة» نوشته ی مرحوم شیخ صدوق - منبعی بسیار ارزشمند است؛ به ویژه مقدّمه ی مصنّف بر آن که بیش از 120 صفحه در بر دارد. این کتاب نفیس، کمتر مورد پژوهش جدّی قرار گرفته است؛ در حالی که درونْ مایه ی آن، ارزش توجّه جدّی تر وبیشتر دارد. از یاد نبریم که فهم صحیح از معنای غیبت، ما را برای فهم دقیق معنای امامت حضرت مهدی (علیه السلام) در این دوره، کمک می رساند، همان گونه که درک - نادرست از آن، می تواند زمینه ساز انحراف های ژرف ودرازمدّت شود؛ چنان که نمونه هایی از این مطلب را در طول تاریخ دیده ایم.
5. بررسی ارتباط ادّعاها با مهدویّت
برخی از منکران عقیده ی مهدویّت، وجود مدّعیان ومنسوبان مهدویّت وکارنامه ی زشت آن ها را دلیل بر بطلان عقیده ی مهدویّت داشته اند. در برابر اینان، باید میان اصل یک عقیده وسوء استفاده از آن تفکیک قائل شد. وقتی آب جریان می یابد، در کنار زلال جاری آن، آلودگی ها وزباله هایی نیز پیش می آید. هیچ گاه یک فرد عاقل، آن آلودگی ها را دلیل مضرّ بودن آب نمی داند. آیا وجود مدّعیان الوهیت (مانند فرعون ونمرود) یا منسوبان به الوهیّت (مانند حضرت عیسی (علیه السلام)) را می توان بر بطلان اصل توحید، دلیل گرفت؟
همین گونه وجود مدّعیان نبوّت یا منسوبان به آن، دلیل بر بطلان اصل نبوّت نیست. اساسا شاید بتوان گفت که وجود این گونه مدّعیان ومنسوبان، خود، دلیل بر حقّانیت مهدویّت شخصی است که کسانی به جای مهدی راستین، ادّعای مهدویّت می کنند.
پژوهش در این مورد، علاوه بر روشنگری بخشی عمده از تاریخ اسلام، اثر مهمّ عقیده ی مهدویّت بر فرهنگ اسلامی را در طول تاریخ، نشان می دهد.
6. مطالعات تطبیقی
6-1) یکی از شیوه های مطالعات پژوهشی جدید، مطالعات تطبیقی است که در دنیای امروز، کاربرد فراوان دارد. محور این مطالعات تطبیقی، می تواند یک مکتب، یک کتاب مهم ویا یک شخصیّت اثرگذار باشد. از باب نمونه، موارد زیر پیشنهاد می شود:
-منجی در دیدگاه اسلام وسایر مکاتب (به تفکیک مکاتب)؛
-دیدگاه های ابن خلدون: موافقان ومخالفان او؛
-دیدگاه های احمد امین مصری: موافقان ومخالفان او؛
-دیدگاه های گلدزیهر، هانری کوربن، فان فلوتن، اِتان کلبرگ (و دیگر خاورشناسان به تفکیک آن ها): موافقان ومخالفان؛
6-2) در این گونه موارد، می توان عناوین زیر را پی گرفت:
-درک اصل پیام، از زبان وقلم گوینده اصلی آن یا نزدیک ترین منابع به آن؛
-بررسی علمی مستندات آن مدّعا؛
-ریشه یابی مدّعا؛
-بررسی سخنان موافقان ومخالفان، از جهت استناد، دقّت علمی و...؛
-سنجش دو گروه مطلب، به میزان عقل، قرآن، سنّت معتبر؛
-نتیجه گیری علمی وبیطرفانه، بدون تعصّب وبدون بدگویی به یک طرف، در عین آمادگی برای شنیدن سخنان بیشتر در همان موضوع.
6-3) به هر حال، نمونه هایی از کارهای علمی در مورد موضوعات یادشده موجود است که در منابعی مانند کتاب نامه ی حضرت مهدی (علیه السلام) (نوشته ی آقای مهدی پور)، کتاب مرجع مهدویّت (موسّسه ی پارسا)، فرهنگ نامه ی موعود، (موسّسه ی موعود) می توان یافت. امّا با گسترش امواج ارتباط واطّلاع رسانی در سطح جهانی، این کار همواره ضرورت دارد وباید پیگیری شود؛ البتّه پس از آگاهی از کارهای پیشین وبه قصد تکمیل یا روزآمد ساختنِ آن ها.
6-4) در این زمینه، در سال های اخیر، مقالات زیر نوشته شده است:
-مهدویّت از دیدگاه دین پژوهان واسلام شناسان غربی: میرچا الیاده، ترجمه ی بهروز جندقی، فصلنامه ی انتظار، شماره 6 و7؛
-مقاله ی امام قائم، نوشته ی تِرهار Terhaar ترجمه ی حسین مسعودی، نقد وبررسی: نصرت الله آیتی، در مجموعه ی مقالات «تصویر امامان شیعه در دائرة المعارف اسلام»، قم: موسّسه ی شیعه شناسی، ص 455-465؛
-موعود پیروز، نوشته ی بهروز بیک علیزاده ومرتضی دهقان در ماهنامه ی موعود، شماره ی 19 و20، ترجمه ونقد وبررسی مدخل «مهدی» از دائرة المعارف بریتانیکا.
7. اعتبار احادیث مهدویّت
در مورد اعتبار احادیث مهدویّت در میان دانشمندان شیعه وسنّی، بحث هایی جریان دارد، که بهتر است جداگانه در مورد آن گفت وگو شود.
7-1) احادیث اهل تسنّن
ملاک صحّت حدیث از نظر محدّثان اهل تسنّن چیست؟ برخی از این محدّثان، تنها شرط صحّت حدیث را نقل آن توسّط بخاری ومسلم دانسته اند. اینان حتّی در مورد احادیث موجود در تفاسیر مأثور مانند تفسیر طبری وکتب تاریخی مانند تاریخ بغداد، عقیده دارند که اصل بر ضعف حدیث است مگر آن که خلاف آن ثابت شود.
این گروه بر مبنای خود، احادیث مهدویّت را ضعیف می دانند، مگر به آن اندازه که در صحیح بخاری ومسلم آمده است.
امّا در برابر اینان، جمعی دیگر از محدّثان اهل تسنّن بر این عقیده اند که در صورت التزام به چنین شرطی، برای بسیاری از احکام شرعی وعقاید دینی، مستندی معتبر نمی توان یافت. بلکه مواردی می توان یافت که حدیثی بر مبانی رجالیِ بخاری ومسلم صحیح باشد، گرچه در کتاب آن ها نتوان یافت. محمود ابوریّة، مبنای این گروه را در آثار خود به خوبی تبیین کرده است.
به علاوه، بسیاری از محدّثان اهل تسنّن، احادیث مهدویّت را متواتر می دانند وبدیهی است که در مورد حدیث متواتر، ضعیف بعضی از طرق آن، سبب ضعف حدیث نمی شود.
به هرحال، نقد وبررسی مبانی ارزیابی اعتبار احادیث، مقدّمه ای مهم است برای کاری مهم دیگر که بررسی اعتبار احادیث مهدویّت است.
7-2) در نظر شیعه
در تاریخ علم الحدیث شیعه، دو مبنا برای بررسی احادیث وجود دارد که به مبنای متقدّمان ومبنای متأخّران مشهور است. برخی از نویسندگان که به بهانه ی مبنای متأخّران به ارزیابی احادیث مهدویّت پرداخته اند، فقط شمار اندکی از این احادیث را صحیح دانسته اند. سلسله مقالات، «دفاع از احادیث مهدویّت»(4) به بررسی این مطالب پرداخته است. امّا جای کارهای جدّی تر در این زمینه، در دو مرحله (ابتدا بررسی مبنا وسپس بررسی احادیث) هنوز خالی است.
8. متن پژوهی مهدویّت
8-1) در زمینه ی مهدویّت، با وجود چاپ بسیاری از متون کهن، هنوز جای خالیِ «متن پژوهی» به خوبی دیده می شود. در این وادی، مراحلی باید طی شود که به برخی از آن ها اشاره می شود:
1) کتاب شناسی 2) نسخه شناسی 3) نسخه یابی 4) چاپ تحقیقیِ متون کهن بر اساس نسخه های صحیح تر 5) پژوهش در متون، با نگرش علمی وروزآمد 6) نقد وبررسی متون 7) تدوین گزیده های مناسب برای سطوح مختلف سنّی، علمی وطبقات مختلف 8) پیوند میان این متون با کتاب های درسی دانش آموزان.
8-2) دانش آموزان امروز ما، در طیّ دوره ی آموزشی خود، با خواندن قطعاتی برگزیده از متون ادبی وتاریخی، دست کم با نام ونشان این کتاب ها وپدیدآورندگان آن ها آشنا می شوند واین خود، مقدّمه ای می شود برای آشنایی بیشتر که در مراحل بالاتر به دست می آید. اما باید اقرار کرد که همین دانش آموزان، در طول این دوره، هیچ گاه از کتاب هایی مانند: کمال الدّین صدوق، غیبت شیخ طوسی، غیبت نعمانی، کشف الاستار، منتخب الانوار المضیئه، منتخب الاثر، مکیال المکارم ومانند آن ها نام ونشانی در ذهن خود ندارند. این عامل، خود سبب می شود که در مراحل علمی بالاتر نیز این کتاب ها هم چون نام ونشان آن ها ونویسندگانشان مهجور بماند وبه آن ها مراجعه نشود. بدین ترتیب، نام پدیدآورندگان این آثار، از صفحه ی تاریخ ادبیّات این مرز وبوم محو یا کم رنگ می شود، با این که بیشتر آنان از دانشمندان ایران زمین بوده اند(5).
طبیعی است که تا وقتی گزیده هایی فارسی از این متون - برآمده از ذوق سلیم وتجربه ی کهن ونثری روان وقلمی فاخر وبیانی استوار-در قالب جزوه هایی خوش خوان وزیبا در اختیار نسل جوان نباشد، نباید انتظار داشت آنان در سال های بعد، در دانشگاه به این متون روی آورند؛ چرا که دیگران متاع خود را به صورتی جذّاب تر ودلفریب تر عرضه کرده اند.
این نکته در مورد دانشجویان وبرنامه های درسی آنان نیز در سطح خود، صادق است. البتّه انتخاب، در این جا حسّاس تر است ومخاطب شناسی (شناخت نیازهای مخاطب) ضرورت بیشتر می یابد.
8 - 3) در برنامه های درسی حوزه ها نیز، جای آشنایی با این متون خالی است؛ در حالی که دست کم برای آشنایی با قواعد صرف ونحو، می توان بخش هایی از این کتاب ها را در متون درسی گنجانید. سیر تاریخی عقیده ی مهدویّت وثبات قدم شیعه ی امامیّه در این عقیده در طول یازده قرن، دست مایه ی متون درسی کلام وعقاید در سطوح مختلف تواند بود، امری مهم که تاکنون چندان بدان بها داده نشده است. این امر توجّه ویژه می طلبد، به ویژه در این زمان که هجوم فزاینده ی اندیشه های دیگر، بیداد می کند.
8-4) یکی از نتایج این کار، «بازسازی کتب مفقوده» است؛ یعنی منابعی که در اختیار دانشمندان سده های پیشین بوده ودر کتاب های خود، از آنها نقل کرده اند. مثلاً کتاب یا کتاب های جناب فضل بن شاذان نیشابوری در باره ی حضرت مهدی (علیه السلام)، اهمّیّت فراوان دارد، هم به لحاظ اعتبار ووثاقت ایشان، هم از آن رو که خود، زمان چهار امام معصوم (امام رضا تا امام عسکری (علیهم السلام)) را درک کرده، وهم از آن جهت که قبل از تولّد حضرت مهدی (علیه السلام) درگذشته که شائبه حدیث سازی را از میان می برد. خوشبختانه می توان بخش عمده ای از احادیث فضل بن شاذان را در آثار موجود پیشینیان یافت وبه بازسازیِ کتاب های او اقدام کرد(6).
8-5) در باب کارهای انجام شده در این فصل، به چند نمونه اشاره می شود:
شناخت متون
-مقاله ی «الغیبة شیخ طوسی» نوشته ی عبّاس اسماعیل زاده، فصلنامه ی علوم حدیث، شماره 40 ص 123-138.
-سلسله ی مقالات «نعمانی ومصادر غیبت» نوشته ی سیّد محمّد جواد شبیری زنجانی، فصلنامه ی انتظار، شماره ی 2 به بعد.
-سلسله ی مقالات «سیری در کتاب کمال الدّین وتمام النعمة» نوشته ی نجم الدّین طبسی، فصلنامه ی انتظار، شماره 7 به بعد.
-منفردات کتاب کفایة المهتدی، نوشته ی سیّد محمّد روحانی، فصلنامه ی انتظار شماره 6 و7.
بازنویسی متون
سلسله کتاب های «بازنویسی منتهی الآمال»، نوشته ی عبدالحسین طالعی. تهران: نبأ، 1382. این سلسله شامل 6 دفتر است که بازنویسی باب چهاردهم منتهی الآمال محدّث قمی را به زبان فارسی روان، همراه با بیان مصادر احادیث وتوضیحات ضروری به عهده دارد.
گزیده ی متون
کتاب «گل سوره های انتظار»، نوشته ی عبدالحسین طالعی ومحمّد حسین صفاخواه. تهران: مدرسه ی برهان، 1381. این کتاب، شامل 120 قطعه ی برگزیده از کتاب کمال الدّین شیخ صدوق است که برای سطح جوانان (مقطع دبیرستانی) تهیّه وبارها چاپ شده است.
تحقیق ونشر متون
مطلع الانوار، آیة الله میرزا محمّد باقر فقیه ایمانی (م 1370 هجری قمری) با مقدّمه ی فرزند مؤلّف شیخ مهدی فقیه ایمانی، مشهد: فاطمیّه ی نور، 1412 قمری.
این کتاب، مجموعه ی 7 رساله از رسائل مؤلّف در باب امام عصر (علیه السلام) است که 26 کتاب درباره ی حضرتش نگاشته است. در میان این مجموعه، علاوه بر 7 رساله ی یادشده، کتاب فوز اکبر، وکتاب لواء الانتصار چاپ شده وبقیه این آثار، منتشر نشده اند.
9. آیین عرض ادب به محضر امام عصر (علیه السلام)
9-1) امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، حجّت خداست. راه یافتن به حریم الاهی، از یک سو، آسان است؛ چرا که او نسبت به ما، «أقرب من حبل الورید» است. واز سویی، آیین خاصّ خود را می طلبد؛ چرا که او ملک الملوک وعظیم العظماء است. بدین رو، برای تقرّب به خداوند متعال، باید شیوه ی خاصّی در پیش گرفت، مبادا اسائه ی ادب، ما را در معرض سخط خداوند منّان قرار دهد.
9-2) امام عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) نیز که حجّت وخلیفه ی خداست، هم چون پدری مهربان - بلکه مهربان تر از پدر-در هر لحظه، حتّی در زمانِ روسیاهیِ ما از گناهان بزرگ، پذیرای ماست؛ ولی باید به یاد داشته باشیم که آن امام همام، امروز به اذن الاهی، مالک تمام ماسوی الله است. پس صمیمیّت پدرانه ی حضرتش به ما، نباید آیین خاصّ عرض ادب نسبت به ایشان را از یاد ما ببرد.
9-3) در زمان پیامبر خاتم (صلی الله علیه وآله وسلم)، جمعی از معاصران حضرتش که صمیمیّت ومهربانی حضرت رحمة للعالمین را نسبت به خود، می دیدند، بدون رعایت ادب با آن بزرگِ بزرگان سخن می گفتند ورفتار می کردند، که آیات الاهی در نهی از این کارها نازل شد؛ از جمله آیات 1 تا 5 سوره ی حجرات وآیه ی 63 سوره ی نور، که آنان را از رفتارهای سبک وبی ادبانه نسبت به پیامبر باز می داشت.
9-4) در میان احادیث مربوط به امامان پیشین (علیهم السلام) نیز می توان مواردی از برخوردهای اصحاب مقرّب را با آن بزرگواران یافت که این شیوه وآیین را به گونه ی عملی می آموزد.
9-5) استخراج این گونه موارد، می تواند ما را در مسیر تقرّب به امام زمانمان (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) یاری رساند. هم چنین می تواند مسیر کارهایی مانند شعر سرودن در وصف آن حضرت وبرپایی مجالس به یاد حضرتش را اصلاح وتصحیح کند؛ چرا که ضابطه ی صحیح در این مورد را، در گنجینه ی گران بهای قرآن واحادیث معتبره می توان یافت، که البتّه نیاز به پژوهشی جدّی وکارآمد دارد.
9-6) در این زمینه، کتابِ کوچک وارزشمند «صدایت می زنم، سلامت می دهم، دعایت می کنم» نوشته ی محمّد باقر انصاری زنجانی (قم: دلیل ما، 1385) قابل ذکر است.
10. تفقّه در احادیث مهدویّت
10-1) کلمات نورانی پیامبر خاتم وحضرت صدّیقه ی کبری وامامان معصوم (علیهم السلام)، در عین زیبایی وفصاحت، بس ژرف وپرمعنی است، که همواره از آن نکات جدید می توان آموخت.
امامان معصوم (علیهم السلام)، خود، ما را به درایت در این احادیث - بیش از روایت آنها-امر فرموده اند. در مَثَل می توان هر حدیث را به یک معدنِ پربار، مانند دانست که لایه های مختلف آن، سرشار از ثروت های خداداد است. امّا روایت (نقل یا ترجمه ی ظاهر الفاظ) فقط در حدّ استخراج یک لایه ی این معدن است، همان لایه که به زمین نزدیک تر است. بدیهی است که استخراج لایه های دیگر، به همان میزان که انسان را به فرآورده های جدید می رساند، به زحمت وتلاش بیشتر نیاز دارد والبتّه خالی از خطر نیست که دفع آن خطرهای احتمالی، خود، تدابیر دیگر می طلبد. امّا ثمرات کار، چنان است که به تمام آن تلاش ها می ارزد. اکتفاکردن به ظاهر حدیث، مانند آن است که به لایه ی سطحی معدن، دل خوش داریم واز لایه های دیگر غافل شویم، یعنی که از دیگر ثمرات آن معدن، محروم گردیم.
10-2) از زاویه ی دیگر می توان به این حقیقت توجّه کرد:
برخی از صاحب نظران، در تحلیل های اجتماعی خود می گویند که داشتن امکانات فراوان، در بیشتر موارد، به زیان فرد یا جامعه ی صاحب امکانات، تمام می شود؛ چرا که به سبب داشتنِ امکانات سهل الوصول، «عقلانیّت اقتصادی» (یعنی بهره وریِ بهینه از امکانات محدود برای نیازهای گسترده وتقریبا نامحدود) را از دست می دهد.
در برخورد ما با احادیث وبهره وریِ ما از آن ها، گاهی این حقیقت تلخ دیده می شود. البتّه ظاهر الفاظ احادیث (یا لایه ی سطحی معدن) زیباست وثروتی خداداد است؛ اما مباد که ما برای فرار از تلاش وزحمت بیشتر، از این امانت - که به بهای خونِ دل خوردن ورنج سفر خریدنِ راویان پیشین به دستمان رسیده - بهره ی کم ببریم. دریغا! که گاهی بر خورد ما با احادیث، مصداق شعر شاعر را به یاد می آورد که گفت:
هر که او ارزان خرد، ارزان دهد * * * گوهری، طفلی به قرصی نان دهد
10-3) عدم توجّه به لایه های باطنی ودرونیِ احادیث واکتفا به ظاهر الفاظ وتکرار آن ها، گاهی اوقات ما را به این پندار غلط می رساند که احادیث، تکراری است وپیام تازه ندارد. همین توهّم نادرست، برخی از پژوهشیان را به اعجاب نسبت به دستاوردهای خاورشناسان وامی دارد، که خالی از خطاهای سهو یا عمد، تصحیف یا تحریف، سوء فهم ومانند آن نیست.
شاید ارزش این احادیث را زمانی بهتر می دانستیم که برای دست یابی به یکی از آن ها، مانند پیشینیان، رنج سفر به جان می خریدیم وجان در کف می نهادیم وآماده ی پذیرش خطرها می شدیم.
به هر حال، اگر امروز هم تمام آن مسائل را در نظر آوریم، وبا نگاه «عقلانیّت اقتصادی» به این ثروت خداداد بنگریم، آن گاه رنجِ تلاشِ مناسب با آن گنج را بر خود هموار می کنیم؛ همان گونه که فقهای امامیّه رضوان الله علیهم، از سده های پیشین تاکنون، در مورد احادیث ابواب احکام عمل کردند.
10-4) حال، سخن در این است که در باب معرفت امام مهدی (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) وعقیده ی پربار مهدویّت، گنجینه های غنی شامل هزاران حدیث در اختیار شیعه ی امامیّه قرار دارد، که هنوز آن گونه که شاید وباید، برخورد فقاهتی ودرایتی با آن ها نشده است. نمونه های معدودی مانند کتاب نفیس «مکیال المکارم» نوشته ی مرحوم آیت الله میرزا محمّد تقی موسوی اصفهانی(7) می تواند در این کار، سرمشق والگوی مناسبی باشد. خوشبختانه مبانی سلیم وصحیح فقاهت با تلاش پیگیر فقیهان امامی، نسل به نسل منتقل شده وبه دست پژوهشگران امروز رسیده است. بر اساس این مبانی، باید هم چنان به نتایج افزون تر از احادیث مهدویّت برسیم؛ خصوصا در جهت پاسخ گویی به پرسش های جدید وگشودن باب مطالعات تطبیقی میان اسلام وسایر مکاتب، که ضرورت آن، امروز بیش از هر زمان دیگر احساس می شود.
11. شرح وتبیین حکمت های مهدوی
11-1) به دلیل غیبت حضرت بقیّة الله ارواحنافداه، روایات معدود ومحدودی از ناحیه ی مقدّسه ی حضرتش به دست ما رسیده است(8). ولی همان کلمات معدود ومحدود، چراغ راه هدایت ومشعلی در سلوک طریق ولایت است.
با این همه، متأسّفانه در بعضی از کتاب های مربوط به کلمات معصومان (علیهم السلام)، هیچ نشانی از این حکمت های درخشان مهدوی نمی بینیم، تا آن جا که شاید خواننده ی آن گروه از کتاب ها بپندارد که امامت به امام عسکری (علیه السلام) ختم شده است!
11-2) در زمینه ی حکمت های مهدوی، بیشتر کارهایی که انجام شده، از مقوله ی روایت بوده، یعنی تدوین مجموعه های غیر مستقل یا مستقل در این مورد(9). امّا در مورد شرح این کلمات حکمت آمیز، تلاش چندانی صورت نگرفته وتنها کتابِ شناخته شده وانتشاریافته در این مورد، کتاب سه جلدی «المختار من کلمات الإمام المهدیّ (علیه السلام)» نوشته ی آیت الله شیخ محمّد غروی است که پانصد جمله از میان توقیعات حضرتش را برگزیده ودر شرح هر کدام، به اختصار-امّا به دقّت - سخن گفته است(10). هم چنین کتاب «چهل سخن» در سطح عمومی وبه زبان فارسی، که چهل حدیث حضرتش را با شرح وتوضیح بسیار کوتاه آورده است(11).
ولی انصاف این است که در مورد این گنج شایگان ونعمت رایگان، بسیار بی انصافی کرده ایم وشکر این نعمت را - چنان که باید وشاید-نگزارده ایم. بخشی از این پرسش که: «امام عصر (علیه السلام) در زمان غیبت به چه کار می آید؟» از همین طریق پاسخ داده می شود.
11-3) البتّه در کنار این کار مهم، پژوهشی در مورد حجّیّت توقیعات ضرورت دارد، که با رعایت تمام موازین فقهی وکاش های فقیهانه باید انجام شود.
12. پژوهش در دعاها وزیارات مهدوی
12-1) دعاها وزیارات، گنجینه ی سرشار معارف وحقایق والای الاهی است. دریغا! که این گنج بی رنج به دست ما رسیده وشاید به همین سبب، قدر آن مجهول مانده است. در این میان، دعاها وزیارت های مأثور از رسول خدا وائمّه ی هدی صلوات الله علیهم به عنوان درس نامه ی زندگی وراه نامه ی بندگی خدا، جایگاهی ویژه دارند که این درس ها جز با پژوهش در آن متون به دست نمی آید(12).
12-2) دعاها وزیارات مهدوی نیز، گنجینه ای سرشار از معارف مهدوی است که بسیاری از پرسش ها را در این مورد، پاسخ می گوید. در این جا نیز، جای این دریغ هست که این دعاها وزیارات، تاکنون، فقط در میان برخی از اهل دعا مطرح بوده ونه به عنوان مرجعی برای اهل تحقیق. از این رو، کتاب هایی مانند صحیفه ی مهدیّه(13) - با منتخبات وترجمه های آن - در همین حدّ، ارزش خود را دارند که عطر نام ویاد امام عصر (علیه السلام) را در جامعه می گسترانند.
12-3) شروح دعاهای مهدوی مانند شروح دعای ندبه، زیارت آل یاسین، ودعای افتتاح که تاکنون منتشر شده است(14)، مطالب این دعاها وزیارات را به صورت ترتیبی (یعنی به ترتیب مطالب دعای ندبه وزیارت آل یاسین ومانند آن) تبیین می کند(15). این گام - که در جای خود لازم وشایان قدردانی است - می تواند مقدّمه ای برای نوشتن شروح موضوعی بر این متون ارزشمند باشد. البتّه جای نگرش های پژوهشی ونگارش های تحقیقی - که به قصد تدوین یک مجموعه ی نظام مند در زمینه ی معارف مهدوی انجام شود-هنوز خالی است.
12-4) پژوهشگر متعهّد، مرحوم استاد دکتر رجب علی مظلومی، در زمانی که راهنماییِ رساله ی دانشگاهیِ «نقش انتظار فرج در تربیت»(16) را بر عهده داشت، کوشید تا سیمای جامعه ی آرمانی مهدوی را بر اساس دعای «اللّهُمَّ ارزقنا توفیق الطّاعة وبعد المعصیة...» ترسیم کند. هم چنین موسّسه ی پژوهش ومطالعات عاشورا در سال 1378، کتابی تحت عنوان «فراتر از اشتیاق» (تدوین: طاهره مسلمی زاده با مقدّمه ی آیة الله شیخ محمّدرضا جعفری) منتشر ساخت. این کتاب، شامل اسامی، القاب، ویژگی ها واوصاف امام عصر (علیه السلام) است که از متون دعاها وزیارات مهدوی اقتباس شده ودر خلال آن، عناوینی مانند: والایی های بقیّة الله (علیه السلام)، ویژگی های خاصّ او، برکات وجود او، گزیده ای از وظایف شیعیان در زمان غیبت، برکات حضور او، و... آمده است. در این کتاب کم برگ وپربار، 680 جمله از ادعیه وزیارات مهدوی استخراج وبه شیوه ی موضوعی تقسیم شده است، که آن را در جایگاه دانشنامه ای در معرفت امام عصر (علیه السلام) نشانده است.
12-5) در زمینه ی بررسی سندی این دعاها، مقاله ی «مروری بر اعتبار دعای فرج (اللّهُمَّ کن لولیک....)» نوشته ی حمید احمدی جلفایی در فصلنامه ی انتظار شماره ی 18، مفید وقابل توجّه است.
با وجود این نمونه های اندک، این راه هم چنان ناپیموده باقی مانده وجای گام های بلندتر، هم چنان خالی است.
13. نظرسنجی علمی در مورد آثار عقیده به مهدویّت در جامعه ی ما
13-1) در نظام اندیشه ی اسلامی، ایمان، به معنی آرمان محض نیست؛ بلکه از یک سو با قوّت استدلال واز سوی دیگر با عمل صحیح وخالصانه درآمیخته است؛ مانند تار وپود ونقش یک فرش که هیچ گونه گسستگی وگسیختگی در میان آن ها نمی توان تصوّر کرد. عقیده ی مهدویّت - که در این زمان، عمود خیمه ی اندیشه ی اسلامی است - باید نتایج خود را در زندگی ما نشان دهد، وگرنه شاید که با گذشت زمان، امری زائد بر زندگی تلقّی شود وبرخی به عنوان نوعی تشریفات عُرفی به آن بنگرند، وبه تعبیر بعضی از دانشمندان، عبادت، جای خود را به عادت بدهد، که در این صورت، یکی از بدترین هجوم ها به این عقیده ی استوار انجام شده است.
13-2) کدام عامل یا عوامل سبب می شود که یک فردِ مهدی - باور، در جامعه ای که اکثریّت آن با او توافق فکری ندارند، نه تنها عقیده ی خود را از دست ندهد، بلکه خود، مهدی - یاور نیز بشود ودیگران را به مولای خود دلالت کند؟ این عامل یا عوامل، همان است که فقدان آن ها، آن روحِ زنده را به یک کالبد مرده یا زائد بر زندگی تبدیل می کند، چنان که در برخی از مردم جامعه ی خود می بینیم.
13-3) رسیدن به عوامل یادشده، از معبرِ برنامه ریزی صحیح می گذرد که با پاک کردنِ صورت مسأله منافات دارد. لازمه ی برنامه ریزیِ صحیح، شناخت دقیق فرصت ها، تهدیدها، امکانات وچالش هاست. لذا در نخستین گام، باید از خود بپرسیم: ادّعای عقیده به مهدویّت در میان جامعه ی ما، تا چه حدّ مبتنی بر معرفت است؟ مبنای این معرفت چیست؟ آثار علمی آن در زندگی فردی واجتماعی ما، چگونه خود را نشان می دهد؟ خاصیّتِ بازدارندگیِ آن از گناهان فردی وتعدّی های اجتماعی، در کجا نمودار می شود؟
جای آن دارد که کارشناسان علوم تربیتی، جامعه شناسی وروان شناسی در کنار اسلام شناسان ودین پژوهان، در پیِ پاسخ این پرسش ها باشند، تا مقدّمات برنامه ریزی صحیح در جهت تربیت فرد ونسل مهدوی فراهم آید(17).
14. آسیب شناسیِ نگارش های مهدویّت
آثاری که تاکنون در زمینه ی مهدویّت عرضه شده (اعمّ از آن ها که در اثبات مهدویّت بوده یا انکار آن)، از آفاتی بی نصیب نمانده که جای آسیب شناسی دارد، تا مقدّمه ی آسیب زدایی باشد.
از باب نمونه، به چند مورد اشاره می شود:
14-1) تکیه واستناد فراوان به کتاب های مِلل ونحل، در حالی که یک جانبه گرایی ویک سو نگری در این گونه کتاب ها کاملاً محسوس ومشهود است، نسبت بعضی از این کتاب ها به مؤلّفان آن قطعی نیست و...
14-2) نسبت دادن قول یا عقیده ای به شخص یا گروهی بدون استناد علمی، مانند نسبت دادن عقیده به خلود امام عصر (علیه السلام) به شیعه ی امامیّه(18)، نسبت های ناروا در مورد سرداب به شیعه(19)، یا نسبت دادن تضعیف احادیث مهدویّت به قاطبه ی اهل تسنّن(20).
14-3) محوریّت دادن به برخی شباهت های ظاهری میان دو عقیده، مثلاً ادّعای واقفیّه وسخن شیعه ی امامیّه.
14-4) پرداختن به اختلافات جزئی که هیچ ضرری به اصل وکلّیّت مطلب نمی زند ودر تمام عقاید واحکام نیز وجود دارد. اختلاف در مورد کیفیّت وضو ونماز، پیش چشم تمام مردم جهان است، ولی هیچ عاقلی، این اختلاف را دلیل بر آن نمی گیرد که اصل وکلّیّت نماز، جعل شده توسّط فرد یا گروهی باشد که در اصل دین جایی نداشته باشند. همین گونه اختلاف در مناسک حج وشؤون دیگر.
14-5) انکار مشاهدات، چنان که بعضی از نویسندگان معاصر اهل تسنّن که کتاب های خود را در دهه ی اخیر نوشته اند، با نگاه خاصّ خود به عقاید شیعه، ادّعا می کنند که شیعه به دلیل عقیده به غیبت، ضرورت تأسیس حکومت اسلامی را باور ندارد ونماز جمعه وعیدین را تعطیل کرده است!
14-6) نسبت دادن هر سخنی به اسرائیلیّات، بدون دلیل محکم علمی. در اصل وجود اسرائیلیّات، بحثی نیست. امّا اگر چنین شد که هر نویسنده ای سخنی را که نمی پذیرد، به اسرائیلیّات نسبت دهد، در این صورت هیچ مجالی برای بحث وگفت وگوی علمی باقی نمی ماند. مثلاً نویسنده ای برای نفی طول عمر حضرت مهدی (علیه السلام)، طول عمر حضرت خضر والیاس را از مطالب اسرائیلی می داند، فقط به دلیل این که در تورات آمده است!
14-7) مستندکردن حقایق مهدوی به رؤیا وخواب یا سخنان سست یا برداشت های نادرست. این سخن به معنی نفی رؤیاهای صادقه نیست، ولی مبتنی کردن حقایق بر رؤیا، روشی غیرعلمی وغیرقابل دفاع است.
14-8) توضیح حقایق مهدوی بر اساس ترجمه ها وتوضیح های غلط از آیات وروایات یا کلمات کلیدی آن ها. مثلاً کلمه ی «خوف» که در احادیث غیبت به عنوان یکی از علل غیبت مطرح شده، اگر به عنوان «ترس» ترجمه شود، در این صورت، در ترجمه ی صفت حضرتش که در زیارت آل یاسین آمده: «المهذّب الخائف» به مشکل برمی خوریم وناگزیر به توجیهات سست روی می آوریم. امّا اگر از همان اوّل، با ژرف نگری در لغت، آن را «عدم امنیّت» ترجمه کنیم، در این صورت می بینیم که خوف، نقطه ی مقابل شجاعت نیست، بلکه متضادّ «امن» است. روشن است که صفت ضدّشجاعت، را در عربی «جُبن» می نامند که صفت درونیِ نکوهیده ای است، به ویژه برای رهبران ومُصلحان بزرگ. ولی خوف، حالتی است (نه صفتی) ضدّ امن، که به دلیل موقعیّت بیرونی برای هر فردی ممکن است پیش آید، حتّی برای پیامبری اولوالعزم مانند حضرت موسی کلیم الله (علیه السلام) که به تعبیر قرآن: «فخرج منها خائفا یترقّب»(21). این آیه، نه به معنای ترسیدن آن پیامبر بزرگ الاهی است، بلکه اختناقِ پدید آمده توسّط فرعونیان را می رساند که راه را بر انجام وظیفه ی حضرتش بسته بود. در نتیجه آن حضرت، به امر الاهی، مدّتی از شهر ودیار خود گریخت، تا در زمان مناسب بازگردد وکاری عظیم را به سامان برساند. این، حکم عقل در مورد تمام مأموریّت های مهمّ است که حتّی رهبران ومصلحان بشری نیز آنرا به کار می گیرند. حکمت غیبت امام عصر (علیه السلام) نیز در همین چارچوب قابل تبیین است وتفسیر آیه ی «ولیبدلنّهم من بعد خوفهم أمنا»(22) بر این اساس، بدون شبهه روشن است.
به هر حال، نقد وبررسی دقیق ومنصفانه ی نگارش های مهدوی با نگرش آسیب شناسی، خود می تواند موضوع پژوهشی جدّی باشد وتوجّه به همان زمینه های آسیب پذیری، راه کارهایی در زمینه ی آسیب زدایی به ما نشان دهد.
14-9) مقالات «آسیب شناسی تربیتی مهدویّت» نوشته ی دکتر خسرو باقری (در فصلنامه ی انتظار شماره 1 و2)، گرچه از منظر تربیتی به بحث مهدویّت پرداخته، ولی در راستای آسیب شناسی نگارش های مهدوی، قابل استفاده است.
15. تقویت روح یقین
15-1) عقیده ی مهدویّت، به ویژه در زمان غیبت، آزمونی دشوار است که ایمان هایی استوارتر از کوه می طلبد. استواریِ ایمان، در زمانی که همه ی بنیان های اخلاقی وعقیدتی دست خوش زلزله ها وطوفان های تهاجم اطّلاعاتیِ بنیان کن می شود، کار را دشوارتر می سازد. از یاد نبریم که در زمانی زندگی می کنیم که به گفته ی برایان تِرنر، استاد جامعه شناسی دانشگاه کمبریج:
تَذبْذب، به عنوان یک ارزش فرهنگی ونیز به عنوان نوعی ذهنیّت امروزین [مطرح است] تا بتوان از فرهنگ محلّی فاصله احساسی گرفت(23).
در هجوم چنین توفانی، چگونه می توان نسل ها را بر ستونِ یقین تکیه داد؟ در حالی که کارشناسان - به حقّ - عواملی مانند مواجه با سؤالات فراوان وپیش بینی نشده ونیز معنازدایی از جهان واقعی (رنگ باختن معنویّت در برابر سلطه ی دنیای مجازی) را از ویژگی های دنیای جدید می دانند(24).
15-2) در این میان، تقویت روح یقین به باورهای استوار مهدوی، نوشداروی زهرِ تردید است تا نسل های امروز وفردا به بارویِ محکم این باور پناه آورند واز خطرات این توفان های پی در پی، نجات یابند.
15-3) این کار، عملی نمی شود مگر به دست کسانی که خود، عقیده ی مهدویّت را، روشن تر از خورشید دیده اند ودر لحظه لحظه ی زندگی خود، آن را لمس کرده اند. بزرگ مردانی هم چون سیّدابن طاووس، صدرالاسلام همدانی ومیرزا محمّد تقی اصفهانی، در این زمینه کلامی گیرا ومؤثّر داشتند، چون سخن آنها از دل برمی خاست ودر دل می نشست(25).
اگر در تربیت چنین کسانی نکوشیم وبذر این ایمان را در دل ها نکاریم، از تکرار فراوان الفاظ وبرگزاری مجالس فراوان نباید انتظار تغییر فرهنگِ درون انسان ها را داشته باشیم. به تعبیر شاعر:
نام فروردین نیارد گل به باغ * * * شب نگردد روشن از نام چراغ
15-4) بدیهی است که بهره گیری از ابزارهای علوم تربیتی، روان شناسی ومردم شناسی، یا هنرهایی مانند شعر، گرافیک، نمایش، صوت وتصویر، می تواند به انتقال این حقایق به ژرفای درون انسان ها کمک کند؛ ولی در هر حال، روح کلّی همان است که گفته شد وباید بدان اندیشید وراه کارِ مفید را یافت.
پایان مقاله
پى نوشت ها:
ــــــــــــــــــــــ
(1) العرف الوردی، سیوطی، 2 / 61؛ عقد الدرر فی اخبار المنتظر، مقدسی شافعی، ص 157؛ متّقی هندی، این انکار را در عین آگاهی نسبت به این که عقیده به مهدی جزء سنّت نبوی است، می داند ونتیجه می گیرد که انکار وتکذیب بخشی از سنّت قطعی، دلیل بر کفر حقیقی است. (البرهان فی علامات مهدی آخرالزّمان، تحقیق مهلهل الیاسین، ج 2 ص 844). بنگرید: مهدویّت در قرآن وسنّت، غلامحسین تاجری نسب (پایان نامه دکتری)، ص 13.
(2) این مقاله را از طریق اینترنت نیز می توان باز یافت. رجوع شود به:
www.adyannews.Blogfa.com
(3) متن کامل این مقاله در اینترنت آمده است:
www. Imammahdi-s. com.
(4) نوشته ی آقای مهدی حسینیان قمی، در فصلنامه ی انتظار، که به نقد یکی از معاصران بر روایات جلد 51 تا 53 بحارالانوار، پاسخ گفته است.
(5) این نکته به معنای نگاه ناسیونالیستی به عقیده ی مهدویّت نیست، بلکه به معنای جایگاه این عقیده در فرهنگ دیرینه ی این مرز وبوم است. طبعا مواردی مانند غیبت نعمانی وکشف المحجّه ابن طاووس نیز به عنوان دانشمندان شرقی - بلکه بزرگان کشور همسایه، عراق - باید آشنای اذهان جوانان ما باشند.
(6) تلاش ها وتجربه های استاد رسول جعفریان در زمینه ی بازسازی کتب مفقوده ی شیعی، می تواند در این کار، مورد استفاده قرار گیرد.
(7) برای آشنایی با ژرف نگری های فقهی، رجالی، حدیثی، اعتقادی و... در این کتاب، بنگرید: راهنمای موضوعی مکیال المکارم، نوشته ی عبدالحسین طالعی، تهران: مکیال، 1380.
(8) اگر طول عمر حضرتش را در نظر بگیریم، اندک بودن این نسبت، روشن می شود.
(9) مجموعه ی غیر مستقل مانند باب توقیعات در جلد 53 بحارالانوار، مجموعه ی مستقل مانند کلمة الامام المهدی (علیه السلام) نوشته ی شهید آیت الله سیّد حسن شیرازی. از ترجمه ی فارسی این اثر، یک جلد توسّط نشر آفاق منتشر شده، که طبق وعده ی ناشر قرار است در سه مجلد (با تکمیل واستدراک) عرضه شود.
(10) در مورد این کتاب نفیس، در یکی از شماره های آینده ی سفینه، سخن خواهد آمد. إن شاء الله.
(11) نوشته ی مهدی شیزری، چاپ تهران: انتشارات ریحان، 1383.
(12) تفصیل این مطلب را بنگرید: سه مقاله ی بایسته های پژوهشی صحیفه ی سجّادیّه به قلم آقایان سیّد احمد سجّادی، ابوالفضل حافظیان ومحسن احتشامی نیا، در فصلنامه ی سفینه، شماره های 7 و8 و9.
(13) نوشته ی حجّة الاسلام سیّد مرتضی مجتهدی سیستانی.
(14) بنگرید: کتاب نامه ی حضرت مهدی (علیه السلام)، نوشته ی آقای مهدی پور، به ویژه ی فهرست موضوعی که در پایان جلد دوم آمده است.
(15) از کتاب های مهمّی که برای چاپ ونشر پیشنهاد می شود، شرح دعای ندبه نوشته ی استاد علاّمه مرحوم سیّد جلال الدّین محدّث ارموی است که نسخه ی دست نویس مؤلّف بزرگوار نزد فرزندان ایشان است. امید است که هر چه زودتر، به تحقیق ونشر آن اهتمام کنند.
(16) نوشته ی خانم زهره فاتحی پیکانی، دفاع شده در دانشکده ی علوم تربیتی وروانشناسی دانشگاه تهران، سال 1370.
(17) این نکته، در برخی از شماره های فصلنامه ی سفینه، در ضمن سخن مدیر مسؤول بیان شده است؛
ولی به جهت اهمّیّت، به عبارت دیگری - وبا تأکید بر مورد مهدویّت - بیان شد تا در ضمن بایسته های پژوهشی مهدویّت، به آن بیشتر توجّه شود.
(18) به عنوان نمونه در کتاب اصول عقاید الشیعة الاثنی عشریّة، نوشته ی قفاری.
(19) در این زمینه، بنگرید به مقاله ی «پژوهشی در مسأله ی سرداب» نوشته ی آیت الله سیّد محمّد مهدی خرسان ترجمه ی دکتر ماندنی مواساتیان، فصلنامه ی سفینه، شماره 11.
(20) در این زمینه، بنگرید به مقاله ی کوتاه «حول المهدی» نوشته ی ناصرالدّین البانی وترجمه ی فارسی آن در سفینه ی شماره 12.
(21) قصص (28) / 21.
(22) نور (24) / 54.
(23) بنگرید به مقاله ی «فضیلت جهان وطنی، دین در عصر جهانی شدن» نوشته ی برایان ترنر، ترجمه ی مجتبی کرباسچی، حمید پورنگ، حامد حاجی حیدری، در فصلنامه ی راهبرد یاس، شماره 8 ص 205-240. جمله ی یادشده در صفحه ی 235 آمده است.
(24) بنگرید به مقاله ی «جامعه پذیری دینی در جامعه ی اطّلاعاتی» نوشته ی کریمِ خان محمّدی، در فصلنامه ی شیعه شناسی، شماره ی 16، ص 7-34.
(25) بنگرید به مقاله ی «باورداشت امامت - مهدویّت در مکتب سامرا» نوشته ی حسین مفید، در فصلنامه ی سفینه، شماره ی 11، ص 103-140.