مقاله ى برگزيده:
المسار:
فارسی » مقاله هاى مهدوى
الفهرس
مقاله هاى مهدوى

(۶۶) موافقان ومخالفان مهدى عليه السلام

موافقان ومخالفان مهدى عليه السلام

مقدمه

انقلابها، هرچه با عظمت باشند، دوستان ودشمنان بيشترى دارند. نهضتهاى توحيدى، شکوهمندترين حرکت تاريخ بوده وجريانهاى موافق ومخالف نيرومندى داشته اند.

بازتاب نهضت مهدى، بيش از نهضتهاى رهايى بخش پيشين خواهد بود. آرمانهاى بلند، شرک ستيزى وعدالت گسترى بى مرز وجهان شمول آن، هم شور در دل مردمان محروم خواهد آفريد وهم دشمنان توحيد وعدل را بر خواهد انگيخت.

آن فرشته رحمت وغضب، همان گونه که دوستانى يکدل وبا صفا در کنار دارد، دشمنانى کينه ورز وخطرناکى نيز در برابر خواهد داشت. بايد ديد همراهان حضرت کيانند، شمارشان چند است وخواستگاه اجتماعيشان کدام است وچه نقشى در پيشبرد نهضت دارند. دشمنان را در کدامين جناح وخط فکرى بايد جست وجو کرد وشيوه برخورد امام، با مخالفان چگونه خواهد بود.

شناخت معيارها وموازين ياران، ما را کمک خواهد کرد راه را بهتر شناخته ودر صف منتظران با بصيرت قرار گيريم.

ياران امام

ياران امام، سنگهاى زيرين انقلاب جهانى اند. همان گونه که پيامبربا همراهى مهاجران وانصار، رسالت شکوهمندش را به انجام رساند وعلى (عليه السلام) با مجاهدات افسران رشيدش، حماسه هاى بزرگ آفريد، فرياد رس موعود نيز، با همکارى مردان نمونه وخود ساخته عدالت را به جهان باز خواهد آورد وراثت را به محرومان زمين خواهد بخشيد.

منابع دينى ما، بر جايگاه والاى آن جوانمردان اشارتها دارد.(1) امامان، همواره آرزومند همراهى آن حضرت بوده اند وياورى آن چهره پنهان کرده را به دوستان خويش، همه گاه، يادآورى مى فرموده اند:

(خدايا، درود بفرست بر مولا وسرورم صاحب الزمان ومرا از ياران وپيروان وحاميان او قرار داده واز آنان که در رکابش، شربت شهادت مى نوشند، با شوق ورغبت بى هيچ گونه کراهت).(2)

عدد ياران، سيصد وسيزده نفر ياد شده است:

در موثقه مفضل بن عمر از امام صادق:

(کانى انظر الى القائم على منبر الکوفه وحوله اصحابه ثلاث مائة وثلاث عشر رجلا على هذه اهل البدر).(3)

گويا مى نگرم قائم را بر منبر کوفه وسيصد وسيزده نفر يارانش، که پيرامونش گرد آمده اند، به شمار اهل بدر.

اين مضمون، به طور مستفيض از ائمه به ما رسيده است، از جمله: روايت محمد حنيفه از على (عليه السلام)(4) روايت عبد الاعلى(5) وابى الجارود(6) وابى بصير از امام باقر(7) وروايت ابى خالد(8) وابن حضرمى(9) وابان بن تغلب(10) ومفضل بن عمرو(11) از امام صادق و...

در متون عامه نيز، در عدد ياران مهدى، شمار ياد شده، بارها وبارها ياد شده است، از جمله: روايت ام سلمه از پيامبر(12) وروايت سيوطى از امام باقر (عليه السلام).(13)

محمد حنيفه از على (عليه السلام).(14) روايت عبد الاعلى(15) وابى الجارود(16) وابى بصير از امام باقر(17) وروايت ابى خالد(18) وابن حضرمى(19) وابان بن تغلب(20) ومفضل بن عمرو(21) از امام صادق و...

متون عامه نيز، در عدد ياران مهدى، شمار ياد شده، بارها وبارها ياد شده است، از جمله: روايت ام سلمه از پيامبر(22) وروايت سيوطى از امام باقر (عليه السلام).(23)

در برخى از روايات، ياران مهدى ده هزار نفر ياد شده وتا آنان گرد نيايند قيام صورت نمى گيرد.

در صحيحه ابى بصير از امام صادق:

(لا يخرج القائم (عليه السلام) حتى يکون تکلمة الحلقة. قلت: کم تکلمة الحلقة. قال: عشرة آلاف).(24)

تا حلقه کامل نگردد، قائم خروج نمى کند.

گفتم: کامل شدن حلقه به چند است؟

فرمود: ده هزار نفر.

در روايات ديگر، به جاى کامل شدن حلقه، از کامل شدن (العقد)(25) و(فئه)(26) سخن به ميان آمده است که با گرد آمدن ده هزار نفر تکميل مى شوند.

در نقلهاى ديگر، از شمار کمتر ودر برخى فزونتر از پيش نيز، ياد شده است.

از جمله، ابن رزين غافقى از على (عليه السلام) روايت مى کند.

(مهدى، در ميان دوازده تا پانزده هزار ياور قيام خواهد کرد).(27)

در روايت ابن مسعود، شمار بيعت کنندگان، بيش از پنج هزار نفر ذکر شده است.(28)

در احاديث ديگر به توده هاى انبوهى اشاره شده است که از نقاط گوناگون جهان، بويژه مشرق زمين به کمک امام مى شتابند.(29)

چه بسا بشود گفت: سه دسته گزارشهاى ياد شده، با يکديگر تعارض ‍ ندارند، بلکه در طول يکديگرند. در مجموع، نشانگر سير تشکل يارانند. سيصد وسيزده نفر نخستين گروندگان هستند که در انتظار ظهور موعود در مکه بوده اند. با گرد آمدن اين گروه، دعوت آغاز مى شود، پس از انتشار خبر وگزارش آن به محرمان، ده يا دوازده هزار نفر، که ستونهاى اصلى نيروهاى انقلاب را تشکيل مى دهند، به سرعت به امام مى پيوندند. با اجتماع آنان، پاکسازى حجاز آغاز مى شود. در ادامه نهضت، توده هاى انبوه، از سراسر جهان، به حضرت مى پيوندند ودرگيرى بزرگ وخونبار با مستکبران شروع مى شود.

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد:

(سيصد وسيزده نفر ياران با او بيعت مى کنند. او تا هنگام کامل شدن ده هزار نفر در مکه اقامت کرده سپس رهسپار مدينه مى گردد).(30)

امام صادق عليه السلام در پاسخ شخصى که گمان مى برد، ياران مهدى تنها اندک شمارند وحضرت، تنها با نيروى آنان، به اصلاح جهان خواهد کوشيد، فرمود خروج مهدى به فراهم شدن امکانات بستگى دارد:

(عن ابى بصير قال سال رجل من اهل الکوفه ابا عبدالله عليه السلام کم يخرج مع القائم عليه السلام فانهم يقولون انه يخرج معه مثل عدة اهل بدر ثلاثمائه وثلاثة عشر رجل). قال: وما يخرج الا فى اولى القوة وما يکون اولى القوة اقل من عشرة آلاف).(31)

مردى از کوفيان، از امام صادق پرسيد: همراهان قائم چند نفرند؟ مردم مى گويند: بمانند اهل بدر، سيصد وسيزده نفر بيش نيستند.

فرمود: جز به همراهى افراد قدرتمند قيام نکند، آنان هم، کمتر از ده هزار نفر نباشند. علامه مجلسى، همين معنى را از روايات استنباط کرده ومى نويسد: (ياران مهدى، منحصر به سيصد وسيزده نفر نيستند، بلکه اين شمار يارانى هستند که حضرت به کمک آنان حرکت را آغاز مى کند).(32)

شاهد بر مطلب اين که در برخى از روايات، به جاى (اصحابه) (من اصحابه)(33) آمده که نشان مى دهد شمار ياد شده، طلايه ياران امام را تشکيل مى دهند که خود را به حضرت مى رسانند ونهضت را مى آغازند ودر مقابل دشمنان مکى، به دفاع از آقا مى پردازند.(34)

احتمال مى رود اين گروه اندک، فرماندهان ووزيران امام باشند که در آغاز هسته هاى اصلى نيروها را بر عهده دارند وپس از پيروزى، براى ارشاد ودادرسى وکارگزارى به سرزمينهاى دور ونزديک فرستاده مى شوند.

امام صادق مى فرمايد:

(گويا مى نگرم به قائم بر فراز منبر کوفه، يارانش در پيرامون او حلقه زده اند. آنان پرچمداران لشکرها وکارگزاران امام بر روى زمين هستند.(35)

از اين گروه، به (نقباء، (خواص) و(ذخر الله) تعبير شده است.(36)

خاستگاه ياران

ياران مهدى، از صنف ونژاد ويژه اى نيستند، بلکه از گروهها ونژادهاى گوناگون واز سرتاسر جهان هستند. مردمى که به يارى امام مى شتابند، (من اقاليم الارض) (من اقصى البلادند). در اين حرکت عظيم، مردمان عجم، نقش پر اهميتى در خدمتگزارى امام بر عهده دارند.(37)

حضرت در سن جوانان ظاهر مى شود. ياران وى را نيز، بيشتر جوانان پر تحرک وپر نشاط تشکيل مى دهند وپيران در ميانشان اندک شمارند:

(ان اصحاب القائم شباب لا کهل معهم الا کالکحل فى العين او کالملح فى الزاد واقل الزاد الملح).(38)

ياران قائم، جوانانند وپيران اندک بسان سرمه در چشم يا نمک در طعام وکمترين چيز در غذا نمک است.

اين جوانانند که با شنيدن خبر ظهور امام، شبانه حرکت مى کنند. رخت استراحت در هم مى پيچند، شتابان راه حجاز پيش مى گيرند وبه حضرت مى پيوندند. زنان نيز، در اين نهضت بزرگ جايگاه شکوهمندى دارند ودر همه مراحل انقلاب حضور فعال خواهند داشت. زنان در تهيه مقدمات حرکت، شرکت دارند پس از پيروزى، در اداره کارها، به امام کمک مى کنند

امام باقر مى فرمايد:

(ويجيء والله ثلاث مائه وبضعة عشر رجلا فيهم خمسون امرئة يجتمعون على غير ميعاد).(39)

سوگند به خد ا، سيصد واندى نفر، بدون وعده پيشين گرد مى آيند در ميان آنان پنجاه زن است.

وجود زنان در ميان خواص ووزيران مهدى، نشانگر اوج وعظمت والاى بانوان در انقلاب جهانى است. کلمه (رجل) که در روايات به کار رفته علامت تغليب است، نه حصر. در روايات عامه نيز از وجود زنان در نهضت مهدى ياد شده است.(40)

گزينش ياران

همه انبياء ومصلحان الهى، هسته هاى اصلى نهضت خويش را با آزمايش ‍ برگزيده اند؛ چرا که راه دشوار است وآميخته با رنجها وبدون داشتن يارانى يارانى آب ديده، سرد وگرم چشيده، فداکار وبا وفا، نمى توان خطر کرد. ياران بى وفا ونامطمئن، نه تنها حرکت را به جلو نمى برند که آن را به شکست خواهند کشاند.

طالوت، که در روايات، ياران مهدى به ياران او تشبيه شده اند، در نبرد با جالوت، لشکريانش را با تشنگى آزمود. تن پروران وناشکيبايان نظم را بر هم زدند، حريصانه به آب افتادند، ولى صبور مردان از آن لب تر نکردند. از اين راه، روشن شد که گروه نخست ارزش وتوان همراهى با طالوت را ندارند وسرانجام، در رويارويى با سپاه دشمن، وحشت آنان را فرا گرفت واز جنگيدن، باز ماندند، ولى گروه دوم که ايمان فکرى وبصيرت واقعى داشتند، همه پيروزى را در اختيار خدا ديدند وصبورانه مقاومت ورزيدند.

ياران مهدى نيز، براى رسيدن به درجه شايستگى همرهى، از غربالهاى گونه گون گذر داده مى شوند وپس از پيمودن مراحل دشوار، به قله رفيع (نصرت) بالا مى روند.

راز نزديک شدن به امام، نه خويشاوندى، که کاميابى در آزمونهاى الهى است. پاره اى از آزمايشها، پيش از قيام صورت مى گيرد وپاره اى پس از آن. طولانى شدن غيبت، فتنه ها، فريبندگيها، افکار باطل، جاه ومقام، جلوه فروشان، محراب داران، دين به دنيا فروشان عالم نمايان و... بسيارى از منتظران را از راه باز مى دارند مگر آنان را که خدا راه نمايد. عاشقان راستين،

چنگ زنندگان به ولايت، جهادگران در راه خدا، مخلصان وبريدگان از دنياى دنى.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

(دوران غيبت قائم، چنان به درازا خواهد کشيد، تا حق در خلوص ‍ خود رخ نمايد وايمانهاى خالص از ناخالص، جدا شود، کسانى که سرشت ناپاک داشته وترس آن است که به هنگام پيروزى دولت قائم،منافقانه خود را در صف مؤ منان جاى دهند، پيش از قيام مهدى از آن جدا شوند).(41)

به ميزان درجات ايمان وگذر از آزمونها متمايز مى شوند وبه ميزان مايه هاى ايمانى، دريارى امام، بر يکديگر پيشى مى جويند.

به فرموده امام صادق:

(منهم من يفقد عن فراشه ليلا فيصبح بمکه ومنهم يرى يسير فى السحاب نهارا.... قلت جعلت فداک ايهم اعظم ايمانا؟ قال: الذى يسير فى السحاب نهارا..).(42)

در وقت ظهور، برخى ياران شب در بستر ناپديد مى شدند وفرداى آن در مکه اند وگروهى، روز در آسمان ره مى سپارند. گفتم: فدايت شوم کدام يک ايمانشان بيشتر است؟ فرمود: آن که در آسمان حرکت مى کند.

پس از گرد آمدن نيروها، آزمونها، سخت تر مى شود. امام، با آزمونهاى جسمى وروانى، باورها را به آزمايش مى گذارد. از جمله، همانند طالوت که سپاهيانش را با تشنگى آزمود، ياران امام نيز، با تشنگى امتحان خواهند شد.(43)

فراتر از آن، امام بى پروا به باورهاى خرافى وعوامانه حمله مى برد ومعارف به دور از دسترس وپوشانده شده در غبار فراموشى ورازناک را آشکار مى سازد. در اين تکانهاى فکرى، صاحبان بصيرت ومعرفت، تزلزلى به خود راه نداده واستوار بر جاى مى مانند. ولى آنان که در باورهاى خود، ناخالصى دارند وانديشه را از سر سرچشمه نگرفته اند. وبه جاى شاهراه، به کوره راه رفته اند در حقانيت امام ترديد کرده اند از پيرامون حضرت، پراکنده مى شوند. در سخنرانى امام در مسجد کوفه(44) تخريب ديوار مسجد پيامبر، تفاوتهاى، فکرى وبينش همراهان به بوته آزمايش در مى آيد ودرجه ورتبه ياران در پيروى فرامين امام ارزيابى مى شود.(45)

ويژگيهاى همراهان مهدى

در روايت فضيل بن يسار از امام صادق به اهم صفات ياران مهدى اشاره شده است. ما در اين فصل، از آن بهره مى گيرم.

خداجويى

خداجويى وتوحيد، سرلوحه عقايد وخصال ياران مهدى است. آنان خدا را به شايستگى شناخته وهمه وجودشان غرق جلوه نور ايزدى است. همه چيز را جوله او ديده وجز ياد او، سخن ديگران در نظرشان بى لطف وجاذبه است. غيب را چونان شهود ديده واز صفاى روحانى عالم معنى نوش کرده اند. ايمانى خالصانه در سينه دارند که شک وترديد با آن بيگانه است(46) در شناخت حقيقت، به مرتبه يقين رسيده اند وحقايق را بدون پرده مشاهده مى کنند.(47)

کمال معرفت وآشنايى با حقايق آنان را به مرحله عالى خشيت نائل کرده واز کوتاهى در انجام وظيفه، هراس دارند. زيرا آن کس که به خدا نزديکتر است وبه عزت وقدرت بى پايان او، بيشتر آگاهى دارد ترسش از خدا فزون تر است ودر انجام وظيفه شکيباتر.

شوق ديدار محبوب، دلهايشان را به وجد آورده ودر اشتياق وصل او، شب وروز نمى شناسند.

امام صادق عليه السلام درباره اينان مى فرمايد:

(رجال کان قلوبهم زبر الحديد لا يشوبها شک فى ذات الله.... کالمصابيح کان قلوبهم القناديل وهم من خشيه الله مشفقون يدعون بالشهاده يتمنون ان يقتلوا فى سبيل الله).(48)

مردانى که گويا دلهايشان پاره هاى آهن است. غبار ترديد در ذات مقدس ‍ خداى، خاطرشان را نمى آلايد.... همانند چراغهاى فروزانند، گويا دلهايشان نور باران است. از ناخشنودى پروردگارشان هراس دارند. براى شهادت دعا مى کنند وآرزومند کشته شدن در راه خدايند.

امير المؤمنان ياران مهدى را گنجهايى مى داند آکنده از معرفت خدايى.

(بخ بخ للطالقان فان الله تعالى که کنوز ليست من ذهب ولا فضه ولکن بها رجال مؤمنون عرفوا الله حق معرفته وهم ايضا انصار المهدى فى آخر الزمان).(49)

خوشا به حال طالقان که خداى بزرگ در آن گنجاى نهفته دارد برتر از طلا ونقره. آن گنجها، مردانى مؤمناند که خداى را به شايستگى شناخته اند. آنان، ياران مهدى در آخر الزمان هستند.

بصيرت وآگاهى

شناخت مقصد چراغ راه است، راه را بر رونده آشکار وآسان مى سازد. در دو راهيها، او را از سرگردانى رهايى مى بخشد. مردان حقيقت آشنا، از دورى راه، نا اميد نمى گردند ودر بحرانها، کمرخم نمى کنند. پيچ وخمهاى زندگى وکژيها، آنان را به بيراهه نمى کشاند. چراغى فرا روى دارند وبردبارانه به سوى آن راه مى گشايند.(50)

على عليه السلام رويارويى با فتنه هاى کور ورطه هاى هراس انگيز. چون جنگيدن با مسسلمانان بى شعور وجاهلان پينه بر پيشانى بسته را، نه در صلاحيت هر کس که در توان دلير مردانى مى بيند کار کشته وژرف نگر، که در ظواهر درنگ کرده واز وراى همه موانع پايان را تماشا کنند واسلام ناب محمدى را از اسلام ناخالص وشرک آلود متمايز سازند.

حضرت در آغاز درگيرى با مسلمانان مقدس نماى پيمان شکن، خطاب به ياران، فرمود:

(وقد فتح باب الحرب بينکم وبين اهل القبله، ولا يحمل هذا العلم الا اهل البصر والصبر والعلم بمواقع الحق).(51)

ميان شما واهل قبله در جنگ گشوده شد واين علم را برندارد مگر آن کس ‍ که بينا وشکيبا باشد ودااند که حق در کجا است.

ياران مهدى، در بصيرت، رايت وخردمندى سرآمدند. در فتنه هايى که زيرکان در آن فرو مى مانند، هوشيارانه راه جويند وحق را از باطل باز شناسند.

چنان از جامهاى حکمت سيرابند وآماده کار که:

(حتى اذا وافق القضاء انقطاع مده البلاء حملوا بصائرهم على اسيافهم ودانوا لربهم بامر واعظهم).(52)

چون فرمان خدا آزمايش را به سر آورد، شميرها در راه حق آختند وبصيرتى را که در کار دين داشتند آشکار کردند. طاعت پروردگارشان را پذيرفتند وفرمان واعظشان را شنيدند.

بصيرت وآگاهى عميق از هدفها وراهها وشناخت دوستان ودشمنان اسلام، سبب مى شود که در احياى سنت ومبارزه با بدعت درنگ نکنند ودر پى رسالت شرکت زدايى، به همراه امام خود، تبر بر دارند وبت شکنى کنند، پيرايه هايى که به اسم دين در ذهنا جاى گرفته وبا گذشت زمان مقدس يافته اند نابود سازند واسلام را در صفا وخلوص نخستين خود عرضه بدارند.

عبادت وبندگى

ياران مهدى، مردان عبادتند ونيايش، شيران روز ونيايش گران شب.

آن هم نه عبادتى عادت گونه ويا چون پرستش مزدوران وتاجران، بلکه نيايشى عارفانه وپاکبازانه، پيوند روح با ابديت، عالى ترين عکس العمل سپاسگزارانه انسان در برابر خدا. عبادت آزادگان. نيايش پرجوش وخروش وسير وسلوک. روح بندگى وراز ونياز با جانشان در هم آميخته، همواره خود را در محضر خدا مى بيند واز ياد او لحظه اى غفلت نمى ورزند. از ترس خداوند، نيمه شب، چونان مادران فرزند مرده مى گريند. شب زنده داران وروزه داران.(53)

به گفته فضيل بن يسار:

(رجال لا ينامون الليل لهم دوى فى صلاتهم کدوى النحل يبيتون قياما على اطرافهم رهبان باليل اسد بالنهار).(54)

مردانى که سبک خوابند ودر نماز، بسان زنبور عسل، زمزمه کنان.

امام، در سفر وحضر، جنگ وصلح ياران را به تعبد وتضرع سفارش ‍ مى کند، تا مقصد فراموش نگردد وپيروزيهاى پياپى، آنان را به غفلت وغرور دچار نسازد. همواره پيروزى را از جانب خدا ببينند ومناجات ونماز را کليد نصرت او.

امام باقر عليه السلام مى فرمايد:

(حتى اذا صعد النجف قال لاصحابه؛ تعبدوا ليلتکم فيبيتون بين راکع وساجد يتضرعون الى الله).(55)

چون بر فراز نجف برآيد، به ياران خطاب کند. امشب را به عبادت به روز آوريد آنان برخى در رکوع وبرخى در سجده شب را به سحر مى رسانند وبه درگاه خدا تضرع مى کنند.

يا مى فرمايد:

(گويا، قائم ويارانش را در نجف اشرف مى نگرم، توشه هايشان به پايان رسيده ولباسهايشان مندرس گشته است. جاى سجده بر پيشانيشان نمايان است. شيران روزند وراهبان شب).(56)

حافظان حدود خدا

اسلام، دين مرزهاست وهمه چيز در آن، قانون دارد. واجبات ومحرمات مرزهاى دين خدايند حرکت در مرز، حرکت در راه است وتجاوز از آن، بيراهه وگمراهى. ياران مهدى، مرزبان دين خدايند وحافظان حدود او. در اجراى فرمانهاى حق، سخت وپى گير واستوارند ودر انجام دستورها ووظيفه ها، دستخوش احساسات ودوستيهاى بى مورد واقع نمى شوند. قدرت وحشمت آنان را مغرور نمى کند وسنگدلى دشمنان، ايشان را به افراط نمى کشاند. جنگهاى مهيب ودشواريهايى نبرد، آنان را در عبادت سهل انگار نمى کند وتهى دستى ايشان را به مال اندوزى وتجاوز وا نمى دارد. نخستين شرط بيعت امام با ياران، حافظت حدود خدا است.

على عليه السلام مى فرمايد:

(ياران با اين شرائط با امامشان بيعت مى کنند که دست پاک باشند وپاکدامن زبان به دشنام نگشايند وخون کس، به ناحق نريزند. به سکونتگاه مردم هجوم نبرند وکس را به ناحق نيازارند. بر مرکبهاى ممتاز سوار نشوند ولباسهاى فاخر نپوشند. مسجدى را خراب نکنند وبر مردم راه نبندند. به يتيم ستم روا ندارند وراهى را ناامن نکنند. شاهد باز نبوده وشراب ننوشند.

در امانت، خيانت نکرده وپيمان شکن نباشند. احتکار نکنند وپناهنده را نکشند. فراريان را دنبال نکرده، مجروح را نکشند. ساده بزيند ودر راه خدا به شايستگى جهاد کنند.

امام نيز، متعهد مى شود، بسان همراهان زندگى کند، دربان وحاجت براى خود نگيرد. به اندک قانع باشد وبه يارى خدا در راه استقرار عدالت بکوشد وخدا را به شايستگى عبادت کند).(57)

امام، بر رفتار کراگزاران خود ومواظبت آنان بر اجراى وظايف خود نظارت دو چندان دارد.(58)

بايد چنين باشد، زيرا ايجاد حکومت اسلامى، در گرو حفظ حدد خداست وايجاد جامعه آرمانى، جز با تربيت استوانه هاى پولادين ممکن نمى گردد. اگر کارگزاران نظام توحيدى، با فضيلت باشند ووظيفه شناس، مردم نيز حرمت دين نگه دارند وپياپيش بر کاروان عدالت راه گشايند. پيروزى حق وشکست باطل در گرو تعهد وپاى مردى پرچمداران آن است.

شجاعت

ياران مهدى، دلير مردند وجنگاوران ميدانها نبرد. دلهايى چون پولاد دارند واز انبوه دشمن، هراسى به دل راه نمى دهند. ايمان به هدف، همه وجودشان راتسخير کرده وعشق به خاندان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) به بازوانشان قوت بخشيده است. اراده جنگيدن، سرشار از شجاعتى بى همانند، آنان را به رزمگاه مى کشاند. دل مردن دارند وعشق به شهادت. عزت نفس وبلندى همت، آنان را از کوه بلند پايه تر کرده وهيبتشان را در سينه ستمکاران دو چندان. غيور مردانند وترسويان وزبونان، در جمعشان راه ندارند.

مولايشان، اندامى پهلوانانه دارد، سينه اى ستبر وبازوان پولادين وورزيده.(59) يارانش قوت چهل مرد دارند. شيران ميدان رزمند وجانهايشان از خاراسنگ، محکم تر.(60)

شجاعت بى بدليشان، ترس را بر دلهاى مستکبران چيره ساخته وپيشاپيش راه گريز پيش مى گيرند.

امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد:

(کانى انظر اليهم مصعدين من نجف الکوفه ثلاث مائه وبضعه عشر رجلا کان قلوبهم زبرالحديد... يسير الرعب امامه شهرا وخلفه شهرا).(61)

گويا، آنان را مى نگرم، سيصد واندى مرد بر بلنداى نجف کوفه ايستاده اند.

دلهايى چون پولاد دارند. در هر سو، تا مسافت يک ماه راه، ترس بر دلهاى دشمنان سايه مى افکند).

در سوار کارى وتير اندازى بى نظيرند: (خير الفوارس). در رزمگاه نشان شجاعان بر تن دارند وچونان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) در نبرد بدر، نشانه ويژه بر سر نهاده اند.(62)

دليرى، ويژه باران برگزيده نيست، همه خدا جويان ومستضعفان از پديدار شدن طلايه حق وعدالت قوى دل مى گردند وحياتى دوباره مى يابند.

ترس را کنار مى نهند وبه صف رزم آوران مى پيوندند.

فرمانبرى

ياران امام، عاشقان مولاى خودند وپاکبازان راه او. از وى چونان فرزندانى خلف، فرمان مى برند وبهتر از بنده اى گوش به فرمان، از حضرت، پيروى مى کنند. در انجام دستورهاى وى، بر يکديگر، پيشى مى گيرند.

به فرموده پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم):

(کدادون مجدون فى طاعته).(63)

تلاش گر وکوشا در پيروى از اويند.

پيروى از امام، نه برخاسته از زور، که ناخالصان را به زور در ضيافت اهل وفا در نياورند ودر خلوت جوانمردان، ناپاکان حضور نيابند. بلکه عشق وعلاقه قلبى به مهدى، آنان را به فرمانبرى وا مى دارد. بسان پروانه، به دور شمع وجودش، در گردشند. جاذبه سازنده وپر قدرتش، آنان را مجذوب کرده است. لبخند او را، جلوه رضاى خدا وعتابش را تازيانه خشم خدا مى شمرند. او، را بيش از هر کس، دوست مى دارند وپيروى از او را،بدون قيد وشرط، بر خود لازم مى شمارند. يادگار پيامبر را در ميان دارند واز هر چه پيرامون او وجود دارد، نشان يار جسته وبه آن تبرک مى جويند.

(کان على خيولهم العقبان، يتمسحون بسرج الامام يطلبون بذلک البرکه ويحفون به ويقونه بانفسهم فى الحروب ويکفونه ما يريد منهم.(64)

سوارانى با نشان وپرچم، براى تبرک دست بر زين مرکب امام مى سايند ودرگرد امام در چرخشند. با جان ودل، او را در جنگها يارى کرده وآنچه طلب مى کند. کفايت مى کنند.

دوستان خدايند وخدا دوست. به جاى ناشکيبايى بزدلان وراحت طلبان، ياريش مى کنند ودر برابر نافرمانى نمک ناشناسان، پاکبازان تسليم اويند.(65)

امام حسن عسکرى (عليه السلام) در سخنانى که در آخرين روزهاى عمر، به فرزند خود فرموده، از ياران مخلص مهدى ياد کرده وفرزند را با ياد آن مردان با وفا دلدارى داده است:

(...روزى را مى بينم که پرچمهاى زرد وسفيد در کنار کعبه، به اهتزاز در آمده، دستها براى بيعت تو، پى در پى صف کشيده اند. دوستان با صفا، کارها را چنان به نظم وترتيب در آورده اند که همچون دانه هاى در گرانبها که در رشته اى قرار گيرند، شمع وجودت را احاطه کرده اند ودستهايشان براى بيعت تو، در کنار حجر الاسود. به هم مى خورد. قومى به آستانه ات گرد آيند که خداوند آنان را از سرشتى پاک وريشه اى پاکيزه وگرانبها آفريده است. دلهايشان از آلودگى نفاق وپليدى شقاق پاکيزه است. به فرمانهاى دينى فروتند ودلهايشان از کينه ودشمنى پيراسته، رخسارشان براى پذيرش حق آماده است وسيمايشان با نور فضل وکمال آراسته. آيين حق را مى پرستند واز اهل حق پيروى مى کنند.(66)

ايثار ومواسات

از ويژگيهاى بارز همراهان مهدى، ايثار ومواسات است. وحدت مقصد واخلاص نيت، دلهايشان را با هم پيوند داده ويار وغمخوار يکديگرند. آنان براى يکديگر خود را به رنج افکنند ودر بهره گيرى از زيباييهاى زندگى، ديگران را بر خود پيش دارند وبايد چنين باشند آن کس که خود ساخته نباشد، نمى تواند سازندگى کند وآن که بر دوست خود، مهر نورزد، ديگران را شايسته ترحم نبيند. پيروزى پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) در گرو ياران ايثارگر وفداکار بود وهمه قيامهاى اصلاحگرانه تاريخ اسلام از چشمه مواسات بهره گرفت.

از آن سو، از عوامل خانه نشين شدن امامان، اندک بودن ياران موافق وفداکار بوده است.(67)

بريد عجلى نقل مى کند:

(قيل لابى جعفر (عليه السلام) ان اصحابنا بالکوفه جماعه کثيره فلو امرتهم لاطاعوک واتبعوک؟ فقال: يجيئى احدهم الى کيس اخيه فياخذ منه حاجته؟ فقال لا. قال: فهم بدمائهم ابخل، ثم قال: ان الناس فى هدنه نناکحم ونوارثهم ونقيم عيلهم الحدود وتودى اماناتهم حتى اذا قام القائم جاءت المزامله ويأتى الرجل الى کيس اخيه فياخذ حاجته لايمنه).(68)

به امام باقر گفته شد: يارانمان در کوفه بسيارند. اگر فرمان دهى از تو اطاعت خواهند کرد. فرمود: چنان هستند که کس بدون اجازه برادر دينى، از مال او نيازمندى خود را بر طرف کند؟ گفت خير.

فرمود: پس آنان که از بذل مال دريغ کنند، در نثار جان بخيل ترند. سپس ‍ افزود: مردم در صلح اند با آنان ازدواج کرده واز ايشان ارث بريم وبرايشان اقامه حدود کرده وامانات آنان را اداء کنيم. زمان قيام قائم دوران رفاقت فرا رسد. مرد به سراغ مال برادر رفته حاجت خود برگيرد وکس او را منع نکند.

در روايات، از ياران مهدى علاوه بر تعبير (مزامله) به رفقا، نيز نام برده شده اند،(69) به معناى دوستان همدل وهمراز، با لطف وصفا، دوستان بزم ورزم، دوستيشان، چنان محکم است که گويا برادران تنى اند. وهمه شان از يک پدر ومادرند.

(کانما رباهم اب واحد وام واحده قلوبهم مجتمعه بالمحبه والنصيحه).(70)

گويا يک پدر ومادر آنان را پروريده اند. دلهاى آنان از محبت وخير خواهى به يکديگر آکنده است.

زهد وساده زيستى

زهد وساده زيستى، زينت کارگزاران مهدى است.

آرمانش رساندن جامعه به قله رفيع توحيد وعدالت است وخوشکامى ونيک بختى را در آرامش ديگران مى جويند. غذايشان ساده ولباسشان بى پرايه است. زندگيشان از معيشت درويشان فراتر نمى رود. با دردهاى جامعه آشنا ورنجهاى بشر در احساس لطيفشان، بازتاب دارد. نمى توانند تن به آسايش وشادکامى سپارند واز احوال مردمان غافل شوند ونام مصلح جهان بر خويش نهند؛ چرا که آن که با عشرت طلبان همسو شود ودل در گرو آز وطمع بندد، نمى تواند مروج دين باشد وکارگزارى شايسته براى حکومت عدل وداد.(71)

امام صادق (عليه السلام) به کسانى که براى رسيدن به نان ونام در آرزوى حکومت اهل بيت بودند، مى فرمود: (اينک، هنگام آرامش ماست. اگر به قدرت دست يابيم، همراهان ما زندگى دشوارترى از ديگران خواهند داشت. رسم کشور دارى ايجاب خواهد کرد که پشتوانه درويشان وبينوايان باشيم. تواضع وفروتنى را پيشه سازيم ودرناگواريهاى روزگار شريک آنان باشيم، تا مردم از ما الگو گيرند وتلخى زمانه در کامشان گران نيايد.(72)

امام صادق (عليه السلام) در برابر پافشارى دوستان براى قيام وشتاب در خروج قائم فرمود:

(ما تستعجلون به خروج القائم، فوالله ما لباسه الا الغيظ ولاطعامه الا الجشب وما هو الا السيف والموت تحت ظل السيف).(73)

چرا در خروج قائم شتاب مى ورزيد. به خدا سوگند، لباسش درشت وغذايش ناچيز است. زندگى در حکومت او، جنگيدن است ومرگ در سايه شمشير.

ستمديدگان جهان، آزادى خود را در دست آن پاکبازان ديده واز سراسر گيتى به ياريشان مى شتابند. درستى گفتار وشعارشان را در کردارشان مى جويند ودر پى ديدن نشانه هاى اخلاص وصداقت به درگاهش سر مى سپارند.

در حجاز، فرودستان وبينوايان در انتظار ظهور مهدى لحظه مى شمارند(74) ودر ساير سرزمينها نيز، غير مسلمانان براى رهايى از ستم بيدادگران، امام را مى جويند به دست مهر او به آستان اسلام، پيشانى مى سايند.(75)

نظم وانضباط

نظم در زندگى وکار، از ارزشهاى انسانى واز رموز کاميابى است. انسانهاى موفق. برنامه دارند وبر اساس اصول مشخص، حرکت مى کنند. انقلابهاى رهايى بخش وسازمان يافته، کمتر با شکست روبه رو مى شوند. پيامبر اسلام، سمبل نظم بود. در زندگى شخصى، اوقات خود را تقسيم مى کرد وعبادت واستراحت وروابط خانوادگى واجتماعى حضرت، بر اساس نظمى روشن شده بود.(76) على (عليه السلام) نيز، با نظم بود وبه هنگامى مرگ فرزندان وپيروان خود را به نظم در کارها سفارش فرمود.(77)

ياران امام زمان نيز، داراى نظم وتشکيلاتى مناسب با حکومت جهانى اند. با اين که روابط گرمى با مردم دارند، بسان پدر وفرزند، ولى کارها را بر اساس اصولى محکم وروشن پيش مى برند وتشکيلاتى بر اساس معيارهاى اسلامى در ميانشان برقرار است.

از ياران امام برخى سمت نقابت ونمايندگى دارند.(78)

ديگران، در اختيار اين گروهند.

سپاهيان امام، لباس يکسان استفاده مى کنند. نيروهاى متحد الشکل ومنظم مهدى، منظم ترين نيروهاى رزمى جهانند.

على (عليه السلام) آنان را اين گونه مى ستايد:

(کانى انظر اليهم والزى واحد والقد واحد والجمال واحد واللباس واحد).(79)

گويا آنان را مى نگرم، زى وهيأتى يکسان، قد وقامت برابر، در جمال وبرازندگى همانند وهم لباسند.

در آغاز وانجام کارها، سازماندهى دارند ودر بيعت با امام ودعوت به قيام وجهاد با دشمنان هماهنگ عمل مى کنند. دوستانى با صفايند وکارها را ماهرانه به نظم ورديف در آورده اند وپيشاپيش، مقدمات حرکت را براى امام فراهم مى کنند.(80)

مخالفان مهدى

امام، دشمنان سخت گير وکينه توزى نيز در برابر خواهد داشت. معارضاتى که در مقدمات نهضت اخلال مى کنند وپس از پيروزى نيز. در نابودى آن خواهند کوشيد.

کند وکاو درباره مخالفان، نشان مى دهد سواى مستکبران بيدادگر که در سر لوحه قهر سپاه مهدى قرار دارند، بيشترين کارشکنيها، از جانب کسانى است که ادعاى موافقت با امام دارند وخود را از منتظران مهدى مى دانند. اينان، امام را نه به خاطر پياده کردن اسلام اصيل، بلکه براى همراه کردن امام با آروزها وهوسهاى خود مى خواهند. پس از پيوستن به امام، چون کارها را بر وفق مراد خود نمى بينند وناچارند از منافع نامشروع خود درگذرند. به توجيه اهداف خود روى مى آورند وبا سلاح دين ومذهب، به جنگ امام مى روند که به فرموده امام صادق:

(چه بسيار از کسانى که ادعاى پيروى او را دارند، ولى پس از ظهور حضرت، از او روى مى گردانند).(81)

در اين بخش، به برخى از اين افراد ويا گروهها اشاره مى کنيم.

راحت طلبان

راحت طلبى ريشه در خود پرستى دارد وخودخواهى، منشاء همه مفاسد است. لذت طلبى حالتى را در انسان ايجاد مى کند که همه معيارهاى اعتقادى واخلاقى او را دگرگون مى سازد.

لذت طلب، دين را به گونه اى توجيه مى کند که با رفاه او در تزاحم نباشد. او بيشتر به دنبال آن دسته از احکام ساده وبدون دردسر است که دنياى او در خطر نيفتد. جمعى از مسلمانان مکه، پيش از هجرت به مدينه، خدمت پيامبر رسيده ابراز مى داشتند: مورد آزار دشمنانيم، اگر اجازه دهى با دشمنان مى جنگيم.

پيامبر مى فرمود: اکنون مأمور به مبارزه نيستيم. دست نگاه داريد. نماز بخوانيد وزکات بدهيد.

پس از هجرت به مدينه وايجاد آرامشى نسبى در آن شهر، پس از آنکه دستور جهاد نازل گشت زبان به اعتراض گشودند که خدايا، چرا فرمان نبرد دادى وآن را مدتى به تأخير نينداختى. قرآن، ريشه ترس ووحشت آنان را راحت طلبى مى شمرد ومردم را نسبت به فرجام آن هشدار مى دهد.(82)

انقلاب جهانى امام زمان، بدون گذشتن از آتش وخون به پيروزى نمى رسد. در نبرد محرومان با مستکبران، برق تيغ بلا، ايمانها را به آزمايش در مى آورد.

مؤمنان راستين پيشاپيش به استقبال رفته وخود را براى بلايا آماده مى کنند، ولى راحت طلبان با دستاويز قرار دادن مذهب، در پس توجيه وضع وپايگاه خويش هستند. در دوران انتظار، بيش از همه چيز، در فکر زندگى خودند وانتظار را بيشتر در دعا و.... مى جويند.

از برابر آيات جهاد وامر به معروف ونهى از منکر ومبارزه با ستم، بى تفاوت مى گذرند. اين گروه نجات بشر وعمل به اين گونه دستورها را مربوط به زمان ظهور مى دانند ومبارزه در زمان غيبت را نامشروع مى پندارند.

امام خمينى در طرز تفکر اين گروه مى گويد:

(مى گويند: اگر حضرت صاحب، خودشان مقتضى مى دانند، براى جهاد ومبارزه، تشريف بياورند، من که دلم براى اسلام بيشتر از آن حضرت نسوخته است وحضرت هم که اينها را مى بيند، خودشان بيايند، چرا من اين کار را بکنم).(83)

از برهان لطف، اين نتيجه مى گيرند که حضرت، نسبت به کساتيهاى جامعه از ما داناتر است وتواناتر، تأخير حضرت در ظهور، برخاسته از مصلحتى بوده ونياز به اقدام ما نيست. با کند وکاو بيشتر در منطق وروش زندگى اين گروه، متوجه مى شويم که همه اين گفته ها، پوششى است براى راحت طلبى ودر واقع انحراف اخلاقى، سرمنشاء اين عقايد است، نه بينش دينى وبصيرت اعتقادى و....

امام خمينى درباره اينان مى گويد:

(از صدر اسلام تاکنون، دو طريقه، دو خط بوده است: يک خط، اشخاص راحت طلب که تمام همشان به اين است که يک طعمه اى پيدا بکنند وبخورند وبخوابند وعبادت خدا را هم، آنهايى که مسلمان بودند مى کردند. اما مقدم بر هر چيزى در نظر آنان، راحت طلبى بود..... از اول نهضت اسلامى، ما شاهد اشخاص که.... راحت را بر هر چيزى مقدم مى داشتند (بوده ايم) تکليف را در اين مى دانستند که نمازى بخوانند وروزه اى بگيرند.(84)

اين گروه که در دوران غيبت، راحت طلبى سبب همدستى آنان با کفر وستم شده است، به هنگام ظهور امام نيز، نمى توانند شيوه زندگى را تغيير دهند. براى ادامه زندگى، بدون دردسر وبه دور از غوغا ومبارزه، با حضرت همراه نمى شوند. در پاسخ دعوت امام به جهاد با مستکبران، آيات تقيه را مى خوانند. امام زمان در مقابله با توجيه هاى کژانديشانه آنان به قرآن استدلال مى کند وحق را بدون پرده آشکار مى سازد وسرانجام، راحت طلبان را در رديف منافقان کيفر مى دهد.

امام صادق مى فرمايد:

(انما جعلت التقيه ليحقن بها الدم. فاذا بلغت التقيه الدم فلا تقيه وايم الله لو دعيتم لتنصرونا لقلتم لا نفعل انما نتقى ولکانت التقيه احب اليکم من آبائکم وامهاتکم ولو قد قام القائم ما احتاج الى مسائلتکم عن ذلک ولا قام فى کثير منکم من اهل الانفاق حد لله.(85)

فلسفه تشريع تقيه، حفظ خونهاست. اگر تقيه، به مرز خون رسد. جاى تقيه نيست. به خداى سوگند، اگر شما براى يارى ما دعوت شويد، خواهيد گفت: ما در تقيه هستيم ونمى توانيم شما را يارى دهيم. همانا تقيه از پدران ومادران برايتان عزيرتر است. اگر قائم ما بپا خيزد، به ياوه گوييهاى شما گوش نخواهد داد ودر حق بسيارى از شما مردم منافق، حدود خداوند را جارى خواهد ساخت.

جمود انديشان

از بامداد اسلام، ظاهر گرايان از مهم ترين موانع احياى دين وتحولات اجتماعى بوده اند، کسانى که به باطن وروح وهدف دين توجه نکرده وافق در کشان فراتر از پوست وقالب را نمى نگرد. دور بودن از واقعيتهاى عينى، آنان را کوته بين کرده وبه خود محورى دچار. محدود بودن در کشان نسبت به دين، موجب مى شود که در زمانهاى حساس، تکليف را نشاسند وبه رويارويى پيامبر وامامان کشانده شوند.

در جريان نزول آيه روزه ونماز مسافر، پيامبر در سفر، دستورافطار دادند وخود روزه گشودند، ولى گروهى که به خيال مقدس مآبانه خود، هر سختى ثواب دارد، به روزه ادامه دادند. پيامبر با آنان برخورد کرد وبديشان لقب گناهکار داد.(86)

وجود پيامبر ومخالفت صريح با اين گروه، به آنان عرصه ميداندارى نمى داد. پس از پيامبر، تفکر قشرى وظاهر بينى در لواى حراست از سنت وجماعت، در ميان مردم رايج شد ورود نحله هاى گوناگون فکرى به فرهنگ اسلامى، بويژه در دوران غيبت، آن را تشديد کرد. فرقه هاى گوناگون در عالم اسلام پيدا شد. ارباب مذاهب وفرق، به اسلام به عنوان دينى جامع وحيات بخش توجه نکردند وبا يکسونگرى به برخى از جوانب دين، زمينه ناتوانى ساير اجزاء آن را فراهم کردند.

عالم تشيع نيز، از اين خوان بى نصيب نماند. غيبت امام ودور کردن شيعه از عرصه سياست واجتماع، سبب شد که حرکت اجتهاد بيشتر در حل مسائل فردى متمرکز شود ودستورات اسلام به عنوان يک سيستم اجتماعى واقتصادى و... کمتر در کار تحقيق وتدريس قرار گيرد.(87)

سايه انداختن تفکر اخبارى گرى بر افکار گروهى از علما مساله را تشديد کرد وسبب شد که نوعى جمود وگذشته گرايى در محافل علمى شيعه رسوخ کند. ومراکز فرهمگى آن، بويژه در سده هاى اخير، در برخورد با مسائل نو ظهور کمتر واکنش مثبت نشان دهند. ريشه معارضه برخى از متدينين در برابر انديشه هاى ناب امام امت را بايد در گذشته گرايى ويکسو نگرى در مسائل اسلام، جست وجو کرد.

به هنگام ظهور امام، تحجر در انديشه ها ورفتار اجتماعى، نه تنها از ميان نرفته که در لفافه هاى نو ظهور جلوه هاى ديگر مى يابد.

امام، احياگر دين است در همه مسائل فکرى وکاربردى اسلام، به دگرگونيهاى وسيعى دست مى زند ودستوراتى را که در طى روزگاران دراز، بر توده مردم پنهان مانده ومردم ناشيانه به آن عمل مى کنند، آشکار مى سازد.(88)

حضرت، براى ايجاد عدالت عمومى، اموال نامشروع را مصادره مى کند، قطايع وزمينهايى که حکومتها به ناروا به افراد واگذار کرده اند، به بيت المال بر مى گرداند.(89) دست حرامخواران را از اموال عمومى کوتاه مى کند ونقبهاى نامريى به بيت المال را مسدود مى کند.(90)

در اجراى عدالت، تا آن جا پيش مى رود که راه را بر افرادى که به زيارت مستحبى خانه خدا مى روند بسته وحج واجب را در اولويت قرار مى دهد.(91)

شيوه حرمسازى ومسجد نمايى را نمى پسندد ومساجد را از تزئينات غير ضرورى پاک مى سازد.(92) در حرم پيامبر ومسجد الحرام تغييرات مهمى را به اجراء مى گذارد. در قضاوت، شيوه داودى را پيش مى گيرد وبا معيارها وموازين نوينى که در اختيار دارد، کشف حقيقت مى کند وتنها به شيوه قضايى گذشته، يعنى بينه وسوگند اکتفا نمى کند.(93)

در تفسير قرآن، اسرار پنهانى ورموزى که بر مردم پنهان مانده را آشکار ساخته ودرهاى حکمت ومعرفت را بر مردم مى گشايد. تأويل قرآن ومصاديق بارز وپنهان آيات آن را بر مردم آشکار مى سازد.(94)

امام زمان، احکامى که پيامبر وامامان پيشين، به سبب نبودن شرايط، نتوانسته اند اجرا کنند، جارى مى کند واسلام را با همه شرايط وويژگيها، در جهان حاکم مى سازد.

تحولات مهم فرهنگى واجتماعى وسيره امام در حکومت وقضاوت، با ذهنيتى که مردم از دين دارند وتحجر انديشان القا کرده اند، جديد جلوه مى کند وروش امام را با معتقدات خود بيگانه مى بينند.

(اذا قام القائم استانف دعاء جديدا کما دعاء رسول الله).(95)

امام، نه مشرع است ونه دين ساز، بلکه جديد بودن روش حضرت در ارتباط با شناخت واژگونه مردم آن دوره از دين است، که کارهاى امام را جديد جلوه مى دهد، گويى دين جديد آورده است. گروهى که با اسلام اصيل بيگانه بوده وتنها بر ظواهر گذشته جمود دارند. روش امام را با سيرت نياکان خود ناشناخته ديده، زبان به اعتراض مى گشايند وبا سلاح مذهب، به مقابله امام مى شتابند.

گروهى که از فهم بطون ومعانى بلند قرآن عاجزند، به ظواهر قرآن، عليه امام استشهاد مى کنند وعده اى با استدلال به سيره اى از پيامبر که در خيال دارند، به تحولات اجتماعى واقتصادى امام انتقاد مى کنند.

امام زمان، در بيرون کردن اين گروه از صحنه اجتماعى وافکار عمومى، پيش از جدش پيامبر به زحمت مى افتد. پيامبر، با کافران بى پرده، رو به رو بود که از اعلان دشمنى ابايى نداشتند وآشکار با اسلام وپيامبر مى جنگيدند. ولى اين دسته از معارضان مهدى، پينه بر پيشانى دارند ودر ميان مردم، به زهد وورع مشهورند وبا سلاح دين، به جنگ امام مى روند. بى کمترين ترديد، به تير تکفيرش مى زنند وبا ايجاد شايعه وجنگ روانى افکار عمومى را عليه او بسيج مى کنند.

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد:

(ان قائمنا اذا قام استقبل من جهلة الناس مما استقبله رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) من جهال الجاهلية).

(فقلت: وکيف ذاک).

(قال: ان رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) اتى الناس وهم يعبدون الحجارة والصخور والعيدان والخشب المنحوته وان قائمنا اذا قام اتى الناس وکلهم يتاول عليه کتاب الله ويحتج عليه به. ثم قال: اما والله ليدخلن عليهم عدل جوف بيوتهم کما يدخل الحر والقر).(96) آزردگيهايى که مهدى ما از سوى نادانان روزگار خود متحمل مى شود، بيش از زحماتى است که به پيامبر از جاهلان زمان خود وارد شده.

گفتم: وچگونه؟

فرمود: پيامبر در زمانى برانگيخته شد که مردم سنگ ودرخت وچوب مى پرستيدند. قائم، آن گاه که قيام کند، مردم عليه او قران را تاويل مى کنند. به خدا سوگند، همانند سرما وگرما عدالت وارد سراهاى آنان خواهد شد.

در قضيه اى، امام در جمع مردم سخن مى گويد وحقايق را بر مردم آشکار مى سازد، گروهى از مردم که تاب سخنان حضرت را نياورده عليه امام خروج مى کنند.

امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد:

(انه اول قائم يقوم منا اهل البيت يحدثکم بحديث لا تحتملونه فتخرجون عليه برميلة الدسکرة فتقاتلونه فيقاتلکم فيقتلکم).(97)

در وقت ظهور قائم ما، برايتان سخنانى گويد که تاب شنيدن آن را نداريد. عليه او در رميله شورش خواهيد کرد. او، با شما جنگيده وشما را نابود خواهد کرد.

خطاب امام به شيعيان، (يحدثکم) نشانگر آن است که اين گروه، از مخالفان امام، از شيعيان هستند وهمگى، به دست امام از ميان مى روند.

کافران ومنافقان

در طول تاريخ اسلام، افرادى از منافقان، با سوء استفاده از آزاديهاى اسلامى، وارد مسلمانان شده وبا تظاهر به شعائر اسلامى، از امکانات جامعه مسلمانان، استفاده کرده اند. مصالح اسلام، ايجاب مى کرد پيامبر وائمه، با آنان مدارا کنند واز درونشان پى جويى نکنند در حکومت مهدى نيز، اين گونه افراد در صدد نفوذ در حکومت وجامعه اسلامى بر مى آيند. منافقان، گاه تردستانه، تا سطح تصاحب مقامات عالى حتکومت امام پيش مى روند، ولى ذکاوت وقدرت امام جايى براى دست اندازى منافقان باقى نمى گذارد وشديدا پاکسازى مى شوند(98) دو چهرگان که آينده خود را در خطر مى بينند، با پخش شايعه وهمکارى با گروههاى معارض، دشمنى خود را آشکار مى کنند. در مناطق مرزى، با دشمنان خارجى همدست مى شوند ودر مرکز خلافت، کوفه، آشکارا با امام مى جنگند. حضرت، پس از درهم شکستن مقاومت مخالفان، پيروزمندانه وارد کوفه مى شود ومنافقان را در رديف ساير فرقه هاى منحرف نافرمان، از ميان بر مى دارد.(99)

کفار نيز، که ادعاى سرکردگى مردم جهان را داشته ونهضت آزادى بخش ‍ مهدى را مانع منافع نارواى خود مى بينند، در برابر حضرت صف آرايى مى کنند.

آنان، براى جلوگيرى از مسلمان شدن مستضعفان وحاکميت محرومان، نيرو تهيه کرده وبا سپاهيان امام درگير مى شوند.

امام صادق مى فرمايد:

(اذا خرج القائم لم يبق مشرک بالله العظيم ولا کافر، الا کره خروجه).(100)

مشرکان وکفار از قيام مهدى ناخشنودند.

دنياى کفر، با دستاويز قرار دادن کيش نصرانيت، با امام درگير مى شوند وبه دشمنان امام، کمک مى رسانند وبه هنگام شکست، بديشان پناه مى دهند.(101)

از برخى از روايات استفاده مى شود، سفيانى، مهم ترين مخالف امام نيز، صليب در گردن دارد.(102)

امام، طى گفت وگوهاى اعتقادى وسياسى، معارضان غير مسلمان را همراه خود مى کند ومشرکان کينه ورز جنگ افروز را، شکست مى دهد.

شيوه برخورد امام با مخالفان

از مسائل نيازمند به بحث، روش برخورد امام با مخالفان است. جايگاه ساير ارباب مذاهب ومکاتب در حکومت امام کدام خواهد بود. به تعبير ديگر مقصود از حکومت جهانى واحد که امام منادى آن است چيست؟ آيا وحدت دين مقصود است يا وحدت حتکومت. در هر صورت، رفتار امام با اهل کتاب يا با ديگر مسلمانان غير معتقد به مذهب امام چگونه است؟

مخالفان امام به چند دسته تقسيم مى شوند.

مخالفان سياسى ومذهبى مسلمان

در ذهن برخى از شيعيان، اين انديشه وجود دارد که در حکومت امام که مروج مسلک اهل بيت است، ساير ارباب مذاهب، جايى نخواهند داشت وهمه آنان مى بايست به ولايت على (عليه السلام) گردن نهند. روش مهدى، با روش جدش، پيامبر وعلى (عليهما السلام) در برخورد با مخالفان متفاوت است. آنان، مأمور رحمت بودند وگذشت ومهدى، مأمور انتقام. اگر على در برخورد با مخالفان مذهبى وسياسى گذشت مى کرد واز کردار افرادى مثل شورشيان بصره ويا خوارج مى گذشت، بر اثر نبودن شرايط انتقام بود، ولى در حکومت مهدى، مانعى براى شدت عمل با مخالفان وجود ندارد. دليلى که ممکن است براى اين مطلب ارائه کرد، رواياتى است که دلالت دارد روش برخورد مهدى (عليه السلام) با مخالفان، با روش برخورد على (عليه السلام) با مخالفان بصرى تفاوت دارد.

در روايت معلى بن خنيس از امام صادق چنين آمده است:

(ايسير القائم (عليه السلام) اذا قام بخلاف سيرة على (عليه السلام)).

(فقال: نعم وذاک ان عليا ساربا لمن والکف لانه علم ان شيعته سيظهر عليهم من بعده وان القائم اذا قام سار فيهم بالسيف... وذلک لانه يعلم ان شيعته لم يظهر عليهم من بعده ابدا).(103)

آيا روش قائم بر خلاف سيره على (عليه السلام) است؟

فرمود: بلى. على بعد از دست يافتن بر مخالفان، آنان را بخشيد، چون مى دانست دشمنان، پس از او بر شيعيانش مسلط خواهند شد. ولى قائم، با مخالفان با شمشير روبه رو مى شود، چون مى داند دشمنان هرگز بر پيروان او، مسلط نخواهند شد.

اين روايت ومانند آن، تا چه حد دلالت بر مقصود دارند؟

مرورى بر روايات سيره مهدى (عليه السلام)، نشان مى دهد، در نظام آن حضرت، آزادى مذهب وجود دارد ومسلمانى به جرم داشتن عقيده مخالف، مجازات نمى شود وخالفان مذهبى، حق اظهار عقيده دارند، به چند دليل:

1. در هيچ روايتى از منابع شيعى چنين مطلبى نقل نشده است که مهدى (عليه السلام) مخالفان را به ترک مذهب وپذيرش ولايت على (عليه السلام) وا مى دارد. تنها در مواردى که از شدت عمل سخن به ميان آمده، بر خورد با ناصبيها ومعاندان اهل بيت است(104) وبس. وناصب، نه هر مخالف وغير موافق عقيده ومسلک اهل بيت، کسى است که دشمنى با على وديگر امام (عليه السلام) را در سينه پرورانده واز اظهار سب ودشمنى ابائى ندارد ودر فقه شيعه، سب على وائمه، حکم سب پيامبر را دارد.

2. امام، در همه مراحل دعوت وفعاليت، به تبيين اهداف وعلل اقدامات خود مى پردازند وجواب ونقطه ابهامى را براى مردم باقى نمى گذارد. مخالفان سياسى ومذهبى، با استفاده از جو آرامى که امام ايجاد مى کند، به بيان مواضع خود مى پردازند وجواب مى شنوند. از جمله، در منزل ثعلبيه، يکى از بزرگان بنى هاشم، به سيره امام انتقاد مى کند وخواهان دليل شرعى براى آن مى شود.

امام، بر خلاف برخى از مأموران که خواهان شدت عمل با اين گونه انتقاد گرانند، به آرامى پاسخ مى دهد وبا استدلالهاى مستند به سيره پيامبر، او را با خود همراه مى سازد.(105)

3. امام، تنها با مخالفان مذهبى وسياسى که مسلحانه عليه امام وبرنامه هايشان بپا خيزند، بر خوردى قهرآميز دارد. در مورد آنان نيز، از جاده انصاف بيرون نمى رود وبا آنان مدارا مى کند. حضرت، پيشاپيش با مخالفان اتمام حجت مى کند وبه قرآن وسنت پيامبر، با ايشان به گفت وگو مى نشيند. در مواردى که دشمن، کينه خود را آشکار مى سازد و، جنگ را مى آغازد ودست به خون ياران مهدى مى آلايد، امام دستور مقابله مى دهد.(106)

اما در پاسخ آنان که به اين روايت استدلال کرده اند بايد گفت: (امام، روش على (عليه السلام) را در مقابله با شورشيان بصره، در پيش ندارد) اولا، روايت در مورد مخالفان نظامى وپيمان شکنان است، نه مطلق مخالفت. واين حق به امام داده شده است که براى شکستن شوکت مخالفان وجلوگيرى از اجتماع دوباره آنان، فراريان را تعقيب کند ومجرمان را مجازات، چنانکه شيوه على (عليه السلام)، در نبرد صفين بر آن بود.(107)

ثانيا، روايت بر فرض درستى سند معارض است با سخن ديگرى از امام صادق که مى فرمايد:

(وينادى مناديه الا لاتتبعوا موليا ولا تجهزوا على جريح ويسير بهم کماسار على (عليه السلام) يوم البصرة)).(108)

منادى امام، فرياد بر مى دارد فراريان را تعقيب نکنند ومجروحى را نکشند. بمانند روش على (عليه السلام) با بصريان، با آنان رو به رو مى شود.

در مورد ديگر، امام براى دعوت مسلمانان مکه نماينده اى مى فرستد، فرستاده حضرت، براى آنان سخن مى گويد وبه کتاب خدا وسنت پيامبر احتجاج مى کند. گروهى از مخالفان، در کنار کعبه او را مى کشند. امام، خود به مکه مى آيد براى آگاهى بيشتر مردم، به تفصيل بر ايشان سخن مى گويد وبر کتاب خدا وسنت پيامبر از آنان بيعت مى گيرد ومتعرض ‍ کس نمى شود.(109)

در روايت ديگر، حضرت پس از آمدن به مکه، تنها کشندگان فرستاده خود را مجازات مى کند وچيزى بر آن نمى افزايد.(110)

اين روايتها، نشاندهنده نرمش وعفو ورحمت امام در برخورد با مخالفان مذهبى ومعتقدان به ديگر مذاهب است.

اهل کتاب

از برخى روايات استفاده مى شود: حکومت امام، شرق وغرب را فرا مى گيرد وهمه غير مسلمانان مى بايست مسلمان شوند وگرنه از ميان خواهند رفت. امام کاظم (عليه السلام) نقل شده است:

(... وله اسلم من فى السموات والارض طوعا وکرها).

(قال انزلت فى القائم. اذا خرج باليهود والنصارى والصابئين والزنادقة واهل الردة والکفار فى شرق الارض وغربها. فعرض عليهم الاسلام. فمن اسلم طوعا امره بالصلوة والزکاة وما يؤمر به المسلم ويجب لله عليه ومن لم يسلم ضرب عنقه حتى لا يبقى فى المشارق والمغارب احد الا وحد الله... ولا يقبل صاحب هذا الامر الجزيه کما قبلها رسول الله...)).(111)

همه اهل آسمانها وزمين، به رغبت يا جبر، تسليم اويند.

امام فرمود: آيه، درباره قائم نازل شده است. در وقت ظهور، بر يهود وترسايان وصابئين وزنديقان ومرتدان وکافران شرق وغرب زمين، اسلام عرضه مى شود.

هر کس مسلمان شد، مى بايد نماز وروزه وساير واجبات را به جاى آورد وهرکس اباورزيد کشته مى شود. تا در روى زمين همه موحد باشند... صاحب اين امر، مثل پيامبر، جزيه نمى پذيرد.

اين روايت، به قرينه ظهور آيه کريمه (ليظهره على الدين کله)(112) دلالت دارد که در وقت ظهور امام زمان، همه اهل زمين مى بايست مسلمان شوند ودر آن وقت، جزيه اى که در زمان پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) ميان حکومت اسلام واهل کتاب بر قرار بود وجود ندارد.

ولى در برابر، دلائل محکم ترى وجود دارد که اين برداشت از آيه وروايت را سست مى کند.

1. روايات مستفيض وجود دارد که سيره امام بر اساس کتاب وسنت است. وهدف آن حضرت، احياى قوانين قرآن وروش پيامبر خواهد بود.(113) وگرفتن جزيه، از مقررات اسلامى وبر اساس قرآن وسنت پيامبر است.

2. روايت عياشى بر اکراه اهل کتاب بر اسلام ونيز ساير روايات در اين باب، مستند نيستند امين الاسلام طبرسى، در اعلام الورى در پاسخ اشکالاتى که بر سيره امام شده: امام از اهل کتاب جزيه نمى پذيرد، يا جوان بيست ساله نا آشناى با دين را مى کشد و... مى نويسد:

(انا لا نعرف ما تضمنه السئوال من انه (عليه السلام) لا يقبل الجزيه من اهل الکتاب وانه يقتل من بلغ العشرين ولم يتفقه فى الدين فان کان ورد بذلک خبر فهو غير مقطوع به).(114)

آنچه سؤال در بر دارد مثل اين که امام، جزيه از اهل کتاب نمى پذيرد وجوان بيست ساله دين ناآشنا را مى کشد، ما ماخذى براى آن نمى شناسيم.

اگر خبرى نيز در اين باره وارد شده باشد مقطوع نيست.

3. برخى گزارشهاى مکرر حکايت دارد که امام، با سپاهيان رومى که کيش ‍ نصارا دارند صلح مى کند.(115) در روايت ابى بصير تصريح شده است که امام زمان، مثل پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) با اهل کتاب قرار داد جزيه امضا مى کند:

(قلت: فما يکون من اهل الجزيه عنده؟ قال: يسالمهم کما سالمهم رسول الله ويؤدون الجزيه).(116)

از امام صادق پرسيدم: سرنوشت اهل کتاب در دولت مهدى چگونه است.

فرمود: بسان پيامبر از آنان جزيه خواهد گرفت.

اين روايت، با روايت ابن بکير معارض است ودر صورت ناتمام بودن سند وآن وکنار گذاشتن هر دو، مرجع عمومات کتاب وسنت است.

4. در متون عامه روايتى از پيامبر نقل شده است:

(والذى نفسى بيده ليوشکن ان ينزل فيکم ابن مريم حکما عدلا يکسر الصليب ويقتل الخنزير ويضع الجزيه فيفيض المال حتى لا يقبله احد.(117)

به زودى، عيسى در ميان شما نازل شده، به عدالت حکم مى کند. صليب را مى شکند، خوک را مى کشد، جزيه را بر مى دارد. مال چنان فراوان مى شود که کسى نمى پذيرد.

عموم محدثان عامه وبرخى از محدثان خاصه، از اين روايت استفاده کرده اند که مقصود از برداشتن جزيه از اهل کتاب به روزگار مهدى (عليه السلام) وادار کردن آنان به اسلام است.

بغوى از محدثان عامه، در شرح حديث اين معنى را تقويت کرده است.(118)

ولى، از ذيل روايت اين معنى استفاده مى شود که مال، چنان فراوان شود عيسى ونماز خواندن آن حضرت در پى امام،(119) چنان که در روايات آمده ونيز احتجاج امام با يهوديان ونصارا، حقانيت دين اسلام را بر همه جهانيان اثبات خواهد کرد وهمگى از دل وجان مسلمان خواهند شد. در آن صورت، موردى براى جزيه باقى نخواهد ماند سيد صدرالدين صدر، پس از ذکر روايت، همين معنى را استفاده کرده است.(120)

اينها شواهدى هستند که دلالت دارند، امام زمان، پيروان اديان آسمانى را مجبور به ترک دين نيم کند واگر آنان مسلمان مى شوند، از روى رغبت ومشاهده اسلام ناب وفرود آمدن عيسى (عليه السلام) است.

پس مقصود از آيه (ليظهر على الدين کله) حکومت جهانى واحد است، نه وحدت دين.

شايد از عموم آن استفاده کنيم که بر کافران، در آن روزگار، اتمام حجت مى شود والحاد وشرک، ريشه کن خواهد شد وهمه باز دارنده هاى پيشرفت اسلام، از ميان خواهد رفت وتمام مردم جهان سر به فرمان دستورهاى ولى عصر خواهند بود.

مستکبران

مستکبران ومفسدان، دشمنان اصلى امام هستند. وسپاه سلحشور امام، با آنان به شدت برخورد مى کند وزمين را از لوث وجودشان پاک خواهد ساخت.

اينها، اشارتهايى بود به ويژگيهاى موافقان ومخالفان مهدى.

روشن شد، ياران امام مؤ منان راستين وانسانهاى وارسته اى هستند که در همه کمالات انسانى واسلامى سر آمد مردمان روزگار خويش هستند واز پيش، خود را براى همکارى با امام آماده کرده اند دشمنان حضرت، جاهلان بى بصيرتند که مشعلداران تحجرند وبا فهم وارونه از دين ويا ضعفهاى اخلاقى، آلت دست دشمنان حضرت واقع مى شوند وبه همراهى منافقان ومشرکان خودخواه، با امام درگير مى شوند.

کسانى مى توانند در رکابش شمشير بزنند که اسلام را در همه زواياى زندگى، تجسم بخشند وبه روزگار انتظار، زمينه قيام را فراهم آورند که نزديک شدن به ولى عصر، با تقربى معنوى امکان دارد وامام، به هنگام فراهم آمدن شرايط ووجود ياران توانا وشايسته ظهور خواهد کرد. هر چه شمار مؤ منان مخلص افزايش يابد، جامعه وزمان به امام نزديک تر مى شود. آن کس که دعوى انتظار دارد، ولى پاکباز نيست، نه تنها توفيق ياورى را پيدا نمى کند که بر امام راه خواهد بست وجامعه اى که انديشه ها وارزشهاى الهى را در خود جاى نداده ودر آتش ستم واختلاف مى سوزد، نمى تواند مردان کارساز پرورش دهد. مرحوم سيد بن طاووس ‍ در وصيتى مفصل به فرزندش مى نويسد:

(اى فرزند، اى محمد، ترا وبرادرت را وهر کس را که اين کتاب را بخواند، به آشتى ودرستى در معامله با خداى عزوجل ورسول او (صلى الله عليه وآله وسلم) وحفظ ورعايت فرمان خدا ورسول که درباره ظهور مولاى ما مهدى (عليه السلام) بيان فرموده اند وبشارت داده اند، سفارش مى کنم، چه قول وعمل بسيارى از مردم از نظرهاى فراوان با عقيده آنان مخالف است. مثلا بارها ديده ام که اگر بنده اى يا اسبى يا درهم ودينارى از آنان گم شود، سراپا متوجه آنان مى شوند وبراى يافتن، نهايت کوشش را به عمل مى آورند، اما نديده ام که کسى براى تأخير ظهور آن حضرت وعقب افتادن اسلام وتقويت ايمان مسلمانان وقطع ريشه کافران وستمکاران به اندازه دلبستگى به اين امور ناچيز دلبسته باشد وبه اندازه اى که براى از دست دادن اين اشياء متأثر مى گردد، متأثر باشد. پس چنين کسانى چگونه مدعى آنند که به حق عارفند وبه رسول او واقف وبه امامت آن حضرت معتقد وچگونه ادعاى دوستى آن بزرگوار مى کنند ودرباره چگونگى هاى والاى او به مبالغه مى پردازند).(121)


 

 

 

پى نوشت ها:


(1) (بحار الانوار)، علامه مجلسى، ج 52: 125. مؤسسه الوفاء بيروت.

(2) (مفاتيح الجنان)، شيخ عباس قمى، ترجمه الهى قمشه اى: 988 انتشارات علمى.

(3) (کمال الدين وتمام النعمه)، شيخ صدوق، ج 2: 672، انتشارات اسلامى، وابسته به جامعه مدرسين.

(4) (منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر)، لطف الله صافى: 166، داورى، قم.

(5) (بحار الانوار)، ج 52: 341.

(6) (الغيبة)، نعمانى: 315، صدوق، تهران.

(7) (الغيبة)، نعمانى: 315، صدوق، تهران.

(8) (بحار الانوار)، ج 51: 56.

(9) (کفاية الاثر فى النص على الائمة الاثنى عشر)، ابن خزاز قمى: 263، بيدار، قم.

(10) (الغيبة) نعمانى: 315.

(11) (کمال الدين وتمام النعمه): 672.

(12) (مجمع الزوائد ومنبع الفوائد)، نورالدين هيثمى: 119 چاپ شده در الموسوعة الامام المهدى، ج 1، مکتبة الامام امير المؤمنين.

(13) (الحاوى للفتاوى سيوطى)، ج 2: 150، چاپ شده در (الموسوعة...).

(14) (منتخب الاثر فى الامام الثانى عشر)، لطف الله صافى: 166، داورى قم.

(15) (بحار الانوار)، ج 52: 341.

(16) (الغيبة)، نعمانى: 315، صدوق تهران.

(17) (الغيبة)، نعمانى: 315، صدوق تهران.

(18) (بحار الانوار)، ج 51: 56.

(19) (کفاية الاثر فى النص على الائمة الاثنى عشر)، ابن خزاز قمى: 263، بيدار قم.

(20) (الغيبة)، نعمانى: 315.

(21) (اکمال الدين وتمام النعمه): 672.

(22) (مجمع الزوائد ومنبع الفوائد)، نورالدين هيثمى: 119 چاپ شده در الموسوعة الامام المهدى، ج 1، مکتبة الامام امير المؤمنين.

(23) (الحاوى للفتاوى سيوطى)، ج 2: 150، چاپ شده در (الموسوعة...).

(24) (الغيبة)، نعمانى: 307.

(25) (بحار الانوار)، ج 51: 157.

(26) (تفسير نور الثقلين)، محدث عبد على الحويزى، ج 1: 249، علميه.

(27) (الملاحم والفتن)، سيد بن طاووس: 65، مؤسسه الوفاء، بيروت.

(28) (الحاوى للتفاوى)، ج 2: 153.

(29) (بحار الانوار)، ج 60: 316.

(30) (ارشاد)، شيخ مفيد ج 2: 383، چاپ شده در (مصنفات شيخ مفيد)، ج 11، کنگره هزاره شيخ مفيد.

(31) (کمال الدين)،: 2: 654.

(32) (بحار الانوار)، ج 52: 323.

(33) (کفايد الاثر فى النص على الائمة الاثنى عشر): 278 - 279.

(34) (کفاية الاثر فى النص على الائمة الاثنى عشر): 278 - 279.

(35) (کمال الدين): 673.

(36) (بحار الانوار)، ج 53: 7.

(37) (ينابيع الموده)، الحافظ سليمان بن ابراهيم القندوزى: 449، بصيرتى، قم؛ (الغيبة)، نعمانى: 315.

(38) (الغيبة)، نعمانى: 316.

(39) (بحار الانوار)، 52: 223.

(40) (الحاوى للفتاوى)، ج 2: 134.

(41) (کمال الدين): 356.

(42) (بحار الانوار)، ج 52: 356.

(43) (الغيبه)، نعمانى: 316.

(44) (فروع الکافى)، کلينى، ج 8: 167.

(45) (بحار الانوار)، ج 52: 386، به نقل از (سعد السعود) سيد بن طاووس.

(46) (کمال الدين)، ج 2: 378.

(47) (همان مدرک)، ج 1: 291.

(48) (بحار الانوار)، ج 52: 308.

(49) (ينابيع الموده): 449.

(50) (نهج البلاغه)، فيض اسلام، خطبه 86.

(51) (همان مدرک)، ترجمه دکتر شهيدى، خطبه 173: 179، انقلاب اسلامى.

(52) (همان مدرک)، فيض الاسلام، خطبه 150.

(53) (الزام الناصب)، شيخ على يزدى حائرى، ج 2: 20.

(54) (بحار الانوار)، ج 52: 308.

(55) (همان مدرک)، ج 51: 344.

(56) (همان مدرک)، ج 53: 7.

(57) (الملاحم والفتن): 149.

(58) (منتخب الاثر): 311.

(59) (کشف الغمه فى معرفه الائمه)، على بن عيسى اربلى، ج 13: 271 دارالکتاب الاسلامى.

(60) (خصال)، شيخ صدوق، ترجمه کمره اى، ج 2: 318. اسلاميه.

(61) (بحار الانوار)، ج 52: 343.

(62) (همان مدرک): 310.

(63) (عيون اخبار الرضا)، شيخ صدوق، ج 1: 63، طوس.

(64) (بحار الانوار)، ج 52: 308.

(65) (الغيبه)، نعمانى: 316.

(66) (بحار الانوار)، ج 52: 35.

(67) (اصول کافى)، کلينى، ج 2: 174.

(68) (بحار الانوار)، ج 52: 372؛ (اختصاص)، شيخ مفيد: 24، چاپ شده در مصنفات شيخ مفيد، ج 12 کنگره هزاره شيخ مفيد.

(69) (ينابيع الموده): 433.

(70) (الزام الناصب) ج 2: 20.

(71) (نهج البلاغه)، کلمات قصار، شماره 110.

(72) (بحار الانوار)، ج 52: 340. برداشت از سخنان امام به معلى بن خنيس.

(73) (الغيبه)، نعمانى: 233.

(74) (بحار الانوار)، ج 53: 83.

(75) (همان مدرک): 85.

(76) (عيون اخبار الرضا)، شيخ صدوق، ج 1: 317؛ (فتح البارى فى شرح صحيح بخارى) ابن حجر عسقلانى، ج 8: 118،دار الفکر، بيروت.

(77) (نهج البلاغه)، نامه 47.

(78) (فروع کافى)، ج 8: 167.

(79) (الملاحم والفتن): 148.

(80) (بحار الانوار)، ج 52: 35.

(81) (ميزان الحکمه) رى شهرى، ج 1: 292، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى.

(82) تفسير (قمى)، على بن ابراهيم قمى، ج 1: 144. ذيل آيه 71 سوره نساء.

(83) (امام وروحانيت)، مجموعه ديدگاهها وسخنان امام درباره روحانيت: 206، دفتر سياسى سپاه پاسداران.

(84) (صحيفه نور)، ج 15: 45.

(85) (وسائل الشيعه)، شيخ حر عاملى، ج 11: 483، دار احياء التراث العربى.

(86) تفسير (نور الثقلين)،ج 1: 165.

(87) (مجموعه آثار شهيد صدر)، مقاله همراه با تحول اجتهاد: 8، روزبه.

(88) (ارشاد)، شيخ مفيد، ج 2: 383.

(89) (منتخب الاثر): 305.

(90) (بحار الانوار)، ج 52: 338.

(91) (فروع کافى)، ج 4: 427.

(92) (الغيبه)، شيخ طوسى: 473 - 475، مؤسسه معارف اسلامى، قم.

(93) (کافى)، ج 1: 397.

(94) (بحار الانوار)، ج 52: 364 - 336.

(95) (الغيبه)، نعمانى: 322.

(96) (همان مدرک): 297.

(97) (بحار الانوار)، ج 52: 375.

(98) (همان مدرک): 338.

(99) (همان مدرک): 338.

(100) (البرهان فى تفسير القرآن) محدث سيد هاشم بحرانى، ج 2: 121، اسماعيليان.

(101) (بحار الانوار)، ج 52: 344.

(102) (الغيبه)، شيخ طوسى: 463.

(103) (الغيبة) نعمانى: 232.

(104) (فروع کافى)، ج 8: 227، دار التعارف، بيروت.

(105) (بحار الانوار)، ج 52: 343.

(106) (همان مدرک): 387.

(107) (وسائل الشيعه)، شيخ حر عاملى، ج 11: 55 - 56.

(108) (بحار الانوار)، ج 52: 388.

(109) (همان مدرک): 307.

(110) (همان مدرک)، 308.

(111) (همان مدرک): 340 به نقل از تفسير عياشى.

(112) سوره (توبه)، آيه 33.

(113) (ارشاد)، ج 2: 383.

(114) (اعلام الورى باعلام الهدى)، امين الاسلام طبرسى: 445، دارالمعرفه، بيروت.

(115) (بحار الانوار)، ج 52: 337.

(116) (همان مدرک): 376.

(117) (همان مدرک): 383، به نقل از شرح السنه بغوى.

(118) (همان مدرک): 383، به نقل از شرح السنه بغوى.

(119) (عصر الظهور) على کورانى: 306، انتشارات تبليغات اسلامى، قم.

(120) (المهدى)، آية الله سيد صدرالدين صدر: 236، دار الزهراء.

(121) (کشف المحجه)، سيد بن طاووس، ترجمه دکتر اسد الله مبشرى، 226، دفتر نشر فرهنگ اسلامى.

مقاله هاى مهدوى : ۲۰۱۴/۰۸/۲۸ : ۱۱.۳ K : ۰
: سيد عباس رضوی
comments:
no-comments