مقاله ى برگزيده:
المسار:
فارسی » مقاله هاى مهدوى
الفهرس
مقاله هاى مهدوى

(۱۰۳) انسان، موجود منتظر

انسان، موجود منتظر

مقدمه:

انتظار ظهور امام مهدى (ع) يا به تعبير ديگر انتظار فرج آل محمد (ع) در آموزه هاى دين اسلام از اهميت وجايگاه بسزايى برخوردار است، اما اين مفهوم خود مصداقى از مفهوم عام (انتظار فرج) يا اميد به اينده است که در روايات اسلامى بر آن تاکيد فراوانى شده است.
مکتب اسلام با هدف زنده نگهداشتن روحيه تلاش وپشتکار در فرد وجامعه اسلامى بر اميدوارى نسبت به اينده وانتظار فرا رسيدن گشايش از سوى خدا سفارش بسيارى کرده ومؤمنان را از هرگونه ياس ونااميدى برحذر داشته است.
در اين مقاله تلاش شده که با بررسى مفهوم عام وخاص انتظار واميد به اينده ريشه هاى فطرى اين مفهوم ونقش سازنده آن در فرد واجتماع را روشن سازد.
1. مفهوم وجايگاه انتظار
(انتظار)، يعنى (چشمداشتن) و(چشم به راه بودن)(1). چشمداشت يک تحول، چشمداشت يک رويداد خوب، چشمداشت يک گشايش،... ياچشم به راه يک اينده مطلوب، چشم به راه يک عزيز سفر کرده، چشم به راه يک دستگير، چشم به راه يک منجى و... به اين معنا انتظار مفهومى است که با نهاد همه انسانها عجين شده است ومى توان گفت که همه انسانها به نوعى منتظرند.
به بيان ديگر انتظار يا اميد به اينده همزاد انسان است واگر اميد به اينده را از وبگيرند، سرنوشتى جز سکون، رکود، مرگ وتباهى نخواهد داشت، از همين روست که در کلام نورانى پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) آمده است:
الامل رحمة لامتى ولولا الامل ما ارضعت والدة ولدها ولاغرس غارس شجرا.(2)
اميد براى امت من مايه رحمت است واگر اميد نبود هيچ مادرى فرزندش را شير نمى داد وهيچ باغبانى درختى نمى کاشت.
همچنين حکايت شده است که:
روزى عيسى (ع) نشسته بود وپيرمردى با بيل زمينى را شيار مى کرد، عيسى فرمود: بار خدايا! اميد (آرزو) را از وبرگير. آن پير در دم بيل را به کنارى انداخت ودراز کشيد. ساعتى گذشت وعيسى گفت: بار خدايا! اميد را به وبازگردان؛ بى درنگ آن پير برخاست وشروع به کارکرد.(3)
لحظه لحظه زندگى انسان با اميد همراه است واو هر دوره از عمر خود را به اميد رسيدن به دوره بعدى پشت سر مى گذارد. کودکى که تازه به دبستان پاگذاشته به اميد رفتن به کلاس بالاتر وپشت سر گذاشتن دوران آموزش ابتدايى درس مى خواند وتلاش مى کند. همين کودک دوران راهنمايى را با اميد رسيدن به دوران دبيرستان سپرى مى کند ودوران دبيرستان را با اين اميد که روزى به دانشگاه راه يابد پشت سر مى گذارد. وقتى همين کودک ديروز وجوان امروز وارد دانشگاه مى شود اميدهاى تازه به وتوش وتوان مى دهد وبه زندگى ومعنا مى بخشد؛ اميد رسيدن به جايگاه مطلوب اجتماعى، تشکيل خانواده، داشتن فرزند و.... پس از تشکيل خانواده وبه دنيا آمدن فرزندان، همه اميدها وآرزوهاى انسان متوجه پيشرفت وارتقاى فرزندانش مى شود وبه اين ترتيب حکايت پايان ناپذير اميد به اينده، تا آستانه مرگ، انسان را همراهى مى کند.
ناگفته نماند که اين اميد به اينده وانتظار تحقق فرداى بهتر، خود ريشه در يک ويژگى فطرى دارد وآن کمال جويى انسان است. انسان همواره طالب رسيدن به مراتب بالاتر ودست يافتن به قله هاى پيشرفت وترقى است واين در همه انسانها با تفاوتهايى در سطح کمال موردنظر وتلاش وجديتى که براى رسيدن به کمال مطلوب صورت مى گيرد، وجود دارد.
در هر حال، انتظار وچشم به راه اينده بودن شعله اى است در وجود انسان که هر چه فروزان تر وپرفروغ تر باشد تحرک وپويايى ونيز بيشتر خواهد بود وبرعکس هر چه اين شعله به سردى وخاموشى بگرايد؛ تلاش وفعاليت انسان نيز کاستى مى پذيرد تا آنجا که وتبديل به موجودى سرد، بى روح، بى نشاط، گوشه گير وبى تحرک مى شود واين همان حالتى است که در روانشناسى به (افسردگى) تعبير مى کنند. حالتى که شدت وضعف وزمينه هاى به وجود آمدن آنها در افراد مختلف متفاوت است، اما عامل آن در هر حال چيزى جز خشکيدن نهال اميد در وجود انسان نيست.
با توجه به اهميت ونقش اساسى اميد به اينده وانتظار فرج در زندگى انسانها مکتب اسلام تلاش نموده است با تقويت اين روحيه، تلاش وسرزندگى جوامع اسلامى ومسلمانان را به نهايت درجه خود رسانده وآنها را در هر زمان پويا وپايدار نگهدارد.
به نظر مى رسد اميد به اينده وانتظار فرج به دو معنا در آموزه هاى دين اسلام به کار رفته است:
1. انتظار به معناى عام؛ در اين معنا مکتب اسلام تلاش کرده است که از يک سو با فضيلت بخشيدن به (انتظار گشايش) واميد به اينده واز سوى ديگر با نکوهش ياس، نااميدى، دلسردى ودلمردگى، روحيه تلاش وتکاپوى سازنده را در افراد جامعه اسلامى زنده نگهدارد واز ايجاد حالت ياس ونااميدى در زندگى شخصى مسلمانان جلوگيرى کند.
اهتمام اسلام به اين معناى عام از انتظار واميد به اينده تا بدان حد بوده که از يک سو اميد به فرا رسيدن گشايش از سوى خداوند در زمره برترين اعمال برشمرده شده واز سوى ديگر ياس ونااميدى از رحمت خداوند از جمله گناهان کبيره به شمار آمده است.
شايد بتوان گفت بسيارى از رواياتى که در آنها به فضيلت (انتظار فرج) به طور کلى وبدون ذکر متعلق فرج اشاره شده، به اصل تقويت روحيه اميد به اينده ومقابله با حالت نااميدى وبدبينى نسبت به اينده نظر داشته اند، که از آن جمله مى توان به اين روايات اشاره کرد:
1 - 1. از رسول گرامى اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) نقل شده است که:
من رضى عن الله بالقليل من الرزق رضى الله عنه بالقليل من العمل وانتظار الفرج عبادة.(4)
هر کس نسبت به رزق کمى که خداوند به وداده خشنود باشد، خداوند نيز نسبت به عمل کمى که وانجام مى دهد خشنود مى گردد وانتظار گشايش عبادت است.
2 - 1. امام على (ع) در بخشى از روايت مفصلى که در آن به چهارصد مورد از امورى که براى صلاح دين ودنياى مؤمن شايسته است، اشاره مى کنند؛ پس از توصيه به طلب رزق در بين طلوع فجر وطلوع شمس مى فرمايند:
انتظروا الفرج، ولا تياسوا من روح الله، فان احب الاعمال الى الله عزوجل انتظار الفرج.(5)
در انتظار گشايش باشيد واز رحمت خداوند نااميد نشويد؛ زيرا دوست داشتنى ترين کارها نزد خداوند انتظار گشايش است.
3 - 1. آن حضرت در بخش ديگرى از روايت ياد شده پس از اشاره به اين مطلب که ناشکيبايى در هنگام بروز ناگواريها موجب از بين رفتن اجر انسان مى شود، مى فرمايد:
... افضل اعمال المرء انتظار فرج الله عزوجل(6).
برترين کارهاى انسان، انتظار گشايش از سوى خداست.
4 - 1. امام صادق (ع) نيز در ضمن سفارشهاى خود به ابوحنيفه مى فرمايند:
... وافضل الاعمال انتظار الفرج من الله.
برترين کارها انتظار گشايش از خداست.
2. انتظار به معناى خاص:در اين معنا، انتظار گشايش واميد به اينده از حالت امرى محدود، سطحى وفردى خارج شده وتبديل به امرى گسترده، عميق واجتماعى مى گردد.
در توضيح اين مطلب بايد گفت: تعاليم اديان الهى وبه ويژه دين مبين اسلام، دقيقا بر گرايشهاى درونى انسانها تکيه دارد واهداف وبرنامه هاى آنها براساس همين گرايشهاى درونى وويژگيهاى فطرى سامان يافته است ودر اين ميان نقش دين تنها جهت دهى، توسعه وتعميق اين گرايشهاست.
در موضوع مورد بحث نيز دين مبين اسلام با توجه به اينکه اميد به اينده وانتظار يک گرايش فطرى وجوهره زندگى انسانهاست تلاش نموده که اين گرايش را از يک سو توسعه واز ديگر سو تعميق بخشد.
به اين بيان که دين اسلام به همه انسانها مى گويد: اولا، شما فقط منتظر بهبود وضع زندگى خود واطرافيانتان نباشيد وتنها سعادت نزديکان خود را طلب نکنيد، بلکه اين انتظار را نسبت به همه افراد جامعه گسترش دهيد وچشم انتظار روزى باشيد که رفاه، سعادت، عدالت ومعنويت نه تنها در شهر وديار شما بلکه در همه جهان گسترده شود.
ثانى، انتظار شما نبايد تنها متوجه امور ظاهرى، سطحى ومحدود زندگى گردد. شما بايد انتظارتان را تعميق بخشيد وچشم به راه اينده اى باشيد که حقيقت مطلق، عدالت مطلق ومعنويت مطلق در جهان حاکم شود.
در اين معنا، انتظار تنها به ظهور مردى تعلق مى گيرد که اگر بيايد نهايت خوبيها براى همه انسانها در سراسر جهان فراهم خواهد شد. اين انتظار به همان اندازه فضيلت وبرترى دارد که تحقق متعلق آن.
نگاهى اجمالى به رواياتى که در فضيلت انتظار ظهور امام عصر (ع) وارد شده اند ما را به سطح ارزش اين انتظار واقف مى سازد:
1 - 2. امام سجاد (ع) منتظران را برترين مردم همه روزگاران برمى شمارند:
... ان اهل زمان غيبته القائلون بامامته المنتظرون لظهوره افضل من کل اهل زمان.(8)
آن گروه از مردم عصر غيبت امام دوازدهم که امامت ورا پذيرفته ومنتظر ظهور وهستند برترين مردم همه روزگاران هستند.
2 - 2. امام صادق (ع) در فضيلت انتظار به معناى دوم مى فرمايد:
المنتظر لامرنا کالمتشحط بدمه فى سبيل الله.(9)
کسى که در انتظار تحقق امر ما (برقرارى حکومت اهل بيت (ع)) باشد همانند کسى است که در راه خدا به خون خود غلتيده است.
3 - 2. آن حضرت در روايت ديگرى منتظران ظهور را از زمره (دوستان خد) برمى شمارند:
طوبى لشيعة قائمنا المنتظرين لظهوره فى غيبته والمطيعين له فى ظهوره اولئک اولياءالله الذين لاخوف عليهم ولا هم يحزنون.
خوشا به حال شيعيان قائم ما که در زمان غيبتش منتظر ظهور وهستند ودر هنگام ظهورش فرمانبردار او. آنان دوستان خدا هستند، همانها که نه ترس به دل راه مى دهند ونه اندوهگين مى شوند.
4 - 2. امام صادق (ع) در بيانى ديگر منتظران ظهور را با شهيدشدگان در پيشگاه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) برابر دانسته، مى فرمايند:
من مات منکم وهو منتظر لهذا الامر کمن هو مع القائم فى فسطاطه. قال: ثم مکث هنيئة، ثم قال: لا بل کمن قارع معه بسيفه. ثم قال: لا والله کمن استشهد مع رسول الله، صلى الله عليه وآله.(11)
هر کس از شما بميرد در حالى که منتظر اين امر باشد همانند کسى است که با حضرت قائم (ع) در خيمه اش بوده باشد. سپس حضرت چند لحظه اى درنگ کرده، آنگاه فرمود: نه، بلکه مانند کسى است که در خدمت آن حضرت شمشير بزند. سپس فرمود: نه، به خدا همچون کسى است که در پيشگاه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) شهيد شده باشد.
2. نقش سازنده انتظار
براى درک درست نقش سازنده انتظار واميد به اينده در فرد وجامعه لازم است که ارکان وپايه هاى اساسى آن را بررسى کنيم.
هر کس با مراجعه به خود وبررسى مصاديق مختلف انتظار درمى يابد که اين مفهوم سه پايه اساسى دارد:
1. ناخوشنودى از وضع موجود يا قانع نبودن به آن؛
2. اميد وباور به اينده مطلوب؛
3. تلاش در جهت تحقق اينده مطلوب.
بدون ترديد، انتظار، چه در معناى عام وچه در معناى خاص آن، زمانى فعليت مى يابد که سه رکن ياد شده محقق شود. کسى که هيچ احساس ناخوشايندى نسبت به وضع موجود خود وشرايطى که در آن به سر مى برد ندارد، يا اينده روشنى پيش روى خود نمى بيند واز باور درستى نسبت به امکان تغيير شرايط موجود برخوردار نيست، يا هيچ تلاشى در راه تحقق اينده اى که آن را مطلوب مى داند ورسيدن به هدفى که چشم انتظار رسيدن آن است، نمى کند، هرگز نمى تواند در زمره منتظران باشد.
حال اگر بخواهيم با توجه به سه رکن اساسى انتظار، به تحليل مفهومى انتظار ظهور امام مهدى (ع) بپردازيم ومشخص کنيم که چه زمانى مى توان فردى را واقعا منتظر ظهور دانست، بايد به سه نکته اساسى اشاره کنيم:
1. آگاهى نسبت به شرايط موجود ومعرفت نسبت به شرايط عصر موعود؛
2. باور به تحقق وعده الهى در مورد اينده جهان وحاکميت نهايى دين خدا بر سراسر زمين؛
3. حرکت وتلاش در راه زمينه سازى ويا تحقق جامعه موعود.
نخستين شرط انتظار اين است که انسان به آن حد از آگاهى وشناخت برسد که بفهمد وضع موجود جهان ومناسبات حاکم بر آن به هيچ وجه خشنود کننده نيست وشرايطى که در آن زندگى مى کند تناسبى با عظمت وجودى انسان وشان وندارد. اين شناخت تنها در صورتى حاصل مى شود که آدمى ابتدا شرايط موجود جامعه خود وشرايط جامعه موعود را به درستى بشناسد وآنگاه به مقايسه آنها پرداخته وبه داورى بنشيند که واقعا کداميک از اين شرايط، شايسته مقام انسان به عنوان اشرف مخلوقات است.
شرط دوم باور به سعادتمند شدن جهان ورستگارى بشر در پايان تاريخ است. باور به اين حقيقت که جهان بالاخره طعم خوش حقيقت، عدالت ومعنويت را خواهد چشيد وريشه هر چه دروغ، ستم، فساد وتباهى است از زمين برکنده خواهد شد.
بدون ترديد تحقق شرايط ياد شده مستلزم تلاش فراگير فردى واجتماعى در حوزه هاى مختلف فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، سياسى ونظامى است. تلاشى که اگر به واقع محقق شود، فرد وجامعه مصداق رواياتى خواهند شد که در آنها منتظران ظهور را با ياوران امام مهدى (ع) وحاضران در صحنه هاى نبرد عصر ظهور مقايسه کرده واجر وثواب وشان ومرتبه آنها را يکسان دانسته اند.
کلام خود را با ذکر روايتى از امام صادق (ع) به پايان مى بريم؛ روايتى که با تامل در آن مى توان همه بايسته هاى انتظار فرج را دريافت:
ان لنا دولة يجيى ء الله بها اذا شاء. ثم قال: من سره ان يکون من اصحاب القائم فلينتظر وليعمل بالورع ومحاسن الاخلاق، وهو منتظر، فان مات وقام القائم بعده کان له من الاجر مثل اجر من ادرکه، فجدوا وانتظروا، هنيئا لکم ايتها العصابة المرحومة.(12)
براى ما دولتى است که هر زمان خداوند بخواهد، آن را محقق مى سازد. وآنگاه [امام] فرمود: هر کس دوست مى دارد از ياران حضرت قائم، باشد بايد که منتظر باشد ودر اين حال به پرهيزکارى واخلاق نيکو رفتار نمايد، در حالى که منتظر است، پس چنانچه بميرد وپس از مردنش قائم، به پا خيزد، پاداش وهمچون پاداش کسى خواهد بود که آن حضرت را درک کرده است، پس کوشش کنيد ودر انتظار بمانيد، گوارا باد بر شما [اين پاداش] اى گروه مشمول رحمت خداوند!
 

 

 

 

پى نوشت ها:

ــــــــــــــــــــــ

(1) ر. ک: دهخدا، على اکبر، لغتنامه، ذيل کلمه (انتظار)؛ معين، محمد، فرهنگ فارسى ذيل کلمه (انتظار).
(2) المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج 77، ص 173، ح 8.
(3) تنبيه الخواطر، ج 1، ص 272. به نقل از: محمدى رى شهرى، محمد، ميزان الحکمة، ترجمه حميدرضا شيخى، ج 1، ص 184، ح 675.
(4) المجلسى، محمدباقر، همان، ج 52، ص 122، ح 3.
(5) همان، ج 10، ص 94.
(6) همان، ص 99.
(8) همان، ج 52، ص 122، ح 4.
(9) الصدوق، محمد بن على بن الحسين، کمال الدين وتمام النعمة، ج 2، ص 645، ج 6.
(11) المجلسى، محمد باقر، همان، ص 126، ح 18.
(12) النعمانى، محمد بن ابراهيم بن جعفر، کتاب الغيبة، ص 200، ج 16؛ المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج 52، ص 140، ح 50.

مقاله هاى مهدوى : ۲۰۱۴/۰۹/۲۳ : ۴.۴ K : ۰
: ابراهیم شفیعی سروستانی
comments:
no-comments